بایگانی دسته: از دیگران

پیام قدردانی بهناز و علی از خوانندگان این خانه ی مجازی

یکشنبه ی گذشته، بهناز محرم‌زاده و علی عظیمی – آن زوج اوج نشین –  به دفتر کارم در مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور آمدند تا مراتب سپاس‌شان را از خوانندگان عزیز و دریادل این تارنما اعلام کرده و بگویند که منتظر دیدارشان هستند.
آنها حتا شماره تلفن‌های‌شان را در اختیار نگارنده قرار دادند تا هر کسی که مایل بود با ایشان گفتگو کند، بتواند توسط کامنت یا ایمیل، خبرم کند تا تلفن آنها را دراختیارش قرار دهم.
یک ویژگی ستایش‌برانگیز بهناز آن است که او در حالی به چکاد پرافتخار دماوند صعود کرده و ۲ ساعت هم در آنجا توقف کرد که به مدت شش سال با بیماری ام اس دست به گریبان بود و در حالی که همه انتظار خانه‌نشینی‌اش را داشتند؛ او شروع به پرواز کرد …
راه و رسم این پرواز بسیار شنیدنی است که امیدوارم دوستان در تماس مستقیم با این زوج عاشق، بیشتر در جریانش قرار گیرند.

اینک پیام تشکر بهناز و علی خطاب به شما خوبان:

به نام عشق الهی

سلامی به گرمی و با عشق به شما دوستان بسیار عزیزمان همراه با تشکر و سپاس فراوان از ارسال پیام‌های مملو از عشق و صفا و صمیمیتون و ابراز احساسات بسیار گرم و دوستانتون. آری به راستی که مراسم جشن ازدواجمان در قله همیشه سرافراز و سرا سر عشق دماوند در یکی از بیادماندنی ترین و جاودانه ترین لحظات زندگیمان  ثبت شد که ایمان داریم برای همنوردان بسیار عزیزمان هم، همین طور بود. چرا که در آن روز تمام نیروهای عالم هستی به همراه دماوند سراسر عشق، بهترین و بی‌نظیر ترین شرایط جوی را به همراه انرژی و توان و شادی و شعفی بیکران به ما و تمامی همراهان عزیزمان هدیه کردند که توانستیم در بهترین شرایط و در عین لذت و شادی وصف ناپذیری به قله رسیده و حدود ۲ ساعت مراسم را اجرا کنیم.

با آرزوی بهترین لحظات همراه با بهترین های خداوند برای تمامی شما دوستان بسیار عزیز و ارزشمندمان

خیلی دوستتان داریم
و مشتاقانه آرزوی دیدارتان را داریم
بهناز و علی

آی زندگی! چهره ی رنگیت پیدا بود …

یه موقع‌هایی، یه عکس‌هایی، یه آدمایی را می‌تونه ببره تا اوج سرخوشی، تا منتهای کودکی، تا انتهای زندگی …
این عکس، اون بچه‌ها، آن دامنه‌های پرهیبت سنگی در کنار صنوبرهایی که هرگز با هم دشمن نیستند و  اردک هایی که از آدم ها نمی ترسند … همه ی آن چیزی است که برای زندگی به آن نیاز داریم! نداریم؟
به خصوص اگر آن بند ِ رخت ِ رنگی هم باشد! نه؟
درود بر خالق هنرمند این شکار رؤیایی … شکاری که از پس آن، چهره ی رنگی زندگی به آدم چشمک می‌زند! نمی‌زند؟

در آخرین روز تیر ۸۹، دماوند سه مهمان ارزنده ی دیگر دارد!

سه هموطن طبیعت‌گرا و ورزشکار، عزم‌شان را جزم کرده‌اند تا در واپسین پنج‌شنبه‌ی تیرماه ۱۳۸۹، به سوی چکاد دماوند اوج بگیرند تا پیام سال جهانی گونه گونی زیستی را به آسمان ایران نزدیک‌تر کنند.
محمد جواد محسن‌پور، بهمن عظیمی و مرتضی علی اشرفی  نام این سه عزیز است که در راستای معرفی و پاسداشت سال ۲۰۱۰ – می‌کوشند تا ارزش‌های تنوع زیستی طبیعت ایران را به مردم محلی و کوهنوردانی که از مسیر جنوبی به سوی دماوند حرکت می‌کنند، یادآوری کرده و با نصب بنر و پخش بروشورهای مربوط به تنوع زیستی نسبت به آگاهی‌رسانی و ظرفیت‌سازی فرهنگی در بین کوهنوردان اقدام کنند.
جالب این که آقای مرتضی علی اشرفی، خود پزشکی طبیعت‌گرا بوده که همواره کوشیده است تا بیمارانش را به وسیله غذاهای طبیعی و طبیعت درمان کند.
همچنین پیش‌تر هم بهمن و محمد‌جواد برنامه‌ی موفق دیگری را با همین هدف سامان داده و با دوچرخه از پهنای کویر  مرکزی ایران عبور کردند.
برای این سه عزیز طبیعت دوست وطن بهترین‌ها را آرزو دارم …

نامه به الهه البرز برای نجات پلنگ دره!

