بایگانی دسته: ??? ??????

وقتي كه ناصر كرمي، استحاله ‌ي خودش را نقض مي‌كند! نمي‌كند؟

ناصر كرمي اين روزها كم مي‌نويسد و البته كم نوشتن در اين روزها عين خردمندي است؛ واقعيتي كه دايي‌جان ناپلئون وبلاگستان سبز هم آن را تأييد مي‌كند! نمي‌كند؟

كاش من هم مي‌توانستم مثل او خردمند باشم … افسوس!

بگذريم …

به رغم كم‌نوشتن، بايد بپذيريم كه ناصر كرمي همچنان يكي از مؤثرترين نويسندگان وبلاگستان سبز در ايران به شمار مي‌آيد كه اغلب نوشته‌هايش تلنگرهايي جدي را بر مخاطب وارد مي‌سازد.

او در تازه‌ترين يادداشتش كه سبب شده تا چرت تابستاني درگاه مجازي‌اش بعد از 34 روز پاره شود، كاري كرده كه چرت خيلي‌هاي ديگر هم پاره شود! نه؟

به ويژه ماجراي حضور گاوها در نزديكي‌هاي كمپ تيم ملي فوتبال ايران و توجه رسانه‌اي وحشتناك به آن، مرا پيوند مي‌زند به همين ماجراي پل كه چگونه ره صدساله را يك شبه طي كرد و حجم خبري كم‌نظيري را به خود اختصاص داد كه نه‌تنها تاكنون هيچ هشت‌پايي به چنين افتخاري نايل نشده، بلكه به جرأت مي‌توانم بگويم كه 99 درصد آدم‌هاي زنده و مرده‌ي جهان هم نتوانسته‌اند بيش از 11 ميليون سند از خود در گوگل به يادگار بنهند!

اين كه چرا براي رسانه‌ي ملّي ما، حضور گاوها در نزديكي‌هاي كمپ تيم ملي، مي‌تواند براي منافع ملّي‌مان و پرستيژ غيور فوتباليست‌هاي وطني، خطرناك‌تر از خروج شتابناك انديشه از مرزهاي سياسي وطن باشد، موضوعي است كه كرمي با هوشمندي آن را در تيتر يادداشتش برملا ساخته است! اما حقيقت اين است كه همين كه هنوز ناصر كرمي دارد از هواي ايران براي استمرار حياتش بهره مي‌برد، خود بهترين دليل براي نقض پندارينه‌ي چالش‌برانگيزش مي‌تواند باشد! نمي‌تواند باشد؟

با اين وجود و فارغ از اين اشاره‌ي طنازانه به هشدار تلخ ناصر، بايد بار ديگر تكرار كنم: آنچه هم‌اکنون خاکریزهای «زندگی» را تهدید می‌کند، چیدمان غلط رهبران جهان در طول یکصد سال گذشته در تعیین مهم‌ترین اولویت‌های راهبردی‌شان بوده است؛ رخداد غم‌باری که می توان از آن با عنوان «بیابان‌زایی انسانی» یاد کرد؛ فرآیندی که نه فقط کارمایه‌های طبیعی را به هدر داده و فرسوده می‌کند، که شیرینی و لذت زندگی امن و با کیفیت را نیز از نوع بشر ربوده و می‌رباید.

پس از شما خواننده ي عزيز مهار بيابان‌زايي مي‌خواهم تا آخرين دست‌نوشته ناصر را دوباره و با دقتي بيشتر بخوانيد و ردپاي “بيابان‌زايي انساني” و به ويژه زنهار سام خسروي فرد را در آن ره گيري كنيد …

شايد بتوان هنوز از آن استحاله ممانعت كرد …

آخر اين سرمايه وطن است كه دارد از دست مي رود! نمي رود؟

پدیده هشت پای آلمانی ، نشانه بیابان زایی! – 2

در نخستین بخش از این نوشتار تا آنجا آمدیم که دریافتیم شهرت پل، هشت‌پای ساکن در آکواریوم شهر اوبرهاوزن، به یکباره از شهرت مرد شماره یک در صحنه‌ی سیاست اسپانیا پیشی گرفته است؛ واقعیتی که درستی آن را موتور جستجوگر گوگل می‌تواند تأیید کند! نمی‌تواند؟
امّا درست هنگامی که می‌کوشید تا پاسخی سزاوارانه برای این رخداد بیابید، متوجه می‌شوید که داستان شهرت یک‌شبه‌ی هشت‌پا، نماد یک نیاز دیرینه‌ی بشر برای گریز از منطق تلخ و تیره‌ی علم برای تشریح پایان زندگی است! برای همین است که با اندکی جستجو در سبد هزینه‌های خانواده‌های اروپایی درمی‌یابیم که هنوز برای فالگیری و رمالی میلیاردها دلار در شمال هزینه می‌شود! یعنی در جایی که انتظار می‌رود رشد شاخص‌های توسعه انسانی و علم‌محوری، اجازه‌ی چنین تظاهرات علم‌گریزانه‌ای را ندهد … اما می‌دهد! نمی‌دهد؟

آن هم در شرایطی که هنوز کابوس بی‌آبی، جان میلیون‌ها نفر از انسان‌های روی زمین را تهدید می‌کند و همچنان مصرف آب آلوده، مهم‌ترین عامل مرگ و میر کودکان در جهان است؟ رخدادی که برای ریشه‌کنی خطر ناشی از آن، شاید همان دلارهای هزینه شده برای رمالی کافی باشد.
راستی چرا روند پاک‌تراشی جنگل‌ها، افزایش خسارت‌های ناشی از سیل‌های ویران‌گر، اُفت سطح آب‌های زیرزمینی، نرخ فرسایش آبی و بادی، آلودگی هوا، جهان‌گرمایی، شیوع بیماری‌های ناشناخته و … با شتابی نگران‌کننده و دمادم افزاینده به پیش تاخته و کارمایه‌ها را می‌رباید؟ واقعیت تلخی که اغلب برای مواجهه‌ی هوشمندانه با آنها و مهار ویرانگری‌هاشان، آزمایشگاه‌ها و پژوهشکده‌های حوزه‌ی محیط زیست – حتا در بین کشورهای ثروتمند شمال – از توان مالی لازم برخوردار نیستند!

در سال 1978 ميلادي، كتابي منتشر شد به نام «دشمن هفتم»، كه حاوي پيشگويي تلخي بود؛ پيشگويي تلخي كه امروز بدل به حقيقتي غم‌انگيز شده است. آن حقيقت كه 32 سال پيش توسط رانالد هيگينز  – Ronald Higgins- صاحب كتاب فوق، به رشته‌ی تحرير درآمد، چنين است : «بيست و پنج سال آينده و شايد دهه‌ی آتي، براي صدها ميليون انسان، مرگ از گرسنگي به بار خواهد آورد و براي بقيه‌ی ما، سختي، ناامني يا جنگ .»
به نظر شما هیگینز یک پیشگو بود و با استفاده از شگردهای رمالی به چنین پیش‌بینی دقیقی دست یازیده بود؟!

