بایگانی دسته: انرژي‌هاي نو

مهم‌ترین دلایل شتاب بیابان‌زایی در ایران

     همزمان با نزدیک‌شدن به هفته‌ی منابع طبیعی، بسیاری از علاقه‌مندان به طبیعت در هر دو بخش دولتی و مردم‌نهاد می‌کوشند تا  با برگزاری نشست‌های گوناگون و آیین‌های درخور این هفته، تا آنجا که می‌توانند بر اهمیت حفظ مواهب طبیعی سرزمین مادری تأکید ورزند. از همین رو، تا ساعاتی دیگر، رهسپار نگین سبز وطن، گیلان عزیز هستم تا در تالار اجتماعات دانشکده‌ی منابع طبیعی گیلان، واقع در شهرستان صومعه سرا، به ایراد سخنرانی با عنوان: «مهم‌ترین دلایل شتاب بیابان‌زایی در ایران» بپردازم. در این مراسم که به پیشنهاد جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست گیلان و حمایت و همکاری برخی از نهادهای دولتی و دانشگاهی منطقه برگزار می‌شود، علاوه بر نگارنده، همکار عزیزم، مصطفی خوشنویس نیز در باره‌ی اهمیت حفظ درختان کهنسال و جایگاه این آیه‌های ارزشمند خلقت در خزانه‌ی غنی طبیعت وطن سخن خواهد گفت.

مراسم، رأس ساعت 16:30 روز شنبه، 10 اسفند 1387 آغاز خواهد شد.

     در اینجا، خلاصه‌ای از سخنرانی خویش را برای آگاهی خوانندگان عزیز تارنمای مهار بیابان‌زایی منتشر می‌کنم.

سخنرانی محمد درویش در دانشکده منابع طبیعی گیلان - 10 اسفند 1387

     بیابان‌زایی، بیش از 10 هزار سال قدمت دارد. یعنی درست از زمانی که بشر زندگی شبانی را به کنار نهاد و با کشف کشاورزی، آموخت که چگونه می تواند به جای تعقیب و شکار غذا، مایحتاج خویش را از زمین بدست آورد و سکنی‌گزین شود. به دیگر سخن، شايد حکايت تلخ بيابان­زايی را بتوان از آنجا آغاز کرد که يکی از اهالی زمين به نام انسان، توانست گوی سبقت را از ديگر موجودات زنده‌ی زمينی بربايد و شمارِ خويش را با شتابی گيج­کننده افزايش دهد، آدمی، آنگاه که متوجه‌ی اين رشد حيرت­انگيز شد، چاره­ای نداشت تا اشتباه دوّم را نيز مرتکب شده و تصميم بگيرد از کوتاه­ترين راه و در کمترين زمانِ ممکن، دهان‌های گرسنه را به هر قيمتی سير کند. بر پايه‌ی يکی از جديدترين مطالعات ديرين­شناسی خاک[1]، آشکار شده که فرايند بيابان­زايی ناشی از فشارهای انسانی در يونان باستان، از پيشينه­ای دست­کم 4500 ساله برخوردار است[2] و اين فرايندها، نه­تنها بر حاصلخيزی اراضی کشاورزی اثر گذاشته که در درازمدت، گرايش اقليمی منطقه را نيز به سوی خشکی بيشتر سوق داده است؛ چنانچه همان مطالعات ثابت کرده است که ميانگين سالانه‌ی ريزش‌های آسمانی يونان باستان در سرزمين‌های با ارتفاع کمتر از 1000 متر، به 932 ميلي‌متر می­رسيده است (Retallack، 2001). اين واقعيت، يعنی اثر متقابل بيابان­زايی در تشديد روند تغيير اقليم و گرم­تر شدنِ سرزمين‌های متأثر از آن را پيشتر Hulme  و Kelly  (1997) نيز در آفريقا به اثبات رسانده بودند[3].

   در سال 1987 ميلادی، گزارشی با عنوان « آينده‌ی مشترک ما[4]» توسط دانشگاه آکسفورد منتشر شد که به رغم گذشت حدود 22 سال، هنوز چيزی از استحکام و اعتبارِ بينش حاکم بر روح کلمات آن، کاسته نشده است؛ در آن گزارش می­خوانيم: « زمين يکی است، ولی جهان يکی نيست؛ همه‌ی ما برای ادامه‌ی حيات خويش به يک بوم­سپهر متکی هستيم، با اين همه هر جامعه و هر کشور در تلاش برای بقا و سعادت خويش است، بدون آنکه به تأثير تلاش خود بر ديگران چندان توجهی داشته باشد. »              

   و اگر ادعا شود روند کماکان شتابناک جريان بيابان­زايی در آغازين سال‌ها از هزاره‌ی سوّم ميلادی شاهدی است بر درستی گزارش آکسفورد، به نظر نمی­رسد سخنی به گزاف گفته شده باشد. ميليون‌ها انسان آشکارا در معرض نيستی قرار گرفته­اند؛ مالاريا هنوز بيش از يک ميليون نفر را در سال از پا درمی­آورد[5]؛ يک ميليون نفری که اغلب در آسيب­پذيرترين سرزمين‌های متأثر از بيابان­زايی در آفريقا زيست می­کنند. اما بشر متمدن و دانای شمالی، به جای چشم دوختن به چنين بحران‌های آشکاری در خارج از مرزهای خويش، کماکان با سماجتی تأسف­بار، با دو برابر کردنِ توليد دی اکسيد کربن در طول فقط سه دهه‌ی گذشته[6]، در انديشه‌ی دوام و سعادت انحصاری خويش است! آيا طغيانِ هر از چندگاهِ  ويروس‌های ناشناخته­ای نظير HIV  يا سارس و … خود دليلی بر صحت درونمايه­های انگيزشی دريافت آکسفورد نيست که همه‌ی ما برای ادامه‌ی حيات خويش به يک بوم­سپهر متکی هستيم؟ و آيا می­توان به ادعای برقراری امنيتی پايدار، تنها در بخشی از زمين، دلخوش کرد؟[7]

    در ایران نیز، با وضعیتی به مراتب ناپایدارتر از متوسط جهانی مواجه هستیم. چرا که اغلب مناطق کشور در قلمرو سرزمین‌های خشک و نیمه‌خشک جای گرفته و از شکنندگی زیاد و توان برگشت‌پذیری اندکی برخوردار هستند. افزون بر تنگناهای اقلیمی، به گمانم، آنچه را که باید به عنوان متهم ردیف نخست در تشدید روند بیابان‌زایی در ایران معرفی کرد، نه فقر اقلیمی و نه فقر اقتصادی، که فقر دانایی است؛ فقر که با دو اهرم ویرانگر خویش (فقر مدیریتی و فقر فرهنگی)، بیشترین آسیب را به پایداری محیط زیست ایران وارد ساخته است.


[1] Paleopedology

[2] افلاطون، کهن­نابغه‌ی برجسته‌ی يونانی، در رساله‌ی خويش با عنوان «آتن فرسوده» تصريح دارد که فرايندهای تخريب سرزمين در يونان باستان ممکن است از قدمتی 10 هزارساله برخوردار باشند (Moore.و همکاران، 1996). برای آگاهی بيشتر نگاه کنيد به درويش (1381).

[3] برای آگاهی بيشتر، نگاه کنيد به درويش (1379).

[4] Our common future (به نقل از: پرزدکوئيار، 1996).

[5] همشهری، ش 3033 ، ص 5.

[6] همان.

[7] در اصول نهم و دهم از منشور پارک فناوری پرديس آمده است: «ما محيط زيست را يک سرمايه‌ی ملّي و حفظ آن را يک وظيفه‌ی اساسي مي­دانيم… ما به همسايگان خود ارج مي­­گذاريم و با آنان برادر و مهربان خواهيم بود … همکاري، استراتژي آينده ما است. توسعه‌ی علم و فناوري پيشرفته با همکاري عجين شده است. ما در راستاي افزايش توانمندي‌هاي خود، به همکاري‌هاي بين­المللي به عنوان يک اصل غير قابل اغماض مي­نگريم و علاقه­مند هستيم با تمامي شرکت‌ها و مراکز فناوري در جهان ارتباط و همکاري تنگاتنگ داشته باشيم

مزیت های نسبی ایران در حوزه بیابان – قسمت 16

2-2-3- مزيت‌هاي نسبي

1-2-2-3- تنوع زيستي و بوم‌گردي

با وجود تنگناهاي آشكاري که در بهره‌مندي از پاره‌اي از مواهب طبيعي کشور وجود دارد، ايران از امتيازات و مزيت‌هاي نسبي ناهمتايي نيز برخوردار است كه توانسته پاره‌اي از محدوديت‌هاي اقليمي را خنثي ساخته و آبي درخور براي توليد به ارمغان آورد. ارتفاع زياد فلات كوهستاني كشور، به همراه پاره‌اي از ويژگي‌هاي كم‌نظيرِ پيكر‌شناختي و زمين‌شناسي، نظير مخازن طبيعي آبرفتي (آبخوان) با حجم انباشت ذخيره‌ي زياد در شمارِ آن امتيازها قرار دارد؛ مزيتي كه در صورت بكارگيري خردمندانه‌ي آن، مي‌تواند به صورتي مانا با بيشترين ارزش افزوده در خدمت ارتقاء كيفيت زندگي و مهار جريان‌هاي پس‌رونده قرار گرفته و توسعه‌اي پايدار به ارمغان آورد. در واقع مي­توان گفت: سيماي طبيعي ايران و تنوّع کم­نظيرِ پيراسنجه‌هايي نظير اقليم، آب، خاک، کاني­ها، پوشش گياهي، ترکيب جانوري و ديگر ذخاير ژنتيکي و توارثي آن، نشان­دهنده‌ي توان توليدي قابل توجه و ميراث طبيعي منحصر به فرد و پرارزشِ اين سرزمين است؛ به نحوي كه ايران را در شمارِ 5 كشور نخست دنيا از لحاظ تنوّع زيستي جاي داده­اند[1] و تنها اثربخشي سالانه‌ي منابع‌طبيعي آن را تا چهار هزار ميليارد دلار (كلانتري، 1380)، يعني 1/12 درصدِ ارزش کل منابع طبيعي جهان[2] برآورد کرده­اند؛ در حالي که کمتر 3/1 درصد از خشکي‌هاي جهان را در تملّک خود دارد.

از سوي ديگر، همين موضوع سبب شده تا جذابيت‌هاي ديداري عرصه‌هاي بياباني و كويري كشور از منظر صنعت پرسود و اشتغال‌زاي بوم‌گردي (اكوتوريسم) حايز اهميت فراوان باشد.

2-2-2-3- انرژي‌هاي نو

عرصه‌هاي كويري و بياباني ايران، در شمار مستعد‌ترين پهنه‌هاي كشور از منظر استحصال كارمايه‌ها يا انرژي‌هاي نو، به ويژه كارمايه‌هاي خورشيدي و بادي قرار مي‌گيرند.

در حقيقت، ايران با بارش ميانگين سالانه 250 ميلي‌متر‌، در كمربند خشك جهان قرار گرفته و در زمره كشورهاي داراي پوشش گياهي كم (پوشش جنگلي كمتر از 10 درصد) به شمار مي‌آيد و همين امر نقش و ارزش منابع طبيعي را به عنوان بستر رشد و توسعه اقتصادي‌، اجتماعي و زيستي به ويژه در مناطق خشك و بياباني كشور، دو چندان مي‌نمايد‌.

