بایگانی دسته: سدسازي

سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

همان طور كه خوانندگان عزيز تارنماي مهار بيابان‌زايي آگاه هستند، ماه گذشته و به دعوت مديريت دانشكده‌ي منابع طبيعي و محيط زيست دانشگاه فردوسي مشهد، كوشيدم تا جايگاه محيط زيست را در سبد اولويت‌هاي راهبردي نظام، براي اساتيد و دانشجويان مخاطب خويش به تصوير كشم. اينك مطلع شدم كه گزارش نسبتاً جامعي از آن نشست، توسط خبرگزاري ايسنا منتشر شده است كه به رغم وجود پاره‌اي لغزش‌ها، به گمانم خبرنگار محترم حاضر در نشست سزاوارانه توانسته‌اند، حق مطلب را ادا كنند.
اينك ضمن سپاس از ايشان و تشكر مجدد از دوستان مشهدي عزيزم، متن روايت ايسنا را از سخنراني نگارنده منتشر مي‌سازم:

گزارش ايسنا از سخنراني محمد درويش

چقدر تا اهداف زيست‌محيطي سند چشم‌انداز فاصله داريم؟
قرار گرفتن ايران در شمار کشورهاي داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي

سند چشم‌انداز 20 ساله، تصويري از ايران آرماني آينده است؛ ولي آيا با توجه به وضعيت موجود در حوزه محيط زيست مي‌توان به اهداف اين سند چشم‌انداز دست يافت؟ و يا اصلاً در راستاي رسيدن به اين اهداف گام برمي‌داريم؟ به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، بر اساس سند چشم‌انداز 20 ساله، سياست‌هاي فرابخشي در حوزه‌ي محيط زيست مصوب شوراي برنامه‌ريزي عبارتند از: عزم ملّي براي توسعه پايدار، آمايش و مديريت بهينه سرزمين با رعايت ملاحظات زيست محيطي، لحاظ كردن هزينه‌هاي زيست محيطي و ارزش منابع زيستي در اقتصاد خرد و كلان،‌ ممنوعيت هرگونه فعاليتي كه منجر به تخريب غيرقابل جبران محيط زيست گردد، پيش‌گيري و كاهش آلودگي‌ها و تخريب‌هاي قابل جبران و حفاظت، احياء و توسعه محيط زيست و تنوع زيستي كشور. همچنين بهره‌برداري پايدار از منابع پايه و بهينه‌سازي الگوي توليد و مصرف، ايجاد نظام جامع مديريت زيست محيطي در تمامي نهادهاي دولتي و غيردولتي، تنوير افكار عمومي و گسترش مشاركت عمومي براي حفظ محيط زيست و ايفاي نقش مسؤولانه در مناسبات جهاني زيست محيطي از ديگر اين سياست‌هاست. 5 سال از زمان تدوين اين سند مي‌گذرد، تا به امروز چقدر به اين اهداف نزديک شده‌ايم؟ اصلاً عملکردها در جهت اين اهداف بوده ‌است يا روز به روز محيط زيست را تخريب و از اهداف دور و دورتر شده‌ايم؟ آيا مي‌توان پذيرفت که احداث جاده در پارک ملي خجير، پارک ملي و جنگل گلستان، دشت لار، جنگل ابرشاهرود، عبور جاده از داخل تالاب انزلي، ساخت سد و ميان‌گذر و نابودي درياچه اروميه به علت افزايش شوري آب آن، اجراي پروژه ذخيره‌سازي گاز در پارك ملّي كوير و ويراني زيستگاه يوز ايراني، مرگ 2 يوز طي يک ماه اخير به دليل تصادف با خودروها، قطع درختان هزار و 500 ساله، نابودي 280 هکتار جنگل براي ساخت سد البرز، خطرنابودي صدها هكتار از جنگل‌هاي جنوب به دليل احداث تأسيسات پارس شمالي در جنگل‌هاي بوشهر، احداث ورزشگاه در تالاب بين‌المللي انزلي، فرسايش شديد بادي و آبي، هجوم ماسه‌هاي روان، سيل‌خيزي، شوري‌زايي، جنگل‌زدايي، اُفت حاصلخيزي خاک، متروکه شدن روستاها، خشک شدن تالاب‌ها، افزايش غبار آلودگي هوا، اُفت سطح آب‌هاي زيرزميني، نشست زمين، نابود شدن گونه‌هاي اندميک گياهي و جانوري و قرار گرفتن بخش قابل توجهي از زيست‌مندان اين بوم و بر در سياهه‌ي سرخ IUCN، ما را در راستاي برنامه‌ها و اهداف اين چشم‌انداز به پيش مي‌برند؟ بايد گفت که شوربختانه امروز نام ايران به عنوان يکي از 15 کشوري در جهان آورده مي‌شود که داراي ناپايدارترين شرايط بوم شناختي است؛ همچنين ايران در شمار 10 کشور اول داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي كره زمين همچون فرسايش خاك، جنگل‌زدايي، فرونشست آب‌هاي زيرزميني، نابودي تالاب‌ها و بيابان‌زايي جاي دارد.

با اين وصف بايد پرسيد سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

مهندس محمّد درويش، عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور در اين رابطه به خبرنگار محيط ‌زيست خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، گفت: براي اين‌که بتوانيم به اهداف و آرمان بلندي که در چشم‌انداز بيست ساله براي ايران تعيين شده، دست پيدا کنيم و به جايگاه اول اقتصادي و فن‌آوري در خاور ميانه برسيم، لازم است حتماً به سمت توليد پايدار گام برداريم و هر نوع ملاحظه ديگري را غير از آن کنار بگذاريم. وي ادامه داد: بايد به سمتي برويم که در مجموعه فعاليت‌هايي که انجام مي‌دهيم، پايداري سرزمين اعم از منابع طبيعي و محيط زيست را در نظر بگيريم. وي افزود: امارات متحده عربي در سال 2007، حدود 179 ميليارد دلار صادرات و 130 ميليارد دلار واردات داشت و تراز مثبت اين کشور چيزي حدود 49 ميليارد دلار بود و اين در حالي است که ايران در سال گذشته با 79 ميليارد دلار صادرات و 61 ميليارد دلار واردات تراز مثبتي برابر با 16 ميليارد دلار داشت.

وي ادامه داد: کشوري مثل امارات که 4 صدم درصد مساحت و كمتر از نيم درصد جمعيت ايران را دارد و فاقد تنوع اقليمي است که ما در ايران داريم، تراز مثبتش در سال گذشته 4 برابر ايران بود و ما قرار است که با اين وضعيت در سال 1404 سرآمد منطقه باشيم. وي با بيان اين‌ که دستيابي به رفاه ملي هدف اصلي سند چشم‌انداز چهارم توسعه است، افزود: بر طبق اين سند يکي از شاخصه‌هاي ضروري براي رسيدن به رفاه ملي، محيط زيست مطلوب و پايدار است؛ اما آيا در حال حاضر مکانيزم‌ها و تدابير لازم براي تحقق اين آرمان بلند در کشور وجود دارد؟

تصوير مجملي از وضعيت موجود محيط زيست و منابع طبيعي ايران

درويش قرار گرفتن ايران در کمربند خشک جهان را يکي از محدوديت‌هاي اقليمي در اين کشور برشمرد و گفت: 90 درصد خاک ايران را مناطق خشک، نيمه خشک و فراخشک تشکيل مي‌دهد و محدوده‌ي زيست‌اقليم‌هاي مرطوب اين سرزمين کمتر از 10 درصد وسعت آن است، اين واقعيت نشان مي‌دهد که اگر تخريبي در کشور ما اتفاق بيافتد، حتا با حذف عامل مخرب، امکان برگشت به شرايط طبيعي بسيار دشوار و هزينه‌هاي نابخردي در حوزه محيط زيست در ايران به مراتب جبران‌ناپذيرتر از ساير کشورهاست. وي با بيان اين‌ که به دليل اقليم خشک ايران، سهم عمده‌اي از کشور ما دامنه‌ي آسيب‌پذيري و شکنندگي بالايي دارد، افزود: نقشه حساسيت اراضي نسبت به بيابان‌زايي نشان مي‌دهد که خاورميانه يکي از بحراني‌ترين مناطق جهان از نظر حساسيت به بيابان‌زايي است و ايران در مرکز اين منطقه‌ي بحراني قرار گرفته‌ است.

مسئول تهيه‌ي برنامه کلان پژوهشي بخش تحقيقات بيابان در چشم‌انداز 20 ساله افزود: اگر عامل تخريب‌هاي انساني را هم به ميزان حساسيت بالاي اراضي کشور به بيابان‌زايي اضافه کنيم، نتيجه اين مي‌شود که به جز بخش‌هايي از کوير مركزي، دشت لوت و شهداد که در واقع ديگر پتانسيل توليدي در آن‌ها وجود ندارد، اغلب نقاط کشور حتا حاشيه‌ي درياي مازندران نيز از نظر خطر بيابان‌زايي در شرايط حادي قرار دارند. درويش گفت: اين امر نشان مي‌دهد که مديريت‌هاي ضعيفي که در طول 50 سال گذشته بر کشور ما حاکم بوده‌اند، کم‌ترين التفات واقعي را به حفظ محيط زيست پايدار کشور نداشته‌اند.

وي افزايش کانون‌هاي بحراني فرسايش را يکي از عوارض بيابان‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: 235 ميليون هکتار يا 81/1 درصد از اراضي خشک و فراخشک جهان تحت تأثير فرسايش بادي است، اراضي تحت فرسايش بادي در ايران 20 ميليون هکتار يعني 12 درصد از کل خاک کشور است که اين يعني خطر فرسايش بادي در ايران بيش از 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: در محدوده 82 شهرستان و 17 استان کشور آثار مخرب فرسايش بادي را به عنوان يکي از نشانه‌هاي آشناي بيابان‌زايي مي‌بينيم. درويش با بيان اين‌که يكي از مهم‌ترين عوامل مرگ و مير در زابل تصادفات رانندگي به دليل عدم ديد كافي است، افزود: اين امر ناشي از افزايش ذرات گرد و غبار به دليل شدت فرسايش بادي در منطقه است. وي ادامه داد: در غرب کرخه در فاصله زماني کمتر از 30 سال بيش از يک و نيم متر جابه‌جايي خاک داشته‌ايم و اگر به اين نکته توجه کنيم که براي تشکيل هر يک سانتي متر مکعب خاک بين 500 تا هزار سال زمان لازم است، متوجه مي‌شويم چه ثروت با ارزشي را به راحتي از دست مي‌دهيم.

وي آسيب ديدن تأسيسات زبربنايي، جاده‌ها، خطوط ريلي، پر شدن سدها از رسوب به جاي آب و زير خاک رفتن منازل مسکوني را از اثرات فرسايش خاک برشمرد و گفت: در خوزستاني که بر روي مخازن نفت و سوخت‌هاي فسيلي واقع شده، مردم غرب کرخه هنوز از نفت و گاز برخوردار نيستند و براي تأمين گرما گياهان منطقه را قطع مي‌کنند.

وي خاطرنشان کرد: دست‌كم 9/27 ميليون هکتار بيابان واقعي در ايران داريم که با توجه به وسعت کشور رقم بي‌نظيري در جهان است.

تهديدها و تنگناهاي محيط زيست کشور

درويش گفت: 60 درصد از خاک ايران در شرايط زيستي ناپايدار قرار دارد. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور توضيح داد: شرايط زيستي ناپايدار يعني اين‌که بشنويم حتا جايي مثل دامنه‌هاي سبلان که شرايط آب و هوايي و اقليمي مطلوبي دارد، به دليل عدم توجه به ملاحظات زيست محيطي با تخريب گسترده‌ي محيط زيست مواجه است. وي با اشاره به اين واقعيت که فرسايش بادي در ايران بعد از چين در جهان اول است، گفت: نرخ فرسايش آبي در ايران 2 ميليارد تن يعني معادل 7/7 درصد شست و شوي خاک در جهان است و اين در حالي است که 2 ميليارد تن فرسايش آبي در ايران رقم بسيار خوشبينانه‌اي‌ است و اين رقم حتا تا 5 ميليارد تن نيز گزارش شده ‌است. وي اظهار داشت: با توجه به اين‌که ايران 2/1 درصد از خشکي‌هاي جهان را در خود جاي داده، نرخ فرسايش آبي در ايران 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: هم از نظر فرسايش بادي و هم از نظر فرسايش آبي وخامت اوضاع در ايران 6 برابر حادتر از ساير نقاط جهان است و لازم است توجه کنيم هر کدام از اين پديده‌ها ارزشمندترين ماده طبيعت يعني خاک را از ما مي‌گيرند. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: در کشوري که با بحران کم آبي مواجه است اين که بشنويم 15 درصد از اراضي زراعي کشور بر اثر آبياري بيش از حد و ترکيبي از فرآيندهاي شوري _ سديمي از حي انتفاع خارج مي‌شوند، نشان مي‌دهد تا چه اندازه مديريت‌ها بر مبناي آموزه‌هاي خردمندانه و اصول توسعه پايدار دربخش کشاورزي حرکت نکرده ‌است.

