بایگانی دسته: مشاركت مردمي

کمتر از 48 ساعت مانده تا پایان یک رقابت جهانی برای پیروزی مهار بیابان‌زایی!

ما پیروزیم
زمانی که در 23 فروردین 1392، خبر حضور تارنمای مهار بیابان‌زایی را به عنوان یکی از 14 کاندیدای راه یافته به مرحله نهایی احراز بهترین وبلاگ سال از منظر هیأت داوران اجلاس جهانی رسانه‌ها اعلام کردم، 9 روز از آغاز رأی دهی می‌گذشت و از مجموع 32796 رأی، مهار بیابان‌زایی با کسب 9 درصد آرا، در مقام چهارم بود.

    اینک امِا در فاصله کمتر از 48 ساعت تا پایان فرصت رأی دادن در این رقابت بین‌المللی برای انتخاب فعال‌ترین آن‌لاین‌های جهان در حوزه‌های گوناگون دنیای مجازی، بیش از 51 هزار رأی دیگر در طول 23 روز گذشته به وبلاگ‌های مورد علاقه داده شده و اینک از مجموع 83557 رأی، مفتخرم که اعلام کنم، آرای مهار بیابان‌زایی به 38 درصد رسیده و تنها وبلاگی اسپانیایی زبان را در فاصله‌ی دو درصدی خود می‌بیند.

ضمن قدردانی از همه‌ی شما خوبان و حامیان عزیز مهار بیابان‌زایی که در طول این روزها، جانانه اطلاع‌رسانی کرده و به مهار بیابان‌زایی رأی داده‌اید، همچنان امیدوارم که در فرصت باقیمانده بتوانیم فاصله اندک عقب بودن را پر کرده و از رقیب اسپانیایی پیشی بگیریم. پس لطفاً به این صفحه رفته و رأی دهید. زیرا هنوز فرصت هست تا اول شویم! نه؟

نحوه‌ی رأی دادن را هم در این صفحه شرح داده‌ام.

پیش به سوی پیروزی …

مفتخرم به این که مهار بیابان‌زایی دیده می‌شود!

مهار بیابان زایی

    وقتی که در نخستین روزهای سال 1384 تصمیم گرفتم تا اندیشه‌ها و تجربیاتم را با استفاده از ابزار نوینی به نام وبلاگ و در هیبت نامی نه چندان مأنوس چون «مهار بیابان‌زایی» با خوانندگان فارسی‌زبان به اشتراک نهم، هرگز نمی‌توانستم تصور کنم که مهار بیابان‌زایی و محمّد درویش بتواند در کمتر از یک دهه، به چنین جایگاهی دست یابد؛ آن گونه که در آخرین روزهای سال 1391، دکتر مجید مخدوم – بنیانگذار دانش ارزیابی محیط زیست در ایران – نویسنده مهار بیابان‌زایی را بخواند تا به عنوان یک شخصیت اثرگذار در حوزه محیط زیست ایران سزاوار دریافت لوح سپاس تشخیص دهد. پیش‌تر البته مجموعه برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی هم ساخته شد با این محوریت که محمّد درویش چگونه محمّد درویش شد؟ تا جایی که روزنامه پرشمارگان لس آنجلس تایمز هم در مقاله مشهورش از او با عنوان : یک گلادیاتور سبز در ایران یاد کرد. موفقیت اخیر مهار بیابان‌زایی در آغازین روزهای سال 1392 به عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی پایتخت و نیز قرار گرفتن نامش در سیاهه‌ی کاندیداهای دریافت جایزه از اجلاس جهانی رسانه‌ها، همه و همه گواه آن است که مهار بیابان‌زایی دارد دیده و خوانده می‌شود …

    موفقیتی که آن را با تمام وجودم، ناشی از پیدایش نهضتی روشنگرانه و تحولی مثبت در دیدگاه و پندارینه‌های مردمی می‌دانم که کلید پاسداری از طبیعت ایران در دستان آنهاست.