در دهه‌هاي اخير‌، رشد فزاينده جمعيت و افزايش نياز به فرآورده‌هاي كشاورزي و منابع‌طبيعي در كنار مديريت و برنامه‌ريزي نامناسب براي بهره‌برداري پايدار از سرزمين موجب گرديده تا زوال و نابودي منابع‌طبيعي و يا به عبارت بهتر پديده تخريب سرزمين و بيابان‌زايي‌، به عنوان يك تهديد در كشور مطرح شود‌. پديده‌اي كه علل محيطي آن خارج از كنترل بوده و علل و عوامل انساني آن داراي پيچيدگي‌ها و ويژگي‌هاي چند بعدي و فرابخشي است‌. امروزه ارتقاي همكاري‌هاي بين بخشي به عنوان يك راهبرد و سياست كليدي براي مقابله با بيابان‌زايي‌، در كانون توجه انديشمندان‌، پژوهشگران و برنامه‌ريزان بخش‌هاي منابع‌طبيعي و محيط زيست در سطوح بين‌المللي و ملّي قرار گرفته و مورد تأكيد كنوانسيون مقابله با بيابان‌زايي سازمان ملل نيز است‌.

وضعیت دریافت تابش خورشیدی در کشور آلمان

چنين است كه يكي از بارزترين نمودهاي عوامل انساني تخريب منابع‌طبيعي‌، بوته‌كني و قطع و سر شاخه زني درختان به منظور تأمين سوخت به ويژه در مناطق روستايي دورافتاده به شمار مي‌آيد. حجم زيست‌توده سالانه مورد استفاده بالغ بر 10 ميليون متر مکعب بوده و موجب ناپايداري بوم‌سازگان‌هاي جنگلي‌، مرتعي و بياباني را فراهم آورده است‌. از اين رو‌، همكاري ميان وزارتين نيرو و جهاد كشاورزي‌، با توجه به آموزه‌ها و دستاوردهاي هر دو نهاد در جهت حفظ و گسترش منابع‌طبيعي‌، توسعه روستايي و بهره‌برداري از انرژي‌هاي نو‌، گام موثري در جهت مديريت پايدار سرزمين و بهره‌برداري اصولي از انرژي و منابع‌طبيعي تجديد شونده محسوب مي‌شود

از جمله نتايج مورد انتظار كاربست كارمايه‌هاي نو در كشور، مي‌توان به:

–  كاهش شدت تخريب سرزمين و بيابان‌زايي و جلوگيري از افت کمي و کيفي پوشش گياهي‌.

– توسعه روستايي و بهره مند شدن روستاييان از منابع انرژي‌هاي پاك‌، پايدار و ارزان‌.

–  افزايش سطح دانش كارشناسان سازمان جنگل‌ها‌، مراتع و آبخيزداري در زمينه انرژي‌هاي نو‌.

–  گسترش فرهنگ منابع‌طبيعي در ميان كارشناسان سازمان انرژي هاي نو‌.

در اين راستا، پيش‌بيني مي‌شود تا انتهاي يك دوره 5 ساله، تعيين و معرفي مناطق بحراني و اولويت‌دار جهت اجراي پروژه‌هاي انرژي‌هاي نو، ترويج فرهنگ استفاده از انرژي‌هاي نو، پيش‌بيني استفاده از انرژي‌هاي نو در طرح‌هاي منابع طبيعي (مهار بيابان‌زايي‌، جنگلداري‌، مرتعداري‌، آبخيزداري‌، حفاظت و‌… ) تحقق يابد‌.

همچنين انتظار مي‌رود كه سازمان انرژي‌هاي نو (وزارت نيرو) در همين مدت، انواع انرژي‌هاي نو قابل استفاده را معرفي كرده، مناطق قابل بهره‌برداري به تفكيك انواع انرژي را تعيين كرده و سرانجام خدمات مشاوره‌اي‌، فني و مهندسي‌، طرح و نظارت بر پتانسيل‌سنجي در اجراي طرح هاي انرژي‌هاي تجديد‌پذير متناسب با هر منطقه را ارايه دهد.

بنابراين به طور كلي، مهمترين فرصت‌ها و قابليت‌هاي موجود در محدوده‌ي اجرايي سند راهبردي برنامه بيابان عبارتند از:

  • v     حدود 5 دهه تجربه بخش اجرا در امر تثبيت شن و مقابله با بيابان‌زايي
  • v     بيش از چهاردهه تجربه در حوزه پژوهش و اجراي ده‌ها طرح پژوهشي
  • v     قرار گرفتن ايران در كمربند تابش خورشيدي
  • v     وجود جذابيت‌هاي ديداري عرصه‌هاي كويري و بياباني از منظر بوم‌گردي
  • v     وجود عناصر فلزي و نمك‌ها و ديگر املاح معدني ارزشمند در پهنه‌هاي كويري
  • v     وجود تنوّع زيستي منحصربه فرد و بومي (اندميك)
  • v     دانش بومي و تجربه‌اي ديرينه در استحصال آب و مواجهه با بيابان‌زايي
  • v     وجود قوانين، پيمان‌هاي بين‌المللي و ديگر پشتوانه‌‌هاي حقوقي ارزشمند در حفاظت از منابع بياباني.

[1] رييس سازمان تحقيقات و آموزش کشاورزی (همشهري اقتصادي، ش 2765، ص 7، 9/4/81).

[2] همان طور که پيشتر نيز اشاره شد، ارزش تمام خدمات بوم­سازگان­های طبيعي جهان را بيش از 33 تريليون دلار برآورد کرده­اند (Alonso، 2001).

سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

همان طور كه خوانندگان عزيز تارنماي مهار بيابان‌زايي آگاه هستند، ماه گذشته و به دعوت مديريت دانشكده‌ي منابع طبيعي و محيط زيست دانشگاه فردوسي مشهد، كوشيدم تا جايگاه محيط زيست را در سبد اولويت‌هاي راهبردي نظام، براي اساتيد و دانشجويان مخاطب خويش به تصوير كشم. اينك مطلع شدم كه گزارش نسبتاً جامعي از آن نشست، توسط خبرگزاري ايسنا منتشر شده است كه به رغم وجود پاره‌اي لغزش‌ها، به گمانم خبرنگار محترم حاضر در نشست سزاوارانه توانسته‌اند، حق مطلب را ادا كنند.
اينك ضمن سپاس از ايشان و تشكر مجدد از دوستان مشهدي عزيزم، متن روايت ايسنا را از سخنراني نگارنده منتشر مي‌سازم:

گزارش ايسنا از سخنراني محمد درويش

چقدر تا اهداف زيست‌محيطي سند چشم‌انداز فاصله داريم؟
قرار گرفتن ايران در شمار کشورهاي داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي

سند چشم‌انداز 20 ساله، تصويري از ايران آرماني آينده است؛ ولي آيا با توجه به وضعيت موجود در حوزه محيط زيست مي‌توان به اهداف اين سند چشم‌انداز دست يافت؟ و يا اصلاً در راستاي رسيدن به اين اهداف گام برمي‌داريم؟ به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، بر اساس سند چشم‌انداز 20 ساله، سياست‌هاي فرابخشي در حوزه‌ي محيط زيست مصوب شوراي برنامه‌ريزي عبارتند از: عزم ملّي براي توسعه پايدار، آمايش و مديريت بهينه سرزمين با رعايت ملاحظات زيست محيطي، لحاظ كردن هزينه‌هاي زيست محيطي و ارزش منابع زيستي در اقتصاد خرد و كلان،‌ ممنوعيت هرگونه فعاليتي كه منجر به تخريب غيرقابل جبران محيط زيست گردد، پيش‌گيري و كاهش آلودگي‌ها و تخريب‌هاي قابل جبران و حفاظت، احياء و توسعه محيط زيست و تنوع زيستي كشور. همچنين بهره‌برداري پايدار از منابع پايه و بهينه‌سازي الگوي توليد و مصرف، ايجاد نظام جامع مديريت زيست محيطي در تمامي نهادهاي دولتي و غيردولتي، تنوير افكار عمومي و گسترش مشاركت عمومي براي حفظ محيط زيست و ايفاي نقش مسؤولانه در مناسبات جهاني زيست محيطي از ديگر اين سياست‌هاست. 5 سال از زمان تدوين اين سند مي‌گذرد، تا به امروز چقدر به اين اهداف نزديک شده‌ايم؟ اصلاً عملکردها در جهت اين اهداف بوده ‌است يا روز به روز محيط زيست را تخريب و از اهداف دور و دورتر شده‌ايم؟ آيا مي‌توان پذيرفت که احداث جاده در پارک ملي خجير، پارک ملي و جنگل گلستان، دشت لار، جنگل ابرشاهرود، عبور جاده از داخل تالاب انزلي، ساخت سد و ميان‌گذر و نابودي درياچه اروميه به علت افزايش شوري آب آن، اجراي پروژه ذخيره‌سازي گاز در پارك ملّي كوير و ويراني زيستگاه يوز ايراني، مرگ 2 يوز طي يک ماه اخير به دليل تصادف با خودروها، قطع درختان هزار و 500 ساله، نابودي 280 هکتار جنگل براي ساخت سد البرز، خطرنابودي صدها هكتار از جنگل‌هاي جنوب به دليل احداث تأسيسات پارس شمالي در جنگل‌هاي بوشهر، احداث ورزشگاه در تالاب بين‌المللي انزلي، فرسايش شديد بادي و آبي، هجوم ماسه‌هاي روان، سيل‌خيزي، شوري‌زايي، جنگل‌زدايي، اُفت حاصلخيزي خاک، متروکه شدن روستاها، خشک شدن تالاب‌ها، افزايش غبار آلودگي هوا، اُفت سطح آب‌هاي زيرزميني، نشست زمين، نابود شدن گونه‌هاي اندميک گياهي و جانوري و قرار گرفتن بخش قابل توجهي از زيست‌مندان اين بوم و بر در سياهه‌ي سرخ IUCN، ما را در راستاي برنامه‌ها و اهداف اين چشم‌انداز به پيش مي‌برند؟ بايد گفت که شوربختانه امروز نام ايران به عنوان يکي از 15 کشوري در جهان آورده مي‌شود که داراي ناپايدارترين شرايط بوم شناختي است؛ همچنين ايران در شمار 10 کشور اول داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي كره زمين همچون فرسايش خاك، جنگل‌زدايي، فرونشست آب‌هاي زيرزميني، نابودي تالاب‌ها و بيابان‌زايي جاي دارد.

با اين وصف بايد پرسيد سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

مهندس محمّد درويش، عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور در اين رابطه به خبرنگار محيط ‌زيست خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، گفت: براي اين‌که بتوانيم به اهداف و آرمان بلندي که در چشم‌انداز بيست ساله براي ايران تعيين شده، دست پيدا کنيم و به جايگاه اول اقتصادي و فن‌آوري در خاور ميانه برسيم، لازم است حتماً به سمت توليد پايدار گام برداريم و هر نوع ملاحظه ديگري را غير از آن کنار بگذاريم. وي ادامه داد: بايد به سمتي برويم که در مجموعه فعاليت‌هايي که انجام مي‌دهيم، پايداري سرزمين اعم از منابع طبيعي و محيط زيست را در نظر بگيريم. وي افزود: امارات متحده عربي در سال 2007، حدود 179 ميليارد دلار صادرات و 130 ميليارد دلار واردات داشت و تراز مثبت اين کشور چيزي حدود 49 ميليارد دلار بود و اين در حالي است که ايران در سال گذشته با 79 ميليارد دلار صادرات و 61 ميليارد دلار واردات تراز مثبتي برابر با 16 ميليارد دلار داشت.

