از فردا بعدازظهر – 26 اردیبهشت 1389 – تا آخر هفته با مهران دوستی در برنامه عصر پرتقالی رادیو جوان، به بررسی مهمترین دلایل خشک شدن دریاچه بختگان و تالابهای اقماری آن خواهم پرداخت. همچنین به معضل آلودگی و برداشت شن و ماسه از سواحل تالاب بینالمللی بوجاق در شمال کشور و نیز وضعیت کتابهای محیط زیستی در بیست و سومین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هم اشاره خواهم کرد.
بایگانی دسته: منابع آبی
در باره ی شهری که دیگر باغ شهر نیست!
کرج میتوانست نهتنها یکی از رؤیاییترین شهرهای ایران؛ که یکی از دیداریترین آبادبومهای خاورمیانه باشد؛ کرج میتوانست برای مردمانش همیشه دربردارندهی خنکترین و تازهرین و پاکترین هوای البرز مرکزی باشد و کرج میتوانست منزلگاهی مطمئن برای پایتختنشینان خسته از دود و بوق باشد؛ اما اینگونه نشد و از همهی آنهایی که میتوانست باشد، فقط یک خوابگاه بزرگ شد برای آنها که زور جیبشان به سکونت در تهران نرسید … آنهایی که حتا اجازه ندارند تا از رودخانهی گوارای شهرستانک، آبی بنوشند …
در بارهی این باغشهر زیبای ایران که میرود تا به سکونتگاهی بی روح و بیهویت بدل شود، گفتگویی با آسیه چهارباغی انجام دادهام که مشروح آن را در درگاه مجازی خبرگزاری مهر با عنوان: “کرج؛ باغشهری که بیابانش کردیم” میتوانید بخوانید.
وقتی که 30 ساله، کار هزارساله انجام میدهیم!
برای این که بدانید معنا و مفهوم این تیتر چیست؛ میتوانید سری به خبرگزاری مهر زده و در آنجا گفتگوی نگارنده را با عنوان:
“ایرانیان ذخیره هزار ساله آبهای زیر زمینی را 30 ساله تمام کردند“
بخوانید.
نمایندگان مجلس اشکال شرعی شورای نگهبان را به راحتی حل کردند!
یادتان هست که با ذوق و شوق در همین هفته گذشته برایتان نوشتم، سرانجام این فقها و حقوقدانان شورای نگهبان بودند که توانستند مانع از تصویب یک طرح خطرناک و طبیعتبرباد ده در مجلس شورای اسلامی شده و با گرفتن یک ایراد شرعی اساسی، جبران همهی ایرادهای فنی و قانونی و علمی وارد بر طرح 150 نماینده مجلس را بکنند؟ ایرادهایی که انگار جملگی آب در هاون کوبیدن بود! نبود؟
امروز اما از سبزپرس خبر میرسد که نمایندگان محترم به همراه چند تن از فقهای شورای نگهبان گرد هم جمع شدهاند و در کمال شگفتی، اصلیترین ایراد شورای نگهبان را با سرعت برق و باد حل کردهاند!
در حقیقت، ایراد شرعی اصلی این بود که چاههای غیرمجاز بر میزان آبدهی چاههای مجاز اطراف اثر نامطلوب گذاشته و حق صاحبان آن چاهها را خدشهدار میکند. به همین دلیل، حالا نمایندگان مصوبهی خویش را با اضافه کردن جمله «با رعایت حریم چاه مجاز» اصلاح کردند! به همین راحتی … باورتان میشود؟
درست مانند آن است که بگوییم: این جمله اشکال دارد که “کودکان زیر 5 سال را مدیران مهد کودک اجازه دهند تا بدون نظارت سرپرستی مشخص، عرض خیابان را عبور کنند.” آنگاه برای آن که نگرانی خانوادهها رفع شود، جمله را این گونه تصحیح کنیم:
“کودکان زیر 5 سال اجازه دارند به تنهایی از عرض خیابان عبور کنند، منتها با رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی!”
