بایگانی دسته: مناسبت‌ها

مهار بيابان زايي ، سه ساله شد!

تارنماي مهار بيابان زايي

كسي نمي‌خواهد
باور كند كه باغچه دارد مي‌ميرد
كه قلب باغچه در زير آفتاب ورم كرده است
كه ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تُهي مي‌شود
و حس باغچه انگار
چيزي مجرد است كه در انزواي باغچه پوسيده‌ست
دلم براي باغچه مي‌سوزد …

     1096 روز پيش، مهار بيابان‌زايي چشم به دنياي مجازي گشود … آمد تا هم دريابد كه دنياي اطرافش به طبيعت چگونه مي‌نگرند و هم دريافت‌هاي خويش را از اين حوزه در معرض ديد و قضاوت فارسي‌زبانان عزيز قرار دهد.
    و اينك بسيار خوشحال است و از بخت‌ياريش به خود مي‌بالد كه در زمانه‌اي مي‌زيد كه مي‌توان به سهولت و با ابزاري پرنفوذ به نام «وبلاگ» در كمترين زمان ممكن تا بيشترين فاصله‌ي متصور را در اين كره‌ي خاكي طي كرد و به تبادل انديشه و احساس پرداخت.
     چنين است كه در سوّمين سال حيات «مهار بيابان‌زايي»، به رغم رخدادهاي تلخي كه بر طبيعت ناب وطن تحميل شد، كوشيدم تا بيش از گذشته از آستانه‌ي اطلاع‌رساني و خبردهي صرف در اين حوزه گذشته و با تأملي بيشتر، تحليل‌هاي خود را ارايه دهم.

سايت محمد درويش

    همچنين در سومين سال حيات «مهار بيابان‌زايي»، سايت محمّد درويش نيز، به همت ماني منجمي عزيز راه‌اندازي شد؛ سايتي كه در طول نزديك به 10 ماه فعاليتش بيش از 450 هزار بار ديده شد كه در اين ميان، سهم دل‌نوشته‌ها 185 هزار بار (بيشترين) و سهم فوتو بلاگ هم 60 هزار بار (كمترين) بود. با اين وجود، پس از فيلتر شدن كلمه “desert” در اغلب سرويس‌دهنده‌هاي وطني، تصميم گرفتم تا همچنان محتواي وبلاگ مهار بيابان‌زايي را نيز به روز نگه دارم؛ وبلاگي كه حدود 110 هزار بار در سومين سال حياتش ديده شد و در مجموع 292 بار شاهد به روز رساني محتواي يادداشت‌هاي محمد درويش بود.

دل‌نوشته‌ها بيشترين بازديد كننده را در سال گذشته داشت

    افزون بر آن، حدود 60 يادداشت از صاحب اين قلم نيز در روزنامه‌ها، مجله‌ها و خبرگزاري‌ها منتشر شد كه اغلب برگرفته از محتواي وبلاگ بود.
    خوشحالم كه اعلام كنم، در سومين سال حيات مهار بيابان‌زايي، شاهد رشد چشم‌گير وبلاگ‌هاي زيست محيطي بوديم؛ رخداد ارزشمندي كه به همت مهدي اشراقي عزيز، مدير تارنماي گرانسنگ «گرين‌بلاگ» از سامان و هويتي بايسته هم برخوردار شد. به نحوي كه اينك مي‌توان از حضور وبلاگ‌هاي سبز در دنياي مجازي به عنوان يكي از مهم‌ترين و مؤثرترين گروه‌هاي وبلاگ‌نويسي ياد كرد. افتخاري كه بي‌شك در بازآفريني آن نمي‌توان از نقش يكايك اعضاي سبزانديش گرين‌بلاگ و نيز اثر مثبت تارنماي پربيننده‌اي چون «بالاترين» غفلت كرد. موفقيت اخير برخي از قلم به دستان سبز چون مژگان جمشيدي و اسدالله افلاكي را بايد از همين منظر نگريست.
     با اين وجود، نيك مي‌دانيم كه هنوز در آغاز راه هستيم و هنوز مانده تا برف زمين آب شود …
     بايد بيش از پيش در انديشه‌ي ارتقاي محتواي وبلاگ‌هاي سبز بود؛ بايد كوشيد تا هر پست سبزي كه در دنياي مجازي منتشر مي‌شود، حاوي ديدگاه و سخني سودمند در راستاي آگاهي‌بخشي و حفاظت از اندوخته‌هاي ناهمتاي سرزمين مادري باشد.
     تنها در آن صورت است  كه مي‌توان اميدوار بود كه سرانجام كساني يافت خواهند شد كه باور كنند «قلب باغچه در زير آفتاب ورم كرده است …»

انتخاب برترين هاي سبز در سال 86

    اين يادداشت را نمي‌توانم به پايان برم، مگر آنكه از حركت ارزشمند آقاي مهندس احمد محرابي عزيز (مدير پايگاه اطلاع رساني فرزند ايران) هم قدرداني كنم كه با ابتكار ارزشمندش، همچنان به رونق وبلاگستان سبز شتاب بخشيد.
     به اميد فراگيري، گسترش و نفوذ بيشتر گرايه‌هاي زيست‌محيطي در جامعه‌ي امروز ايران و با پوزش از خوانندگان عزیزی که نتوانستم به موقع و شیوه ای درخور پاسخ کامنتها و ابراز محبت های شان را ادا کنم.

اين گل زيباي روييده در شنزارهاي روستاي مصر تقديم به خوانندگان عزيز مهار بيابان زايي

من او را به جای همه برمی‌گزينم
و او می‌داند که من راست مي‌گويم
او همه را به جای من برمي‌گزيند
و من مي‌دانم که همه دروغ می‌گويند
چه می‌ترسد از راستی و دوست داشته شدن!
چشمانم را اشك پر كرده است …

                                                        مهدي اخوان ثالت

    در همین باره :

    – «مهار بيابان‌زايي» دوسالگي‌اش را پشت سر گذاشت!

    – سپاس از حاميان مهار بيابان‌زايي!

    – جايزه‌ي من و آغاز ششمين سال زندگي وبلاگ فارسي!

    پيوست :
   – گفتگوي رايدو زمانه با محمّد درويش به بهانه طرح ساعت زمين

سيزدهمين روز نوروز را با هم‌آغوشي با طبيعت سپري كنيم

 «ما بايد به کودکانِ جهان، به آنها که آينده را در تملّک خويش دارند، اطمينان دهيم: از طريق اقدامات خود دنيايي پيراسته از ذلّت و تحقيرِ حاصل از فقر، تخريب محيط‌زيست و الگوهای توسعه‌ي ناپايدار برایشان به ارث می‌گذاريم.»

