بایگانی نویسنده: محمد درویش

درباره محمد درویش

در دل‌نوشته‌ها كوشيده‌ام كه نسبت معني‌دارتري با خودم داشته باشم! براي همين ممكن است در مورد هر چيز جور و ناجوري، دست‌نوشته‌اي «درويشي» ببينيد!!

تجاوزي ديگر به خليج هميشه فارس!

الهه مرگ در خليج فارس! - با سپاس از عليرضا مجديان

      گمان برم همه‌ي آنها كه امشب – 25 تيرماه 86 – چون نگارنده بيننده‌ي بخش خبري 22 شبكه‌ي سوّم سيما بودند، از ديدن و شنيدن آخرين خبر پخش شده، سخت نگران، خشمگين و ناراحت شدند. نه به اين دليل كه چرا باز هم صنعت افسارگسيخته‌ي ناپايداركننده‌ي سرزمين، دسته‌گلي جديد به آب داده و فاضلاب بسيار آلوده‌ي نيروگاه بندرعباس در كمال آرامش، تا آخرين ليترش در آب‌هاي نيلگون خليج فارس رها شد؛ نه حتا به دليل آن كه حجم اين فاضلاب چنان بود كه توانست حاشيه‌ي ساحل را تا عرض 8 كيلومتر (بله درست مي‌بينيد و مي‌خوانيد: 8 كيلومتر!!!) كاملاً آلوده سازد و رنگ تيره‌ي خود را به نيلگون فيروزه‌اي خليج فارس تحميل كند و باز نه صرفاً به اين دليل كه چه كسي جوابگوي مردمي خواهد بود كه از فردا، گوشت ماهي‌هاي آلوده‌ي همين دريا را خواهند خريد و به عنوان مرغوب‌ترين و كم‌خطر‌ترين ماده‌ي غذايي مصرف خواهند كرد!!
    آري، افسوس و نگراني و خشم و حيرت بيشتر من از عملكرد سهل‌انگارانه و بي‌تفاوت مسئولين خبري سيما است كه چگونه از اين خبر دردناك كه – در صورت رخ دادن در هر كشوري – مي‌تواند تا بالاترين مقام مسئول را به دادگاه كشاند، چنين سرد و خاموش و بي‌تفاوت و در حد آخرين خبر! گذشتند. يعني نمي‌شد، دوربين را به ميان مردم و مسئولين بندرعباس برد و از چرايي اين حادثه، گزارش مستندتري تهيه كرد؟! اين خبر، به اندازه‌ي حمله‌ي نيروهاي پاكستاني به مسجد سرخ در اسلام‌آباد، يا افزايش قيمت براي سر بن‌لادن، يا گشت‌زني المپيادي‌هاي فيزيك در خيابان‌هاي اصفهان نمي‌ارزيد؟!

    هموطن عزيز من!
    اين ديگر محيط زيست نيست كه بي‌ارزش است؛ اين جان انسان‌هاست كه نشان مي‌دهيم حرمت آن براي ما از ارزش خبري كمتري برخوردار است تا نمايش خوردن موش‌ها توسط چيني‌ها يا ملاقات بلندترين و كوتاه‌ترين مردان جهان كه در چندين بخش خبري مرتب تكرار شد! 
     

روي عكس كليك كنيد.

فجايعي مانند فاجعه ميناماتا در ژاپن كه به دليل تخليه جيوه و فلزات سنگين حاصل از صنايع پتروشيمي در آب مورد استفاده مردم در دهه هاي 50 و 60 ميلادي رخ داد نمونه هاي تلخي از گسترش صنايعي چون پتروشيمي است.

