بایگانی دسته: مناسبت‌ها

ساعت 20:30 روز 7 فروردین 1389 را فراموش نکنید!

    این برای چهارمین سال پیاپی است که جهانیان در اعتراض به روند شتابناک جهان‌گرمایی و انتشار روزافزون گازهای گلخانه‌ای در نیوار با ریشه‌ی انسانی، می‌کوشند تا با یک حرکت نمادین و به مدت یک ساعت، در ساعت 20:30 روز  27 مارس (شنبه – هفتم فروردین) چراغ‌ها را خاموش کنند. ابتکاری که از شرق و نیم‌کره‌ی جنوبی، یعنی سیدنی شروع شد و آرام آرام تمامی کره‌ی زمین را درنوردید.
    در سال نخست، 2.2 میلیون نفر از مردم سیدنی با این ابتکار همراهی کرده و منازل خویش را خاموش نگه داشتند. در سال دوم (2008)، 50 میلیون نفر از مردمان 35 کشور دنیا به این اعتراض خاموش پیوستند و در سال 2009، بیش از 4 هزار شهر از 88 کشور جهان در این همایش سبزرنگ شرکت کردند.

    و اینک در 27 مارس 2010 همه منتظرند تا ببینند، میزان استقبال از این ابتکار سبز تا چه اندازه گسترش خواهد یافت؛ هر چند که ممکن است مخالفت ناصر کرمی و لطیف با جهان گرمایی، اندکی از شتاب این استقبال را بکاهد، اما به هر حال باید منتظر بود و دید که چند پنجره از ساختمان اسکان در ساعت 20:30 روز هفتم فروردین ماه خاموش خواهد شد؟
    شما چه فکر می‌کنید؟ لطفاً اگر موافق این ابتکار هستید، لوگوی آن را از اینجا برداشته و در وبلاگتان قرار دهید و اگر مخالف هستید، دلایلش را بیان کنید. فقط خواهشن بی‌تفاوت نباشید!

    در همین باره:
    ساعت زمين ؛ فرصتي براي يگانگي ساكنان زمين – فارغ از مرزهاي سياسي و مذهبي و نژادي

سه ماه از سال جهانی گونه‌گونی زیستی گذشته است، ما چه کرده‌ایم؟

مثل برق و باد می‌گذرد، انگار همین دیروز بود که اعلام شد 2010، سال جهانی گونه‌گونی یا تنوع زیستی اعلام شده است، پس از آن برخی از دوستان، خواستار اعلام نامگذاری سال پیش‌رو با عنوان سال عزا یا حفظ تنوع زیستی در کشور شدند، اما عملاً اتفاق خاصی نیافتاد! افتاد؟
تا این که امروز در تارنمای روزنامه‌نگار آزاد خواندم که دولت استرالیا به همین مناسبت دست به اقدام جالبی زده و چندین تمبر به یادبود گونه‌گونی زیستی منتشر کرده است. گفتم: چه خوب می‌شد تا آقای دکتر صدوق هم این موضوع را پیگیری می‌کرد و با همکاری اداره پست و خانه هنرمندان، چندین تمبر یادبود از جانداران شاخص کشور منتشر می‌کرد.
به هر حال، هنوز فرصت هست و 9 ماه دیگر باقیمانده است. هر چند البته فروردین را همیشه باید ماه مرده به شمار آورد! نه؟

محدودیت منابع آب، تهدیدی جدی برای پایداری منابع طبیعی کشور است

    در اسفند ماه گذشته، سفری به چهارمحال بختیاری  داشتم تا در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه شهرکرد و نیز مدیران و کارشناسان اجرایی و منابع طبیعی استان، به مهم‌ترین چالش‌های سد راه پایداری منابع طبیعی اشاره کنم.
    در این باره می‌توانید، گزارش مشروحی را بر روی درگاه مجازی دانشگاه شهرکرد بخوانید. همچنین مصاحبه‌ی نگارنده با خبرگزاری ایسنا نیز در این نشانی قابل مشاهده است.

