بایگانی دسته: ????? ???????????

ماجرای کش‌دار طرح بهره‌وری کشاورزی و گاف مسئولان!

ارتباط نزدیک - شنبه 24 اسفند 87 - شبکه 4 سیما

    شنبه‌ی گذشته – 24 اسفند  – در دومین بخش از ویژه‌برنامه‌ای که به بحث در مورد چالش‌های مدیریت و حفاظت از عرصه‌های منابع طبیعی کشور در شبکه 4 سیما اختصاص داشت، یک نکته بیش از هر چیز نمود یافت! زمانی که آقای دکتر عباس رجایی، نماینده مردم اراک و رییس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی – به عنوان طراح و مدافع «طرح افزایش بهره‌وری بخش کشاورزی» در مورد جزییات و ویژگی‌های مثبت طرح سخن می‌گفت و با مخالفت صریح دکتر محمّد باقر صدوق به عنوان نماینده سازمان حفاظت محیط زیست کشور و دکتر علی اوسط منتظری (معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری) به عنوان نماینده دستگاه متولی منابع طبیعی کشور روبرو شد؛ مجری برنامه نظر رییس کمیسیون را مجدداً جویا شد. آقای رجایی هم به سادگی و خونسردی فرمودند: به هر حال طبیعی است که هر طرحی دارای موافق و مخالف باشد! اما مجری برنامه سخن ایشان را قطع کرد و با تعجب پرسید: اما این دو نفر نمایندگان رسمی این حوزه در دولت هستند و نه دو کارشناس معمولی! وضعیت هنگامی وخیم‌تر شد که کاظم نصرتی نصرآبادی به عنوان رییس جامعه جنگلداری کشور هم وارد گود شده و آشکارا به مخالفت با این طرح اعلام موضع کرد. حتی دکتر صدوق از این هم فراتر رفت و بار دیگر تأکید کرد که به این طرح باید «طرح غارت ملی» گفت نه افزایش بهره‌وری!
    در اینجا بود که دکتر رجایی برگ برنده‌ی خود را رو کرد و خطاب به دکتر منتظری گفت: من تعجب می‌کنم که چگونه مقام بالادست شما – آقای دکتر فرود شریفی – با این طرح موافقت کرده و در جلسات کمیسیون مربوطه هم شرکت داشته‌اند و حالا شما به عنوان نماینده‌ی رسمی همان نهاد با این طرح مخالفت می‌کنید؟!

دکتر منتظری

    منتظری هم که معلوم بود انتظار چنین عکس‌العملی را نداشته است، با دستپاچگی عنوان داشت که چنین نیست و آقای فرود شریفی هم با این طرح مخالف هستند! به هر حال تا این لحظه هنوز سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور هیچ کوشش جدی برای شفاف‌سازی در این مورد انجام نداده و هیچ بیانیه‌ی رسمی را منتشر نکرده است. واقعیت تلخی که بیش از آن که عدم مسئولیت یا بی تفاوتی سازمان را نشان دهد، به بی‌تفاوتی و خنثی‌بودن عکس‌العمل طرفداران محیط زیست و حامیان منابع طبیعی کشور در تشکل‌های مردم‌نهاد باز‌می‌گردد و در این میان البته سکوت و عدم پیگیری رسانه‌های گروهی و سه خبرگزاری سبز کشور نشان می‌دهد که هنوز فاصله‌ی بسیاری با آنچه که باید باشیم داریم و هر آنچه که در محیط زیست وطن بر سرمان می‌آید، دقیقاً حق‌مان است.

دکتر صدوق کم مانده بود که به خاطر این طرح اشکش درآید ...

    به هر حال، فردا صبح – حدود 10:30 روز سه شنبه 27 اسفند – این موضوع توسط گردانندگان رادیو تجارت نیز مورد بررسی و مداقه جدی‌تر قرار می‌گیرد، هرچند احتمالاً ماجراهای تکراری شب و عید و هیاهوهای انتخابات ریاست جمهوری مجالی برای توجه به مسایل بی‌اهمیتی چون تاراج منابع طبیعی به علاقه‌مندان این حوزه و مسئولان تشکل‌های مردم‌نهاد مرتبط نخواهد داد!

    در همین باره:
    نظرات مشروح نگارنده در باره این طرح

    مؤخره:
    ذکر این نکته ضروری است که این طرح 16 ماده دارد که اتفاقاً برخی از مواد آن مورد نظر و موافقت اغلب کارشناسان دلسوز این حوزه است، به ویژه آنجا که بر مهمترین نقطه ضعف بخش کشاورزی یعنی دانش کاربران و ذینفعان آن اشاره کرده و خواستار ارتقاء آن شده است. همچنین بحث انحلال سازمان ترویج، آموزش و تحقیقات کشاورزی و انتقال آن به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (ماده 10) یکی از مهم‌ترین ارکان این طرح است که با سکوت حیرت‌انگیز همه روبرو شده است! به هر حال به باور نگارنده، مواد 2 ، 6 و 9 این طرح در شمار پیشنهادهای سازنده قابل دفاع هستند. هر چند ماده 8 این طرح حقیقتاً مصیبت‌بار است!

دست نگه داريد؛ لطفاً جنگل‌ها را حراج نكنيد!

     در پي اعلام اين خبر كه گروهي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي درصدد تنظيم و ارايه‌ي طرحي به صحن بهارستان هستند تا به موجب آن، دولت مجاز باشد تا اراضي ملّي موجود تا ارتفاع 2 هزارمتر را به بهانه‌ي رونق كشاورزي و اشتغال‌زايي به افراد حقيقي واگذار كند (در قطعات 2 هكتاري) و حتا امكان ساخت ويلا در اين قطعات هم ديده شده است! نگارنده گفتگويي را با بخش فارسي صداي آلمان (دويچه وله) انجام داده‌ام كه متن آن را مي‌توانيد در اين نشاني مطالعه فرماييد و يا در اين نشاني آن را گوش كنيد.

فايل شنيداري اين گفتگو

    گفتني آن كه خوشبختانه اغلب متوليان اين حوزه  – چه در بخش دولتي و چه در بخش مردم‌نهاد و دانشگاهي – با اين طرح آشكارا مخالفت كرده‌اند كه از آن جمله مي‌توان به پژواك شايسته‌ي جامعه جنگلباني ايران، انجمن علمي جنگلباني ايران و انجمن علمي اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع اشاره كرد.

برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن

روز جهاني مقابله با سدسازي

     به همت گروهي از ايرانيان علاقه‌مند و سبزانديش در انجمن كوهنوردان ايران و جمعيت زنان مبارزه با آلودگي محيط زيست شاخه‌ي تنكابن، همزمان با روز جهاني مقابله با سدسازي و حفاظت از رودخانه‌ها (14 مارس)، در بيست و چهارمين روز از اسفندماه سال جاري، همايشي در سالن اجتماعات فرهنگسراي ارشاد شهرستان تنكابن برگزار خواهد شد.
    علاقه‌مندان مي‌توانند براي آگاهي بيشتر به تارنماي «دوستداران ميراث فرهنگي و محيط زيست ايران» مراجعه فرمايند.

البته عنوان فارسي پوستر در برگردان فارسي وفادار نمانده است!

     گفتني آن كه سابقه‌ي برگزاري اين آيين جهاني به 12 سال مي‌رسد و هم‌اكنون بر شمار حاميان اين مراسم در اغلب كشورهاي جهان به طرز چشمگيري اضافه شده است.

Taking Action for Rivers on March 14

 

 

    براي آگاهي بيشتر مي‌توانيد از تارنماي رسمي اين آيين بهره ببريد.

تظاهرات مخالفان سدسازي در چين

    به اميد روزي كه عملاً سدسازي به عنوان آخرين گزينه در مديريت آب كشور مطرح شده و تا ارزيابي دقيق بازخوردهاي سدهاي احداث شده‌ي كنوني، ديگر شاهد افتتاح سد مخزني بزرگ جديدي نباشيم.

5 پله سقوط دیگر در 5 سال!

دکتر مجید عباسپور

     رییس انجمن متخصصان محیط زیست ایران، دکتر عباسپور – که اتفاقاً فردی محافظه‌کار و کاملاً خودی محسوب می‌شود – در جریان برگزاری همايش ملي متخصصان محيط زيست گفت: در طول سال‌های اجرای برنامه پنج ساله چهارم – که اینک در روزهای انتهایی آن به سر می‌بریم – رتبه ایران از نظر شاخص پایداری محیط زیست، 5 پله‌ی دیگر سقوط کرده و اینک به یکصد و سی و پنجمین کشور جهان از نظر پایداری محیط زیست تنزل یافته است.
    سخنان عباسپور به رغم رعایت برخی ملاحظات، همچنان گویای عمق بحران پیش آمده در محیط زیست وطن و ناکارآمدی مدیریت حاکم بر آن است. به خوانندگان گرامی مهار بیابان‌زایی پیشنهاد می‌کنم تا متن کامل صحبت‌های عباسپور را در سایت الف بخوانند.

6 عامل ناپایدارکننده‌ی سرزمین (بیابان زایی) در ایران –17

    به نسبت شمارِ اندك نيروها و امكانات درگير در حوزه‌ي پهناورِ سرزمين‌هاي متأثر از بيابان‌زايي، كميت و كيفيت قابل توجه اقدامات انجام شده در هر دو بخش پژوهش و اجرا، دلالت بر سخت‌كوشي و هم‌كوشي كارشناسان و پژوهشگرانِ دو بخش ياد‌شده دارد. بيش از نيمي از عرصه‌هاي شنزار كشور (شش میلیون هکتار)، گستره‌ي عمل بخش اجرا در طول چهار دهه‌ي گذشته بوده و بخش پژوهشي نيز به رغمِ بضاعت بسيار محدودِ خويش با به اجرا درآوردن نزديك به يكصد طرح پژوهشي، تقريباً در تمامي عرصه‌هاي كاري واحد اجرا، به انجام تحقيقاتي چند با هدف كاهش درصد ناكارآمدي اقدامات اجرايي مبادرت ورزيده است. با اين وجود، به نظر ميرسد كه روند صعودي فرايندهاي كاهنده‌ي كارايي سرزمين در كشور كماكان با شتابي قابل تأمل ادامه داشته و اقدامات انجام شده، از توانايي لازم براي بازدارندگي جريان بيابان‌زايي بي‌بهره بوده است. پاره‌اي از مهمترين مؤلفه‌هايي كه در بروز شرايط پيش‌آمده مؤثر بوده‌اند، عبارتند از:

 نبود رهبري واحد و ناهماهنگي سازمان‌ها و نهادهاي اجرايي كشور در امر مقابله با بيابان‌زايي (غلبه‌ی ديد بخشي‌ و جزيره‌نگري در مقابله با بيابان‌زايي)
 نبود نظامی ضابطه‌مند و منسجم برای ارزشيابی و پايش طرح‌های به اجرا درآمده
 تأكيد بيش از حد بر مديريت سازه‌اي و باورِ غلو‌آميزِ توان مهندسي در عملّيات مقابله با بيابان‌زايي
 غلبه‌ی نگرش مبتني بر مديريت بحران در مواجهه با بلاياي طبيعي، به ويژه خشكسالي و سيل
 عدم شناخت دقيق استعدادها و حساسيت‌هاي سرزمين (نبود نقشه‌ي راه)
 عدم اعتنا به مزيت‌هاي طبيعي عرصه‌هاي كويري و بياباني كشور
 گسترش برهنگي سطحي خاك و زوال تنوّع زيستي گياهي و جانوري، به ويژه گونه‌هاي اندميك سرزمين‌هاي خشك كشور
 عدم تبيين جايگاه و نقش مشاركت‌هاي مردمي درمديريت و برنامه‌ريزی بخش
 نقش كاهنده‌ي مؤلفه‌هاي طبيعي، به ويژه اثرات متقابل خشكسالي و تغيير اقليم بر پايداري سرزمين در مناطق بياباني
 تشديد فرسايش، سيل‌خيزي، اُفت كمّي و كيفي اندوخته‌هاي آبي و شوري‌زايي
 اثرات دوگانه جمعيت در مهار يا تشديد بيابان‌زايي
 نبود آمايش سرزمين و تغيير كاربري غير اصولي اراضي
  ضعف سامانه‌هاي پايش و ارزيابي فرآيندهاي توسعه و تاثير آن بر منابع طبيعي
 كمبود نيروي انساني متخصص و کارامد در دستگاه‌هاي ذيربط و نامناسب بودن تركيب نيروهاي حفاظتي در عرصه هاي منابع طبيعي
 عدم اعمال مباني حسابداري سبز در نظام ارزشگذاري كاركردهاي غيرقابل تبادل عرصه‌هاي كويري و بياباني

     چنين است كه شايد بتوان مهمترین بحران‌ها، مؤلفه‌ها و خطرات ناپايداركننده‌ي تعادل بوم‌شناختي را در داخل و خارج از قلمرو طبيعي كويرها و بيابان‌هاي كشور در شش حوزه‌ي زير خلاصه كرد:

1- عدم شناخت دقيق استعدادها (ارزیابی منابع) و حساسيت‌هاي سرزمين (ناپایداری بوم سازگان های خشک)، به همراه عدم حاكميت موازين اقتصاد بوم‌شناختي؛
2- غلبه‌ي تفكر سنتي رويكرد معيشتي به سرزمين به جای رویکرد آمایشی.
3- زوال تنوّع زيستي گياهي و جانوري؛
4- عدم باور به مزيت‌هاي غير رويشي بيابان‌هاي كشور؛
5- اثرات متقابل خشكسالي و تغيير اقليم بر ناپايداري؛
6- تشديد فرسايش، سيل‌خيزي، اُفت كمّي و كيفي اندوخته‌هاي آبي و خاکی (شوری زایی و …).

    بنابراين، انتظار مي‌رود براي مقابله با نشان‌زدهاي بازدارنده و كاهنده‌ي اين شش بحران، دست‌كم بايد شش اولويت يا راهبرد اصلي اجرايي و پژوهشي و متعاقب آن، راهكارهاي مربوطه را تعريف و معرفي كرد؛ دريافتي كه در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

نصیحت‌ها و هشدارهای معاون جدید وزیر نیرو به خودش!

«ایزدان گاهی راه درست را از پنجره اشتباهات ما به ما نشان می‌دهند. ما باید آن راه‌ها را پیدا کنیم

کوروش کبیر، ص 164 از کتاب مدیریت کوروش بزرگ اثر گزنفون

 

    دیروز سخنان معاون جدید وزارت نیرو در امور آب را در روزنامه همشهری می‌خواندم و در همان حال حیرت زده از خود می‌پرسیدم: چرا عالی‌ترین مقام مدیریت آب کشور برای توجیه اهمیت حوزه‌ی تحت مسئولیتش باید ناچار باشد به آمار سازمانی اتکا کند (بانک جهانی) که علی‌القاعده خود آن سازمان، آمارهایش را بر اساس اطلاعات رسمی نهادهای متولی آب در هر کشور تنظیم و منتشر می‌سازد؟!

محمدرضا عطارزاده - معاون وزیر نیرو

     و از آن جالب‌تر آن که چرا مسئولین ما عادت کرده‌اند، توپ را پیوسته به زمین حریف اندازند و به نصیحت خود بپردازند؟! «محمدرضا عطارزاده در جمع خبرنگاران گفت :بانک جهانی کاهش منابع آب شرب ایران را 6.3 برابر نرم جهانی اعلام کرده است، در این راستا برای مقابله با خشکسالی احتمالی سال آتی همه مسئولان حوزه آب کشور باید پیوند خود را با مردم افزایش دهند و مدیریت مورد نیاز را اعمال کنند.»

     می‌ماند چند نکته کوچک!

   اول این که سازمان مدیریت منابع آب کشور (تماب) میانگین سالانه‌ی آب در دسترس ایران را 140 میلیارد متر مکعب محاسبه کرده است. مسئولین وزارت نیرو هم بارها اعلام کرده‌اند که سهم آب شرب 70 میلیون ایرانی، چیزی بین 3 تا 4 میلیارد متر مکعب در سال است.

   بنابراین حتا اگر ما با یک خشکسالی بی سابقه روبرو شده و 90 درصد از آب قابل استحصال خود را در یک سال فرضی هم از دست دهیم، باز هم آنچه می‌ماند، چندین برابر نیاز آشامیدنی ایرانیان است! این در حالی است که بدبینانه‌ترین برآوردها حکایت از آن دارد که وضعیت ریزش‌های آسمانی کشور در سال آبی گذشته و پیش رو، چیزی بین 40 تا 60 درصد کاهش را نسبت به میانگین‌های سالانه نشان می‌دهد.

     پرسش این است:  چرا مردم را از جیره‌بندی آب می‌ترسانیم؟!

    دوم این که اگر واقعاً همه به این نتیجه رسیده‌ایم که منابع آب شرب کشور با بحران روبرو شده است، چرا برای کاهش هدررفت 30 درصدی آب شرب از کلان‌شهرهای کشور اقدام اصولی انجام نمی‌گیرد؟ یادمان باشد که میزان هدررفت از شبکه لوله‌کشی شهر تهران، دقیقاً برابر با کل گنجایش دریاچه سد کرج است! حتا در شهرستانی مانند زنجان هم، بیشترین عامل هدررفت آب، سامانه‌ی فرسوده و غیراصولی لوله‌کشی شهری است و نه میل به مصرف بیش از حد شهروندانی که معمولاً همه کاسه کوزه‌ها را بر سر آنان می‌شکنیم!

    حقیقت این است که مدیریت کلان  آب در کشور ما، سالهاست به جای پرداختن به ریشه‌ها و کمک به افزایش رانده‌مان آبیاری در بخش‌های شرب، صنعتی و کشاورزی، کوشیده است تا محلل خواهش‌های سیاسی و اجتماعی فلان مقام دولتی و استانی یا  نماینده مجلس باشد و هرگز از توان علمی و مهندسی بدنه کارشناسی خویش به نفع منافع ملّی کشور آنچنان که شایسته بوده، سود نبرده و معمولاً این منافع بخشی بوده که دست بالا را داشته است. کیست که نداند جانمایی بسیاری از سدهایی که در طول دو دهه‌ی اخیر در کشور ساخته شده است، بیشتر از آن که مبتنی بر ملاحظات کارشناسی و ارزیابی‌های دقیق محیط زیستی باشد، بر مبنای نیازهای دولت‌سالاران حکومتی چیدمان یافته است؟

بحران آب یا بحران مدیریت بر آب؟!

    اگر غیر از این است، جناب عطارزاده‌ی عزیز بیا و برای ما بگو: چرا در حالی که بیش از شصت درصد از طرح‌های آب کشور به صورت نیمه‌کاره مانده است، باید صحبت از ساخت افزون بر یکصد سد بزرگ مخزنی جدید شود؟

    در همین ارتباط یک سند تاریخی در مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی وجود دارد که ردپای بیماری نهفته در آن در پیش‌نویس قانون بودجه سال 1388 خورشیدی هم آشکارا نمایان است: «وضعيت به گونه‌اي است كه مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي را واداشت تا در بررسي بودجه‌ی سال 1381 كل كشور، پيشنهاد حذف بند الف تبصره‌ی 18 را با اين استدلال مطرح كند:  اختصاص 500 ميليارد ريال به توسعه‌ی منابع آب، اگر چه به ظاهر مطلوب است، اما تأمين هزينه‌ی آن توسط وزارتخانه‌هاي ذي‌ربط، منجر به شروع صدها طرح سدسازي جديد در كشور خواهد شد كه اتمام آنها سال‌ها طول مي‌كشد و هزينه‌هاي زيادي را به كشور تحميل مي‌كند(همشهري اقتصادي، ش 2653، ص 11)

    همین روز گذشته – 3 اسفندماه 1387 – رییس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در گفتگو با شبکه خبر به انتقاد از دولت برخواست که چرا عناوین بیش از 200 طرح جدید را با بودجه نازل 500 میلیارد تومانی به مجلس ارایه کرده‌اید تا میراثی گران برای دولت‌های آینده باقی گذارید؟!

    چرا وقتی نرخ فرسایش خاک در کشور، 6 برابر میانگین جهانی آن است، سد مخزنی روزمینی در اولویت ساخت قرار می‌گیرد تا رسوب بیشتری در خود ذخیره کند؟

   و چرا حدود 90 درصد از آب تنظیم‌شده‌ی خود را باید در اختیار بخشی قرار دهیم (بخش کشاورزی) که هنوز نتوانسته میانگین بازده آبیاری خود را حتا به 40 درصد برساند؟!

    خواستم بگویم: ما آب کم نداریم، مدیریت حاکم بر آب کم داریم!

همین.

 

من به آنان گفتم:

آفتابي لب درگاهِ شماست

كه اگر دربگشاييد، به رفتار شما مي‌تابد

و به آنان گفتم:

در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است

كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند

پي گوهر باشيد …

                                                    سهراب سپهري

 

    بیشتر بخوانید:

–         خبرگزاری فارس: هدررفت آب در آبياري سنتي 70 درصد است!

–         رسول زرگر: جلوگیری ازهدررفت 30 درصدی آب محقق نشد!

–        جام جم آنلاين: رسول زرگر معاون (وقت) وزير نيرو در امور آب و آبفا گفت : ميزان هدر رفت آب در کشور 28  تا 30 درصد است در حالي که در دنيا 9 تا 12 درصد را معقول مي‌دانند.

–         فرسودگي شبكه آب رساني در روستاهاي استان خراسان، هدررفت آب را افزايش داده است.

–         500 ميليارد ريال خسارت هدررفت آب زنجان!

–         خطر سهميه بندي آب در تهران جدي است

 

     از همین نویسنده:

–         آيا سدسازي، نخستين اولويت راهبردي مديريت آب كشور است؟

–         آبخيزداري ؛ به عنوان رويكردي انسجام‌بخش

–         تحليلي بر محدوديت‌هاي كشور از منظر اندوخته‌هاي آبي

–         ارسنجان ؛ آخرين قرباني توسعه‌ي ناپايدار (البته تا امروز)

–         تأملي در يكي از مجادله‌خيزترين جستارها در آبخيزداري!

–         سندي انكارناپذير در تأييد تشديد بيابان‌زايي در دشت مسيله‌ي قم

–         اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

–         نخستین همایش ضد “سد” در ایران – 1

–         گزارش نخستین همایش «ضد سد» در ایران – بخش دوم

–         شواهدي از هدررفت كارمايه در ايران!

