بایگانی دسته: ????? ???????????

يك خبر خوش براي آنها كه دماوند را دوست دارند

درود بر همه ايرانياني كه نشان دادند فرزندان راستين آرش هستند و نخواهند گذاشت تا اين جلوه اهورايي سرزمين مقدس ما آسيب ببيند.

      خبر مي‌رسد كه سرانجام اعتراض طرفداران محيط زيست و حاميان كوهستان به نتيجه رسيده و يكبار ديگر طبيعت ستيزان نابخرد، مجبور به عقب نشيني شده و فرمان توقف عمليات آسفالت‌ريزي در گوسفندسرا – ارتفاع 3000 متري دماوند – صادر شده است. به ويژه بايد از دكتر دلاور نجفي قدرداني كنم كه مي‌دانم براي مهار اين نابخردي تلاش فراواني كرد تا توانسته دوستان مازني را راضي كند. هرچند محل مورد نظر – ظاهرا! – در حوزه مسئوليت كاري ايشان هم نيست.

جاده اي كه ديگر نخواهيم گذاشت در گوسفند سرا ادامه يابد ...

     با اين وجود، به نظر مي‌رسد نبايد اثر ملي و طبيعي دماوند، صرفاً از ارتفاع 4500 متري به بالا محسوب شود و فقط كاكل سپيد اين چكاد دوست‌داشتني را دربرگيرد.
      اين درست مانند آن مي‌ماند كه يك جراح مغز با ديدن خون‌ريزي شديد پاي مريضش بگويد: متأسفانه اين موضوع به من ربطي ندارد و بايد بيريدش پيش يك پزشك متخصص مربوطه! غافل از اين كه خون‌ريزي سبب مرگ بيمار را فراهم خواهد كرد …
     دماوند نيز يك كليت و بوم‌سازگان منحصر به فرد و بي‌نظير در ايران و خاورميانه است كه اگر مي‌خواهيم از تنوع زيستي و ميراث طبيعي‌اش به شكلي سزاوارانه پاسداري كنيم، بايد تمامي موجوديتش را يكجا ببينيم و موانع ديوانسالارانه را براي مديريت مؤثر بر آن به كناري نهيم.

     مؤخره:
    پيروزي در دماوند نشان مي‌دهد كه ما هر جا متحد عمل كنيم و نترسيم، زورگويان و نابخردان چاره‌اي جز عقب‌نشيني نخواهند داشت. پس به قول ناصر كرمي عزيز: بلند شو برادر؛ حالا چه وقت خواب است؟

ترسالی‌ها دیدم در خشکسالی اصفهان!

بستر خشکیده زاینده رود در کنار پل خواجو - 30 اردیبهشت 1388

      همان طور که در یادداشت پیشین اشاره کرده بودم، عصر روز سه شنبه – 29 اردیبهشت – برای حضور در «دوّمین همایش ملّی اثرات خشکسالی و راهکارهای مدیریت آن» راهی دیار زنده رود شدم؛ دیاری که بخشی از شیرین‌ترین خاطرات دوران کودکی و نوجوانی‌ام را آنجا سپری کرده‌ام و همواره برایم مرور آن خاطرات شیرین – از روزهای دبستانی‌ام در هراتی تا دبیرستانی‌ام در صمد بهرنگی – تداعی‌کننده‌ی سکونتگاهی زیبا و کهن‌زادبوم‌هایی افسانه‌ای‌ در نصف جهان است.
    برای همین است که وقتی پل خواجو و پل چوبی را اینگونه دیدم و وقتی زاینده رود عزیز و دوست‌داشتنی‌ام را چنین به تماشا نشستم؛ دلم گرفت و چشمانم خیس شد …

بستر زاینده رود بین پل خواجو و پل سی و سه پل

    با این وجود برایتان خواهم گفت که به رغم خشکسالی‌هایی که فراوان مشهود بود؛ حتا در اندیشه‌ی برخی از آنانی که قرار است به مقابله‌ی با خشکسالی در استان روند! امّا ترسالی‌هایی هم بود که مپرس و شورهایی که نگو و داستان‌هایی که نخوان؛ روایت‌هایی عجیب نازک و غم‌ناک، امّا شدیداً امیدبخش و دل‌گرم‌کننده …

تراکت همایش در برابر تالار ورودی

    این که چرا باید مدیریت کنونی آب در اصفهان به نحوی باشد که 50 درصد از آب قابل استفاده آن به هدر رود (به گفته بختیاری، استاندار اصفهان)؟ این که چرا باید خشکسالی بتواند 190 هزار میلیارد ریال به ایران – فقط در طول یک سال – خسارت بزند (به گفته دکتر مهدیان، نماینده سازمان تحقیقات کشاورزی)؟ آن هم 190 هزار میلیارد ریالی که با آن می‌شد ننگ کلاس‌های دونوبته و سه نوبته را از نظام آموزوش و پرورش کشور برای همیشه پاک کرد؛ پول هنگفتی که می‌شد با آن همه‌ی مطالبات عقب مانده و کهنه‌ی همه‌ی آموزگاران و همه‌ی رانندگان اتوبوس‌های شرکت واحد را پرداخت کرد؛ سرمایه‌ای که می‌توانست هزاران شغل جدید بیافریند و به صدها هزار نفر از ناامیدان، امید هدیه دهد؛ امّا افسوس و افسوس که نه‌تنها اینک نمی‌توانیم آن پول را هزینه کنیم، بلکه از اندوخته‌ی ملی هم باید آن را حذف شده بپنداریم.

استاندار اصفهان در حال سخنرانی در همایش

    و این که چرا باید نه فقط زاینده رود، بلکه تمامی مادی‌های مشهور و تاریخی این شهر کهن خشک شوند؛ آن هم در شرایطی که دبی زاینده رود در سراب به 120 متر مکعب در ثانیه می‌رسد!
    به قول سپهر عزیز: ظاهراً خواست پروردگار این است که در این روزها بسیار از دعای مشهور هخامنش بزرگ فاصله گرفته باشیم.
    با این وجود، همچنان می‌شد ردپایی از ترسالی را در هجوم خشکسالی شاهد بود … می‌شد بارقه‌هایی از امید و درخشش‌هایی فروزنده را با تمام وجود در سیمای مردمان پاکنهاد زنده رود لمس کرد … می‌شد رفاقت کم نظیر هومان، قلب پاک مریم بانو، ضمیر انسانی سپهر، عظمت روح شاهین، بردباری و تلاش کتایون و مسئولیت‌پذیری ناهمتای مرتضی خداقلی عزیز را به عینه دید و از این همه صداقت و شفافیت خداوند را شکرگذار بود.
    می‌شد ایمان آورد به عشق مردی که دلش برای بازسازی صفا و نشاط دوباره‌ی فرهنگ و تاریخ اصفهان و ایران می‌تپد و درود فرستاد بر شاهین سپنتا عزیز … چه شبی شد آن شب در کنار زنده‌رود خاموش … و البته داستان آن درخت انچیری که کسی دوستش ندارد، جز ستون‌های کهن پل خواجو!

     افزون بر آن:
    موج علاقه و اشتیاقی که برای فراگیری در جوانان و دانشجویان شرکت‌کننده در همایش دیدم؛ برخی سخنان دل‌گرم کننده که از زبان مسئولین شنیدم (مثل اعتراف استاندار اصفهان بر این که عدم توجه به قانون آفرینش سبب مصیبت‌بار شدن خشکسالی شده است. به ویژه اگر بدانیم: الکسیس کارل هم گفته است: برای حکومت بر طبیعت باید از قوانین آن پیروی کرد. حتا حاج آقا بختیاری، به این هم بسنده نکرد و گفت: من حاضرم بودچه چند طرح عمرانی را در اصفهان متوقف کرده و هزینه‌هایش را به تحقیقات در زمینه کاهش اثر خشکسالی اختصاص دهم)، برخی ابتکارهای جالب که در سطح استان برای صرفه‌جویی در آب کشاورزی رخ داده است؛ حمایت و همراهی کم‌نظیری که از سخنرانی‌ام در این همایش لمس کردم؛ و نیز همت بروبچه‌های مرکز ملّی پایش خشکسالی در اصفهان و تهران برای تحلیل دقیق‌تر داده‌های موجود اقلیمی و انتشار سریع‌تر یافته‌ها و ستاده‌های خویش در شمار همان ترسالی‌ها و امیدهای سبز من در این سفر خاطره‌انگیز به اصفهان بود.
    در راه برگشت، به طور اتفاقی در هواپیما با دوست خوبم محمود کریمی؛ مجری خوش فکر سیما همراه شدم و قرار اجرای چند ایده‌ی نو و ناب را در روز از نو کلید زدیم.

