بایگانی دسته: مشاركت مردمي

جنگل‌های مریوان همچنان در آتش می‌سوزند! چرا؟

در شانزدهمین روز از خرداد 1389 طی یادداشتی با عنوان: “در سال ۱۳۸۹ ؛ خطر ترسالی کمتر از خشکسالی نیست!” هشدار دادم که به دلیل بارندگی نسبتاً مطلوب در غرب کشور، گونه‌های علفی یکساله از رشد مطلوبی برخوردار شده‌اند که سبب شده پس از خشک شدن در اواخر خردادماه به بعد، آسیب‌پذیری مراتع و جنگل‌های غرب ایران را نسبت به رخداد آتش‌سوزی افزایش دهند.
این البته هشداری بود که اغلب کارشناسان این حوزه به درستی بر واقعیتش صحه نهاده و می‌نهند. با این وجود و به رغم چنین پیش‌آگهی‌ای، متأسفانه امسال شاهد یکی از سوزان‌ترین و پرآتش‌ترین سال‌های زاگرس بوده‌ایم.

آخرین مورد هم در جنگل‌های مریوان و سروآباد رخداده است که بیش از دو هفته از این آتش سوزی می‌گذرد و همچنان ادامه دارد. امروز در گفتگویی که با خانم اردلان – از اعضای یکی از تشکل‌های مردم‌نهاد منطقه به نام انجمن سبز چیا – داشتم، ایشان با نگرانی و ناامیدی درخواست کمک داشتند. گفتنی آن که تاکنون 150 مورد آتش سوزی در مساحتی به بزرگی 6 هزار هکتار رخ داده است که تصاویر مربوطه به این فاجعه را می‌توانید در این نشانی مشاهده فرمایید.
امید آن که علی سلاجقه عزیز بتواند این بار مسئولین کشور را متقاعد کند که سازمان متولی جنگل‌ها و مراتع کشور برای مهار آتش سوزی در کشوری که فقط 7 درصد آن دارای جنگل است، نیاز به یگان هوایی متخصص و پیش‌رفته ویژه اطفاء حریق دارد.

چه عواملی سوسک‌ها را در زاگرس به طغیان واداشتند؛ تغییرات اقلیمی یا انسان؟

فقط در استان ایلام عرصه‌ای به بزرگی 65 هزار هکتار از رویشگاه بلوط را از دست داده‌ایم؛ چه باید کرد برای این که نام  “بلوط” در خاطره‌ی یک ملّت برای همیشه دفن نشود؟ در واپسین بخش از گزارش مرگ قریب‌الوقوع زاگرس، به معرفی عوامل بروز و تشديد طغيان آفت سوسک چوبخوار و نیز ارایه‌ی راهکارهایی برای برون‌رفت از بحران پیش‌آمده پرداخته شده است.
مهم‌ترین مؤلفه‌های آفرینش و تشدید بحران عبارتند از:

الف – خشكسالي و كمبود رطوبت

عامل اصلي و اوليه خشكيدگي سرشاخه ها و پايه هاي بلوط در اين مناطق كاهش بارندگي و رطوبت بوده كه به طور مستقيم با تاثير روي فيزيولوژي درختان موجب ضعف آنها مي‌گردد. از طرفي همين عامل به طور غير مستقيم نقش بسيار مهمي در طغيان آفات مختلف به ويژه آفت چوبخوار دارد. بارندگي‌هاي كمتر از متوسط بارش نه تنها تكاپوي نياز واقعي درختان بلوط را نمي‌نمايد بلكه كاهش بارندگي در چند سال متوالي اين درختان را براي حمله آفات به ويژه آفات چوبخوار مستعد نموده و از طرفي امكان زادآوري و تجديد حيات آنها را نيز از بين مي‌برد.
ب – كهولت سن و ديرزيستي

تمام گياهان با توجه به سرشتي كه دارند پس رسيدن به سن كهنسالي، در اثر پير شدن سلول ها، شروع به خشك شدن  از بخش هاي فوقاني و سرشاخه ها نموده  و به تدريج اين خشكيدگي بطرف پايين و ديگر اندام هاي گياه گسترش مي‌يابد. در گياهاني كه داراي تنه واحد است، ضمن خشك شدن سرشاخه‌ها و شاخه‌ها، چوب درون شروع به تغيير رنگ و پوسيده شدن مي‌کند. اين درختان غالباً داراي تنه توخالي بوده كه بعلت مرده بودن بافت‌ها مورد حمله انواع آفات بخصوص چوبخوارها  قرار مي‌گيرند. از اين رو كهنسالي نيز يكي از عوامل مؤثر در مستعدشدن اين درختان نسبت به حمله آفات چوبخوار به شمار می‌آید.

