بایگانی دسته: مناسبت‌ها

و سرانجام چهارمين موج سبز وبلاگستان از راه مي‌رسد!

      بعد از يك دوره خواب زمستاني – آن هم از نوع قطبي و كمبو‌اش! – دوباره گويا قرار است چرخ‌هاي سبز وبلاگستان به چرخش درآمده و همه به بهانه‌ي كپنهاگ، برگي از دفاتر مجازي‌شان را سبز كنند.
    اميد كه اين دعوت و موج‌آفريني، سبب شود تا برخي از دوستان را كه مدت‌هاست حتا خاك وبلاگ‌شان را هم جارو نكرده‌اند، دوباره در اين محيط دوست‌داشتني و بالنده ببينيم و از ديدگاه‌هاشان بهره‌مند شويم.
    ممنون از محسن تيزهوش عزيز و دكتر مهدي اشراقي گرامي كه مانند هميشه، همه‌ي زحمت‌ها را داوطلبانه به جان مي‌خرند و سبزينگي وبلاگستان را پاس مي‌دارند. و البته ممنون از نمایندگان عالی مقام ۱۹۳ کشوران جهان که با حضورشان در کپنهاگ سبب زایش دوباره موج سبز را در وبلاگستان فارسی مهیا کردند.
     پس وعده‌ي ما : چهارمین موج سبز در آخرين دهه از آخرين ماه پاييز دوست‌داشتني 88 … و به بهانه‌ي كپنهاگ.

 

موج سبز

 

     می ماند يك حسرت:
    چند روز پیش با اروند مشغول جستجوی یک کارتون مناسب بودم که ناگهان این کار را دیدم و دلم گرفت … هرچند نتوانستم دلیل گرفتن دلم را برای اروند توضیح دهم! درست مثل زمانی که
اشکهای طبیعت هم آنقدر درآمد تا خشک شد و رفت
     خواستم بگویم: نکنید این کار را بچه‌ها! وبلاگ‌های شما، فرزندان شما هستند؛ آیا کسی مجاز است که فرزندش را نیست کند و یا به فراموشی بسپارد؟! فرزند را باید تا هستی، تا نفست گرم است و تا رطوبت چشمانت باقی است، عاشقانه و بی‌منت دوست داشت و نوازش کرد. همین!
    يادي بايد كنم از سپهر سليمي عزيز كه در راه‌اندازي
سه موج گذشته وبلاگستان، بسيار زحمت كشيد و با زيستايش خوش درخشيد؛ امّا همچنان در حيرت و افسوسم كه چرا عمر آن زيستا مثل پروانه بود و حالا مدت‌هاست كه نه زیستای سپهر – یا به قول خودش: آخرین دسته گل سبزش
! – را می‌بینیم و نه خود سپهر  را! مي‌بينيم؟ حتا شماره تلفنش را هم عوض كرده است؛ چه رسد به پسورد تارنماي محبوبش!

    لطفاً جواب دهيد آقا سپهر نازنين. موج چهارم برای پرشی بلندتر و پروازی در اوج‌تر به یاری همه‌ی ما نیاز دارد.

خبری که نمایندگان عربستان را در کپنهاگ خشمگین می‌کند!

راجاندرا پاچوری - رییس IPCC

     در آستانه آغاز به کار اجلاس کپنهاگ و تنها به فاصله‌ی اندکی از انتشار خبری که تردیدهایی در نقش انسان در فرآیند جهان‌گرمایی آفریده بود، اینک خبر می‌رسد که آن تردیدها دارد کم رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شود! و به همین نسبت، نمایندگان دولت‌هایی نظیر عربستان سعودی, خشمگین و خشمگین‌تر!
     چرا که اینک رییس IPCC – راجاندرا پاچوری – می‌گوید: مطالعات دانشمندان بریتانیایی در دانشگاه East Anglia با یافته‌های دانشمندان در سایر نقاط جهان همخوانی دارد.
     به دیگر سخن آرزوی آن که کاهش گازهای گلخانه‌ای از دستور کار اجلاس کپنهاگ حذف شود – درخواستی که عربستان سعودی مصرانه بر آن پای می‌فشرد – آرزویی است که صاحبانش باید آن را به گور ببرند!

نه! اشتباه نکنید؛ اینها طرفداران تیم استقلال یا چلسی نیستند!