یک عبرت تلخ دیگر از احمقانه‌ترین سیل جهان!

وحید نوروزی عزیز خبرم کرد از روایت دردمندانه‌ی مرگ سه انسان بی‌گناه در رودخانه‌ی قم‌رود. ماجرایی که خبرگزاری مهر در سیزدهمین روز از اردیبهشت ماه 1388، یعنی 34 روز پس از وقوع سیل قم آن را با عنوان: «ماجرای تلخ جان سپردن سه نفر از کشته شدگان سیل قم‏» روایت کرده است.
راوی داستان که از قضا خود هم روحانی و هم جانباز انقلاب است – حجت‌الاسلام علیرضا اسد‌اللهی فرد – صراحتاً تأکید می‌کند: « … در حین ورود به قمرود با هیچ‌گونه مانع فیزیکی و انسانی مواجه ‏نشدیم و عبور چند وسیله نقلیه از جمله خودروی پلیس قبل از ما نیز اطمینان بیشتری به ما داده بود تا از این مسیر عبور کنیم. در طول مسیر ‏قمرود تا پل حجتیه نیز با هشدار هیچ شخصی، در هیچ لباسی و از هیچ ارگانی روبه‌رو نشدیم. هنگامی که ماشین پرایدمان در زیر پل حجتیه ‏خراب شد نیز مأموران شهرداری کنار پل حجتیه بودند اما به ما هیچ تذکری داده نشد که رودخانه را ترک کنید …» وی ادامه می‌دهد: «‏ حداقل بعد از نماز صبح روز یازدهم به کسی ‏چیزی گفته نشده بود، یک پلاکاردی یا اطلاعیه‌ای جایی نصب نشده بود. حتی بنده زمانی که در کنار رودخانه بودم از هیچ فردی نشنیدم که ‏احتمال جاری شدن سیل در قم‌رود وجود دارد، پس مسئولان چگونه اطلاع رسانی کرده بودند؟ ‏»
وحید – که خود یکی از مدیران شهرداری تهران است – در تارنمایش می‌پرسد: «اگر من جای آن مدیر یا مدیرانی بودم که به دلیل اشتباه روشن باعث می‌شدم جان چند نفر انسان گرفته شده و میلیاردها تومان خسارت به کشور و شهرم وارد می‌شد، آیا شب‌ها می‌توانستم با خیال راحت سر روی بالش بگذارم؟ آیا می‌توانستم از دیدن خنده‌های پسر کوچولویم لذت ببرم؟ آیا شادی خانواده‌ام دیگر برایم معنی‌دار بود؟»
این ها پرسش‌های حقی است که ای کاش همه‌ی مدیران این مملکت می‌توانستند در خلوت خویش از خود بکنند … امّا و امّا برخی از همین مدیران – به قول روشنک شهبازی عزیز – «آسوده که می خوابن هیچ، خوابای رنگی هم می بینن !» و تازه تهدید هم می‌کنند که چرا ماجرا را بال و پر می‌دهید؟ مگر چه شده است؟ اتفاقی است که افتاده!!
نگاه کنید به کامنت هموطنی به نام شهریار که دلش برای شهردار قم سوخته و خیرخواهانه! برایم نوشته: «اتفاق بوده، این همه به کسی گیر ندین. کمک کنین دیگه اینچنین اتفاقی نیفته. نه در قم – که در- تمام سرزمین ایران عزیزمان. خدا را خوش نمی‌آد به شهردار قم اینقدر گیر بدین
به باور من اتفاقاً اگر فاجعه‌ها در این کشور بارها بازتکرار می‌شوند؛ اگر خسارت ناشی از اشتباه‌های متأثر از مدیریت سازه‌ای همواره رو به تزاید است و اگر همچنان و به راحتی می‌توان گرد فراموشی را بر روی تلخ‌ترین حوادث مرگ‌بار کشور پاشید، بدون آن که آب از آب تکان بخورد؛ دلیلش همین بی‌تفاوتی من و تو است. اگر تصمیم‌سازان به وظایف خود درست عمل کنند، اگر رسانه‌ها وظیفه‌ و رسالت رکن چهارم دموکراسی را درست تشخیص داده و مطالبات مردم را پیگیری و انتشار دهند و اگر آنقدر شجاعت، تحمل، درایت و دانایی در مدیریت کشور وجود داشته باشد که به جای توجیه خطاها و تهدید آنانی که خطاها را افشا کرده و می‌کنند، خود را متنبه سازند، شایسته سالاری را محور قرار داده و از پیشگاه مردم عذرخواهی کنند؛ هرگز و هرگز شاهد تکرار شتابناک چنین حوادثی نخواهیم بود.
سیل 11 فروردین قم تمام شد و همین روزها مراسم چهلمین روز درگذشت بی‌گناهانی که در این فاجعه جان سپردند هم به پایان خواهد رسید؛ امّا سیل در همان قم و یا شهرهایی چون داراب و شیراز و بندر لنگه و کاشان و همین تهران ممکن است دوباره رخ دهد، آیا عبرت لازم را از تکرار اشتباهات مهندسی در سیل قم گرفته‌ایم؟
سیل قم ناشی از سیلابی با دوره برگشت 50 ساله بود که توانست، حجم دبی به بزرگی 120 متر مکعب بیافریند. یعنی برابر با دبی همین الان رودخانه زاینده رود اصفهان. در حقارت این رقم همان بس که بدانیم، در هیرمند رخداد دبی 3 هزار متر مکعب بر ثانیه موضوعی عادی است و یا در همین کارون خودمان تا دبی 14 هزار متر مکعب بر ثانیه گزارش و ثبت شده است!
حال چگونه است که سیلی با بزرگی 120 متر مکعب بر ثانیه باید اینگونه جان و مال و آبروی توان مهندسی یک کشور را ببرد؟! کافی است نگاهی به دیواره‌ها و پادگانه‌های آبرفتی بستر سیلابی قم رود، پیش از ورود به شهر اندازید تا دریابید که حجم آبی که از این بستر عبور کرده، گاه به بالای 1000 متر مکعب در ثانیه هم رسیده است. اگر سیلی با دوره برگشت یکصد، 200 یا 500 ساله رخ دهد. آنگاه چه باید کرد؟! واقعاً اگر آن موانع فیزیکی و ماشین‌آلات در زیر پل آهنچی گیر کرده و آب به داخل شهر و حریم صحن حضرت معصومه (ع) روان شده بود، چه باید می‌کردید؟!
بیاییم طبیعت را بشناسیم و با پیروی از قوانینش بر آن حکومت کنیم. همین!

در همین باره:
– فيلم تكان‌دهنده از غرق شدن شهروندان بي‌پناه در سيل قم

اعتراف به يك خطاي تاريخي؛ مهم تر از سخنان استاندار در باره ضرورت تغيير مسير قم رود!

 – بازتاب فرمان سیاسی تغییر مسیر به قم‌رود در مطبوعات!

جنایت امروز صدام حسین در تهران!

