بایگانی دسته: محيط زيست

پستهاي مرتبط با اقتصاد و محيط زيست و حيات وحش و تنوع زيستي و مناطق حفاظت شده

راه برون رفت از بحران گرد و غبار در خوزستان

    یادداشت پیش رو، حاصل یک کار مشترک تحلیلی/مطالعاتی است که با دوست خوبم، حمیدرضا عباسی انجام داده‌ام. این یادداشت که در شمار مقاله‌های “خلاصه سیاستی” در شبکه مطالعات سیاست‌گذاری عمومی (شمس) منتشر شده است؛ می‌تواند از نظرگاهی دیگر برای مهار بحران فزاینده‌ی طغیان ریزگردها و گرد و غبار در دیار زرخیز خوزستان رخ بنمایاند … ادامه‌ی خواندن

یاد بگیریم با مردم و برای مردم برنامه‌ریزی کنیم!

    در شماره 122 از هفته‌نامه تجارت فردا، گفتگوی مفصلی با رامین فروزنده انجام دادم که به بهانه‌ی تشدید بحران گرد و غبار در خوزستان شکل گرفت؛ هرچند که البته محدود به ریزگردها باقی نماند! در ادامه مشروح این گفتگو را می‌توانید مطالعه فرمایید …

ادامه‌ی خواندن

چرا از طلوع شمس در دولت یازدهم باید خرسند بود؟

    هفته گذشته، همزمان با آیین اهدای جوایز منتخبین هفتمین جشنواره بین‌المللی فارابی، تارنمای شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی (شمس)، توسط حسن روحانی، رسماً افتتاح شد. رخدادی که تا آنجا که ذهن یاری می‌کند، کمتر سابقه داشته تا یک رییس‌جمهور در مراسم رونمایی از درگاهی اطلاعاتی شرکت کند که از قضا بخش مهمی از آن به تحلیل رویدادهای محیط زیستی ایران و جهان می‌پردازد؛ واقعیتی که آشکارا دلیل بر اهمیت این پایگاه تحلیلی در فضای مجازی می‌تواند باشد.

    نوشتار پیش رو، به همین مناسبت تهیه شده و از آنجا که نگارنده، مدیر حوزه سیاست محیط زیستی در این تارنما است، فرصت را مغتنم دانسته و از تمامی نخبگان عرصه‌ی محیط زیست، آب، منابع طبیعی و دیگر حوزه‌های مرتبط دعوت می‌کند تا یادداشت‌های خود را بر اساس معیارها و موضوعات هفت‌گانه‌ی این تارنما ارسال کنند (نشانی ایمیل: [email protected]) تا پس از بررسی، نسبت به انتشار آنها اقدام شود. ادامه‌ی خواندن

ماجرای یک ملاقات تاریخی در پردیسان!

یک ملاقات تاریخی

در شامگاه سه‌شنبه‌ا‌ی که گذشت – هفتم بهمن 1393 – یک ملاقات بی‌سابقه بین عالی‌ترین مقام دولتی در حوزه‌ی محیط زیست از یک سو و دو چهره‌ی سرشناس و محبوب طبیعت ایران – که در شمار نخستین کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست از نخستین روز تأسیس رسمی آن توسط اسکندر فیروز به شمار می‌آیند – صورت گرفت. در این ملاقات گرم، شفاف و صمیمانه که بیش از 80 دقیقه به طول انجامید، استاد بیژن فرهنگ دره‌شوری و استاد هوشنگ ضیایی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود برای پاسداری از آنچه که هنوز در طبیعت ایران وجود دارد، سخن گفتند و معصومه ابتکار هم ضمن تأیید آن نگرانی‌های دلسوزانه، از این دو عزیز بزرگوار خواستند تا در هیبت نمایندگان ویژه رییس سازمان، از مناطق تحت مدیریت محیط زیست بازدید کرده و گزارش‌های خویش را به او برسانند تا مورد توجه و اقدام قرار گیرد.
دره‌شوری تأکید کرد که فرصت اندکی داریم تا برخی از گوهرهای طبیعت ایران – از جمله سواحل مُکران – را در یک اقدام ضربتی از گزند توسعه ناپایدار محفوظ داریم و باید هرچه سریع‌تر، سازمان وارد عمل شده و اقدامی مؤثر انجام دهد. وی نسبت به بارگذاری‌های بی‌رویه در بالادست رودخانه‌های منتهی به خلیج فارس در استان بوشهر – مانند دالکی و مُند – هشدار داد و تأکید کرد که اگر در برابر این شتاب آزمندانه نایستیم، فرصت جبران به سرعت از دست می‌رود. خانم ابتکار هم ضمن تأیید این واقعیت، از ایشان خواستند تا مهم‌ترین مناطق و زیستمندان در خطر مد نظرشان که از ارزش‌هایی منحصربه‌فرد برخوردار هستند و هنوز نسبتاً سالم باقیمانده‌اند را طی گزارشی مستند به او اعلام کنند تا مورد بررسی و اقدام‌های حفاظتی آنی قرار گیرد.

