بایگانی دسته: مناسبت‌ها

منظری برای درک بهتر اهمیت منابع طبیعی

هفته منابع طبیعی دیگری آمد و خواهد رفت ...

 

    پیتر جی جارویس (Peter J. Jarvis) مؤلف کتاب مبانی بوم‌شناسی و مسایل محیط زیست، در تشریح معنی زندگی می‌نویسد: «نخستین نشانه‌ی حیات بر روی کره‌ی زمین حدود 3.5 میلیارد سال پیش ظاهر شد. در این زمان، سلول‌هایی به وجود آمدند که قادر به استفاده و تثبیت انرژی بودند و از آن برای رشد و تولید مثل استفاده کردند.»
    بر این بنیاد می‌توان دریافت که دست‌کم یک میلیارد سال زمان لازم بوده تا زمین پس از پدید‌آمدنش در 4.5 میلیارد سال قبل، بتواند اوّلین نشانه‌های جدی حیات را بر روی خود درک کند. از آن زمان، 3 میلیارد 498 میلیون سال دیگر زمان لازم بود تا نخستین نسل از آنچه که امروز به انسان مشهور است، پا به عرصه ی حیات بگذارد. امّا همین انسان دو میلیون ساله، نیاز به یک میلیون و هشت صد هزار سال زمان داشت تا بتواند آنچه که از او با عنوان «انسان فرزانه» یاد می‌شود را در 200 هزار سال پیش پدید آورد.
    و به گفته‌ی جارویس، از این زمان بوده که نوعی ادراک بوم‌شناختی (اکولوژیک) لازمه‌ی بقای آدمی شده است. ادراکی که تا امروز همپا و همراه او رشد کرده و تکامل یافته است؛ امّا بی‌تردید هنوز حتا به مرزهای بلوغ هم نرسیده، چه رسد به دانشی تکامل‌یافته و کامل.
    کافی است به یاد آوریم که از بین حدود یکصد میلیون جانداری که حدس زده می‌شود در این جهان زندگی می‌کنند، فقط 1.4 میلیون آنها تاکنون شناسایی شده‌اند. بدتر از آن این که بسیاری از این شناسایی‌ها، هنوز در مراحل ابتدایی و جنینی آن باقی مانده است؛ چرا که بشر نه پولش را داشته و نه وقتش را که به این موضوعات بی‌اهمیت بپردازد!
    و دقیقاً از همین روست که امروز و در سومین روز از هفته منابع طبیعی، تمامیت اندوخته‌های طبیعی جهان در یک نگاه کلان و وضعیت منابع طبیعی سرزمین مادری‌مان، در یک نگاه خرد، اینگونه مورد هجمه‌ی توسعه‌سالاران طبیعت‌ستیز قرار گرفته است. در صورتی که اگر همان گونه که اشاره خواهم کرد، تنها اندکی از تعجیل تماشاکردن دست برداشته و با تأمّل به طبیعت پیرامون خود بنگریم، آنگاه درخواهیم یافت که در این جهان لایتناهی، شاید هیچ گوهری ارزشمندتر از خاک و آب کره‌ی زمین وجود نداشته باشد!

به قول ملای روم:

از درون خویش این آوازها ؛ منع کن تا کشف گردد رازها
رنگ‌ها بینی به جز این رنگ‌ها ؛ گوهران بینی به جای سنگ‌ها

    نفوذ يك ليتر آب در زمين جنگلي 7 دقيقه، در زمين كشاورزي 46 دقيقه و در زمين بدون پوشش 4 ساعت و 6 دقيقه است  .چه سخنی از این ساده‌تر و در عین حال گویاتر می‌تواند اهمیت حفظ سبزینه و منابع طبیعی را در زیست محیط ایران نشان دهد؟ وقتی بدانیم نفوذپذيري آب در جنگل، 40 برابر خاك بدون پوشش است؛ چگونه می‌توانیم بی مهابای فرداها در برابر تغییر کاربری غیر علمی و افزایش برهنگی سرزمین‌مان سکوت کنیم و دم برنیاوریم؟ رخدادی که آشکارا موجودیت منابع طبیعی ما را به چالش گرفته است. از همین روست که وقتی به مرور سخنان عالی‌ترین رهبران ایران در مناسبت هفته‌های منابع طبیعی سال‌های گذشته می‌پردازیم، نمی‌توانیم همراهی خویش را با این سخن رییس‌جمهور وقت – سید محمد خاتمی – اعلام نداریم: «اهتمام به منابع طبيعي، مهم‌ترين رکن توسعه پايدار است. »
    چنین است که باید بپذیریم، تصور زیستن در جهانی عاری از مواهب طبیعی، چیزی نیست جز همان کابوس مرگبار و فضای دوزخ‌واری که اغلب ما آن را در زنهار کتاب‌های آسمانی و یا بر پرده‌ی نقره‌ای هنر هفتم درک کرده‌ایم. از همین روست که کیفیت و کمیت منابع و اندوخته‌های طبیعی در هر سرزمینی، نخستین و بنیادی‌ترین شرط استمرار حیاتی پویا و با نشاط به شمار می‌رود. دریافت مهمی که هم‌زمان با بلوغ فکری جوامع و پوست‌اندازی تمدن، نوع بشر بيشتر درمی‌يابد که چه رابطه‌ی تنگاتنگ و تودرتويي با چه ابعاد عظيم و غيرقابل پيش‌بينی‌ای بين مسايل زيست‌محيطی و منابع طبیعی با کيفيت زندگی وجود دارد.