بند سوّم از بيانيه‌ي سياسی اجلاس زمين در ژوهانسبورگ

زباله هاي به جا مانده در جنگلهاي فندوق لو - اردبيل … چرا؟!زباله هاي به جا مانده در جنگلهاي فندوق لو - اردبيل … چرا؟! - ۲

     به جز ايرانيان، اين كدام ملت است كه بتواند ادعا كند از پيشينه‌اي هم‌سنگ ما در  احترام و همراهي و تعامل با طبيعت برخوردار است. آيين نوروز و آشتي با طبيعت در سيزدهمين روز از فرودين؛ آييني كه از قدمتي چند هزارساله برخوردار است، به خوبي مؤيد و تأييد‌كننده‌ي اين مدعاست. با اين وجود و به رغم چنين پيشينه‌ي غرورآفريني در پاسداري از مواهب طبيعي در نزد ايرانيان، متأسفانه چند سالي است كه به بهانه‌ي سيزده‌بدر، روز زمين و آشتي با طبيعت، برخي از ما بيشترين قهر و هماوردي خود را با زمين به نمايش مي‌گذاريم. در حالي كه سزاوارتر اين است كه ايرانيان در واپسين روز نوروز، به ستايش طبيعت تازه از خواب بيدار شده  بپردازند و توان هماغوشي خود را با اين موهبت ناب هستي به نمايش نهند. امّا چرا آنگونه رفتار نمي‌كنيم كه زيبنده‌ي اين رسم غرورآفرين و ديرينه است؟!

عكس از كيا

    چرا يادمان رفته كه اين همه مواد سمي و زباله‌هاي پلاستيكي و فلزي را كه با خود در طبيعت جا مي‌نهيم، روزي تحمل و ظرفيت اين مادر زمين را به سر خواهد آورد. كافي است بدانيم در حالی که تا دو يا سه دهه‌ي پيش، شمارِ کسانی که می‌پنداشتند: طبيعت اين توان را دارد تا از خود محافظت کرده (ذاتاً خود را بازسازی کند) و می‌توان فعاليت اقتصادی و توسعه‌ي منتج از آن را جدای محيط زيست طبيعی مورد بررسی قرار داد، در اکثريت قرار داشتند؛ امروزه شرايط به گونه‌ای ديگر رقم خورده و شاهد رشد شتابناکِ باورهايي هستيم که پندارهای نسل گذشته را به درستی به چالش کشانده‌اند؛ باورهايي که می‌گويند: «اگر می‌خواهيم عملکرد اقتصادی جامعه به پايداری برسد، بايد ملاحظات زيست‌محيطی در فعاليت‌های تجاری بيشتر رعايت شود. اينک بهره‌برداری از مواد اوّليه و به دنبال آن تجمع و رها‌شدنِ اين مواد در محيط‌زيست به حجمی رسيده که از حد ظرفيت تحمّل بوم‌شناختی فراتر رفته است. بنابراين برای کاستن از شتاب مصرف مواد اوّليه، بايد مصرفِ جهانی آن به بهانه‌ي توسعه‌ي اقتصادی، قانونمند شده و مهار گردد. چه، اگر می‌خواهيم مواد اوّليه‌ي ما دچار تخريب نشوند، بايد به آنها فرصت بازفرآوری و زيست‌پالايي مجدد دهيم.» به ديگر سخن، اگر چه ممکن است، طبيعت توان تصفيه‌پذيری مجدد داشته باشد، امّا ضرورت‌ها و مصلحت‌های جهانی ايجاب می‌کند که در برنامه‌ريزی زيست‌محيطی برای دستيابی به يک زيست پايدار، به نحوی بايسته محدوديت‌های طبيعی سرزمين در احياءِ خويش مدنظر قرار گرفته و تمهيدی کارساز برای اندازه‌گيری فشارهای وارد بر محيط‌های طبيعی انديشيده شود.
     بنابراين، امروزه تنها هنگامی می‌توان از مزيت‌های اقتصادی سرزمين ياد کرد که آن مزيت‌ها از غربالِ ارزش‌های زيست‌محيطی گذر کرده باشند و ارزش افزوده‌ي حاصل از فعاليت‌ها و برنامه‌های اقتصادی به کاهش اندوخته‌های طبيعی و تشديد دامنه‌ي آسيب‌پذيری آنها منجر نشود. بر پايه‌ي بند 13 از بيانيه‌ي پايانی اجلاس ژوهانسبورگ، هم‌اکنون عقوبت نابخردي‌های آدمی چنان وضعيت ناهنجاری را برای يگانه زيست‌بومِ مشترک ما رقم زده که اجماعِ شرکت‌کنندگان در همايش با ترسيم چنين تصويرِ زنهاردهنده‌ای از شرايط امروزِ زمين به توافق می‌رسند: «تخريب و خسارت محيط‌زيستِ جهانی هنوز ادامه دارد. تداوم روند نابودی تنوّع زيستی، تداوم کاهش ذخاير ماهيان و بيابان‌زايي که بيش از پيش زمين‌های حاصلخيز را از بين می‌برد، اثرات نامطلوب تغييرات آب و هوا که کماکان مشهود است، بلايای طبيعی که به طور مکرر و مخرّب‌تر وجود دارند و کشورهای در حال توسعه در برابر آنها آسيب‌پذيرند و تداوم آلودگي‌های دريايي، آب و هوا که ميليون‌ها حيات آراسته را مورد تهديد قرار می‌دهد.»