 

    فرازناي كلام آن كه
   عشق به خليج فارس، تنها نبايد به حساسيت در حفظ پسوند «فارس» خلاصه شود؛ اگر عاشقانه و مسئوليت‌شناسانه و مقتدرانه به تماميت ارضي خويش و نام ايراني اين پهنه‌ي نيلگون آبي، باور داريم، بايد نشان دهيم كه از هر نوع تجاوزي به اين خليج مقدس و ارزشمند، دفاع كرده و نخواهيم گذاشت تا كيفيت آب آن و حيات زيستمندان ارزشمندش دچار تهديد و تحديد شود. باور كنيد، اين فقط ناو آمريكايي وينسنت نيست كه مي‌تواند به آبهاي خليج فارس تجاوز كند؛ مديريت نابخردانه‌ي ما در رعايت آموزه‌هاي بنيادين زيست‌محيطي در صنايع مستقر در كرانه‌هاي اين پهنه‌ي آبي، در بندر ماه‌شهر، در عسلويه، در بندعباس، در بوشهر، در … مي‌تواند به مراتب  تجاوزي دردناك‌تر به شمار آيد.

همين.

     احتمال فاجعه‌اي مشابه در ژاپن
     در ژاپن به فاصله چند ساعت دو زلزله قوی رخ داده است. نخستين زلزله به یکی از بزرگترین نیروگاه‌های هسته‌ای جهان آسیب رسانده و باعث نشت آب آلوده به رادیواکتیو به دریای ژاپن شده است! تارنماي BBC

زشت، زيبا و خاكستري ؛ درست مثل زندگي!

زندگي زيباست …

1)
نقل است كه مي‌گويند: «روزي پدري روحاني وارد كلاس درس مي‌شود تا براي دانشجويان جوانش از زندگي و طبيعت بگويد؛ در همان لحظه، ناگهان پرنده‌اي زيبارو و خوش صدا در كنار پنجره‌ي كلاس مي‌نشيند و شروع به چهچهه زدن و آوازخواندن مي‌كند، پدر روحاني نيز هيچ نمي‌گويد تا پرنده خواندن را تمام كرده و از آنجا پرواز ‌كند و برود. سپس در حالي كه همه‌ي دانشجويان منتظر شروع درس هستند، آن معلم باتجربه مي‌گويد: درس امروز تمام شد! مي‌توانيد كلاس را ترك كنيد.»
او راست مي‌گفت … پدر روحاني آمده بود تا براي فراگيران جوانش بگويد كه جهان زيباست و بايد قدر زندگي در اين جهان زيبا را دانست و به همه‌ي زيستمندان آن حرمت نهاد؛ درست همان كاري كه آن پرنده‌ي خوش صدا در كمتر از دو دقيقه انجام داد و رفت.
بي‌دليل نيست كه آن شاعر مشهور آفريقايي (اونجاكي) مي‌سرايد: گاه با نگريستن به يك چيز كوچك، مي‌توان درس بزرگي براي زندگي توشه كرد.»
اين ها را گفتم تا شما را به ضيافت تماشاي اين منظره‌ي بسيار زيبا دعوت كنم؛ آبگيري بهشت‌گونه در شرق رودخانه چنزو واقع در كشور چين كه توسط يك هنرمند 38 ساله‌ي عكاس، به نام لي مينگ صيد شده است! آيا مي‌توان طراوت را از اين عكس دريافت كرد؟!
لب دريا برويم
تور در آب بياندازيم
و بگيريم
طراوات را از آب …

2)
امّا زندگي روي ديگري هم دارد … ماجراهاي غم‌انگيز و حيرت‌آور گاوبازي، همچنان در اسپانيا قرباني مي‌گيرد و امروز، اين عكس خبرگزاري فرانسه، بيشترين بازديدكننده را در جهان يافت. عكسي كه مربوط به ماجرايي غم‌انگيز در كارناوال سالانه‌‌ي گاوبازي موسوم به: The San Fermin festival بوده و پنج‌شنبه‌ي گذشته 12 جولاي رخ داده است. فستيوالي كه تنها در يك دوره‌ي آن تا 13 نفر هم كشته داده است، امّا همچنان ادامه دارد. اگر دوست داشتيد، مي‌توانيد تصاوير بيشتري از اين رخداد موهن را در سايت روزنامه واشنگتن تايمز و بي بي سي هم ببينيد تا دريابيد كه اين فقط رسم شرم‌آور قمه‌زني و امثال آن نيست كه عملي ضدانساني و نابخردانه به شمار مي‌رود؛ در آن سوي آب، در جهان متمدن و در قلب اروپاي مغرور هم چنين رسم‌هاي بربريت‌گونه‌اي همچنان باقي است …
مانده تا برف زمين آب شود … نه؟!

