بایگانی دسته: فقر دانایی
گزارش تکاندهنده مرگهای اعلام نشده از هراز تا کارون!
مزارع پرورش ماهی از هراز تا کارون با بحرانی مرگبار روبرو شدهاند که نه فقط دود این بحران به چشم تولیدکنندگان و آبزیپروران منطقه میرود، بلکه محیط زیست و مردم مصرف کننده از آب و محصول این مزارع هم به شدت در معرض خطر و بیماری قرار گرفتهاند. یادداشت پیش رو، کوشیده است تا ابعاد این خطر بزرگ را شرح دهد …
هفته گذشته با دکتر سعید یوسفپور، مدیرکل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری در باره کیفیت آب سرشاخههای کارون در استان متبوعش گفتگو میکردم. وی در حالی که به شدت از وضعیت ناگوار رودخانههای استان چهارمحال و بختیاری که سر شاخههای رودخانههای مهمی چون کارون و زاینده رود را تشکیل میدهند، ابراز نگرانی میکرد؛ پرده از واقعیتی هولناک برداشت! اینکه از 24 زیرحوضه آبخیز رودخانه کارون که در قلمرو سیاسی استان چهارمحال و بختیاری قرار دارد، 21 زیر حوضه وضعیتی بحرانی دارند. آن هم به دلیل آن که فراتر از ظرفیت قابل تحمل محیط و توان زیستپالایی رودخانه، مزارع پرورش ماهی مجاز و غیرمجاز احداث شده است. در این میان، در رودخانههای سبزکوه، کاج، بهشتآباد و کارون میانی (منطقه مشایخ) وضعیت به قدری نابسامان است که دیگر چیزی به نام بستر رودخانه مشاهده نمیشود و مزارع فصلی غیرمجاز با احداث حوضچههای خاکی در بستر رودخانه (همان طور که در تصاویر میبینید) عملاً حیات بومسازگان (اکوسیستم) آبی رودخانه را مختل کردهاند. افزون بر آن، مؤلفههای کاهندهی دیگری چون تشدید رسوب و فرسایش خاک، آلودگیهای ناشی از سوء مدیریت مزارع کشاورزی و ورود مواد شیمیایی، به همراه آنتی بیوتیکها و قارچکشهای مورد مصرف در حوضچههای پرورش ماهی بر وخامت شرایط محیط آبی منطقه افزوده است؛ معضلاتی که به نظر میرسد برای مهار آنها، اداره شیلات، منابع طبیعی، دامپزشکی، محیط زیست، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت نیرو، سازمان بازرسی کل کشور و وزارت کشور باید وارد میدان شده و با قاطعیت بیشتری از تخلفات صورت گرفته ممانعت به عمل آورند.
تأسفبارتر آن که عین این ماجرا در برخی دیگر از رودخانههای کشور هم به بهانهی حمایت از اشتغال و کاهش وابستگی نفتی در حال رخ دادن است که از جمله باید به گزارش یک دامپزشک به نام سرکار خانم دکتر آزاده جلالی اشاره کنم که بخشی از مطالعات و بررسیهای میدانی خویش را در اختیار نگارنده قرار دادند. وی میگوید: در محور رودخانه هراز حدود 30 استخر پرورش قزلآلا وجود دارد که به علت دادن مجوزهای غیرقانونی سبب به وجود آمدن مشکلاتی شده، به نحوی که رودخانه هراز عملاً به یک بمب میکروبی تبدیل گردیده است. در این گزارش به صراحت تأکید شده که فاصلهی بین مزارع پرورش ماهی، حساب شده و استاندارد نیست و آب آلوده استخرهای بیمار با سرایت به دیگر استخرها مشکلاتی جدی آفریدهاند و حتی درگیری افراد را هم در حوضچههای پرورش ماهی مجاور هم سبب شدهاند.
افزون بر آن، تلفات استخرها که عمدتاً به علت استرپتوکوک (بیماری مشترک انسان و ماهی) توسط مالکین بیمسئولیت حوضچههای پرورش ماهی به داخل آب روان ریخته میشود، رودخانه هراز را تبدیل به قبرستانی برای ماهیهای بیمار کرده است. مصرف خودسر و بیرویه آنتی بیوتیک و مواد غیر مجازی چون مالاشیت گرین از موارد دیگری است که زیست انسانها و رودخانه را تهدید میکند. این در حالی است که متأسفانه شاهد هستیم که سه ارگان اصلی، یعنی: شیلات، دامپزشکی و محیط زیست ظاهراً از اراده یا قدرت لازم برای ساماندهی این وضعیت ناگوار برخوردار نیستند.