زباله هاي به جا مانده در جنگلهاي فندوق لو - اردبيل … چرا؟! - ۳dsc۰۵۱۲۸.JPG

    بر بنياد چنين هشدارها و افزايش شتابانِ آگاهی‌هاي عمومی از فجايع انسان‌ساز است که بسياری از صاحبان انديشه و رأی در سراسر جهان معتقدند: محيط‌زيست می‌رود تا به يکی از بنيادی‌ترين مؤلفه‌های تأثير‌گذار در تبيين سياست‌های کلان جهانی بدل شود؛ مؤلفه‌ای که هم‌اکنون نيز بسياری از مؤلفه های ديگر را تحت‌الشعاع قرار داده است.
   به هر حال پندارينه‌ي غالبِ نخبگان محيط‌زيست در جهان امروز آن است که با توجه به رابطه‌ي مستقيمی که بين کيفيت زندگی و وضعيت محيط‌زيست وجود دارد، ميزان تماميت بوم‌شناختیِ نگه‌دارنده و ظرفيت جذب محيط‌زيست طبيعی به منظور تعيين عملکرد نظام اقتصادی کاملاً مشخص است. به سخنی ديگر، هر چه گوناگوني و پايداريِ چهره‌هاي متنوع حيات بيشتر و تضمین‌یافته‌تر باشد، مي‌توان به دورنماي بقای زيست‌بوم‌هاي زميني اميدوارتر بوده و با اطميناني بيشتر و اراده‌ای راسخ‌تر، براي آينده‌اي دوردست‌تر برنامه‌ريزي كرد. بنابراین گزاف نخواهد بود، اگر ادعا شود: درجه‌ي پایداری تمدّن انسانی، متناسب با اهمیتی خواهد بود که در فرهنگ جهانی، نسبت به حراست از کميّت و کيفيت اندوخته های طبيعی و اعتناي عملي به محيط زيست وجود خواهد داشت.
    اهميت چنين دريافتهای زنهاردهنده‌ای، هنگامي بيشتر رُخ مي‌نمايد كه بدانيم هزينه‌ي لازم براي تخريب 100 هكتار سرزمين آبادان، اغلب، كمتر از هزينه‌ي آباد‌كردنِ دوباره‌ي يك هكتار زمينِ ناآبادان است؛ ترجمان اين مفهوم آن است كه هزينه‌ي جبران اشتباهاتِ زيست‌محيطي چنان سنگين شده و مي‌شود كه اگر دير چاره‌جويي كنيم، ديگر سرمايه‌اي براي جبرانِ مافات وجود نخواهد داشت؛ حقيقت تلخي كه بيش از دوهزار سال پيش، ويرجيل، شاعر انديشمند رومي در سروده‌اي تكان‌دهنده، آن را به آيندگان زنهار داده بود:

آسان است پايين‌رفتن از دوزخ
چرا كه درهاي تاريك دوزخ
همواره شبان و روزان گشوده است
امّا بازگشتن به سوي بهشت و روشنايي روز
رنج است و محنت بسيار
     

    غم‌انگيز نيست كه قريبِ دوهزار و هفتاد سال پس از ويرجيل، هنوز نيز به آساني از پله‌هاي دوزخ پايين مي‌رويم و فراموش كرده‌ايم كه راه بازگشت تا چه اندازه دشوار و جان‌فرسا خواهد بود؟
    اميد است با کشف ارزش‌های واقعی خدماتی که طبيعت ارايه می‌دهد و تعيين دقيق بهای کالاهای غيرقابل تبادل در فراخنای ايران، به عنوان يکی از مهمترين ابزارهای تحوّل، گامی استوار به سوی زيست پايدار برداشته شود؛ آموزه‌ي مقدسي كه بي‌شك بستگي تام و كمال به ظرفيت‌سازي فرهنگي در جامعه دارد.
     از همين رو، فرصت نوروز و سيزده‌بدر  و گام نهادن در طبيعتي بكر و زيبا (كه تجسم آن شوربختانه هر سال رؤيايي‌تر و ناممكن‌تر از سال پيش از آن مي‌شود)، مي‌تواند به اين مهم كمك كند.
    با آرزوي سپري كردن سيزده‌بدري از هميشه طرب‌انگيز‌تر و بيادماندني‌تر، در كنار آنان كه بيشتر دوستشان داريد، توجه خوانندگان عزيز «مهار بيابان‌زايي» را به دستنوشته‌ي مصور هموطني عزيز و دلسوز جلب مي‌كنم كه در همين باره تدارك ديده است.

تصاویری غم انگیز از تخریب محیط زیست جنگل های شمال

 

پيوست:
ساعت زمين: سان‌فرانسيسکو در خاموشي

تاریکی در “ساعت زمین” برای یادآوری گرمایش جهانی

دهم فروردين: يك روز سبز ديگر براي طرفداران محيط زيست در جهان

 

     امروز – دهم فروردين 87 –  مصادف است با 29 مارس 2008، روزي كه قرار است به پيشنهاد «earthhour»، جهانيان در هر كجاي اين كره‌ي خاك كه مي‌زيند، به نشانه‌ي اعتراض بر روند شتابان و نگران‌كننده‌ي گرم‌شدن زمين، به مدت يك ساعت و در اقدامي سمبليك، از ساعت 20 الي 21 تا آنجا كه مي‌توانند از روشن‌كردن لامپ‌هاي غير ضروري خودداري كرده و بدين‌ترتيب، عزم و همبستگي خود را براي كاهش روند انتشار گازهاي گلخانه‌اي و ديگر مؤلفه‌هاي دخيل در اين فرآيند شوم به نمايش نهند.

شهر سيدني استراليا قبل و بعد از زمان خاموشي در سال گذشته

    تاكنون 266821 شخصيت حقيقي و 19298 شخصيت حقوقي با ثبت‌نام در اين سايت، آمادگي خويش را براي حمايت از اين حركت سبز اعلام كرده‌اند. لطفاً شما نيز ثبت نام كرده و بر شمار ايرانياني كه از آموزه‌هاي زيست‌محيطي پشتيباني مي‌كنند، بيافزاييد.
     به همين بهانه، يادداشت زير را ارايه مي‌دهم:

آيا نتيجه انتخابات مجلس هشتم براي طرفداران محيط‌زيست در ايران اميد‌بخش است؟

    شايد هيچ زمان چون امروز، قابل باور و پذيرش نبود كه عقوبت «جهان‌گرمايي» همان بلايي را ممكن است بر سر كيفيت زندگي در كره‌ي خاك آورد كه بيابان‌زايي در طول يكصد‌سال اخير آورده است. چه، بر بنياد شواهد و تجربيات موجود در طول يكصد سال گذشته، اغلب صاحبنظران حوزه محيط‌زيست و جغرافياي طبيعي، همواره يكي از خطرات مهلك بيابان‌زايي را «تشديد ناامني منطقه‌اي و آفرينش تنش‌هاي اجتماعي» خوانده‌اند. بيابان‌زايي با كاهش كارايي سرزمين و تأثير ويرانگر بر توان حاصلخيزي خاك، سبب نقصان مواد غذايي، افزايش خسارت به كشاورزان، بي‌آبي، نشست زمين و سرانجام مهاجرت را فراهم مي‌آورد. رخدادي كه آثار ويرانگرش را به ويژه در نيمه قرن بيستم در منطقه ساحل آفريقا هنوز بياد داريم.