وي با بيان اين‌که 91 درصد از خاک ايران استعداد سيل‌خيزي دارد، افزود: در 10 سال اخير دفعات وقوع سيل‌هاي ويران‌گر در کشور بيش از 900 درصد افزايش پيدا کرده و بيش از 80 درصد آبخان‌هاي کشور با تراز منفي مواجه شده‌اند. مهندس درويش ادامه داد: در طول همين مدت ميزان برداشت آب از چاه‌ها به ميزان کمتري افزايش پيدا کرده ولي تعداد چاه‌ها به مراتب زيادتر شده ‌است و دليل اين امر اين است که ديگر آبي باقي نمانده که از چاه‌ها استخراج کنند يعني ما هزينه مي‌کنيم و چاه مي‌زنيم ولي چاه‌ها به ما آبي نمي‌دهند.

وي افزود: اين روند اثرات خود را در شاخص افت تراز آبخان‌هاي کشور نشان مي‌دهد که الان به رقمي در حدود 3/7 ميليارد متر مکعب رسيده ‌است، يعني ما هر ساله 3/7 ميليارد متر مکعب بيشتر از آبي که در آبخوان‌ها ذخيره شده برداشت مي‌کنيم. اگر يادمان باشد که اين آب در طول 300، 400 تا هزار سال گذشته در آبخوان‌ها ذخيره شده، عمق فاجعه و خطر را بيشتر احساس مي‌کنيم؛ خطري که اثرات خودش را شور شدن اراضي، نشست زمين، متروکه شدن روستاها، خشک شدن و شورشدن آب چاه‌ها و در يک جمله يعني بيابان‌زايي نشان مي‌دهد.

وي با اشاره به افت سطح آب زيرزميني و نشست زمين در نقاط مختلف کشور گفت: در مشهد وضعيت نشست زمين به مرز بحران رسيده و حتي تا 20 سانتي‌متر نشست داشته ‌است، در يزد 1 متر، در دشت ورامين 2 متر و در نهاوند همدان نيز نشست زمين تا عمق 4 متر گزارش شده ‌است.

وي ادامه داد: دشت قهاوند همدان يکي از قطب‌هاي کشاورزي کشور بود، ولي الان فرونشست‌هاي بزرگ و فروچاله‌هايي به عمق بيش از 15 متر و قطر 30 متر در منطقه ديده مي‌شود؛ به طوري که مردم محلي فکر مي‌کنند که اين دشت نفرين شده ‌است و اين موضوع تنش اجتماعي در منطقه ايجاد کرده‌ است.

وي وجود نيروگاه حرارتي شهيد مفتح را يكي از دلايل اصلي نشست زمين در دشت قهاوند همدان ذکر کرد و توضيح داد: اين نيروگاه با هدف ايجاد اشتغال و تأمين برق در منطقه احداث شد، استاندار و ديگر مسئولين و نمايندگان وقت استان نفوذ خوبي داشتند و كمك كردند تا نيروگاهي که به خاطر نوع سامانه‌‌هاي خنک کننده‌اش مي‌بايست در منطقه‌اي با منابع آبي درخور تأسيس شود، در اين دشت ساخته شود. اين نيروگاه بر اساس مصلحت انديشي‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، بدون توجه به نياز آبي فراواني که داشت در دشت قهاوند احداث و در نهايت با کمبود آب مواجه شد و مسئولان نيروگاه مجبور شدند براي تأمين آب بيش از ده‌ها حلقه چاه عميق جديد احداث کنند.

وي افزود: وقتي اين چاه‌ها را زدند، عمق آب در 2 تا 8 متري زمين بود و الان به 40 تا 60 متر پايين‌تر از سطح زمين افت پيدا کرده‌ است. خود نيروگاه در معرض فرونشست قرار دارد و يك روستا تخليه شده ‌است.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: دشت ورامين در جنوب تهران زماني از خيز آب در رنج بود، اما الان در مناطقي از آن، زمين تا 187 سانتي‌متر نشست کرده ‌است. وي افزود: اين‌ها فجايع بسيار بزرگي است که به دليل مسائل امنيتي و تنش‌ها معمولاً اعلام نمي‌شوند.

وي با اشاره به اين‌که بزرگ‌ترين فروچاله در کل خاورميانه امسال در کبودرآهنگ همدان ايجاد شده ‌است، گفت: مردم محلي فکر مي‌کنند يک شهاب سنگ باعث ايجاد فروچاله‌اي به اين عظمت شده و باورشان نمي‌شود کشاورزي و صنعت نابخردانه مي‌تواند حاصلخيزترين دشت‌هاي ما را به ويرانه‌اي چنين غمبار تبديل کند.

وي با بيان اين‌ که در حسين‌آباد خنداب در نزديکي نيروگاه آب سنگين اراک نيز چنين مشکلي وجود دارد، افزود: اين امر نشان مي‌دهد برخلاف آن چه همه تصور مي‌کنند، محيط زيست يک مقوله لوکس و ويتريني نيست و دقيقاً با زندگي انسان‌ها در ارتباط است و عدم توجه به آن مي‌تواند زندگي نسل امروز و فرداي کشور را به مخاطره بيندازد. وي وضعيت گونه‌هاي در خطر انقراض در يک سرزمين را از ديگر شناسه‌هاي بيابا‌ن‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: از مجموع يک هزار و 728 گونه گياهي اندميک ايران، هزار گونه در ليست سرخ IUCN و در معرض خطر انقراض قرار گرفته ‌است. وي با اشاره به ارزش بي‌همتاي اين گونه‌ها گفت: کل قاره اروپا هم اين تعداد گونه گياهي بومي ندارد، اما ايران با اين‌که 90 درصد خاک آن خشک است، داراي يک هزار و 728 گونه‌ گياهي انحصاري است که فقط در اين سرزمين مي‌رويند و اگر نابود شوند جايگزيني آن‌ها ممکن نيست.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: اين‌ها اندوخته‌هاي ژنتيکي و ميراث نسل آينده و حتا ميراثي جهاني است و ما ايرانيان که در سرزميني قرار گرفته‌ايم که هر هکتار آن از نظر تنوع زيستي، 22 برابر هر هکتار از خاک جهان ارزش دارد، بايد نشان بدهيم استحقاق الطاف خدا را داريم.

محدوديت‌هاي اقليمي و طبيعي سرزمين ايران

درويش توالي خشکسالي با شدت‌هاي متغير و در دوران‌هاي زماني نامشخص را يکي از آسيب‌پذيري‌هاي سرزمين ايران ذکر کرد و گفت: در 2 سال گذشته ايران با بدترين و بي سابقه‌ترين خشکسالي و سرمازدگي در طول 50 سال اخير مواجه بوده و آثار آن را مي‌توان در خشک شدن تقريبي درياچه لار و کاهش شديد پوشش گياهي اين منطقه و بسياري ديگر از مناطق کشور مشاهده کرد.

وي با بيان اين‌که ميانگين بارندگي در ايران يک سوم ميزان نظير آن در جهان و تبخير و تعرق به مراتب بيشتر از ميانگين جهاني است، ادامه داد: افزايش وابستگي معيشتي به سرزمين در کشوري که 90 درصد آن خشک و دوره‌هاي خشکسالي آن غيرقابل پيش‌بيني است، کاري نابخردانه است.

درويش گفت: وقتي بخواهيم 20 تا 25 درصد توليد ناخالص ملي را از کشاورزي‌اي به دست بياوريم که راندمان سامانه‌ي سنتي آبياري در آن تنها 32 درصد است، نتيجه‌اش فاجعه‌اي است که دارد در کشور اتفاق مي‌افتد.

وي ادامه داد: 4 سال پيش جشن خودکفايي گندم مي‌گيريم و امسال به عنوان بزرگ‌ترين وارد کننده‌ي گندم معرفي مي‌شويم، اين ساده‌انگاري است که فکر کنيم در چنين کشوري و با چنين ويژگي‌هاي اقليمي مي‌توانيم چنين شعارهايي بدهيم.

وي با بيان اين‌که نيمي از 15 هزار نقطه زيست جمعيتي کشور در طول 20 سال اخير از سکنه خالي شده ‌است، افزود: اگر از نقاطي از صحراي آفريقا صرف نظر کنيم، هيچ جايي از جهان در طول 20 سال، نيمي از سکونت‌گاه‌هايش را از دست نداده ‌است و اين يعني مرگ يک سرزمين! ولي خيلي از ما اين موضوع را اصلاً نشنيده‌ايم و خيلي راحت از کنار آن مي‌گذريم.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور ادامه داد: دست کم گرفتن مؤلفه‌هاي محيط زيست مي‌تواند حيات انسان‌ها را به خطر بياندازد.

فرصت‌هاي موجود

مهندس درويش با بيان اين‌که ايران يکي از 5 کشور جذاب جهان از نظر اکوتوريسم (طبيعت گردي) است، افزود: ما در سرزميني زندگي مي‌کنيم که فرصت‌هاي کم‌نظيري در آن وجود دارد و اگر اين فرصت‌هاي بالقوه را به بالفعل تبديل کنيم، مي‌توانيم به اهداف بلند سند چشم انداز 1404 برسيم.

وي وجود 5 دهه تجربه در بخش اجراي عمليات مهار بيابان‌زايي و 4 دهه تجربه در بخش پژوهش در همين حوزه را از جمله اين فرصت‌ها برشمرد و به ايسنا گفت: گربايگان فسا بياباني بود که تنها با استفاده از آب‌هاي سيلابي که هر 5 يا 6 سال جاري مي‌شوند، امروز به يک جنگل تبديل شده‌ است؛ با اين کار ظرفيت چاه‌ها در منطقه افزايش يافته، بيش از 27 چاه خشکيده پر آب شده و مهاجرت معکوس به منطقه رخ داده‌ است، چون به جاي استفاده بي‌رويه از طبيعت، قوانين آن را شناخته و از آن‌ها حمايت و پيروي کرده‌ايم.

وي با بيان اين ‌که قرار گرفتن ايران در کمربند تابش خورشيدي از ديگر فرصت‌هاي اين سرزمين است، افزود: قسمت‌هايي از عربستان، آفريقا و ايران بيشترين بهره‌مندي از تابش خورشيد را در جهان دارند. با وجود اين کشوري مثل آلمان که بيشينه‌ي تابش خورشيد در آن معادل كمينه‌ي ميزان تابش خورشيد در ايران هم نيست، در سال گذشته 25 درصد انرژي خود را از انرژي خورشيدي و بادي تأمين کرد و ما از اين نظر تقريباً صفر بوديم.

وي ادامه داد: در دفتر وزارت نيرو مطالعاتي در زمينه پهنه‌بندي نقاطي از کشور که بهترين وضعيت را از نظر استحصال انرژي خورشيدي دارند، انجام گرفته ولي ما نتوانسته‌ايم از اين مزيت استفاده کنيم.

وي افزود: بنا بر گزارش‌ها، نوع بشر از ابتداي خلقت تا 1952 همان قدر انرژي مصرف کرده که در طول يک صد سال پس از آن دارد مصرف مي‌کند؛ يعني 12 هزار تريليون کيلووات ساعت. پيش‌بيني مي‌شود در فاصله صد سال بعد اين نرخ به 120 هزار تريليون برسد؛ با اين شرايط، اين که فکر کنيم با استفاده از سوخت‌هاي فسيلي با خسارت زيست محيطي بالايي که دارند مي‌توانيم نيازهاي انرژي کشور را تأمين کنيم، يک خوش بيني عبث است.

وي با اشاره به سرمايه‌گذاري 50 ميليارد يورويي اورپاييان براي تأمين تمام نيازهاي انرژِي خود از نور خورشيد تا سال 2050 به ايسنا گفت: سرعت رشد تکنولوژي براي استفاده از انرژي خورشيدي بسيار بالاست و در حال حاضر مي‌توان از هر هکتار بيابان 2 مگاوات برق توليد کرد.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به وجود يک نيروگاه خورشيدي در استان فارس به ايسنا _ منطقه خراسان گفت: خيلي از ايراني‌ها از وجود چنين نيروگاهي بي‌خبرند، به گفته مسئولان نيروگاه، به رغم تمايل زيادي که آن‌ها براي حضور وزير نيرو در مراسم افتتاح نيروگاه داشتند، آقاي وزير به علت مشغله کاري در اين مراسم حاضر نشد، اين در حالي است که براي افتتاح يک سد با آن همه مشکلات زيست محيطي که براي کشور به ارمغان مي‌آورد، وزير نيرو تا مناطق خيلي دور هم سفر مي‌کند و تبليغات هم در اين باره بسيار زياد است.

وي خاطرنشان کرد: بنا بر پيمان مقابله با بيابان‌زايي مصوبه مجلس شوراي اسلامي، تمام وزارتخانه‌ها مؤظف‌اند از فرامين وزير جهاد کشاورزي در اين حوزه حمايت کنند، اما اين کميته در طول 3 سال گذشته فقط 2 بار تشکيل شد!

ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريت منابع در ايران

مهندس درويش غلبه ديد بخشي و جزيره‌نگري در مقابله با بيان‌زايي را از ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريتي کشور در اين زمينه عنوان کرد و گفت: چرا ما در بين 148 کشور جهان از نظر پايداري زيستي در رتبه 132 قرار داريم و فقط 15 کشور وضعيتي بدتر از ايران دارند؟

وي با بيان اين که دشت مسيله زماني شکارگاه سلطنتي بوده و از زيستگاه‌هاي بسيار خوب جبير، گورخر آسيايي و يوزپلنگ و … محسوب مي‌شده‌ است، افزود: ما براي جبران محبت‌هاي مردم قم که سهم بزرگي در انقلاب داشتند و با نيت تأمين آب براي مردم اين شهر، سد 15 خرداد را بر روي فم رود احداث کرديم؛ همان موقع کارشناسان اعلام کردند که جانمايي سد اشتباه است، چون عمق متوسط درياچه سد کمتر از 4 متر و تبخير و تعرق هم، تقريباً  به همين مقداراست، يعني در حقيقت آبي پشت سد باقي نمي‌ماند تا به دست مردم قم برسد؛ علاوه بر اين منطقه مشکل آب دزدي هم داشت.