تهران - 5 فروردین 1388

 

      تیتر عجیبی است، می‌دانم. امّا وقتی که تا انتهای یادداشت را تعقیب کردید، درخواهید یافت که این مطلب هم یک عنوان محیط زیستی و کاملاً مرتبط با گرایه‌های «مهار بیابان زایی» است، هم به تهران مربوط می‌شود و هم استفاده از واژه‌ی «جنایت» شاید نتواند به خوبی حق مطلب را آن گونه که سزاوار می‌نماید در توصیف آزمندی‌ها و نابخردی‌های دیکتاتور خون‌آشام عراق، بیان دارد! نابخردی‌هایی که چند سال پس از اعدام وی و سقوط حکومت مستبدانه‌اش در عراق، همچنان گریبان مردم بی‌گناه در ایران و عراق و کویت را گرفته و رها نمی‌سازد.
       ماجرا همان طور که پیش‌تر هم اشاره کرده‌ام، از حفر کانالی موسوم به کانال صدام یا آن گونه که دکتر محمّدباقر صدوق می‌گوید: «نهر پنجم» در دوران اقتدار صدام حسین و حزب بعث عراق شروع می‌شود؛ نهری که نه‌تنها سبب خشکیدگی بخش بزرگی از زمین‌های مرطوب و تالابی عراق در هورالعظیم را فراهم آورد، بلکه در نهایت، از تولید کشاورزی منطقه نیز کاست و به پیروزی صدامیان بر ایرانیان هم نتوانست کمکی کند!

خطر ریزگرد افزون تر از اگزوز خودروهای تهرانی است! - عکس از نسترن احمدی

     امّا همچنان تبعات آن نابخردی عظما دارد جان می‌گیرد و بذر مرگ و بیماری می‌افشاند … آن هم بذر شومی که حالا نشانزدهایش تا مرکز ایران – تهران – هم دیده شده است.
و امروز – ظاهراً – نه فقط مردم خوزستان و بوشهر که شهروندان پایتخت هم از گزند آن در امان نیستند و به گفته‌ی دکتر ايرج خسرونيا، رئيس انجمن پزشكان متخصص كشور، سبب شده تا مراجعات بيماران تنفسي به درمانگاه‌ها در تهران در طول نخستین ماه از سال 1388 افزايش يابد.
    آنها که در روزهای نخستین و تعطیلات نوروزی در تهران بودند، لابد به یاد دارند که در روزی که آسمان تهران – ظاهراً – آلوده نبود و از ازدحام دود خودروهای تهرانی در امان مانده بود، باز هم برج میلاد نبود و دیده نمی‌شد!
     اینک مشخص شده است که پدیده ریزگرد یا Haze که تهرانی‌ها را دچار بیماری‌های تنفسی خطرناکی کرده است، ریشه در اراضی باتلاقی عراق دارد؛ پدیده‌ی شومی که به گفته‌ی دکتر خسرونيا، از بعد جسماني پيامدهاي سوء بسياري به دنبال دارد، به گونه‌اي كه شهرونداني كه زمينه‌ی حساسيت و تنگي نفس داشتند به شدت دچار عارضه شده و تعداد مراجعات بيماران به بيمارستان‌ها افزايش يافت. او مي‌افزايد: گرد وغبار ناشي از پديده Haze كه در تهران با آلاينده‌هاي صنعتي تركيب يافته بود، وارد جريان خون شده و غلظت خون را بالا مي‌برد و بسته به زمينه‌هاي بيماري افراد منجر به سكته‌هاي قلبي، مشكلات تنفسي و آلرژي مي‌شود.

کوالالامپور در محاصره ریزگرد

     خواننده‌ی عزیز مهار بیابان‌زایی:
    این ها را گفتم تا بار دیگر تأکید کنم: عوارض اشتباهات زیست‌محیطی و نادیده‌انگاشتن قوانین طبیعی در چیدمان توسعه تا چه اندازه می‌تواند خسارت‌بار، مرگ‌آفرین و جبران‌ناپذیر باشد.
    به راستی آن میلیاردها دلار خسارتی را که از این طریق، جنگ‌افروزی به نام صدام حسین بر ایرانیان وارد کرده و می‌کند را چگونه باید محاسبه و جبران کرد؟ آن از ماجرای غم‌انگیز جیوه و این هم از هجوم ریزگرد به قلب جمهوری اسلامی ایران.
    آیا کسی هست که هنوز التزام عملی به انگاره‌های محیط زیستی را فانتزی دانسته و جدی نگیرد؟! اگر کسی نیست، پس چرا وزن محیط زیست در مباحث انتخاباتی هیچ تنوری را گرم نمی‌کند؟ و اگر کسی هست، بیایید  برای ما هم بگویید تا خون دل کمتر بخوریم و در همان غم نان شناور بمانیم و بس!

   مؤخره:

      در هنگامی که مشغول نگارش این یادداشت بودم، شعری از هرمز ممیزی عزیز را دریافت کردم که امروز در مؤسسه به دیدنم آمده بود و مرا بسیار شرمنده کرد … دیدم چقدر حال و هوای این شعر با این یادداشت خاکستری همخوان است:

    ما

در كوير

          سايه خود را گشوده ايم

انگار

          ريشه هاي سبز

                             درختان باغ زرد

آتش ذخيره به اندام

                             مي كنند

از كنده دود

                             به عالم روانه بود

خاكستر دل دلمرده ام

                             ببين

ققنوس

          از ميانه آن سر کشیده است.

 

    در همین باره:

   – Arabian haze permeates Iranian cities

مطالبات محیط زیستی از رییس جمهور آینده – 2

آقای رییس‌جمهور: لطفاً به اندوخته‌های طبیعی وطن فرصت بازفرآوری و احیاء مجدد دهید

    اگر می‌خواهيم عملکرد اقتصادی جامعه به پايداری برسد، بايد ملاحظات مبتنی بر دانش محیط زیست در فعاليتهای تجاری و صنعتی بيشتر رعايت شود. اينک بهره‌برداری از مواد اوّليه و به دنبال آن تجمع و رها‌شدنِ اين مواد در محيط زيست – در اغلب مناطق شهری و صنعتی کشور – به حجمی رسيده که از حد ظرفيت تحمّل بوم‌شناختی (اکولوژیک) فراتر رفته است.  تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و همدان از این منظر نمونه‌هایی عبرت‌آموز هستند که می توان به راحتی ردپای بوم‌شناختی آنها را در شعاعی به مراتب بیشتر از محدوده‌ی فیزیکی استقرارشان دریافت.
    بنابراين برای کاستن از شتاب مصرف مواد اوّليه، بايد مصرفِ ملّی آن به بهانه‌ی توسعه‌ی اقتصادی، قانونمند شده و مهار گردد. چه، اگر می‌خواهيم مواد اوّليه‌ی ما دچار تخريب و پی‌رفت نشده و درجه‌ی ناپایداری سرزمین از این بیشتر اُفت نکند،  بايد به آنها فرصت بازفرآوری و زيست‌پالايي مجدد دهيم.

    داوطلبین ورود به ساختمان پاستور! برای چاره‌جویی این بحران چه تمهیداتی را اندیشیده‌اید؟

    در همین باره:

    – بياييم مطالبات خود را از رييس جمهور آينده به اشتراك نهيم

    – بيابان‌زايي كه شاخ و دم ندارد!

    –  تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!

مرگ درختان بادام کوهی در پارک ملّی خبر

مرگ خاموش بادام کوهی - وبلاگ رسول خوارزمی

رسول خوارزمی عزیز، نومیدانه پرسیده است که چرا مسئولین در برابر تجاوز آشکار ناشی از حفاری‌های غیرمجاز شن و ماسه سکوت کرده و پژواکی سزاوارانه از خود در برابر خشکیدگی بادام کوهی در اطراف روستای خبر نشان نمی‌دهند؟
من امّا می‌گویم برای حفظ محیط زیست باید خود دست به کار شده و به قول معصومه ابتکار (در همایش ۱ اردیبهشت ۸۸): گروه فشار محیط زیستی درست کنیم! مسئولین تنها هنگامی حاضرند در پای محیط زیست، ملاحظات اقتصادی خود را ذبح کنند که پای ملاحظات اجتماعی و سیاسی در میان باشد و این یکی حاصل نخواهد شد مگر گرایه‌های محیط زیستی واقعاً خواهان و مدافع مردمی پیدا کند.
به امید آن روز و با آرزوی تکثیر مسئولیت‌پذیری رسول خوارزمی‌ها برای حفظ محیط زیست در یکان یکان ایرانیان.

مهم‌تر از سخنان استاندار در باره ضرورت تغيير مسير قم‌رود!