    اينك امّا دانشمندان آلماني و سوييسي در يك پژوهش مشترك تحت نظر برنامه محيط زيست سازمان ملل متحد، به اين نتيجه رسيده‌اند كه جهان‌گرمايي (global warming) نيز مي‌تواند همانند بيابان‌زايي (desertification) و حتا بيشتر از آن جنگ‌آفرين، خطرساز و فاجعه‌بار باشد.
     اين دانشمندان كه گزارش خود را اخيراً در جريان كنفرانس بالي اندونزي براي نخستين‌بار منتشر كردند، به رهبران جهان هشدار مي‌دهند: «در قرن 21، نظام حاكم بر بسياري از كشورها ممکن است زیر فشار جنگ بر سر زمین و منابع آبی از هم بپاشند و این وضعیت همچنین منجر به مهاجرت‌های گروه‌های بزرگی از مردم شود.» از همين رو، تمامي دولت‌سالاران جهاني را فراخوانده و زنهار مي‌دهند كه اگر هر چه سريع‌تر برنامه‌های خود را برای کاهش محسوس گازهای گلخانه‌ای اعلام نكرده و به اجرا درنياورند، ديگر زماني براي جبران اين فرصت‌سوزي نخواهند داشت.
    پژوهشگران سازمان ملل، همچنين كشورهاي ثروتمند شمال را مورد خطاب قرار داده و به آنها توصيه مي‌كنند كه اگر خواهان جهاني امن‌تر و آرام‌تر براي خود هستند، بايد هر چه زودتر بخشي از درآمدهاي كلان خود را براي بهبود پايدار وضعيت معشيتي كشورهاي فقير اختصاص دهند تا آنها بتوانند بدترین آسیب‌های ناشی از گرمایش زمین را تاب بیاورند.

    همان‌طور كه ملاحظه مي‌شود، عدم رعايت هنجارهاي زيست‌محيطي، فقط به قتل نبات و جانور يا نيستي چشم‌اندازي ناب از پيكر طبيعت خلاصه نمي‌شود. ملاحظات زيست‌محيطي را ديگر اجازه نداريم و نبايد آموزه‌هايي صرفاً لوكس و فانتزي دانست. وقايع تلخ اندك سال‌هاي گذشته از هزاره سوم، مرگ بيش از يك ميليون انسان بي‌گناه در آفريقا، آسيا و آمريكاي لاتين، وقوع سيلاب‌هاي پرشمار و ويرانگر، توفان‌هاي مهيب، تنش‌هاي بي‌سابقه‌ي اقليمي، طغيان بيماري‌هاي مرگ‌بار و به زيرآب‌رفتن بسياري از مناطق ساحلي و جزاير زيباي كره زمين – كه با خود موجي گسترده از مهاجرت را نيز به همراه داشته و دارند – همه و همه بر اين واقعيت صحه مي‌نهد كه زمان جدي گرفتن گرايه‌هاي زيست‌محيطي در ايران هم فرا رسيده و چه بهتر كه نشانه‌هاي آن را در شعارهاي انتخاباتي كانديداهاي داوطلب ورود به مجلس شوراي اسلامي هم مي‌ديديم!
     امّا افسوس كه به جز تعدادي انگشت‌شمار، كسي از برنامه‌هاي سبز خود سخني به ميان نياورد … و غم‌انگيزتر آن كه همان تعداد انگشت‌شمار هم هرگز به مجلس هشتم راه نيافتند؛ رخدادي كه مي‌تواند از هم‌اكنون شناسه‌اي نگران‌كننده براي طرفداران طبيعت ايران به شمار آيد؛ چرا كه نتيجه انتخابات 24 اسفندماه 86 نشان داد كه دست‌كم براي 4 سال ديگر نبايد از قانون‌گذاران خود در مجلس شوراي اسلامي انتظار تحولي مثبت در حوزه محيط زيست و منابع طبيعي را داشت.

 

    در همين باره:
Imagine if even half the people of the world turned off their lights for an extra hour
فيلمي در همين ارتباط و نام شهرهاي حامي در آمريكا، اروپا، آسيا و اقيانوسيه
وبلاگي در همين ارتباط و تصاويري از ميزان موفقيت اين حركت در سيدني در سال ۲۰۰۷

– آخرين خبرها را اينجا پيگيري كنيد.
– انعكاس‌هاي داخلي:
1- فراخوان ساعت زمين – محسن تيزهوشان
2- یک ساعت خاموشی در اعتراض به گرم شدن کره زمین – ژاله ف

كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري!

 

امروز، چهاردهمين روز از سومين ماه ميلادي (مارس)، مصادف است با يك روز جهاني كه براي طرفداران محيط زيست در جهان از اهميتي بسيار زياد برخوردار است؛ روزي كه در همان حال، براي سدسازان طبيعت‌ستيز، مي‌رود كه به كابوسي بزرگ بدل شود. آري امروز، «روز حرکت علیه سد‌های بزرگ» نام دارد؛ ابتكار ارزشمندي كه اينك قدمت آن به يك دهه رسيده است. امّا به راستي چه كسي مي‌توانست باور كند، روزي فراخواهد رسيد كه گروهي از نخبگان و دانشمندان و علاقه‌مندان به محيط زيست مخالفت خود را با احداث سازه‌هاي غول‌پيكر اعلام مي‌دارند كه بيش از نيم قرن است، احداث آنها به عنوان سمبل توانايي يك دولت و ملت شناخته شده و آرزوي رهبر هر دولت و حكومتي بود كه در دوران زمامداري‌اش، روبان قرمز افتتاح يكي از اين مخازن انباشت آب را پاره كند.
با اين وجود و به رغم آفرينش چنين نهضت روشنگرانه‌اي در سرتاسر جهان، گويا خبرها در اين ملك و ديار بسيار دير مي‌رسد و سرعت آن درست مانند سرعت غالب اينترنت كاربران با لكنت‌هاي فراوان روبروست!
چنين است كه در اين يادداشت، كوشيده‌ام به يكي از چالش‌هاي اين حوزه بپردازم و همين جا از دوستاني كه به يادآوري اين روز در محيط مجازي همت كردند، قدرداني كنم.