وي ادامه داد: با وجود اين هشدارها سد احداث و در سال 74 آبگيري شد، در سال 81 بيش از 87 درصد پوشش گياهي مسيله از دست رفت و مسيله به يکي از کانون‌هاي فرسايش بادي تبديل شد، سال گذشته مشکل فرسايش بادي و آسيب‌ديدگي ناشي از ذرات گرد و غبار، آن قدر شديد شد که مسئولان حرم حضرت معصومه(س) مجبور شدند 47 ميليارد تومان براي تعمير و طلاکوبي دوباره ضريح هزينه کنند، شهرداري قم ماهانه يک تن ماسه از سطح معابر قم جمع آوري مي‌کند، در نهايت آبي هم به مردم قم نرسيد و در حال حاضر با صرف هزينه‌هاي ميلياردي آب را از سرشاخه‌هاي خوزستان و کارون به قم مي‌رسانند که اين خود اشتباه زيست‌محيطي ديگري ا‌ست.

وي خاطرنشان کرد: امسال 45 ميليارد تومان هزينه شد تا ارتفاع سد اکباتان همدان از 54 متر به 79 متر افزايش يابد، بخش زيادي از درياچه پشت سد با رسوبات پر شده و خيلي بهتر بود به جاي اينکه 45 ميليارد تومان را صرف بالا بردن سد کنيم، آن را براي انجام عمليات آبخيزداري در بالادست سد هزينه مي‌کرديم يا مديريت بهينه‌ي چراي دام  را در منطقه اعمال مي‌کرديم تا سد به دليل فرسايش خاک در بالادست از رسوب انباشته نشود. وي افزود: اين در حالي است كه 45 ميليارد تومان، 9 برابر بودجه سالانه‌ي بزرگترين نهاد تحقيقاتي متولي منابع طبيعي کشور يعني مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور است.

وي با اشاره به وجود 93 سد مخزني در كشور گفت: با بودجه‌اي كه براي احداث شبكه‌هاي آبياري پشت سدها اختصاص داده‌ شده،  حدود 50 سال طول مي‌كشد تا وزارت جهاد كشاورزي بتواند اين شبكه‌ها را بسازد و امکان بهره‌برداري از اين آب‌ها را براي کشاورزان فراهم کند، اين در حالي است كه وزارت نيرو اعلام كرده كه همزمان داريم 105 سد مخزني ديگري را مي‌سازيم.

وي ادامه داد: سوال اين است كه آيا بهتر نيست هزينه 80 هزار ميليارد ريالي را كه سالانه براي ساخت سدهاي بيشتر صرف مي‌كنيم به وزارت جهاد كشاورزي اختصاص بدهيم تا همين كانال‌هاي آبياري سدهاي موجود را بسازد.

وي با اشاره به ادعاي مسوولان مبني بر اختصاص 90 درصد آب پشت سدها به بخش كشاورزي گفت: كانال‌هاي لازم براي رساندن آب پشت سدها به زمين‌هاي كشاورزي زماني ساخته خواهد شد كه ديگر آبي پشت سدها باقي نمانده‌است.

عضو هيأت علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: وزارت نيرو نبايد بخشي فكر كند و فقط ملاحظات خودش را ببيند؛ اگر به جاي اين كه بخشي فكر كنيم به منافع ملي بينديشيم، ‌از اين ضررها جلوگيري خواهد شد.

درويش در ادامه به ايسنا گفت: هميشه اين سوال هست كه كشور ما با اين همه درآمد نفتي چرا نمود ندارد و چرا توليد ناخالص ما واقعا افزايش پيدا نمي‌كند، بايد گفت چون ما با چنين اشتباهاتي روبه‌رو هستيم.

وي با بيان اين‌که تمام سدهاي کشور با انجام ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي احداث شده‌اند، افزود: در ماتريس‌هاي ارزيابي زيست محيطي در ايران وزن ملاحظات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي به مراتب بسيار بالاتر از وزن ملاحظات زيست محيطي است و اين ارزش‌گذاري بسيار بالا سبب مي‌شود، ارزيابي‌ها در نهايت مثبت و مجوز ساخت سد صادر شود، چون ما فقط ژست ملاحظات زيست محيطي را مي‌گيريم.

وي در ادامه عنوان كرد: در حالي كه سازمان حفاظت محيط زيست ايران به دليل نبود امکانات براي مهار حريق در ارزشمندترين پارك ملي كشور يعني گلستان با دبه‌هاي 20 ليتري آتش‌سوزي را مهار مي‌كند، وزارت نيرو 80 هزار ميليارد ريال تنها براي يك سال پول مي‌گيرد.

وي با اشاره به اين‌كه اغلب ملاحظات سياسي، اجتماعي و اقتصادي بر ملاحظات زيست پايدار غالب مي‌شود، افزود: چرا بعضي از بخش‌ها را اين قدر به صورت قارچي گسترش مي‌دهيم و بعضي بخش‌ها با چنين کمبودهايي روبه‌رو مي‌شوند؟

وي از خشک شدن تدريجي درياچه بختگان به دليل احداث سه سد بر روي اين درياچه خبر داد و به ايسنا گفت: بدون توجه به هشدارهاي کارشناسان، سد سيوند بر روي اين درياچه ساخته شد تا به 330 هکتار از اراضي کشاورزي سعادت‌آباد آب‌رساني شود، اما با خشک شدن درياچه بختگان 6 هزار هکتار از اراضي اطراف بختگان به شوره‌زار تبديل شد و از بين رفت، 40 هزار خانوار که به اين اراضي وابسته بودند دچار تنش‌ها و مشکلات اساسي شدند، و در نهايت به آن 330 هکتار اراضي کشاورزي هم آب نرسيده و به کشاورزان سعادت آباد اعلام کرده‌اند که احداث شبکه‌هاي آبرساني از سد به زمين‌هاي کشاورزي 12 سال طول مي‌کشد.

مهندس درويش گفت: امسال ده‌ها هزار پرنده‌ي مهاجر و كنارآبزي را در درياچه بختگان از دست داديم، پرندگاني که برخي از آنها از چند هزار كيلومتر آن طرف‌تر و از سيبري به سرزمين ما مي‌آمدند و ما نتوانستيم اين امانت جهاني را حفظ کنيم.

وي با بيان اينکه کارون پرآب‌ترين رود ايران و تنها رودي بوده که قابليت کشتيراني داشته است، گفت: آن قدر سد زديم و طرح‌هاي انتقال آب در بالادست اين رود اجرا کرديم که امروز کارون به بيابان تبديل شده است. حالا بوي فاضلاب و پساب به قدري مردم را دچار مشکل کرده که با احداث کانال، آب کرخه را به کارون منتقل کرده‌اند تا اين رود جريان پيدا کند و بوي بد آن کم شود؛ اما چرا بايد چنين اتفاقي بيفتد.

وي عدم اعتنا به مزيت‌ها و ميراث طبيعي کشور را يکي از معضلات موجود برشمرد و گفت: يکي از دلايل حفظ درختان در طول سال‌هاي طولاني باور و اعتقاد مردم بوده است، اما مسوولي در گيلان به بهانه مبارزه با خرافات درخت يک هزار و 500 ساله اين شهر را قطع و اعلام کرده که 40 درخت کهنسال در گيلان شناسايي شده که به همين جرم قطع خواهند شد. وي افزود: غم انگيزتر اين است که اين خبر در صدا و سيما به عنوان يک افتخار ملي اعلام شد.

وي با اشاره به قطع سرو 500 ساله قم ادامه داد: ما در تمام ايران 400 پايه درخت کهنسال داريم که 40 اصله از اين درختان در استان گيلان است، اين مسئله مورد رشک اروپاييان است، درختان کهنسال ذخيره ژنتيکي و تاريخ گوياي اين سرزمين هستند و وضعيت اکولوژيکي و اقليمي گذشته را در خود ثبت مي‌کنند، يک درخت 50 ساله 200 هزار دلار ارزش دارد و درختي که در گيلان قطع شد هزار و پانصد ساله بود.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به ادعاي مسوول اداره اوقاف گيلان مبني بر اينکه اين درخت در ملک شخصي و وقفي بوده است، افزود: 1500 سال پيش حتي اسلام هم نيامده بود، چه طور مي‌گويند درخت در ملکي بوده که وقف شده است؟

وي افزود: وقتي با دادستان گيلان صحبت کرديم، ايشان بسيار ناراحت شدند و گفتند چرا مسئولان ردهبالاي سازمان محيط زيست و منابع طبيعي شکايتي در اين زمينه تنظيم نکرده‌اند.

وي خاطرنشان کرد: کساني که مسئوليت دارند و متولي اين حوزه‌ها هستند، اغلب عشق و علاقه لازم را ندارند که اگر داشتند چنين اتفاقاتي براي طبيعت کشور نمي‌افتاد.

وي در ادامه بيان فجاياي زيست محيطي که در کشور رخ مي‌دهد، گفت: بزرگترين کلوت‌هاي شناخته شده در جهان در نزديکي شهداد و گندم بريان (گرم‌ترين نقطه جهان) که سالانه 150 هزار گردشگر داخلي و 7 هزار گردشگر خارجي داشت، امسال دريک رزمايش نابود شد، انگار ما در عرصه يک ميليون و 648 هزار کيلومتري کشورمان هيچ جايي به جز کلوت‌هاي شهداد را براي رزمايش پيدا نکرديم و اين پديده‌هاي طبيعي منحصر به فرد را با آر.پي.جي از بين برديم.

وي با بيان اين که ملاحظات زيست محيطي در ايران از جايگاهي که بايد برخوردار نيست، افزود: در يکي از بخش‌هاي آمريکا که جاذبه هاي ديدني آن به مراتب قابل قياس با کلوت‌هاي ما در لوت نيست، سال گذشته 12 ميليارد دلار از صنعت طبيعت‌گردي درآمد داشته است.

وي عدم شناخت دقيق استعدادهاي طبيعي ايران، عدم ارزيابي منابع و حساسيت‌هاي سرزمين و غلبه تفکر سنتي و رويکرد معيشتي به سرزمين به جاي رويکرد آمايشي را از چالش‌هاي موجود در کشور برشمرد و گفت: رويکرد معيشتي را مي‌توان در چراي بيش از ظرفيت در مراتع، کشاورزي افراطي، شخم در جهت شيب زمين، قطع بي رويه درختان جنگلي و بوته‌هاي مرتعي، سرشاخه‌زني در جنگل‌هاي غرب کشور و تامين نيازهاي گرمايي از چوب‌هاي جنگلي تعريف و در نقاط مختلف کشور مشاهده کرد.

وي ادامه داد: هر کيلو گوشت قرمز با هزينه‌اي بسيار گزاف در ايران توليد مي‌شود و اين يعني اگر ما تمام گوشت مصرفي کشور را از خارج وارد کنيم به مراتب از نظر اقتصادي به صرفه است.

وي افزود: با قطع درختان و شخم در جهت شيب زمين، پس از چند سال کشاورزي، خاک به دليل شيب زياد از بين مي‌رود و ديم‌زارهاي متروکه ايجاد مي‌شود که نرخ فرسايش در آن‌ها بيش از 100 تن در هکتار است.

درويش عملکرد وزارت صنايع و معادن، وزارت نيرو، سازمان محيط زيست و سازمان مديريت و برنامه‌ريزي را در پيشبرد اهداف به سمت پايداري سرزمين ضروري دانست و گفت: سازمان بازرسي کل کشور مسئول نظارت بر سازمان‌هاي مختلف کشور است و اينکه آيا هزينه‌هايي که مي‌کنند به پايداري اين سرزمين کمک مي‌کند يا حيف و ميل مي‌شود.

وي مدعي شد: اين سازمان امسال ساختمان جديد خود را با صرف ميليارد‌ها تومان اعتبار ساخت و 2 تا درخت چنار در اين ساختمان در حال خشک شدن است، چه طور از سازماني که نمي‌تواند از خشک شدن دو درخت در مقابل ساختمان ميلياردي‌اش جلوگيري کند، انتظار داريم که به پايداري اين سرزمين کمک كند. اين موضوع سمبليک و نمادين است اما حقيقت داستان محيط زيست و نظارت را به ما نشان مي‌دهد.

وي ادامه داد: محيط زيست ما مثل درختي است که شاخه‌هاي آن آتش گرفته و ما داريم پاي درخت را با آب‌پاش آب مي‌دهيم، بسياري از کارهايي که در کشور ما صورت مي‌گيرد، همين طور است و در حقيقت کتابي را مي‌سوزانيم تا بتوانيم کتاب ديگري را بخوانيم!