از راست به چپ: هوشنگ ضیایی، معصومه ابتکار و بیژن فرهنگ دره شوری

    استاد دره‌شوری در این ملاقات به ذکر خاطره‌ای از مرحوم دکتر تقی ابتکار پرداختند که مربوط به نخستین روزهای پیروزی انقلاب می‌شد؛ آن زمان که پدر معصومه ابتکار همانجایی نشسته بود که اینک دخترش. وی گفت: به ما اطلاع دادند که آقای حسنی – امام جمعه وقت ارومیه – پیشنهاد داده تا در جزایر دریاچه ارومیه گله‌های گوسفند را رها کنند تا به تولید کشور بیافزاید؛ پیشنهادی که ظاهراً مورد حمایت استاندار وقت آذربایجان غربی هم قرار گرفته بود. از این رو، مرحوم تقی ابتکار برای حل موضوع، تصمیم می‌گیرد با گروهی از کارشناسان سازمان، از جمله بیژن فرهنگ دره‌شوری به ملاقات ایت‌الله حسنی در ارومیه بروند تا بلکه ایشان را از این پیشنهاد منصرف کنند. سرانجام حاصل گفتگوی ایشان با امام جمعه ارومیه آن شد که استاندار حکمیت کند و چنانچه گروه بتوانند آقای استاندار را راضی کنند، جناب حسنی هم به رأی استاندار تمکین خواهد کرد و دیگر از ورود دام به جزایر دریاچه ارومیه حمایت نمی‌کند. مرحوم دکتر تقی ابتکار هم رو کرد به بیژن که آن زمان یک کارشناس جوان، پرانرژی و در عین حال باتجربه و میدانی بود و گفت: از اینجا به بعد وظیفه‌ی توست! ببینم استاندار را چگونه مجاب می‌کنی!! دره‌شوری هم به همراه جناب استاندار به یکی از ارتفاعات جزیره کبودان می‌روند و در طول راه مدام از زیبایی‌های منحصربه‌فرد منطقه برای ایشان سخن می‌گویند … تا اینکه استاندار می‌گوید: مجاب شدم، مگر می‌شود این زیبایی‌ها را دید و بی‌تفاوت ماند؟ حالا تو برو پایین و اجازه بده من به تنهایی از این فراز مدتی منطقه را ببینم و لذت ببرم! مرحوم تقی ابتکار هم که در جزیره منتظر فرجام این گفتگو بود، وقتی که دید بیژن تنهایی برگشته، با حیرت گفت: پس استاندار کو؟ راضی شد؟! و دره‌شوری هم با لبخند به او اطمینان داد که دیگر خطری اکوسیستم جزایر دریاچه ارومیه را تهدید نمی‌کند! هرچند که سال‌ها بعد با هجوم دیگر مظاهر کشاورزی بی‌رویه و ناپایدار به عرصه‌ی 5.1 میلیون هکتاری آبخیز دریاچه ارومیه، سرانجام کاری که نباید صورت می‌گرفت، گرفت و دود از بستر دریاچه‌ی سپید ارومیه به هوا برخاست.
استاد هوشنگ ضیایی هم ضمن تأیید سخنان دره‌شوری و ابراز نگرانی از وضعیت کنونی حاکم بر طبیعت ایران، از پیشنهاد دیگر ایشان در انتشار یک رسانه قوی محیط زیستی حمایت کردند. وی با اشاره به نخستین روزهای انتشار فصلنامه شکار و طبیعت، خواستار وجود رسانه‌ای پویا و حرفه‌ای برای محیط زیست ایران شدند؛ رسانه‌ای که همه‌ی محیط زیستی‌ها آن را با رغبت بخوانند و از خودشان بدانند. خانم ابتکار هم قول دادند که در این مسیر حرکت کنند و مجله محیط زیست ایران، دوباره احیأ و با کیفیتی درخورتر و منظم‌تر منتشر شود. همچنین هوشنگ ضیایی با ذکر خاطره‌ای از حضور یگان حفاظت سازمان در ستاد جنگ‌های غیرمنظم به مسئولیت شهید مصطفی چمران و کارایی بالای آن زمان یگان، خواستار آن شدند تا دوباره به احیای آموزش‌های حرفه‌ای محیط بان‌ها اقدام شود و آموزش‌های کنونی که خوشبختانه دوباره شروع شده، با کیفیت بهتر ادامه یابد.
در مجموع به نظر می‌رسید دوطرف از حاصل این دیدار بسیار راضی بودند و به آینده‌ی همکاری‌های مشترک و مؤثر به نفع طبیعت ایران، امیدوارتر.
راستش وقتی که استاد دره‌شوری گفت: تاکنون پایش را به پردیسان نگذاشته، برایم شگفت‌آور و البته غم‌انگیز بود که چرا این سرمایه‌های ارزشمند محیط زیست ایران، باید اینگونه با خانه و کاشانه‌ی اصلی‌شان غریبه باشند؟ البته با استاد ضیایی چندی است که در هسته مشورتی آموزش محیط‌بانان همکاری می‌کنیم و از راهنمایی‌های ارزنده‌ی این بزرگمرد فروتن برخوردارم … در مورد کمیت و کیفیت عشق هوشنگ ضیایی به محیط زیست همان بس که فقط یک سفر با او به دل طبیعت پانهید تا دریابید که چه عاشقانه همه‌ی مظاهر این زیست‌بوم مقدس را دوست دارد و تا چه اندازه برایش مهم است که همچنان در زیستگاه‌های ارزشمند وطن، حال کل و بزها، قوچ و میش‌ها، آهو و جبیرها، پلنگ‌ها و یوزها و خلاصه همه‌ی زیستمندان وطن خوب باشد.

و البته این حس مقدس و این عشق پاک و بی‌آلایش را پیش‌تر در وجود بزرگانی دیگر چون اسکندر فیروز و هنریک مجنونیان هم می‌شود به راحتی رهگیری کرد؛ گفتنی آنکه در ملاقاتی که چندی پیش با استاد هنریک مجنونیان داشتم، در تلاشم تا مجموعه انتشارات ارزشمند ایشان را بتوانیم با بروزرسانی‌های لازم در اختیار شمار علاقه‌مندان به طبیعت ایران قرار دهیم. خوشبختانه آخرین کتاب ایشان هم برنده‌ی جایزه‌ی نخست جشن کتاب سال محیط زیست در آبان ماه گذشته شد و امیدوارم این روال ادامه یافته و سازمان بتواند با همراهی همه‌ی بزرگان طبیعت ایران، مسئولیت تاریخی خود را در این هنگامه‌ی سرنوشت‌ساز و حساس به درستی انجام دهد.
آمین …

هنریک مجنونیان در جشن کتاب سال

حاشیه‌ها:
– استاد دره‌شوری یادآور شد که وقتی برای رفتن به ارومیه سوار هواپیما شدند، دکتر تقی ابتکار، کنار پنجره نشستند و به من گفتند: بیا کنار من بنشین. اما من به او گفتم دوست دارم کنار پنجره بنشینم و بنابراین در ردیف پشت ایشان نشستم! خانم ابتکار هم گفتند: اتفاقاً من هم مانند پدر اگر در روز مسافرت کنم، حتماً صندلی کنار پنجره را ترجیح می‌دهم!
– دره‌شوری گفت: به اعتقاد من میراث طبیعی در شرایط امروز بیشتر از میراث فرهنگی و تاریخی کشور در معرض خطر و نابودی است؛ چرا که دست‌کم برخی از جلوه‌های میراث فرهنگی/تاریخی کشور دارد با بهترین کیفیت و بیشترین بازدیدکننده در بهترین موزه‌های جهان نگهداری می‌شوند! اما … در این لحظه خانم ابتکار گفتند: اصلاً کل موجودیت تمدن ایرانی اینک در معرض خطر قرار گرفته و باید همه به مسئولیت‌های خود آگاه باشیم. در اینجا من هم یادآور شدم که مهم‌تر یا مقدم‌تر از آنها کیفیت منابع انسانی درون سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان مهم‌ترین رکن حفاظت از محیط زیست کشور است که اینک به شدت از مشکلات معیشتی در رنج قرار دارند و باید به بهبود زندگی آنها بپردازیم.
– استاد دره‌شوری گفت: روزی از دکتر کیابی پرسیدم: تو چرا جذب محیط زیست شدی؟ گفت: مرا فصلنامه شکار و طبیعت به این روز درآورد!! و ایشان با ذکر این خاطره از خانم ابتکار خواست تا دوباره یک رسانه قدرتمند محیط زیستی را در کشور راه بیاندازند.
– استاد هوشنگ ضیایی خاطره جالبی از تجاوزهای متعدد به پارک طبیعت پردیسان نقل کردند که چه خون ‌دل‌ها خوردند تا پارک را از گزند طمع‌کاران در اوایل انقلاب نجات دهند و به سرعت در همان زمان جشن درختکاری برگزار کرده و آنجا را درخت کاشتند تا اجازه تصرف ندهند. وی گفت: اگر آن کارها را آن زمان انجام دادیم به دلیل برخورداری از یک یگان حفاظت قوی و باانگیزه بود که متأسفانه الان آن انگیزه‌ها دیگر وجود ندارد. وگرنه نباید دسته‌های بزرگ قاچاق هوبره در گمرک کشور شناسایی شود! من هم تأکید کردم که مهم‌ترین سرمایه سازمان حفاظت محیط زیست، همانا نیروی انسانی و به ویژه محیط بانان زحمتکش سازمان هستند که متأسفانه و به سرعت دارند بی‌انگیزه می‌شوند و باید هر چه زودتر برای بهبود وضعیت معیشتی آنها اقدامی عاجل انجام داد.
– خانم ابتکار پس از شنیدن چند خاطره جالب از اوایل پیروزی انقلاب از زبان استاد هوشنگ ضیایی و استاد دره‌شوری، از این دو عزیز خواستند تا تاریخ شفاهی شکل‌گیری سازمان حفاظت محیط زیست را به سرعت مستند کنند تا آیندگان بدانند که این سازمان به رغم چه مشکلاتی توانسته به حیات خود ادامه دهد.

