بایگانی دسته: ??? ??????

زباله‌های دیداری را در کوهستان پاک کنیم!

لطفاً سری به تارنمای هیأت کوهنوردی همدان بزنید و این تصاویر را ببینید؛ تصاویری که متأسفانه این روزها نه فقط بر سر و روی شهر که بر روی کهن‌زادبوم‌های تاریخی/فرهنگی‌مان، بر روی درختان و اینک تا ستیغ چکادهای سربه فلک کشیده‌ی وطن می‌توان مشاهده کرد و نگران تشدید این زباله‌های دیداری شد.
امید که این حرکت فرهنگی در دنیای وبلاگستان با حمایتی سزاوارانه‌تر مواجه شده و به سهم خویش بکوشیم تا با اطلاع‌رسانی شایسته و فرهنگ‌سازی بایسته، از تکرار چنین رخدادهایی در مناطق کوهستانی کشور کاسته شود.

برای آنها که خواهان درک دانشنامه‌ا‌ی متفاوت در مقطع دکترا هستند!

میر منصور خلیقی، از جوانان اندیشمند، هنرمند و هنجارشکن در حوزه دانش منابع طبیعی و جامعه‌شناسی روستایی است. او همین چهارشنبه – دوم تیر 1389، رأس ساعت 11:30 در تالار شهید مطهری دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران – کرج، به دفاع از دانشنامه‌ای می‌پردازد که برای انجام مراحل تحقیق و مطالعات مربوط به آن وقت و زمان بسیاری را صرف کرده و رنج فراوانی را برخود هموار ساخته است؛ دانش‌نامه‌ای که به سطر سطر یافته‌هایش از صمیم دل و جان اعتقاد دارد.
عنوان دانشنامه‌ی وی: «چالش‌های مدیریت منابع طبیعی از منظر طبیعت‌نشینان در زیست‌بوم مراتع ییلاقی طلیفه شش بلوکی  (ایل قشقایی)»
میرمنصور را در این پژوهش بی‌نظیر، آقایان علی‌اکبر مهرابی و حسین آذرنیوند در مقام اساتید راهنما و تقی شامخی، جلال‌الدین رفیع‌فر و محمّدعلی زارع در مقام استادان مشاور همراهی و راهنمایی کرده‌اند.
امید که در روز دفاع، تنهایش نگذاشته و از نزدیک دست‌مریزادی جانانه نثارش کنیم.

مرگ تدریجی تالاب انزلی و دسته گل بی پی در خلیج مکزیک!

تالاب انزلی، نگین بی بدیل گیلان در حال احتضار است. سالانه میلیون‌ها تن رسوب، صدها هزار لیتر فاضلاب و پساب‌های آلوده‌ی خانگی، صنعتی، کشاورزی و بیمارستانی از طریق 11 رودخانه‌ای که به آن منتهی می‌شود و نیز زهکش اراضی زراعی اطرافش، در این تالاب ارزشمند می‌نشیند و با خود مرگی آرام و تلخ را برای زیستمندان کم‌نظیر و زیبارویش به ارمغان می‌آورد. افزون بر آن، تالاب عملاً تبدیل به یک کهریزک آبی/ خاکی شده و نمی‌توان جایی در این تالاب 20 هزار هکتاری را یافت که عاری از زباله‌های جامد شهری و روستایی باشد؛ به نحوی که چشم‌انداز دیداری تالاب را نیز به شدت متأثر کرده و از جذابیت انداخته است.
امّا نکته‌‌ی غم‌انگیز‌تر ماجرا آن است که انگار این مرگ را نمی‌بینیم و روزمرگی پیشه کرده‌ایم! گویی باید مانند ماجرای سانحه‌ی سد سنندج در چند سال پیش، یک کامیون حاوی MTBE در تالاب خالی شود تا متوجه شویم: مرگ چقدر به ما نزدیک شده است! نشده است؟
شاید به همین دلیل باشد که در قصه‌ی تلخ عبور کنار گذر (بخوان میان گذر) انزلی هم، عملاً آن گونه که سزاوار بود، پژواک درخوری رخ نداد و ایستاده‌ایم تا مانند پل شهید کلانتری بر روی دریاچه ارومیه همه چیز تمام شده و سازه مستقر و افتتاح گردد و آنگاه در پی حفر کانال‌هایی برای عبور آب در بین این خطای انسانی خود ساخته باشیم!
همه چیز مانند آن قورباغه‌ی معروف در فیلم یک حقیقت ناخوشایند دیویس گوگنهایم می‌ماند که چون در ظرفی قرار گرفته که دمایش به تدریج در حال افزایش است، خطر را احساس نمی کند و آنقدر منتظر و منفعل می‌ماند تا بمیرد؛ در صورتی که اگر آن قورباغه را به یکباره در ظرفی با آب داغ رها می‌کردند، واکنش نشان داده و خود را نجات می‌داد.

