بایگانی دسته: منابع آبی

اگر هشدار هفتم مرداد 87 را جدی می‌گرفتیم، شاید فاجعه‌ی امروز در مراغه و بناب تکرار نمی‌شد!

در هفتم مرداد 1387، ضمن هشدار وضعیت وخامت‌بار دفن پساب‌های آلوده‌ی در حد فاصل مراغه – بناب، از عملکرد دیرهنگام و بسیار کند فاطمه جوادی، رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست انتقاد کردم؛ انتقادی که البته برخی را در آن زمان خوش نیامد!
اما شاید اگر دو سال پیش، فاطمه جوادی، قاطعانه برخورد می‌کرد، اینک مردم محروم منطقه ناچار از تحمل خسارت 25 میلیارد ریالی ناشی از پخش پساب آلوده‌ی کارخانه‌ی کاوه سودای مراغه نبودند و می‌توانستند همچنان از اراضی کشاورزی خویش و آب‌های زیرزمینی آن بهره‌مند شوند.
جالب اینجاست که در 4 سال گذشته، این برای بار چهارم است که چنین فاجعه‌ای در منطقه رخ می‌دهد!
در چنین حالتی، آیا خشم آقای نماینده می‌تواند مرهم درد زیستمندان محروم منطقه باشد؟!
شگفت‌آورتر آن که گویا تصمیم گرفته‌اند تا این پساب‌های زهرآگین را از این پس به دریاچه‌ی نگون‌بخت ارومیه انتقال دهند تا لابد مشکل کمبود آب آن را هم حل کنند!
باور کنید شنیدن این خبرها کمتر از شنیدن جای گرفتن کره زمین در داخل یک هندوانه نیست! آن هم به نحوی که نه کره زمین کوچک شود و نه هندوانه بزرگ!!
و من در حیرتم که چرا واکنشی درخور را نمی‌بینیم؟ آیا اشتغال‌زایی به چنین بهایی برای منطقه ارمغانی به جز مرگ و نابودی خواهد داشت؟ آیا اینگونه می‌خواهیم به معیشت‌های جایگزین اندیشیده و درآمد سرانه‌ی روستانشینان جویای کار را افزایش دهیم؟

آقای محمدی زاده! لطفاً از درس و تجربه تلخ خانم جوادی، توشه ای شیرین برای خویش ذخیره کنید. این شاید آخرین فرصت باشد.

فکر می‌کنید دلیل تلف شدن این گوسفند در سواحل زاینده رود چیست؟

به این لاشه گوسفند دقت کنید و آنگاه لطفآً گزارش تصویری خبرگزاری فارس را ملاحظه نمایید تادریابید که وقتی در زرین شهر اصفهان، اینگونه بی‌مبالات و بی مهابای فرداها همه چیز را به یغما می‌بریم و فاضلاب را به زنده رود می ریزیم  تا مرده رود درو کنیم، دیگر چه انتظاری از نقاط محروم‌تری چون پل قربت و دغاغله و شادگان و … داریم؟
مگر این آب، چند کیلومتر پایین‌تر، قرار نیست از زیر سه و سه پل و پل خواجو عبور کند و طراوت بیافشاند؟!
و مگر این آب قرار نیست تا مردمان محروم و دردمند ورزنه را در پایاب زاینده رود، دوباره به زندگی امیدوار سازد؟
مهار بیابان‌زایی، می‌تواند کوشش برای مهار ذهن های نادان و اندیشه های آزمندی باشد که محدوده‌ی محیط زیست و حرم امن آن را تا پای سکونتگاه‌شان فرض می‌کنند!

غم بی‌آبی مگر کم دردی است که زباله هم نثار ارومیه می‌کنیم؟!

بعد از انتشار گزارش های مصوری از پراکنش انبوه زباله در منابع آبی کشور واقع در شادگان، کرج، لردگان، خراسان رضوی، کارون و … حال نوبت به دریاچه غمزده ارومیه رسیده است …

آری، اینجا سواحل دریاچه‌ی تشنه‌ی ارومیه در محل پل آزادراه شهید کلانتری است که کمتر از یک ماه پیش، به صورت رسمی توسط رییس دولت دهم افتتاح شد، اما زباله‌های خودروهای عبوری، اینگونه چشم‌اندازها را آزار می‌دهد! چرا؟

مگر غم و درد ناشی از خشکسالی و سؤ مدیریت حاکم بر آب در حوضه‌ی آبخیز ارومیه، کم فاجعه‌ای است که حالا، زباله‌های انسان‌ساز را هم مرهمش ساخته‌ایم؟!

