بایگانی دسته: توسعه افسارگسيخته

حال زمین در روز زمین خوب نیست!

جهانیان امروز – 22 آوریل – برای چهل و یکمین بار، روز زمین را گرامی می‌دارند و با خود عهد می‌بندند که قدر این موهبت ناهمتا را بیشتر بدانند. بارها گفته‌ام که زمینی که نتواند پذیرای گیاهان و جانوران باشد، نخواهد توانست پذیرای انسان هم باشد. بنابراین، شاید بزرگترین اقدام پیشگیرانه‌ی معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید کمک به ظرفیت‌سازی فرهنگی در حوزه‌ی محیط زیست و ارتقای شاخص‌های سلامتی زمین باشد. زیرا این فقط یک زمین شاد است که می‌تواند مردمانی شاد را در خودش بپروراند.

چند روز پیش داشتم برای فرزندم – اروند – قصه‌های شاهنامه را می‌خواندم … ناگهان به اینجا که رسیدم نفسم بند آمد و با خود گفتم: آهای محمّد درویش! آیا تو واقعاً فرزند آن فردوسی بزرگ هستی که بیش از یک هزار سال پیش اینگونه مخاطبان خویش را از شکار پرندگان بی‌گناه بازمی‌داشت؟!
نگاه کنید به این جملات: «فرود (پسر سیاوش) از لابه لای شاخه‌ها، شاهینی را می‌بیند که چون تیر از دل آسمان می‌گذرد، پس فرود، در چشم بر هم زدنی، کمان می‌کشد و شاهین را با تیری سرخ در دلش به زمین می‌دوزد. پیش می‌رود و بر پرهای نرم پرنده دست می‌کشد و می‌گوید: پرهایش هنوز گرمای زندگی را در خود دارد. چرا تیر انداختم؟ شاهین را برای چه می‌خواستم؟ آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود تا لاشه‌اش این چنین پست بر زمین؟»
و من – محمّد درویش – امروز به همه‌ی آن طبیعت‌ستیزان و شکارکُش‌هایی که یک هزار سال پس از فردوسی بزرگ، همچنان زنهارش را جدی نگرفته‌اند، می‌گویم: این شاید آخرین فرصت برای شما و ما باشد تا نگذاریم حال زمین از اینی که الآن هست، بدتر شود …
به راستی آیا شنیدن زمزمه‌ی آشنای جویبارها، نوای دل‌انگیز قناری‌ها و تماشای جبروت اهورایی تالاب‌ها و کلوت‌ها و پرواز بلند شاهین‌ها و … زیباتر و آرامش‌بخش‌تر نیست از آنچه که امروز به بهانه‌ی توسعه‌ی ناپایدار بر سر سرزمین مادری‌مان آورده و می‌آوریم؟

وقتی که در برزیل نعمت به نقمت بدل می‌شود!

گزارش‌ها حکایت از آن دارد که در طول 24 ساعت از آسمان ریودوژانیرو به حدی باران باریده (288 میلی متر) که در طول یک سال هم در ایران نمی‌بارد! و البته باران همچنان ادامه دارد …
آری ریزش 288 میلی‌متر باران در یک سال می‌تواند برای مردم زابل که از میانگین بارندگی 50 میلی‌متر در سال بهره‌مند هستند و سالهاست به جای بلم‌رانی در هامون به تثبیت شن‌زارهایش می‌پردازند، شیرین‌ترین رؤیا باشد، امّا برای اهالی سبزترین کشور جهان، هرگز چنین نیست و حتا می‌تواند علاوه بر مرگ دست کم 200 انسان بی گناه، به افزایش جابه جایی خاک و تشدید فرآیند تخریب سرزمین (Land degradation)  و بیابان‌زایی منجر شود!

امّا به راستی چرا اینگونه شده است؟ کافی است نگاهی بیاندازیم به رخدادهای حادثه‌بار در طول نیم قرن اخیر تا دریابیم که چگونه با افزایش دانایی بشر و تسلطش بر ابزارهای فناورانه‌ی فرامدرن و پیشرفت حیرت‌انگیز و شتابناک مهندسی سازه‌ای، خسارت‌های رخداده بر جان و مال آدمی ناشی از حوادث طبیعی نظیر سیل و طغیان رودخانه‌ها، ریزش کوه و لغزش زمین، زلزله، توفان، آتشفشان و خشکسالی و … به طرز شگفت‌آور و نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است.

تصویر نیمه مغروق امروز ریودوژانیرو و مردمان دردمندش که در تمامی درگاه‌های مجازی معتبر جهان قابل مشاهده است، می‌تواند تداعی‌کننده‌ی فردای نیویورک در این کابوس مشهور ناشی از تغییر اقلیم (Climate Change) و جهان گرمایی (Global warming) باشد.

