بایگانی دسته: مدیریت

بررسی ردپای اکولوژیک تهران در سلام تهران!

ساعت 8:15 صبح امروز – چهارشنبه دوم تیرماه 1389 – به بحث در باره‌ی شاخص‌های محیط زیستی تهران بزرگ در برنامه سلام تهران به همراه دکتر پژمان نوروزی در شبکه پنجم سیما ادامه خواهم داد؛ شهری با وسعت 734 کیلومتر مربع (بزرگتر از مساحت 45 کشور جهان مانند سنگاپور، بحرین و مالدیو) که در طول دویست سال گذشته بیش از 180 برابر بزرگ شده و در همان حال، جمعیتش حدود 600 برابر رشد داشته و از 15 هزار نفر در سال 1164 هجری شمسی به حدود 9 میلیون نفر در امروز رسیده است و از همین رو، ردپایی ژرف بر اندوخته‌های بوم‌شناختی البرز مرکزی برجای نهاده و بسیاری از کارمایه‌های طبیعی را با روندی کاهنده مواجه ساخته است.

مرگ تدریجی تالاب انزلی و دسته گل بی پی در خلیج مکزیک!

تالاب انزلی، نگین بی بدیل گیلان در حال احتضار است. سالانه میلیون‌ها تن رسوب، صدها هزار لیتر فاضلاب و پساب‌های آلوده‌ی خانگی، صنعتی، کشاورزی و بیمارستانی از طریق 11 رودخانه‌ای که به آن منتهی می‌شود و نیز زهکش اراضی زراعی اطرافش، در این تالاب ارزشمند می‌نشیند و با خود مرگی آرام و تلخ را برای زیستمندان کم‌نظیر و زیبارویش به ارمغان می‌آورد. افزون بر آن، تالاب عملاً تبدیل به یک کهریزک آبی/ خاکی شده و نمی‌توان جایی در این تالاب 20 هزار هکتاری را یافت که عاری از زباله‌های جامد شهری و روستایی باشد؛ به نحوی که چشم‌انداز دیداری تالاب را نیز به شدت متأثر کرده و از جذابیت انداخته است.
امّا نکته‌‌ی غم‌انگیز‌تر ماجرا آن است که انگار این مرگ را نمی‌بینیم و روزمرگی پیشه کرده‌ایم! گویی باید مانند ماجرای سانحه‌ی سد سنندج در چند سال پیش، یک کامیون حاوی MTBE در تالاب خالی شود تا متوجه شویم: مرگ چقدر به ما نزدیک شده است! نشده است؟
شاید به همین دلیل باشد که در قصه‌ی تلخ عبور کنار گذر (بخوان میان گذر) انزلی هم، عملاً آن گونه که سزاوار بود، پژواک درخوری رخ نداد و ایستاده‌ایم تا مانند پل شهید کلانتری بر روی دریاچه ارومیه همه چیز تمام شده و سازه مستقر و افتتاح گردد و آنگاه در پی حفر کانال‌هایی برای عبور آب در بین این خطای انسانی خود ساخته باشیم!
همه چیز مانند آن قورباغه‌ی معروف در فیلم یک حقیقت ناخوشایند دیویس گوگنهایم می‌ماند که چون در ظرفی قرار گرفته که دمایش به تدریج در حال افزایش است، خطر را احساس نمی کند و آنقدر منتظر و منفعل می‌ماند تا بمیرد؛ در صورتی که اگر آن قورباغه را به یکباره در ظرفی با آب داغ رها می‌کردند، واکنش نشان داده و خود را نجات می‌داد.

