بایگانی دسته: مناسبت‌ها

در ستايش آزادي ؛ آزادي سياه‌ترين كوه ايران!

پيروزي طرفداران محيط زيست در اصفهان مبارك باد …

     نبايد از اين دستاورد بزرگ طرفداران محيط زيست در اصفهان به راحتي گذشت. سپهر سليمي، شاهين سپنتا، مريم خزائلي و ديگر دوستانشان در ديار زنده رود، كار بزرگي را سامان داده‌اند، بخصوص اگر بدانيم كه سال گذشته مردمان بجنورد نتوانستند مانع از تراشيدن كوه و نابودي بخش بزرگي از اندوخته‌هاي طبيعي زيست‌بوم شهرشان به بهانه‌ي گسترش فرودگاه بجنورد شوند. آنها هر چه فرياد زدند به جايي نرسيد …

فرهاد خاكساريان و عمار رفيعي امام در جوار سياه كوه - بهار ۱۳۸۵سياه كوه - پيش از تخريب - ارديبهشت ۱۳۸۵با عمار رفيعي امام در جوار سياه كوه


    پس بايد قدر فريادهاي سبز و پرقدرت سبزانديشان اصفهاني را دانست، بخصوص كه آنها توانسته‌اند مردم محلي را در ورزنه اينگونه شادمانه با خود همراه كنند و مانع تخريب بوم‌سازگان و چشم‌انداز يك تالاب بين‌المللي كشور – تالاب گاوخوني – شوند.

سياه كوه پيش از تجاوز!سياه كوه - پس از تجاوز - عكس از سپهر سليمي


    آزادي سياه كوه را تبريك گفته و اميدوارم توسعه‌سازان طبيعت ستيز دريابند كه دوره هجوم و تجاوز بي‌دردسر به عرصه‌هاي طبيعت وطن به پايان رسيده است.

شادي مردمان ورزنه پس از خبر آزادسازي سياه كوه از شر متجاوزان طبيعت ستيزشادي مردم در ورزنه


    گفتني آنكه تالاب گاوخوني در شمال شرقي بخش جرقويه، جنوب غربي شهرستان نائين، غرب منطقه‌ي ندوشن از استان يزد، شمال غربي كوير ابرقو و شرق دهستان رودشتين واقع شده است. اين مرداب به شكل يك گلابي از شمال به جنوب كشيده شده و به دليل خشكي و كمبود آب، به طور كلي تا شعاع ده‌ها كيلومتر خالي از سكنه است. در سمت غرب آن تپه‌هاي شني روان قراردارند كه از فاصله‌ي چند كيلومتري شهر ورزنه آغاز مي‌شود و تا نزديكي جنوب شرقي روستاي خارا از توابع بخش جرقويه ادامه مي‌يابد (همكار عزيزم، حميدرضا عباسي اخيراً مطالعاتي را براي شناخت و تثبيت احتمالي اين ناهمواري‌ها آغاز كرده است). جبهه‌ي شرقي تالاب مجاوركوه‌هاي شيركوه، سياه كوه و ندوشن قرار دارد و در جنوب آن پهنه‌ي وسيعي از اراضي نمكزار واقع شده است. محدوده‌ي تالاب گاوخوني درجبهه‌ي شمال به صحاري جنوب غربي شهر نايين و جنوب دهستان‌هاي تودشك و مشكنان ختم مي‌شود.

دهن‌كجي وزارت نيرو به ايرانيان تا كجا ادامه خواهد داشت؟!

نزديك به دو سال از اقدام شرم‌آور و حيرت‌انگيز وزارت نيرو در شكستن حرمت آرامگاه حكيم فرزانه توس، فردوسي بزرگ مي‌گذرد؛ در طول اين مدّت تقريباً همه‌ي شخصيت‌هاي حقوقي و حقيقي داخل و خارج از كشور اين اقدام ننگين را محكوم كرده و خواستار عذرخواهي رسمي وزارت نيرو و برچيدن دكل‌هاي برق از اطراف آرامگاه فردوسي شدند. شايد برايتان متصور نباشد كه در اين موج اعتراض، افرادي چون معاون رييس‌جمهور كنوني هم همراه بوده و تاكنون سه نامه به شخص وزير نيرو، جناب فتاح نوشته و رسماً از وي خواسته تا خود به اين شرمساري پايان دهد. بسياري از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، استانداران، هنرمندان و مردم كوچه و بازار اين عمل را محكوم كرده و مجدانه از مسئولين امر تقاضاي رسيدگي كرده‌اند.

دكلهاي برق در حريم آرامگاه كاملاً مشهود است …

نگارنده نيز – دست‌كم – هشت يادداشت در «مهار بيابان‌زايي» به اين موضوع اختصاص داده و افزون بر آن، طي نامه‌اي از پرويز فتاح خواسته است تا دستور جابجايي آن دكل‌ها را صادر كند؛ نامه‌اي كه تاكنون بيش از 1290 هموطن بر پاي آن امضاء نهاده و با مضومنش همراهي پيشه كرده‌اند. امّا انگار نه انگار!
به راستي چرا در اين مملكت يك وزارتخانه به خود جرأت مي‌دهد كه اينگونه سبكسرانه و خودخواهانه با احساسات ميليون‌ها ايراني عاشق فردوسي بازي كند و آب هم از آب تكان نخورد؟!
بي‌دليل نيست كه در ماجراي شرم‌آور سد سيوند، هنوز هم حاضر به پذيرش خطاي خود در جانمايي غلط سد نيستند و هرگز حاضر نشدند تا در هيچ مناظره‌اي با مخالفان احداث سد رودررو شركت كنند.
پرسشم اينك از سازمان بازرسي كل كشور است؛ آيا چنين سازمان عريض و طويلي نبايد در اين ماجراي غم‌بار دوساله وارد شده و وزارت نيرو را مورد بازخواست قرار دهد؟

درختان چنار در حال خشك شدن در برابر ساختمان بازرسي كل كشور! چرا؟!نمايي ديگر از همان ساختمان!ساختمان اصلي سازمان بازرسي كل كشور - خرداد ۱۳۸۷- عكس از نگارنده

جناب آقاي پورمحمدي!
نگاهي به ساختمان مجلل و عظيم سازماني كه اخيراً هدايت آن را برعهده گرفته‌ايد، بيندازيد و ببينيد آيا ناسازه‌اي آشكار را در بناي همين ساختمان مشاهده نمي‌كنيد؟!
سازمان نظارتي كه حتا نتواند مانع خشكيدگي درختان چنار مقابل خودش در خيابان آيت‌الله طالقاني تهران شود، معلوم است كه خيلي گرفتار است! آنقدر كه مي‌شود آن را بيمار خواند.

ساختمان بازرسي كل كشور

 

مؤخره:
ماجراي دكل‌هاي برق در توس و اراده‌ي بزرگي كه براي برچيدن اين دكل‌ها وجود دارد، يكبار ديگر عمق فرآيندهاي فرسايشي حاكم بر مديريت دولتي سرزمين را نشان مي‌دهد و به همگان ثابت مي‌كند كه ديو ديوانسالارانه و مقررات دست و پاگير و اوج كاغذبازي در اين مملكت تا چه اندازه استعداد خود را در فرصت‌سوزي به رخ كارآفرينان و فرهنگ‌دوستان ايراني مي‌تواند بكشد!
راستي، آيا فريادرسي نيست؟

در همين باره و از همين نويسنده:
اقدام شرم‌آور وزارت نيرو در حریم آرامگاه شاعر حماسه‌سراي وطن!
لینک حمایت از فردوسی را امضا کنید!
وزارت نيرو عقب مي‌نشيند!
لطفاً به اين لجبازي كودكانه پايان داده و فردوسي را نجات دهيد!
در ستايش جواد آرين‌منش
شمارس معكوس براي سرنگوني دكل توس آغاز شد!
آخرين عكس‌ها از توس!
هشدار به وزير نيرو و استاندار خراسان رضوي!
حرمت آرامگاه فردوسی را در توس حفظ کنيم.

در باره‌ي بهشت پرندگان ساحلي – تالاب‌ها – بيشتر بدانيم

تالاب بين المللي چغاخور - يكي از زيباترين تالاب‌هاي جهان در جنوب استان چهار محال و بختياري - بهار ۱۳۸۶- عكسها از محمد درويشdsc۰۴۲۰۹.JPG

 (آخرين روز از موج سبز دوم)

     مطابق تعريفي كه در كنوانسيون جهاني رامسر مورد تأكيد و تأييد قرار گرفته است: «به مناطق پست باتلاقي، مردابي، آبگيرهاي طبيعي يا مصنوعي، دايمي يا موقت داراي آب ساكن يا جاري، شيرين، نيم‌شور يا شور و مناطق داراي آبهاي دريايي كه عمق آنها در حالت جزر كامل از 6 متر تجاوز نمي‌كند، تالاب گويند.» جايگاه استقرار آنها را اصطلاحاً، منطقه‌ي گذرگاهي (بين آب و خشكي) گفته و از همين رو، نوعي كناربوم يا Ecotone به حساب مي‌آيند. اين زيستگاه‌ها، يكي از مناسب‌ترين مكان‌هاي استقرار حيات وحش، به ويژه پرندگان و آبزيان مهم جهان و به خصوص گونه‌هاي درحال انقراض بوده و از همين‌رو، از اهميت راهبردي فراواني برخوردارند. تالاب‌ها از ديرباز، نقش صافي (فيلتر)هاي اوليه‌ي آب را در طبيعت برعهده داشته‌اند؛ نقشي كه امروزه به سبب اثرات تخريبي فعاليت‌هاي انسان در حوزه‌ي فن‌سپهر (Technosphere) و افزايش بارِ آلودگي‌هاي منتج از آن موسوم به تكنوژنيك (Technojenic: مجموع عمليات ناشي از كاربرد ابزارها، ماشين‌آلات و ديگر فعاليت‌ها يا فشارهاي انساني را عمليات تكنوژنتيك گويند)، به مرور مختل و از تأثير آن كاسته شده است. اين درحالي است كه با ازدست‌رفتنِ تالاب‌ها، نقش مثبت و چندجانبه‌ي آنها در زيست‌بوم (توليدات زيستي، اهميت زيستگاهي و ژنتيكي، جلوگيري از سيلاب، تخليه و تأمين آبهاي زيرزميني، تثبيت اراضي ساحلي، مهار فرسايش و افزايش كيفيت آب) نيز، براي هميشه از بين خواهد رفت.