و غم‌انگیز‌تر آن که، بشر مغرور امروز، خود با عدم توجه به اصل پروانه، با غره شدن به توان مهندسی خویش و با تجاوز به حریم‌های طبیعی در کوهستان‌ها و رودخانه‌ها – مانند سیل قم –  عملن سبب می‌شود تا به طرز ناعادلانه‌ای رخدادهای طبیعی را با عنوان بلایای طبیعی –  Natural disaster – بنامیم و نعمت‌ها را نقمت بخوانیم.
و بعد هم بگوییم: خدا خواست و تمام!
امّا به قول دکتر کوثر عزیز در سخنرانی اخیرشان در دانشگاه شیراز: خداوند کی می‌خواهد تا من و تو خانه و کاشانه‌ی خود را از دست دهیم؟ چرا چنین بی‌رحمانه در حق آن دوست آسمانی تهمت روا می‌داریم؟

مؤخره:
ممنون از مدیران عزیز تارنماهای زمستان/ یل قوان، پالاس ایرانی و سبزامین که مخاطبان خویش را به حمایت از مهار بیابان‌زایی در مسابقه‌ی جهانی برترین وبلاگ محیط زیستی ایران فراخوانده‌اند. همچنین از دیده‌بان عزیز محیط زیست ایران بابت تجهیز آن لشکر 600 نفره‌ و تشویق‌شان به پارو زدن، قدردانم.
آخرین وضعیت رتبه‌بندی 11 وبلاگ برتر محیط زیستی جهان را می‌توانید در این نشانی رصد کنید. فعلن که دوباره جای بنگلادش و اسپانیا تغییر کرد (هر دو 31 درصد آرا را دارند و مهار بیابان زایی با 14 درصد در مقام سوم است).

بحران برداشت شن و ماسه به بام ایران رسید!

    آنگونه که دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری گزارش می‌دهد، بحران برداشت بی‌رویه‌ی شن و ماسه از بستر آبرفتی مخروط افکنه ها و رودخانه‌های استان چهارمحال بختیاری، به مرزهای نگران‌کننده‌ای رسیده و سبب جنگل‌کُشی بی‌سابقه در اغلب مناطق استان، به ویژه نواحی جنوبی آن در لردگان شده است.
    پیش‌تر اشاره به بحرانی مشابه در تنکابن و مارون (یهبهان) کرده بودم؛ وضعیت اسف‌بار پایین دست رودخانه‌ی کرج را هم که اغلب مشاهده کرده‌ایم …
    چنین رخدادهایی به نظر می‌رسد چشم‌انداز پایداری بستر رودخانه‌ها را به شدت به مخاطره انداخته و سبب ساز افزایش محسوس فرسایش کنار رودخانه‌ای  و تأخیری (lateral erosion) می‌گردد. این در حالی است که هم‌اکنون هم نرخ جابه جایی خاک در ایران، شش برابر استاندارهای جهانی آن است.
    ناگفته پیداست یکی از عوامل تشدید‌کننده‌ی این بحران، به موازات افزایش ساخت و ساز‌ها، رشد چشمگیر صنعت سدسازی است که سبب شده میزان آورد طبیعی رودخانه‌ها در پایین دست سدها به شدت کاهش یابد.
    این در حالی است که محاسبه‌ی ظرفیت برداشت شن و ماسه با توجه به میزان آورد رودخانه‌ها، کار چندان دشوار و وقت‌گیری نیست؛ کاری که امیدوارم با یک برنامه‌ریزی مدون جامه‌ی عمل به خود بپوشاند.

    مؤخره:

    ضمن سپاس مجدد از هموطنان عزیزی که به شکلی بی‌سابقه از مهار بیابان‌زایی در مسابقه دویچه‌وله حمایت کرده‌اند؛ سیاهه‌ی دیگر سایت‌ها و وبلاگ‌هایی که مخاطبین خویش را به حمایت از مهار بیابان‌زایی تشویق و ترغیب کرده‌اند، اعلام می‌کنم. در ضمن تا این لحظه، مهار بیابان‌زایی با اخذ 12 درصد آرا در ردیف سوّم از مجموع 11 وبلاگ راه یافته به مرحله نهایی قرار گرفته است. البته هنوز شش روز فرصت هست و هر معجزه ای می تواند در این شش روز رخ دهد!

