بایگانی دسته: سدسازي

در پاسخ به ناصر كرمي – 2 (شاهدي كه از غيب رسيد! نرسيد؟)

دكتر بهمن آرمان

     آخرين رخداد تلخ و هجمه‌ي آشكار بهمن آرمان – فردي كه به قول ناصر كرمي:  به طور معمول پاي ثابت مباحث اقتصادي روزنامه کيهان، خبرگزاري فارس و صداوسيما است – مانند شاهدي از غيب رسيد تا نگراني‌هاي نگارنده از سؤ تعبير يادداشت بحث‌برانگيز ناصر كرمي را فاش‌تر سازد.
    در نوشتار پيشينم تأكيد كردم كه  وقتی ما برخی از بزرگترین و شناخته‌ترین دانشمندان حوزه‌ی محیط زیست جهان را در حد یک ژنرال چهار ستاره و بازیچه‌ی دست سیاستمداران دموکرات در کاخ سفید، پایین می‌آوریم، باید هم حق دهیم که اینگونه گستاخانه و جاهلانه همه‌ی تلاش‌های صورت گرفته توسط همه‌ی علاقه‌مندان به محیط زیست ایران را با برچسب «پز روشنفکری و جیره‌خوار آمریکا بودن» به تمسخر بگیرند.
    حالا هم خبرگزاري نزديك به دولت – همان دولتی که رییسش سه روز پیش از همه طرفداران محیط زیست بابت روشنگری هاشان در ایران و جهان رسماْ قدردانی کرد! – با انتشار گفتگويي تأمل‌برانگيز و سراسر اتهام، همان ادعا را تكرار كرده و آشكارا از قول اين اقتصاددان شهير! مي‌گويد: مخالفان سدسازي، فريب خوردگان استکبار جهاني هستند!

     اين دكتراي اقتصاد كه حالا در نقش يك متخصص محيط زيست و يك سياستمدار كاركشته و يك كارشناس ژئوپلتيك و يك مشاور روانشناسي دلسوز براي طرفداران افسرده و گول‌خورده محيط زيست! ظاهر شده است، در باره ماجراي سد مالزي مي‌گويد: آمريكايي‌ها همانند آنچه در چين كردند در مورد اين سد نيز انجام دادند و با بهانه قرار دادن اينكه ساخت اين سد هزاران هكتار از جنگل‌هاي استوايي را به زير آب مي‌برد، مانع از انجام آن شدند. زيرا در هر دو مورد آمريكايي‌ها كه عملاً چه به صورت مستقيم و چه غيرمستقيم منابع توليد انرژي را در اختيار دارند، خودكفايي ديگر كشورها را در زمينه انرژي برنمي‌تابند. زيرا از اين ابزار براي اعمال فشارهاي سياسي بر ديگر كشورها سود مي‌برند.

    مي‌بيني ناصر جان!
    اينجاست كه به قول تو بايد گفت: جل‌الخالق! نه؟
    آيا اين شيوه‌ي نگريستن به ملاحظات محيط زيستي برايت آشنا نيست؟
    وقتي بگوييم: كنفرانس كپنهاگ و قصه‌ي! كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي از سوي غرب بال و پر داده مي‌شود تا خاورميانه نتواند تروريست توليد و صادر كند و بدين‌ترتيب همه‌ي تلاش‌هاي افرادي را كه نگران خطر جهان‌گرمايي هستند به سخره بگيريم؛ ديگر نبايد از گفته‌هاي بهمن آرمان‌ها تعجب كنيم!
    راستي چرا خبرنگار فرهيخته‌ي خبرگزاري فارس به ياد اين اقتصاددان بزرگ نياورد كه پس چرا اينك همان آمريكا هم دارد سدهاي خود را تخريب مي‌كند؟ و چرا دانشمندان جهان پس از بررسي دقيق بر روي ۴۵ هزار سد ساخته شده در جهان، به اين نتيجه رسيدند كه تمامي اين سدها (تأكيد شده است كه تمامي اين سدها)، عوارض و عقوبت‌هاشان بيشتر از عوايد مورد ادعايشان بوده است و اگر ساخته نمي‌شدند، سود بيشتري براي منطقه و مردم داشتند!
    آن خبرنگار عزيز چرا روزگار غم‌زده‌ي دشت مسيله را به ياد پروفسور اقتصاددان ما نمي‌آورد تا يادش بيافتد كه زدن سد پانزده خرداد نه تنها آبي براي مردم قم به همراه نياورد؛ بلكه دشت حاصلخيز و زيستگاه ارزشمند مسيله را عملاً به يك كانون جديد فرسايش بادي و چشمه‌ي توليد گرد و خاك بدل ساخت؟
    چرا فاجعه‌ي بختگان را، فاجعه‌ي درياچه‌ي اروميه را، فاجعه‌ي هورالعظيم را، فاجعه‌ي هامون را، فاجعه‌ي …. كسي به ياد ايشان نمي‌آورد كه جملگي در اثر سياست‌هاي غلط و جانمايي اشتباه در ساخت سازه‌هاي غول‌پيكري به نام سد، كارمايه‌هاي ناب وطن را به ويراني و ناپايداري كشانده و مي‌كشانند؟! 

    و آن خبرنگار چرا یادآور نشد که این چه سرنوشتی بود که باید برای طرح ملی و ایرانی آبخوانداری بدست می آمد؟ آیا عدم توجه به آبخوانداری هم توطئه غرب و آمریکا بود یا نفوذ مافیای سدسازی؟!

                   واي برما!

    ناصر جان!
    آيا اين همان شاهدي نبود كه از غيب بايد مي‌رسيد؟
    حقا كه عدو شود سبب خير، اگر من و تو و ما خواهيم!
     نكته‌ي خوشمزه‌ي تحليل كليشه‌اي و نخ‌نماي بهمن آرمان، همزماني و در عين حال تضاد ديدگاه‌هاي مطرح در آن با سخنان سبز دكتر محمود احمدي‌نژاد در كپنهاگ است!
     ناسازه‌ي برهنه‌اي كه آدم را وامي‌دارد تا دوباره به ياد آن مثل ديرينه‌ي پارسي بيافتد:
      اين كه دم خروس را بايد باور كرد يا قسم …
      هر چند همه جوابش را مي‌دانيم! نمي‌دانيم؟

     بیشتر بدانیم (از همین وبلاگ):

    – پز روشنفکری ، سدسازی و رابطه با آمریکا!

    – حمله‌ي شديد معاون وزير جهاد كشاورزي به مافياي سدسازي در كشور!

    – كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري!

    – تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!

    – آيا سدسازي، نخستين اولويت راهبردي مديريت آب كشور است؟

    – برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن

    – جابه جایی در تبلیغات سازندگی (پانل‌های خورشیدی به جای سدسازی)!

    – گزارش برپایی نخستين همايش «ضد سد» در ايران – بخش دوم

    – آخرین لطیفه سال: سدها مانع تخریب محیط زیست می‌شوند!

    – همايشي براي بررسي پيامدهاي سدهاي بزرگ

    – سدها، عامل افزايش ميزان تبخير در ايران و جهان

    – تقدیر از مهار بیابان‌زایی برای مقابله با مافیای سد

    – اگر تالاب‌ها را از دست دهيم …

    – خدمتي كه خس و خاشاك به استاد كردواني كرد!

    – كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

    – هشدار دكتر محمدرضا مقدم به سدسازان!

    – سدها و توسعه

    – اکباتان ؛ سدی که ۵۰ میلیارد تومان اعتبار اضافی هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت کند!

    – شیراز و سیوند و گندم و بیابان زایی!

    – سياستمداران «طبيعت ستيزي» كه هرگز نمي‌بخشم! – بخش دوّم

    – به بهانه ی سخنرانی روشنگرانه ی دکتر آهنگ کوثر در همایش جهانی بوداپست

    – آهنگ كوثر: سدها محيط زيست را خراب، بيماري‌ها را تشديد و مردم را بي‌خانمان مي‌سازند!

    – اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

    – رودخانه کلرادو، می‌تواند همان کارون، کرخه و قره‌چای باشد!

    – 20 كهن‌زادبوم دوره‌ي ساساني به زير آب رفت!

    – «لفور» ؛ سرزميني كه براي ديدنش بايد عجله كرد!

     – چرا با آبگيري سد سيوند مخالفم؟!

    – سد سازی هم می‌تواند رحمت باشد و هم می‌تواند لعنت!

    – سندي انكارناپذير در تأييد تشديد بيابان‌زايي در دشت مسيله‌ي قم

    – شناسه‌اي بر وجود دموكراسي در تشكيلات مديريت آب كشور!

    – هشداري كه به حقيقت پيوست!

جاي خالي آب در مذاكرات ريزگردهاي عربي!

ديروز آخرين روز از نشست مشترك هيأت ايراني و عراقي در باره‌ي ريشه‌يابي و مهار مشكل تشديد كانون‌هاي بحراني فرسايش بادي در كشور عراق بود؛ كانون‌هايي كه تظاهراتش در غالب ريزگرد تا تهران هم رسيد و خس و خاشاك تهراني را هم غبارآلود كرد! نکرد؟
نكته‌ي حيرت‌انگيز ماجرا اين است كه ظاهراً نمايندگان وزارت نيرو به عنوان يكي از پايه‌هاي اصلي براي ريشه‌كني اين بحران ناديده انگاشته شده و محترمانه حذف شده‌اند!

امير سررشته داري

گزارش امير سررشته‌داري عزيز خود گوياي ماجرا هست. اميدوارم كه تا كار از كار نگذشته، آب را وارد معادله‌ي درمان ريزگردهاي عربي كنيم.

بیاییم همه در سوگ گراندکانیون ایران بگرییم!