شايد باوركردني نباشد … اما بسياري از ما اغلب اين كار را انجام مي دهيم!

3)
اين دو اثر هنري هوشمندانه، شايد تبلور ناسازه‌اي باشد كه به غريب‌ترين شكل ممكن در جهان مي‌بينيم و به ديدنش عادت كرده‌ايم!

 

آيا هدف وسيله را توجيه مي كند؟!

پيوست
– اگر مي‌خواهيد بدانيد ميزان مصرف شما و سهمي كه در انتشار دي‌اكسيد كربن بر عهده داريد، چقدر است و نسبت به بقيه مردم جهان در چه طبقه‌اي قرار مي‌گيريد، سري به اين تارنماي زيبا و مفيد بزنيد. نگران نباشيد، بيش از يكي دو دقيقه وقت شما را نخواهد گرفت. براي من كه عدد 175 بدست آمد.

اين مي‌تواند شروع يك تحوّل مثبت باشد!

در خبرها آمده است كه سرانجام يك مدير عالي‌رتبه‌ي دولتي، دست به هنجارشكني زده و تصميم گرفته مسافت 14 كيلومتري منزل تا محل كارش را با دوچرخه بپيمايد. نام اين مدير ارشد، محمّد رئوفي‌نژاد است كه هم‌اكنون در مقام استاندار يكي از بزرگترين استان‌هاي كشور (كرمان) انجام وظيفه مي‌كند. استاندار كرمان، حتا به اين هم بسنده نكرده و گفته: مي‌كوشد تا ديگر همكاران و مديران دولتي استان را نيز تشويق كند تا از دوچرخه استفاده كنند. تصورش را بكنيد فرهنگ استفاده از دوچرخه در اين كشور رواج يابد، باور كنيد اين مي‌تواند مثبت‌ترين تحول زيست‌محيطي قرن براي ايرانيان باشد و اين همه را بايد مديون اعلام سهميه‌بندي بنزين بدانيم. آيا واقعاً عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد؟!

استاندار كرمان

 

كافي است بدانيم، افزون بر ميليون‌ها ساعت وقتي كه شهروندان ايراني در ترافيك از دست مي‌دهند، بيش از 60 درصد خانم‌ها و 40 درصد آقايان نيز از اضافه وزني عذاب‌آور رنج مي‌برند، معضلي كه خود هزينه‌هاي بي‌اماني را در بخش پزشكي بر كشور تحميل مي‌كند. افزون بر آن، عدم نشاط و افسردگي مفرط، يكي ديگر از شناسه‌هاي نگران‌كننده‌ي جامعه‌ي امروز است؛ جامعه‌اي كه كمتر از يك‌دهم درصد از دانشجويانش براي رفتن به كلاس‌هاي درس از دوچرخه استفاده مي‌كنند و آن را دون شأن خود مي‌دانند! چرا؟!! بنابراين، اگر رهبران كشور عميقاً به اين دريافت رسيده و علاوه بر اينكه خود و همكاران ارشدشان را وادارند تا از دوچرخه استفاده كنند، قبح استفاده خانم‌ها از دوچرخه را نيز شكسته و از خانواده خويش نيز بخواهند تا دوچرخه را ترويج كنند، آنگاه بي‌گمان آبي‌ترين آسمان ايراني، كمترين هديه‌اي خواهد بود كه شهروندان اين ديار مزه‌ي گوارايش را مي‌چشند.