Stop Climate Chaos Coalition call for a massive wave on the Houses of Parliament on the eve of the climate change conference, COP15, in Copenhagen. Photograph: Courtesy of Amelia Collins

     در فاصله ۱۹ ساعت مانده تا بازگشایی بزرگترین اجلاس سبز زمین با حضور ۱۹۶ کشور جهان، آدم دردش می‌گیره وقتی می‌بینه در یک روزنامه – فقط یک روزنامه – چنین تیم پر و پیمونی می‌خواهد از اجلاس کپنهاگ فیلم و عکس و خبر و تحلیل تهیه کند و آنگاه چنین جمعیتی هم وجود دارد که مقابله‌ی جدی‌تر با تغییرات اقلیمی را از سوی دولت متبوع‌شان خواهانند.
    آیا فکر می‌کنید تعداد خبرنگاران متخصص حوزه‌ی محیط زیست در همه‌ی رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری و مجازی کشور به اندازه‌ی آبی‌پوشان این روزنامه می‌رسد؟
    من می‌گویم: نه! نمی‌رسد … حتا به گردش هم نمی‌رسد. همان گونه که اگر قرار باشد اجتماعی از سوی طرفداران محیط زیست در تهران برگزار شود، هرگز چنین صحنه‌ای آفریده نمی‌شود!

Thousands of protesters called on the government to combat climate change during National Climate Change March, December 6, 2008. Photograph: Anthony Upton/Rex Features

     دوباره یاد حرف‌های احمد‌علی کیخواه افتادم … انگار باز هم باید بگویم: از ماست که بر ماست!

دیروز بیست و پنجمین سالگرد قتل 35 هزار انسان بود!

کودکان بوپالی، 25 سال بعد از آن فاجعه در ویرانه های کارخانه مرگ بازی می کنند!

    سوم دسامبر 1984 میلادی، بسیاری از مردم بوپال تصور کردند که 1984، یک افسانه‌ی خیال‌بافانه نبوده و جرج اورول راست می‌گفته است!
   در آن روز شوم 10 هزار نفر از مردم بیگناه این بخش از هندوستان در اثر فاجعه‌ی نشت گاز سمی از کارخانه‌ی یونایتد کاربید به دلخراش‌ترین شکل ممکن جان خویش را از دست دادند.
    اما این تازه شروع ماجرا بود … زیرا هنوز هم آن فاجعه‌ی 25 ساله دارد تلفات می‌گیرد، به نحوی که شمار جان‌باختگان بوپال تا امروز از مرز 35 هزار نفر هم گذشته است. این در حالی است که بیش از 300 هزار نفر هم در این رخداد شرم‌آور دچار معلولیت‌های متوسط تا شدید شدند و علاوه بر این، حیات جانوری و گیاهی منطقه هم به شدت آسیب دید.

مرگ گسترده و خاموش دام ها در بوپال ...

   تصورش را بکنید که اگر فاجعه‌ای با این ابعاد در یک کشور غربی رخ می‌داد، سونامی حاصل از آن تا چند رده از مدیران مسئول را به کام می‌کشید و هرگز از یادها نمی‌رفت؛ اما در این حادثه، حتا رییس کارخانه را هم نتوانستند قلقلکش دهند! چه رسد به آن که بخواهند مجازاتش کنند.
   فاجعه‌ی بوپال هند بار دیگر نشان داد که بشر چگونه می‌تواند به دست خود، روزگاری تلخ‌تر از زهر برای خویش و یگانه کره‌ی مسکونش بیافریند. شبح این حادثه همواره بر فراز همه‌ی نیروگاه‌های اتمی موجود در همه‌ی نقاط جهان هم هست! نیست؟

جنازه هایی که در بوپال انگار تمامی ندارد ...

   در صورتی که اگر از 20 سال پیش استحصال انرژی خورشیدی و بادی در اولویت نظام مدیریت جهان قرار می‌گرفت، هرگز حتا تخریب و ویرانی و خرابکاری در هیچ نیروگاه خورشیدی یا بادی نمی‌توانست چنین نگرانی‌هایی را بیافریند.

هیچ جای دنیا به اندازه بوپال نابینا ندارد!

   راستی! آیا کسی هست که به من با اطمینان بگوید: خردمندی صفتی است که هنوز می‌توان به بشر اطلاق کرد؟!