      روزنامه همشهری امروز را که ورق بزنی با این تیتر غم‌انگیز روبرو می‌شوی: گراند كانيون ايران در معرض تخريب!
     و بعد از قول کاظم مهین روستا می‌خوانی: تنگ هايقر معروف به گراند كانيون ايران در 35 كيلومتري جنوب غربي شهرستان فيروزآباد و بعد از روستاي رودبال واقع شده است … تنگه‌ای که حالا قرار است به بهانه‌ی احداث یک سد مخزنی دیگر کاملاً نابود شده و به زیر آب رود!
     یاد گزارشی افتادم که 8 سال پیش، در 10 آذر 1380 و پس از بازدید از منطقه نوشته و در آن برای نخستین‌بار، چشم‌اندازهای کم‌نظیر دهرود را با گراندکانیون پهلو زده بودم!
شما هم این گزارش را اگر وقت دارید بخوانید، تادریابید که چرا امشب با خواندن خبر همشهری چشمانم دوباره خیس شد و آه از نهادم درآمد.
چرا قدر این شکوه و جلال را نمی دانیم؟!
     گردنه‌هاي ناهمتا و زيباي  دهرود  و فقر!
    چهره‌ی زشت فقر، بيكاري، مهاجرت و تخريب اندوخته‌هاي طبيعي، در تمامي مظاهر آن؛ از آب و خاك گرفته تا گياه و هوا، از زيرِ ‌زمين گرفته تا روي آن، از منابع فسيلي گرفته تا معدن و حيات وحش، كاملاً در حوضه آبخیز مُند (MOND) نمايان و چشمگير است؛ مردم و مسئولين محلي از افزايش بزهكاري‌هاي اجتماعي، ناهنجاري‌هاي رواني و ناامني گله‌مند هستند؛ محموله‌هاي قاچاق آشكارا از اين سوي به آن سوي روان است؛ نظاره‌ی تكدي‌گري در هر توقفگاه، آرامش آدمي را مي‌ربايد و   …     به نظر مي‌رسد، تمامي شواهد حكايت از اُفت پيوسته‌ی كيفيت زندگي در آبخيز مُند دارد. تأسف‌بارتر اين است كه شرايط موصوف در منطقه‌اي بوجود آمده كه به نظر مي‌رسد، توان بوم‌شناختي آن از متوسط كل كشور نيز بيشتر باشد: ميانگين بارندگي حدود 350 ميلي‌متر در سال (حجم ریزش‌های آسمانی اين حوضه، معادل 4/3 درصد كل نزولات كشور است، در حالي كه تنها 8/2 درصد از مساحت ايران را به خود اختصاص داده است)؛ تنوع ارتفاعي قابل ملاحظه از صفر تا 3165 متر؛ حجم روان‌آبي حدود چهار برابر حوضه‌ی آبخيز زاينده‌رود (تقريباً برابر حوضه‌ی آبخيز سفيد‌رود بزرگ)؛ تمركز بيشترين منابع آب‌كارست كشور؛ تنوع‌زيستي قابل ملاحظه؛ پارك‌هاي ملي، پناهگاه‌هاي حيات وحش و مناطق حفاظت‌شده‌ی پر‌شمار و گسترده؛ نخلستان‌ها، پرديس‌هاي انبوه و زيباي مركبات، دشت‌هاي وسيع و هموار كشاورزي، به همراه تراكم جمعيتي كمتر از ميانگين كل(57/0 ميانگين كشور)؛ شاخص‌هايي است كه ادعاي فوق را تأييد مي‌كنند. با اين وجود، شاهد هدر‌رفت شتاب‌ناكِ استعدادها و كارمايه‌ها هستيم. به جرأت مي‌توان گفت: چشم‌اندازها و مناظر طبيعي اين حوضه، نظير گردنه‌ها و دره‌هاي عميق اطراف دهرود از توابع شهرستان فيروز‌آباد؛ دره‌هايي كه عمق آنها گاهي به صد متر يا بيشتر  نيز مي‌رسد، به همراه آب گوارا و دايمي و اقليم مناسب آن، ويژگي ناهمتايي است كه اگر يك‌دهم آن را پارك ملي گراند‌كانيون در ايالت يوتاي آمريكا داشت، بي‌شك درآمد ارزي سالانه‌اش از محل طبيعت‌گردي(اكوتوريسم)، از مرز دو ميليارد دلار كنوني نيز بسيار فراتر مي‌رفت! چگونه است كه كشور كوچك و فقيري چون مالديو، ضمن رعايت نسبي هنجارهاي اخلاقي جامعه‌ی خود، مي‌تواند سالانه متجاوز از سيصد‌هزار اروپايي را فقط براي پرداختن به ارزش‌هاي دريايي در سواحل ماسه‌اي‌اش ترغيب كند (همشهري، ش 2537، ص 13)، امّا گردنه‌هاي دهرود و سواحل آبي مند كه هيچ، جزيره‌ی كيش در مجاورتِ همين حوضه هم نمي‌تواند حتّي يك‌صدم اين مقدار جذب كند؟!
یادش به خیر ... تنگ عرب ها را می گویم! حمید عباسی خوب یادش هست ...
    حقيقت اين است كه جاذبه‌هاي طبيعي (Natural Attraction) و جاذبه‌هاي تفرجي (Recteational Attraction) اين منطقه، به هيچ‌وجه سزاوارِ اين فراموشي و غربت كنوني نيست. چرا كه در اين منطقه و يا ديگر نقاط آبخيز مند، بسياري از ظرفيت‌هاي گردشگري، نظير: كوهنوردي، غارنوردي، راه‌نوردي و گشت در دامنه‌ها، بازديد از ييلاق‌ها و چشم‌اندازها، ورزش‌هاي آبي و ساحلي، بيابان‌گردي و كوير‌پيمايي، سازه‌هاي يگانه‌ی آهكي و گنبدهاي عظيم نمكي با چشمه‌هايي از نمك روان در پاي آنها، بازديد از آبشارها و چشمه‌سارها، گشت در پارك‌هاي ملي، پناهگاه‌ها و زيستگاه‌هاي حيات وحش، گشت در چشم‌اندازهاي ساحلي درياچه‌ها و خليج‌فارس به همراه رويشگاه‌هاي كم‌نظيرش، بازديد از نخلستان‌ها و سكونتگاه‌هاي بومي و  … وجود دارد كه از آنها ارزش افزوده‌ی درخوري بدست نمي‌آيد. آيا عادلانه است، سرنوشت حوضه‌اي كه داراي چنين ظرفيت‌هاي بالقوه‌اي است؛ حوضه‌اي كه حاصلخيزترين دشت‌هاي هموار، زيارتگاه‌هاي پرشمار (به گفته‌ی يكي از خادمان امام‌زاده شهيد واقع در منطقه‌ی بسيار محروم خوراب، ميزان پرداخت نذورات زوّار به بارگاه آن تنها در سيزده روز نخست سال 1380، بيش از 400 ميليون تومان بوده است) و كهن‌ترين ابنيه و زادبوم‌هاي پرارزش تاريخي را در خود جاي داده است، اينگونه رقم بخورد؟! آيا سزاوار است در اين حوضه با مردمي برخورد كني كه ندانند روزنامه چيست؟ و پس از گذرِ 50 سال از عمر خويش، هنوز از محدوده‌ی 10 تا 20 كيلومتري زادگاهشان خارج نشده باشند! آيا سزاوار است روستايي دهرودي نداند كه فيروزآباد كجاست و چگونه شهري است؟! آيا شايسته است كه دست‌هاي كوچك كودكان پابرهنه‌ی جم و ريزي به چند دانه‌ی تخمه‌ی آفتابگردانِ اهدايي چنان چنگ بيندازند كه انگار با ارزشترين ماده‌ی غذايي عالم را در دست دارند؟ بر سرِ شاخص‌هاي توسعه‌ی انساني در اين حوضه چه آمده است؟ چرا مردمان “كنار‌تخته” به شهر و ديارشان عشق نمي‌ورزند؟ چرا بيشه‌زردي‌ها به كساني كه از همه‌چيزِ خود براي آباداني آبادبوم‌شان گذشته‌اند، چنين مي‌تازند؟! چرا اغلب نوجوانانِ هكاني به جاي ادامه‌ی تحصيل در مقطع متوسطه، در پي بهانه‌اي براي گلاويز‌شدن و بد وبيراه گفتن به هم هستند؟! چرا …      
این کودکان دیروز، امروز جوانانی هستند که ... آیا کسی خبری از آنها دارد؟!

آخرین لطیفه سال: سدها مانع تخریب محیط زیست می‌شوند!

اگر گفتید که چه شباهتی بین این کامیون با جریان سدسازی در کشور وجود دارد؟! - طرح از جام جم

       همین الان آبی که در دست دارید، زمین نهاده و جوابیه‌ی تاریخی شركت توسعه منابع آب و نيروي ايران  – وابسته به وزارت نیرو – را به روزنامه همشهری بخوانید تا بقیه‌ی روز را با خنده‌ای نمکین از این همه حماقت/نادانی/ … سرکنید (نقطه‌چین‌ها را خود می‌توانید بسته به میل و مناعت طبع‌تان پر کنید!).
      در این جوابیه می‌خوانیم که برای ساخت سد کارون 4 فقط 65 هزار درخت بلوط ناقابل را مجبور شده‌اند قطع کنند که بسیار اندک و قابل چشم‌پوشی است! به خصوص اگر بدانیم با این کار نگذاشته‌ایم 27 میلیون بشکه نفت خام بسوزد و کلی گاز گلخانه‌ای در فضا منتشر شود!
     روح فضای حاکم بر این جوابیه آدم را یاد استدلال‌های شعبان بی‌مخ محورانه‌ی آشنایی می‌اندازد که می‌گویند: ما مجبوریم آدم‌هایی که خوب نیستند را حذف کنیم تا مبادا جامعه را به انحراف بکشند! و هیچ کس هم جرأت ندارد بپرسد: چرا آدم ناخوب بوجود می‌آید و چرا تلاش نمی‌کنید تا بدها را خوب کنید؟ چرا باید راحت‌ترین راه ریختن خون باشد؟
اینجا نیز می‌خوانیم که سدسازی با وارد آوردن یه کمی تخریب، باعث می‌شود تا آدم بدها بهانه به دست‌شان نیافتد تا جنگل‌ها را خیلی تخریب و آسمان را یه عالمه آلوده کنند!
      مقایسه مطروحه در این پاسخ هم کاملاً طنازانه است!
     درست مثل آن که بگویید: اگر قرار بود فاصله تهران تا لندن را پیاده طی می‌کردید، باید n تعداد کفش پاره کرده و فلان سال هم در راه می‌بودید و حتا ممکن بود در راه لولوخرخره‌ها شما را بخورند، ولی در عوض ما شما را با درشکه‌ی تمام اتوماتیک در کمتر از شش ماه به مقصد می‌رسانیم!

کسی که به سدسازی افتخار کند، مانند همان بنده خدایی است که نمی داند کجا را دارد تبر می زند؟!

     آخر برادران عزیز!
    چرا ساخت سد و تولید انرژی از آن را با فعالیت به شدت مخرب و آلوده‌کننده نیروگاهی مقایسه می‌کنید؟ چرا برای ما نمی‌گویید که اگر دو هزار گیگاوات برق قرار بود از طریق پانل‌های خورشیدی و انرژی بادی تأمین شود، چقدر آلودگی به محیط تحمیل می‌کرد؟ چرا نمی‌گویید که مگر اروپایی‌های ابله مغز خر خورده‌اند که دارند 50 میلیارد یورو از پول نازنین‌شان را در صحرای آفریقا دود می‌کنند؟
     چرا برای ما از اثرات غیرقابل جبران سدسازی بر اراضی پایین دست نمی‌گویید؟ چرا از خطرات تغییر سامانه‌ی آب‌شناختی حوضه‌ی آبخیر کارون نمی‌نویسید؟ چرا تنش‌های اجتماعی بالادست و پایین‌دست را در نظر نمی‌گیرید و چرا یادتان می‌رود آن همه ریالی را که خرج می‌کنید تا سدی روزمینی را در سرزمینی بنا کنید که تبخیرش زبانزد بوده و سدهای زیرزمینی‌اش بی‌استفاده مانده است؟ اصلاً چرا از عملیات شاس در سفیدرود حرف نمی‌زنید؟!
    حرف‌های بیشتری هم البته می‌شود زد، منتها قرار بود فقط بخندیم، نه این که حرص بخوریم!