ج- عدم تجديد حيات و ناقص بودن هرم سني

زادآوري و تجديد حيات بلوط تقريباً در تمام سطح منطقه زاگرس به دليل چراي مفرط و همينطور كشت و زرع در زير درختان بلوط به هيچ عنوان ديده نمي‌شود. از اين رو تمامي توده‌هاي موجود در منطقه از پايه‌هاي مسن و بعضاً ميانسال تشكيل شده است. شيوه زندگي و نوع دامداري در روستاهاي منطقه و همچنين تركيب گله و عدم رعايت پروانه چرا باعث حضور مداوم دام‌ها در  عرصه شده است . بز به دلیل نوع تعليف و ريشه‌كن كردن نهال‌ها در عدم تجديد حيات گونه‌هاي بلوط  نقش اساسي دارد.

د- شخم پاي درختان بلوط يكي ديگر از موانع جدي عدم زادآوري و تجديد حيات جنگل

ه – عمليات عمراني یا تکنوژنیک

انجام عمليات عمراني مانند احداث جاده، خطوط انتقال نفت و گاز و همين طور معدن و كارخانه‌ها آسيب‌هاي بسيار جدي را به اين اكوسيستم‌ها وارد مي‌نمايد. از طرفي ترميم آسيب وارده به اين بوم‌سازگان‌ها، گاهاً غير ممكن بوده و يا نياز به مدت زمان طولاني دارد.

پيشنهادات
– تعيين تكليف وضعيت مالكيت اراضي منابع ملي: حاكميت مي‌بايست يكبار و براي هميشه وضعيت مالكيت اين عرصه‌ها را مشخص کرده و ضمن عودت اين منابع، به طور قاطع نسبت به خلع يد و تعدي متعرضان به اين اراضي اقدام کنند.

– تهيه و اجراي سامانه‌ی مديريت چرايي مناسب براي تمام منطقه زاگرس: استفاده از سيستم‌هاي چرايي تناوبي –  استراحتي در قطعات خاص براي مدت حداقل 3-5 سال متوالي همراه با كنترل تعداد دام مناسب با ظرفيت مرتع قابل توصيه است  تا فرصت زادآوري و استقرار به عناصر گياهي اصلي داده شود.

– استفاده از شيوه هاي مختلف ذخيره رطوبت- با توجه به ويژگي‌هاي زمين شناختي و خاك رويشگاه‌ها در  ناحيه زاگرس، مي‌توان با استفاده از شيوه هاي مختلف ذخيره نزولات با حفاظت خاك و ذخيره رطوبت، شانس زنده‌ماني پايه‌هاي موجود و زادآوري و تجديد حيات آنها را فراهم کرد.

– جلوگيري از سرشاخه زني درختان بلوط: عمليات هرس و سرشاخه زني، هرچند براي جوان کردن بعضي گونه‌هاي مسن و پير توصيه مي‌شود، اما تكرار آن –  مانند آنچه پیش‌تر در جنگل‌های آرمرده بانه دیده‌ایم – بخصوص در شرايطي كه درخت تحت تنش‌هاي رطوبتي قرار داشته باشد، باعث بروز ضعف فيزيولوژيكي گياه  در اثر حذف اندام هاي فتوسنتز كننده خواهد شد. اين عامل در مجموع مي‌تواند شرايط را براي تهاجم انواع آفات و بیماری‌ها فراهم نمايد.