تردد خودروها در داخل رودخانه قم رود کاملاً مشخص است

لابد شما هم آن هشدار امنيتي، تاريخي و طنازانه‌ي مردمان دیار نصفه‌جهان را شنيدهايد كه مي‌گويند: پيش از آن كه منار را بدزدي، در انديشه‌ي حفر چاهي باش كه بتواني منار را در آن مخفي كني!
حال، با شنيدن و مرور داستان غم‌انگيز رودخانه‌ي قم‌ و به ويژه سخنان اخير استاندار آن ديار، مبني بر ضرورت تغيير مسير رودخانه از داخل شهر به بيرون از آن، ناخودآگاه ياد آن مثل شيرين اصفهاني افتادم.
چگونه است كه آقايان و مديران مسئول قم، پس از بيش از يك دهه ساختمان‌سازي و احداث انواع سازه‌هايي نظير بلوار، پاركينگ، فضاي سبز و مبلمان وابسته به آن و سرانجام طرح گسترش محوطه‌ي حرم مطهر حضرت معصومه (ع)، حال به صرافت رمزگشايي از اين معماي ساده افتاده‌اند كه: خب؛ حالا كه اين همه موانع در مسير قم‌رود ايجاد كرده‌ايم، اگر سيل آمد، بايد چه كار كنيم؟!

شهر قم نمای دور و محل تغییر مسیر احتمالی رودخانه که با اراضی کشاورزی برخورد دارد

و وقتي كه سيل آمد و جان چندين هموطن را گرفت و اموالشان را با خود به یغما برد و خساراتي چشم‌گير به سازه‌هاي شهري وارد ساخت و مناظر بودجود آمده از انباشت اتومبیل‌های نوروزی بر روی کول یکدیگر حیرت و خنده‌ی ناظران جهانی را سبب شد، تازه توانستيم اين معماي ساده را حل كرده و با قاطعيت در حضور نمايندگان رسانه‌هاي گروهي اعلام كنيم: «بايد مسير رودخانه قم‌رود از داخل شهر تغيير كند و سازمان حوادث غيرمترقبه كشور نيز اعتبارات لازم در اين ارتباط را تأمين خواهد كرد
پرسش اصلي اين است كه چرا نبايد نخست اعتبارات خرج شده – بخوانيد حرام شده – در بستر رودخانه قم را خرج مطالعات ارزيابي تغيير مسير رودخانه می‌كردیم؟ آيا 100 ميليون تومان هزينه ارزيابي در برابر ميلياردها تومان هزينه‌ي ساخت و ساز نابخردانه و غير علمي در بستر رودخانه و خسارت‌هاي به بار آمده از سيل 11 فروردين ماه 1388، رقم قابل توجهي بوده است كه نتوانستيم آن را تأمين كنيم؟! و آيا نبايد به اين شيوه‌ي مديريت دورانديشانه‌ي شهري قم عالي‌ترين رتبه‌ي آينده‌پژوهي را اهدا كرد؟!

کافی است به یادآوریم که بدنه‌ی کارشناسی موجود در قم، پیش‌تر چندین و چند بار نسبت به ساخت و سازهای نابخردانه در بستر قم‌رود هشدار داده بود. از جمله:  در سال 1383 سازمان امور آب قم از شهرداری قم به علت تبدیل کردن رودخانه به پارکینگ شکایت کرد. بامزه‌تر آن که در تاریخ 27 مهر 1387 رئیس سازمان مدیریت بحران کشور در جمع امدادگران هلال احمر قم طی سخنانی با انتقاد از ساخت و ساز و ‏فعالیت‌های عمرانی در بستر رودخانه‌ی قم نسبت به عواقب آن هشدار داده بود!‏ درصورتی که از چنین مقامی انتظار می‌رود که عمل کند نه این که صرفاً ابراز نگرانی نماید! شاید به دلیل همین انفعال بود که در فاصله‌ی 3 روز پس از این اظهارات، یعنی در تاریخ 30 مهر 1387 معاون عمرانی استاندار قم در گفتگو با خبرگزاری مهر عنوان کرد: فعالیت‌های عمرانی در بستر ‏رودخانه قم با مطالعه و مهندسی کامل است و هیچ خطری نخواهد داشت!‏ (البته واقعاً هم هیچ خطری نداشت، منتها نه برای شهروندان بی‌گناه قمی و مسافران نوروزی آن، بلکه برای ساختمان استانداری این شهر!)

واقعاً تا کی قرار است در این کشور بر اساس مدیریت بحران حرکت کرده و به درمان بپردازیم؟ چرا نباید بر مبنای آموزه‌های مدیریت خطر‌پذیری (ریسک) حرکت کرده و به پیشگیری بپردازیم؟
باور كنيد صدها سال پيش هموطنان شريف و باهوش اصفهاني ما، نهيب زده بودند كه منارجمبان را ندزديد، وقتي هنوز چاهي براي مخفي كردن آن نيافته‌ايد! امّا نمی‌دانم آن زنهار را چرا در حوزه‌ی مدیریت سرزمین کمتر جدی گرفته و می‌گیریم؟
و اما نكته‌ي مهم ديگر، سخنان احمد عفتان – مديركل منابع طبيعي استان قم – است كه آشكارا با مواضع قاطعانه‌ي ناظمي اردكاني – استاندار قم – در تضاد قرار داشته و بر اين باور است كه گزينه‌ي تغيير مسير رودخانه قم، نه نخستين راهكار كه آخرين آن است.
بايد توجه داشت كه مسير رودخانه‌ي قم‌رود از ديرينه‌اي به قدمت – دست كم – دوران چهارم زمين شناسي برخوردار بوده  و در حقیقت، شهر قم اصولاً به‌ واسطه‌ی حضور این رودخانه‌ ایجاد شده و فلسفه‌ی وجود و حفظ آن نیز به ‏خاطر عبور همین هرزآب‌ها و سیلاب‌هاست.‏

واقعيتي كه نشان مي‌دهد، شيب عرصه‌ي شهر كنوني قم در هر دو سوي رودخانه به سمت فم‌رود ميل داشته و بنابراین، اين بستر فراخ سيلابي، در حكم زهكش شهر و نيز يكي از عوامل كاهنده‌ي آسيب‌پذيري اين سكونتگاه تاريخي و مقدس در برابر رخداد بارندگي‌هاي شديد  و سیل بوده است. يعني: حتا اگر سيلي از بيرون هم وارد شهر نشود، آب جمع شده در عرصه‌ي حدود 8200 هكتاري قم چگونه و با چه سازوكاري قرار است – بدون كمك از معبر طبيعي قم رود – به بيرون از شهر هدايت شود؟
اميد كه در ارزيابي‌ها و مطالعات آينده، تمامي اين موارد به خوبي ديده شود تا خداي ناكرده شاهد حادثه‌اي غم‌انگيزتر از سيل 11 فروردين 88 نباشيم. چرا كه اگر مسير رودخانه را با صرف ميلياردها تومان هزينه تغيير داديم (و این بار مانند كانال توانا در خوزستان عمل نكرده و باتلاقي را نيافريديم!) آنگاه خداي ناكرده مجدداً شاهد خسارت از سيل در شهر قم شويم، فكر كنم عنوان احمقانه‌ترين سيل جهان، ملايم‌ترين عنوانی خواهد بود كه مي‌شود به آن سيل فرضي داد؛ عنوانی که تا همیشه‌ی تاریخ – چون فرمان کتابسوزان اسکندریه –  شناسه‌ی اوج «حماقت در مدیریت»! لقب خواهد گرفت و ماندگار خواهد شد.

   مؤخره 1:
   در صفحه 3 روزنامه همشهری مورخ 24 اردیبهشت ماه 1377، سندی ماندگار به چشم می‌خورد. در آن سند از قول دکتر آهنگ کوثر آمده است: «به دلیل مکان‌یابی اشتباه و عدم ارزیابی زیست‌محیطی، سد 15 خرداد بلااستفاده خواهد شد.» جالب اینجاست که در تاریخ 17 تیر 1377، جوابیه سازمان آب وزارت نیرو در صفحه 7 همان روزنامه و خطاب به دکتر کوثر منتشر شده است. 
   حال فقط کافی است که آن پیش‌بینی و جوابیه را دوباره مرور کنید، تادریابید که چه فرصت‌هایی را به دلیل عدم اعتنای جدی به تحلیل‌های کارشناسی تاکنون سوزانده‌ایم. امید که در ماجرای مهار آسیب‌پذیری قم در برابر سیل از آن اشتباهات تاریخی پند بگیریم.