وای بر ما …

این همه لاستیک به گل نشسته در ساحل خشک ارومیه! چرا؟

به راستی این همه حلقه های لاستیک مستعمل در ساحل تشنه آب دریاچه ارومیه دیروز و تالاب ارومیه امروز نشانه چیست؟

بزرگتر ببینید

من که جوابی پیدا نکردم! شما چطور؟

دریاچه ارومیه؛ کابوسی که روزی رؤیا بود!

تا ساعتی دیگر به همراه محمّد خسروشاهی و سید جعفر سیّد اخلاقی عزیز به سوی حوضه‌ی آبخیز دریاچه‌ی ارومیه پرواز می‌کنم؛ حوضه‌ای که 5 برابر کشور لبنان وسعت دارد و به شیوه‌ای مستقیم زندگی هموطنان عزیزمان را در چهار استان آذربایجان غربی، شرقی، کردستان و اردبیل متأثر کرده و می‌کند. اما چند سالی است که به دلیل عدم رعایت ملاحظات محیط زیستی، بهره‌برداری بیش از حد از اندوخته‌های آبی زیرزمینی، عدم رعایت حق‌آبه‌های طبیعی پایاب در طرح‌های پرشمار سدسازی و روند شتابناک خشکسالی، روزگاری پرتنش و پژمان را تجربه کرده و به همین ترتیب، روزگار زیستمندان ساکن در سر گربه‌ی دوست‌داشتنی وطن را نیز متأثر و پرتنش ساخته است.
برای بررسی آخرین رخدادهای این پهنه‌ی ارزشمند ایران‌زمین و تعریف چند پروژه تحقیقاتی به منظور شناسایی و مهار فرآیندهای کاهنده‌ی کارایی سرزمین، چند روزی را مهمان مردمان مهمان‌نواز آن خطه‌ی دوست‌داشتنی وطن هستیم.
امید که هرگز رؤیای دوست‌داشتنی و خیس و آبی ارومیه، به کابوس مردمان سختکوش شمال باختری ایران بدل نشود.

جذابیت طبیعت ایران‌زمین مرهون کدام ویژگی است؟

ایران را صاحب یکی از 5 طبیعت برتر جهان از منظر چشم‌اندازهای طبیعی و تنوع بوم‌سازگانی دانسته‌اند. در یادداشتی که با عنوان: ” چرا طبیعت ایران زمین جذاب است؟ ” در مردمک انتشار دادم، کوشیده‌ام تا بخشی از دلایل این جذابیت را توضیح دهم.

باشد که همه‌ی ما نشان دهیم، سزاوار زیستن در چنین طبیعت یگانه‌ای هستیم.

چرا بايد از دغاغله در جنوب تا كندس كوه در شمال، آسمان همين رنگ باشد؟!

خوانندگان گرامي مهار بيابان‌زايي هنوز ماجراي غمبار هموطنان عزيزمان را در گطيش، حموله و دغاغله فراموش نكرده‌اند …
قحطي آب و مشكلات بهداشتي در خوزستان – درست يا نادرست و به حق يا ناحق – سالهاست كه دامن اين استان آفتاب‌سوخته‌ي ايران و مردمان خونگرمش را فراگرفته است؛ مشكلي كه البته مي‌توانست و مي‌تواند هرگز وجود نداشته باشد، امّا فقر مديريت و نگاه بخشي و تمركزگرايانه و امنيتي به سرزمين سبب شده تا آن شود كه سزاوار نبوده است.