دوچرخه سواري بانوان - ۱۶ تيرماه ۸۶

از همين حالا مي‌توان تصوير رييس‌جمهور ايران را در حالي كه با دوچرخه وارد خيابان پاستور مي‌شود، بر روي جلد مجله‌ي تايم ديد، در حالي كه از او با عنوان مرد سال و قهرمان زمين ياد مي‌شود و او با لبخندي غرورآميز مي‌گويد: «حالا آمريكا مي‌تواند فروش بنزين به ايران را هم تحريم كند!» آيا اين آرزويي بزرگ و رؤيايي غيرقابل حصول است؟! تاريخ قضاوت خواهد كرد. با اين وجود، وقتي همزمان با اعلام سهميه‌بندي بنزين، نگارنده از مسئولين نظام خواست تا خود پيشقدم شده و از دوچرخه يا وسايل نقليه عمومي براي رسيدن به محل كار استفاده كنند، حتا نزديكترين دوستان و خوش‌بين‌ترين افراد هم به دشواري مي‌توانستند باور كنند كه رييس مجلس ايران (حداد عادل) و استاندار كرمان به سرعت اين آرزو را عينيت بخشند. اينك به گمانم وقت آن است كه مسئولين بخش منابع طبيعي و محيط زيست كشور نيز به اين ابتكار بپيوندند و به جاي استفاده از پرشياي سياه‌رنگ و ضد گلوله‌ي خويش، دوچرخه را به ميان آورند. شهردار تهران و همكاران ايشان كه ادعاي تشكيل كابينه سبز را دارند، به همراه اعضاي شوراي شهرهاي بزرگ كشور مي‌توانند به سرعت به اين سلوك خردمندانه بپيوندند و عملاً پايبندي خويش را به شعارهايي كه مي‌دهند، نشان دهند.

ترويج دوچرخه نبايد محدود به مردان باقي ماند.

اين سبزترين كاري است كه يك مسئول محيط زيست در اين كشور سنت‌زده و سياست‌بريده مي‌تواندانجام دهد. يادمان باشد كه حتا در اروپا بسياري از وزرا و نخست‌وزيران نيز (اعم از زن يا مرد) با دوچرخه به محل كار خود مي‌روند. به گمانم روحانيت نيز در اين حوزه مي‌تواند بسيار كمك كند و واقعاً و عملاً نشان دهد كه يك روحاني هم مي‌تواند از دوچرخه استفاده كند، بدون آن كه شأن و منزلتش كاهش يابد.

سهميه بندي ؛ بهانه اي براي ترويج دوچرخه سواري

چيزي به انتخابات مجلس هشتم باقي نمانده است، مردم ما اين بار فقط شعار صرفه‌جويي در مصرف كارمايه (انرژي) را از كسي باور خواهند كرد كه واقعاً خود به اين موضوع پايبندي حقيقي خود را نشان داده باشد.

به سهم خود از استاندار كرمان و رييس مجلس ايران قدرداني كرده و اميدوارم كه در اين اقدام خود، پايمردي به خرج داده و پيشگام طلوع يك حركت فرهنگي ارزشمند باشند.

در همين ارتباط

طرح ساخت دوچرخه اسلامي براي بانوان

سهميه بندي ؛ بهانه‌اي براي ترويج دوچرخه سواري

استمداد يك بيمار مبتلا به سرطان خون

فرهاد ميرفخرايي هنوز به زندگي لبخند مي‌زند … قدر اين لبخند و اميد را بدانيم - بر روي عكس كليك كنيد.