– جنگلكاري و غني‌سازي: اين عمليات بايستي با دقت صورت گرفته و توأم با روش‌هاي ذخيره نزولات مناسب باشد تا نهال‌هاي كاشته شده توان استقرار را پيدا نمايند. انتخاب گونه، شيوه كاشت، تراكم كاشت، شيوه ذخيره نزولات و همچنين نحوه توليد از جمله عواملي مي‌باشند كه در موفقيت عمليات مي‌توانند نقش مهمي داشته باشند.
– ايجاد مناطق حفاظت شده: اختصاص قطعات قرق كامل مي‌تواند نقش مهمي در حفظ و حراست از درختان بلوط و زادآوري آنها داشته باشد.

– تدوين و اجراي طرح هاي جامع تحقيقاتي- اجرايي در زمينه ‌هاي مختلف آفات و بیماری‌هاي درختان بلوط، بررسي دشمنان طبيعي آنها، استفاده از روش‌هاي مختلف مديريت آفات و همين طور اكولوژي جنگل همزمان در دو فاز اجرايي و تحقيقاتي. انجام مطالعات در قالب چنين طرح‌هايي ضمن ايجاد ارتباط بين بخشهاي اجرايي و تحقيقاتي و بهره مندي از امكانات هر دو بخش، رسيدن به هدف و حل مشكل را در كوتاهترين زمان ميسر خواهد کرد.

– الزام در رعايت استانداردهاي زيست محيطي:  تمام پروژه هاي عمراني و خدماتي كه قرار است در عرصه‌هاي منابع طبيعي اجرا شوند مي‌بايست قبل از انجام هر گونه دستكاري و اقدامي، نسبت به دريافت مجوزهاي لازم  از مراجع مربوطه اقدام کنند.

–    مشاركت بهره‌برداران در حفظ عرصه‌هاي منابع طبيعي: مشاركت و سهيم کردن ساكنين و بهره‌برداران منابع طبيعي و استفاده از نيرو و توان آنها، نقش بسيار مهمي در حفظ و نگهداري و حتي تجديد حيات درختان بلوط در منطقه خواهد داشت. از اين رو تشكيل كلاس‌ها و برنامه‌هاي ترويجي- توجيهي مي‌بايست در صدر اين گونه برنامه‌ها قرارگيرد.

– تغيير در شيوه معيشت و زندگي ساكنين منطقه: تغيير در تركيب گله و تبديل آن به دام سنگين، تغيير در سيستم چراي از گردشي به ساكن، تبديل دامداري سنتي به صنعتي، جلوگيري از شخم و كاشت ديم كم‌بازده و بي‌بازده در زير درختان بلوط و روش‌هاي ديگر مي‌تواند نقش مهمي در حفظ جنگل‌هاي بلوط منطقه داشته باشد.

کم جان دیگر بی جان نیست! باورتان می‌شود؟

یادتان هست که هشت مرداد 1386 نوشتم که کم جان را بی جان کردیم؟
یادتان هست که نوشتم بی جان شدن و مرگ تالاب‌های اقماری بختگان، بیشتر از آن که متأثر از پدیده‌ای طبیعی و مرتبط با خشکسالی باشد، نشان از نابخردی و آزمندی نوع انسان دارد؛ انسانی که قرار بوده اشرف مخلوقات باشد، اما مخرب‌ترین مخلوقات شده است!

امشب امّا می‌خواهم خبری خوش به شما بدهم … نگاه کنید این تصاویر جان‌افزا را و ببینید که جوانان و مردمان کربال و کم‌جان چگونه با دست خالی و اصلاح کانال‌های زهکشی حفر شده، دوباره حیات را به تالاب کم‌جان بازگرداندند.

درود بر مسعود زارعی، شکرالله زارع، عباس زارع، علیرضا احمری، سیروس زارع، محمدامین احمری، مهدی زارع، عبدالخالق زارع، سعید زارع و … دیگر هموطنان عزیزی که نشان دادند مانند اهالی کانی برازان، قدر حضور مقدس تالاب را در آبادبوم خویش، خوب می‌دانند و برای استمرار حیاتش اینگونه سزاوارانه تن به آب و گل می‌دهند.

فرهنگ‌سازی سبز را باید از کودکان شروع کرد!