اينك امّا ابوطالب عزيز از روستايي به نام کندس کوه از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت (در نزديكي آبشار بسيار زيباي لوه در غرب تنگراه) برايمان تصاويري را به ارمغان آورده كه نشان مي‌دهد آسمان مردمان محرومش، همان رنگي را دارد كه هزار و پانصد كيلومتر آن سوتر در آسمان دغاغله ديده مي‌شود! نمي‌شود؟

تأمل‌برانگيزتر آن كه چندين سال است اغلب مردم روستا – به ويژه زنان – تمايل خود را براي جابه جايي سكونتگاه خويش اعلام كرده‌اند تا درچارچوب طرح خروج دام از جنگل و كاهش فشارهاي معيشتي به نوار جنگلي خزر، سپر شرقي هيركاني نفسي تازه كند و هم مردم محروم روستا از مصيبت نداشتن راهي ايمن براي عبور و مرور و قطع پي در پي آب و برق نجات يابند و شاهد چنين تلفات و جراحاتي ناشي از نبود امكانات پزشكي و بهداشتي كمتر باشند.
اميد كه انتشار اين تصاوير عزم مسئولين را در شتاب دادن به جابه جايي اين روستا و پايان دادن به آلام مردم محرومش بيشتر كند.

نگاهي به لكه‌هاي برهنه شده در دل جنگل‌هاي هيركاني، نشان مي‌دهد كه چگونه به دست خود داريم استعداد سيل‌خيزي منطقه را در يكي از پرباران‌ترين نواحي ايران‌زمين افزايش داده و بالانس ظرفيت گرمايي ويژه منطقه را با افزايش برهنگي زمين، برهم مي‌زنيم.

و اینجا مخزن بزرگترین منبع تأمین آب شرب تهران است!

دیروز در جریان فراخوان بزرگ حمایت از البرز، صحنه‌های شورآفرین و امیدبخش فراوانی را دیدم که آشکارا نشان می‌داد، شمار آدم‌هایی که حاضرند – بدون هیچ چشمداشتی – برای حفظ محیط زیست سرزمین‌شان هزینه کنند، در حال افزایش است. رخدادی که اندکی بعدتر به جلوه‌هایی از آن خواهم پرداخت.

امّا اینک در راستای طرح پرسش در یادداشت پیشین، قصد دارم تا هشداری جدی به هموطنانی دهم که بی‌مهابای فرداها در کار آلوده‌ساختن یکی از راهبردی‌ترین منابع آب شیرین کشور، فرصت را از دست نمی‌دهند!

به این تصاویر دقت کنید تا دریابید که چگونه برخی از ما، به بهانه‌ی گذراندن یک روز تعطیل در کنار رودخانه‌ی کرج، حاضریم در آفرینش چنین صحنه‌های تأسف‌باری نقش داشته باشیم! و متوجه خطر این جزایر مرگبار بر روی دریاچه سد کرج نباشیم!!

و البته نمی‌دانم چرا مسئولین مدیریت آب سد کرج، تمهیدات جدی‌تری برای جلوگیری از این آلودگی و یا پاکسازی سریع‌تر آنها اعمال نمی‌کنند؟
شما چه فکر می‌کنید؟
مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!

البته این را هم بگویم که طرح جلوگيري از آلودگي آب شرب تهران با 4 ميليارد تومان اعتبار از  سال 86 اجرا مي شود یا قرار است که اجرا شود و یا به امید خدا بالاخره می شود! نمی شود؟

کیست که بداند اینجا کجاست؟!

این تصویر را امروز شکار کرده ام، در جایی که فکرش را هم نمی کنید! می کنید؟

آیا کسی می تواند حدس بزند که اینجا کجاست؟!

البته یک ساعت بیشتر فرصت ندارید ها!

دعوت وزارت نیرو از مخالفان سدسازی برای گفتگوی رودررو!

یک‌شنبه‌ی هفته‌ی گذشته  – 29 فروردین 1389 – در محل شرکت مدیریت منابع آب ایران (تماب سابق!)، یک نشست بی‌سابقه برگزار شد. زیرا برای نخستین‌بار، مدیران ارشد وزارت نیرو تصمیم گرفته بودند تا با دعوت از مخالفین صنعت سدسازی در ایران، به صورتی رودر رو به سخنان و استدلال‌های ایشان گوش فرا دهند.
از همه جالب‌تر این که یک جزوه‌ی دو صفحه‌ای نیز از سوی آقای مهندس انوش نوری اسفندیاری – مدیرکل دفتر امور اقتصادی شرکت مدیریت منابع آب ایران – بین حاضرین توزیع شد که به خوبی نیت خیر برگزارکنندگان این نشست را آشکار می‌ساخت.
در فرازی از آن جزوه که خلاصه‌ای از محتوای گزارش نهایی کمیسیون جهانی سدها –World Commission on Dams (WCD)- است، هفت مورد طلایی زیر به عنوان چالش‌های سدسازی قابل ذکر هستند:

1-   هزینه‌های اجتماعی سدها، خانمان‌برانداز است و تا حد زیادی نادیده گرفته شده است؛
2-   سدها گازهای گلخانه‌ای منتشر می‌کنند؛
3-    سدها عملکرد اقتصادی ضعیفی دارند؛
4-   سدها در تحقق منافع پیش‌بینی شده، غالباً ناکام بوده‌اند؛
5-    سدها عملکرد اقتصادی ضعیفی داشته‌اند؛
6-   راه حل‌های دیگری نیز وجود دارند، ولی اهمیت یکسانی به آنها داده نمی‌شود؛
7-    تعصب‌ورزی نسبت به سدهای بزرگ مشاهده می‌شود.

پس همان طور که ملاحظه می‌کنید، مدیران و کارشناسان عالی‌رتبه‌ی وزارت نیرو که در این نشست شرکت داشتند، ظاهراً با پرچم سفید وارد ماجرا شده بودند؛ نکته‌ای که بارها، مجید سیاری، معاون طرح و برنامه‌ریزی، محمودرضا عراقی، معاون هماهنگی حوزه‌های آبریز و مهندس معماری، مشاور عالی تماب به حاضرین متذکر شدند.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.

وقتي مي‌توانيم كيك زرد بپزيم، چرا نتوانيم كيك سبز بپزيم؟

در نخستین روز کاری مجلس شورای اسلامی در سال 1389، 150 نفر از نمایندگان مردم در صحن بهارستان بر پای طرحی، مهر تأیید زدند که به موجب آن، تمام چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیقی که پیش از سال 1384 و به صورتی غیرقانونی در کشور حفر شده‌‌اند، مجاز شمرده شده و صاحبان قانون‌شکن آن چاه‌ها نه تنها می‌توانند به فعالیت خود ادامه دهند، بلکه صاحب سند و مجوز قانونی هم برای چاه غیرقانونی‌شان می‌شوند! و این شاید یکی از نادرترین و شگفت‌انگیز‌ترین قوانین مصوب نمایندگان ملت در صحن بهارستان در طول همه‌ سال‌های پاگرفتن مدنیت و نهاد پارلمان در ایران بوده است. مردم ایران، هرگز نام آن 150 نماینده‌ای که این طرح طبیعت‌ستیزانه را پیشنهاد و به تصویب رساندند، فراموش نخواهند کرد؛ مردم ایران هرگز از خاطر نخواهند برد که این قانون در همان مجلسی به تصویب رسید که عالی‌ترین مقامش – دکتر علی لاریجانی – گفته بود: محیط زیست شاخصی مهم در توسعه کشور است.
و ایرانیان در خاطرشان خواهد ماند که رییس فراکسیون محیط زیست همین مجلس گفته است: برای سنجش عملکرد یک حکمران، می‌توان به ارزیابی محیط‌زیستی اقدام کرد که آن حکمران در آن حکم‌رانی کرده و می‌کند! به راستی بازوی مشورتی نمایندگان مجلس و کمیسیون آب و کشاورزی آن چیست و یا کیست؟ کدام استاد دانشگاه، کدام پژوهشگر، کدام کارشناس و کدام سازمان تخصصی دولتی یا مردم‌نهادی در حوزه‌ آب و محیط زیست را می‌توان سراغ گرفت که اقدام اخیر نمایندگان مجلس هشتم را تأیید کرده و بر این مصوبه‌ حیرت‌انگیز و بی‌نظیر! مهر تأیید بزند؟ این یک خودکشی بزرگ است و من – محمّد درویش – به عنوان پژوهشگری که بیش از دو دهه از عمرم را در این حوزه خدمت کرده‌ام، به صراحت می‌گویم: تصویب این قانون، به منزله‌ تشدید اُفت سطح آب‌های زیرزمینی، فرونشست پیش‌برنده دشت‌ها و مرگ شتابناک رویش‌گاه‌های طبیعی در دشت‌های پهن‌پیکر کشور خواهد بود؛ فاجعه‌ای که به دنبال خویش، افزایش برهنگی سرزمین و تقویت فرسایش بادی را به همراه داشته و معضل ریزگردها را دامن خواهد زد. امّا آنچه گفته شد، تنها سهم کوچکی از عمق فاجعه و عقوبت‌های هولناک تصویب چنین طرحی را نشان می‌دهد! فاجعه بزرگ‌تر، پیام گمراه‌کننده و بسیار خطرناکی است که تصویب چنین طرح‌هایی برای طبیعت‌ستیزان و عوام دارد؛ این که بتازید و تصرف کنید و غارت نمایید! زیرا دولتمردان و قانون‌گذاران سرانجام چاره‌ای نخواهند داشت، جز آنکه کوتاه آمده و به خواست شما گردن نهند و برای تصرف‌های غیرقانونی‌تان در عرصه‌های منابع طبیعی یا حفاری‌های مرگ‌آفرین‌تان در پهنه دشت‌های رنجور و تشنه وطن، مجوز صادر کرده و کام‌تان را شاد و جیب‌تان را پرپول‌تر کنند! هنوز یادمان نرفته ماجرای تبصره الحاقی بند ۲ لایحه بودجه سال ۱۳۸۹ را که اگر هوشیاری مسئولان سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور و برخورد به موقع کارشناسان مستقل این حوزه در انتهایی‌ترین روزهای اسفند 1388 نبود، معلوم نبود چه فاجعه دیگری رخ می‌داد و چند صد هزار هکتار دیگر از اراضی ملّی ما به تاراج می‌رفت که خوشبختانه به کمک برخی از نخبگان و دلسوزان نظام در مجلس شورای اسلامی و خارج از آن، تبصره مورد نظر به کلی از قانون بودجه سال 1389 حذف شد.

