بایگانی دسته: پژوهش

تمدن 9 هزار ساله‌ي سيلك در كاشان، سندي ارزشمند در مطالعات بيايان‌زايي

    هفته‌ي گذشته به منظور ارزيابي روند پيشرفت طرح ملّي خويش با عنوان: «تهيه‌ي نقشه‌ي حساسيت اراضي به بيابان‌زايي با استفاده از روش اصلاح شده فائو و يونپ در حوضه آبخيز درياچه نمك» مهمان همكاران عزيزم در ايستگاه تحقيقات مناطق خشك شهرستان كاشان بودم. در جريان اين مأموريت، فرصتي دست داد تا از تپه‌هاي 9 هزارساله و باستاني سيلك  (Sialk)‬ كاشان بازديد كرده و به مشاهده‌ي يافته‌هاي ارزشمند باستان‌شناسي در منطقه بپردازيم.

     يك نكته‌ي جالب كه از طرف مسئول و راهنماي كهنسال اين منطقه براي ما عنوان شد، ساخته شدن بناي عظيم زيگورات كاشان با استفاده از 2.5 ميليون قطعه خشت 40 كيلويي بوده است؛ خشت‌هايي كه در آن از كاه و كلش فراواني براي افزايش مقاومت و ايستايي آن استفاده شده است. به ديگر سخن، ساخت چنين بناي عظيمي با اين حجم كم‌نظير از كاه، گواه آباداني و رونق بسيار زياد كشت و كار و زراعت در 9 هزار سال پيش دارد؛ رونق و آبادي و سرسبزي‌اي كه ديگر از آن خبري نيست!

     و در عوض اين، ناهمواري‌هاي مواج ريگ‌بلند است كه سكونتگاه‌هاي انساني را به مبارزه مي‌طلبد. افزون بر آن، سطح ايستابي سفره‌هاي آب زيرزميني منطقه نيز به شدت كاهش يافته است. اين در حالي است كه بر بنياد يافته‌هاي ديرين‌شناسان به سرپرستي دكتر كريشمن فرانسوي، دست‌كم دو رودخانه‌ي پرآب و دايمي از نزديكي سيلك عبور مي‌كرده است! شناسه‌هايي كه نشان مي‌دهند روند اُفت كارايي سرزمين مادري در طول 10 هزار سال گذشته چگونه بوده است.

خوانندگان گرامي مهاربيابان‌زايي، پيش‌تر از تجربه‌ي مشابه افلاطون در همين تارنما آگاه شده‌اند؛ تجربه‌اي كه با افزايش غناي مطالعات ديرين‌شناسي و هم‌افزايي دانش‌هاي بين‌رشته‌اي مي‌توان بر كيفيت و بهره‌مندي آن در زيست محيط وطن نيز افزود.

    اما چند حاشيه:
1- تماشاي يكي از كهن‌ترين گردن‌آويزهاي شناخته شده در جهان در موزه‌ي سيلك، حقيقتاً دريافت نابي را منتقل مي‌كند؛ دريافتي كه نشان مي‌دهد: زنان ايراني – دست‌كم در 5 هزار سال پيش هم – براي افزايش جذابيت‌هاي ديداري خويش از زيورآلات استفاده مي‌كرده‌اند!
2- مسئول منطقه به ما گفت كه تا سال 1378، اين تپه‌ها فاقد هر نوع مراقبت و مديريتي بوده‌اند؛ در حالي كه بيش از 70 سال از نخستين‌كاوش‌هاي باستان‌شناسي در اين منطقه مي‌گذرد (دربيست و چهارم شهريور سال 1310 تپه‌هاي سيلك كاشان در سياهه‌ي آثار ملّي ايران با شماره 38 به ثبت رسيده است). در حقيقت، تا همين چند سال پيش، تپه‌هاي سيلك جولانگاه موتورسواران و معتادان مواد مخدر بوده، به شكلي كه در هنگام ساماندهي مجموعه‌ي حاضر و پاكسازي آن، بيش از 2500 سرنگ آلوده در منطقه كشف و منهدم شده است!
3- متأسفانه هنوز هم ميزان مديريت و كيفيت سرمايه‌گذاري براي حراست از اين مجموعه‌ي بي‌نظير، كافي نيست و به نظر مي‌رسد براي جلوگيري از آسيب بيشتر اين سازه‌ي عظيم خشت و گل از گزند فرآيندهاي طبيعي، بايد هر چه زودتر آن را مسقف كرد.

4- كشف يك شمايل از دو گاو كه كره زمين را نگه داشته‌اند، يكي ديگر از نكات عجيب و حيرت‌انگيز كيفيت و غناي تمدن ايران باستان را در سرزمين مادري نشان مي‌دهد.

راه‌اندازي پايگاه ملّي مديريت خشكسالي كشاورزي

خطرات خشكسالي را مي‌شود با مديريت به كمينه رساند.


سرانجام، در راستاي برنامه‌ي راهبردي خشكسالي و به همت دكتر بهرام ثقفيان و همكاران سختكوش‌شان در مركز تحقيقات حفاظت خاك و آبخيزداري، پايگاه ملّي مديريت خشكسالي كشاورزي كشور، راه‌اندازي شد.

 

دكتر بهرام ثقفيان

      در مورد ضرورت راه‌اندازي اين پايگاه ارزشمند، در تارنماي مركز مي‌خوانيم: «پايگاه مديريت خشكسالي مي‌تواند با پايش خشكسالي، احتمال وقوع اين پديده را پيش‌بيني و با هشدار به هنگام و ارايه‌ي برنامه‌هاي مديريتي مناسب از خسارت‌هاي آن به نحو چشمگيري بكاهد. اين پايگاه با پايش نمايه‌هاي مختلف خشكسالي و ديگر عوامل، امكان وقوع دوره‌هاي خشك و شدت‌هاي احتمالي آنها را به برنامه‌ريزان اطلاع مي‌دهد. از آنجايي كه فعاليت‌هاي مختلف كشاورزي و صنايع وابسته به آن، نخستين بخش‌هايي هستند كه تحت تأثير پديده‌ي خشكسالي قرار مي‌گيرند، پايگاه ملّي مديريت خشکسالی كشاورزي (National Center for Agricultural Drought Management) در مركز تحقيقات حفاظت خاك و آبخيزداري ايجاد شده است تا از طريق پایش، پیش‌بینی و مديريت ريسك خشکسالی كشاورزي، آمادگي رويارويي با اين پديده و تهيه و اجراي بهنگام برنامه‌هاي مناسب براي كاهش خسارت‌هاي خشكسالي را فراهم آورد.»
اميد كه اين پايگاه بتواند به وظايفي كه قولش را داده عمل كند و با تغيير مديريت‌ها از شتاب كارايي و راندمان سودمندي‌اش كاسته نگردد.

اين حق ما نيست!