 

چرا سرمايه‌ها را در سدسازي هدر مي‌دهيم؟ در حالي كه مي‌توانيم با افزايش راندمان آبياري آن را ذخيره سازيم!

     ايران‌زمين به دليل قرار گرفتن 7/89 درصد از وسعتش در قلمرو سرزمين‌هاي خشك (dry lands) دچار تنگناها و دشواري‌هاي طبيعي است. از جمله اينكه ضريب انحراف تغييرات سالانه آب سطحي آن از ميانگين بسيار زياد بوده، دوره‌هاي خشكسالي طولاني و غير و قابل پيش‌بيني داشته و استعداد (پتانسيل) تبخير و تعرقش از متوسط جهاني به طرز محسوسي بالاتر است.
چنين ويژگي‌هايي سبب شده تا ميانگين دريافت‌هاي آسماني اين كشور در حدود يك سوّم ريزش‌هاي سالانه جهاني باشد و از ديرباز، فزوني يا كمبود «آب» نقشي كليدي در دوام يا فناي تمدن‌ها و آبادبوم‌هاي ايران ايفا كرده است.
بنابراين، کلان‌ترين و دورانديشانه‌ترين ملاحظه‌ي راهبردی‌ای که سزاوار است در سرزمين‌های متأثر از زيست‌اقليم‌های خشک مد نظر قرار گيرد، آن است که با اعمال تمهيدات و سياست‌هايي انعطاف‌پذير امّا پيش‌برنده و پيوسته در افق چشم‌انداز 20 ساله‌ي كشور (1404) تا جايي که امکان دارد با معرفی منابع درآمدی جايگزين، از وابستگی معيشتی به سرزمين کاسته شده و به جاي هزينه‌كردن بيت‌المال براي پروژه‌هاي گران‌قيمت و ناپايداركننده‌اي چون، سدهاي بزرگ مخزني، بكوشيم تا با افزايش راندمان آبياري در بخش كشاورزي، از همين آب استحصال شده‌ي موجود به خوبي بهره‌برداري كنيم. در صورتي كه هم اينك بيش از 90 درصد از اين آب را مجبوريم در بخشي مصرف كنيم (بخش كشاورزي) كه در بهترين حالت، راندمان ميانگين آن چيزي در حدود 30 درصد است. به سخني ديگر، اگر توان نرم‌افزاري و بيشينه‌ي دانشي كشور بر اين رويكرد قوام يابد كه اين رقم هدررفت آب در بخش كشاورزي را به نصف كاهش دهيم، به اين معني خواهد بود كه ذخاير آبي ما، بدون تحميل هزينه‌اي بيشتر و بدون آسيب‌رساندن به ديگر مواهب طبيعي سرزمين، دوبرابر شود.
اينك، من از شما مي‌پرسم: كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري در بخش كشاورزي؟!
البته تا تحقق آن آرزو، كارهاي و تمهيدات ديگري نيز مي‌توان اعمال كرد. مثلاً بر پايه‌ي اغلب مطالعات و پژوهش‌هايي که تا بحال به سامان رسيده، چنين به نظر می‌رسد که الگوي كشت زارعين در بيشترِ قطب‌های کشاورزی کشور بهينه نيست. رخدادی که مهمترين دليل وقوع آن را معرفی الگوي كشتی مشابه براي همه گروه‌هاي بهره‌بردار از سوی مقامات و کارشناسان مسئول عنوان کرده‌اند؛ در حالي كه سزاوارتر آن است که الگوي بهينه‌ي كشت در هر يك از گروه‌هاي بهره‌بردار متفاوت باشد. افزون بر آن، نيک می‌دانيم که الگوي كشت توصيه شده می‌بايست براساس درجات مختلف ريسكِ درآمدي بهره‌برداران تدوين يابد که غالباً چنين آموزه‌ای به کار گرفته نمی‌شود. در حقيقت با توجه به اينكه فرآيند توليد كشاورزي به ويژه در كشورهاي تحت اثر بيابان‌زايي و خشکسالی (که غالباً هم در شمارِ ممالک کمتر توسعه‌يافته‌ي جنوب قرار دارند)، همراه با ريسك و عدم حتميت است، شگرد ‌(تکنيک) برنامه‌ريزي خطي معمولي كه تاكنون در ايران از آن استفاده شده، به دليل اينكه بر فرض قطعيت بنا شده، مورد انتقاد جدی است. از اين رو، بنابر ضرورت منظور کردنِ ريسك (خطرپذيری) در الگو‌سازي تصميمات توليد زارعين، بايد تلاش شود تا از طريق پيگيري اهداف جزيي مشخصي، زمينه‌ي لازم نيز براي آشنايي با انواع الگو(مدل‌) های برنامه‌ريزي خطرپذيری و چگونگي استفاده از آنها در مطالعات مربوط به برنامه‌ريزي الگوی کشت در نواحی جنوبی کشور فراهم شود. به عنوان مثال، ستاده‌های برآمده از پژوهش کهخا (1379)  که 31 آبادي و 193 بهره‌بردار كشاورزي را در دشت‌هاي رامجرد و سرپنيران از توابع شهرستان مرودشت (استان فارس) تحت پوشش قرار داده بود، نشان می‌دهد که ريسك نقش مهمي در تخصيص منابع ايفا کرده و تنوّع، اثر قابل ملاحظه‌اي روي ريسك و بازده دارد؛ به طوري كه طرح‌هاي زراعي متنوّع‌تر، بازده‌ي كمتر امّا مطمئن‌تري دارند. همچنين اين پژوهش ثابت کرد كه زارعين عمدتاً ريسك گريز هستند، هرچند که درجه‌ي ريسك‌گريزي آنها در مناطق و گروه‌هاي مختلف مورد مطالعه با يکديگر تفاوت داشته و عدم كارآيي اقتصادي متفاوتي نيز در گروه هاي مختلف كشاورزان مورد مطالعه به چشم می‌خورد.
واپسين پيشنهاد آنکه به منظور استفاده از بيشينه‌ي استعداد و تجربيات تمدّن ايرانی و فرهنگ کهن آن که همواره در طول چندين هزار سال تاريخ مکتوب خويش با خطر کم‌آبی و خشکسالی مواجه بوده است، شناخت، تکميل، معرفی و کاربردِ شگردهای بومی و پاره‌ای ديگر از فنونِ آبياری سنتی ايران قابل مطالعه و ترويج بوده و توصيه می‌شوند؛ از جمله: کشت هوشابی يا خوشابی، کشت آدوری، کشت سبويي (کوزه‌ای)، کشت سنگچالی، آرِنگ‌سازی يا خاک‌ستانی (شيوه‌ای برای به دام‌انداختنِ آب سيلاب‌ها در مناطق کوهستانی به منظور گرفتن خاک و لاشبرگ)، گير‌ماسه، گوراب‌سازی، تيلون‌دادن و چوم‌سوزان.
اميد كه برنامه‌ريزان و كلان‌نگران كشور، عملاً نشان دهند كه به يكي از بنيادي‌ترين آموزه‌هاي توسعه پايدار معتقد بوده و رشدي متوازن و هماهنگ را براي بخش كشاورزي و مديريت آب كشور منظور نظر دارند.