وي با بيان اين که مشکل ما در مديريت محيط زيست اين است که به جاي پرداختن به علت، با معلول‌ها سرگرم شده‌ايم، افزود: فردي را تصور کنيد که چندين بار براي نجات افرادي که در حال غرق شدن هستند به داخل آب رفته و بازگشته است در حالي که اگر همان بار اول سرش را بلند مي‌کرد و ديوانه‌اي که مردم را به داخل آب مي‌انداخت، مي‌ديد و جلوي اين کار را مي‌گرفت، کار مؤثرتري انجام داده بود. اين مصداق وضعيت حفاظت محيط زيست ماست.

درويش با اشاره به وجود دو فراکسيون زيست محيطي و كشاورزي در مجلس گفت: کساني که در رأس اين فراکسيون‌ها قرار دارند، اطلاعات كافي و تخصصي از محيط زيست و توسعه پايدار ندارند و اين بيشتر يک ژست سياسي است که به دليل اهميت بسيار بالاي محيط زيست در ساير کشورها، به اين نحو در کشور ما نمود پيدا مي‌کند.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: مردم به جاي متهم کردن مسوولان، بايد نشان بدهند که محيط زيست براي آن‌ها اهميت دارد يا نه؟ آيا تاکنون نماينده‌اي را به خاطر شعارهاي سبز و زيست محيطي به مجلس راه داده‌ايم؟

نارسايي‌هاي سند راهبردي مديريت پارك ملي درياچه اروميه

     همان طور كه مي‌دانيد، سرانجام پس از كش و قوس‌هاي فراوان و مجادلات حقوقي كه بيش از يكسال به طول انجاميد، سند ملي راهبردي مديريت جامع پارك ملّي درياچه اروميه به امضاي عالي‌ترين مقامات وزارتين نيرو و جهاد كشاورزي، سازمان حفاظت محيط زيست ايران و نيز استانداران سه استان آذربايجان شرقي، غربي و كردستان رسيد. با اين وجود و به رغم آن كه نفس چنين اقدامي مي‌تواند بسيار مثبت تلقي شود، به نظر مي‌رسد، كه توافق‌نامه‌ي مزبور داراي لكنت‌هاي فراوان و ابهاماتي است كه كارايي‌اش را مي‌كاهد.

      بايد دانست درياچه اروميه در شمار مهمترين اركان پايداركننده‌ي محيط زيست در شمال غرب كشور محسوب مي‌شود؛ چالاب پهن‌پيكري كه آثاري فرامنطقه‌اي نيز بر زيستمندان و محيط زيست منطقه برجاي گذارده و خواهد گذارد. از اين رو، به درستي در رده‌ي بالاترين تمهيدات حفاظتي كشور (پارك ملّي) قرار گرفته است. امّا شوربختانه – همان گونه كه اشاره رفت – برنامه‌ي حاضر از صراحت، دقت و شفافيت لازم براي حراست از اين بوم‌سازگان ناهمتاي ايران برخوردار نيست كه در زير به مهمترين نارسايي‌ها و لكنت‌هاي آن اشاره مي‌شود:

1- از آنجا كه 94 درصد از آب قابل استحصال حوضه آبخيز درياچه اروميه به بخش كشاورزي اختصاص مي‌يابد، بايد هر چه سريع‌تر تمهيداتي مؤثر، ضربتي و پايدار براي افزايش راندمان آبياري و استفاده از سامانه‌هاي آبياري تحت فشار در اين حوضه در اولويت برنامه‌هاي زيربنايي دولت خدمتگذار قرار بگيرد. نزديك كردن راندمان آبياري استان به مرز 65 الي 70 درصد، كمينه‌ي كاري است كه مي‌بايست در كوتاه‌ترين زمان ممكن عملي و اجرايي شود؛ راهبردي كه متأسفانه در اين برنامه از شفافيت و صراحت لازم برخوردار نيست.

2- به موازات افزايش راندمان آبياري، بايد از زدن سد جديد بر روي رودخانه باران‌دوز – تنها رودخانه عمده از بين 14 رودخانه‌اي كه آبشان به درياچه اروميه مي‌ريزد – جلوگيري شده و مطالعات احداث آن متوقف گردد. همچنين پيش‌بيني شود كه تا سال 1400، دست كم يكي ديگر از سدهاي موجود تخريب و رودخانه آزاد گردد.

3- در شرايط فوق‌العاده بحراني كنوني كه حتا جزاير درياچه، ماهيت جزيره‌اي بودن خود را از دست داده و سطح آب آن به يك سوّم كاهش يافته يافته است، مي‌بايست دست‌كم 40 درصد از ظرفيت كنوني سدهاي موجود به عنوان حق‌آبه درياچه اختصاص يابد. بايد در نظر داشت كه چنانچه درياچه نابود شود، تمامي اراضي كشاورزي منطقه و سكونتگاه‌هاي اطراف آن تا شعاع كشورهاي مجاور از اين پيامد ناميمون آسيب جدي ديده و مي‌تواند تجربه تلخ درياچه آرال را كه منجر به شورشدن 400 هزار هكتار از پنبه‌زارهاي اتحاد جماهير شوروي سابق شد را زنده كند. بنابراين، براي پاسداري پايدار از معيشت مردم، لازم است تا سطح آب درياچه به وضعيت طبيعي آن بازگردد.

4- استفاده از مشاركت مردم محلي و تقويت سازمان‌هاي مردم‌نهاد بايد در اين موافقتنامه بسيارپررنگ‌تر ديده شود و اعتباري خاص و رديف بودجه‌اي مستقل  به آن تعلق گيرد.

5- لازم است تا راهكار دقيق تحقق اهداف يادشده در ذيل هريك از جداول موجود در برنامه آورده شوند.

6- يك سياست درازمدت مديريت منطقه، بايد كوشش براي كاستن از وابستگي معيشتي به سرزمين باشد. بايد با تقويت ديگر مزيت‌هاي نسبي منطقه، به ويژه در حوزه تجارت فرامرزي، مناطق آزاد تجاري، بوم‌گردي و تقويت صنايع سازگار با محيط زيست، مديريت شايسته‌تري در بخش توزيع و مصرف آب اعمال شود.

اكباتان ؛ سدي كه 50 ميليارد تومان اعتبار اضافي هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت كند!

45 ميليارد تومان هزينه افزايش ارتفاع سدي كه از زير در حال پرشدن است! چرا؟

45 ميليارد تومان هزينه افزايش ارتفاع سدي كه از زير در حال پرشدن است! چرا؟

همين 24 شهريور ماه سال گذشته بود كه جناب آقاي فتاح در آيين رونمايي از طرح افزايش 25 متري به ارتفاع سد  اكباتان شركت كرد و اعلام داشت كه 45 ميليارد تومان ديگر هزينه كرديم تا ارتفاع سد را از 54 متر به 79 متر برسانيم و بدين‌ترتيب همداني‌هاي عزيز بروند به دنبال خواب خوششان كه شهر در امن و امان است و آب شرب فراهم!

و اين سرنوشت غم انگيز سد اكباتان است!

و اين سرنوشت غم انگيز سد اكباتان است!

امّا همان طور كه در اين تصاوير مي‌بينيد، تصاويري كه در تاريخ 17 مهرماه 1387 برداشت شده است، نه‌تنها از آن همه آبي كه قرار بوده در پشت سد براي كشاورزان و شهروندان همداني ذخيره شود، خبري نيست، بلكه حجم رسوب چنان زياد است كه گمان نمي‌كنم ارتفاع سد حتا به 40 متر هم برسد! يعني 14 متر كمتر از ارتفاع نخستين سدي كه در سال 1342 ساخته شده بود!

مردم محلي ناباورانه خشكيدگي درياچه سد اكباتان را نظاره مي‌كنند!

مردم محلي ناباورانه خشكيدگي درياچه سد اكباتان را نظاره مي‌كنند!

گفتني آن كه سد اکباتان در 10 کیلومتری جنوب شرقی شهر همدان بر روی رودخانه‌ي آبشینه، پايین‌تر از محل تلاقی رودخانه‌های یلفان و ابرو واقع شده است. حوضه آبخيز رودخانه آبشينه وسعتي برابر با 231.5 كيلومتر مربع دارد. بيشينه‌ي ارتفاع اين آبخيز 3580 متر از سطح دريا بوده و متوسط بارندگي سالانه‌ي آن به 312.9 ميلي‌متر مي‌رسد. همچنين ميانگين نرخ رسوبدهي سالانه‌ي آن  29.8 تن در هكتار است كه از متوسط كشور در بسياري از مناطق كمتر است. با اين وجود، وضع انباشت رسوب، حقيقتاً شرم‌آور است.

در اين تصوير كاملاً مي توان دريافت كه عمق رسوب به حدود 30 متر مي رسد!

در اين تصوير كاملاً مي توان دريافت كه عمق رسوب به حدود 30 متر مي رسد!

همچنين يك نكته حايز اهميت ديگر آن كه برای اولین بار است که بر ارتفاع یک سد به اندازه 50 درصد ارتفاع موجودش، افزوده می‌شود.

ارتفاع رسوب در ديواره آبراهه آبشينه به 20 متر مي رسد!

ارتفاع رسوب در ديواره آبراهه آبشينه به 20 متر مي رسد!

پرسش اصلي اين است كه آيا سزاوار نبود پيش از آنكه ده‌ها ميليارد تومان براي ساخت سد آبشينه و افزايش ارتفاع سد اكباتان هزينه شود، نخست چاره‌اي براي مديريت يكپارچه آبخيز بالادست سد مي‌شد تا شاهد حفاري‌هاي غير مجاز معادن سيليس در بالادست سد نباشيم و نيز با تكميل عمليات آبخيزداري و احياي پوشش گياهي مراتع بالادست، اينگونه سرمايه ملي خويش را به هدر ندهيم؟

اكباتان؛ سدي كه به گل نشسته است!

اكباتان؛ سدي كه به گل نشسته است!

آنگاه شايد ناچار نبوديم تا رويشگاه منحصر به فرد كاج سياه را نيز اينگونه قلع و قمع كرده و نابود سازيم.

رويشگاه ارزشمند كاج سياه در حاشيه درياچه كه در سال 85 نابود شد!

رويشگاه ارزشمند كاج سياه در حاشيه درياچه كه در سال 85 نابود شد!

مقايسه‌ي تصاوير سد اكباتان بين دو بازديدي كه از منطقه در 22 خرداد 1385 و 17 مهر 1387 داشتم، خود گوياي همه چيز است.

22 خرداد 1385 - رويشگاه كاج سياه در حاشيه درياچه سد اكباتان

22 خرداد 1385 - رويشگاه كاج سياه در حاشيه درياچه سد اكباتان

راستش بايد اعتراف كنم، سدسازي اگر هيچ فايده‌اي نداشته باشد، اين مزيت بزرگ و ارزشمند را داشت تا به مديران طبيعت‌ستيز و مردم ناآگاه و به خواب رفته‌ي كشور نشان دهد كه با چه نرخ نگران‌كننده‌اي، گرانبها‌ترين بخش از سرزمين مادري، يعني خاك را داريم از دست مي‌دهيم. خاكي كه براي تكامل هر سانتي‌متر مكعب آن، به طور متوسط بايد 500 سال به انتظار بنشينيم! واي بر ما …

آخرين نفس‌هاي كاج سياه!

آخرين نفس‌هاي كاج سياه!

   براي مطالعه بيشتر:
– برداشت غیر مجاز سیلیس، سد اکباتان را تهدید می کند
– سد اکباتان همدان پس از 40سال به گل نشست
– آثار خشكسالي در سد اكباتان همدان
– رسوبسنجي و رسوبشناسي مخزن سد اكباتان با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي و سنجش از دور
– سد بدون آب و افتتاح نمايشي!
– سد اكباتان با كوچك‌ترين بارش باران پر از رسوب مي‌شود!
– طرح افزايش ارتفاع سد اكباتان همدان در كشور منحصر به فرد است!
– ارزيابي تاثير عمليات آبخيزداري بر رسوبگذاري و عمر مفيد سد اكباتان
– وزير نيرو: افزايش ارتفاع سد اكباتان از سخت‌ترين پروژه‌هاي عمراني كشور بود
– استاندار همدان: جبران خشكي سد اكباتان حاكي از يك انسجام مديريتي است
– تغذیه مصنوعی وسد اکباتان

 

دو سال پيش با اروند به اكباتان رفته بودم ... انگار نگاه مظطربش خبر از سرنوشت غم انگيز امروز سد اكباتان مي‌داده است!

دو سال پيش با اروند به اكباتان رفته بودم ... انگار نگاه مضطربش خبر از سرنوشت غم انگيز امروز سد اكباتان مي‌داده است!

وقتي كه زمين هم تاب ماندن را از دست مي‌دهد!