براي ديدن عكسها در ابعاد بزرگتر روي آنها كليك كنيد


تالاب‌ها به دليلِ كناربوم‌بودن، در درون خود از تنوع فراوان زيستگاهي برخوردارند كه اين ويژگي، از طرفي موجب فزوني كميت انواع آنان و از طرف ديگر، سبب پيچيدگي ساختار و عملكردشان مي‌شود. تنوع پديدآمده در درون و اطراف تالاب‌ها، سبب فراهم‌شدنِ شرايطي مطلوب براي پذيرايي از جلوه‌‌هاي گوناگون حيات گياهي و جانوري مي‌‌شود؛ رخدادي كه به نوبه‌ي خود غلظت تنوع زيستي را افزايش داده و بدين‌ترتيب، اين مجال فراهم مي‌شود تا طيفي گسترده و متنوع از انواع گوناگونِ زيستگاه‌ها در بستري به نام «تالاب»، امكان زيست يابند؛ زيستگاه‌هايي كه هر يك، پذيراي جمع كثيري از انواع زيستمندان هستند. دريافت مهم‌تر آنكه تالاب‌ها نه‌تنها خود موجبات حضور گونه‌هاي متنوع گياهي و جانوري را فراهم مي‌آورند، بلكه اثرات وجودي آنها بر مناطق حاشيه‌اي نيز سبب آفرينش زيستگاه‌ها و گونه‌هاي گياهي و جانوري متنوع ديگري مي‌شود. گفتني است، يكي از مهمترين عواملِ مؤثر در  پيدايش رويشگاه‌هاي گياهي و ايجاد زيستگاه‌هاي غني، مناسب و متنوع جانوري، تغييرات پيوسته‌ي سطح آب در اين مناطق است كه متناوباً غرقاب‌شده و سپس از آب خارج مي‌شوند. طبيعتاً انتظار مي‌رود، شكل‌هاي گوناگونِ حيات به تدريج با چنين تغييراتي كاملاً خوي گرفته و سازگار شوند؛ تغييراتي كه به واسطه‌ي مهيا‌كردنِ بستري مناسب براي رشد شمارِ قابل توجهي از انواع بي‌مهرگان، سبب‌گشته تا تالاب‌ها و مناطق اطراف آنها را، بهشت پرندگان ساحلي لقب دهند؛ پرندگاني كه با وجود قرارداشتن در شمارِ مظاهر بي‌بديل و آسماني حيات، در تالاب‌ها، اين امكان را يافته‌اند تا نمايشي نا‌همتا از گوناگوني الوانِ حيات را در پهنه‌اي زميني، ارايه ‌دهند.

dsc۰۴۲۵۳.JPGdsc۰۴۲۷۰.JPG


افزون بر دلايلي كه تاكنون در توجيه ارزش بي‌مانند تالاب‌ها بيان شده است، اين زيستگاه‌ها به دلايل ديگري نيز واجد اهميت بوده و در مركز توجه شمارِ رو به گسترشي از انسان‌ها، گياهان و جانوران قرار داشته و دارند. از جمله‌ي آن دلايل مي‌توان به اهميت تالاب‌ها در چرخه‌ي مواد شيميايي و زيست‌شناختي، تنوع زيستمندان، پالايش مواد آلاينده، ارزش‌هاي زيباشناختي، تفريحي، فرهنگي، زيستگاهي و سرانجام كاركردي (فونكسيونل) اشاره كرد.

dsc۰۴۲۵۴.JPG


از منظرِ مقايسه‌ي استعداد توليدي نيز، تالاب‌ها در شمارِ حاصلخيزترين بوم‌سازگان‌هاي جهان جاي دارند، به طوري كه توليد خالص اوليه‌ي آنها در واحد سطح از تمامي ديگر بوم‌سازگان‌هاي جهان (به جز جنگل‌هاي باراني) بيشتر است. حتا توان باروري آنها نزديك به دوبرابرِ عرصه‌هاي كشاورزي متمركز (نظير نيشكر و ذرت) است. اين درحالي است كه تالاب‌ها براي رسيدن به چنين سطح چشمگيري از توليد، بر خلاف كشتزارهاي متمركز، هيچ نيازي هم به تزريق داده‌هاي كشاورزي، يعني آب، كود و سم ندارند. چنين است كه بر پايه‌ي ستاده‌هاي برآمده‌ي حاصل از پژوهش‌ها و بررسي‌هاي انجام‌شده روي پاره‌اي از تالاب‌هاي آب شيرينِ دنيا، آشكار‌شده: توليد خالص تالاب‌ها، به تنهايي تا 14 درصد از كل توليد خشكي‌هاي كره‌ي زمين را تشكيل مي‌دهد. اهميت اين توليد و بزرگي سهم آن، هنگامي قابل‌لمس‌تر خواهد بود كه بدانيم: محدوده‌ي قلمرو چنين‌تالاب‌هايي سهم ناچيزي از مجموع مساحت خشكي‌هاي كره‌ي زمين، يعني: تنها اندكي بيش از 02/0 (دوصدم) درصد آن را در اشغال خود دارد. علاوه بر آن، همان‌طور كه در يادداشت‌هاي پيشين هم اشاره رفت، تالاب‌ها زيستگاه اصلي پرندگان آبزي به‌شمار مي‌روند؛ پرندگاني كه از نظر زمستان‌گذراني، لانه‌گزيني و زادآوري، اهميتي فرامنطقه‌اي و جهاني دارند. نكته‌ي حايز اهميت آن است كه چون هريك از تالاب‌ها تنها مي‌توانند بخشي از نيازهاي چرخه‌ي زيستي اين پرندگان را تأمين كنند، حفاظت كامل از آنها، در گرو همكاري‌هايي سازمان‌يافته و پايدار در سطوح ملي، منطقه‌اي و جهاني خواهد بود؛ همكاري‌هايي كه شوربختانه سالهاست كه در زيست‌محيط وطن نه رنگ و بوي منطقه‌اي و جهاني داشته است (مانند بلايي كه بر سر هامون و هورالعظيم آوردند و آورديم) و نه نشاني از مسئوليت ملّي در آن هويدا بود! وگرنه چرا بايد بختگان، كم‌جان، طشك، گاوخوني، اروميه، چغاخور، گندمان، ميانكاله، ارژن، باهوكلات و … با چنين تنش‌هاي بنيان‌كني روبرو باشند؟

هامون در زابل نيز روزگاري چون چغاخور بوده است … و امروز كانون فرسايش بادي! چرا؟!

مؤخره:
   در پايان دوّمين موج سبز وبلاگستان، بار ديگر ضمن سپاس از مبتكران دلسوز و عاشق اين طرح همگاني و فرهنگ‌ساز، به سهم خود، دست يكايك دوستاني را كه با اين موج در فضاي مجازي وبلاگستان همراهي كردند و نيز از مديران آن گروه از خبرگزاري‌ها، روزنامه‌ها، راديوهاي درون و برون‌مرزي و برخي از شبكه‌هاي تلويزيوني داخلي و خارجي فارسي‌زبان كه به انعكاس اين حركت مبادرت ورزيدند، سپاسگزاري مي‌كنم. به ويژه از دوست فرزانه‌ام، جناب مهندس باقرزاده‌ كريمي، كارشناس مسئول و دلسوز تالاب‌ها در سازمان حفاظت محيط زيست كشور، كه در طول اين يكهفته، با حضور بيشتر در رسانه‌ها، از فوايد و ارزش‌هاي اين محيط‌هاي آبي استثنايي براي مردم صحبت كردند، بسيار متشكرم.
همچنين، پيشنهاد مي‌كنم موضوع موج سبزهاي آينده را در قالب يك نظرسنجي به اشتراك گذاشته و آنگاه از طريق سايت موج سبز، براي هر فصل از بين موضوعات پرطرفدارتر، يك موضوع انتخاب شده و در يك هفته فراخوان صادر شود.
 

نامه‌اي از بچه‌ي آباده طشك و موج سبز دوّم وبلاگستان!

 ديروز به صورت اتفاقي، متوجه پيامي شدم كه يك هموطن عزيز از روستاي آباده طشك، در مورد يادداشت مورخ 29 خردادماه 1385 در كامنتدوني وبلاگ قديمي‌ام، درج كرده بود. تاريخ درج پيامش به 9 تيرماه 87 باز‌مي‌گشت؛ آن هم در باره‌ي يادداشتي كه بيش از دو سال پيش نوشته بودم! عنوان آن يادداشت، اين بود: «دریاچه بختگان و یک چشم آبی دیگر
    او با زباني ساده، امّا دلنشين و اثرگذار برايم نوشته است: «جناب آقای محمد درویش واقعاً خوشحال شدم که مطالب شما رو (در مورد دریاچه بختگان و طشک) خوندم. امّا اکنون وقت گریه و زاری نیست. باید آستین همت بالا زد. تا حالا فکر می‌کردم کسی به حال دریاچه و مردم اون غصه نمی‌خوره، ولی حالا می‌بینم که نه! آدم‌های دلسوز هم هنوز پیدا میشن. شما به عنوان یک کارشناس به ما بچه‌های آباده طشک بگید که چه کار بکنیم (محض اطلاع‌تان آباده طشک در جوار دریاچه‌های بختگان و طشک قرار دارد)؟»

    تقريباً تمام روز جمعه‌ام را درگير درخواست دلسوزانه و پيام نهفته در همين چند خط بودم و مسئوليت سنگيني كه متوجه كارشناسان و مديران حوزه‌ي محيط زيست و منابع طبيعي كشور در برهه‌ي حساس كنوني است. تا اينكه دريافتم، سپهر سليمي عزيز، صاحب برترين وبلاگ زيست‌محيطي سال و مبتكر طرح موج سبز، از ديار زنده رود، درخواست كرده تا همه‌ي وبلاگ‌نويسان در اعتراض به نابودي گرانبهاترين بخش از طبيعت، يعني تالاب‌هاي ارزشمند وطن، يكدل شده و يادداشتي را به بهانه‌ي شرايط مرگبار حاكم بر اغلب تالاب‌هاي كشور، به ويژه انزلي، گاوخوني و بختگان – در حد فاصل ۱۵ تا ۲۰ تيرماه – اختصاص دهند.
    اين شد كه از تقارن اين دو درخواست، يادداشت زير بر صفحه‌ي مجازي به ثبت رسيد …

از حركت دوم موج سبز وبلاگستان حمايت كنيم - با سپاس از محسن تيزهوش و سپهر سليمي

     هموطن عزيز اهل آباده طشك!
    يكبار ديگر هم در همين جا و از قول آن فرزانه‌ي لبناني نوشته‌ام : «دريغ بر ملتي كه دَم برنمي‌آورد، مگر هنگامي كه در تشييع جنازه گام برمي‌دارد؛ خود را نمي‌ستايد، مگر در ميان ويرانه‌هايش؛ و عصيان نمي‌كند، مگر هنگامي كه گردنش در ميان تبر و كنده قرار دارد.»
    شوربختانه بايد اعتراف كنم كه ما ملّتي هستيم كه هرگز اين مجال و فراغت را پيدا نكرديم تا به آن درجه از بلوغ و توسعه يافتگي برسيم كه بتوانيم اولويت‌هاي اصلي و مؤلفه‌هاي اساسي مؤيد رفاه پايدار خود و فرزندان‌مان را شناخته، انتخاب كرده و از آنها حمايت كنيم.

 

دكتر رضا منصوري

    توجه شما را به ويژه به سخنراني دكتر رضا منصوري، معاون سابق وزارت علوم، تحقيقات و فناوري جلب مي‌كنم كه همين سال گذشته در حضور دانشجويان ايراني دانشگاه تورنتو ايراد كرد و در آن به صراحت بر واقعيت‌هاي تلخ زير صحه زد:
1- با شرايط كنوني، حداقل 50 سال زمان نياز داريم تا از مرز عقب‌ماندگي عبور كنيم (يادمان باشد ميانگين سواد 70 ميليون ايراني، فقط كلاس دوّم ابتدايي است)!
2- در تمام مدّتي كه در ايران بودم، قاطعانه مي‌گويم: حتا يك مدير ارشد را نديدم كه توانسته باشد دنياي مدرن را (و ضرورت‌هاي آن را) درك كند (يادمان باشد، ايشان خود به دليل مسئوليت‌هاي مهمي كه در اغلب سال‌هاي پس از انقلاب داشته است، با مديران ارشد فراواني در ارتباط بوده است).
3- دليل اصلي بازشدن مجدد دانشگاه‌ها پس از انقلاب فرهنگي، فشار پدر و مادرها و علافي جوانان مشتاق كسب مدرك بود و نه درك درست و واقعي از يك نياز اجتماعي!
4- مجموع تعداد مقالات علمي منتشر شده از سوي همه‌ي دانشمندان و پژوهشگران ساكن در همهه‌ي كشورهاي اسلامي با بيش از يك ميليارد و 200 ميليون جمعيت، چيزي در حد مقالاتي است كه سالانه فقط از سوي محققين كره جنوبي منتشر مي‌شود!

