چند روز دیگر، روزنوشتهای سید محمد مجابی، مرد همیشه آرام و خندان وبلاگستان فارسی 4 ساله میشود. سید در طول این 4 سال، 1359 بار تارنمایش را به روز کرد تا نشان دهد، میشود به رغم همهی مشکلات و لکنتهایی که گاه نفسمان را میبرد، همچنان نوشت، همچنان خندید و همچنان به آینده سرزمین مقدس مادریمان خوشبین بود و خوشبین ماند. شاید بزرگترین خدمت ماندگار مجابی، کمک به زنده ماندن نوجوانانی بود که جملگی در آستانه اعدام قرار داشتند … میدانم که او برای طلب بخشش از خانوادههای مقتولین رنج فراوانی را بر خود هموار کرد …
به وبلاگش بروید و دو تا تولد را به او تبریک گویید! تولد خودش و تولد وبلاگش.
بایگانی دسته: مناسبتها
آسمانی ترین پیوند بر فراز دماوند!
در نوزدهمین روز از نخستین ماه تابستان 1389، در جایی از وطن که کمترین فاصله را با آسمان دارد، بهناز و علی، فراموشنشدنیترین روز زندگیشان را جشن خواهند گرفت با این پیام به هموطنان عزیزشان:
احترام به دماوند، احترام به طبیعت ایران است.
برایشان آرزوی صعودی از همیشه خاطرهانگیزتر دارم و امیدوارم عشق به نماد طبیعت سرفراز وطن با چنین حرکتهای سبزمدارانهای بیش از پیش در بین ایرانیان نهادینه شود.
همه چیز در بارهی این پیوند سبز در سپیدترین نقطهی ایران:
این بار زنگ عشق در کاکل سپید دماوند به صدا درخواهد آمد!
سازمان منابع طبیعی و علی سلاجقه
شنیدهام که در مراسم معرفی رییس جدید سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، جناب وزیر در طول سخنرانیشان و به بهانهی مدیریت زمان، از ذکر این نام طولانی صرفنظر کرده و اختصاراً از عبارت “سازمان منابع طبیعی” استفاده کردهاند.
نگارنده هم بر این باور است که این نام، سزاواری بیشتری برای نامیدن نهادی دارد که متولّی بخش منابع طبیعی کشور است، زیرا منابع طبیعی که فقط جنگل و مرتع نیست و تأملبرانگیزتر آن که مگر میشود جنگل یا مرتعی را یافت که خارج از آبخیز شکل گرفته و مستقر شده باشد؟!
این درست مانند آن است که به جای سازمان حفاظت محیط زیست، بگوییم: سازمان حفاظت گیاهان، جانوران، تالابها، انسانها، چشماندازهای طبیعی و …
امید که دکتر علی سلاجقه در نخستین گام ورودش به این سازمان بزرگ و ارزشمند، بتواند نامی برازندهتر و کوتاهتر برایش یافته و نشان دهد که مانند دوران دانشکده، از شکستن کلیشههای فسیلشده، هراسی ندارد. به ویژه آن که وی در نخستین سخنرانیاش به درستی به مفهوم بزرگ و بسیط منابع طبیعی اشاره کرده و خواهان حرمتنهادن به همهی کارکردهای غیرقابل تبادل منابع طبیعی شده است.
برای این یار و دوست دیرین در انجام مسئولیت بزرگی که بر عهده گرفته، بهترینها را آرزو دارم.
سخنرانی در مراسم روز ملّی دماوند
دماوند را نمیتوان دوست نداشت.
مهم نیست که اهل کدام دیارِ این کهن بوم و بر هستی؛ مهم نیست که به چه زبانی سخن میگویی، مهم نیست که از چه آیینی تبعیت میکنی و چگونه با خدایت راز و نیاز مینمایی؛ حتا مهم نیست که در کجای این جهان روزگار میگذرانی …
همین که ایرانی باشی، کافی است تا دماوند را دوست داشته باشی و هنوز با شنیدن قصهی آرش کمانگيرش دلت بلرزد و چشمانت خیس شود …
دماوند، این چکاد مخروطیشکل متقارن و زیباپیکر، با آن کاکل همیشه سپید و اهوراییاش، شناسهی ایران است و نماد طبیعت ناهمتا و ارزشمندش …
دماوند را تا همیشهی تاریخ باید پاسداشت، حرمتش را نگه داشت و با تمام وجود کوشید تا این بلندترین و بزرگترین سازهی طبیعت ایران و یکی از خوشتراشترین قلههای عالم، همواره از گزند اهریمنان طبیعتستیز یا نابخردان سرمایهسالار محفوظ و مانا ماند.