     – هنگامی که می‌خواستم از آن دو بزرگوار پیشکسوت جدا شوم، آقای دره‌شوری رو به من کرد و گفت: خانم ابتکار از خودمونه!

      و این البته حقیقتی انکارناپذیر است. زیرا به جرأت می‌گویم: تمام وجود این بانوی سبزاندیش در اندیشه‌ی کمک به ارتقای وضعیت محیط زیست ایران است. البته او بسیار تنهاست و همه باید کمکش کنیم. اگر امروز من و تو به بهانه‌های مختلف معصومه ابتکار را تنها بگذاریم، شاید هرگز خود را نبخشیم که چرا در برهه‌ای که همسوترین فرد در حاکمیت جمهوری اسلامی با گرایه‌های محیط زیستی در ساختمان پردیسان حضور داشت، قدر این فرصت را ندانسته و به کمک هم در برابر تفکرات طبیعت‌ستیزانه، جانانه نایستادیم!

    به امید فرارسیدن روزهایی سبزتر و شادتر برای زیستمندان سرزمینی که دوست‌شان داریم.

غارها که بمانند، گرد و خاک‌ها کمتر می‌مانند!

    دیروز – دوم بهمن 1393 – در جریان برگزاری آیین قدردانی از بزرگان حوزه‌ی غار، غارنوردی و غارشناسی در ایران که با حضور معصومه ابتکار و جمعی از مدیران ارشد دو سازمان حفاظت محیط زیست و میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برگزار شد، به واقعیتی اشاره کردم که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است!
اینکه اگر غارها نبودند، بی‌شک بسیاری از زیستمندان، از جمله خفاش‌ها هم نبودند و این خفاش‌ها هستند که با کنترل بسیاری از حشرات و آفت‌ها و نیز کمک به زادآوری گیاهان مقاومی چون کاکتوس‌ها، توانسته‌اند از خسارت‌های میلیارددلاری به بخش کشاورزی و مصرف بیش از حد سموم شیمیایی جلوگیری کرده و در تثبیت ناهمواری‌های ماسه‌ای، مؤثر باشند.
مراسم دیروز که به همت جواد نظام دوست و بروبچه‌های سختکوشش در انجمن غارشناسی ایران و حمایت سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شده بود، نخستین آیین از نوع خود بود که کوشید تا دست‌مریزادی باشد به همه‌ی گمنامانی که در طول همه‌ی این سال‌ها، بی‌هیچ چشمداشتی کوشیده بودند تا غارهای ایرانی را بشناسند، پاک نگه دارند و این امانت گرانسنگ را به آیندگان بسپارند؛ ایندگانی که بی‌شک بیشتر از ما، قدر مروارید حیات در زمین را می‌دانند. در حقیقت اگر همان گونه که پیش‌تر و در مراسم روز جهانی کوهستان از نگینی 17 هزار هکتاری بر فراز سرزمین ایران سخن گفتم که در بلندای بیش از 4 هزار متر، نگهبان اب ایرانیان است؛ اینک می‌خواهم، از جان زمین، از غارهای ایرانی با عنوان مروارید نهفته در بطن قلمرو این بوم و بر سخن بگویم که باید بیشتر … خیلی بیشتر از امروز قدرش را بدانیم و برای حفظش بکوشیم.
آخرین مصوبه‌ی واپسین نشست شورای عالی محیط زیست در بیست و نهمین روز از دی ماه 1393، شاید یکی از نخستین کارهایی است که باید به سرعت برای دست کم یکصد غار دیگر در ایران انجام دهیم. تبدیل غار درفک در استان گیلان به اثر طبیعی ملّی، آغاز این راه طولانی است که ایرانیان را به منزلگاهی سبز و امن نزدیک‌تر می‌سازد.
به بیانی روشن‌تر، اگر رییس جمهور جنگل ابر شاهرود را در واکنش به درخواست 151 نماینده‌ی محترم مجلس شورای اسلامی – که برایشان عبور یک جاده‌ی محلی، بیشتر از ابر می‌ارزید – منطقه‌ی حفاظت شده اعلام کرد تا پاسخی سزاوارانه و امیدبخش را در تاریخ محیط زیست ایران به نام خود ثبت کند؛ اینک افزوده شدن غار درفک به سیاهه‌ی آثار طبیعی ملّی نشان می‌دهد که ما مسیر را درست انتخاب کرده‌ایم؛ هرچند که می‌پذیریم هنوز در آغاز این راه پرپیچ و خم، ناهموار و دراز هستیم.
با امید به پاسداشت و حراست شایسته‌تر از نگین و مرواردید فلات ایران، در ادامه متن سخنرانی دیروزم در تالار همایش‌های شهدای سازمان حفاظت محیط زیست را می‌توانید مطالعه فرمایید. ادامه‌ی خواندن

شرط نخست در تحقق آسمان آبی!

یادداشت امروزم در آرمان

    امروز به بهانه‌ی 29 دی ماه، روز هوای پاک؛ یادداشتی را در صفحه 5 روزنامه آرمان منتشر کردم که چون به صورت کامل منتشر نشد، در ادامه شما خواننده‌ی عزیز مهار بیابان‌زایی، می‌توانید آن را مطالعه فرمایید … ادامه‌ی خواندن

آموزش؛ کلید نجات محیط زیست ایران

امروز در صفحه 18 روزنامه ایران، از یگانه کلید نجات محیط زیست ایران سخن گفته‌ام. در ادامه متن کامل این گفتگوی طولانی را می‌توانید ملاحظه فرمایید …

 

گفت‌و‌گو با محمد درویش، مدیر آموزش و مشارکت‌ مردمی سازمان حفاظت محیط زیست

آموزش، کلید نجات محیط‌ زیست ایران

آموزش و کلید!