 

ايران ۱۴۲۷ - كتاب بحث برانگيز دكتر منصوري

 

     دوست طشكي من!
     رضا منصوري البته حرف‌هاي بيشتري هم زده است كه مي‌تواني كل آنها را اينجا بشنوي و ببيني.
امّا حرفم اين است كه اگر من ِ نوعي، امروز بايد در دفاع از بديهياتي فرياد زنم كه سالهاست درستي و اصالت آنها به اثبات رسيده است، ريشه‌اش در همين عقب‌ماندگي تاريخي ماست … اگر مجبورم در دفاع از روشنايي روز و تاريكي شب قلم زده و بگويم: «منابع طبيعي را نبايد سد راه توسعه پنداشت.» يا «سدسازي نبايد به قيمت ناپايداري اكولوژيك سرزمين تمام شود.» يا «حفظ تالاب‌ها، براي تضمين توان زيست‌پالايي سرزمين مقدس مادري لازم است.» يا «مرگ هر گونه‌ي گياهي يا جانوري، يعني سوختن يك كتاب خطي و يگانه.» يا «در هيچ جاي دنيا با افتخار از رقم جاده‌كشي خود به بهاي مرگ جنگل‌هاي طبيعي‌شان ياد نمي‌كنند.» يا … دليلش در ناداني ماست …

 

محل رسيدن كانال به تالاب شورابيل - اردبيلدر كنار تالاب شيرين بيل كه روزگاري شورابيل بود! - تابستان ۱۳۸۶كانالي كه شورابيل را شيرين بيل كرد!

 

    هموطن ديار حافظ!
   امروز من و تو بايد در انديشه‌ي افزايش راندمان بهره‌وري از مزيت‌هاي نسبي سرزمين خود مي‌بوديم؛ امروز بايد مي‌كوشيديم تا راندمان آبياري در بخش كشاورزي را از 80 به 90 درصد برسانيم، نه از 30 به 40 درصد! امروز بايد در انديشه‌ي ساخت سلول‌هاي فتوولتاييكي مي‌بوديم كه مي‌توانست به جاي توليد يك مگاوات انرژي از 5 هكتار بيابان در ساعت، همين مقدار انرژي را از يك هكتار بيابان استحصال كند و بدين‌ترتيب، من و تو در كشوري زيست مي‌كرديم كه نه‌تنها به مرزهاي واقعي خودكفايي رسيده بود، بلكه با افتخار سهم بزرگي از نياز كارمايه (انرژي) جهان را تأمين مي‌كرد. نه اينكه حتا ساخت و راه‌اندازي يك نيروگاه خورشيدي 250 كيلوواتي بشود برايمان آرزو!

 

پوكه گلوله از تفنگي شكاري در تالابي كه شكار در آن ممنوع است (فرهاد خاكساريان در عكس ديده مي شود) - تالاب گاوخونيتالاب گاوخوني!تالاب زيباي گاوخوني - بهار ۱۳۸۵- آيا هنوزم هم زيباست؟!

    امّا وقتي كه هموطنان ما به طور متوسط در هر 1892 روز مي‌توانند فقط يك كتاب بخوانند؛ وقتي كه بيش از 15 ميليون از هم‌كيشان ما در شرايط فقر مطلق به سر مي‌برند؛ وقتي كه داشتن يك سرپناه براي بسياري از تحصيل‌كرده‌هاي ما نيز حكم رؤيا را پيدا كرده، ديگر كدام مجال براي انديشيدن به مسايل بنيادي مملكت و مردم مي‌ماند؟! اينكه چه كنيم تا حيات اجتماعي روبه رشد شهروندان‌مان (كنايه از اصل 50 قانون اساسي) تضمين شود؟ وقتي كه اصولاً از سيري شكمي بسياري از آنان هم ناتوان مانده‌ايم! چه رسد به سيري معنوي و فكري آنان!!
    در چنين شرايطي بايد هم كه آب‌سالاران طبيعت ستيز، در ماجراي ننگين و شرم‌آور ساخت سد سيوند از عده‌اي كشاورز بي‌گناه و محروم اهل سعادت‌شهر مدد بگيرند و ادعا كنند: ما سد مي‌سازيم تا اين عزيزان صاحب آب و كشاورزي پايدار شوند!

 

درياچه اُوان در هجوم ساخت و سازها مي ميرد؟!درياچه اُواندرياچه زيباي اُوان در دامنه‌هاي الموت قزوين - خرداد ۱۳۸۶

    غافل از اينكه با ساخت چنين سدهاي طبيعت‌برباد ده‌اي، حيات كشاورزان و روستائيان بيشتري را در حاشيه تالاب‌هاي كم‌جان، طشك و بختگان به مخاطره انداخته و بيش از شش هزار هكتار از اراضي كشاورزي منطقه را به مرگ نزديك‌تر مي‌كنيم و افزون بر آن، يك كانون فرسايش بادي جديد در قبرستان بختگان و طشك مي‌آفرينيم، همانگونه كه در هامون آفريده شد و همان گونه كه صدام حسين در هورالعظيم آفريد و امروز هموطنان دردمند و مظلوم خوزستاني من عقوبتش را مي‌كشند.   
     راستي چرا از تاريخ دو‌هزار ساله‌ي خود عبرت نگرفتيم، تاريخي كه به نوشته‌ي هانس بوبك، استاد علوم جغرافيايي دانشگاه بن جمهوري فدرال آلمان –  H. Bobek –  «ايرانيان در طول دو هزار سال گذشته بين 70 تا 80 ميليون هكتار از مرغوب‌ترين رويشگاه‌هاي جنگلي خويش را از دست داده‌ا‌ند»؟!
و ملّتي كه حافظه‌ي تاريخي‌اش لكنت مي‌زند، چاره‌اي ندارد تا آن تاريخ را بارها و بارها با همه‌ي اشتباهاتش تكرار كند …

 

تالاب ارزشمند انزلي

 

    كلام آخر آنكه:
   همان‌طور كه پيش‌تر هم گفته‌ام: «هر منبع طبيعی يا دارايي زيست‌محيطی، می‌تواند نوعی «سرمايه‌ي طبيعی» محسوب شود که ارزش آن برای جامعه، طبق تعريف معادل با ارزش استهلاک منافع آتی است که می‌توان از مصرف آن دارايي بدست آورد. به سخنی ديگر، ارزش سرمايه‌های طبيعی را بايد مترادف با بقاء و ادامه‌ي حيات نسل انسان در نظر گرفت.» دريافتی که تا همين اواخر هيچ کوشش قابل توجهی برای کمّی کردن آن صورت نگرفته بود و کسی در انديشه‌ي محاسبه‌ي ارزش جنگل، تالاب، خاک کشاورزی، آب پاک و … از اين منظر نبود. حتا غم‌انگيزتر آنكه امروز هم كه در ماده شصت از قانون برنامه‌ي چهارم اين اجازه به سازمان حفاظت محيط زيست داده شده بود تا به ارزشگذاري اقتصادي مواهب طبيعي محيط زيست كشور بپردازد، عملاً يك فرصت‌سوزي ديگر اتفاق افتاد و اينك كه در پايان راه برنامه‌ي چهارم قرار داريم، هنوز استارت اين مطالعات هم زده نشده است! چرا؟!
     و اينك كه سخن از مرگ تالاب‌ها به بهانه‌ي احداث سد يا كارخانه يا جاده و … مي‌رود، بايد بدانيم كه داريم در باره‌ي مرگ زيست‌بومي سخن مي‌رانيم كه به طور متوسط هر هكتار از آن 22 هزار دلار قيمت دارد (چيزي نزديك به 200 برابر قيمت يك هكتار زمين زراعتي).  يعني تالاب 20 هزار هكتاري انزلي – كه به حق يكي از 10 تالاب ارزشمند جهان نام گرفته است – چيزي نزديك به نيم‌ميليارد دلار يا 500 ميليارد تومان (بدون درنظرگرفتن ويژگي‌هاي كناربومي آن) ارزش دارد!
   پرسش اصلي اين است، آيا در ساخت جاده‌ي كنارگذر انزلي، مسئولين وزارت راه و ترابري كشور، گوشه‌چشمي – هر چند اندك – به اين ارزش كم‌نظير و سرمايه‌ي طبيعي ملّت ايران داشته‌اند؟! اگر داشته‌اند و باز مبادرت به ساخت اين جاده مي‌كنند، بايد در سلامت دماغي آنها شك كرد! و اگر نمي‌دانند – كه نمي‌دانند – آنگاه بايد گفت: واي بر ما و فرزندان بي‌گناه ما …

   يادمان باشد، ايرانيان در سرزميني زيست مي‌كنند كه به پشتوانه‌ي مستندات منتج از كنوانسيون رامسر، چيزي افزون بر يك درصد از مجموع مساحت تالاب‌هاي بين‌المللي جهان را در خود جاي داده‌ است. پهنه‌اي به وسعت تقريبي نزديك به يك و نيم ميليون هكتار كه حدود 33 ميليارد دلار ارزش دارد. براي حفاظت از اين 33 ميليارد دلار سرمايه‌ي ملّي، چقدر هزينه كرده و مي‌كنيم؟!

   در همين باره و از همين نويسنده:
– «كم‌جان» را چگونه «بي‌جان» كرديم؟!
–  در گراميداشت روز جهاني تالاب‌ها
– كانال صدام ؛ عبرتي براي تالاب‌ستيزان سازه‌محور در ايران!
– شعار امسال روز جهاني تالاب‌ها را چه كسي جدي گرفت؟!
– سياستمداران «طبيعت ستيزي» كه هرگز نمي‌بخشم!
– آباد كردن كوير به شيوه “حسني“!
– چرا طرح‌هاي توسعه در ايران ، ديرتر و پرهزينه‌تر به پايان مي‌رسند؟!
– ماده‌اي از برنامه‌ي چهارم كه به اندازه‌ي كل آن برنامه ارزش دارد!

   مؤخره :

   – از روزنامه‌ي همشهري كه با حركت جهاني Going Green” همراهي كرد، سپاسگزارم.

   – روايت‌هاي خبري و تصويري از روز انرژي خورشيدي در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور را در وبلاگ انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه پيگيري فرماييد.

    – از محسن تيزهوش به دليل حساسيت بالايش به كيفيت محيط زيست وطن سپاسگزارم.

آينده‌ي سبز جهان، در گرو مهار انرژي‌هاي نو

استفاده از پوشال و كاه در بدنه خانه ها براي عايق بندي - س ان ان - ۱۱ تيرماه ۸۷آينه هاي خورشيدي در دهكده همخوان با طبيعت در آلمان


در دوّمين روز از هفته‌ي سبز، موسوم به “Going Green“، شبكه‌ي تلويزيوني CNN اقدام به معرفي دهكده‌اي سبز به نام “Eco village” در كشور جمهوري فدرال آلمان كرد؛ دهكده‌اي كه كوشيده بود تا بيشينه‌ي انرژي ممكن را از كارمايه‌هاي خورشيدي و بادي دريافت كند و افزون بر آن، در معماري بناي خود، تا آنجا كه امكان دارد، هدررفت انرژي را به كمينه برساند.

مهندس پيمان كنعان در تالار اجتماعات موسسه تحقيقات جنگلها و مراتع - ۱۰ تير ۸۷

موضوعي كه روز گذشته، پيمان كنعان در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع نيز بر آن صحه نهاد و گوشزد كرد كه 30 درصد انرژي توليد شده در كشور، به دليل عدم رعايت اصول درست ساختمان‌سازي، عملاً بدون استفاده در بخش ساختمان به هدر مي‌رود.