بزرگترين پهنه دريافت انرژي خورشيد در نزديكي نوادا

     ديروز خبري را بر روي درگاه برخي رسانه‌هاي مجازي ديدم كه سخت حيرت‌آور، بسيار تأسف‌بار و شديداً نااميدكننده بود! اينكه : چرا بايد سازمان حفاظت محيط زيست، بر سر راه توسعه انرژي‏هاي نو در كشور مانع تراشي كند؟! 
     مگر نه اين است كه اين سازمان، مطابق قانون بايد ضامن و پاسدار اجراي درست اصل 50 قانون اساسي ايران باشد؟ مگر نه اين است كه ترويج و كاربست بيشتر انرژي‌هاي نو مي‌تواند به كاهش آلودگي هوا، خاك و آب ناشي از مصرف بي رويه سوخت‌هاي فسيلي منجر شود؟ و مگر نه اين است كه يكي از اهرم‌هاي جدي كاهنده‌ي انتشار گازهاي گلخانه‌ا‌‌ي، همانا كمك به تغيير الگوي مصرف انرژي و غلبه‌ي رويكرد استحصال و بهره‌وري از انرژي خورشيدي، بادي، زمين گرمايي و … به جاي سوخت‌هاي نفتي و چوبي است؟!

 

سبزترين ساختمان جهان در نيوكاسل

     پس اين همه كارشكني و سنگ‌اندازي براي چيست؟ چرا نبايد سازمان حفاظت محيط زيست، خود پيشگام سرمايه‌گذاري و توليد انرژي‌هاي سبز باشد؟ و چرا بايد اين سازمان به جاي دادن مشوق‌هاي اقتصادي و تسهيل سرمايه‌گذاري در اين حوزه، عملاً كارها را هم متوقف كرده و آن اندك سرمايه‌گذاران علاقه‌مند را نيز نااميد سازد. آن هم به بهانه‌ي شرم‌آور «عدم وجود قانون در این خصوص و نیز عدم آشنایی با مقوله‌ي انرژي‌هاي نو»!

باور كنيد اين حق ما نيست!

     اين حق ما نيست كه در كشوري زندگي كنيم كه داراي چنين مواهب استثنايي در حوزه انرژي‌هاي نو باشد و آنگاه به جاي تسهيل سرمايه‌گذاري در اين حوزه، فرصت‌ها را به بدترين شيوه‌ي ممكن بسوزانيم و بر طبل حركت‌هاي لاك‌پشتي بكوبيم.
    اين حق ما نيست كه داوطلبين سرمايه‌گذاري در اين بخش را از خود رانده و آنها را به سوي حوزه‌هايي برانيم كه به جز تقويت فرهنگ دلالي، سودي دربرنخواهد داشت.

     كافي است بدانيم:
     – توان قابل استحصال انرژي بادي در ايران – دست كم – 15 هزار مگاوات است؛ چرا بايد فقط يك درصد از اين توان مورد استحصال قرار گرفته باشد؟! اين حق ما نيست!
     – وقتي فقط 3 دهم درصد از انرژي دريافتي صحراي آفريقا مي‌تواند كل نياز انرژي قاره اروپا را تأمين كند و از همين رو، اتحاديه اروپا با يك دورخيز 50 ميليارد يورويي كوشيده است تا اين توان بالقوه را هر چه سريع‌تر بالفعل سازد؛ چرا ما از استحصال انرژي دريافتي كشور در حد يك درصد خاك ايران هم غفلت كرده‌ايم؟ مگر نه اين است كه ايران بعد از آفريقا و عربستان، داراي بالاترين مزيت در حوزه انرژي تابشي خورشيد است؟ پس چرا بايد همچنان كابوس خاموشي در تابستان و قطع گاز در زمستان، ايرانيان را بيازارد؟ اين حق ما نيست!
     – به گزارش Financial Times  ، تنها در آمريكا، حجم سرمايه‌گذاري در بخش انرژي خورشيدي از 20 ميليارد دلار در سال 2007 به 90 ميليارد دلار تا سال 2010 افزايش خواهد يافت و ميزان مصرف سيليكون (ماده اوليه پانل‌هاي خورشيدي) از 40 هزار تن در سال 2007 به 120 هزار تن در سال 2010 و 400 هزار تن در سال 2015 مي‌رسد. به نحوي كه دست كم 69 درصد نيازهاي برق آمريكا – با همين شرايط موجود و حتا عدم تصويب طرح ال گور- تا سال 2050 از انرژي خورشيدي تأمين خواهد شد. پس چگونه است كه اغلب مديران ما هنوز در خواب خرگوشي به سربرده و بر روند توسعه لاك‌پشتي انرژي نو، شوكي معني‌دار وارد نساخته و تحركي جدي نمي‌آفرينند؟ اين حق ما نيست كه كماكان در سوگ فرصت‌سوزي‌هاي پرشمار وطن ناله سردهيم!

اين همه تفاوت در سرعت تجهيز به پانلهاي خورشيدي در اين سو و آن سوي آب براي چيست؟!

     اين‌ها را گفتم تا هشدار دهم: اگر مي‌خواهيم پيش از آنكه صحراي آريزونا يا سن خوزه كاليفرنيا، يا بيابان ساحل در شمال آفريقا يا رب الخالي در عربستان سعودي، جاي خليج فارس را به عنوان گرانيگاه تبادل انرژي جهان گرفته، اقدامي عاجل و مؤثر صورت داده و از بهاي گران نفت، بيشترين سود ممكن را ببريم؛ بايد قدر فرصت‌ها را بدانيم و بخشي قابل توجه از درآمدهاي نفني را به سوي سرمايه‌گذاري و پژوهش در بخش انرژي‌هاي سبز هدايت كنيم.
    اين حق ماست كه از درآمد سرانه‌اي بيش از 20 هزار دلار در سال برخوردار باشيم؛ وقتي در كشوري زندگي مي‌كنيم كه هر هكتار از خاكش، 22 برابر ميانگين ارزش هر هكتار از خاك كره زمين، قيمت دارد؛ وقتي در سرزميني زيست مي‌كنيم كه صاحب بيشترين مواهب و منابع انرژي در حوزه سوخت‌هاي فسيلي و سبز است و وقتي در مملكتي حضور داريم كه از نظر نسبت جمعيت جوان و تحصيلكرده، در منطقه سرآمد است.

    مؤخره:
    هم‌اكنون در منطقه آزاد تجاري سيرجان به سر مي برم و گفتگوي مفيدي با آقاي مهندس محمّد آبياري، مديرعامل كارخانه روغن نباتي FRICO – در مورد استعداد بالاي منطقه سيرجان در استحصال انرژي خورشيدي – داشتم و از او پرسيدم: چرا نمي‌كوشد تا دست‌كم بخشي از نياز انرژي كارخانه معظم خويش را از طريق سلول‌هاي فتوولتائيك و نصب پانل‌هاي خورشيدي تأمين كند؟ بخصوص آنكه هم‌اكنون نيز بيش از 500 ميليون تومان در سال بايد براي هزينه‌هاي برق كارخانه پرداخت كند (آن هم در شرايطي كه قيمت برق با تخفيف در مناطق آزاد تجاري محاسبه مي‌شود).
    اين مدير جوان و موفق، به شدت از اين موضوع استقبال كرد و گفت: نهايت تلاشش را خواهد كرد تا از اين مزيت ارزشمند در كارخانه متبوعش بهره‌مند شود. به ويژه آنكه ظاهراً كارخانه FRICO در شمار كارخانه‌هاي سبز كشور رده‌بندي مي‌شود؛ كارخانه‌هايي كه بيشترين هماهنگي را با طبيعت در دستور خود قرار داده‌اند. بعدازظهر ديروز – 9 مرداد 87 – موضوع را تلفني با پيمان كنعان، مدير دفتر انرژي خورشيدي سانا در ميان نهاده و ايشان نيز قول هرگونه همراهي و مساعدت وزارت متبوع خويش را در اين خصوص اعلام داشتند.
     بسيار اميدوارم كه مسئولين سازمان حفاظت محيط زيست و همچنين بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران نيز، با عنايت به اهميت موضوع، نهايت تلاش خود را براي ساده‌تر و كوتاه‌تر كردن موانع قانوني و بروكراتيك حاكم بر سرمايه‌گذاري در اين حوزه مصروف دارند. وزارت صنايع و معادن نيز مي‌تواند با كمك وزارت بازرگاني و اقتصاد و امور دارايي كشور، به عنوان يك حركت پيشگام فرهنگي، تسهيلات لازم را براي مناطق آزاد تجاري كشور در اين حوزه اختصاص دهند؛ مناطقي كه با توجه به وجود معافيت‌هاي بازرگاني، مي‌توانند به مراتب با قيمتي ارزان‌تر از مواهب انرژي خورشيدي بهره‌مند شوند.