    این حقیقت تلخ که حال محیط زیست ایران خوب نیست، بر کسی پوشیده نیست و به گفته بسیاری از فعالان و مسئولان این حوزه، محیط زیست کشورمان در یکی از بدترین دوران خود به سر می‌برد. حیات وحشی که نفس‌هایش به شماره افتاده، جنگل‌هایی که دست سرد جاده سازان و قاچاقچیان چوب، گلوی سبزشان را می‌فشارد، تالاب‌ها و رودخانه‌هایی که یکی پس از دیگری خشک می‌شوند، چاه‌های آب غیرمجازی که بی‌رحمانه شیره زمین را از رگ‌هایش بیرون می‌کشند، هوای آلوده‌ای که نفس را بر مردم و موجودات این سرزمین تنگ کرده؛ این‌ها تنها بخشی از مصیبت‌هایی است که محیط زیست ایران به آن دچار شده است. به این موردها باید بی‌توجهی عمومی به محیط زیست را نیز اضافه کرد. برای بررسی این موضوع از جنبه‌های مختلف، در یک بعد‌از‌ظهر پاییزی به دفتر محمد درویش مدیرکل آموزش و مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست رفتیم. درویش که سال‌ها سابقه پژوهش و فعالیت در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی را پرونده کاری‌اش دارد و عشق به طبیعت باعث شده وارد عرصه مدیریتی شود، بزرگ‌ترین مشکل محیط زیست ایران را «ناآگاهی» می‌داند. او در گفت‌و‌گو با ایرنا به تازه‌ترین اقدامات سازمان حفاظت محیط زیست برای ارتقای آگاهی و آموزش در این عرصه اشاره کرد.

مردم ایران را تا چه اندازه در خصوص محیط زیست و مسائل آن حساس هستند؟
من نسبت به جامعه ایران خوشبین هستم. معتقدم هرگاه که ما قادر بوده‌ایم دانایی محیط زیستی مردم را به شکلی جذاب ارتقا دهیم، آنها واکنشی سزاوارانه از خود نشان داده‌اند.

آیا نمونه‌ای از این آگاهی بخشی با نتیجه‌های موفقیت‌آمیز سراغ دارید؟
البته. من برای اثبات این ادعا یک مثال می‌زنم؛ مدتی پیش، گروهی از ما فعالان محیط زیست به همراه جمعی از سازمان‌های مردم نهاد فعال در حوزه محیط زیست، به منطقه کردنشین «نقده» در جنوب استان آذربایجان غربی که تالاب «کانی برازان» در آن واقع است رفتیم و با مردم این منطقه گفت‌و‌گو کردیم. ما به آنها گفتیم که اگر نحوه تعامل شما با طبیعت به شکل فعلی در جریان باشد و تغییری نکند، بزودی همه تالاب‌های شما خشک خواهد شد و گَرد نمکی که در اثر خشکی تالاب ایجاد می‌شود، زمین‌های کشاورزی و باغ‌های شما را نابود خواهد کرد و در نهایت چاره‌ای جز مهاجرت نخواهید داشت. ما به این افراد پیشنهاد دادیم بخشی از حقابه کشاورزی خود را در اختیار تالاب قرار دهند. پیش از طرح این پیشنهاد، مردم ناحیه تصور می‌کردند با زهکشی و خشکاندن زمین‌های اطراف تالاب، قادر به کسب درآمدی بالا خواهند بود. البته این برنامه معمولاً طی ماه‌های ابتدایی اجرایی شدن جواب می‌دهد؛ ولی بلایی که در صورت اجرای این طرح، در بازه زمانی بلندتر و در مقیاس گسترده‌تر بر سر این منطقه می‌آمد، همان بلایی است که بر سر حوضه آبریز دریاچه ارومیه آمد و سبب از دست رفتن خود دریاچه شد. مردم این منطقه به افرادی که از آنها برای حفظ تالاب درخواست کمک کرده بودند و دولتی نیز نبودند اعتماد کردند و بخشی از حقابه خود را در تالاب رها کردند. بعد از مدتی تالاب دوباره جان گرفت و پرندگان مهاجر به آن هجوم آوردند. در این زمان فعالان محیط زیست بار دیگر از مردم درخواست کردند به سمت پرندگان شلیک نکنند و به جای آن به مردم کمک کردند تا با راه انداختن «برد واچینگ»(پرنده نگری)، دوربین‌هایی را در اطراف تالاب نصب کنند تا گردشگرانی که به این منطقه می‌آمدند از مناظر طبیعی آن لذت ببرند. آنها حتی اطلاعاتی در خصوص این پرندگان یاد گرفتند تا به گردشگران داخلی و خارجی ارائه دهند. با افزایش حضور این گردشگران در منطقه، مردم محلی در پاسخ به نیاز محل اسکان و اقامت، خانه‌های خود را تجهیز کردند یا سوئیت‌هایی برای اجاره به این افراد ساختند و غذای محلی خود را در اختیار این افراد گذاشتند. اهالی کانی برازان ثروتمند شدند و زندگی و کسب و کار آنها تا حدی رونق گرفت که آنها تالاب را خون رگ‌های خود توصیف کردند. حالا همین افراد که روزی قصد خشک کردن زمین‌های اطراف تالاب را داشتند از سرمایه خود نگهبانانی استخدام کرده‌اند تا از حریم تالاب در مقابل متجاوزان محافظت کنند. چراکه آنها دریافته‌اند حفظ محیط زیست و نگهداری از طبیعت جانوری این منطقه، سود اقتصادی برای خود آنها نیز به دنبال دارد. پس نتیجه می‌گیریم هرکجا که ما با زبان جذاب توانسته‌ایم به مردم اطلاعات کافی دهیم، آنها بخوبی مشارکت کرده‌اند. اگر ما مردم را از خود بدانیم و به سمن‌ها (سازمان‌های مردم نهاد) اعتماد داشت باشیم و برون سپاری واقعی را اجرایی کنیم، بدون شک نتیجه خواهیم گرفت.

تصور نمی‌کنید این مثبت اندیشی نسبت به مشارکت مردمی، تنها در مناطقی که زندگی و معاش مردم آن به طبیعت وابسته است، مصداق پیدا می‌کند؟ تکلیف مردم شهرنشینی که در روزهای تعطیل طبیعت را به کوهی از زباله و جنگل‌ها را به شعله‌های آتش میهمان می‌کنند چیست؟ چگونه می‌توان آنها را نسبت به طبیعت دغدغه‌مند کرد؟
شکی در این نیست که نگاه مردم ما به محیط زیست نسبت به آن چیزی که باید باشد بسیار متفاوت است. اینکه مردم در این زمینه آگاهی کمی دارند، به این خاطر است که بستر فرهنگی مناسب ایجاد نشده است و متأسفانه هیچ یک از سازمان‌هایی که متولی افزایش آگاهی و دانایی مردم در خصوص محیط زیست بوده‌اند به وظایف خود عمل نکرده‌اند. شما ببینید که محیط زیست تا چه اندازه در اولویت‌های مسئولان و سازمان‌ها و برنامه سازان ما جای دارد. ما در پربیننده‌ترین ساعت‌های رسانه ملی، برنامه‌های متنوعی نظیر «برنامه90» برای فوتبال یا «هفت» برای سینما را داریم. ولی آیا یک برنامه ثابت محیط زیستی داریم که در ساعت‌های پرمخاطب و از یکی از بهترین شبکه‌های تلویزیون پخش شود و مردم را به محیط زیست حساس و در این خصوص ظرفیت‌سازی کند و مشکل‌های محیط زیست کشور را به چالش بکشد؟ زمانی که در مدارس ما بحث محیط زیستی مطرح نمی‌شود و درس محیط زیستی نداریم، اصلاً زمانی که مدرسه محیط زیستی نداریم، چگونه از بچه‌ای که پشت این میز و نیمکت‌ها آموزش دیده و وارد جامعه شده انتظار داریم با محیط زیست مهربان باشد یا درصورتی که مسئولیتی به او داده شد، فرمان‌های سازگار با محیط زیست صادر کند؟