  در همين ارتباط:

 رواج بی‌سابقه‌ی انرژی‌‌های تجدید پذیر در آلمان

وقتي كه محيط زيست، محيط زيست را تحريم مي‌كند! اما …

دومين كنفرانس ملي روز جهاني محيط زيست - دانشگاه تهران - ۲۰ خرداد ۸۷

 
دوشنبه و سه‌شنبه گذشته (20 و 21 خرداد 87) به همراه جمع كثيري از پژوهشگران و علاقه‌مندان به حوزه محيط زيست، در تالار علامه اميني دانشگاه تهران حاضر شدم تا به مناسبت آيين‌هاي بزرگداشت هفته محيط زيست، در دوّمين كنفرانس ملّي روز جهاني محيط زيست شركت كرده و به ارايه‌ي بخشي از نتايج مطالعات و پژوهش‌هاي خويش و همكاران عزيزم، محمّد سعيد توكل و حميدرضا عباسي در قالب دو مقاله بپردازم (عناوين مقاله‌ها عبارت بودند از: «رويكردي نوين به مديريت پايدار آب در حوضه آبخيز مند – ص 48» و «طراحي محيطي و اهميت آرايش منظر در حوزه بوم‌گردي – ص 191).

آيا در كنفرانسي كه نام محيط زيست دارد، اين نوع تبليغات كاركردي معكوس ندارد؟!


اين كنفرانس به همت دانشكده محيط زيست دانشگاه تهران و مركز تحقيقات بسيج دانشجويي دانشكده تحصيلات تكميلي محيط زيست و نيز با مشاركت شهرداري تهران، شركت بهينه‌سازي مصرف سوخت (I.F.C.O)، شركت سهامي ذوب‌آهن اصفهان، شركت كنترل كيفيت هوا، سازمان ملّي مقاوم‌سازي، خانه محيط زيست تهران، شركت بازرسي كيفيت و استاندارد ايران و چند سازمان دولتي، دانشجويي و مردم‌نهاد ديگر ساماندهي و برگزار شد. دكتر غلامرضا نبي بيدهندي، رييس دانشكده محيط زيست دانشگاه تهران، رياست اين كنفرانس را برعهده داشت و دبير علمي آن دكتر عبدالرضا كرباسي بود.
از مهمترين نقاط مثبت اين كنفرانس بايد به اطلاع‌رساني شايسته آن و حضور جمع قابل‌توجهي از علاقه‌مندان در سطوح مختلف در اين همايش علمي سبز اشاره كرد كه هم نشان از علاقه‌مندي روزافزون مباحث زيست‌محيطي در بين جامعه‌ي تحصيل‌كرده‌ي كشور دارد و هم حكايت از توانمندي برگزاركنندگان اين كنفرانس (از بين 819 مقاله ارسال شده به دبيرخانه همايش، 406 مقاله پذيرفته‌شده و چكيده‌ي آنها، همزمان با آغاز همايش در اختيار شركت‌كنندگان قرار گرفت). جالب اينكه مشابه چنين استقبال كم‌نظيري را همين سه‌شنبه‌ي گذشته در مراسم روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي (28 خرداد) شاهد بودم كه آشكارا نشان مي‌داد تا چه اندازه  مردم، متخصصان و مسئولين نسبت به خطر بيابان‌زايي حساس شده‌اند.
امّا با وجود چنين استقبال كم‌نظيري، متأسفانه مديريت ضعيف حاكم بر هر دو همايش، سبب بي‌نظمي‌هاي گسترده و تأخيرهاي فراوان و جابجايي مكرر برنامه‌هاي از پيش اعلام شده گرديد. به نحوي كه هيچ يك از مسئولين تراز اوّل سازمان حفاظت محيط زيست در كنفرانس روز جهاني محيط زيست شركت نكردند (موضوعي كه مورد انتقاد شديد رييس كنفرانس در سخنراني افتتاحيه هم قرار گرفت) و افزون بر آن جاي بسياري از اساتيد نام‌آور اين حوزه، همچون دكتر مخدوم و دكتر ياوري در اين همايش خالي بود. در عوض رياست سازمان حفاظت محيط زيست در 28 خرداد خود و همسرش را به مراسمي در مركز آموزش كلاك رساند و در آن به ايراد سخن پرداخت، كه حتا وزير مربوطه (يعني آقاي اسكندري) در آن شركت نكرد! همانگونه كه وزير نيرو نيز به جاي خود، معاونش (دكتر زرگر) را راهي اين مراسم كرد. البته در مراسم دوّم، تقريباً تمامي اساتيد ممتاز و شاخص حوزه‌ي بيابان، حتا آنها كه معمولاً گرفتاري‌هاي شغلي فراواني دارند (همچون دكتر حسن احمدي و دكتر زهتابيان) حاضر بودند كه البته به دليل وجود بي‌نظمي‌هاي حاكم بر جلسه و عدم استقرار يك سامانه‌ي مطلوب شنيداري در تالار همايش، به حالت اعتراض مراسم را ترك كردند. حتا محمّد علي اينانلو كه در هيبت مجري مراسم روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي ظاهر شده بود، از خطاب برخي از سخنرانان و نيز پوستر مراسم كه اشاره به «روز جهاني بيابان‌زدايي» داشتند، گله‌مند بود و آن را آشكارا تذكر داد كه بيابان هم يك اكوسيستم قابل احترام است و نبايد براي انهدام و نابودي آن اقدام كرد. موضوع ساده‌اي كه گويا هنوز پس از 40 سال از تأسيس نهادهاي مرتبط، به گوش مسئولين اين حوزه فرو نمي‌رود! اينانلو، حتا در اعتراض به وضعيت ناگوار صوتي سالن، اقدام به قطع كامل يكي از ميكروفن‌ها كرد تا اصوات گوش‌خراش و ناهنجار ناشي از آن قطع شود!
البته در مراسم روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي، براي نخستين‌بار – و به پيشنهاد نگارنده و تأييد مهندس مقدسي – امكانات كشور در استحصال و مهار كارمايه (انرژي)‌هاي نو نيز در نمايشگاه جنب همايش در معرض ديد بازديدكنندگان قرار گرفت و علاوه بر نمايش اجاق‌هاي خورشيدي و پخت نان سنتي، بروشورهاي مفيدي نيز به رايگان در بين حاضرين توزيع گرديد. افزون بر آن، حضور رسانه‌اي خبرنگاران هم چشم‌گير بود و جا در جا مي‌توانستي عده‌اي را در حال مصاحبه گرفتن يا مصاحبه كردن ببيني. نكته‌ي مثبت ديگر، حضور چشمگير تشكل‌هاي مردم‌نهاد بود كه اين مجال را يافتند تا در تالاري مستقل به بحث و تبادل نظر بپردازند.
به هرحال همان گونه كه از آقاي اسكندري به عنوان عالي‌ترين مقام وزارت جهاد كشاورزي انتظار مي‌رود تا با حضور در چنين مناسبت‌هايي، عملاً پايبندي و علاقه‌ي خود را به مباني منابع طبيعي و آموزه‌هاي مهار بيابان‌زايي نشان داده و زحمتكشان اين حوزه را مورد تشويق و تقدير قرار دهد (در همين جا به همكار عزيزم، دكتر محمّد خسروشاهي كه براي دوّمين بار به عنوان محقق نمونه بخش بيابان برگزيده شد، تبريك مي‌گويم)؛ از خانم جوادي و معاونين ايشان نيز انتظار مي‌رفت كه در كنفرانس روز جهاني محيط زيست شركت مي‌كردند.
تآمل‌برانگيز‌تر اينكه در طول سه سالي كه از برگزاري اين مراسم در دوره آقاي اسكندري مي‌گذرد، ايشان در دو دوره غيبت داشتند، در حالي كه وزير جهاد كشاورزي مطابق قانون مصوب مجلس شوراي اسلامي، به عنوان نماينده‌ي تام‌الاختيار رييس‌جمهور، رييس كميته‌ي عالي برنامه اقدام ملّي مقابله با بيابان‌زايي نيز هست، كميته‌اي كه از آغاز صدرات جناب اسكندري نمي‌دانم به كدام دليل هيچ حرف و سخني از آن به ميان نمي‌آيد و عملاً در محاق فرو رفته است!

سخنراني علي محمد نوريان در دانشگاه تهران - ۲۰ خرداد ۸۷


در انتها نمي‌توانم به سخنراني مستدل و ارزشمند دكتر علي محمّد نوريان، رييس سازمان هواشناسي كشور در دومين كنفرانس ملّي روز جهاني محيط زيست اشاره نكنم. سخنراني زنهاردهنده‌اي با عنوان: «تغيير اقليم، چالشي براي توسعه پايدار» كه به سادگي و شفافيت هر چه تمام‌تر با زبان آماري نشان مي‌داد: شمار پديده‌هاي حدي (خشكي زياد، بارندگي اندك، گرما و سرماي بي‌سابقه، سيل عظيم و …) در طول يكي دو دهه‌ي اخير و متأثر از فرآيند جهان‌گرمايي (Global warming) و تغيير اقليم در كشورمان رو به افزايش است و افزون بر آن دامنه‌ي تغييرات شبانه‌روزي دما (DRT) در اغلب ايستگاه‌هاي سينوپتيك و شهرهاي ايران در حال كاهش است. رخداد نگران‌كننده‌اي كه ژرفاي آسيب‌پذيري محيط زيست ايران را آشكارا ثابت مي‌كرد. نكته جالب ديگر تسلط كامل نوريان به محتواي مباحث علمي بود كه ارايه مي‌داد؛ نكته‌ي ظاهراً ساده‌اي كه متأسفانه در اغلب مديراني در اين سطح و بالاتر (معاون وزير يا وزير) نمي‌بينيم و آنها معمولاً به خواندن متن سخنراني‌اي مي‌پردازند كه حتا در روخواني آن هم با لكنت مواجه مي‌شوند! كه البته به دليل رعايت پاره‌اي از ملاحظات امنيتي! از ذكر مصداق‌هاي آشكار آن معذور هستم.

دكتر فرود شريفيپخت نان سنتي با شيوه اي مدرن در حسين آباد گناباداينانلو مجري برنامه در روز جهاني مقابله با بيابان زايي


يادم آمد يك پارادوكس ديگر را نيز گوشزد كنم! جناب نوريان، امسال نيز در مراسم روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي دعوت شده و قرار بود سخنراني كند، امّا نه‌تنها خودش نيامد، بلكه معاون ايشان – دكتر كمالي – هم نيامد و اين موضوع وقتي بر حاضرين آشكار شد كه محمّدعلي اينانلو از وي براي قرار گرفتن در جايگاه و ارايه‌ي سخنراني دعوت كرده بود! رخدادي كه اوج هماهنگي و هارموني حاكم بر مراسم را نشان مي‌داد. بي دليل نبود كه حتا نماينده فائو در ايران هم به جاي خود، يكي از كارمندان ايراني دفترش را فرستاده بود تا متني را به اين مناسبت و براي خودش از رو بخواند! چرا كه در هنگامه‌ي روخواني ايشان، تقريباً آن اندك افرادي كه هنوز باقيمانده و تالار همايش را ترك نكرده بودند، يا مشغول گپ زدن با يكديگر بودند و يا در هواي مطبوع و خنك تالار چرت مي‌زدند!

يك پلاكارد درست!

مؤخره:
چرا براي مديريت نوع ايراني! تدارك برنامه‌هاي يك همايش يك يا دو روزه تا اين حد دشوار است؟ چرا در ايران كمتر كسي به ياد دارد كه همايشي در سر ساعت مقرر شروع شده باشد و برنامه‌هاي سخنراني دقيقاً مطابق آنچه كه از پيش اعلام شده بود، پيش رفته باشد. وقتي كه نمي‌توانيم براي يك روز برنامه‌ريزي كنيم، چگونه است كه ادعا داريم مي‌توانيم براي دوره‌هاي پنج‌ساله و 20 ساله برنامه‌ريزي نماييم؟!

مؤخره 2:
نگارنده در طول هفته گذشته، دست‌كم در چند همايش و گردهمايي و سخنراني شركت كرد كه علاوه بر دو مورد ياد شده بايد به همايش روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي در اهواز (26 خرداد)، همايش تجليل از برترين‌هاي رسانه در حوزه محيط زيست (23 خرداد)، نشست چاره‌جويي خشكسالي در سازمان نظام مهندسي كشاورزي استان تهران (21 خرداد) و يكي دو نشست ديگر اشاره كرد كه هيچ يك از آنها در سر ساعت مقرر شروع نشد و بسياري از كساني كه مقرر بود در آن شركت كنند، حاضر نشدند!