   مؤخره 2:
  ویژگی‌های مختصری از آبخیز قم‌رود به همراه جدول و نقشه‌ی مربوطه را می‌تواند در این نشانی مطالعه فرمایید.

تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!

نقشه فرونشست زمین در تهران! - جام جم 18 فروردین 88

در ششمین روز از خرداد 1376 طی یادداشتی هشدار دادم که «فرونشست زمین به پایتخت نزدیک می‌شود». آن گزارش به همراه 17 تصویر از آن زمان نواحی و دشت‌های جنوب تهران را دوباره مرور کنید. تصاویری را که در بازدیدی که به همراه سید جعفر سید اخلاقی داشتم، به ثبت رسانده بودیم. آن موقع از قول کارشناسان امور آب ورامین – آقایان مهران فلاح و کامیار آریا – نوشتم: روند پرشتاب اُفت سطح آب‌های زیرزمینی در دشت حاصلخیز ورامین چنان بحرانی است که به طور متوسط سالی ۲/۲ متر از عمق سفره‌های آب زیرزمینی منطقه کاسته می‌شود و تعداد قنوات فعال منطقه از ۲۷۷ رشته در دهه ۱۳۴۰ به فقط ۱۲ رشته در سال جاری کاهش یافته است.

کارشناسان امور آب ورامین : مهران فلاح و کامیار آریا

امروز امّا در بی خبری من و تو و در غفلت متولّیان این حوزه، فرونشست زمین کاملاً به تهران رسیده و هم‌اکنون در سه منطقه 17، 18 و 19 شهردارى تهران و اتوبان آزادگان و جاده قديم ساوه وضعیت از مرز بحران هم گذشته است. به نحوی که به گفته‌ی محمد جواد بلورچى مدير امور زمين‌شناسى مهندسى، مخاطرات و زيست‌محيطى سازمان زمين‌شناسي: مناطق یادشده در معرض بروز بيش از 1.5 متر فرونشست زمين قرار گرفته‌اند. بلورچی این را هم اضافه کرده که فرونشست بزرگى با وسعت 500 کيلومترمربع و با نرخ سالانه‌ی 17سانتي‌متر ، جنوب تهران را که با هيچ رودخانه‌اى تغذيه نمى‌شود، تهديد مى‌کند که با توجه به نقشه محدوده فرونشست در جنوب البرز، دشت‌هاى ورامين، قرچک، مردآباد، مهرشهرکرج و نظرآباد ساوجبلاغ نيز به آن افزوده مى‌شود.
روزی که متخصصان دوراندیش وطن فریاد می‌زدند که تهران ظرفیتش تکمیل شده و دیگر توان تحمل این ردپای سترگ بوم‌شناختی را بر دامنه‌ی جنوبی البرز ندارد، کسی حرفشان را جدی نگرفت و شهردار وقت با ابتکاری جسورانه گفت: نیازی نیست پایتخت را منتقل کنیم! من آن را دوباره می‌سازم. اما کرباسچی نه‌تنها نتوانست تهران را آن گونه که سزاوار بود، بسازد؛ بلکه خود نیز در جریان این سازندگی دچار تخریب و فرونشستی باور نکردنی و حیرت‌انگیز شد! و امروز افزون بر 36 درصد از صنایع ما باید در کمتر از یک درصد خاک ایران متمرکز شوند. چرا؟ و تلخ‌تر از همه آن که به جای مهار این بحران،  ممنوعیت احداث واحد‌هاي صنعتي در شعاع 120 کيلومتري تهران را هم لغو می‌کنیم!
وای بر ما …

آثار فرونشست زمین در دشت معین آباد ورامین - خرداد 1386


لطفاً گفتگوی کامل جناب بلورچی را در جام جم دیروز بخوانید تا دریابید و دریابیم که دیو مهیب بیابان‌زایی چگونه می‌تواند بدون حرکت شن‌های روان و مدفون کردن آبادی‌ها، پایتخت را به تصرف خود درآورد؛ آن هم بدون کمترین مقاومت و در سکوت و بی‌خبری حافظان امنیت پایتخت جمهوری اسلامی ایران!

   یادمان باشد:

   این فقط سرنوشت تهران نیست که چنین در باتلاق نابخردی مدیریت ۵۰ ساله‌ي اخیر کشور گرفتار شده و اینگونه در حال غرق شدن زمین‌ها و خاکستری‌تر شدن آسمانش گرفتار آمده است! آمارها حکایت از آن دارد که چنین وضعی در کبودرآهنگ و قهاوند همدان، در دشت مهريز اصفهان، در اغلب دشت‌هاي فارس، در چناران و در كرمان و يزد و مشهد و … در حال تكرار شدن است. چند روز پيش در محضر استاد عزيزم، دكتر محمد مهدوي، مؤلف كتاب هيدرولوژي كاربردي بودم. ايشان اشاره داشتند كه در طول 30 سال گذشته، در دشت مشهد 60 متر سطح آب زيرزميني اُفت كرده است و در خود مشهد به دليل وجود فاضلاب و پساب شهري اين افُت 30 متر بوده است! حال تصور كنيد كه اگر پساب و فاضلاب سنتي تهران بزرگ نبود، روند فرونشست زمين در پايتخت به چه ابعاد ويرانگري مي‌رسيد. هر چند نبايد از خاطر برد كه كيفيت اندوخته‌هاي آبي‌مان را نيز به شدت و همپاي كميت آن داريم از دست مي‌دهيم.

در همین باره و از همین نویسنده:
– بحران فرونشست زمين در ايران ، ابعادي بين‌المللي مي‌يابد!
– تصاويري از بزرگترين فروچاله شناخته شده در ايران
– مهيب‌ترين بلاي ناپيداي آباد‌بوم‌ها

آهنگ كوثر: سدها محيط زيست را خراب، بيماري‌ها را تشديد و مردم را بي‌خانمان مي‌سازند!

دكتر سيد آهنگ كوثر   

     سيد آهنگ كوثر را همه مي‌شناسيم؛ دانشمندي شناخته‌شده در مقياسي بين‌المللي و پيشگام در حوزه مديريت منابع آب در سرزمين‌هاي خشك جهان. روزنامه اعتماد امروز – 18 فروردين 1388 –  گفتگويي خواندني و به شدت تأمل‌برانگيز و صريح با ايشان به عنوان پدر دانش آبخوانداري در ايران و جهان انجام داده است؛ گفتگويي با عنوان: “ما در پي ايجاد يک آرمانشهر کويري هستيمکه مي‌دانم خشم آب‌سالاران طبيعت ستيز را در وزارت نيرو و شركت‌هاي مهندسين مشاور وابسته به آن – بيش از پيش – برخواهد انگيخت و به همان نسبت ارادت طرفداران محيط زيست و فرزانگان ايران دوست را جلب خواهد كرد.
    نگارنده هم به همين بهانه يادداشتي را به رشته تحرير درآورده و پرسيده است كه چرا آن گونه كه سزاوار بوده، به شگرد آبخوانداري توجه بايسته نشده است؟!