    –  برای ایران و حمایت از وبلاگستان محیط زیستی به وبلاگ مهار بیابان زایی رای دهیم – سپهر سلیمی

    – دوستان گل بیایید مهار بیابان‌زایی را حمایت کنیم! – نازخاتون

    – سه لینک جدید دیگر در بالاترین در اینجا ، آنجا و همچنین در این نشانی

    – حمایت از تنها وبلاگ ایرانی حاضر در بزرگترین رقابت بین‌المللی بین وبلاگ‌های جهان – عباس رسول زاده بیدگلی

    – لطفاً از مهار بيابان‌زايي حمايت كنيد – دکتر سیامک معطری

    – به مهاربیابان زایی رای می دهیم. – چشمان همیشه بیدار زمین (محیط زیست دماوند)

    – لطفا به ایران رای بدهید … – سروی

    – به مهار بیابان زایی رأی دهید – مونترا

    – يک وبلاگ ايراني در جمع وبلاگ هاي برتر جهان – خبرگزاری ایرن

    – حمایت از مهار بیابان زایی در فیس بوک فرشید فاریابی و تالار ایرانیان گیاه خوار

    – پارو بزنید – عبداللطیف عبادی

    – این درخواست کمک را جدی بگیرید! – سایت مرجع متخصصین ایران (سروش رازی)

در ستایش یک حکم قضایی نوروزی!

    روز گذشته، زنجان کانون خبری طرفداران محیط زیست در ایران بود. شهری که در آن برای نخستین بار با یک قطع‌کننده‌ی درخت، مانند یک بزه‌کار اجتماعی برخورد شد و به فرمان دادستان شهر، او را به تنه‌ی همان درختان بی گناهی بستند که تا 20 اسفند 1388 می‌توانستند مانند او نفس کشیده و فضای زنجان را پاکیزه‌تر کنند. اما این مرد 51 ساله برای رونق دادن به کسب و کار غیرقانونی خویش، نه‌تنها خود به قطع درختان پرداخت، بلکه سبب تشویق 9 نفر دیگر شد تا در مجموع 204 اصله درخت را نابود کنند.

    از آنجا که چنین تنبیهی در متن قانون برای اعدام‌کنندگان درخت، پیش‌بینی نشده است، جا دارد تا مراتب سپاس عمیق خود را از حرکت سبزمدارانه‌ی قاضی زنجانی اعلام داشته و آن را چون هدیه‌ای نوروزی از سوی این هموطن دادگستر و طبیعت‌محور بپذیرم و بپذیریم.
    کاش در مورد درختان النگ‌دره گرگان، پارک نشاط کرمان، وردآورد تهران، سیاه‌بیشه چهارباغ، پارک ملی گلستان و آن 200 هزار بلوط 50 تا 400 ساله‌ی بالادست سد کارون 4 هم چنین احکامی صادر می‌شد.

بحران برداشت شن و ماسه از تنکابن تا بهبهان!

    دوشنبه گذشته در همایش روز جهانی مقابله با سدسازی، آقای غلامرضا مشایخی، فرماندار تنکابن هم یکی از سخنرانان بود. او در فرازی از سخنانش به واقعیت تلخی اشاره کرد که اینک در جای جای وطن در حال تکرار است. مشایخی گفت: هم‌اکنون عمق برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه چشمه کیله  – بزرگترین و پرآب‌ترین رودخانه تنکابن – به بیش از 25 متر رسیده است که این می‌تواند یک فاجعه‌ی تمام عیار برای منطقه و بخصوص کوه‌های زیبای سه‌هزار و رویشگاه‌ها و سکونتگاه‌های اطرافش باشد. هنوز رانش زمین در تابستان گذشته در این منطقه را فراموش نکرده‌ایم که منجر به قطع ارتباط 21 روستا و نابودی بیش از 200 اصله ممرز و جابجایی میلیون‌ها تن خاک حاصلخیز منطقه شد. این در حالی است که هنوز احداث سد در این منطقه در دست مطالعه بوده و جدی نشده است! زیرا با احداث سد و کاهش حمل رسوب به پایین دست، عملن توان زیست‌پالایی و ترمیم بستر رودخانه بیشتر هم کاهش خواهد یافت. مانند رخدادی که در پایین دست اغلب رودخانه‌های کشور که دارای سد هستند، افتاده و می‌افتد.

    یک شاهد دیگر این ماجرا که اخیراً رخ داده، افزایش فرسایش کنار رودخانه‌ای در مارون واقع در بهبهان است. تصاویری که در پایگاه خبری بشیرنذیر مشاهده می‌کنید، به خوبی گویای عمق بحران پیش‌آمده در منطقه است. ماجرای تلخی که به گفته‌ی نیره سعادتی، نفس بهبهان را به شماره انداخته است.