    در همین باره و از همین نویسنده:

   – حمله‌ي شديد معاون وزير جهاد كشاورزي به مافياي سدسازي در كشور!

   – كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري!

   – گزارشي از برپايي نخستين همايش ضد سد در ايران!

   – سدها، عامل افزايش ميزان تبخير در ايران و جهان

   – سد ؛ آخرين گزينه است نه اولين!

   – هشدار دكتر محمدرضا مقدم به سدسازان!

   – اگر تالاب‌ها را از دست دهيم …

   – سدها و توسعه

   – اکباتان ؛ سدی که ۵۰ میلیارد تومان اعتبار اضافی هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت کند!

   – تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!

   – پز روشنفکری ، سدسازی و رابطه با آمریکا!

خجیر را همچنان می‌خراشند و آب می‌اندازند!

تابلوی لرزان و مجروح پارک ملی خجیر در میان خرابه ها خود گویای همه چیز است!

    امروز به اتفاق همکارانم برای ارزشیابی طرح‌های پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران به پارک ملّی خجیر رفتم.
   تقریباً هر آنچه که دیدم تأسف‌بار و ناامید‌کننده بود؛ قابل تصور نیست که یکی از دیرینه‌ترین و پرمطالعه‌ترین پارک‌های ملّی کشور اینک در چنین شرایط یأس‌آوری به سر برد. تقریباً از همه جا صدای غرش غول‌های آهنی (بلدوزر) به گوش می‌رسید و چنان به جان دامنه‌های شکننده‌ی خجیر افتاده بودند که انگار در پی کشف مخفیگاه دشمنی خون‌ریز هستند.

صدای غالب لودرها و بولدوزرها صدای غالب خجیر است!

    ظاهراً سد ماملو در حال آبگیری است و بخشی از جاده‌ی خجیر به پارچین هم می‌رود زیر آب. بنابراین پیش از آن که جاده ناپدید شود، راه‌سازان مشغول ساختن جاده‌ای دیگر در بالادست هستند. امّا انگار یک جای کار می‌لنگد! یعنی یا آبگیری زودتر از موقع انجام شده و یا پروژه جاده‌ی جایگزین دیرکلنگ خورده که حالا همه را سراسیمه کرده است.

جاده پارچین در کنار سد ماملو که قرار است به زیر آب رود

    از طرفی در بستر رودخانه جاجرود (بالادست سد) هم بی‌مهابا مشغول جاروکردن و مکش شن و ماسه هستند؛ انگار مسابقه‌ای اعلام نشده برای تاراج بستر رودخانه درگرفته است.

ماشین آلات و تریلرها مشغول مکیدن شن و ماسه های بستر رودخانه جاجرود هستند!

    به رغم همه‌ی مناظر ناخوشایندی که برشمردم، این نهال سرو سیمین هم آنجا بود و حس و حالی عجیب را در من آفرید …

حرف‌ها را زده‌ایم؛ حالا هنگام عمل است!

این یادداشت در شماره 22 تیر 1388 روزنامه اعتماد ملی - ص 15 - منتشر شد.

     همیشه در مواجهه با هر چالشی – به ویژه در حوزه محیط زیست – این امید در نگارنده شکل می‌گیرد که شاید از پس این چالش و دشواری، قرار است که توجهی درخورتر به محیط زیست شده و جایگاه ملاحظات محیط زیستی به مرتبه‌ی سزاوارانه‌اش در سبد اولویت‌های راهبردی کشور بازگردد.
از همین رو، ماجرای طغیان ریزگردها در طول هفته‌ی جاری و قدرت‌نمایی ایشان در آسمان 18 استان کشور، برایم نویدبخش روزهایی طلایی و سبز برای طبیعت وطن است. چرا که تاکنون کمتر با چنین حجمی از خبرهای محیط زیستی و تفاسیر و تحلیل‌های علمی منتج از آن در صدر اخبار رسانه‌های دیداری و شنیداری و صفحات نخست روزنامه‌های پرشمارگان کشور مواجه بوده‌ایم.

این خودرو در تمام روزهای تعطیل - از دوشنبه تا پنج شنبه (18 تیر) در یکی از کوچه های سعادت آباد تهران متوقف بود و به خوبی می شود با استفاده از آن به برآوردی دست یافت که نشان می دهد چقدر خاک بر سر تهرانی ها ریخته شد؟

      امّا شوربختانه، این سکه یک روی دیگر هم دارد! این که چرا باید معضلات و بحران‌های محیط زیستی تا نزدیکی‌های کاخ پاستور و سعدآباد برسد تا ما دریابیم که باید برای یک بار هم که شده با عالی‌ترین مقامات کشورهای همسایه برای رفع معضلات محیط زیستی به گفتگو بنشینیم؟ مگر آنها که در اهواز و آبادان و ماه‌شهر و بوشهر و ایلام و سنندج و کرمانشاه و … زندگی می‌کنند، هموطنان ما نیستند؟ مگر مردم محروم میان‌کنگی که سالهاست در دشت سیستان مهمان همین گرد و غبار هستند، خون کم‌رنگ‌تری از ما دارند؟ پس چرا برای تحقق عملی و عینی شعار عدالت‌محوری هم که شده، محیط زیست را جدی نگیریم و به پایداری‌اش در گستره‌ی کشور نیاندیشیم؟ اصلاً مگر روح نهفته در اصل 50 قانون اساسی ما همین را به من و تو دیکته نمی‌کند؟

به مدد ریزگردهای عربی، می شد چشم در چشم آفتاب تهران دوخت - 18 تیر 1388

     اتفاقاً نخستین گروهی که از تخریب محیط زیست همواره در معرض بیشترین آسیب قرار داشته و دارند، همین اقشار آسیب‌پذیر و محروم هستند. بنابراین، دولت عدالت محور باید بیشتر از هر دولت دیگری در اندیشه‌ی حفظ محیط زیست برآید و کارمایه‌هایش را در این مسیر به قلیان و حرکت درآورد. نه این که وقتی پای احداث جاده‌ای در میان آمد؛ زمانی که خواستیم کارخانه‌ای را بسازیم و هنگامی که درصدد بنای یک سد جدید مخزنی برآمدیم، ماتریس‌های ارزیابی را به گونه‌ای تحلیل و ترسیم کنیم که بشود به راحتی گرایه‌های محیط زیستی را در پای مزیت‌های اقتصادی طرح‌ ذبح کرد.
    چنین است که امیدوارم این بار، توجه به حل ریشه‌ای معضل گرد و غبار فزاینده درکشور، از مرز مدیریت بحران گذر کرده و از منظر مدیریت پیش‌گیری بکوشیم تا مناسب‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها را در این حوزه سامان داده و مدیریت کنیم.

چه کسی فکر می کرد برج میلاد روزی شاخص آلودگی تهران باشد؟!

    نمونه‌برداری از ریزگردهای موجود در هوای کشور، تعیین منشا‌ء دقیق این ریزگردها – به تفکیک درون و برون کشوری –  تعیین سهم هر کشور در تولید این ریزگردها، یافتن دقیق محل‌های برداشت در داخل کشور و نیز کشورهای عراق، سوریه، عربستان، کویت، قطر و امارات متحده عربی و سرانجام بررسی مناسب‌ترین گزینه برای تثبیت زیست‌شناختی (بیولوژیک) عرصه‌ها و کانون‌های فعال فرسایش بادی، در شمار مهم‌ترین اولویت‌ها و دستور کار پیمان مشترکی باشد که از تعامل فرامنطقه‌ای کشورهای یادشده با محوریت ایران می‌تواند بوجود آید. پیمانی که درصورت شکل‌گیری می‌تواند علاوه بر مقاصد زیست‌محیطی، گامی استوار در مسیر نزدیکی دولت‌ها و ملت‌های منطقه محسوب شده و از دامنه‌ی کدورت‌ها بکاهد. چرا که وجود یک دشمن واحد در حوزه‌ی محیط زیست می تواند این پیام سبز را به همه‌ی مردم منطقه بازتاب دهد که: ما همه با هم هستیم و آماده‌ی مقابله با هر تهدیدی که پایداری زیستگاه مشترک‌مان را خدشه‌دار کند.
    در این میان، البته نباید نقش کشور ترکیه را نادیده گرفت. درحقیقت، ترکیه نیز با زدن سدهای متعدد بر سرشاخه‌های دجله و فرات، همان بلایی را بر سر این دو رودخانه و اراضی پایابش در دشت حاصلخیز بین‌النهرین آورده است که افغانستان بر سر هامون و صدام حسین بر سر هورالعظیم و خودمان بر سر گاوخونی و پریشان و طشک و بختگان و ارومیه و هورالهویزه و … آورده و می‌آوریم.
    درحقیقت، اگر قرار است که عرصه‌های تولید رسوب را مهار کرده و تثبیت کنیم، باید دولت‌های منطقه را ملزم کنیم تا حق‌آبه‌ی تالاب‌ها را بپردازند و بدین‌ترتیب از بوجود آمدن یا گسترش سطوح جدیدی برای تولید رسوب ممانعت به عمل آوریم. همچنین باید از گسترش دیمزارها در دامنه‌های پرشیب ممانعت آوریم و به بهای خودکفایی موقتی تیشه به ریشه‌ی پایداری منطقه نزنیم.

شرق راور - استان کرمان : حدیث مکرر غبار!

    واپسین نکته برمی‌گردد به تالاب‌های هورالعظیم و هورالهویزه که بیش از نیم میلیون هکتار از اراضی همجوار خود را متأثر می‌کنند. بررسی‌های دورسنجی نشان می‌دهد که دریاچه‌ی این تالاب‌ها یکی از مناطق رسوب‌گذاری توفان‌هایی بوده است که از سوی صحرای رب‌الخالی در عربستان سعودی سرچشمه می‌گرفته. اینک اما به دلیل خشک شدن این تالاب‌ها و محیط‌های آبی ارزشمند، نه‌تنها خاصیت مکش رسوب خود را از دست داده‌اند، بلکه با انباشت نهشته‌های ریزدانه‌ی حاصل، به همراه رسوبات بسیار ریز نمکی کف بستر خود، در هنگام وزش بادهای جنوب غرب به شمال شرق، بر وخامت و غلظت آلودگی هوا نیز می‌افزایند. رخدادی که مردم ایران بیشتر از هر زمان دیگری آن را در طول دومین و سومین هفته از تیرماه 1388 درک کرده‌اند. و البته خوزستانی‌های خونگرم دو سال است که آن را با پوست و خون خود تاب آورده‌اند.
    امید که این بار درس گرفته و به جای شعار دادن، عمل کنیم و بکوشیم تا چالش پیش رو را به فرصت و مزیتی ناهمتا بدل سازیم.