وي ادامه داد: کشوري مثل امارات که 4 صدم درصد مساحت و كمتر از نيم درصد جمعيت ايران را دارد و فاقد تنوع اقليمي است که ما در ايران داريم، تراز مثبتش در سال گذشته 4 برابر ايران بود و ما قرار است که با اين وضعيت در سال 1404 سرآمد منطقه باشيم. وي با بيان اين‌ که دستيابي به رفاه ملي هدف اصلي سند چشم‌انداز چهارم توسعه است، افزود: بر طبق اين سند يکي از شاخصه‌هاي ضروري براي رسيدن به رفاه ملي، محيط زيست مطلوب و پايدار است؛ اما آيا در حال حاضر مکانيزم‌ها و تدابير لازم براي تحقق اين آرمان بلند در کشور وجود دارد؟

تصوير مجملي از وضعيت موجود محيط زيست و منابع طبيعي ايران

درويش قرار گرفتن ايران در کمربند خشک جهان را يکي از محدوديت‌هاي اقليمي در اين کشور برشمرد و گفت: 90 درصد خاک ايران را مناطق خشک، نيمه خشک و فراخشک تشکيل مي‌دهد و محدوده‌ي زيست‌اقليم‌هاي مرطوب اين سرزمين کمتر از 10 درصد وسعت آن است، اين واقعيت نشان مي‌دهد که اگر تخريبي در کشور ما اتفاق بيافتد، حتا با حذف عامل مخرب، امکان برگشت به شرايط طبيعي بسيار دشوار و هزينه‌هاي نابخردي در حوزه محيط زيست در ايران به مراتب جبران‌ناپذيرتر از ساير کشورهاست. وي با بيان اين‌ که به دليل اقليم خشک ايران، سهم عمده‌اي از کشور ما دامنه‌ي آسيب‌پذيري و شکنندگي بالايي دارد، افزود: نقشه حساسيت اراضي نسبت به بيابان‌زايي نشان مي‌دهد که خاورميانه يکي از بحراني‌ترين مناطق جهان از نظر حساسيت به بيابان‌زايي است و ايران در مرکز اين منطقه‌ي بحراني قرار گرفته‌ است.

مسئول تهيه‌ي برنامه کلان پژوهشي بخش تحقيقات بيابان در چشم‌انداز 20 ساله افزود: اگر عامل تخريب‌هاي انساني را هم به ميزان حساسيت بالاي اراضي کشور به بيابان‌زايي اضافه کنيم، نتيجه اين مي‌شود که به جز بخش‌هايي از کوير مركزي، دشت لوت و شهداد که در واقع ديگر پتانسيل توليدي در آن‌ها وجود ندارد، اغلب نقاط کشور حتا حاشيه‌ي درياي مازندران نيز از نظر خطر بيابان‌زايي در شرايط حادي قرار دارند. درويش گفت: اين امر نشان مي‌دهد که مديريت‌هاي ضعيفي که در طول 50 سال گذشته بر کشور ما حاکم بوده‌اند، کم‌ترين التفات واقعي را به حفظ محيط زيست پايدار کشور نداشته‌اند.

وي افزايش کانون‌هاي بحراني فرسايش را يکي از عوارض بيابان‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: 235 ميليون هکتار يا 81/1 درصد از اراضي خشک و فراخشک جهان تحت تأثير فرسايش بادي است، اراضي تحت فرسايش بادي در ايران 20 ميليون هکتار يعني 12 درصد از کل خاک کشور است که اين يعني خطر فرسايش بادي در ايران بيش از 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: در محدوده 82 شهرستان و 17 استان کشور آثار مخرب فرسايش بادي را به عنوان يکي از نشانه‌هاي آشناي بيابان‌زايي مي‌بينيم. درويش با بيان اين‌که يكي از مهم‌ترين عوامل مرگ و مير در زابل تصادفات رانندگي به دليل عدم ديد كافي است، افزود: اين امر ناشي از افزايش ذرات گرد و غبار به دليل شدت فرسايش بادي در منطقه است. وي ادامه داد: در غرب کرخه در فاصله زماني کمتر از 30 سال بيش از يک و نيم متر جابه‌جايي خاک داشته‌ايم و اگر به اين نکته توجه کنيم که براي تشکيل هر يک سانتي متر مکعب خاک بين 500 تا هزار سال زمان لازم است، متوجه مي‌شويم چه ثروت با ارزشي را به راحتي از دست مي‌دهيم.

وي آسيب ديدن تأسيسات زبربنايي، جاده‌ها، خطوط ريلي، پر شدن سدها از رسوب به جاي آب و زير خاک رفتن منازل مسکوني را از اثرات فرسايش خاک برشمرد و گفت: در خوزستاني که بر روي مخازن نفت و سوخت‌هاي فسيلي واقع شده، مردم غرب کرخه هنوز از نفت و گاز برخوردار نيستند و براي تأمين گرما گياهان منطقه را قطع مي‌کنند.

وي خاطرنشان کرد: دست‌كم 9/27 ميليون هکتار بيابان واقعي در ايران داريم که با توجه به وسعت کشور رقم بي‌نظيري در جهان است.

تهديدها و تنگناهاي محيط زيست کشور

درويش گفت: 60 درصد از خاک ايران در شرايط زيستي ناپايدار قرار دارد. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور توضيح داد: شرايط زيستي ناپايدار يعني اين‌که بشنويم حتا جايي مثل دامنه‌هاي سبلان که شرايط آب و هوايي و اقليمي مطلوبي دارد، به دليل عدم توجه به ملاحظات زيست محيطي با تخريب گسترده‌ي محيط زيست مواجه است. وي با اشاره به اين واقعيت که فرسايش بادي در ايران بعد از چين در جهان اول است، گفت: نرخ فرسايش آبي در ايران 2 ميليارد تن يعني معادل 7/7 درصد شست و شوي خاک در جهان است و اين در حالي است که 2 ميليارد تن فرسايش آبي در ايران رقم بسيار خوشبينانه‌اي‌ است و اين رقم حتا تا 5 ميليارد تن نيز گزارش شده ‌است. وي اظهار داشت: با توجه به اين‌که ايران 2/1 درصد از خشکي‌هاي جهان را در خود جاي داده، نرخ فرسايش آبي در ايران 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: هم از نظر فرسايش بادي و هم از نظر فرسايش آبي وخامت اوضاع در ايران 6 برابر حادتر از ساير نقاط جهان است و لازم است توجه کنيم هر کدام از اين پديده‌ها ارزشمندترين ماده طبيعت يعني خاک را از ما مي‌گيرند. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: در کشوري که با بحران کم آبي مواجه است اين که بشنويم 15 درصد از اراضي زراعي کشور بر اثر آبياري بيش از حد و ترکيبي از فرآيندهاي شوري _ سديمي از حي انتفاع خارج مي‌شوند، نشان مي‌دهد تا چه اندازه مديريت‌ها بر مبناي آموزه‌هاي خردمندانه و اصول توسعه پايدار دربخش کشاورزي حرکت نکرده ‌است.

وي با بيان اين‌که 91 درصد از خاک ايران استعداد سيل‌خيزي دارد، افزود: در 10 سال اخير دفعات وقوع سيل‌هاي ويران‌گر در کشور بيش از 900 درصد افزايش پيدا کرده و بيش از 80 درصد آبخان‌هاي کشور با تراز منفي مواجه شده‌اند. مهندس درويش ادامه داد: در طول همين مدت ميزان برداشت آب از چاه‌ها به ميزان کمتري افزايش پيدا کرده ولي تعداد چاه‌ها به مراتب زيادتر شده ‌است و دليل اين امر اين است که ديگر آبي باقي نمانده که از چاه‌ها استخراج کنند يعني ما هزينه مي‌کنيم و چاه مي‌زنيم ولي چاه‌ها به ما آبي نمي‌دهند.

وي افزود: اين روند اثرات خود را در شاخص افت تراز آبخان‌هاي کشور نشان مي‌دهد که الان به رقمي در حدود 3/7 ميليارد متر مکعب رسيده ‌است، يعني ما هر ساله 3/7 ميليارد متر مکعب بيشتر از آبي که در آبخوان‌ها ذخيره شده برداشت مي‌کنيم. اگر يادمان باشد که اين آب در طول 300، 400 تا هزار سال گذشته در آبخوان‌ها ذخيره شده، عمق فاجعه و خطر را بيشتر احساس مي‌کنيم؛ خطري که اثرات خودش را شور شدن اراضي، نشست زمين، متروکه شدن روستاها، خشک شدن و شورشدن آب چاه‌ها و در يک جمله يعني بيابان‌زايي نشان مي‌دهد.

وي با اشاره به افت سطح آب زيرزميني و نشست زمين در نقاط مختلف کشور گفت: در مشهد وضعيت نشست زمين به مرز بحران رسيده و حتي تا 20 سانتي‌متر نشست داشته ‌است، در يزد 1 متر، در دشت ورامين 2 متر و در نهاوند همدان نيز نشست زمين تا عمق 4 متر گزارش شده ‌است.

وي ادامه داد: دشت قهاوند همدان يکي از قطب‌هاي کشاورزي کشور بود، ولي الان فرونشست‌هاي بزرگ و فروچاله‌هايي به عمق بيش از 15 متر و قطر 30 متر در منطقه ديده مي‌شود؛ به طوري که مردم محلي فکر مي‌کنند که اين دشت نفرين شده ‌است و اين موضوع تنش اجتماعي در منطقه ايجاد کرده‌ است.

وي وجود نيروگاه حرارتي شهيد مفتح را يكي از دلايل اصلي نشست زمين در دشت قهاوند همدان ذکر کرد و توضيح داد: اين نيروگاه با هدف ايجاد اشتغال و تأمين برق در منطقه احداث شد، استاندار و ديگر مسئولين و نمايندگان وقت استان نفوذ خوبي داشتند و كمك كردند تا نيروگاهي که به خاطر نوع سامانه‌‌هاي خنک کننده‌اش مي‌بايست در منطقه‌اي با منابع آبي درخور تأسيس شود، در اين دشت ساخته شود. اين نيروگاه بر اساس مصلحت انديشي‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، بدون توجه به نياز آبي فراواني که داشت در دشت قهاوند احداث و در نهايت با کمبود آب مواجه شد و مسئولان نيروگاه مجبور شدند براي تأمين آب بيش از ده‌ها حلقه چاه عميق جديد احداث کنند.

وي افزود: وقتي اين چاه‌ها را زدند، عمق آب در 2 تا 8 متري زمين بود و الان به 40 تا 60 متر پايين‌تر از سطح زمين افت پيدا کرده‌ است. خود نيروگاه در معرض فرونشست قرار دارد و يك روستا تخليه شده ‌است.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: دشت ورامين در جنوب تهران زماني از خيز آب در رنج بود، اما الان در مناطقي از آن، زمين تا 187 سانتي‌متر نشست کرده ‌است. وي افزود: اين‌ها فجايع بسيار بزرگي است که به دليل مسائل امنيتي و تنش‌ها معمولاً اعلام نمي‌شوند.