بي‌شك بسياري از هموطنانم كه شب گذشته بيننده‌ي بخش‌هاي خبري سيما بودند، با مشاهده‌ي صحنه‌هاي هول‌انگيز ريزش زمين و پديدارشدن فروچاله‌هاي حيرت‌آور و ژرف در منطقه‌ي عمومي شهرستان كبودرآهنگ همدان برخود لرزيدند؛ درست مانند اهالي سختكوش و كشاورزان منطقه كه چندسالي است از كابوس دهان بازكردن زمين و بلعيدن آنها كه رويش ايستاده‌اند، خواب راحت و آرام را از ياد برده‌اند!
امّا چرا كار را به اين بي‌ساماني رسانده‌ايم؟! چگونه است كه شناسه‌هاي آشكار اُفت سطح آب زيرزميني را در منطقه در طول دو دهه‌ي اخير نديديم و باور نكرديم؟ چگونه است كه كاهش عملكرد در هكتار را در اغلب اراضي كشاورزي استان، به ويژه در قهاوند، كبودرآهنگ، آوج و فامنين مورد مداقه قرار نداديم؟ چرا از فروچاله‌‌هاي اطراف روستاي «همه‌كسي» عبرت نگرفتيم و چرا همچنان كوشيديم تا آخرين قطره‌هاي آب موجود در آبخوان روبه زوال قره‌چاي را هم مكيده و فاجعه‌اي چنين دهشتناك را بيافرينيم؟

 

اگر امروز حتا به استواري زمين زير پاي‌مان هم نمي‌توانيم اعتماد كنيم، بايد يادمان باشد كه «از ماست كه بر ماست.»
آن روز كه كارشناسان و دل‌سوزان اين آب و خاك فرياد برآوردند كه اين شيوه‌ي كشاورزي و آبياري فقط و فقط تيشه به ريشه زدن است؛
آن روز كه اعلام كردند: به جاي ساخت سدهاي مخزني روزميني، بايد با شناسايي آبرفت‌هاي درشت‌دانه، بكوشيم تا از فناوري ساده و ارزان‌قيمت، امّا پايدار هدايت و ذخيره‌ي آب در زيرزمين سود ببريم؛
آن روز كه از لزوم پيروي از موازين آمايش و چيدمان توسعه بر اساس خواهش‌هاي بوم‌شناختي (اكولوژيك) سرزمين سخن راندند؛
آن روز كه از كاهش وابستگي معيشتي در سرزميني گفتند كه 90 درصد از قلمرو آن در محدوده‌ي سرزمين‌هاي خشك (drylands) قرار گرفته است؛
و آن روز كه هشدار دادند، صنايع پرمصرفي چون نيروگاه حرارتي شهيد مفتح همدان نبايد و نمي‌تواند در زير حوضه‌ي آبخيز شكننده‌اي چون «قره‌چاي» به بقاي خود ادامه دهد؛ كسي حرف آنها را نشنيد و يا اگر شنيد، با لبخندي سبكسرانه از آن گذشت!

 

و امروز عقوبت آن سبكسري در هيبت طنين مرگبار ريزش زمين در همدان، رفسنجان، خراسان، يزد، كرمان، سيرجان، بيرجند، ورامين، شهريار، بويين‌زهرا، قزوين، اراك، ساوه، اصفهان، جهرم، بختگان، ارژن، مرودشت، سعادت‌شهر و … گريبان‌مان را گرفته و بازخوردهايش چنان رسا شده كه نه‌تنها به صدر گزارش‌هاي معتبرترين نشريات علمي جهان مي‌رسد؛ بلكه ابعاد رسانه‌اي يافته و شبكه‌هاي مختلف تلويزيوني نيز ناچار از انعكاس آن مي‌شوند.

 

و اين، همان بيابان‌زايي است كه بارها نسبت به وقوع پنهان و ناپيدا، امّا شتابناك آن در همين تارنما هشدار داده‌ام.
هموطن عزيز من!
بيابان‌زايي، فقط به هجوم ماسه‌هاي روان و برخاستن گرد و غبار در هوا و شورشدن اراضي محدود نمي‌شود. بيابان‌زايي مي‌تواند استوارترين تكيه‌گاه بشر، يعني همين زميني كه بر روي آن ايستاده‌ايم را نيز به چالش كشيده و نااستوار سازد.
ياد جمله‌اي زنهاردهنده از بوم‌شناس مشهور معاصر، دانيل چيراس افتادم كه نااميدانه مي‌گويد: «با گذشت سال‌ها به اين دريافت رسيده‌ام که بسياری از تلاش‌های ظاهراً اساسی صورت گرفته به انگيزه‌ي حفاظت از محيط زيست، اصلاً ربطی به موضوع نداشته‌اند! در حقيقت، بيشتر تلاش‌ها را دقيقاً می‌توان به مثابه جانشين و وسيله‌ای موقت تلقی و ترسيم کرد، زيرا اغلب آنها فقط به نشانگانِ بيماری می‌پردازند و از فهم دلايل اصلی نهفته در آن عاجزند.»
نگاه كنيد كه وقتي چيراس از حاصل كوشش‌هاي صورت گرفته در غرب با چنين عباراتي ياد مي‌كند، ما ديگر چه بايد بگوييم؟ مايي كه حتا ظاهر داستان را هم حفظ نكرده و بعضاً مي‌شنويم كه از منابع طبيعي به عنوان سد راه توسعه ياد مي‌شود، سياست‌هاي مهار جمعيت را نيرنگ‌هايي شيطاني معرفي كرده و آموزه‌هاي زيست‌محيطي در رده‌ي دسايس امپرياليستي قرار مي‌گيرد!

 

درحقيقت، اگر تا امروز سرزمين مادري به رغم زخمهاي فراوان، دوام آورده است، نه به دليل هوشمندي و مديريت شايسته‌ي اعمال شده بر آن، كه فقط به خاطر كندي رشد اقتصادي كشور بوده است! وگرنه همين صداي پرندگان و زمزمه‌ي كوهساران و پاكي چشمه‌ساران و سرسبزي هيركاني را هم نداشتيم!

و …
روزگار بدي داريم … اميد كه مشاهده‌ي اين فروچاله‌ها سبب شود تا بيشتر فرو نرويم و به سوي روشنايي‌ها بازگرديم؛ هر چند به قول سروده‌ي مانا و دوهزارساله‌ي ويرجيل:
آسان است پايين‌رفتن از دوزخ
چرا كه درهاي تاريك دوزخ
همواره شبان و روزان گشوده است
امّا بازگشتن به سوي بهشت و روشنايي روز
رنج است و محنت بسيار     

فروچاله در دشت قهاوند همدان - 1385

فروچاله در دشت قهاوند همدان - 1385

 
مؤخره:
1- زير حوضه‌ي رودخانه قره‌چای، 1783325 هکتار وسعت دارد (معادل 2/19 درصد از کل آبخيز مادر آن، يعني درياچه‌ي نمک) و در داخل ارتفاعات واقع بين البرز مرکزی و زاگرس قرار گرفته است. اين زيرحوضه در تقسيم‌بندي ‌طرح جامع آب کشور به عنوان زيرحوضه‌ي شماره‌ي 4 از حوضه‌ي هفتم مطالعاتی و با کد 4-1-7 مشخص شده است. بلندترين نقطه‌ي اين زيرحوضه کوه الوند با 3580 متر ارتفاع از سطح دريا بوده و کمينه‌ي ارتفاعی آن هم 864 متر است. قره‌چای از دو شاخه‌ي اصلی جنوبی (رود شراء از ارتفاعات دشت شازند اراک) و غربی (از اتصال شش رود کوچک از دامنه‌ي شمالی الوند ) سرچشمه گرفته و پس از به هم پيوستن شاخه‌های مزبور در شمال شرق استان همدان  (در انتهای دشت کبودرآهنگ و رزن)، به فاصله‌ي 120 کيلومتر از مغرب به مشرق جريان يافته و در حدود 30 کيلومتری جنوب غربی ساوه وارد دشت می‌شود تا در نهايت به درياچه‌ي قم منتهی گردد.
2- جالب است بدانيم كه دست‌کم 4 واحد از مجموع 9 واحد آب‌شناختی حوضه‌ي كبودرآهنگ به مساحت 103 هزار هکتار، در شمارِ سيل‌خيزترين نقاط آبخيز قره‌چای محسوب می‌شوند. همچنين، درباره وجه تسميه «كبودراهنگ» نقل شده است كه اين شهرقبلاً چمنزار وسيع با آب زيرزميني فراواني بوده كه به وسيله‌ي كاريز آبها را به سطح زمين مي‌رسانده‌اند، درفرهنگ فارسي «راهنگ» به معناي رودخانه، قنات و مجراي عبور آب آمده است، به دليل وجود سنگ‌هاي كبود و كبودي بستر قنوات (راهنگ) رنگ آب نيزكبود به چشم آمده است و بدين سبب«كبود ـ راهنگ » شهرت يافته است. گرچه اسم شهرستان را كبوترآهنگ نيز تلفظ مي‌كنند. ليكن نام رسمي و تلفظ صحيح آن «كبود راهنگ» است: rahang ـ kabud
3-        در خبرها آمده بود كه مدير آموزش و پرورش كبودرآهنگ گفته: از مجموع 918 كلاس درس در اين شهرستان 231 كلاس قابل بازسازي نبوده و در شرايط تخريبي قرار دارند. كاش مي‌دانست كه اتفاقاً او دست به ريشه‌گاه زده است. ملتي كه براي آموزش و پرورش كودكانش هزينه كند، بي‌شك رستگاري‌اش را در طول زمان تضمين كرده است و ديگر با چالش‌هايي چنين فرونشست زمين، آن هم در چنين ابعادي مواجه نخواهد شد.
4-      نيروگاه حرارتی شهيد مفتح همدان – که پس از نيروگاه شهيد رجايي، دوّمين نيروگاه حرارتی بزرگ کشور محسوب می‌شود – در سال 1375 با ظرفيت 4 واحد 250 مگاواتی، به وسيله‌ي رئيس‌جمهور وقت افتتاح شد (همشهری، شماره‌ 1020‏‎، مورخ 28 تير 1375، ص 1)، امّا ظاهراً خيلی ديرتر وارد مدار شد و به هرحال مردم و کشاورزان منطقه، هم‌اينک با عوارض فزاينده‌ي آن در حوزه‌ي آب، خاک و هوا مواجه هستند. تأسف‌آورتر آن‌ که پساب‌های آلوده‌ي نيروگاه بدون هيچ پالايشی و يا لحاظ هرگونه تمهيد زيست‌محيطی در اراضی اطراف نيروگاه (دشت فامنين در کيلومتر 44 محور همدان- تهران) رها شده و منطقه‌ي اطراف را شبيه به درياچه‌ي نمک قم، آن هم در مواقع خشکسالی کرده‌اند که خود اين مسأله، سبب تشديد آلودگی و پراکنش زمينی و فضايي آن در سطح منطقه، به ويژه در مواقع رخداد بادها يا سيل‌های شديد خواهد شد. علاوه بر اين، فعاليت نيروگاه تأثير منفی زيادی در اُفت سطح آب سفره‌های آب زيرزمينی منطقه داشته، به نحوی که مسئولين برای تأمين آب نيروگاه اقدام به اجرای دو طرح بزرگ انتقال آب از سد مخزنی شنجور و چاه‌های آب شرب رزن کرده‌اند. واپسين نکته اشاره به آثار مخرب نيروگاه‌های حرارتی در تشديد پديده‌ي گلخانه‌ای است، به گونه‌ای که مقدار انتشار CO2 از نيروگاه‌هاي حرارتي کشور را در سال 1378 بالغ بر 4/89 ميليون تن برآورد کرده‌اند (دفتر طرح ملّی تغيير آب و هوا ، 1382). در عظمت اين رقم همان بس که بدانيم، توان جنگل‌های هيرکانی کشور، يعنی بهترين و انبوه‌ترين رويشگاه جنگلی ايران در ترسيب کربن از حدود 08/14 ميليون تن در سال تجاوز نمی‌کند.

راهي براي درمان خودشيفتگي هستي‌برانداز ايرانيان!

استاد احمد آل ياسين، مقاله‌اي متفاوت و تحليلي برايم ارسال داشته‌اند و در صدر آن، خطاب به نگارنده چنين مي‌نويسند: «… یک مقاله یا یک پیشنهاد برای کارشناسان ایران‌دوست پژوهشگر جوان دارم تا گوشه‌ای از تاریخ پنهان ایران‌زمین را که بسیار در خلقیات امروز و اخلاق و آداب ناپسند ایرانیان تأثیر‌گذار بوده است را با شیوه‌های علمی مطالعات مهندسی و توجیهات فنی اقتصادی برتابند و از این خود‌شیفتگی هستی بر‌انداز، نسل‌های آینده خود را نجات دهند … شاید شما بتوانید در این تلاش نقشی سازنده ایفا کنید.»
اينك ضمن سپاس از آل ياسين عزيز كه مهار بيابان‌زايي را شايسته طرح ديدگاه‌هاي ارزنده‌ي خويش يافته‌اند، از شما خواننده‌ي فهيم اين تارنما خواهش مي‌كنم تا مقاله پيش رو را با دقت بخوانيد و از اين پيشنهاد حمايت كنيد:

تحليل معكوس سامانه‌هاي باستاني آبياري ايران

بالندگي به تاريخ گذشته ايران زمين و افتخار به پيش كسوتي ايرانيان در سدسازي و آبياري در جهان جاي خود دارد، ولي سؤال اساسي اين است كه عليرغم همه توسعه سدسازي و شبكه‌هاي آبياري و حفر قنوات در ايران باستان كه براي توسعه كشاورزي و توليد بيشتر محصولات كشاورزي صورت مي‌گرفته، آيا سطح رفاه و معيشت مردم كه بستر اقتصادي را تشكيل مي‌داده در حد مطلوب بوده و اثرات مثبت و منفي ميراث فرهنگي و اجتماعي حاصل از اقتصاد كشاورزي و دام پروري آن دوران تا نسل امروز چگونه تداوم يافته است.

