بایگانی دسته: پژوهش

تازه‌ترين تصاوير از هجوم لودرها به باغ گياه شناسي نوشهر

سه تصويري را كه ملاحظه مي‌كنيد، ماجراي غم بار تجاوز صبح امروز به ديرينه‌ترين باغ گياه شناسي ايران در نوشهر را نشان مي‌دهد؛ پرديس باشكوهي با 1400 گونه گياهي و بيش از 14 هزر نمونه گياه خشك شده كه مي‌توانست موزه تاريخ پژوهشي ايران در حوزه منابع طبيعي باشد؛ اما فرماندار نوشهر بيشتر مايلند تا جاده كمربندي بندر نوشهر باشند!

چرا؟

فرمان آتش را در باغ اكولوژي نوشهر، فرماندار صادر كرده است!

فرماندار، يعني عالي‌ترين نماينده‌ي دولت در هر شهرستان.

اينك خبر رسيده است كه فرمان آتش را براي اعدام درختان 54 ساله‌ي باغ اكولوژي نوشهر، فرماندار صادر كرده است!
مي خواهم از استاندار مازندران، از وزير كشور، از رييس جمهور بپرسم تا براي مان توضيح دهد آيا اين مدير ارشد دولتي، براي صدور چنين تخريبي پيش‌تر با شما هماهنگ كرده بود؟
اگر پاسخ شمايان مثبت باشد، يك غم بزرگ سراسر وجودم را فرامي‌گيرد؛ اما اگر پاسخ‌تان منفي باشد، هزاران غم مرا از پاي درخواهد آورد!
مي‌دانيد چرا؟

در همين باره :

هجوم لودرها برای تخریب باغ اکولوژی نوشهر!

واقعیت شگفت‌آوری که در طرح‌های انتقال آب از خوزستان فراموش شده است!

حتا اگر فجایع جبران‌ناپذیر حاصل از انتقال آب کارون به نواحی مرکزی کشور در اصفهان، قم، کرمان و یزد را بر روی محیط زیست منطقه نادیده بگیریم؛ حتا اگر فراموش کنیم که ممکن است برای همیشه مجبور شویم با تولید بخش بزرگی از خرمای کشور که از نخلستان‌های خوزستان بدست می‌آید، خداحافظی کنیم؛ حتا اگر افزایش وسعت و غلظت چشمه‌های تولید گرد و خاک در پایین‌دست جلگه‌ی خوزستان را بتوان نادیده انگاشت و سرانجام اگر فرض کنیم که مردم اهواز عاقبت به بوی تعفن کارون عادت کرده و ترانه‌ی ماندگار لب کارون را برای همیشه در خاطره‌ی سینه‌هاشان دفن خواهند کرد؛ باز هم از این ناسزه‌ی شگفت‌انگیز نمی‌توان گذشت و نمی‌توان از چنین پارادوکسی انگشت به دهان نگرفت!

پارادوکسی که حمیدرضا خدابخشی، دبیر انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان به شیوایی هر چه تمام‌تر بر آن انگشت نهاده و خسارت درنظرگرفته نشدن آن را بالغ بر ده‌ها میلیارد تومان برآورد کرده است. خدابخشی در گفتگو با ایسنا می‌گوید: «با اجرای  طرح‌های انتقال آب از خوزستان به استان‌های دیگر، قابلیت تولید انرژی برق‌آبی در استان خوزستان و کل کشور از دست می‌رود.» رخدادی که به گفته‌ی او خسارت ناشی از آن، بدون در نظر گرفتن عوارض و تبعات محیط زیستی ناگوارش و به همراه خسارت‌های بخش کشاورزی به یک هزار میلیارد تومان می‌رسد!
آیا به نظر شما شگفت‌آور نیست؟
از یک سو دولت ده‌ها هزار میلیارد تومان هزینه می‌کند تا سدهای مرتفع زده و بر توان تولید انرژی برق‌آبی کشور از سرشاخه‌های کارون و دز بیافزاید و از سوی دیگر با اجرای طرح‌های انتقال آب در بالادست همین سدها و مصرف میلیاردها تومان اعتبار دیگر، عملاً سدهای مزبور را از کارایی انداخته و آنان را به جرثومه‌هایی بی‌مصرف بدل می‌سازد! چرا؟

حمیدرضا خدابخشی، حتا به این هم اکتفا نکرده و اشاره می‌کند که از مجموع 3.3 میلیون هکتار اراضی قابل کشت در خوزستان، به دلیل کمبود آب، تنها 1.2 میلیون هکتار آن به زیرکشت می‌رود. یعنی ما آب را از استانی می‌گیریم که خود با محدودیت آب برای توسعه مواجه است؛ استانی که میزان بهره‌وری آبش در بخش کشاورزی از استان اصفهان هم بیشتر است!
به نظر شما اگر نام این حرکت را نابخردی نگذاریم (در بهترین حالت!)، چه باید بگذاریم؟
تصورش را بکنید، شهردار یک شهر برای تشویق مردم به ورزش کوهنوردی و صعود به ارتفاعات اقدام به صدور مجوز سرمایه‌گذاری برای تولید بهترین لوازم مرتبط با این ورزش کرده و کلنگ احداث تله‌کابین را زده و با چند سرمایه‌گذار برای احداث پیست اسکی به توافق رسد و در همان حال، به دلیل خطر سقوط هواپیما و جانمایی غلط فرودگاه شهر، مجبور شود فرمان برداشتن کوه را صادر کند!
به نظر شما با شهردار چنین شهری چه باید کرد؟

توضیح ضروری:
هر گونه تشابه بین این روایت خیالی با ماجرای فرودگاه بجنورد، تصادفی بوده و اصلا و ابدا عمدی در کار نیست! هست؟

بیژن فرهنگ دره‌شوری مهمان امروز ما در گفتگوی داغ سبز!

کمتر کسی است که نام این بزرگ‌مرد بی ادعا و دوست‌داشتنی طبیعت وطن را نشنیده باشد و جرأت کند که خود را فعال محیط زیست هم بنامد! امروز انسانی که می‌گوید: «به من فقط دره‌شوری بگویید، کافی است!» می‌خواهد از زخم‌های دردناک دریاچه ارومیه برای شنوندگان و بینندگان برنامه گفتگوی داغ سبز در دهمین پله‌اش سخن بگوید. وی که اخیراً به منطقه سفر کرده و با موتورسیکلت توانسته پهنه‌های قابل توجهی از نمکزار دریاچه ارومیه (بخوانید کویر ارومیه!) را درنوردد، با دلی خون‌بار و چشمانی اشکبار از مشاهداتش برای من و شما خواهد گفت. او دیروز تلفنی از نگارنده قول گرفته است که بتواند نظراتش را در باره دلایل بحران پیش آمده برای دریاچه ارومیه آزادانه و بدون سانسور با هموطنانش درمیان نهد و محمّد درویش امیدوار است که امروز شرمنده‌ی این چهره‌ی ماندگار محیط زیست ایران نشود!
همچنین در برنامه‌ی امروز تا جایی که وقت اجازه دهد به گفتگوی خویش با جناب عباس نژاد، مدیرکل محیط زیست استان آذربایجان غربی هم ادامه خواهیم داد.

گفتگوی داغ سبز را می‌توانید از ساعت 14:45 به مدت حدود یک ساعت بر روی تارنمای ایران صدا به صورت زنده در این نشانی ببینید و بشنوید و اگر فرصت نکردید، اندکی بعدتر، ماجراهای این گفتگو را احمد پازوکی عزیز بر روی وبلاگ “گفتگوی داغ سبز” قرار خواهد داد.
همچنین دوستانی که مایلند دیدگاه‌ها یا نقطه نظرات‌شان در این برنامه یا برنامه‌های آینده‌ی گفتگوی داغ سبز انعکاس یافته و پیگیری شود، لطفاً نگارنده را از طریق ارسال کامنت در همین وبلاگ آگاه سازند.
برای آشنایی با بخشی از خدمات استاد بیژن فرهنگ دره شوری، می‌توانید سری به کانون سبز یاران دنا بزنید.

گفتنی آن که ساعت 14 الی 16 روز یکشنبه هفته آینده – 25 مهر 1389 – هم با دو تن از مدیران وزارت نیرو و استانداری آذربایجان غربی در ایران صدا پیرامون دریاچه ارومیه مناظره خواهم داشت که اطلاعات دقیق تر را حتماً به آگاهی علاقه مندان خواهم رساند.

نجات ارومیه: دستور کار امروز در گفتگوی داغ سبز!

اروميه دارد از دست مي‌رود … نه! اشتباه تايپي نيست، منظورم دقيقاً همان اروميه است و نه صرفاً درياچه اروميه. هر چند دکتر پرویز کردوانی اعتقاد دارند که باید برای نجات ارومیه از دریاچه ارومیه بگذریم! اما حقیقت این است که هم درياچه اروميه و هم تمامی سکونت‌گاه‌های وابسته به آن را با روند كنوني بايد از دست رفته به شمار آورد و تنها شايد بتوان يادشان را در آینده مثل مجسمه آزادی در منهتن گرامي داشت!
نکته‌ای که در مورد دریاچه ارومیه شاید از همه چیز مهم‌تر و رعایت آن ضروری‌تر باشد، آن است که مهم‌تر از کارهایی که برای نجاتش باید انجام دهیم، کارهایی است که به بهانه‌ی نجاتش هرگز نباید انجام دهیم! مثل دیوار کشیدن در اطراف دریاچه و جدا کردن مناطق کم عمق از عمیقش! آن گونه که برخی از مسئولین منطقه و متخصصان صنعت آب کشور خواهان انجام آن شده‌اند.
امروز می‌کوشیم تا به کمک احمد پازوکی عزیز و با دعوت از چند مدیر مسئول در این حوزه، گفتگوی داغ سبز را پس از ماجرای بحث برانگیز سدسازی ادامه داده و به یکی از قربانی‌های مظلومش برسانیم.
به هرحال، آنچه كه در پي مي‌آيد، با وقوف به اين حقيقت تلخ است كه نگاشته شده؛ اين كه همه بايد خود را براي مواجهه با بي سابقه‌ترين بحران در سر دوست‌داشتني و گربه نشان وطن آماده كنيم. هرچند همچنان به عنوان يك فعال محيط زيست و عاشق طبيعت، مايلم تا برآوردهاي كارشناسي من و کامبیز بهرام سلطانی و بهروز مهمویی و دیگر علاقه‌مندان به دریاچه ارومیه به حقيقت نپيوسته و بار ديگر اين آسمان آبي وطن باشد كه با ريزش‌هاي بدون منتش، هموطنان آذري زبانم را به نوشخندي دوباره مهمان كرده و نگين درخشان ايران را حياتي دوباره بخشد.