دوست عزيزم، علي محمدي از من خواسته است تا درخواست استمداد يك هموطن تفرشي مقيم آمريكا به نام آقاي فرهاد ميرفخرايي را كه با بيماري سرطان خون در نبرد است، به آگاهي خوانندگان عزيز اين تارنما برسانم تا بدين‌ترتيب، احتمال يافتن فردي كه بتواند ايشان را با اهداي پيوند مغز استخوان خويش از مرگ حتمي نجات دهد، افزايش يابد. از اين رو، ضمن آرزوي درك مهرورزي پروردگار مهربان براي فرهاد عزيز، از آن گروه از خوانندگان گرامي كه متولد شهرستان تفرش هستند و يا از پدر و مادري تفرشي زاده شده‌اند، درخواست مي‌كنم تا با شماره تلفن‌هايي كه در اين اعلاميه وجود دارد، تماس گرفته و بدين ترتيب، در كمترين زمان ممكن به آمريكا اعزام شوند.

بر روي عكس كليك كنيد تا آن را در ابعاد واقعي ببينيد.

گفتني آن كه تمامي هزينه‌ها و درخواست‌هاي اهداكننده از سوي خانواده‌ي بيمار اجابت خواهد شد.
اميدوارم روزي را بتوانيم درك كنيم كه :
تا نسيم عطشي در بن برگي بدود
زنگ باران به صدا درآيد
و حوض ماهي‌ها، هرگز بي‌ آب نماند …
يا علي …

معرفي كماالدين فرخ‌نيا و ابتكار ارزشمندش در آمريكا

تصاويري از ايران در فوتو سرچ - كوچ عشاير

 

        چند روز پيش، ايميلي دريافت كردم از هموطني عزيز به نام كماالدين فرخ‌نيا كه هم‌اينك در ويسكانسي ايالات متحده آمريكا اقامت دارد و مدير يك تارنماي تخصصي در حوزه‌ي عكس است. ويژگي جالب اين تارنما، افزون بر اينكه اختصاصاً مي‌توانيد به صورت موضوعي از آن لذت ببريد (مانند ديدن تصاويري صرفاً از بيابان، يا در باره‌ي ايران و …) اين است كه اين اجازه به شما داده مي‌شود تا هر بخش از تصاوير منتخب خود را كه مايل باشيد، بيش از نرم معمول زوم كرده و بزرگتر ببينيد.
براي اين هموطن عزيز كه مبتكر چنين كار ارزشمندي است، صميمانه آرزوي توفيق دارم و به خوانندگان عزيز اين سطور هم پيشنهاد مي‌كنم كه حتماً سري به «فوتو سرچ» بزنند و از منظري كه كماالدين فرخ‌نيا به رويشان گشوده است، لذت ببرند.

بيابان در فوتو سرچ! - بر روي عكس كليك كنيد.

 

      براي اطلاعات بيشتر ، مي‌توانيد با ايشان به صورت مستقيم تماس بگيريد:
Kemal Farrokhnia
kf@fotosearch.com
Foto Search Stock Photography
www.fotosearch.com
21155 Watertown Road
Waukesha, WI 53186
USA
262-717-0740
800-827-3920

 

سايت فوتو سرچ و پيوندهايي كه نبايد از ياد برد ...

 


Stock Photography at Foto Search

زشتي‌ها و زيبايي‌هاي كنسرت روز زمين زنده!

مادونا ؛ خواننده‌اي كه به نظر نمي‌رسد در عمل متعهد به آنچه كه مي‌خواند، باشد!

