موضوع نخستین نشست علمی سال 1392 که به همت دکتر مهدی زارع، رییس پژوهشکده زلزلهشناسی ایران و همکارانشان در محل کتابخانه حسینیه ارشاد برگزار خواهد شد، بررسی وضعیت محیط زیست ایران است. رخداد خجستهای که آن را در نخستین روزهای سال نو به فال نیک میگیرم. چرا که قرار است این سلسله نشستهای علمی به طور مرتب در دیگر موضوعات هم ادامه یابد و از این که موضوع محیط زیست به عنوان آغازگر این رشته سخنرانیها انتخاب شده است، مسرورم. در این برنامه، نگارنده میکوشد تا به مدت حدود 45 دقیقه تصویری اجمالی از فرازها و فرودهای محیط زیست ایران ارایه داده و چشماندازی از آینده را به تصویر کشد. ادامهی خواندن
بایگانی دسته: فقر دانایی
طبیعت ایران در سال 1392، آبستن چه حوادثی است؟
وقتی به پیشبینیهایی که برای سال 1391 انجام داده بودم، نگاه میکنم ، با شگفتی درمییابم که اغلب پیشبینیهای منفی من درست از آب درآمد؛ اما دریغ از آن که یکی از پیشبینیهای مثبتم برای محیط زیست ایران در سال 91، جامهی حقیقت به تن کند! چرا؟ ادامهی خواندن
و سرانجام دکتر فاضل شکار شد!
دیروز یادداشتی را برای روزنامه شرق نوشتم با این عنوان: «واقعیتهای تلخی که سرانجام آقای معاون اعتراف کرد» که امروز میتوانید آن یادداشت را در صفحه شش روزنامه بخوانید. اما حقیقت عجیب آن است که ساعتی پس از ارسال یادداشتم، دریافتم که دکتر فاضل از سمتش برکنار شده است! رخدادی که البته در همان یادداشت در مورد وقوعش حدس زده بودم، اما هرگز فکر نمیکردم به این سرعت عینیت یابد! ادامهی خواندن
یک آرزوی سبز برای سال 1392
نفسهای سال 1391 هم به شماره افتاد؛ همان طور که تا چشم بر هم بزنیم، درمییابیم که نفسهای قرن چهاردم هجری شمسی هم به پایان خواهد رسید؛ قرنی که بیشک، یکی از پرفراز و نشیبترین بزنگاههای تاریخی کشوری را رقم زد که بیش از هفت هزار سال تاریخ مدنیت دارد. ما صاحب سرزمینی هستیم که زرتشت را به جهان معرفی کرده است، نخستین پیامبری که بزرگترین گناه را آلوده کردن محیط زیست نامید. حتا دو تن از بزرگترین مورخان جهان، هرودت و گزنفون بارها تأکید کردهاند که ایرانیان هیچ چیز آلوده و کثیفی را در آب نمیریزند و در پاک نگهداشتن خاک بسیار میکوشند . بعدها خاتم پیامبران هم تأکید کرد که در نزد او حرمت هر شاخهی درخت چون بال یک فرشته است. امام جعفر صادق (ع) هم هشدار داد که زندگی گوارا نخواهد بود اگر هوای پاک و آب تمیز در آن وجود نداشته باشد. اینها را گفتم تا بدانید و بدانیم در چه سرزمینی و با چه پشتوانهی غنیای از فرهنگ، تمدن و ادبیات نزدیک به طبیعت زیست میکنیم؛ ادبیاتی که بارها و به زبانهای گوناگون از زمان فردوسی تا امروز زنهار داده که نباید کاری کنیم که به قانون درخت بربخورد. ادامهی خواندن
پانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با سدسازی گرامی باد
امروز، 24 اسفند 1391، پانزدهمین سالی است که جهانیان روز حفاظت از رودخانهها در برابر سدهای بزرگ را گرامی میدارند. سدهای بزرگ، مهمترین شناسهی تفکر سازهای در مدیریت منابع آب محسوب میشوند؛ شناسهای که نمایندهی بارز شکست تفکری است که پنهان کردنش در بسیاری از سرزمینهای موجود در کره خاک، به ویژه ایران آشکارا ممکن نیست! هست؟ ادامهی خواندن
ثبت کَبککُشی؛ رویداد تلخی که امید میپراکند!