    آنچه که در شهرکرد امیدبخش بود، مشاهده‌ی علاقه‌ی روزافزون جوانان به گرایه‌های محیط زیستی بود؛ علاقه‌ای که امیدوارم در سال 1389 منسجم‌تر و سازمانی‌تر عمل کرده و به تأسیس یک نهاد دانشجویی مشخص و شناسنامه دار محیط زیستی منجر شود. نظیر حرکت ارزشمندی که دانشجویان داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز تحت عنوان «رستاک» انجام دادند و در حقیقت، سبب سرخ شدن صورت دانشجویان محیط زیست و منابع طبیعی آن دانشگاه را موجب گردیدند!

    گزارش کوتاه و مصوری از عملکرد رستاکی های نازنین در هفته‌ی منابع طبیعی را هم می‌توانید بر روی تارنمای معاونت فرهنگی دانشگاه شیراز ببینید و بخوانید.
    دست مریزاد به همه‌ی دانشجویان عزیز در دو دانشگاه شهرکرد و شیراز و به امید شنیدن خبرهای سبزتر از آنها در سال 1389.

روز جهانی آب در سکوت متولیان آب کشور آمد و رفت!

    چیزی در حدود 400 میلیارد متر مکعب به صورت سالانه بر ایران‌زمین می‌بارد. از این مقدار و در بهترین شرایط، تنها 140 میلیارد متر مکعب آن قابل استحصال است. یعنی در شرایط کنونی و برای جمعیت 75 میلیون نفری ایران، کمتر از 2 هزار مترمکعب آب در اختیار است. بنابراین، با توجه به میانگین سرانه‌ی آب مردمان جهان که به 7 هزار و پانصد متر مکعب در سال می‌رسد، ایرانیان اندکی بیشتر از یک چهارم میانگین جهانی از موهبت آب شیرین برخوردار هستند. این در حالی است که در 30 سال پیش، نسبت مورد اشاره چیزی در حدود یک دوم بود. به دیگر سخن، اگر فرض را بر آن بگیریم که مدیریت آب در ایران شاهکار است و بتوانیم جلوی خنده‌ی خودمان را از این فرض محال بگیریم! باز هم، رشد شتابناک جمعیت در ایران، به شدت بر ناپایداری سرزمین و افزایش ناامنی زیست در این کشور افزوده و می‌افزاید.
    با چنین پیشینه‌ای، آیا سزاوار نیست تا مراسم روز جهانی آب در ایران، دست کم 4 برابر بیشتر از بازخوردهای جهانی‌اش، اثرگذار بوده و با کمیت و کیفیت مناسب‌تری برگزار شود؟
    شعار امسال روز جهانی آب، «آب پاک برای جهان سالم» است.
    و من تا این لحظه، هنوز نخواستم در باره‌ی کیفیت آب قابل دسترس ایرانیان سخن بگویم!
    تا این لحظه فقط هشدار دادم که کمیت آب قابل استفاده با شتابی دمادم افزاینده دارد کم و کم و کم‌تر می‌شود.

    اما حال می‌خواهم بگویم:
    کمیت را رها کنید! فاجعه‌ای که دارد بر سر کیفیت آب رو و زیرزمینی ما می‌آید، آنقدر بزرگ و آنچنان مهیب است که به سادگی می‌توان خطر اُفت کمی آب را در ایران‌زمین نادیده گرفت و بی‌خیال نشست‌ها و فروچاله‌های هول‌انگیز در خراسان و کرمان و یزد و همدان و تهران و فارس و … شد.
    و اینک ما چه کرده‌ایم؟
    چند رودخانه از مجموع 180 رودخانه کشور را می‌توان شمرد که آبش هنوز پاک و قابل شرب باشد؟
    چند چاه عمیق و نیمه عمیق را می‌توان شماره کرد که هنوز این امکان وجود دارد تا بدون بازبینی و تصفیه، آبش را نوشید؟
    من به شما می‌گویم:

    تقریباً هیچ!