پس از نظر شما در معادله مردم و مسئولان، سهم گروه دوم در اوضاع کنونی محیط زیست بیشتر است؟
بله. الان که من و شما با هم گفت‌و‌گو می‌کنیم، ایران در بدترین شرایط محیط زیستی در تاریخ قرار دارد. طبق مطالعاتی که خانم دکتر «راضیه لک» در واحد رسوب شناسی سازمان زمین شناسی ایران روی لایه‌های زیرین کفه نمکی دریاچه ارومیه انجام داده، بین 25 تا 40 هزار سال گذشته، این دریاچه هرگز شاهد وضعیتی چنین بحرانی نبوده است. شبیه این ماجرا را می‌توان در کل کشور شاهد بود و شواهد و مطالعات به ما نشان می‌دهد که در این سرزمین هرگز دوره‌ای وجود نداشته که اینچنین عرصه‌های زیست محیطی ما دچار بحران شوند. اینک بسیاری از تالاب‌ها و رودخانه و دریاچه‌های ما یا نابود یا در خطر نابودی قرار دارند. 25 استان ما درگیر پدیده ریزگردها هستند. میزان افت سطح آب زیرزمینی در مرکز کشور به 2 متر در سال رسیده و آلودگی هوا 8 میلیارد دلار به کشور خسارت زده است و در نتیجه آن 10 هزار و 200 میلیارد تومان صرف درمان انواع سرطان شده است. گونه‌های جانوری هم در معرض خطر جدی قرار دارند. در چنین شرایطی که همه باید دست در دست هم دهند و اختیار کافی برای حفاظت از اندوخته جانوری و طبیعت ایران به سازمان متولی محیط زیست داده شود، 63 نماینده مجلس طرحی را به هیأت رئیسه مجلس می‌دهند و خواستار انحلال سازمان حفاظت محیط زیست می‌شوند. آیا چنین چیزی در جهان سابقه دارد؟ اینها همان افرادی هستند که فردا به مردم می‌گویند ما سازمان حفاظت محیط زیست را به این دلیل که با ساخت سد و چاه و… مخالفت می‌کرد منحل کردیم؛ پس به ما رأی دهید. در این شرایط آیا مردم مقصر هستند؟ آن هم مردمی که نمی‌دانند محیط زیست چیست و ما نیز تلاشی برای تشریح این مقوله و مشکلات آن برای آنها نکرده ایم.

دولت چگونه می‌تواند در عین برآوردن نیازهای فوری و عمرانی، به دغدغه‌های بلندمدت در حوزه محیط زیست توجه کند؟ آیا تصمیم‌گیری در این زمینه دشوار نیست؟
نکته اول این است که ما نباید انتظار نتایج بزرگ را از اقدامات کوچک و کوتاه مدت داشته باشیم. یکی از اقدام‌هایی که دولت می‌تواند در بلند مدت انجام دهد، فراهم کردن بستری است که در مردم مجال تغییر رفتار نسبت به محیط زیست ایجاد شود. این مهم‌ترین و راهبردی‌ترین اقدامی است که باید انجام شود. دولت به جای سرگرم کردن خود با معلول‌ها باید به دنبال علت‌ها باشد. ما در منطقه‌ای استقرار پیدا کرده‌ایم که به کمربند خشک جهان شهرت دارد. در این منطقه که ریزش‌های آسمانی آن، یک سوم و تبخیر آن دو برابر میانگین جهانی است، ما نباید به سمت آن نوع از توسعه که وابستگی معیشتی را به سرزمین افزایش می‌دهد حرکت کنیم، بلکه باید به سمت رونق کسب و کارهایی برویم که کمترین چشمداشت را به آسمان دارند.

یعنی چه سیاست‌هایی را باید جایگزین کنیم؟ اشکال سیاست‌های فعلی در چیست؟
اگرتوسعه ما بر مبنای بهره‌برداری از انرژی‌های نو همچون انرژی خورشیدی و بادی، تقویت زیرساخت‌ها در راستای جذب گردشگر و رونق گردشگری طبیعی (اکوتوریسم)، استفاده از ظرفیت‌های کشور در حوزه کهن زادبوم‌های تاریخی، فرهنگی و طبیعی بنا شود، تبدیل به کشوری خواهیم شد که حرفی برای گفتن دارد. مساحت کشور جزیره‌ای «گوام»، یک سوم جزیره قشم است. ولی همین جزیره کوچک، در سال 3 میلیون گردشگر دارد. کل کشور ما در سال 3 میلیون گردشگر ندارد.
اشکال اصلی، سیاستگذاری غلط و تعریف نادرست از روش‌های توسعه است. ما طی سی سال اخیر، ذخیره هزار ساله آب خود را مصرف کرده‌ایم چرا که می‌خواستیم در کشاورزی به خودکفایی برسیم و این یک اشتباه راهبردی بود. چرا مدیران استان یزد باید به اینکه این استان جزو 10 استان برتر کشور در حوزه کشاورزی است افتخار کنند؟ مردم یزد باید به اینکه بیشترین جذب گردشگر را دارند و قادر هستند از بافت تاریخی و طبیعت بیابانی بی‌نظیر این استان بیشترین درآمد را کسب کنند، افتخار کنند. افتخار استان یزد باید به استفاده از مزیت بادگیرهایش باشد، نه اینکه اجازه دهد این بادگیرها توسط امارات متحده عربی و با حضور «کوفی عنان» ثبت میراث معنوی «یونسکو» شود.