آهنگ كوثر: سدها محيط زيست را خراب، بيماري‌ها را تشديد و مردم را بي‌خانمان مي‌سازند!

دكتر سيد آهنگ كوثر   

     سيد آهنگ كوثر را همه مي‌شناسيم؛ دانشمندي شناخته‌شده در مقياسي بين‌المللي و پيشگام در حوزه مديريت منابع آب در سرزمين‌هاي خشك جهان. روزنامه اعتماد امروز – 18 فروردين 1388 –  گفتگويي خواندني و به شدت تأمل‌برانگيز و صريح با ايشان به عنوان پدر دانش آبخوانداري در ايران و جهان انجام داده است؛ گفتگويي با عنوان: “ما در پي ايجاد يک آرمانشهر کويري هستيمکه مي‌دانم خشم آب‌سالاران طبيعت ستيز را در وزارت نيرو و شركت‌هاي مهندسين مشاور وابسته به آن – بيش از پيش – برخواهد انگيخت و به همان نسبت ارادت طرفداران محيط زيست و فرزانگان ايران دوست را جلب خواهد كرد.
    نگارنده هم به همين بهانه يادداشتي را به رشته تحرير درآورده و پرسيده است كه چرا آن گونه كه سزاوار بوده، به شگرد آبخوانداري توجه بايسته نشده است؟!

آبخوانداري ؛ گزينه‌‌اي خردمندانه براي مقابله با خشكسالي در ايران

    بيش از دو دهه از تجربه‌ي اجراي شگردهاي نوين دانش آبخوانداري در كشور مي‌گذارد. بيش از دو دهه است كه سيّد آهنگ كوثر و يارانش فرياد مي‌زنند و زنهار مي‌دهند: در كشوري كه ميانگين تبخير سالانه‌ي آن افزون بر 2 متر است، سزاوارانه‌ترين تمهيد مديريتي براي انباشت مطمئن و پايدار آب، استفاده از مخازن زيرزميني يا همان آبخوان‌هاي درشت‌دانه است. همان آبخوان‌هايي كه دست‌كم در وسعتي معادل 14 ميليون هكتار از خاك ايران‌زمين شناسايي شده و قابل دسترس هستند. آبخوان‌هايي كه ظرفيت نگهداري آنها به مراتب بيشتر از مجموع 94 سد مخزني بزرگ ساخته شده و 105 سد بزرگ در دست احداث كشور است. و همان آبخوان‌هايي كه به راحتي قادرند تا 4 ميليارد مترمكعب «هرزآب» كشور را به «آبي ناب و گوارا» بدل سازند. آبي كه نه نيش جان، كه نوش جان باشد و ديگر هيچ ايراني هموطني از نهيب سيل‌گونه‌ي آن نهراسد و به راستي نعمت باشد تا نقمت!
    پرسش اين است كه پس چرا همچنان ساخت سدهاي مخزني بايد در كشور دست بالا را داشته باشد؟ چرا سيل‌ها همچنان بايد سرمايه‌هاي آبي خاكي و انساني اين بوم و بر مقدس را در خود فرو برد؟ و چرا آبخوانداري آن گونه كه بايسته بود، هنوز نتوانسته است به جايگاه درخور خويش در سامانه‌ي اولويت‌هاي راهبردي مديريت آب كشور دست يابد؟
    آبخوانداري، به شهادت جوايز متعدد بين‌المللي كه تاكنون نصيب مبتكر ايراني‌اش كرده است و به شهادت ده‌ها دانشجو و علاقه‌مندي كه از كشورهاي مختلف جهان به سوي گربايگان فسا آمده و مي‌آيند تا در محضر استاد آهنگ كوثر از رموز اين شگرد ساده امّا كارساز و ارزان قيمت آگاه شوند؛ اين توانايي را دارد تا ضريب مقاومت كشور را در مواجهه با رخداد سيل‌هاي حادثه‌خيز و خشكسالي‌هاي درازمدت افزايش دهد. آبخوانداري مصداق بارز «فرآيند كشف و بومي‌كردن توانايي به منظور استفاده از ظرفيت¬هاي تاريخي (يعني ابزاري براي تحقق توسعه‌ي واقعي) تلقي مي‌شود» و از همين روست كه در آستانه‌ي هزاره‌ي سوّم ميلادي از سوي سازمان خواربار كشاورزي ملل متحد (فائو)، به عنوان راهي براي نجات 800 ميليون انسان گرسنه‌ي جهان از سوء تغذيه مورد تأييد قرار گرفته است؛ امّا شوربختانه همچنان آبخوانداري از كمبود اعتبار براي اجرايي شدنش در مناطق مستعد كشور رنج مي‌برد. آيا به نظر شما عجيب نيست كه همواره براي يافتن منابع مالي يك هزار ميليارد توماني اين پروژه با نفس تنگي روبرو مي‌شويم، امّا به راحتي حاضريم چندين برابر آن را در جبران خسارت‌هاي وارد آمده ناشي از سيل و خشكسالي به آسيب‌ديدگان بپردازيم؟
    راستي چرا براي دولت‌ها همچنان آموزش فنون ماهيگيري سخت‌تر از اهداي ماهي به شهروندان‌شان است؟! كافي است به ياد آوريم كه فقط در طول چهار سال 80-1377، خشكسالي بيش از 62 هزار ميليارد ريال (نزديك به 9 برابرِ هزينه‌ي مورد نياز براي آبخوانداري) به كشور خسارت زده است. و كافي است باز هم به ياد آوريم كه خسارت‌هاي سال گذشته ناشي از خشكسالي به كشور از مرز 13 ميليارد دلار هم گذشت!
    اميد كه سرانجام بتوان روزي را ديد كه ايرانيان با بهره‌گيري عملي از تجربيات آهنگ كوثر، دست‌مريزادي جانانه به اين پير عرصه‌ي منابع طبيعي كشور گفته و بدين‌ترتيب حرمتش را پاس دارند. چرا كه پاس حرمت كوثر، پاس حرمت دانش است.

برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن

روز جهاني مقابله با سدسازي

     به همت گروهي از ايرانيان علاقه‌مند و سبزانديش در انجمن كوهنوردان ايران و جمعيت زنان مبارزه با آلودگي محيط زيست شاخه‌ي تنكابن، همزمان با روز جهاني مقابله با سدسازي و حفاظت از رودخانه‌ها (14 مارس)، در بيست و چهارمين روز از اسفندماه سال جاري، همايشي در سالن اجتماعات فرهنگسراي ارشاد شهرستان تنكابن برگزار خواهد شد.
    علاقه‌مندان مي‌توانند براي آگاهي بيشتر به تارنماي «دوستداران ميراث فرهنگي و محيط زيست ايران» مراجعه فرمايند.

البته عنوان فارسي پوستر در برگردان فارسي وفادار نمانده است!

     گفتني آن كه سابقه‌ي برگزاري اين آيين جهاني به 12 سال مي‌رسد و هم‌اكنون بر شمار حاميان اين مراسم در اغلب كشورهاي جهان به طرز چشمگيري اضافه شده است.

Taking Action for Rivers on March 14

 

 

    براي آگاهي بيشتر مي‌توانيد از تارنماي رسمي اين آيين بهره ببريد.

تظاهرات مخالفان سدسازي در چين

    به اميد روزي كه عملاً سدسازي به عنوان آخرين گزينه در مديريت آب كشور مطرح شده و تا ارزيابي دقيق بازخوردهاي سدهاي احداث شده‌ي كنوني، ديگر شاهد افتتاح سد مخزني بزرگ جديدي نباشيم.

مهم‌ترین دلایل شتاب بیابان‌زایی در ایران

     همزمان با نزدیک‌شدن به هفته‌ی منابع طبیعی، بسیاری از علاقه‌مندان به طبیعت در هر دو بخش دولتی و مردم‌نهاد می‌کوشند تا  با برگزاری نشست‌های گوناگون و آیین‌های درخور این هفته، تا آنجا که می‌توانند بر اهمیت حفظ مواهب طبیعی سرزمین مادری تأکید ورزند. از همین رو، تا ساعاتی دیگر، رهسپار نگین سبز وطن، گیلان عزیز هستم تا در تالار اجتماعات دانشکده‌ی منابع طبیعی گیلان، واقع در شهرستان صومعه سرا، به ایراد سخنرانی با عنوان: «مهم‌ترین دلایل شتاب بیابان‌زایی در ایران» بپردازم. در این مراسم که به پیشنهاد جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست گیلان و حمایت و همکاری برخی از نهادهای دولتی و دانشگاهی منطقه برگزار می‌شود، علاوه بر نگارنده، همکار عزیزم، مصطفی خوشنویس نیز در باره‌ی اهمیت حفظ درختان کهنسال و جایگاه این آیه‌های ارزشمند خلقت در خزانه‌ی غنی طبیعت وطن سخن خواهد گفت.

مراسم، رأس ساعت 16:30 روز شنبه، 10 اسفند 1387 آغاز خواهد شد.

     در اینجا، خلاصه‌ای از سخنرانی خویش را برای آگاهی خوانندگان عزیز تارنمای مهار بیابان‌زایی منتشر می‌کنم.

سخنرانی محمد درویش در دانشکده منابع طبیعی گیلان - 10 اسفند 1387

     بیابان‌زایی، بیش از 10 هزار سال قدمت دارد. یعنی درست از زمانی که بشر زندگی شبانی را به کنار نهاد و با کشف کشاورزی، آموخت که چگونه می تواند به جای تعقیب و شکار غذا، مایحتاج خویش را از زمین بدست آورد و سکنی‌گزین شود. به دیگر سخن، شايد حکايت تلخ بيابان­زايی را بتوان از آنجا آغاز کرد که يکی از اهالی زمين به نام انسان، توانست گوی سبقت را از ديگر موجودات زنده‌ی زمينی بربايد و شمارِ خويش را با شتابی گيج­کننده افزايش دهد، آدمی، آنگاه که متوجه‌ی اين رشد حيرت­انگيز شد، چاره­ای نداشت تا اشتباه دوّم را نيز مرتکب شده و تصميم بگيرد از کوتاه­ترين راه و در کمترين زمانِ ممکن، دهان‌های گرسنه را به هر قيمتی سير کند. بر پايه‌ی يکی از جديدترين مطالعات ديرين­شناسی خاک[1]، آشکار شده که فرايند بيابان­زايی ناشی از فشارهای انسانی در يونان باستان، از پيشينه­ای دست­کم 4500 ساله برخوردار است[2] و اين فرايندها، نه­تنها بر حاصلخيزی اراضی کشاورزی اثر گذاشته که در درازمدت، گرايش اقليمی منطقه را نيز به سوی خشکی بيشتر سوق داده است؛ چنانچه همان مطالعات ثابت کرده است که ميانگين سالانه‌ی ريزش‌های آسمانی يونان باستان در سرزمين‌های با ارتفاع کمتر از 1000 متر، به 932 ميلي‌متر می­رسيده است (Retallack، 2001). اين واقعيت، يعنی اثر متقابل بيابان­زايی در تشديد روند تغيير اقليم و گرم­تر شدنِ سرزمين‌های متأثر از آن را پيشتر Hulme  و Kelly  (1997) نيز در آفريقا به اثبات رسانده بودند[3].