درياچه اروميه در يك نگاه:
دریاچه ارومیه بزرگترين آبگير داخلي كشور و مهم‌ترين عامل تنظيم‌كننده‌ي اقليمي در شمال غرب ايران به شمار مي‌رود؛ عاملي كه سبب ارتقاي ظرفيت گرمايي ويژه‌ي منطقه را موجب شده و به اين ترتيب با كاهش تفاوت دماي شب و روز و نيز بيشينه و كمينه‌ي فصول، به آفرينش اقليمي معتدل‌تر كه استعداد باروري منطقه را از منظر شناسه‌هاي توليد در بخش كشاورزي و منابع طبيعي افزايش مي‌دهد، كمك مي‌كند.
افزون بر آن، درياچه اروميه یکی از نادرترین پهنه‌های آبی جهان  بوده كه سبب شده به دليل ترکیبات خاص آب و شوری در حد اشباع آن، حیات آبزیان را جز در مورد آرتمیا و جلبکی به نام “Dunalilla salina”  ناممکن بسازد. هرچند همين ويژگي، به پويايي اكوسيستم (بوم‌سازگان) درياچه كمك كرده و با تقويت زنجيره‌ي غذايي آن، اروميه را به مقصد كوچ‌هاي پرندگان پرشماري بدل ساخته است.
شايان ذكر است كه بستر دریاچه تا عمق بیش از چهل متر از توده‌ي لجنی با ترکیبات خاص تشکیل شده که فاقد مقاومت‌های لازم برای بارگذاری است. هفت رودخانه‌ای که به دریاچه منتهی می‌شوند، علاوه بر افزودن دايمی ترکیبات شیمیایی و رسوبات مختلف، موجب سیرکولاسیون و رسوب‌گذاری خاصی در محدوده دریاچه می‌گردند. راه نداشتن دریاچه ارومیه به آب‌های آزاد از دیگر ویژگی‌های این پهنه‌ی آبی است. با اين وجود، درياچه‌ي اروميه يكي از مهم‌ترين چشم‌اندازهاي طبيعي شمال غرب ايران به شمار مي‌آيد كه در حفظ پايداري بوم‌شناختي منطقه و بالانس حرارتي و اقليمي آن نقشي انكارناپذير دارد. در عين حال، موجوديت اين درياچه نه‌تنها ضامن گونه‌گوني زيستي منطقه كه تضمين‌كننده‌ي جيات اجتماعي رو به رشد مردم در سه استان آذربايجان شرقي و غربي و كردستان است. افزون بر آن، ادامه‌ي استمرار و شادابي اين محيط آبي يگانه، در شمار مهمترين موانع طبيعي در تشديد روند بيابان‌زايي و اُفت كارايي سرزمين نه‌تنها در شمال باختری ایران‌زمین که در کشورهای همجوار ارمنستان، آذربایجان، ترکیه و کردستان عراق محسوب مي‌شود.
چنين است كه بر بنياد همه‌ي دلايل ذكر شده، بايد كوشيد تا عوامل تهديدكننده و تحديد كننده‌ي حيات درياچه در حوزه‌ي آب‌شناختي، اقتصادي و محيط زيستي شناسايي شده و بكوشيم تا با حفظ اين محيط آبي، امنيتي پايدار براي هموطنان عزيز ساكن در شمال غرب كشور فراهم كنيم و در عين حال از ناپداري گسترده‌تر سرزمين و توليد چشمه‌هاي جديد گرد و خاك (مانند تجربه تلخ درياچه آرال) ممانعت به عمل آوريم.

– مختصات درياچه:
هر چند بسته به اين كه چه تراز ارتفاعي را به عنوان مبدأ اندازه‌گيري بگيريم، مساحت درياچه هم به تبع آن تغيير خواهد كرد، اما اگر تراز 1274.1 متر از سطح دریاهای آزاد را به عنوان کمینه‌ی مورد قبول در نظر بگیریم، آنگاه دریاچه‌ی ارومیه باید دست کم 570 هزار هکتار وسعت داشته باشد که هم‌اکنون این رقم به حدود 300 هزار هکتار کاهش یافته است. آن هم درياچه‌اي كه به عنوان دومين درياچه شور جهان (بيستمين درياچه جهان از لحاظ وسعت) از آن ياد شده و بين ۱۳۰ تا ۱۴۰ كيلومتر طول و ۱۵ تا 85 كيلومتر عرض دارد. دارا بودن ۱۰۲ جزيره بزرگ و كوچك با تنوع گياهي و جانوري كم‌نظير، موجب شده است كه اين درياچه به عنوان بوستان و اندوخته‌گاه زيست‌سپهر در کنوانسیون بين‌المللي رامسر هم به ثبت برسد. از آن جمله بايد به جزيره كبودان، اشك، اسپير، ارزو و جزاير ۹ گانه اين درياچه اشاره كرد كه هركدام زيستگاه حيواناتي مانند قوچ، ميش و گوزن زرد است.

–     حجم و کیفیت آب دریاچه:
حجم آب درياچه اروميه در تراز اکولوژیک آن و با عمق متوسط 5/4 متر بالغ بر 31 ميليارد مترمكعب تخمين زده مي‌شود که این حجم آب از طریق رودخانه‌هاي مهم حوضه آبخيز درياچه (سيمينه رود، زرينه رود، مهاباد چاي، گدارچاي، باراندوز چاي، نازلوچاي، روضه چاي، زولاچاي، شهرچاي در آذربايجان غربي وآجي چاي، ليلان چاي، آذرشهر چاي ، قلعه چاي ، صوفي چاي، مردوق چاي) و 7 رودخانه فصلي (به نام‌هاي خرخره چاي، شيواسان چاي، سنيخ چاي، طسوج چاي، دريان چاي وگبي چاي) تأمین می‌شود.
از نظر طبقه بندي شيميايي آب درياچه اروميه تيپ كلره داشته و باقيمانده خشك عناصر محلول در آب آن (T.D.S) در دوران پرآبي در حدود 180 و در زمان كم آبي به حدود 420 گرم در ليتر مي‌رسد. اسيديته يا قليائيت آب درياچه (pH) درفصل بهار به دليل پايين بودن دما و بارش باران‌ درمحدوده 8-6 و در فصل تابستان 8-7 است. .هدايت الكتريكي آب بسته به وضعيت حجم آب درياچه از 200 تا 600 هزار ميكروموس برسانتي‌متر مربع متغير بوده و تنها موجود زنده‌اي كه قادر است (يا بهتر است گفته شود: قادر بود!) در آب شور اين درياچه زندگي كند، آرتميا سالينا است كه خوراكي مقوي و بسيار مناسب براي ماهيان پرورشي به شمار مي‌رود.

مشکلات مدیریتی در دریاچه ارومیه:
شاید یکی از مهم‌ترین شناسه‌های تأیید‌کننده‌ی مشکلات مدیریتی در دریاچه ارومیه را بتوان از رخداد اخیری که در آن روی داد و سبب شد تا رنگ دریاچه قرمز شود، دریافت. در حقیقت، دریاچه ارومیه کم مصیبت داشت که حالا باید گرفتار یک تهدید جدید و اندکی رازآلود هم بشود؟ تهدیدی که برای نخستین بار در امردادماه سال جاری گزارش شده است و آن حکایت از سرخ شدن یکباره‌ی بخش بزرگی از سواحل آن؛ به ویژه در کرانه‌های خاوری‌اش است .
معضلی که پيش‌تر ابعاد آن را با خوانندگان گرامي مهار بیابان‌زایی در ميان نهاده بودم.
اما آيا واقعاً آزمایش آب دریاچه ارومیه و فراکافت داده‌های آزمایشگاهی آن زیر نظر یک گروه کارشناسی واجد صلاحیت، تا این حد دشوار و زمان‌بر می‌نماید یا مشکل در جای دیگری است؟! در جایی که می‌توان از آن با عنوان عدم مدیریت منسجم یاد کرد.

ددر حقيقت سؤ مديريت و عدم انسجام تشكيلاتي براي مقابله با بحران پيش رو چنان چشمگير است كه اخيراً 20 نماینده مجلس شورای اسلامی در تذکر کتبی به رئیس‌ جمهور رسیدگی به وضع بحرانی دریاچه‌ ارومیه را خواستار شدند . به نحوي كه بر اساس گزارش‌‌‌های منتشره دست كم 40 روستا در اطراف دریاچه در نتیجه پیشروی شوره‌زارها و توفان‌های نمک خالی از سکنه شدند. از آمارهای 700 هزارتایی پرندگان و آن همه تنوع گونه‌ای که دریاچه را در سراسر سال اشغال می‌کردند هم امروز جز تعداد محدودی پرنده در حد چند صد قطعه چیزی باقی نمانده است .

–     نارسایی‌های سند راهبردی مدیریت پارک ملی دریاچه ارومیه
سال گذشته پس از کش و قوس‌های فراوان و مجادلات حقوقی که بیش از یکسال به طول انجامید، سند ملی راهبردی مدیریت جامع پارک ملّی دریاچه ارومیه به امضای عالی‌ترین مقامات وزارتین نیرو و جهاد کشاورزی، سازمان حفاظت محیط زیست ایران و نیز استانداران سه استان آذربایجان شرقی، غربی و کردستان رسید. با این وجود و به رغم آن که نفس چنین اقدامی می‌تواند بسیار مثبت تلقی شود، به نظر می‌رسد، که توافق‌نامه‌ی مزبور دارای لکنت‌های فراوان و ابهاماتی است که کارایی‌اش را می‌کاهد.
باید دانست دریاچه ارومیه در شمار مهمترین ارکان پایدارکننده‌ی محیط زیست در شمال غرب کشور محسوب می‌شود؛ چالاب پهن‌پیکری که آثاری فرامنطقه‌ای نیز بر زیستمندان و محیط زیست منطقه برجای گذارده و خواهد گذارد. از این رو، به درستی در رده‌ی بالاترین تمهیدات حفاظتی کشور (پارک ملّی) قرار گرفته است. امّا شوربختانه – همان گونه که اشاره رفت – برنامه‌ی حاضر از صراحت، دقت و شفافیت لازم برای حراست از این بوم‌سازگان ناهمتای ایران برخوردار نیست که در زیر به مهمترین نارسایی‌ها و لکنت‌های آن اشاره می‌شود:

۱- از آنجا که ۹۴ درصد از آب قابل استحصال حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به بخش کشاورزی اختصاص می‌یابد، باید هر چه سریع‌تر تمهیداتی مؤثر، ضربتی و پایدار برای افزایش راندمان آبیاری و استفاده از سامانه‌های آبیاری تحت فشار در این حوضه در اولویت برنامه‌های زیربنایی دولت خدمتگذار قرار بگیرد. نزدیک کردن راندمان آبیاری استان به مرز ۶۵ الی ۷۰ درصد، کمینه‌ی کاری است که می‌بایست در کوتاه‌ترین زمان ممکن عملی و اجرایی شود؛ راهبردی که متأسفانه در این برنامه از شفافیت و صراحت لازم برخوردار نیست و فقط قرار شده که سالی یک درصد بر راندمان آبیاری افزوده شود که به هیچ وجه کفایت نمی‌کند.