در ابعادی بزرگ‌تر نیز می‌توان به ماجرای خلیج مکزیکو و بحران آلودگی ناشی از آن اشاره کرد؛ بحرانی که شرکت بی پی را با دشوارترین چالش تاریخ عمرش روبرو کرده است و حجم گزارش‌های محیط‌زیستی رسانه‌های بین‌المللی جهان و پوشش خبری این رخداد را به شدت افزایش داده است. واقعه بی سابقه ای که هم اکنون بیش از 27 هزار نفر مشغول پاک کردن گاف بی پی هستند! غافل از آن که این فاجعه‌ای است که حتا اگر آن میلیون‌ها لیتر نفت در دریا هم تخلیه نمی‌شد، به هر حال بر سر ما فرود می‌آمد! نمی‌آمد؟
در همین باره و در تاریخ نهم جون 2010، یادداشتی به قلم بیل مک کیبن (Bill McKibben) بنیانگذار حرکت جهانی 350 در niemanwatchdog منتشر شد که به همین بی‌خبری، بی‌تفاوتی، انفعال و تنبلی ذهنی بشر امروز اشاره دارد. وی در یادداشت خود با اشاره به پوشش گسترده‌ی رسانه‌ای دسته گل بی پی در خلیج مکزیکو، می‌پرسد: خب فرض کنید که اصلاً این فاجعه رخ نمی‌داد و آن چند میلیون بشکه نفتی که به محیط آبی خلیج مکزیکو سرازیر شد، به دست مصرف کننده‌ی واقعی‌اش می‌رسید! یعنی در نهایت به جای دیگری از همین یگانه کره‌ی قابل زیست حمل شده و به عنوان سوخت مصرف می‌شد؛ آنگاه چه می‌شد؟ جز آن که باز هم میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای را در جهان افزایش می‌داد؟ به سخنی ساده‌تر، بیل می‌گوید: فرق چندانی نمی‌کند که سوخت‌های فسیلی سوزانده شوند و یا در دریا رها شوند، زیرا در هر حال محیط زیست را تخریب و آلوده می‌کنند. به قول خودش: fossil fuel is everywhere dirty.
بنابراین، دغدغه‌‌ی اصلی بشر دانای امروز – اگر واقعاً دانا باشد – این است که از خود بپرسد: ما تا چه حدی طبیعت را از توازن خارج ساخته و ناپایدار ساخته‌ایم؟ و آیا می‌توانیم آن تعادل و توان زیست‌پالایی و خودترمیمی را دوباره به طبیعت بازگردانیم یا خیر؟