    به همین سادگی و به همین تلخی …

    پس چرا در روز جهانی آب، همه ساکت هستیم؟ چرا نه در سایت وزارت نیرو، نه در سایت وزارت جهاد کشاورزی، نه در سایت سازمان حفاظت محیط زیست ، نه در سایت سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور، نه در سایت سازمان هواشناسی، نه  در سایت کمیته ملی آبیاری و زهکشی و نه … خبری نیست که نیست؟ فقط در سایت وزارت نیرو، به پیام دبیرکل سازمان ملل به مناسبت این روز – آن هم آن زیرمیرا اشارکی شده است!
    یادمان باشد، اگر اسپانیا توانست نیاز آبی مردم بارسلونا را در سال گذشته از طریق موناکو و با کشتی تأمین کند، ما نخواهیم توانست! زیرا درآمد سرانه‌ی اسپانیا و موقعیت جغرافیایی آن کشور را نداریم.
    ما دیگر پولی برای جبران ندانم‌کاری‌های مدیریتی خود در حوزه‌ی آب نداریم. باید هر چه سریع‌تر، راندمان آبیاری را در بخش کشاورزی به بالای 70 درصد برسانیم، باید از گسترش و افتتاح صنایع پرمصرف آبی ممانعت کنیم؛ باید شبکه‌های فرسوده‌ی لوله‌کشی شهری خود را ترمیم سازیم و باید به جای انباشت آب در مخزن‌های روزمینی (دریاچه سدها)، آن هم در کشوری که میانگین تبخیر سالانه‌ی آن به 2 متر می‌رسد، آب را در مخازن زیرزمینی انباشته کنیم؛ مخازنی که در سطح 43 میلیون هکتار از وسعت ایران، شناسایی شده و می‌توانند 10 برابر مجموع آبی را که قرار است در ناوگان بزرگ سدهای مخزنی انبار کنیم و به هدر دهیم، در آنجا ذخیره‌سازی کرده و به مصرف درست برسانیم، آن هم با اعمال کمترین فشار ممکن به زیست‌بوم.
    باشد که در نوزدهمین سالگرد روز جهانی آب – در 2 فروردین 1390 – بتوانیم حرف‌های شیرین‌تری در باره‌ی اندوخته‌گاه‌های آب شیرین وطن بزنیم و دیگر از کابوس جنگ آب و آلودگی جان‌فرسایش و نشست‌های دهشتناکش بیم به دل راه ندهیم!

   در همین باره یک گزارش زنهار دهنده را در ایرن بخوانید.

روز جهانی زمین بر زمینیان مبارک!

    از 1969(1348)، به ابتکار جان مک کانلی، مردی که در 22 مارس 1915 در شهر دیویس از ایالت آیوا آمریکا به دنیا آمده و فردا نود و پنجمین سالروز میلادش را جشن می‌گیرد؛ روز جهانی زمین همزمان با عید نوروز ایرانی، گرامی داشته می‌شود؛ ابتکاری که برای نخستین‌بار در کنفرانس جهانی یونسکو در همان سال اعلام شد و پرچم آن نیز توسط کانلی رونمایی شد. متعاقب آن، یو تانت دبیر کل وقت سازمان ملل متحد از این ابتکار استقبال کرد.
    با این وجود، نمی‌دانم چرا ما از این ابتکار استقبال نکردیم و ترجیح دادیم از ابتکار یک آمریکایی دیگر به نام سناتور گیلرد نیلسون استقبال کرده و 22 آوریل برابر با دوم اردیبهشت ماه را به عنوان روز زمین گرامی بداریم، آن هم با یک عنوان جعلی و مشکوک به نام: “روز زمین پاک“!

    کسی می‌داند چرا؟

آقا جان: این رسم آب خوردن نیست! هست؟

    در آستانه‌ی روز جهانی آب قرار داریم، روزی که همه ساله به دلیل هم‌زمانی‌اش با نوروز، در ایران مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ اما حقیقت این است که شاید مهم‌ترین روز برای ایرانیان و برای پایداری ایران‌زمین، همین مناسبت مغفول مانده باشد.
    تو گویی همان گونه که این اورانگوتان بانمک باغ وحش اتریش، نمی‌داند که چه موهبت ارزشمندی را دارد هدر می‌دهد، ما نیز نمی‌دانیم، می‌دانیم؟

    امید که در این آغازین لحظه‌های سال 1389 با خویشتن خویش پیمان بندیم که هرگز کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد؛ قدر آب و خاک وطن را بیشتر دانسته و حرمت این طبیعت ناهمتا را بیشتر و بهتر به جا آوریم.