۲- به موازات افزایش راندمان آبیاری، باید از زدن سد جدید بر روی رودخانه باران‌دوز  و نازلوچای – به عنوان تنها رودخانه‌های عمده از بین ۱۴ رودخانه‌ای که آبشان به دریاچه ارومیه می‌ریزد – جلوگیری شده و مطالعات احداث آن سدها متوقف گردد (در صورتی که عملاً دولت کار مطالعه برای احداث بیش از 40 سد جدید در منطقه را برای برنامه پنجم در دستور کار قرار داده است).

۳- در شرایط فوق‌العاده بحرانی کنونی که حتا جزایر دریاچه، ماهیت جزیره‌ای بودن خود را از دست داده و سطح آب آن به یک سوّم کاهش یافته است، می‌بایست دست‌کم ۴۰ درصد از ظرفیت کنونی سدهای موجود به عنوان حق‌آبه دریاچه اختصاص یابد. باید در نظر داشت که چنانچه دریاچه نابود شود، تمامی اراضی کشاورزی منطقه و سکونتگاه‌های اطراف آن تا شعاع کشورهای مجاور از این پیامد نامیمون آسیب جدی دیده و می‌تواند تجربه تلخ دریاچه آرال را که منجر به شورشدن ۴۰۰ هزار هکتار از پنبه‌زارهای اتحاد جماهیر شوروی سابق شد را زنده کند. بنابراین، برای پاسداری پایدار از معیشت مردم، لازم است تا سطح آب دریاچه به وضعیت طبیعی آن بازگردد.

۴- استفاده از مشارکت مردم محلی و تقویت سازمان‌های مردم‌نهاد باید در این موافقتنامه بسیارپررنگ‌تر دیده شود و اعتباری خاص و ردیف بودجه‌ای مستقل  به آن تعلق گیرد.

۵- لازم است تا راهکار دقیق تحقق اهداف یادشده در ذیل هریک از جداول موجود در برنامه آورده شوند.

۶- یک سیاست درازمدت مدیریت منطقه، باید کوشش برای کاستن از وابستگی معیشتی به سرزمین باشد. باید با تقویت دیگر مزیت‌های نسبی منطقه، به ویژه در حوزه تجارت فرامرزی، مناطق آزاد تجاری، بوم‌گردی، استحصال انرژی‌های نو و تقویت صنایع سازگار با محیط زیست، مدیریت شایسته‌تری در بخش توزیع و مصرف آب اعمال شود.

–    دیگر راهکارها و پیشنهادهايی كه مي‌تواند به نجات اروميه منجر شود:
–    ارزیابی عملکرد تطبیقی کمی و کیفی حدود 40 سد ساخته شده در حوضه‌ی آبخیز دریاچه ارومیه و مقایسه اثربخشی آن در حوزه‌ی آب، خاک، محیط زیست و شاخص‌های توسعه‌ی انسانی.
–    بررسی زه‌آب کشاورزی، صنعتی و شهری وارد شده به دریاچه از نظر کمی و کیفی
–    احیای پوشش گیاهی بومی منطقه در ارتفاعات مشرف آبخیز ارومیه و کاهش نرخ فرسایش آبی.
–    ممانعت از حفر چاه‌های جدید و بستن 8 هزار چاه غیر مجاز در منطقه (گفتني است كه شمار چاه هاي مجاز در منطقه به بيش از 13 هزار حلقه مي رسد ).
–    انجام مطالعات دقیق برای تعیین سهم تغییرات اقلیمی در کاهش میزان جریانات ورودی به دریاچه ارومیه (باید حتی الامکان از بیان سخنان غیرکارشناسی در این حوزه – به ویژه در نزد مسئولان اجتناب شود. مثلاً سخنان معاون رییس جمهور و رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در مهر ماه سال 1387 بسیار تأمل‌برانگیز است: «اینكه خشكسالی اتفاق افتاده حاصل عملكرد نامیمون كشورهایی در درجه اول آمریكا و بعد چین بوده است.») .
–    کاهش تعداد دام با توجه به ظرفیت مراتع منطقه.
–     کمک به احیای تالاب‌های اقماری دریاچه ارومیه از جمله: «حسنلو»، «یادگارلو»، «درگه سنگی» و «زینه ور».
–     تبیین یک روش علمی مستند برای تعیین حق آبه‌ی مورد نیاز دریاچه ارومیه.
–     اصلاح الگوی کشت در بخش زراعت و معرفی ارقامی که با کمترین میزان مصرف آب، بیشترین کارایی و تولید را بدست می‌دهند.
–     بررسي و استعداديابي دقيق براي تغذيه‌ي آب‌هاي زيرزميني با استفاده از شگرد آبخوانداري.
–    تقويت زيرساخت‌هاي لازم در حوزه‌ي صنعت گردشگري و بوم‌گردي به جاي افزايش وابستگي معيشتي به سرزمين (الگوي موفق تالاب كاني‌برازان كه با مشاركت مؤثر مردم محلي هم همراه بوده، مي‌تواند مثالي عملي و كارساز در اين حوزه به شمار آيد).
–     اصلاح ميان‌گذر و پل شهيد كلانتري با افزايش شمار دالان‌هاي عبوردهنده‌ي آب بين بخش شمالي و جنوبي آن.
–    حركت به سمت مديريت يكپارچه اراضي كشاورزي و قطع آبياري كرتي و غرقابي در منطقه.
–    ظرفيت‌سازي فرهنگي و آگاهي رساني مؤثر در نزد مردم و مديران محلي نسبت به دلايل حفظ درياچه اروميه.
–    اعمال شديد سياست‌هاي انقباضي در كنترل جمعيت و عدم قبول مهاجرين جديد به حوضه آبخيز درياچه اروميه براي رعايت ظرفيت پذيرش سرزمين در منطقه.
–    كاشت گونه‌هاي درختي به منظور جايگزيني زراعت چوب با ديگر انواع زراعت‌هايي كه مصرف آب بيشتر و توليد كمتري دارند (بدين‌ترتيب مصرف پساب‌ها هم تاحدودي مديريت مي‌شوند).

فرجام كلام آن كه
اميد كه با انجام توصيه‌هايي كه فهرست‌وار اشاره شد و عدم انجام ابتكارهايي كه مرگ درياچه را به جلو مي‌اندازد! بتوانيم نام نسل امروز را از اتهام انفعال در برابر مرگ بزرگترين آبگير داخلي كشور پاك كنيم و نجات دهيم.
در ضمن برنامه امروز گفتگوی داغ سبز را می‌توانید در برنامه تارنمای ایرانی رادیو اینترنتی ایران صدا از حدود ساعت 15 امروز به مدت 45 دقیقه ببینید و بشنوید.

پخش زنده برنامه در این نشانی تا ساعت 16.

توجه:

فایل شنیداری این برنامه را می توانید در این نشانی گوش کنید یا ماجرا را از زبان احمد پازوکی عزیز پی بگیرید.

ماجرای سدسازی در گفتگوی داغ سبز به راند دوم رسید!

امروز از ساعت  14:30 الی 16:00، راند دوم از گفتگوی نگارنده با چهره ماندگار علمی کشور، پروفسور پرویز کردوانی در رادیو اینترنتی ایران صدا شروع خواهد شد که علاقه‌مندان به موضوع سدسازی می‌توانند به صورت زنده در این نشانی شاهد این برنامه دیداری و شنیداری باشند.
همچنین، فایل صوتی این برنامه بعد از پخش از طریق تارنمای گفتگوی داغ سبز قابل دانلود کردن و شنیدن خواهد بود.گفتنی آن که به دلیل کم کردن حجم و تسهیل امکان دانلود آن برای کاربرانی که از اینترنت پرسرعت بهره مند نیستند، این بار فایل برنامه به سه بخش تقسیم شده است.

آذربایجان شرقی ترترین و قم خشک ترین‌ها بودند!

سرانجام در واپسین روز از شهریور سال جاری، سال آبی 89-1388 هم به پایان رسید؛ سالی که گزارش تغییرات ماه به ماه آن در این تارنما موجود است و همچنین امکان مقایسه‌ی آن با سال پیش از آن هم وجود دارد.
آنچه که در سال آبی 89-1388 قابل توجه به نظر می‌رسد، وضعیت رؤیایی سر گربه‌نشان ایران، یعنی استان‌های آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل بود که جملگی بیشتر از میانگین درازمدت‌شان از ریزش‌های آسمانی بهره‌مند بودند. در این میان، آذربایجان شرقی با 44.2 درصد بیشتر از میانگین و استان قم با 47 درصد کمتر از میانگین، به ترتیب ترسال‌ترین و خشک‌سال‌ترین سال را در بین استان‌های کشور تجربه کردند. جالب‌تر آن که وضعیت بارندگی در هر سه استان درگیر در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه بین 15 تا 44.2 درصد مطلوب‌تر از میانگین درازمدت منطقه بوده است. با این وجود، نه‌تنها امسال هم وضعیت دریاچه ارومیه بهبود نیافت و بحرانی‌تر هم شد، بلکه در کل کشور هم وضعیت خشکسالی وخیم‌تر از سال گذشته گردید.
در اینجا ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی و همکاران‌شان در پایگاه مدیریت خشکسالی استان اصفهان به پاس دو سال همراهی و هم‌یاری صادقانه و مسئولیت‌شناسانه در انتشار وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، توجه شما را به مشروح گزارش پایگاه مدیریت خشکسالی استان اصفهان در باره‌ی جمع‌بست سال آبی‌ای که سپری شد، جلب می‌کنم:

وضعيت خشكسالي ایران در سال آبي 1389–1388  (مهر تا پايان شهريورماه)

سرانجام با سپري شدن آخرين ماه از سال آبي 89-1388، يك بار ديگر پرونده سال‌هاي خشك ايران را مي‌بنديم و به اميد روزگاري سبز، پرونده جديدي را مي‌گشاييم.
نتايج مطالعات انجام گرفته در پايگاه مديريت خشكسالي استان اصفهان در طي يك سال آبي و همچنين تجزيه و تحليل نقشه‌هاي خشكسالي در اين دوره (مهرماه 1388 تا پايان شهريورماه 1389)، متاسفانه نشان مي دهد نسبت به سال آبي گذشته (مهرماه 1387 تا پايان شهريورماه 1388) درصد خشكسالي افزايش يافته، هر چند در ظاهر از وسعت خشكسالي در نيمه غربي كاسته شده ولي افزايش قرمزها در نيمه شرقي کشور، تاثیر افزایش بارش مناطق غربي را خنثی کرده و روزگاري خشك را در بيشتر مساحت كشور به يادگار گذاشته است. به طور خلاصه سال آبی 89-88، پاییزی مرطوب و پربارش، زمستانی خشک با درجه حرارت بالا و بهاري متعادل را داشته است. متاسفانه سال آبی 89-88 نتوانست تاثیر منفی و کاهش بارش دو سال گذشته را جبران نماید و حتی بر وخامت کم آبی کشور افزود. مجموع بارندگي در اين مدت (تا پايان شهريورماه 1389) در 67 درصد از مساحت كشور كمتر از ميانگين دراز مدت بوده و خوشبختانه، وقوع بارش در روزهاي پاياني سال آبي سبب شد ميزان خشكسالي در حدود 3 درصد نسبت به مردادماه در كل كشور كاهش يابد (نمودار شماره 1). در اين ماه نيز گوشه غرب و شمال غربي و دو لكه سبز رنگ در شمال شرق و جنوب شرقي وضعيت ترسالي خود را به مانند ماه‌هاي گذشته حفظ نموده‌اند، اما باز هم شاهد وضعيت سخت خشكسالي در ديگر نقاط كشور مي‌باشيم.