از دامنه‌هاي هيماليا تا اعماق اقيانوس هند؛ چشم‌ها به سوي كپنهاگ!

تلاش دولتمردان نپال براي جلب توجه جهانيان نسبت به خطر آب شدن يخچالهاي هيماليا

جمعه، 4 دسامبر 2009 بيست و شش وزير دولت نپال در اقدامي بي‌سابقه مي‌خواهند تا جلسه كابينه دولت متبوع خويش را در دامنه‌هاي اورست جايي به نام Gorakshep برگزار كنند تا جهانيان را متوجه خطر عظيم نابودي مهم‌ترين و بزرگترين منابع آب شيرين جهان در هيماليا ناشي از جهان‌گرمايي –Global Warming – كرده و نسبت به خطر آب‌شدن شتابناك يخچال‌ها هشدار دهند.

تشكيل جلسه كابينه مالديو در زير آب!

اقدامي كه چندي پيش كابينه‌ي مالديو هم به شكل ديگري انجام داد و جلسه خود را در زير آب برگزار كرد، جايي كه تا چند سال ديگر همه‌ي آن جزيره‌ي كوچ و زيبا ممكن است به آن نقل مكان كند!

تلاش دانشمندان استراليايي براي كاهش دفعات آروغ در گوسفندان

در اين ميان، تحقيق دانشمندان استراليايي براي پرورش نسلي از گوسفندان كه آروغ كمتري زده و بدين‌ترتيب گاز متان اندك‌تري را به نيوار انتشار دهند، در صدر خبرهاي اين روزهاي اغالي محافل رسانه‌اي جهان قرار گرفته است. يادمان باشد كه استراليا يكي از بزرگترين كشورهاي پرورش دهنده‌ي گوسفند بوده و اگر بتواند راندمان گوسفندان را از منظر كاهش انتشار گاز متان افزايش دهد، كمكي شايان تقدير و خدمتي بي‌بديل به همه‌ي مردم و ديگر زيستمندان ساكن در كره‌ي زمين – ناشي از كاهش فرآيند جهان گرمايي – خواهد كرد.
همان طور كه ملاحظه مي‌شود، همه در تكاپوي مهار جهان‌گرمايي و تدارك برگزاري اجلاس سران در كپنهاگ هستند و مي‌كوشند تا بيشترين توشه را از آن اجلاس سبز براي مردم خود و همه‌ي زيستمندان عالم به ارمغان آورند.
امّا دريغ … دريغ از يك موضع‌گيري رسمي، يك بيانيه، يك مصاحبه مطبوعاتي از سوي لشكرياني كه قرار است به عنوان نمايندگان ايران در كپنهاگ حاضر شوند!
به خدا ما هم حق داريم بدانيم كه موضع رسمي متوليان حوزه محيط زيست و منابع طبيعي كشور در باره اين بزرگترين و مهم‌ترين رخداد پاياني سال 2009 جهان چيست؟ حق نداريم؟
ما هم حق داريم كه بدانيم دولت متبوع ما چه برنامه‌هايي را براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي دارد؟ دوست داريم بدانيم كه در يك افق 10 ساله قرار است كه رتبه‌ي شرم‌آور كنوني ما در آلودگي نيوار، چند پله كاهش خواهد يافت؟ دوست داريم بدانيم كه رهبران ما ما را دوست دارند و به ما عميقاً حرمت مي‌نهند و از برنامه‌هاشان بي‌پرانتز و مصلحت‌سنجي و … سخن مي‌گويند.

در همین باره:

چالش جهان‌گرمایی را در کپنهاگ به فرصت بدل کنیم.

دیروز باز هم عباس نیامد؛ اما عباث نه! او آمد …

خوشامدگویی عباث به حاضران در مراسم نکوداشتش!

 

    شامگاه دیروز در فرهنگسرای زیبا و بزرگ پایداری، می‌شد به راحتی پایستگی عباث را دید؛ پایستگی و جاودانگی مردی از تبار طبیعت که حالا می‌شود او را در هر برکه‌ای، تالابی، رودخانه‌ای، دشتی و کوهی دید …
    آخر او آن بالاها در یکی از مرتفع‌ترین رودخانه‌های جهان ناپدید شده است؛ پس اگر قرار بر جاری شدن هم باشد، او اینک در بین همه‌ی زیستمندان و همه‌ی مردم پایین دست جاری است.