به همین مناسبت، در بعدازظهر روز جمعه، 11 تیرماه 1389 – یعنی نزدیکترین جمعه به جشن تیرگان، روزی که آرش بزرگ از فراز بلندترین چکاد البرز تیر از کمان کشید و خود را جاودانه ساخت – در جمع دوستداران دماوند در شهر زيباي رینه سخنرانی خواهم کرد.
باشد که این نکوداشتها، هرچه بیشتر یادمان اندازد که تا چه اندازه بهانههای دلپذیر برای همراهی و همافزایی با هم در وطن موج میزند.
براي آگاهي بيشتر ميتوانيد به خبرگزاري ميراث فرهنگي مراجعه كرده و يا به تارنماي انجمن كوهنوردان ايران سر بزنيد.
آخرین برنامه عصر پرتقالی به مهار بیابانزایی رسید!
این هفته، به بهانهی روز جهانی مقابله با بیابانزایی و کاهش اثرات خشکسالی، مهمان مهران دوستی در آخرین سری از برنامه رادیویی عصر پرتقالی هستم. برنامهای که همهروزه از ساعت 15 الی 17 مهمان علاقهمندان به رادیو جوان است و البته این هفته به پایان خواهد رسید.
قرار است از هفته آینده برنامهای با عنوان “کافه رادیو” جایگزین عصر پرتقالی شود و خوشبختانه، میز محیط زیست در این برنامه، مطابق قولی که مسئولینش دادهاند، پابرجا میماند.
نرخ بیابانزایی چقدر است؟ چرا باید خطر بیابانزایی را در ایران جدی بگیریم؟ مصداقهای بیابانزایی کدام است و برای مهار آن چه باید کرد و چه نباید کرد؟! از جمله مهمترین دریافتهایی است که در طول 5 برنامه این هفته تا چهارشنبه ( 2 تیر 1389) پخش خواهد شد.
برای آگاهی از طول موج رادیو جوان – بسته به محل سکونتتان – میتوانید این صفحه را نگاه کنید.
به استقبال روز جهاني مقابله با بيابانزايي برويم
پنج شنبه – هفدهم ژوئن 2010 – كه از راه برسد، مردمان زمين در بيش از 193 كشور جهان براي پانزدهمين سال، آيينهاي نكوداشت روز جهاني مقابله با بيابانزايي و كاهش اثرات خشكسالي را برگزار خواهند كرد.
بيابانزايي را سوّمين بحران فراروي بشر در قرن بيست و يكم نامگذاري كردهاند. بيش از 5 ميليارد هكتار از وسعت 13.5 ميليارد هكتاري خشكيهاي زمين، متأثر از اين فرآيند ويرانگر و كاهندهي كارايي سرزمين است؛ اما اين همهي ماجرا نيست. چرا كه بيابانزايي نه فقط پوستهي بيروني طبيعت را ميخراشد و ميفرسايد، بلكه سرمايههاي زيستي و ميراث مشترك يك نسل، يك ملّت و يك تمدن را هم ممكن است براي هميشه در غبار ريزگردهاي به آسمان پاشيدهاش، يا نمكهاي مدفون در دل شورابهايش و يا حماقت نهفته در بطن مديريت حاكم بر سرزمينش دفن كند.
براي همين است كه اين هفته ميخواهم فقط از بيابانزايي بگويم و اين كه براي مهار اين پديدهي شوم چه بايد كرد؟ هدفي كه محمّد درويش، 1897 روز پيش براي تحققش، «مهار بيابانزايي» را به دنياي وبلاگستان فارسي معرفي كرد.
انعکاس روز جهانی محیط زیست در رادیو جوان!
امروز مهمان رادیو جوان هستم تا در برنامه انعکاس و به بهانهی روز جهانی محیط زیست، با هموطنانم از محیط زیست سخن بگویم؛ از کیفیتی که میتواند ضامن نشاط و بالندگی هر جامعه و کشوری باشد و درجهی مطلوبیت آن، یکی از شاخصهای شادابی سرزمین و مردمانش است.