    آنچه که امروز از هماوردی انسان با طبيعت برجای مانده، چيزی نيست جز انفجارِ جمعيت، کاهش تنوّع زيستی، آلودگی محيط زيست و نبود امنيت غذايي؛ در صورتی که اين انتظارِ زيادی نبود که نسلِ دانای امروز بتواند به گونه‌ای رفتار کند تا دست‌کم فرزندانش بتوانند از طعم شيرين هماغوشی با طبيعت سخن گفته و لذّت برند؛ نه از مصائبِ تلخ هماوردی با آن رنج و دردی فزاينده را تحمّل کنند.
   بر اين بنياد، گزاف نخواهد بود که بگوييم: تمدّن معاصر در شرايطی نخستين دهه از هزاره‌ی سوّمِ عمر خويش را به پایان می‌برد که فرسنگ‌ها از مسيری متعادل و خردمندانه از منظر ملاحظات بوم‌شناختی فاصله گرفته و بسياری از روند‌های زيست‌محيطی‌اش با شتابی پس‌رونده مواجه شده است؛ به نحوی که  شايد بيش از هر زمان ديگری بتوان ادعا کرد: جامعه‌ی انسانی از بنياد ناپايدار می‌نمايد؛ ادعايي که بسياری از انديشمندانِ حوزه‌ی محيط زيست بر آن مهر تأييد زده‌اند.
   البته بايد اذعان داشت که انديشگانِ «پايداری منابع طبیعی و محیط زیست»، در شمارِ موضوعاتی است که درجه‌ی اهميت آن در جستارهای زيست‌محيطی، نشان از آگاهی و رفاه نسبی منطقه يا جامعه‌ای دارد که موضوعات ياد شده در آن به چالش کشيده شده است. به سخنی ديگر، کشف و اندازه‌گيری و ارزيابی شاخص‌های پايداری زيست (نظير کيفيت تنوّع زيستی) مسأله‌ی بسيار مهمی است؛ امّا برای آنانی که مجال آن را دارند يا اين مجال به آنها داده شده است تا به مسايل بزرگ و مهم خويش بيانديشند! از همين روست که متأسفانه در اغلب کشورهای جنوب مشاهده می‌شود که مثلاً تنوّع زيستی به موضوعی فانتزی بدل شده و امکانی برای پرداختن به ابعاد آن، به نحوی که سزاوار باشد، کمتر به وجود آمده و می‌آيد.
    در حالی که تا دو يا سه دهه‌ی پيش، شمارِ کسانی که می‌پنداشتند: طبيعت اين توان را دارد تا از خود محافظت کرده (ذاتاً خود را بازسازی کند) و می‌توان فعاليت اقتصادی و توسعه‌ی منتج از آن را جدای محيط زيست طبيعی مورد بررسی قرار داد، در اکثريت قرار داشتند؛ امروزه شرايط به گونه‌ای ديگر رقم خورده و شاهد رشد شتابناکِ باورهايي هستيم که پندارهای نسل گذشته را به درستی به چالش کشانده‌اند؛ باورهایی که می-گويند: «اگر می‌خواهيم عملکرد اقتصادی جامعه به پايداری برسد، بايد ملاحظات زيست محيطی در فعاليت‌های تجاری بيشتر رعايت شود. اينک بهره‌برداری از مواد اوّليه و به دنبال آن تجمع و رهاشدنِ اين مواد در محيط زيست به حجمی رسيده که از حد ظرفيت تحمّل بوم‌شناختی فراتر رفته است. بنابراين برای کاستن از شتاب مصرف مواد اوّليه، بايد مصرفِ جهانی آن به بهانه‌ی توسعه‌ی اقتصادی، قانونمند شده و مهار گردد. چه، اگر می‌خواهيم مواد اوّليه‌ی ما دچار تخريب نشوند، بايد به آنها فرصت بازفرآوری و زيست‌پالايي مجدد دهيم.»

    فرجام:
   جمعيت، آلودگی و منابع سه حوزه‌ی عمده‌ای هستند که ريشه‌ی اغلب بحران‌ها يا دشواري‌های زيست‌محيطی جهانِ ما، پيرامون يا متأثر از آنهاست. با اين وجود و به رغم حضور طيف ظاهراً پرشمار و متنوّعی از مسايل زيست‌محيطی، به قول دانيل چيراس – Daniel D. Chiras – صاحب کتاب ارزشمند «علوم زيست‌محيطی؛ اقدام برای آينده‌ای پايدار » (Environmental science; action for a sustainable future) به نظر می‌رسد ريشه‌های اصلی اغلب اين مسايل در حوزه‌ی محيط‌زيست به درخت واحدی می‌رسند؛ به سخنی ديگر، از آنجا که عموماً درکی ناقص و مبتنی برعلايق يا مصلحت‌سنجي‌های بخشی، متوجه اقدامات بازدارنده‌ی بحران‌های زيست‌محيطی است، مشاهده می‌کنيم که راه‌کارهای ارايه شده يا سياست‌های به کار رفته، بعضاً به تغييرات و جرح و تعديل‌های حاشيه‌ای پرداخته يا تنها بخشی از يک مسأله را حل کرده‌اند و درنتيجه عملاً و با ناديده انگاشتن ابعاد واقعی بحران، مسايل را وخيم‌تر کرده و هزينه‌ی درمان را در طول زمان بالاتر برده‌اند. چيراس حتا پا را از اين هم فراتر نهاده و صراحتاً می‌گويد: «با گذشت سال‌ها به اين دريافت رسيده‌ام که بسياری از تلاش‌های ظاهراً اساسی صورت گرفته به انگيزه‌ی حفاظت از محيط‌زيست، اصلاً ربطی به موضوع نداشته‌اند! در حقيقت، بيشتر تلاش‌ها را دقيقاً می‌توان به مثابه جانشين و وسيله‌ای موقت تلقی و ترسيم کرد، زيرا اغلب آنها فقط به نشانگانِ بيماری می-پردازند و از فهم دلايل اصلی نهفته در آن عاجزند.»
    به هرحال آنچه که انکارناپذير می‌نمايد، آن است که نگرانی از آينده‌ی زيست‌محيطی جهان و عواقب درازدستی‌های نابخردانه‌ی آدمی در اندوخته‌های طبيعی آن، اينک نه صرفاً دغدغه‌ی روشنفکران و انديشمندان حوزه‌ی محيط زيست که در شمارِ پنج گرايه‌ی نخست مردان سياسی زمين است.
    امید که در آیین‌های گرامی داشت هفته‌ی منابع طبیعی در ایران، مردان و زنان سیاست‌سالار ایرانی هم عملاً ثابت کنند که رعایت ملاحظات مبتنی بر حفظ محیط زیست، در شمار اولویت‌های محوری برنامه‌های ایشان جای دارد. عزم دولت ایران برای انتشار گزارش ملّی کشور در خصوص تغییرات آب و هوا و پیامدهای جهان‌گرمایی، می‌تواند شناسه‌ای امیدبخش در این حوزه به شمار آید؛ شناسه‌ای که انتشار نخستین پیش‌نویس این گزارش – همزمان با آغاز هفته منابع طبیعی – نویدبخش سزاوارانه‌ی آن است.

برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن

روز جهاني مقابله با سدسازي

     به همت گروهي از ايرانيان علاقه‌مند و سبزانديش در انجمن كوهنوردان ايران و جمعيت زنان مبارزه با آلودگي محيط زيست شاخه‌ي تنكابن، همزمان با روز جهاني مقابله با سدسازي و حفاظت از رودخانه‌ها (14 مارس)، در بيست و چهارمين روز از اسفندماه سال جاري، همايشي در سالن اجتماعات فرهنگسراي ارشاد شهرستان تنكابن برگزار خواهد شد.
    علاقه‌مندان مي‌توانند براي آگاهي بيشتر به تارنماي «دوستداران ميراث فرهنگي و محيط زيست ايران» مراجعه فرمايند.

البته عنوان فارسي پوستر در برگردان فارسي وفادار نمانده است!

     گفتني آن كه سابقه‌ي برگزاري اين آيين جهاني به 12 سال مي‌رسد و هم‌اكنون بر شمار حاميان اين مراسم در اغلب كشورهاي جهان به طرز چشمگيري اضافه شده است.

Taking Action for Rivers on March 14

 

 

    براي آگاهي بيشتر مي‌توانيد از تارنماي رسمي اين آيين بهره ببريد.