حامی واقعی طبیعت ایران

همه این اقدامات در کنار آموزشی که شما به جای خالی آن اشاره کردید زمانبر هستند. اگر ما آموزش را شروع کنیم و در حوزه سیاستگذاری هنوز هم نقص‌های فعلی وجود داشته باشد، آیا در آینده مردمی نخواهیم داشت که دوستدار محیط زیست هستند ولی محیط زیستی باقی نمانده که از آن حمایت کنند؟
سؤال بسیار خوبی است. گاه درک ناصحیح از شرایط بحرانی و چگونگی برون رفت از آنها باعث می‌شود تا همه تمرکز خود را روی اقدام‌های شتابزده و اورژانسی در کوتاه مدت بگذاریم و از اصل ماجرا غافل شویم. در شرایط کنونی ما باید هردوی این اقدام‌ها را در کنار هم پیش ببریم. یعنی با آموزش به جنگ علت العلل یا همان نادانی برویم و در کنار آن با بررسی دقیق راه‌هایی برای حل معضل‌های محیط زیست کشور نظیر آلودگی و بیابانزایی و… داشته باشیم

دفتر شما (آموزش و مشارکت‌های مردمی) در این خصوص چه اقداماتی را بویژه در حوزه آموزشی انجام داده است؟
همه عزم ما در دفتر آموزش و مشارکت‌های مردمی، بعد از تفاهمنامه‌ای که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با وزیر آموزش و پرورش امضا کرد، این است که مدارس محیط زیستی را راه‌اندازی کنیم. منشور این طرح آماده است و ما مشغول کار روی شیوه نامه آن هستیم. هدف اصلی ما این است که در یک دوره بیست ساله بتوانیم همه فارغ‌التحصیلان مقاطع ابتدایی تا متوسطه را برخوردار از سواد محیط زیستی کنیم. علاوه بر این، ما کارگاه‌های آموزشی برای گروه‌های نخبه را آغاز کرده‌ایم و به نویسندگان، کارگردانان، مستندسازان، تهیه‌کنندگان صدا و سیما، نمایندگان مجلس، امامان جمعه و… اطلاعات کافی در خصوص شیوه‌هایی که این افراد می‌توانند در آموزش محیط زیستی مردم سهیم و شریک باشند ارائه می‌دهیم. خوشبختانه و با توجه به همین تلاش‌ها، امسال 37 کتاب درسی در مدارس ما تغییرات محتوایی کرده‌اند و محتوای محیط زیستی به آنها اضافه شده است. بر اساس تفاهمنامه میان سازمان محیط زیست و وزارت آموزش و پرورش، این وزارتخانه قبول کرده تا 56 هزار معلم خود را در اختیار ما قرار دهد تا آموزش‌های محیط زیستی ببینند. ما قصد داریم از سال تحصیلی 95-94، 60 مدرسه را در 5 اقلیم کشور و در همه پایه‌ها، به‌صورت آزمایشی تبدیل به مدارس محیط زیستی کنیم و با آسیب شناسی نتایج حاصل از این طرح، آن را با قدرت و در کل کشور ادامه دهیم. این مدارس قرار است تجربه‌های زنده و میدانی در اختیار دانش‌آموزان قرار دهند. ما نمی‌خواهیم یک کتاب دیگر و امتحانی دیگر به کتاب‌ها و امتحانات دانش‌آموزان اضافه کنیم و سرنوشت این درس را به سرنوشت درس‌هایی مثل عربی و انگلیسی که همه می‌خوانند و کسی چیزی از این زبان‌ها نمی‌داند تبدیل کنیم. ما می‌خواهیم بچه‌ها عاشق طبیعت شوند و از شنیدن واژه‌هایی نظیر جنگل، بلوط، میش، مرغ، یوزپلنگ و…، همان احساس مثبت را داشته باشند که بعد از شنیدن واژه‌هایی نظیر مادر و پدر دارند.
آموزش نباید سرسری گرفته شود. وضعیت کنونی آلمان به عنوان کشوری که دارای قوی‌ترین احزاب سبز در جهان است، نتیجه بیش از 60 سال آموزش‌های محیط زیستی است. پس آموزش، مهم‌ترین اولویت ما است و در کنار آن نیز باید به معضلات اورژانسی محیط زیست پرداخته شود.

دولت یازدهم بدون شک نسبت به دولت پیشین اهمیت بیشتری به محیط زیست می‌دهد؛ ولی مشکل‌های فراوان کشور در حوزه اقتصادی، سیاسی و… ممکن است این اولویت را در حاشیه قرار دهد. ممکن است به‌صورت مصداقی به اقدام‌هایی که وزارتخانه‌ها و نهادهای مختلف می‌توانند انجام دهند اشاره کنید.
ما در شرایطی قرار داریم که باید در راستای افزایش اهمیت عمومی به محیط زیست، به بیش از تذکر دادن اکتفا کنیم. چرا بستن کمربند در کشور ما طی سال‌های اخیر تبدیل به یک عادت شد؟ چون علاوه بر فرهنگ سازی، از سیاست جریمه نیز استفاده کردیم. آیا این مقررات سفت و سخت را در حوزه محیط زیست نیز اعمال می‌کنیم؟ این همان اقدامی است که نیروی انتظامی می‌تواند برای محیط زیست انجام دهد. این نهاد باید پاسدار قانون در حوزه محیط زیست باشد و با خاطیان برخورد کند. وسایل نقلیه شخصی و عمومی که دود می‌کنند و هوا را آلوده می‌کنند، کمپانی‌هایی که خودروهایی با نقص فنی تولید می‌کنند، تولید بنزین آلوده پتروشیمی با ترکیبات سرطانزایی که 5 برابر حد مجاز است، شکارچیان غیرمجاز، افرادی که طبیعت را به شیوه‌های مختلف آلوده و نابود می‌کنند؛ چرا نیروی انتظامی با آنها برخوردی نمی‌کند؟ مگر ما در اصل 50 قانون اساسی نمی‌گوییم که حفظ محیط زیست، لازمه حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران است و هر شخصیت حقیقی یا حقوقی که عملکرد او به تخریب غیر قابل جبران محیط زیست منجر شود، مجرم است و نیروی انتظامی با این جرایم برخورد کند؟ مگر از دست دادن ارومیه، بختگان و… تخریب غیرقابل جبران نیست؟

بسیاری از نهادهای مسئول در بحران کنونی محیط زیست، دولتی و حکومتی هستند و این حلقه بسیار به هم پیوسته است. برای مثال در بحث آلودگی هوا که به آن اشاره کردید، اگر نیروی انتظامی بخواهد با خاطیان برخورد کند باید در مقابل وزارت نیرو و صنعت و ده‌ها شرکت و سازمان بایستد. شاید به همین دلیل است که بسیاری محیط زیست را حوزه‌ای سیاسی توصیف می‌کنند. با وجود این چه اقدام‌هایی می‌توان برای برون رفت از این شرایط انجام داد؟
این وضعیت زمانی بدرستی اصلاح می‌شود که مطالبه اصلاح این شرایط در جامعه ما وزن داشته باشد و خواست مردمی وارد این معادله شود. برای مثال دریاچه ارومیه را در نظر بگیرید. چرا دولت تا این حد به این موضوع اهمیت می‌دهد؟ چرا 15 هزار میلیارد تومان برای احیای این دریاچه بودجه تخصیص داده شده است؟ چرا نخستین مصوبه دولت تدبیر و امید، یک مصوبه محیط زیستی بود؟ به این دلیل که مردم با همه وجود در این حوزه ورود پیدا کردند و جامعه نسبت به تنش‌های اجتماعی که ممکن بود تحت تأثیر بحران دریاچه ارومیه در غرب کشور بروز کند حساس شد. اگر مردم ما متوجه عواقب توجه نکردن به موازین محیط زیستی شوند، دولت نیز متعاقباً محیط زیست را جزو نخستین اولویت‌های خود قرار خواهد داد. این اتفاق اکنون به دلیل شرایط معیشتی و اقتصادی مردم کشور ما در حاشیه قرار گرفته است و مردم ترجیح می‌دهند به کسی که شعار او رفع مشکل اقتصادی است رأی بدهند تا کسی که شعارهای محیط زیستی می‌دهد. ولی زمانی که مردم از آگاهی کافی برخوردار شوند و بدانند که محیط زیست چقدر می‌تواند در بهبود زندگی آنها و عزیزانشان در جنبه‌هایی که حتی تصور آن را نیز نمی‌کنند تأثیرگذار باشد، به این مسأله اهمیت می‌دهند. به همین دلیل است که همه تلاش ما در دفتر آموزش و مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست بر افزایش آگاهی عمومی در این حوزه متمرکز است.