دکتر جلالی اضافه میکند که مشکلات این منطقه از 10 سال پیش شروع شده، یعنی از زمانی که با دادن مجوزهای فلهای و بدون رعایت فاصله مناسب، نخستین زنگ خطرها در رودخانه هراز به صدا درآمد. به نحوی که الان این منطقه به وضعیتی رسیده که آبزیپروران یا همان فیش فارمرها، خودشون هم به یکدیگر رحم نکرده و بر علیه هم طرح دعوا و شکایت میکنند. یعنی: علاوه بر کاهش کیفیت سلامتی محیط زیست و آبزیان تولید شده، تنشهای حقوقی و کیفری در عرصه به وجود آمده است.
شرایط به نحوی پیش میرود که فقط در طول دو ماه اخیر، اغلب مزارع پرورش ماهی در رودخانه هراز بین 3 تا 10 تن تلفات داشتهاند و این یک فاجعهی بزرگ و نشان از یک خطر مهیب است. حتی درمانهایی چون استفاده از آنتیبیوتیک و تیمار آب با سنگ نمک و فرمالین هم نتوانسته این تلفات را از بین ببرد. به هر حال باید بدانیم که حوضه آبخیز رودخانه هراز، یکی از اصلیترین مراکز تولید ماهی قزلآلا در کشور محسوب میشود که از قضا برخی از تولیدکنندگان قدیمی در این منطقه، کاملاً کوشیدهاند تا استانداردهای لازم را رعایت کنند، اما وضعیت سردرگم و بی نظم کنونی سبب شده تا آنها هم آسیب جدی ببینند و قربانی شرایط موجود شوند.
جان کلام آنکه
خدشه دار شدن کیفیت آب در سرشاخههای هراز و کارون، ممکن است تبعاتی ویرانگر برای مردمی داشته باشد که در تهران، چهارمحال و بختیاری، اصفهان، قم، یزد و خوزستان از این آب برای مصارف شرب خود بهره میبرند. افزون بر آن، کاهش کیفیت و بیماری ماهیهای تولید شده در چنین اماکنی، بیشک هزینههای درمانی کشور را آشکارا بالا خواهد برد و ممکن است، مصیبتهایی جبرانناپذیرتر بیافریند. چنین است که از مسئولین ذیربط میخواهم تا هر چه سریعتر و بدون ملاحظهی مصلحتهای مرسوم، مانع ادامهی این روند خطرناک شوند و با متخلفین و صادرکنندگان مجوز در هر پست و مقامی که هستند، با جدیت مقابله کرده و ایشان را به مجازات برسانند.
برای دیدن اصل گزارش، کامنتها و عکسها به بخش وبلاگ نخبگان در خبرآن لاین مراجعه فرمایید.
معرفی راهی که انتهایش به آشتی دوباره آب با ارومیه ختم میشود!
همان طور که خوانندگان عزیز این سطور آگاهند، از ساعت 16:30 امروز، شبکهی یک سیما در اقدامی بیسابقه تصمیم گرفته تا پربینندهترین ساعت پخش و جذابترین برنامه سیاسی/اقتصادی و چالشی خود را با عنوان: «مناظره» در اختیار طرح، نقد و بررسی موضوعی قرار دهد که ظاهراً نه سیاسی و نه اقتصادی، بلکه محیط زیستی است! هرچند که البته باید بپذیریم نهتنها این موضوع، حوزههای سیاسی/اقتصادی را متأثر میکند، بلکه آثارش بر روی تمامی جلوههای مدرن و سنتی جامعهی امروز انکار ناپذیر است؛ دریافتی که سالهاست فعالان و تصمیمسازان حوزه محیط زیست کوشیدهاند تا به باور سیاستمدران و کلاننگران کشور برسانند و اینک به نظر میرسد نخستین نشانههای این باورمندی در حال ظهور و آشکارسازی است. شما میتوانید از طریق پیامک 300001، دیدگاهها و نظراتتان را با این برنامه از ساعت 16:30 الی 19 امروز – 29 شهریور 1392 – در میان نهید.