راستش دیگر عقلم به جایی قد نمیدهد …
یعنی یک نفر نیست تا برای آقایان توضیح دهد که دلیل غیرمجاز بودن این چاهها همین است که در حریم قانونی و فنی چاههای مجاز احداث شدهاند و یا در دشتی ممنوعه حفر گردیدهاند که دچار زمین نشست شده و بیم افزایش تولید چشمههای گرد و خاک میرود؟
یعنی یک نفر نیست تا برای آقایان بگوید: ترک برداشتن زمین در کرمان و رفسنجان و ورامین و همدان و خراسان و … و یا خشک شدن دریاچهها و تالابها در پریشان و ارژن و بختگان و طشک و کمجان و گاوخونی و ارومیه و مهارلو و … و یا برخاستن گرد و خاک بیشتر در هوا، همه از نشانههای سحر است! از نشانههای برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی!
وای بر ما …
گوهررود و زرجوب؛ مهمترین دلایل مرگ تالاب انزلی! چرا؟
از تالاب انزلی، مشهورتر و زیباتر در وطن سراغ نداریم؛ با این وجود، آن چیزی که باید شریانهای حیاتی تالاب به شمار آید، یعنی دو رودخانهی گوهررود و زرجوب (که در نهایت رودخانه پیربازار را تشکیل میدهند)، اینک به شاهراه مرگ تالاب بدل شده و با شتابی دمادمنگرانکننده، مواد سمی و زبالههای خطرناک بیمارستانی به همراه پسابها و فاضلابهای شهر رشت را به درون این قطعهی بهشتی میخوراند …
ساحل توشهخواه، یکی از هموطنان عزیز و دردآشنای گیلانی ما، اختصاصاً برای خوانندگان مهار بیابانزایی، تصاویری از روزگار متعفن این دو رودخانه را که از کنار هتل کادوس، منظریه، خیابان نامجو و چند محور دیگر شکار کرده است که ضمن سپاس از احساس مسئولیت سزاوارانهی ایشان، آن تصاویر را منتشر میکنم. باشد که مسئولین شهری رشت و جناب زلفینژاد عزیز، چارهای بیاندیشند.
نگوییم تالاب بینالمللی چغاخور؛ بگوییم سد مخزنی چغاخور!
لطفاً نگاهی به این خبر در ایسنا یا آن یکی خبر در فارس بیاندازید، تا متوجه شوید که ظاهراً همهی مسئولین استان چهارمحال و بختیاری، از استاندار جدیدش گرفته تا مدیرعامل شرکت آب منطقهایاش، حاضر نیستند تا از صفت تالاب، برای نام بردن از بومسازگان آبی چغاخور بهره برند! میدانید چرا؟
کافی است سری به درگاه شیک و پیک دیدهبان طبیعت بختیاری بزنید تا پاسخ پرسشتان را به تلخی متوجه شوید. اما تلختر از آن، شاید سکوت متولیان تالابها در ایران باشد که چگونه خود را به خاموشی و انفعال زدهاند!
دستکم لطفاً قدمرنجه کرده و این تابلو را از کنار دریاچه سد چغاخور بردارید تا بیشتر از این، حرصمان درنیاید!
متأسفم … متأسفم که چگونه ارزشمندترین پارههای طبیعت ایران را داریم به بهانههای گوناگون نابود میکنیم؛ یک جا آن بهانه احداث کارخانه است، جای دیگر کشیدن جاده و یک جا هم سدسازی!
چه کولهبار بزرگی از گناه و انفعال و نادانی و بیتفاوتی را نسل امروز با خود حمل میکند؛ نسلی که به دلیل چشمبستن بر روی تخریب طبیعت وطنش، هرگز از سوی فرزندانش بخشیده نخواهد شد؛ هرگز.
سیاه چادر عشایر، شیرابه زباله و سد ماملو!
گزارش مصور همکلاسی عزیز سال های دورم، مهرداد مسیبی را حتمن ورقی بزنید تا دریابید که در همین بیخ گوش پایتخت، طرح مرتعداری یعنی چه و محل استقرار سیاه چادرهای مشهور عشایری و تولیدکنندگان گوشت قرمز ما در چه موقعیتی قرار دارد و از همه مهمتر آن که، شیرابهی آن همه زباله، پس از 7 کیلومتر حرکت نرم و روان، چگونه به رودخانه دماوند ریخته و از آنجا در پشت دریاچه سد مخزنی ماملو آرام میگیرد تا بخشی از آب 10 میلیون تهرانی ساکن در پایتخت ایران را مزه دهد!