    حال تصورش را بکنید، وقتی در عرصه‌ی پهناوری که در اختیار داریم، کار را به این بی‌سامانی کشانده‌ایم، اگر جای مردم ژاپن، هلند، آلمان، بلژیک و … بودیم؛ برای تأمین مصالح ساختمانی پایه‌ی خود چه فاجعه‌ای را می‌آفریدیم؟!

آمده بود بلایی، اما به خیر گذشت!

    ماجرای غم‌انگیز تبصره‌ی الحاقي بند 2 لايحه‌ی بودجه سال 1389 که در کميسيون تلفيق اضافه شده و در صحن علني مجلس به تصويب رسيد؛ سرانجام در آخرین لحظه‌های سال 1388 با پادرمیانی برخی از بزرگان نظام، پیگیری سرسختانه‌ی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و اعتراض سزاوارانه‌ی تصمیم‌سازان حوزه‌ی پژوهشی و اجرایی کشور، ختم به خیر شد و در عمل آن تبصره‌ی الحاقی از بودجه سال 1389 حذف گردید. افزون بر آن، مصوبه‌ی جنجالی دیگر مجلس نیز توسط شورای نگهبان حذف شد؛ مصوبه‌ای که می‌کوشید نحوه رفع اختلافات ناشي از مالکيت اراضي زارعي و باغي اوقافي به کشاورزان را حل کند و به موجب آن، دولت موظف مي شد براي مجموعه اراضي زراعي و باغي اختلافي بين مردم و اوقاف به نام زارع سند مالکيت صادر کند و ما به ازاي آن از اراضي ملي با درنظر گرفتن تبديل به احسن وقف، زمين واگذار شود. مصوبه‌هایی که هر دو می‌توانست تمامیت عرصه‌های منابع طبیعی را بیش از پیش مورد خدشه قرار داده و آشکارا با اصل 45 قانون اساسی در تضاد قرار داشته باشد.
    صبح امروز در گفتگوهای جداگانه‌ای با دکتر فرود شریفی، رییس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، دکتر عباس رجایی نماینده مردم اراک و رییس کمیسیون آب، کشاورزی و منابع طبیعی و نیز مهندس  چنانه، مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور موضوع را پیگیری کردم که خوشبختانه هر سه مسئول تأیید کردند که آن تبصره‌ی الحاقی جنجال‌آفرین مورد بحث با درایت رییس و برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و پیش از ارسال به شورای نگهبان تصحیح شده که جا دارد از همه‌ی افراد حقیقی یا حقوقی که کوشیدند تا از شلیک این آخرین و زهرآلود‌ترین تیر به پیکر مجروح منابع طبیعی کشور، جلوگیری کنند، قدردانی کنم.
    امیدوارم این خبر مسرت‌بخش در پیشانی درگاه مجازی سازمان هم قرار گیرد و عیدی خوبی به همه‌ی دوستداران طبیعت وطن داده شود.
    گفتنی آن که فرود شریفی به نگارنده گفت: متأسفانه به دلیل اطلاع‌رسانی ضعیف این موضوع همچنان بیم آن می‌رود که برخی از متجاوزین درصدد باشند تا در ایام تعطیلات نوروزی به عرصه‌های طبیعی تجاوز کنند. بنابراین، شایسته است تا صدا و سیما در این روزهای تعطیل، بیش از پیش نسبت به خبر لغو این مصوبه‌ی خطرناک اطلاع رسانی کنند.

آخرين هفته اسفند؛ كابوس آب‌سالاران طبيعت ستيز در ايران!

    امروز، فردا و پس فردا، به بهانه‌ي آيين‌هاي نكوداشت روز جهاني مقابله با سدسازي، طرفداران محيط زيست در ايران سه همايش برگزار كرده و خواهند كرد. هر چند شيرازي‌هاي عزيز درتالار دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه شيراز با سخنراني استاد فرزانه، دكتر آهنگ كوثر، عملن از روز پنج‌شنبه به استقبال اين مناسبت جهاني رفتند و شاهد يكي از مستدل‌ترين و علمي‌ترين سخنراني‌ها در ملامت مديريت نابخردانه‌ي حاكم بر منابع آبي كشور بودند؛ آنچه كه خود استاد از آن با عنوان: «نامديران صنعت آب كشور» ياد كرد. در اين باره البته در يادداشت‌هاي بعدي بيشتر توضيح خواهم داد.