آبخوانداري ؛ گزينه‌‌اي خردمندانه براي مقابله با خشكسالي در ايران

    بيش از دو دهه از تجربه‌ي اجراي شگردهاي نوين دانش آبخوانداري در كشور مي‌گذارد. بيش از دو دهه است كه سيّد آهنگ كوثر و يارانش فرياد مي‌زنند و زنهار مي‌دهند: در كشوري كه ميانگين تبخير سالانه‌ي آن افزون بر 2 متر است، سزاوارانه‌ترين تمهيد مديريتي براي انباشت مطمئن و پايدار آب، استفاده از مخازن زيرزميني يا همان آبخوان‌هاي درشت‌دانه است. همان آبخوان‌هايي كه دست‌كم در وسعتي معادل 14 ميليون هكتار از خاك ايران‌زمين شناسايي شده و قابل دسترس هستند. آبخوان‌هايي كه ظرفيت نگهداري آنها به مراتب بيشتر از مجموع 94 سد مخزني بزرگ ساخته شده و 105 سد بزرگ در دست احداث كشور است. و همان آبخوان‌هايي كه به راحتي قادرند تا 4 ميليارد مترمكعب «هرزآب» كشور را به «آبي ناب و گوارا» بدل سازند. آبي كه نه نيش جان، كه نوش جان باشد و ديگر هيچ ايراني هموطني از نهيب سيل‌گونه‌ي آن نهراسد و به راستي نعمت باشد تا نقمت!
    پرسش اين است كه پس چرا همچنان ساخت سدهاي مخزني بايد در كشور دست بالا را داشته باشد؟ چرا سيل‌ها همچنان بايد سرمايه‌هاي آبي خاكي و انساني اين بوم و بر مقدس را در خود فرو برد؟ و چرا آبخوانداري آن گونه كه بايسته بود، هنوز نتوانسته است به جايگاه درخور خويش در سامانه‌ي اولويت‌هاي راهبردي مديريت آب كشور دست يابد؟
    آبخوانداري، به شهادت جوايز متعدد بين‌المللي كه تاكنون نصيب مبتكر ايراني‌اش كرده است و به شهادت ده‌ها دانشجو و علاقه‌مندي كه از كشورهاي مختلف جهان به سوي گربايگان فسا آمده و مي‌آيند تا در محضر استاد آهنگ كوثر از رموز اين شگرد ساده امّا كارساز و ارزان قيمت آگاه شوند؛ اين توانايي را دارد تا ضريب مقاومت كشور را در مواجهه با رخداد سيل‌هاي حادثه‌خيز و خشكسالي‌هاي درازمدت افزايش دهد. آبخوانداري مصداق بارز «فرآيند كشف و بومي‌كردن توانايي به منظور استفاده از ظرفيت¬هاي تاريخي (يعني ابزاري براي تحقق توسعه‌ي واقعي) تلقي مي‌شود» و از همين روست كه در آستانه‌ي هزاره‌ي سوّم ميلادي از سوي سازمان خواربار كشاورزي ملل متحد (فائو)، به عنوان راهي براي نجات 800 ميليون انسان گرسنه‌ي جهان از سوء تغذيه مورد تأييد قرار گرفته است؛ امّا شوربختانه همچنان آبخوانداري از كمبود اعتبار براي اجرايي شدنش در مناطق مستعد كشور رنج مي‌برد. آيا به نظر شما عجيب نيست كه همواره براي يافتن منابع مالي يك هزار ميليارد توماني اين پروژه با نفس تنگي روبرو مي‌شويم، امّا به راحتي حاضريم چندين برابر آن را در جبران خسارت‌هاي وارد آمده ناشي از سيل و خشكسالي به آسيب‌ديدگان بپردازيم؟
    راستي چرا براي دولت‌ها همچنان آموزش فنون ماهيگيري سخت‌تر از اهداي ماهي به شهروندان‌شان است؟! كافي است به ياد آوريم كه فقط در طول چهار سال 80-1377، خشكسالي بيش از 62 هزار ميليارد ريال (نزديك به 9 برابرِ هزينه‌ي مورد نياز براي آبخوانداري) به كشور خسارت زده است. و كافي است باز هم به ياد آوريم كه خسارت‌هاي سال گذشته ناشي از خشكسالي به كشور از مرز 13 ميليارد دلار هم گذشت!
    اميد كه سرانجام بتوان روزي را ديد كه ايرانيان با بهره‌گيري عملي از تجربيات آهنگ كوثر، دست‌مريزادي جانانه به اين پير عرصه‌ي منابع طبيعي كشور گفته و بدين‌ترتيب حرمتش را پاس دارند. چرا كه پاس حرمت كوثر، پاس حرمت دانش است.

سیل قم: احمقانه‌ترین سیل در جهان!

تصاویری از احمقانه ترین سیل در جهان!

تصاویری که از سیل روز 11 فروردین 1388 در شهرستان قم منتشر شده و بر روی بسیاری از سایت‌های خبری داخلی و بین‌المللی قابل مشاهده است؛ بیش از هر چیز یک واقعیت را نشان می‌دهد: این که مدیریت شهری ما تا چه اندازه به آموزه‌های آبخیزداری شهری بی‌تفاوت بوده و همچنان به نابخردانه‌ترین شکل ممکن، فقط تا نوک بینی خود را می‌بیند!

همه‌ی افرادی که تاکنون گذرشان به شهر قم افتاده، لابد متوجه خشکه‌رود قم‌‌رود و عرض و عمق نسبتاً قابل توجه آن شده‌اند که چگونه از مرکز شهر عبور کرده و از کنار جوار مرقد حضرت معصومه (ع) و ساختمان حوزه علمیه قم می‌گذرد. آن معبر عریض و نسبتاً عمیق بیش از هر چیز یک واقعیت را نشان می‌دهد؛ واقعیتی که البته در شمار اصلی‌ترین قوانین حاکم بر مناطق خشک و بیابانی جهان است. این که حجم رخداد سیل‌های عظیم با میزان قابل توجهی از هرزآب در این مناطق بسیار چشم‌گیر است؛ هر چند که تعداد و فواصل زمانی وقوع رخداد سیل شاید کم و نسبتاً طولانی باشد. با این وجود، تقریباً تمامی مردم بومی ساکن در قم دست‌کم چند بار شاهد وقوع سیل و طغیان قم‌رود در طول زندگی‌شان بوده‌اند و یا از پدرانشان در این باره شنیده‌اند. نگارنده نیز خود به عینه تاکنون دوبار شاهد طغیان رودخانه قم‌رود و پرشدن ظرفیت این رودخانه که از مرکز شهر عبور می‌کند – حتا پیش از احداث سد 15 خرداد – بوده است.

چرا؟!

این مقدمه را گفتم تا شگفتی خویش را از طرح موسوم به درآمدزایی شهرداری قم برای تبدیل حریم رودخانه قم به پارکینگ عمومی اعلام نمایم! شگفت‌آور‌‌تر و تأسف‌بارتر آن که مدیران شهر قم به این هم اکتفا نکرده و بخش دیگری از بستر رودخانه را هم به خیابان تبدیل کرده تا بدین‌ترتیب از گره‌های ترافیکی شهر بکاهند!

سال گذشته در بازدیدی که به اتفاق همکاران مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان از منطقه داشتم، به صراحت به این موضوع پرداختم و چندین عکس هم از عملیات ساختمانی نابخردانه‌ای که در بستر این خشکه‌رود در جریان بود – آن هم برای زیباسازی منظر – گرفتم. نکته عبرت‌آموز این بود که ظاهراً اغلب کارشناسان امور آب استان هم با این اقدام شهرداری و استانداری قم مخالفت کرده و هشدار داده بودند که ممکن است، چنین سازه‌ها و موانع فیزیکی سبب افزایش خسارت ناشی از سیل را به بار آورد.

نگارنده خود، وقتی در پاییز سال گذشته با مسئول پارکینگ رودخانه قم! صحبت کرده و به او وقوع چنین روزی را هشدار می‌دادم، با این پاسخ حیرت‌انگیز مواجه شدم: «آقای مهندس! نگران نباش؛ آنقدر پول از محل پارکینگ درآورده‌ایم که اگر همه تأسیسات ما را هم آب ببرد، دوباره بتوانیم با بخشی از آن، مجدداً خسارت‌ها را جبران کنیم!» حالا آن روز فرارسیده و البته نه‌تنها تمامی تأسیسات شهرداری قم کاملاً نابوده شده است، بلکه دست‌کم دو نفر از هموطنان ما کشته و 4 نفر دیگر هم مفقود شده‌اند. امّا آیا کسی هست که بتواند به انبوهی از زائرین و مسافرانی که در سیل قم، عزیز خود را و یا اموالشان (اتومبیل و تمامی مدارک معتبر و باارزش‌شان) را از دست داده و بعضاً دچار جراحت و ناراحتی‌های روحی شدید شده‌اند، پاسخگو باشد؟! به راستی مقصر اصلی در بروز این احمقانه‌ترین سیل جهان کیست؟!