   در سال 1987 ميلادی، گزارشی با عنوان « آينده‌ی مشترک ما[4]» توسط دانشگاه آکسفورد منتشر شد که به رغم گذشت حدود 22 سال، هنوز چيزی از استحکام و اعتبارِ بينش حاکم بر روح کلمات آن، کاسته نشده است؛ در آن گزارش می­خوانيم: « زمين يکی است، ولی جهان يکی نيست؛ همه‌ی ما برای ادامه‌ی حيات خويش به يک بوم­سپهر متکی هستيم، با اين همه هر جامعه و هر کشور در تلاش برای بقا و سعادت خويش است، بدون آنکه به تأثير تلاش خود بر ديگران چندان توجهی داشته باشد. »              

   و اگر ادعا شود روند کماکان شتابناک جريان بيابان­زايی در آغازين سال‌ها از هزاره‌ی سوّم ميلادی شاهدی است بر درستی گزارش آکسفورد، به نظر نمی­رسد سخنی به گزاف گفته شده باشد. ميليون‌ها انسان آشکارا در معرض نيستی قرار گرفته­اند؛ مالاريا هنوز بيش از يک ميليون نفر را در سال از پا درمی­آورد[5]؛ يک ميليون نفری که اغلب در آسيب­پذيرترين سرزمين‌های متأثر از بيابان­زايی در آفريقا زيست می­کنند. اما بشر متمدن و دانای شمالی، به جای چشم دوختن به چنين بحران‌های آشکاری در خارج از مرزهای خويش، کماکان با سماجتی تأسف­بار، با دو برابر کردنِ توليد دی اکسيد کربن در طول فقط سه دهه‌ی گذشته[6]، در انديشه‌ی دوام و سعادت انحصاری خويش است! آيا طغيانِ هر از چندگاهِ  ويروس‌های ناشناخته­ای نظير HIV  يا سارس و … خود دليلی بر صحت درونمايه­های انگيزشی دريافت آکسفورد نيست که همه‌ی ما برای ادامه‌ی حيات خويش به يک بوم­سپهر متکی هستيم؟ و آيا می­توان به ادعای برقراری امنيتی پايدار، تنها در بخشی از زمين، دلخوش کرد؟[7]

    در ایران نیز، با وضعیتی به مراتب ناپایدارتر از متوسط جهانی مواجه هستیم. چرا که اغلب مناطق کشور در قلمرو سرزمین‌های خشک و نیمه‌خشک جای گرفته و از شکنندگی زیاد و توان برگشت‌پذیری اندکی برخوردار هستند. افزون بر تنگناهای اقلیمی، به گمانم، آنچه را که باید به عنوان متهم ردیف نخست در تشدید روند بیابان‌زایی در ایران معرفی کرد، نه فقر اقلیمی و نه فقر اقتصادی، که فقر دانایی است؛ فقر که با دو اهرم ویرانگر خویش (فقر مدیریتی و فقر فرهنگی)، بیشترین آسیب را به پایداری محیط زیست ایران وارد ساخته است.


[1] Paleopedology

[2] افلاطون، کهن­نابغه‌ی برجسته‌ی يونانی، در رساله‌ی خويش با عنوان «آتن فرسوده» تصريح دارد که فرايندهای تخريب سرزمين در يونان باستان ممکن است از قدمتی 10 هزارساله برخوردار باشند (Moore.و همکاران، 1996). برای آگاهی بيشتر نگاه کنيد به درويش (1381).

[3] برای آگاهی بيشتر، نگاه کنيد به درويش (1379).

[4] Our common future (به نقل از: پرزدکوئيار، 1996).

[5] همشهری، ش 3033 ، ص 5.

[6] همان.

[7] در اصول نهم و دهم از منشور پارک فناوری پرديس آمده است: «ما محيط زيست را يک سرمايه‌ی ملّي و حفظ آن را يک وظيفه‌ی اساسي مي­دانيم… ما به همسايگان خود ارج مي­­گذاريم و با آنان برادر و مهربان خواهيم بود … همکاري، استراتژي آينده ما است. توسعه‌ی علم و فناوري پيشرفته با همکاري عجين شده است. ما در راستاي افزايش توانمندي‌هاي خود، به همکاري‌هاي بين­المللي به عنوان يک اصل غير قابل اغماض مي­نگريم و علاقه­مند هستيم با تمامي شرکت‌ها و مراکز فناوري در جهان ارتباط و همکاري تنگاتنگ داشته باشيم

نصیحت‌ها و هشدارهای معاون جدید وزیر نیرو به خودش!

«ایزدان گاهی راه درست را از پنجره اشتباهات ما به ما نشان می‌دهند. ما باید آن راه‌ها را پیدا کنیم

کوروش کبیر، ص 164 از کتاب مدیریت کوروش بزرگ اثر گزنفون

 

    دیروز سخنان معاون جدید وزارت نیرو در امور آب را در روزنامه همشهری می‌خواندم و در همان حال حیرت زده از خود می‌پرسیدم: چرا عالی‌ترین مقام مدیریت آب کشور برای توجیه اهمیت حوزه‌ی تحت مسئولیتش باید ناچار باشد به آمار سازمانی اتکا کند (بانک جهانی) که علی‌القاعده خود آن سازمان، آمارهایش را بر اساس اطلاعات رسمی نهادهای متولی آب در هر کشور تنظیم و منتشر می‌سازد؟!

محمدرضا عطارزاده - معاون وزیر نیرو

     و از آن جالب‌تر آن که چرا مسئولین ما عادت کرده‌اند، توپ را پیوسته به زمین حریف اندازند و به نصیحت خود بپردازند؟! «محمدرضا عطارزاده در جمع خبرنگاران گفت :بانک جهانی کاهش منابع آب شرب ایران را 6.3 برابر نرم جهانی اعلام کرده است، در این راستا برای مقابله با خشکسالی احتمالی سال آتی همه مسئولان حوزه آب کشور باید پیوند خود را با مردم افزایش دهند و مدیریت مورد نیاز را اعمال کنند.»

     می‌ماند چند نکته کوچک!

   اول این که سازمان مدیریت منابع آب کشور (تماب) میانگین سالانه‌ی آب در دسترس ایران را 140 میلیارد متر مکعب محاسبه کرده است. مسئولین وزارت نیرو هم بارها اعلام کرده‌اند که سهم آب شرب 70 میلیون ایرانی، چیزی بین 3 تا 4 میلیارد متر مکعب در سال است.

   بنابراین حتا اگر ما با یک خشکسالی بی سابقه روبرو شده و 90 درصد از آب قابل استحصال خود را در یک سال فرضی هم از دست دهیم، باز هم آنچه می‌ماند، چندین برابر نیاز آشامیدنی ایرانیان است! این در حالی است که بدبینانه‌ترین برآوردها حکایت از آن دارد که وضعیت ریزش‌های آسمانی کشور در سال آبی گذشته و پیش رو، چیزی بین 40 تا 60 درصد کاهش را نسبت به میانگین‌های سالانه نشان می‌دهد.

     پرسش این است:  چرا مردم را از جیره‌بندی آب می‌ترسانیم؟!

    دوم این که اگر واقعاً همه به این نتیجه رسیده‌ایم که منابع آب شرب کشور با بحران روبرو شده است، چرا برای کاهش هدررفت 30 درصدی آب شرب از کلان‌شهرهای کشور اقدام اصولی انجام نمی‌گیرد؟ یادمان باشد که میزان هدررفت از شبکه لوله‌کشی شهر تهران، دقیقاً برابر با کل گنجایش دریاچه سد کرج است! حتا در شهرستانی مانند زنجان هم، بیشترین عامل هدررفت آب، سامانه‌ی فرسوده و غیراصولی لوله‌کشی شهری است و نه میل به مصرف بیش از حد شهروندانی که معمولاً همه کاسه کوزه‌ها را بر سر آنان می‌شکنیم!

    حقیقت این است که مدیریت کلان  آب در کشور ما، سالهاست به جای پرداختن به ریشه‌ها و کمک به افزایش رانده‌مان آبیاری در بخش‌های شرب، صنعتی و کشاورزی، کوشیده است تا محلل خواهش‌های سیاسی و اجتماعی فلان مقام دولتی و استانی یا  نماینده مجلس باشد و هرگز از توان علمی و مهندسی بدنه کارشناسی خویش به نفع منافع ملّی کشور آنچنان که شایسته بوده، سود نبرده و معمولاً این منافع بخشی بوده که دست بالا را داشته است. کیست که نداند جانمایی بسیاری از سدهایی که در طول دو دهه‌ی اخیر در کشور ساخته شده است، بیشتر از آن که مبتنی بر ملاحظات کارشناسی و ارزیابی‌های دقیق محیط زیستی باشد، بر مبنای نیازهای دولت‌سالاران حکومتی چیدمان یافته است؟

بحران آب یا بحران مدیریت بر آب؟!

    اگر غیر از این است، جناب عطارزاده‌ی عزیز بیا و برای ما بگو: چرا در حالی که بیش از شصت درصد از طرح‌های آب کشور به صورت نیمه‌کاره مانده است، باید صحبت از ساخت افزون بر یکصد سد بزرگ مخزنی جدید شود؟

    در همین ارتباط یک سند تاریخی در مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی وجود دارد که ردپای بیماری نهفته در آن در پیش‌نویس قانون بودجه سال 1388 خورشیدی هم آشکارا نمایان است: «وضعيت به گونه‌اي است كه مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي را واداشت تا در بررسي بودجه‌ی سال 1381 كل كشور، پيشنهاد حذف بند الف تبصره‌ی 18 را با اين استدلال مطرح كند:  اختصاص 500 ميليارد ريال به توسعه‌ی منابع آب، اگر چه به ظاهر مطلوب است، اما تأمين هزينه‌ی آن توسط وزارتخانه‌هاي ذي‌ربط، منجر به شروع صدها طرح سدسازي جديد در كشور خواهد شد كه اتمام آنها سال‌ها طول مي‌كشد و هزينه‌هاي زيادي را به كشور تحميل مي‌كند(همشهري اقتصادي، ش 2653، ص 11)

    همین روز گذشته – 3 اسفندماه 1387 – رییس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در گفتگو با شبکه خبر به انتقاد از دولت برخواست که چرا عناوین بیش از 200 طرح جدید را با بودجه نازل 500 میلیارد تومانی به مجلس ارایه کرده‌اید تا میراثی گران برای دولت‌های آینده باقی گذارید؟!

    چرا وقتی نرخ فرسایش خاک در کشور، 6 برابر میانگین جهانی آن است، سد مخزنی روزمینی در اولویت ساخت قرار می‌گیرد تا رسوب بیشتری در خود ذخیره کند؟

   و چرا حدود 90 درصد از آب تنظیم‌شده‌ی خود را باید در اختیار بخشی قرار دهیم (بخش کشاورزی) که هنوز نتوانسته میانگین بازده آبیاری خود را حتا به 40 درصد برساند؟!