در طول این بررسی جزئيات ديگري از مطالعه نقشه‌هاي خشكسالي به دست آمد كه در ذيل به ‌آن اشاره كوتاهي مي‌گردد.
خشكسالي بسيارشديد (كاهش بيش از 60 درصد از بارش نرمال): در سال آبي گذشته (1388-1387) شاهد 0.18 درصد خشكسالي بسيار شديد بوديم و با گذشت يك سال، حدود 5.7 درصد بر مساحت اين نوع خشكسالي افزوده شده است، به طوری که حدود 5.9 درصد از سطح کشور را شامل می شود. خشکسالی بسيار شدید نیمه شمالی استان کرمان (انار، رفسنجان، سیرجان، شهر بابک و کرمان)، زابل در استان سیستان و بلوچستان، نهبندان در استان خراسان جنوبی و بافق در استان یزد را در بر گرفته است.

خشكسالي شديد (كاهش 45 تا 60 درصد بارش نرمال):  خشكسالي شديد در حدود 17.5 درصد از سطح كشور را طی این دوره در برداشته و نسبت به سال آبي 88-87 حدود 10 درصد افزايش داشته است. اين خشكسالي قسمت هایی از استان یزد (رباط و یزد)، بخش اعظم استان فارس (زرقان، داراب، سد درودزن، فسا، شيراز و لار)، نيمي از استان هرمزگان (بندر عباس و بندر لنگه) و بافت در استان کرمان را شامل شده است.

خشكسالي متوسط (كاهش 20 تا 45 درصد بارش نرمال): خشكسالي متوسط از  گوشه شمال شرقي به جنوب كشور همانند نواري، خشكسالي شديد را احاطه كرده است و مساحتي در حدود 17.1 درصد را شامل مي‌شود. درصد خشكسالي متوسط نسبت به سال آبي 88-87 مقدار كمي كاهش يافته و نسبت به ماه گذشته نيز كاهش نشان مي‌دهد. در استان خراسان جنوبی (بیرجند و قائن)، خراسان رضوی (فردوس)، طبس در استان یزد، استان سمنان (سمنان، شاهرود)، بخش شمال شرقی استان اصفهان (خور و بیابانک)، استان فارس (آباده و اقلید فارس)، استان بوشهر (بوشهر و کنگان)، جاسک و میناب (استان هرمزگان)، استان کرمان (بم و جيرفت) و زاهدان در استان سيستان و بلوجستان شاهد اين نوع خشكسالي مي‌باشيم.

خشكسالي خفيف (كاهش كمتر از 20 درصد نرمال): اين خشكسالي درصد قابل ملاحظه‌اي از كل ايران را در بر مي‌گيرد و 26.7 درصد از مساحت كشور را شامل مي‌شود. در بخش اعظم استان خراسان رضوی (تربت جام، سبزوار، سرخس، فردوس، کاشمر و مشهد)، بخش شمالي استان سمنان (بيارجمند)، بخش اعظم استان گرگان، استانهای تهران و قم، بخش شمال و شمال غرب استان اصفهان (اردستان، داران، كاشان، گلپایگان، نایین و نطنز)، نیمه غربی استان خوزستان (آبادان، اهواز و بستان)، استان سیستان و بلوچستان (خاش و سراوان)، كهنوج در بخش جنوبي استان كرمان و ياسوج، خشكسالي خفيف مشاهده مي‌شود.

خلاصه وضعيت خشكسالي ايران در سال آبي 1389-1388 (مهرماه تا پايان شهريورماه)

    مجموع بارندگي کشور در سال آبی 89-88 تا پايان شهريورماه 237 ميلي‌متر
    میزان بارندگی سالانه دراز مدت کشور 229.2 میلی متر
    ميزان افزایش بارندگي نسبت به دوره آماري بلند مدت 2.38 درصد
    بالاترین درصد خشکسالی: ایستگاه بندرعباس و نهبندان با 70.6 درصد کاهش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    بالاترین درصد ترسالی: ایستگاه مرند (آذربایجان شرقی) با 91.7 درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    پرباران و کم باران ترین استانها: استان آذربایجان شرقی با 44.2 درصد افزایش بارش نسبت به میانگین دراز مدت و استان قم با 47 درصد کاهش بارش نسبت به میانگین دراز مدت به ترتیب پر بارش ترین و کم‌بارش ترین استانهای کشور هستند.
    وضعيت خشكسالي: خشکسالی به مانند ماه گذشته وضعیت خود را کماکان حفظ کرده، به طوری که خشکسالی در بخش اعظم نیمه شرقی کشور و ترسالی در بخش غربی و شمال غربی مشاهده مي‌شود. همچنين مناطقي با مجموع بارندگي كمتر از ميانگين دراز مدت نسبت به ماه گذشته (مردادماه 1389) 3.47 درصد کاهش داشته است.

شرح وضعيت خشكسالي استان اصفهان در سال آبي 1389-1388 (مهرماه  تا پايان شهريورماه)

نتايج آخرين پايش خشكسالي از مهرماه 1388 تا پايان شهريورماه 1389در استان اصفهان نشان مي‌دهد، به رغم اين‌كه خشكسالي بسيار شديد و شديد در هيچ نقطه‌اي از استان مشاهده نمي‌شود، ولي خشكسالي متوسط را مي‌توان در نيمه شرقي استان مشاهده نمود و در جنوبي‌ترين و پرآب‌ترين قسمت استان يعني شهرستان سميرم شاهد خشكسالي خفيف مي‌باشيم. اين در حالی است كه بخش غربی و جنوب غربی، از روزگار ترسالی كه در ماه گذشته نيز تجربه كرده بودند، بهره مي‌برند. متاسفانه در مقايسه با سال آبي 88-87 خشكسالي به طور چشمگيري افزايش يافته و از سرسبزی استان كاسته شده و نيمه شرقي استان را با شرايط سخت خشكسالي مواجه نموده است. به نحوي كه مجموع بارندگي در 70.4 درصد از مساحت استان كمتر از ميانگين دراز مدت بوده و خشكسالي خفيف تا متوسط در اين مناطق حاكم شده است (نمودار شماره 2).

جزئيات حاصل از مطالعه نقشه‌هاي خشكسالي به شرح ذيل مي‌باشد.
خشكسالي متوسط (كاهش 20 تا 45 درصد بارش نرمال): در سال آبي 88-87 شاهد 13.9 درصد خشكسالي متوسط در استان بوديم در حالي كه در سال آبي 89-88 اين مقدار به 23.7 درصد افزايش يافته است. هر چند جاي خوشحالي است كه اين مقدار نسبت به ماه گذشته (مردادماه) در حدود 4 درصد كاهش داشته است. اين خشكسالي نيمه شرقي استان (انارك، خور و بيابانك و چوپانان) را شامل می¬شود.

خشكسالي خفيف (كاهش كمتر از 20 درصد نرمال): خشكسالي خفيف در حدود 47.6 درصد از سطح استان را طی این دوره در برداشته و نسبت به سال آبي 88-87 حدود 18 درصد افزايش نشان مي‌دهد. اين ناحيه به مانند نواري از بخش شمالي استان به سمت جنوب كشيده شده است به طوري كه در نواحي آران، اردستان، حنا، ،سميرم، كاشان، گلپایگان، میمه، نايين، نطنز و ورزنه شاهد اين نوع خشكسالي مي‌باشيم.

ترسالي خفيف (افزایش كمتر از 20 درصد نرمال): ترسالي خفيف مانند كمربندي از بخش غرب استان به سمت جنوب كشيده شده است و مساحتي در حدود 28.7 درصد را در بر مي‌گيرد كه شامل نواحي اصفهان، تیران، چادگان، خوانسار، شاهین شهر، شهرضا، دهاقان، زرين شهر، فریدن، فریدونشهر، فلاورجان، مباركه، مورچه خورت و نجف آباد مي‌باشد.

خلاصه وضعيت خشكسالي استان اصفهان در سال آبي 89-88 (مهرماه  تا پايان شهريورماه)

    مجموع بارندگي استان اصفهان تا پايان شهريورماه 156 ميلي‌متر
    میزان بارندگی سالانه دراز مدت استان اصفهان 5/155میلی متر
    ميزان افزایش بارندگي نسبت به دوره آماري بلند مدت 29/0 درصد
    بالاترین درصد خشکسالی: در ایستگاه خور و بیابانک با 34 درصد کاهش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    بالاترین درصد ترسالی: در ایستگاه اصفهان با 57.9 درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    وضعيت خشكسالي: در بيشتر نقاط استان خشكسالي حاكم مي‌باشد و درصد كمتری از استان ترسالي خفيف را شامل مي‌شود. همچنين مساحت مناطقي با مجموع بارندگي كمتر از ميانگين دراز مدت نسبت به ماه گذشته (مردادماه 1389) 3.32 درصد کاهش داشته است.

نمودار شماره 3 ميزان بارش دريافتي استان‌هاي مختلف كشور را نسبت به ميانگين دراز مدت آن و نمودارهاي 4 الي 7 تغييرات بارش را بصورت تجمعي و نيز به تفكيك ماه در بازه زماني ابتداي مهرماه 1388 تا پايان شهريورماه 1389 نشان مي‌دهند. لازم به ذكر است تمامي مقايسه‌هاي انجام شده بر اساس آمار ايستگاه‌هاي سينوپتيك و به صورت حسابي محاسبه شده‌اند.