چنین است که نگارنده – به عنوان یکی از شرکتکنندگان در این مناظره – کوشیده است تا در این مجال، نتایج آخرین مطالعات و بررسیهایش را که ادعا میکند: نقشهی راهی است امن و مطمئن که سرانجام دریاچه ارومیه را مجدداً همآغوش آبی دوستداشتنی و فیروزهایاش خواهد کرد، ارایه دهد؛ تلاشی که به بهانهی پاسخ به تازهترین ادعاهای دکتر پرویز کردوانی و با مدد گرفتن از نظرات گروهی از نخبهترین کارشناسان این حوزه عینیت یافته است و از همین رو، میطلبد که از استاد کردوانی قدردانی کنم. چرا که شاید اگر ایشان نظریهی شگفتانگیز اوتانازی دریاچه ارومیه را مطرح نمیکردند، چنین پاسخ و راهکاری هم به رشته تحریر درنمیآمد! ادامهی خواندن
هفت خطای فاحش علمی در یک مستند تلویزیونی با حضور دکتر پرویز کردوانی!
دکتر پرویز کردوانی را اغلب دوستداران طبیعت، به ویژه فعالین در حوزهی کویر و بیابان میشناسند. در حقیقت شاید او در شمار مشهورترین چهرههای علمی کشور در نزد عوام باشد که بیشترین حضور رسانهای را هم داشته و در برابر دوربین و میکروفن بسیار راحت است، آنقدر که انگار دارد در کلاس درسش با دانشجویان پرشمارش، آن هم اغلب با زبان طنز – گفتگو میکند. با این وجود، برخی از اندیشهها و آرای ایشان مخالفانی بس جدی، به ویژه در بین خاکشناسان، بومشناسان، اقلیمشناسان و بسیاری از دوستداران محیط زیست دارد، به نحوی که تاکنون مناظرههایی جدی بین نامبرده و گروههای مورد اشاره از جمله نگارنده صورت گرفته است. پیشنهاد جنجالی ایشان برای قطع امید از احیای دریاچه ارومیه، شاید واپسین اختلاف نظر جدی نگارنده با دکتر کردوانی باشد که منجر به ارایهی چندین و چند یادداشت شده و البته به زودی، پاسخی دیگر هم به تازهترین راهکار ایشان برای مختومه اعلام کردن پرونده نجات ارومیه ارایه خواهم کرد. اما تا آن زمان، انتشار یادداشت بهمن ایزدی در خبرگزاری مهر در پاسخ به لغزشهای آشکار علمی دکتر کردوانی در یک مستند تلویزیونی مربوط به بیابان لوت، سبب آفرینش نوشتار پیش رو در خبرآن لاین شده است …
یوز را در فوتبال و صنعت خودروسازی به یک فرصت بدل سازیم!
همان طور که پیشتر اشاره کردم، پنج شنبه و جمعهی گذشته – 7 و 8 شهریور 1392 – به همت بروبچههای سختکوش انجمن یوز و دیگر دوستداران محیط زیست ایران، جشنوارهای در محل باغ وحش ارم تهران برگزار شد. نگارنده، در دومین روز این جشنواره از نزدیک شاهد استقبال درخورتوجه مردم، به ویژه کودکان از غرفهها و برنامههای متنوع این جشنواره بود و همانجا در گفتگویی کوتاه با رادیو یوز! آرزو کرد تا نظیر چنین برنامههایی را بتوانیم در سال آینده و همزمان با روز ملّی یوز در دیگر شهرستانهای کشور، به ویژه در مناطق شرقی و مرکزی ایران که زیستگاه یوز هم هست برگزار کنیم. به هر حال به سهم خود از تلاشهای این دوستان، به ویژه مرتضی اسلامی دهکردی، مرتضی پورمیرزایی، صفورا زواران حسینی، جواد رزمی، حسین عظیمی و … قدردانی میکنم.