تظاهرات مخالفان سدسازي در چين

    به اميد روزي كه عملاً سدسازي به عنوان آخرين گزينه در مديريت آب كشور مطرح شده و تا ارزيابي دقيق بازخوردهاي سدهاي احداث شده‌ي كنوني، ديگر شاهد افتتاح سد مخزني بزرگ جديدي نباشيم.

برادرم درخت …

کمال‌الدین ناصری عزیز به بهانه‌ی آغاز هفته منابع طبیعی و روز درختکاری، دل‌نوشته‌ای ارزشمند و آهنگین را برایم ارسال کرده که با اجازه‌ی ایشان، آن را در مهار بیابان‌زایی منتشر می کنم.
    به امید روزی که تمامی مدرسان دانشگاهی ما، به ویژه در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی، اینگونه عاشقانه طبیعت را دوست داشته باشند و بذر عشق و امید را در بین شاگردان خود بپرورانند … اساتیدی که «درخت» را با عنوان «برادر» خطاب می‌کنند و  از رنج و درد و زخم او، عمیقاً غمگین و پژمان می‌شوند.

     کمال‌الدین عزیز:
     روز درخت‌کاری بر تو نیز مبارک و اندیشه‌ی سبزت بر فضای ایران عزیز همواره باقی و جاری باد.

درختان را حرمت نهیم ...

     و اینک دست‌نوشته‌ی منظوم دکتر کمال‌الدین ناصری خطاب به نگارنده:

     … در فضای اندوهی که پس از شنیدن خبر قطع درختان کهنسال گیلان بر من و ما عارض شده بود، چند کلمه‌ای را بر کاغذی نوشتم که اکنون آنها را بر دیوار اتاق کارم آویخته‌ام و به آنها علاقه و اعتقاد دارم. برای بزرگداشت روز ملّی درختکاری آن را با شما به شراکت می‌گذارم:
 
برادرم درخت
شکوه رستن و حیات
سترگ و سربلند و سبز
 
فکنده پنجه در زمین
بر آسمان گشاده دست
به جستجوی نور و رنگ
رها میان بادها
 
نهفته راز زیستن
میان شاخسار و برگ
 
به پیکرش چه زخم هاست
ز رنج جهل و خشم و آز
ز رنج روزگار سخت
برادرم درخت
برادرم درخت

 

روز درختکاری گرامی باد

ارادتمند – ناصری

چهارشنبه همه خواهند آمد!

     در آستانه‌ي هفته‌ي منابع طبيعي، روز چهارشنبه – 14 اسفند 1387 – نشستي در محل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور برگزار خواهد با عنوان: «ظرفيت‌ها و چالش‌هاي سازمان‌هاي مردم نهاد و جوامع بومي و محلي در حفظ، احياء، توسعه و بهره‌برداري پايدار از منابع‌ طبيعي تجديد‌شونده».

     در اين نشست كه خبرنگاران و اصحاب مطبوعات رودررو با تمامي ذينفعان اين حوزه قرار مي‌گيرند،  نمايندگاني از سازمان‌ها و نهادهاي زير حاضر خواهند بود:

    نمايندگان سازمان‌هاي مردم نهاد

o انجمن جنگل‌باني ايران (مهندس نصرتي)؛
o شبکه سازمان‌هاي غيردولتي زيست‌محيطي (دکتر توسلي)؛
o مؤسسه همياران غدا (باقر نمازي)؛
o انجمن دروازه‌هاي سبز پارس (خانم زماني)
o موسسه انديشه سبز
o موسسه حاميان طبيعت پاک
o انجمن ديده‌بان کوهستان
o شرکت ساپکو
o موسسه کوهستان سبز
o جمعيت حاميان زمين
o موسسه اوج سبز
o مؤسسه تسهيلگران پيشرو (مهندس نشاط)؛
o جامعه جمعيت زمرد طبيعت کوير از استان خراسان رضوي، (خانم گواهي)؛
o انجمن زنان مبارزه با آلودگي محيط‌زيست (خانم کاشفي)؛
o مؤسسه نوآوران پارس (دکتر اميري)؛
o يک سازمان مردم نهاد از استان کرمان (خانم مهدويان)؛
o يک سازمان غيردولتي از تهران (خانم معصومي)؛
o انجمن حفظ محيط کوهستان (مهندس عبدالله اشتري)؛
o مؤسسه توسعه پايدار و محيط زيست (دکتر محمد تقي فرور ، مهندس فاطمه ظفرنژاد و کارشناسان مربوط).

    نماينده اي از تعاوني ها
  o تعاوني توسعه ياران مهر(دکتر پروين معروفي)

    نمايندگان سازمان‌هاي جوامع بومي و محلي
  o ايل ابوالحسني، منطقه خوارتوران (رضا صالحي، رئيس شوراي معيشت پايدار عشاير کوچرو)؛
  o ايل شاهسون، منطقه قفقازي ايران (حاج صاحب عيسي‌زاده، رئيس شوراي معيشت پايدار عشاير کوچرو)؛
  o ايل قشقائي، منطقه زاگرس (علي اکبر اميري، منشي شوراي معيشت پايدار عشاير کوچرو طايفه شش بلوکي)
  o گروه توسعه پايدار کشاورزان دشت گرمسار (احمد طاهري، مدير عامل)؛

    نمايندگان سازمان‌ جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري کشور
o معاونت سازمان در مناطق خشک و نيمه‌خشک (مهندس ناصر مقدسي)؛
o مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع کشور (مهندس محمد درويش کارشناس بخش بيابان)
o دفتر امور بيابان (مهندس عبدي‌نژاد مدير کل)؛
o روابط عمومي و امور بين الملل (مهندس رزاقي)؛
o روابط عمومي و امور بين‌الملل (مهندس چنانه، مدير کل)؛
o دفتر استعداديابي (مهندس ابولفضل ميرقاسمي، مدير کل دفتر و مدير ملي طرح MENARID).

    بسيج سازندگي استان تهران

    کميته ملي المپيک

   نمايندگان بخش دانشگاهي
o مرکز تحقيقات بين‌المللي همزيستي با کوير (دکتر حسن احمدي، رئيس مرکز)؛
o چهره ماندگار و محقق ارجمند در ارتباط با بيابان و کوير (دکتر کردواني)؛
o دانشکده منابع طبيعي دانشگاه تهران، (دکتر اکبر مهرابي، استاد ومحقق)؛
o دانشگاه علامه طباطبائي (دکتر محمود جمعه‌پور، عضو هيئت علمي).