بزرگداشت منابع طبيعي ؛ از حرف تا عمل

هياهوي هفته‌ي منابع طبيعي در سال 1386 هم به پايان رسيد؛ منابع طبيعي كه مظلوم بود، امسال با تقارن نكوداشتش با هنگامه‌ي مبارزات انتخاباتي مجلس هشتم، بيش از پيش در سايه قرار گرفت و كم‌رنگ‌تر شد، آنقدر كه كسي نه سراغي از خرگوش‌دره گرفت و نه به قول سام عزيز، از موضوعات مهم‌تر از آن.

دكتر احمدي نژاد در حال غرس نهال زيتون در سال گذشته

حتا رييس جمهور نيز، پرهيز كرد تا درختي غير مثمر را در روز درختكاري غرس كند و به مانند نهال زيتوني كه پيش‌تر كاشته بود، امسال هم يك نفر نخل كاشت! تا همه بدانند كه سخن گفتن از منابع طبيعي و حفظ حرمت آن گويا براي رييس جمهور و اغلب مشاوران مرتبطش چندان دلپذير نيست!
آيا سندي بيشتر و صريح‌تر و آشكارتر از اين مي‌خواهيد تا دريابيد كه منابع طبيعي و محيط زيست تا چه اندازه از مظلوميتي مضاعف در اين ملك رنج مي‌برد؟ بخصوص وقتي عالي‌ترين مرجع منابع طبيعي كشور نيز مي‌پندارد: «اگر بخواهيم محيط زيست صد درصد حفظ شود، بايد همه كارهايمان را تعطيل كنيم.»
راستي! خطرناك‌تر از اين سخن براي بهانه‌دادن به دست طبيعت‌ستيزان قدرت‌سالار چيزي هست؟!

 

جاي شكرش باقي است كه آقايان حداد عادل و شهردار تهران از كاشت درخت غيرمثمر پرهيز نكردند!

اينجاست كه آدمي با خود مي‌گويد: چرا با وجود حجمِ بی‌کرانی از حمايت‌های کلامی و نوشتاری و ديداري صورت گرفته توسط نخبگانِ جامعه و دستگاه‌هاي تبليغاتي و فرهنگي و با وجود ظاهراً همراهی و تشويق رهبران سياسی و مذهبی به حراست از طبيعت، وضعيت محيط زيست و منابع طبيعي ما، کماکان شکننده بوده و از ناپايداری‌های فزاينده‌ای رنج می‌کشد؟ رخداد نگران‌کننده‌ای که عملکرد بخش پژوهش در اين حوزه را نيز به چالش می‌کشاند. به راستي چرا اگر اينگونه ظاهراً همه براي طبيعت و درخت حرمت قايل هستند، وضعيت پايداري سرزمين مقدس ما همواره از شيبي منفي تبعيت كرده و در بسياري از مؤلفه‌هاي زيست‌محيطي، شرايطي نگران‌كننده را تجربه كرده و مي‌كنيم؟ كيست كه ادعا كند در اسفندماه 1386 وضعيت منابع طبيعي و محيط زيست ما بهتر از اسفندماه‌هاي سال‌هاي گذشته است؟ آيا كسي هست كه با عدد و رقم در چنين برحه‌اي اعلام نمايد: خوشبختانه از نظر فرسايش خاك، شوري‌زايي، افت كمي و كيفي آب‌هاي زيرزميني، كيفيت تالاب‌هاي بين‌المللي كشور، شمار رخداد سيل‌هاي حادثه‌خيز، تنوع زيستي، گونه‌هاي اندميك و … امروز در شرايطي به مراتب (يا دست‌كم اندكي) بهتر از سال‌هاي پيشين هستيم؟ و اگر نيستيم – كه نيستيم – كسي پيدا مي‌شود كه بگويد: چرا؟!

 

اصولاً اگر همان طور که در سند نهايي برنامه‌ي چهارم توسعه بر آن تأکيد شده است، توسعه‌ي جهشی پژوهش‌های کشاورزی و منابع طبيعی، راهبرد منتخب اين بخش برگزيده و اعلام می‌شود؛ مگر نبايد كمترين انتظار اين باشد كه از استعداد بالقوه‌ي پژوهشی بخش از نظر منابع انسانی و تجهيزاتی مطمئن بوده و با اعمال مديريت صحيح، بالاخص کاهش زمان در فعاليت‌ها، شرايط رشد سريع و ميانبر فراهم شود؟ و مگر نبايد در آن صورت، سياست‌های پژوهشی منابع طبيعی و در نتيجه نهاد متولّی آن، يعنی مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور، مبتنی بر ملاحظات و اصول زير باشد؟

1. مأموريت‌گرا کردنِ واحدهای پژوهشی مرتبط با منابع طبيعی متناسب با اولويت‌ها؛
2. اولويت‌مدار کردنِ سازمان‌های اجرايي در پژوهش منابع طبيعی؛
3. توجه به جايگزينی اقتصاد زيست محيطی با اقتصاد کلاسيک در پژوهش منابع طبيعی (حرکت از «محیط‌‌زيستی اقتصادی» به «اقتصادی زيست‌محيطی») و بسترسازی مناسب برای پررنگ‌شدن ارزش‌های اقتصاد بوم‌شناختی؛
4. افزايش ترويج يافته‌های پژوهشی در سطوح استانی، ملّی و بين‌المللی؛
5. اثربخش کردن پژوهش‌های منابع طبيعی؛
6. جامع‌نگری در پژوهش‌های منابع طبيعی و توجه به ارتباط سامانه‌ای اجزای منابع طبيعی؛
7. توجه به پژوهش‌های بنيادی در کنار پژوهش‌های توسعه‌ای و اصل مشتري‌مداري؛
8. توجه بيشتر به کيفيت يافته‌های پژوهشی برای تجاری‌سازی در سطح بين‌المللی؛
9. افزايش توان زيربنايي مشترک واحدهای پژوهشی در اقليم‌های يکسان؛
10. ارايه‌ي شيوه‌های نوين مديريت منابع طبيعی در پژوهش‌های مرتبط؛
11. افزايش اعتبارات پژوهشی منابع طبيعی از کل اعتبارات پژوهشی.