–         درس تلخی که باید از چین بیاموزیم!

معرفی محدودیت ها و تنگناهای ایران در حوزه بیابان و بیابان زایی – قسمت 15

2-3- تنگناها و قابليت‌هاي سرزمين

اهم مشكلات و محدوديتها در حوزه بيابان و بيابان زايي

1-2-3- تنگناها

1-1-2-3- اندوخته‌ها و استعدادهاي آبي

متوسط حجم آبي كه به صورت ريزش‌هاي آسماني، همه ساله بر خشكي‌‌هاي زمين مي‌بارد به 110 هزار ميليارد‌متر مكعب (م م م) مي‌رسد؛ 8/63 درصد از اين مقدار، يعني حدود 70 هزار ميليارد متر مكعب، به صورت تبخير و تعرق مجدداً به نيوار باز مي‌شود و مابقي، همان ذخاير قابل استحصال يا تجديدشونده‌ي آب شيرينِ جهان را تشكيل مي‌دهند (Postel، 1997). قاره‌ي آسيا در اين ميان، هرچند كه تنها 7/32 درصد از مساحت خشكي‌‌هاي زمين را به خود اختصاص داده، ليكن بيش از 4/37 درصد از ذخاير آب شيرين قابل استحصال جهان را به ميزان 3/14961(م م م) در اختيار داردGleick)، 1998) و بدين‌ترتيب، از وضعيتي مطلوب‌تر از متوسط جهاني برخوردار است.

از مقايسه‌ي استعداد آبي ايران با آسيا و جهان، آشكارا پاره‌اي از تنگناهاي طبيعي كشور نمايان مي‌شوند. نخست آنكه سرزمين پهناوري كه نزديک به 3/1 درصد از سطح خشكي‌‌هاي كره‌ي زمين، در تملّک اوست ، هيچ­گاه از سهمي بيشتر از 37/0 درصدِ كل ريزش‌هاي آسماني خشكي‌‌هاي جهان بهره­مند نبوده است. يعني ميزان قطره‌هاي آبي كه در اين كشور فرود مي‌آيد، حتّي به يك‌سوّم استحقاق طبيعي آن به نسبت وسعت سرزمين هم نمي‌رسد. از منظر جغرافيايي محل استقرار، ايران در گوشه‌ي جنوب غربي آسيا، در منطقه­اي موسوم به خاور نزديك واقع شده که 14 درصد سطح جهان را فرا گرفته، ليکن منابع آبي آن تنها 2 درصد كل منابع آب‌هاي تجديد­شونده‌ي دنيا را شامل مي­شود. به همين دليل است که از مجموع 21 کشوري که با کمبود جدي آب مواجه هستند، 12 کشور در اين منطقه قرار گرفته­ اند (فائو، 2002 – الف).

فاجعه در مديريت آب كشور!

دوّمين محدوديت به ميزان تبخير و تعرق واقعي مربوط مي‌شود كه از رقم نظير آن در مقياس جهاني، 5/6 درصد بيشتر است. درنتيجه، سبب تشديدِ نابرابري موصوف شده و تفاوت از ميانگين جهاني را، از يك‌سوّم به كمتر از يك‌چهارم تقليل داده است. به بياني ساده‌تر، نه‌تنها هر متر مربع از خاك كشور، نزولات كمتري را دريافت مي‌كند، بلكه از همين مقدار ناچيز نيز، ميزان بيشتري تبخير رخ مي‌دهد. چنين است كه ملاحظه مي‌شود، آب قابل استحصالِ هر هكتار از وسعت 162 ميليون هكتاري خشكي‌‌هاي كشور با حدود 735 متر مكعب، به يك‌چهارم سهمِ آبي كه به طور متوسط از هر هكتار زمين در جهان (معادل3060 متر مكعب)، قابل بهره‌برداري است، هم نمي‌رسد.

جدول 1-3- مقايسه‌ي استعداد آبي ايران با ميانگين­هاي جهاني آن

مساحت

(ميليون هكتار)

ارتفاع

نزولات

(ميلي‌متر)

حجم

نزولات

(م‌ م ‌م)

حجم تبخير

و تعرق

(م م م)

درصد تبخير و تعرق از كل نزولات

حجم آب قابل استحصال

درصد آب قابل استحصال از كل نزولات

خشكي‌‌هاي زمين

6/13012

831

110000

70180

8/63

39820

2/36

ايران

0/162

243

400

281

3/70

119

7/29

برگرفته از:  Postel(1997) و بولتن‌هاي وضعيت منابع آب کشور (تماب)

افزون بر دو تنگناي ياد شده، پراكنش زماني و مكاني منابع آبي نيز از جمله‌ي موانع جدي مديريت و برنامه‌ريزي پايدار در كشور به شمار مي‌روند. به عنوان مثال، استان كرمان با 7/11 درصد از مساحت كشور، فقط 5/4 درصد از ذخاير آب قابل استحصال را به خود اختصاص داده است، درحالي كه خوزستان با 6/3 درصد از مساحت كشور، نزديك به 30 درصد از كل آب قابل استحصال را در اختيار دارد. در افقي گسترده‌تر، آمارها نشان مي‌دهد كه 30 درصد از مساحت كشور، شامل نواحي شمال، غرب و جنوب غربي، حدود 69 درصد از منابع آبي قابل استحصال را به خود اختصاص داده‌اند، آن هم در شرايطي که فقط از 56 درصد از حجم ريزش‌هاي آسماني كشور برخوردارند. از بعد زماني نيز تغييرات حجم منابع آب‌هاي سطحي و زيرزميني كشور در طول سال‌هاي مختلف، چشمگير بوده است.

مصداق بارزي از ناپايداري سرزمين در دامنه هاي سبلان - تابستان 1386

مثلاً در يك بررسي 16 ساله (81-1365)، حجم سالانه‌ي منابع آب‌هاي سطحي كشور از 9/42 (م م م) در سال آبي 79- 1378 تا 6/164 (م م م) در سال آبي 72-1371 متغير بوده است (تماب، 1382). اين ميزان تغيير  – حدود 122 (م م م)  – نشان از تغيير‌پذيري شديد حجم منابع آب سطحي از سالي به سال ديگر داشته و درنتيجه، بيانگر دشواري برنامه‌ريزي در چنين شرايطي است. در اين ميان، وضعيت حوضه‌هاي آبخيز هامون و سرخس نسبت به چهار حوضه‌ي آبخيز ديگرِ كشور، غير قابل پيش‌بيني‌تر بوده، به طوري كه ضريب تغييرات آن به 1/53 درصد مي‌رسد. از اين نظر، حوضه‌ي مركزي با 74/33 درصد، كمترين تفاوت را با كل كشور (88/33 درصد) از خود نشان مي‌دهد.

به طور كلي مي‌توان مجموعه‌ي تنگناهاي موجود را كه از تحليل وضع موجود بدست مي‌آيند، به شكل زير خلاصه كرد:

  • حدود يكصد ميليون هكتار از اراضي كشور (بيش از 60 درصد) در شرايط ناپايدار (در حال كاهش توان توليد) به سر برده، كه 95 ميليون هكتار آن در معرض انواع فرسايش‌هاي آبي و بادي قرار دارد.
  • سهم سرانه‌ي هر ايراني از جنگل به 2/0 هكتار هم نمي‌‌رسد كه اين رقم كمتر از يک چهارمِ سرانه‌ي جهاني آن است.
  • رقم سالانه‌ي تلفات خاك كشور (2 ميلياردتن)، معادل 7/7 درصد مقدار شستشوي خاك در مقياس جهاني است (درحالي كه مساحت ايران فقط 1.2 درصد از خشكي‌هاي زمين است). همچنين نسبت سطوح مناطق تحت تاثير فرسايش بادي ايران بيش از 6 برابر متوسط جهاني است.
  • درصد اراضي زراعي كشور بر اثر آبياري مفرط، دچار تركيبي از فرآيندهاي شوري، سديمي و ماندابي‌شدن گرديده‌اند.
  • تنها 9 درصد از خاک ايران واجد استعداد سيل‌خيزی نبوده يا شدت سيل‌خيزی آن بسيار کم است.
  • منفي بودن تراز 80 درصد آبخوان‌هاي كشور و عملكرد رو به نقصان ميزان تخليه از واحد چاه كه در فاصله‌ي سال‌هاي 1355 تا 1379 حدود 44 درصد كاهش را نشان مي‌دهد.
  • تا آغاز دهه‌ي هفتاد شمسي در مناطق كرمان، رفسنجان، سيرجان و زرند، در اثر برداشت بي‌رويه از سفره‌هاي آب زيرزميني، به طور متوسط سالي 10 سانتي‌متر زمين نشست كرد؛ در دشت مشهد اين رقم 20 سانتي‌متر گزارش شد. اُفت سالانه‌ي سطح آب نيز در اين دشت، 8/1 متر، در دشت يزد يك متر، در دشت ورامين 2 متر و در دشت قهاوند همدان 4 متر گزارش شده است. اما اينك رقم متوسط افت سطح آبخوان‌هاي كشور به 50 سانتي‌متر در سال مي‌رسد و بيش از 300 دشت كشور با نشانه‌هاي فرونشست زمين مواجه شده است.
  • حدود هزار گونه از مجموع 1728 گونه‌ي بومی گياهی کشور، در معرض انقراض و نابودی اعلام شده‌اند.
  • تواتر و توالي خشكسالي با شدت‌هاي متغيير و دوره‌هاي زماني نامشخص
  • نيمي از 15 هزار نقطه‌ي زيست‌جمعيتي كشور در طول 20 سال گذشته(79-1360)  از سكنه خالي شده‌ است.

سیمای بیابان زایی در ایران – قسمت 10

فرآیند بیابان‌زایی در ایران از درجه‌ی وخامت بالایی برخوردار است. این یک جمله‌ی خبری کوتاه، امّا شدیداً نگران‌کننده برای آنهایی است که می‌خواهند به افق‌های دور نگریسته و وضعیت پایداری، تکامل و ضریب موفقیت طرح‌های کلان توسعه مملکت را مورد ارزیابی و واسنجی دقیق‌تر قرار دهند.
کافی است نگاهی به نقشه‌های جهانی بیابان‌زایی بیاندازیم تادریابیم که شاید هیچ نقطه‌ای چون منطقه‌ی خاورمیانه و از جمله ایران از آسیب‌پذیری و شکنندگی بالایی نسبت به بیابان‌زایی برخوردار نباشد. واقعیتی که گزارش سپتامبر 2008 نشنال جیوگرافیک نیز آن را تأیید کرده و آشکارا به ما یادآوری می‌کند: ایرانیان در طول 30 سال توانسته‌اند از ژرفای آبخوان گسترده‌ی کشور به میزان 15 متر بکاهند! کافی است سطح آبخوان کشور را 100 میلیون هکتار درنظر بگیریم تا متوجه عظمت نگران‌کننده‌ی حجم آبی که از دست داده‌ایم، بگردیم. رقمی که دست‌کم 15 هزار میلیارد متر مکعب بزرگی آن است. به سخنی ساده‌تر، در طول 30 سال بیش از مجموع آبی که در طول 200 سال گذشته، سفره‌های آب زیرزمینی کشور تغذیه کرده‌اند، برداشت شده است!