يوزپلنگ‌ها كه مي‌روند، يعني كسب و كار بيابان سازي پررونق است!

كسب و كار بيابان‌سازي مدت‌هاست كه در اين بوم و بر پررونق است؛
كيست كه بگويد: نيست؟
تقريباً همه‌ي ما … تأكيد مي‌كنم كه همه‌ي ما در تقويت اين رونق مرگ‌آفرين سهيم بوده و مشاركت داريم؛

كيست كه بگويد: نداريم؟
اغلب 180 رودخانه‌ي اصلي ايران از هميشه كم‌آب‌تر شده‌اند؛ بسياري از كاريزها خشك شده و دود از دهانه‌ي آنها درآمده است؛ بايد منفذهاي فراواني را در پاي دامنه‌هاي البرز و زاگرس و بينالود رصد كني تا مگر همچنان چشمه‌اي خروشان را چون چشمه مرغاب داران در سال‌هاي دور بيابي؛ تقريباً مي‌شود گفت كه ديگر هيچ تالابي در اين سرزمين نمانده كه ادعا كند: حالش خوب است! هرچند اگر از زبان متوليانش بشنوي كه حال همه‌ي ما خوب است … اما تو باور نكن!
به جاي همه‌ي آن چشمه‌ها و رودها و كاريزها، تا دلتان بخواهد جرثومه‌هاي سيماني غول‌آسا به نام سد ساخته شده و از هر دشتي چون قارچي سمي، ده‌ها و صدها چاه نيمه عميق و عميق روييده است؛ به اين بهانه كه عملكرد در واحد سطح در بخش كشاورزي افزايش يابد و امنيت غذايي شهروندان ايران‌زمين تأمين گردد؛ امّا راست آن است كه اين عملكرد همچنان انتظارها را برآورده نمي‌كند؛
كيست كه بگويد: مي‌كند؟
سرانه‌ي آب در دسترس ايرانيان هم مانند سرانه‌ي فضاي سبزشان، پيوسته با شيبي كاهنده روبرو بوده و از منظر بسياري از شاخص‌هاي بين‌المللي چون فالكن ماركر، سازمان ملل و يا مؤسسه بين‌المللي مديريت آب در شرايط بحراني قرار گرفته‌ايم؛
كيست كه بگويد: قرار نگرفته‌ايم؟
اين ها را گفتم تا تأكيد كنم: اغلب نشانزدهاي محيطي در كشور هشدار مي‌دهند كه ايران زمين با شتابي دمادم افزاينده مي‌رود تا شكافي ژرف‌تر با استانداردهاي بهره‌مندي از سرزميني شاد و پايدار را برخوردار شود. چنانچه در حد فاصل 3 سال اخير از 2006 تا 2009، رتبه وطن در جدول شاخص سرزمين شاد -(Happy Planet Index (HPI –  از 67 به 81 كاهش يافته است. اين در شرايطي است كه  تعداد كشورهاي مورد بررسي در سال 2006 به 178 مي‌رسيد، در حالي كه در سال 2009 فقط 143 كشور در اين ارزيابي شركت كرده بودند. يعني وضع ما مي‌توانسته بدتر هم شده باشد؛ واقعيتي كه نزول فاحش ايران در شاخص عملكرد زيست محيطي جهان در سال 2010 –  Environmental Performance Index – هم آن را تأييد مي‌كند.
كيست كه بگويد: نمي‌كند؟

خب پس از اين ديباچه‌ي جانگداز، شايد بپرسيد چه ربطي وجود داشت بين اين روضه‌ي سبز! با يوزپلنگ؟
ربطش اين است كه قرار است فردا و پس فردا – 24 و 25 شهريور 1389)، چهارمين جشنواره روز ملي يوزپلنگ در محل باغ وحش تهران – پارك ارم برگزار گردد و اين شايد فرصت خوبي باشد براي آشنايي با كوشش‌هايي كه براي نجات آخرين بازمانده‌هاي سريع‌ترين گربه‌سانان جهان – يوزپلنگ آسيايي – در ايران انجام شده تا بتوانند نسل ايشان را كه شمارشان از هشتاد قلاده تجاوز نمي‌كند در خارتوران و بافق و نای‌بندان و جاجرم حفظ كنند.
هرچند شايد چاره‌اي نداشته باشيم كه به تلخي بپذيريم: اين يوزپلنگ‌هاي انگشت‌شمار هم به زودي به سرنوشت هم‌نسلان منقرض شده‌ي خود در پاكستان، عراق، عربستان و … پيوسته و رونق شتابناك بيابان‌سازي انساني و پيش‌روي پرسروصداي عمليات تكنوژنيك ، چاره‌اي باقي نخواهد گذاشت جز آن كه آخرين بازماندگان خوش شانس‌شان را در حصارهايي آهنين به صرف خرگوش حفاظت كنيم.

کیست که بگوید: چاره ای باقی مانده است؟

در پارس آباد مغان، همه چیز رؤیایی است!

یازدهمین ماه از سال آبی 89-1388 هم گذشت و در طول این 11 ماه، هیچ نقطه‌ای از کشور را نمی‌توان سراغ گرفت که همچون پارس‌آباد مغان در روزگاری رؤیایی و خیس به سر برده باشد؛ زیرا میزان ریزش‌های آسمانی اندازه‌گیری شده در این ایستگاه برابر با 99.6 درصد بیشتر از میانگین درازمدت است. یک خبر خوش دیگر این که اندکی از وسعت آن بخش از کشور که دچار خشکسالی بسیار شدید در حد فاصل مرز استان‌های سیستان و بلوچستان و کرمان و خراسان جنوبی بوده، کاسته شده است و به همان نسبت بر میزان ترسالی خفیف در جنوب خاوری ایران افزوده شده است.  علاوه بر این، میزان ریزش‌های آسمانی در ایستگاه اصفهان هم همچنان بیشتر از میانگین درازمدت بوده و این افزایش به حدود 57 درصد می‌رسد؛ هر چند در گاوخونی آبی نیست! هست؟ نکته‌ی جالب توجه دیگر آن است که هرچند بیش از 70 درصد قلمرو ایران‌زمین از خشکسالی خفیف تا شدید در رنج است، اما مجموع بارندگی رخداده در این 11 ماه همچنان از میانگین درازمدت کشور در زمان مشابه به مقدار 5.5 میلی‌متر بیشتر است؛ واقعیتی که اهمیت نواحی زاگرس و ارسباران را به عنوان اصلی‌ترین مناطق تأمین نیاز آبی کشور آشکارا تأیید می‌کند، زیرا همان طور که در نقشه خشکسالی کشور ملاحظه می‌فرمایید، تنها در این نواحی است که همچنان آثار ترسالی خفیف تا شدید مشاهده می‌شود؛ مناطقی که از نظر وسعت کمتر از 25 درصد خاک ایران را دربرمی‌گیرند.
نکته‌ی عبرت‌آموز در این میان، وضعیت رودخانه کارون است که این روزها عملاً و برای سال سوّم به صورت متوالی خشک شده و داد نمایندگان خوزستان در مجلس را به سقف صحن سبز بهارستان چسبانده است؛ زیرا امسال بر خلاف چند سال اخیر در سرشاخه‌های این رود، وضعیت ترسالی حاکم بوده؛ اما کارون همچنان بی‌آب است! حالا شما پیدا کنید پرتقال‌فروش‌های عزیز را!! جستجویی که نگارنده بخشی از آن را در پیک بامدادی رادیو ایران در روز سه شنبه گذشته انجام داد.
اینک ضمن گفتن خدا قوت به همکاران عزیزم در پایگاه مدیریت خشکسالی استان اصفهان، با هم مشروح گزارش دکتر مرتضی خداقلی عزیز – رییس پایگاه – را می‌خوانیم:

وضعيت خشكسالي ایران در سال آبي 1389 –1388  (مهرماه تا پايان مردادماه)

بر بنياد آخرين بررسي‌هاي انجام گرفته در پايگاه مديريت خشكسالي استان اصفهان و فراکافت (تجزيه و تحليل) نقشه‌هاي خشكسالي از مهرماه 1388 تا پايان مردادماه 1389 ، نتایج نشان می‌دهد که همچنان مانند ماه گذشته (تيرماه) گستره‌ی خشكسالي تقریباً نيمه‌ی خاوری كشور را احاطه کرده است، به نحوي كه مجموع بارندگي در 70.47 درصد از مساحت كشور كمتر از ميانگين دراز مدت بوده كه نسبت به ماه گذشته كمي افزايش نشان مي‌دهد و خشكسالي خفيف تا بسیار شديد در اين مناطق حاكم شده است(نمودار شماره 1). به جز در گوشه غرب و شمال غربي و دو لکه سبز رنگ در شمال شرق و جنوب شرقی كه همچنان در روزگار ترسالي به سر مي‌برند ديگر نقاط كشور با شرايط سخت خشكسالي مبارزه مي‌‌نمايند. شايد بتوان چنین تشبیه کرد که آسمان ايران در طول مدت يك ماه اطراف نقطه‌اي ثابت نوسان داشته است و ما را با شرايطي مانند تيرماه روبرو كرده است.
در طول این بررسی جزئيات ديگري از مطالعه نقشه‌هاي خشكسالي به دست آمد كه در ذيل به ‌آن اشاره كوتاهي مي‌شود.

خشكسالي بسيارشديد (كاهش بيش از 60 درصد از بارش نرمال): خوشبختانه به رغم افزايش خشكسالي، از وسعت خشكسالي بسيار شديد در كشور كاسته شده است، به طوری که حدود 34/6 درصد از سطح کشور را شامل می‌شود. خشکسالی بسيار شدید نیمه شمالی استان کرمان (انار، رفسنجان، سیرجان، شهر بابک و کرمان)، زابل در استان سیستان و بلوچستان، نهبندان در استان خراسان جنوبی و بافق در استان یزد را در بر گرفته است.

خشكسالي شديد (كاهش 45 تا 60 درصد بارش نرمال):  خشكسالي شديد در حدود 8/17 درصد از سطح كشور را طی این دوره در بر داشته است. اين خشكسالي قسمتهائی از استان یزد (رباط و یزد)، بخش اعظم استان فارس (زرقان، داراب، سد درودزن، فسا، شيراز و لار)، نيمي از استان هرمزگان (بندر عباس و بندر لنگه) و بافت در استان کرمان را شامل بوده است.