    این‌ها را گفتم تا ضمن قدردانی از همه‌ی حامیان عزیز و دوستداران سبزاندیش هموطنم، قول دهم که مسئولیت سنگین این توجه و مهر و حمایت و اقبال عمومی را درک کرده و در پیشگاه شما خوبان روزگار، پیمان می‌بندم : محمّد درویش همچنان درویش می‌ماند و بسیار بیشتر و وفادارتر از دیروز خواهد کوشید تا جان و مال و اندیشه‌اش را در راه اعتلای طبیعت وطنی که دوستش دارد، پیش‌کش کند … آرزویم این است که همچنان وکیل مدافع بی منت آن هموطنانی باشم که به قول سپهر عیدی‌وند عزیز دارند مظلومانه در این بوم و بر جان می‌دهند و برخی از ما فراموش کرده‌ایم که آنها، پاره‌هایی جدایی ناپذیر و فاخر از خاکی هستند که برای ماندگاری‌اش تاکنون صدها هزار جوان پاکدامن ایرانی، خون پاک‌شان را اهدا کرده‌‌اند.

    آری … من با افتخار وکیل همه‌ی یوزها و سنجاب‌ها و گرگ‌ها و بلوط‌ها و اُرس‌ها و گرازها و پلنگ‌ها و قوهای فریادکشی هستم که فریادشان را اغلب نمی‌شنویم. اما امروز بیشتر از دیروز امیدوارم که آن فریاد را بتوانم با زبان آدم‌زمینی‌ها و به شیوه‌ای مؤثرتر از همیشه بازنشر دهم.

 

میلکی ؛ آبادبومی دوست داشتنی که هیچ ندارد!

    چندی پیش سفری به باختری‌ترین بخش از استان هرمزگان، هم‌جوار با استان بوشهر داشتم. سرزمینی که هفت سال است آن را پارسیان می‌نامند، اما نام قدیمی و مشهورترش، همچنان گاوبندی است. یکی از روستاهای این منطقه به نام میلکی، توجهم را جلب کرد. با نگاهی به معماری نسبتا اشرافی سازه‌ها و مساجد این روستا، تن‌پوش مرتب و شیک اهالی و تمیز و منظم بودن معابر عمومی و مبلمان محیطی آن دریافتم که میلکی نمی‌تواند مانند اغلب روستاهایی باشد که در بسیاری از مناطق کشور به واسطه کارم تاکنون دیده‌ام و پس از بررسی‌های دقیق‌تر، دریافتم که حدسم درست بوده است! ادامه‌ی خواندن

آیا جنگ آب در سال 92 تشدید خواهد شد؟

پرسشی که در پیشانی این یادداشت نقش بسته است، عنوان سؤال خبرنگار خبرگزاری میراث فرهنگی از نگارنده است که مشروح پاسخم را می‌توانید در این نشانی بخوانید. ادامه‌ی خواندن

پانزده فروردین 1392؛ بررسی وضعیت محیط زیست ایران در حسینیه ارشاد

    موضوع نخستین نشست علمی سال 1392 که به همت دکتر مهدی زارع، رییس پژوهشکده زلزله‌شناسی ایران و همکاران‌شان در محل کتابخانه حسینیه ارشاد برگزار خواهد شد، بررسی وضعیت محیط زیست ایران است. رخداد خجسته‌ای که آن را در نخستین روزهای سال نو به فال نیک می‌گیرم. چرا که قرار است این سلسله نشست‌های علمی به طور مرتب در دیگر موضوعات هم ادامه یابد و از این که موضوع محیط زیست به عنوان آغازگر این رشته سخنرانی‌ها انتخاب شده است، مسرورم. در این برنامه، نگارنده می‌کوشد تا به مدت حدود 45 دقیقه تصویری اجمالی از فرازها و فرودهای محیط زیست ایران ارایه داده و چشم‌اندازی از آینده را به تصویر کشد. ادامه‌ی خواندن