پرسش این است که چه کسی به نسل دیروز و امروز مجوز برداشت از سرمایه‌ای را داده است که متعلق به ایشان نیست و باید نسل فردا در مورد آن تصمیم بگیرد؟!

و این بزرگترین ناهنجاری اخلاقی است که نسل آزمند امروز با آن مواجه است. در حقیقت، شدت بیابان‌زایی در هر سرزمین، یکی از شفاف‌ترین و گویا‌ترین پیراسنجه‌هایی (پارامتر) است که می‌تواند میزان پایبندی هر ملتی را به مبانی اخلاقی محیط زیست و توسعه پایدار نشان دهد. و تازه این آغاز راه است … یادمان باشد: «پايداري واقعي هنگامي تحقق مي‌يابد كه نه تنها فردفرد شهروندان ايرانی، كه يكايك آحاد جامعه‌ی جهاني،‌ از آمادگي فداي مصلحت فردي در پاي مصلحت جمعي برخوردار باشند».
به عبارت ديگر، آموزه‌ی كنوني پژوهش‌هاي مهار بيابان‌زايي در كشور بر اين بن‌انديشه استوار است: «فرآيند شوم بيابان‌زايي تنها هنگامي به معناي واقعي «مهارشده» تلقي مي‌شود كه تلاش‌هايي كه در هر جامعه براي پايداري و سعادت آن به عمل مي‌آيد، به گونه‌اي طراحي و پياده نشود كه امكان تحقق زيست پايدار در ديگر جوامع را به خطر افكند».
بديهي است چنين رويكردي نياز به اراده‌اي پويا، استوار و آينده‌نگر دارد تا هر نوع مصلحت‌نگري سياسي،‌ اجتماعي و تاريخي را در برنامه‌ريزي‌هاي كلان توسعه كشور، فداي توان بوم‌شناختي سرزمين و ملاحظات مبتني بر زيست پايدار و درخور كند. ناگفته پيداست، انجام كاري چنين پردامنه، ‌كند و كاوي ژرف‌تر و ساماني بايسته‌تر مي‌طلبد. تلاش‌هاي پراكنده، يافته‌ها و ديدگاه‌هاي گونه‌گون، سرانجام مي‌بايد هماهنگ و همساز شوند، باهم درآميزند تا نمودي سنجيده و پذيرفتني از توانايي علمي/پژوهشي مديريت ايراني بر زيست‌بوم‌هاي اغلب شكننده و ناهمتاي كشور را به تصوير كشند. آفرينش راهبردهايي كه در پي مي‌آيند از همين روست.
به اميد فرارسيدن روزي كه فرزندان اين مملكت در سرزميني گام نهند،‌كه در جاي جاي آن، زيبنده‌ترين كاربري ممكن، رخداده باشد، چه در آن روز، بي‌شك ديگر جريانِ كاهنده‌اي در كشور وجود نخواهد داشت كه نياز به متولي مهارش داشته باشد.

قتل عام درختان در بلوچستان ، خطرناك‌تر از فاجعه لويزان!

عكس از فرهاد خاكساريان - باهوكلات - دي ماه 1387

مرگ از پشت پنجره به ما مي‌نگرد
زندگي از دم در
قصد رفتن دارد …

ماه گذشته همكارانم – حميدرضا عباسي، فرهاد خاكساريان، مصطفي فرزاد و علي كريمي براي انجام مطالعاتي در باره گز روغني در بلوچستان بودند و از نزديك فاجعه‌اي را ديدند كه اگر به چشم خويش نمي‌ديدند، برايشان باوركردني نبود! اين كه در جنب منطقه‌ي حفاظت شده باهوكلات، 150 هكتار از رويشگاه‌هاي جنگلي و ارزشمند خليج عماني به بهانه‌ي توسعه و ايجاد اشتغال و آبادسازي!! نابود شوند و ناآباد گردند، آن هم به دستور مقامي كه علي‌القاعده بايد متولي حفاظت از اين درختان كم‌نظير باشد، حقيقتاً حيرت‌انگيز، عجيب و غم‌بار است.

اما شايد غم‌بار‌تر از آن، اين باشد كه به رغم انتشار اخبار اين فاجعه، همه چيز با سكوتي تلخ در فضاي رسانه‌ي و مجازي كشور تؤام شد … تو گويي سرزمين بلوچستان از اين نظر هم شانس ندارد كه دست‌كم فجايع زيست‌محيطي‌اش همپاي تهران (ماجراي لويزان) و قم و گيلان و يزد و … انعكاس يابد!
شايد هم عادت كرده‌ايم به شنيدن خبرهاي بد … عادت كرده‌ايم به شنيدن مرگ … و عادت كرده‌ايم به شناسه‌هايي كه خبر از نابودي طبيعت وطن مي‌دهند …
واي برما … اگر چنين باشد.

عكس از فرهاد خاكساريان - باهوكلات بلوچستان - دي ماه 1387

ملتي كه از خبر مرگ سبزينه‌هايش بگذرد و خم بر ابرو نياورد، از ريختن خون همنوعانش نيز پژمان نخواهد شد …
و آنگاه به قول حميد مصدق عزيز، بايد باور كرد: در سرزمین هرز، سرشاخه‌های سبز هرگز نخواهد روييد …

4

يادمان باشد: 10 هزار سال پيش وزن ما و تمامي دام و متعلقات ديگر نوع بشر، به يك دهم  درصد وزن كل جانداران روي زمين هم نمي‌رسيد. امروز اما به گفته‌ي لستر براون، اين ميزان به 98 درصد رسيده است! چگونه است كه ناقوس مرگبار اين تجاوز و خودخواهي و درازدستي و نابخردي را نمي‌شنويم؟ چگونه است كه هر روز با دست خويش، مشتي خاك بر گورمان مي‌ريزيم و درنمي‌يابيم كه حتا كلاغ‌ها هم شهرمان را ترك كرده‌اند و 5 سال از عمرمان را از دست داده‌ايم؟ ديگر چه اتفاقي بايد بيافتد تا دريابيم كه نابودي محيط زيست يعني نابودي نوع بشر؟!
واي برما … اگر عادت كنيم.

5

ياد جمله‌اي طلايي از افلاطون بزرگ افتادم كه به رغم گذر سه هزار سال، هنوز شنيدني است! انگار براي بشر امروز گفته شده است:
«… اکثریت هرگز نمی‌توانند بدانند چه چیز برای یک دولت خوب است. آنان فاقد هوش و تربیت لازم‌اند؛ آنان تنها دغدغه‌ی خوشی و کامیابی فوری خود را دارند؛ و زیر تأثیر عواطف زودگذری قرار می‌گیرند که آنان را برای عوام‌فریبی‌های زیرکانه یا تحریک شهوات مستعد می‌سازد.»

واي برما اگر در شمار اكثريت مورد نظر افلاطون باشيم!

6

مؤخره:
گزارش مصور و تكان‌دهنده‌ي حميدرضا عباسي و درد دل‌هاي فرهاد خاكساريان را يك بار ديگر بخوانيد و در خلوت خويش هم كه شده براي اين طبيعت بي‌باغبان بگرييد.

همكارانم در باهوكلات

براي دل خودم!
برای انسانی که دیگر خانه‌ای ندارد تا در آن زندگی کند، نوشتن تبدیل می‌شود به مکانی برای زندگی.

تئودور آدورنو

رد پاي ارابه مرگ در باهوكلات!

سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

همان طور كه خوانندگان عزيز تارنماي مهار بيابان‌زايي آگاه هستند، ماه گذشته و به دعوت مديريت دانشكده‌ي منابع طبيعي و محيط زيست دانشگاه فردوسي مشهد، كوشيدم تا جايگاه محيط زيست را در سبد اولويت‌هاي راهبردي نظام، براي اساتيد و دانشجويان مخاطب خويش به تصوير كشم. اينك مطلع شدم كه گزارش نسبتاً جامعي از آن نشست، توسط خبرگزاري ايسنا منتشر شده است كه به رغم وجود پاره‌اي لغزش‌ها، به گمانم خبرنگار محترم حاضر در نشست سزاوارانه توانسته‌اند، حق مطلب را ادا كنند.
اينك ضمن سپاس از ايشان و تشكر مجدد از دوستان مشهدي عزيزم، متن روايت ايسنا را از سخنراني نگارنده منتشر مي‌سازم:

گزارش ايسنا از سخنراني محمد درويش

چقدر تا اهداف زيست‌محيطي سند چشم‌انداز فاصله داريم؟
قرار گرفتن ايران در شمار کشورهاي داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي

سند چشم‌انداز 20 ساله، تصويري از ايران آرماني آينده است؛ ولي آيا با توجه به وضعيت موجود در حوزه محيط زيست مي‌توان به اهداف اين سند چشم‌انداز دست يافت؟ و يا اصلاً در راستاي رسيدن به اين اهداف گام برمي‌داريم؟ به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، بر اساس سند چشم‌انداز 20 ساله، سياست‌هاي فرابخشي در حوزه‌ي محيط زيست مصوب شوراي برنامه‌ريزي عبارتند از: عزم ملّي براي توسعه پايدار، آمايش و مديريت بهينه سرزمين با رعايت ملاحظات زيست محيطي، لحاظ كردن هزينه‌هاي زيست محيطي و ارزش منابع زيستي در اقتصاد خرد و كلان،‌ ممنوعيت هرگونه فعاليتي كه منجر به تخريب غيرقابل جبران محيط زيست گردد، پيش‌گيري و كاهش آلودگي‌ها و تخريب‌هاي قابل جبران و حفاظت، احياء و توسعه محيط زيست و تنوع زيستي كشور. همچنين بهره‌برداري پايدار از منابع پايه و بهينه‌سازي الگوي توليد و مصرف، ايجاد نظام جامع مديريت زيست محيطي در تمامي نهادهاي دولتي و غيردولتي، تنوير افكار عمومي و گسترش مشاركت عمومي براي حفظ محيط زيست و ايفاي نقش مسؤولانه در مناسبات جهاني زيست محيطي از ديگر اين سياست‌هاست. 5 سال از زمان تدوين اين سند مي‌گذرد، تا به امروز چقدر به اين اهداف نزديک شده‌ايم؟ اصلاً عملکردها در جهت اين اهداف بوده ‌است يا روز به روز محيط زيست را تخريب و از اهداف دور و دورتر شده‌ايم؟ آيا مي‌توان پذيرفت که احداث جاده در پارک ملي خجير، پارک ملي و جنگل گلستان، دشت لار، جنگل ابرشاهرود، عبور جاده از داخل تالاب انزلي، ساخت سد و ميان‌گذر و نابودي درياچه اروميه به علت افزايش شوري آب آن، اجراي پروژه ذخيره‌سازي گاز در پارك ملّي كوير و ويراني زيستگاه يوز ايراني، مرگ 2 يوز طي يک ماه اخير به دليل تصادف با خودروها، قطع درختان هزار و 500 ساله، نابودي 280 هکتار جنگل براي ساخت سد البرز، خطرنابودي صدها هكتار از جنگل‌هاي جنوب به دليل احداث تأسيسات پارس شمالي در جنگل‌هاي بوشهر، احداث ورزشگاه در تالاب بين‌المللي انزلي، فرسايش شديد بادي و آبي، هجوم ماسه‌هاي روان، سيل‌خيزي، شوري‌زايي، جنگل‌زدايي، اُفت حاصلخيزي خاک، متروکه شدن روستاها، خشک شدن تالاب‌ها، افزايش غبار آلودگي هوا، اُفت سطح آب‌هاي زيرزميني، نشست زمين، نابود شدن گونه‌هاي اندميک گياهي و جانوري و قرار گرفتن بخش قابل توجهي از زيست‌مندان اين بوم و بر در سياهه‌ي سرخ IUCN، ما را در راستاي برنامه‌ها و اهداف اين چشم‌انداز به پيش مي‌برند؟ بايد گفت که شوربختانه امروز نام ايران به عنوان يکي از 15 کشوري در جهان آورده مي‌شود که داراي ناپايدارترين شرايط بوم شناختي است؛ همچنين ايران در شمار 10 کشور اول داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي كره زمين همچون فرسايش خاك، جنگل‌زدايي، فرونشست آب‌هاي زيرزميني، نابودي تالاب‌ها و بيابان‌زايي جاي دارد.