به مقابله‌ي كداميك بايد برويم؛ بيابان يا بيابان‌زايي؟

چرا همچنان مي نويسيم: بيابان زدايي؟!

امروز، هفدهم ژوئن 2008، برابر با 28 خردادماه 1387 است، 14 سال پيش در چنين روزي سنگ بناي پيماني نهاده شد كه قرار بود به مدد آن، مهار بيابان‌زايي در بيش از يكصد كشور جهان نهادينه شود. جمهوري اسلامي ايران از نخستين كشورهايي بود كه به اين پيمان پيوست و مجلس شوراي اسلامي بر آن مهر تأييد زد. امروز شمار ممالك متعهد به اجراي اين پيمان مهم جهاني به 193 كشور افزايش يافته است و اهميت بيابان‌زايي به حدي رسيده كه مهمترين اجلاس‌هاي مربوط به آن، نه در قلب آفريقا كه در قلب اروپا يا آسيا برگزار مي‌شود و عالي‌ترين مقام‌هاي ارشد سياسي در آيين‌هاي مربوط به آن شركت مي‌كنند.

مالچ پاشي در ريگ بلند كاشان


در ايران امّا بيابان‌زايي همچنان به شتاب نگران‌كننده‌اش ادامه مي‌دهد و ظاهراً هنوز معضلات مهم‌تري براي رسيدگي وجود دارد تا مهار بيابان‌زايي. حتا ما آنقدر سهل‌انگار هستيم كه به رغم تذكرات پي در پي، همچنان شاهد آن هستيم كه پوستر مربوط به اين روز كماكان با نام جعلي «روز جهاني بيابان‌زدايي» منتشر مي‌شود؛ در حالي كه عنوان درست اين روز: «روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي و خشكسالي» يا (World Day to Combat Desertification and Drought) است. ما هنوز درنيافته‌ايم كه بيابان هم يك بوم‌سازگان (اكوسيستم) است و از تنوع زيستي گياهي و جانوري خاص خود بهره‌مند است. بنابراين، نبايد بكوشيم كه يك بوم‌سازگان را از بين ببريم، بلكه بايد از روند تخريب سرزمين يا بيابان‌زايي در ديگر بوم‌سازگان‌ها جلوگيري كرده و به مقابله با آن برخيزيم.

در زابل اتفاق افتاد!


چنين است كه بيابان‌زدايي همانقدر نابخردانه است كه جنگل‌زدايي يا مرتع زدايي. افسوس كه ما هنوز اين مطلب ساده را نيز درنيافته‌ايم، آنگاه چگونه انتظار داريم بتوانيم به مقابله‌ي خردمندانه و مؤثر با فرآيند ويرانگر بيابان‌زايي بپردازيم و از بروز فجايعي مشابه در دشت قهاوند همدان، جنوب ورامين، علي‌آباد گرگان، بورالان آذربايجان غربي و … جلوگيري كنيم؟

 

در گراميداشت 17 ژوئن

هفدهم ژوئن سالروز تولد پيماني است كه نمايندگان نخبه‌ي كشورهاي عضو سازمان ملل متحد كوشيدند تا به مدد آن در جلب توجه بيشتر مردم و دولت‌هاي متبوع‌شان از خطرات روزافزون بيابان‌زايي، توفيق يافته و رهبران خويش را وادارند تا پاي پيماني را امضا كنند كه هدفش، مهار فشارهاي انساني در مناطق خشك جهان بود؛ پيماني كه به «كنوانسيون جهاني مقابله با بيابان‌زايي و خشكسالي» شهرت يافت و  همان طور كه اشاره كردم ايران در شمار نخستين كشورهايي بود كه در همان آغازين سال‌هاي تولد اين پيمان، به عضويت رسمي‌اش درآمد. هر چند معلوم نيست چرا هيچگاه كميته‌ي ملّي مقابله با بيابان‌زايي كه در آن نمايندگان تام‌الاختيار اغلب وزارتخانه‌ها و نهادهاي پرنفوذ و مؤثر در اين حوزه به رياست وزير جهاد كشاورزي عضو هستند، حتا نتوانسته سالي يكي دو جلسه برگزار كرده و دوستان را گردهم آورد، چه رسد به اخذ تصميم‌هاي كليدي و نظارت بر حسن اجراي آن!

مالچ پاشي براي تثبيت شن


در حقيقت 14 سال پيش، بسياري از دانشمندان در گرايش‌هاي مختلف مربوط به علوم خاك، آب، زمين‌شناسي، اقليم، گياه‌شناسي، محيط زيست و … گردهم آمدند تا با تبيين ميثاق‌نامه‌اي جهاني به دولت‌سالاران كره‌ي زمين هشدار دهند كه دست كم 2/5169 ميليون هکتار يا 7/39 درصد  از مجموع 6/13012 ميليون هکتار خشکي‌های کره زمين تحت اثرِ جريان ويرانگرِ بيابان‌زايی قرار دارد؛ جرياني كه بيش از 40 ميليارد دلار تنها در زير بخش كشاورزي به امنيت غذايي شهروندان دهكده‌ي جهاني آسيب مي‌رساند و اينك پس از 14 سال، در خوشبينانه‌ترين برآوردها بايد اعلام كنيم كه شوربختانه خسارت بيابيان‌زايي را نه‌تنها نتوانستيم كاهش دهيم كه آن را به بيش از 60 تا 70 ميليارد دلار – بدون در نظر گرفتن خسارت‌هاي ديگر آن در ساير بخش‌هاي خدماتي و صنعتي – افزايش داديم (از همين رو، شعار امسال روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي، تأكيد بر كشاورزي پايدار به عنوان ابزاري براي مقابله با تخريب سرزمين است).

ريگ بلند كاشان - زمستان ۸۶


اما دليل اين ناتواني چيست؟! آن هم در زمانه‌اي كه بشر اين قدرت را دارد تا سفينه‌ي فونيكس را در فاصله‌ي حدود 700 ميليون كيلومتري خود و بر روي سطح مريخ با هدايتي ديجيتالي تعمير كند!
در حقيقت  – ظاهراً – براي دولتمردان جهاني و سردمداران نظم نوين كره‌ي خاك، سالي 1500 ميليارد دلار هزينه جنگ‌افزارسازي و جنگ‌افروزي در اولويت بالاتري قرار دارد تا مهار بيابان‌زايي و گرمايش جهاني؛ اولويتي كه برايش بيش از يك ميليون دانشمند در آزمايشگاه‌هاي جنگ به كار گمارده شده‌اند؛ اما دولتي پيدا نمي‌شود تا هزينه 10 ميليارد دلاري اقدام‌هاي مقابله با بيابان‌زايي را بپردازد؛ رقمي كه ارتش آمريكا به صورت ماهانه فقط در عراق هزينه مي‌كند!
و اين درد بزرگ جامعه‌ي امروز ماست …

زيبايي هاي بيابان را چگونه مي خواهيم بزداييم؟!


جامعه‌اي كه هنوز ياد نگرفته دشمني واحد و بسيار خطرناك به نام تهديدات اقليمي، جهان‌گرمايي و بيابان‌زايي دارد كه مي‌تواند امنيت غذايي همه‌ي مردم همه‌ي كشورهاي جهان را به مخاطره اندازد؛ چه در شمال و چه در جنوب. و همه بايد در پشت يك خاكريز و روبه اين دشمن مهلك متحد شوند.
كافي است به ياد آوريم كه بيشترين سهم تخريب خاک در جهان، به عنوان يکی از آشناترين شناسه‌های بيابان‌زايی، نه در آفريقا يا آسيا که در اروپا رخ می‌دهد و اين قاره به گزارش برنامه محيط زيست سازمان ملل متحد، بيش از 23 درصد از خاکش را تا پايان قرن بيستم از دست داد (اين مقدار برای آفريقا، 55/21 درصد و برای آسيا 14/20 درصد برآورد شده است. جالب آنکه اين رقم برای ايتاليا از مرز 27 درصد نيز گذر کرده است).
نکته‌ي درخورِ تأمل اينکه با توجه به اثبات نقش مخرّب آدمی در بروز اين بحرانِ جهان‌گستر، به نظر می‌رسد مواجهه با آن نيز به اعمال تمهيدات و ظرافتهای بين رشته‌ای متعدد و تعاملی معطوف به قدرت در سطوح عالی تصميم‌گيری نيازمند باشد.
در سال 1987 ميلادی، گزارشی با عنوان « آينده‌ي مشترک ما » از سوی دانشگاه آکسفورد منتشر شد که با وجود گذشت بيش از دو دهه، هنوز چيزی از قدرت و اعتبارِ بينش حاکم بر روح کلمات آن، کاسته نشده است؛ در آن گزارش می‌خوانيم: «زمين يکی است، ولی جهان يکی نيست؛ همه‌ي ما برای ادامه‌ي حيات خويش به يک بوم‌سپهر متکی هستيم، با اين همه هر جامعه و هر کشور در تلاش برای بقا و سعادت خويش است، بدون آنکه به تأثير تلاش خود بر ديگران چندان توجهی داشته باشد.»
و اگر ادعا شود، روند کماکان شتابناک جريان بيابان‌زايی، در آغازين سال‌ها از هزاره‌ي سوّم ميلادی، شاهدی است بر درستی گزارش آکسفورد، به نظر نمی‌رسد که سخنی به گزاف گفته شده باشد. ميليون‌ها انسان آشکارا در معرض نيستی قرار گرفته‌اند، مالاريا هنوز بيش از يک ميليون نفر را در سال از پا درمی‌آورد؛ يک ميليون نفری که اغلب در آسيب‌پذيرترين سرزمينهای متأثر از بيابان‌زايی در آفريقا زيست می‌کنند. امّا بشر متمدّن و دانای شمالی، به جای چشم‌دوختن به چنين بحران‌های آشکاری در خارج از مرزهای خويش، کماکان با سماجتی تأسف‌بار، با دو برابر کردنِ توليد کربن در طول فقط سه دهه‌ي گذشته، در انديشه‌ي دوام و سعادت انحصاری خويش است! آيا طغيانِ هر از چندگاهِ  ويروس‌های ناشناخته‌ای نظيرHIV  يا سارس و … خود دليلی بر صحت درونمايه‌های انگيزشی دريافت آکسفورد نيست که همه‌ي ما برای ادامه‌ي حيات خويش به يک بوم‌سپهر متکی هستيم؟
چنين است که بيابان‌زايی در ميان 37 چالش مهم جهانی، به عنوان يکی از سه چالش اصلی فراروی بشر در قرن 21 (پس از چالش‌های مهم تغيير اقليم و کميابی آب شيرين) انتخاب می‌شود. بي گمان، هنگامی که موضوعی واجد چنين درجه‌ي اهميتی طبقه‌بندي‌شده و مقابله با آن از جايگاهی ممتاز در ميان اولويت‌های مشترک شهروندان زمينی برخوردار باشد؛ شناخت، ارزيابی و پايش مستمر نشانزدهای آن تا چه اندازه می‌تواند حياتی و تأثيرگذار قلمداد شود.
به اميد فرارسيدن روزي كه عملاً احساس كنيم ، عزمي جهاني براي مهار جريان بيابان‌زايي بوجود آمده است؛ عزمي كه دولت و شهروندان ايراني نيز  آن را هم‌افزايي كرده و همه در پشت يك خاكريز قرار گرفته باشيم.
انشاالله

 

رييس UNCCD

پيوست:
–    مقابله‌ با بيابان يا بيابان زايي؟ – همشهري
–    كاهش وابستگي معيشتي به سرزمين، شاه‌بيت گريز از بياباني شدن – روزنامه دنياي اقتصاد
–    زمینه‌های بروز بحران آب در ایران – بخش فارسي صداي آلمان
–    پيام آقاي Luc Gnacadja، مسئول كنوانسيون مقابله با بيابان‌زايي ملل متحد -UNCCD –  به مناسبت فرارسيدن روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي و خشكسالي در سال 2008 (احتمال كاهش 16 درصد از توان توليد جهاني محصولات غذايي در بخش كشاورزي در اثر تهديد بيابان‌زايي)
–    100 ميليون هكتار از اراضي كشور در معرض بيابان‌زايي – دكتر فرود شريفي

آزاردهنده‌ترين پرسشي كه از پاسخش طفره مي‌رويم!