بنا به متون تاريخي كهن، سابقه آب و آبياري در ايران از عمر تاريخ ايران باستان قدمت بيشتري دارد و شواهد نشان مي‌دهد كه به دوران منوچهر پيشدادي در حدود 3500 سال قبل از ميلاد يا 5500 سال پيش مي‌رسد. منوچهر پيشدادي و ديگر شاهان ايران باستان مشوقين و مروجين سدسازي، انحراف آب از رودخانه‌ها و انتقال آب و آبياري به مزارع كشاورزي بوده و بعدها ايرانيان مبتكر حفر چاه و احداث قنات شناخته شدند. اين موضوع نشان دهنده نياز ايرانيان باستان به آبياري مصنوعي بوده و حاكي از آن است كه برخلاف بسياري از نقاط جهان كه از بارانهاي پي‌درپي و كافي در مدت نياز آبي گياه برخوردارند، اقليم خشك و نيمه خشك ايران همواره شرايط كم آبي را به مردم ايران تحميل كرده است.

امروز حدود يكصد سال از ورود ايران به عصر تجدد و مدرنيسم و بيش از 80 سال از آغاز تحولات صنعتي و كشاورزي نوين و بيش از 70 سال از تأسيس دانشگاه و تربيت متخصص در ايران مي‌گذرد. صنايع بيشماري در ايران پا گرفته و با اينكه بيش از 50 سال از عمر صنعت اتومبيل‌سازي و ديگر توليدات صنعتي مي‌گذرد، ولي هنوز فرهنگ صنعتي، تفكر صنعتي و سيستماتيك و عنصر منضبط صنعتي و قواعد نانوشته ديسيپلين و نظام‌مندي توليد در ايران پديدار نشده.

با اينكه بيش از 5 دهه است كه علوم انساني، رشته‌هاي مديريت و نظائر آن‌ها در دانشگاه‌ها تدريس مي‌شود و نهادهاي پژوهش به تحقيق و تأليف پرداخته‌اند، اما هنوز زيان ناكارآمدي و تورم دستگاه‌هاي دولتي، پيچ و خم‌ها و نارسايي‌هاي اداري و تصميمات قائم بفرد، دل هر ايراني فرهيخته وطن‌دوستي را مي‌سوزاند.

منشاء ناكامي‌هاي هزينه‌بر و سرمايه‌خوار در كجاست؟ ناشي از نفوذ بيگانگان است يا ناشي از فرهنگ و اخلاقيات ديرينه و كهن كه ريشه در تاريخ اين سرزمين دارد.

آيا بالندگي ايران باستان و افتخار به عظمت امپراطوري‌هاي پهناور دوران باستان، پاسخگوي نياز جامعه 70 ميليون نفري امروز هست؟ و آيا به صرف گذشته درخشان دوران امپراطوري، مي‌توان عدم بهره‌وري سازمان‌هاي دولتي، نهادهاي صنعتي و توليدي و ناهنجاري‌هاي رفتاري و اخلاقي اكثر هموطنان را توجيه كرد؟

ايران چگونه كشوري است؟ كشوري است با انبوه سنت‌ها، آداب و رسوم ريشه‌دار، با سابقه تاريخي به عمق 8-7 هزار سال. جايي است در ميانه شرق دور و غرب دور كه تمدن‌هاي اوليه مصر و يونان و مزوپوتاميا، چين و هند در آن تجربه شده‌اند.

از آن 8-7 هزار سال، 2500 سال تاريخ مدون فعلي است كه بقول هگل فيلسوف آلماني، تاريخ و تمدن از ايران آغاز شده و از آن 2500 سال نيز حدود 1200 سال آن دوران امپراطوري‌هاي هخامنشي تا ساساني بود كه جهاندار بودند و ابر قدرت آن روزگاران.

تا اينكه با سقوط ساسانيان، عرب‌ها مسلط شدند. خلفاي اموي و خلفاي عباسي آمدند، و بعدها ترك‌ها، مغول‌ها، تيموريان، افغان‌ها و در داخل هم مقاومت‌هاي دروني مثل اسمعليه و حكومت‌هاي ملوك‌الطوايفي و شاهان خرد و ريز همزمان كه در آن واحد چندين نفر يا طايفه در ايران حكومت مي‌كردند.

طي 1300 سال بعد از حمله عرب، ايران زير بار سنگين نفاق و هرج و مرج، شورش، فتنه، جنگ و گريزهاي پي‌درپي، هجوم‌ها و حملات خارجي‌ها، بي‌ثباتي، ملوك‌الوايفي و سلطه شاهان جبار و نالايق ايستادگي كرد، از نفس افتاد ولي سعي كرد از پا نيفتد. طي اين 14-13 قرن سلسله‌هاي ايراني طاهريان، صفاريان و سامانيان جلوه‌هاي كوتاهي داشتند و آل‌بويه هم حضور كمرنگي. مردم ايران خود در اين بي‌ثباتي‌ها، ناامني‌ها، هرج‌مرج‌ها نه تنها هيچ نقشي نداشتند، بلكه در كنار اين اوضاع سياسي نابسامان و اوضاع اجتماعي ناپايدار مملو از ترس و وحشت و ناامني با اقليم خشك و نيمه خشك و كم آبي هم روبرو بودند.

برخلاف مناطقي مثل قاره اروپا، قاره آمريكا و ساير نقاط باران‌ريز جهان كه بارندگي‌هاي فراوان آن‌ها بيشتر در فصل كشت محصولات زراعي صورت مي‌گيرد، باران ناچيز ايران با متوسط 250 ميلي‌متر در سال بيشتر در فصل زمستان و اوايل بهار كه نياز آبي گياهان حداقل است مي‌بارد. از اين رو بود كه ايرانيان باستان براي مقابله با اين قهر و ناسازگاري  طبيعت و اقليم، در سايه هوش و ذكاوت و تدبير اولين ملتي شناخته شد كه آبياري مصنوعي مزارع كشاورزي را از طريق احداث سدها و بندها در مسير رودخانه‌ها با انتقال آب بوسيله كانال‌هاي آبياري و يا به وسيله احداث صورت دارند، بطوريكه امروز ايراني‌ها بنيان‌گذار سدسازي و صنعت آبياري در دوران باستان شناخته شده‌اند.

موضوع كم‌آبي در اوستا هم آمده و نزول باران به صورت پيروزي ايزد باران بر ديو خشكي تصوير مي‌شود و سابقه كمبود باران از همان ادوار ورود آرياها مطرح شده است، بطوريكه در سنت‌هاي باستاني هم قحطي و دشمني در رديف دروغ، و امري اهريمني تلقي و همواره خواستار امنيت براي توسعه كشت و زرع بوده‌اند.

مرور متون قديمي و جديد تاريخ ايران، بيشتر گوياي حوادث سياسي، لشگركشي‌ها، فتوحات، شكست‌ها و شرح سلسله‌هاي حكومتي، و تفصيلات، جنگ و گريزها و يورش‌هاي اقوام بيگانه به پهنه ايران زمين بوده است. در لابلاي اين مباحث بطور پراكنده، به حركت‌هاي فرهنگي، اجتماعي، معرفي شعرا، عرفا، فيلسوفان و دانشمندان در اعصار مختلف اشاره و جمع‌بندي كلي از تاريخ سياسي، فرهنگي و تا حدودي اجتماعي ايران بدست مي‌دهد. اما چگونگي اقتصاد ايران، معيشت مردم اسكان يافته در شهرها و روستاها و سطح زندگي اقوام و ايلات كوچنده، پيشه‌هاي ايراني، نهادهاي اجتماعي مربوط به توسعه اقتصادي و مناسبات اجتماعي، معاملات درون مرزي و برون مرزي و موضوعاتي از اين قبيل تا حدي كه از وضعيت رفاهي و معيشت و نهادهاي اقتصادي و اجتماعي ايران تصويري بدست دهد، كاري فراخوار شأن تاريخ درازمدت ايران صورت نگرفته و فصل مهمي از تاريخ ايران ناگشوده مانده است.

بنا به سوابق تاريخي،  زمينه عمده توسعه اقتصادي در ايران، فعاليت در بخش كشاورزي و توليد محصولات زراعي بوده، كما اينكه ايرانيان ساكن نواحي حوزه آبريز رودخانه‌هاي كارون، كرخه، دز، جراحي، زهره و هنديجان، دنباله يال شرقي هلال حاصلخيز از جمله ساكنين اين هلال و جزء اولين كساني بوده‌اند كه بعد از دوران شكار و گردآوري غذا در 11000 سال پيش به اهلي كردن كشاورزي و كشت و زرع پرداختند و آغازگر عصر كشاورزي در ايران گرديدند.

هلال حاصلخيز Fertile Crescent منطقه باستاني است كه حوزه رودخانه‌هاي عمده‌اي را در منطقه خاورميانه طبق شكل در بر مي‌گيرد. يال شرقي آن از خوزستان و ايلام در ايران و همجواري با حوزه رودخانه‌هاي دجله و فرات در خاك عراق شروع و تا سرچشمه‌هاي دجله و فرات در شمال سوريه و خاك تركيه پيش رفته و در ساحل مديترانه و دشت القاب سوريه تا شمال درياي سرخ به سمت جنوب آمده و به حوزه رودخانه نيل در كشور مصر و شمال آفريقا متصل مي‌شود.

تجارب جامعه شناختي نشان مي‌دهد كه تفاوت گروهها و جمعيت‌ها تنها در جوهر و سرشت ذاتي آن‌ها نيست، بلكه اين تفاوت‌ها از تقابل و تعامل آنها در شرايط اقتصادي و اجتماعي گوناگون پديدار مي‌شود. بطوريكه بازتاب‌هاي فرهنگي هر قوم و ملتي تابعي از مكان جغرافيايي و شرايط اقليمي و زيستي و اقتصاد آنهاست. براي مثال سطح زندگي اقتصادي و زيست مردم حاشيه درياي مازندران كه با كشت برنج و ماهي‌گيري و جنگل زندگي مي‌كنند، با سطح زندگي مردم حاشيه كوير كه با كوزه‌هاي سفالين آبياري مي‌كردند تفاوت بسيار داشته است.

مي‌دانيم كه جوامع صنعتي امروز، در طي تاريخ به بركت تكامل تدريجي اقتصاد و رشد تدريجي طبقات اجتماعي به مراحل امروزي رسيده‌اند. اما جامعه ايراني نتوانست اين مراحل تكامل را در طول قرون متمادي گذشته طي كند. زيرا جماعات ايراني از دير باز با مشكلات اقتصادي مانند اقليم خشك و كم‌آبي، دوري آبادي‌ها و روستاها از يكديگر، اختلافات اجتماعي و حكومت‌هاي ملوك‌الطوايفي، هجوم و حملات مكرر اقوام بيگانه به خشونت و انزوا طلبي كشانيده شدند.
فقر و نياز اقتصادي حاصل از جور زمانه، ستم حاكمان سركوبگر، محدوديت‌هاي اقليمي و كمبود منابع آب، توده مردم را وادار به تمكين و سازش نمود و فرهنگ مذموم تملق، چاپلوسي، دروغ، تزوير، ريا و رشوه‌خواري و دلالي را بجاي جوانمردي، شجاعت، عزت‌نفس، كرامت و منزلت انساني اشاعه داد.

ايراني‌ها مكرر مورد حمله و يورش‌ اقوام كوچنده وحشي پيرامون خود مانند سكاها، چنون‌ها، هفتال‌ها، عرب‌ها، سلجوقيان، قزاغزان، قراخانيان، قراخطائيان، مغولان، تاتاران و ديگران قرار گرفتند و در نتيجه سير تكامل فرهنگي و اقتصادي ايران به دفعات گسيخته شد و مانع از آن شد كه جامعه ايراني مانند جوامع اروپايي منظماً و سريعاً مراحل رشد و توسعه را بپيمايد و به مرحله انقلاب صنعتي خود برسد و به تبع آن داراي فرهنگ صنعتي و توليد شود و بتواند عنصر منضبط صنعتي تربيت كند.

تجزيه و تحليل صنعت سدسازي، آبياري، كشاورزي و اقتصاد ايران در طول تاريخ و در انطباق با حوادث سرنوشت‌ساز تاريخي و در دوران، تغيير و تبديل حكومت‌ها، قتل‌ عام‌ها و غيره مي‌تواند به فهم تاريخ ايران و روند تحولات اجتماعي و اقتصادي و هم‌چنين فهم ريشه‌هاي فرهنگ جاري امروز كمك كند.

با اينكه ايرانيان پيشتاز توسعه منابع آب و خلاق نظام‌هاي بهره‌برداري از آب بوده‌اند، ولي همواره آثار توسعه و عمران آنان مانند سدها، شبكه‌هاي آبياري، كانال‌ها و قنوات آماج يورش بيگانگان و متجاوزين به سرزمين ايران بوده و به دفعات تخريب و از بهره‌برداري ساقط شد.