برگردیم دوباره به ماجرای تالاب انزلی و از خود بپرسیم: چگونه وزارت راه و ترابری حاضر نشد حرف هیچ یک از متخصصان کشور و نیز ناظران بین‌المللی از جایکا را بشنود و به احداث میان‌گذر خویش ادامه دهد؟ متخصصانی چون دکتر مجید مخدوم (استاد دانشگاه تهران و رییس انجمن علمی محیط زیست ایران) ، دکتر مسعود منوری (مدیر گروه علوم محیط زیست واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی)، دکتر محمدرضا احمدی (دانشیار گروه آبزیان دانشگاه تهران)، دکتر بهرام حسن‌زاده کیابی (عضو هیأت علمی دانشکده علوم زیستی دانشگاه شهید بهشتی)، دکتر اصغر عبدلی (عضو هیأت علمی گروه تنوع زیستی دانشگاه شهید بهشتی)، استاد هنریک مجنونیان (پیشکسوت شناخته شده محیط زیست ایران)، دکتر حسین گنجی دوست (رییس گروه مهندسی محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر احمد خدادادی  (رییس پژوهشکده محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر یوسف فیلی‌زاده (متخصص اکولوژیکی تالاب‌ها و گیاهان آبزی)  و بسیاری دیگر از کارشناسان و تصمیم‌سازان به نام کشور  ( اسامی این متخصصان به همراه نظریه مکتوب ایشان در کتاب: “اینجا تالاب انزلی بود!” (انتشارات اداره کل محیط زیست گیلان) موجود است.) که هر چه فریاد زدند و هشدار دادند که ساخت این میان‌گذر به معنای مرگ همیشگی تالاب انزلی و افزایش خطر سیل‌خیزی شهرستان انزلی خواهد بود، کسی گوش نکرد که نکرد و همه انگار مانند آن قورباغه انتظار می‌کشند تا لاشه‌ی بی‌جان‌شان را کسی پیدا کرده و از آب بیرون کشد!
وای بر ما …

رابطه‌ی بیابان‌زایی و مستطیل سبز!

اگر به تارنمای کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی سازمان ملل متحد – UNCCD- مراجعه کنید با این پوستر هشدار دهنده روبرو خواهید شد؛ پوستری که با زبان بی‌زبانی هشدار می‌دهد: ممکن است در طول 20 سال آینده، هیچ مستطیل سبزی در زمین باقی نماند!
در باره‌ی چرایی این خطر و دلیل جدی گرفتن آن در دو یادداشت بعدی باز هم خواهم نوشت …

یک گفتگوی چالشی در روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی!

فردا – پنج شنبه، 27 خرداد مصادف با روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی – رأس ساعت 15 می‌توانید شنونده‌ی یک گفتگوی چالشی و نسبتاً متفاوت بین غلامعباس عبدی‌نژاد، مدیرکل دفتر امور بیابان و محمّد درویش در برنامه طبیعت خفته رادیو ایران باشید.
این برنامه در تمام نقاط کشور قابل شنیدن خواهد بود و طول موج‌های پخش آن را با توجه به محل سکونت خویش می‌توانید از این جدول بازیابید.

خودتان را برای شنیدن یک 90 محیط زیستی آماده کنید!

