بایگانی دسته: فقر دانایی

روزنامه‌ها و فقر محیط زیست!

    روزنامه فرهیختگان در شماره 30 تیر 1392 خود به درج گفتگوی صریح و انتقادی نگارنده با خبرنگار خویش، سرکار خانم سمیه متقی پرداخت که در آن نسبت به لکنت‌های موجود در تیم‌های محیط زیستی روزنامه‌های کشور، به ویژه فرهیختگان اعتراض کرده و مورد نقد قرار داده بودم. ضمن قدردانی از مدیریت روزنامه که سخنان مرا تقریباً بدون حذف منتشر کرده‌اند، در ادامه متن این گفتگو را با هم می‌خوانیم. در ضمن، آرمین منتظری عزیز (دبیر صفحه) هم پاسخی به نقد من داده‌اند که در اینجا می‌توانید آن توضیحات را هم ملاحظه فرمایید.

    به امید آن که روزی را شاهد باشیم که در آن، حضور رکن چهارم دموکراسی به صورتی پویا و تخصصی در جامعه، اجازه فساد و تباهی در بخش محیط زیست و منابع طبیعی را به هیچ مدیر و دولتمردی ندهد. ادامه‌ی خواندن

مهم ترین تهدید منابع طبیعی کشور چیست؟

   امروز – 3 مرداد 1392 – در صفحه 14 روزنامه اطلاعات گزارشی منتشر شده که در آن هومان خاکپور و نگارنده کوشیده‌اند تا به مهم‌ترین دلایل شتاب تخریب در عرصه‌های منابع طبیعی، به ویژه رویشگاه‌های جنگلی هیرکانی و زاگرس بپردازند.

بحران در جنگلهای ایران

بنویسیم دفن زباله، بخوانیم بوسه بر مرگ در قائم شهر و نور!

    شالیزارها در کنار محل دپوی زباله … شیرابه‌ها به سوی این شالیزارها روانند! البته نه همه‌ی آنها؛ چرا که بخش عمده‌ای از آن مستقیماً وارد رودخانه‌‌هایی چون تلار و سیاهرود می‌شود که انگار بختش هم مانند نامش سیاه است! ادامه‌ی خواندن

در برابر این سیلی ، همه باید واکنش نشان دهیم!

    حاج محمود شکری، عصبانی شده و ظاهراً با نواختن چند سیلی و ضرباتی ناهماهنگ به همراه ادبیاتی غیربهداشتی بر رحمت‌اله رحمانی، رحمت واقعی را نشانش داده است! ادامه‌ی خواندن

یک پوشش 100 میلیاردتومانی برای دیده نشدن یک میراث غرورآفرین ملّی!

    به طبس رفته بودم تا از نزدیک سازه‌ی‌ای را ببینم که می‌گویند دست کم به مدت 550  سال، مرتفع‌ترین سد قوسی جهان بود؛ سدی که حتا زلزله‌ی پرقدرت طبس – که آن آبادبوم را در سال 1357 تقریباً با خاک یکسان کرد – هم نتوانست، گزندی جدی بر آن وارد سازد. با این وجود، آنجا منظره‌ای دیدم حیرت آور که اگر به چشم خود نمی‌دیدم، باور نمی‌کردم! چرا که هر چه به محوطه‌ی سد کریت نزدیک‌تر می‌شدم، چیزی جز یک سد مدرن که در سال 1384 ساخته شده بود، نمی‌دیدم؛ سدی که البته دریاچه‌ای هم نداشت و پیدا بود که تاکنون آب چندانی هم دیواره‌های پهن‌پیکرش را لمس نکرده است! کنجکاو شدم و از تنها نگهبان این سازه غول پیکر و گرانقیمت پرسیدم که پس سد باستانی کُریت کجاست؟

    و او آنگاه منظره‌ای را نشانم داد که باورکردنی نبود! اما شوربختانه حقیقت داشت …

    شما هم اگر دلش را دارید می‌توانید در این نشانی آن منظره‌ای که من دیدم را ببینید و داستانش را بخوانید …

کدامیک مصیبت است جناب استاندار فارس؟!