     و اين، كمترين حق ماست …

دانشگاه كويرشناسي در آرادان!

 روز گذشته دريافتم كه گويا يكي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، با توجه به سهم گسترده و قابل توجه عرصه‌هاي كويري و بياباني كشور و استعدادهاي نهفته در آن، به رييس جمهور پيشنهاد داده تا نسبت به ساخت و راه‌اندازي دانشگاه كويرشناسي در آرادان – زادگاه رييس جمهور –  دستور مساعد صادر فرمايند!
اميدوارم كه نيت‌ها همه خير باشد … امّا برادر محترم پيشنهاد دهنده! آيا مي‌دانيد مركز همزيستي با كوير يا همان مركز تحقيقات كويري و بياباني دانشگاه تهران با بيش از 40 سال پيشينه، هم‌اكنون از كمبود شديد پول و نيروي انساني متخصص در حوزه‌هاي گوناگون مرتبط با بيابان و بيابان‌زايي رنج مي‌برد؟!

گز زارها و تاغ‌زارهاي خشكيده در پايين دست خر رود - استان قزوين - در اثر برداشت بي رويه آب از سفره هاي آب زيرزميني - نمودي آشكار از بيابان زايي - تابستان ۱۳۸۶


آيا مي‌دانيد بخش پژوهشي بيابان در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور، يعني اصلي‌ترين نهاد متولي پژوهش در اين حوزه با كمبودي بي‌سابقه از نظر بودجه تحقيقاتي مواجه است و افزون بر آن، تعداد اعضاي هيأت علمي اين بخش به انگشتان دو دست هم نمي‌رسد؟! آن هم بخشي كه ظاهراً بايد مشكلات 89 درصد خاك كشور را حل كند.
بياييم با خود صادق باشيم … بس است ديگر دوران شعار و تظاهر و خودشيريني … بياييم به آباداني و اقتدار واقعي ايران بيانديشيم و بكوشيم – اگر راست مي‌گوييم – تعهدات خود را در پيمان ملّي مقابله با بيابان‌زايي به انجام رسانده و در كاهش نرخ بيابان‌زايي قدمي مؤثر برداريم.

اطلاعات زايد، زباله‌هاي زندگي نو!

موضوعي كه اغلب علم‌اندوزان، پژوهشگران و دانشجويان در حوزه‌هاي گوناگون دانش، از جمله در حوزه محيط ‌زيست و منابع طبيعي از آن رنج برده و استرس‌هاي شغلي را دامن مي‌زند؛ مواجهه‌ روزانه با حجم عظيمي از اطلاعات طبقه‌بندي نشده و نامنسجم است.
    این اطلاعات كه به اشكال گوناگون در اختيار كاربر و فراگير قرار مي‌گيرد و بيشتر از آن كه اين دانستگي، مشكلي از او بگشايد و بدين‌ترتيب به پايداري سرزمين مادري كمك كرده و شاخص‌هاي كيفيت زندگي زيستمندان ارزشمند اين بوم و بر مقدس را ارتقا دهد، او را بيش از پيش با اين پيام گمراه‌كننده همراه مي‌سازد كه: «ناتوان است و از ناداني رنج مي‌برد!»
    چنين است كه در اين مجال از منظري ديگر، به بحراني اشاره مي‌شود كه يكي از ويژگي‌هاي منحصر به فرد هزاره‌ سوّم و زيستن در جهان ديجيتال به شمار مي‌آيد؛ بحراني به نام «زباله‌هاي اطلاعاتي»!

    حجم اطلاعات دريافتي هر روز و با شتابي بي‌مانند در حال افزايش است؛ به نحوي كه ديگر نمي‌توان از گرفتن اطلاعات در همه جا و هر موقعيتي به‌عنوان يك موهبت و امتياز ياد كرد! معضلي كه بسياري از فراگيران در نهادهاي علمي، ‌پژوهشي و آموزشي كشور و نيز اغلب كاربران اينترنت نيز با آن دست به گريبان هستند؛ اما چرا؟!

    حقيقتي كه آشكار مي‌نمايد و همواره از آن به‌عنوان يكي از عوامل كاهنده‌ درجه‌ موفقيت سياست‌ها و برنامه‌هاي اتخاذ شده در مسير دستيابي به توسعه‌ اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي پايدار ياد شده است، نبودن نظامي منسجم براي دست يافتن به آخرين اطلاعات فني و علمي در مقياسي ملّی است؛ نقصاني كه نه تنها از كارايي پژوهش‌ها مي‌كاهد، كه هدررفت سرمايه و کارِ نيروي انساني را نيز در پي خواهد داشت.

     امّا نكته‌ مهم‌تری كه اغلب مورد غفلت قرار می‌گيرد، تأكيد بر اين حقيقت است كه بهره‌گيري از نوين‌ترين و كاراترين سامانه‌هاي پخش اطلاعات زماني كارساز و مؤثر خواهد بود كه اولاً بين کاردانی واقعی و عرضه‌ سيل‌آسای اطلاعات علمی و فنی پراکنده، تفاوت قائل شده باشيم و ثانياً اين سامانه از تغذيه‌ مطلوبي نيز برخوردار باشد؛ به سخني ديگر، به موازات آنكه با بهبود سامانه اطلاع‌رساني و بهره‌گيری از جديدترين نرم‌افزارها و فناوري‌های روز، امکان دستيابی ساده، ارزان و سريع به اطلاعات را فراهم می‌سازيم، مي‌بايست در انديشه‌ ارزيابي، پايش و بهبود نظام پژوهشي و توليد اطلاعات هم باشيم، چرا که بهبود کيفيت در فرايند انتقال اطلاعات زمانی کارساز و ثمربخش خواهد بود که ابتدا ديگر بسترهای لازم برای توليد اطلاعات را تدارک ديده باشيم.

    بنابراين به‌نظر مي‌رسد جهان كنوني بيشتر از آنکه هنوز در عطشِ گرفتن اطلاعات باشد، در پي انديشيدن به تمهيدات و سازوكارهايي است كه يكباره در برابر هجوم اطلاعات رنگارنگ و حجيم غرق نشود. مطابق برآورد شركت‌اي بي‌‌ام، درست است كه حجم داده‌هاي جهان در كمتر از 18 ماه دو برابر مي‌شود، ولي از اين حجم عظيم، تنها 15 درصد سازمان‌يافته بوده و مي‌تواند مورد استفاده قرار ‌گيرد. در همين راستا، سازمان همكاري و توسعه‌ اقتصادي (OECD) هم معتقد است: اطلاعات و دانايي بسيار فراوان شده، امّا آنچه كمياب مي‌نمايد، ظرفيت استفاده از آنها به صورتي معني‌دار است.