بارها تأکید شده است که محیط زیست، برای برخورداری از وزنی بایسته در صحنه‌ی معادلات اجتماعی و سیاسی جامعه، راهی ندارد جز آن که از کودکان شروع کرده و فرهنگ‌سازی را به کودکستان‌ها و دبستان‌ها بکشاند.
ما باید کاری کنیم که کودکان ما همان قدر که از شنیدن کلماتی چون محبت، عشق، مادر و صداقت احساس خوشایندی را تجربه می‌کنند، بتوانند با کلماتی چون درخت، طبیعت، رودخانه، کوهستان و حیات وحش هم چنین حرمتی را تجربه و تکرار کنند و عمیقاً نسبت به هر چیزی که این حرمت را تهدید یا تحدید کند، واکنش نشان دهند.
چنین است که به سهم خود از اقدام نمادین اداره کل محیط زیست شهرستان کاشمر در پاکسازی روستای فرح‌آباد به کمک کودکان  و یا اقدام ارزشمند آموزگاران و دانش‌آموزان شریف بندر دیر در روز زمین قدردانی کرده و امیدوارم چنین حرکت‌هایی در ایران عزیز ما، بیشتر رخ بنماید.

و اینجا مخزن بزرگترین منبع تأمین آب شرب تهران است!

دیروز در جریان فراخوان بزرگ حمایت از البرز، صحنه‌های شورآفرین و امیدبخش فراوانی را دیدم که آشکارا نشان می‌داد، شمار آدم‌هایی که حاضرند – بدون هیچ چشمداشتی – برای حفظ محیط زیست سرزمین‌شان هزینه کنند، در حال افزایش است. رخدادی که اندکی بعدتر به جلوه‌هایی از آن خواهم پرداخت.

امّا اینک در راستای طرح پرسش در یادداشت پیشین، قصد دارم تا هشداری جدی به هموطنانی دهم که بی‌مهابای فرداها در کار آلوده‌ساختن یکی از راهبردی‌ترین منابع آب شیرین کشور، فرصت را از دست نمی‌دهند!

به این تصاویر دقت کنید تا دریابید که چگونه برخی از ما، به بهانه‌ی گذراندن یک روز تعطیل در کنار رودخانه‌ی کرج، حاضریم در آفرینش چنین صحنه‌های تأسف‌باری نقش داشته باشیم! و متوجه خطر این جزایر مرگبار بر روی دریاچه سد کرج نباشیم!!

و البته نمی‌دانم چرا مسئولین مدیریت آب سد کرج، تمهیدات جدی‌تری برای جلوگیری از این آلودگی و یا پاکسازی سریع‌تر آنها اعمال نمی‌کنند؟
شما چه فکر می‌کنید؟
مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!

البته این را هم بگویم که طرح جلوگيري از آلودگي آب شرب تهران با 4 ميليارد تومان اعتبار از  سال 86 اجرا مي شود یا قرار است که اجرا شود و یا به امید خدا بالاخره می شود! نمی شود؟

بياييم همه براي اهالي سرخ‌چشمه در خراسان شمالي درود بفرستيم …

مردم بالادست‌، چه صفایی دارند!
چشمه‌هاشان جوشان‌، گاوهاشان شیرافشان باد!
من ندیدم دهشان‌،
بی‌گمان پای چپرهاشان جاپای خداست‌.
ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام‌.
بی‌گمان در ده بالادست‌، چینه‌ها کوتاه است‌.
مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی است‌.
بی‌گمان آن‌جا آبی‌، آبی است‌.
غنچه‌ای می‌شکفد، اهل ده باخبرند.
چه دهی باید باشد!
کوچه‌باغش پُرِ موسیقی باد …