    به هر حال، همايش امروز را كه پيش‌تر اطلاع‌رساني كرده بودم و به گفته‌ي يكي از برگزاركنندگان همايش – آقاي خسروي – به زودي گزارش‌هاي مربوط به آن بر روي نت منتشرخواهد شد. اما دو همايش ديگر به قرار زير است:

یکشنبه 23 اسفند – از ساعت 9:00 تا 12:00 – دانشگاه شهید عباسپور (تهران – بزرگراه شهید بابایی – خروجی حکیمیه) – ثبت نام:09354225083

دوشنبه 24 اسفند – از ساعت 16:00 تا 18:00 – تنکابن – پارک مادر – سالن ارشاد. (براي آگاهي بيشتر به وبلاگ آقاي عباس محمدي مراجعه فرماييد).

    گفتني آن كه در همايش سوم، نگارنده هم سخنراني خواهد كرد.

 

رابطه‌ا‌ي حيرت‌انگيز بين ريزگردها و كِشند قرمز در خوزستان!

اگر با چشمان خودم نمي‌ديدم و فايل پي دي اف روزنامه كارون را نمي‌خواندم، هرگز باور نمي‌كردم كه ممكن است بين ريزش مداوم و فلج‌كننده‌ي ريزگردها بر آسمان هموطنان عزيز خوزستاني‌ام با مهار پديده‌ي ناخوشايند و خطرناك كِشند قرمز در آب‌هاي خليج فارس، رابطه‌اي مثبت وجود داشته باشد! رخدادي كه ثابت كرد به قول جناب حسين باقري (معاون وزير كشور و رييس سازمان مديريت بحران كشور)، چرا بايد همواره نق بزنيم و نيمه‌ي خالي ليوان را ببينيم؟
حتا اين مقام ارشد دولت دهم در گفتگو با خبرنگاران و در حاشيه‌ي كارگاه آموزشي و تمرين ستادي مديريت بحران در اهواز فرمودند: ريزش مداوم گرد و غبار بر سر انسان‌ها مي‌تواند آنها را مقاوم‌تر سازد و بايد فرقي قايل شد بين مردمي كه 50 بار اين رخداد را تجربه كرده‌اند با ديگراني كه فقط يك بار مزه‌ي ريزگردها را چشيده‌اند.
امروز با مهندس باقرزاده‌ي كريمي كارشناس ارشد بخش تالاب‌ها در سازمان حفاظت محيط زيست كشور گفتگو كردم تا بدانم آيا واقعاً بين كِشند قرمز و گرد و غبار مي‌توان رابطه‌اي مثبت و مهاركننده يافت؟ ايشان ضمن ابراز حيرت از اين موضوع مرا به آقاي مهندس آرش نكوئيان – مديركل دفتر تالاب‌هاي ساحلي – ارجاع دادند. آقاي نكوييان هم نه‌تنها اين پديده را منتفي اعلام كرده، بلكه اعلام داشتند: تشديد رخداد گرد و خاك و توفان‌هاي بياباني، يكي از دلايل تشديد غلظت ذرات آهن در آب خليج فارس و درياي عمان بوده و موجب افزايش خطر و گسترش كِشند قرمز شده است! نكوييان اين را هم اضافه كرد كه تنها نتيجه‌ي مثبتي كه مي‌توان از فاجعه‌ي طغيان ريزگردها گرفت، آن است كه مردم و مسئولين را بيشتر متوجه ضرورت حفظ و پاسداري از حيات محيط‌هاي تالابي در كشور و مناطق همجوار ساخت.

پي نوشت:
گاه با خود مي‌انديشم كه اگر قرار باشد از منظر نگاه آقاي حسين باقري به معضلات شهري نگاه كنيم، شايد بتوان ترافيك تهران را هم مثبت ارزيابي كرد! زيرا سبب مي‌شود كه عده‌اي از خير خيابان‌گردي و شلوغ‌كردن بي جهت معابر عمومي در سطح شهر بگذرند و در خانه‌هايشان بمانند! نه؟

ممنون از رسول كريمي عزيز كه لينك خبر نشريه كارون را براي نگارنده ارسال داشت.

یک خبر غرورآفرین برای ایرانیان در نیوساینتیست!