روز گذشته در دفتر اکبر جاهد، مدیر گروه دانش رادیو ایران، یک نشست بی‌سابقه برگزار شد، نشستی که در آن می‌توانستی همه جور فعال محیط زیستی را ببینی! از بانوی 93 ساله‌ی محیط زیست ایران – مه لقاء ملاح – تا جوان شیطونی به نام ناصر کرمی و از مرد همیشه خوددار و متفکر – شهریار عیوض زاده – تا زنی که در کنار پلنگ‌ها می‌خوابد … همه جمع شده بودند تا به اکبر جاهد و اسماعیل میرفخرایی کمک کنند برای آن که بتوانند، نخستین برنامه‌ی زنده و چالشی را در حوزه‌ی محیط زیست کلید بزنند. برنامه‌ای که قرار است از سوم تیرماه 1389 ساعت 15 از رادیو ایران و به صورت هفتگی در روزهای پنج‌شنبه پخش شود.
برای اسماعیل میرفخرایی عزیز و تیم همراهش آرزوی سرفرازی و موفقیت در ساخت این برنامه سبز را دارم و امیدوارم، مدیران رادیو همانگونه که قول داده‌اند بتوانند در برابر موج قدرت طبیعت‌ستیزانی که پخش چنین برنامه‌هایی را تاب نمی‌آورند، تاب آورند!
نگارنده – همانگونه که دیروز به اسماعیل میرفخرایی گفت – اعتقاد دارد که اگر فردی در ایران توانایی ساختن یک برنامه جذاب و چالشی را در حوزه محیط زیست داشته باشد، آن فرد کسی نیست جز میرفخرایی بزرگ که هم از دانش، هم از تجربه و هم از محبوبیت لازم در بین شنوندگان رادیو برخوردار است و از صمیم دل آرزو می‌کنم که برنامه میرفخرایی بتواند، رکورد آگهی‌های 45 دقیقه‌ای فرشید منافی را در زمان حضورش در رادیو جوان بشکند و نشان دهد که می‌توان در باره‌ی محیط زیست و به زبان فارسی برنامه ساخت و آن برنامه بیشتر از سریال آشپزباشی یا 90 فردوسی‌پور، مخاطب داشته باشد.

یادمان باشد که تا لحظاتی دیگر، رییس جمهور آمریکا، برای نخستین بار از درون اتاق کار خویش در کاخ سفید با مردم آمریکا سخن خواهد گفت؛ کاری که پس از ایراد 600 سخنرانی در طول 18 ماهی که از ریاست جمهوری‌اش می‌گذرد، تاکنون انجام نداده است! می‌دانید چرا این بار از چنین مکانی می‌خواهد با مردم آمریکا سخن بگوید؟ می‌دانید چرا این سخنرانی تا این حد مهم شده و بازتاب رسانه‌ای یافته است؟
من برای شما می‌گویم … به دلیل اهمیت خطراتی که یک فاجعه‌ی محیط زیستی برای آمریکا به بار آورده و سبب شده تا اوباما، در طول نزدیک به 2 ماه گذشته چهار بار شخصاً به خلیج مکزیکو برود.
من امیدوارم که روزی توجه به محیط زیست نیز در نزد دولتمردان و زنان ما از چنین درجه‌ای از اهمیت برخوردار شده و همه نشان دهیم که توجه به آموزه‌های محیط زیستی در بالاترین درجه از سیاست‌ها و اولویت‌های راهبردی کشور و ملت ایران قرار دارد.

چه کسی متولی بهسازی و حراست از تمامیت رودخانه‌های کشور است؟!

تاکنون چندین و چند گزارش از روند شتابناک آلودگی شدید رودخانه‌های کشور در این تارنما منتشر کرده‌ام که از آن جمله می‌توان به شادگان، شهرچای، لردگان، زاینده رود، سفیدرود، کارون، کرج ، دوراهان و … اشاره کرد.
این تصاویر هم مربوط می‌شود به رودخانه گرگان‌رود در هنگام گذر از شهر گنبدکاووس؛ شهری که به دلیل مسابقه‌ها و شرط‌بندی‌های میلیاردی‌اش بر روی اسب، شهرت جهانی دارد. امّا با این وجود، وضعیت رودخانه‌ی اصلی شهر که در نهایت، آبش به دریای مازندران می‌ریزد، اینگونه اسف‌بار و نگران کننده است.

به راستی متوّلی ساماندهی رودخانه‌های کشور کدام سازمان است؟ چرا هنگام مکش آب رودخانه‌ها، همه ادعای سهم‌خواهی دارند، از وزارت جهاد کشاورزی بگیر تا وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت صنایع و معادن و مسکن و شهرسازی و شهرداری‌ها و …

امّا هنگام سرمایه‌گذاری برای مدیریت و پاسداری از این اندوخته‌های آبی ارزشمند، همه به دیگری اشاره می‌کنند! نمی کنند؟

تصویری که تخلف را ثابت می‌کند!