ادامه دارد …

پدیده هشت پای آلمانی، نشانه بیابان زایی! – 1

گمان برم، اگر قرار باشد مهم‌ترین و مؤثرین و مشهورترین شخصیت جام جهانی 2010 در آفریقای جنوبی را معرفی کنیم، بسیاری با نگارنده هم عقیده باشند که این شخصیت را نه می‌توان در سیمای ستارگان اغلب کم‌فروغ جام یافت، نه در قامت مربیانی چون دل بوسکه و مارادونا و نه حتا چهره‌های سیاسی چون رییس جمهور از خود متشکر آفریقای جنوبی! زیرا این بار همه‌ی راه‌ها به آکواریوم شهر اوبرهاوزن در جمهوری آلمان ختم می‌شد؛ جایی که یک هشت پا در آن داشت بی سر و صدا روزگار می‌گذراند تا اینکه سرانجام روزی برای قرار گرفتن در منوی غذای رستوران‌های دریایی شهر صدایش زنند!
غافل از این که رخداد پرشکوه و رنگی فوتبال در آفریقا، این بار سرنوشت دیگری برای پل رقم زده بود و جناب هشت پای قصه‌ی ما، ناگهان خود را در محاصره‌ی نور فلاش هزاران دوربین عکاسی دید که مشتاقانه برایش پرتوافشانی می‌کردند؛ زیرا او ترجیح می‌داد غذایش را از ظرفی بردارد که پرچم تیم پیروز مسابقه، زینت‌بخش آن بود! و بدین ترتیب، این اختاپوس کوچولو و لذیذ! راهی را یک شبه طی کرد، که برخی از ما آدم‌زمینی‌ها حاضریم برای طی کردنش، همه‌ی دارایی و توان خود را روی میز بگذاریم!
و تازه، این همه‌ی ماجرا نیست! هست؟

چه، بعد از این که جهانیان دریافتند که پل حتا قهرمان جام جهانی را به درستی معرفی کرده است، شهرتش بدانجا رسید که ماتادورهای اسپانیایی – که یک یورو را در هوا می‌زنند – حاضر شدند برای تصاحبش کیسه‌ی خزانه‌ی ملّی را به اندازه‌ی چندین میلیون از آن یوروهای دوست‌داشتنی شُل کنند!
خلاصه این که حالا وقتی نام این هشت‌پای پیش‌گو را – Octopus+paul – در موتور جستجوی گوگل قرار دهید، بیش از 11 میلیون و هفت صد هزار رفرنس را برای شما ردیف می‌کند! در حالی که اگر نام نخست وزیر اسپانیا (آقای خوزه لوییس رودریگز) که در حقیقت مرد نخست صحنه سیاست این کشور به شمار می‌رود را جستجو کنیم، با کمتر از 3 میلیون منبع نوشتاری روبرو خواهیم شد! چرا؟

ادامه دارد …

خطر دفن تالاب قوری گل در زیر زباله های گردشگری!

لطفاً این خطر را جدی بگیرید! بعد از ظهر دهمین روز از مردادماه در کنار این تالاب زیبا و منحصر به فرد – به ویژه از منظر زیستگاه اردک سر سفید – Oxyura leucocephala اردک مرمری  – Marmaronetta angustirostris– اردک بلوطی  (Aythya nyroca)– بودم و از مشاهده‌ی مناظری که دیدم و دیدیم، بسیار تأسف خوردیم.

یادمان باشد که قوری گل در شمار تالاب‌های ثبت شده در کنوانسیون بین‌المللی رامسر جای دارد و در همین وسعت 200 هکتاری خویش پذیرای بیش از 92 گونه پرنده است که برخی از آنها از منظر جهانی واجد ارزش‌هایی یگانه و تحت حفاظت شدید هستند. افزون بر آن، در محدوده‌ی زیستگاهی این تالاب، حدود 280 گونه‌ی گیاهی شناسایی شده است که چنین تنوع خیره‌کننده‌ای بی‌نظیر است و به همین دلیل مورد توجه کارشناسان بین‌المللی Iucn  قرار دارد.

با این وجود، اخیراً این منطقه به عنوان منطقه نمونه گردشگری هم در 40 کیلومتری تبریز معرفی شده و می‌خواهد که میعادگاه بوم‌گردان طبیعت دوست هم باشد و البته همان گونه که در این تصاویر ملاحظه می‌فرمایید، زیرساخت‌های لازم کاملاً برای چنین هدفی مهیا شده است! نشده است؟

افزون بر آن، تعداد یک نفر محیط بان – آن هم به صورت داوطلبانه و بدون دریافت پول – در منطقه حضور دارد که البته به نظر می‌رسد ایشان کهنسال‌تر از آن باشند که بتوانند به تنهایی چنین تالاب ارزشمندی را حراست و پاسداری کنند. این در حالی است که در همان استان آذربایجان شرقی ده ها جوان متخصص و علاقه مند به حوزه محیط زیست وجود دارد که عملاً بیکار هستند! یعنی واقعاً تشکیلات سازمان حفاظت محیط زیست تا این حد فقیر و بحران‌زده است؟!

وقتی که ارومیه خون می‌گرید!

صبح روز دوشنبه – یازدهم مرداد ماه 1389 – به همراه همکارانم در کمیته محیط زیست و توسعه پایدار کشاورزی از دریاچه ارومیه و سواحل خاوری آن در استان آذربایجان شرقی بازدید کردم و به اتفاق دیگر بازدیدکنندگان، همراه با این نگین بی‌بدیل در سر گربه‌ای و دوست‌داشتنی وطن، خون گریستیم …
کافی است به این تصویر سرخ فام نگاه کنید تا متوجه خون گریستن دریاچه ارومیه شوید … آری، ارومیه دارد به من و تو می‌گوید: خسته شدم از این همه تعلل، این همه خام‌دستی، این همه نابخردی و این همه دیوانسالاری احمقانه و تودرتو برای نجاتم … کی می خواهید پایان دهید این فرصت سوزی های جانکاه را؟ بستانید جانم را و خلاصم کنید … من این عذاب دردناک، این زندگی قطره ای را نمی خواهم! لطفاً تمامش کنید.
به گفته ی آقای دکتر سید غلامرضا میرکی، مدیرکل دفتر محیط زیست و توسعه پایدار سازمان تحقیقات کشاورزی – که در این بازدید همراه گروه بود – این پدیده حتا هفته پیش هم مشاهده نشده بود! پدیده‌ای که از آن تعبیر به بلوم پلانکتونی یا شکوفایی جلبکی – Algal bloom – کرده و در حقیقت چیزی نیست جز همان کشند قرمز مشهور – RED TIDE – که حالا پس از خلیج فارس و دریای مازندران (کاسپین)، اینک در دریاچه‌ی رو به احتضار ارومیه هم مشاهده شد تا سناریو (بخوان تراژدی) مرگ این تالاب بی‌همتا کامل شود. باید بدانیم که بلوم (شکوفایی) پلانکتونی یا جلبکی هنگامی رخ می‌دهد که پساب‌های حاوی مواد مغذی به محیط‌های آبی و کم عمق در سواحل وارد شوند. این مواد معمولاً ترکیبات فسفر و ازت هستند که عمدتاً از طریق زهاب‌های کشاورزی و فاضلاب‌های شهری و صنعتی به دریاچه ارومیه ریخته می‌شوند.
محمّد درویش اما همچنان امیدوار است که اروند‌های فردا و فردا‌ها … فرزندان آینده‌ی این بوم و بر مقدس، از گناه ما درگذرند و پدران و مادران خویش را به دلیل انفعال و سکوت شگفت‌آورشان در برابر مرگ بزرگترین دریاچه داخلی ایران ببخشایند …

پیوست:

برای آنها که دوست دارند بدانند: جلبک ها برای چه شکفته می شوند؟

توضیح ضروری:

به گزارش خبرگزاری مهر و ایرن ظاهراً بین علما هنوز اختلاف است! نیست؟ به هر حال، امیدوارم آقای دکتر میرکی و مهندس باقرزاده کریمی هر چه زودتر اختلاف نظر خود را حل کنند.

هیچ درخت سوزنی برگی در جهان وجود ندارد که آلودگی تولید کند!

استاد کامبیز بهرام سلطانی هم سرانجام نتوانست گوشه‌ی گود نشسته و در مورد مباحث مربوط به طرح خانم نرگس خاتون مجتهد نجفی، سکوت اختیار کند. در حقیقت پس از مهندس هاشم کنشلو، مهندس مصطفی خوشنویس و دکتر مرتضی شریفی، اینک این کامبیز بهرام‌سلطانی است که به صورتی جدی و مستند به این بحث وارد شده و به دفاع از سوزنی‌برگان برخواسته و صراحتاً می‌گوید: « نه تنها هيچ سوزني‌برگي ايجاد آلودگي نمي‌كند، بلکه سوزنی‌برگان خود نخستین قربانی مظلوم آلودگی هوا هستند!» اینک ضمن توجه خوانندگان گرامی مهار بیابان‌زایی به دیدگاه‌های این بوم‌شناس شهیر و بین‌المللی ایران، از خداوند بزرگ می‌خواهم که در این شب عزیز از سر تقصیرات همه‌ی آنهایی که بی جهت پشت کاج ها و چنارها و … صفحه گذاشتند، بگذرد!
با این وجود، همه‌ی خبرهایی که بهرام سلطانی برای خانم نجفی دارد، بد نیست! زیرا او هم مانند اغلب کارشناسان و اکولوژیست‌های کشور منتقد ورود گونه‌های غیر بومی و گسترش سطوح چمنکاری در رویشگاه‌های طبیعی و دست‌کاشت کشور است؛ واقعیتی که خانم نجفی هم با آن همراه است.

