امروز یک هموطن عزیز به نام عارف عشقی از دیار استرالیا برایم تصاویری را فرستاد که دریغم آمد با شما خوبان روزگارم به اشتراک ننهم تا مانند من از شهد شیرین انسان بودن در هزارهی دود و دم و سیمان و گلوله به خود همچنان نبالید!
عارف عشقی دانشجوی دورهی دکترا در دانشگاه ملبورن است و دارد در یکی از رشتههای نوین مربوط به زیر گروه علوم زیست پزشکی (Neuroinformatics) ادامه تحصیل میدهد.
اما البته تصاویر ارسالیاش ظاهراً ربطی به تخصص پیشبرندهاش ندارد؛ هر چند که ماهیت میان رشتهای آن شاید بی تأثیر نباشد در دیدن آن چه که معمولاً مهندسان و پزشکان نمیبینند! میبینند؟
تصاویر مربوط به درخت سرنگونی است که در اثر وزش شدید باد در یکی از محلههای شهر ملبورن به نام باندورا نقش بر زمین شده است. اما نکته جالب این است که این ماجرا امروز و دیروز رخ نداده، بلکه حدود یکسال از سقوط این درخت میگذرد. با این وجود، شهرداری منطقه اقدامی برای جمعآوری آن نکرده است. میدانید چرا؟
زیرا آنها تصمیم گرفتند تا درخت را در همین حال زنده نگهدارند و یک چالش را به فرصت بدل سازند! آنها با ریختن مخلوطی از هوموس (خاکبرگ) در زیر تنه درخت، کوشیدند تا از دیگر اندام هوایی و تنه درخت به عنوان محلی برای رویش ریشههای ثانویه سود برده و بدین ترتیب، درخت را از خطر مرگ نجات دهند.
جالب این که در تابلویی که ملاحظه میکنید، تأکید کردهاند که این یک طرح آزمایشی است و برای نخستین بار میخواهند آن را تجربه کنند، هرچند که هنوز از نظر علمی چنین روشی ثابت نشده است.
حال حرکت شهرداری ملبورن را مقایسه کنید با شهرداری تهران یا شهرداری فومن یا ماجرای بلوار ملک آباد مشهد یا ناهارخوران گرگان و یا هر شهر دیگری که خدا را شکر در ایران کم هم نیستند! هستند؟ و بعد ببینید که چرا آنها که پیامبری هم ندارند که برایشان بگوید: شکستن شاخه یک درخت، مانند شکستن بال فرشتگان است؛ بیشتر از ما در اندیشه نجات و تیمار درختان هستند!
میگویم: نکند فرشتهها از ایران پرکشیدهاند و رفتهاند و با انحرافی معنادار! دارند از درختان آن سوی آبیها پاسداری میکنند؟!