با اين وصف بايد پرسيد سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

مهندس محمّد درويش، عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور در اين رابطه به خبرنگار محيط ‌زيست خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، گفت: براي اين‌که بتوانيم به اهداف و آرمان بلندي که در چشم‌انداز بيست ساله براي ايران تعيين شده، دست پيدا کنيم و به جايگاه اول اقتصادي و فن‌آوري در خاور ميانه برسيم، لازم است حتماً به سمت توليد پايدار گام برداريم و هر نوع ملاحظه ديگري را غير از آن کنار بگذاريم. وي ادامه داد: بايد به سمتي برويم که در مجموعه فعاليت‌هايي که انجام مي‌دهيم، پايداري سرزمين اعم از منابع طبيعي و محيط زيست را در نظر بگيريم. وي افزود: امارات متحده عربي در سال 2007، حدود 179 ميليارد دلار صادرات و 130 ميليارد دلار واردات داشت و تراز مثبت اين کشور چيزي حدود 49 ميليارد دلار بود و اين در حالي است که ايران در سال گذشته با 79 ميليارد دلار صادرات و 61 ميليارد دلار واردات تراز مثبتي برابر با 16 ميليارد دلار داشت.

وي ادامه داد: کشوري مثل امارات که 4 صدم درصد مساحت و كمتر از نيم درصد جمعيت ايران را دارد و فاقد تنوع اقليمي است که ما در ايران داريم، تراز مثبتش در سال گذشته 4 برابر ايران بود و ما قرار است که با اين وضعيت در سال 1404 سرآمد منطقه باشيم. وي با بيان اين‌ که دستيابي به رفاه ملي هدف اصلي سند چشم‌انداز چهارم توسعه است، افزود: بر طبق اين سند يکي از شاخصه‌هاي ضروري براي رسيدن به رفاه ملي، محيط زيست مطلوب و پايدار است؛ اما آيا در حال حاضر مکانيزم‌ها و تدابير لازم براي تحقق اين آرمان بلند در کشور وجود دارد؟

تصوير مجملي از وضعيت موجود محيط زيست و منابع طبيعي ايران

درويش قرار گرفتن ايران در کمربند خشک جهان را يکي از محدوديت‌هاي اقليمي در اين کشور برشمرد و گفت: 90 درصد خاک ايران را مناطق خشک، نيمه خشک و فراخشک تشکيل مي‌دهد و محدوده‌ي زيست‌اقليم‌هاي مرطوب اين سرزمين کمتر از 10 درصد وسعت آن است، اين واقعيت نشان مي‌دهد که اگر تخريبي در کشور ما اتفاق بيافتد، حتا با حذف عامل مخرب، امکان برگشت به شرايط طبيعي بسيار دشوار و هزينه‌هاي نابخردي در حوزه محيط زيست در ايران به مراتب جبران‌ناپذيرتر از ساير کشورهاست. وي با بيان اين‌ که به دليل اقليم خشک ايران، سهم عمده‌اي از کشور ما دامنه‌ي آسيب‌پذيري و شکنندگي بالايي دارد، افزود: نقشه حساسيت اراضي نسبت به بيابان‌زايي نشان مي‌دهد که خاورميانه يکي از بحراني‌ترين مناطق جهان از نظر حساسيت به بيابان‌زايي است و ايران در مرکز اين منطقه‌ي بحراني قرار گرفته‌ است.

مسئول تهيه‌ي برنامه کلان پژوهشي بخش تحقيقات بيابان در چشم‌انداز 20 ساله افزود: اگر عامل تخريب‌هاي انساني را هم به ميزان حساسيت بالاي اراضي کشور به بيابان‌زايي اضافه کنيم، نتيجه اين مي‌شود که به جز بخش‌هايي از کوير مركزي، دشت لوت و شهداد که در واقع ديگر پتانسيل توليدي در آن‌ها وجود ندارد، اغلب نقاط کشور حتا حاشيه‌ي درياي مازندران نيز از نظر خطر بيابان‌زايي در شرايط حادي قرار دارند. درويش گفت: اين امر نشان مي‌دهد که مديريت‌هاي ضعيفي که در طول 50 سال گذشته بر کشور ما حاکم بوده‌اند، کم‌ترين التفات واقعي را به حفظ محيط زيست پايدار کشور نداشته‌اند.

وي افزايش کانون‌هاي بحراني فرسايش را يکي از عوارض بيابان‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: 235 ميليون هکتار يا 81/1 درصد از اراضي خشک و فراخشک جهان تحت تأثير فرسايش بادي است، اراضي تحت فرسايش بادي در ايران 20 ميليون هکتار يعني 12 درصد از کل خاک کشور است که اين يعني خطر فرسايش بادي در ايران بيش از 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: در محدوده 82 شهرستان و 17 استان کشور آثار مخرب فرسايش بادي را به عنوان يکي از نشانه‌هاي آشناي بيابان‌زايي مي‌بينيم. درويش با بيان اين‌که يكي از مهم‌ترين عوامل مرگ و مير در زابل تصادفات رانندگي به دليل عدم ديد كافي است، افزود: اين امر ناشي از افزايش ذرات گرد و غبار به دليل شدت فرسايش بادي در منطقه است. وي ادامه داد: در غرب کرخه در فاصله زماني کمتر از 30 سال بيش از يک و نيم متر جابه‌جايي خاک داشته‌ايم و اگر به اين نکته توجه کنيم که براي تشکيل هر يک سانتي متر مکعب خاک بين 500 تا هزار سال زمان لازم است، متوجه مي‌شويم چه ثروت با ارزشي را به راحتي از دست مي‌دهيم.

وي آسيب ديدن تأسيسات زبربنايي، جاده‌ها، خطوط ريلي، پر شدن سدها از رسوب به جاي آب و زير خاک رفتن منازل مسکوني را از اثرات فرسايش خاک برشمرد و گفت: در خوزستاني که بر روي مخازن نفت و سوخت‌هاي فسيلي واقع شده، مردم غرب کرخه هنوز از نفت و گاز برخوردار نيستند و براي تأمين گرما گياهان منطقه را قطع مي‌کنند.

وي خاطرنشان کرد: دست‌كم 9/27 ميليون هکتار بيابان واقعي در ايران داريم که با توجه به وسعت کشور رقم بي‌نظيري در جهان است.

تهديدها و تنگناهاي محيط زيست کشور

درويش گفت: 60 درصد از خاک ايران در شرايط زيستي ناپايدار قرار دارد. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور توضيح داد: شرايط زيستي ناپايدار يعني اين‌که بشنويم حتا جايي مثل دامنه‌هاي سبلان که شرايط آب و هوايي و اقليمي مطلوبي دارد، به دليل عدم توجه به ملاحظات زيست محيطي با تخريب گسترده‌ي محيط زيست مواجه است. وي با اشاره به اين واقعيت که فرسايش بادي در ايران بعد از چين در جهان اول است، گفت: نرخ فرسايش آبي در ايران 2 ميليارد تن يعني معادل 7/7 درصد شست و شوي خاک در جهان است و اين در حالي است که 2 ميليارد تن فرسايش آبي در ايران رقم بسيار خوشبينانه‌اي‌ است و اين رقم حتا تا 5 ميليارد تن نيز گزارش شده ‌است. وي اظهار داشت: با توجه به اين‌که ايران 2/1 درصد از خشکي‌هاي جهان را در خود جاي داده، نرخ فرسايش آبي در ايران 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: هم از نظر فرسايش بادي و هم از نظر فرسايش آبي وخامت اوضاع در ايران 6 برابر حادتر از ساير نقاط جهان است و لازم است توجه کنيم هر کدام از اين پديده‌ها ارزشمندترين ماده طبيعت يعني خاک را از ما مي‌گيرند. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: در کشوري که با بحران کم آبي مواجه است اين که بشنويم 15 درصد از اراضي زراعي کشور بر اثر آبياري بيش از حد و ترکيبي از فرآيندهاي شوري _ سديمي از حي انتفاع خارج مي‌شوند، نشان مي‌دهد تا چه اندازه مديريت‌ها بر مبناي آموزه‌هاي خردمندانه و اصول توسعه پايدار دربخش کشاورزي حرکت نکرده ‌است.

وي با بيان اين‌که 91 درصد از خاک ايران استعداد سيل‌خيزي دارد، افزود: در 10 سال اخير دفعات وقوع سيل‌هاي ويران‌گر در کشور بيش از 900 درصد افزايش پيدا کرده و بيش از 80 درصد آبخان‌هاي کشور با تراز منفي مواجه شده‌اند. مهندس درويش ادامه داد: در طول همين مدت ميزان برداشت آب از چاه‌ها به ميزان کمتري افزايش پيدا کرده ولي تعداد چاه‌ها به مراتب زيادتر شده ‌است و دليل اين امر اين است که ديگر آبي باقي نمانده که از چاه‌ها استخراج کنند يعني ما هزينه مي‌کنيم و چاه مي‌زنيم ولي چاه‌ها به ما آبي نمي‌دهند.

وي افزود: اين روند اثرات خود را در شاخص افت تراز آبخان‌هاي کشور نشان مي‌دهد که الان به رقمي در حدود 3/7 ميليارد متر مکعب رسيده ‌است، يعني ما هر ساله 3/7 ميليارد متر مکعب بيشتر از آبي که در آبخوان‌ها ذخيره شده برداشت مي‌کنيم. اگر يادمان باشد که اين آب در طول 300، 400 تا هزار سال گذشته در آبخوان‌ها ذخيره شده، عمق فاجعه و خطر را بيشتر احساس مي‌کنيم؛ خطري که اثرات خودش را شور شدن اراضي، نشست زمين، متروکه شدن روستاها، خشک شدن و شورشدن آب چاه‌ها و در يک جمله يعني بيابان‌زايي نشان مي‌دهد.

وي با اشاره به افت سطح آب زيرزميني و نشست زمين در نقاط مختلف کشور گفت: در مشهد وضعيت نشست زمين به مرز بحران رسيده و حتي تا 20 سانتي‌متر نشست داشته ‌است، در يزد 1 متر، در دشت ورامين 2 متر و در نهاوند همدان نيز نشست زمين تا عمق 4 متر گزارش شده ‌است.