تبریک به ناصر کرمی

    همه‌ی آنها که ناصر کرمی را می‌شناسند، می‌دانند که او هرگز اینگونه در فضای وبلاگستان فعال نبوده است! او بیش از 300 بار وبلاگش را در طول یک سال اخیر به روز کرده است، در صورتی که در طول دو سال قبل از آن، فقط 90 یادداشت نوشته بود.
    حتا برای نخستین بار شاهد بودیم که ناصر کرمی نه‌تنها به برخی از کامنت‌های مخاطبینش پاسخ داد، بلکه لینک هم داد! نداد؟
    به نظر من اوج کار ناصر کرمی را باید در سه یادداشت دانست؛ یکی ماجرای جفت‌گیری دردناک شترها، دیگری عواقب مهار خیلی سفت و سومی، یادبرگ لطیفی که به بهانه‌ی عباث جعفری نوشت.
    او البته یک طرح ناکام هم داشت و در مهم ترین کارزارش به نام «آیش 5 ساله طبیعت ایران» توفیق چندانی نیافت. همچنین یک تئوری توطئه برای اجلاس کپنهاگ هم به راه انداخت که کلی سبب ریختن هیجان در فضای خواب‌آلود و مرده‌ی وبلاگستان سبز در سال 1388 شد. هرچند نباید از کوشش کیهان هم در این حوزه به راحتی گذشت! نه؟
    به هر حال، مجموع این تلاش‌ها سبب شد تا هیأت داوران کمیته‌ی بین‌المللی نجات پاسارگاد، دکتر ناصر کرمی را به عنوان بهترین شخصیت سال 1388 در رشته محیط زیست و میراث طبیعی ایران برگزیند. موفقیتی که سزاوار ناصر کرمی عزیز است و من هم این انتخاب شایسته را به او تبریک گفته و امیدوارم در سال 1389 هم مانند سال 1388 به سراغ همشهری نرود و همچنان سنگر ایرن را تمام قد محافظت کند.

    در همین باره:
    روایت سپهر سلیمی از این ماجرا

سفر به بام ایران

    همان طور که پیش تر اعلام شده بود، در شانزدهمین روز از اسفند 1388، مهمان مردمان خونگرم و مهمان‌نواز ایران در بام وطن بودم تا به بهانه‌ی هفته‌ی منابع طبیعی از دغدغه‌ها و گرایه‌های طرفداران و فعالین محیط زیست با مردمان بام‌نشین وطن سخن بگویم؛ مردمانی که وارث سرزمینی هستند که 10 برابر وسعتش در مقیاسی ملّی آب در اختیار دارد و سهم سرانه‌ی سبزش نیز دو برابر سرانه‌ی هر ایرانی، یعنی حدود 4 دهم هکتار بوده و از این منظر، استانی بی‌نظیر یا کم‌نظیر به شمار می‌آید. با این وجود، متأسفانه به نظر می‌رسد که شتاب جنگل‌زدایی همچنان در استان دست بالا را داشته و به حدود 10 متر مربع در هر دقیقه می‌رسد؛ افزون بر آن، میزان فرسایش خاک  در اغلب حوضه‌های آبخیز پرآب آن، به حدود 30 تن در هکتار یا بیشتر می‌رسد که بسیار نگران‌کننده است؛ موضوعی که به ویژه برای مسئولین وزارت نیرو که مایلند تا این استان را به نمایشگاه و موزه‌ی سدهای بزرگ مخزنی بدل کنند، باید جالب باشد! زیرا به شدت عمر مفید سدهای متعدد استان را می‌کاهد.
    آن چیزی که برایم شوق‌برانگیز و امیدبخش بود، حضور چشمگیر و گسترده دانشجویان دانشگاه شهرکرد بود که به ویژه وقتی با اجتماعات مشابه در تهران مقایسه می‌کنیم، درمی‌یابیم که انگار علاقه به طبیعت در بام ایران بیشتر از تهران است!
    به هر حال، در فرصت محدودی که در اختیار داشتم، کوشیدم تا برخی از فرازها و فرودهای طبیعت چهارمحال بختیاری را  تشریح کنم و به پرسش‌های طرح شده پاسخ دهم. در این باره می‌توانید به تارنمای دیده بان طبیعت بختیاری، خبرگزاری ایرنا، ایسنا، فارس، روزنامه رسالت ، باشگاه خبرنگاران جوان و … مراجعه فرمایید.

         بار ديگر از يكان يكان همكاران شريفم در اداره كل منابع طبيعي استان و اساتيد دانشگاه شهركرد بابت برپايي سزاوارانه اين همايش قدرداني مي كنم.

