بعدازظهر دیروز به دیدنش رفتم؛ دوستانش گروه گروه به منزل کوچکش در نواب میآمدند تا برای این اسطورهی کوهنوردی ایران آرزوی سلامتی و موفقیت کنند.
این کوهنورد 39 سالهی ایرانی، در کارنامهی افتخارات ورزشیاش، تقریباً به هر چیز که خواسته رسیده و هیچ مانعی نتوانسته وی را از تحقق آرزوهای بلندپروازانهاش بازدارد.
او نخستین زن ایرانی بوده که طولانیترین غار نمکی دنیا (غار نمکدان در جزیره قشم)؛ مرتفعترین غار جهان (پراو در بیستون کرمانشاه) و مخوفترین کوه جهان (نانگا پاربات در پاکستان معروف به سلطان کوهها) را درنوردیده و سرپرستی کرده است. افزون بر آن، لیلا سیاههای دیگر از ترینها و نخستینها را هم یدک میکشد. مانند صعود زمستاني دماوند از 3 مسير مختلف، صعود مستقل ديوارهي علمكوه و صعود يخچال کسری سبلان و درهي يخار كه از بزرگترين يخچالهاي ايران است و …
و اینک میخواهد در صعودی استثنایی و به تنهایی خود را تا 8611 متر بالا کشیده و در دومین نقطهی بلند زمین، جایی که از آن با عنوان چکاد آرزوها یاد میشود – مرز بین چین و پاکستان – به آسمان سلامی دوباره کند.
از او پرسیدم که هدفش از این هنجارشکنی بینظیر و جسورانه چیست؟
پاسخم داد: دوست دارم جاده صاف کن همجنسانم باشم؛ میخواهم به خودم و دیگران ثابت کنم که فرقی بین زن و مرد در تحقق آرزوها وجود ندارد …
او ساعت 18 امروز از فرودگاه امام خمینی به سوی اسلامآباد پرواز میکند تا در یک صعود شصت روزه و حرکت برای قرار گرفتن بر بلندای یکی از دشوارترین قلههای جهان، بکوشد تا آرزوی دیرینهاش را تحقق بخشد؛ مهم نیست که در ارتفاع 8611 متری میایستد یا خیر، مهمتر این است که به عنوان یک زن، نهایت تلاش خویش را میکند تا به هدف و آرمانش عینیت بخشد. این نفس حرکت و نترسیدن است که اهمیت دارد.
برای این عزم و شهامت کمنظیرش احترام قایلم و امیدوارم که چون همیشه با موفقیت و سرفرازی در اوج بماند و از آن بالا بالاها به مشکلات حقیر آدمزمینیها بخندد …
پس پشتیبانش باشیم و دعایش کنیم تا این سرمایهی ارزشمند انسانی وطن به سلامت بازگشته و بتواند تجربیات گرانبهای خویش را در اختیار آنانی که دوست دارند چون او به مشکلات بخندند، قرار دهد.