خشكسالي متوسط (كاهش 20 تا 45 درصد بارش نرمال): خشكسالي متوسط از  گوشه شمال شرقي به جنوب كشور همانند نواري، خشكسالي شديد را احاطه كرده است و مساحتي در حدود 17/18 درصد را شامل مي‌شود. در استان خراسان جنوبی (بیرجند و قائن)، خراسان رضوی (فردوس)، طبس در استان یزد، استان سمنان (سمنان و گرمسار)، بخش شمال شرقی استان اصفهان (خور و بیابانک)، استان فارس (آباده و اقلید فارس)، استان بوشهر (بوشهر و کنگان)، جاسک و میناب (استان هرمزگان)، استان کرمان (بم و جيرفت) و زاهدان در استان سيستان و بلوجستان شاهد اين نوع خشكسالي هستیم.

خشكسالي خفيف (كاهش كمتر از 20 درصد نرمال): اين خشكسالي مانند كمربندي از بخش شمال شرقی كشور به سمت جنوب غرب كشيده شده است كه درصد قابل ملاحظه‌اي از كل ايران مي‌باشد و 16/28 درصد از مساحت كشور را در بر مي‌گيرد. در بخش اعظم استان خراسان رضوی (تربت جام، سبزوار، سرخس، فردوس، کاشمر و مشهد)، بخش شمالي استان سمنان (بيارجمند و شاهرود)، تمام استان گرگان، استان مازندران (بابلسر، فیروزکوه و نوشهر)، استانهای تهران و قم، بخش شمال و شمال غرب استان اصفهان (اردستان، داران، كاشان، گلپایگان، نایین و نطنز)، نیمه غربی استان خوزستان (آبادان، اهواز، بستان و بهبهان)، استان سیستان و بلوچستان (خاش و سراوان)، كهنوج در بخش جنوبي استان كرمان و ياسوج خشكسالي خفيف مشاهده مي‌شود.

خلاصه وضعيت خشكسالي ايران در سال آبي جاري (مهرماه 1388 تا پايان مرداد ماه 1389)

    ميزان بارندگي متوسط کشور در سال آبی جاری تا پايان مردادماه 226.1 ميلي‌متر
    میزان بارندگی دراز مدت کشور تا پایان مرداد ماه 220.6 میلی متر
    ميزان افزایش بارندگي نسبت به دوره آماري بلند مدت 1.69 درصد
    بالاترین درصد خشکسالی: ایستگاه بندرعباس و نهبندان با 70.5 درصد کاهش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    بالاترین درصد ترسالی: ایستگاه پارس‌آباد مغان (اردبیل) با 99.6 درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    وضعيت خشكسالي: خشکسالی در بخش اعظم نیمه شرقی کشور و ترسالی در بخش غربی و شمال غربی مشاهده مي‌شود. همچنين مناطقي با مجموع بارندگي كمتر از ميانگين دراز مدت نسبت به ماه گذشته (تيرماه 1389) 7.27 درصد افزايش داشته است، نهایت این که در این سال استان آذربایجان شرقی پرباران‌ترین و استان قم کم باران‌ترین استان‌های کشور بوده‌اند.

شرح وضعيت خشكسالي استان اصفهان در سال آبي مهرماه 1388 تا پايان مرداد ماه 1389

تجزيه و تحليل نقشه‌هاي خشكسالي از مهرماه  1388 تا پايان مرداد ماه 1389 نشان می‌دهد، همچنان نیمه¬ شرقی استان در وضعیت خشکسالی متوسط به سر می‌برد اما از شدت خشكسالي در بخش شمالي استان كاسته شده و از خشكسالي متوسط به درجه خشكسالي خفيف نائل شده است. اين در حالی است كه بخش غربی و جنوب غربی، از روزگار ترسالی كه در ماه گذشته نيز تجربه كرده بودند، بهره مي‌برند. به نحوي كه مجموع بارندگي در 73.72 درصد از مساحت استان كمتر از ميانگين دراز مدت بوده و خشكسالي خفيف تا متوسط در اين مناطق حاكم شده است (نمودار شماره 2).
جزئيات حاصل از مطالعه نقشه‌هاي خشكسالي به شرح زیر است:

خشكسالي متوسط (كاهش 20 تا 45 درصد بارش نرمال): خشكسالي متوسط در حدود 26.85 درصد از سطح استان را در بر مي‌گيرد. اين خشكسالي نيمه شرقي استان (انارك، خور و بيابانك و چوپانان) را شامل می‌شود.

خشكسالي خفيف (كاهش كمتر از 20 درصد نرمال): اين خشكسالي درصد بيشتري را نسبت به خشكسالي متوسط و خشكسالي خفيف ماه گذشته نشان مي‌دهد و در حدود 46.87 درصد از مساحت استان را شامل مي‌شود. اين ناحيه به مانند نواري از بخش شمالي استان به سمت جنوب كشيده شده است به طوري كه در نواحي آران، اردستان، حنا، ،سميرم، كاشان، گلپایگان، میمه، نايين، نطنز و ورزنه شاهد اين نوع خشكسالي هستیم.

ترسالي خفيف (افزایش كمتر از 20 درصد نرمال): اين خشكسالي مانند كمربندي از بخش غرب كشور به سمت جنوب كشيده شده است و مساحتي در حدود 26.28 درصد را در بر مي‌گيرد، كه شامل نواحي اصفهان، تیران، چادگان، خونسار، شاهین شهر، شهرضا، دهاقان، زرين شهر، فریدن، فریدون شهر، فلاورجان، مباركه، مورچه خورت و نجف آباد است.

خلاصه وضعيت خشكسالي استان اصفهان در سال آبي جاري (مهرماه 1388 تا پايان مردادماه 1389)

    ميزان بارندگي متوسط استان اصفهان تا پايان مردادماه جاري 155.3 ميلي‌متر
    میزان بارندگی دراز مدت استان اصفهان تا پایان مردادماه جاری 155.4 میلی متر
    ميزان کاهش بارندگي نسبت به دوره آماري بلند مدت 0.01 درصد
    بالاترین درصد خشکسالی: در ایستگاه خور و بیابانک با 34 درصد کاهش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    بالاترین درصد ترسالی: در ایستگاه اصفهان با 56.95 درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت
    وضعيت خشكسالي: در بيشتر نقاط استان خشكسالي حاكم مي‌باشد و درصد كمتری از استان ترسالي خفيف را شامل مي‌شود. همچنين مناطقي با مجموع بارندگي كمتر از ميانگين دراز مدت نسبت به ماه گذشته (تير 1389) 7.12 درصد افزايش داشته است.

نمودار شماره 3 ميزان بارش دريافتي استان‌هاي مختلف كشور را نسبت به ميانگين دراز مدت آن و نمودارهاي 4 الي 7 تغييرات بارش را بصورت تجمعي و نيز به تفكيك ماه در بازه زماني ابتداي مهرماه 1388 تا پايان مردادماه 1389 نشان مي‌دهند. لازم به ذكر است تمامي مقايسه‌هاي انجام شده بر اساس آمار ايستگاه‌هاي سينوپتيك و بصورت حسابي محاسبه شده‌اند.

پیوست:

برای ردیابی نقشه های خشکسالی ایران در مهار بیابان زایی این نشانی را کلیک کنید.

وقتي كه كبك مهار بيابان زايي ، خروس مي‌خواند!

می‌خواهم در این یادداشت از رخدادی سخن بگویم که در بسیاری از رسانه‌های داخلی و خارجی انعکاس یافته و به ویژه برای همه‌ی آنهایی که در حوزه‌ی منابع طبیعی و محیط زیست فعالیت می‌کنند، می‌تواند بسیار مهم و الگوبخش باشد. رخدادی که به راحتی می‌شود آن را برای این تارنما که از 2 هزار روز پیش با نام «مهار بیابان‌زایی» فعالیتش را آغاز کرده، يك خبر خوش محسوب شود؛ زیرا به فرمان بان کی مون، دهه ي مهار بيابان زايي آغاز شده و تا سال 2020 ادامه خواهد یافت. با این وجود، کوچک‌ترین پژواکی از این خبر بر روی درگاه‌های مجازی هیچ نهاد دولتی، نیمه دولتی یا مردم‌نهادی که به نحوی با مهار بیابان‌زایی، کویر و بیابان درگیر هستند، دیده نمی‌شود! حالا می‌خواهد نام آن نهاد، سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور باشد؛ یا سازمان حفاظت محیط زیست کشور باشد؛ یا مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور یا مرکز تحقیقات همزیستی با کویر؛ یا پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری؛ یا مرکز تحقیقات کم‌آبی و خشکسالی در کشاورزی و منابع طبیعی؛ یا وزارت جهاد کشاورزی؛ یا وزارت نیرو؛ یا انجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایران؛ یا دانشکده منابع طبیعی کرج و یا مرکز تحقیقات بین‌المللی بیابان باشد! مهم این است که همه انگار به دلیل نیمه تعطیل بودن ادارات دولتی، مشغول بهره‌مندی از ثواب معنوی چرت در ایام ماه مبارک رمضان هستند و به همین دلیل، دایی‌جان ناپلئون وبلاگستان به زودی از همه‌شان یک تشکر ویژه خواهد کرد! نخواهد کرد؟

به هر حال، درگرماگرم این خواب رمضانی! چند روزي است كه در دنيا مهاركنندگان بيابان‌زايي و طرفداران چشم‌اندازهاي ناب بياباني جشن گرفته‌اند. زيرا سازمان ملل متحد به وعده‌ی خود در سال 2006 (سال جهانی بیابان و مقابله با بیابان‌زایی) عمل کرده و دهه‌اي كه در آن قرار گرفته‌ايم، يعني حد فاصل 2010 تا 2020 را به عنوان دهه‌ي “حراست از بيابان‌ها و مقابله با بيابان‌زايي” معرفي كرده و بان كي مون، نخستين چراغ را خود روشن كرده است.
البته عنوان دقيق اين سال عبارت است از:
The United Nations Decade for Deserts and the Fight Against Desertification
كه معني لغت به لغت آن  هماني است كه سبزپرس تيتر زده است. نه آنچه كه در اغلب سايت‌ها و روزنامه‌هاي فارسي‌زبان آمده است. از آن جمله روزنامه شرق در شماره پریروز خود اينگونه معني كرده: “تلاش براي مقابله با گسترش بيابان‌ها و بيابان‌زايي” كه كاملاً غلط است.
برگردان ايسنا از اين هم فاجعه‌بارتر است! زيرا نوشته‌اند: “تلاش براي مقابله با گسترش بيابان‌ها و بيابان زدايي”
وضعيت بقيه هم چيزي در همين حدود است و انگار حالا حالاها بايد منتظر باشيم تا سرانجام دوستان مطبوعاتي ما بين مفهوم بيابان – به عنوان يك بوم سازگان يا اكوسيستم طبيعي – با بيابان زايي به عنوان يك خطر تهديد كننده و تحديد كننده زندگي تفاوت قايل شوند.
به هر حال، فارغ از اين پرانتز تكراري! باز هم گلي به جمال همين مطبوعات  وطني كه اين رويداد مهم را انعكاس دادند یا رادیو ایران که صبح دیروز یقه‌ی نگارنده را گرفته تا در باره‌ی این دهه اطلاع‌رسانی کنم! وگرنه هر چه دست را سايبان چشم كرده و در تارنماي نهادهای مسئول و مرتبط این حوزه سرک کشیدم، كمتر نشانه‌اي از اين رويداد مهم یافتم!

