بایگانی دسته: ??? ??????

این همه لاستیک به گل نشسته در ساحل خشک ارومیه! چرا؟

به راستی این همه حلقه های لاستیک مستعمل در ساحل تشنه آب دریاچه ارومیه دیروز و تالاب ارومیه امروز نشانه چیست؟

بزرگتر ببینید

من که جوابی پیدا نکردم! شما چطور؟

آتش زدن شاخ گاو برای پاسداشت یک آیین شرم‌آور!

تصورش خیلی سخت است که هنوز در قلب قاره‌ی سبز، جایی که خود را مهد تمدن نوین بشریت می‌خواند و بسیاری از جریان‌های محیط زیستی مدرن از آنجا ریشه گرفته است؛ چنین آیین‌ها و سنت‌های زشتی موسوم به Toro de fuego رواج داشته باشد.

نگاه کنید که مردم ساکن در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان؛ کشوری که همواره از رتبه‌ای ممتاز در جدول شاخص‌های توسعه‌ی انسانی سازمان ملل متحد هم برخوردار است – اسپانیا – هنوز به بهانه‌ی تفریح یا بزرگداشت سنت‌های فسیل‌شده و بدوی‌شان، اینگونه به آزار گاوهایی می‌پردازند که در شمار مفیدترین حیوانات برای آدمی بوده‌اند.

لطفاً چنانچه با نگارنده همراه و هم‌نظر هستید، به این تارنما رفته و با امضای پتیشن مربوطه، در شمار 12920 نفری قرار بگیرید که خواهان توقف این آیین واپس‌گرا و حیوان‌ستیز هستند.

و ممنون از شباهنگ عزیز که سزاوارانه واکنش نشان داده است.

درختان کهنسال، وقار فرهنگ ایران‌زمین هستند نه تهدیدکننده‌ی آن!

خوشبختانه برنامه‌ی این هفته‌ی سلام تهران که به بررسی و نقد جایگاه درختان کهنسال در فرهنگ ایرانی پرداخت، توانست از بازخوردهای نسبتاً شایسته و امیدبخشی برخوردار شود. به شخصه امیدوارم، بتوان با یک حرکت فرهنگی و هنری گسترده و جذاب، ظرفیت‌سازی درخورتری را در این حوزه ایجاد کرده تا دیگر احدی به خود اجازه‌ی بی‌حرمتی به درختان کهنسال را به بهانه‌ی مبارزه با خرافه‌پرستی ندهد.
در یادداشتی که در مردمک منتشر شده است، از همین منظر به موضوع نگریسته‌ام و اشاره کرده‌ام که: «متولیان اوقاف استان گیلان برای متنبه‌کردن افرادی ذی‌شعور که به تقدس موجوداتی بی‌شعور (درخت) می‌پرداختند، تصمیم گرفتند تا آن موجود بی‌شعور را ادب کرده و نابود سازند به جای این که به صرافت ارتقای طرفیت‌های فرهنگی جامعه‌ای همت گمارند که از منظر ایشان، درخت می‌تواند جاجت‌ها را روا دارد!»
مشروح این یادداشت را با عنوان:  «قطع درختان کهن‌سال، پاک‌کردن صورت مساله است »، می‌توانید در این نشانی مطالعه فرمایید.

ماجرای درختان کهنسال در شبکه پنجم سیما

تا ساعتی دیگر به همراه دکتر محمّدرضا نوروزی در برنامه صبحگاهی سلام تهران – که از شبکه 5 سیما پخش می‌شود – ماجرای درختان کهنسال را پی گرفته و به بررسی 5 دلیل ارزشمند بودن این درختان از منظر فرهنگی، اقتصادی، محیط‌زیستی، بوم‌گردی و موزه طبیعی می‌پردازم. در این بین، مهم‌ترین تهدیدی که این درختان بی‌نظیر وطن را به مرگ نزدیک کرده است؛ یعنی مقدس نما بودن! مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد و در انتها به معرفی برخی از کهنسال‌ترین پایه‌های موجود در استان تهران خواهم پرداخت. درختان کم‌نظیری چون، اُرس کهنسال شهرستانک (انتهای بسال دره) که حدود 2800 سال عمر دارد و در ارتفاع 2600 متری به حیات پرافتخار خود ادامه می‌دهد. همچنین اشاره‌هایی به درخت توت نوجان کرج (واقع در کردان)، زبان گنجشک 700 ساله‌ی بی بی زبیده (واقع در محور کرج به سیرا)، چنار باشکوه امام زاده حسین گوراب (کیلومتر 15 جاده کرج به چالوس) و داغداغان روستای دُروان کرج خواهم کرد.
جا دارد بار دیگر از زحمات مرد خستگی‌ناپذیر طبیعت ایران، مصطفی خوشنویس عزیز قدردانی کنم که تقریباً همه‌ی آنچه که از درختان کهنسال ایران می‌دانیم، مدیون او و همکاران سختکوشش در بخش تحقیقات جنگل مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور است.

و آن درخت آزاد در بی بی رقیه رشت که برای همیشه آزاد شد!