امروز میخواهم از نشانههایی سخن گویم که دال بر بیماری زمین است؛ زمینی که اگر حرمتش را نگه نداریم، ما را برای همیشه از خود خواهد راند و دیگر حتا این مجال را به آیندهپژوهان نخواهد داد که چرا نوع بشر با وجود دستاوردهای شگرف علمی و فناورانه هنوز نتوانسته است یا نمیداند که چگونه بايد خدمات اجتماعي، غذاي كافي و پارهاي از روابط نهادي را دقيقاً به زندگي مشترك درازمدّت، سالم، بارآور، خلاّق و رضايتبخش مبدل كند؟ و در این میان، بهرهمندی از محیط زیست مطلوب از کدامین جایگاه و وزنی در مناسبات اجتماعی و روانشناختی جامعه برخوردار خواهد بود؟
برنامهی انعکاس را میتوانید ساعت 21 فردا – 17 خرداد – در سرتاسر کشور گوش دهید. طول موجهای این برنامه به تفکیک مناطق مختلف ایران در این نشانی قابل دریافت است.
مؤخره:
فردا قلب زمین در کیگالی ، مسلخ نسلکشی قرن ، می تپد!
فردا، پنجم ژوئن است؛ روزی که چند سالی است در اغلب تقویمهای ایرانی هم به عنوان روز جهانی محیط زیست با رنگ قرمز مشخص شده است؛ رنگی که البته همه میدانیم انتخابش ربطی به محیط زیست ندارد! دارد؟
امسال قرار است تا سی و هشتمین آیینهای اصلی نکوداشت این روز در پایتخت روآندا برگزار شود؛ شهری که تا مدتها شنیدن نامش، چیزی جز شرم و ننگ برای بشریت متمدن امروز به اذهان نمیآورد؛ زیرا یکی از بزرگترین و شنیعترین نسلکشیهای تاریخ مدرن در کیگالی رخ داده است …
اینک امّا کیگالی میخواهد نشان دهد که نهتنها با آن دوران سیاه فاصله گرفته است، بلکه میتواند پرچمدار حفاظت و پاسداری از گونهگونی زیستی یگانهی سرزمین خود و قارهی ارزشمندش – آفریقا – باشد.
بان کی مون، در پیام کوتاهش به مناسبت این رخداد جهانی، روآندا را زیستگاه 52 گونهی ارزشمند و در معرض خطر معرفی کرده و با تکرار شعار امسال، هشدار میدهد: برای تضمین آیندهی زمین به عنوان یگانه سیارهی قابل زیست جهان، باید گونهگونی زیستی را حرمت نهاده و همهی انواع پرشمارش را مورد حراست و پاسداری قرار دهیم.
باشد که تقویت گرایههای محیط زیستی بتواند همهی مردم ساکن در همهی نقاط زمین را بباوراند که ساکن یک کشتی هستند و منافع مشترک دارند؛ منافعی که باید سبب شود تا به جای دمیدن در طبلهای جنگ و به جای نسلکشی نوین – نظیر آنچه که دولت کوتهفکر و تمامیتخواه اسرایبل در غزه انجام میدهد – طاق نصرتهای صلح برپا کرده و شیپور دوستی و مودت سردهند.
در جهانی که حاکمیت با آموزههای محیط زیستی باشد، حقوق بشر حرمت دارد و هرگز نباید فاجعهای نظیر کشتی آزادی رخ دهد. نکتهای که ای کاش بان کی مون آنقدر شهامت و جسارت داشت تا در پیامش به آن اشاره میکرد.
جشنواره گونه گوني زيستي در موزه دارآباد تهران
تقريباً به نيمههاي سال جهاني گونه گوني (تنوّع) زيستي نزديك ميشويم؛ سالي كه قرار بود شمار رخدادهاي خوش براي طبيعتدوستان ايراني رو به افزايش گذارد؛ امّا شوربختانه بايد بپذيريم كه نهتنها چنين نشد، بلكه همچنان اين سيل خبرهاي نااميدكننده و پسرونده است كه نشان از شتاب بيماري زمين در ايران دارد؛
تكميل سناريوي خشكشدن تالابها و درياچههاي ايران، شور شدن اراضي، كاهش حاصلخيزي خاك در آذربايجان غربي، افزايش گرد و غبار موجود در هوا، اُفت كمي و كيفي آبهاي رو و زيرزميني، انفجار زباله در طبيعت ايران و فرمان به انفجار جمعيت در كاشان از سوي عاليترين مقام اجرايي كشور؛ آن هم در سكوت مطلق علماي دانش جمعيتشناسي و متوليان محيط زيست انساني، حكايت از آن دارد كه گونهگوني زيستي در سال 2010، هرگز از كابوس قرار گرفتن در سياههي سرخ در معرض انقراض خلاصي نخواهد يافت.