    در عصري كه معروف به عصر انفجار اطلاعات و جهان شبكه‌اي است، تنها كشورهايي مي‌توانند از اين اطلاعات بهره‌برداري كنند كه پيش‌تر از توان علمي و اقتصادي بالايي برخوردار شده‌اند. به‌عنوان مثال در مورد استفاده از خدمات اينترنتي – تا سال‌هاي آغازين هزاره‌ سوّم – آمريكا با 5/51 درصد بهره‌گيري در صدر قرار دارد، اتحاديه‌ اروپا با 23 درصد، كانادا 1/6 درصد و ژاپن 2/5 درصد، پس از آن قرار دارند و ميزان بهره‌گيری بقيه‌ کشورهای جهان با نزديک به 80 درصدِ نفوس انسانی، تنها 2/14درصد است. برپايه‌ چنين دريافتي است كه جايگاه و ارزش واقعي فناوري اطلاعات و ارتباطات در كشورهاي مختلف، متفاوت شده است.

    درواقع، اين تسهيلات هنگامي به كاهش محدوديت‌هاي فيزيكي و هزينه‌هاي گردآوري و انتشار دانايي كمك مي‌كند كه ابتدا ظرفيت استفاده از اطلاعات به صورتي سازمان‌يافته در جامعه يا سازمان مورد نظر تعريف شده باشد.

    خوشبختانه در ايران نيز، اخيراً تحركاتي را مي‌توان مشاهده كرد كه از آن جمله بايد به برگزاري هم‌انديشي‌هايي با عنوان «فرهنگ و فناوری اطلاعات» اشاره كرد كه در آن سرآمدگان و نخبگان اطلاعاتي كشور به تبادل نظر و هم‌افزايي پيرامون وضعيت توليد و انتشار اطلاعات در ايران پرداخته و ناسازه‌ها را به چالش مي‌كشند.

    به قول فرشاد مؤمنی: «ما در مديريت اطلاعات و توليد اطلاعات بسيار ضعيف هستيم و در مبادله اين اطلاعات نيز مشکل داريم، اصلاً نمي‌دانيم چه اطلاعاتي براي چه سازماني مفيد است، در واقع ما با انبوه اطلاعات بيهوده مواجه هستيم که ابداً به کار نمي‌آيند و فقط فضاي اطلاعاتي را پر مي‌کنند.»

    به ديگر سخن، چاره‌اي نداريم جز آنكه سامانه‌ تشخيص و دفع زباله را در حوزه‌ اطلاع‌رساني نيز فعال كرده و آن را به مرز هوشمندي و هدفمندي قابل قبول نزديك‌سازيم. بديهي است اين اطلاعات در حوزه محيط زيست، نقش تعيين كننده‌اي در پيشبرد برنامه دارد.

بنیاد آینده نگری ایران

مهماني از جزيره گوام در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع

دكتر شهرام خسروپناه در تالار اجتماعات موسسه - ۲۴ تير ۸۷محل كار دكتر خسروپناه و اطلاعات مربوط به آن

     همان طور كه پيش‌تر هم اعلام شده بود، دوشنبه گذشته – 24 تيرماه 1387- آقاي دكتر شهرام خسروپناه، پژوهشگر مؤسسه تحقيقات محيط زيست و آب دانشگاه گوام، مهمان ما در باغ گياه‌شناسي ملّي ايران بودند و به ارايه‌ي پژوهش‌هاي خويش در مورد «مدل پتانسيل فرسايش خاك در حوزه‌هاي آبخيز» پرداختند.

حاضران در سخنراني دكتر خسروپناهimgp۶۰۶۹.JPGimgp۶۰۷۲.jpg


      نكته‌ي جالب در مورد جزيره گوام كه خسروپناه به آن اشاره كردند، پذيرش 3 ميليون گردشگر و درآمد 10 ميليارد دلاري حاصل از آن در سال بود! آن هم جزيره‌اي كه فقط 541 كيلومتر مربع وسعت دارد (اندكي بيش از يك سوّم جزيره قشم كه 1491 كيلومتر مربع وسعت دارد). به ديگر سخن، ميزان گردشگر در اين جزيره‌ي كوچك ده‌ها برابر كشور پهناوري چون ايران است كه هنوز حتا نمي‌تواند ادعا كند كه 500 هزار گردشگر واقعي را در سال پذيراست! آن هم كشوري كه در شمار شش مملكت نخست جهان از منظر جاذبه‌هاي گردشگري است.

قبل از ريزش بارانيكماه بعد - بعد از ريزش باران - گل آلودگي ساحل گوام كاملاً آشكار است

مشكل فرسايش خاك در گوام بسيار جدي است، جزيره اي كه 2500 ميلي متر ميانگين بارندگي سالانه آن است

جزيره قشم با نزديك به سه برابر وسعت گوام … اما …نقشه جزيره گوام با ۵۴۱ كيلومتر مربع وسعت و ۱۵۲ هزار نفر جمعيت


     به هر حال، دوستاني كه درصدد تكميل تحصيلات خود هستند، مي‌توانند با دكتر خسروپناه در تماس باشند، چرا كه ظاهراً در گوام – اين جزيره‌ي كوچ متعلق به آمريكا – پول فراواني براي تحقيق وجود دارد و دربه در به دنبال محققش مي‌گردند!

     

نحوه‌ي محاسبه قيمت پروژه براي مهار فرسايش خاك در هر يك از حوضه هاي آبخيز گوام

براي آشنايي بيشتر با دكتر خسروپناه اينجا را جستجو كنيد.

بياييم به ثبت روزي غرورآفرين در تقويم‌هاي رسمي كشور بيانديشيم

آلودگي چيست؟ چند نوع آلودگي داريم؟ كداميك خطرناك‌ترند؟ مهمترين عامل آلودگي ريشه در فشارهاي انساني دارد، يا واقعيتي طبيعي است؟ چرا بشر به سوي كاربست راديواكتيو رفت؟ آيا نيازي معقول براي پاسخگويي به كمبود كارمايه (انرژي) او را به سمت ساخت نيروگاه اتمي كشاند يا ميل به قدرت‌طلبي و آزمندي؟
دريافت‌هاي مورد اشاره در شمار مهمترين پرسش‌هايي است كه بارها شنيده يا در ذهن خود مرور كرده‌ايم؛ پرسش‌هايي كه كوشيده‌ام در اين مجال بيشتر به آنها نزديك شوم.
شايد بتوان متهم شماره‌ي يك در بروز بحران آلودگي در جهان معاصر را روند شتابان و مهارناپذير مصرف كارمايه (انرژي) دانست. كافي است بدانيم بر بنياد ستاده‌هاي پژوهشي بدست آمده، نوع بشر از ابتداي خلقت تا سال 1852 ميلادي همان قدر كارمايه مصرف كرده (12 هزار تريليون كيلو وات ساعت) كه در طول يكصد سال پس از آن به مصرف رسانده است! امّا نگران‌كنند‌تر آن است كه پيش‌بيني مي‌شود در فاصله‌ي يكصد سال بعدي – كه اينك 56 سال از آن را نيز طي كرده‌ايم، مصرف انرژي بشر با يك‌هزار درصد رشد به 120 هزار تريليون كيلو وات ساعت برسد.