حضور این همه عاشق برای بزرگداشت یک مرد طبیعت رخداد بسیار کم نظیری است.

    دیروز دکتر هوشنگ فتحی از قول او برایمان گفت: «من رودخانه‌ای هستم که احتمالاً به دریا می‌رسم.» این سخن عباث است که در گفتگویی مفصل با مجله‌ی فتحی در 5 سال پیش منتشر شده.
    و امروز همه‌ی آن هزاران نفری که به عشق دیدن عباس جعفری در فرهنگسرای پایداری به دور هم جمع شده بودند، باور کردند که آن «احتمالاً» حالا به «یقین» بدل شده و عباث به دریا رسیده است …

قطره دریاست اگر با دریاست
 ورنه آن قطره و دریا دریاست

    عباث می‌گفت: چرا باید در زیر سقف اتاق یک هتل 5 ستاره بخوابم و لحظات تکرارناشدنی زندگیم را حرام کنم، وقتی می‌توانم در زیر سقف هتلی 5 میلیون ستاره به نام آسمان بخوابم؟

شیفته آن تصویر سمت چپ از عباس هستم ...

   عباث به راستی «طبیعت مرد» بود و من باورم این است که فرخنده‌ – همسرش – هم به درستی طبیعت زن ایران است. کمتر زنی را دیدم که اینگونه استوار و پرامید بتواند چنین روزهای دشواری را تاب آورد.
   درود بر او و همه‌ی ایرانیانی که دیروز برای عباث از راه‌هایی دور و نزدیک آمده بودند … درود بر اساتیدی چون محمود دولت‌آبادی بزرگ که گم‌شدن عباث را در دو ماه پیش بهانه‌ای کرد برای آن که حرف دل خیلی از ما را بزند و بغض و اشکمان را جاری سازد …
    درود بر استاد عزیزم، اسماعیل کهرم که یادمان انداخت: عباث هر چند عمر درازی نداشت، اما در هر روزش چندین عمر را سپری کرد.

فرخنده صادقی، همسر عباث با روسری سفیدرنگ - با سپاس از مینو صابری که این عکس را دراختیارم قرار داد.

    می‌خواستم در انتها از فرهنگ خاتمی عزیز هم تشکر کنم که شاید کار ارزشمند دیداری او بیشتر از هر سخنران دیگری توانست آدم‌های حاضر در سالن را متأثر کرده و با عباث همراه سازد. فرهنگ کاری کار تا همه باور کنیم: شاید عباس رفته باشد، اما عباث نه! او هرگز در ذهن و جان هیچ ایرانی علاقه‌مند به طبیعت وطن نخواهد رفت و یادش خاک نخواهد خورد.

برای او که عباث بود نه عباس!

یاد و نامش بزرگ باد مثل آزادکوه ...

    انگار آزادکوه خیال آمدن ندارد؛ انگار دارد خوش می‌گذراند … بیشتر از همه‌ی پایکوبی‌هایش در هزارتوی طبیعت ایران و حتا آن بالابالاها در هیمالیا …
    همین است دیگر … عباث همه چیز زندگی را به شوخی می‌گرفت؛ از عباس بگیر تا مرگ! او آدم «معمولی رفتن» و در یکی دو متر زیر خاک آرمیدن، مثل بچه‌ی آدم نبود! او اصلاً آدم نبود …
    او بزرگ‌تر از آدم، فراخ‌تر از او و دریادل‌تر از وی بود …
    اصلاً او از زندگی طلبکار بود! چون وقتی زندگی به او نقره می‌داد؛ عباث مشغول دهش سیب‌های طلا در بین آدم‌زمینی‌های به زمین چسبیده‌ بود … و کیست که بگوید: سخاوت چیزی جز این است؟
  

آن درخت از تبار آفریقا می تواند عباث باشد! نمی تواند؟

    یکی از عکس‌های ماندگار عباس جعفری را بسیار دوست دارم … باورم این است که اگر بخواهم و بخواهیم تصویری درست و نزدیک به شخصیت عباث ترسیم کنیم؛ هیچ چیز مانند آن تک‌درخت سبز یگانه که مثل شیری صبور و بی‌خیال در برابر طنازی‌های درخشان آن همه ابر سفید پرباران و خیس در سینه‌کش آسمانی آبی و پاک قدعلم کرده، نمی‌تواند حقیقت آزادکوه را نشان‌مان دهد و به نمایش درآورد.