    در سال 2010، هیچ کشوری را در جهان نمی‌توان سراغ گرفت که رشد علمی‌اش برابر ایران باشد. این خبری است که هم‌اکنون می‌توانید در درگاه مجازی نشریه معتبر نیوساینتیست ملاحظه کنید و از این که ایرانی هستید، به خود ببالید.
    به گزارش مقاله‌ای که Debora MacKenzie در 18 فوریه 2010 منتشر کرده است، رشد علمی ایران، 11 برابر متوسط علمی رشد در جهان است. رشدی که بیش از هر چیز مدیون توجه ویژه دولت به دانش هسته‌ای است، به نحوی که در این حوزه (شیمی هسته‌ای، علوم هسته‌ای، فیزیک ذرات بنیادی و مهندسی هسته‌ای)، رشد علمی کشور 250 برابر متوسط جهانی است! در حقیقت، ایران در منطقه خاورمیانه به همراه ترکیه تنها کشورهایی هستند که دارای رشد علمی قابل توجه بوده که نشان از نزدیک شدن ایران به آرمان سند چشم‌انداز 20 ساله کشور دارد؛ آرمانی که می‌گوید: ایران باید در افق 1404 به کشوری سرآمد در منطقه بدل شود.
    البته در این گزارش افزوده شده که پژوهش‌ها در حوزه‌ی کشاورزی، پزشکی و شیمی معدنی هم در ایران از رشدی پیش‌برنده برخوردار است.
    نکته‌ی جالب دیگر این گزارش، آماری است که از نظر کمی در مورد مقالات منتشر شده در جهان از سال 1980 تاکنون وجود دارد؛ آماری که می‌گوید: تعداد این مقالات معتبر علمی از 450 هزار به یک میلیون و پانصدهزار تا پایان سال 2009 افزایش یافته است که رشدی بیش از 300 درصد را نشان می‌دهد.
    یک نکته را که نباید فراموش کنیم و در خواب این دستاورد بزرگ، غفلت ورزیم؛ آن است که توسعه‌ی پایدار در کشوری رخ می‌دهد که به صورتی متوازن به همه‌ی بخش‌های آن توجهی درخور شده باشد. نمی‌شود یکی از پایه‌های صندلی توسعه را بیشتر از پایه‌های دیگر بلند کرد و ارتقا داد؛ زیرا نتیجه‌ی آن، چیزی جز عدم تعادل و سقوط صندلی و صاحبش نخواهد بود.
    امید که دولت ایران به این دانستگی دست یافته و عملاً امکان پیشرفت در همه‌ی حوزه‌های معرفت‌شناسی – به ویژه محیط زیست و منابع طبیعی – را بوجود آورد. این بسیار زشت است که رشد علمی در کشوری 11 برابر میانگین جهانی باشد و در همان حال، نرخ فرسایش آبی و بادی هم شش برابر متوسط جهانی باشد! و از نظر ناپایداری محیط زیستی، 134 کشور جهان وضعیتی بهتر از ما داشته باشند!

    پی‌نوشت:
    تحلیلی در همین باره را می‌توانید در مردمک بخوانید.

حامیان محیط زیست حافظان امنیت سرزمین هستند نه تهدیدکننده آن!

     باورم این است که تلاش برای حفظ پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) کشور، گامی بزرگ در مسیر حفظ امنیت پایدار ایران و ایرانیان است. بنابراین، کوشش طرفداران محیط زیست برای تثبیت پایداری سرزمین، می‌تواند بیشترین کمک را به امنیت کشور کند؛ در صورتی که در ماجرای گلستان، بیشتر با ما امنیتی برخورد کردند تا قدر امنیتی که می‌خواستیم برای گلستان به صورتی مانا پدید آوریم را بدانند!
    در این باره گفتگوی نگارنده را با مینو صابری در رادیو زمانه با عنوان: «با حامیان محیط زیست امنیتی برخورد نکنید» اینجا بخوانید و یا آنجا بشنوید.

در گلستان دریافتم که تنها نیستیم …

    دقیقاً ساعت 12 ظهر روز 29 بهمن، اتوبوس حامل برخی از نمایندگان تشکل‌های مردم‌نهاد که توانسته بودند خود را تا ساعت 4:30 بامداد همان روز به میدان ونک تهران برسانند، در مقابل استانداری گلستان ایستاد. امّا همراهان خسته‌ی من، به جای دیدن و لمس مهمان‌نوازی و استقبال گرم مسئولین در استانداری گلستان، با کمال تأسف شاهد برخوردی سرد و امنیتی بودند … بلافاصله چندین دستگاه خودرو ویژه نیروی انتظامی و دیگر نهادهای امنیتی در محل حاضر شد، مرتباً درخواست می‌کردند که بازگردیم و عکس هم نگیریم! در همان زمان اما رخدادهای خوشایندی هم در حال وقوع بود، این که احساس کردی تنها نیستی و نه‌تنها از تهران که از گرگان و برخی دیگر از شهرهای شمالی کشور هم عده‌ای از عاشقان پارک ملّی گلستان خود را به محل رسانده بودند. به ویژه باید از یار نام‌آشنای طبیعت ایران، دکتر بسکی  یاد کنم که مثل همیشه، مرد و مردانه خود را از روستای تنگراه به مقابل استانداری رسانده بود تا فریادمان رساتر شود …