یک آرزوی سبز برای سال 1392

    نفس‌های سال 1391 هم به شماره افتاد؛ همان طور که تا چشم بر هم بزنیم، درمی‌یابیم که نفس‌های قرن چهاردم هجری شمسی هم به پایان خواهد رسید؛ قرنی که بی‌شک، یکی از پرفراز و نشیب‌ترین بزنگاه‌های تاریخی کشوری را رقم زد که بیش از هفت هزار سال تاریخ مدنیت دارد. ما صاحب سرزمینی هستیم که زرتشت را به جهان معرفی کرده است، نخستین پیامبری که بزرگترین گناه را آلوده کردن محیط زیست نامید. حتا دو تن از بزرگترین مورخان جهان، هرودت و گزنفون بارها تأکید کرده‌اند که ایرانیان هیچ چیز آلوده و کثیفی را در آب نمی‌ریزند و در پاک نگهداشتن خاک بسیار می‌کوشند . بعدها خاتم پیامبران هم تأکید کرد که در نزد او حرمت هر شاخه‌ی درخت چون بال یک فرشته است. امام جعفر صادق (ع) هم هشدار داد که زندگی گوارا نخواهد بود اگر هوای پاک و آب تمیز در آن وجود نداشته باشد. این‌ها را گفتم تا بدانید و بدانیم در چه سرزمینی و با چه پشتوانه‌ی غنی‌ای از فرهنگ، تمدن و ادبیات نزدیک به طبیعت زیست می‌کنیم؛ ادبیاتی که بارها و به زبان‌های گوناگون از زمان فردوسی تا امروز زنهار داده که نباید کاری کنیم که به قانون درخت بربخورد. ادامه‌ی خواندن

پیش نویس اساسنامه صندوق حامی طبیعت ایران

    همان طور که خوانندگان عزیز این سطور می‌دانند و پیش‌تر اطلاع رسانی کرده‌ام، به پیشنهاد برخی دوستان درصدد راه‌اندازی صندوقی با نام: «صندوق حامی طبیعت ایران» هستم. چند هفته‌ای است که به شدت درگیر راهکارهای قانونی، حقوقی و اجرایی شکل‌گیری این صندوق بوده و کوشیده‌ام تا به نحوی این صندوق پای بگیرد که هم در کمترین زمان ممکن و بدون دیوان‌سالاری‌های رایج و نفس‌گیر اداری، اجرایی گردد و هم این سرعت و تعجیل، خدای ناکرده سبب بروز لکنت‌های حقوقی و قانونی دست و پاگیر بعدی نشود. ادامه‌ی خواندن

مدارس سبز؛ راهی به سوی پاسداری پایدار از طبیعت ایران

    شاید یکی از بیشترین و پرتکرارترین ترجیع‌بندهایی که اغلب در سخن بسیاری از مسئولین، نخبگان، پژوهشگران و کارشناسان حوزه محیط زیست می‌شنویم، آن است که برای دستیابی به جامعه‌ای برخوردار از محیط زیستی پویا و با نشاط، باید از کودکستان‌ها و دبستان‌ها شروع کرد. باید کوشید تا کودکان و نونهالان جامعه را، همان زمان که با واژگان و فضیلت‌هایی چون خداوند، مادر، پدر، محبت، عشق، میهن و صداقت آشنا می‌شوند و نسبت به آنها دلبستگی می‌یابند، با ارزش‌هایی چون درخت، آب، خاک، هوا، تالاب، کوهستان، بیابان، جنگل، یوزپلنگ، آهو، گوزن و … نیز آشنا ساخت و در ضمیرشان عشق به مواهب طبیعی را چون عشق به عزیزترین عزیزان‌شان، نهادینه کرد. ادامه‌ی خواندن

ستایش زیباترین سمفونی طبیعت در سرخرود!

    جمعه گذشته در بیست و هفتمین روز از بهمن 1391، به تماشای یک سمفونی کم‌نظیر در شمال ایران رفتم؛ هم‌سرایی شگفت‌انگیزی که برای برگزاری‌اش نه فقط صدور مجوزی از وزارت ارشاد اسلامی لازم نبود، بلکه بلیط فروشی هم نمی‌شد! با این وجود، آدم‌های جورواجوری را می‌توانستی ببینی که از راه‌های دور و نزدیک خود را از سپیده‌دم به آبادی سرخرود در فریدون کنار رسانده بودند تا از نزدیک شاهد این هم‌سرایی بی‌نظیر با حضور بیش از پنج هزار خواننده‌ی سپیدپوش، زیبا و رعنا باشند؛ خوانندگانی که آزادانه و بی هیچ محدودیتی با تن‌پوش طبیعی و چشمنواز خود به هنرمایی‌شان ادامه می‌دادند! ده‌ها عکاس و فیلمبردار و مستندساز هم مشغول ثبت و ضبط این لحظه‌های شورآفرین و این کارناوال خیره‌کننده از مهمانانی بودند که صدها و هزاران کیلومتر راه را از سرزمین‌های سرد و یخ زده در سیبری و روسیه مرکزی پیموده بودند تا خود را به نوار سبز و دوست‌داشتنی دریای شمال ایران برسانند. ادامه‌ی خواندن