درباره آلرژي زايي گياهان به كار رفته در فضاي سبز شهري

در يكي از مجادلات بسيار طولاني موجود در مهار بيابان زايي نكاتي چند به شرح زير مطرح گرديده بود كه اجازه مي خواهم توضيحي مختصر ارايه کنم :
    نسبت بيشتر آلرژي زايي درخت سنجد به چنار ،
    آلرژي زايي سنجد ، چنار ، عرعر و چمن ،
    آلوده كننده بودن درختان كاج و نقش آنها در توليد باران هاي اسيدي .
حداقل براي اينجانب مشخص نيست كه براي اولين بار چه كسي موضوع آلرژي زا بودن درخت چنار را در ايران و به ويژه در تهران مطرح كرد، ولي مسلم آن است كه واكنش آلرژيك انسان نسبت به بعضي از گياهان و حتا حيوانات خوراكي مانند ماهي و ميگو ، فقط و فقط به يك عامل به تنهايي بستگي ندارد . به همين سبب نمي توان گياه يا گياهاني را به عنوان آلرژي زا معرفي نمود و در پي آن توصيه به حذف گياهان از فضاي سبز شهري برآمد .
اگر قرار به اولويت بندي عوامل دخيل در بروز واكنش هاي آلرژيك در انسان باشد ، به نظر مي رسد در گام نخست بايد سيستم ايمني بدن را مورد توجه قرار داد . البته و صد البته مراجعه به نشريات علمي و معتبر مفيد است ، ولي گاهي نيز مي توان از تجربيات روزمره و مشاهدات شخصي سود جست . به كرّات ديده شده است كه بعضي از افراد نسبت به ميوه هايي چون توت فرنگي ، كيوي ، موز ، هندوانه و بسياري ديگر واكنش آلرژيك نشان مي دهند . براي مثال هستند كساني كه حتا در برابر عطر هندوانه و موز دچار آب ريزش بيني و عطسه هاي مكرر مي شوند . به همين ترتيب توت فرنگي مي تواند باعث بروز كهير بر روي پوست بدن گردد . در مورد بسياري از خوراك هاي دريايي نيز همين وضعيت وجود دارد ؛ ماهياني چون ماهي سفيد ، سيم ، قزل آلاي رنگين كمان و ميگو در برخي افراد ايجاد حساسيت مي نمايند . ولي به درستي مي دانيم كه ، كليه اين مواد توسط جمع كثيري از جمعيت جهان مصرف شده و هيچ واكنشي را هم ايجاد نمي كنند .