    نوشتاري كه ملاحظه خواهيد كرد، حاصل نزديك به 3 سال تلاش مطالعاتي و پژوهشي دوست عزيزم، مهندس حسين آبسالان است كه از مورخه 1/12/1381  لغایت 1/7/1384 و به صورت مداوم در پناهگاه حیات وحش میاندشت جاجرم، به عنوان مسئول اداره محيط زيست شهرستان در منطقه حضور مستقيم داشته است.
     در حقیقت، آنچه خواهيد خواند و خواهيد ديد، تجربه‌ای عملی از مشارکت مردمان محلی، خصوصن روستای سرخ‌چشمه در حفاظت از طبيعت است؛ يعني همان كيميايي كه در به در به دنبالش هستيم و همواره آن را ضامن موفقيت طرح‌هاي منابع طبيعي و محيط زيست در كشور معرفي كرده و مي‌كنيم.
    سرخ‌چشمه، روستايي كوچك و 15 خانواري است كه در مرز شرقی پناهگاه حیات وحش میاندشت مستقر است. در حقیقت اهالی آن، عشایر کوچنده‌ای بودند که در سال‌هاي پيش از انقلاب، سكني‌گزيني را پيشه كردند. مردمان سرخ‌چشمه به علت هم مرز بودن با منطقه همچون بسیاری ديگر از روستای همجوار به طور شبانه روز درتمام فصول دام‌های خود را از مرتع قشلاقی قسمتی از پناهگاه میاندشت جاجرم و مناطق همجوار آن تعلیف می‌کردند که نتیجه آن نابودی کامل پوشش گیاهی منطقه، هجوم شن‌های روان و همچنین ایجاد ناامنی برای تمام حیات‌وحش منطقه خصوصاً یوزپلنگ بود، گاهاً اهالی روستا نیز با شکارچیان در شکار حیوانات وحشی (قوچ و میش و آهو و حتا کشتن سه قلاده یوزپلنگ) دخالت داشتند.

    حسين آبسالان در آغاز مسئوليت خود با انتخاب این روستا به عنوان روستای هدف، نقش مردمان محلی و توانایي‌های آنان در حفاظت از منطقه را در دستور كار قرار داد. او كوشيد با حضور در روستا، صحبت و گفتگو با مردم محل، بکارگیری نیرو از اهالی روستا برای حفاظت از منطقه و نیروهای خدماتی دیگر در احداث ساختمان محیط‌بانی، تعمیر و ساخت آبشخورها و تلمبه بادی و سایر کارهای عمرانی، تعامل درست و منطقی و احترام به توانایي‌های بسیار ارزنده‌ي اهالی این روستا را نشان دهد؛ در نتیجه نه تنها اهالی روستا دام‌های خود را در خارج از فصل چرا از منطقه خارج و با شکارچیان متخلف قطع رابطه كردند، بلکه برای نخستين بار با کمک این اهالی فیلم و عکس از یوزپلنگ در منطقه تهيه شد، پوشش گیاهی منطقه دوباره احياء گرديد، آرامش رواني زيستمندان تأمين شد و همچنین افزایش درآمد این روستا از طریق عدم خرید علوفه دستی، بوجود آمد؛ رخدادهاي دلپذيري كه اميدوارم در نقاط مشابه بتوان آن را تكرار كرد.
تجربه‌ي آبسالان نشان داد كه اگر بخواهيم و مردم را خردمندانه وارد بازي مديريت خود سازيم، مي‌توانيم معجزه كرده و طبيعت را از نو بسازيم.
حال برايم بگوييد كه آيا با محمّد درويش هم آوا نيستيد كه بايد قدر حسين آبسالان‌ها و مردمان پاك‌نهادي چون اهالي سرخ‌چشمه را بيشتر دانست و كوشيد تا اينگونه مديران و كارشناسان و مردمان در زيست محيط وطن امكان رشد و تكثير يابند؟
اينك شما را دعوت مي‌كنم به اصل گزارش جناب آبسالان از حاصل اين تجربه ارزشمند سه ساله توجه فرماييد.

بررسی مشارکت مردم روستای سرخ چشمه در حفاظت از منطقه
پناهگاه حیات وحش میاندشت جاجرم

از : حسین آبسالان
معاون فنی اداره کل محیط زیست خراسان شمالی

 