جهاني كه براي گياهان و جانوران ناامن باشد، براي انسان هم ناامن خواهد بود.

چرا خود تيشه بر ريشه مي زنيم؟!

در واپسين روز از فراخوان موج سبز و با سپاس از همه ايرانياني كه از اين موج حمايت كردند، در اين يادداشت – كه بخش‌هايي از آن در همشهري امروز نيز منتشر شده است – كوشيده‌ام تا با ارايه‌ي شواهدي از ابعاد ويران‌گر فشارهاي انساني بر محيط زيست، به طرح يك پرسش ساده بپردازم كه هنوز خود را مهياي پاسخش نكرده‌ايم!
همان طور كه مي‌دانيد، پنجم ژوئن 2008 (16 خرداد 1387)، سي و ششمين سالي بود كه جهانيان به بهانه‌ي محيط زيست گردهم ‌آمدند و با برگزاري همايش‌ها، مسابقات، كارناوال‌ها، نمايشگاه‌ها، جشنواره‌ها، كنسرت‌ها، هم‌انديشي‌هاي گروهي و تخصصي و بسياري آيين‌هاي متنوع ديگر در سطوح مردمي و دولتي ‌كوشيدند تا نشان دهند كه حفظ محيط زيست، يكي از راهبردي‌ترين و اصلي‌ترين وظايفي است كه مسئوليت انجام آن را به صورت تؤامان بايد تمامي دولت‌هاي عضو سازمان ملل متحد به همراه فرد فرد شهروندان‌شان بپذيرند و به صورتي مؤثر پيگيري كنند.
با اين وجود و به رغم انتشار ميليون‌ها صفحه گزارش علمي، ايراد ده‌ها و صدها هزار ساعت سخنراني، تهيه‌ي بيليون‌ها دقيقه فيلم مستند، علمي و داستاني با موضوع محيط زيست و وضع قوانين جزايي و حقوقي سخت‌گيرانه‌تر در برابر متجاوزين به حريم طبيعت و مخربان محيط زيست در طول 36 سال گذشته، آنچه كه مشهود است؛ مشاهده‌ي روند شتابان و پيش‌برنده‌ي اُفت كارايي سرزمين و ناپايداري زيست‌بوم در تمامي ابعاد و همه‌ي حوزه‌هاي متأثر از آن در زمين، آب و فضا است. آمارها همه نشان‌دهنده‌ي آلودگي بيشتر منابع آب و خاك، افزايش رخدادهاي طبيعي فاجعه‌بار، فزوني نرخ جابجايي (فرسايش) خاك، كاهش تراكم و تنوع زيستي در هر دو حوزه‌ي گياهي و جانوري و سرانجام ظهور بحران‌ها‌يي جديد چون بيابان‌زايي (Desertification)، تغيير اقليم(Climate change)  و جهان گرمايي (Global Warming) است.
به كلامي شفاف‌تر، بايد بپذيريم كه بحران‌هاي زيست‌محيطي، هيچ زمان چون امروز، مرگ‌آفرين و بنيان‌كن نشان نداده و هيچ‌گاه اُفول اندوخته‌هاي طبيعي و ذخيره‌گاه‌هاي ژنتيك جهان تا بدين‌ حد، شتاب نگرفته بودند؛ به نحوي كه انسان‌ها به دست خود، دست‌كم سالي يكصد ميلياردتن مواد آلوده‌كننده در هوا، آب و زمين پخش مي‌كنند و آخرين برآوردها حكايت از آن دارد كه بيش از 5 ميليارد هكتار از سرزمين‌هاي جهان، يعني عرصه‌اي به وسعت 5 برابر كشور پهناور كانادا، از جريان‌هاي بيابان‌زايي آسيب‌ ديده و دچار اُفت توان توليد شده‌اند. به نحوي كه هم‌اكنون با شتابي معادل 50 ميليون هكتار در سال (5 برابر مساحت استان اصفهان)، بر وسعت سرزمين‌هاي متأثر از بيابان‌زايي در جهان افزوده مي‌شود؛ رويدادهايي كه خود به شكلي ديگر سيماي زمين را فرتوت‌تر از آنچه كه هست، نشان خواهند داد.
افزون بر آن، همچنان شاهد مرگ روزانه‌ي 50 هزار نفر از شهروندان دهكده‌ي جهاني، تنها به دليل مصرف آب آلوده هستيم.
و شاهد مرگ سالانه‌ي 4/4 ميليون نفر از مردم جهان بر اثر خفگي گاز و پديده‌ي گلخانه‌اي و تغيير اقليم هستيم (فصلنامه اقتصاد كشاورزي، ش 24، ص 20-7).
و شاهد مرگ بيش از 3 ميليون انسان در اثر بروز بلايای به اصطلاح طبيعی در طول دو دهه‌ي گذشته، يعنی در عصر فوران علم و فناوری و انواع سامانه‌های هشدارباش ماهواره‌ای هستيم (نشريه فرياد زمين، ش 36-37، ص 9). واقعاً چگونه است که از مرزهای فناوری نانو هم گذر می‌کنيم، امّا در طول چهار دهه‌ي گذشته نه‌تنها نتوانستيم شمارِ آسيب‌ديدگانِ از بلايای طبيعی را کاهش دهيم، بلکه تعداد آنان 3 برابر هم رشد کرده و اينک به طور متوسط به سالی 136 ميليون نفر رسيده است (همشهری، ش 3033 ، ص 5)؟
چگونه است که در پی ايجاد ارتباط با موجودات احتمالی آن سوی منظومه‌ي شمسی بر‌می‌آييم و خواستار درک جهانی با فاصله‌ي 17 ميليارد سال نوری از خويش هستيم، امّا در مهارِ روند شتابناک پيدايش و شيوع امراض جديد و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره‌گرِ اين حقيقت تلخ باشيم که مرگ و ميرِ ناشی از ابتلا به ویروس  HIV در طول دهه‌ي گذشته 6 برابر رشد کند؟ اصلاً مگر می‌توان تولّد 80 ميليون انسان بی‌گناه حامل اين ويروس مرگ‌آفرين را در زمانه‌ي حاضر ناديده گرفت؟ انسان‌هايي که اين بخت را داشتند تا 2400 سال پس از افلاطون به دنيا آيند و سزاوارتر آن بود که از موهبت رفاهی سود جويند که می‌توانست تمدّن برایشان به ارمغان آورد، نه سمّی که در جان خود و زيستگاه‌شان فرو خورانده شد!
مگر شنيدن اين خبر که «در طول نيمه‌ي دوّم سده‌ي بيستم ميلادی، تنها در آمريکا 80 هزار نفر در اثر تشعشعات حاصل از آزمايش‌ها و انفجارات اتمی در نيوار، مبتلا به انواع سرطان شده‌اند (همشهري، ش 2676، ص 7).» می‌تواند وجدان‌های بيدار را راحت گذارد؟ بخصوص اگر دريابيم، جنگ‌طلبان، همين فاجعه را به بهانه جنگ خليج فارس در طول يك دهه‌ي گذشته دوباره تكرار كردند.
مگر میتوان اعلام مرگ سالانه‌ي 80 هزار نفر برزيلی را در اثر مصرف سيگار شنيد و خم به ابرو نياورد؟ بخصوص، وقتي كه مي‌دانيم در كشور عزيز خودمان، شايد با آماري وحشتناك‌تر در حوزه مواد مخدر روبرو باشيم!
و مگر مي‌شود از شنيدن اين خبر اندوهگين نشد: «در صورت ادامه‌ي روند كنوني، تا پايان قرني كه در آن هستيم؛ نسل بيش از نيمي از 1750000 (يك ميليون و هفتصد و پنجاه هزار) گونه‌ي زيستمندي كه اينك در جهان يافت مي‌شوند، براي هميشه نابود خواهند شد».

۰۴۳-۱.jpg


آيا چنين دريافت‌هاي تلخ و غمباري نبايد بشر امروز را با طرح جدي اين پرسش رودررو ‌سازد كه «چرا انسان‌ها با وجود آن كه مي‌دانند، ادامه‌ي حيات‌شان بر روي اين يگانه كره‌ي قابل زيستن در كهكشان راه شيري، در گرو حفظ مواهب طبيعي و زيستمندان متنوع گياهي و جانوري آن است، باز هم آن گونه كه سزاوار است، اقدامي ملموس و مهاركننده براي كاهش ضريب ناپايداري زيست‌بوم انجام نمي‌دهند؟!»
به باور نگارنده‌ي اين سطور كه افزون بر دو دهه سابقه‌ي حضور در جستارهاي محيط زيستي را در اغلب سطوح مردمي، دانشگاهي، اجرايي و پژوهشي ايران دارد، پرسش فوق كليدي‌ترين و البته شايد آزاردهنده‌ترين سؤالي است كه هر يك از ما، به فراخور مسئوليت و جايگاه اجتماعي‌مان بايد از خود بپرسيم. يك قاضي بايد از خود بپرسد كه چرا به رغم مجازات‌هايي كه به حكم قانون و متأثر از اصل مترقي 50 قانون اساسي بر متجاوزين و متصرفين منابع طبيعي و محيط زيست اعمال داشته، همچنان شمار اين چنين پرونده‌هايي در محاكم دادگستري كشور در حال افزايش است؟! يك معلم يا مدرس دانشگاه بايد از خود بپرسد چرا با وجود گذران سهم عمده‌اي از زندگيش در پاي تخته سياه يا دستگاه نمايش اسلايد و كوشش‌هاي شبانه‌روزيش، همچنان آن گونه كه بايد دانش‌آموزان و دانشجويانش التزامي عملي به آموزه‌هاي محيط زيست نشان نمي‌دهند و تشكل‌هاي مردم‌نهاد طرفدار محيط زيست در ايران از كمترين وزن ممكن برخوردار هستند؟! يك نماينده مجلس يا وزير مملكت يا مدير ارشد دولتي بايد از خود بپرسد: چرا به رغم حضور در اغلب همايش‌هاي سبز و توصيه مردم به حفظ محيط زيست و جلوگيري از تشديد آلودگي زيست‌بوم، عملاً حاصل چهار سال خدمت‌شان در صحن بهارستان يا طبقه‌ي فوقاني ساختمان فلان وزارتخانه يا نهاد حكومتي از منظر محيط زيست قابل دفاع نيست؟! و سرانجام يك پژوهش‌گر محيط زيست و منابع طبيعي بايد آنقدر شجاعت داشته باشد كه اين ناتواني غم‌بار را تحليل كرده و راه برون‌رفت از آن را بي‌هيچ ملاحظه‌اي نشان دهد.
راست آن است، به رغم آنكه كمتر كسي است كه از حضور در طبيعت لذت نبرد و برايش حفظ موجودات گياهي و جانوري اقدامي نابخردانه باشد، امّا در همان حال بايد اعتراف كنيم كه هنوز كمتر كسي است كه حاضر باشد براي حفظ طبيعت و زيستمندان آن، هزينه كند! تلخ است اما بپذيريم كه مردم ما براي سيگار كشيدن، چايي خوردن، مسابقات ورزشي را نگاه كردن، پيامك‌بازي كردن و رستوران رفتن حاضرند پول بيشتري را بپردازند تا كمك به حفاظت از طبيعت و ارتقاء ظرفيت كشور در اين حوزه مهم فرهنگي.