      سرانجام، روزي كه هر هزار سال يك بار تكرار مي‌شود هم آمد و رفت، درست مثل روزهاي ديگر؛ نه يك ثانيه كم و نه يك ثانيه زيادتر! با اين وجود، بسياري از سازمان‌هاي طرفدار محيط زيست با هدايت ال‌گور – كه اينك مي‌گويد: ديگر هيچ اشتياقي به كار سياست ندارد – كوشيدند تا 7/7/7 را متفاوت كنند …
     و همان طور كه مي‌دانيد، بيش از دوميليارد نفر از مردم 119 كشور به اين تلاش جهاني پيوسته و به همراه هزاران هزار نفري كه در محل اجراي كنسرت‌هاي هفت‌گانه در هفت قاره‌ي جهان جمع شده‌ بودند، كوشيدند تا بزرگترين همايش سبز را از ابتداي خلقت بشر تاكنون به نمايش نهند.
      بايد قبول كنيم كه اين دستاورد بزرگي براي سبزانديشان در سراسر عالم است و بايد به خود بباليم كه توانسته‌ايم براي موضوعي كه شايد نفع شخصي ملموسي براي فرديت ما نداشته باشد، چنين شعور و همراهي و هم‌افزايي را نشان داديم.
      با اين وجود و به رغم همه‌ي مزيت‌هاي برشمرده شده، نبايد چشم خويش را بر روي نقصان‌هاي اجراي چنين برنامه‌هايي بست كه اگر چنين كنيم و انتقادها را نشنيده يا جدي نگيريم، دير يا زود از درون پوسيده و فراموش خواهيم شد.

ال گور در كنسرت زمين زنده - آمريكا

      و يكي از انتقادهاي جدي وارد بر اين مراسم، حضور برخي از ستارگان هاليوودي – مانند مادونا – بود؛ هنرپيشه‌اي كه به دليل سلوك افراطي تجملي حاكم بر زندگي‌اش، بيش از 100 برابر سرانه‌ي ميانگين جهاني، دي اكسيد كربن در هوا منتشر مي‌كند. حتا گزارشگر روزنامه‌ي نيويورك تايمز؛ روزنامه‌اي كه معمولاً به سياست‌هاي حزب دموكرات تعلق خاطر بيشتري را نشان مي‌دهد، يك روز پس از اجراي مراسم با اشاره به دراختيار داشتن ده‌ها اتومبيل و ويلاي شخصي براي مادونا، انتقاد خويش را از انتخاب چنين افرادي كه مشخص است پايبندي جدي به ملاحظات زيست‌محيطي ندارند، اعلام كرده است. همچنين مينا سعدادي هم با اشاره به پروازهاي اختصاصي مدونا با جت شخصي‌اش – كه هر بار پرواز آن، مي‌تواند معادل يك سال حركت يك اتومبيل در انتشار گازهاي گلخانه‌اي مؤثر باشد – به شدت به اجراي اين مراسم انتقاد كرده است؛ انتقادي كه هر چند بخش‌هايي از آن بي‌انصافانه و فاكس‌نيوزي به نظر مي‌رسد، امّا بهتر است خوانده شود تا بتوان به قضاوت بهتري رسيد.

استفاده‌ي ابزاري از عقاب در آمريكا!

عقاب؛ نماد قدرت در آمريكا!

 