    نماينده از شهرداري‌ها
o مرکز مشارکت‌هاي زيست‌محيطي شهرداري منطقه 7 تهران

    نمايندگاني از بخش آموزش و پرورش
o سازمان دانش‌آموزان شهر تهران
o سازمان دانش‌آموزاي شهرستان‌هاي استان تهران

    محورهاي مورد بحث در اين نشست كارشناسي – مطبوعاتي عبارتند از:
• جايگاه و ظرفيت سازمان‌هاي مردم نهاد و جوامع بومي و محلي در برنامه اقدام ملي مقابله با بيابان‌زايي و توسعه پايدار منابع طبيعي؛
• ارتباط دانش بومي در مقابله با تخريب سرزمين و خشکسالي، مستندسازي و تلفيق آن با دانش نوين؛
• راه‌کارهاي ايجاد انگيزه و تحرک‌بخشي به منظور مشارکت سازمان‌هاي مردم نهاد در توسعه پايدار منابع طبيعي و برنامه اقدام ملي؛
• موانع و محدوديت‌هاي قانوني، ساختاري و تشکيلاتي براي مشارکت فعال سازمان‌هاي مردم نهاد و جوامع بومي در فعاليت‌هاي منابع طبيعي و اجراي برنامه اقدام ملي مقابله با بيابان‌زايي؛
• بررسي چگونگي تعامل و مشارکت سازمان‌هاي مردم نهاد و دولتي در اين امر.

    ضمن قدردانی از برپاکنندگان این گونه هم اندیشی ها، اميد است كه حاصل اين هم‌انديشي‌ها به ارتقاي وزن ملاحظات محيط زيستي در بين اولويت‌هاي راهبردي كشور منجر شود.

     مؤخره:
    يكي از مدعوين اين نشست، جناب دكتر پرويز كردواني است كه اميدوارم مجال لازم براي طرح مجدد ديدگاه‌هاي حيرت‌انگيزشان در باره محيط زيست را در حضور كارشناسان و متخصصان اين حوزه بيابند!

مهم‌ترین دلایل شتاب بیابان‌زایی در ایران

     همزمان با نزدیک‌شدن به هفته‌ی منابع طبیعی، بسیاری از علاقه‌مندان به طبیعت در هر دو بخش دولتی و مردم‌نهاد می‌کوشند تا  با برگزاری نشست‌های گوناگون و آیین‌های درخور این هفته، تا آنجا که می‌توانند بر اهمیت حفظ مواهب طبیعی سرزمین مادری تأکید ورزند. از همین رو، تا ساعاتی دیگر، رهسپار نگین سبز وطن، گیلان عزیز هستم تا در تالار اجتماعات دانشکده‌ی منابع طبیعی گیلان، واقع در شهرستان صومعه سرا، به ایراد سخنرانی با عنوان: «مهم‌ترین دلایل شتاب بیابان‌زایی در ایران» بپردازم. در این مراسم که به پیشنهاد جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست گیلان و حمایت و همکاری برخی از نهادهای دولتی و دانشگاهی منطقه برگزار می‌شود، علاوه بر نگارنده، همکار عزیزم، مصطفی خوشنویس نیز در باره‌ی اهمیت حفظ درختان کهنسال و جایگاه این آیه‌های ارزشمند خلقت در خزانه‌ی غنی طبیعت وطن سخن خواهد گفت.

مراسم، رأس ساعت 16:30 روز شنبه، 10 اسفند 1387 آغاز خواهد شد.

     در اینجا، خلاصه‌ای از سخنرانی خویش را برای آگاهی خوانندگان عزیز تارنمای مهار بیابان‌زایی منتشر می‌کنم.

سخنرانی محمد درویش در دانشکده منابع طبیعی گیلان - 10 اسفند 1387

     بیابان‌زایی، بیش از 10 هزار سال قدمت دارد. یعنی درست از زمانی که بشر زندگی شبانی را به کنار نهاد و با کشف کشاورزی، آموخت که چگونه می تواند به جای تعقیب و شکار غذا، مایحتاج خویش را از زمین بدست آورد و سکنی‌گزین شود. به دیگر سخن، شايد حکايت تلخ بيابان­زايی را بتوان از آنجا آغاز کرد که يکی از اهالی زمين به نام انسان، توانست گوی سبقت را از ديگر موجودات زنده‌ی زمينی بربايد و شمارِ خويش را با شتابی گيج­کننده افزايش دهد، آدمی، آنگاه که متوجه‌ی اين رشد حيرت­انگيز شد، چاره­ای نداشت تا اشتباه دوّم را نيز مرتکب شده و تصميم بگيرد از کوتاه­ترين راه و در کمترين زمانِ ممکن، دهان‌های گرسنه را به هر قيمتی سير کند. بر پايه‌ی يکی از جديدترين مطالعات ديرين­شناسی خاک[1]، آشکار شده که فرايند بيابان­زايی ناشی از فشارهای انسانی در يونان باستان، از پيشينه­ای دست­کم 4500 ساله برخوردار است[2] و اين فرايندها، نه­تنها بر حاصلخيزی اراضی کشاورزی اثر گذاشته که در درازمدت، گرايش اقليمی منطقه را نيز به سوی خشکی بيشتر سوق داده است؛ چنانچه همان مطالعات ثابت کرده است که ميانگين سالانه‌ی ريزش‌های آسمانی يونان باستان در سرزمين‌های با ارتفاع کمتر از 1000 متر، به 932 ميلي‌متر می­رسيده است (Retallack، 2001). اين واقعيت، يعنی اثر متقابل بيابان­زايی در تشديد روند تغيير اقليم و گرم­تر شدنِ سرزمين‌های متأثر از آن را پيشتر Hulme  و Kelly  (1997) نيز در آفريقا به اثبات رسانده بودند[3].

   در سال 1987 ميلادی، گزارشی با عنوان « آينده‌ی مشترک ما[4]» توسط دانشگاه آکسفورد منتشر شد که به رغم گذشت حدود 22 سال، هنوز چيزی از استحکام و اعتبارِ بينش حاکم بر روح کلمات آن، کاسته نشده است؛ در آن گزارش می­خوانيم: « زمين يکی است، ولی جهان يکی نيست؛ همه‌ی ما برای ادامه‌ی حيات خويش به يک بوم­سپهر متکی هستيم، با اين همه هر جامعه و هر کشور در تلاش برای بقا و سعادت خويش است، بدون آنکه به تأثير تلاش خود بر ديگران چندان توجهی داشته باشد. »              

   و اگر ادعا شود روند کماکان شتابناک جريان بيابان­زايی در آغازين سال‌ها از هزاره‌ی سوّم ميلادی شاهدی است بر درستی گزارش آکسفورد، به نظر نمی­رسد سخنی به گزاف گفته شده باشد. ميليون‌ها انسان آشکارا در معرض نيستی قرار گرفته­اند؛ مالاريا هنوز بيش از يک ميليون نفر را در سال از پا درمی­آورد[5]؛ يک ميليون نفری که اغلب در آسيب­پذيرترين سرزمين‌های متأثر از بيابان­زايی در آفريقا زيست می­کنند. اما بشر متمدن و دانای شمالی، به جای چشم دوختن به چنين بحران‌های آشکاری در خارج از مرزهای خويش، کماکان با سماجتی تأسف­بار، با دو برابر کردنِ توليد دی اکسيد کربن در طول فقط سه دهه‌ی گذشته[6]، در انديشه‌ی دوام و سعادت انحصاری خويش است! آيا طغيانِ هر از چندگاهِ  ويروس‌های ناشناخته­ای نظير HIV  يا سارس و … خود دليلی بر صحت درونمايه­های انگيزشی دريافت آکسفورد نيست که همه‌ی ما برای ادامه‌ی حيات خويش به يک بوم­سپهر متکی هستيم؟ و آيا می­توان به ادعای برقراری امنيتی پايدار، تنها در بخشی از زمين، دلخوش کرد؟[7]

    در ایران نیز، با وضعیتی به مراتب ناپایدارتر از متوسط جهانی مواجه هستیم. چرا که اغلب مناطق کشور در قلمرو سرزمین‌های خشک و نیمه‌خشک جای گرفته و از شکنندگی زیاد و توان برگشت‌پذیری اندکی برخوردار هستند. افزون بر تنگناهای اقلیمی، به گمانم، آنچه را که باید به عنوان متهم ردیف نخست در تشدید روند بیابان‌زایی در ایران معرفی کرد، نه فقر اقلیمی و نه فقر اقتصادی، که فقر دانایی است؛ فقر که با دو اهرم ویرانگر خویش (فقر مدیریتی و فقر فرهنگی)، بیشترین آسیب را به پایداری محیط زیست ایران وارد ساخته است.