    مقدمه : 
    مردمان محلی و بومی ساکن در روستاهای داخل و یا مرز مناطق با قدمت سکنی صدها ساله خود در این مناطق و دارا بودن رسم و رسوم و فرهنگ و آداب اجتماعی خاص خود در حقیقت جزئی از اکوسیستم منطقه محسوب می گردند که در حقیقت نگاه اصلی ترین بخش آن اکوسیستم را نیز تشکیل می دهند، زیرا با تأثیر گذاری مثبت یا منفی همچنین در حفاظت و یا نابودی مناطق دخالت اصلی را دارند و وجود این اکوسیستم ضامن حفظ و بقاء این مردمان محلی است و همچنین اصلی ترین ذینفعان اکوسیستم محسوب می گردند. بکارگیری هر روشی که منجر به نابودی این مردمان محلی چه از لحاظ کوچ اجباری، کمی درآمد و غیره گردد، در حقیقت نابودی اکوسیستم و مناطق را رقم می زند. تجربه در سالهای گذشته در منطقه توسط مردم محلی گویای این واقعیت است، مردمان بومی و محلی با دارا بودن توانائی خاصی به نوعی بر این مناطق تسلط یافته اند یعنی مناطق و اجزاء آن را بهتر از هر کسی می دانند و استفاده های مختلف از آن را در طی سالیان سال تجربه کرده اند که متأسفانه هنوز به این توانایهای مردمان محلی نه تنها بهایی داده نشده بلکه وجود آنان را نیز مانع حفاظت از مناطق می دانند و این افراد را تخریب گران مناطق دانسته در حالی که با توفقات بسیار کمی که این افراد دارند می توانیم آنها را به حامیان اصلی مناطق تبدیل نماییم. عدم درک واقعی توانایی این افراد ، عدم آموزش های مختلف، عدم مشارکت و بکارگیری این افراد و همچنین سلیقه ای عمل کردن و برخورد با این افراد در سالیان سال به نوعی بی اعتمادی متقابل را بین سازمان های درگیر و این افراد بوجود آورده است در حالیکه با صرف هزینه های بسیار اندک و با برنامه ریزی درست و منطقی و نه سلیقه ای رفتار کردن با این افراد محلی با توان را می توانیم در حفاظت از منطقه بکار گیریم و با حفظ این مردمان محلی در حقیقت ضمن حفاظت از طبیعت و اکوسیستم از نابودی فرهنگ و رسوم هزاران ساله این افراد که خود میراثی بسیار گرانبها است جلوگیری کنیم و عدم توانایی و برنامه ریزی خود به تقصیر این مردمان محلی و کم توقع و پرتوان نیندازیم در نهایت عدم دخالت این افراد در حفاظت از مناطق یعنی فاصله گرفتن بیشتر با این افراد شکست در حفظ طبیعت و منابع طبیعی است.

 
     موقعیت و توصیف پناهگاه حیات وحش میاندشت:
     منطقه با مساحت 84435 هکتار در آذرماه 1352 توسط شورایعالی محیط زیست با عنوان پناهگاه حیات وحش تحت حفاظت قرار گرفت. این منطقه در موقعیت َ3/˚37 تا َ46 و ˚36 درجه شمالی و َ26 و˚56 تا َ48 و ˚56 شرقی و در 10 کیلومتری شرق شهرستان جاجرم قرار دارد. آب و هوای منطقه از نوع اقلیم گرم و خشک که در زمستانها نسبتاً ملایم و تابستانها گرم و خشک است و میانگین درجه حرارت ماهیانه حداقل 2/3- تا حداکثر 1/26  سانتیگراد است و متوسط بارندگی 240 میلی متر است.

    از نظر ریخت شناسی منطقه به سه ناحیه تقسیم می گردد که توصیف از شمال به جنوب به این ترتیب است:
    1) دشت های پست و کم ارتفاع که پست ترین نقطه منطقه در این قسمت با ارتفاع 895 متر واقع شده است کال شور جاجرم حد مرز شمالی منطقه در این قسمت قرار دارد. در داخل کال شور گیاهان شورپسند Salsola  sp و Chenopodium sp و Tamarix sp وجود دارد.  دشتهای شوره زار که دق های در آن نیز دیده
می شود کال شور دارای آب شور و زیستگاه مناسب برای گونه های حیات وحش خصوصاً گراز، کفتار، پرندگان آبزی همچون آووست و آنقوت در زمستان می باشد و تأمین کننده آب مورد نیاز آهو و یوزپلنگ می باشد .