يادمان باشد:
همان قدر كه حفظ بوم‌سازگان‌هاي بياباني به منظور احترام به گونه گوني خلاق زمين لازم و خردمندانه است؛
همان قدر هم خطر بيابان‌زايي جدي است و بايد بكوشيم تا آن را مهار كنيم.
اگر مي‌بينيم كه دامنه‌هاي جنوبي البرز با اندك باراني شاهد وقوع سيل مي‌شوند؛ اگر درياچه اروميه دارد به كوير آذربايجان بدل مي‌شود؛ اگر از بختگان و پريشان و ارژن و گاوخوني و طشك و هامون و … جز نامي و اشكي باقي نمانده است؛ اگر زمين زير پايمان دارد فرو مي‌ريزد و تابش را از كف داده است؛ اگر آبادبوم‌هاي روستايي يكي يكي در حال متروكه شدن هستند؛ اگر پرديس‌هاي پرشكوه جهرم به سرنوشت نخلستان‌هاي شورشده‌ی اروندكنار دچار شده و نابود شدند؛ اگر نمايندگان كرمان و خوزستان بر سر آب كم مانده كه با هم  گلاويز شوند؛ اگر بیابان‌زایی تا دامنه‌ی دماوند رونمایی شده است؛ اگر از دشت حاصلخیز قهاوند و کبودرآهنگ عملاً چیزی جز نام‌شان باقی نمانده است؛ اگر در طول 30 سال گذشته، ایرانیان به اندازه‌ی هزار سال از اندوخته‌های آب زیرزمینی خود برداشت کرده‌اند و اگر ريزگردهاي عربي دارند جاي خود را آرام آرام به ريزگردهاي آذري، اصفهاني، سيستاني، شيرازي، اراكي و … مي دهند …
همه و همه نشانه‌ي آن است كه تراز بوم‌شناختي يا اكولوژيكي اين سرزمين منفي شده و كفگير اندوخته‌هاي طبيعي ایران‌زمین مدتهاست كه به ته ديگ خورده است.
اين شايد آخرين فرصت براي ما و بيش از 2.1 ميليارد انسان ساکن در یکصد و  ده کشور جهان باشد كه مستقيماً از تبعات بيابان‌زايي متأثر شده و كارمايه‌هاشان – به ارزش 42 میلیارد دلار در سال –  در برابر چشم‌شان دارد به يغما مي‌رود …
مصيبت سيل پاكستان؛ با حدود 2 هزار كشته و 20 ميليون آواره دم دست‌ترین شناسه‌ای است که وخامت بیابان‌زایی را نشان‌مان می‌دهد؛ وخامتی که حالا با جریان تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی به همراه الزامات تبعیت از اقتصاد بازاری ممکن است ابعادی خطرناک‌تر و برگشت‌ناپذیرتر هم بیابد.

در همین ارتباط «لوك ناساجا» ـ – Luc Gnacadja – مدير اجرايی كنوانسيون مقابله با بيابان زايي سازمان ملل متحد ـ نيز می‌گوید: جامعه‌ی جهانی بر سر دو راهي قرار دارد و بايد ميان ديدگاه‌هاي تجاري كه اكثراً سبب (افت کارایی سرزمین و) افزايش خشكسالي‌هاي شديد، قحطي، سيل و كم آبي مي‌شود و زندگي آينده يكي را انتخاب كنند، چرا كه چالش‌هاي پيش روي آنها به سمت ثبات و پايداري بايد سوق يابد.
برای همین است که علاوه بر ناساجا، شخصیت‌های بین‌المللی متعددی نسبت به خطر بیابان‌زایی و لزوم اقدامات هماهنگ کشورها در طول 10 سال آینده واکنش نشان داده‌اند و البته برای همین است که در ایران همچنان آب از آب تکان نمی‌خورد! می‌خورد؟

راه حل دکتر کریم‌زادگان برای نجات محیط زیست ایران

خوانندگان مهار بیابان‌زایی، پیش‌تر با حسن کریم‌زادگان آشنا شده‌اند، اینک بار دیگر این متخصص برجسته‌ی کشور بر نگارنده منت نهاده و حاصل اندیشه‌ها و تجربیات آکادمیک خویش را – برای گریز از بحرانی که دارد طبیعت ایران را به مرز ناپایداری برگشت‌ناپذیری سوق می‌دهد – با خوانندگان گرامی کلبه‌ی مجازی درویش به اشتراک نهاده است.
کریم‌زادگان در فرازی از یادداشت ارزشمندش، می‌نویسد: «ارزش یک درخت راش در طول زندگی‌اش 1030000000 ریال(یک میلیارد و سی میلیون ریال) است.  به عبارت دیگر، کسی که یک راش را قطع می‌کند باید بتواند معادل ارزش آن، ارزش جایگزین ایجاد کند.»
و این دقیقاً کاری است که برادران آب سالار در وزارت نیرو در هنگام ساخت سد و یا گرامیان راه و ترابری در زمان ساخت جاده و یا عزیزان انتقال دهنده‌ی لوله نفت و گاز دارند انجام می‌دهند! نمی‌دهند؟
با هم یادداشت دکتر کریم‌زادگان را می‌خوانیم:

رویکرد اقتصاد زیست محیطی، جلوگیری از تبدیل تهدید به فاجعه

مسیری که نظام اقتصادی موجود طی می‌کند، از نظر زیست محیطی ناپایدار و از لحاظ اجتماعی نا‌عادلانه است. اگر بنا باشد به توسعه پایدار برسیم، باید اقتصاد متکی بر سوخت‌های فسیلی، خودرو محور و دور ریزنده مواد را کنار بگذاریم و مدل اقتصادی جدیدی تعریف کنیم. این اقتصاد باید بر پایه منابع انرژی تجدیدپذیر، بازیافت و تنوع سیستم حمل و نقل با فاصله گرفتن از اتومبیل، پایه ریزی شود. این اقتصاد سازگار با محیط زیست احتمالن عادلانه‌تر و برای همه جهانیان بهتر است.
اگر چه در بخش هایی از جهان نشانه هایی از این رویکرد مشاهده می شود اما در کل جهان ، رشد نظام های اقتصادی از ظرفیت تحمل کره زمین بالاتررفته و تمدن ساخته دست  بشر را در قرن 21 میلادی تهدید و روز به روز آن را به فروپاشی  نزدیک تر می کند. نظام های اقتصادی موجود در سایه رشد افسار گسیخته و نابخردانه، جنگل ها، مراتع، خاک و منابع آب را نابود و به سرعت آلوده می کنند.این نظام ها با مصرف شدید سوخت های فسیلی گاز های گلخانه ای را به هواسپهر تخلیه می کند که طبیعت فاقد قدرت جذب تمامی آنها ست.جای خوشحالی است که این روند های مخرب محیط زیست مدت هاست مورد توجه قرار گرفته اندو در تعداد محدودی از کشور ها معکوس شده است اما هنوز یکی از آنها نیز در سطح جهانی معکوس نشده است.

در رویکرد اقتصاد محیط زیستی،  برای حفظ محیط زیست و مقابله با آلودگی ها ،از مکانیسم قیمت به عنوان یکی از  روش ها استفاده می شود.در این روش سعی می شود تا با استفاده از قیمت حقایق اکولوژیکی را نشان داد. نظام اقتصادی موجود بر پایه قیمت هایی شکل گرفته است که به مصرف کننده آدرس های غلط می دهد. قیمت های نادرست بازار های فعلی کالا و خدمات، ارزش خدمات اکولوژیکی و هزینه های خارجی تولید و مصرف را نشان نمی دهد. این امر باعث تخریب تنوع زیستی،آلودگی و در نهایت فروپاشی می شود.
رويداد جاري نابودي تنوع زيستي نتيجه تصميم هاي ميلياردها انسان استفاده كننده از جرياني از فرآورده ها و خدمات تنوع زيستي است. اين مهم، ثمره طبيعت «  خدمات بي قيمت» و « فقدان حق مالكيت » محيط زيست، منابع بيولوژيكي و به ويژه تنوع زيستي است. ايده « اثر خارجي» اينجا معنا مي‌دهد و بدان معني است كه ارزش اجتماعي جريان‌هاي مختلف كالا و خدمات تنوع زيستي در قيمت هاي بازار اصلاً، يا به اندازه كافي منعكس نمي شود. در نتيجه، توليد حد نامطلوب اجتماعي از اين كالا و خدمات منجر به وضعيتي مي‌شود كه از نظر  اقتصادي حد بهينه اجتماعي نيست. بسياري از فعاليت هاي انساني منجر به نابودي ميزان قابل توجه اي از تنوع زيستي شده است ، كه پايداري اكوسيستم ها و همچنين فراهم‌آوري كالا و خدمات شان را براي بشر تهديد مي كند . مي توان سئوال كرد چرا؟ ، زماني كه تنوع زيستي  فوائد بسياري براي  مادارد از آن غفلت شده و اجازه داده شده است كه نابودي تنوع زيستي رخ دهد؟ پاسخ اين است كه بسياري از خدمات تنوع زيستي ، كالاي عمومي در دسترس براي مصرف بدون قيمت در بازار هستند ، كه اين سهل انگاري به نابودي آنها ختم مي‌شود . لذا دو دليل مهم بنيادي باعث نابودي تنوع زيستي اند. اولي به كوتاهي بازار و دومي به نداشتن حق مالكيت مربوط مي شود. بسياري از فوايد تنوع زيستي، مانند تامين هواي پاك داراي قيمت نيستند، يعني ساز و كاري براي قيمت گذاري بازار كه بتواند چنين فايده هايي را كاملاً نشان دهد وجود ندارد. به عبارت ديگر، بازار در دروني كردن –  Internalize – سودمندي‌هاي حمايت تنوع زيستي قصور مي ورزد. اينها آثار خارجي‌اند – External – يعني آثار غير عمدي خارج از بازار بر رفاه، يا توليد ساير اشخاص. با اين مفهوم، ميزان  منافع حفاظت از تنوع زيستي به طور قريب به يقين در رقابت با ميزان  سودپروژه هاي عمراني شكست مي خورد. چنين موضوعي، شكست بنيادي در اطلاعات را باعث مي شود، يعني عدم درك ارزش هاي اقتصادي بي شماري كه ممكن است با حفاظت تنوع زيستي همراه باشند.