در ابعادی بزرگ‌تر نیز می‌توان به ماجرای خلیج مکزیکو و بحران آلودگی ناشی از آن اشاره کرد؛ بحرانی که شرکت بی پی را با دشوارترین چالش تاریخ عمرش روبرو کرده است و حجم گزارش‌های محیط‌زیستی رسانه‌های بین‌المللی جهان و پوشش خبری این رخداد را به شدت افزایش داده است. واقعه بی سابقه ای که هم اکنون بیش از 27 هزار نفر مشغول پاک کردن گاف بی پی هستند! غافل از آن که این فاجعه‌ای است که حتا اگر آن میلیون‌ها لیتر نفت در دریا هم تخلیه نمی‌شد، به هر حال بر سر ما فرود می‌آمد! نمی‌آمد؟
در همین باره و در تاریخ نهم جون 2010، یادداشتی به قلم بیل مک کیبن (Bill McKibben) بنیانگذار حرکت جهانی 350 در niemanwatchdog منتشر شد که به همین بی‌خبری، بی‌تفاوتی، انفعال و تنبلی ذهنی بشر امروز اشاره دارد. وی در یادداشت خود با اشاره به پوشش گسترده‌ی رسانه‌ای دسته گل بی پی در خلیج مکزیکو، می‌پرسد: خب فرض کنید که اصلاً این فاجعه رخ نمی‌داد و آن چند میلیون بشکه نفتی که به محیط آبی خلیج مکزیکو سرازیر شد، به دست مصرف کننده‌ی واقعی‌اش می‌رسید! یعنی در نهایت به جای دیگری از همین یگانه کره‌ی قابل زیست حمل شده و به عنوان سوخت مصرف می‌شد؛ آنگاه چه می‌شد؟ جز آن که باز هم میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای را در جهان افزایش می‌داد؟ به سخنی ساده‌تر، بیل می‌گوید: فرق چندانی نمی‌کند که سوخت‌های فسیلی سوزانده شوند و یا در دریا رها شوند، زیرا در هر حال محیط زیست را تخریب و آلوده می‌کنند. به قول خودش: fossil fuel is everywhere dirty.
بنابراین، دغدغه‌‌ی اصلی بشر دانای امروز – اگر واقعاً دانا باشد – این است که از خود بپرسد: ما تا چه حدی طبیعت را از توازن خارج ساخته و ناپایدار ساخته‌ایم؟ و آیا می‌توانیم آن تعادل و توان زیست‌پالایی و خودترمیمی را دوباره به طبیعت بازگردانیم یا خیر؟

برگردیم دوباره به ماجرای تالاب انزلی و از خود بپرسیم: چگونه وزارت راه و ترابری حاضر نشد حرف هیچ یک از متخصصان کشور و نیز ناظران بین‌المللی از جایکا را بشنود و به احداث میان‌گذر خویش ادامه دهد؟ متخصصانی چون دکتر مجید مخدوم (استاد دانشگاه تهران و رییس انجمن علمی محیط زیست ایران) ، دکتر مسعود منوری (مدیر گروه علوم محیط زیست واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی)، دکتر محمدرضا احمدی (دانشیار گروه آبزیان دانشگاه تهران)، دکتر بهرام حسن‌زاده کیابی (عضو هیأت علمی دانشکده علوم زیستی دانشگاه شهید بهشتی)، دکتر اصغر عبدلی (عضو هیأت علمی گروه تنوع زیستی دانشگاه شهید بهشتی)، استاد هنریک مجنونیان (پیشکسوت شناخته شده محیط زیست ایران)، دکتر حسین گنجی دوست (رییس گروه مهندسی محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر احمد خدادادی  (رییس پژوهشکده محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر یوسف فیلی‌زاده (متخصص اکولوژیکی تالاب‌ها و گیاهان آبزی)  و بسیاری دیگر از کارشناسان و تصمیم‌سازان به نام کشور  ( اسامی این متخصصان به همراه نظریه مکتوب ایشان در کتاب: “اینجا تالاب انزلی بود!” (انتشارات اداره کل محیط زیست گیلان) موجود است.) که هر چه فریاد زدند و هشدار دادند که ساخت این میان‌گذر به معنای مرگ همیشگی تالاب انزلی و افزایش خطر سیل‌خیزی شهرستان انزلی خواهد بود، کسی گوش نکرد که نکرد و همه انگار مانند آن قورباغه انتظار می‌کشند تا لاشه‌ی بی‌جان‌شان را کسی پیدا کرده و از آب بیرون کشد!
وای بر ما …

روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی مبارک باد!