۰۹۱-۱.jpg


ما به عنوان متخصص و مدرس محيط زيست حتا نتوانستيم آنقدر آگاهي و شور در مردم بيافرينيم كه آنها خود در برابر احداث فلان سازه‌ي غول‌پيكر بتني (سد) بايستند و يا با ساخت جاده از قلب زيست‌بومي جنگلي (جاده ابر شاهرود)، عرصه‌اي حفاظت‌شده (جاده لواسان به بلده نور) يا تالابي بين‌المللي (تالاب انزلي، ارژن و …)، مخالفت كرده و به فن‌سالاران طبيعت‌ستيز نشان دهند كه برايشان «پايداري توسعه» مهم‌تر از رفع نيازهاي كوتاه مدت است. شوربختانه آن كه در بسياري از موارد، اين طرفداران اندك محيط زيست بوده‌اند كه عملاً در برابر مردمي كه خواهان احداث سد، پالايشگاه، جاده و فلان سازه‌ي اشتغال‌زا بوده‌اند، ايستاده‌اند و از اين زورآزمايي غم‌بار، مديراني كه تمايل به دوام مدت مديريت و ميزشان دست بالا را داشته است، با ژستي مردم‌مدارانه بيشينه‌ي سود را برده و حكم به تخريب بيشتر طبيعت صادر كرده‌اند، آن هم بي پرواي فرداها كه دير يا زود خواهد آمد و گريبان‌مان را خواهد گرفت. همان گونه كه خشك كردن درياچه آرال در آن سوي مرز گوشه شمال غربي كشور و تالاب ارزشمند هورالعظيم در اين سوي مرز غربي و جنوب غربي و هامون در شرق كشور چنين عقوبتي را پيش روي‌مان نهاده است.
برگرديم به جمله‌اي كه در پيشاني اين يادداشت آمده است؛ قصه‌ي پرغصه‌ي محيط زيست در ايران و بسياري ديگر از كشورهاي جهان از همين دريافت ناشي مي‌شود: اگر به اين باور نرسيم كه جهاني كه براي گياهان و جانوران ناامن باشد، براي انسان هم ناامن خواهد بود؛ نبايد انتظار داشته باشيم كه به اين زودي‌ها، كوشش‌هاي جدي براي مهار كارمايه (انرژي)هاي نو، در دستور كار دولت‌ها قرار گيرد؛ كارمايه‌هايي كه اگر مهار شوند، هم از ميزان تجاوز به بوم‌سازگان (اكوسيستم)‌هاي طبيعي كاسته مي‌شود، هم نرخ آلودگي و انتشار گازهاي گلخانه‌اي پايين مي‌آيد (شعار امسال روز جهاني محيط زيست نيز بر همين دريافت استوار است)، هم آلودگي‌هاي شنيداري، ديداري و هسته‌اي كاهش خواهد يافت و هم جهاني امن‌تر و با كيفيت‌تر براي انسان و ديگر زيستمندان عالم بوجود خواهد آمد.

آب آلوده همچنان بزرگترين عامل مرگ و مير انسانهاست … چرا؟!

مؤخره:
نمي‌توانم شادماني و شعف خود را از حمايت گسترده و كم‌نظير وبلاگ‌نويسان و صاحبان بسياري از تارنماهاي معتبر درون و برون كشوري از فراخوان موج سبز اعلام ندارم. موجي كه دامنه‌ي آن به رسانه‌ي ملّي هم رسيد و در چندين برنامه راديويي و تلويزيوني به آن پرداخته شد. و اين شايد نخستين بار باشد كه به رغم قرار گرفتن كشور در تعطيلاتي طولاني، «محيط زيست» از بيشترين انعكاس ممكن در رسانه‌هاي ديداري، شنيداري، نوشتاري و مجازي فارسي‌زبان برخوردار شد؛ رخدادي كه اميدوارم بتواند به ارتقاي ظرفيت فرهنگي محيط زيست در جامعه امروز ايران بيانجامد.

در سال سياره زمين به استقبال موج سبز مي‌رويم

23 بهمن ماه سال گذشته، در آييني كه توسط کوئیچیرو ماتسورا (Koichiro Matsuura)، دبیرکل یونسکو در پاريس كليد خورد، رسماً اعلام گرديد: سال 2008 با نام «سال سياره زمين» نامگذاري شده است.

سال جهاني سياره زمين - ۲۰۰۸

بنا به اعلام یونسکو، بر بنياد ستاده‌هاي حاصل از پژوهش و بررسي بيش از 400 هزار دانشمند علوم جغرافیا در سراسر جهان، كره‌ي زمبين در چنان شرايط بحراني قرار گرفته كه براي نجاتش بايد يك برنامه‌ي عملي و پيش‌برنده را تدارك ديد؛ برنامه‌اي كه بتواند اين يگانه كره مسكون را «به سیاره‌ای امن‌تر، سالم‌تر و غنی‌تر» تبدیل كند. گفتني آنكه سال سياره‌ي زمین با همکاری انجمن بین‌المللی دانشمندان جغرافیا (IUGS) آغاز ‌شد و اينك تمامي دانشمندان محيط زيست به كمك طرفداران پرشمار طبيعت در سرتاسر اين كره‌ي ارزشمند، با يكديگر هم‌پيمان مي‌شوند تا در آيين‌هاي بزرگداشت روز جهاني محيط زيست (پنجم ژوئن)، با صدايي رساتر از هميشه به فن‌سالاران طبيعت‌ستيز نشان دهند: مي‌شود به آموزه‌هاي توسعه و رفاه پايبند ماند و در عين حال از هر نوع خدشه و پس‌رفتي در محيط زيست هم ممانعت كرد.
آقاي ماتسورا در برابر هزاران تن از كارشناسان شركت كننده در كنفرانس پاريس به صراحت اعلام داشت: جهان امروز بيش از هر زمان ديگري در برابر پديده‌هاي مخربي چون گسترش بي‌رويه شهرها (تغيير كاربري اراضي)، توفان‌هاي موسمي و جهان گرمايي آسيب‌پذير نشان داده است. اينك آشكارا معلوم شده كه عقوبت به سخره گرفتن قوانين طبيعي، بيش از هر چيز متوجه جمعيت انساني و سازه‌هاي گران‌قيمت انسان‌ساخت است.

براي كمك به زمين امروز هم دير است …

آمارهاي وحشتناكي كه از آلودگي روزافزون آب‌هاي زيرزميني، جابجايي خاك در اثر فرسايش آبي و بادي، نشست زمين، خشك‌شدن تالاب‌ها، بيابان‌زايي، متروكه‌شدن روستاها، تهديد و تحديد تنوع زيستي (از سوي معاونت محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست كشور، بيش از 2000 گونه گياهي و جانوري ايران در معرض خطر انقراض اعلام شده است)، آلودگي هوا، تغيير اقليم، تشديد ازدحام بصري و فوران بي‌قاعده‌ي اصوات گوش‌خراش و تخريب چشم‌اندازهاي منحصر به فرد طبيعي در ايران عزيز به گوش مي‌رسد و به چشم مي‌آيد يا لمس مي‌شود، همه و همه حكايت از آن دارد كه ديگر زمان نگاه فانتزي و ويتريني به آموزه‌هاي زيست‌محيطي به پايان رسيده و بايد دولت و مردم عزم خود را براي پاسداري از مواهب طبيعي سرزمين مادري جزم كرده و عملاً نشان دهند كه حفظ محيط زيست براي شان از بيشترين اهميت و حياتي‌ترين اولويت برخوردار است.

پيش به سوي اقتصاد كم كربن - شعار امسال روز جهاني محيط زيستاقتصاد كم كربن

بار ديگر از همه نويسندگان عزيزي كه به موج سبز وبلاگستان پيوستند و يا خواهند پيوست، صميمانه قدرداني كرده و اميدوارم كه سبزترين موج فارسي‌زبان را در بين تمامي زبان‌هاي زنده موجود در اينترنت بيافرينيم و ثبت كنيم.

قرار است 16 خرداد همه از محيط زيست بنويسند

به موج سبز بپيونديم ...

طرفداران محيط زيست – دست كم – 36 سال است كه در چنين روزي فرياد مي‌زنند، درخواست مي‌كنند، اشك مي‌ريزند، مقاله مي‌نويسند، فراخوان مي‌دهند، همايش راه مي‌اندازند، برنامه راديويي و تلويزيوني مي‌سازند، از فيلم‌هاي مستند علمي بهره مي‌گيرند، فرهنگ‌سازي مي‌نمايند، در تحصن و راهپيمايي حاضر مي‌شوند، تشكل محيط زيستي برپا مي‌دارند، امضا جمع كرده و براي مقامات تومار مي‌فرستند … و خلاصه هر يك به فراخور حال و توان و تخصص و عشق خويش به محيط زيست، نهايت تلاش خود را مي‌كنند تا توجه مردم و مسئولين را آنگونه كه شايسته و سزاوار است به حفظ محيط زيست و مهار حركت‌هاي ناپايداركننده‌ي سرزمين در ايران عزيزمان جلب كنند.
امّا به نظر مي‌رسد تا زماني كه اين عشق، تخصص و اراده به حفاظت از طبيعت آنقدر قدرتمند نشده باشد كه بتواند در قالب احزاب سبز به صحن بهارستان راه پيدا كند، نخواهد توانست از حقوق طبيعت و اجراي درست اصل پنجاهم قانون اساسي كشور، به شكلي سزاوارانه حراست و حمايت كند.
و براي اعلام موجوديت احزاب سبز، آن هم در كشوري كه هنوز تحزب را در بسياري از لايه‌هاي سنتي و مقتدرانه‌ي آن، ضد ارزش مي‌دانند، راه درازي بايد طي شود … راهي كه شايد با امكاناتي كه دنياي پويا، شتابنده، فراگير و بسيار مؤثر مجازي در قالب وبلاگستان فارسي در اختيار نسل امروز قرار داده است، بتوان با سرعتي بيشتر آن را طي كرد.
چنين است كه به سهم خود از ابتكار ارزشمند سپهر سليمي عزيز كه موج سبز وبلاگستان را در آستانه‌ي آيين‌هاي بزرگداشت سي و ششمين سالگرد روز جهاني محيط زيست (پنجم ژوئن) به راه انداخته است، قدرداني مي‌كنم و اميدوارم تلاش‌هاي او، مهدي اشراقي عزيز و ديگر دوستان و هموطناني كه به اين موج مي‌پيوندند، بتواند استعداد (پتانسيل) كشور را براي ظهور يك حزب قدرتمند سبز نشان داده و ارتقاء بخشد.
يِادمان باشد كه هم‌اكنون دانشمندان معتقدند 70 درصد گیاهان و یک چهارم پستانداران جهان با خطر انقراض و نابودي مواجه هستند؛ آيا مي‌توان از چنين تهديد بنيانكني به سادگي گذشت؟

آشكار است كه نبايد به نوشتن يك پست در وبلاگ بسنده كرد و دلخوش داشت …
بايد يك فرهنگ ساخت و يك نهضت آفريد؛ نهضتي كه دفاع از محيط زيست برايش نه صرفاً يك ژست احساسات‌گرايانه، كه يك منش خرمندانه و يك رويكرد بايسته و صددرصد علمي براي حصول به توسعه پايدار باشد.
پس پيش به سوي روزي كه در آن علاوه بر اينكه همه‌ي نويسندگان وبلاگ‌هاي فارسي‌زبان از محيط زيست مي‌نويسند؛
همه‌ي خبرنگاران و سردبيران روزنامه‌هاي پرشمارگان كشور هم سرمقاله‌ي خود را به محيط زيست اختصاص دهند؛
همه نقاشان با الهام از محيط زيست وطن آثاري ماندگار بيافرينند؛
همه شاعران به ياد محيط زيست و طبيعت زيباي ايران قطعه‌اي مانا بسرايند؛
همه‌ي موسيقي‌دانان و ترانه‌سرايان و آهنگ‌سازان بهترين قطعه‌ي هنري خود را به طبيعت وطن پيشكش كنند؛
همه‌ي خوانندگان از محيط زيست و براي محيط زيست ترانه بخوانند؛
همه‌ي فيلم‌سازان تصميم‌بگيرند كه دست‌كم در سكانسي از فيلم‌هاي جديدشان به طبيعت وطن بپردازند؛
همه‌ي آموزگاران مقاطع ابتدايي و متوسطه از عشق به طبيعت و حرمت محيط زيست براي شاگردان‌شان سخن بگويند؛
و همه‌ي مردم به احترام محيط زيست، براي يك ساعت از هر وسيله‌اي كه طبيعت را آلوده مي‌كند، استفاده نكرده و به احترام اين بستر زيبا و اين موهبت اهورايي، بر آرامشش بيافزايند …