حضور لاله‌های واژگون در مابین اراضی شخم‌خورده و آماده‌ی کشت در استان لرستان، نشان از تخلفی آشکار می‌دهد؛ این که این اراضی که به غلط مورد تجاوز قرار گرفته، در حقیقت در شمار رویشگاه‌های طبیعی و مرتعی کشور قرار داشته و نباید تغییر کاربری داده می‌شدند.
سکوت در برابر چنین تجاوزهای آشکاری، نتیجه‌ای جز تشویق متجاوزان و تاراج سرمایه‌های طبیعی کشور در برندارد. گناه بزرگی که نشان می‌دهد، نسل امروز قادر نیست و نبوده تا امانت سبز خویش را به فرزندانش منتقل سازد.
شما فکر می‌کنید، آیندگان حاضرند تا از چنین گناهی بگذرند؟

اینجا دریاچه سد سفیدرود است یا مخزن انباشت فاضلاب!

همه‌ی آنهایی که گذرشان به منجیل می‌افتد، می‌توانند در برابر پاسگاه ویژه منابع طبیعی این شهرستان، شاهد یک منظره‌ی به شدّت نگران‌کننده، امّا بیش از حد عادی! باشند. منظره‌ای که نگارنده هم در هیجدهمین روز از خرداد 1389 به همراه سعید نبی و روبرت صافاریان شاهدش بود … این که در چشم‌انداز زیبای حرکت توربین‌های بادی، پساب‌های آلوده‌ی بخشی از شهر، به آرامی وارد دریاچه‌ی سد سفیدرود می‌شوند؛ رخدادی که از شواهد ماجرا و بقایای رسوبات برجای مانده، آشکار است که قدمتی چندین ساله دارد!

آن سوتر هم، ماهیگیری از اهالی محل، بدون توجه به این آلودگی، مشغول صید ماهی خویش است تا لابد به عنوان ماهی تازه در بهترین و شیرین‌ترین آب جهان به گردشگران و مسافران عبوری عرضه کند. ماهی‌های بخت‌برگشته‌ای که اگر اینجا به دام نیافتند، این آلودگی سمی، به مرور جان‌شان را گرفته و یا وجود کم‌رمق‌شان در پایین‌دست سد و طی عملیات شگفت‌آور “شاس” به تصاحب صیادان پایین‌دست افتاده و یا در انبوه گل و لای خفه می‌شوند!

یادمان باشد که در حال حاضر سالانه افزون بر 116 میلیون مترمکعب فاضلاب صنعتی در گیلان تولید می شود که مهمترین آنها آلودگی‌های نفتی، فلزات سنگین و شیرابه‌های زباله حاصل از فرآیند تولید کمپوست است.
به نظر شما کدام شگفت‌آورتر است؟
این که به همین راحتی سم را وارد مخزن دریاچه‌ی سد سفیدرود می‌کنند؟
یا
این که چرا این مسأله برای همه اینقدر عادی و پیش پا افتاده شده است؟

من به گمانم، خطر دومی به مراتب جدی‌تر است! نیست؟

پاسخ تلخ ماهیگیر متخلف در تالاب انزلی: امروز را چه کنم؟!

دیروز در هنگام بازدید از تالاب انزلی به همراه آقای مهندس ابراهیم افخمی، رییس اداره محیط زیست شهرستان انزلی به یک صیاد متخلف برخورد کردیم که در فصلی که صید ممنوع است، مشغول توراذداختن در تالاب و صید ماهی بود.
وقتی به وی متذکر شدیم که چرا این کار را می کند؟ گفت: شکم زن و بچه‌ام خالی است و چاره‌ای ندارم!
گفتیم: مگر نمی‌دانی که اگر در این زمان صید کنید، دیگر چیزی از نسل ماهی نخواهد ماند و همه‌ی صیادان هم بیکار خواهند شد و خسارتی بزرگ‌تر به 600 خانواری که از محل صیادی در تالاب انزلی روزگار می‌گذرانند، وارد خواهد شد؟
و باز او به تلخی گفت: بله می‌دانم … اما چه کنم؟ امروز را چه کنم؟