سرانجام مراسم شانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی هم به پایان رسید، اما ترس از عقوبت‌های خطر بیابان‌زایی، هنوز آنگونه که سزاوار است در بین مردم و مسئولین اغلب کشورهای متأثر از این پدیده شناخته نشده و جدی گرفته نمی‌شود.
کافی است به مقایسه این دونقشه که وضعیت رویشگاه‌های جنگلی جهان را از آغاز تمدن روم تا سال 2005 با هم سنجیده است، پرداخته و در مفاهیم برآمده از آن دقت کنیم.
این که بیش از 90 درصد از وسعت جنگل‌های طبیعی اروپا از دست رفته است و از مجموع یک و نیم میلیارد هکتار، جنگل طبیعی، فقط 700 میلیون هکتار باقی مانده است. به ویژه به وضعیت ایران توجه کنید که در روزگارانی نه چندان دور، تمامی اطرافش به وسیله رویشگاه‌های جنگلی شاداب احاطه شده بود!

دقت در این نقشه، پاسخ سه یادداشت قبلی را می‌دهد که آیا خطر بیابان‌زایی می‌تواند روزی تمامی کره‌ی زمین را درنوردد و نابود سازد؟
یادمان باشد که همه‌ی حیات آدمی فقط مرهون یک لایه‌ی سطحی به ضخامت 18 تا 25 سانتی‌متر خاک است؛ و همه‌ی تخریب‌ها هم در همین لایه در حال رخ دادن است!

بیش از 70 درصد از مساحت سرزمین‌های خشک جهان ، تخریب شده است!

به این دو نقشه دقت کنید …

نقشه اول، موقعیت سرزمین‌های خشک جهان را نشان می‌دهد که به نحو دیگری در یادداشت پیشین هم مورد تأکید قرار گرفته بود.

اما در نقشه‌ی دوم، وضعیت تخریب اراضی و شدت آنها را ملاحظه می‌کنیم، واقعیتی که نشان می‌دهد: افزون بر 70 درصد از قلمرو پهناور سرزمین‌های خشک جهان از تخریبی بسیار شدید رنج می‌برند.

لطفاً اگر دچار ناراحتی‌های قلبی هستید، بر روی آن قسمتی که ایران ما وجود دارد، زیاد زوم نکنید!

و موضوع هنگامی حادتر می‌شود که بدانیم از زمان تولید این نقشه تاکنون بیش از 17 سال گذشته است! و کیست که نداند، وضعیت امروز جهان، به  مراتب وخیم‌تر از دیروز آن است؟

موضوعی که برای اثباتش در پست بعدی، یک نقشه‌ی هشداردهنده‌ی دیگر را نمایش خواهم داد.

رابطه‌ی بیابان‌زایی و مستطیل سبز!

اگر به تارنمای کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی سازمان ملل متحد – UNCCD- مراجعه کنید با این پوستر هشدار دهنده روبرو خواهید شد؛ پوستری که با زبان بی‌زبانی هشدار می‌دهد: ممکن است در طول 20 سال آینده، هیچ مستطیل سبزی در زمین باقی نماند!
در باره‌ی چرایی این خطر و دلیل جدی گرفتن آن در دو یادداشت بعدی باز هم خواهم نوشت …

یک گفتگوی چالشی در روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی!

فردا – پنج شنبه، 27 خرداد مصادف با روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی – رأس ساعت 15 می‌توانید شنونده‌ی یک گفتگوی چالشی و نسبتاً متفاوت بین غلامعباس عبدی‌نژاد، مدیرکل دفتر امور بیابان و محمّد درویش در برنامه طبیعت خفته رادیو ایران باشید.
این برنامه در تمام نقاط کشور قابل شنیدن خواهد بود و طول موج‌های پخش آن را با توجه به محل سکونت خویش می‌توانید از این جدول بازیابید.