[1] Paleopedology

[2] افلاطون، کهن­نابغه‌ی برجسته‌ی يونانی، در رساله‌ی خويش با عنوان «آتن فرسوده» تصريح دارد که فرايندهای تخريب سرزمين در يونان باستان ممکن است از قدمتی 10 هزارساله برخوردار باشند (Moore.و همکاران، 1996). برای آگاهی بيشتر نگاه کنيد به درويش (1381).

[3] برای آگاهی بيشتر، نگاه کنيد به درويش (1379).

[4] Our common future (به نقل از: پرزدکوئيار، 1996).

[5] همشهری، ش 3033 ، ص 5.

[6] همان.

[7] در اصول نهم و دهم از منشور پارک فناوری پرديس آمده است: «ما محيط زيست را يک سرمايه‌ی ملّي و حفظ آن را يک وظيفه‌ی اساسي مي­دانيم… ما به همسايگان خود ارج مي­­گذاريم و با آنان برادر و مهربان خواهيم بود … همکاري، استراتژي آينده ما است. توسعه‌ی علم و فناوري پيشرفته با همکاري عجين شده است. ما در راستاي افزايش توانمندي‌هاي خود، به همکاري‌هاي بين­المللي به عنوان يک اصل غير قابل اغماض مي­نگريم و علاقه­مند هستيم با تمامي شرکت‌ها و مراکز فناوري در جهان ارتباط و همکاري تنگاتنگ داشته باشيم

جایزه‌ای برای آنها که با دریچه دوربین به بیابان‌زایی می‌نگرند!

    صبح دیروز میزبان رییس مؤسسه مردم نهاد توسعه پایدار و محیط زیست (CENESTA)، سرکار خانم دکتر رضوی و همکارشان بودم؛ مؤسسه‌ای که تاریخ آغاز به کارش به سال 1358 می‌رسد و از این نظر شاید یکی از پیشکسوت‌ترین نهادهای غیردولتی در حوزه‌ی محیط زیست ایران به شمار آید. هر چند اگر سه دهه فعالیت این تشکل سبز را با همتای آمریکایی‌اش – مؤسسه‌ی سیرا کلاب (SIERRA CLUB) – مقایسه کنیم که سال تأسیس آن به 1892 میلادی (117 سال پیش) می‌رسد؛ آنگاه به روشنی درخواهیم یافت که چه فاصله‌ی ژرفی بین تشکل‌های مردم نهاد ایرانی و آمریکایی در حوزه‌ی محیط زیست – دست‌کم از منظر قدمت زمانی – وجود دارد.
   بگذریم …

    دکتر رضوی آمده بود تا ضمن معرفی تازه‌ترین طرح‌ها و اقدامات نهاد متبوعش، خبر برگزاری یک مسابقه‌ی بی‌نظیر را هم بدهد! بی‌نظیر از این جهت که تاکنون به یاد ندارم فراخوانی برای هنرمندان عکاس ایرانی داده شده باشد و جوایزی هم درنظر گرفته باشند با موضوع «مقابله با بیابان‌زایی و تخریب سرزمین»!
   مسابقه‌ای که هر علاقه‌مندی می‌تواند در آن شرکت کرده و شاهد داوری آثارش از سوی اساتیدی چون فرهاد ورهرام باشد. بنابراین تا زمان باقی است با شماره تلفن 66972973 تماس گرفته و از جزییات این مسابقه و نحوه‌ی ارسال آثار خویش آگاهی یابید.
   به سهم خویش از تلاش‌های مرکز تحقیقات بین‌المللی همزیستی با کویر دانشگاه تهران، روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و مؤسسه مردم نهاد توسعه پایدار و محیط زیست برای حمایت و برگزاری شایسته‌ی چنین مسابقه‌ای قدردانی کرده و امیدوارم از حاصل آن، بتوان با چشمانی بینا و پویشگر آشنا شد که با هنرمندی وخامت خطر بیابان‌زایی را در سرزمین مادری به تصویر کشیده‌اند؛ هشداری که شاید اثر آن بیشتر از ده‌ها مقاله‌ی نوشتاری بتواند برنامه‌ریزان مملکتی و افکار عمومی را نسبت به عواقب نادیده‌انگاشتن ملاحظات زیست‌محیطی در چیدمان توسعه‌ی کشور زنهار دهد.

چرا هنوز مي‌توان مصاديقي از حيوان‌آزاري را در ايران ديد؟!

و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون
و بدانيم اگر كرم نبود، لطمه مي‌خورد به قانون درخت …

حيوانات ميتوانند درسهاي بزرگي از ايثار و عشق و مقاومت به ما بدهند، اگر يادمان باشد كه به قول سهراب عزيز: چشمها را بايد شست ...

 

    بي‌گمان، يكي از شناسه‌هاي توسعه‌ي انساني، ارزشي است كه انسان‌ها، نه فقط براي انسان‌ها كه براي همه‌ي زيستمندان طبيعت، از گياهان گرفته تا جانوران قايل هستند. حيات، به مفهوم دقيق كلمه، تنها هنگامي پايدار، باكيفيت و پرنشاط خواهد بود و خواهد ماند كه بتوانيم در كنار خويش از موهبت حضور گياهان و حيوانات نيز بهره‌مند باشيم. جهان بدون سبزينه و بدون پرنده و كرم و سگ و گربه و يوز و گراز و اسب و قورباغه و … چيزي نيست جز همان جهنمي كه خداوند وعده‌ي آن را به بدخواهان و ستم‌پيشگان داده است.
    به باور نگارنده، براي مهار پديده‌ي شرم‌آور حيوان‌آزاري بايد كاري بنيادي را آغاز كرد و از كودكستان و دبستان آغاز نمود.
   اگر بتوان فرزنداني را تربيت كرد كه دلشان براي يك پرنده، يك درخت، يك سگ، يك گربه، يك سمور آبي و … بسوزد و هيچگاه به خود اجازه ندهند كه براي تفريح و سرگرمي به آزار اين آيه‌هاي بي‌گناه و مفيد خلقت بپردازند، آنگاه مي‌توان اميدوار بود كه آينده‌ي اين بوم و بر مقدس در دستان ايرانيان توانمند و مسئوليت‌پذيري خواهد افتاد كه نقش خود را به عنوان شهروند صلح‌جو و مفيد جامعه‌ي جهاني به خوبي ايفا كرده و ايراني پرتوان، طبيعت‌دوست و عدالت‌محور را به جهان معرفي خواهند كرد.
   پرهيز از ترويج رسوم غلط، كه به يكي از آنها در يادداشت پيشين هم اشاره كردم و يا عدم افتخار به عكس گرفتن در كنار لاشه‌ي حيوان بي‌گناهي كه براي تفريح شكار كرده‌ايم، مي‌تواند از مصاديق اميدواركننده‌ي مهار اين پديده‌ي شوم در ايران‌زمين باشد.