درست حدس زدید دوستان عزیز من! تصویری که در یادداشت پیشین نمایش دادم، بقایای درخت آزادی (نارون) بود که به نظر می‌رسد قطرش به یک متر می‌رسید و اینک شاید آزاد نباشد؛ امّا آزادگی را معنا می‌کند …

ممنون از همکار عزیزم، علی کریمی که هفته‌ی گذشته ضمن سفر به منطقه، این تصاویر را برایم ثبت کرد …
این درخت البته هنوز ماجراها دارد که شاید روزی آنها را انتشار دادم.
تا آن زمان، امیدوارم یادداشت روز 8 اردیبهشت 1389 روزنامه گیلان امروز را بخوانید …

کیست که بداند اینجا کجاست؟!

به این تصویر نگاه کنید و حدس بزنید که محمّد درویش در یادداشت آینده خود می خواهد از کدامین موضوع با شما سخن بگوید؟!

افق در موج اشک و خون نشسته

شرابش ریخته، جامش شکسته

آیا نیاسر هم به سرنوشت تلخ سرعین بدل خواهد شد؟

آنها که 10 سال پیش به سرعین رفته بودند، می‌دانند که چه می‌گویم. امروز دیگر سرعینی باقی نمانده تا بتوانی در آن آرام گیری و از طبیعت نابش لذت ببری. ماجرای تلخ سرعین و هجوم بی‌ضابطه و افسارگسیخته‌ی گردش‌پذیران و گردشگران به این منطقه، سبب شده تا امروز کمتر طبیعت‌گردی مشتاق دیدن سرعین باشد؛ زیرا ظرفیت پذیرش در طراحی 150 مجتمع رفاهی سرعین دیده نشده است.

و اینک عین همین اتفاق در آبشار نیاسر کاشان در حال رخ دادن است.
امروز به اتفاق فرزندم – اروند – و در معیت 110 نفر از هم‌شاگردی‌ها و والدینشان به آبشار نیاسر رفتم، اما جز ازدحامی جان‌فرسا و همهمه‌ای گوش آزار چیزی را مشاهده نکردم.
در حقیقت به دست خود داریم نیاسر را از بین می‌بریم. زیرا اینجا هم متوجه ظرفیت پذیرش نیاسر نبوده‌ایم؛ تفرجگاهی که هرگز نمی‌تواند در یک روز بیش از هزار نفر را بپذیرد؛ در صورتی که امروز بیش از یکصد هزار نفر مهمانش بودند!!

و این ثمره‌‌ی مدیریت نابخردانه در حوزه‌ی گردشگری کشور است.
ما باید به سمت معرفی نیاسرها و سرعین‌ها در شمارگانی متعدد باشیم تا توزیع یکنواخت‌تر گردشگر را در سطح کشور و طول سال شاهد باشیم.

آن حکم مشهور نوروزی را در زنجان یادتان هست؟!

به دنبال انتشار خبر اجرای مجازات یک اعدام‌کننده‌ی درخت در زنجان، اینک خبر می‌رسد که واقعیت ممکن است با آنچه که در رسانه‌های دولتی انعکاس یافته، تطابق نداشته باشد!    لطفاً به کامنت‌های هموطنی که با نام «یک مطلع نزدیک» برایم ارسال داشته، دقت کنید و چنانچه نظر یا اطلاعات تکمیلی دارید، بیان فرمایید.
ما طرفداران محیط زیست باید نشان دهیم که شهد شیرین حقیقت و عدالت را بر هر شهد کاذب دیگری ترجیح می‌دهیم.

آيا كسي هست كه اين مرد را نشناسد؟

مي خواهم از او بنويسم … از او كه هنوز عاشقانه به طبيعت وطنش عشق مي ورزد و بسياري از ما ، آن گونه كه سزاوار است، او را نمي شناسيم! چرا؟

خداوندا تو مسئولي

خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است،

چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

دكتر علي شريعتي

این شاهکار خلقت، این درخت در کوهستان ماغر چه گناهی دارد؟!

در حوزه‌ی قضا، رسم بر این است که اگر مرتکب شونده‌ی جرم، کمتر از 18 سال داشته باشد، هرگز با او مانند یک متهم بالغ و عاقل برخورد نمی‌شود و به مجازات نمی‌رسد.
اینک این پرسش جدی مطرح است که چگونه ما حاضریم درختی را به جرم کاری که او در رخدادن یا ندادنش مقصر نیست، به مسلخ برده و اعدام کنیم؟!
امیدوارم، برای یکبار هم که شده، نخبگان فقاهت و دیانت تکلیف همه را با بحران اعدام درختان کهنسال به بهانه‌ی مبارزه با خرافه پرستی روشن کنند.
حجت‌الاسلام حسینی اشکوری در مراسم اعدام درخت بقعه بی بی رقیه رشت، به درستی یک پرسش جدی را مطرح کرده و نگرانی خویش را آشکارا به نمایش می‌نهد: ایشان با اشاره به وجود 900 بقعه متبركه در گيلان، خاطر نشان می‌کند که نبايد اجازه داد درخت، سنگ و علم برابر با امامزادگان مورد تقدس و احترام باشند.
امّا نمی‌گوید که چرا مردم گیلان آن 900 امامزاده را رها کرده و روی به دامن درختان کهنسال آورده‌اند؟!
شما می‌دانید چرا؟