    خواستم بگویم: ما آب کم نداریم، مدیریت حاکم بر آب کم داریم!

همین.

 

من به آنان گفتم:

آفتابي لب درگاهِ شماست

كه اگر دربگشاييد، به رفتار شما مي‌تابد

و به آنان گفتم:

در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است

كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند

پي گوهر باشيد …

                                                    سهراب سپهري

 

    بیشتر بخوانید:

–         خبرگزاری فارس: هدررفت آب در آبياري سنتي 70 درصد است!

–         رسول زرگر: جلوگیری ازهدررفت 30 درصدی آب محقق نشد!

–        جام جم آنلاين: رسول زرگر معاون (وقت) وزير نيرو در امور آب و آبفا گفت : ميزان هدر رفت آب در کشور 28  تا 30 درصد است در حالي که در دنيا 9 تا 12 درصد را معقول مي‌دانند.

–         فرسودگي شبكه آب رساني در روستاهاي استان خراسان، هدررفت آب را افزايش داده است.

–         500 ميليارد ريال خسارت هدررفت آب زنجان!

–         خطر سهميه بندي آب در تهران جدي است

 

     از همین نویسنده:

–         آيا سدسازي، نخستين اولويت راهبردي مديريت آب كشور است؟

–         آبخيزداري ؛ به عنوان رويكردي انسجام‌بخش

–         تحليلي بر محدوديت‌هاي كشور از منظر اندوخته‌هاي آبي

–         ارسنجان ؛ آخرين قرباني توسعه‌ي ناپايدار (البته تا امروز)

–         تأملي در يكي از مجادله‌خيزترين جستارها در آبخيزداري!

–         سندي انكارناپذير در تأييد تشديد بيابان‌زايي در دشت مسيله‌ي قم

–         اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

–         نخستین همایش ضد “سد” در ایران – 1

–         گزارش نخستین همایش «ضد سد» در ایران – بخش دوم

–         شواهدي از هدررفت كارمايه در ايران!

–         درس تلخی که باید از چین بیاموزیم!

تازه‌ترین اتهام به مخالفان سدسازی در ایران!

روزنامه خراسان، اخیراً گزارش نسبتاً مفصلی را به همت محسن داوری، گزارشگر دفتر بجنورد – خراسان شمالی – آن روزنامه تدارک دیده که مطالعه‌ی آن را به طرفداران و مخالفان سدسازی در کشور توصیه می‌کنم. البته مطابق معمول، برخی از فرازهای طرح شده در این گفتگو‌ها – از جمله بخشی از نظرات نگارنده – واجد مصلحت انتشار! قرار نگرفت؛ امّا خوشبختانه خود جناب داوری مشروح آن را در تارنمای شخصی‌شان منتشر کرده‌اند. نکته‌ی جالب در این گزارش اتهام حیرت‌انگیزی است که از سوی محمد علایی، مدیرعامل شرکت سهامی آب منطقه‌ای خراسان شمالی متوجه مخالفان سدسازی بی‌رویه شده است! ایشان در پاسخ خبرنگاری که از وی می‌پرسند: «آیا قبول دارید كه سدسازی نوعی فعالیت بیابان زاست؟» به صراحت پاسخ می‌دهند: «این یك بحث روشنفكرانه است كه منشاء آن هم آمریكاست!»
البته نظیر چنین سخنانی را پیش‌تر از سوی وزیر برکنار شده‌ی کشور، عوضعلی کردان و نیز معاون اول رییس جمهور، وزیر پیشین راه و چندین مقام دولتی دیگر شنیده‌ایم؛ اما حیرت نگارنده وقتی بیشتر می‌شود که که خود جناب علایی اعتراف می کند که سد‌سازی به دلیل دست‌اندازی‌هایی که در نظام طبیعی به وجود می‌آورد، نمی‌تواند به طور مطلق خیر باشد!»

به هر حال، گزارش 23 دی ماه 1387  روزنامه خراسان – شماره 117176 – را با عنوان : «سدسازی از دیدگاه موافقان و مخالفان» می‌توانید در این نشانی مطالعه کنید و یا اصل گزارش را با عنوان: «سد سازی؛ از افتخار تا تردید» در تارنمای شخصی خبرنگار سختکوش بجنوردی، جناب محسن داوری عزیز پیگیری فرمایید.

مؤخره:

بسیار مایلم بدانم که چگونه ممکن است در دولتی که حامی اصل 50 قانون اساسی است و دست‌کم دو نهاد قدرتمند آن برای پاسداری و حراست از این اصل مترقی موجودیت یافته‌اند؛ گرایه‌های محیط زیستی و حساسیت نسبت به خطرات تخریب منابع طبیعی تا این حد از سوی برخی از مدیران میانی و ارشد دولتی به سخره گرفته شده و حتا طرفداران محیط زیست را مزدورانی بیگانه‌پرست بینگارند و بپندارند؟!

آیا کسی هست که مرا یاری دهد؟

فضيلت برنامه‌هاي توسعه در چيست؟!

 روز گذشته، دو روزنامه اعتماد ملّي و اعتماد نيز، گزارش‌هاي نسبتاً مفصل و جامع‌تري را از هم‌انديشي شنبه‌ي گذشته بين منتقدين و مديران سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور منتشر كردند. ضمن تشكر از درج اين دو گزارش ارزشمند، از آنجا كه امكان لينك دادن به گزارش اعتماد ملي وجود ندارد، متن كامل آن را مي‌آورم. همچنين گزارش اعتماد را با عنوان: «ناپايداري 100 ميليون هکتار از اراضي کشور، حقيقت تلخ مرگ طبيعت در ايران» را مي‌توانيد در اين نشاني بخوانيد.

گزارش روزنامه اعتماد ملي - 24 دي 1387

گزارش مفصل روزنامه اعتماد ملي از هم‌انديشي منتقدين و مديران منابع طبيعي كشور

     يك عضو هيات علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع هشدار داد: 15 متر افت آب‌هاي زيرزميني در 30 سال گذشته

     صدور مجوز‌هاي پي‌درپي براي احداث پالا‌يشگاه و پتروشيمي و كارخانه‌هاي خودروسازي در سه استان شمالي و در حريم امن جنگل‌ها و تالا‌ب‌هاي شمال كشور و تشديد فعاليت‌هاي معدن‌كاوي، راهسازي و سدسازي در جنگل‌هاي باستاني شمال كه اين روزها به نقطه اوج رسيده و اعتراض بسياري از كارشناسان و محققان را برانگيخته سرانجام واكنش سازمان جنگل‌ها و مراتع را برانگيخت. به نحوي كه اين سازمان براي نخستين‌بار فضاي يك مناظره كارشناسي را براي متخصصان و كارشناسان منتقد با مديران اين سازمان فراهم كرد و از جمعي از خبرنگاران تخصصي حوزه منابع طبيعي نيز براي ارائه پرسش‌هاي انتقادانه دعوت كرد.