گاه با خود میاندیشم، وقتی وضعیت بهداشتی سکونتگاهی که 85 درصد نخبگان ایران را در خود جای داده، اینگونه است، دیگر چه انتظاری باید از مراکز دوردستتر به پایتخت داشت؟ مراکزی مانند رشت که به زودی گزارشی از فاجعهی محیط زیستی آن دیار هم انتشار خواهم داد.
تالابهای خشک عراق، غبار میسازند!
لطیف عزیز – که این روزها ضربان قلبش با ضرب زمین، هماهنگ نیست! – در بارهی محتوای یادداشت دیروزم و ماجرای یافتههای اخیر دکتر حسین آخانی عزیز، لینکی را ارسال کرده که وضعیت تالابهای جنوب کشور عراق را در طول 10 سال گذشته به تصویر کشیده است.
لطفآ هم آن گزارش را بخوانید و هم این تصاویر ماهوارهای از ناسا را ببینید تا دریابید که تالابهای عراق چگونه به کمپانی غبارسازی بدل شدهاند و چرا؟
مؤخره:
برای لطیف دعا کنید تا فکر نکند بستری شدن و دوامآوردن در بخش سی سی یو، یعنی سوسولبازی!
ریزگردها منشأ تالابی دارند نه بیابانی!
دکتر حسین آخانی را همه میشناسیم، پژوهشگری ارزنده و سخت دوستدار طبیعت ایران که هرگز در کنار کار آموزشی ارزشمندش در دانشگاه تهران، رسالت اصلی، یعنی پژوهش را فراموش نکرده و نمیکند.
وی در تازهترین یافتههای پژوهشی خویش، پرده از یک ابهام بزرگ در بین اقلیمشناسان و بومشناسان در بارهی ریشهی اصلی ریزگردها – که این روزها دوباره آسمان پایتخت را نشانه رفته است – برداشته و به صراحت میگوید: آزمايشهاي متعددي كه با ميكروسكوپ الكترونيكي صورت گرفت نشان داد داخل ريزگردها، دياتوم (Diatom)، نوعي جلبك كه در آبهاي شور و شيرين ديده ميشود، وجود دارد. علاوه براين، ريزگردها حاوي نوعي زئوپلانكتون به نام استراكد (Ostracod) است.
اين يافتهها ثابت ميكند ريزگردها منشأ تالابي دارند نه بياباني.
به عبارت سادهتر، آزمایشهای آخانی که همچنان ادامه دارد، تا همینجا ثابت میکند که عقوبت خشک کردن تالابهای ارزشمند واقع در مرز ایران و عراق، تا چه اندازه میتواند عواقبی دهشتناک و مانا در عرصهای چند ده میلیون هکتاری باقی گذارد.
باشد که از این تجربه تلخ عبرت گرفته و نگذاریم تا دریاچه ارومیه به سرنوشت هورالعظیم و هورالحمار و هورالهویزه بدل شود.
و سرانجام شورای نگهبان به داد طرفداران محیط زیست رسید!
این شاید بزرگترین خدمتی بود که آن 150 نماینده تاریخ ساز به شورای نگهبان کردند تا همه امروز بعد از شنیدن خبر عدم موافقت این شورا با مصوبه جنجالی مجلس شورای اسلامی، نفس راحتی بکشند و ناخودآگاه بگویند: خدا پدر و مادر اعضای شورای نگهبان را بیامرزد که یک اشکال شرعی از مصوبهی مجلسی که در رأس امور است، بگیرند و نگذارند تا مجوز قانونی و پروانهی بهرهبرداری به قانونشکنان و متجاوزان به اندوختههای آبی زیرزمینی کشور داده شود!
شگفتا از آن نمایندگان که چگونه حاضر شدند تا مصوبهای را امضا کرده و به تصویب برسانند که نه از نظر علمی، نه از نظر فنی، نه از نظر قانونی توجیه نداشته و جالبتر آن که حالا معلوم شد که از نظر شرعی هم پذیرفته شده نبوده است! واقعاً من ماندهام که آن 150 نفر نمایندهی محترم با چه تشکل یا نهاد مشورتی، رایزنی کرده و چگونه به چنین جمعبندی حیرتانگیزی رسیده بودند!