    سرانجام در اثر پیگیری‌های کم‌نظیر یاسر انصاری و جناب شفیعی عزیز و دیگر دوستان، مسئولین اندکی نرم شده و پذیرفتند تا از بین حاضرین با 5 نفر به عنوان نماینده صحبت کنند که البته در اثر اصرار ما، این تعداد در نهایت به 10 نفر افزایش یافت و به بقیه حتا اجازه داده نشد تا در محوطه‌ی استانداری باقی مانند؛ موضوعی که نگارنده با گله‌مندی فراوان به آقای مهندس جمشیدی، مدیرکل حوزه‌ی استانداری و مشاور عالی استاندار گلستان اعلام داشتم و به ایشان یادآوری کردم: کمینه‌ی کاری که از شمایان انتظار می‌رفت، پذیرش آدم‌هایی است که رنج سفر را بر خود هموار کرده تا به دفاع از یکی از میراث‌های ارزشمند طبیعت گلستان بپردازند؛ آنگاه شما چرا و چگونه به جای حمایت و تشویق چنین روحیه‌‌ی مسئولیت‌شناسانه‌ای، با آنها اینگونه تحقیرآمیز روبرو شده و دلشان را به درد آوردید؟
    برای جناب جمشیدی توضیح دادم که نگارنده چند سال پیش و در معیت یک گروه کارشناسی از سوی وزارت جهاد کشاورزی برای بررسی ابعاد سیل ویرانگر تنگراه به منطقه آمده و با تشریح ویژگی‌های آب‌شناختی آبخیز تنگراه، استعداد سیل‌خیزی حوضه را تشریح کردم؛ استعدادی که سبب شد گروه به این جمع‌بندی برسد که بهتر است جاده‌ی دیگری در محور گلیداغی طراحی شود که نه خطرات جاده‌ی کنونی را دارد و نه بر پارک گلستان، تنش وارد می‌سازد. افزون بر آن، سبب تسهیل رفت و آمد ساکنان 60 روستای منطقه هم خواهد شد. آخرین نکته‌ای که برای آقای جمشیدی و همکاران‌شان توضیح دادم، اشاره به توده‌ی منحصر به فرد بلوطی است که در پارک ملّی گلستان وجود دارد و نظیر آن به سبب تخریب اغلب جنگل‌های جلگه‌ای نوار ساحلی شمال، دیگر وجود ندارد؛ به ویژه آن که اصولاً آن پایه‌ای که در مرز تغییر بوم‌سازگان (اکوسیستم) جنگلی به استپی و کوهستانی مستقر شده‌اند، از مقاومت بیشتر و کم‌نظیر‌تری برخوردارند و باید تحت هر شرایطی محفوظ مانند.

    سخنان دیگر نمایندگان حاضر، به ویژه سرکار خانم میترا البرزی‌منش که از ارزیابان باسابقه‌ی مهاب‌قدس هستند و نیز مژگان جمشیدی، عباس محمّدی، حسین عبیری گلپایگانی و … بسیار مفید بود و در بین آنها هم دکتر بسکی گاه به گاه با زبان تند اما هوشمندانه‌ی خود حجت را تمام می‌کرد! نمی‌کرد؟
    مژگان جمشیدی تصاویری از نحوه‌ی مدیریت دیگر کشورهای جهان بر پارک‌های ملی‌شان را به جمشیدی و دکتر قره‌خانی – نماینده مردم علی‌آباد کتول در مجلس شورای اسلامی و از حامیان احداث جاده ابر – نشان داد تا دریابند که چقدر از دنیا عقب مانده‌ایم. البرزی منش هم اشاره کرد که بیش از 50 درصد از پستانداران شناخته شده‌ی ایران در پارک ملی گلستان زندگی می‌کنند و ارزیابی و ساخت این جاده‌ها چرا باید 10 سال طول بکشد؟ (دکتر بسکی در این لحظه گفت: آیا این شرم‌آور نیست که رضا شاه در آن زمان و با پول افزایش قیمت شکر توانست هزاران کیلومتر جاده و پل و خط آهن بکشد و ما برای ساخت این 20 یا 30 کیلومتر اینگونه درمانده‌ایم؟!)