وي با اشاره به اين‌که بزرگ‌ترين فروچاله در کل خاورميانه امسال در کبودرآهنگ همدان ايجاد شده ‌است، گفت: مردم محلي فکر مي‌کنند يک شهاب سنگ باعث ايجاد فروچاله‌اي به اين عظمت شده و باورشان نمي‌شود کشاورزي و صنعت نابخردانه مي‌تواند حاصلخيزترين دشت‌هاي ما را به ويرانه‌اي چنين غمبار تبديل کند.

وي با بيان اين‌ که در حسين‌آباد خنداب در نزديکي نيروگاه آب سنگين اراک نيز چنين مشکلي وجود دارد، افزود: اين امر نشان مي‌دهد برخلاف آن چه همه تصور مي‌کنند، محيط زيست يک مقوله لوکس و ويتريني نيست و دقيقاً با زندگي انسان‌ها در ارتباط است و عدم توجه به آن مي‌تواند زندگي نسل امروز و فرداي کشور را به مخاطره بيندازد. وي وضعيت گونه‌هاي در خطر انقراض در يک سرزمين را از ديگر شناسه‌هاي بيابا‌ن‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: از مجموع يک هزار و 728 گونه گياهي اندميک ايران، هزار گونه در ليست سرخ IUCN و در معرض خطر انقراض قرار گرفته ‌است. وي با اشاره به ارزش بي‌همتاي اين گونه‌ها گفت: کل قاره اروپا هم اين تعداد گونه گياهي بومي ندارد، اما ايران با اين‌که 90 درصد خاک آن خشک است، داراي يک هزار و 728 گونه‌ گياهي انحصاري است که فقط در اين سرزمين مي‌رويند و اگر نابود شوند جايگزيني آن‌ها ممکن نيست.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: اين‌ها اندوخته‌هاي ژنتيکي و ميراث نسل آينده و حتا ميراثي جهاني است و ما ايرانيان که در سرزميني قرار گرفته‌ايم که هر هکتار آن از نظر تنوع زيستي، 22 برابر هر هکتار از خاک جهان ارزش دارد، بايد نشان بدهيم استحقاق الطاف خدا را داريم.

محدوديت‌هاي اقليمي و طبيعي سرزمين ايران

درويش توالي خشکسالي با شدت‌هاي متغير و در دوران‌هاي زماني نامشخص را يکي از آسيب‌پذيري‌هاي سرزمين ايران ذکر کرد و گفت: در 2 سال گذشته ايران با بدترين و بي سابقه‌ترين خشکسالي و سرمازدگي در طول 50 سال اخير مواجه بوده و آثار آن را مي‌توان در خشک شدن تقريبي درياچه لار و کاهش شديد پوشش گياهي اين منطقه و بسياري ديگر از مناطق کشور مشاهده کرد.

وي با بيان اين‌که ميانگين بارندگي در ايران يک سوم ميزان نظير آن در جهان و تبخير و تعرق به مراتب بيشتر از ميانگين جهاني است، ادامه داد: افزايش وابستگي معيشتي به سرزمين در کشوري که 90 درصد آن خشک و دوره‌هاي خشکسالي آن غيرقابل پيش‌بيني است، کاري نابخردانه است.

درويش گفت: وقتي بخواهيم 20 تا 25 درصد توليد ناخالص ملي را از کشاورزي‌اي به دست بياوريم که راندمان سامانه‌ي سنتي آبياري در آن تنها 32 درصد است، نتيجه‌اش فاجعه‌اي است که دارد در کشور اتفاق مي‌افتد.

وي ادامه داد: 4 سال پيش جشن خودکفايي گندم مي‌گيريم و امسال به عنوان بزرگ‌ترين وارد کننده‌ي گندم معرفي مي‌شويم، اين ساده‌انگاري است که فکر کنيم در چنين کشوري و با چنين ويژگي‌هاي اقليمي مي‌توانيم چنين شعارهايي بدهيم.

وي با بيان اين‌که نيمي از 15 هزار نقطه زيست جمعيتي کشور در طول 20 سال اخير از سکنه خالي شده ‌است، افزود: اگر از نقاطي از صحراي آفريقا صرف نظر کنيم، هيچ جايي از جهان در طول 20 سال، نيمي از سکونت‌گاه‌هايش را از دست نداده ‌است و اين يعني مرگ يک سرزمين! ولي خيلي از ما اين موضوع را اصلاً نشنيده‌ايم و خيلي راحت از کنار آن مي‌گذريم.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور ادامه داد: دست کم گرفتن مؤلفه‌هاي محيط زيست مي‌تواند حيات انسان‌ها را به خطر بياندازد.

فرصت‌هاي موجود

مهندس درويش با بيان اين‌که ايران يکي از 5 کشور جذاب جهان از نظر اکوتوريسم (طبيعت گردي) است، افزود: ما در سرزميني زندگي مي‌کنيم که فرصت‌هاي کم‌نظيري در آن وجود دارد و اگر اين فرصت‌هاي بالقوه را به بالفعل تبديل کنيم، مي‌توانيم به اهداف بلند سند چشم انداز 1404 برسيم.

وي وجود 5 دهه تجربه در بخش اجراي عمليات مهار بيابان‌زايي و 4 دهه تجربه در بخش پژوهش در همين حوزه را از جمله اين فرصت‌ها برشمرد و به ايسنا گفت: گربايگان فسا بياباني بود که تنها با استفاده از آب‌هاي سيلابي که هر 5 يا 6 سال جاري مي‌شوند، امروز به يک جنگل تبديل شده‌ است؛ با اين کار ظرفيت چاه‌ها در منطقه افزايش يافته، بيش از 27 چاه خشکيده پر آب شده و مهاجرت معکوس به منطقه رخ داده‌ است، چون به جاي استفاده بي‌رويه از طبيعت، قوانين آن را شناخته و از آن‌ها حمايت و پيروي کرده‌ايم.

وي با بيان اين ‌که قرار گرفتن ايران در کمربند تابش خورشيدي از ديگر فرصت‌هاي اين سرزمين است، افزود: قسمت‌هايي از عربستان، آفريقا و ايران بيشترين بهره‌مندي از تابش خورشيد را در جهان دارند. با وجود اين کشوري مثل آلمان که بيشينه‌ي تابش خورشيد در آن معادل كمينه‌ي ميزان تابش خورشيد در ايران هم نيست، در سال گذشته 25 درصد انرژي خود را از انرژي خورشيدي و بادي تأمين کرد و ما از اين نظر تقريباً صفر بوديم.

وي ادامه داد: در دفتر وزارت نيرو مطالعاتي در زمينه پهنه‌بندي نقاطي از کشور که بهترين وضعيت را از نظر استحصال انرژي خورشيدي دارند، انجام گرفته ولي ما نتوانسته‌ايم از اين مزيت استفاده کنيم.

وي افزود: بنا بر گزارش‌ها، نوع بشر از ابتداي خلقت تا 1952 همان قدر انرژي مصرف کرده که در طول يک صد سال پس از آن دارد مصرف مي‌کند؛ يعني 12 هزار تريليون کيلووات ساعت. پيش‌بيني مي‌شود در فاصله صد سال بعد اين نرخ به 120 هزار تريليون برسد؛ با اين شرايط، اين که فکر کنيم با استفاده از سوخت‌هاي فسيلي با خسارت زيست محيطي بالايي که دارند مي‌توانيم نيازهاي انرژي کشور را تأمين کنيم، يک خوش بيني عبث است.

وي با اشاره به سرمايه‌گذاري 50 ميليارد يورويي اورپاييان براي تأمين تمام نيازهاي انرژِي خود از نور خورشيد تا سال 2050 به ايسنا گفت: سرعت رشد تکنولوژي براي استفاده از انرژي خورشيدي بسيار بالاست و در حال حاضر مي‌توان از هر هکتار بيابان 2 مگاوات برق توليد کرد.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به وجود يک نيروگاه خورشيدي در استان فارس به ايسنا _ منطقه خراسان گفت: خيلي از ايراني‌ها از وجود چنين نيروگاهي بي‌خبرند، به گفته مسئولان نيروگاه، به رغم تمايل زيادي که آن‌ها براي حضور وزير نيرو در مراسم افتتاح نيروگاه داشتند، آقاي وزير به علت مشغله کاري در اين مراسم حاضر نشد، اين در حالي است که براي افتتاح يک سد با آن همه مشکلات زيست محيطي که براي کشور به ارمغان مي‌آورد، وزير نيرو تا مناطق خيلي دور هم سفر مي‌کند و تبليغات هم در اين باره بسيار زياد است.

وي خاطرنشان کرد: بنا بر پيمان مقابله با بيابان‌زايي مصوبه مجلس شوراي اسلامي، تمام وزارتخانه‌ها مؤظف‌اند از فرامين وزير جهاد کشاورزي در اين حوزه حمايت کنند، اما اين کميته در طول 3 سال گذشته فقط 2 بار تشکيل شد!

ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريت منابع در ايران

مهندس درويش غلبه ديد بخشي و جزيره‌نگري در مقابله با بيان‌زايي را از ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريتي کشور در اين زمينه عنوان کرد و گفت: چرا ما در بين 148 کشور جهان از نظر پايداري زيستي در رتبه 132 قرار داريم و فقط 15 کشور وضعيتي بدتر از ايران دارند؟

وي با بيان اين که دشت مسيله زماني شکارگاه سلطنتي بوده و از زيستگاه‌هاي بسيار خوب جبير، گورخر آسيايي و يوزپلنگ و … محسوب مي‌شده‌ است، افزود: ما براي جبران محبت‌هاي مردم قم که سهم بزرگي در انقلاب داشتند و با نيت تأمين آب براي مردم اين شهر، سد 15 خرداد را بر روي فم رود احداث کرديم؛ همان موقع کارشناسان اعلام کردند که جانمايي سد اشتباه است، چون عمق متوسط درياچه سد کمتر از 4 متر و تبخير و تعرق هم، تقريباً  به همين مقداراست، يعني در حقيقت آبي پشت سد باقي نمي‌ماند تا به دست مردم قم برسد؛ علاوه بر اين منطقه مشکل آب دزدي هم داشت.

وي ادامه داد: با وجود اين هشدارها سد احداث و در سال 74 آبگيري شد، در سال 81 بيش از 87 درصد پوشش گياهي مسيله از دست رفت و مسيله به يکي از کانون‌هاي فرسايش بادي تبديل شد، سال گذشته مشکل فرسايش بادي و آسيب‌ديدگي ناشي از ذرات گرد و غبار، آن قدر شديد شد که مسئولان حرم حضرت معصومه(س) مجبور شدند 47 ميليارد تومان براي تعمير و طلاکوبي دوباره ضريح هزينه کنند، شهرداري قم ماهانه يک تن ماسه از سطح معابر قم جمع آوري مي‌کند، در نهايت آبي هم به مردم قم نرسيد و در حال حاضر با صرف هزينه‌هاي ميلياردي آب را از سرشاخه‌هاي خوزستان و کارون به قم مي‌رسانند که اين خود اشتباه زيست‌محيطي ديگري ا‌ست.