در آخرین فصل سال، در زمانی که مجموع اندوختههای وحوش کشور هرگز در هیچ دورهای از تاریخ حیات سازمان حفاظت محیط زیست در طول نیم قرن گذشته، چنین اندک و در معرض خطر نبوده است؛ از اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری خبر رسید که دو دسته گل جدید را به نام خود، هدیه به تاریخ غمبار و مظلوم حیات وحش و محیط زیست ایران کردهاند، آن هم بدون هیچ احساس گناه یا پریشان حالی مشهودی! نام این دو دسته گلِ به آب داده شده، یکی ثبت شکار به عنوان میراث معنوی در فرهنگ بختیاری بود که در اوایل زمستان عینیت یافت و همان موقع برخی از فعالان محیط زیست منطقه و کشور از جمله نگارنده به آن شدیداً واکنش نشان داده و اعتراض کردند. اما از آنجا که نهادهای دولتی اغلب یا صدای منتقدان خود را نمیشنوند و یا پیام اعتراض ملت را زمانی دریافت میکنند که دیگر کار از کار گذشته است! این بار هم به جای پاسخدهی مناسب به این اعتراضها، دومین دسته گل را هم به آب داده و شکار کبک در فرهنگ بختیاری را هم ثبت ملّی کردند! و هیچ از خود نپرسیدند که آیا برای پاسداشت دلاوریهای مردان و زنان بختیاری، هیچ راه برازندهتری چون ثبت کبک کشی وجود نداشت؟ ادامهی خواندن
شوک حقوق و دستمزد بر پیکر نحیف طبیعت ایران!
خبرهای رسیده از نهادهای متولی طبیعت ایران، چه در حوزهی وظایف وزارت جهاد کشاورزی و چه در قلمرو اختیارات سازمان حفاظت محیط زیست کشور، نشان میدهد که تنگناهای مالی و اعتباری، نهتنها دامن بسیاری از برنامهها و طرحهای پژوهشی، مطالعاتی، اجرایی و عمرانی را گرفته است، بلکه حتا حقوق و دستمزد پرسنل این نهادها، به ویژه در سازمان حفاظت محیط زیست به هیچ وجه با روند شتابان تورم، کاهش ارزش پولی ملّی و انفجار افسارگسیخته قیمتها تناسب ندارد. در حقیقت به جای آن که در اندیشهی تمهیداتی برای جبران این نابرابری فاحش درآمدها و هزینهها باشیم، شاهد آن هستیم که از میزان پرداختیهای ماهانه تا حدود 50 درصد هم کاسته شده است ؛ روندی که منجر به چندین نوبت اعتراض و تجمع در سازمانهای مرتبط شده و عملاً راندمان کاری و حس مسئولیت سازمانی را آشکارا کاسته است. ادامهی خواندن
قدر حضور سنجاب ایرانی را در ایران بدانیم!
فکر کنم همهی مخاطبان این سطور، دست کم در پویانماییهای ویژهی کودکان با شکل و شمایل خاص و دوستداشتنی سنجاب، این پستاندار کوچک، اما مشهور رویشگاه درختان بلوط در زاگرس آشنا باشند؛ جوندهای ریزاندام که آن را سنجاب ایرانی – persian squirrel – مینامند و اسم علمیاش sciurus anomalus است ؛ هموطنی که اصل و نصبش میرسد به گروه خانواده سنجابیان. ادامهی خواندن
چرا به جنگلهای ایران باید مجال تنفس دهیم؟
هیچ رویشگاه جنگلی در هیچ یک از قارههای جهان را نمیتوان یافت که قدمتش به حدود یک میلیون سال برسد. با این وجود، در نوار ساحلی شمال ایران، رویشگاهی وجود دارد به نام هیرکانی که بیش از یک میلیون سال از حضورش در دامنهها و دشتهای البرز شمالی میگذرد. این یعنی: بومسازگان (اکوسیستم) پیچیده و متنوع حاضر در استانهای گلستان، مازندران و گیلان، صدها هزار سال پیش از ظهور و ماندگاری جوامع انسانی و ابداع دانشی به نام علم مدیریت جنگل، ساز و کار ماندگاری و پایداری را آموخته بودند، حتا بهتر از هر جنگل دیگری در هر نقطهای در کرهی خاک. چرا که همچنان این یگانه یادگار جنگلهای زمین از دوران سوم زمینشناسی، توانسته بیش از 410 گونه اندمیک خاص ايران و 280 گونه اندميك هيركاني را در خود جای دهد و در مجموع پذیرای 3200 گونهی گیاهی باشد. پرسش این است که جنگلهای هیرکانی ایران، چگونه توانستند از دام سرمای مهلک زمین در عصر یخبندان به میزان منفی 45 درجه سانتیگراد رهایی یابند، اما از دام موجود دوپایی به نام انسان، نه؟!