براي مثال يكي از شعرا درباره خرابي و كشتار شاهزاده جغتاتي در خراسان و مازندران گفته است:

گشادند لشگر به بيداد دست    در داد، گردون گردان ببست
اگر كشت ديدند و گر باغ و كاخ    وگر رود و كاريز و هم بيخ و شاخ
همه سوختنند و همي كند نيز    زبيداد مانده نبود هيچ چيز
و در جاي ديگر مي‌گويد:

زنان و كودكان را همه دستگير    بزاري و خواري گرفته ‌اسير
كران تا كران را بدرد جگر    همه درد بودند از يكديگر
پدر كشته از زخم پيكان تيز    پسر بر در خيمه‌ها اشك ريز

اقوام مهاجم عموماً در مرحله اقتصاد شباني، برده‌داري و كوچنده بودند كه پس از تصرف ايران، ناگزير خصوصيات خود را تاجايي كه مي‌توانستند به جامعه ايراني تحميل مي‌كردند. همانطور كه قوم عرب بعلت خصلت‌هاي صحراگردي از همان ابتدا اثرات منفي خود را بر نظام كشاورزي ايران وارد نمود.

با هر هجومي سير تكامل جامعه دچار گسيختگي مي‌شد، اخلاق اجتماعي راه ابتذال مي‌پيمود و شهرها ويران مي‌گرديد، مثل شهرهاي اورگنج، و چاچ و خجند و سمرقند و مزغانه كه در اثر آرامش نسبي صدساله سامانيان رشد كرده بودند، از بين رفتند. به همين جهت است كه شهرهاي ايران هيچ كدام نتوانستند قدرت صنعتي و بازرگاني شهرهايي مثل ليسبن، لندن، پاريس، فلورانس، رم، هامبورگ، نورنبرگ، پكن، دهلي و غيره را بدست آورند.

با هر هجومي زمين داران تازه‌اي پديد آمدند و جايگزين زمين داران پيشين مي‌شدند و اين باعث مي‌شد كه اشرافيت و خانواده‌هاي بزرگ اصيل و ريشه‌دار بوجود نيايد و آداب و سنن اشرافي هم نزج نگرفته و رواج نيابد. لذا قدرت‌هاي اقتصادي و نفوذهاي سياسي متعلق به مردم پيدا نشد تا در كار سلاطين، بخصوص سلاطين غير ايراني كه فاقد تربيت اجتماعي، شهرنشيني و تربيت اقتصادي بودند دخالت كنند.

در نتيجه پيرامون اين‌‌گونه سلاطين رااغلب  متملغين، چاپلوسان، مداحان و زيردستان گرفتند تا به امارت و ثروت برسند و بر جان و مال هموطنان خود سلطه پيدا كنند، فرايندي كه زمينه‌هاي استبداد و خودكامگي شخصي و فردي را فراهم ساخت.

مروري بر متون تاريخي موجود شامل متقدمين و متأخيرين نشان مي‌دهد كه جاي نگاه علمي و مستند به سيماي اقتصاد غالب در ايران كه كشاورزي بوده، صورت نگرفته و از تعداد كثير سازه‌هاي آبي باستاني موجود در ايران چه در زمينه تأمين آب شهري مثل آب‌انبارها و قنوات و چه در زمينه تأمين آب و آبرساني و توزيع آب به مزارع كشاورزي مانند سدها و بندها، كانال‌ها، مقسم‌ها، وسايل اندازه‌گيري، سازمان‌هاي مديريتي آب در شهرها و روستاها و متون و قوانين مديريت و تقسيم آب و اخذ ماليات جز به شرح تاريخي و محل استقرار آن‌ها اقدام موشكافانه ديگري صورت نگرفته است.

بنظر مي‌رسد عدم توسعه منابع آب و خاك، عدم رشد كشاورزي، فقدان محصول مازاد و در نتيجه عدم پيدايش مناسبات اقتصادي و اجتماعي، بعلاوه حضور ايلات و قبيله‌هاي كوچنده سبب شد كه رشد اقتصادي متوقف شود و نهادهاي مردمي فعال، صنعتي تشكيل نشود و بر پايه آنها مناسبات اجتماعي كه سبب رشد و پيشرفت جامعه مي‌شود بوجود نيايد و خودكامگي فردي و استبداد انفرادي و گروهي تا امروز در فرهنگ اجتماعي تداوم يابد و در نتيجه عنصر صنعتي و عنصر توليدي و فرهنگ منضبط توليدي بوجود نيايد.

پژوهش و برآورد نتايج مترتب بر آثار آبي بجا مانده از پيشينيان مانند سد، بند، كانال، پل، آسياب، آب‌انبار، قنات، مقسم، وسايل اندازه‌گيري آب، وسايل اندازه‌گيري زمان و غيره بر جامعه مهندسي آب و آبياري ايران و مديران بخش آب كشور واجب است. سازه‌هاي آبي مذكور مظاهر تمدن و فرهنگ گذشته ايران زمين مي‌باشند كه به كمك طومارها، دستورالعمل‌ها و سازماندهي‌هاي وقت بهره‌برداري مي‌شده‌اند و دستيابي به حدود عملكرد توليدي و اقتصادي آنان با توجه به تخمين جمعيت بخصوص در نواحي مهمي مانند خوزستان، فارس، اصفهان، يزد، كرمان و نواحي غرب كشور مي‌تواند سطح رفاه اقتصادي و اجتماعي و هم‌چنين تنوع پيشه‌ها و مناسبات اقتصادي، اجتماعي و نهادهاي ذيربط را به كمك متون تاريخي موجود تا حدود زيادي روشن كند.

اگرچه براي شناخت سازه‌هاي آبي ايران از قديم‌الايام اقدامات زيادي از طرف مورخين و پژوهندگان مستقل صورت گرفته و امروز به بركت كوشش پيشينيان و كارشناسان آب و آبياري كشور، فهرستي از انواع سازه‌هاي آبي ايران دراستان‌هاي مختلف وجود دارد، ولي جاي يك پژوهش علمي، مهندسي با تحليل معكوس  (Back Analysis)كه فصل پنهان تاريخ اجتماعي – اقتصادي ايران را روشن كند خالي است. پژوهش درباره اقتصاد كشاورزي و ميزان توليدات و دوره‌هاي توليدي سازه‌هاي آبي ايران اعم از سدها، بندها، قنات‌ها، كانال‌هاي آبياري، آسياب‌ها، آب انبارها و غيره.

با توجه به دوره‌هاي آشوب و جنگ و ناامني از يك طرف و با عنايت به دوره‌هاي قحطي ثبت شده در تاريخ ايران از طرف ديگر. در اين پژوهش با احتمالات مختلف مي‌توان حدود اراضي آبخور تأسيسات آبرساني و سطح زيركشت آبي، حدود توليد در هكتار، حدود مصرف آب در هكتار و غيره را بصورت يك مطالعه مهندسي انجام و با فرضياتي به مطالعات اجتماعي، جمعيت، كشت ديم و غيره پرداخت و آرايه‌اي از بهترين وضعيت توليدات كشاورزي تا بدترين آن، تعطيلي فعاليت‌ها بعلت جنگ‌ها و آشوب‌ها تنظيم و نتايج را مورد تفسير وتحليل قرار داد. اين كار از نظر مهندسي،كاري بزرگ و از نظر فرهنگي و ملي كاري بس سترگ مي‌باشد كه مي‌تواند گوشه‌هاي پنهان و بس مهم تاريخ ايران را شفاف سازد. تا معلوم شود كه مردم ايران ساكن شهرهاي پراكنده و دور از هم، در اين اقليم نيمه خشك و كم باران و با رويارويي با حملات و هجوم‌هاي پي‌درپي بيگانگان تا چه حد زندگي معيشتي بخور و نمير داشته و تا چه حد داراي توليد مازاد و مبادلات بازرگاني بوده‌اند.

اميد است اين پيشنهاد مورد قبول جامعه پژوهندگان رشته‌هاي آب و آبياري و تاريخ و فرهنگ ايران زمين قرار گيرد و روزي ايران صاحب مجموعه مستند، علمي فني با نمايش آثار اجتماعي و اقتصادي آن در پهنه وسيع تاريخ گذشته شود.

سد ؛ آخرين گزينه است نه اولين!

ساعتي پيش چهارمين نشست علمي انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع با عنوان: «چالش‌هاي صنعت سد‌سازي با تأكيد بر اثرات متقابل آن بر بخش منابع طبيعي» پايان گرفت. همايشي كه به خاطر حضور در آن، استاد احمد آل ياسين خود را از هزاران كيلومتر آن سوتر (فلوريداي آمريكا) خود را به باغ گياه‌شناسي ملّي ايران رسانده بود. همچنين، آقاي دكتر محمّدجعفر ملك‌زاده، رييس كميسيون آب سازمان آب منطقه‌اي استان فارس، از ديار حافظ آمده بود و البته برخي از نمايندگان تشكل‌هاي مردمي لفور – بهشت مازندران – نيز كه از مصيبت سد البرز به تنگ آمده بودند، خود را به تالار اجتماعات مؤسسه متبوع رسانده بودند.
در مجموع اگر بخواهيم، حاصل دو سخنراني 40 دقيقه‌اي استاد احمد آل ياسين و سركار خانم فاطمه ظفرنژاد را به همراه بيش از 70 دقيقه مباحث مطرح شده از سوي حاضران در يك جمله خلاصه كنم – هر چند كه كاري بسيار دشوار خواهد بود – شايد بتوان گفت: سد، يكي از گزينه‌هايي است كه مي‌تواند با رعايت همه جوانب و براي مديريت بهتر آب در سرزمين پيشنهاد شود، به شرط آنكه هيچ گزينه‌ي ديگري وجود نداشته باشد. به ديگر سخن، همان گونه كه در پيشاني اين يادداشت نيز آمده است، سدهاي بزرگ مخزني، آخرين گزينه براي آباداني هستند نه نخستين آن!
در يادداشت‌هاي بعدي، بيشتر از اين همايش خواهم نوشت.

سد سازی هم می‌تواند رحمت باشد و هم می‌تواند لعنت!

استاد احمد آل ياسين
استاد احمد آل ياسين

اين سخن استاد احمد آل ياسين بود كه البته برخي از شركت‌كنندگان به نمايندگي فاطمه ظفرنژاد با بخش دوم آن موافق‌تر بودند.
ظفرنژاد، به ويژه آنجا كه با نمايش فيلمي از سد تازه افتتاح شده البرز و پاياب هنوز آباد رودخانه‌‌اش در شهرستان بابل، امكان مقايسه را براي بينندگان نسبت به خشكه‌رود كنوني تجن در ساري (كه بعد از ساخت سد كاملاً پايابش خشك شده و به زباله‌داني بدل شده بود) فراهم آورد، حرف خود را با شفافيت هر چه تمام‌تر زد.

فاطمه ظفرنژاد

افزون بر آن، خانم احمدي لفوركي هم به نمايندگي از اهالي مصيبت‌زده لفور اعلام كرد كه نه‌تنها برخي از مخالفان ساخت سد در لفور به زندان افتاده‌اند، بلكه يكي از زندانيان پس از آزادي به دليل بيماري فوت كرد و درواقع – به گفته او – دق كرد! مشابه بلايي كه بر سر خيلي ديگر از اهالي لفور آمده كه حاضر به ترك آبادي خويش نشده‌اند. علاوه بر اين، خانم احمدي اشاره كرد كه دولت حتا به بسياري از تعهدات خود و قول‌هايي كه به مردم محلي براي جبران خسارت داده بود، عمل نكرده است.
آل ياسين امّا با كمك گرفتن از نلسون ماندلا كه گفته بود: «مشکل سدها نیست، مشکل تشنگی است، مشکل خاموشی روستاهاست. کلبه‌های روستائیان بدون روشنایی، بدون آب آشامیدنی و بدون بهداشت است. دوران جمع آوری و حمل آب با دست سپری شده است

ندا احمدي لفوركي

وي در واقع با زبان بي زباني تأكيد كرد: مشكل اصلي سؤ مديريت يا فقدان مديريت صحيح در بخش آب است؛ مشكل ساخت سدهاي فرمايشي و دستوري، بدون لحاظ موازين علمي و ويژگي هاي فني و جانمايي صحيح است. و در حقيقت بايد گفت: مشكل اين است كه ما اغلب سدها را براي رفع مشكل نمي سازيم! بلكه مي سازيم تا مشكل را حل كنيم! اما نه مشكل مردم و مملكت را كه مشكل گروه و دسته و خودمان را! و اين مهيب ترين مصيبتي است كه سدسازي برايمان به ارمغان آورده است.
گفتني آن كه در وبلاگ انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع نيز مي‌توانيد گزارشي تحليلي از نظرات شركت‌كنندگان در هم‌انديشي 20 شهريورماه را ببينيد و بخوانيد.

سدسازي ؛ از افتخار تا ترديد!

موضوع سدسازي و چالش‌هاي بحث‌برانگيز پيرامون آن، در 20 شهريور ماه جاري و با حضور دو نفر از صاحب‌نظران اين حوزه به نقد كشيده خواهد شد.
     اين هم‌انديشي علمي، به همت انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع برگزار خواهد شد كه اطلاعات بيشتر را مي‌توانيد در نشاني اينترنتي انجمن بيابيد.
    گفتني آنكه ورود در اين همايش براي عموم متخصصان، دانشجويان، اصحاب رسانه و ديگر علاقه‌مندان اين حوزه آزاد است.

آيا پرآب‌ترين رود كشور هم خشك خواهد شد؟!