آشکار است که در صورت تحقق چنين سازوکارها و حمايت‌های اصولی (به ويژه از بخش پژوهش)، می‌توان به افزايش کيفيت و کميت نهاده‌ها و محصولات در حوزه‌ي کشاورزی، منابع طبيعی و امور دام به عنوان دستاورد بی‌بديل تحقيقات اميدوار بود و در همان حال، با عينيت يافتن آرمان بلند اصل 50 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، مردم سرزمين عزيزمان از گام نهادن در طبيعت ايران‌زمين نشاطي بايسته، پايدار و درخور را تجربه كنند؛ نشاطي كه در طول زمان پيوسته بر دوام و قوامش نيز افزوده شود. امّا آيا واقعاً امروز نگاه به تحقيقات منابع طبيعي اينگونه است؟ اگر اينگونه است، چرا در طول سه سال گذشه پيوسته از سهم تحقيقات منابع طبيعي از بودجه سالانه كشور و توليد ناخالص ملي كاسته‌ايم؟

 

آري بزرگداشت هفته منابع طبيعي، فقط به شعار دادن و زدن حرف‌هاي زيبا و طبيعت‌پسندانه نبايد خلاصه شود. طبيعت از ما براي حفظ حرمتش عشق و دانش و تدبير و سرمايه مي‌خواهد. شعار بس است.

چرا از «درختكاري» نوشتن برايم دشوار شده است؟!

 

 

كدام روز درختكاري؟!

 

15 اسفند ماه است؛ روزي كه علي‌القاعده بايد براي نگارنده و همه‌ي آنهايي كه چون او در حوزه منابع طبيعي و محيط زيست فعاليت مي‌كنند، روز فرخنده و طرب‌انگيزي باشد؛ همان گونه كه روز كودك براي كودكان، روز زن، براي زنان و روز معلم براي معلمان بايد چنين باشد … اما … و اما … نيست! هست؟!
براي همين است كه اين روزها و اين سال‌ها، ديگر از 15 اسفند، حتي طرح لبخندي نيز بر چهره‌ام نمي‌نشيند، چه رسد به برق اميدي در دل و جانم.
15 اسفند را هر سال با كابوسي ديگر شروع مي‌كنم: اين كابوس مي‌تواند عاشوراي جنگل‌هاي لويزان باشد، يا قلع و قمع پارك ملّي سرخه حصار و يا شايعه‌ي!! قطع درختان در پارك جنگلي خرگوش دره
مهم نيست! حتا ديگر اين هم مهم نيست كه چرا به قول ناصر كرمي عزيز «تاراج بي‌سابقه‌ي خاك كشور را از ياد برده‌ايم و غم نام خليج فارس و مالكيت جزاير سه‌گانه را مي‌خوريم، درحالي كه حجم خاكي كه سالانه از دست مي‌دهيم، برابر مجموع خاكي است كه آن سه جزيره يكجا دارند!»
يكي از دوستان عزيزم به نام دكتر عطا رضايي، امسال و به پيشنهاد و اصرار من، خود را كانديداي نمايندگي مجلس شوراي اسلامي از حوزه انتخابيه خمين كرده است؛ او دانش‌آموخته منابع طبيعي است و از دانشنامه‌ي دكتراي خود در دانشگاه وسترن استراليا در همين حوزه دفاع كرده است؛ با خود گفتم: اگر امثال عطا رضايي و عطا رضايي‌ها به مجلس راه يابند، به واسطه‌ي تخصص و عشقي كه به طبيعت دارند، شايد مظلوميت و حقارت دغدغه‌هاي زيست‌محيطي تا اين حد در سطوح تصميم‌گيري، قانونگذاري و برنامه‌ريزي مملكت فاجعه‌بار نباشد كه امروز هست … امّا اشتباه مي‌پنداشتم … مي‌دانيد نخستين توصيه‌اي كه از سوي دوستان به وي شد چه بود؟ به دكتر رضايي توصيه كردند كه از محيط زيست و منابع طبيعي در برنامه‌هايت ياد نكن! مبادا مردم بفهمند كه تو طرفدار محيط زيست هستي! ديگر احدي به تو رأي نخواهد داد!!

آري دوستان من!
اين درد بزرگ ايران ماست … نمي‌دانم چند نفر از شما آنقدر بدشانس بوده‌ايد تا شماره 16891 روزنامه خراسان به دستتان برسد (مورخ 20 دي ماه 86)؟! در آن شماره روزنامه، يكي از تيترها اين است: «اخطار استاندار خراسان به مديركل منابع طبيعي استان» و در متن خبر آمده است كه جناب محمّد‌جواد محمّدي‌زاده، استاندار خراسان رضوي، 10 روز به مديركل منابع طبيعي استان (آقاي شريعتي) فرصت داده تا نسبت به واگذاري و تغييركاربري اراضي منابع طبيعي تايباد به شهرك صنعتي دستور مساعد صادر كند، وگرنه ديگر نيازي به مديركل منابع طبيعي نداريم!

بله هموطن من!
اين درد بزرگ ايران است كه در آن يك استاندار به خود آنقدر جرأت مي‌دهد: آشكارا عالي‌ترين مقام منابع طبيعي منطقه را به جرم عمل به وظايف و پاسداري از حريم طبيعت تهديد كند و آب هم از آب تكان نخورد!
اين درد را به كه گوييم كه محيط زيست و طبيعت و منابع طبيعي و زيستمندان اين آب و خاك مقدس نه‌تنها هيچ حامي ذي‌نفوذي ندارند كه همه از اغلب مردم گرفته تا بيشتر مسئولين كمر به قتل و حذف آن بسته‌اند …
به راستي چه هفته منابع طبيعي؟ و چه روز درختكاري؟!
كدام جشن سبز؟!
بياييم براي آنچه كه داشتيم و ديگر نداريم، بگرييم …

در همين باره:

به بهانه هفته منابع طبیعی و روز درختکاری

شوخي تلخي به نام «هفته‌ي منابع طبيعي»!