    يادمان باشد كه ما فرزندان آن ايراني فرزانه‌اي هستيم كه متجاوز از ۲۵۰۰ سال پيش گفته بود:

به فهم آب رسیدن و گندم را گرامی داشتن،
این آیین من است.
پس هرکه رونده ای را بیازارد
جهان را آزرده است.
او که درختی را بیافکند،
بی اجاق خواهد مرد.
او که آب را بیالاید،
روان خویش را آلوده است.

 کوروش بزرگ (ترجمه شده از منشور پارسوماش)

 

    مؤخره:
    ممنون از آونگ خاطره‌هاي ما كه به موقع زنهارمان داد. خوشحال مي‌شوم تا ديگر سبزانديشان دنياي مجازي نيز در نكوهش حيوان‌آزاري يادداشتي را در تارنمايشان اختصاص دهند. در ضمن اين يادداشت در صفحه ۲ روزنامه همشهري امروز – نوبت عصر  ۶ بهمن ۸۷- منتشر شده است.

 

    در همين ارتباط و از همين نويسنده:
– گراز خوب، گراز مرده است!
– انسان زيان‌كار ؛ حيوان زيان‌كار ، شرق‌الاوسط و كريستف‌كلمب!
– اميدوارم سگي را نوازش كني
– عكس گرفتن در كنار لاشه‌ي شكار به چه معني است؟
– براي اشك‌هاي اسماعيل كهرم
– از مارمولك‌ها بياموزيم
– در نكوداشت روز ملي حمايت از حيوانات

آيا نرخ فرسايش بادي در ايران طبيعي است؟!

    همزمان با روز هواي پاك و به دعوت اداره كل حفاظت محيط زيست استان خوزستان، فردا در همايش تخصصي آلودگي هوا شركت كرده و در تالار اجتماعات شركت سهامي آب منطقه‌اي استان، به ايراد سخنراني با عنوان: «راهبرد مهار فرسايش بادي در خوزستان و ايران» خواهم پرداخت.
    اينك براي آگاهي خوانندگان عزيز مهار بيابان‌زايي، چكيده‌ي آنچه كه در اهواز ارايه خواهم كرد را منتشر مي‌كنم:

سخنراني محمد درويش در اهواز- 29 دي 1387

    بر بنياد مطالعات موجود، ساكنان متجاوز از 178 نقطه در محدوده‌‌ي 82 شهرستان و 17 استان بیابانی کشور، از عقوبت‌هاي فرسايش بادي در رنج و زحمت هستند. استان زرخيز خوزستان و مردم شريف آن، يكي از همين عرصه‌هاست كه شوربختانه در سال‌هاي اخير با روندي شتاب‌ناك‌تر از متوسط كشوري در معرض هجوم گاه و بيگاه ماسه‌هاي روان و توفان‌هاي غبارآلود قرار گرفته‌ است.
    پرسش اين است كه آيا با توجه به ويژگي‌هاي جغرافيايي، پيكرشناختي و اقليمي فلات ايران، چنين رخدادي طبيعي است يا خير؟ و مهم‌تر آن كه چگونه مي‌توان از شدّت اين پديده‌ي شوم و آلودگي هواي ناشي از آن – دست‌كم در سكونت‌گاه‌هاي انساني كاست؟
    بايد دانست فرسايش بادي يكي از بارزترين مصادیق و اصلی‌ترین شناسه‌های جریان ویران‌گر بيابان‌‌زايي محسوب شده و در شمار مهم‌ترین مشكلات سد راه توسعه و عمران در اغلب کشورهای قرار گرفته در زیست‌اقلیم‌های فراخشک، خشك و نيمه خشك محسوب مي‌شود.
    از اين رو، آشكار است كه ایران‌زمین نيز مي‌بايست در شمار كشورهايي باشد كه از عقوبت‌هاي فرسايش بادي متأثر شود. امّا شواهد و آمارهاي موجود نشان مي‌دهد كه نه‌تنها فرسايش بادي در ايران، سرزمين‌هاي قابل‌توجهي را متأثر كرده است، بلكه وخامت اوضاع در شرایطی به مراتب نگران‌کننده‌تر از متوسط جهانی قرار دارد. کافی است بدانیم که چیزی نزدیک به 2 درصد (1.81 درصد) از مساحت خشکی‌های جهان  به وسعت 2/235 ميليون هكتار از تبعات مستقیم فرسایش بادی در رنج و تنش هستند؛ در صورتی که رقم نظیر آن برای ایران، چیزی نزدیک به 20 میلیون هکتار (19.66 ميليون هكتار) یا 12 درصد از خاک کشور است. به دیگر سخن،  نسبت سطوح مناطق تحت تأثير فرسايش بادي در ايران بيش از 6 برابر متوسط جهاني است؛ واقعیتی که ناگفته ژرفای خطر و وخامت شرایط ایران را نشان می‌دهد.
    تأسف‌آورتر آن كه براي مقابله با رخداد ناميموني كه سالانه افزون بر يك هزار ميليارد تومان به سرمايه‌ي ملّي اين بوم و بر خسارت مي‌زند، عملاً اراده‌اي سزاوارانه وجود ندارد. چرا كه اگر داشت، نبايد از قول مديركل منابع طبيعي استان يزد مي‌شنيديم كه اعتبارات تخصيص‌يافته در طول چهار دهه‌ي گذشته براي مقابله با فرسايش بادي تنها 500 ميليارد ريال بوده است! آيا چنين نسبتي سزاوارانه است؟!
    به هر حال، بر بنياد مطالعاتي كه با هدايت دفتر امور بيابان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور به انجام رسيده است، از رقم 20 ميليون هكتار ذكر شده، 7/12 میلیون هکتار منطقه برداشت، 9/1 میلیون هکتار منطقه حمل  و 06/5 میلیون هکتار منطقه رسوب است. بنابراين ناگفته پيداست كه اولويت برنامه‌هاي مهار فرسايش بادي بايد بر روي 12.7 ميليون هكتار عرصه‌هاي برداشت متمركز شود. البته خوشبختانه، تنها 6.4 ميليون هكتار از عرصه‌هاي كشور – به دليل ملاحظات جمعيتي، صنعتي و يا زيربنايي تحت تهديد مستقيم فرسايش بادي قرار دارند كه از اين مقدار: 1/2 ميليون هكتار در شرايط بحراني درجه يك (زياد)، 2/2 ميليون هكتار در شرايط بحراني درجه دو (متوسط) و 1/2 ميليون هكتار هم در شرايط بحراني درجه سه (كم)  طبقه‌بندي شده‌اند.
همچنين  بررسي تصاوير ماهواره¬اي MODIS نشان مي دهد كه منشأ توفان‌هاي گرد و غبار در جنوب غرب ايران، ناهمواري‌هاي گسترده‌ي موجود در صحراي بزرگ ربع الخالي عربستان، سواحل درياي احمر و نيز پهنه‌هاي خشك‌شده و نمك‌زار هورالعظيم در عراق است. تخمين زده مي شود كه توفان‌هاي مذكور مي توانند سالانه در حدود 500 ميليون تن گرد و غبار ناشي از فرسايش بادي را وارد نيوار كنند.  گفتني آن كه ذرات برداشت‌شده از صحرای ربع‌الخالی به صورت سیکلوئیدی به گردش درآمده و در بعضی اوقات پس از عبور از خلیج فارس و گذر از خوزستان وارد عراق شده و در آنجا نیز به دلیل خشک بودن هورالعظیم و وجود دشت سیلابی  دجله و فرات بر میزان و حجم آنها افزوده شده و سپس مجدداً به ایران بر می گردد. با این حال منشاء اصلي این توفان‌ها را بايد همان صحرای ربع الخالی عربستان دانست که به دلیل  ریز بافت بودن ذرات حمل شده در بعضي اوقات آثار آن تا شهرهاي مركزي ايران و حتا آسمان پايتخت ايران نيز گزارش شده است.  جنس ذرات حمل شده بیشتر از دو نوع رسي و سيلتي است. اگر چه سیلت‌ها در منشاء به فرسایش بادی و برداشت حساس‌ترند و بسیار بیشتر از ذرات رسی برداشت می شوند، اما ذرات رسي  به دلیل آنکه سبک‌تر بوده، گرد و غبار ناشي از آن مسافت طولاني‌تري طي مي‌كنند. بنابراین گرد و غباري که در مناطق دور از خوزستان ديده مي‌شود را می‌توان بيشتر از اين نوع دانست.
   به هرحال، براي مهار بحراني كه هم‌اكنون در ديار خوزستان چهره نمايانده، چاره‌اي نيست جز آن كه به تعاملي فراملّي دست يازيده و تمامي كشورهاي حاشيه‌ي جنوبي خليج فارس به همراه عراق را به دور يك ميز دور هم نشاند و از اين فرصت تاريخي كه ملاحظات محيط زيستي فراهم آورده است، نهايت استفاده را برد. چه، همكاري و تعامل براي حفظ پايداري سرزمين، مي‌تواند فصل مشترك و گرانيگاه پرقدرتي براي تداوم مودت و دوستي بين كشورهاي يادشده بوجود آورد و بدين‌ترتيب همه خود را براي نخستين‌بار در پشت يك خاكريز و در مواجهه با يك دشمن مشترك (بيابان‌زايي و فرسايش بادي) ببينند.
   تا بدين‌ترتيب بتوان خوزستان و مردم شريفش را از گزند بلاياي ناشي گرد و غبار و فرسايش بادي محفوظ داشت .