وي خاطرنشان کرد: امسال 45 ميليارد تومان هزينه شد تا ارتفاع سد اکباتان همدان از 54 متر به 79 متر افزايش يابد، بخش زيادي از درياچه پشت سد با رسوبات پر شده و خيلي بهتر بود به جاي اينکه 45 ميليارد تومان را صرف بالا بردن سد کنيم، آن را براي انجام عمليات آبخيزداري در بالادست سد هزينه مي‌کرديم يا مديريت بهينه‌ي چراي دام  را در منطقه اعمال مي‌کرديم تا سد به دليل فرسايش خاک در بالادست از رسوب انباشته نشود. وي افزود: اين در حالي است كه 45 ميليارد تومان، 9 برابر بودجه سالانه‌ي بزرگترين نهاد تحقيقاتي متولي منابع طبيعي کشور يعني مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور است.

وي با اشاره به وجود 93 سد مخزني در كشور گفت: با بودجه‌اي كه براي احداث شبكه‌هاي آبياري پشت سدها اختصاص داده‌ شده،  حدود 50 سال طول مي‌كشد تا وزارت جهاد كشاورزي بتواند اين شبكه‌ها را بسازد و امکان بهره‌برداري از اين آب‌ها را براي کشاورزان فراهم کند، اين در حالي است كه وزارت نيرو اعلام كرده كه همزمان داريم 105 سد مخزني ديگري را مي‌سازيم.

وي ادامه داد: سوال اين است كه آيا بهتر نيست هزينه 80 هزار ميليارد ريالي را كه سالانه براي ساخت سدهاي بيشتر صرف مي‌كنيم به وزارت جهاد كشاورزي اختصاص بدهيم تا همين كانال‌هاي آبياري سدهاي موجود را بسازد.

وي با اشاره به ادعاي مسوولان مبني بر اختصاص 90 درصد آب پشت سدها به بخش كشاورزي گفت: كانال‌هاي لازم براي رساندن آب پشت سدها به زمين‌هاي كشاورزي زماني ساخته خواهد شد كه ديگر آبي پشت سدها باقي نمانده‌است.

عضو هيأت علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: وزارت نيرو نبايد بخشي فكر كند و فقط ملاحظات خودش را ببيند؛ اگر به جاي اين كه بخشي فكر كنيم به منافع ملي بينديشيم، ‌از اين ضررها جلوگيري خواهد شد.

درويش در ادامه به ايسنا گفت: هميشه اين سوال هست كه كشور ما با اين همه درآمد نفتي چرا نمود ندارد و چرا توليد ناخالص ما واقعا افزايش پيدا نمي‌كند، بايد گفت چون ما با چنين اشتباهاتي روبه‌رو هستيم.

وي با بيان اين‌که تمام سدهاي کشور با انجام ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي احداث شده‌اند، افزود: در ماتريس‌هاي ارزيابي زيست محيطي در ايران وزن ملاحظات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي به مراتب بسيار بالاتر از وزن ملاحظات زيست محيطي است و اين ارزش‌گذاري بسيار بالا سبب مي‌شود، ارزيابي‌ها در نهايت مثبت و مجوز ساخت سد صادر شود، چون ما فقط ژست ملاحظات زيست محيطي را مي‌گيريم.

وي در ادامه عنوان كرد: در حالي كه سازمان حفاظت محيط زيست ايران به دليل نبود امکانات براي مهار حريق در ارزشمندترين پارك ملي كشور يعني گلستان با دبه‌هاي 20 ليتري آتش‌سوزي را مهار مي‌كند، وزارت نيرو 80 هزار ميليارد ريال تنها براي يك سال پول مي‌گيرد.

وي با اشاره به اين‌كه اغلب ملاحظات سياسي، اجتماعي و اقتصادي بر ملاحظات زيست پايدار غالب مي‌شود، افزود: چرا بعضي از بخش‌ها را اين قدر به صورت قارچي گسترش مي‌دهيم و بعضي بخش‌ها با چنين کمبودهايي روبه‌رو مي‌شوند؟

وي از خشک شدن تدريجي درياچه بختگان به دليل احداث سه سد بر روي اين درياچه خبر داد و به ايسنا گفت: بدون توجه به هشدارهاي کارشناسان، سد سيوند بر روي اين درياچه ساخته شد تا به 330 هکتار از اراضي کشاورزي سعادت‌آباد آب‌رساني شود، اما با خشک شدن درياچه بختگان 6 هزار هکتار از اراضي اطراف بختگان به شوره‌زار تبديل شد و از بين رفت، 40 هزار خانوار که به اين اراضي وابسته بودند دچار تنش‌ها و مشکلات اساسي شدند، و در نهايت به آن 330 هکتار اراضي کشاورزي هم آب نرسيده و به کشاورزان سعادت آباد اعلام کرده‌اند که احداث شبکه‌هاي آبرساني از سد به زمين‌هاي کشاورزي 12 سال طول مي‌کشد.

مهندس درويش گفت: امسال ده‌ها هزار پرنده‌ي مهاجر و كنارآبزي را در درياچه بختگان از دست داديم، پرندگاني که برخي از آنها از چند هزار كيلومتر آن طرف‌تر و از سيبري به سرزمين ما مي‌آمدند و ما نتوانستيم اين امانت جهاني را حفظ کنيم.

وي با بيان اينکه کارون پرآب‌ترين رود ايران و تنها رودي بوده که قابليت کشتيراني داشته است، گفت: آن قدر سد زديم و طرح‌هاي انتقال آب در بالادست اين رود اجرا کرديم که امروز کارون به بيابان تبديل شده است. حالا بوي فاضلاب و پساب به قدري مردم را دچار مشکل کرده که با احداث کانال، آب کرخه را به کارون منتقل کرده‌اند تا اين رود جريان پيدا کند و بوي بد آن کم شود؛ اما چرا بايد چنين اتفاقي بيفتد.

وي عدم اعتنا به مزيت‌ها و ميراث طبيعي کشور را يکي از معضلات موجود برشمرد و گفت: يکي از دلايل حفظ درختان در طول سال‌هاي طولاني باور و اعتقاد مردم بوده است، اما مسوولي در گيلان به بهانه مبارزه با خرافات درخت يک هزار و 500 ساله اين شهر را قطع و اعلام کرده که 40 درخت کهنسال در گيلان شناسايي شده که به همين جرم قطع خواهند شد. وي افزود: غم انگيزتر اين است که اين خبر در صدا و سيما به عنوان يک افتخار ملي اعلام شد.

وي با اشاره به قطع سرو 500 ساله قم ادامه داد: ما در تمام ايران 400 پايه درخت کهنسال داريم که 40 اصله از اين درختان در استان گيلان است، اين مسئله مورد رشک اروپاييان است، درختان کهنسال ذخيره ژنتيکي و تاريخ گوياي اين سرزمين هستند و وضعيت اکولوژيکي و اقليمي گذشته را در خود ثبت مي‌کنند، يک درخت 50 ساله 200 هزار دلار ارزش دارد و درختي که در گيلان قطع شد هزار و پانصد ساله بود.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به ادعاي مسوول اداره اوقاف گيلان مبني بر اينکه اين درخت در ملک شخصي و وقفي بوده است، افزود: 1500 سال پيش حتي اسلام هم نيامده بود، چه طور مي‌گويند درخت در ملکي بوده که وقف شده است؟

وي افزود: وقتي با دادستان گيلان صحبت کرديم، ايشان بسيار ناراحت شدند و گفتند چرا مسئولان ردهبالاي سازمان محيط زيست و منابع طبيعي شکايتي در اين زمينه تنظيم نکرده‌اند.

وي خاطرنشان کرد: کساني که مسئوليت دارند و متولي اين حوزه‌ها هستند، اغلب عشق و علاقه لازم را ندارند که اگر داشتند چنين اتفاقاتي براي طبيعت کشور نمي‌افتاد.

وي در ادامه بيان فجاياي زيست محيطي که در کشور رخ مي‌دهد، گفت: بزرگترين کلوت‌هاي شناخته شده در جهان در نزديکي شهداد و گندم بريان (گرم‌ترين نقطه جهان) که سالانه 150 هزار گردشگر داخلي و 7 هزار گردشگر خارجي داشت، امسال دريک رزمايش نابود شد، انگار ما در عرصه يک ميليون و 648 هزار کيلومتري کشورمان هيچ جايي به جز کلوت‌هاي شهداد را براي رزمايش پيدا نکرديم و اين پديده‌هاي طبيعي منحصر به فرد را با آر.پي.جي از بين برديم.

وي با بيان اين که ملاحظات زيست محيطي در ايران از جايگاهي که بايد برخوردار نيست، افزود: در يکي از بخش‌هاي آمريکا که جاذبه هاي ديدني آن به مراتب قابل قياس با کلوت‌هاي ما در لوت نيست، سال گذشته 12 ميليارد دلار از صنعت طبيعت‌گردي درآمد داشته است.

وي عدم شناخت دقيق استعدادهاي طبيعي ايران، عدم ارزيابي منابع و حساسيت‌هاي سرزمين و غلبه تفکر سنتي و رويکرد معيشتي به سرزمين به جاي رويکرد آمايشي را از چالش‌هاي موجود در کشور برشمرد و گفت: رويکرد معيشتي را مي‌توان در چراي بيش از ظرفيت در مراتع، کشاورزي افراطي، شخم در جهت شيب زمين، قطع بي رويه درختان جنگلي و بوته‌هاي مرتعي، سرشاخه‌زني در جنگل‌هاي غرب کشور و تامين نيازهاي گرمايي از چوب‌هاي جنگلي تعريف و در نقاط مختلف کشور مشاهده کرد.

وي ادامه داد: هر کيلو گوشت قرمز با هزينه‌اي بسيار گزاف در ايران توليد مي‌شود و اين يعني اگر ما تمام گوشت مصرفي کشور را از خارج وارد کنيم به مراتب از نظر اقتصادي به صرفه است.

وي افزود: با قطع درختان و شخم در جهت شيب زمين، پس از چند سال کشاورزي، خاک به دليل شيب زياد از بين مي‌رود و ديم‌زارهاي متروکه ايجاد مي‌شود که نرخ فرسايش در آن‌ها بيش از 100 تن در هکتار است.

درويش عملکرد وزارت صنايع و معادن، وزارت نيرو، سازمان محيط زيست و سازمان مديريت و برنامه‌ريزي را در پيشبرد اهداف به سمت پايداري سرزمين ضروري دانست و گفت: سازمان بازرسي کل کشور مسئول نظارت بر سازمان‌هاي مختلف کشور است و اينکه آيا هزينه‌هايي که مي‌کنند به پايداري اين سرزمين کمک مي‌کند يا حيف و ميل مي‌شود.

وي مدعي شد: اين سازمان امسال ساختمان جديد خود را با صرف ميليارد‌ها تومان اعتبار ساخت و 2 تا درخت چنار در اين ساختمان در حال خشک شدن است، چه طور از سازماني که نمي‌تواند از خشک شدن دو درخت در مقابل ساختمان ميلياردي‌اش جلوگيري کند، انتظار داريم که به پايداري اين سرزمين کمک كند. اين موضوع سمبليک و نمادين است اما حقيقت داستان محيط زيست و نظارت را به ما نشان مي‌دهد.