خوشبختانه پیشنهادی که روز چهارشنبه مطرح کردم تا بین فوتبال در برزیل و یوزپلنگ در ایران، پیوند برقرار شود، بسیار مورد توجه قرار گرفته و بازتابهای خوبی داشته که امیدوارم به ثمر نشیند. در همین راستا، یادداشتی دیگر نوشتم که دیروز – 10 شهریور 1392 – در صفحه هفت روزنامه اعتماد منتشر شد و متن آن را در ادامه آوردهام … ادامهی خواندن
برای قم نگرانم! شما چطور؟
قم را دوست دارم … شهر کودکیها و نوجوانیهایم بوده است. خدابیامرز، پدربزرگم که “باباگله” صدایش میزدیم، یک مزرعهی 12 هکتاری داشت به نام حسین آباد در نزدیکی سلفچگان که در کنارش رودخانهای پر از آب و ماهی هم جریان داشت. در بالادستش هم کاریز حسین آباد، همواره از آب لبالب بود و دلخوشی من این که کی تابستان میشود و دوباره میتوانم به مزرعه باباگله و نزد باغبان مهربانش، حاج عبدالله بروم که خدا رحمتش کند … در آنجا باغ انار و انجیر و جالیز خیار و بادمجان و خربزه بود و عشق میکردم از این که اجازه داشتم در آبیاری آن مزرعه کمک کنم و بعدازظهرها هم البته در گرمای سلفچگان، تنی به آب رودخانه بزنیم … برای همین است که هنوز هم، از روی شکل و پیکرهی درختان انار، اغلب میتوانم تشخیص دهم که میوه درخت شیرین است یا ترش یا ملس و یا انار سیاه است …
یادم هست در نزدیکیهای پیروزی انقلاب که مدارس هم در همه جای کشور تعطیل شده بودند؛ از نجف آباد اصفهان آمده و مدت زیادی در منزل باباگله در خیابان صفائیه قم ماندگار شدیم و مثل خیلی از بچههای هم سن و سالم (آنهایی که 12 یا سیزده بهار بیشتر از زندگی را درک نکرده بودند) به خیابانها میریختیم و فریاد میزدیم: اگه خمینی دیر بیاد، سه راهیها از قم میآد! و آنگاه وقتی مأمورین گارد به دنبالمان میدویدند، خود را به رودخانه قمرود در پشت منزل پدربزرگ رسانده و متواری میشدیم … رودخانهای که آن روزها هنوز آب داشت و ما کلی گلبازی میکردیم آنجا با خاک رس ماندگار و شکلپذیرش، اما حالا نهتنها دیگر آبی ندارد، که بدل به یک بلوار دوطرفه هم شده است!
خلاصه این که اینها را نوشتم تا بگویم: چرا قم را دوست دارم و برایم این شهر و مردمانش، یادآور بخشی از شیرینترین خاطرات زندگیم هستند. با این وجود، اینسالها هرگاه به قم میروم، دلم بیشتر از بار قبل و سال قبلترش میگیرد و نگرانتر از آیندهی این شهر و مردمانش میشود.
نوشتار پیشرو، شرح بخشی از دلایل این نگرانی است … ادامهی خواندن
حال دریاچه ارومیه دارد خوب میشود یا بد؟
اخبار مربوط به دریاچه ارومیه بیش از یک دهه است که در صدر اخبار محیط زیستی ایران قرار گرفته و اغلب فعالان و دوستداران این حوزه با نگرانی آخرین وضعیت حوضه آبخیز دریاچه ارومیه را پیوسته رصد میکنند. رخدادی که سبب شده تا توجه حکومتی به یک موضوع محیط زیستی هم به شدت جلب شود. آنگونه که شاید بتوان با جرأت گفت: هیچ رخداد محیط زیستی دیگری در ایران تاکنون نتوانسته به اندازه بحران دریاچه ارومیه، واکنش و اظهار نظر سیاستمداران و رهبران عالیرتبه کشوری را به دنبال داشته باشد. با این وجود در یادداشت پیش رو، به این واقعیت تلخ پرداختهام که چرا این توجه دولتی و مردمی به بحران دریاچه ارومیه، حتی نتوانسته یک هماهنگی ابتدایی در پایش آماری آن بوجود آورد، چه رسد به بهبود واقعی توان بومشناختی این حوضه راهبردی کشور … ادامهی خواندن
نظرتان در باره این عکس چیست؟!
به خبرآن لاین بروید، یادداشتم را بخوانید و همچنین کامنتها را … به ویژه کامنت مهم هموطنی به نام رضا. تا دریابید که ماجرای این عکس چیست و چرا نباید گرازها را “بلا” نامید؟
صرفه جویی در آب و عشق به بشریت!
دیروز – هفتم مرداد 1392 – روزنامه اعتماد در ستون یک خبر، سه چهره خود به موضوع صرفه جویی در آب از منظر نگاه مهتاب کرامتی، پانته آ بهرام و نگارنده پرداخت. پاسخهای کوتاه ایشان را به این موضوع مهم در این نشانی میتوانید، مطالعه فرمایید.