وي ادامه داد: دشت قهاوند همدان يکي از قطب‌هاي کشاورزي کشور بود، ولي الان فرونشست‌هاي بزرگ و فروچاله‌هايي به عمق بيش از 15 متر و قطر 30 متر در منطقه ديده مي‌شود؛ به طوري که مردم محلي فکر مي‌کنند که اين دشت نفرين شده ‌است و اين موضوع تنش اجتماعي در منطقه ايجاد کرده‌ است.

وي وجود نيروگاه حرارتي شهيد مفتح را يكي از دلايل اصلي نشست زمين در دشت قهاوند همدان ذکر کرد و توضيح داد: اين نيروگاه با هدف ايجاد اشتغال و تأمين برق در منطقه احداث شد، استاندار و ديگر مسئولين و نمايندگان وقت استان نفوذ خوبي داشتند و كمك كردند تا نيروگاهي که به خاطر نوع سامانه‌‌هاي خنک کننده‌اش مي‌بايست در منطقه‌اي با منابع آبي درخور تأسيس شود، در اين دشت ساخته شود. اين نيروگاه بر اساس مصلحت انديشي‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، بدون توجه به نياز آبي فراواني که داشت در دشت قهاوند احداث و در نهايت با کمبود آب مواجه شد و مسئولان نيروگاه مجبور شدند براي تأمين آب بيش از ده‌ها حلقه چاه عميق جديد احداث کنند.

وي افزود: وقتي اين چاه‌ها را زدند، عمق آب در 2 تا 8 متري زمين بود و الان به 40 تا 60 متر پايين‌تر از سطح زمين افت پيدا کرده‌ است. خود نيروگاه در معرض فرونشست قرار دارد و يك روستا تخليه شده ‌است.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: دشت ورامين در جنوب تهران زماني از خيز آب در رنج بود، اما الان در مناطقي از آن، زمين تا 187 سانتي‌متر نشست کرده ‌است. وي افزود: اين‌ها فجايع بسيار بزرگي است که به دليل مسائل امنيتي و تنش‌ها معمولاً اعلام نمي‌شوند.

وي با اشاره به اين‌که بزرگ‌ترين فروچاله در کل خاورميانه امسال در کبودرآهنگ همدان ايجاد شده ‌است، گفت: مردم محلي فکر مي‌کنند يک شهاب سنگ باعث ايجاد فروچاله‌اي به اين عظمت شده و باورشان نمي‌شود کشاورزي و صنعت نابخردانه مي‌تواند حاصلخيزترين دشت‌هاي ما را به ويرانه‌اي چنين غمبار تبديل کند.

وي با بيان اين‌ که در حسين‌آباد خنداب در نزديکي نيروگاه آب سنگين اراک نيز چنين مشکلي وجود دارد، افزود: اين امر نشان مي‌دهد برخلاف آن چه همه تصور مي‌کنند، محيط زيست يک مقوله لوکس و ويتريني نيست و دقيقاً با زندگي انسان‌ها در ارتباط است و عدم توجه به آن مي‌تواند زندگي نسل امروز و فرداي کشور را به مخاطره بيندازد. وي وضعيت گونه‌هاي در خطر انقراض در يک سرزمين را از ديگر شناسه‌هاي بيابا‌ن‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: از مجموع يک هزار و 728 گونه گياهي اندميک ايران، هزار گونه در ليست سرخ IUCN و در معرض خطر انقراض قرار گرفته ‌است. وي با اشاره به ارزش بي‌همتاي اين گونه‌ها گفت: کل قاره اروپا هم اين تعداد گونه گياهي بومي ندارد، اما ايران با اين‌که 90 درصد خاک آن خشک است، داراي يک هزار و 728 گونه‌ گياهي انحصاري است که فقط در اين سرزمين مي‌رويند و اگر نابود شوند جايگزيني آن‌ها ممکن نيست.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: اين‌ها اندوخته‌هاي ژنتيکي و ميراث نسل آينده و حتا ميراثي جهاني است و ما ايرانيان که در سرزميني قرار گرفته‌ايم که هر هکتار آن از نظر تنوع زيستي، 22 برابر هر هکتار از خاک جهان ارزش دارد، بايد نشان بدهيم استحقاق الطاف خدا را داريم.

محدوديت‌هاي اقليمي و طبيعي سرزمين ايران

درويش توالي خشکسالي با شدت‌هاي متغير و در دوران‌هاي زماني نامشخص را يکي از آسيب‌پذيري‌هاي سرزمين ايران ذکر کرد و گفت: در 2 سال گذشته ايران با بدترين و بي سابقه‌ترين خشکسالي و سرمازدگي در طول 50 سال اخير مواجه بوده و آثار آن را مي‌توان در خشک شدن تقريبي درياچه لار و کاهش شديد پوشش گياهي اين منطقه و بسياري ديگر از مناطق کشور مشاهده کرد.

وي با بيان اين‌که ميانگين بارندگي در ايران يک سوم ميزان نظير آن در جهان و تبخير و تعرق به مراتب بيشتر از ميانگين جهاني است، ادامه داد: افزايش وابستگي معيشتي به سرزمين در کشوري که 90 درصد آن خشک و دوره‌هاي خشکسالي آن غيرقابل پيش‌بيني است، کاري نابخردانه است.

درويش گفت: وقتي بخواهيم 20 تا 25 درصد توليد ناخالص ملي را از کشاورزي‌اي به دست بياوريم که راندمان سامانه‌ي سنتي آبياري در آن تنها 32 درصد است، نتيجه‌اش فاجعه‌اي است که دارد در کشور اتفاق مي‌افتد.

وي ادامه داد: 4 سال پيش جشن خودکفايي گندم مي‌گيريم و امسال به عنوان بزرگ‌ترين وارد کننده‌ي گندم معرفي مي‌شويم، اين ساده‌انگاري است که فکر کنيم در چنين کشوري و با چنين ويژگي‌هاي اقليمي مي‌توانيم چنين شعارهايي بدهيم.

وي با بيان اين‌که نيمي از 15 هزار نقطه زيست جمعيتي کشور در طول 20 سال اخير از سکنه خالي شده ‌است، افزود: اگر از نقاطي از صحراي آفريقا صرف نظر کنيم، هيچ جايي از جهان در طول 20 سال، نيمي از سکونت‌گاه‌هايش را از دست نداده ‌است و اين يعني مرگ يک سرزمين! ولي خيلي از ما اين موضوع را اصلاً نشنيده‌ايم و خيلي راحت از کنار آن مي‌گذريم.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور ادامه داد: دست کم گرفتن مؤلفه‌هاي محيط زيست مي‌تواند حيات انسان‌ها را به خطر بياندازد.

فرصت‌هاي موجود

مهندس درويش با بيان اين‌که ايران يکي از 5 کشور جذاب جهان از نظر اکوتوريسم (طبيعت گردي) است، افزود: ما در سرزميني زندگي مي‌کنيم که فرصت‌هاي کم‌نظيري در آن وجود دارد و اگر اين فرصت‌هاي بالقوه را به بالفعل تبديل کنيم، مي‌توانيم به اهداف بلند سند چشم انداز 1404 برسيم.

وي وجود 5 دهه تجربه در بخش اجراي عمليات مهار بيابان‌زايي و 4 دهه تجربه در بخش پژوهش در همين حوزه را از جمله اين فرصت‌ها برشمرد و به ايسنا گفت: گربايگان فسا بياباني بود که تنها با استفاده از آب‌هاي سيلابي که هر 5 يا 6 سال جاري مي‌شوند، امروز به يک جنگل تبديل شده‌ است؛ با اين کار ظرفيت چاه‌ها در منطقه افزايش يافته، بيش از 27 چاه خشکيده پر آب شده و مهاجرت معکوس به منطقه رخ داده‌ است، چون به جاي استفاده بي‌رويه از طبيعت، قوانين آن را شناخته و از آن‌ها حمايت و پيروي کرده‌ايم.

وي با بيان اين ‌که قرار گرفتن ايران در کمربند تابش خورشيدي از ديگر فرصت‌هاي اين سرزمين است، افزود: قسمت‌هايي از عربستان، آفريقا و ايران بيشترين بهره‌مندي از تابش خورشيد را در جهان دارند. با وجود اين کشوري مثل آلمان که بيشينه‌ي تابش خورشيد در آن معادل كمينه‌ي ميزان تابش خورشيد در ايران هم نيست، در سال گذشته 25 درصد انرژي خود را از انرژي خورشيدي و بادي تأمين کرد و ما از اين نظر تقريباً صفر بوديم.

وي ادامه داد: در دفتر وزارت نيرو مطالعاتي در زمينه پهنه‌بندي نقاطي از کشور که بهترين وضعيت را از نظر استحصال انرژي خورشيدي دارند، انجام گرفته ولي ما نتوانسته‌ايم از اين مزيت استفاده کنيم.

وي افزود: بنا بر گزارش‌ها، نوع بشر از ابتداي خلقت تا 1952 همان قدر انرژي مصرف کرده که در طول يک صد سال پس از آن دارد مصرف مي‌کند؛ يعني 12 هزار تريليون کيلووات ساعت. پيش‌بيني مي‌شود در فاصله صد سال بعد اين نرخ به 120 هزار تريليون برسد؛ با اين شرايط، اين که فکر کنيم با استفاده از سوخت‌هاي فسيلي با خسارت زيست محيطي بالايي که دارند مي‌توانيم نيازهاي انرژي کشور را تأمين کنيم، يک خوش بيني عبث است.

وي با اشاره به سرمايه‌گذاري 50 ميليارد يورويي اورپاييان براي تأمين تمام نيازهاي انرژِي خود از نور خورشيد تا سال 2050 به ايسنا گفت: سرعت رشد تکنولوژي براي استفاده از انرژي خورشيدي بسيار بالاست و در حال حاضر مي‌توان از هر هکتار بيابان 2 مگاوات برق توليد کرد.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به وجود يک نيروگاه خورشيدي در استان فارس به ايسنا _ منطقه خراسان گفت: خيلي از ايراني‌ها از وجود چنين نيروگاهي بي‌خبرند، به گفته مسئولان نيروگاه، به رغم تمايل زيادي که آن‌ها براي حضور وزير نيرو در مراسم افتتاح نيروگاه داشتند، آقاي وزير به علت مشغله کاري در اين مراسم حاضر نشد، اين در حالي است که براي افتتاح يک سد با آن همه مشکلات زيست محيطي که براي کشور به ارمغان مي‌آورد، وزير نيرو تا مناطق خيلي دور هم سفر مي‌کند و تبليغات هم در اين باره بسيار زياد است.

وي خاطرنشان کرد: بنا بر پيمان مقابله با بيابان‌زايي مصوبه مجلس شوراي اسلامي، تمام وزارتخانه‌ها مؤظف‌اند از فرامين وزير جهاد کشاورزي در اين حوزه حمايت کنند، اما اين کميته در طول 3 سال گذشته فقط 2 بار تشکيل شد!

ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريت منابع در ايران

مهندس درويش غلبه ديد بخشي و جزيره‌نگري در مقابله با بيان‌زايي را از ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريتي کشور در اين زمينه عنوان کرد و گفت: چرا ما در بين 148 کشور جهان از نظر پايداري زيستي در رتبه 132 قرار داريم و فقط 15 کشور وضعيتي بدتر از ايران دارند؟

وي با بيان اين که دشت مسيله زماني شکارگاه سلطنتي بوده و از زيستگاه‌هاي بسيار خوب جبير، گورخر آسيايي و يوزپلنگ و … محسوب مي‌شده‌ است، افزود: ما براي جبران محبت‌هاي مردم قم که سهم بزرگي در انقلاب داشتند و با نيت تأمين آب براي مردم اين شهر، سد 15 خرداد را بر روي فم رود احداث کرديم؛ همان موقع کارشناسان اعلام کردند که جانمايي سد اشتباه است، چون عمق متوسط درياچه سد کمتر از 4 متر و تبخير و تعرق هم، تقريباً  به همين مقداراست، يعني در حقيقت آبي پشت سد باقي نمي‌ماند تا به دست مردم قم برسد؛ علاوه بر اين منطقه مشکل آب دزدي هم داشت.

وي ادامه داد: با وجود اين هشدارها سد احداث و در سال 74 آبگيري شد، در سال 81 بيش از 87 درصد پوشش گياهي مسيله از دست رفت و مسيله به يکي از کانون‌هاي فرسايش بادي تبديل شد، سال گذشته مشکل فرسايش بادي و آسيب‌ديدگي ناشي از ذرات گرد و غبار، آن قدر شديد شد که مسئولان حرم حضرت معصومه(س) مجبور شدند 47 ميليارد تومان براي تعمير و طلاکوبي دوباره ضريح هزينه کنند، شهرداري قم ماهانه يک تن ماسه از سطح معابر قم جمع آوري مي‌کند، در نهايت آبي هم به مردم قم نرسيد و در حال حاضر با صرف هزينه‌هاي ميلياردي آب را از سرشاخه‌هاي خوزستان و کارون به قم مي‌رسانند که اين خود اشتباه زيست‌محيطي ديگري ا‌ست.

وي خاطرنشان کرد: امسال 45 ميليارد تومان هزينه شد تا ارتفاع سد اکباتان همدان از 54 متر به 79 متر افزايش يابد، بخش زيادي از درياچه پشت سد با رسوبات پر شده و خيلي بهتر بود به جاي اينکه 45 ميليارد تومان را صرف بالا بردن سد کنيم، آن را براي انجام عمليات آبخيزداري در بالادست سد هزينه مي‌کرديم يا مديريت بهينه‌ي چراي دام  را در منطقه اعمال مي‌کرديم تا سد به دليل فرسايش خاک در بالادست از رسوب انباشته نشود. وي افزود: اين در حالي است كه 45 ميليارد تومان، 9 برابر بودجه سالانه‌ي بزرگترين نهاد تحقيقاتي متولي منابع طبيعي کشور يعني مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور است.

وي با اشاره به وجود 93 سد مخزني در كشور گفت: با بودجه‌اي كه براي احداث شبكه‌هاي آبياري پشت سدها اختصاص داده‌ شده،  حدود 50 سال طول مي‌كشد تا وزارت جهاد كشاورزي بتواند اين شبكه‌ها را بسازد و امکان بهره‌برداري از اين آب‌ها را براي کشاورزان فراهم کند، اين در حالي است كه وزارت نيرو اعلام كرده كه همزمان داريم 105 سد مخزني ديگري را مي‌سازيم.

وي ادامه داد: سوال اين است كه آيا بهتر نيست هزينه 80 هزار ميليارد ريالي را كه سالانه براي ساخت سدهاي بيشتر صرف مي‌كنيم به وزارت جهاد كشاورزي اختصاص بدهيم تا همين كانال‌هاي آبياري سدهاي موجود را بسازد.

وي با اشاره به ادعاي مسوولان مبني بر اختصاص 90 درصد آب پشت سدها به بخش كشاورزي گفت: كانال‌هاي لازم براي رساندن آب پشت سدها به زمين‌هاي كشاورزي زماني ساخته خواهد شد كه ديگر آبي پشت سدها باقي نمانده‌است.

عضو هيأت علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: وزارت نيرو نبايد بخشي فكر كند و فقط ملاحظات خودش را ببيند؛ اگر به جاي اين كه بخشي فكر كنيم به منافع ملي بينديشيم، ‌از اين ضررها جلوگيري خواهد شد.

درويش در ادامه به ايسنا گفت: هميشه اين سوال هست كه كشور ما با اين همه درآمد نفتي چرا نمود ندارد و چرا توليد ناخالص ما واقعا افزايش پيدا نمي‌كند، بايد گفت چون ما با چنين اشتباهاتي روبه‌رو هستيم.

وي با بيان اين‌که تمام سدهاي کشور با انجام ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي احداث شده‌اند، افزود: در ماتريس‌هاي ارزيابي زيست محيطي در ايران وزن ملاحظات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي به مراتب بسيار بالاتر از وزن ملاحظات زيست محيطي است و اين ارزش‌گذاري بسيار بالا سبب مي‌شود، ارزيابي‌ها در نهايت مثبت و مجوز ساخت سد صادر شود، چون ما فقط ژست ملاحظات زيست محيطي را مي‌گيريم.

وي در ادامه عنوان كرد: در حالي كه سازمان حفاظت محيط زيست ايران به دليل نبود امکانات براي مهار حريق در ارزشمندترين پارك ملي كشور يعني گلستان با دبه‌هاي 20 ليتري آتش‌سوزي را مهار مي‌كند، وزارت نيرو 80 هزار ميليارد ريال تنها براي يك سال پول مي‌گيرد.

وي با اشاره به اين‌كه اغلب ملاحظات سياسي، اجتماعي و اقتصادي بر ملاحظات زيست پايدار غالب مي‌شود، افزود: چرا بعضي از بخش‌ها را اين قدر به صورت قارچي گسترش مي‌دهيم و بعضي بخش‌ها با چنين کمبودهايي روبه‌رو مي‌شوند؟

وي از خشک شدن تدريجي درياچه بختگان به دليل احداث سه سد بر روي اين درياچه خبر داد و به ايسنا گفت: بدون توجه به هشدارهاي کارشناسان، سد سيوند بر روي اين درياچه ساخته شد تا به 330 هکتار از اراضي کشاورزي سعادت‌آباد آب‌رساني شود، اما با خشک شدن درياچه بختگان 6 هزار هکتار از اراضي اطراف بختگان به شوره‌زار تبديل شد و از بين رفت، 40 هزار خانوار که به اين اراضي وابسته بودند دچار تنش‌ها و مشکلات اساسي شدند، و در نهايت به آن 330 هکتار اراضي کشاورزي هم آب نرسيده و به کشاورزان سعادت آباد اعلام کرده‌اند که احداث شبکه‌هاي آبرساني از سد به زمين‌هاي کشاورزي 12 سال طول مي‌کشد.

مهندس درويش گفت: امسال ده‌ها هزار پرنده‌ي مهاجر و كنارآبزي را در درياچه بختگان از دست داديم، پرندگاني که برخي از آنها از چند هزار كيلومتر آن طرف‌تر و از سيبري به سرزمين ما مي‌آمدند و ما نتوانستيم اين امانت جهاني را حفظ کنيم.

وي با بيان اينکه کارون پرآب‌ترين رود ايران و تنها رودي بوده که قابليت کشتيراني داشته است، گفت: آن قدر سد زديم و طرح‌هاي انتقال آب در بالادست اين رود اجرا کرديم که امروز کارون به بيابان تبديل شده است. حالا بوي فاضلاب و پساب به قدري مردم را دچار مشکل کرده که با احداث کانال، آب کرخه را به کارون منتقل کرده‌اند تا اين رود جريان پيدا کند و بوي بد آن کم شود؛ اما چرا بايد چنين اتفاقي بيفتد.

وي عدم اعتنا به مزيت‌ها و ميراث طبيعي کشور را يکي از معضلات موجود برشمرد و گفت: يکي از دلايل حفظ درختان در طول سال‌هاي طولاني باور و اعتقاد مردم بوده است، اما مسوولي در گيلان به بهانه مبارزه با خرافات درخت يک هزار و 500 ساله اين شهر را قطع و اعلام کرده که 40 درخت کهنسال در گيلان شناسايي شده که به همين جرم قطع خواهند شد. وي افزود: غم انگيزتر اين است که اين خبر در صدا و سيما به عنوان يک افتخار ملي اعلام شد.

وي با اشاره به قطع سرو 500 ساله قم ادامه داد: ما در تمام ايران 400 پايه درخت کهنسال داريم که 40 اصله از اين درختان در استان گيلان است، اين مسئله مورد رشک اروپاييان است، درختان کهنسال ذخيره ژنتيکي و تاريخ گوياي اين سرزمين هستند و وضعيت اکولوژيکي و اقليمي گذشته را در خود ثبت مي‌کنند، يک درخت 50 ساله 200 هزار دلار ارزش دارد و درختي که در گيلان قطع شد هزار و پانصد ساله بود.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به ادعاي مسوول اداره اوقاف گيلان مبني بر اينکه اين درخت در ملک شخصي و وقفي بوده است، افزود: 1500 سال پيش حتي اسلام هم نيامده بود، چه طور مي‌گويند درخت در ملکي بوده که وقف شده است؟

وي افزود: وقتي با دادستان گيلان صحبت کرديم، ايشان بسيار ناراحت شدند و گفتند چرا مسئولان ردهبالاي سازمان محيط زيست و منابع طبيعي شکايتي در اين زمينه تنظيم نکرده‌اند.

وي خاطرنشان کرد: کساني که مسئوليت دارند و متولي اين حوزه‌ها هستند، اغلب عشق و علاقه لازم را ندارند که اگر داشتند چنين اتفاقاتي براي طبيعت کشور نمي‌افتاد.

وي در ادامه بيان فجاياي زيست محيطي که در کشور رخ مي‌دهد، گفت: بزرگترين کلوت‌هاي شناخته شده در جهان در نزديکي شهداد و گندم بريان (گرم‌ترين نقطه جهان) که سالانه 150 هزار گردشگر داخلي و 7 هزار گردشگر خارجي داشت، امسال دريک رزمايش نابود شد، انگار ما در عرصه يک ميليون و 648 هزار کيلومتري کشورمان هيچ جايي به جز کلوت‌هاي شهداد را براي رزمايش پيدا نکرديم و اين پديده‌هاي طبيعي منحصر به فرد را با آر.پي.جي از بين برديم.

وي با بيان اين که ملاحظات زيست محيطي در ايران از جايگاهي که بايد برخوردار نيست، افزود: در يکي از بخش‌هاي آمريکا که جاذبه هاي ديدني آن به مراتب قابل قياس با کلوت‌هاي ما در لوت نيست، سال گذشته 12 ميليارد دلار از صنعت طبيعت‌گردي درآمد داشته است.

وي عدم شناخت دقيق استعدادهاي طبيعي ايران، عدم ارزيابي منابع و حساسيت‌هاي سرزمين و غلبه تفکر سنتي و رويکرد معيشتي به سرزمين به جاي رويکرد آمايشي را از چالش‌هاي موجود در کشور برشمرد و گفت: رويکرد معيشتي را مي‌توان در چراي بيش از ظرفيت در مراتع، کشاورزي افراطي، شخم در جهت شيب زمين، قطع بي رويه درختان جنگلي و بوته‌هاي مرتعي، سرشاخه‌زني در جنگل‌هاي غرب کشور و تامين نيازهاي گرمايي از چوب‌هاي جنگلي تعريف و در نقاط مختلف کشور مشاهده کرد.