واكنش نسبت به گياهان نيز بيش و كم به همين ترتيب است . ولي بايد ميان گياهاني كه در طبيعت، يعني در رويشگاه اصلي خود مي رويند و گياهان موجود در فضاي سبز شهري تفاوت هايي را قايل شد. كارشناساني كه مطالعات ميداني يا صحرايي انجام مي دهند ، قطعا” تجربه كرده اند كه  به هنگام تحقيقات ميداني ، بخصوص در فصل بهار ، خود يا همكارانشان دچار عطسه هاي پياپي مي شوند ، در حالي كه ساير همكاران به راحتي از آرامش موجود در طبيعت لذت برده و به كار خود ادامه مي دهند . در همين ارتباط هستند كساني كه در برابر پشه گزيدگي از خود واكنش بسيار حساس ، تا حد اُفت شديد فشار خون نشان مي دهند و به همين دليل از انجام مطالعات در محيط هاي تالابي كه پشه گزيدگي بخشي حتمي از آن است ، خودداري مي كنند .
بنا بر دلايل ياد شده است كه لازم است ، قبل از محكوم كردن گياه ، سيستم ايمني بدن شخص مبتلا به نوعي آلرژي بررسي شود . البته حل اين بخش از مسأله بر عهده پزشكان متخصص است .
اما وضعيت گياهان و به ويژه درختان كه در شمار تكامل يافته ترين گياهان هستند ، در محيط شهري ، با آنچه در شرايط طبيعي مي گذرد ، تفاوت هاي بسياري دارد . در محيط و رويشگاه طبيعي درختان در اجتماع گياهي زندگي مي كنند كه در طول تاريخ تكامل با آن سازگاري يافته اند ؛ سازگاري اي كه شامل سازگاري با اقليم ، خاك و كليه ويژگي هاي آن و سازگاري با ساير گونه هاي گياهي متعلق به اجتماع گياهي مي گردد . در اينجا جهت رعايت اختصار ، از ورود به مقوله سازگاري با اجتماع جانوري خودداري مي شود .
در فضاي سبز شهري امكان دستيابي به آن شرايطي زيستي كه در رويشگاه طبيعي وجود داشته است، فرآهم نيست . به طور كاملا” خلاصه و فهرست وار ، گياهان در محيط شهري تحت فشارهاي زير قرار دارند :
    دماي افزايش يافته محيط شهري و فشار ناشي از اقليم شهري ،
    بودجه آبي نامناسب ؛ معمولا” گياهان يا در شرايط غرقابي و يا خشكي مفرط بسر مي برند ،
    خاك نامناسب به نحوي كه ريشه بسياري از درختان كه نيازمند به Endo/Ecto Mycorrhiza مي باشد ، از آن بي بهره مي مانند . به بيان ديگر شرايط فيزيكي و بيولوژيك خاك شهري امكان شكل گيري ميكوريزا را فراهم
نمي كند ،
    نشت گاز از محل اتصال هاي شبكه زير زميني گاز كه به خاك و ريشه صدمات جدي وارد مي آورد ،
    آلودگي هوا ، كه باعث كاهش وسعت و تعداد برگ ها ، آسيب ديدگي روزنه ها و تغيير تعداد آنها در واحد سطح گرديده و تناسب طبيعي موجود ميان شاخه هاي اصلي به فرعي را از بين مي برد ،
    شور شدن ناگهاني خاك در نتيجه پخش نمك بر سطح معابر در فصل زمستان ،
    حفاري هاي گوناگون در اطراف ريشه آسيب رساني شديد به ساختمان ريشه ، بدون توجه به اينكه ، درخت موجود زنده ايست كه اگر ريشه آن آسيب ببيند ، مجروح شده و اين جراحت ممكن است مرگ آن را موجب شود ،
    عدم رعايت فاصله ميان ساختمان هاي گوناگون و درختان  و نيز عدم رعايت فاصله لازم ميان درختان  و حتا بي‌توجهي آشكار نسبت به كاشت درختان بلند قامت در زير خطوط انتقال نيرو ،
    محدود ساختن يقه درخت توسط سنگ فرش ، آسفالت ، سيمان كه مانع تنفس درخت مي شود . به عنوان معياري سرانگشتي ، اطرف يقه درختان مي بايست حداقل به اندازه دايره اي به قطر تاج درخت آزاد بوده و خاك آن از هرنوع عاملي كه باعث فشردگي و اختلال در تنفس ريشه گردد ، به دور بماند . در اين محدوده حتا كاشت چمن و ساير گياهان پوششي كه تشكيل ريشه هاي سطحي و فشرده مي دهند ، به هيچ وجه توصيه نمي شود ،
    شرايط بسيار نامناسب در رويشگاه‌هاي شهري ؛ مانند رديفكاري هاي حاشيه خيابان ها و بزرگراه‌ها ، رفيوژ ها ، لچكي ها ، ميادين سبز . در اين رويشگاه‌ها گياهان همواره تحت تأثير گرما و آلودگي هواي اگزوز خودروها قرار دارند . علاوه براين وزش باد حاصل ازعبور سريع خودروها به عنوان فشاري مستمر بر اندام اي هوايي گياه محسوب مي شود . شايد و تنها شايد پارك هاي شهري را بتوان به عنوان رويشگاه مناسب ارزيابي کرد . البته در اينجا نيز ار آنجا كه تركيب گياهي به دلخواه صورت مي گيرد ، احتمال بروز رقابت ميان تاج و ريشه گياهان منتفي نيست . بخشي از هزينه سنگين واكاري گياهان ، به تركيب نامناسب گياهي باز مي گردد .
در چنين شرايط بسيار نامساعدي احتمال انتشار تركيبات بيوشيميايي توسط گياهان در واكنش به فشارهاي محيطي منتفي نيست . كما اينكه در طبيعت نيز ، بخصوص در مناطق خشك كه درختان و درختچه ها بيشتر بر سرِ دستيابي به منابع آب با يكديگر رقابت مي كنند ، گياهان از خود واكنش هاي آللوپاتيك allelopathic نشان مي دهند . بخصوص در برابر آلودگي هوا، واكنش هاي فيزيولوژيك و بيوشيميايي گياهان نه تنها دور از ذهن نيست ، كه ثابت نيز شده است . خلاصه آنكه ، همين واكنش هاي بيوشيميايي هستند كه احتمالا” مي توانند ، بر انسان هايي كه به هر دليلي سيستم ايمني بدنشان ضعيف شده است ، از جمله ايجاد آلرژي نمايند .
اما خطری که در اين ميان بسيار مهم تر به نظر مي رسد نه گياهان كه آلودگي هواي شهرهايي چون تهران ، اراك ، اهواز ، اصفهان ، شيراز و تعدادي ديگر است. در حقيقت با برجسته سازي آثار احتمالي آلرژي زا بودن بعضي از گياهان ، صورت اصلي مسأله كم رنگ مي شود . در اين زمينه تنها برای ياد آوري به نكاتي چند اشاره مي شود .
در مرحله نخست مواد و تركيباتي كه به عنوان مواد آلاينده وارد هوا مي شوند ، آلاينده هاي اوليه نام دارند ؛ CO,CO2,NOx,SO2,HC از اين جمله اند . ولي تحت تأثير عوامل محيطي – از جمله تابش خورشيد و اشعه ماوراء بنفش ، وجود ساير آلاينده ها در هوا ، رطوبت هوا ، وجود ذرات معلق در هوا – آلاينده هاي اوليه به آلاينده هاي ثانويه تبديل مي شوند كه معمولا” بسيار خطرناك تر و مي باشند ؛ تشكيل اسيدهاي ازت ، گوگرد و نيز ازون و پراكسي استيل نيترات ها ( PAN ) در شمار آلاينده هاي ثانويه قرار دارند . ضمن اينكه آزمايش هاي متعدد گاز كروماتوگرافي از خروجي اگزوز خودرو ها به تنهايي نشان دهنده وجود نزديك به 30 تركيب آلاينده هوا است. با اين حساب هوايي كه ما و گياهان شهري به مراتب بيشتر از ما تنفس مي كنيم ، حاوي تقريبا” 40 تركيب آلاينده است كه هر يك به سهم خود مي تواند آثار مختلفي را بر سلامت انسان به همراه داشته باشد .
بنابراين در خصوص اثر آلرژي زاي گياهان بايد سه عامل 1) وضعيت سلامت سيستم ايمني بدن ،2) احتمال واكنش بيوشيميايي گياهان ، 3) آلودگي هوا و تركيبات موجود در آن را مورد توجه قرار داد .
حتا در مورد اثرات آلرژي زاي گرده افشاني گياهان نيز نبايد عواملي چون تراكم گياهان در واحد سطح و تراكم گرده ها در واحد حجم را ناديده گرفت .
از اواخر دهه هشتاد و اوايل دهه نود ميلادي كه ، تغييرات اقليمي در مقياس جهاني شكلي قطعي به خود گرفت ، بسياري از گروه‌هاي تحقيقاتي در پي ارزيابي گياهاني برآمدند كه در شرايط اقليمي بيش و كم پيش بيني شده ، مي توانند از قابليت استفاده در فضاي سبز شهري برخوردار باشند . در اكثر اين ارزيابي ها نام گونه هاي چنار و هيبريدهاي آن ، گونه هاي سنجد و درخت عرعر ، ارغوان ، اقاقيا ، افراي سياه و بسياري ديگر مشاهده مي شود . البته درخت عرعر ، به دليل خصلت تهاجمي آن ( گونه مهاجم ) معمولا” امتيازهاي منفي نيز دريافت مي كند . در مورد ايران ، اين گياه هم بيگانه است و هم مهاجم و به همين سبب مي توان ، از ديدگاه اكولوژيك كاشت آن را مردود دانست . به نظر مي رسد و توصيه مي شود ، در ايران نيز محققين هرچه زودتر بايد به ارزيابي گونه هاي بومي قابل استفاده در فضاي سبز شهري مبادرت نمايند . دانش روز از بنياد ، با واردات يا معرفي گونه هاي گياهي ( و جانوري ) بيگانه مخالف بوده و آن را اقدامي غير علمي مي داند . ورود انبوه گياهان بيگانه – براي مثال اكاليپتوس و سُمر در خوزستان يا كلكسيون هاي گياهي در جزيره كيش و منطقه آزاد پارس جنوبي – موجب تغيير كل ساختار اكولوژيك منطقه اي وسيع و شكل گيري اكوسيستم هاي بيگانه يا Neobiota مي گردد كه در نهايت مي تواند به از بين رفتن اكوسيستم هاي بومي و تنوع زيستي منطقه مفروض منتهي گردد .
در مورد چمن يك نكته خاص نياز به تكرار مجدد دارد . تقريبا” نزديك به سي سال گفته و نوشته شده است كه چمن ، نه به دليل آلرژي زا بودن آن ، بلكه به دليل عدم سازگاري با شرايط اكولوژيك مناطق خشك و نيمه خشك ايران و به همين دليل هزينه سنگين مراقبت از آن ، براي شهرهاي ايران مناسب نيست . چمن عنصر يا اِلِمان معماري فضاي سبز كشورهاي اروپايي و برخوردار از اقليم معتدل است و براي ايران خشك و نيمه خشك مناسب نيست . ليكن از آنجا كه مديران شهري جهت تثبيت موقعيت خود ، پافشاري زيادي در نشان دادن عملكرد خود دارند و چمن نيز گياه زود رويي است ، از كاشت اين گياه يا در حقيقت تركيب گياهي دست بر نمي دارند . در غير اين صورت گياهان پوششي بومي فراواني وجود دارد كه مي تواند همان كاركرد چمن را داشته باشد . به بيان روشن تر اين هزينه زا بودن چمن است كه آن را براي شهرهاي ما – به استثناي بيوم خزري – نامناسب مي كند . در كشورهاي اروپايي مردم روي چمن رفت و آمد مي كنند و در روزهاي آفتابي ، روي چمن دراز مي كشند و از آفتاب لذت مي برند ، در حالي كه در ايران ، ورود به چمن ممنوع است و مكان هايي هم كه اجبارا” به دليل طراحي نادرست ، انسان مجبور است از روي چمن عبور كند ، بعد از مدتي رد پا هاري از چمن مي شود .