مظلومیت منابع طبیعی و محیط زیست نشانه چیست؟

     در هفته‌ای که گذشت، دو رخداد ناگوار در کشور سبب شد تا اغلب فعالان در حوزه منابع طبیعی، محیط زیست و اکوتوریسم به شدت نگران شوند. نخست سخنان رییس جمهور در چهارشنبه گذشته بود که در پیشگاه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، حل مشکل تأمین علوفه دامداران و ایجاد چند صد هزار شغل جدید را در گرو واگذاری کامل رویشگاه‌های جنگلی کشور به دامداران و مرتع داران دانست و عملاً مجوز ورود دام به جنگل را صادر کرد؛ رخدادی که شگفتی و نگرانی شدید بسیاری از متخصصان این حوزه را برانگیخت و نشان داد که ادامه‌ی خواندن

آلودگی هوا ؛ غولی که با درایت می‌توان شاخش را شکست!

 بیش از 15 سال پیش، نتایج یک کار پژوهشی در دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران منتشر شد که توسط بختیار بیدقی به انجام رسیده بود . وی نشان داد هزينه‌ی عدم مهار آلودگی هوای تهران سالانه به 15.7 ميليارد تومان میرسد؛ در صورتی که هزينه‌ی مهار آلودگی هوا تنها سالی 6.7 ميليارد تومان است. به دیگر سخن، این پژوهش آشکارا ثابت کرد که هر ریالی که دولت برای مهار آلودگی هوا هزینه کند، دست کم 2.3 ریال از فشار به خزانه حکومت خواهد کاست. با این وجود، 15 سال پس از آن تاریخ، دولت همچنان مجبور است پنج کلان شهر کشور را برای جلوگیری از شرایط اضطرار تعطیل کند و روزانه 800 میلیارد تومان خسارت فقط از منظر توقف کسب و کار و علم‌اندوزی به پنج کلان‌شهر آلوده کشور وارد شود .

این در حالی است که شش سال پیش (سال 1385) سخن از خسارتی هشت میلیارد دلاری در سال به میان آمد ؛ خسارتی که به گفته‌ی مدیر وقت طرح آلودگی هوای تهران در صورت ادامه‌ی چنین روندی تا سال 1394 – یعنی پایان برنامه پنج ساله پنجم، به 16 میلیارد دلار در سال افزایش خواهد یافت .

و البته اینک با توجه به سقوط ارزش دلار و افزایش جهشی هزینه‌های درمانی، همچنین کشف بسیاری دیگر از بازخوردهای منفی آلودگی هوا در حوزه سلامتی و کاهش راندمان کاری ، به نظر می‌رسد پیش‌بینی خسارتی 16 میلیارد دلاری حتا امروز هم اندکی خوشبینانه باشد، چه رسد به پایان برنامه پنجم. کافی است به یاد آوریم که آلودگی هوا میتواند 11 برابر آلودگی آب و 16 برابر آلودگی غذا خطرناک باشد، چرا که هر فرد روزانه به 16 کيلوگرم هوا نياز دارد، در حالی که تنها به 5/1 کيلوگرم آب و يک کيلوگرم غذا محتاج است .