استقبال كم‌نظير از رستاخيز دوم وبلاگستان در جهان

رستاخيز سبز در ۲۳ مهرماه ۱۳۸۷ - ۱۵ اكتبر ۲۰۰۸

در كمتر از سه ساعت، شمار وبلاگ‌هاي داوطلب مشاركت در روز اقدام جهاني وبلاگستان در برابر فقر در 15 اكتبر از 24 وبلاگ و 28 هزار خواننده به 497 وبلاگ و بيش از يك ميليون و سيصدهزار خواننده افزايش يافت.
جالب اينكه تاكنون، دو وبلاگ نيز از ايران به ثبت رسيده‌اند كه اولي: «يادداشت‌هاي يك سرباز معلم جنوبي» و دومي: «رونوشت‌ها» است. كه البته ميزان مشاركت ايراني‌ها، حتي از وبلاگنويسان كشور افغانستان هم كمتر بوده است!
هر چند ايمان دارم هموطنان عزيزم ثابت خواهند كرد كه بيش از اين به چنين حركتهاي جهاني باور داشته و در راه ريشه‌كن ساختن فقر مشاركت خواهند كرد.

شمارش معكوس براي دومين رستاخيز وبلاگي جهان – 15 اكتبر 2008

23 مهر 1387؛ رستاخيز سبزي ديگر

يادتان هست، سال گذشته صاحبان بيش از 20 هزار وبلاگ در سراسر جهان در روز 15 اكتبر برابر با 23 مهرماه چگونه در حركتي خودجوش و به نشانه‌ي حمايت از محيط زيست جهاني، دست كم يك يادداشت از وبلاگشان را به موضوع محيط زيست اختصاص دادند؟
آن حركت شورآفرين را بيش از 15 ميليون نفر در سراسر جهان به نظاره نشستند و موجي بزرگ و مانا را به حركت درآوردند.
امسال نيز مي‌خواهيم با محوریت موضوع فقر – مولفه ای که قرابت نزدیکی با درجه پایداری محیط زیست دارد – چنين كنيم و به اميد خدا، تعداد همراهان را در ايران و جهان از مرزهاي سال گذشته نيز عبور دهيم.
.
پس لطفاً به تارنماي Blog Action Day مراجعه فرماييد و وبلاگ خود را در اينجا به ثبت رسانيد.
گفتني آنكه تا اين لحظه – كه اولين روز فراخوان سال 2008 محسوب مي‌شود – 24 سايت با بيش از 28 هزار خواننده اعلام آمادگي كرده‌اند.

در همين باره و از همين نويسنده:

بيش از شش هزار وبلاگ از محيط زيست مي‌نويسند!

چشم‌انتظار رستاخيزي سبز!

گاوها و آدمها

بياييم به تشكيل جبهه‌‌ي متحد طبيعت‌خواهي بيانديشيم

درسي كه تماشاگران كاوازاكي به ما دادند!

حال همه‌ي خبرنگاران خوب است ، امّا تو باور نكن!

تابستان كه از نيمه در‌مي‌گذرد، ايرانيان مي‌توانند با نگاه به ورق‌هاي آشناي تقويم خورشيدي خويش دريابند كه هفدهمين روز از دوّمين ماه گرم‌ترين فصل سال، به نكوداشت اصحاب اصلي ركن چهارم دموكراسي، يعني خبرنگاران اختصاص يافته است؛ خبرنگاراني كه شايد به جرأت بتوان ادعا كرد: يكي از ناپايدارترين اشتغال‌ها را در اغلب نقاط جهان – به ويژه جمهوري اسلامي ايران – به خود اختصاص داده‌اند. و اين خود ناسازه‌اي حيرت‌آور در سرزمين مادري است! چگونه است كه حكومت مي‌پذيرد در نكوداشت گروهي از شهروندان خويش مراسمي برپاداشته و برگي از مناسبت‌هاي روزشمار رسمي خود را به آناني اختصاص دهد كه بيش از هر گروه اجتماعي ديگر مورد تعرض قرار گرفته و كابوس بيكاري چون بختكي شوم، همواره آنان را آزار داده است؟!