بستر كارون - ۲۶ خرداد ۸۷ - عكس از محمد درويشبستر كارون - مرداد ۸۷ - امين نظري (ايسنا)

آيا تصاوير امين نظري، عكاس خبرگزاري ايسنا را از روند كم‌آب شدن بستر پرآب‌ترين رودخانه‌ي كشور – كارون- در اهواز ديده‌ايد؟! آيا باور مي‌كرديد كه زماني بستر عريض و پرآب كارون به چنين روز فلاكت‌باري بيافتد؟
حيرت نگارنده از شتاب خشك‌شدن بستر كارون هنگامي دوچندان مي‌شود كه اين تصاوير را با تصاويري كه در تاريخ 26 خرداد ماه سال جاري از همين رودخانه در اهواز گرفته‌ است، مقايسه مي‌كند! نگاه كنيد كه در طول كمتر از دو ماه تا چه اندازه از حجم آب كارون كاسته شده است و اين بيم مي‌رود تا شايد براي نخستين بار در طول حيات اين رودخانه‌ي خروشان، مردمان اهواز چشمشان به جمال تمام خشكيده‌ي بستر پهن‌پيكر كارون آشنا شود!

بستر كارون - مرداد ۸۷ - امين نظري - ايسنابستر كارون - مرداد ۸۷ - امين نظري - ايسنابستر كارون - مرداد ۸۷ - امين نظري - ايسنا

 

روز گذشته در اوّلين نشست تخصصي خشكسالي شركت كردم و تقريباً تمامي سخنرانان از خسارت بي‌سابقه‌ي خشكسالي امسال كه فقط در بخش كشاورزي به بيش از 13 ميليارد دلار برآورد شده است، ابراز حيرت مي‌كردند. بخصوص وقتي به ياد آوريم كه در دوره‌ي سه ساله و شديد خشكسالي 1378 تا 1380، مجموع خسارت وارد آمده از مرز دو و نيم ميليارد دلار گذر نكرد. و باز اگر به اين نكته‌ي ظريف دقت كنيم كه سال آبي گذشته، در اغلب مناطق كشور يك سال مطلوب به شمار مي‌رفت كه اصطلاحاً از آن با عنوان «ترسالي» ياد مي‌كنند.

بستر كارون - ۲۶ خرداد ۸۷ - عكس از محمد درويشبستر كارون - ۲۶ خرداد ۸۷ - عكس از محمد درويشبستر كارون - ۲۶ خرداد ۸۷ - عكس از محمد درويش

ابعاد فاجعه و زيان‌هاي مادي خشكسالي امسال، هنگامي روشن‌تر مي‌شود كه بدانيم: خسارت‌هاي درازمدت حاصل از خشك شدن شتابان اغلب رودخانه‌ها، تالاب‌ها و درياچه‌هاي كشور را در اين محاسبه منظور نكرده‌ايم!
در پست‌هاي آينده از اين همايش و جستارهاي مطرح شده در آن بيشتر خواهم نوشت.

بستر كارون و مرغان كنار آبزي - ۲۶ خرداد ۸۷ - عكس از محمد درويش

آيا واقعاً رطوبت به سنگ‌هاي آرامگاه كوروش رسيده است؟!

نجات پاسارگاد يك آرمان ملي است نه يك شعار سياسي

چرا در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كسي سخني نمي‌گويد و همه سكوت كرده‌اند؟ چرا مقامات وزارت نيرو مهر خاموشي بر لب زده و واكنشي نشان نمي‌دهند؟ بالاخره يك نفر در اين مملكت بايد بداند كه آيا گزارش منتشر شده در روزنامه اعتماد يا عكسهاي انتشار يافته در تارنماي سرزمين جاويد حقيقت دارد يا خير؟ و آيا يكي از ديرينه‌ترين و مشهورترين كهن‌زادبوم‌هاي وطن در پاسارگاد در حال تخريب و فروپاشي است يا همه‌ي اين حرف‌ها و ادعاها مشتي دروغ و اتهام بي‌ربط از سوي عده‌اي افراد مشكوك و مسأله‌دار است!
راستي! چگونه مي‌توان تعبير مثبتي از اين همه بي‌تفاوتي به افكار عمومي يافت و ارايه داد؟ چگونه مي‌توان در پي اين همه خار، از گلي سخن گفت كه ردپايش را نمي‌بينيم و بوي عطرانگيزش مدتهاست كه مشام‌مان را نمي‌نوازد؟!

نشانه‌هاي رطوبت در سنگهاي كف بستر آرامگاه كوروش - خبرگزاري ميراث فرهنگي

     كلام آخر آنكه:
پاسارگاد، نه فقط ميراثي ملّي كه امانتي جهاني است؛ اگر آن 8 هزار درخت پانصدساله را از دست داديم و در سكوتي تلخ و غم‌بار اعدام ايستاده‌ي آنها را در تنگه‌ي بلاغي به نظاره نشستيم، اگر تالاب كم‌جان، بي‌جان شد و دم فروبستيم و اگر درياچه‌ي بختگان را با كوير بختگان معاوضه كرديم؛ دليل نمي‌شود كه بپنداريم: مردم از فروپاشي يكي از مهمترين نشانه‌هاي هويت ملّي و تاريخي خود نيز به آساني مي‌گذرند و از تنبيه مسببان اين جنايت فرهنگي تاريخي  صرف‌نظر خواهند كرد.

درختان در سيوند ايستاده مي‌ميرند …

لطفاً يك مقام مسئول پيش از رسانه‌‌اي‌تر شدن موضوع بيايد و با دليل و مدرك پاسخ دهد كه از مشاهده‌ي اين عكس‌ها و خواندن اين گزارش‌ها نبايد نگران شد. شهر در امن و امان است و مسئولان فرهنگي كشور كاملاً بيدار و هشيار مشغول ديده‌باني هستند!

جايگاه محيط زيست در روز از نو

روز يكشنبه – 30 تير 87- به همراه ناصر كرمي در برنامه‌ي محيط زيستي دكتر محمّدرضا نوروزي شركت داشتم؛ برنامه‌اي كه مي‌رود تا جايگاه ثابت خود را در پروژه صبحگاهي شبكه‌ي دوّم سيما «روز از نو» بدست آورد. اين را مي‌شود از جنس و شمار رو به افزايش تعداد پيامك‌هاي بينندگان برنامه كه به مباحث زيست‌محيطي اشاره شده در اين بخش واكنش نشان داده و مي‌دهند، دريافت. موضوعي كه امروز هم با دكتر نوروزي مطرح كرده و درصدد ارايه‌ي راهكارهايي براي ارتقاي بيشتر جستارهاي مطرح شده در آن برآمديم.

نگارنده در روز از نوبا دكتر نوروزي در روز از نو - ۳۰ تير ۸۷

به هر حال موضوعاتي كه در برنامه‌ي اخير به چالش كشيده شد، خبر مربوط به حكم بي‌سابقه‌ي ديوان عدالت اداري كشور به نفع طرفداران محيط زيست، پيروزي مردم ورزنه در آزاد‌سازي سياه‌كوه در جنب تالاب گاوخوني، دلايل ناكارآمدي سد 15 خرداد و افزايش ميزان رسوبات شني كه هر ماه توسط شهرداري قم از سطح معابر اين شهر جمع‌آوري مي‌شود و سرانجام، عدم توجه توسعه‌سازان به ملاحظات محيط زيستي كه نمود آشكار آن در ساخت و راه‌اندازي سد سيوند مثال‌زدني است؛ سدي كه مثل آب خوردن فرمان قتل 8 هزار درخت 500 ساله را به بهانه‌ي آبگيري‌اش صادر كرد و كسي نپرسيد كه هر يك از آن درختان كهنسال تا 200 هزار دلار قيمت داشت!
ناصر كرمي نيز به يكي از موضوعات نسبتاً جديد محيط زيست پرداخت و طبعات نورافشاني بدون ضابطه در زندگي مدرن را يكي از مصداق‌هاي بارز آلودگي دانست. وي آلودگي نوري را نه‌تنها براي انسان كه به ويژه براي پرندگان مهاجر خطرناك توصيف كرد.

دكتر ناصر كرميدكتر محمدرضا نوروزي

مؤخره:
جناب خسروي، مجري اصلي برنامه مي‌گفت: «هر گاه شما مي‌آييد، ناخودآگاه من بايد دو تا قرص آرام‌بخش برم بالا! چرا كه آنقدر از فجايع محيط زيستي سخن مي‌گوييد، كه آدم با خودش مي‌گويد: ديگر چيزي به پايان عمر جهان باقي نمانده است!» وي از نگارنده درخواست كرد كه تو رو خدا به بينندگان صبحگاهي برنامه رحم كرده و اندكي اميد و نشاط هم تزريق كنيد!
كاش آقاي خسروي مي‌دانست آنچه دارد هم‌اكنون بر سر منابع طبيعي و محيط زيست كشور مي‌آيد، بسيار بسيار تلخ‌تر و غم‌انگيز‌تر از چيزي است كه در روز از نو به چالش كشيده شده و مي‌شود.

دهن‌كجي وزارت نيرو به ايرانيان تا كجا ادامه خواهد داشت؟!

نزديك به دو سال از اقدام شرم‌آور و حيرت‌انگيز وزارت نيرو در شكستن حرمت آرامگاه حكيم فرزانه توس، فردوسي بزرگ مي‌گذرد؛ در طول اين مدّت تقريباً همه‌ي شخصيت‌هاي حقوقي و حقيقي داخل و خارج از كشور اين اقدام ننگين را محكوم كرده و خواستار عذرخواهي رسمي وزارت نيرو و برچيدن دكل‌هاي برق از اطراف آرامگاه فردوسي شدند. شايد برايتان متصور نباشد كه در اين موج اعتراض، افرادي چون معاون رييس‌جمهور كنوني هم همراه بوده و تاكنون سه نامه به شخص وزير نيرو، جناب فتاح نوشته و رسماً از وي خواسته تا خود به اين شرمساري پايان دهد. بسياري از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، استانداران، هنرمندان و مردم كوچه و بازار اين عمل را محكوم كرده و مجدانه از مسئولين امر تقاضاي رسيدگي كرده‌اند.

دكلهاي برق در حريم آرامگاه كاملاً مشهود است …

نگارنده نيز – دست‌كم – هشت يادداشت در «مهار بيابان‌زايي» به اين موضوع اختصاص داده و افزون بر آن، طي نامه‌اي از پرويز فتاح خواسته است تا دستور جابجايي آن دكل‌ها را صادر كند؛ نامه‌اي كه تاكنون بيش از 1290 هموطن بر پاي آن امضاء نهاده و با مضومنش همراهي پيشه كرده‌اند. امّا انگار نه انگار!
به راستي چرا در اين مملكت يك وزارتخانه به خود جرأت مي‌دهد كه اينگونه سبكسرانه و خودخواهانه با احساسات ميليون‌ها ايراني عاشق فردوسي بازي كند و آب هم از آب تكان نخورد؟!
بي‌دليل نيست كه در ماجراي شرم‌آور سد سيوند، هنوز هم حاضر به پذيرش خطاي خود در جانمايي غلط سد نيستند و هرگز حاضر نشدند تا در هيچ مناظره‌اي با مخالفان احداث سد رودررو شركت كنند.
پرسشم اينك از سازمان بازرسي كل كشور است؛ آيا چنين سازمان عريض و طويلي نبايد در اين ماجراي غم‌بار دوساله وارد شده و وزارت نيرو را مورد بازخواست قرار دهد؟

درختان چنار در حال خشك شدن در برابر ساختمان بازرسي كل كشور! چرا؟!نمايي ديگر از همان ساختمان!ساختمان اصلي سازمان بازرسي كل كشور - خرداد ۱۳۸۷- عكس از نگارنده

جناب آقاي پورمحمدي!
نگاهي به ساختمان مجلل و عظيم سازماني كه اخيراً هدايت آن را برعهده گرفته‌ايد، بيندازيد و ببينيد آيا ناسازه‌اي آشكار را در بناي همين ساختمان مشاهده نمي‌كنيد؟!
سازمان نظارتي كه حتا نتواند مانع خشكيدگي درختان چنار مقابل خودش در خيابان آيت‌الله طالقاني تهران شود، معلوم است كه خيلي گرفتار است! آنقدر كه مي‌شود آن را بيمار خواند.

ساختمان بازرسي كل كشور

 

مؤخره:
ماجراي دكل‌هاي برق در توس و اراده‌ي بزرگي كه براي برچيدن اين دكل‌ها وجود دارد، يكبار ديگر عمق فرآيندهاي فرسايشي حاكم بر مديريت دولتي سرزمين را نشان مي‌دهد و به همگان ثابت مي‌كند كه ديو ديوانسالارانه و مقررات دست و پاگير و اوج كاغذبازي در اين مملكت تا چه اندازه استعداد خود را در فرصت‌سوزي به رخ كارآفرينان و فرهنگ‌دوستان ايراني مي‌تواند بكشد!
راستي، آيا فريادرسي نيست؟

در همين باره و از همين نويسنده:
اقدام شرم‌آور وزارت نيرو در حریم آرامگاه شاعر حماسه‌سراي وطن!
لینک حمایت از فردوسی را امضا کنید!
وزارت نيرو عقب مي‌نشيند!
لطفاً به اين لجبازي كودكانه پايان داده و فردوسي را نجات دهيد!
در ستايش جواد آرين‌منش
شمارس معكوس براي سرنگوني دكل توس آغاز شد!
آخرين عكس‌ها از توس!
هشدار به وزير نيرو و استاندار خراسان رضوي!
حرمت آرامگاه فردوسی را در توس حفظ کنيم.