و چگونه است که اینک روند شتابناک مرگ این فسیلهای زندهی گیاهی در وطن این گونه نگرانکننده سرعت گرفته است؟
یادمان باشد که مجموع مساحت جنگلهای هیرکانی ایران به دو میلیون هکتار هم نمیرسد و حتا اگر به این رقم، مساحت دیگر رویشگاههای جنگلی کشور در ارسباران، زاگرس، توران و سواحل خلیج فارس و دریای عمان را هم بیافزاییم، حتا به دو درصد مساحت رویشگاه 700 میلیون هکتاری همسایه شمالیمان (روسیه) هم نخواهد رسید. با این وجود، همهی راهها و همهی نگاهها در هیرکانی به برداشت چوب و تأمین علوفه برای دام ختم میشود! چرا؟ آیا این بدترین بدسلیقگی نیست که چنین رویشگاهی را صرفاً چون یک چراگاه یا کارخانه چوب بنگریم؟
یادمان باشد که در طول نیم قرن اخیر، به گفتهی رییس انجمن علمی جنگلبانی ایران، موجودی حجمی جنگلهای باستانی شمال کشور به نصف کاهش یافته است و در همان حال، دست کم سیصد هزار هکتار از رویشگاه راهبردیمان در باختر وطن (زاگرس) را از دست دادهایم، به نحوی که اینک برای رسیدن به شرایط ماقبل تخریب، دست کم به 150 سال زمان نیاز داریم.
در چنین شرایطی است که طرح 10 ساله تنفس جنگل در بین کارشناسان و پژوهشگران این حوزه جان میگیرد و بسیاری را بر این باور میرساند که هر چند، دانش مدیریت جنگل و علوم وابسته به آن، میتوانند سپری حفاظتی برای دوام جنگلها به شمار آیند؛ اما از آنجا که سازمان متولی و اجرا کننده این شگرد و دانش روز، از جایگاه و اختیارات و وزن درخور در مقایسه با دیگر بنگاههای اقتصادی قدرتمند کشور برخوردار نیست، عملاً حاصل این رؤیارویی نابرابر به سود مافیای تجارت چوب و رونق بازار دلالی در این حوزه تمام میشود.
به عنوان شاهد میتوان به برآیند ابزاری به نام “نشانهگذاری” در وضعیت جنگلهای شمال اشاره کرد که به گفتهی دکتر هادی کیا دلیری، به جای الگو گرفتن از طبیعت، از اقتصاد حاکم بر بازار سنتی الگو گرفته شده و نیاز دلالان چوب بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. افزون بر آن، واژه “به گزینی” به جای “تک گزینی”، مد نظر متولیان طرحهای جنگلداری بوده که حاصلش البته فاجعه بار شده است.
به هر حال، در خوشبینانهترین حالت، هماکنون حدود یک و نیم برابر بیشتر از ظرفیت تولید سالانه چوب در جنگلهای هیرکانی که رقم آن کمتر از 4 میلیون متر مکعب است، دارد از این رویشگاه چوب برداشت میشود؛ وضعیتی که در زاگرس به مراتب غمانگیزتر است و اگر نتوانیم جلوی آن را بگیریم، باید بپذیریم که بدهکاری بومشناختی سرزمین ایران به مرحلهای خواهد رسید که دیگر هیچ بانکی توانایی جبران رقم تراز منفی آن را ندارد.
موج جدید صدور مجوز شکار نشانه چیست؟
اخیراً پس از حدود یکسال مقاومت از سوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور، شاهد موج جدیدی از صدور مجوز یا پروانه شکار به تفکیک برخی از استانهای کشور هستیم. رخدادی که شگفتی بسیاری از فعالان محیط زیست را برانگیخته است. زیرا دلیل قطع صدور پروانه شکار، پیشتر وضعیت نگرانکنندهی اغلب علفخواران از جمله کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر اعلام شده بود. ادامهی خواندن
راز اهمیت باغ گیاهشناسی نوشهر در چیست؟
حتمن در خبرها خواندهاید که باغ گیاهشناسی نوشهر در آستانهی تخریب و تغییر کاربری به دلیل توسعه بندر نوشهر قرار گرفته است . خطری که 10 سال است موجودیت این باغ را تهدید میکند، اما تاکنون هربار که تصمیم بر تجاوز به آن بسیار جدی شده است، با مقاومت فعالان محیط زیست، منابع طبیعی، پژوهشگران، کارشناسان و اغلب مدیران این بخش توانسته از خطر برهد و همچنان نفس تازه کند تا راندی دیگر و نبردی دیگر.