     آنها که او را دوست دارند؛ می‌خواهند در نکوداشتش گرد هم جمع شوند و از خاطرات با او بودن بگویند …
     وعده‌ی ما: ساعت 17 روز پنج‌شنبه 21 آبان 1388 در فرهنگسرای پایداری واقع در میدان قبا، خیابان ناطق نوری (پشت حسینیه ارشاد).

براي محيط باناني كه گرم احساسند

شاه كوه يكي از آنها بود كه گرم احساس بود ... يادش گرامي.

نمي‌دانم تاكنون اين مجال را يافته‌ايد تا با يك آدم عاشق طبيعت كه در كسوت محيط باني يا جنگلباني روزگار مي‌گذراند، از نزديك آشنا و دم‌خور شويد؟
مي‌دانم، ممكن است بسياري از ما  “محيط بان” را ديده باشيم؛ اما محيط بان را نديده باشيم!
ديروز، روز آنها بود … آن انسان‌هاي سبزانديشي كه مي‌دانند چرا محيط بان مي‌نامندشان و از اين ناميدن به خود مي‌بالند و گرم احساس مي‌شوند؛ آنقدر كه سرماي جامعه‌ي سيمان‌زده و بوق‌اندود بيرون را تاب مي‌آورند.

به بهانه‌ي اين روز دو يادداشت در دو روزنامه‌ي صبح پايتخت منتشر كردم:

1- توان محیط بانان نامتناسب با نیاز طبیعت ایران – روزنامه سرمايه
2- به داد محيط زيست و محيط بان هايش برسيد – روزنامه اعتماد

باشد كه هم ما و اين‌ها و هم البته آنها قدر اين عنوان و اين تن‌پوش مقدس سبزرنگ را بدانيم و بدانيد و بدانند.

در همين باره:

– روز محیط‌بان و خدایی که در این نزدیکی است!

فراخوانی جهانی که در ایران جدی گرفته نشد!

 چرا این روز را در ایران کسی جدی نگرفت؟!   

امروز – 15 اکتبر – روز اقدام جهانی برعلیه تغییرات اقلیمی است. سه سال است که فراخوانی جهانی از سوی وبلاگنویسان در چنین روزی برگزار می شود تا هر سال به موضوعی مهم پرداخته و توجه مردم را به دشواری های زندگی در زمین جلب کنند. امسال هم نوبت تغییرات اقلیمی و جهان گرمایی بود که بیش از 8 هزار وبلاگ از آن حمایت کردند. اما متاسفانه امسال گویا دیگر کسی حوصله یا رمقی برای همراهی سبز با این فراخوان جهانی در ایران نداشته است!

کسی می داند چرا؟

در همین باره:

گاوها و آدمها

در پاسخ به فراخوانی جهانی: اقدام برای مقابله با فقر

در باره دو شعار مشهور خرداد امسال

شعار امسال روز جهانی محیط زیست

    پیش‌تر هم گفته‌ام که خرداد، یکی از سبزترین ماه‌های سال از منظر مناسبت‌های محیط زیستی است؛ ماهی که با روز جهانی تنوع زیستی شروع و با روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی به پایان می‌رسد و البته این وسط‌ها هم کلی مناسبت شیرین سبز – چه در مقیاس ملّی و چه جهانی – وجود دارد که سرآمد آن بی شک پنج ژوئن یا روز جهانی محیط زیست است.
    خرداد البته ماه تولد پدر آبخوانداری ایران و یکی از شریف‌ترین فرزندان این آب و خاک – آهنگ کوثر – هم هست که حضورش و تلاش خستگی ناپذیرش به بسیاری از جوانان نیک‌اندیش وطن امید بخشیده و می‌بخشد و البته جراحت‌ها و کم‌لطفی‌هایی را هم که تحمّل کرده و می‌کند، کم از روزگار غم‌زده‌ی طبیعت وطن ندارد.
   گفتم روزگار غم‌زده، یاد انتخابات ریاست جمهوری دهم افتادم که همچون چند خرداد پیش از خود، همچنان بی‌تفاوت از کنار این فرصت تاریخی، یعنی به اشتراک نهادن گرایه‌های محیط زیستی در شعارهای انتخاباتی و برنامه‌های ارایه شده‌ی داوطلبین ورود به ساختمان پاستور می‌گذرد!
    حرف البته بسیار است، امّا اغلب آنها تف سربالاست که مستقیم بر سرخودمان فرود می‌آید! پس بهتر است فعلاً آنها را درز گیریم …
    امّا دو شعاری که قصد داشتم به معرفی‌شان بپردازم، یکی شعار روز جهانی محیط زیست است  که همچنان از من و تو می‌خواهد به کمک یگانه‌ی کره‌ی مسکون شتافته و او را در مواجهه و مقابله با خطر تغییرات آب و هوایی و جهان گرمایی یاری رسانیم.
    شعاری که می‌توانست در برنامه‌های 4 کاندیدای ریاست جمهوری امسال هم نمودی عینی‌تر یافته و به عنوان یکی از محورهای تحرک بخشیدن به تشکل‌های مردم‌نهاد محیط زیستی پررنگ‌تر دیده شود. امّا انگار نه انگار که جهان‌گرمایی و تغییر اقلیم هم می‌تواند برای ایران خطرآفرین باشد! همان ایرانی که ضریب تغییرات حجم آب‌های سطحی آن در دو سال متوالی می‌تواند تا 50 درصد تغییر کرده و بسیاری از لوله‌هایش این چند ساله در زمین سبز کرده‌اند (کنایه از نشست زمین و بیرون ماندن سرلوله‌های چاه‌های عمیق که کشاورزان از آن با عنوان سبزکردن لوله نام می‌برند)!
    دست کم کاندیداها می‌توانستند این پرسش جدی را طرح کنند که چرا هنوز در ایران پژوهشی مستدل برای بررسی نشان‌زدهای جهان‌گرمایی بر وضعیت منابع طبیعی، کشاورزی، تنوع زیستی و اندوخته‌های آبی و تالاب‌های ارزشمند آن صورت نگرفته است؟ آیا باید علاوه بر بختگان و طشک و کم جان و گندمان و ارژن و پریشان و هامون و گاوخونی، دریاچه ارومیه را هم از دست بدهیم تا دریابیم که خطر جدی است؟

شعار روز جهانی مقابله با بیابان زایی در سال 2009

     اما شعار دوم برمی‌گردد به مناسبت روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی که آیین‌های بزرگداشت آن همه ساله در 17 ژوئن برابر با 27 خرداد ماه در بیش از 170 کشور جهان – از جمله ایران – برگزار می‌شود.
شعار امسال بر این واقعیت تأکید دارد که نجات آینده‌ی  مشترک ما در گرو حفظ آب و خاک است. همان آب و خاکی که ما بی‌رحمانه آن را هدر می‌دهیم و حواس‌مان هم نیست که هر کشور و دولتی هر چیزی را شاید بتواند به ضرب پول وارد کند، جز همان آب و خاک را!
امیدوارم در روزهای باقیمانده تا 22 خرداد شاهد آن باشیم که کاندیداهای ریاست جمهوری هم افتخار داده و اندکی از وقت خود را به بیان دیدگاه‌هاشان در مورد مواجهه با چالش‌های فرا راه محیط زیست ایران اختصاص دهند و دست کم بگویند بر اساس چه معیار و توانمندی‌هایی می‌خواهند رؤسای آینده‌ی دو نهاد متولّی محیط زیست و منابع طبیعی کشور را تعیین کنند.

در باره يك روز جديد: روز سرزمين يا LAND DAY

ششم ژوئن - روز سرزمين

     درست يك روز پس از روز جهاني محيط زيست، يعني: پنجم ژوئن برابر با 15 خرداد، همايشي يك روزه قرار است در شهر بن جمهوري فدرال آلمان برگزار گردد كه در آن به موضوع مهمي پرداخته مي‌شود:  اين همايش كه به پيشنهاد دبيرخانه‌ي كنوانسيون جهاني مقابله با بيابان‌زايي سازمان ملل متحد برگزار خواهد شد، در پي تبادل نظر پيرامون رابطه‌ي جهان گرمايي با بيابان‌زايي، تخريب سرزمين و خشكسالي است.