یعنی آنها نه فریادهای اعتراضآمیز آن نخبگان دانشگاهی استخوان خردکرده و پیشکسوت را شنیدند و نه حتا اعتراض تشکلهای کشاورزی را و نه هیچ نهاد پژوهشی و اجرایی و مردمنهاد دیگری را! چرا؟
چرا کسی خشک شدن بزرگترین دریاچه آب شیرین ایران در پریشان را ندید و یا نخواست باور کند که علتش ممکن است به حفر صدها چاه غیر مجاز در منطقه مربوط باشد؟
چرا کسی 5 هزار چاه غیر مجاز را در جنوب کرمان نمیبیند که چه فاجعهای را بوجود آورده است و یا 3600 چاه غیر مجاز دیگر در بوشهر را؟
چرا حفر 103 هزار چاه غیر مجاز را شوخی میگیریم؟
مگر نمیبینیم که چاههای غیرمجاز نفس زمین را بریدهاند؟
و مگر نمیبینیم فاجعهی بزرگ را در شیراز؟
جالب است که آقای تابش، رییس فراکسیون محیط زیست مجلس هم به نگارنده میگفت که نظر فراکسیون نسبت به تصویب این قانون منفی بوده است! فراکسیونی که ظاهراً بیش از 180 عضو دارد! ندارد؟ حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را …
بگذریم و درود بفرستیم به آن اشکال شرعی ناب! این که اگر مجوز به چاههای غیرمجاز داده شود، در حقیقت سهم آب چاههای مجاز و قانونی که حقالناس است، مورد خدشه و هجمه قرار میگیرد. به همین سادگی!
بازگشت حیات به تالابهای اقماری دریاچه ارومیه
به دنبال بارندگیهای کمسابقهی اخیر در حوضهی آبخیز پهناور دریاچه ارومیه – که سبب شده تا بیش از 50 سانتیمتر سطح آب دریاچه بالا بیاید – بار دیگر شاهد بازگشت حیات به تالابهای اقماری این دریاچه، به ویژه در بخش جنوب غرب و غرب دریاچه هستیم.
گفتنی آن که این تالابها، حاوی آب شیرین بوده و مأمن بسیاری از جانداران اکوتون در منطقه و پرندگان مهاجر هستند. افزون بر آن، وجود این تالابها به بالانس آبی دریاچه بسیار کمک کرده و ضریب شورشدگی آب چاههای کشاورزی منطقه را کاهش خواهد داد.
امید که اینبار دیگر نکوشیم تا به حریم این تالابهای ارزشمند تجاوز کرده و به بهانهی تغییر کاربری کشاورزی یا صنعتی، آنها را خشک کنیم.
شقایقهایی که زیبا نیستند!
شقایق، یکی از زیباترین گلهای وحشی در طبیعت ایران است، اما حضور متراکم این گل در عرصههای مرتعی کشور، نشان از کاهش گونههای خوشخوراک دارد! به عبارتی دیگر، شقایق را اغلب در شمار گونههای مهاجم طبقهبندی میکنند که نشاندهندهی فقر غذایی مراتعی است که در آن به وفور یافت میشوند.
حال به این شقایقها نگاه کنید … تصور میکنید اینجا کجاست؟
اینجا کنارههای رودخانهی شهرچای است که در بالادست آن، سد 7 میلیون متر مکعبی شهر چای از سال 1383 احداث شده است و با عبور از مرکز شهر ارومیه در نهایت به دریاچه میریزد.
و البته همان طور که مشاهده میکنید مانند مثالهای پیشین در لردگان، کرج، شادگان، کارون، زاینده رود و خراسان رضوی، روزگار پرزبالهای را تجربه میکند! چرا؟
به نظر میرسد، اغلب رودخانههای کشور به محلی برای هدایت زبالههای شهری و بین شهری بدل شدهاند و معلوم نیست که متولی پاکسازی این شریانهای حیاتی کشور کدام نهاد یا ارگان ذی نفوذ است؟