کارناوال سیل در قم!

روز گذشته با آقای مهندس ادنانی مسئول منابع طبیعی مرکز تحقیقات استان قم صحبت می‌کردم، ایشان می‌گفت: به زودی گزارشی از این واقعه تهیه خواهند کرد و تصاویر مربوطه را برای نگارنده ارسال می‌کنند. همچنین آقای مهندس فتاحی، رییس بخش آبخیزداری همان اداره نیز گفتند که بعد از مشخص کردن دوره برگشت سیل، گزارشی را تنظیم و به ستاد خواهند فرستاد. شب گذشته نیز در گفتگو با آقای مهندس چنانه، مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور با خبر شدم که متأسفانه ابعاد خسارات وارده به استان بسیار چشم‌گیر و وحشتناک بوده و ایشان گفتند که این سیل سبب ناراحتی اغلب مدیران سازمان را فراهم آورده که چرا نباید به آموزه‌های آبخیزداری و به ویژه آبخیزداری شهری در مدیریت کلان‌شهر قم توجه شود؟ افزون بر آن، خسارات فراوانی به اراضی و سازه‌های کشاورزی استان وارد آمده که میزان آن در یک برآورد اولیه به بیش از 80 میلیارد تومان می‌رسد (16 برابر بودجه سالانه بزرگترین نهاد متولی تحقیقات در حوزه منابع طبیعی کشور) !

به علایم در بستر رودخانه قم رود توجه فرمایید!

امید است این درس تلخ بتواند سبب خیر شده و از این پس عملاً و عمیقاً یادبگیریم و بپذیریم که برای حکومت بر طبیعت، باید از قوانین آن پیروی کرد و نه گردن‌کشی!

شاید برگزاری همایش آبخیزداری شهری در بهار امسال در شهر تهران، بتواند فرصت خوبی برای تبیین این دانش و دلایل اهمیت آن را فراهم آورد.

۱۶ تصویر مربوط به عملیات زیباسازی و بلوار و پارکینگ سازی شهرداری قم در بستر قم رود – مربوط به پاییز ۱۳۸۷ – را اینجا ببینید.

مؤخره 1:
در تاریخ آمده است که در سال 1352 هجری قمری، سیلی بزرگ در شهر قم رخ داد که منجر به نابودی سه هزار باب منزل مسکونی شد! عجیب است که پس از گذران نزذیک به 80 سال از آن زمان  و با وجود میلیاردها میلیارد هزینه برای این شهر و پیشرفت دانش مهندسی، همچنان خبرها حکایت از آن دارد که در سیل 11 فروردین 1388 هم دست کم به 3 هزار باب منزل مسکونی در مناطق یک و دو شهر قم خسارت وارد آمده و افزون بر آن، منازل بسیاری در شهرک پردیسان قم تخریب شده‌اند. افزون بر آن 4 هزار رأس دام تلف شده، 100 رشته کاریز کور شده، اراضی کشاورزی و گلخانه بزرگ کوثر نابود شده و چندین نفر هم کشته یا ناپدید شده‌اند! راستی چرا همزمان با پیشرفت فناوری و افزایش غنای علمی آدمیان، باید شاهد افزایش خسارت ناشی از سیل باشیم؟ و چرا نعمتی مانند سیل را باید به همین راحتی به نقمت بدل سازیم؟!

مؤخره 2:
خلاصه‌ی ماجرایی که مدیران شهر قم بر سر این شهر در قصه‌ی پرغصه‌ی سیل آوردند را شاید بتوان با این پویا‌نمایی کوتاه، امّا گویا توصیف کرد:

مفهوم تصویری بلایی که مدیریت شهری قم بر سر خودش آورد!

مؤخره 3:
در سیزدهمین روز از فرودین 1388 مواظب خودتان و طبیعت اطرافتان بیش از همیشه باشید. سیزده‌ به در گوارای وجود …

بازخوردهای این یادداشت در فضای مجازی:

گزارش سیمای استان قم: وقوع سیل در رودخانه قم!

  – لقب “احمقانه ترین سیل جهان” شایسته ی سیل قم

  – به قول درویش عزیز : واقعا این احمقانه ترین سیل در جهانه …

  – سیل قم 

  – حاشیه های سیل قم: از احمقانه ترین سیل دنیا تا …

  – سیل در قم احمقانه ترین سیل در جهان!

  – حاشیه‌های سیل قم و ماجرای نجات 2000 خودرو

  – سيل قم: احمقانه‌ترين سيل در جهان

  – اطلاعاتي در مورد واقعه سيل قم

  – احمقانه ترين سيل در جهان! 

  – نگاهی به حادثه سیل در شهر قم

  – سیل قم: احمقانه‌ترین سیل در جهان

  – سیل و حماقت

  – فيلم تكان‌دهنده از غرق شدن شهروندان بي‌پناه در سيل قم

آیا ماجرای دکل مخابراتی شهداد هم به دکل‌های توس پیوست؟!

کلوتهای شهداد بی نظیرترین عوارض کویری جهان به شمار می آیند ...

در نخستین روزهای زمستان 1387، انتشار خبری در محافل دوستدار میراث طبیعی کشور، بار دیگر موجی از نگرانی و اضطراب را ایجاد کرد. خبر آن بود که يكي از كلوت‌هاي منحصر به فرد شهداد براي نصب آنتن تلفن همراه با يك دستگاه لودر تخريب شد به نحوی که به جز یک تپه‌ی کوتاه و کوچک، چیزی از آن بنای عظیم و استثنایی کویری باقی نماند. این خبر در حالی که موجب بهت و حیرت بسیاری از طرفداران چشم‌اندازهای طبیعی شهر افسانه‌ای لوت را به وجود آورد، امّا شوربختانه تا این لحظه نتوانست منجر به حتا یک عذرخواهی کوچک از سوی مسئولین اداره مخابرات استان کرمان را سبب شود … و این حقیقتاً بسیار تلخ و غم‌انگیز است.
همین بهار سال گذشته بود که تصاویری از رزمایش نیروهای نظامی در شهداد منتشر شد، آن تصاویر آنقدر عجیب، تأسف‌آور و حیرت‌انگیز بود که عملاً تا مدت‌ها کسی نمی‌توانست آن را باور کند و به قول ناصر کرمی عزیز: یک حمله واقعی به خیالی‌ترین شهر ایران بود!
حتا نگارنده وقتی این تصاویر را به محمدرضا اسکندری، وزیر جهاد کشاورزی نشان دادم، ایشان نیز به شدت از این مسأله ابراز تأسف و حیرت کردند. به نحوی که عالی‌ترین مقامات نظامی کشور هم قول دادند که دیگر شاهد چنین خطاهای فاحش و غیرقابل جبرانی نخواهیم بود. اما هر چند که ظاهراً مقامات نظامی تا این تاریخ پایبندی خود را به قول‌شان نشان داده‌اند، اما کسی تصور نمی‌کرد که این بار باید حواس‌مان را به دستگاه عریض و طویل و بسیار ثروتمند متولی تلفن همراه جلب کنیم و مواظب باشیم تا بلایی که وزارت نیرو بر سر حریم آرامگاه فردوسی کبیر آورد، در شهداد تکرار نکند که کرد!
آنچه که هم‌اکنون اهمیت دارد پیگیری این مطالبات از طریق مجراهای قانونی و مجازات افرادی است که آگاهانه یا ناآگاهانه به چنین تخریب‌های شرم‌آوری دست می‌یازند و بر آن اصرار می‌ورزند.