برادران بزرگوار در مجلس شورای اسلامی! که می‌دانم دلتان برای مردم حوزه‌ انتخابیه‌تان می‌سوزد که چنین طرحی را ارایه و به تصویب رسانده‌اید؛ باور کنید راه‌های بهتر و خردمندانه‌تری هم برای کمک به این مردم محروم و کشاورزان بی‌پناه وجود دارد. چرا نباید پیگیری کنید و ببینید دلیل متوقف ماندن طرح‌های گسترش آبیاری تحت فشار در ایران چه بوده است؟ مگر قرار نبود که دولت تا پایان برنامه پنج‌ ساله سوم ، سه میلیون هکتار از اراضی کشاورزی را به این سامانه‌ها تجهیز کند؟ چرا در پایان برنامه پنج ساله سوم که هیچ، تا امروز هم این رقم به یک میلیون هکتار نرسیده است؟ چرا عزم جدی برای افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی مشاهده نمی‌شود و چرا سرمایه‌گذاری‌ها به این سو هدایت نمی‌شود؟ مگر 90 درصد آب کشور در این بخش مصرف نمی‌شود؟ آیا این کار سزاوارانه‌تر از تصویب چنین طرح‌ها یا اجازه احداث سدهای جدید در کشور نیست؟ اندکی بیندیشید و آنگاه به این پرسش ساده پاسخ گویید که اگر بتوانیم راندمان آبیاری را در کشور دوبرابر کنیم، آنگاه با نیمی از همین آب موجود هم می‌توانیم همین‌قدر محصول کشاورزی تولید کنیم! یعنی نه به زدن سد دیگری نیاز هست و نه حفر چاه مجاز یا غیر‌مجاز دیگری! آیا فناوری دست‌یابی به چنین آرمانی، دشوارتر از فناوری دست‌یابی به کیک زرد است؟ اگر ما توانستیم به رغم همه تحریم‌ها و تهدیدها، کیک زرد بپزیم و کام ایرانیان را شیرین کنیم، حتما خواهیم توانست تا کیک سبز هم پخته و نگذاریم تا موجودیت پوشش‌های گیاهی کشور بیش از این آسیب ببیند. پس بیاییم شجاعت به خرج داده و اجازه ندهیم تا آن 90 هزار حلقه چاه غیر‌مجاز در کشور (حدود یک چهارم مجموع چاه‌های آب کشور)، بتوانند از این پس با خیال راحت به تاراج اندوخته‌های آبی وطن پرداخته و حیات کودکان پاک‌نهاد ایرانی را به مخاطره اندازند! یادمان باشد در طول 30 سال گذشته، بیش از 15‌متر از عمق سفره‌های آب زیرزمینی‌مان را از دست داده‌ایم! یعنی ایرانیان ذخیره‌ هزارساله آب خود را در طول 30 سال – دانسته یا نادانسته – به تاراج برده‌اند! به خدا ما دیگر اندوخته و مجالی برای یک اشتباه مرگ‌بارتر نداریم.همین!