نقش سازمان‌های مردم نهاد محیط زیستی را در پیشبرد این هدف چقدر مهم می‌دانید؟
خوشبختانه سمن‌ها در این خصوص بسیار عملکرد خوب و دلسوزانه‌ای داشته‌اند. زمانی که من در سال 92 وارد دفتر آموزش و مشارکت‌های مردمی شدم، تعداد سمن‌های محیط زیستی ما 420 عدد بود. این در حالی است که این آمار اکنون به 764 عدد رسیده است. ما تلاش کردیم با برون سپاری و کاهش نگاه‌های امنیتی به حوزه محیط زیست، مردم را به صرف زمان و سرمایه خود در این حوزه تشویق کنیم و نرخ مشارکت را به عنوان یکی از مهم‌ترین شاخص‌های بهبود، افزایش دهیم. اقدام مهم دیگری که ما مشغول انجام آن هستیم، آموزش محیط بانان است؛ آموزشی که سال‌ها بود متوقف شده بود و محیط‌بانان ما از آموزش‌های لازم در حوزه کنترل خشم، فنون مذاکره و حتی قدرت و فیزیک بدنی مناسب برخوردار نبودند.

همان‌طور که شما نیز اشاره کردید، این اقدام‌ها باوجود مثبت بودن، بدون اصلاحات و حمایت‌های قانونی قادر به موفقیت صد درصدی نخواهند بود. آیا شما در حوزه قانونگذاری نیز مذاکراتی داشته‌اید؟ آیا می‌توان در این خصوص به مجلس فعلی امیدوار بود یا باید منتظر انتخابات آینده ماند؟
ما به افرادی در حوزه قانونگذاری و اجرای قانون نیاز داریم که قاطعیت داشته باشند و حقیقتاً به محیط زیست اهمیت دهند. به طور مشخص یکی از جدی‌ترین درخواست‌های ما ایجاد دادگاه‌های محیط زیستی است تا در آن افرادی را که به جنایت علیه محیط زیست دست می‌زنند مجازات کنیم. در این دادگاه باید قاضی و هیأت منصفه‌ای داشته باشیم که فهم اکولوژیک داشته باشند و قادر باشند قضاوت درستی از عواقب تصمیم‌های غیرکارشناسی که به خسارت‌های غیر قابل جبران به محیط زیست منجر می‌شود، بکنند. اگر ما با درک ضرورت وجود دادگاه‌های روحانیت، مطبوعات، پزشکی و… اقدام به تأسیس آنها کرده‌ایم، باید از تشکیل دادگاه‌های محیط زیست نیز حمایت کنیم. ولی متأسفانه حمایت از سوی مسئولان در این حوزه و سایر برنامه‌ها، بسیار کمرنگ بوده است. حتی زمانی که ما درخواست شماره‌ای 3 رقمی کردیم تا مردم بتوانند تخلفات حوزه محیط زیست را گزارش کنند، با این بهانه که شماره‌های 3 رقمی مخصوص سازمان‌هایی با موضوعات مهم و خطیر هستند مواجه شدیم.

در کشورهای مختلف، اشخاص حقیقی و حقوقی دوستدار محیط زیست، با استفاده از ظرفیت‌هایی نظیر شهرت و محبوبیت به بهبود این حوزه کمک می‌کنند. چقدر امکان بهره‌برداری از این ظرفیت‌ها در کشور ما وجود دارد؟
یکی از دلیل‌هایی که مردم ما رغبت نمی‌کنند فیلم‌ها و مستندهای محیط زیستی را که در کشور ما تولید می‌شوند، تماشا کنند این است که افرادی که پشت دوربین تولید این آثار قرار می‌گیرند، قادر نیستند از این ابزار به‌صورت کاملاً حرفه‌ای و با اضافه کردن عنصر جذابیت استفاده کنند. چرا سریال «سیاره زمین»(مستندی در خصوص کره زمین که در صدر برترین سریال‌های جهان قرار دارد) تا این حد موفق است؟ چون فردی نظیر «دیوید آتن برو» (مستندساز مشهور بریتانیایی) پشت این برنامه قرار دارد. چرا «عباس کیارستمی» و «رخشان بنی اعتماد» و سایر کارگردانان ما نباید فیلم محیط زیستی بسازند؟ بسیاری از افرادی که در کشور ما به عنوان روشنفکر شناخته می‌شوند، در حوزه محیط زیست هیچ کارنامه‌ای ندارند. دشمن ما نادانی است و نادانی نیز حریف قدری است. اگر ما می‌خواهیم به جنگ این دشمن برویم، باید همه نیروهای جامعه وارد این نبرد شوند و از همه ظرفیت‌ها نیز استفاده کنند. می‌خواهم صحبت هایم را با جمله‌ای از «جبران خلیل جبران» تمام کنم. او می‌گوید: «سرمایه واقعی یک ملت، در اندوخته‌های طلا و مخازن نفت و گاز نیست، بلکه در توان یادگیری اوست». این توان همان چیزی است که سرمایه انسانی را می‌سازد و ما نیز باید برای حفظ سرمایه انسانی خود بکوشیم. چرا که ملتی که بتواند از سرمایه مردمی خود استفاده کند، به هر هدفی خواهد رسید.

بر علیه جعل‌کنندگان نام تشکل‌های محیط زیستی!

    ساعت 13:59 دقیقه روز شنبه، 20 دی ماه 1393، خبری بر روی سایت جهان نیوز منتشر شد با این عنوان: «محيط زيست حوزه‌ای علمی است نه احساسی/ به افراطی‌گری در محيط زيست پايان دهيد»؛ خبری که بلافاصله و با اندک زمانی تأخیر، بر روی چند پایگاه اطلاع‌رسانی دیگر هم تکرار شد. در این خبر آمده بود که 50 تشکل محیط زیستی کشور با انتشار نامه‌ای سرگشاده به رییس‌جمهور، از تندروی برخی از سمن‌های محیط زیستی انتقاد کرده و آنهایی را که به نام محیط زیست می‌خواهند چوب لای چرخ توسعه بگذارند را مصداق بارز افراطی‌گری دانسته و از ایشان تبری جوییده‌اند!