به همین دلیل است که قدمت نخستین تلاش‌های جدی برای کاهش مدون و برنامه‌ریزی شده آلودگی هوا به سال‌های نخستین از دهه‌ی 1950 میلادی بازمی‌گردد، زمانی که فاجعه بزرگ مرگ 4 هزار نفر از شهروندان ساکن در پایتخت انگلستان در زمستان 1952 رقم خورد و جهانیان شاید برای نخستین بار متوجه قدرت ویرانگر آلودگی هوا شدند. متعاقب آن و همزمان با افزایش دانش انسان‌ها در حوزه محیط زیست، حجم سرمایه‌گذاری‌ها برای کاهش خطرات آلودگی هوا هم افزایش یافت؛ به نحوی که تنها در سال 1981، دولت آمريکا به راحتی حاضر شد تا بيش از 14 ميليارد دلار را خرج اعمال قوانين بازدارنده و مهارکننده‌ی آلودگی هوا و آب کند، چرا که میدانست ارزش منافع حاصل از آن به 37 ميليارد دلار در همان سال میرسد (يخكشي، علي. 1381: شناخت، حفاظت و بهسازي محيط‌زيست ايران. تهران. نشر آموزش كشاورزي، مؤسسه آموزش عالي علمي-كاربردي جهاد كشاورزي، 444 صفحه). با اين وجود، شتاب گسترش منابع آلودهکننده چنان بود که در سال 1999 خسارت آلودگي هوا در آمريكا به 150 ميليارد دلار ‌رسيد و تلفات انسانی آن به 150 تا 350 هزار نفر در سال افزايش يافت ( Miller, G. Tyler. 1999: Environmental Sceince (seven edition). Canada. WadsWorth Pub. 601p). و این در حالی بود که هنوز ابعاد وخیم‌تر و فراقاره‌ای موضوع در قالب انتشار گازهای گلخانه‌ای و تشدید فرآیند تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی، ابعاد ویرانگرش را چون امروز نشان نداده بود. چرا که امروز و در جریان برگزاری همین کنفرانس COP 18 که هم‌اکنون در دوحه قطر و با حضور نمایندگانی عالی‌رتبه از 193 کشور جهان – از جمله یک هیأت 22 نفری از ایران به ریاست معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست – در حال برگزاری است، سخن از رقم‌هایی نجومی و تریلیون دلاری بابت خسارت‌های سالانه انتشار گازهای گلخانه‌ای می‌رود ؛ پدیده‌ی نامیمونی که خواه ناخواه بر وخامت بحران آلودگی و وارونگی‌ (اینورژن) های پرتعدادتر دمایی در کلان‌شهرها می‌افزاید. در تأیید این مدعا، هفته گذشته – 12 آذر 1391 – دکتر عباس رنجبر، رییس مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی کشور در همایش بررسی وضعیت تالاب‌های ایران، به صراحت اذعان داشت که بر بنیاد پیش‌بینی‌های صورت گرفته متکی بر 20 مدل مختلف، در مورد وضعیت بارندگی و دمای کشور در طول نیم قرن آینده، جملگی از کاهش بارندگی و افزایش میانگین دمای کشور خبر می‌دادند؛ زنگ خطری که به ویژه در کلان‌شهرها می‌تواند شرایط را غیرقابل تحمل‌تر از امروز سازد.

این‌ها را نوشتم تا بار دیگر تأکید کنم: استفاده از مسکن‌های پرخرجی چون تعطیل کردن مدارس و دانشگاه‌ها و ادارات دولتی، هرگز نخواهد توانست معضل آلودگی هوای کلان‌شهرهای ایران را حل کند.

اگر بر این باوریم که سهم عمده‌ای از آلودگی هوا ناشی از تردد خودروهای شخصی و دولتی است، باید بکوشیم تا با گسترش شتابناک‌تر ناوگان حمل و نقل عمومی وریلی و پراکنش منظم‌تر آن در تمامی سطح 70 هزار هکتاری پایتخت و دیگر شهرها نظیر اراک، کرج، اهواز، اصفهان، تبریز، شیراز، قم و مشهد، عملاً شهروندان را در انتخاب گزینه‌هایی ارزان‌تر، سریع‌تر و ایمن‌تر برای تردد در شهر تشویق کنیم. در حقیقت به جای ساخت بلوارها و تونل‌ها و آزادراه‌های درون شهری بیشتر که مردم را تشویق به استفاده بیشتر از خودروهای شخصی می‌کند، باید اولویت نخست به گسترش خطوط مترو و اتوبوس‌های BRT باشد. افزون بر آن، باید علاوه بر ارتقای کیفیت سوخت خودروها و سامانه احتراق آنها در خودروهای داخلی، بکوشیم تا به تدریج با جایگزینی استحصال انرژی از خورشید و باد و کاهش مصرف سوخت‌های فسیلی، تا آنجا که امکان دارد انتشار گازهای گلخانه‌ای و بروز جزایر حرارتی را به کمینه برسانیم. همچنین باز دقت در ساخت و سازهای بلندمرتبه در تهران و دیگر کلان‌شهرها با توجه به جهت باد غالب، باید بکوشیم تا دالان‌های طبیعی عبور باد – که سرعت متوسط آن هم عموماً کمتر از 10 متر در ثانیه است – مسدود نگردد؛ در صورتی که روند بلندمرتبه‌سازی در باختر تهران (محدوده منطقه 22 شهرداری) از این منظر می‌تواند بسیار نگران‌کننده باشد.