وي ادامه داد: محيط زيست ما مثل درختي است که شاخه‌هاي آن آتش گرفته و ما داريم پاي درخت را با آب‌پاش آب مي‌دهيم، بسياري از کارهايي که در کشور ما صورت مي‌گيرد، همين طور است و در حقيقت کتابي را مي‌سوزانيم تا بتوانيم کتاب ديگري را بخوانيم!

وي با بيان اين که مشکل ما در مديريت محيط زيست اين است که به جاي پرداختن به علت، با معلول‌ها سرگرم شده‌ايم، افزود: فردي را تصور کنيد که چندين بار براي نجات افرادي که در حال غرق شدن هستند به داخل آب رفته و بازگشته است در حالي که اگر همان بار اول سرش را بلند مي‌کرد و ديوانه‌اي که مردم را به داخل آب مي‌انداخت، مي‌ديد و جلوي اين کار را مي‌گرفت، کار مؤثرتري انجام داده بود. اين مصداق وضعيت حفاظت محيط زيست ماست.

درويش با اشاره به وجود دو فراکسيون زيست محيطي و كشاورزي در مجلس گفت: کساني که در رأس اين فراکسيون‌ها قرار دارند، اطلاعات كافي و تخصصي از محيط زيست و توسعه پايدار ندارند و اين بيشتر يک ژست سياسي است که به دليل اهميت بسيار بالاي محيط زيست در ساير کشورها، به اين نحو در کشور ما نمود پيدا مي‌کند.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: مردم به جاي متهم کردن مسوولان، بايد نشان بدهند که محيط زيست براي آن‌ها اهميت دارد يا نه؟ آيا تاکنون نماينده‌اي را به خاطر شعارهاي سبز و زيست محيطي به مجلس راه داده‌ايم؟

ايرلند هم به جمع مهاركنندگان انرژي جزر و مدي پيوست

اين ژنراتور به مانند توربين بادى داراى تيغه هاى بزرگى است كه با جريان جزر و مد آب دريا به چرخش در آمده، توليد برق مى كنند. اين تيغه ها قابليت چرخش به زواياى گوناگون را دارند كه اين خود سبب مى گردد تا بتوان از آنها براى چرخش در ۲ جهت مخالف (جزر و مد) و توليد برق استفاده كرد.

به دنبال گران شدن سوخت‌هاي فسيلي، اغلب دولت‌هاي جهان در دو سال گذشته، سهم عمده‌اي از هزينه‌هاي پژوهشي خود را به حوزه‌ي انرژي‌هاي فناناپذيري چون باد، خورشيد، زمين گرمايي و جزر و مدي اختصاص داده‌اند. به نحوي كه شايد بدون اغراق بتوان ادعا كرد: ميزان پيشرفت نوع بشر در بخش انرژي‌هاي نو در طول چند سال اخير، با چند دهه‌ي پيش از آن هم قابل قياس نيست و يك سر و گردن بالاتر است.

از جمله به گزارش تارنماي WaterSISWEB، اخيراً نخستين مولد تجارى كه با استفاده از جزر و مد دريا توليد برق مى‌كند در سواحل ايرلند نيز آغاز به كار كرد. گفتني آن كه هرچند هزينه‌ى تمام شده‌ي اين سامانه به ازاي توليد هر كيلووات ساعت الكتريسته در شرايط كنوني بين 30 الى 40 سنت برآورد شده است؛ امّا پيش‌بيني شده با نصب اين مولد با 7 توربين، هزينه‌ي ياد شده به نصف تقليل يابد كه خود جهشي بزرگ براي اقتصادي‌تر شدن سرمايه‌گذاري در اين حوزه به شمار مي‌رود.

شايان ذكر آنكه تا پيش از اين، نخستين و بزرگترین نيروگاه جزر و مدي با ظرفیت 240 مگاوات در لارانس فرانسه بود که جنبه تجاری هم دارد. به غیر از آن، بايد از نیروگاه 20 مگاواتی آناپولیس در کانادا، نیروگاه آزمایشی (پايلوت) 400 کیلوواتی کیسلایاگوبا در روسيه و نیروگاه 2/3 مگاواتی جیانگزیا در چین ياد كرد.

همچنين، مطابق برآورد دانشمندان اروپايي، تاكنون يكصد محل مناسب براي استحصال انرژي جزر و مدي فقط در قاره سبز شناسايي شده كه مي‌تواند تا 12 هزار مگاوات بر ساعت انرژي الكتريكي توليد كنند كه اين مقدار معادل مجموع انرژي توليدي از 10 نيروگاه بزرگ اتمي خواهد بود، منتها با اين تفاوت كه خطرات و هزينه‌هاي گزاف ساخت و نگهداري از نيروگاه‌هاي اتمي را هم دربرنخواهد داشت.

خوشبختانه اخيراً كوشش‌هايي در اين خصوص در ايران – كشوري كه چندين هزار كيلومتر مرز آبي و كرانه‌هاي ساحلي دارد – هم رخ داده و در ابتداي خورموسي در بندر امام خميني (ره)، اولين تلاش‌هاي عيني مي‌رود تا نتيجه بخش شود.

اميد كه رويكرد استفاده و مهار انرژي‌هاي نو هر چه بيشتر در ايران و جهان، نهادينه و همه‌گيرتر شود؛ دستاوردي كه در صورت تحقق، بي‌شك جهاني سبزتر، امن‌تر، آرام‌تر و كم سر و صداتر را به ارمغان خواهد آورد.

 

در همين باره:

جزر و مد و انرژي ناشي از آن و بررسي امكان استفاده در ايران

شتاب حيرت‌انگيز پيشرفت دانش خورشيدي در جهان

زندگي در جهاني كه انرژي اش را مديون خورشيد و باد باشد، حتماً كه پايدارتر و امن‌تر خواهد بود …

     آنچه كه در صحنه‌ي فناوري‌هاي مربوط به حوزه‌ي پژوهش، ساخت و توليد پانل‌هاي آفتابي، نيروگاه‌هاي خورشيدي و سلول‌هاي فتوولتاييك  در طول يك سال اخير در حال رخ دادن است، حقيقتاً حيرت‌انگيز مي‌نمايد. حتا اين شتاب پيشرفت، چنان سريع است كه به نظر مي‌رسد از شتاب تحول صنايع مرتبط با رايانه‌هاي شخصي يا خانگي (PC) در طول يكي دو دهه‌ي اخير نيز فزوني گرفته است.
     كافي است بدانيم تا همين چند ماه پيش، وقتي با مسئولين انرژي خورشيدي در كشور گفتگو مي‌كرديم، آنها از راندمان 15 درصد در ساخت صفحات خورشيدي، به عنوان راندماني مطلوب ياد مي‌كردند و با اين حساب، توليد يك مگاوات در ساعت الكتريسته از هر
پنج و يك‌دهم هكتار (5.1) سطوح بياباني قابل انتظار بود. امّا حتماً خوانندگان گرامي مهار بيابان‌زايي به ياد دارند كه اخيراً اين ميزان توليد الكتريسته مي‌توانست از هر هكتار بيابان بدست آيد.
     ولي 13 اوت 2008، يعني چهار روز پيش، خبري بر روي تارنماي آزمايشگاه ملّي انرژي‌هاي تجديدشونده آمريكا قرار گرفت كه همه، حتا دوستداران بسيار رؤياپرداز انرژي‌هاي خورشيدي در جهان را نيز شگفت‌زده (بخوانيد: ذوق زده) كرد!
    آن دستاورد بزرگ علمي اين است كه دانشمندان عضو اين پژوهشكده، توانستند براي نخستين‌بار، سلول‌هاي خورشيدي جديدي را آزمايش كنند كه مي‌تواند تا 40.8 درصد از انرژي خورشيدي دريافتي را به الكتريسته تبديل كند. يعني در كمتر از چند ماه، راندمان سلول‌هاي فتوولتاييك، حدود دو برابر يا 200 درصد افزايش يافته است و بنابراين حالا مي‌توان از هر هكتار بيابان، دست‌كم 2 مگاوات در ساعت الكتريسته استحصال كرد. خبر خوشي كه مي‌دانم بيش از هر كس ديگري، پيمان كنعان و همكاران سختكوشش در سازمان انرژي‌هاي نو را خوشحال خواهد كرد.
    و اين يعني جهشي بزرگ و خيره‌كننده در صنعت نوپاي انرژي‌هاي سبز در جهان.
    يادتان هست، چند ماه پيش و همزمان با گران شدن بي‌سابقه‌ي قيمت نفت و فرآورده‌هاي جانبي آن، از اين رخداد به عنوان بهترين خبر زيست‌محيطي قرن ياد كردم؟
اينها همه از نتايج سحر است …
    حالا مي‌شود با اطميناني بيشتر و به دور از پيش‌بيني‌هاي آرماني، انتظار روزي را داشت كه جهانيان در حركتي يكپارچه تصميم به تغيير سوخت مصرفي خود گرفته و براي تأمين نيازهاي انرژي خويش، هيچ سوختي را چون انرژي‌هاي فناناپذيري چون خورشيد، باد، زمين‌گرمايي و … را در دسترس، پاك و ارزان نيابند.
    در آن روز – كه باور دارم دور نخواهد بود – مي‌توان به چشم‌اندازي پاك از آسمان آبي و فارغ از كابوس فرآيندهاي ويرانگري چون جهان گرمايي (GLOBAL WARMING) اميدوار بود.
                                          انشاالله

     مؤخره:
    از دوست خوبم در تارنماي مفيد فانوس آزاد كه اين خبر را پوشش دادند، بي‌نهايت سپاسگزارم.

   از همين نويسنده:
– كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است
– چرا كسي خبر ديلي‌تلگراف را جدي نمي‌گيرد؟!
انگار خبر ديلي‌تلگراف را دارند جدي مي‌گيرند!
بياييم به ثبت روزي غرورآفرين در تقويم‌هاي رسمي كشور بيانديشيم
خبرهاي خوش خورشيدي در ياهو!
آينده‌ي سبز جهان، در گرو مهار انرژي‌هاي نو
اراده‌ي سبز رسانه‌اي جهان در سكوت كامل همتايان ايراني!
نخستين بازخوردهاي «بهترين خبر قرن» در بلوار كشاورز!
   در همين ارتباط:
NREL Solar Cell Sets World Efficiency Record at 40.8 Percent
PS10 solar power tower
Earth as a PlayStation

انرژي خورشيدي به حسينيه امام خميني رسيد

    امروز از مجري طرح راه‌اندازي نيروگاه خورشيدي فارس، به عنوان طرح نمونه كشور در حضور عالي‌ترين مقام كشور – آيت‌الله خامنه‌اي – قدرداني شده و پيمان كنعان اين فرصت را مي‌يابد تا دغدغه‌هاي سازمان متبوع خويش را به مؤثرترين فرد نظام منتقل كند. اين مي‌تواند فرصتي تاريخي براي طرفداران محيط زيست در ايران باشد؛ چرا كه اگر انرژي خورشيد و ديگر انواع انرژي‌هاي نو بتوانند مورد عنايت دولتمردان كشور قرار گيرند و – دست‌كم – از توجهي همپاي انرژي اتمي بهره‌مند شوند؛ آنگاه مي‌توان به چشم‌اندازي پاك، آباد و مرفه از ايران در آينده‌اي نه چندان دور اميدوار بود؛ ايراني كه نه‌تنها براي تأمين انرژي خود به هيچ كشوري وابسته نخواهد بود، بلكه در شمار مهمترين صادركنندگان انرژي جهان قرار خواهد گرفت.