یک خبر یا بیانیه جعلی!

این خبر، بلافاصله با ابراز شگفتی، خشم و تأسف محافل محیط زیستی در کشور روبرو شده و البته تا این لحظه، دست‌کم نمایندگان هشت تشکلی که نام‌شان در انتهای این بیانیه منتشر شده، اعلام کرده‌اند که هرگز پای چنین نامه‌ای را امضا نکرده و محتوایش را تأیید نمی‌کنند.
به ویژه ماجرا از آنجا جالب‌تر می‌شود که اندکی قبل‌تر، دقیقاً 50 تشکل محیط زیستی با انتشار بیانیه‌ای خطاب به رییس جمهور، نسبت به احداث سد خرسان 3 و تبعات فاجعه‌بار آن در سطح ملّی هشدار داده بودند؛ اعتراضی که سبب شد از سوی برخی از جریان‌های پرقدرت حامی سدسازی، فشارهای پنهان و آشکاری بر علیه امضاء کنندگان آن بیانیه اعمال شود و حتی کوشیدند تا جریان انتخابات شبکه‌ی سمن‌های محیط زیستی در برخی استان‌های زاگرس‌نشین را با اخلال روبرو کنند.
همان طور که ملاحظه می‌شود، اینک به نظر می‌رسد دست‌هایی درکار است تا اتحاد، نشاط و شور به وجود آمده در بین دوستداران محیط زیست را بر علیه طبیعت‌ستیزانی که می‌خواهند به بهانه‌ی توسعه‌ی ناپایدار، ارزشمندترین زیستگاه‌های راهبردی کشور در زاگرس، جنگل ابر، آشوراده، بحر آسمان، بهرام گور و … را تخریب کنند؛ از بین برده و جدایی و تفرقه در بین آنها ایجاد کنند.
از این رو، نگارنده به عنوان مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست به همکارانم مأموریت داده‌ام تا به بررسی دقیق این ماجرا پرداخته و مشخص کنند که اولاً چند نام دیگر از بین 50 تشکل یاد شده جعلی بوده و دوم اینکه چه فرد یا افرادی در پشت این ماجرا قرار دارند.
درخواستم این است که شما خواننده‌ی عزیز مهار بیابان‌زایی هم اگر اطلاعاتی در این خصوص دارید، برایم ارسال فرمایید تا پیگیری کنم.
[email protected]

فرق معصومه ابتکار با همتایان پیشینش!

رأس ساعت 10 صبح فردا – در بیست و یکمین روز از دی ماه 1393 – قرار است نشستی کم‌سابقه در سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شود. در این نشست، نمایندگانی از تشکل‌های مردم‌نهاد و متخصصانی که نسبت به انعقاد کل یا بندهایی از تفاهم‌نامه‌ی اخیر با سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برای توسعه‌ی گردشگری در جزیره آشوراده مخالف هستند، در تالار اجتماعات معاونت محیط طبیعی گرد خواهند آمد تا به صورت رودررو پاره‌ای از انتقادها و نگرانی‌های خود را با عالی‌ترین مقام حوزه‌ی طبیعی سازمان – آقای دکتر احمدعلی کیخا – مطرح کنند. رخداد فرخنده‌ای که یکی از تفاوت‌های دوران مدیریت معصومه ابتکار را با همتایان پیشینش آشکارا نشان می‌دهد.

    به باور نگارنده، ماجرای آشوراده که بسیاری از آن با عنوان نخستین بحران جدی دوران مدیریت ابتکار در دولت تدبیر و امید یاد می‌کنند که سبب شده تا گروهی از یاران دیروز ایتکار در برابرش صف‌آرایی کنند، می‌تواند به یکی از مهم‌ترین فرازهای ماندگار این دوران جدید بدل شود تا همه دریابند که سهم مردم و نخبگان در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های حوزه‌ی محیط زیست، هرگز با چنین غلظتی پررنگ و قابل احترام در هیچیک از ده دولت پیشین نبوده است؛ الگوی موفقی که می‌تواند یک نمونه‌ی مثالی زدنی از حکمرانی مطلوب هم به شمار آید.

از شغال‌های آشوراده تا خرس‌های کهگیلویه …

    ریشه‌ی نگاه تبعیض‌آمیز به مخلوقات پروردگار از کجا آمده است؟ چرا می‌گوییم: جغد شوم، کفتار پیر، سگ‌صفت، الاغ نفهم، گرگ‌زاده و … و چرا ناگهان و امروز به بهانه‌ی ترک برداشتن بر دیوار رکود اقتصادی و شکستن رشد منفی، بار دیگر هجوم به ارزش‌های محیط زیستی افزایش یافته است؟ در این باره در یادداشتی جداگانه و مفصل خواهم نوشت. اما تا آن زمان و در آستانه ورود هیأتی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی به جنگل ابر برای بررسی ساختن یا نساختن آن جاده‌ی کذایی! پیشینه‌ای مختصر از موضوع را با هم مرور می‌کنیم … ادامه‌ی خواندن

مشاور استاندار امروز ایلام یاد استاندار دیروز فارس را زنده کرد!

    همین اردیبهشت ماه سال گذشته بود که حسین صادق عابدین، آخرین استاندار فارس در دولت دهم، خود را به اتاق بازرگانی شیراز رساند تا در جمع فعالان اقتصادی منطقه، کشف شگفت‌انگیزش را رونمایی کند! اینکه وجود 300 گورخر، مهم‌ترین عامل بیکاری جوانان در نیریز است!! اینک از ایلام خبر می‌رسد که یک مشاور ارشد اقتصادی دیگر هم در دولت تدبیر و امید، اصرار بر وجود چند درخت بلوط را، سبب محروم‌ماندن استان ایلام و عدم توسعه‌یافتگی آن اعلام کرده است! شرح ماجرا را با هم می‌خوانیم … ادامه‌ی خواندن

نشانه‌های مرگ اصفهان!

    جمله‌ی مشهوری از نویسنده کتاب پیروزی فکر نقل شده که مضمونش چنین است: «آنان که از روی فکر کار می‌کنند، در توفان‌های زندگی غرق نمی‌شوند.» به نظرم، فرجام شوم اصفهان امروز می‌تواند مصداق بارزی از درستی این اندیشه باشد …

    هفته‌ی گذشته در جریان برگزاری چهارمین همایش بین‌المللی توسعه پایدار و عمران شهری، به نشانزدهایی اشاره کردم که آشکارا بر مرگ اصفهان دلالت دارد؛ مرگی که اگر می‌خواهیم آن را به عقب اندازیم، باید نشان دهیم که شهامت دست بردن به چاقوی جراحی را داریم! ادامه‌ی خواندن