نگاه کنید به این درخت استثنایی در دامنه‌های کوهستان ماغر واقع در جنوب استان کهکیلویه و بویراحمد که البته تا بهبهان هم یک ساعت بیشتر فاصله ندارد. آیا آن پارچه‌های سبزرنگ آویخته به این اسوه‌ی مقاومت باید بلای جانش شود؟

مؤخره:

ممنون از نیره سعادتی عزیز بابت ارسال تصویر این درخت ماغرنشین.

فقر فرهنگی یا فقر مدیریتی؟ مسأله این است!

خوانندگان دیرآشنای مهاربیابان‌زایی، لابد از محتوای پرسشی که از تاریخ 5 مرداد 1387 در وبلاگ مهار بیابان‌زایی مطرح کرده‌ام، آگاهی دارند. تاکنون بیش از 1800 نفر در این نظرسنجی شرکت کرده و 113 نظر هم برای آن به ثبت رسیده است که از این میان، 53 درصد شرکت کنندگان، فقر مدیریتی را مهم‌ترین دلیل تخریب محیط زیست در ایران معرفی کرده‌اند؛ در حالی که 41 درصد نیز، فقر فرهنگی را متهم شماره یک معرفی کرده‌اند.

اینک پس از داستان پرتاب زباله، رودخانه‌ها و مسیل‌های آلوده‌ی درون شهری و جزایر مرگ در دریاچه‌ی سد کرج، می‌خواستم توجه دوستان را به روایت شرم‌آور هرمز سهرابی از تاراج بی‌بدیل زیباترین آیه‌های خلقت در دشت لاله‌های واژگون جلب کنم؛ روایتی که به اندازه‌ی کافی گویای سهم فقر فرهنگی یا مدیریتی در تشدید ناپایداری سرزمین هست! نیست؟ و به خوبی نشان می دهد که چرا فرمان آیش در آن منطقه به مدت 3 سال صادر شده است.

پیش‌تر در بازدیدی که از تنگ زندان داشتم، خود شاهد چنین سرقتی بودم؛ سرقتی که به گفته‌ی محیط‌بانان زحمتکش چهارطاق، هر روز بیشتر از روز پیش شتاب گرفته و گسترش می‌یابد! چرا؟

چرا بايد از دغاغله در جنوب تا كندس كوه در شمال، آسمان همين رنگ باشد؟!

خوانندگان گرامي مهار بيابان‌زايي هنوز ماجراي غمبار هموطنان عزيزمان را در گطيش، حموله و دغاغله فراموش نكرده‌اند …
قحطي آب و مشكلات بهداشتي در خوزستان – درست يا نادرست و به حق يا ناحق – سالهاست كه دامن اين استان آفتاب‌سوخته‌ي ايران و مردمان خونگرمش را فراگرفته است؛ مشكلي كه البته مي‌توانست و مي‌تواند هرگز وجود نداشته باشد، امّا فقر مديريت و نگاه بخشي و تمركزگرايانه و امنيتي به سرزمين سبب شده تا آن شود كه سزاوار نبوده است.

اينك امّا ابوطالب عزيز از روستايي به نام کندس کوه از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت (در نزديكي آبشار بسيار زيباي لوه در غرب تنگراه) برايمان تصاويري را به ارمغان آورده كه نشان مي‌دهد آسمان مردمان محرومش، همان رنگي را دارد كه هزار و پانصد كيلومتر آن سوتر در آسمان دغاغله ديده مي‌شود! نمي‌شود؟

تأمل‌برانگيزتر آن كه چندين سال است اغلب مردم روستا – به ويژه زنان – تمايل خود را براي جابه جايي سكونتگاه خويش اعلام كرده‌اند تا درچارچوب طرح خروج دام از جنگل و كاهش فشارهاي معيشتي به نوار جنگلي خزر، سپر شرقي هيركاني نفسي تازه كند و هم مردم محروم روستا از مصيبت نداشتن راهي ايمن براي عبور و مرور و قطع پي در پي آب و برق نجات يابند و شاهد چنين تلفات و جراحاتي ناشي از نبود امكانات پزشكي و بهداشتي كمتر باشند.
اميد كه انتشار اين تصاوير عزم مسئولين را در شتاب دادن به جابه جايي اين روستا و پايان دادن به آلام مردم محرومش بيشتر كند.

نگاهي به لكه‌هاي برهنه شده در دل جنگل‌هاي هيركاني، نشان مي‌دهد كه چگونه به دست خود داريم استعداد سيل‌خيزي منطقه را در يكي از پرباران‌ترين نواحي ايران‌زمين افزايش داده و بالانس ظرفيت گرمايي ويژه منطقه را با افزايش برهنگي زمين، برهم مي‌زنيم.