در سومین بخش از هشت پا نامهی مهار بیابانزایی، این پرسش را طرح کردم که آیا ممکن است فردی که با دقتی کمنظیر میتواند ماجراهای 25 سال بعد از خود را شرح دهد، یک انسان معمولی باشد یا آن که بی شک فرازمینی است؟!
حقيقت اين است كه نه! براي رسيدن به دريافت هيگينز – همان گونه که برخی خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی هم اشاره کردند – نيازي به دارابودن هوشي خارقالعاده نيست! كافي است نگاهي نه چندان عميق به مناسبات حاكم بر جهاني اندازيم، كه در آن زندگي ميكنيم و برخي آمارها را مرور كنيم تا دريابيم امكان پيشگويي فرجامي مخاطرهآميز براي آيندگان تا چه اندازه سهل است! حتا مخاطرهآميزتر از آنچه که هيگينز آن را به تصوير کشيد!!
به فاصلهی اندكي پس از انتشار كتاب هيگينز، يعني در آغاز دههی هشتاد ميلادي، شمار دانشمنداني كه در آزمايشگاههاي تسليحاتي جهان شاغل بودند، از 400 هزار نفر فراتر ميرفت، به شکلی كه تا پايان آن دهه، هزينهی جنگافزارسازي زمينيها از يكهزار ميليارد دلار در سال نيز گذر كرد؛ كه اين رقم، از 200 برابرِ هزينهی لازم براي خريد تمام ماشينآلات و ابزار كشاورزي مورد نياز كشورهاي گرفتار كمبود غذايي در آن دهه نيز بيشتر بود! نتيجه آنكه در پايان دههی هشتاد، 25 ميليون انسان آواره در سراسر جهان در جستجوي مأمني به دور از آتش جنگ بودند و 25 ميليون آوارهی ديگر از عقوبت بلاياي (به اصطلاح) طبيعي، خانه و كاشانهی خويش را از دست داده بودند (فصلنامهی جنگل و مرتع، ش 26، ص 62).
به سخنی سادهتر، دليل آوارگي گروه نخست، تلاش و همانديشي 400 هزار تن از فناوران علمي جهان در آزمايشگاههاي جنگ بود و علّت آوارگي 25 ميليون نفر دوّم، آنكه كسي در آزمايشگاههاي صلح نبود تا بشر را در مواجهه با چالشهاي زيستمحيطي ياري دهد! در واقع، نابخردي نظام حاكم بر جهان چنان آشكار است كه دبيركل وقت يونسكو – فدریکو مایور زاراگوزا (Federico Mayor Zaragoza)– را چنين به فغان واداشت: «اگر صدها ميليارد دلاري را كه صرف خريد و فروش جنگافزارها يا مواد مخدر ميشود، با بودجهی اختصاص يافته به آموزش و پرورش كشورها مقايسه كنيم، به چه بيتناسبي شرمآوري ميرسيم!»
و اگر امروز میبینیم که خسارت حاصل از به اصطلاح بلایای طبیعی همچنان در حال افزایش است؛ اگر میبینیم که روزی توفان کاترینا در غرب رکورد میزند، روز بعد سونامی در شرق و امروز سیل پاکستان در بیخ گوش ما و فردا … همه و همه برای این است که ما آنجا که باید هزینه کنیم و پژوهشهای خویش را به پیش برانیم، نکردیم و درعوض برای دو لشکرکشی بزرگ به افغانستان و عراق 5 تریلیون دلار را سوزاندیم و بر باد دادیم! ندادیم؟
هشت پا را فراموش نکنید! دارم از جهانی برای شما سخن میگویم که هنوز یک رخداد سیل میتواند کشوری مانند پاکستان را که با صرف میلیاردها دلار به کلوپ هستهای ملحق شد را کاملاً فلج سازد! ننگ بر آن ژنرالهای خامدست و کوتهبینی که پول ملّت و سرزمینشان را به جای آن که صرف پژوهش برای حفظ پایداری بومشناختی سرزمینشان کنند، برای ساخت بمبی به هدر دادند که در بهترین حالت – یعنی حالتی که مورد استفاده قرار نگیرد – سرمایهی بیامانی را تلف کرد و در بدترین حالت – یعنی حالتی که مورد استفاده قرار گیرد – فاجعهای بزرگ برای بشریت به ارمغان خواهد آورد!
راستی! آیا در چنین ناکجاآبادی که مدرن ترین کشورش _ آمریکا – دقیقه ای 57 هزار و 77 دلار در افغانستان هزینه می کند، نباید مردمانش به همان شهروند افتخاری آکواریوم اوبرهاوزن دل خوش دارند؟ هیچ می دانید که اگر جهانیان برای مهار بیابان زایی فقط دقیقه ای 5 هزار دلار هزینه می کردند، امروز نه تنها نباید نگران مرگ از آب آلوده و افت کمی و کیفی آبهای سطحی و زیرزمینی و فرسایش بادی و ریزگرد و مهاجرت و … می بودیم، بلکه کابوس جنگ آب را هم برای همیشه به تاریخ پیوند می زدیم و به خاکش می سپردیم. افسوس …
ادامه دارد …