چرا بیابان‌زایی در ایران مهار نمی‌شود!؟

فردا، در شهر قم و در کنار گنبد نمکی بزرگ این شهر موسوم به سیاه کوه یا کوه نمک، مراسمی به بهانه‌ی روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی برگزار می‌شود که در آن افزون بر مقامات محلی، جمعی از کارشناسان و علاقه‌مندان به محیط زیست و نمایندگان تشکل‌های مردم‌نهاد فعال در منطقه هم شرکت خواهند کرد.
نگارنده نیز یکی از سخنرانان این مراسم خواهد بود تا برای مردم ساکن در پایتخت مذهبی کشور که در طول دو دهه‌ی اخیر، یکی از پرشتاب‌ترین رشدهای افقی را تجربه کرده و در ردیف یکی از سه شهر عمده‌ی مهاجرپذیر ایران قرار دارد، از دغدغه‌های خویش سخن گوید …
این که چرا به رغم بیش از 5 دهه تجربه‌ی اجرایی و 4 دهه تجربه‌ی پژوهش در حوزه‌ی مهار بیابان‌زایی، همچنان شتاب بیابان‌زایی پیش‌برنده بوده و کارمایه‌ها را تلف می‌کند؟
این که چرا شهر قم دارد از چهار سو به محاصره‌ی چشمه‌ها و کانون‌های بحرانی فرسایش بادی در‌می‌آید؟
این که چرا برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان‌زایی – شش سال پس از تهیه و انتشار – همچنان دارد خاک می‌خورد و عملاً اجرایی نشده است؟
و این که چرا در مهم‌ترین مناسبت جهانی این حوزه، یعنی هفدهم ژوئن، نه‌تنها رییس جمهور که وزیر جهاد کشاورزی هم اغلب در شمار غایبین بزرگ بوده است؟

خودتان را برای شنیدن یک 90 محیط زیستی آماده کنید!

روز گذشته در دفتر اکبر جاهد، مدیر گروه دانش رادیو ایران، یک نشست بی‌سابقه برگزار شد، نشستی که در آن می‌توانستی همه جور فعال محیط زیستی را ببینی! از بانوی 93 ساله‌ی محیط زیست ایران – مه لقاء ملاح – تا جوان شیطونی به نام ناصر کرمی و از مرد همیشه خوددار و متفکر – شهریار عیوض زاده – تا زنی که در کنار پلنگ‌ها می‌خوابد … همه جمع شده بودند تا به اکبر جاهد و اسماعیل میرفخرایی کمک کنند برای آن که بتوانند، نخستین برنامه‌ی زنده و چالشی را در حوزه‌ی محیط زیست کلید بزنند. برنامه‌ای که قرار است از سوم تیرماه 1389 ساعت 15 از رادیو ایران و به صورت هفتگی در روزهای پنج‌شنبه پخش شود.
برای اسماعیل میرفخرایی عزیز و تیم همراهش آرزوی سرفرازی و موفقیت در ساخت این برنامه سبز را دارم و امیدوارم، مدیران رادیو همانگونه که قول داده‌اند بتوانند در برابر موج قدرت طبیعت‌ستیزانی که پخش چنین برنامه‌هایی را تاب نمی‌آورند، تاب آورند!
نگارنده – همانگونه که دیروز به اسماعیل میرفخرایی گفت – اعتقاد دارد که اگر فردی در ایران توانایی ساختن یک برنامه جذاب و چالشی را در حوزه محیط زیست داشته باشد، آن فرد کسی نیست جز میرفخرایی بزرگ که هم از دانش، هم از تجربه و هم از محبوبیت لازم در بین شنوندگان رادیو برخوردار است و از صمیم دل آرزو می‌کنم که برنامه میرفخرایی بتواند، رکورد آگهی‌های 45 دقیقه‌ای فرشید منافی را در زمان حضورش در رادیو جوان بشکند و نشان دهد که می‌توان در باره‌ی محیط زیست و به زبان فارسی برنامه ساخت و آن برنامه بیشتر از سریال آشپزباشی یا 90 فردوسی‌پور، مخاطب داشته باشد.

یادمان باشد که تا لحظاتی دیگر، رییس جمهور آمریکا، برای نخستین بار از درون اتاق کار خویش در کاخ سفید با مردم آمریکا سخن خواهد گفت؛ کاری که پس از ایراد 600 سخنرانی در طول 18 ماهی که از ریاست جمهوری‌اش می‌گذرد، تاکنون انجام نداده است! می‌دانید چرا این بار از چنین مکانی می‌خواهد با مردم آمریکا سخن بگوید؟ می‌دانید چرا این سخنرانی تا این حد مهم شده و بازتاب رسانه‌ای یافته است؟
من برای شما می‌گویم … به دلیل اهمیت خطراتی که یک فاجعه‌ی محیط زیستی برای آمریکا به بار آورده و سبب شده تا اوباما، در طول نزدیک به 2 ماه گذشته چهار بار شخصاً به خلیج مکزیکو برود.
من امیدوارم که روزی توجه به محیط زیست نیز در نزد دولتمردان و زنان ما از چنین درجه‌ای از اهمیت برخوردار شده و همه نشان دهیم که توجه به آموزه‌های محیط زیستی در بالاترین درجه از سیاست‌ها و اولویت‌های راهبردی کشور و ملت ایران قرار دارد.