وقتی قیمت های بازاری ارزش یک درخت راش جنگل های هیرکانی را فقط بر مبنای چوب آن  محاسبه می کنند شکی نیست که قطع درختان راش بر حفظ آنها  پیشی می گیرد .در سیستم قیمت گذاری فعلی ارز ش های اکولوژیکی درخت راش یعنی کنترل فرسایش خاک،تنظیم شرایط اقلیمی، تولید اکسیژن، جذب دی اکسید کربن و دهها خدمت دیگر اکولوژیکی درخت که بر خوانندگان معلوم است اصلا به حساب نمی آید. نتیجه این قیمت گذاری غلط چیزی جز تخریب بیش از پیش جنگل ها نیست که ترمزی هم برای آن وجود ندارد.اما رویکرد اقتصاد زیست محیطی سعی دارد با تصحیح قیمت ها ترمز را بکشد. به عنوان مثال ارزش سالانه هر هکتار جنگل خزری 9829731 ریال است. دقت کنید این عدد سالانه است یعنی هر سال این ارزش تکرار می شود . ارزش یک راش در طول زندگی‌اش 1030000000 ریال(یک میلیارد و سی میلیون ریال) است.  به عبارت دیگر، کسی که یک راش را قطع می کند باید بتواند معادل ارزش آن ارزش جایگزین ایجاد کند که نظام اقتصادی موجود این ارزش فراوان را نادیده می‌گیرد و نتیجه آن افزایش خسارات سیل و …. در کشور  و جهان است.
به مثالی دیگر برای بیان ضعف نظام اقتصادی موجود جهت پایداری اشاره می کنم.از اعلام نخستین برنامه مقابله با آلودگی هوای شهر تهران 37 سال (سی و هفت سال) می گذرد و در این مدت علی رغم این همه هزینه،سمینار ، همایش  و وعده های متعدد مسئولین کیفیت هوای تهران مرتب رو به کاهش بوده است و آلودگی صوتی،تراکم و آب نیز به تهران اضافه شده است. شکی نیست با رویکرد نظام اقتصاد ی موجود این روند ادامه دارد مگر اینکه رویکرد فعلی را کنار بگذاریم و به. رویکرد جایگزین یا اقتصاد زیست محیطی توجه کنیم. در رویکرد اقتصاد زیست محیطی درهر فعالیت یا اقدامی هزینه های خارجی  یا منافع خارجی آن محاسبه می شود و تصمیم گیری  بر اساس هزینه اجتماعی و منافع اجتماعی انجام می گردد. به عنوان مثال هزینه خارجی آلودگی هوای تهران چقدر است؟ چه کسی  آن را ایجاد می کند؟و  ایجاد کننده چگونه باید آن را جبران کند؟در رویکرد  اقتصاد محیط زیست به این سئوالات پاسخ داده می شود.مطمئن باشید تا پاسخ این سئوالات را ندهیم ،آلودگی هوای تهران با همایش،توصیه اخلاقی و خواهش از مردم برای عدم استفاده از خودرو شخصی حل نمی شود. زیرا موتو محرکه انسان در هر فعالیتی سوداست و برای محاسبه سود، باید انواع هزینه ها و مقدار ریالی آنها را بدانیم. و مشخص شود این هزینه ها را چه کسی باید جبران کند ؟ به عنوان یک مثال، بر اساس مطالعات اینجانب هزینه های خارجی آلودگی هوای تهران را  به بخش های زیر  می توان خلاصه و محاسبه نمود.
1-    هزینه بهداشتی و مرگ ومیر
2-    هزینه تخریب ساختمان ها و تاسیسات شهری(هزینه پاک سازی و تعمیر)
3-    هزینه تخریب پوشش گیاهی شهر و کاهش تولید محصولات کشاورزی  در شهر و حومه تحت تاثیر آلاینده ها
4-    هزینه فرصت سوخت(بنزین و سایر سوخت های فسیلی …)
هزینه بهداشتی(مورد اول) به تنهایی 40 درصد از کل هزینه‌های اجتماعی آلودگی هوای تهران را شامل می شود. این هزینه دست کم به جز هزینه‌های طولانی مدت نظیر انواع سرطان ها که محاسبه آن بسیار مشکل است، سالانه بر اساس قیمت‌های سال 1382 به قرار زیر است: (كريم زادگان، حسن، رحمتيان مرتضي، 1382،”طرح جامع ارزيابي خسارات بهداشتي آلودگي هواي تهران، دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكي تهران”)

اگر هزینه های خارجی موارد 2-4 را به هزینه بهداشتی آلودگی هوای تهران اضافه کنیم(60 درصد باقی مانده، که یک سری محاسبات طولانی است که شاید از حوصله خونندگان به دور باشد). به طور میانگین مصرف هر لیتر بنزین  توسط هر فرد صاحب خودروی شخصی در تهران 6 برابر  قیمت فعلی بنزین در بازار (4000 ریال)  یعنی 24000 ریال هزینه اجتماعی دارد.اگر به طور متوسط ظرفیت هر باک خودرو را 40 لیتر فرض کنیم ، صاحبان خودروی شخصی در هر نوبت سوخت گیری برای جبران هزینه اجتماعی استفاده از خودروی شخصی ،به جای 160000 ریال باید 960000 ریال یا حدود صد هزار تومان بپردازد.در واقع نظام قیمت گذاری فعلی هزینه های بسیار سنگین احتراق بنزین در شهر تهران را در نظر نمی گیرد و این امر مبنای آلودگی هوای تهران است. طبیعی است این رویکرد(پرداخت هزینه های اجتماعی بنزین توسط مصرف کنندگان) باعث رونق بازار انرژی های تجدید پذیر، حمل و نقل عمومی ،دوچرخه و پیاده روی می شود.
البته این سیستم قیمت گذاری  را در شرایط فعلی،  بنده فقط برای سیاست گذاری و برنامه ریزی دولت و مدیریت شهری نهران پیشنهاد می کنم. یعنی در شرایط حاضر که مسائل اقتصاد کلان (درآمد، قیمت های جهانی ، قیمت خودرو و…) حل نشده است، نمی‌توان بحث پرداخت یا دریافت هزینه های اجتماعی  در ایران را مطرح کرد. تاکید می‌کنم در شرایط حاضر این محاسبات فقط برای سیاست گذاری است.

حرف آخر در ماجرای آلودگی هوای کلان‌شهرهای ایران – 6

سرانجام در چارچوب گزارشی که در پنج یادداشت تاکنون به آن پرداخته شده است، می‌توان نتایج زیر را گرفت:
– سابقه بحث در زمينه آلودگي هوا حد اقل به سال 1345 بر مي گرددو از آن زمان تاكنون تنها دورهاي باطل جريان داشته اند،
– كنترل آلودگي هواي تهران حداقل از سال 1352 داراي برنامه بوده و بر اين مبنا به طور منظم بودجه اي را از دولت دريافت داشته است ،
– از دهه پنجاه به بعد دانش فني كافي درباره علل آلودگي هوا ونيز منابع و مواد آلاينده در كشور وجود داشته
است . علي رغم اين واقعيت ، هر از چندگاهي نيز از مشاورين خارجي دعوت به عمل آمده تا درباره آلودگي هواي تهران مطالعه نمايند. اين اقدام نيز بودجه اي را به خود اختصاص داده است كه حاصل آن اساسا” معلوم نيست و يا به قول شهر دار تهران ، نتايج آن در طي پانزده سال آينده مشخص خواهد شد . اين پرسش كه در اين فاصله چه بايد كرد ، بدون پاسخ باقي مي ماند ،
– طي سال هاي طولاني از سوي مسئولين طرح هاي متعددي جهت پاكسازي هواي تهران اعلام گرديده اند كه به قول رياست سازمان حفاظت محيط زيست ، برخي از آنها قابل تعميم به ساير شهر ها نيز مي باشند ،
– در كشور قوانين ، مقررات ، آيين نامه اجرايي، مصوبه ، ضوابط و استاندارهايي نيز براي كنترل آلودگي هوا تهيه و تدوين يافته است كه هيچيك نتوانسته به حل مشكل كمك نمايد.
ترديدي نيست كه مي توان اين دورباطل را همچنان ادامه داد؛ ازمشاوران داخلي وخارجي، كارشناسان حقيقي و حقوقي ، نهادهاي بين المللي دعوت به عمل آورد كه آنان نيز از طريق مطالعه وضعيت آلودگي هوا در تهران كسب تجربه نمايند . با اين وصف تجربه سي و اندي سال گذشته  بي ثمر بودن اين روش را به اثبات رسانيده است .
واقعيت  حكايت از آن دارد كه مسئولين امر هنوز به اهميت موضوع حفاظت از محيط زيست ايمان و اعتقاد كافي نيافته اند. تا زماني كه اين اعتقاد و ايمان به وجود نيامده است ، هيچ طرح و هيچ موسسه اي نيز نمي تواند به حل مسائل زيست محيطي كشور و از جمله آلودگي هوا در شهر ها كمك نمايد. هرگاه چنين اعتقادي به وجود آيد ، در آن صورت توان نيروهاي متخصين داخلي در حدي هست كه بتواند مسأله آلودگي هواي شهرها را حل نمايد. به ويژه آنكه مسائل زيست محيطي و از جمله مسأله آلودگي هوا همواره داراي دو بعد مي باشند : يكي اجتماعي و ديگري فرهنگي . در وهله نخست در ايران همواره درباره بعد فني مسأله صحبت شده و ابعاداجتماعي قضيه بيش و كم ناديده گرفته شده است . نكته دوم اينكه ، كارشناسان خارجي هرگز نمي توانند همانند همتايان ايراني خود به درك مسائل اجتماعي و فرهنگي اين سرزمين نايل آيند. عدم توجه به ابعاد اجتماعي و فرهنگي مسأله آلودگي هوا منجر به آن مي شود كه همواره نيمي از صورت مسأله نانوشته باقي  بماند . در اين حالت بديهي است كه راه حل هاي يافته شده نيز همواره ناقص و فاقد كارايي باشند .
بنا بر آنچه كه گذشت ، مسأله در فقدان طرح و برنامه و ضعف نيروي كارشناسي نيست . مسأله اصلي عدم اعتقاد مسئولين به ضرورت حفاظت از محيط زيست است . پس نخست بايد به حل اين مسأله پرداخت .

در همین باره:

آلودگی هوای پنج کلان شهر ایران ؛ پرونده ای که هنوز روی میز مانده است!
موضوع آلودگی هوا در نظام برنامه ریزی کشور – 2
برنامه هایی که خارج از نظام ملی برنامه ریزی تهیه و تدوین گردیده اند – 3
نظري اجمالي بر مباني قانوني حفاظت از آلودگي هوا –4

عملکرد مجموعه فعالیت های انجام شده در زمینه مقابله با آلودگی هوا –5