نكته آخر اينكه در مورد آلوده كننده بودن كاج و نقش آن در باران هاي اسيدي ، تصور مي كنم سوء تفاهمي رخ داده باشد . اول آنكه در ايران گاه به كل سوزني برگان عنوان كاج اطلاق مي شود و گاه نيز تنها از جنس هاي Pinus sp. به عنوان كاج ياد مي شود . بنابراين منظور از كاج ها در اينجا مشخص نيست . ولي يك نكته مشخص است و آن اينكه هيچ سوزني برگي ايجاد آلودگي نمي كند ، بلكه اين سوزني برگان هستند كه در مقايسه با پهن برگان ، در برابر آلودگي هوا و به ويژه باران هاي اسيدي واكنش سريع تري را نشان داده و به سرعت آسيب مي بينند و حتا تا مرز مرگ نهايي نيز پيش مي روند . در اين ارتباط مي توان به چندين علت اشاره كرد :
    سوزني برگان به دليل هميشه سبز بودن ، بيشتر در معرض آلودگي هوا قرار دارند ،
    باران هاي اسيدي باعث شسته شدن پوسته حفاظ روي سوزن ها ( لايه كلسيم اكسالات ) شده و آنها را در برابر فشارهاي محيطي و از جمله آلودگي هوا بي دفاع مي سازد . در اين شرايط حمله آفات نيز آسان تر صورت مي گيرد ( به تصوير شماره 1 توجه شود ) ،
    به دليل افزايش دماي محيط هاي شهري ، پريود گياهي در شهرها طولاني تر شده و دوره استراحت زمستانه كاهش مي يابد ،
    پريود طولاني تر ، باعث مصرف بيشتر ذخيره سوزني برگ ( كاج ) شده ، و در دوره بعدي گياه را با كمبود مواد غذايي مواجه مي سازد ،
    حاصل كار عبارت است از اينكه سوزني كه قاعدتا” بايد بين 5 تا 8 سال عمر كند ، ممكن است تنها 2 تا 3 سال عمر كرده و از اين طريق در تاج درخت  تعداد سوزن هاي خشك شده افزايش يابد .
از اين رو سوزني برگان نه در آلوده ساختن هوا دخالت دارند و نه در ايجاد باران هاي اسيدي ، بلكه خود قرباني اين عوامل هستند . به همين دليل در طول تقريبا” چهار دهه اخير از سوزني برگان ، به ويژه جنس  Picea sp. به عنوان بيوانديكاتور آلودگي هوا استفاده مي شود .
ترديدي نيست كه در اين مختصر نمي توان حق مطلب را ادا کرد، ليكن شايد همين مختصر اشارات در قضاوت ما درباره گياهان دقت بيشتري به وجود آورد . در طبيعت هيچ پديده مضري وجود ندارد ؛ طب مدرن تنها چند دهه است كه وارد سرزمين ما شده است . مگر تا پيش از ورود طب مدرن و انواع داروهاي شيميايي ما چه مي كرديم ؟ . اگر گياهان به مدد ما نمي آمدند كه قاعدتا” نسل ايراني تاكنون منقرض شده بود . به قول آقاي مهندس درويش ؛ نشده بود؟

با تشكر از توجه شما ،
کامبیز بهرام سلطانی

حرف آخر در ماجرای آلودگی هوای کلان‌شهرهای ایران – 6

سرانجام در چارچوب گزارشی که در پنج یادداشت تاکنون به آن پرداخته شده است، می‌توان نتایج زیر را گرفت:
– سابقه بحث در زمينه آلودگي هوا حد اقل به سال 1345 بر مي گرددو از آن زمان تاكنون تنها دورهاي باطل جريان داشته اند،
– كنترل آلودگي هواي تهران حداقل از سال 1352 داراي برنامه بوده و بر اين مبنا به طور منظم بودجه اي را از دولت دريافت داشته است ،
– از دهه پنجاه به بعد دانش فني كافي درباره علل آلودگي هوا ونيز منابع و مواد آلاينده در كشور وجود داشته
است . علي رغم اين واقعيت ، هر از چندگاهي نيز از مشاورين خارجي دعوت به عمل آمده تا درباره آلودگي هواي تهران مطالعه نمايند. اين اقدام نيز بودجه اي را به خود اختصاص داده است كه حاصل آن اساسا” معلوم نيست و يا به قول شهر دار تهران ، نتايج آن در طي پانزده سال آينده مشخص خواهد شد . اين پرسش كه در اين فاصله چه بايد كرد ، بدون پاسخ باقي مي ماند ،
– طي سال هاي طولاني از سوي مسئولين طرح هاي متعددي جهت پاكسازي هواي تهران اعلام گرديده اند كه به قول رياست سازمان حفاظت محيط زيست ، برخي از آنها قابل تعميم به ساير شهر ها نيز مي باشند ،
– در كشور قوانين ، مقررات ، آيين نامه اجرايي، مصوبه ، ضوابط و استاندارهايي نيز براي كنترل آلودگي هوا تهيه و تدوين يافته است كه هيچيك نتوانسته به حل مشكل كمك نمايد.
ترديدي نيست كه مي توان اين دورباطل را همچنان ادامه داد؛ ازمشاوران داخلي وخارجي، كارشناسان حقيقي و حقوقي ، نهادهاي بين المللي دعوت به عمل آورد كه آنان نيز از طريق مطالعه وضعيت آلودگي هوا در تهران كسب تجربه نمايند . با اين وصف تجربه سي و اندي سال گذشته  بي ثمر بودن اين روش را به اثبات رسانيده است .
واقعيت  حكايت از آن دارد كه مسئولين امر هنوز به اهميت موضوع حفاظت از محيط زيست ايمان و اعتقاد كافي نيافته اند. تا زماني كه اين اعتقاد و ايمان به وجود نيامده است ، هيچ طرح و هيچ موسسه اي نيز نمي تواند به حل مسائل زيست محيطي كشور و از جمله آلودگي هوا در شهر ها كمك نمايد. هرگاه چنين اعتقادي به وجود آيد ، در آن صورت توان نيروهاي متخصين داخلي در حدي هست كه بتواند مسأله آلودگي هواي شهرها را حل نمايد. به ويژه آنكه مسائل زيست محيطي و از جمله مسأله آلودگي هوا همواره داراي دو بعد مي باشند : يكي اجتماعي و ديگري فرهنگي . در وهله نخست در ايران همواره درباره بعد فني مسأله صحبت شده و ابعاداجتماعي قضيه بيش و كم ناديده گرفته شده است . نكته دوم اينكه ، كارشناسان خارجي هرگز نمي توانند همانند همتايان ايراني خود به درك مسائل اجتماعي و فرهنگي اين سرزمين نايل آيند. عدم توجه به ابعاد اجتماعي و فرهنگي مسأله آلودگي هوا منجر به آن مي شود كه همواره نيمي از صورت مسأله نانوشته باقي  بماند . در اين حالت بديهي است كه راه حل هاي يافته شده نيز همواره ناقص و فاقد كارايي باشند .
بنا بر آنچه كه گذشت ، مسأله در فقدان طرح و برنامه و ضعف نيروي كارشناسي نيست . مسأله اصلي عدم اعتقاد مسئولين به ضرورت حفاظت از محيط زيست است . پس نخست بايد به حل اين مسأله پرداخت .

در همین باره:

آلودگی هوای پنج کلان شهر ایران ؛ پرونده ای که هنوز روی میز مانده است!
موضوع آلودگی هوا در نظام برنامه ریزی کشور – 2
برنامه هایی که خارج از نظام ملی برنامه ریزی تهیه و تدوین گردیده اند – 3
نظري اجمالي بر مباني قانوني حفاظت از آلودگي هوا –4

عملکرد مجموعه فعالیت های انجام شده در زمینه مقابله با آلودگی هوا –5

ماتادورهای اسپانیایی و نهنگ‌کش‌های دانمارکی را رها کنید! خودمان را بگیرید!!


پیش‌تر از ماجرای نسل‌کشی حیوانات توسط مردمان چند کشور خیلی متمدن مانند کانادا، ژاپن، دانمارک و … یاد کرده بودم. اخیراً هم که بابت شجاعت نمایندگان کاتالونیا در برابر ماتادورهای گاوکش مقادیری ابراز شادمانی نشان دادیم …

اما به نظر می‌رسد برخی از ما ایرانی‌ها (اگر نگویم خیلی از ماها!) شایسته‌ی دادن چنین تذکرات بهداشتی و طبیعت‌محورانه‌ای به حیوان‌کش‌های دیگر نقاط جهان نیستیم. می‌گویید نه! سری به  تارنمای حمید میرزاده بزنید تا از خود بپرسید این چه بلایی است که باید بر سر این پلنگ بی‌نوا آورده شود؟ آن هم بعد از ماجرای تلخی که مرضیه ناظری برایمان شرح داده بود … واقعاً زندگی بدون پلنگ به چه می‌ارزد؟
ژاله‌ی فتوره‌چی هم از درد کهنه‌ی دیگری خبر داده است و پیش‌تر هم به ماجرای خرس تبریز، سوزاندن مارها، قصه ‌شرم‌آور فک‌ها و دلفین‌ها، نسل‌کشی گرازها و سمورها، تفریح در پارک ملی خبر! و آن روباه نگون‌بخت خلخالی اشاره کرده بودم …

راستی! آیا ما حق داریم که از مردم دیگر نقاط جهان بخواهیم تا با حیوانات مهربانانه‌تر برخورد کنند؟!