این بار ولی ظاهراً راند آخر است و مدیران تصمیمگیر در سطح استان مازندران توانستهاند با چراغ سبز برخی از سران دولت در پایتخت، مجوزهای لازم را برای انجام تصمیمی که بیش از یک دهه برای عملی کردن آن روزشماری میکردند، اخذ کنند. اگر چنین باشد و این اتفاق رخ دهد، بی شک یک فاجعه بزرگ در بخش تاریخ پژوهشی منابع طبیعی ایران رقم خواهد خورد، چرا که در بخش منابع طبیعی، هیچ عرصهی پژوهشی دیگری در ایران وجود ندارد که قدمت تأسیسش به سال 1310 برسد و در آن درختانی وجود داشته باشد که تا 200 سال از عمرشان بگذرد. با این وجود، دلیل اهمیت حفظ این باغ و حساسیت فعالین این حوزه برای صیانت از تمامیت آن، فقط کارکرد موزهای و دیرینه بودن قدمت برخی از پایههای آن چون بلند مازو، نمدار، توسكا و ممرز نیست. حتا وجود تنها پايهی بلوط چوب پنبه در ايران، قديميترين پايههاي دارتالاب و ژينكو در كشور، 25 گونه كاج و حدود 30 گونه اكاليپتوس نیز، دلیل حساسیت بیمانند و ارزش والای این باغ نیست. از همین رو، به فرض اگر این باغ به عنوان یک اثر ملّی به شماره 17795 در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور ثبت هم نمیشد، باز هم چیزی از ارزشهایش کم نمیکرد.
پس دلیل برتریهای بیمانند این عرصهی 35 هکتاری چیست؟ آیا این که باغ نوشهر تنها مکانی در جهان است كه دو گونه جديد و منحصر به فرد، یعنی اسپيره نوشهري و افراي مازندراني به طور همزمان در آن زیست میکنند، میتواند دلیل اهمیتش باشد؟
راست این است که پاسخ همچنان منفی است! همهی مؤلفهها و اختصاصات یاد شده، البته اهمیت دارد و هر یک از آنها شاید به تنهایی میتوانست حیات چنین پردیسی را برای همیشه در هر کشوری تضمین کند، اما در ایران و برای ما پژوهشگران و کارشناسان این حوزه، باغ گیاهشناسی نوشهر سمبل هویت، استقلال، اهمیت و شخصیت اجتماعیمان است. آن عرصهی 35 هکتاری باید حفظ شود تا مشخص گردد که در ایران، منابع طبیعی و پژوهشگرانش حرمت دارند و هرگز منافع معنوی آنها در پای احداث یک جاده کمربندی که میتوان به راحتی و با احداث یک پل هوایی یا مسیری در جنب باغ، جایگزینش کرد، قابل معاوضه نیست. باغ نوشهر باید بماند تا جهانیان و فرزندان این آب و خاک بدانند که وجود اصل 50 قانون اساسی ما، صرفاً یک ژست محیط زیستی نبوده و نخواهد بود.
برای همین است که اگر این اتفاق شوم بیافتد، ما هرگز مسئولینی که حاضر به امضا و پذیرش چنین تجاوزی شدند، چه در داخل وزارت جهاد کشاورزی و چه در خارج از آن نخواهیم بخشید و این لکهی تیره تا ابد جامعهی منابع طبیعی ما را سیاهپوش خواهد کرد.
و برای همین است که اینک چشم امید همهی فعالین این حوزه به مقام معظم رهبری دوخته شده تا ایشان با درایتی که همواره در بزنگاههای حساس از تاریخ منابع طبیعی و محیط زیست از خود نشان دادهاند (مانند فرمان توقف طرح مخرب باغ شهر)، اجازه ندهند تا این سرمایهی معنوی و میراث گرانقدر منابع طبیعی کشور مورد تعدی و تجاوزی جبران ناپذیر قرار گیرد.
انشاالله.
بس کنیم این رویه ی خونریزانه را …
چهارشنبه گذشته، پس از ماهها بررسی و مطالعه، سرانجام کار انتشار مقالهای را به پایان بردم که میدانستم مورد مخالفت جدی طرفداران فرهنگ شکار و شکارچیهای محترم قرار خواهد گرفت. با این وجود، به نظرم، برای پایان دادن به این رسم غیر اخلاقی و این رویهی خونریزانه لازم بود تا با عدد و رقم با افرادی سخن گویم که همچنان با افتخار از این که شکارچی نامیده شوند، دفاع کرده و به مرام خونریزانه خود مباهات و افتخار میورزند. ادامهی خواندن