روزی که همه ی شکارچیها آمده بودند!
چندی پیش به دعوت دکتر کیخا – معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست – به تالار سرو در پارک پردیسان رفتم تا در نشستی شرکت کنم که موضوعش “شکار” بود. قرار بر این شد که برای رعایت بی طرفی و احترام به حق همه، مدیریت نشست و تنظیم وقت حاضرین با اسدالله افلاکی، دبیر صفحه محیط زیست روزنامه همشهری باشد. نکتهی عجیب اما آن بود که نوبت به سخنان هر فردی که میرسید، وی پیوسته و تماماً در مدح شکار سخنرانی کرده و از مزایای بیشمارش در حفظ طبیعت و افزایش درآمد کشور سخن میراند! من مانده بودم که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ از هومن جوکار پرسیدم که چرا هیچ مخالف شکاری در این جمع حضور ندارد؟ گفت: ما علاوه بر شما از آقایان دکتر اسماعیل کهرم و دکتر ناصر کرمی هم دعوت کرده بودیم تا در این نشست حاضر شوند که متأسفانه هیچکدام نیامدند. هر چند که حتا اگر آنها هم میآمدند، تناسبی بین شرکتکنندگان وجود نداشت. ادامهی خواندن
لطفاً از ساخت سد تنگ سرخ منصرف شوید!
گون ها که بروند، مرگ به زاگرس سلام می دهد!
چنین است که در طول یک دههی اخیر گزارشهای متعددی از تشدید بیابانزایی در مناطقی منتشر شد که ظاهراً با قلمرو طبیعی کویرها و بیابانهای کشور بسیار فاصله دارند. شتاب بیابانزایی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه، ابی بگلو در اردبیل، معینآباد ورامین، دشت ارژن در فارس، دشت سگزی در اصفهان، دشت قهاوند و کبودرآهنگ در همدان، علی آباد کتول در گلستان، میان دشت و اسفراین در خراسان شمالی، خان میرزا در لردگان و … از جملهی این موارد زنهاردهنده است.
اما تازهترین گزارش منتشر شده توسط همکارانم در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان چهار محال و بختیاری، شاید شوکی بزرگ و هشداری کوبندهتر از دیگر گزارشها در این حوزه باشد. چرا که مطابق این گزارش، نه فقط بخشی از استان که تمامی قلمرو 1.1 میلیون هکتاری سطح مراتع و جنگلهای استان چهار محال و بختیاری که سرچشمهی مهمترین رودخانههای راهبردی کشور را تغذیه میکنند، در معرض خشکیدگی شدید و نگران کننده قرار گرفتهاند. افزون بر آن، بیش از 60 درصد از گونزارهای استان هم در آستانهی فروپاشیدگی و خشکی کامل قرار گرفتهاند. یعنی: گونهای که بیشترین سهم را در محافظت از خاک به ویژه در اراضی پرشیب کوهستانی زاگرس برعهده دارد، در وضعیتی بس شکننده قرار گرفته و بیم آن میرود که اگر تمهیدات مراقبتی و آیش بر آنها اعمال نگردد، وضعیت از کنترل خارج شده و بحرانی جدی در افزایش نرخ جابه جایی خاک، کاهش ذخایر استراتژیک آب شیرین و اُفت تراکم و تنوع زیستی در حوزه گیاهی و جانوری را شاهد باشیم.
این در حالی است که مطابق گزارش ناسا، موج یک خشکسالی درازمدت 30 ساله هنوز از راه نرسیده و باید منتظر شرایطی به مراتب مرگبارتر هم باشیم.
در چنین شرایطی، انتظار میرود که سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور از اختیارات قانونی خود به منظور تضمین توان بومشناختی (اکولوژیک) ایران استفاده کرده و اجازه هرگونه بهرهبرداری صنعتی از گونزارها به بهانهی استخراج کتیرا و نیز صمغ سقز از درختان بنه را ندهد.
یادمان باشد که اگر بیابانزایی در بام ایران؛ در چهارمحال و بختیاری خیمه زند، باید خواه ناخواه خود را برای بدرقهای سوزناک در مرگ کارون، زاینده رود، خرسان و برخی دیگر از مهمترین رودخانههای کشور آماده کرده و آنگاه باور کنیم که پیشبینیهای عیسی کلانتری، خوشبینانهتر از آن چیزی بود که فکر میکردیم!