آيا آب تهران هنوز هم بهترين آب ايران است؟

موج جديد بحران بر سر كيفيت آب تهران را شايد بتوان از ماجراي دعوت نخبگان و فعالان محيط زيست توسط شهردار تهران در بيست و دومين روز از تيرماه 1389 آغاز كرد. روزي كه محمّدباقر قاليباف متخصصان و فعالان محيط زيست را جمع كرده بود تا عملكرد كابينه‌ي او را در شهرداري تهران از منظر ملاحظات و آموزه‌هاي محيط زيستي نقد كنند. امّا يكي از حاضران به نام دكتر جلال‌الدين شايگان در مقام رييس شاخه‌ي محيط زيست فرهنگستان علوم ايران و استاد دانشگاه صنعتي شريف، سخناني گفت كه خواب از سر بسياري در جلسه و بيرون از آن ربود! ايشان كه خود متخصص پساب و فاضلاب‌هاي شهري و صنعتي هستند، به نتايج مجموعه آزمايش‌هايي اشاره كردند كه با نظارت مستقيم وي انجام گرفته و جملگي خبر از آلودگي خطرناك آب تهران مي‌دهد . شايگان گفت: نه تنها نيترات، بلكه شناسه‌ي ديگري به نام TOC يا همان Total organic carbon در آب تهران وجود دارد كه ميزان استاندارد آن در آب شرب بايد صفر باشد، در صورتي كه ميزان آن در خروجي تصفيه خانه‌ها و چاه‌هاي آب مورد بررسي در تهران بين 3 تا 14 ميلي گرم در ليتر اندازه‌گيري شده است كه بسيار خطرناك است. زيرا اين مواد، هنگامي كه با كلر موجود در آب شرب تركيب مي‌شوند، اغلب تركيبات كلره‌اي را مي‌آفرينند كه بسياري از آنها سرطان‌زا است.


4 روز پس از اين اظهار نظر صريح و قول شهردار تهران براي پيگيري موضوع، براي نخستين‌بار مقامي از كابينه‌ي دهم در حد وزارت؛ يعني مرضيه وحيد دستجردي هم در اظهاراتي كه بسياري را شگفت‌زده كرد، از آلوده بودن آب شرب در برخي از مناطق تهران به نيترات خبر داده و از مادران و كودكان شيرخوار! درخواست كرد كه از آب موجود در بطري استفاده كنند. منتها او نگفت كه كودكان شيرخوار چگونه و با چه اراده‌اي بايد اين كار را انجام دهند؟! زيرا احتمالاً كودكان شيرخوار نخواهند توانست منظور خانم وزير را در مصاحبه‌هاي ديداري و نوشتاري‌اش درك كنند!!

به دنبال اين اظهار نظر و بازتاب‌هاي فراوانش در رسانه‌هاي گروهي، ناگهان بطري‌هاي آب معدني در تهران ناياب شد و موج تلفن‌ها از سوي مردم به نهادهاي ذيربط افزايش يافت كه بايد چه كنند؟ در اين ميان، البته وزير نيرو موضوع را كاملاً تكذيب كرد و استاندار تهران حتا متخصصان آلودگي آب را به مناظره فراخواند تا ثابت كند، آب تهران پاك است و حتا از توطئه مافیای آب معدنی خبر داد! متعاقب آن گروهي هم بر اين پندارينه دامن زدند كه شايد همه‌ي اين جنجال‌ها براي اين بوده تا دولت كارمندان خويش را تشويق به مهاجرت و انتقال از تهران كند!

در اين ميان، اما دكتر عليرضا مرندي، وزير سابق بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و عضو كميسيون بهداشت مجلس شوراي اسلام، با انكارناپذير دانستن آلودگي آب تهران، با انتقادي كم‌سابقه از مردم و دولت گفت : «در حال حاضر مردم به سادگی انواع آلودگی‌ها را پذیرفته‌اند و می‌پندارند که در این مقطع از زمان زندگی با آلودگی آب، صدا، هوا و خطرات ناشی از آن طبیعی است، غافل از آنکه این مردم هستند که سرنوشت خود را تعیین می‌کنند و طبق نیاز خود از زندگی به هر آنچه که طلب می‌کنند، می‌رسند. در این جا بروز ندادن واکنش از سوی مردم و پیگیری نکردن آنها می‌تواند نقش به سزایی در ادامه یافتن این آلودگی‌ها داشته باشد. به نظر می‌رسد مسئولان نیز در این میان به روزمرگی افتاده‌اند و تنها پاسخگوی مسائل روز هستند و چشم‌اندازی برای داشتن آینده‌ای سالم ترسیم نمی‌کنند

و در نهايت، اين علي محمد نوريان، رييس سابق سازمان هواشناسي و معاون كنوني محيط انساني سازمان حفاظت محيط زيست كشور بود كه آب پاكي را – هرچند دير – ريخت بر روي دست وزير نيرو و استاندار تهران و صراحتاً پرده از كلاه شرعي وزارت نيرو براي سالم اعلام كردن آب تهران برداشت ! زيرا به گفته‌ي او وزارت نيرو با پايين‌ترين استاندارد موجود در جهان، سلامت آب را در تهران مي‌سنجد كه به هيچ وجه اين كار با استانداردهاي سازمان بهداشت جهاني who مطابقت ندارد.
حالا ميل، ميل تهراني‌هاي عزيز است كه يكي از اين سه گزينه را انتخاب كنند:
يا همچنان مانند قورباغه مشهور در فيلم «يك حقيقت ناخوشايند» اثر دیویس گوگنهایم که به ماجراي جهان‌گرمايي پرداخته بود، سكوت كرده و منفعلانه منتظر بيماري و مرگ خويش شوند؛ يا بار و بنديل خود را بسته و عطاي تهران نشيني را به لقايش بخشيده و به زادگاه اجدادي خويش برگردند و يا اين كه پند عليرضا مرندي را به اجرا درآورند!
نظر شما چيست؟ شما كدام گزينه را انتخاب مي‌كنيد؟
هرچند هر گزينه‌اي را كه انتخاب مي‌كنيد، بايد يادتان باشد كه آب تهران ديگر، باكيفيت‌ترين آب ايران نيست!

کیفیت آب تهران وابستگی تام و تمام به کیفیت کوهستان‌های شمالی آن دارد و چه کسی است که ادعا کند: وضعیت امروز البرز مرکزی، چه از نظر چشم‌اندازهای طبیعی، چه جامعه‌ی گیاهی و چه زیستمندان جانوری‌اش بهتر از گذشته است؟!
راست آن است که ما کوهستان‌های خود را در طول نیم‌قرن گذشته به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن به تاراج برده‌ایم و افزون بر آن، هر روز بر میزان زباله‌های ماکرو و میکرو ریخته شده بر پیکر رنجورش افزودیم؛ اینک چگونه انتظار داریم از آن بوم‌سازگان بیمار، آبی گوارا چون سال‌های دور به ارمغان آوریم؟

پیشینه موضوع:
هشدار براي چندمين بار: آب تهران آلوده است!