پيمان كنعان در حال تست نيروگاه خورشيدي فارس

    و اين يعني: خودكفايي واقعي و پايدار.
    براي پيمان كنعان و همكاران سختكوشش در سازمان انرژي‌هاي نو بهترين‌ها را آرزو دارم.

پيمان كنعان- ۱۴ مرداد ۸۷ - استوديو روز از نو شبكه دوم سيما

    مؤخره:
   ديروز هم به همراه پيمان كنعان در برنامه «روز از نو» حضور داشتم؛ برنامه‌اي كه ظاهراً مورد توجه مخاطبانش قرار گرفت است. بعداز ظهر ديروز با دكتر محمّدرضا نوروزي گفتگو مي‌كردم و ايشان اعلام داشتند: پيامك‌هاي حمايت‌آميز فراواني بعد از برنامه‌ي ديروز به رسانه‌ي ملّي واصل شده است.

 

پيمان كنعان با محمدرضا نوروزي در روز از نو - ۱۴ مرداد ۸۷

     كنعان در اين برنامه اعلام داشت كه اينك مي‌توان براي توليد برق از هر هكتار بيابان به مقدار يك مگاوات در ساعت برنامه‌ريزي كرد. در حالي كه تا پيش از اين، رقم اعلام شده حدود 5 هكتار براي توليد يك مگاوات برق در ساعت بود. همان طور كه ملاحظه مي‌شود، شتاب پيشرفت فناوري پانل‌هاي خورشيدي در جهان، حقيقتاً چشم‌گير است. بعد از پايان برنامه نيز به همراه ايشان به مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور آمديم تا وي رنكينك نهايي مؤسسه متبوع را براي برخورداري از انرژي خورشيدي بر روي كاغذ آورد. از لطفش بسيار ممنونم.

انرژي خورشيدي ؛ بحث داغ فردا در شبكه دوّم سيما – برنامه روز از نو

      مطابق معمول چند ماه گذشته، هفت صبح فردا – 14 مرداد – در برنامه‌ي روز از نو، موضوع محيط‌زيست را مي‌كوشم تا به كمك دكتر محمّدرضا نوروزي به ميان مخاطب عام برده و از منظري كاربردي‌تر به مرور و تحليل مهمترين رويدادهاي محيط زيست ايران و جهان در هفته‌ي گذشته بپردازيم.

استوديو روز از نو - ارديبهشت ۱۳۸۷روز از نو


     شايد يكي از مهمترين خبرهاي محيط زيست، تحرك شتاباني باشد كه در حوزه‌ي سرمايه‌گذاري در بخش انرژي‌هاي نو، به ويژه انرژي خورشيدي رخ داده است. به نحوي كه نه فقط آمريكا و اروپا كه افغانستان هم با اشتياق فراوان مي‌كوشد تا كمبود شديد كارمايه‌ي الكتريسته‌ي خود را از محل نصب پانل‌هاي خورشيدي در باميان جبران كند. خوشبختانه در سفري كه اخيراً به استان كرمان داشتم، دريافتم كه نگاه اغلب مسئولين و مردم (مديران بخش خصوصي) به اين موضوع مثبت بوده و آماده‌ي سرمايه‌گذاري در اين بخش هستند، به ويژه آنكه استان كرمان از يك سو، داراي بيشترين استعداد دريافت انرژي تابشي خورشيد در كشور است و از سوي ديگر، قطع مرتب برق، امان مردم و مسئولين را در سطح استان بريده و كلافه كرده است.

آقاي خسروي و كريمي در روز از نو

      از اين رو، از پيمان كنعان – مدير كل دفتر انرژي خورشيدي سانا – هم دعوت كرده‌ام تا فردا خود را به ساختمان الوند رسانده و با حضور در استوديو سبز «روز از نو»، به موضوع انرژي خورشيدي و امكانات و چالش‌هاي ايران در اين بخش با جديت بيشتري بپردازد.
     گفتني آنكه «روز از نو» همه هفته در روزهاي دوشنبه همچنان به موضوع محيط زيست خواهد پرداخت. بنابراين، چنانچه مسأله‌ي قابل طرحي در اين حوزه سراغ داريد، خوشحال مي‌شوم تا آن را – پس از بررسي – به رسانه‌ي ملّي بكشانم.

اين حق ما نيست!

بزرگترين پهنه دريافت انرژي خورشيد در نزديكي نوادا

     ديروز خبري را بر روي درگاه برخي رسانه‌هاي مجازي ديدم كه سخت حيرت‌آور، بسيار تأسف‌بار و شديداً نااميدكننده بود! اينكه : چرا بايد سازمان حفاظت محيط زيست، بر سر راه توسعه انرژي‏هاي نو در كشور مانع تراشي كند؟! 
     مگر نه اين است كه اين سازمان، مطابق قانون بايد ضامن و پاسدار اجراي درست اصل 50 قانون اساسي ايران باشد؟ مگر نه اين است كه ترويج و كاربست بيشتر انرژي‌هاي نو مي‌تواند به كاهش آلودگي هوا، خاك و آب ناشي از مصرف بي رويه سوخت‌هاي فسيلي منجر شود؟ و مگر نه اين است كه يكي از اهرم‌هاي جدي كاهنده‌ي انتشار گازهاي گلخانه‌ا‌‌ي، همانا كمك به تغيير الگوي مصرف انرژي و غلبه‌ي رويكرد استحصال و بهره‌وري از انرژي خورشيدي، بادي، زمين گرمايي و … به جاي سوخت‌هاي نفتي و چوبي است؟!

 

سبزترين ساختمان جهان در نيوكاسل

     پس اين همه كارشكني و سنگ‌اندازي براي چيست؟ چرا نبايد سازمان حفاظت محيط زيست، خود پيشگام سرمايه‌گذاري و توليد انرژي‌هاي سبز باشد؟ و چرا بايد اين سازمان به جاي دادن مشوق‌هاي اقتصادي و تسهيل سرمايه‌گذاري در اين حوزه، عملاً كارها را هم متوقف كرده و آن اندك سرمايه‌گذاران علاقه‌مند را نيز نااميد سازد. آن هم به بهانه‌ي شرم‌آور «عدم وجود قانون در این خصوص و نیز عدم آشنایی با مقوله‌ي انرژي‌هاي نو»!

باور كنيد اين حق ما نيست!

     اين حق ما نيست كه در كشوري زندگي كنيم كه داراي چنين مواهب استثنايي در حوزه انرژي‌هاي نو باشد و آنگاه به جاي تسهيل سرمايه‌گذاري در اين حوزه، فرصت‌ها را به بدترين شيوه‌ي ممكن بسوزانيم و بر طبل حركت‌هاي لاك‌پشتي بكوبيم.
    اين حق ما نيست كه داوطلبين سرمايه‌گذاري در اين بخش را از خود رانده و آنها را به سوي حوزه‌هايي برانيم كه به جز تقويت فرهنگ دلالي، سودي دربرنخواهد داشت.

     كافي است بدانيم:
     – توان قابل استحصال انرژي بادي در ايران – دست كم – 15 هزار مگاوات است؛ چرا بايد فقط يك درصد از اين توان مورد استحصال قرار گرفته باشد؟! اين حق ما نيست!
     – وقتي فقط 3 دهم درصد از انرژي دريافتي صحراي آفريقا مي‌تواند كل نياز انرژي قاره اروپا را تأمين كند و از همين رو، اتحاديه اروپا با يك دورخيز 50 ميليارد يورويي كوشيده است تا اين توان بالقوه را هر چه سريع‌تر بالفعل سازد؛ چرا ما از استحصال انرژي دريافتي كشور در حد يك درصد خاك ايران هم غفلت كرده‌ايم؟ مگر نه اين است كه ايران بعد از آفريقا و عربستان، داراي بالاترين مزيت در حوزه انرژي تابشي خورشيد است؟ پس چرا بايد همچنان كابوس خاموشي در تابستان و قطع گاز در زمستان، ايرانيان را بيازارد؟ اين حق ما نيست!
     – به گزارش Financial Times  ، تنها در آمريكا، حجم سرمايه‌گذاري در بخش انرژي خورشيدي از 20 ميليارد دلار در سال 2007 به 90 ميليارد دلار تا سال 2010 افزايش خواهد يافت و ميزان مصرف سيليكون (ماده اوليه پانل‌هاي خورشيدي) از 40 هزار تن در سال 2007 به 120 هزار تن در سال 2010 و 400 هزار تن در سال 2015 مي‌رسد. به نحوي كه دست كم 69 درصد نيازهاي برق آمريكا – با همين شرايط موجود و حتا عدم تصويب طرح ال گور- تا سال 2050 از انرژي خورشيدي تأمين خواهد شد. پس چگونه است كه اغلب مديران ما هنوز در خواب خرگوشي به سربرده و بر روند توسعه لاك‌پشتي انرژي نو، شوكي معني‌دار وارد نساخته و تحركي جدي نمي‌آفرينند؟ اين حق ما نيست كه كماكان در سوگ فرصت‌سوزي‌هاي پرشمار وطن ناله سردهيم!

اين همه تفاوت در سرعت تجهيز به پانلهاي خورشيدي در اين سو و آن سوي آب براي چيست؟!

     اين‌ها را گفتم تا هشدار دهم: اگر مي‌خواهيم پيش از آنكه صحراي آريزونا يا سن خوزه كاليفرنيا، يا بيابان ساحل در شمال آفريقا يا رب الخالي در عربستان سعودي، جاي خليج فارس را به عنوان گرانيگاه تبادل انرژي جهان گرفته، اقدامي عاجل و مؤثر صورت داده و از بهاي گران نفت، بيشترين سود ممكن را ببريم؛ بايد قدر فرصت‌ها را بدانيم و بخشي قابل توجه از درآمدهاي نفني را به سوي سرمايه‌گذاري و پژوهش در بخش انرژي‌هاي سبز هدايت كنيم.
    اين حق ماست كه از درآمد سرانه‌اي بيش از 20 هزار دلار در سال برخوردار باشيم؛ وقتي در كشوري زندگي مي‌كنيم كه هر هكتار از خاكش، 22 برابر ميانگين ارزش هر هكتار از خاك كره زمين، قيمت دارد؛ وقتي در سرزميني زيست مي‌كنيم كه صاحب بيشترين مواهب و منابع انرژي در حوزه سوخت‌هاي فسيلي و سبز است و وقتي در مملكتي حضور داريم كه از نظر نسبت جمعيت جوان و تحصيلكرده، در منطقه سرآمد است.