خروج صنایع آلوده‌کننده‌ای مثل سیمان، پالایشگاه، پتروشیمی، صنایع آلومینیوم، خودروسازی و کوره‌پزخانه‌های تولید آجر و سفال از حریم شهرها، از دیگر اقدامات حکومتی برای کاهش خطر آلودگی در کلان‌شهرهاست. به گفته وحید نوروزی، فقط کافی است بدانیم که روزانه شصت میلیون لیتر مازوت در نیروگاه‌های شهید رجایی در آزاد راه تهران قزوین، بعثت در جنوب تهران، شهید منتظر قائم در جاده کرج و نیروگاه طرشت و ده‌ها واحد بزرگ صنعتی در اطراف تهران از قبیل سیمان آبیک و سیمان تهران دارد مصرف می‌شود که فرآیند سوختن حاصل از آن، یکی از بزرگترین عوامل تولیدکننده ذرات معلق در تهران است. همچنین از آنجا که فرآیند تولید گوشت قرمز، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های انتشاردهنده گازهای گلخانه‌ای‌ است، جای این پرسش مطرح است که چرا باید بزرگترین تولید کننده گوشت قرمز در ایران، استان تهران باشد و چرا نباید دامداری‌های صنعتی از این دست، به استان‌هایی منتقل شوند که با چنین معضلی کمتر مواجه هستند.

    به موازات چنین اقدام‌هایی باید سیاست رساندن سرانه فضای سبز به حد استانداردهای پذیرفته شده، با قوت ادامه یابد و اجازه قطع درختان به بهانه‌های مختلف داده نشود؛ روندی که در طول 60 سال اخیر ادامه داشته و محدوده‌ی کنونی تهران بیش از 70 درصد از پوشش گیاهی و رویشگاه‌های درختی و باغی‌اش را از دست داده است. عین ماجرایی که برای باغ‌های اصفهان، شیراز، همدان، اراک، مشهد و … به وقوع پیوسته است و متأسفانه این روند با قطع درختان مشهور و زیبای کاخ موزه سعدآباد در همین روزهای بحرانی ادامه دارد !

    دست آخر اینکه به نظرم شهروندان هم باید چند نکته ساده را رعایت کنند و مثلاً برای خرید نان از یک کوچه پایین‌تر یا میوه از دو کوچه بالاتر، می‌شود از خودرو شخصی استفاده نکرد! به کودکان و رفتگران شهرداری می‌توان آموزش داد تا برای تفریح یا خلاص شدن از شر زباله‌ها و برگ‌های خشک درختان، نباید آنها را آتش زد؛ اجتناب از کباب کردن گوشت و پرهیز از مصرف فست‌فودهایی مثل همبرگر در روزهای پیک آلودگی، می‌تواند از انتشار ذرات دی اکسید کربن به فضا تا حدی بسیار مؤثر جلوگیری کند و در نهایت، فرهنگ استفاده از دوچرخه با پیشگامی برخی از نخبگان و مدیران جامعه مجدداً ترویج شود.

زلال كه باشی ، آسمان در توست!

من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم طبیعت ارزشمندمان را برای آیندگان باقی گذاریم؛ اگر می‌خواهیم همچنان یوز در این بوم و بر بخرامد و اگر می‌خواهیم پاسدار صادق خون سعید پرهام‌ها باشیم، باید همان گونه که محمّد عزیز در تارنمایش نشان‌مان داده است از کودکان شروع کنیم …
آخر آنها زلال هستند و کیست که نداند:
زلال كه باشی ، آسمان در توست! نیست؟

باشد که به همت نگاه پاک این دخترکان و پسرکان عزیز ابوزیدآبادی، دوباره طبیعت وطن را در برابر طبیعت‌ستیزان ایمن کنیم …
راستی! شما فکر می‌کنید در زمانی که این کودکان معصوم، به مدیران فردای وطن بدل شوند، باز هم محمدی‌زاده‌ها می‌توانند به راحتی امروز از اهدای مجوز اکتشاف نفت در پارک ملّی کویر دفاع کنند؟
کاش نظام آموزش و پرورش ما قدر این آسمانی‌های پاک و زلال وطن را بیشتر بداند؛ آسمانی‌هایی که برایشان فرقی نمی‌کند
گودال كوچك آب باشند، یا دریای بیكران،
زیرا زلال هستند …
و زلال که باشی ، آسمان در توست …