نظري اجمالي بر مباني قانوني حفاظت از آلودگي هوا – 4

به منظور مقابله با آلودگي هواي تهران مجموعه اي از قوانين ، مقررات ، مصوبات و ضوابط وجود دارد كه در زير اجمالا”به برخي از آنها اشاره مي شود. هدف از طرح اين مقوله بيان اين واقعيت است كه برای حل بخشي از مسأله آلودگي هواي تهران و ديگر شهرهاي بزرگ كشور، دستگاه‌هاي اجرايي با نبود يا كمبود قوانين مواجه نيستند، بلکه در اينجا مشكل اصلي عدم اجراي دقيق قانون و كنار آمدن با مسائل موجود است .
در گام نخست بايد به قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا مصوب 3/ 2/ 1374 اشاره کردد (دفتر حقوقي و امور مجلس (1376) : مجموعه قوانين و مقررات حفاظت محيط زيست ، سازمان حفاظت محيط زيست ، صص 27 – 19.). در ماده 1 از فصل اول اين قانون چنين آمده است :
” جهت تحقق اصل پنجاهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به منظور پاكسازي و حفاظت هوا از آلودگي ها كليه دستگاهها و موسسات و كليه اشخاص حقيقي و حقوقي موظفند مقررات و سياست هاي مقرر در اين قانون را رعايت نمايند .”در ماده 2 به صراحت آمده است ” اقدام به هر عملي كه موجبات آلودگي هوا را فراهم نمايد ممنوع است .”
طبق ماده 3 ” منابع آلوده كننده هوا كه تحت مقررات اين قانون قرار دارند به سه دسته زير طبقه بندي مي شوند :
الف – وسايل نقليه موتوري ،
ب – كارخانجات ، کارگاه‌ها و نیروگاه‌ها ،
ج – منابع تجاري و خانگي و متفرقه .”
قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا شامل شش فصل و سي و شش ماده مي باشد . در ادامه فصل اول كه در آن به طرح كليات پرداخته شده است ، ساير فصول به شرح زير مي باشند :
فصل دوم – وسايل نقليه موتوري ،
فصل سوم – كارخانجات و کارگاه‌ها و نیروگاه‌ها ،
فصل چهارم – منابع تجاري ، خانگي و متفرقه ،
فصل پنجم – مجازات ها ،
فصل ششم – مقررات مختلف .
در مراحل بعدي آيين نامه اجرايي تبصره ماده 6 قانون نحوه جلوگيري از آلودگي هوا مصوب 14 / 2 / 1367 هيئت وزيران كه در سه فصل و 14 ماده تنظيم يافته است قابل ذكر است. در اينجا نيز در فصل اول به كليات پرداخته شده و تعريف برخي مفاهيم، همچون محدوده ممنوعه تردد، ساعات ممنوعه تردد، وسايل نقليه عمومي ارایه گرديده است . فصول بعدي فهرست وار به شرح زير است:
فصل دوم – نحوه صدور مجوز تردد و چگونگي نظارت بر اجراي محدوديت ها ،
فصل سوم – ساماندهي حمل و نقل شهري .
در زمينه كنترل آلودگي هواي شهر تهران تعداد كثيري مصوبات هيئت وزيران و نيزشوراي عالي محيط زيست وجود داردكه، ذكر برخي از آنها خالي از فايده نيست :
1 – تصويب نامه راجع به انتقال صنايع آلوده كننده و مزاحم محيط زيست تهران ، مصوب 13 / 3 / 1369 هيات وزيران ،
2 – بند 3 از مصوبه مورخ 23 / 4 / 1370 هيات وزيران در مورد ضوايط ورود خودروها و ماشين آلات كه
مي گويد :” خودروهاي وارداتي از نظر آلودگي محيط زيست بايد ضوابطي را كه شوراي عالي محيط زيست تصويب نموده يا مي نمايد ، دارا باشند.”
3 – طبق رديف (د) بند 8 مصوبه مورخ 3 / 7 / 1370 هيات وزيران در مورد ضوابط ورود خودروها و ماشين آلات ” خودروهاي وارداتي از نظر آلودگي محيط زيست بايد ضوابطي را كه شوراي عالي محيط زيست تصويب نموده يا مي نمايد ، دارا باشند.”
4 – تصويب نامه در خصوص رعايت معيارها و ضوابط ساخت يا ورود انواع وسايل نقليه بنزيني توسط كليه وارد كنندگان و توليد كنندگان داخلي ، مصوب 24 / 1 / 1373 .
در اين ميان تبصره 82 از قانون برنامه پنجساله دوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مصوب 20 / 9 / 1373 بسيار قابل توجه است . زيرا در اينجا دولت خود ، خود را مكلف به مقابله با آلودگي هوا در شهرهاي بزرگ ساخته است . در بند ب از تبصره 82 آمده است :
“دولت مكلف است در طول برنامه دوم نسبت به كاهش ميزان آلودگي هواي تهران ، مشهد ، تبريز ، اهواز ، شيراز و اصفهان در حد استاندارد سازمان بهداشت جهاني اقدام نمايد .آئين نامه اجرايي اين تبصره توسط سازمان حفاظت محيط زيست و با همكاري دستگاههاي ذيربط تهيه و به تصويب هيئت وزيران خواهد رسيد. “در اين بين مي دانيم كه ، دولت به اين تكليفي كه خود براي خود تعيين نموده بود ، هرگز عمل نکرده و كيفيت هواي شهرهاي ياد شده نه تنها به استانداردهاي سازمان جهاني بهداشت نرسيد ، كه با گذشت سال ها افت بيشتري را نيز متحمل گرديد. حد اقل آمار موجود در خصوص كيفيت هواي شهر تهران مويد اين افت و پسرفت شديد مي باشند . در اين رابطه در بخش بعدي نمونه هايي ارائه خواهد گرديد.
علاوه بر موارد ياد شده بايد به مصوبات شوراي عالي محيط زيست كه تحت نظارت مستقيم رييس جمهور قرار دارد ، نيز اشاره شود. مصوبه هاي شماره 103 ، 104 ، 134 ، 135 ، 136 ، 138 بند 2 تبصره هاي شماره 1 لغايت 5 ، بند3 تبصره هاي 1و2 جملگي در ارتباط با آلودگي هوا و چگونگي مقابله با آن مي باشند .
سرانجام بايد از ضوابط و استاندارهاي محيط زيست ياد كرد. در اين چارچوب نيزمجموعه اي وسيع از ضوابط و مقررات وجود دارد كه به ندرت مورد توجه قرار گرفته و به همين سبب بازتاب وجودشان در بهكرد كيفيت هواي شهر ها مشاهده نمي شود .
در زمينه ضوابط و استانداردها مي توان به موارد زير اشاره کرد :
1- استانداردهاي هواي پاك كه سازمان حفاظت محيط زيست عينا” از سازمان جهاني بهداشت اقتباس نموده است (دفتر بررسي آلودگي هوا ( 1378) : ضوابط و استانداردهاي زيست محيطي ، سازمان حفاظت محيط زيست ، ص ص 3- 2 ).
2 – حد مجاز خروجي از اگزوز خودروهاي بنزيني در حال تردد،
3 – استاندارد گازهاي خروجي از اگزوز خودروهاي بنزيني سواري و وانت،
4 – استانداردهاي خروجي از كارخانجات و کارگاه‌هاي صنعتي،
5 – استانداردهاي هيدروكربن هاي منتشره از منابع آلوده كننده هوا ،
6 – ضوابط و معيارهاي استقرار صنايع .
با توجه به موارد قانوني ذكر شده ، به نظر مي رسد ، جهت انجام اقدامات قانوني براي مقابله با آلودگي هوا ، پشتوانه قانوني كافي وجود داشته باشد . نكته اخير بدان معنا نيست كه قوانين موجود كامل بوده و يا نيازي به اصلاحات و تجديد نظر ندارند . واقعيت اينست كه قوانين موجود به ندرت به مورد اجرا گذارده شده اند و به همين سبب نقاط قوت و ضعف آنها چندان برملا نگرديده است . نكته مهم در اينجا عبارت است از اينكه ، در شرايط فقدان حاكميت قانون ، مي توان حاكميت هرج و مرج را به عنوان يك واقعيت پذيرفت . ولي زماني كه قوانين وجود دارند و به آنها عمل نمي شود ، خواسته يا ناخواسته جامعه عملا” به سمت قانون شكني سوق داده مي شود و قوانين و مقررات اعتبار و اهميت خود را از دست مي دهند . در همين رابطه بايد ياد آور شد ، زماني كه دولت در مفهوم جامع آن ، به عنوان قانون شكن وارد عمل مي شود ، از بخش خصوصي نمي توان توقع و انتظاري بيش از عملكرد دستگاه‌هاي دولتي داشت .

ادامه دارد …

در همین باره:
آلودگی هوای پنج کلان شهر ایران ؛ پرونده ای که هنوز روی میز مانده است!
موضوع آلودگی هوا در نظام برنامه ریزی کشور – 2
برنامه هایی که خارج از نظام ملی برنامه ریزی تهیه و تدوین گردیده اند – 3



برنامه هايي كه خارج از نظام ملي برنامه ريزي تهيه و تدوين گرديده اند – 3

در این بخش به برنامه هاي شركت كنترل كيفيت هوا ، وابسته به شهرداري تهران و برنامه عزم ملي براي حفاظت از محيط زيست  تهيه شده توسط سازمان حفاظت محيط زيست اشاره می شود.
شركت كنترل كيفيت هوا كه در اوايل دهه هفتاد خورشيدي آغاز به كار نمود، جهت مقابله با آلودگي هواي تهران برنامه ها و اقداماتي را تنظيم نموده است كه فهرستوار به شرح زير است:
1 – طرح سنجش آلودگي عناصر فلزي  و غير فلزي موجود در هواي تهران ،
2 – طرح اثرات تنظيم موتور بر كاهش آلودگي هوا ،
3 – طرح ايستگاههاي سنجش آلودگي هواي تهران ،
4 – بررسي آلودگي ناشي از تردد موتور سيكلت ها ،
5 – طرح آموزش همگاني در زمينه آلودگي هوا با كمك« برنامه توسعه سازمان ملل » .