نيروگاه اتمي بوشهرنيروگاه اتمي بوشهر - زمستان ۱۳۸۵تاسيسات نيروگاه اتمي بوشهر


چنين است كه نيازهاي روزافزون بشر، او را واداشت تا به سوي شناخت و مهار جنبه‌هاي ديگري از كارمايه از جمله انرژي هسته‌اي سوق يابد.
و بدين‌ترتيب، آلودگي راديواكتيو هم توانست، يكي از انواع شش‌گانه‌ي عمده‌ي آلودگي (Pollution) به شمار رود كه توسط بشر بر يگانه زيستگاه قابل سكونتش تحميل شده و مي‌شود. در حقيقت پس از آلودگي هوا (ناشي از گازهاي منتشرشده از سوخت خودروها، كارخانه‌ها و نيز آلودگي‌هاي ناشي از حضور ذرات زنده “Micro Organisms” يا غير زنده “Particles” و ميكروسكوپي موجود در هواي محيط (1) …)، آلودگي آب و خاك (پساب‌ها و آب‌هاي آلوده مصرفي كارخانجات و زباله‌هاي تجزيه‌ناپذير و ناسازگار با طبيعت، آلودگي‌هاي شيميايي حاصل از فاضلاب‌هاي صنعتي، آلودگي‌هاي آب‌ها در اثر نشت مواد نفتي و شيميايي، آلودگي‌هاي عفوني و ميكروبي و …)، آلودگي تكنوژنيك (ناشي از هرگونه عمليات سازه‌اي كه به ويراني و تغيير چشم‌اندازهاي طبيعي و دگرگوني محيط زيست مي‌انجامد)، آلودگي صوتي و آلودگي نوري، بايد خطرات ناشي از انتشار مواد راديواكتيو را ششمين و شايد مهمترين نوع آلودگي دانست كه تمامي زيستمندان عالم را به فنا تهديد مي‌كند. تشعشعات اتمي (پرتوهاي يون‌زا) و فضولات كارخانه‌هايي كه از كارمايه‌ (انرژي) هسته‌اي استفاده مي‌كنند، مانند نيروگاه‌هاي برق اتمي، در شمار مهمترين مصداق‌هاي آلودگي راديواكتيو به شمار مي‌آيند كه البته بايد به آنها حوادثي چون انفجار در كارخانه‌هايي مانند تري‌مايل آيلند در آمريكا يا چرنوبيل در روسيه و يا آزمايش‌هاي نظامي و جنگ‌هاي هسته‌اي در صربستان، خليج فارس و ژاپن را هم اضافه كرد.

كاش مي‌شد روزي هم به سوي نيروگاه‌هاي خورشيدي در كشورمان اينگونه برانيم!

يادمان باشد كه قدرت تخريبي نيم كيلوگرم اورانيوم غني شده به كار رفته در يك بمب هسته‌اي برابر با چندين ميليون گالن بنزين است. نيم كيلوگرم اورانيوم غني شده، اندازه‌اي معادل يك توپ تنيس دارد. در حالي كه يك ميليون گالن بنزين در مكعبي كه هر ضلع آن 17 متر (ارتفاع يك ساختمان 5 طبقه) است، جا مي‌گيرد!
البته نبايد انكار كرد كه كاربست منطقي انرژي هسته‌اي، به مراتب اثرات كمتري در تشديد روند جهان‌گرمايي و انتشار گازهاي گلخانه‌ايي دارد. به نحوي كه طبق آمار‌هاي موجود، در حال حاضر نيروگاه‌هاي هسته‌اي جهان با ظرفيت نصب شده فعلي، توانسته‌اند سالانه از انتشار حدود 8 درصد از گاز دي اكسيد كربن در فضا جلوگيري كنند كه در اين راستا تقريباً مشابه نقش نيروگاه‌هاي آبي عمل كرده‌اند. بخصوص اگر فراموش نكنيم كه نيروگاه‌هاي گازي نيز هرچند نصف نيروگاه‌هاي ذغالي دي اكسيد كربن توليد مي‌كنند، ولي در عين حال متان كه يك اثر گرم‌كننده قوي و جهاني ( بي 20 تا ۶۰ برابر دي اكسيد كربن) دارد، در هوا منتشر مي‌سازند. يعني با ترويج و جايگزيني استفاده از سوخت گازي هيچ كاهشي در گرم شدن جهان حاصل نخواهد شد.
بنابراين، تا هنگامي كه بتوان از روش‌هايي كاربردي و ارزان قيمت براي مهار كارمايه‌هاي پايان‌ناپذير خورشيدي، بادي، زمين‌گرمايي، جزر و مد و … بهره برد، ظاهراً چاره‌اي نيست يا نبوده جز آنكه بشر مهار انرژي هسته‌اي و استفاده‌ي صلح‌آميز از اين ماده‌ي طبيعي را نيز در دستور كار قرار دهد، هرچند مي‌پذيريم ريسك آلودگي آن و خطرات ناشي از اشتباه انساني در مورد نيروگاه‌هاي هسته‌اي و مواد راديو‌اكتيو، اثراتي به مراتب مرگبارتر و ماناتر بر كره زمين و زيستمندانش باقي خواهد نهاد.
از همين رو، چنانچه دولت‌هاي جهان عميقاً بر روي اين آموزه باور دارند كه به دنبال زيستن در دنيايي بري از هر نوع سلاح كشتار جمعي بوده و صلح را در هر زمان و مكان بر جنگ ترجيح مي‌دهند، آنگاه بايد عملاً نشان دهند كه حاضرند براي پايداري و مانايي صلح هزينه‌ي بيشتري مصروف دارند تا كوبيدن بر طبل جنگ.
و يكي از بارزترين اين شناسه‌ها، حركت به سوي سرمايه‌گذاري و پژوهش در حوزه‌ي استحصال انرژي‌هاي نو است؛ كارمايه‌هايي كه هرگز به پايان نمي‌رسند و با مهار آنها، هرگز خطري متوجه حيات نخواهد شد و كابوس آلودگي در محيط زيست، به شيوه‌اي معني‌دار به كمينه خواهد رسيد.
اميد كه نسل امروز بتواند آنقدر عمر كند تا عملاً نشانه‌هاي آشكار اين اراده‌ي سبز و صلح‌آميز را در همه‌ي كشورهاي همه‌ي قاره‌هاي جهان ببيند؛ نشانه‌هايي كه هم‌اكنون جمهوري فدرال آلمان پيشگامي‌اش را برعهده گرفته و با توليد حدود
90 ميليارد كيلووات ساعت برق از انرژي‌هاي نو، نشان داده است كه بيشتر از هر كشوري به سلامت كره‌ي زمين و تمامي زيستمندانش مي‌انديشد (2).