اين يادداشت، امروز با عنوان : “قانون بي قانوني” ، در صفحه نخست روزنامه پول منتشر شده است.

بحران برداشت شن و ماسه به بام ایران رسید!

    آنگونه که دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری گزارش می‌دهد، بحران برداشت بی‌رویه‌ی شن و ماسه از بستر آبرفتی مخروط افکنه ها و رودخانه‌های استان چهارمحال بختیاری، به مرزهای نگران‌کننده‌ای رسیده و سبب جنگل‌کُشی بی‌سابقه در اغلب مناطق استان، به ویژه نواحی جنوبی آن در لردگان شده است.
    پیش‌تر اشاره به بحرانی مشابه در تنکابن و مارون (یهبهان) کرده بودم؛ وضعیت اسف‌بار پایین دست رودخانه‌ی کرج را هم که اغلب مشاهده کرده‌ایم …
    چنین رخدادهایی به نظر می‌رسد چشم‌انداز پایداری بستر رودخانه‌ها را به شدت به مخاطره انداخته و سبب ساز افزایش محسوس فرسایش کنار رودخانه‌ای  و تأخیری (lateral erosion) می‌گردد. این در حالی است که هم‌اکنون هم نرخ جابه جایی خاک در ایران، شش برابر استاندارهای جهانی آن است.
    ناگفته پیداست یکی از عوامل تشدید‌کننده‌ی این بحران، به موازات افزایش ساخت و ساز‌ها، رشد چشمگیر صنعت سدسازی است که سبب شده میزان آورد طبیعی رودخانه‌ها در پایین دست سدها به شدت کاهش یابد.
    این در حالی است که محاسبه‌ی ظرفیت برداشت شن و ماسه با توجه به میزان آورد رودخانه‌ها، کار چندان دشوار و وقت‌گیری نیست؛ کاری که امیدوارم با یک برنامه‌ریزی مدون جامه‌ی عمل به خود بپوشاند.

    مؤخره:

    ضمن سپاس مجدد از هموطنان عزیزی که به شکلی بی‌سابقه از مهار بیابان‌زایی در مسابقه دویچه‌وله حمایت کرده‌اند؛ سیاهه‌ی دیگر سایت‌ها و وبلاگ‌هایی که مخاطبین خویش را به حمایت از مهار بیابان‌زایی تشویق و ترغیب کرده‌اند، اعلام می‌کنم. در ضمن تا این لحظه، مهار بیابان‌زایی با اخذ 12 درصد آرا در ردیف سوّم از مجموع 11 وبلاگ راه یافته به مرحله نهایی قرار گرفته است. البته هنوز شش روز فرصت هست و هر معجزه ای می تواند در این شش روز رخ دهد!

    –  برای ایران و حمایت از وبلاگستان محیط زیستی به وبلاگ مهار بیابان زایی رای دهیم – سپهر سلیمی

    – دوستان گل بیایید مهار بیابان‌زایی را حمایت کنیم! – نازخاتون

    – سه لینک جدید دیگر در بالاترین در اینجا ، آنجا و همچنین در این نشانی

    – حمایت از تنها وبلاگ ایرانی حاضر در بزرگترین رقابت بین‌المللی بین وبلاگ‌های جهان – عباس رسول زاده بیدگلی

    – لطفاً از مهار بيابان‌زايي حمايت كنيد – دکتر سیامک معطری

    – به مهاربیابان زایی رای می دهیم. – چشمان همیشه بیدار زمین (محیط زیست دماوند)

    – لطفا به ایران رای بدهید … – سروی

    – به مهار بیابان زایی رأی دهید – مونترا

    – يک وبلاگ ايراني در جمع وبلاگ هاي برتر جهان – خبرگزاری ایرن

    – حمایت از مهار بیابان زایی در فیس بوک فرشید فاریابی و تالار ایرانیان گیاه خوار

    – پارو بزنید – عبداللطیف عبادی

    – این درخواست کمک را جدی بگیرید! – سایت مرجع متخصصین ایران (سروش رازی)