    هر چند در اين ميزگرد مديران و معاونان سازمان جنگل‌ها كمتر به پرسش‌هاي مطرح‌شده پاسخ دادند اما همين كه انتقادات كارشناسي را شنيدند و برخي از تخريب‌هاي صورت‌گرفته در عرصه‌هاي ملي را تاييد كردند نقطه‌عطفي بود هم براي خبرنگاران و هم براي كارشناسان كه از اين پس اگر انتقادي هم صورت مي‌گيرد، ديگر كمتر مسوولي را مي‌توان در اين حوزه يافت كه اساسا ماهيت اين گزارش‌ها را انكار كند. اين ميزگرد كارشناسي نشان داد كه سازمان جنگل‌ها علي‌رغم اينكه هنوز هم تا رسيدن به شرايط آرماني فاصله بسيار دارد اما حداقل مديران آن گوش شنوا براي استماع انتقادات رسانه‌ها و كارشناسان دارند تا شايد بخشي از اين پيشنهادها و انتقادها را با برنامه‌هاي مديريت خود پيگيري كنند. آنچه در ذيل مي‌آيد بخشي از گزارش اين جلسه است كه به صورت اختصار تشريح شده است.
كانت معتقد است فضيلت چاقوي جراحي در تيز بودنش است بنابراين فضيلت برنامه‌هاي توسعه يك كشور هم در سياست‌ها و برنامه‌هاي حفظ محيط زيست است.>  اين بخشي از سخنان محمد درويش، ‌عضو هيات علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها است كه طي چند ماه گذشته از جمله كارشناساني بوده كه عموما با درج مطالب علمي و زيست‌محيطي در رسانه‌ها و سايت شخصي خود به بيان ديدگاه‌هايش درباره منابع طبيعي كشور پرداخته است. وي كه به‌شدت از سياست‌هاي جاري كشور در بخش منابع طبيعي و محيط زيست انتقاد مي‌كرد در نشست هم‌انديشي كارشناسان و مديران سازمان جنگل‌ها با ذكر آمار به بيان تنها گوشه‌اي از فجايع زيست‌محيطي كشور مي‌پردازد. درويش در اين جلسه خاطرنشان كرد: بر اساس گزارش كميته ملي توسعه پايدار 100 ميليون هكتار از اراضي كشور هم‌اكنون در شرايط ناپايدار قرار دارد به طوري كه نرخ فرسايش خاك بين 2 تا 5 ميليارد تن در سال برآورد و اعلا‌م شده است و از آنجا كه مساحت كشور چيزي در حدود 2/1 درصد خشكي‌هاي جهان است پس مي‌توان نتيجه گرفت كه 7/7 درصد از شست‌وشوي خاك جهان تنها در كشور ايران اتفاق مي‌افتد و اين در شرايطي است كه نرخ فرسايش خاك را تنها 2 ميليارد تن در سال درنظر بگيريم.  به گفته وي هم‌اكنون 80 درصد آبخوان‌هاي كشور با تراز منفي مواجه هستند و با توجه به ميزان آبي كه هم‌اكنون از عمق زمين استخراج مي‌شود عمق فاجعه به مراتب بدتر از اين است.
    وي مي‌افزايد: حال اگر در نظر بگيريد هر ساله فقط يك متر از عمق آبخوان‌ها كم شود و مساحت آبخوان‌هاي كشور را نيز يك ميليون هكتار در نظر بگيريم يعني هر ساله يك ميليارد متر مكعب آب سفره‌هاي زيرزميني را از دست مي‌دهيم. درويش اظهار داشت: بر اساس گزارش ديگري كه موسسه نشنال‌جئوگرافيك در 22 سپتامبر سال 2008 اعلا‌م كرده دانشمندان با استفاده از فناوري سيستم اطلا‌عات جغرافيايي GIS و سنجش از راه دور به اين نتيجه رسيدند كه از سال 1971 تا 2001، حداقل 15 متر از سطح آب‌هاي زيرزميني در ايران كاهش پيدا كرده است و اين افت شديد سفره‌هاي آب زيرزميني علا‌وه بر ايران در بخش‌هايي از چين و كاليفرنيا نيز در حد بحراني گزارش شده است. حال توجه داشته باشيد كه در همين دشت ورامين هر سال 2 متر سطح آبخوان پايين مي‌رود و در همدان و قهاروند و كبودرآهنگ در طول 10 سال اخير 4 متر از سطح آبخوان‌هاي منطقه كاسته شده است كه نتيجه آن ايجاد فروچاله‌هاي بزرگ در اين منطقه است.
   درويش با اشاره به سير قهقرايي محيط زيست ايران به تشديد روند انقراض گونه‌هاي جانوري و گياهي پرداخت و گفت: هم‌اكنون از 1028 گونه اندميك گياهي ايران، هزار گونه در فهرست سرخ آي‌يوسي‌ان قرار گرفته است. مگر نه اينكه همين چند وقت قبل بود كه معاون وزير جهاد كشاورزي اظهار داشت نيمي از سكونتگاه‌هاي روستايي كشور از سكنه خالي شده و ساكنان آن به ديگر مناطق مهاجرت كردند و اين همه نشان از روند قهقرايي محيط ‌زيست ايران دارد. اينكه در بين 148 كشور جهان از نظر شاخص‌هاي پايداري محيط زيست در پله 132 جهان قرار مي‌گيريم زنگ خطري است كه بايد به ما حق بدهيد تا نگران محيط زيست كشور باشيم و ‌اين نگراني را يا بايد به سازمان جنگل‌ها بگوييم يا به سازمان محيط زيست كه خوشبختانه وضعيت سازمان جنگل‌ها و مراتع حقيقتا بسيار بهتر از سازمان محيط زيست است چرا كه حداقل اين سازمان فجايع را كمتر انكار مي‌كند. پس وقتي صحبت‌هايي با يك رسانه مي‌شود اگر مسوولا‌ن مربوطه به خوبي از منابع طبيعي و محيط زيست دفاع كنند، بسياري از اين مسائل حل مي‌شود اما متاسفانه كمتر چنين چيزي را شاهديم.
   وي افزود:‌ببينيد وقتي رئيس‌جمهور در سفر استاني خود در مشهد اظهار مي‌دارد كه منابع طبيعي نبايد سد راه توسعه شود من مقصر را رئيس‌جمهور نمي‌دانم. من مقصر را وزير جهاد كشاورزي و سازمان جنگل‌ها و مراتع مي‌‌دانم كه اينچنين القا كرده‌اند. حتي آقاي فرود شريفي، ‌رئيس سازمان جنگل‌ها و مراتع سال گذشته در هفته منابع طبيعي اظهار داشتند اگر قرار باشد ملا‌حظات زيست‌محيطي رعايت شود، پس بايد همه كشور تعطيل شود! پرسش من اين است كه چرا فرود شريفي، عالي‌ترين مقام اجرايي صيانت از منابع طبيعي كشور بايد همان پنداري را داشته باشد كه يك طبيعت‌ستيز توسعه‌گرا دارد؟ چرا وقتي موضوع قطع درختان كهنسال چندصدساله در گيلا‌ن اتفاق افتاد آقاي فرود شريفي با يك موضعگيري ضعيف اظهار داشت كه اگر در ملك شخصي بوده، اشكالي ندارد. اين درختان ميراث چندين و چند ساله طبيعت اين سرزمين و نسخ خطي ارزشمندي است كه گنجينه‌اي از ژن‌هاي ناشناخته را در خود دارند. چرا بايد 30 درصد از رويشگاه‌هاي ارزشمند حرا در ناي‌بند عسلويه را به خاطر توسعه بي‌ضابطه صنايع نفت و گاز از دست دهيم؟ در كدام كشور دنيا اينچنين با طبيعت برخورد مي‌شود؟ پس به ما حق بدهيد كه در اين موارد نگران باشيم.
    برنامه‌ريزي سرزمين در دولت جديد هم تحقق نيافت
    از سوي ديگر دكتر شريعت‌نژاد، قائم‌مقام سازمان جنگل‌ها و مراتع گفت: مديريت منابع طبيعي به شكل موجود مطلوب نيست و اين از ديد هيچ‌كس پنهان نيست. نظام بايد براي سرزمين برنامه‌ريزي كند و بهترين نسخه‌هاي مديريتي را براي عرصه‌هاي خود بريزد. اما در كشور ما علي‌رغم تلا‌شي كه حتي آقاي احمدي‌نژاد داشتند كه نهايتا به انحلا‌ل سازمان مديريت ختم شد باز هم به اين مهم دست پيدا نكردند. از سوي ديگر تهاجمات ديگر دستگاه‌ها به منابع طبيعي هم موجب نگراني ما و همه كارشناسان و اساتيد شده است و اين انتظار بي‌جايي است اگر توقع داشته باشيم اساتيد و دلسوزان نسبت به اين تخريب‌ها بي‌تفاوت باشند ولي انتظار داريم كه آنها به ما كمك كنند. ما بايد از مشاركت مردم استفاده كنيم و شرط هم‌انديشي نيز صداقت است لذا بايد شفاف‌سازي كنيم و اطلا‌ع‌رساني وسيله‌اي براي شفاف‌سازي است كه بايد درست و صادقانه اطلا‌ع‌رساني كنيم و انصاف حكم مي‌كند كه حداقل درباره عملكرد 10 تا 15 سال اخير اقدامات موثري را انجام دهيم. وي افزود: من ترديد ندارم كه اغلب مصاحبه‌شوندگان نگران اين بحث هستند ولي متاسفانه تيترهاي انتخاب‌شده براي اين مطالب در جرايد با متن مصاحبه فرق مي‌كند و نشان مي‌دهد كه اين عناوين تنها براي جلب توجه خواننده بوده است.
    كاظم نصرتي، رئيس جامعه جنگلباني ايران نيز يكي ديگر از كارشناسان منتقد در اين جلسه بود كه وابستگي اين سازمان به وزارت جهاد كشاورزي را ريشه تمام معضلا‌ت موجود در بخش منابع طبيعي عنوان كرد. وي افزود: منابع طبيعي فقط سازمان محيط زيست و سازمان جنگل‌ها و مراتع نيست ولي چون سازمان جنگل‌ها متولي منابع طبيعي است پس نبايد كاري صورت گيرد كه اين سازمان تضعيف شود چون به اندازه كافي تضعيف‌شده است و دليلش هم اين است كه تابع وزارت جهاد كشاورزي است. منابع طبيعي در وزارت جهاد كشاورزي آخرين بخش است و من براي اين حرفم دليل دارم. مگر نه اينكه آخرين حرف را هميشه بايد بالا‌ترين مقام دستگاه بزند و بالا‌ترين مقام اين مجموعه نيز كسي است كه متولي است. ولي از شما مي‌پرسم در اين 3 سال اخير وزير جهاد كشاورزي چند جلسه در سازمان شما با مديران‌تان داشته است؟ آيا نبايد حداقل يك جلسه در اين مدت مي‌گذاشت تا از منابع طبيعي دفاع كند و حرف شما را هم بشنود؟ در تمام مصاحبه‌هايي كه از سوي ايشان در اين 3 سال صورت گرفته حتي يك جمله هم در حمايت از منابع طبيعي ديده نمي‌شود. اگر هست و ايشان با قاطعيت و جديت دفاع كردند، بگوييد. ايشان حتي از اعتبارات منابع طبيعي هم دفاع نكرده‌اند. منابع طبيعي آخرين حد دفاعيات است و متاسفانه اين شيوه اداره منابع طبيعي از ابتداي تشكيل اين سازمان تاكنون در تمام مدت اين 80،90 سال گذشته هم وجود داشته است.
    آمار درستي از جنگل‌ها موجود نيست
   وي افزود: نكته ديگر اين است كه اصلا‌ در تمام اين سال‌ها شفاف‌سازي وجود نداشته چون آمار درستي در اين سازمان وجود ندارد و تا همين 10 سال قبل اصلا‌ آمار درستي در اين سازمان وجود نداشته است و سند و مدركي كه بر اساس آمار تهيه كرده باشيد اصلا‌ وجود ندارد به طوري كه سطح جنگل‌هاي ما از 7 ميليون هكتار تا 18 ميليون هكتار گفته شده است ولي از وقتي سازمان به فكر مستند‌سازي افتاد مي‌گويد 2/14 ميليون هكتار جنگل داريم كه البته در اين هم شك و شبهه وجود دارد ولي همه اين را پذيرفتند.