کاش هشدار نهفته در این نقشه را درک می‌کردیم!

نقشه‌ای که ملاحظه می‌کنید، حساسیت اراضی جهان به فرآیند بیابان‌زایی را نشان می‌دهد. تلاش کردم تا آنجا که امکان دارد، بتوانید نقشه را در ابعادی بزرگ‌تر ملاحظه کنید. این نقشه در سال 1998 و توسط بخش حفاظت منابع طبیعی ایالات متحده آمریکا – USDA – تهیه شده و مرتباً اطلاعاتش به روز می‌شود.
هر چه که رنگ قرمز، بیشتر و پررنگ‌تر باشد، حکایت از شکنندگی بیشتر و آسیب‌پذیری افزون‌تر آن سرزمینی دارد که به تصرف این رنگ درآمده است.
ایران را در این نقشه بیابید و ببینید که چرا می‌گویم: بیابان‌زایی نه سومین، که نخستین خطری است که پایداری زیست را در وطن به چالش کشانده است.
برای مهار این بحران، چقدر سرمایه‌گذاری کرده‌ایم و چه حجمی از اعتبارات پژوهشی را اختصاص داده‌ایم؟
من برایتان می‌گویم … کمتر از یک صدم اعتباری که برای افزایش ارتفاع سد اکباتان همدان اختصاص دادیم!
حال شما برایم بگویید: چند درصد این احتمال را می‌دهید که سرعت رشد یافته‌های پژوهشی در این بخش بتواند غول افسارگسیخته‌ی بیابان‌زایی را در وطن دوباره افسار زده و مهار کند؟
پاسخ شما شاید، شیرین‌ترین خبر برای تارنمای مهار بیابان‌زایی باشد! زیرا دل صاحبش را قرص می‌کند که همیشه بهانه‌ای برای نوشتن و استمرار در این حوزه خواهد داشت! نخواهد داشت؟

پل‌ها و جاده‌هایی که خاک را تخریب و بیابان‌زایی را تشدید می‌کنند!

در همه‌ جای دنیا، یکی از شاخص‌ها یا شناسه‌های توسعه‌یافتگی را در کمیت و کیفیت شبکه‌ی ارتباطی کشورها، به ویژه در حوزه‌ی حمل و نقل جاده‌ای و ریلی ارزیابی می‌کنند. ایران هم‌اکنون بیش از 120 هزار کیلومتر جاده اصلی و آزادراه و 60 هزار کیلومتر هم راه فرعی آسفالته دارد؛ یعنی بسیار بیشتر از آن مقداری که همسایه شرقی در رؤیای ساختنش برای کشور خویش به سر می‌برند. با این وجود، همین ماه گذشته بود که معاون وزیر راه و ترابری در گفتگو با خبرنگار شبکه خبر سیما، به صراحت اعتراف کرد که اصول علمی و مهندسی در ساخت اغلب پروژه‌های راهسازی کشور رعایت نمی‌شود! واقعیتی که آمار بالای تلفات جاده‌ای، تأیید کننده‌ی آن است.

به دیگر سخن، باید بپذیریم که برخی از جاده‌ها و پل‌هایی که ما در کشور ساخته یا می‌سازیم، بیشتر از آن که افزایش دهنده‌ی کارایی سرزمین باشد، کاهنده‌ی آن بوده و بر نرخ بیابان‌زایی و تخریب سرزمین می‌افزاید.
از نمونه‌های آشکار آن می‌توان به روند جاده‌سازی در عسلویه و پارک ملی نایبند، دریاچه ارومیه، آزادراه تهران شمال، تعریض جاده گرگان مشهد در قلب پارک ملی گلستان، پروژه میان گذر تالاب انزلی و بسیاری از محورهای مواصلاتی در کهکیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری اشاره کرد.

