حتا اگر فجایع جبرانناپذیر حاصل از انتقال آب کارون به نواحی مرکزی کشور در اصفهان، قم، کرمان و یزد را بر روی محیط زیست منطقه نادیده بگیریم؛ حتا اگر فراموش کنیم که ممکن است برای همیشه مجبور شویم با تولید بخش بزرگی از خرمای کشور که از نخلستانهای خوزستان بدست میآید، خداحافظی کنیم؛ حتا اگر افزایش وسعت و غلظت چشمههای تولید گرد و خاک در پاییندست جلگهی خوزستان را بتوان نادیده انگاشت و سرانجام اگر فرض کنیم که مردم اهواز عاقبت به بوی تعفن کارون عادت کرده و ترانهی ماندگار لب کارون را برای همیشه در خاطرهی سینههاشان دفن خواهند کرد؛ باز هم از این ناسزهی شگفتانگیز نمیتوان گذشت و نمیتوان از چنین پارادوکسی انگشت به دهان نگرفت!
پارادوکسی که حمیدرضا خدابخشی، دبیر انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان به شیوایی هر چه تمامتر بر آن انگشت نهاده و خسارت درنظرگرفته نشدن آن را بالغ بر دهها میلیارد تومان برآورد کرده است. خدابخشی در گفتگو با ایسنا میگوید: «با اجرای طرحهای انتقال آب از خوزستان به استانهای دیگر، قابلیت تولید انرژی برقآبی در استان خوزستان و کل کشور از دست میرود.» رخدادی که به گفتهی او خسارت ناشی از آن، بدون در نظر گرفتن عوارض و تبعات محیط زیستی ناگوارش و به همراه خسارتهای بخش کشاورزی به یک هزار میلیارد تومان میرسد!
آیا به نظر شما شگفتآور نیست؟
از یک سو دولت دهها هزار میلیارد تومان هزینه میکند تا سدهای مرتفع زده و بر توان تولید انرژی برقآبی کشور از سرشاخههای کارون و دز بیافزاید و از سوی دیگر با اجرای طرحهای انتقال آب در بالادست همین سدها و مصرف میلیاردها تومان اعتبار دیگر، عملاً سدهای مزبور را از کارایی انداخته و آنان را به جرثومههایی بیمصرف بدل میسازد! چرا؟
حمیدرضا خدابخشی، حتا به این هم اکتفا نکرده و اشاره میکند که از مجموع 3.3 میلیون هکتار اراضی قابل کشت در خوزستان، به دلیل کمبود آب، تنها 1.2 میلیون هکتار آن به زیرکشت میرود. یعنی ما آب را از استانی میگیریم که خود با محدودیت آب برای توسعه مواجه است؛ استانی که میزان بهرهوری آبش در بخش کشاورزی از استان اصفهان هم بیشتر است!
به نظر شما اگر نام این حرکت را نابخردی نگذاریم (در بهترین حالت!)، چه باید بگذاریم؟
تصورش را بکنید، شهردار یک شهر برای تشویق مردم به ورزش کوهنوردی و صعود به ارتفاعات اقدام به صدور مجوز سرمایهگذاری برای تولید بهترین لوازم مرتبط با این ورزش کرده و کلنگ احداث تلهکابین را زده و با چند سرمایهگذار برای احداث پیست اسکی به توافق رسد و در همان حال، به دلیل خطر سقوط هواپیما و جانمایی غلط فرودگاه شهر، مجبور شود فرمان برداشتن کوه را صادر کند!
به نظر شما با شهردار چنین شهری چه باید کرد؟
توضیح ضروری:
هر گونه تشابه بین این روایت خیالی با ماجرای فرودگاه بجنورد، تصادفی بوده و اصلا و ابدا عمدی در کار نیست! هست؟