انگار دیگر از دست آدم‌زمینی‌ها کاری بر نمی‌آید … انگار امید آدم زمینی‌ها از آدم‌زمینی‌ها بریده شده و حالا برای نجات باقیمانده‌ی جنگل‌های منحصر به فردمان در نوار ساحلی کاسپین (دریای مازندران) باید چشم به آسمان بدوزیم و از الهه‌ی البرز مدد جوییم تا او خود پاسخی شایسته به آن طبیعت‌ستیزان آزمندی که اینگونه یغما می‌برند آینده‌ی بوم و بر عزیزمان را، بدهد.
پس به خانه ی ساسان عزیز بروید و همراه با او برای نجات پلنگ دره به الهه‌ی البرز نامه بنویسید … شاید از گناه هم نوعان ما درگذشت و پلنگ دره را از گزند دشمنان نابخرد و پول‌سالاران جنگل‌ستیزش مصون داشت.
نگذارید تا پلنگ دره هم به سرنوشت پارک ملّی خبر، خجیر، دریاچه پریشان، دنا، تالاب گندمان، دماوند، تالاب انزلی، کاظم داشی ارومیه، مرجان‌های خلیج فارس، بیشه‌های مارون، جنگل‌های سه هزار تنکابن، حسین آباد میش مست، نایبند، سفیدکوه لرستان، گاوخونی و …

در آستانه روز ملی دماوند، هنوز نمی‌دانیم دماوند با فوجی فرق دارد! ندارد؟

سری به تارنمای دکتر محمّدرضا نوروزی بزنید و از باغ به باغ بروید و خودتان قضاوت کنید که آیا دو سال، زمان کمی برای تصحیح یک اشتباه هست یا نیست؟ وگرنه کسی با کوه فوجی که پدرکشتگی ندارد! دارد؟

پاک‌ترین سجاده ی عالم در اورامان!

سجده بر سنگ، روایت محمد سلطان الکتابی، هنرمند عکاس اصفهانی است که اخیراً سفری به کردستان پری‌پیکر داشته و تحفه‌هایی از اورامان و پلنگان و پاوه و سنندج را به ثبت رسانده است.
این تصویر محمّد مرا یاد حجرالاسود سهراب انداخت که روشنی باغچه بود و این روزها چنین راز و نیازهایی سخت کیمیاست! نیست؟
برای دیدن شکارهای بیشتر این جوان اصفهانی سری به ایران‌نامه‌ی دکتر شاهین سپنتای دوست‌داشتنی بزنید و یا در اینجا، نوع دیگری از عشق‌ورزی زیر نور ماه را تجربه کنید!

برای لیلا اسفندیاری که امروز به سمت چکاد آرزوها – K2 – پرواز می‌کند!


بعدازظهر دیروز به دیدنش رفتم؛ دوستانش گروه گروه به منزل کوچکش در نواب می‌آمدند تا برای این اسطوره‌ی کوهنوردی ایران آرزوی سلامتی و موفقیت کنند.
این کوهنورد ۳۹ ساله‌ی ایرانی، در کارنامه‌ی افتخارات ورزشی‌اش، تقریباً به هر چیز که خواسته رسیده و هیچ مانعی نتوانسته وی را از تحقق آرزوهای بلندپروازانه‌اش  بازدارد.
او نخستین زن ایرانی بوده که طولانی‌ترین غار نمکی دنیا (غار نمکدان در جزیره قشم)؛ مرتفع‌ترین غار جهان (پراو در بیستون کرمانشاه) و مخوف‌ترین کوه جهان (نانگا پاربات در پاکستان معروف به سلطان کوه‌ها) را درنوردیده و سرپرستی کرده است. افزون بر آن، لیلا سیاهه‌ای دیگر از ترین‌ها و نخستین‌ها را هم یدک می‌کشد. مانند صعود زمستانی دماوند از ۳ مسیر مختلف، صعود مستقل دیواره‌ی علم‌کوه و صعود یخچال کسری سبلان و دره‌‌ی یخار که از بزرگترین یخچال‌های ایران است و …
و اینک می‌خواهد در صعودی استثنایی و به تنهایی خود را تا ۸۶۱۱ متر بالا کشیده و در دومین نقطه‌ی بلند زمین، جایی که از آن با عنوان چکاد آرزوها یاد می‌شود – مرز بین چین و پاکستان – به آسمان سلامی دوباره کند.
از او پرسیدم که هدفش از این هنجارشکنی بی‌نظیر و جسورانه چیست؟
پاسخم داد: دوست دارم جاده صاف کن همجنسانم باشم؛ می‌خواهم به خودم و دیگران ثابت کنم که فرقی بین زن و مرد در تحقق آرزوها وجود ندارد …
او ساعت ۱۸ امروز از فرودگاه امام خمینی به سوی اسلام‌آباد پرواز می‌کند تا در یک صعود شصت روزه و حرکت برای قرار گرفتن بر بلندای یکی از دشوارترین قله‌های جهان، بکوشد تا آرزوی دیرینه‌اش را تحقق بخشد؛ مهم نیست که در ارتفاع ۸۶۱۱ متری می‌ایستد یا خیر، مهم‌تر این است که به عنوان یک زن، نهایت تلاش خویش را می‌کند تا به هدف و آرمانش عینیت بخشد. این نفس حرکت و نترسیدن است که اهمیت دارد.

برای این عزم و شهامت کم‌نظیرش احترام قایلم و امیدوارم که چون همیشه با موفقیت و سرفرازی در اوج بماند و از آن بالا بالاها به مشکلات حقیر آدم‌زمینی‌ها بخندد …
پس پشتیبانش باشیم و دعایش کنیم تا این سرمایه‌ی ارزشمند انسانی وطن به سلامت بازگشته و بتواند تجربیات گرانبهای خویش را در اختیار آنانی که دوست دارند چون او به مشکلات بخندند، قرار دهد.