علاوه براين مدير عامل شركت مذكور در مصاحبه با روزنامه اطلاعات اعلام نمود « 20 طرح جديد براي مبارزه با آلودگي هواي تهران به اجرا در مي آيد » (روزنامه اطلاعات ، مورخ 18 اسفندماه 1373 ).

در سال 1374 طرح جامع كنترل آلودگي هواي تهران ارائه گرديد . كميته هدايت كننده طرح جامع براي كنترل آلودگي هواي تهران گزارش مقدماتي ارائه شده از سوي هيئت كارشناسي  سازمان همكاري هاي بين المللي ژاپن ( جايكا ) را با انجام تغييرات و اصلاحاتي تدوين و ارائه كرد . به گزارش روابط عمومي سازمان حفاظت محيط زيست اين طرح طي جلسه اي توسط كميته مذكور كه در آن افزون بر كارشناسان جايكا نمايندگان وزارتخانه هاي بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي ، نفت ، صنايع و سازمان هاي حفاظت محيط زيست و هواشناسي و شركت كنترل كيفيت هوا حضور دارند ، مورد بررسي قرار گرفت …. انجام مطالعه درباره آلودگي هواي تهران بر اساس موافقتنامه اي در پاييز سال 1373 ميان شهردار تهران و سرپرست هيئت مقدماتي جايكا به امضا رسيد.
در تاريخ 24 دي ماه 1376 رييس سازمان حفاظت محيط زيست در مصاحبه با روزنامه ايران چنين بيان مي نمايد كه « طرح مقابله با آلودگي هواي تهران بر مبناي سه مطالعه درباره آلودگي هواي تهران تنظيم شده است كه امكان تعميم دادن به شهرهاي ديگر را نيز دارد»12 . در همين مصاحبه رييس سازمان حفاظت محيط زيست اعلام مي دارد كه ، طرح تبديل خودروهاي مستهلك به نو نيز در انتظار تصويب مي باشد .
در ششم دي ماه 1378 مرتضي الويري در سمت شهردار تهران در جمع خبر نگاران پارلماني مي گويد :« بر مبناي گزارشي كه شركت كنترل ]  كيفيت [ آلودگي هوا و سازمان محيط زيست تهيه كرده اند ، انواع سوخت هايي كه عرضه مي شوند ، كيفيت مطلوبي ندارند … براساس مطالعات انجام شده مي توان با حدود 200 ميليون دلار سرمايه گذاري ، كيفيت بنزين را ارتقا داد … شهردار تهران گفت :” مقابله با آلودگي هوا تقريبا” اجراي 300 الي 400 عمليات زمان بندي شده مختلف را مي طلبد كه اين عمليات از ابتداي سال جديد ميلادي آغاز خواهد شد . وي افزود ، براساس مطالعاتي كه دو شركت سوئدي و ژاپني براي كاهش آلودگي هواي تهران انجام داده اند ، برنامه زمان بندي شده براي اين منظور ظرف 15 سال بازدهي دارد و هواي تهران را به حد نصاب استانداردهاي جهاني مي رساند » .
در برنامه عزم ملي براي حفاظت از محيط زيست كه از سوي سازمان حفاظت محيط زيست تهيه و تدوين گرديده است ، به طور مفصل هم به مسئله آلودگي هوا ، هم منابع آن و هم راهكارهاي مقابله با آن پرداخته شده است.
علاوه بر طرح هايي كه بر اساس مطالعات و تحقيقات علمي به انجام مي رسند(بدون توجه به اجرا يا عدم اجراي آنها ) ، پيشنهادات وطرح هايي نيز وجود دارند كه بيشتر جنبه خيال پردازي داشته و هرگاه با هزينه ملت به انجام نمي رسيدند ، نيازي هم به ياد آوري نداشتند . ذكر چند نمونه از اين قبيل طرح هاي فانتزي خالي از فايده نيست :
1-    طرح تحقيقاتي« تعيين ميزان جذب سرب توسط گياهان زينتي» كه واحد تحقيقات سازمان پارك ها انجام آن را عهده دار شده است،
2-    « طرح كاشت  چمن بر فراز بام خانه ها » با هدف كمك به كاهش آلودگي هوا ، تعديل و تلطيف هوا و كمك به زيبايي شهر تهران …. طرح آزمايشي كاشت چمن و گونه هاي جذب كننده سرب بر فراز بام ها در محدوده اي از منطقه 14 شهرداري در شرق تهران آغاز شد .
3-    طرحي كه با توليد انبوه دستگاه ” پلاسماي ” تصفيه هوا ، قصد پاكسازي هواي تهران را دارد ( به نقل از روزنامه همشهري ، مورخ 18 خرداد 1377 ) .

ادامه دارد …

در همین باره:
آلودگی هوای پنج کلان شهر ایران ؛ پرونده ای که هنوز روی میز مانده است!
موضوع آلودگی هوا در نظام برنامه ریزی کشور –2

یک خبر خوش برای گاوها از کاتالونیای اسپانیا!

همین سه روز پیش بود که با حیرت و افسوس از این رسم ناخوشایند و غیرقابل باور ماتادورها در اسپانیا گله کردم و با تأسف از تداوم چنین حرکت‌های خشونت‌طلبانه و گاوستیزانه‌ای در قلب اروپای متمدن ابراز ناامیدی و نارضایتی و شگفتی و افسوس کردم.
پیش‌تر هم از دوستانم در مهار بیابان‌زایی خواسته بودم تا به این کمپین اینترنتی پیوسته و مراتب انزجار خویش را از سوزاندن شاخ گاو‌های زنده در اسپانیا اعلام دارند.

اینک اما خوشبختانه توسط یکی از خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی به نام آقای مجید ملوحی، خبردار شدم که نمایندگان پارلمان ایالت کاتالونیا، به عنوان مهد ماتادورهای اسپانیایی، سرانجام در یک رأی‌گیری فشرده توانسته‌اند با اکثریت 67 رأی موافق در برابر 59 رأی مخالف، نخستین گام را برای ممنوعیت دایم گاوبازی در این کشور بردارند.

جالب آن که این رأی حاصل تلاش گروه‌های فراوانی از مردم اسپانیا بوده که به شدت با مراسم گاوبازی در این کشور مخالف بوده و آن را آیینی غیر انسانی می‌دانند که آبروی کشور و مردم و تمدن اسپانیا را در جهان خدشه‌دار کرده است. آنها کمپینی مرکب از 168 هزار امضاء تهیه کرده و به نمایندگان خویش در پارلمان کاتالونیا دادند. همچنین پس از رأی مثبت پارلمان کاتالونیا، اینک نماینده گروه طرفداران لغو گاوبازی – آقای Leonardo Anselmi – اعلام کرده که حرکت اعتراضی خویش را ادامه می‌دهند تا آن که در سرتاسر خاک اسپانیا این مراسم خون‌ریز برای همیشه پایان یابد.

درود بر انسان‌هایی که اینگونه می‌کوشند تا حرمت همه‌ی زیستمندان عالم حفظ شود.

امیدوارم روزی در ایران هم شاهد پایان آیین‌هایی باشیم که به منظور سرگرمی، حیوانات آسیب می‌بینند؛ آیین‌هایی مانند جدال خروس‌های لاری که هنوز در پاره‌هایی از ایران، از جمله استان‌های اردبیل، کردستان، کرمانشاه، لرستان و … جریان دارد و البته علاوه بر ایران، مردمان تاجیکستان، افغانستان، تایلند و ترکمنستان هم به آن مبادرت می‌ورزند.