    اين كه آيا ممكن است افزايش رخداد خشكسالي يا تغيير محسوس شدت آن در اغلب كشورهاي مستقر در سرزمين‌هاي خشك – از جمله ايران – در طول يك دهه‌ي اخير با فرآيند جهان گرمايي (global warming) مرتبط باشد؟ و آيا نبايد از تشديد فرآيندهاي كاهنده‌‌اي چون تخريب سرزمين (land degradation) ناشي از اثرات متقابل جهان گرمايي و تغيير اقليم نگران بود؟

      همين ديروز بود كه يك مقام مسئول در وزارت جهاد كشاورزي داشت در راديو اعلام مي‌كرد: دليل افزايش قيمت ميوه در بهار سال جاري، تغييرات ناگهاني دما و سرماي بي سابقه بهار نسبت به زمستان بوده است كه سبب شده اغلب سردرختي‌ها آسيب ببينند.

       جهان گرمايي همچنان دارد برگ‌هاي بيشتري رو مي‌كند و تا مرز سست كردن ساحل شرقي ايالات متحده آمريكا هم رسيده است! امّا ما همچنان در خواب ناز به سر مي‌بريم و كسي حاضر نيست تا بهاي يك پژوهش ملّي را براي ارزيابي دقيق اثرات جهان‌گرمايي بر وطن بپردازد؟!

    و اصلاً چرا بپردازد؟ وقتي كه دغدغه‌ي من و تو همچنان غم نان و مسكن و اشتغال است؛ و وقتي كه هيچ يك از ما حاضر نيست تا اين شتاب حيرت‌انگيز مصرف و تخريب يگانه بستر حيات را باور كند؛ معلوم است كه ملاحظات محيط زيستي همچنان توسري خور باقي مي‌مانند و هيچ كانديدايي نيز حاضر نمي‌شود تا وقت باارزشش را براي شركت در همايش طرفداران محيط زيست به هدر داده و به سخنان ايشان گوش فرا دهد.

     گاه با خود مي‌انديشم كه چقدر اين جمله‌ي كوتاه مي‌تواند گويا باشد:

از ماست كه بر ماست.

برای آهنگ کوثر که شریف است، حکیم است و عاشق!

سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
به جز او عالمی را بردم از یاد

آهنگ کوثر و محمد درویش در گربایگان فسا- مرداد 1386

در چهارمین روز از خرداد ماه سال 1315 هجری شمسی، کودکی در دیار حافظ شیرین سخن پای به عرصه‌ی وجود نهاد که شاید بیشتر از هر ایرانی دیگری برای حفظ موجودیت گنجینه‌های زیرزمینی آب ایرانیان تلاش کرده است. آن کودک دیروز؛ آهنگ کوثر نام دارد، مرد فرزانه و دانشمندی جهانی که هنوز کودک وجود خود را از خویش نرانده است.
آنها که سید آهنگ کوثر را از نزدیک دیده‌اند، می‌دانند که من چه می‌گویم. کوثر شاید طنازترین پیرمردی باشد که تاکنون دیده‌ام؛ پیرمرد خوش صحبت و کاریکلماتور سازی که عجیب جدی، خشک و منضبط به نظر می‌رسد. اما درست مانند درختان مقاومی که در گربایگان فسا پرورش داده است، از توان بالایی برای انعطاف‌پذیری و کرنش در برابر دانش بالاتر بهره‌مند است و در عین حال اگر به او نزدیک شوی، میتوانی ردپای پررنگ آن کودک دوستداشتنی و پر شر و شور را همچنان در درونش ره گیری کنی.
من بیش از هر کس دیگری، به کارگیری صفت استاد را به این دانشمند ایران‌دوست سزاوار می‌بینم.

نیکان عزیز:
تولد ابوی مبارک … راستی! این چندمین خردادی است که نمی‌توانی در شادمانه‌ی تولد پدر شرکت کنی؟

انگار:

چنان به زندگی بی نشاط خو کردیم

که نقش روشن لبخند یادمان رفته است …

در همین باره:

– در ستایش خرداد

– برای آهنگ کوثر که هفتاد و دومین خرداد زندگیش را تجربه می‌کند

آهنگ کوثر: سدها محیط زیست را خراب، بیماری‌ها را تشدید و مردم را بی‌خانمان می‌سازند!

هشدار آهنگ کوثر را جدی بگیریم ، شاید واپسین فرصت باشد!