آقاي احمدي‌نژاد ؛ امروز 24 آبان‌ماه 1386 است!

آرمان هاي سند ۲۰ ساله

امروز بيست و چهارمين روز از دوّمين ماه سوّمين فصل ششمين سال دهه‌ي هشتاد هجري شمسي است؛ روزي كه مي‌توانست مثل خيلي ديگر از روزهاي سال و پنج‌شنبه‌هاي آخر هفته باشد. امّا نيست! و گمان برم هيچ كس جز عالي‌ترين مقام جمهور وطنم، يعني دكتر محمود احمدي‌نژاد نداند كه چرا نيست! همان مقامي كه در سمت بالاترين قدرت اجرايي كشور، مسئول حسن اجراي قانون اساسي و تحقق آرمان‌هاي بلند سند چشم‌انداز 20 ساله جمهوري اسلامي ايران است؛ سندي كه امروز، نخستين روز از پنجمين سال حياتش را مي‌گذراند!
راستي كه چقدر زود دير مي‌شود … انگار همين ديروز بود كه در پيش از ظهر 23 آبان ماه 1382، رهبري نظام، سند چشم‌انداز را به رؤساي قواي سه‌گانه‌ي كشور ابلاغ كرد و حتا دوسال هم به دولتيان فرصت داد تا زمينه‌چيني‌هاي لازم را براي آشنايي و درك بدنه‌ي خويش با ملزومات سند تدارك بينند تا هنگامي كه رسماً – يعني از آغاز برنامه‌ي پنج ساله‌ي چهارم ( 1384) – اين سند كليد مي‌خورد، ديگر هيچ مقام خواب‌رفته‌ي دولتي نگويد: كي بود … چي بود … من نبودم!
راست آن است كه بي‌ترديد، سند چشم‌انداز بيست ساله‌ي كشور – ايران 1404 – پس از قانون اساسي، مهم‌ترين سند جمهوري اسلامي محسوب مي‌شود؛ چرا كه نتيجه‌ي هم‌انديشي و هم‌افزايي بيش از 400 نخبه‌ي مملكتي بوده و مهم‌تر آنكه براي نخستين بار در آن به ايرانيان وعده داده شده در يك مقطع زماني مشخص – سال 1404 هجري شمسي – شهروند كشوري خواهند بود توسعه‌يافته با جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بين‌الملل.
مقام رهبري حتا اين را هم – در ملاقات با دانشجويان دانشگاه‌هاي همدان – اضافه كرد: «اگر کسى دقت نکند، ممکن است خيال کند افرادى نشسته‏اند و انشاء نوشته‏اند؛ ولى نه، بدانيد انشاء نيست. کلمه کلمه‏ى اين چشم‏انداز – با تأکيد مى‏گويم – محاسبه شده است. اينکه ما گفتيم در بيست سال آينده مى‏خواهيم کشورِ اول منطقه در اين خصوصيات باشيم و اين شاخص‌ها را داشته باشيم – که در سند دو صفحه‌اىِ چشم‏انداز ذکر شده – کلمه کلمه‏ى اينها بررسى و محاسبه و کارشناسى شده است
امروز امّا دوازده و نيم‌درصد از از زمان اجراي سند چشم‌انداز سپري شده است و ما حق داريم از مجريان و متولّيان اين سند بخواهيم تا به اندازه‌ي همان 5/12 درصد برايمان توضيح دهند كه چه گام‌هاي اساسي براي تحقق اهداف بلند سند برداشته‌اند و چند درصد از راه را رفته مي‌پندارند.
آقاي احمدي‌نژاد!
سخنان مقام رهبري را در ملاقات اعضاي دولت مهرورزي‌تان در همين شهريورماه گذشته به ياد داريد؟ آنجا كه فرمودند: «چشم‌انداز به عنوان برنامه كلان 20 ساله كشور، سندي فرادولتي و محصول كار متراكم و صحيح كارشناسي است و بايد به عنوان يك ميثاق در همه قانون‌گذاري‌ها، برنامه‌ريزي‌ها و فعاليت‌ها مورد توجه كامل قرار گيرد و هر برنامه و فعاليتي كه در جهت سند چشم‌انداز نيست، اصلاح شود
اينك به ما حق دهيد تا از شما گزارش پيشرفت و عملكرد مطالبه كنيم. به ما حق دهيد تا از شما بپرسيم چرا در حالي كه سومين سال از دوره‌ي رياست جمهوري خود را مي‌گذرانيد، هنوز حتا يك خط گزارش به ملت در خصوص سندي كه بيش از 32 ماه از عمر اجرايي‌اش سپري شده ارايه نداده‌ايد.
ما حق داريم كه بدانيم در اين مدّت چه اقدامات روشن، مشخص، اجرايي و عملياتي شده براي رسيدن به اهداف سند چشم‌انداز انجام داده‌ايد.
ما حق داريم كه بدانيم چرا هنوز هيچ گزارش مشخصي در باره اقدامات و نتايج بدست‌آمده از سوي شما و ديگر مقامات ارشد حكومتي ارايه نشده است؟
و ما حق داريم بدانيم چرا نتوانسته‌ايد آرمان‌هاي كيفي و اهداف كلي اين سند ارزشمند را تبديل به معيارها و شاخص‌هايي كمي و قابل اندازه‌گيري كرده تا امكان نظارت و داوري در باره‌ي آن تصريح شود؟
كلام آخر آن كه:
براي نيل به اهداف سند چشم‌انداز 20 ساله، بايد آرمان کلان جامعه در خصوص استقلال، توسعه اجتماعي، توسعه سياسي، توسعه اقتصادي و خودکفايي، محيط زيست و حفاظت از منابع طبيعي، آزادي و توسعه انساني و رشد مورد توجه خاص قرار گيرد و اين مهم تنها هنگامي تحقق خواهد يافت كه برنامه‌هاي برآمده از سند – علاوه بر جامع و متحول‌كننده بودن – بتوانند مشوق مشارکت ملّي، فارغ از ملاحظات بخشي، منطقه‌اي و قومي نيز باشند.
پرسشم اين است كه آيا مي‌توانيم ادعا كنيم: درجه‌ي مطلوبيت محيط زيستي كه در آن زندگي مي‌كنيم، در سومين سال از آغاز اجراي سند چشم‌انداز 20 ساله، وضعيتي بهتر و پايدارتر از سال 1383 دارد؟!