    نوشتار پیش رو در صدد طرح یک پرسش ساده است؛ این که چرا اغلب در عالی‌ترین سطوح حکومتی هم ابتدایی‌ترین موازین، راهبردها و آموزه‌های محیط زیستی نه تنها درک نمی‌شود، بلکه با آنها به دیده‌ی موانع سد راه توسعه برخورد می‌گردد! مشکل از کجاست هموطن عزیز من؟

مصیبت واقعی چیست؟

آیا فاجعه ی استهبان شروع دوباره کابوس سال 1389 است؟

وقتی که در استهبان یک بهشت چندهزارساله در کمتر از 48 ساعت به یک دوزخ آتشین بدل می‌‌شود …

و این پرنده ...

در ستایش کهن سال ترین بانوی سبزپوش ایران در شهرستانک!

    اعتراف می‌کنم که این بانوی سبزپوش را نه فقط دوست دارم و نه هرگاه که مجالش را بیابم، نوازشش می‌کنم! بلکه هماره ستایشش کرده و خواهم کرد … ادامه‌ی خواندن

در ستایش درختی که در ایران نظیر ندارد!

    چند بار تاکنون به سراغش رفته‌ام … نه! درست ترش آن است که هربار گذرم به نوشهر می‌افتد، زیارتش می‌کنم! قصه‌ی این شیدایی شاید برگردد به پاییز سال 1368، زمانی که به همراه شادروان دکتر کریم جوانشیر و همکلاسی‌هایم در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، راهی باغ گیاه‌شناسی نوشهر شدیم تا یک واحد عملی درخت شناسی را در حضور این آیه‌های زیبای خلقت که شمار تنوع‌شان در آن پردیس پرشکوه از 1400 گونه می‌گذشت، اصطلاحاً پاس کنیم …

    وقتی چشمم به جمالش افتاد، در فکر فرو رفتم … به نظر یک پهن برگ بود، اما برخلاف دیگر همتایانش خبری از خزان در آن مشاهده نمی‌شد و برگهایش همچنان در آن باغ رنگی پاییزی، سبزِ سبز بود! چرا؟ کنجکاوی‌ام وقتی بیشتر شد که نزدیکش شدم و لمسش کردم! زیرا دریافتم که انگار اطراف درخت به جای پوست، با چوب پنبه محافظت شده است …

    این بود که به سراغ استاد عزیزم، جوانشیر دوست‌داشتنی رفتم که به دلیل سیمای ظاهری و نوع موهای انبوه و اغلب آشفته‌اش به بتهوون دانشکده مشهور بود تا برایم از راز این درخت یگانه بگوید … در ختی به نام بلوط چوب پنبه یا Quercus suber L.

    یادداشت اخیرم در وبلاگ نخبگان خبرآن لاین با عنوان: چهار تصویر از درختی که در ایران همتا ندارد، شرح دانستگی‌هایم از درختی است که هنوز هم در ایران، همتایی ندارد و همچنان یگانه مانده است بی هیچ امید تکثیری! درست مثل درنای دوست‌داشتنی و تنهای سیبری که هفت سال است زمستان‌هایش را در تالاب فریدون‌کنار می‌گذراند و جفتی ندارد!

    با این امید که یاد و نام بزرگانی چون کریم جوانشیر را همواره گرامی بداریم و یادمان نرود که مجموعه‌هایی چون باغ گیاه‌شناسی نوشهر با خون دل فرزانگانی چون او دوام و قوام یافته است …

رونمایی از طرحی که فقط پول بلعید و دیگر هیچ!

    رفته بودم به جنوب استان خراسان شمالی … با محمّد فیاض (رییس بخش تحقیقات مرتع) و حسن روحی پور، مردی که در آموزش روش‌های اندازه‌گیری و مهار فرسایش خاک در ایران، شهرتی بین‌المللی دارد. در حین بازدید از منطقه‌ای عشایری در شرق میاندشت که به دلیل حضور متراکم و پرتعداد دام، چیز زیادی از مراتع و سبزینه در آن باقی نمانده بود، چشمم به این تابلو بزرگ و زردرنگ افتاد که لابد یادگاری است از سفر نخست استانی ریاست جمهور دولت نهم به منطقه … ادامه‌ی خواندن