     عقاب، يكي از پرقدرت‌ترين، زيباترين و بلندپروازترين موجودات شناخته‌شده در جهان است و دقيقاً به دليل همين ويژگي‌ها از ديرباز مورد توجه آدم‌زميني‌ها قرار داشته و دارد! امّا علاوه بر حضور پررنگ اين پرنده‌ي مغرور و دور‌پرواز در آثار ادبي و فرهنگي و تاريخي جوامع مختلف، بسياري از صاحبان قدرت از امپراطوري  رايش سوم در آلمان نازي گرفته تا دولت فدرال آمريكا! نيز علاقه‌مندي خاصي به اين پرنده نشان داده، به نحوي كه امروزه كمتر كسي است كه نداند، مشهورترين نماد آمريكاي امروز، تصويري از چهره‌ي مغرور و نگاه تيز اين پرنده است؛ چهره‌اي كه البته در فاجعه‌ي 11 سپتامبر، براي نخستين‌بار اشك ريخت!
نكته‌ي جالب و البته خجالت‌آور اين است كه شمار عقاب‌هاي آمريكا در طول چند دهه‌ي گذشته به شدّت در حال نزول قرار گرفته و به دلايل متعددي كه مهمترين آنها، فشارهاي انساني و شكار بي‌ضابطه‌ي آن اعلام شده است، در سياهه‌ي جانداران در معرض انحطاط قرار گرفته بود؛ نكته‌اي كه براي سردمداران الاغ‌نشان (حزب دموكرات) و فيل‌نشان (حزب جمهوري‌خواه) آمريكايي بسيار گران آمده بود. در نتيجه، دولت فدرال تصميم گرفت با اختصاص بودجه‌اي قابل توجه از روند انقراض اين پرنده‌ي زيبا جلوگيري كند؛ اقدامي كه سرانجام امسال نتيجه داد و همزمان با جشن‌هاي چهارم جولاي (روز استقلال آمريكا) اعلام شد كه شرايط زيست اين پرنده، مجدداً به وضعيت مطلوب برگشته و شمار آنها در حد قابل‌قبولي (بيش از يازده هزار) قرار گرفته و در نتيجه، از سياهه‌ي قرمز (گونه‌هاي در معرض خطر) خارج شد.
      امّا اينك، طرفداران محيط زيست در آمريكا، از دولت مركزي خويش خواسته‌اند تا اين اقدام را همچنان ادامه داده و براي نجات 279 گونه‌ي جانوري ديگر آمريكا كه همچنان در سياهه‌ي قرمز و خطر انحطاط قرار دارند، تمهيداتي شايسته اعمال دارد.

عقاب ؛ به راستي پرنده‌اي زيباست …

     نتيجه‌ي اخلاقي!
     عقاب شانس آورد كه سمبل قدرتمندترين و ثروتمندترين كشور جهان بود و توانست از اين رانت دولتي! بيشترين بهره را برده و حالا حالاها خيالش از بابت پروازي مطمئن – دست‌كم – در آسمان كشور پهناور آمريكا راحت باشد. درست همان‌گونه كه خرس پانداي چيني شانس آورد و دولت چين براي جلوگيري از انقراضش، مجبور به صرف ميليون‌ها دلار بودجه و جذب بهترين بوم‌شناسان و جانورشناسان جهان شد. امّا اين دليل نمي‌شود كه ديگر حيواناتي نيز كه سمبل كشورهاي ديگر جهان هستند، از چنين بختي برخوردار باشند! كه نمونه‌ي آشكار آن شير ايراني است؛ حيوان پرشكوهي كه سال‌ها در نشان پرچم ملّي ايران هم جاخوش كرده بود و حتا همين اواخر، جناب حداد عادل تمايل ضمني خويش را براي اهتزاز دوباره‌ي آن نشان معروف بر سردر بهارستان هم اعلام كرد؛ اما … و امّا دولت شاهنشاهي گذشته‌ي ايران با همه‌ي ادعاهايش نتوانست از انقراض اين حيوان ارزشمند جلوگيري كند. براي همين است كه انتشار خبرهايي كه نشان مي‌دهد هنوز حدود شصت شير ايراني در هندوستان حضور داشته و حتا گفتگوهايي براي انتقال بخشي از آنها به سرزمين اجدادي‌شان (منطقه‌ي حفاظت‌شده‌ي دشت ارژن در استان فارس) هم انجام شده، مي‌تواند بسيار مسرت‌بخش باشد.
     در عين حال گويا با توجه به بيشينه‌ي دانستگي حاكم بر دولت‌سالاران جهاني، چاره‌اي نداريم جز آن كه همدردي عميق خود را با ديگر جانداراني كه اين بخت را هيچگاه نيافته‌اند تا به نشان ملّي هيچ كشور و ملّت و حزبي بدل شوند، اعلام داريم!

   براي مطالعه بيشتر

   – بيوگرافي عقاب!

  – دو مقاله روزنامه لس آنجلس تايمز را در شماره ديروز و پريروز در همين ارتباط بخوانيد.