کافی است به نمونه‌های جهانی ساخت چنین پل‌ها و جاده‌هایی در کشورهای دیگر دنیا از جمله چین، آلمان، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، آمریکا و برخی از شیخ‌نشین‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس دقت کنیم تا دریابیم چگونه آنها پل و جاده می‌سازند تا تخریب را کمتر، مصرف را پایین‌تر و هوا را پاک‌تر سازند و ما پل و جاده می‌سازیم تا بهانه‌ای یا مجوزی برای تخریب منابع طبیعی خویش بیابیم! چرا؟
در ملاقات اخیرم با کامران زلفی‌نژاد، ایشان بر همین نکته تأکید کرده و یکی از دلایل مخالفت سازمان متبوع خویش را با ادامه ساخت میان‌گذر تالاب انزلی، آگاهی از توان مهندسی جهان در ساخت پل‌ها و جاده‌هایی دانست که کوشیده‌اند تا کمترین زیان را بر بوم‌سازگان پیرامون خویش وارد سازند.
تصاویری که ملاحظه می‌کنید، حجت‌هایی است بر این مدعا.

خاک را که حفظ کنیم، زندگی را برده‌ایم!

شاید یکی از با ارزش‌ترین عناصر موجود بر روی کره‌ی زمین، وجود ریزاندامگان یا میکروارگانیسم‌های موجود در خاک باشد که به واسطه‌ی حضور آنها، زمین قدرت بارآوری بدست آورده و بدین‌ترتیب، به عنوان یگانه سیاره‌ی قابل زیستن در تمامی فراخنای فضای بالای سرمان تا عمق 14 میلیارد سال نوری شناخته شده است.
به دیگر سخن، خاک را باید ریشه‌گاه حیات نامید و در پاسداری از آن، لحظه‌ای درنگ و تردید روا نداشت. چنین است که شعار امسال روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی نیز بر مبنای همین آموزه انتخاب شده و می‌گوید:

Enhancing soils anywhere enhances life everywhere

یعنی: هرجا که خاک بهبود یابد، زندگی هم بهبود می‌یابد.
این موضوع برای ما ایرانی‌ها، زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود که بدانیم: نرخ از دست دادن خاک در ایران‌زمین، چه در حوزه‌ی فرسایش بادی و چه در حوزه‌ی فرسایش آبی، شش برابر میانگین جهانی است.

یادمان باشد:
هر چیزی را می‌شود از خارج وارد کرد، جز خاک را. هیچ کشوری خاکش را نمی‌فروشد؛ زیرا خاک بستر تولید و رمز ماندگاری تمدن و تاریخ و فرهنگ و میراث طبیعی یک ملّت است.
بیاییم در آستانه‌ی 27 خرداد 1389، روزی که در همه جای دنیا، جهانیان برای پاسداری از خاک و مقابله با بزرگ‌ترین دشمن قدرقدرتش (بیابان‌زایی)، بپا می‌خیزند، ما هم بپاخواسته و حرمتش را بیش از پیش نگه داشته و نگذاریم به بهانه‌ی جاده‌کشی، سدسازی، شهرک‌سازی، توسعه‌ی کشاورزی نابخردانه و خلاف اصول آمایش سرزمین، این گرانبهاترین عنصر حیات را از دست دهیم.

چه کسی متولی بهسازی و حراست از تمامیت رودخانه‌های کشور است؟!

تاکنون چندین و چند گزارش از روند شتابناک آلودگی شدید رودخانه‌های کشور در این تارنما منتشر کرده‌ام که از آن جمله می‌توان به شادگان، شهرچای، لردگان، زاینده رود، سفیدرود، کارون، کرج ، دوراهان و … اشاره کرد.
این تصاویر هم مربوط می‌شود به رودخانه گرگان‌رود در هنگام گذر از شهر گنبدکاووس؛ شهری که به دلیل مسابقه‌ها و شرط‌بندی‌های میلیاردی‌اش بر روی اسب، شهرت جهانی دارد. امّا با این وجود، وضعیت رودخانه‌ی اصلی شهر که در نهایت، آبش به دریای مازندران می‌ریزد، اینگونه اسف‌بار و نگران کننده است.

به راستی متوّلی ساماندهی رودخانه‌های کشور کدام سازمان است؟ چرا هنگام مکش آب رودخانه‌ها، همه ادعای سهم‌خواهی دارند، از وزارت جهاد کشاورزی بگیر تا وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت صنایع و معادن و مسکن و شهرسازی و شهرداری‌ها و …

امّا هنگام سرمایه‌گذاری برای مدیریت و پاسداری از این اندوخته‌های آبی ارزشمند، همه به دیگری اشاره می‌کنند! نمی کنند؟