بعدازظهر آن روز، در مراسمی که در تالار اجتماعات اداره کل محیط زیست استان برپا شده بود، به همین نکته اشاره کردم و این که چرا باید، فقر در نگین سبز وطن اینگونه بی داد کند؟

روبرت صافاریان – یکی از منتقدان و مستندسازان مشهور و باسابقه کشور – هم پس از نمایش فیلم سعید نبی  – تالاب انزلی – به همین نکته اشاره کرد که کاش صدای مردم در این فیلم بیشتر شنیده می‌شد و به اصطلاح مانیفستی چندصدایی بود.

خوشبختانه جناب کامران زلفی‌نژاد – مدیرکل اداره کل محیط زیست استان گیلان – در پاسخ خبر خوشی را اعلام کردند و گفتند: سرانجام تالاب انزلی از امروز و با موافقت استاندار گیلان، صاحب یک ردیف اختصاصی بودجه به مبلغ قابل توجه 7 میلیارد تومان شد تا برای بهسازی و خودترمیمی آن هزینه شود.
زلفی‌نژاد این را هم اضافه کرد که فیلم سعید نبی تأثیر بسیار سازنده‌ای در بین مردم و مدیران استان برجای نهاده است.
امید که بخشی از این بودجه برای ساماندهی آن 600 صیاد و خانواده‌های محروم‌شان اختصاص یابد تا ایشان خود بیش از همه پاسدار موجودیت تالاب انزلی باشند. همچنین شایسته است تا کارهای هنری و مؤثری مانند مجموعه تتیس بیش از پیش مورد حمایت قرار گرفته و نظیر چنین مستندهای ارزشمندی با شمارگان بیشتر و تنوع فکری گسترده‌تری از رسانه ملی پخش شود.
فکرش را بکنید، امروز ما دریاچه پریشان، تالاب بختگان، تالاب گاوخونی و … را از دست داده‌ایم، بدون آنکه حتا یک مجموع مستند 30 دقیقه‌ای نظیر تتیس در مورد آنها ثبت و ضبط کرده باشیم!

کسی می داند که چرا خرم دیگر خرم نیست؟

هر چقدر فکر کردم، نتوانستم دریابم که چرا مردم کرمانشاه سکوت کردند تا این خیابان شهرشان دیگر خرم نباشد؟!

آیا کسی می داند دلیل این درخت کُشی عریان، آن هم در روز روشن چیست؟

ممنون از دانش عالی پور عزیز که خبرم کرد.

بعد از آن درنگ ؛ حال درنگ حواصیل شب را در تالاب انزلی دریابید!

همان طور که اشاره کرده بودم، روز گذشته مهمان مردم باصفا و خونگرم گیلان بودم و ساعتی پیش از سفر بازگشتم.
فعلاً این حواصیل شب – Nycticorax nycticorax – یا به قول گیلکی‌ها: شال باغ را از من بپذیرید تا سر فرصت از این سفر گزارشی مفصل تر را انتشار دهم.
درنگ آن قورباغه را که یادتان نرفته! حالا برایم بگویید درنگ این حواصیل در قبرستان زباله‌ها (بخوانید تالاب انزلی!) از برای چیست؟!
راستی! آقای کامران زلفی نژاد قول دادند که هر چه زودتر مشکل سایت‌شان را حل کنند …

مؤخره:
ساعت 8:15 صبح امروز در برنامه سلام تهران، شبکه پنجم سیما، به تحلیل مهمترین مشکلات محیط زیستی پایتخت – به بهانه هفته محیط زیست –  خواهم پرداخت.