    2) کمربند میانی که تپه ماهورهای کم ارتفاع و بیشترین مساحت منطقه را تشکیل داده است گونه های غالب درمنه Artimizia sp و تاغ Haloxylon sp و گرامینه ها Gramiene به همراه Afaxis و تا حدود کمی قیچ  Ziygophlum sp تشکیل دهنده اصلی گیاهان می باشند، شن های روان در این قسمت منطقه وجود دارد که در حال حاضر تا حدود زیاد تثبیت شده اند، این قسمت به علت تپه ماهوری بودن ، وجود منابع آب مانند وجود تلمبه بادی- آب انبارها و همچنین آبراهه بیشترین جمعیت حیات وحش را در خود جای داده است و اکثر گونه های حیات وحش منطقه در این قسمت وجود دارد قسمت عمده محدوده امن پناهگاه در این منطقه قرار گرفته است و دامداران در فصل چرا در این منطقه در خارج از محدوده امن در فصل قشلاق حضور دارند. 
    3) رشته کوه کم ارتفاع جوین که از شرق به غرب امتداد دارد و در حقیقت مرز جنوبی منطقه می باشد.
رشته کوه جوین با دارابودن حداکثر ارتفاع 1342 متر در کوه خواجه که یک زیارتگاه هم در آن وجود زیستگاه قوچ و میش ، آهو و یوزپلنگ می باشد که گیاهانی نظیر افدرا Ephedra sp و  Artmizia sp گونه های غالب را تشکیل داده و چشمه های دائمی منطقه در این رشته کوه واقع شده که دارای آب نسبتاً شیرین می باشد در جنوب این رشته کوه که دشت وسیع جوین واقع شده است که تقریباً اکثر دامداران ذینفع از منطقه در روستاهای این دشت می باشند
    در حال حاضر حفاظت از منطقه با 3 محیط بانی قلعه چه، ضامن آهو (حسین آباد) و سرخ چشمه و تعداد 10 نفر پرسنل و با موتور سیکلت انجام می گیرد.
    با بررسی های بعمل آمده 120 گونه گیاهی از 29 تیره و 96 جنس همچنین تعداد 28 گونه پستاندار متعلق به 6 راسته و 13 خانواده و 22 جنس و 77 گونه پرنده متعلق به 13 راسته، 28 خانواده و 52 جنس و 13 گونه مارمولک و 4 گونه مار در منطقه شناسایی شده است.

    منابع آبی منطقه شامل 3 تلمبه بادی، 8 چشمه و 7 چاه می باشد که چاهها مورد استفاده دامداران در فصل قرار می گیرد. دامداران دارای پروانه چرا پناهگاه به مدت 100 روز در فصل زمستان ( اول دی ماه تا 10 فروردین ماه) از مراتع قشلاقی داخل منطقه دامهای خود را وارد منطقه می کنند که در 8 پلاک با مشخصات ذیل مطابق با تعداد پروانه چرای دام وارد منطقه می شوند:

    موقعیت و توصیف روستای سرخ چشمه:
   این روستا در مرز شرقی پناهگاه حیات وحش میاندشت قرار دارد که به علت وجود چشمه ای که سنگهای اطراف آن قرمز رنگ از جنس بوکسیت می باشد نامگذاری شده است . اهالی این روستا در آخرین سرشماری 15 خانوار می باشند که زبان کرمانجی یا کردی محلی تکلم می کنند در حقیقت اهالی سرخ چشمه عشایر کوچنده ای بوده اند که قبل از انقلاب در فصل قشلاق در این محل چادر می زدند و از مراتع منطقه استفاده می کردند و در فصل ییلاق از مراتع ییلاقی کوههای شاه جهان اسفراین 100 کیلومتری شرق روستا استفاده کردند در اوایل انقلاب از طریق واگذاری زمین و یک حلقه چاه آب در 20 کیلومتری شمال شرق روستا توسط دولت اهالی آن در محل ساکن شده و در کنار کار دامداری به کشاورزی هم مشغول می باشند، این روستا آخرین روستای حوزه استحفاظی شهرستان اسفراین می باشد که در مرز پناهگاه حیات وحش میاندشت جاجرم واقع شده است.