وي ادامه داد: هر کيلو گوشت قرمز با هزينه‌اي بسيار گزاف در ايران توليد مي‌شود و اين يعني اگر ما تمام گوشت مصرفي کشور را از خارج وارد کنيم به مراتب از نظر اقتصادي به صرفه است.

وي افزود: با قطع درختان و شخم در جهت شيب زمين، پس از چند سال کشاورزي، خاک به دليل شيب زياد از بين مي‌رود و ديم‌زارهاي متروکه ايجاد مي‌شود که نرخ فرسايش در آن‌ها بيش از 100 تن در هکتار است.

درويش عملکرد وزارت صنايع و معادن، وزارت نيرو، سازمان محيط زيست و سازمان مديريت و برنامه‌ريزي را در پيشبرد اهداف به سمت پايداري سرزمين ضروري دانست و گفت: سازمان بازرسي کل کشور مسئول نظارت بر سازمان‌هاي مختلف کشور است و اينکه آيا هزينه‌هايي که مي‌کنند به پايداري اين سرزمين کمک مي‌کند يا حيف و ميل مي‌شود.

وي مدعي شد: اين سازمان امسال ساختمان جديد خود را با صرف ميليارد‌ها تومان اعتبار ساخت و 2 تا درخت چنار در اين ساختمان در حال خشک شدن است، چه طور از سازماني که نمي‌تواند از خشک شدن دو درخت در مقابل ساختمان ميلياردي‌اش جلوگيري کند، انتظار داريم که به پايداري اين سرزمين کمک كند. اين موضوع سمبليک و نمادين است اما حقيقت داستان محيط زيست و نظارت را به ما نشان مي‌دهد.

وي ادامه داد: محيط زيست ما مثل درختي است که شاخه‌هاي آن آتش گرفته و ما داريم پاي درخت را با آب‌پاش آب مي‌دهيم، بسياري از کارهايي که در کشور ما صورت مي‌گيرد، همين طور است و در حقيقت کتابي را مي‌سوزانيم تا بتوانيم کتاب ديگري را بخوانيم!

وي با بيان اين که مشکل ما در مديريت محيط زيست اين است که به جاي پرداختن به علت، با معلول‌ها سرگرم شده‌ايم، افزود: فردي را تصور کنيد که چندين بار براي نجات افرادي که در حال غرق شدن هستند به داخل آب رفته و بازگشته است در حالي که اگر همان بار اول سرش را بلند مي‌کرد و ديوانه‌اي که مردم را به داخل آب مي‌انداخت، مي‌ديد و جلوي اين کار را مي‌گرفت، کار مؤثرتري انجام داده بود. اين مصداق وضعيت حفاظت محيط زيست ماست.

درويش با اشاره به وجود دو فراکسيون زيست محيطي و كشاورزي در مجلس گفت: کساني که در رأس اين فراکسيون‌ها قرار دارند، اطلاعات كافي و تخصصي از محيط زيست و توسعه پايدار ندارند و اين بيشتر يک ژست سياسي است که به دليل اهميت بسيار بالاي محيط زيست در ساير کشورها، به اين نحو در کشور ما نمود پيدا مي‌کند.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: مردم به جاي متهم کردن مسوولان، بايد نشان بدهند که محيط زيست براي آن‌ها اهميت دارد يا نه؟ آيا تاکنون نماينده‌اي را به خاطر شعارهاي سبز و زيست محيطي به مجلس راه داده‌ايم؟

خزر به گاوخوني نزديك مي‌شود؟!

تالاب گاوخوني

     دوست و همكار عزيزم، امير سررشته داري، اخيراً بازديدي از مناطق شمالي كشور داشت كه از رهاورد سفرش، نگارنده را نيز بي نصيب قرار نداد. او تصاويري را از مناطق ساحلي درياي خزر در «ميان‌هاله» ( حوالي سادات محله در 5 كيلومتري رامسر) برايم ارسال داشته كه نشان از وخامت درجه‌ي آلودگي اين بزرگترين چالاب بسته‌ي جهان دارد (نزديكترين مصب رودخانه تا اين محل بيش از 3 كيلومتر فاصله دارد – با نشان دادن عكس‌ها براي يكي دو كارشناس، به نظر مي‌رسد يا آلودگي مواد شوينده است و يا ناشي از مواد شيميايي)؛ درياچه‌اي كه بي‌شك براي همه‌ي ايرانيان، از ارزشي والا برخوردار است. امّا شوربختانه، همان طور كه در اين تصاوير ملاحظه مي‌فرماييد، وضعيت آلودگي خزر اينك از مرزهاي ميكرو گذر كرده و منظره‌اي شبيه به تالاب بسيار آلوده‌ي گاوخوني در پاياب زاينده‌رود را در ذهن‌ها متبادر مي‌كند.

همكارانم: عمار رفيعي و فرهاد خاكساريان در پاياب زاينده رود (آلودگي آب كاملاً مشخص است)

     همين چند روز پيش بود كه داشتم فيلمي هاليوودي را مي‌ديدم كه در آن قهرمان داستان – كه از ايرانيان مهاجرت كرده از وطن بود – با حسرت از سواحل فيروزه‌اي و آب‌هاي شفاف درياي خزر ياد مي‌كرد و اين حسرت را داشت كه شايد ديگر هرگز نتواند آن سواحل و آب‌هاي رؤيايي و پاك را ببيند! دست آخر هم همين‌طور شد و در غربت مُرد و خزر را ديگر نديد …

سواحل آلوده خزر در آخرين روزهاي خلوت آذرماه 1387 - عكس از امير سرذرشته داري

2

امّا شايد اگر اين خزر را مي‌ديد، بيشتر دچار افسردگي و غم و حسرت مي‌شد! ما ايرانيان، وارث خزري هستيم كه شايد پس از خليج فارس، يكي از آلوده‌ترين محيط‌هاي آبي جهان باشد.
آلودگي و مرگ خزر، يعني مرگ سواحل ناب و استثنايي ايران در رويشگاه ديرينه‌ي هيركاني …
اميد كه با عزمي فرا كشوري، بتوان ممالك حاشيه‌ي اين درياچه‌ي بزرگ جهان را به صرافت پاسداري و حفاظت پايدار از آن برانگيخت.

   در همين باره
– خزر در آستانه مرگ تدریجی
– خلیج فارس آلوده ترین محیط زیست تاریخ جهان
– درياي خزر را دريابيد! خطر آلودگي جدي است
– دریای خزر: آلودگی دریا و انقراض نسل ماهیان
– هشدار کارشناسان درباره آلودگی دریای خزر

   مؤخره

خراش جنگل به بهانه توسعه در چابكسر!

     امير عزيز، به اين هم بسنده نكرده و طي نامه‌اي ديگر، با ارسال اين تصاوير، برايم چنين نوشته است:
«در آخر هفته گذشته، گذري بر خطه‌ي شمال داشتم. وقتي از چابكسر مي‌گذشتم، حدود سه كيلومتر بعد از چابكسر، ملاحظه كردم كه در موقعيتي خاص كه درست كمترين فاصله‌ي كوه با دريا است، مكاني براي ساخت تله كابين در نظر گرفته شده و اين تأسيسات در حال حاضر در حال ساخت است. در كنار اين موقيعت تعداد كمي ويلا و ساختمان‌هاي مسكوني است و در بالادست آنها عملاً تپه‌اي بسيار زيبا وجود دارد. به نظر مي رسد با خاكبرداري‌هاي انجام شده (عكس‌هاي پيوست) مي‌خواهند دامنه‌ي تپه را هم ساختمان سازي كنند. اين واقعه (خاكبرداري) ظرف يك‌ماه گذشته روي داده است (طبق گفته افراد محلي) و عرصه كاملاً مختص منابع طبيعي است. خلاصه گفتم اين درد را به تصوير بكشم و برايت ارسال كنم. ببخشيد كه در اين موارد هميشه مزاحم شما هستم… »

2

    ضمن سپاس مجدد از امير سررشته‌داري كه معرف يك هموطن متخصص و مسئوليت‌شناس است، اميدوارم، دوستان خوب و سختكوشم در رسانه‌هاي گروهي، اين مسأله را پيگيري كرده و اصل ماجرا را با شرحي دقيق‌تر گزارش كنند.

3

چرا كسي ديگر خجير را دوست ندارد؟!

ديگر زمين تهي است
ديگر به روي دشت
آن كودكان ناز
آن دختران شوخ
آن باغ‌هاي سبز
آن لاله‌هاي سرخ
آن بره‌هاي مست
آن چهره‌هاي سوخته از آفتاب نيست
تنها در آن ديار
ناقوس ناله‌هاست كه در مرگ زندگي است …

شادروان فريدون مشيري

    خجير دارد مي‌ميرد … الماس درخشان البرز جنوبي و يكي از ارزشمندترين بوم‌سازگان‌هاي نزديك پايتخت ايران، آخرين نفس‌هاي خود را مي‌كشد … كافي است به دو تصوير عبرت‌آموز دكتر هومن روانبخش كه به فاصله سه سال از اين منطقه گرفته است، دقت كنيد تا دريابيم كه شتاب تخريب طبيعت در خجير تا چه اندازه پيش‌برنده و جبران‌ناپذير مي‌نمايد!

خجير در امروز: 22 آذر 1387 (عكس از هومن روانبخش)

    باوركردني نيست كه چگونه مأمورين حفاظت از پارك ملّي خجير به متجاوزين اجازه مي‌دهند تا با ده‌ها اره موتوري به جان رويشگاه پده، گز و بيد خجير بيافتند و باقيمانده‌ي اين زيستگاه باارزش را نيز بسوزانند!
از جناب دكتر صدوق – كه مي‌دانم عاشقانه طبيعت ايران را دوست دارد – مي‌خواهم تا برايمان بگويد در خجير چه اتفاقي افتاده و چرا همه ترجيح مي‌دهند كه سر خود را مانند كبك در برف فرو برند و ساكت بمانند؟!

خجير همان جا سه سال پيش!

    گزارش تكان‌دهنده‌ي ديده‌بان عزيز البرز را از وضعيت امروز – جمعه 22 آذر 1387 – پارك ملّي خجير بخوانيد و بگوييد: اين همه دشمني با طبيعت، با آينده‌ي اين بوم و بر مقدس، براي چيست؟!

   مؤخره:

عکسی که می بینید درختی است که دراین موزه بر سر راه یکی از ادوات دوٌار و تجهیزات تولید نفت و استخراج آن قرار گرفته ولی محور انتقال نیروی آن را بدون آنکه درخت را قطع کنند از میان آن عبور داده اند!

    هموطن فرزانه‌ام، پيمان سپهري، اين تصوير زنهاردهنده را به عنوان سوغات سفرش به خوانندگان تارنمايش پيش‌كش كرده تا نشان‌مان دهد: ميان ماه من تا ماه گردون، تا چه اندازه فاصله است! در آن سوي آب، دنبال بهانه‌اي مي‌گردند تا درختان را حفظ كنند و اينجا برعكس، دنبال بهانه‌اي مي‌گردند تا فرمان قتل درختان را صادر مي‌كنند! حال چه اين بهانه مبارزه با خرافه‌پرستي باشد، چه رزمايش نظامي، چه ساخت سد و جاده و منزل مسكوني و چه رونق بوم‌گردي!!