چنين است كه اگر ميخواهيد فرزندانتان به عنوان آخرين نسل حاضر در ايران، همچنان برخي از زيگونگي ناهمتاي زيستمندان ايراني را ببيند، در روزهاي پنجشنبه و جمعه (آخرين روزهاي دومين ماه بهار 1389) دست ايشان را بگيريد و خود را به موزه دارآباد برسانيد …
اين شايد آخرين فرصت براي يك وداع شكوهمند با بسياري از جانداران ايرانزمين باشد! شايد هم يكي از آن كودكان، توانست كاري كند كارستان و دوباره نوشخند زندگي را به سيماي مظلوم طبيعت وطن بتاباند.
و آن درخت آزاد در بی بی رقیه رشت که برای همیشه آزاد شد!
درست حدس زدید دوستان عزیز من! تصویری که در یادداشت پیشین نمایش دادم، بقایای درخت آزادی (نارون) بود که به نظر میرسد قطرش به یک متر میرسید و اینک شاید آزاد نباشد؛ امّا آزادگی را معنا میکند …
ممنون از همکار عزیزم، علی کریمی که هفتهی گذشته ضمن سفر به منطقه، این تصاویر را برایم ثبت کرد …
این درخت البته هنوز ماجراها دارد که شاید روزی آنها را انتشار دادم.
تا آن زمان، امیدوارم یادداشت روز 8 اردیبهشت 1389 روزنامه گیلان امروز را بخوانید …
و همچنان میگوییم: زمین پاک! چرا؟
22 آوریل، روز جهانی زمین بود که به غلط در ایران، روز زمین پاک گفته می شود! در بارهی ریشههای جهانی و ملّی این روز، بخش فارسی صدای آلمان با دکتر قاسمعلی عمرانی، استاد دانشکده بهداشت دانشگاه تهران، شهرزاد فتوحی، طبیعت گردان و نگارنده به گفتگو نشسته است که در اینجا میتواند آن را بخوانید و یا در آنجا میتوانید، گوشش دهید.
در ساعت زمین، ایران چگونه بود؟
ساعت 20:30 روز شنبه – 7 فروردین ماه 1389 – هم از راه رسید و رفت. مردمان حدود 5 هزار شهر در 125 کشور جهان از این ابتکار استقبال کردند و رکورد سال گذشته را آشکارا بهبود دادند. حتا در کشورهایی چون پرو، مصر و اندونزی نیز این مراسم با استقبالی گسترده روبرو شد. روسها اعلام کردند که 2850 مگاوات برق صرف جویی کردند (حدود سه برابر ظرفیت نیروگاه سیاه بیشه) که این رقم نسبت به سال قبل، 450 مگاوات افزایش داشت. فرانسویها هم آمار مشابهی را اعلام داشتند و البته چند کشور دیگر نیز چنین کردند.
اما در ایران به جای خاموشی، فقط سکوت بود و بی تفاوتی و بیخبری انگار! خیلی دوست داشتم بدانم در ایران وضعیت چگونه بوده است؟ راستی چرا وزارت نیرو آمار مصرف برق در این ساعت را اعلام نمیکند؟ اصلاً چرا نباید نهادهای حکومتی از چنین حرکتی استقبال کنند و به صورت نمادین هم که شده، میدان آزادی، برج میلاد یا میدان نقش جهان اصفهان هم مانند بسیاری از ساختمانهای مشهور در این همایش سبز جهانی مشارکت کنند و بدینترتیب، نامشان بلندآوازهتر هم گردد.
به هر حال نزدیک به 50 هزار بار، نام “ساعت زمین” در وبلاگها و وبسایتهای فارسی زبان تکرار شده و دست کم باید 10 میلیون مخاطب فارسیزبان از این حرک آگاه بوده باشند.
ضمن قدردانی از صاحبان همهی وبلاگهایی که از این ابتکار حمایت کردند، امیدوارم در سال آینده، بتوانیم با عدد و رقم سهم ایرانیان را در این حرکت جهانی مشخص کنیم.