    مؤخره:
    هم‌اكنون در منطقه آزاد تجاري سيرجان به سر مي برم و گفتگوي مفيدي با آقاي مهندس محمّد آبياري، مديرعامل كارخانه روغن نباتي FRICO – در مورد استعداد بالاي منطقه سيرجان در استحصال انرژي خورشيدي – داشتم و از او پرسيدم: چرا نمي‌كوشد تا دست‌كم بخشي از نياز انرژي كارخانه معظم خويش را از طريق سلول‌هاي فتوولتائيك و نصب پانل‌هاي خورشيدي تأمين كند؟ بخصوص آنكه هم‌اكنون نيز بيش از 500 ميليون تومان در سال بايد براي هزينه‌هاي برق كارخانه پرداخت كند (آن هم در شرايطي كه قيمت برق با تخفيف در مناطق آزاد تجاري محاسبه مي‌شود).
    اين مدير جوان و موفق، به شدت از اين موضوع استقبال كرد و گفت: نهايت تلاشش را خواهد كرد تا از اين مزيت ارزشمند در كارخانه متبوعش بهره‌مند شود. به ويژه آنكه ظاهراً كارخانه FRICO در شمار كارخانه‌هاي سبز كشور رده‌بندي مي‌شود؛ كارخانه‌هايي كه بيشترين هماهنگي را با طبيعت در دستور خود قرار داده‌اند. بعدازظهر ديروز – 9 مرداد 87 – موضوع را تلفني با پيمان كنعان، مدير دفتر انرژي خورشيدي سانا در ميان نهاده و ايشان نيز قول هرگونه همراهي و مساعدت وزارت متبوع خويش را در اين خصوص اعلام داشتند.
     بسيار اميدوارم كه مسئولين سازمان حفاظت محيط زيست و همچنين بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران نيز، با عنايت به اهميت موضوع، نهايت تلاش خود را براي ساده‌تر و كوتاه‌تر كردن موانع قانوني و بروكراتيك حاكم بر سرمايه‌گذاري در اين حوزه مصروف دارند. وزارت صنايع و معادن نيز مي‌تواند با كمك وزارت بازرگاني و اقتصاد و امور دارايي كشور، به عنوان يك حركت پيشگام فرهنگي، تسهيلات لازم را براي مناطق آزاد تجاري كشور در اين حوزه اختصاص دهند؛ مناطقي كه با توجه به وجود معافيت‌هاي بازرگاني، مي‌توانند به مراتب با قيمتي ارزان‌تر از مواهب انرژي خورشيدي بهره‌مند شوند.

     و اين، كمترين حق ماست …

انگار خبر ديلي‌تلگراف را دارند جدي مي‌گيرند!

     به دنبال انتشار يادداشتي با عنوان: «چرا خبر ديلي‌تلگراف را كسي جدي نمي‌گيرد؟!» خوشبختانه با خبر شدم كه از قضا اين خبر بسيار مورد توجه قرار گرفته و علاوه بر اينكه در بسياري از روزنامه‌ها (از جمله جام جم و كارگزاران)، خبرگزاري‌ها و وبلاگ‌ها بازتاب داشته است، صدا و سيما نيز در طول 24 ساعت گذشته در چند نوبت به آن پرداخته و چندين خبر و تفسير در اين مورد از سوي راديو ايران ارايه شده است. افزون بر آن، بخش محيط زيست روزنامه همشهري نيز، پرونده‌اي را به اين موضوع اختصاص داده كه حاصل آن را شنبه آينده منتشر خواهد كرد. مدير دفتر انرژي خورشيدي سانا نيز، ضمن استقبال از انتشار چنين اخباري، تداوم اين روند را به تسهيل در روند تغيير رويكرد مديريت كشور و تخصيص اعتبارات بيشتر به حوزه‌ي استحصال انرژي‌هاي نو مرتبط دانست و شديداً از آن استقبال كرد.
    بار ديگر از تمامي هموطنان عزيزي كه كوشيده‌اند و خواهند كوشيد تا امكانات و سرمايه‌گذاري درخوري براي مهار و كاربست انرژي‌هاي نو، به ويژه كارمايه‌ي خورشيدي در كشور رخ دهد، به سهم خويش قدرداني مي‌كنم.

و اينك فقط 100 ماه فرصت داريم نه 10 سال!

    قیامت در 2016 را يادتان هست؟! يادتان هست كه برخي ناباورانه به اين التيماتوم سبز نگريستند و آن را در شمار بزرگ‌نمايي‌هاي احساسات‌گرايانه‌ي طرفداران محيط زيست قلمداد كردند؟ اينك امّا مرزهاي بحران بيش از پيش نمايان و شفاف شده و با توجه به خبرهايي كه از ناپديدشدن قريب‌الوقوع تمامي يخ‌هاي قطب شمال مي‌رسد، گروهي از دانشمندان عضو «بنياد حفاظت از محيط زيست» آمريكا همصدا با پژوهشگران سراسر جهان هشدار مي‌دهند: بشر فقط 100 ماه وقت دارد تا جلوي روند وحشتناك گرم شدن زمين را بگيرد! (نه ۱۰ سال) روندي كه در صورت وقوع به چنان فاجعه‌اي بدل خواهد شد كه به قول ال گور: «ياد و خاطره تمام بيماري‌هاي كشنده را از حافظه‌ي آدمي پاك خواهد كرد، چون ديگر انساني باقي نخواهد ماند!»
     از همين روست كه مشهورترين سياستمدار سبزانديش جهان – ال گور – برنامه‌اي جسورانه براي ايجاد تحولي بزرگ در ايالات متحده‌ي آمريكا ارايه داده است؛ برنامه‌اي كه به موجب آن، بزرگترين قدرت اقتصادي جهان در كمتر از 10 سال مي‌بايست بي‌سابقه‌ترين چرخش را در رويكردهاي انرژي خود اعمال كرده و وابستگي خويش به سوخت‌هاي فسيلي را به صفر برساند.  ال گور خود در جواب منتقدانش كه برنامه‌اش را بسيار بلندپروازانه و آرماني مي‌خوانند، مي‌گويد: اگر كساني بر اين عقيده‌اند كه براي چنين تحول بزرگي 10سال زمان كمي است، من از آنها مي‌خواهم به گفته‌هاي متخصصان دقت كنند و ببينند اگر ما چنين كاري نكنيم چه بر سرمان خواهد آمد.»

 

ال گور و باراك اوباما ؛ دو رهبر طرفدار محيط زيست در آمريكا

 

     البته خوشبختانه اين بار ال گور تنها نيست و هر دو كانديداي جمهوري خواه و دموكرات اعلام داشته‌اند كه در صورت به قدرت رسيدن و ورود به كاخ سفيد، از سياست‌هاي وي براي افزايش سهم كارمايه‌هاي نو در سبد انرژي ايالات متحده آمريكا و كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي حمايت خواهند كرد. هرچند كه آشكار است اين بار مردم آمريكا بيشتر تمايل دارند تا آن حزبي قدرت را به دست گيرد كه نشان داده براي حفظ محيط زيست، ارزش بيشتري قايل است. استقبال كم‌سابقه از باراك اوباما در برلين، شهري كه بيش از هر شهر ديگري در اروپا مي‌تواند به گرانيگاه احزاب سبز بدل شود، نشان داد كه نه فقط مردم آمريكا، كه اغلب اروپاييان هم مايلند تا كاخ سفيد مهماني جوان و طرفدار محيط زيست را درآغوش گيرد.

 

اوباما امروز در لندن و در كنار نخست وزير بريتانيا - عكس از نيويورك تايمز

چرا كسي خبر ديلي‌تلگراف را جدي نمي‌گيرد؟!

     روزنامه‌ي پرتيراژ و مشهور ديلي تلگراف كه از سال 1855 ميلادي در لندن منتشر مي‌شود، دو روز پيش، يعني در شماره 23 جولاي (2 مرداد 87) خود، خبر داد كه اتحاديه اروپا با اختصاص يك سرمايه‌ي 50 ميليارد يورويي، تصميم گرفته است تا سال 2050 ميلادي، تمامي نياز خود به كارمايه‌ (انرژي) الكتريسته را از صحراي آفريقا تأمين كند.

The Sahara desert sun could produce enough energy to meet all of Europe’s electricity needs, scientists say


     دانشمندان اروپايي براين باورند كه جمع آوري فقط 3/0 درصد (سه دهم درصد) از انرژي خورشيدي که صحراي بزرگ آفريقا را گرم مي‌کند، براي رفع نياز انرژي برق اروپا کافي خواهد بود.
    همچنين دولت‌هاي اروپايي تصميم گرفته‌اند تا سال 2020، دست‌كم 20 درصد از نياز الكتريسته خود را از اين منطقه‌ي بياباني و به كمك نصب سلول‌هاي فتوولتائيك تأمين كنند.
    يادتان هست چندي پيش با اشاره به گزارش سال 2006 برنامه عمران سازمان ملل، تأكيد كردم كه زميني به طول و عرض 800 كيلومتر در صحراي آفريقا مي‌تواند نياز سالانه برق كل جهان را تأمين كند؟

The solar panels at Nevada Solar One (top) and Jose Manuel Entrecanales CEO of Acciona


    شايد يكي از تفاوت‌هاي مردمان آن سو و اين سوي آب، همين باشد! آنها چيزي را كه مي‌گويند، در كمترين زمان ممكن مي‌كوشند تا عملي شود و ما همچنان با فرصت‌سوزي و تكرار شعار‌هاي‌مان – اغلب – بيشترين زمان ممكن را به هدر مي‌دهيم! چرا؟
خاموشي‌هاي عذاب‌آور اين روزها را به ياد آوريد، به راستي اگر يك دهم سرمايه‌اي كه براي مهار انرژي هسته‌اي هزينه كرده‌ايم، در راه استحصال كارمايه خورشيدي از اراضي بياباني خويش هزينه كرده بوديم، شك نكنيد كه امروز نه‌تنها خاموشي نداشتيم، بلكه بزرگترين صادركننده‌ي الكتريسته در منطقه به شمار مي‌آمديم.
هرچند هنوز هم دير نيست …
بار ديگر تأكيد مي‌كنم: پهنه‌هاي كويري و بياباني ما – در همان شكلي كه هستند – بزرگترين صندوق ذخيره‌ي ارزي ايرانيان بوده و خواهند بود. آينده مي‌تواند بسيار روشن باشد، كليد نجات كره‌ي زمين از كابوس آلودگي و انتشار گازهاي گلخانه‌اي در دستان پهنه‌هاي زرين و سوزان بياباني ايران و جهان است.

     براي مطالعه بيشتر:

  

  • Solar panel windows are latest weapon against global warming
  • US halts solar energy projects over environment fears
  • Nevada solar plant harnessing desert sun
  • التيماتوم ال گور به آمريكائيان!

    ال گور

          بازخوردهاي بهترين خبر قرن براي طرفداران محيط زيست، اينك مي‌رود تا نهضتي بزرگ را در ايالات متحده آمريكا به رهبري ال گور به راه اندازد؛ نهضتي كه مهمترين آرمانش اين است كه بتواند وابستگي پرمصرف‌ترين مردم جهان  – آمريكا – را در طول 10 سال آينده به انرژي فسيلي پايان داده و به كاربست انرژي‌هاي نو شتاب و دوام بيشتري بخشد.
         گامي كه اگر تحقق يابد، مي‌توان پنداشت كه زمين مي‌تواند همچنان سبزترين سياره‌ي گيتي باقي ماند.

        براي مطالعه بيشتر:

       – ويدئو مربوط به برنامه جديد ال گور: Gore sets US energy challenge

      – A Generational Challenge to Repower America

      – Gore’s Bold, Unrealistic Plan to Save the Planet