   علت اصلی انتخاب این روستا به عنوان روستای هدف عبارت است از 1- موقعیت روستا، گرچه در اطراف پناهگاه حیات وحش میاندشت بیش از 13 روستا وجود دارد که حداقل فواصل این روستاها با منطقه 3 کیلومتر بوده  ولی روستای سرخ چشمه از موقعیت خاص برخوردار بود.  2- حضور دائمی اهالی این روستا در این محل و حضور دائمی دامها در این منطقه (در حالی که دامداران روستاهای دیگر بعد از فصل چرای قشلاق از منطقه خارج می شوندو به طور شبانه وارد منطقه می شوند) تأثیر گذارترین روستا بر این منطقه اهالی روستای سرخ چشمه می باشد. 3- ارتباط اهالی این روستا با شکارچیان و سوابق شکار 3 قلاده یوزپلنگ توسط اهالی سرخ چشمه (روستاهای دیگرتا این حد با شکارچیان ارتباط نداشته و حتی اطلاعات زیادی در مورد حیات وحش منطقه خصوصاً یوزپلنگ نداشته اند). 4- وابسته بودن اقتصاد اهالی این روستا به منطقه و دامداری محل.

کل خانوار روستا: 15 خانوار
جمعیت روستا:  جمعیت روستا 50 نفر می باشد..
وضعیت اشتغال : دامداری و کشاورزی
مساحت مرتع مورد استفاده : 10800 که 5000 هکتار آن در محدوده داخل منطقه واقع شده ولی دامها از مراتع داخل منطقه استفاده می کنند.
دام مجاز چرا در مراتع:  3666 رأس
فصل چرا و مدت زمان: ابتدای آذر تا پایان اسفندماه و به مدت 120 روز
زمین های قابل کشاورزی :  62 هکتار بصورت دیم در داخل پناهگاه حیات وحش قرار دارد.
زمین های آبی:  200 هکتار با چاه عمیق و 50 لیتر در ثانیه در خارج از منطقه و 20 کیلومتری شرق روستا
سایر درآمدها : از طریق فروش محصولات کشاورزی و دامی

    نتایج :
   با بررسی نتایج بررسی و تحقیقات به عمل آمده نتایج ذیل که در نتیجه اعتماد متقابل بین اداره محیط زیست و اهالی این روستا بدست آمد
– تهیه فیلم و عکس مستند از وجود یوزپلنگ در منطقه با کمک اهالی این روستا و شناسایی مکانهای محل زیست این حیوان برای اولین بار که با تهیه این فیلم نگرش سازمان محیط زیست به پناهگاه حیات وحش میاندشت جاجرم که آزاد رو به نابودی می پنداشت و حتی زمزمه خروج آن از مناطق تحت مدیریت می رفت تغییر می کرد.
– خروج دام اهالی از پناهگاه میاندشت جاجرم برای اولین بار به صورت داوطلبان در خارج از فصل چرا در حالیکه دامهای اهالی روستای دیگری بصورت غیرقانونی شبانه روز در منطقه رفت و آمد می کردند.
– کمک و دستگیری چندین شکارچی توسط اهالی این روستا که به عنوان همیار همراه کارکنان محیط زیست منطقه کمک می کردند.
– احداث محیط بانی با کمک و اهالی این روستا که در ساختن سرمحیط بانی با پرداخت حق و حقوق افراد بکار شده روستا به نوعی به درآمد افراد اضافه شده و اینکه احداث این محیط بانی با توجه به فرهنگ و آداب اجتماعی این مردم که همه از یک قبیله بودند و احداث پاسگاه محیط بانی را مانعی برای حضور دام خود در منطقه می دیدند که با اعتماد متقابل و مشارکت این افراد خود در ایجاد محیط بانی نقش بسزایی داشتند. 
– افزایش درآمد اهالی روستا از طریق حفظ و پوشش گیاهی منطقه و رفع نیاز به خرید علوفه – جو ، در زمستانها زیرا با افزایش پوشش گیاهی منطقه نیاز علوفه دامها در زمستان تأمین گردید.
– افزایش درآمد تعدادی از اهالی روستا از طریق بکارگیری آن در کارهای عمرانی منطقه همچون تعمیر تلمبه بادی- آبشخورها و …
– بکارگیری سه نفر نیروی شرکتی از اهالی روستا در حفاظت از منطقه، وجود این سه نفر به طور شبانه روزی در طول ماه و آشنایی کامل به منطقه
– در نهایت حفاظت از منطقه با مشارکت این افراد و با صرف هزینه های بسیار کم که در این تحقیق و اجرا در منطقه شاهد آن هستیم .