انشاالله

براي آهنگ كوثر كه هفتاد و دومين خرداد زندگيش را تجربه مي‌كند

هفتاد و دو سال پيش در چنين روزي، آهنگ به دنيا آمد … آمد تا آهنگ زندگي را در دل كويرها و بيابان‌هاي وطن تا آنجا كه مي‌تواند كوك كند و هارموني زيباي بيابان را به گوش كويرگريزان برساند … آهنگ سال‌ها در يك كانكس در بيابان‌هاي بيشه‌زرد فسا زندگي كرده است به آن اميد كه قدر آب را بهتر و بيشتر بدانيم و درك كنيم: «هميشه بهترين كار در مواجهه با كم‌آبي احداث سازه‌هاي غول‌پيكر سيماني به نام سدهاي مخزني نيست.» آهنگ در گربايگان فسا يادمان داد كه مي‌توان با هزينه‌اي به مراتب كمتر و با ماندگاري‌اي به مراتب بيشتر، آب را در زير زمين حفظ كرد و به تدريج – بدون نگراني از تبخيرش – مورد استفاده قرار داد.

آهنگ كوثر در آغاز شصت سالگي

دكتر كوثر كه تقريباً تمامي دوران تحصيلش را در ايالات متحده آمريكا سپري كرده است، عميقاً عاشق ايران و ايراني است و بسيار كوشيد تا تب ميز و قدرت و رياست وسوسه‌اش نكند، او حتي مسئوليت بخش تحقيقات بيابان را نيز به اسماعيل رهبر سپرد و به ديار حافظ – زادگاه دوست‌داشتني‌اش – كوچ كرد.

دكتر كوثر در مردادماه ۱۳۸۶

با اين وجود، كوثر همچنان تنهاست، به رغم شهرت فراوان و تمجيد از وي در مجامع معتبر بين‌المللي او كماكان تنهاست و در تنهايي روزگار مي‌گذراند … آبخوانداري‌اش را آنگونه كه بايد جدي نگرفتند و بيشتر تلاش كردند تا به بهانه‌ي آبخوانداري، حوزه‌هاي ديگري را رونق دهند!
امسال خشكسالي بيداد مي‌كند … دولت مي‌خواهد 5 ميليارد دلار از حساب ذخيره ارزي را دوباره در تاوان اين بلاي خودخواسته و پرتكرار به آسيب‌ديدگان روستايي و كشاورز و دامدار صدقه دهد تا باز هم اين نياز را درنيابند كه ماهيگيري را آموحختن، بهتر از ماهي خوردن است!
مي‌شود با يك دهم اين رقم، تمامي آبخوان‌هاي درشت دانه كشور را با اين شگرد كم هزينه مجهز كرد و چندين برابر ظرفيت اسمي 93 سد بزرگ مخزني كشور را در زير زمين آكنده از آبي گوارا و آرام ساخت … امّا افسوس كه كماكان در اين مملكت آب سالاران طبيعت‌ستيز دست بالا را دارند و كسي فريادهاي كوثر و ياران اندكش را جدي نگرفت و نمي‌گيرد …
آرزويم اين است كه پروردگار مهربان به اين دانشمند وارسته‌ي وطن آن قدر عمر عنايت كند كه بتواند تحقق آرزوي ديرينش را به چشم خويش ببينيد و در خلسه‌ي عينيت‌يافتن رؤياي بزرگش احساس يأس و ناخشنودي امروزش را بخشكاند.
آمين

ديروز همه‌ي بياباني‌ها خود را به يزد رسانده بودند!

دكتر زهتابيان، احمدي و رضايي

در سيزدهمين روز ارديبهشت‌ماه 1387، سرانجام انتظاري سه‌ساله به پايان رسيد و تلاش‌هاي مستمر و دلسوزانه‌ي مرد ساده زيست و بي‌ادعاي كوير، محمّدرضا اختصاصي و همراهانش به بار نشست و انجمن علمي مديريت و كنترل مناطق بياباني كشور (با نشان اختصاري: IDMCSA ) با برگزاري انتخابات و شناخت اعضاي هيأت مديره و بازرسان خود در محل دانشكده منابع طبيعي دانشگاه يزد، رسماً موجوديت خويش را اعلام كرد.

جزيره ايتابلويي كه نشان از وخامت توفان‌هاي شن در يزد دارد!نماينده وزارت علوم و دكتر اختصاصي و …


حضور چهره‌ي ماندگار منابع طبيعي كشور، استاد محمّد حسين جزيره‌اي، مردي كه هنگام تولد صاحب اين قلم، مسئوليت مديريت بخش مراتع سازمان جنگل‌ها و مراتع كشور را در سال 1344 برعهده داشت! بي‌شك براي يكايك اعضاي اين انجمن نوپا مي‌توانست بسيار دلگرم‌كننده باشد. افزون بر آن، اغلب نام‌آوران آكادميك اين حوزه از جمله دكتر حسن احمدي (كه تقريباً همه‌ي حاضران در اين نشست، روزگاري شاگردش بوده‌اند)، دكتر محرابي، دكتر زهتابيان، دكتر علوي‌پناه، دكتر روحي‌پور، دكتر خسروشاهي، دكتر رضايي، دكتر مشكاة، دكتر ميبدي، دكتر ميرشاهي و بسياري ديگر از دوستان از دانشگاه‌هاي گرگان، زابل، كرمان، شيراز و تهران به همراه برخي از مسئولين دولتي مرتبط، از جمله مقدسي، معاون سازمان در امور مناطق خشك و نيمه‌خشك و عبدي‌نژاد (مديركل دفتر امور بيابان) خود را به اين نشست كاملاً بياباني رسانده بودند.
نخست، محمدرضا اختصاصي، در سخناني نسبتاً محرمانه و با نمايش كفش‌هايي كه به آهستگي وارد بيابان مي‌شود! بر بي‌قراري طبيعت اين زيست‌بوم تأكيد كرده و ضمن خوشامدگويي به حاضرين، خلاصه‌اي از اقدام‌هاي انجام گرفته در انجمن را ارايه داد.
سپس نماينده وزارت علوم، به تشريح قوانين آپارتايد گونه‌ي حاكم بر تأسيس انجمن‌هاي علمي پرداخت و تأكيد كرد، از نظر نهاد متبوع وي، نمايندگان همه‌ي نهاد‌هاي پژوهشي كشور در مؤسسات و مراكز تحقيقاتي متعدد ستادي و استاني كشور، برابر صرفاً نماينده يك دانشگاه دولتي اعتبار داشته و مي‌توانند در هيأت مديره نجمن عضو شوند.
سرانجام پس از سخنراني كوتاه و دلنشين دكتر جزيره‌اي، از بين كانديداها (سركار خانم رحيمي و آقايان احمدي، رضايي، اختصاصي، نصري، مشكاة، عظيم‌زاده، غضنفري، المدرسي، بيرگاني و محمّديان)، 5 نفر زير به عنوان هيأت مديره انجمن انتخاب شدند:
1- محمّدرضا اختصاصي (رييس دانشكده منابع طبيعي يزد)
2- حسن احمدي (رييس مركز همزيستي با كوير دانشگاه تهران)
3- محمدعلي مشكاة (رييس مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي يزد)
4- علي محمّد بيرگاني (دبير كميته‌ي فني دفتر امور بيابان)
5- غضنفري (مدرس دانشگاه كرمان)
همچنين، آقايان دكتر سيد عطا رضايي و دكتر عظيم‌زاده به عنوان اعضاي اللبدل انتخاب شدند. دكتر زهتابيان و دستوراني نيز به سمت بازرسان انجمن انتخاب گرديدند.
اميد كه با اعلام موجوديت اين انجمن، بتوان گرايه‌هاي مبتني بر مديريت بوم‌سازگان بيابان را با فريادي رساتر در جامعه‌ي امروز طنين‌انداز كرده و بر محتواي علمي انديشه‌ها و راهكارهاي مهار بيابان‌زايي بيافزاييم.

دانشكده منابع طبيعي يزد

در حاشيه:
– سلوك دكتر جزيره‌اي، اين فرزانه‌ي 87 ساله، بسيار تأمل‌برانگيز و الگوبخش بود، چرا كه ايشان با فروتني زير پاي هر تازه‌واردي بلند مي‌شد و به گرمي با او احوالپرسي مي‌كرد.  جالب آنكه وي سخنان خود را با اين بيت زيباي حافظ آغاز كردند – چون پير شدي حافظ، از ميكده بيرون رو … – و گفتند مفهوم اين شعر هر چند كه شامل حال من مي‌شود، اما من فعلاً خيال بيرون رفتن از ميخانه را ندارم!
– وجود عنوان «كنترل مناطق بياباني كشور» در عنوان انجمن، اندكي پرسش‌برانگيز بوده و اميدوارم اصلاح شود؛
– ظاهراً
انارها در يزد – برخلاف اغلب نقاط كشور، از جمله ساوه – از خطر سرمازدگي نجات يافته و مناظر زيبايي را با آن گل‌هاي استثنايي قرمزرنگ‌شان آفريده بودند. با اين وجود، آشكار بود كه درختان زيتون ونخل هنوز از شوك سرماي سال گذشته خارج نشده‌اند.

گل زيباي انار در محوطه مركز تحقيقات يزد

– استان يزد نيز، چون اغلب استان‌هاي كشور، در شرايط خشكسالي به سر برده و ريزش‌هاي آسماني آن در سال آبي جاري، تاكنون حدود 40 درصد ميانگين درازمدت بوده است. به گفته‌ي دكتر مشكاة نزديك به 400 ميليارد تومان به زيربخش كشاورزي و دام آسيب وارد آمده است.
– شرايط و فرم عضويت در انجمن علمي مديريت مناطق بياباني ايران را
اينجا ببينيد.
– ظاهراً يك مهمان ناخوانده نيز ديشب قصد ورود به محل مهمانسراي مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي يزد را داشته است كه به دلايل نامعلومي نتوانست به اهدافش برسد!
– شب كويري يزد، به مراتب از همتاي تهراني‌اش خنك‌تر و البته بسيار آرام‌تر بود.
– آقاي مهندس مسعود طوفان، مدير روابط عمومي اداره كل منابع طبيعي يزد، در گفتگو با نگارنده، درخواست كرد تا درباره‌ي احداث مناقشه‌برانگيز تله‌كابين در طرزجان تفت (كه به دليل وجود برفخانه‌ي كهنش در ارتفاعات شيركوه مشهور است)، مبحثي را در تارنماي مهار بيابان‌زايي بگشايم. دوستان اگر اطلاعاتي دارند، يا از مفاد گزارش ارزيابي زيست‌محيطي اين پروژه آگاه هستند، دريغ نفرمايند.
– در هنگام مراجعت به تهران، حضور يك هواپيماي مسافربري از كشور عراق در باند مهرآباد، توجه بسياري از مسافران را برانگيخت، بخصوص كه اينك مدتي است تمامي پروازهاي بين‌المللي به فرودگاه امام خميني (ره) انتقال يافته است!