فرازنای کلام آن که

كماكان بر اين باور قلبي پا‌مي‌فشارم: بي هيچ ترديدي بيابان‌ها و كويرها، بي‌نظيرترين چشم‌اندازهاي طبيعي كشور ما را تشكيل مي‌دهند. چرا كه بسياري از مناطق جهان، داراي جنگل و كوه و دريا هستند كه شبيه جنگل و كوه و درياي كشور ماست، امّا در هيچ كجاي اين كره‌ي خاكي، كويرها‌يي مشابه كويرهاي ايران نخواهيم يافت و عوارض خاص جغرافيايي مانند شهر افسانه‌اي لوت، تپه‌هاي لغزان ريگ‌بلند و محمد‌آباد ريگان و مصر يا سازه‌ها و كهن‌زادبوم‌هاي تاريخي مانند ده‌ها كاروان‌سراي كوچك و بزرگ و تمّدن كويري ايران در شهرهايي همچون يزد، كرمان و كاشان و سرانجام زيست‌منداني منحصر به فرد، تنها و تنها در ايران قابل مشاهده و دسترسي هستند»؛ واقعيتي كه اين توانايي را دارد تا بيابان‌هاي ايران را به گرانیگاه ناب گردشگری و تحقیقاتی کویری و بيابانيِ جهان بدل سازد. پس بیاییم قدر این موهبت ها را بدانیم و مانند لشکر چنگیز با ایران برخورد نکنیم.

ابتکاری که باید قدر آن را بدانیم: سال اصلاح الگوی مصرف

پیام نوروزی سال 1388 آیت الله خامنه ای تا مدتها در اذهان طرفداران محیط زیست خواهد ماند

     تا آنجا که به یاد می‌آورم، تاکنون در نامگذاری سال‌ها که توسط رهبری جمهوری اسلامی ایران رخ می‌دهد، کمتر می‌شد قرابت مستقیمی بین عنوان سال انتخابی و ملاحظات اساسی محیط زیستی یافت. امّا امسال، آیت‌الله خامنه‌ای همه‌ی طرفداران محیط‌ز‌یست را غافلگیر کرد و دست بر روی موضوعی گذاشت که شاید بتوان آن را علت‌العلل تخریب شتابناک محیط زیست چه در ایران و چه در اغلب نقاط جهان نامید.
     کافی است بدانیم نوع بشر از ابتداي خلقت تا سال 1852 ميلادي، همان قدر انرژي مصرف كرده (12 هزار تريليون كيلو وات ساعت) كه در طول يكصد سال پس از آن به مصرف رسانده است! و نگران‌کننده‌تر این که پيشبيني ميشود در فاصلهي يكصد سال بعدي – كه اينك 57 سال از آن طي شده، مصرف انرژي با يكهزار درصد رشد به 120 هزار تريليون كيلو وات ساعت برسد.

    و در ایران حتا وضع به مراتب بدتر از میانگین‌های جهانی است. به نحوی که آخرین برآوردهای رسمی نشان می‌دهد که مصرف انرژي در ايران برابر با مصرف انرژي در كشوري با جمعيت ۷۵۰ ميليون نفر است. یعنی هر ایرانی دست‌کم به اندازه‌ی 10 نفر از ساکنان زمین مصرف کرده و زباله می‌سازد و بر زمین فشار می‌آورد. این یعنی چنانچه نتوانیم در مهار مصرف بی‌رویه‌ی انرژی به توفیق نایل شویم، آنگاه باید در پایان دوره سند 20 ساله‌ی کشور، انتظار مصرف معادل نفت خام انرژي  در حد رقم غيرقابل تصور 5/23 ميليون بشكه در روز را بکشیم. در حالی که مطابق همان سند، قرار بر این بوده که هرسال معادل 1/4 ميليون بشكه نفت خام در مصرف انرژي كشور كاهش يابد و تا پايان سال 1403ميزان مصرف انرژي كشور  به معادل 6/8 ميليون بشكه در روز برسد.
    غم‌انگیز‌تر آن که تقریباً بی‌انظباطی در مصرف و حیف و میل اندوخته‌های ملّی و طبیعی را می‌توان در تمامی زمینه‌ها مشاهده کرد. نرخ وحشتناک تولید سرانه زباله در ایران، که در برخی موارد از شهروندان پرمصرف‌ترین و ثروتمند‌ترین کشورهای شمال هم پیشی می‌گیرد؛ میزان چشم‌گیر ضایعات مواد غذایی و به ویژه نان که تا 30 درصد گزارش شده است؛ آمار  وحشتناک رخداد تصادفات رانندگی و تلفات ناشی از آن؛ هدررفت آب کشاورزی که بین 65 تا 70 درصد است؛ هدررفت 30 درصد از آب شرب در شبکه‌های لوله‌کشی شهری؛ مصرف بی رویه سموم و آفات و کودهای شیمیایی که برابر کشوری است که دو برابر اراضی کشاورزی کنونی را دارد! و بسیاری مؤلفه‌های دیگر نشان می‌دهد که به راستی و به درستی، مقام رهبری انگشت بر روی پاشنه‌ی آشیل جامعه‌ی امروز ایران نهاده است.

رویکرد به انرژی های پاک باید بیش از پیش در دستور کار قرار گیرد.

    فقط امیدوارم که این نامگذاری در حد شعار و جمله‌های زیبا باقی نماند و عملاً دولت‌سالاران نشان دهند که خطر نهفته در مصرف بی‌رویه را دریافته و خواهند کوشید تا با بازمهندسی روش‌های کنونی مصرف در بخش سوخت (به ویژه سوخت خودروها)، منابع آب، سلامت (به ویژه مصرف دارو)، ساخت و ساز مسکن، ظروف یکبار مصرف، راندمان کاری در واحدهای صنعتی و اداری، بخش کشاورزی و صنایع نظامی و … گامی عملی برای بهبود پایداری سرزمین مادری بردارند.

     کلام آخر آن که:
    هر چند وظیفه‌ی هر ایرانی است تا به سهم خویش در کاهش مصرف فردی و نهاد خانواده‌ای که در آن زیست می‌کند، بکوشد؛ اما نباید فراموش کنیم که بزرگترین و بی‌تناسب‌ترین مصارف همانا در بخش‌های دولتی است که رخ می‌دهد و نه در بخش خصوصی. بنابراین دولت نباید با فرافکنی موضوع، به شکلی وارد عمل شود که گویی این شهروندان عادی کشور هستند که سبب ساز چنین حیف و میلی در اندوخته‌ها و منابع ملی و طبیعی کشور شده‌اند.
    یادمان باشد: برخی آمارها نشان می‌دهند که ارزش تقريبي انرژي مصرفي در كشور از حدود 47 ميليارد و 500 ميليون دلار در سال 1385 به مرز يكصد ميليارد دلار در سال 1387 رسیده است. در بزرگی این رقم همان بس که بدانیم اگر فقط یک درصد این رقم را در بخش انرژی‌های نو سرمایه‌گذاری کنیم، نه‌تنها می‌توانیم برای همیشه کشور را از کابوس خاموشی و کمبود انرژِی برهانیم و نه فقط گامی استوار به سوی پدیدارشدن آسمانی آبی بر فراز ایران‌زمین برداریم که به نوبه‌ی خود سهم خویش را به عنوان شهروند مسئولیت‌پذیر جامعه‌ی جهانی هم ایفا کرده و گامی عملی در کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای و مهار فرآیند ویرانگر جهان‌گرمایی برداریم و بدین‌ترتیب، چالش بوجود آمده را به فرصت بدل سازيم.
    چنین است که اعتقاد دارم، نامگذاری سال 1388 با عنوان: «سال اصلاح الگوی مصرف» می‌تواند سبزترین خبری باشد که هر طرفدار محیط زیستی را شادمان می‌سازد. و می‌تواند نوید بخش کشوری باشد که در آن 15 میلیون انسان در زیر خط فقر زندگی نکنند؛ آن هم کشوری که با 777 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی در سال گذشته و به شهادت آمارهای ارایه شده توسط بانک جهانی در شمار ثروتمندترین کشورهای جهان از این منظر جای می‌گیرد.

    بیشتر بدانید:
   – ۳۰‬ميليارد بطري آب ، هر ساله كوهی از مشكلات زيست محيطي را به آمریکا تحمیل می کند!
– دو ميليارد نفر از جمعیت جهان به خاطر نبود دسترسي به انرژي پاك و قرارگرفتن در معرض دود آتش در هواي آزاد، آسيب مي‌بيند.
– سازمان بهداشت جهانی می گوید : “یک سوم بیماری ها در کودکان زیر پنج سال ناشی از آلودگی های محیط زیستی است.”
– ” آب ناسالم ” ، علت 10% کل بیماری ها و 6% کل مرگ و میرها در جهان است .