نخستين كوشش‌ها در منطقه حفاظت شده بمو - استان فارسپيمان كنعان، مدير دفتر انرژي خورشيدي سانا در هنگام تست نيروگاه خورشيدي شيراز - زمستان ۱۳۸۶نخستين كوشش‌ها در رويشگاه جنگلي مازندران - ساري


پس بياييم با هم به جشني فكر كنيم كه در تقويم‌هاي رسمي كشور درج شده است؛ جشني به پاس توانمندي ايرانيان در مهار انرژي خورشيدي؛ بياييم به خبر خوش خورشيدي بيانديشيم و در روز انرژي خورشيدي به همه‌ي مردمان گيتي بباورانيم كه ايراني مي‌تواند بهترين دوست و حامي محيط‌زيست جهاني باشد.
يادمان باشد، سهم بزرگي از پهنه‌ي پهناور اين آب و خاك مقدس، اين توان را دارد تا از هر متر مربع‌اش تا 5/5 كيلووات ساعت انرژي به ايرانيان هديه كند، اين موهبت را دست‌كم نگيريم و براي عملي كردن اين آرزو، دست محمود آرمودلي، پيمان كنعان و ديگر ياران سختكوش‌شان را در سازمان انرژي‌هاي نو (سانا) بگيريم و تنهايشان نگذاريم.
                                               انشاالله 
 (1) گفتني آنكه امروزه بسياري از محصولات و خدماتي كه در طول زندگي مورد استفاده قرار مي‌دهيم، به نوعي تحت‌الشعاع اين ذراتي هستند كه حتا نمي‌توانيم به طور عادي آنها را مشاهده كنيم. محصولاتي چون رايانه‌هاي شخصي، وسايل صوتي تصويري خانگي، تجهيزات پزشكي، انواع داروها ، دوربين‌هاي ديجيتال، خدمات بيمارستاني و آزمايشگاهي و … از مواردي هستند كه حضور اين ذرات، روي كيفيت و موفقيت آنها تأثير بسيار مهمي خواهد داشت. تلاش براي كنترل اين نوع آلودگي‌ها، در طول سال‌ها تحقيق، مطالعه و تجربه، منجر به بوجود آمدن علم و صنعتي جديد به نام اتاق‌هاي تميز شده است.

(2) افزایش تولید و مصرف انرژهای‌تجدیدپذیر در سال ۲۰۰۷  میلادی در آلمان، تولید دی‌اکسیدکربن را ۱۴ میلیون تن دیگر کاهش داده است. این مقدار معادل دی‌اکسیدکربنی است که پنج میلیون اتومبیل در سال تولید می‌کنند.
 

فاجعه در جنگل‌هاي ماسال!

     دوست و همكار عزيزم، سيدجعفر سيد اخلاقي، امروز تصاويري از رويشگاه‌هاي جنگلي ماسال در غرب استان گيلان را به من نشان داد كه خود، هفته‌ي گذشته از منطقه برداشت كرده بود. آنچه مي‌ديدم، حقيقتاً باورنكردني و غم‌بار بود، بيش از 50 درصد از درختان با تنه‌هايي كاملاً برهنه و خشك خودنمايي مي‌كردند و روند برهنگي به صورتي شتابان در حال گسترش بود.

پروانه سفيد درختان - منطقه ماسال - عكسها از سيد جعفر سيد اخلاقيsh۱۰۸۱۴۱-۲.jpgsh۱۰۸۱۴۷-۲.jpg


     نخست گمان كردم كه شايد بحران خشكسالي سبب بروز چنين خسارتي به يكي از ارزشمندترين بخش‌هاي جنگلي كشور شده است، امّا با مشاهده‌ي ديگر تصاوير، همان گونه كه ملاحظه مي‌كنيد، دريافتم كه ظاهراً پاي يك آفت گياه‌خوار در ميان است، آفتي به نام پروانه سفيد درختان با نام علمي:  “Hyphantria cunea Drury”

اين حشره بدين شكل نخست تمام برگهاي درخت را خورده و آن را لخت مي كند.آثار خشك شدن و لخت شدن درختان در منطقه ماسال كاملا در اين عكس مشهود است.


موضوع را با همكار عزيز و سختكوشم، دكتر ابراهيم عزيزخاني در بخش تحقيقات حفاظت و حمايت مطرح كردم. ايشان اطلاعات ذي‌قيمتي از اين حشره سفيد آمريكايي برايم نقل كردند و همچنين مقاله‌اي از ولي‌الله رضايي را  در اختيارم قرار دادند، كه مي‌توانيد در اينجا تمام آن را مطالعه فرماييد.

نقشه پراكنش آفت در جهان

به هر حال، حاصل پيگيري‌ها، مرا به اينجا رساند كه متأسفانه اولاً هنوز دليل ورود و انتشار گسترده‌ي اين پروانه‌ي آمريكايي آشكار نشده و گمانه‌زني‌هاي مختلفي در مورد آن وجود دارد (از جمله احتمال ورود آن همراه با الوارهاي خريداري شده از روسيه يا اروپا). دوّم اينكه منطقه‌ي گسترش اين آفت خطرناك، هم‌اكنون به استان اردبيل هم رسيده است و چنانچه هر چه زودتر براي مهار آن اقدامي عاجل صورت نگيرد، ممكن است تمامي ناحيه زاگرس را هم متأثر سازد.
و از همه دردناك‌تر آنكه، ظاهراً آنقدر در اين مملكت مسايل مهم‌تر وجود دارد كه كسي فرصت براي رسيدگي به اين بحران را ندارد و اگر هم داشته باشد، اعتباري در اين خصوص وجود ندارد!

آثار لغزش و افزايش فرسايش و جابجايي خاك در منطقه نيز مشهود شده استsh۱۰۸۲۰۶-۲.jpgsh۱۰۸۲۴۹-۲.jpg


گفتني آنكه اين پروانه، بومي آمريكاي شمالي بوده و در آن مناطق داراي پراكندگي وسيعي است. اين آفت بلافاصله  بعد از جنگ جهاني دوم به اروپا (مجارستان، اتريش و يوگسلاوي) وارد شد و  از آن تاريخ در تمام اروپا منتشر گرديده است.
از ديگر نكات جالب، مسأله دشمنان طبيعي اين آفت است. در حقيقت هر چند نخستين برنامه‌هاي مهار زيست‌شناختي (كنترل بيولوژيك) اين آفت از سال 1952 در اروپا آغاز شده است، امّا همچنان اين آفت به خسارت‌هاي عمده خود ادامه داده و مي‌دهد.  چرا كه هيچ يك از زنبورهاي پارازيتوئيد (دشمن طبيعي) نتوانسته كه در محيط‌هاي جديد استقرار يابد و در نتيجه تلاش‌ها براي كنترل بيولوژيك آفت روي استفاده از اسپري B.T.( Bacillus thuringiensis) متمركز و متوقف مانده است.
شايان توجه آنكه علاوه بر زنبوران پارازيتوئيد، سن‌ها و عنكبوت‌ها هم دشمن آفت هستند، ولي به خاطر مودار بودن لارو آفت توسط پرندگان خورده نمي‌شود.
اميد كه با انتشار اين مطلب زنهاردهنده، مسئولين ذيربط در وزارت جهاد كشاورزي به ژرفاي خطر پيش آمده وقوف يافته و هر چه سريع‌تر مجموعه اقدام‌هايي را در حوضه‌ي مديريت بحران و ريسك در قالب طرح‌هاي اجرايي ضربتي و نيز پژوهشي سامان دهند.

مؤخره:
نكته‌ي غم‌انگيز و در عين حال، عبرت‌آموز ماجرا اين است كه طرفداران محيط زيست، همواره از شنيدن حادثه‌ي تخريب يكي از عرصه‌هاي محيط زيست ناشي از عمليات اجرايي ساختماني (نظير جاده‌كشي، سدسازي و …) برآشفته شده و نگراني خود را اعلام مي‌دارند. غافل از اينكه خسارت يك پروانه‌ي غريبه به ارزشمندترين پاره‌هاي هيركاني و زاگرس مي‌تواند، حتا ابعادي به مراتب بزرگ‌تر و خطرناك‌تر بيافريند! اميد كه روزي همه‌ي ما بر درجه‌ي آسيب‌پذيري و شكنندگي زيست‌بوم ارزشمند خود واقف شده و عملاً نشان دهيم كه استحقاق زيستن در چنين طبيعت زيبا و گرانسنگي را داريم.