آبرویی که – همزمان با روز جهانی تالاب‌ها – از سد سیوند می‌رود! نمی‌رود؟

    امروز به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها در یک همایش کم‌سابقه در دانشگاه شهید بهشتی شرکت کردم و همچنین یک یادداشت را برای دوستان در خبرآن‌لاین فرستادم.
    پیش از آن که از آن همایش و از سعید نبی، حسين آخانی و بهرام حسن‌زاده کیابی عزیز بگویم، دوست دارم یادداشت امروزم را در خبر آن‌لاین بخوانید؛ یادداشتی که به نظرم پاسخی است از سوی دوست آسمانی‌ام به سکوتی که در اردیبهشت ماه 86 و در اعتراض به آبگیری سد سیوند در مهاربیابان‌زایی رخ داد؛ سدی که اینک کوس رسوایی سازندگانش می‌رود تا کارنامه‌ای سیاه برای آب‌سالاران نابخرد به همراه آورد …
    به زودی و همزمان با مراسم روز جهانی مقابله با سدسازی در اسفندماه سال جاری، در دو سخنرانی مشروح  در دانشگاه شهید بهشتی تهران و نیز تالار اجتماعات فرهنگسرای ارشاد تنکابن می‌کوشم تا گاف‌های صنعت سدسازی را – به ویژه در دهه‌ی گذشته – بیش از پیش آشکار کنم.
    امآ تا آن زمان بخوانید و بدانید که در سیوند چه ماجرایی رخ داده است و تالاب‌ها چگونه می‌توانستند و هنوز هم می‌توانند بر پایداری سرزمین مقدس مادری بیافزایند:

پایداری سرزمین مادری در گرو استمرار حیات تالاب‌ها

    افرادی که اخیراً از دریاچه‌ی سد بحث‌برانگیز سیوند بازگشته‌اند، شاید هرگز دیدن چنین منظره‌ای را تصور هم نمی‌کردند! اما حقیقت این است که سد سیوند می‌رود تا به سبب وجود یک حفره و آب‌دزدی کم‌سابقه در جدار حوضچه‌ی بالادستش، شرایطی به مراتب تلخ‌تر و شرم‌آورتر از سد لار و سد پانزده خرداد و سد سفیدرود و سد … را تجربه کند.
    راست آن است که اکنون دریاچه‌ی سد سیوند، عملاً خالی است و نه‌تنها نمی‌تواند به کشاورزان سعادت شهری کمکی کند، بلکه خود به شدت محتاج کمک است!
    امّا این همه‌ی ماجرا نیست! هشتاد میلیارد تومان هزینه کردیم تا زمان رسیدن مرگ برای سه تالاب ارزشمند کم‌جان، طشک و بختگان را در پایاب این سد و رودخانه‌های کر و سیوند سرعت بخشیم و هزاران هکتار به اراضی لم‌یزرع استان فارس بیافزاییم. تالاب‌هایی که می‌توانستند با استمرار بخشیدن به حضورشان، هم بالانس رطوبتی منطقه را حفظ کنند و هم به عنوان عاملی مهارکننده در حوزه‌ی فرسایش بادی استان عمل نمایند؛ آن هم استانی که خود با تراز منفی کم‌سابقه‌ای در بیلان آبهای زیرزمینی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند.
    اما ما با جانمایی غلط در مکان‌یابی سد و استقرار آن در یک آبرفت درشت‌دانه – موضوعی که دکتر آهنگ کوثر 17 سال قبل از بهره‌برداری از سد سیوند آن را در مقاله‌ای مستند گوشزد کرده بود! – حال با جرثومه‌ای سیمان‌اندود و بی در و پیکر بر ویرانه‌های کهن‌زادبوم‌های تنگه‌ی بلاغی مواجه شده‌ایم که سبب‌ساز شرمندگی بیشتر توان مهندسان آب‌سالار ما را فراهم خواهد آورد و البته روح بلند کوروش بزرگ از این شرمساری طبیعت‌ستیزان نابخرد شاد خواهد شد! نخواهد شد؟
    این مقدمه را گفتم و نوشتم تا توجه خوانندگان گرامی خبرآن‌لاین را به یکی از عملکردهای کمتر آشکار تالاب‌ها؛ این عزیزترین پاره‌های بوم‌سازگان (اکوسیستم)ها – جلب کنم. اگر کانون‌های بحرانی فرسایش بادی چه از منظر کیفیت و چه از منظر کمیت در حال افزایشی معنی‌دار در سرزمین مقدس مادری، ایران عزیز من و تو است؛ یادمان باشد که داریم به دست خود یکی از مهم‌ترین ابزارها و اهرم‌های مهار ریزگردها را در آسمان وطن از میان می‌بریم.
کافی است به یاد بیاوریم تابستانی را که از سر گذراندیم؛ تابستانی که برای نخستین بار در طول 60  سال اخیر، شاهد هجوم ریزگردها و تصرف آسمان 18 استان غربی و مرکزی کشور توسط این ذرات خطرناک کوچک‌تر از دو میکرون بودیم؛ ذراتی که یکی از چشمه‌های تولیدشان را باید ریشه در تالاب‌های خشک‌شده‌ی میان‌رودان (بین‌النهرین) دانست. اما به موازات این نابخردی حیرت‌انگیز که مشترکاً توسط سه کشور همسایه (ترکیه، سوریه و عراق) رخ داد، طرف ایرانی هم بیکار نبود و با احداث سد کرخه و کوشش برای تغییر مسیر رودخانه‌های مرزی غربی کشور و یا برداشت آب از آنها، کوشید تا به سهم خود از این غافله‌ی نابخردی و کوته‌نظری عقب نماند! افزون بر آن، چند چشمه‌ی تولید گرد و خاک جدید در داخل مرزهای خود؛ یعنی در پایاب زاینده‌رود (تالاب گاوخونی)، پایاب هیرمند (هامون )، پایاب قم‌رود (مسیله)، پایاب زرینه رود و سیمینه رود (دریاچه ارومیه) و دشت ارژن و تالاب پریشان آفریدیم.
    کوتاه سخن آن که بیاییم در روز جهانی تالاب‌ها – سیزدهمین روز از یازدهمین ماه سال – دست به دعا برداریم و از خدای مهربان بخواهیم تا برای مسئولین و مدیران کشوری و نیز کشورهای همسایه این دانستگی را نهادینه سازد که: مرگ تالاب‌ها، مساوی خواهد بود با از دست دادن پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) سرزمین؛ عقوبتی که در صورت رخدادن، با هیچ تمهید مهندسی و هیچ سرمایه‌گذاری میلیاردی هم نمی‌توان ضررهای جبران‌ناپذیرش را جبران کرد.