 

آيا دشوارتر و خطرناك تر از اين شغل سراغ داريد؟!

ياد جمله‌ي مشهور طنزپرداز ايرلندي، برنارد شاو مي‌افتم كه او نيز با لحني گزنده گفته است: « … در ولايت ما نيز هر كسي كه مي‌ميرد، مجسمه‌اش را بنا مي‌كنند!»
مي‌گوييد نه؟ نگاه كنيد به بسياري از مناسبت‌هاي رايج در ايران و جهان؛ مناسبت‌هايي چون: روز معلم، روز كارگر، روز هواي پاك، روز زمين، روز زن، روز مقابله با بيابان‌زايي و … همين روز خبرنگار!
تا دريابيد كه آيا منزلت معلم، زن، هواي پاك، كارگر، محيط زيست و … در جامعه‌ي امروز ما منزلتي سزاوارانه است؟ آيا نرخ بيابان‌زايي در كشور در حال كاهش است و آيا خبرنگاران در اين بوم و بر، حقيقتاً از جايگاه اجتماعي و منزلت معنوي و مادي خويش راضي هستند؟!

 

روزگار لرزان روزنامه نگاري و خبرنگاري در ايران به روايت هوشمندانه عليرضا ذاكري - روزنامه اي در باد

چرا اينگونه است؟
آيا كسي هست كه دليلش را نداند؟
15 سال پيش، ماهنامه‌ي فيلم، گفتگويي خواندني بين دو فيلمساز مطرح جهان – محسن مخملباف و ورنر هرتسوگ – منتشر كرد كه هنوز هم زنهاردهنده و تأمل‌برانگيز است. در فرازي از آن گفتگو، مخملباف مي‌گويد: «هيچ كس به فكر سانسور خشونت نيست. چون خشونت، ملت‌ها را به خطر مي‏اندازد. آنچه سانسور مي‏شود، حقيقت است، زيرا بيان حقيقت حكومت‌ها را به خطر مي‏اندازد
و اين همه‌ي قصه‌ي پرغصه‌ي خبرنگار و خبرنگاري در اغلب نقاط جهان است.
نكته‌ي غم‌انگيزتر ماجرا، حسرت سبزي است كه وقتي دو موضوع مظلوم و تحت فشار در هم ضرب ‌مي‌شوند، پديدار مي‌شود! و آن روايت مظلوميت‌هاي محيط زيست، توسط انسان‌هاي مظلوم و تحت فشاري به نام خبرنگار است.

روايت خانه‌به دوشي اغلب خبرنگاران اين حوزه، شاهدي است بر اين مدعا …
براي همين است كه بايد به آن اندك خبرنگاران راستين حوزه‌ي محيط زيست كه به رغم همه‌ي فشارها و نامهرباني‌ها، در اين حوزه مانده و كماكان به روشنگري‌ها و خبررساني‌هاي ارزشمند خود ادامه مي‌دهند، درود فرستاد؛ هموطنان شريفي چون: مژگان جمشيدي، اسدالله افلاكي، سام خسروي فرد، مونا قاسميان، الهه موسوی، ندا گنجي، مريم خرسند، ناصر كرمي، حميدرضا ميرزاده، مريم خزائلي، حمیده سادات هاشمي، مریم پاپی و ديگر دوستاني كه سهواً نامشان از قلم افتاده است …

روزتان مبارك و حالتان خوش باد؛ هر چند كه مي‌دانيم باورش سخت است!

فرهاد ورهرام ، مهمان ويژه ما در آخرين روز از نخستين ماه تابستان 87

استاد فرهاد ورهرام

    ساعت 9 صبح روز دوشنبه، 31 تيرماه 1387، اهالي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور ميزبان مستندساز برجسته‌ي وطن، فرهاد ورهرام هستند تا به بهانه‌ي نمايش آخرين اثر ارزشمندش – خلوت جنگل – به گراميداشت يك عمر فعاليت گرانسنگ هنري اين هنرمند فرزانه‌ي ايراني بپردازند. هنرمندي كه سال‌هاي سال است از دريچه‌ي دوربينش جهانيان را با زيبايي‌هاي طبيعت بكر ايران‌زمين، از ناهمواري‌هاي مواج مصر و جندق گرفته تا نبكاها و كلوت‌هاي افسانه‌اي لوت؛ و از بلنداي دماوند گرفته تا دالاهو و نايبند … آشنا ساخته و مي‌سازد …
    گفتني آنكه در اين نشست دوساعته، علاوه بر نمايش فيلم، به نقد و بررسي آن از منظر كارشناسان و پژوهشگران حوزه‌ي منابع طبيعي پرداخته و درعين حال، پذيراي نمايندگاني از تشكل‌هاي مردم‌نهاد، رسانه‌هاي گروهي و ديگر فيلمسازان مستقل نيز خواهيم بود.
    از ميان آناني كه حضورشان را تا اين لحظه اعلام كرده‌اند، مي‌توان به اساتيد ارجمندي چون دكتر اسماعيل كهرم، مهندس نصرتي، همایون امامی، حسن نقاشی، دكتر سيامك معطري، استاد محمدعلي اينانلو، مهندس باقرزاده كريمي و … اشاره كرد.

    نشاني مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع را در تارنماي انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه مي‌توانيد بازيابيد و يا مي‌توانيد براي اطلاعات بيشتر و هماهنگي حضور در اين نشست علمي فرهنگي، با شماره تلفن‌هاي زير تماس بگيريد:
دكتر احمد رحماني (رييس هيأت مديره انجمن): 09123440456
دكتر محمد متيني‌زاده (عضو هيأت مديره انجمن): 09124072530
روابط عمومي و امور بين‌الملل مؤسسه (آقاي طوقي): 44195901

 

در باره فرهاد ورهرام و خلوت جنگل:
– سینمای مردم‌شناسی ایران وامدار فرهاد ورهرام است
– مراسم شب فرهاد ورهرام
– در مركز هنرپژوهی نقش جهان تهران شب “فرهاد ورهرام” برگزار مي‌شود
– مراسم بزرگداشت فرهاد ورهرام – راديو زمانه
– فرهاد ورهرام
– گزارش شب فرهاد ورهرام
– نمایش 4فیلم از 4دهه مستند سازی «فرهاد ورهرام»
– فرهاد ورهرام میهمان “هنرمند”
– خلوت جنگل نمايش داده شد
– ضعف در پژوهش، فاصله زياد با مخاطب
– ورهرام:«خلوت جنگل» تجربه جدیدی است
– برگزيدگان نخستين جشنواره بين المللي فيلم مستند ايران (سينما حقيقت) اعلام شد
– تجربه ساخت فیلم گذر شهر بر آب – فرهاد ورهرام