    نصرتي افزود: وقتي شما در يك سيستم قرار مي‌گيريد كه مسوولا‌ن تراز اول اطلا‌ع‌رساني نمي‌كنند و آمار درستي ارائه نمي‌دهند طبيعي است كه من نوعي مفروضات ذهني خودم را مي‌گويم و از آن دفاع مي‌كنم و چون خودم 12 سال مدير كل دفتر فني و مهندسي سازمان جنگل‌ها و مراتع بودم و همه زندگي‌ام را گذاشتم تا آمارگيري كنيم- كه البته در داخل تشكيلا‌ت هم اين اجازه داده نمي‌شد تا آمار درستي تهيه شود- لذا سازمان به نظر من در جايگاه واقعي خودش نيست و ساختار سازمان مربوط به نيمه دهه 40 است و اين سياست جواب نمي‌دهد. آنچه ما مي‌گوييم بيشتر بر اساس آمار خود سازمان است.
    وي افزود: كشور ما از نظر سرانه مصرف چوب پايين‌تر از جاهاي ديگر است ولي همچنان نياز چوبي داريم و در يك اظهارنظر از سوي يكي از معاونان سازمان گفته شده كه قرار است ظرف 4 سال آينده در توليد چوب از مزارع چوب خودكفا شويم و من مي‌گويم چنين چيزي امكان ندارد. ما 40 سال پيش از اين در كشور انجمن صنوبر داشتيم و سال‌ها كار كرديم ولي بعدا رها شد و دوباره در اين زمينه فعال شديم ولي چون اين چوب‌ها خريدار ندارد از بين رفت. از سوي ديگر سازمان جنگل‌ها و مراتع وظيفه حاكميتي دارد نه تصدي‌گري و با اينگونه اظهارنظرها به نظر مي‌رسد به نوعي اين سازمان در تلا‌ش است وارد تصدي‌گري شود.
    وي افزود: ما مي‌خواهيم زراعت چوب را در كشور توسعه دهيم تا آسيب كمتري به جنگل‌هاي كشور وارد شود ولي افراد وقتي براي گرفتن تسهيلا‌ت مراجعه مي‌كنند دولت اين تسهيلا‌ت را در اختيار آنها قرار نمي‌دهد پس چگونه مي‌خواهيم در توليد چوب خودكفا شويم ؟! از سوي ديگر، جايي در كشور ما باقي نمانده تا زراعت چوب شود. ديگر اراضي‌اي براي واگذاري باقي نمانده و هرچه بوده واگذار شده است، ضمن اينكه براي مزارع چوب بايد اول شيب و ارتفاع زمين و از همه مهم‌تر آب را در نظر گرفت كه چنين زميني ديگر وجود ندارد، پس خودكفايي چوب تا 4 سال آينده امكان ندارد.
    نصرتي افزود: شرح وظايف سازمان جنگل‌ها و مراتع حفاظت، ‌احيا، ‌بهره‌بردري و توسعه منابع طبيعي است و اگر امروز اين همه مشكلا‌ت به وجود آمده به خاطر اين است كه اينقدر به حاشيه پرداختيم كه وظايف اصلي سازماني يادمان رفته است. وقتي همه رسانه‌ها اعلا‌م مي‌كنند كه 150 هزار هكتار از درياچه اروميه خشك و شوره‌زار شد يا زاينده‌رود و ديگر تالا‌ب‌هاي كشور خشك شدند و يا تالا‌ب هورالعظيم براي اكتشافات نفتي واگذار شد من هم مي‌گويم طبيعت ايران در حال مرگ است. به اعتقاد من آنچه امروز در كشور ما در حال وقوع است نشان مي‌دهد كه طبيعت ايران در حال مرگ است. اگر امروز اين همه اتفاقات ناگوار مي‌افتد و روستاها به دليل تخريب منابع طبيعي خالي از سكنه مي‌شوند، بالا‌ترين مسوولا‌ن وزارتخانه جهاد كشاورزي و منابع طبيعي بايد پاسخگو باشند كه چه كردند. اما برعكس است انگار ما وصل شده‌ايم به وزارت جهاد كشاورزي تا فقط حكم بانك زمين را داشته باشيم. امروز بسياري از كارشناسان و حتي مديران و بخش‌هاي فني به سيستم اداري سازمان جنگل‌ها و مراتع معترض‌ هستند. چون اين سازمان چنان خوار و ضعيف شده كه وزير جهاد كشاورزي در يك جلسه رسمي در شمال ايران مي‌گويد امروز ما سه نفر <ميرغضب> در سازمان جنگل‌ها داريم و سازمان سكوت مي‌كند؟ شما چه انتظاري از من داريد؟ ‌من كه سال‌ها در بين شما در سازمان جنگل‌ها و مراتع بودم و همه آمار و اطلا‌عات را مي‌دانم، انتظار نداشته باشيد كه موافق شما سخن بگويم.
    در ادامه اين جلسه منتظري معاون مناطق مرطوب سازمان جنگل‌ها و مراتع در پاسخ به پرسش خبرنگار اعتماد ملي درباره اينكه بر اساس كدام ماده قانوني اجازه ساخت سدهاي بزرگ و كوچك در جنگل‌هاي شمال را صادر مي‌كنيد آن هم در شرايطي كه حتي ساخت سدهاي بزرگ در جنگل‌هاي شمال اخيرا از سوي رئيس‌جمهور نيز مورد نكوهش قرار گرفته است، گفت: اينكه سد كجا احداث شود را ما تعيين نمي‌كنيم ما فقط وظيفه داريم كه بگوييم اين سد اينقدر از اراضي ملي را از بين مي‌برد و مرجع اصلي كميته ارزيابي زيست محيطي در سازمان محيط زيست است و اين كميته مي‌تواند زماني كه گزارش ارزيابي زيست‌محيطي سدها ارائه مي‌شود آنها را رد كند.
    اين سخنان در حالي مطرح شد كه خبرنگار اعتماد ملي اذعان داشت: مطابق قانون، ارزيابي زيست محيطي در پارك‌هاي ملي و مناطقي كه قانون به صراحت در مورد آنها حكم داده كه هيچ كس حق واگذاري يا انجام فعاليت‌هاي عمراني در آنجا را ندارد عملا‌ محلي از اعراب ندارد. اما شما در جنگل‌هايي كه طبق قانون حق واگذاري آنها را نداريد نه‌تنها با ساخت سد موافقت مي‌كنيد كه حتي عرصه را هم از درخت پاكتراشي مي‌كنيد و تحويل وزارت نيرو مي‌دهيد، همچون سد البرز در منطقه سوادكوه كه براي ساخت آن بيش از 500 هزار درخت تنومند قطع شده است و اين ارتباطي به سازمان محيط زيست ندارد و شما كه متولي حفظ منابع طبيعي هستيد، مسووليد و مجوز قطع درختان را شما صادر كرده‌ايد.
اما پاسخ شريعت‌نژاد قائم‌مقام سازمان جنگل‌ها و منتظري، معاون مناطق مرطوب و نيمه‌مرطوب سازمان جنگل‌ها به اين پرسش‌ها باز هم چيزي نبود جز پاس‌كاري توپ داخل زمين سازمان محيط زيست و اينكه كميته ارزيابي زيست محيطي سازمان مي‌تواند اين پروژه‌ها را تاييد نكند و….!
    شريعت‌نژاد همچنين خاطرنشان ساخت: اينگونه هم نيست كه ما در هيچ موردي مخالفتي با ساخت سدها نكرده‌ايم. مثلا‌ سدي در سمنان بود كه ما ساخت آن را رد كرديم به خاطر اينكه بخشي از جنگل را زير آب مي‌برد. مناطقي هم بوده همچون سد شفارود كه درخواست كرديم لا‌اقل حالا‌ كه از ساخت سد منصرف نمي‌شوند ارتفاع سد را پايين بياورند يا مواردي هم بوده كه مكان ساخت سد را تغيير داده‌اند. خبرنگار اعتماد ملي نام اين سدها را پرسيد كه هيچ‌يك از مديران شركت‌كننده در اين جلسه به دليل نداشتن حضور ذهن، ‌پاسخي به اين پرسش ندادند.
    در همين حال محمد درويش به انتقاد از سدسازي‌هاي بي‌ضابطه و گزارش‌هاي ارزيابي تهيه شده پرداخت و گفت: در حال حاضر 83 درصد از سدهايي كه ساخته شده‌اند فاقد شبكه‌هاي آبياري هستند چون اعتبارات وزارت جهاد كشاورزي دراين بخش بسيار كمتر از اعتبارات سدسازان است و اگر قرار باشد اين شبكه‌ها تكميل شوند 50 سال طول مي‌كشد كه قطعا تا آن زمان بسياري از اين سدها پر شده و از رده هم خارج شده‌اند. وي افزود: شما بگوييد كدام يك از گزارش‌هاي ارزيابي ارائه شده براي اين همه سد خطرآفرين در كميته ارزيابي رد شده است ؟ اصلا‌ مساله اساسي اين است كه در ماتريس ارزيابي عموما ما به مسائل اقتصادي ضريب 3 و 4 مي‌دهيم ولي به محيط‌زيست پايين‌ترين ضريب را مي‌دهيم بنابراين ماتريس نهايي هميشه مثبت مي‌شود و نهايتا گزارش‌ها هم تاييد مي‌شود.
    دكتر شريفي يكي ديگر از شركت‌كنندگان در جلسه كه عضو شوراي ‌عالي جنگل و مرتع نيز است در ادامه به تاييد سخنان ميهمانان پرداخت و گفت: سخن من هم اين است كه اگر يك نفر هم در اين سازمان اعتقاد به حفظ منابع طبيعي دارد بايد حرف بزند و مخالفت قانوني و علني خودش را ابراز كند. الا‌ن مساله تخريب درياچه اروميه همين سدسازي است كه اگر ارزيابي زيست محيطي هم شده ولي به درستي انجام نشده است در حالي كه كشور ايران متعهد به كنوانسيون تنوع زيستي و رامسر است و بايد سلا‌مت اكوسيستم‌هاي كشور و تنوع زيستي را در درازمدت تضمين كند. متاسفانه اغلب افرادي هم كه در كميته ارزيابي سازمان شركت مي‌كنند صلا‌حيت علمي ندارند و اگر يك نفر هم از دانشگاه وارد اين جلسه مي‌شد برخي معاونان سازمان محيط زيست توصيه مي‌كردند كه ديگر فلا‌ن آقا نيايد به همين ترتيب گزارش‌هايي هم كه در اين كميته تاييد مي‌شود محل اشكال است. وي افزود:‌چرا مديران سازمان هر جا سخن از تخريب منابع طبيعي در يك طرح عمراني مي‌شود، مساله اشتغالزايي را پيش مي‌كشند. مگر سازمان جنگل‌ها مسوول اشتغالزايي است؟ سازمان وظيفه‌اش حفظ منابع طبيعي است و از اين موضوع بايد دفاع كند نه سدسازي و راهسازي و ساخت پتروشيمي و پالا‌يشگاه.
    اظهارات پرسش‌برانگيز رئيس سازمان محيط زيست
     شريعت‌نژاد، قائم‌مقام سازمان جنگل‌ها در ادامه پاسخ داد: اينكه ميزان فرسايش خاك در كشور ما رو به فزوني دارد شكي نيست و هم اكنون به‌طور متوسط 10 تن در هكتار فرسايش خاك داريم لذا بهتر است كه به جاي سدسازي، روي مديريت آبخيزداري تمركز كنيم. وي افزود:‌خانم جوادي رئيس سازمان محيط زيست چندي قبل منت گذاشتند و تشريف آوردند سازمان جنگل‌ها و جلسه‌اي داشتيم كه ايشان در اين جلسه اظهار داشتند ما در دولت دخالت كرديم كه اگر قرار است عرصه‌اي براي سد‌سازي واگذار شود، ‌واگذار شود ولي به جاي جنگلي كه در مخزن سد زيرآب غرق مي‌شود شما عرصه ديگري در شمال كشور واگذار كنيد تا جنگل‌كاري شود. حال پرسش من اين است كه مگر در شمال عرصه ديگري هم وجود دارد كه ما واگذار كنيم تا جنگل‌كاري شود.
    وي در مورد ساخت پتروشيمي در استان گلستان كه بسيار مورد انتقاد كارشناسان حاضر در جلسه بود، افزود: <از نظر ما منطقه‌اي كه قرار است پتروشيمي در آن ساخته شود بياباني بوده و قابل واگذاري است و سازمان جنگل‌ها اعلا‌م كرده كه اين عرصه را واگذار مي‌كند.> اين درحالي است كه اين منطقه هم‌اكنون در نزديكي مجموعه تالا‌ب‌هاي سه‌گانه استان گلستان و نيز تالا‌ب بين‌المللي گميشان قرار دارد و احداث اين مجموعه مي‌تواند اين تالا‌ب‌ها را براي هميشه نابود كند. رئيس جامعه جنگلباني ايران در پايان اين سخنان گفت:‌اين نشانه ضعف يك دستگاه اجرايي است كه اگر كارگزاران دولتي شما را در جلسات دعوت مي‌كنند فقط براي واگذاري اراضي دعوت مي‌كنند نه حفاظت. 

    هر چند جلسه هم‌انديشي مديران سازمان جنگل‌ها با كارشناسان بيش از 3 ساعت به طول انجاميد اما عملا‌ پاسخ بسياري از سوالا‌تي كه خبرنگاران مطرح كردند به‌طور شفاف داده نشد.