شهيد ناصر پيروي

و دست آخر اينكه:

يادمان باشد شهيد ناصر پيروي جانش را براي حفظ همين جنگل از دست داد و خون بي گناهش ريخته شد …
 

راه‌اندازي معتبرترين كتابخانه ديجيتال كشاورزي ايران

كتابخانه ديجيتال كشاورزي ايران

      خوشبختانه به همت نهاد متولي تحقيقات در حوزه كشاورزي و منابع طبيعي، يعني سازمان تات (ترويج، آموزش و تحقيقات كشاورزي) كه با بيش از 12 هزار پژوهش‌گر، بزرگترين نهاد پژوهشي كشور شناخته مي‌شود، تارنماي كتابخانه ديجيتال كشاورزي، براي نخستين بار راه‌اندازي شد.
     اين كتابخانه داراي غني‌ترين گنجينه‌ي الكترونيكي كشور در حوزه كشاورزي و علوم وابسته بوده و افزون بر آن امكان دسترسي به آرشيو و شماره‌هاي پيشين مجلات (در برخي از عناوين تا 100 سال پيش) و نيز دسترسي به اصل مقالات علمي را براي تمامي كاربران شاغل در بخش‌هاي تحقيقاتي وزارت جهاد كشاورزي مهيا مي‌سازد.
     اميد كه همكاران عزيزم بتوانند از اين موقعيت به بهترين شيوه‌ي ممكن بهره‌مند شوند. 
    براي اطلاعات بيشتر مي‌توانيد با آقاي مهندس كولاييان (شماره تلفن: 22419710) تماس بگيريد و يا از طريق درگاه مركز اطلاعات و مدارك علمي كشاورزي، پس از ثبت نام، وارد كتابخانه ديجيتال سازمان تات شويد. همچنين در اينجا هم امكاناتي براي كاربران مهمان درنظر گرفته شده است.  

يك خبر علمي ارزشمند كه بايد پيامش را در ايران جدي بگيريم!

صبح امروز، همكار عزيزم، دكتر شاهمرادي، مرا از انتشار خبري كم‌سابقه بر روي خروجي درگاه پربيننده‌ي ياهو مطلع كرد كه در شمار 10 عنوان خبري پربازديد ياهو نيز قرار داشت؛ خبري كه مي‌تواند براي ما دربردارنده‌ي زنهاري بزرگ و تأمل‌برانگيز باشد.
ضمن سپاس از شاهمرادي عزيز، نخست خبر را – كه به نقل از خبرگزاري رويترز است – با هم مرور مي‌كنيم:

موقعيت ايالت كويينزلند در استراليا

دو گونه‌ي گياهي زوال‌يافته بعد از گذشت 135 سال دوباره در نقاط دور ‌دست شمال استراليا پديدار شدند.
 بنابر گزارش خبرگزاري رويترز و با استناد به يک گزارش رسمي که روز گذشته – 12 آوريل 2008 برابر  با 24 فروردين ماه 87 – از طرف مقامات دولتي استراليا منتشر شده است، دو گونه‌ي گياهي که تصور مي‌شد در اواخر قرن نوزدهم زوال يافته‌اند، در نقاط دور‌‌دست شمال کشور استراليا دوباره کشف شدند. اين دو گونه‌ي گياهي در منطقه کيپ يورک (Cape York) ايالت کوئينزلند در شمال شرقي استراليا ديده شدند. يکي از اين دو گياه، گونه Rhaphidospora cavernarum  است که يک گياه علفي بوده و داراي ارتفاع حدود 5/1 متر است. اين گياه از سال 1873 به بعد ناپديد شده بود.
گياه دوباره کشف شده ديگر، گونه Teucrium ajugaceum است که آن هم گياهي است علفي و از سال 1891 به بعد ناپديد شده بود.
کشف اين دو گونه، نتيجه‌ي کار تحقيقاتي 100 (يکصد) نفر متخصص دولتي و آکادميک در استراليا است. 
گفتني است که طبق همان گزارش در ايالت کوئينزلند استراليا، هر ساله بيش از 50 (پنجاه) گونه‌ي گياهي که براي دنياي علم جديد به شمار مي‌روند، کشف مي‌شود. ايالتي كه به تنهايي بيش از 12000 (دوازده هزار) گونه گياهي بومي را تاكنون به دنياي علم معرفي كرده است.

مانگروهاي كيپ يورك همان مناظر آشناي سواحل جنوبي خليج فارس را تداعي مي كنند …

تحليل خبر:
نكات و آموزه‌هاي فراواني در اين خبر به ظاهر كوتاه وجود دارد كه نگارنده به برخي از آنها در حد بضاعت خويش اشاره مي‌كند:
– نخست آنكه شناخت تنوع زيستي، به ويژه سامانه‌ي گياهي، از چنان اهميتي برخوردار است كه دولت استراليا بيش از يكصد‌تن از دانشمندان و پژوهش‌گران خويش را مؤظف به پيگيري اين موضوع كرده است؛ رويكردي كه آشكارا با سياست «مشتري‌مداري» در تحقيقات در تضاد قرار دارد. سياستي كه متأسفانه چندي است به غلط و با شيوه‌اي افراطي بر طبل آن در داخل كشور كوبيده مي‌شود  و كسي متوجه اين نكته نيست كه حفظ پايداري اكولوژيك سرزمين، همواره و در همه جا از وظايف حاكميتي كشورها بوده و نبايد آن را به بخش خصوصي واگذار كرد. از اين گذشته، اين كدام بخش خصوصي است كه علاقه‌مند به سرمايه‌گذاري در يافتن گونه‌هاي جديد گياهي باشد؟!
– دوّم اينكه وقتي در كشور استراليا، كه بر بنياد آموزه‌هاي اقتصاد آزاد اداره مي‌شود، چنين توجه خاصي به منابع طبيعي و محيط زيست آن وجود دارد و دولت مستقيماً توليت آن را برعهده گرفته، چرا بايد شاهد باشيم در كشور عزيزمان ايران كه با توجه به تنوع خيره‌كننده‌ي اقليمي، جغرافيايي و گياه‌شناسي آن، واجد ارزش‌هاي فراوان – به خصوص در خاورميانه و جنوب غرب  آسياست – است، سرمايه‌گذاري پژوهشي هر روز با التفات و توجه كمتري روبرو مي‌شود؟
– سوّم آنكه فقط يكصد پژوهش‌گر گياه‌شناس در يك ايالت استراليا، صرفاً به بررسي و كشف و معرفي گونه‌هاي جديد اشتغال دارند. آيا كسي مي‌داند در ايران و براي تمامي حوزه‌هاي مرتبط چند دانشمند و كارشناس نخبه و با چه ميزان سرمايه‌گذاري مشغول انجام وظيفه هستند؟! به راستي آيا اگر دكتر اسدي‌ها، مظفريان‌ها، معصومي‌ها و … هم بازنشسته شوند، آيا جانشينان شايسته‌اي براي ايشان تربيت كرده‌ايم و اگر پاسخ مثبت است، آيا امكان جذب اين پژوهش‌گران جوان در نهادهاي تحقيقاتي مرتبط دولتي فراهم است؟
– واپسين دريافت شايد زنده شدن اين اميد سپيد باشد كه بتوان به نحوي خود را از كابوس قرار داشتن بيش از 2 هزار گونه‌ي گياهي خويش در شرايط بحراني و انقراض نجات داده و با كاوشي بايسته‌تر، نشانه‌هايي از بازگشت حيات را در آن گروه از زيستمندان فراموش شده‌ي اين آب و خاك مقدس يافت. وقتي گياهي پس از 135 سال در استراليا دوباره پديدار مي‌شود، چرا در ايران‌ نبايد شاهد تكرار چنين رخداد دلپذيري بود؟
 