تالاب‌های ایران در اتاق احتضار!

   مرگ تالاب‌ها؛ این گوهر‌ترین گوهر؛ این الماس‌ترین الماس و این یاقوتی‌ترین یاقوت طبیعت ایران شتاب گرفته است … اما انگار در این دیار دیگر کسی مرگ تالاب‌ها را جدی نمی‌گیرد! اصلاً انگار این «مرگ» هم مثل مرگ‌های دیگر به رخدادی عادی در جامعه‌ی امروز بدل شده! نشده؟
    اما به راستی چرا قدر تالاب‌ها را نمی‌دانیم و چرا دمادم شاهد افزایش شیب منفی در حیات زیباترین و یگانه‌ترین تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور در بختگان، ارومیه، پریشان، گاوخونی،  هامون، شادگان، هورالهویزه، انزلی و … هستیم؟
    در همین باره گفتگوی نگارنده با حسین صرافی در خبرآن‌لاین، همزمان با نزدیک‌شدن به 13 بهمن، روز جهانی تالاب‌ها را می‌توانید در خبرآن‌لاین بخوانید.

عنوان این گفتگو: تالاب های ایران در مطب دکتر مرگ

قصه‌ی تکراری مالچ‌های لیوانی را به پایان بریم!

نخستین ساعات بامداد رور جمعه 4 دی ماه 88: سعادت آباد نرسیده به بیمارستان پارسیان -

     پیش‌تر و در یادداشتی جداگانه به معضل انباشت زباله‌های یک‌بار مصرف در آیین‌های مذهبی اشاره کردم؛ نمی‌خواهم آن حرف‌ها را تکرار کنم. خوشبختانه خبردار شدم که دوست عزیز و فعال کوشا و بی‌ادعای طبیعت، جناب حسین عبیری گلپایگانی دست به ابتکاری سزاوارانه زده و برای نجات شهر از بلای مالچ لیوانی، طرحی را به شهرداری تهران معرفی کرده که امروز و فردا – تاسوعا و عاشورا – برای نخستین‌بار در منطقه 15 شهر تهران به اجرا درخواهد آمد.