    در نهایت، مهندس جمشیدی ضمن احترام به دغدغه‌های حاضرین، خاطره‌ای تأمل‌برانگیز از دوران فرمانداری خود در شهرستان سوادکوه را ذکر کرد؛ شهرستانی که به گفته‌ی وی، بیش از 33 سال، زباله‌هایش در رودخانه تخلیه می‌شد و به دریای مازندران می‌ریخت! زیرا مسئولین منابع طبیعی و محیط زیست منطقه حاضر نبودند یک هکتار زمین را در اختیار شهرداری قرار دهند تا زباله‌ها در آنجا دفن شوند! رخدادی که نشان‌دهنده‌ی اوج نابخردی و تنگ‌نظری مسئولین مربوطه در سوادکوه است (اگر صحت داشته باشد). در واقع چنین دفاع‌های بدی از محیط زیست است که وضعیت امروز طرفداران راستین طبیعت وطن را اینگونه ضعیف ساخته است. جمشیدی و قره‌خانی این را هم اضافه کردند که هم‌اکنون بیش از 120 هزار مترمکعب چوب در قالب فعالیت 98 شرکت بهره‌بردار، استحصال شده و از منطقه خارج می‌شود، شرکت‌هایی که برای عبور و مرور راحت خود و قاچاقچیان چوب، با مجوز منابع طبیعی بیش از 480 کیلومتر راه جنگلی در دل جنگل‌های بکر سوادکوه کشیده‌اند و از ما پرسیدند: چرا در برابر چنین جنایتی ساکت مانده‌اید؟ ما هم جواب دادیم چون اطلاع رسانی نمی‌شود و ما نمی‌دانیم. دکتر قره‌خانی هم قول داد تا این موارد را در نطق چهارشنبه آینده در صحن بهارستان بازگو کند و از وزارت راه بخواهد تا به تصمیم محیط‌زیست در پارک ملی گلستان گردن نهد. همچنین در نهایت، آقای جمشیدی قول داد که جلوی تخلف در ساخت جاده را گرفته و نگذارد عرض جاده از 11.6 متر تجاوز کند. همچنین ایشان قول دادند که آن بخش‌هایی که به عرض 40 متر تخریب‌شده و جاده ساخته شده بود، شخم خورده و مجدداً به حریم پارک بازگردند و نیز همزمان پروژه ساخت محور گلیداغی را پیگیری کنند.
    حال باید دید آیا این بار مسئولین به تعهدات خود عمل خواهند کرد یا خیر.
    سرانجام مذاکرات ما بعد از 4 ساعت به پایان رسید و البته این بار جناب جمشیدی به مشایعت و دلجویی حاضران پرداخت و بابت رفتار بد همکاران خویش از مردم حاضر در مقابل استانداری عذرخواهی کرد. ما نیز مجدداً با همان اتوبوس برگشته و در نخستین لحظه‌های بامداد جمعه – 30 بهمن 88 – در میدان ونک تهران از اتوبوس پیاده شدیم.
    از طرف خودم دست‌مریزادی جانانه به همه‌ی عزیزان و سرورانی می‌گویم که رنج چنین سفر خسته‌کننده‌ای را برخود هموار کردند تا پاسدار سبزینه‌ی وطن باشند.
    درود بر شرف‌شان.

    مؤخره:
    یک تشکر جانانه دیگر باید از هموطن عزیزی به نام “بی نام” کنم که در کامنت‌دونی یادداشت پیشین، بنده را به شدت نواخته‌اند! ننواخته‌اند؟ ممنونم رفیق گرامی! زیرا یادم انداختی که چه دوستان خوبی در فضای مجازی و حقیقی دارم؛ دوستانی که وقتی پیام‌های پرمهر و حمایت‌آمیزشان را خواندم، بی اختیار در این خنکای صبحگاهی اشک شوق در چشمانم جاری شد … ممنون عبداللطیف، شقایق، عمو محسن، اشکار و دیگر دوستان عزیزی که به دفاع از درویش پرداختید … یاد همراهی‌هاتان هرگز در دل و جان من خاک نخواهد خورد.

شاید این آخرین امید برای نجات گلستان باشد!

     تا ساعتی دیگر به همراه جمعی از فعالان محیط زیست راهی دیاری می‌شویم که سال‌هاست به قول ناصر کرمی، قدر اوا گاردنر خود را نمی‌داند! امیدوارم بشود با استاندار گلستان گفتگویی مؤثر انجام داد و دوستان توسعه‌سالار را ترغیب کرد به جای هماوردی با طبیعت، از هماغوشی با آن لذت ببرند.
    تا آن زمان، نگاهی بیاندازید به کبک ناصر کرمی عزیز که این روزها به دلیل افشاگری یک انگلیسی مشکوک! بدجوری داره خروس می‌خونه! نمی‌خونه؟
    منتها من برمی‌گردم ناصر جان! برنمی گردم؟