چرا كارمندان پژوهش، كارايي خود را نشان نمي‌دهند؟

روي جلد كتاب آقاي فورنيس

     در سامانه‌ي مديريت حاكم بر پژوهش، به ويژه در بخش تحقيقات منابع طبيعي كشور، اغلب مشاهده مي‌شود كه ستاده‌ها و بروندادها تناسبي درخور با استعدادها و توان‌هاي علمي سرمايه‌هاي انساني نهادهاي علمي پژوهشي و آموزشي كشور ندارد. به ديگر سخن، «تصميم‌گير»هاي كشور نتوانسته‌اند، آن گونه كه سزاوار مي‌نمود، «تصميم‌ساز»ها و كارآفرينان را به قليان انداخته و استعدادهاي بالقوه‌ي ايشان را بالفعل سازند. رخدادي كه سبب شده، نه‌تنها كارمايه‌ها (انرژي‌ها) به هدر رود، بلكه ضريب رضايتمندي از شغل نيز كاهش يابد.
     بي‌گمان در بروز اين رخداد، عوامل و مؤلفه‌هاي فراواني نقش دارند كه برخي از آنها چندان پيچيده هم نيست و راهكار خروج از آن هم بسيار ساده مي‌نمايد؛ دريافتي كه در نوشتار حاضر كوشيده‌ام به جلوه‌اي از آن بپردازم.   
     در سال‌هاي پاياني دهه‌ي هشتاد ميلادي يكي از مشاوران ارشد مديريت در ايالات متحده به نام فرديناند فورنيس (Ferdinand F. Fournies)، نتايج پژوهش‌هاي دامنه‌دار و گسترده‌ي خويش را در كتابي با عنوان: «چرا كاركنان، كاري را كه از آنان انتظار مي‌رود، انجام نمي‌دهند؟» منتشر ساخت. كتابي كه چندين نوبت، از جمله در سال 1999 و 2007 مورد تجديد چاپ و بازنگري قرار گرفته و استقبال فراواني از آن به عمل آمده است. آقاي فورنيس در طول 15 سال از طريق جمع‌آوري نظريات بيش از بيست هزار نفر از مديران مؤسسه‌ها و شركت‌هاي فعال در سراسر ايالات متحده آمريكا به اين نتيجه رسيد كه مهمترين دلايل اين رخداد، سه عامل زير است:
1.    كاركنان دلايل و ضرورت انجام دادن كار را نمي‌دانند؛
2.    كاركنان چگونگي انجام‌دادن كار را نمي‌دانند؛
3.    كاركنان نمي‌دانند انجام يافتن چه كاري از آنها مورد انتظار است.
او در هر سه مورد هم، اصلي‌ترين دليل وضعيت پيش آمده را ضعف مديريت و ناتواني يا ناآگاهي مدير از علم روز مديريت، معرفي كرده و رهنمودهايي براي مديران عرضه داشته است .

      پرسش اصلي اين است، هنگامي كه مشاهده مي‌كنيم در كشوري چون ايالات متحده آمريكا كه قدرت اصلي بازار در دست بخش خصوصي بوده و عملاً بر پايه‌ي آموزه‌هاي مبتني بر اقتصاد آزاد اداره مي‌شود؛ چنين بحراني در مديريت وجود دارد و تا اين حد از مديراني ناكارآمد در عالي‌ترين سطوح بهره برده مي‌شود، تكليف كشورهايي كه بر مبناي اقتصادي دولتي اداره مي‌شوند، روشن است؛ كشور‌هايي كه ملاحظات ديگري را نيز بر شايسته‌سالاري ترجيح مي‌دهند كه كمابيش از آنها اطلاع داريم؛ ملاحظاتي كه بر بنياد آنها بايد «بين خودي و غير خودي و نخودي!» تفاوت قايل شد و خلاصه آنچه كه در تصاحب پست‌هاي مديريتي حرف نخست را مي‌زند، ثابت شدن «برادري» مدير است تا «تخصص» وي.
     اينكه ما در طول سه دهه‌ي گذشته حدود يك‌هزار ميليارد دلار درآمد داشته‌ايم – يعني در شمار يكي از 20 كشور نخست جهان از اين منظر قرار داريم – امّا كماكان از منظر پايداري سرزمين، بهداشت، توسعه‌ي انساني، ظرفيت بحث و گفتگو، ريسك سرمايه‌گذاري، رانده‌مان كاري و … در بين بيست كشور نخست جهان جاي نداريم؛ خود گواه آن است كه مديريت حاكم بر سرزمين ارزشمندمان، تا چه اندازه در استفاده از شگردهاي نوين مديريت با لكنت زبان مواجه است. به كلامي ساده‌تر، بايد اعتراف كرد: ارزش دانش و تبحر بخشي از مديراني كه بر اين سرزمين مديريت كرده‌اند، هم‌سنگ حوزه‌ي مسئوليت‌شان نبوده است.
     يادمان باشد: اگر جسارت نقد و كالبدشكافي منصفانه و علمي عملكرد خود را نداشته باشيم، محكوميم تا سرنوشت پيشين را تكرار كرده و فرصت‌سوزي‌ها را امتداد دهيم.

«اين مقاله در روزنامه همشهري فردا (10 دي ماه 86) نيز منتشر خواهد شد.»

پورتال مهمترين تشكل پژوهشي كشور در حوزه منابع طبيعي

كليك كنيد

     انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور، گرانيگاه بيش از 200 پژوهشگر عضو هيأت علمي در مقاطع دكترا و كارشناسي ارشد در سراسر كشور است كه توليت تحقيق و تصميم‌سازي در عرصه‌هاي پهناور منابع طبيعي ايران‌زمين را برعهده دارد.
     اينك انجمن در آغاز هفتمين سال حضورش، تصميم گرفته تا حضوري پررنگ‌تر و مؤثرتر در محافل علمي پژوهشي و حوزه‌هاي تصميم‌گيري مرتبط سياسي اجتماعي داشته باشد.
    از اين رو، ضمن دعوت به مطالعه اساسنامه و سياست‌هاي جديد انجمن، از يكايك مخاطبين اين سطور دعوت مي‌كنم تا ديدگاه‌هاي خويش را در مورد مسايل و مشكلات منابع طبيعي و محيط زيست ايران، با هيأت مديره انجمن مطرح كنند. بديهي است، نقطه‌نظرات ارسالي نه‌تنها به سمع و نظر مسئولين مرتبط خواهد رسيد، بلكه اغلب آنها در بخش «تريبون آزاد» و «از نگاه ديگران» در پورتال انجمن نيز انتشار خواهد يافت.