سعادت آباد - بالاتر از میدان کاج - یک ایستگاه صلواتی دیگر!

    برای این هموطن عزیز و تمامی تلاشگران این حوزه آرزوی موفقیت دارم.
    تصاویری را که می‌بینید، مربوط به یکی از محله‌های به اصطلاح بالای شهر تهران – سعادت آباد – است. عکس‌ها را در همین شب‌ها گرفته‌ام … نگاه کنید در جایی که ظاهراً باید به دلیل عدم وجود فقر اقتصادی، فقر فرهنگی هم نباشد؛ چه افتضاحی حکم‌فرماست و ازدحام زباله‌ها چگونه بیداد می‌کنند!

بر روی تصاویر کلیک کنید تا بزرگتر دیده شوند

    راستی مشکل کجاست؟ و چرا اغلب ما – فارغ از این که درآمد سرانه‌ی ماهانه‌‌مان چقدر باشد – زباله‌سازی را کاری غیرفرهنگی و خلاف شخصیت اجتماعی و مسئولیت‌های شهروندی خود نمی‌دانیم؟

تصاویر به اندازه کافی گویاست! نه؟

اجلاس کپنهاگ: آغازی بر پایان خواب زمستانی وبلاگستان سبز در ایران!؟

لطفاً از چهارمین موج سبز وبلاگستان حمایت کنید ...

     و سرانجام 20 آذر 1388 از راه رسید تا دوستداران محیط زیست در ایران به بهانه‌ی برپایی اجلاس زمین در کپنهاگ؛ موتور موج چهارم را روشن کرده و نشان دهند که تا چه اندازه به این مقوله جدی نگریسته و چه دورنمایی برای آن متصور هستند.
    تا اینجای کار، البته فقط ناصر خان کرمی دورنمای خود را از کپنهاگ ارایه داده که الحق و والانصاف دورنمایی خواندنی است!
    عباس محمدی عزیز هم سرانجام، سری به آرشیو ارزشمند 35 ساله‌اش زده تا حاصل دیداری آن همه کوه‌پیمایی را  از منظر جهان‌گرمایی به نمایش نهد.
   هر دو یادداشت را توصیه می‌کنم که بخوانید و در پای آن درنگ کنید. هرچند نمی‌توان از موقعیت‌سنجی دولت‌مردان عزیزمان هم بگذریم که انحلال مصوبه‌ی 120 کیلومتر را دقیقاً در بدترین زمان ممکن اعلام کردند تا همه دریابند که بین آن حرف‌های زیبا با عمل تا چه اندازه تفاوت وجود دارد!
    من که یاد مراسم روز خبرنگار در ایران افتادم که اغلب با تعطیلی و توقیف و بی‌کاری چند روزنامه و روزنامه‌نگار همراه می‌شود! نمی‌شود؟
     پس حالا که این همه سوژه‌ی ناب در اختیارتان هست، لطفاً لاک‌تان را بشکنید و از خواب بیدار شوید و به بهانه‌ی کپنهاگ هم که شده از طبیعت وطن بنویسید و این که آیا ناصر واقعاً راست می‌گوید یا بیشتر با هوشمندی خارق‌العاده‌اش دارد چراغ سبزی را با قرمز تعویض می‌کند!

   به همین بهانه و از همین نویسنده:

   – چالش جهان‌گرمایی را در کپنهاگ به فرصت بدل کنیم

   – در فاصله‌ی 3 روز تا سبزترین اجلاس جهان؛ خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند کپنهاگ را باید خورد یا پوشید یا …?!

   – آیا بشر در جهان‌گرمایی مؤثر است!؟

   – از دامنه‌هاي هيماليا تا اعماق اقيانوس هند؛ چشم‌ها به سوي كپنهاگ!

   – رونمایی از نقشه‌ای عجیب در موزه علم لندن!

   – تصویری که جهان‌گرمایی را تعریف می‌کند!

   – خبری که نمایندگان عربستان را در کپنهاگ خشمگین می‌کند!