بایگانی دسته: ??? ??????

چرا مردم اشتوتگارت مي‌توانند؛ اما مردم نوشهر و مريوان و سمنان و … نمي‌توانند؟!

ماجراي آن دو تصوير را كه يادتان هست! نيست؟ قرار گذاشتيم كه در باره‌ي مردمي صحبت كنيم كه شجاعانه به استقبال باتوم و گاز اشك‌آور و آب داغ مي‌روند، اما از خواسته‌ي خويش عقب نمي‌نشينند. قرار گذاشتيم تا ذهن‌ها را شخم زده و بپرسيم: مگر آنها از چه هدف و آرماني مي‌خواهند دفاع كنند كه به خاطرش از جان و مال و آسايش شان اينگونه مي‌گذرند؟!
اينك، هنگامه‌ي وفاي به عهد است و مي‌خواهم برايتان بگويم: آن مردمي كه در تصاوير مي‌بينيد نه براي افزايش حقوق، نه براي مسكن، نه در اعتراض به تورم و گراني، نه براي اشتغال و نه هيچ خواسته‌ي اقتصادي ديگري گردهم جمع نشده بودند! بلكه آنها شهروندان عادي شهر اشتوتگارت هستند كه در اعتراض به قطع 25 اصله درخت در يك پارك اجتماع كرده بودند!
باورتان مي‌شود؟
آن شهروندان در اعتراض به طرح بزرگ 7 ميليارد يورويي موسوم به اشتوتگارت 21 كه مي‌خواهد با احداث شبكه مترو، اين شهر را در كمترين زمان به قلب اروپا پيوند دهد، دور هم جمع شده بودند. طرحي كه مي تواند اشتغال‌زايي فراواني در منطقه ايجاد كرده و به رونق كسب و كار بيانجامد. اما اينك مخالفت‌ها حتا از اشتوتگارت هم فراتر رفته و به كل كشور آلمان رسيده، به نحوي كه تازه‌ترين نظرسنجي‌ها حكايت از آن دارد كه 53 درصد از آلماني‌ها با اين طرح مخالف هستند. وضعيت چنان براي حزب حاكم به رهبري آنجلا مركر خطرناك شده كه بسياري بر اين عقيده هستند كه حزب حاكم دموكرات مسيحي ممكن است در انتخابات آينده سقوط كرده و حزب سبزها – كه مخالف اين طرح بوده و ميزان محبوبيتش از 12 درصد به 32 درصد افزايش يافته است – بتواند يك دولت اعتلافي را براي نخستين بار در آلمان پديد آورد.
و همه‌ي اين تحولات براي آن است كه مردم اشتوتگارت مايل نيستند چنين هزينه گزافي بر شهرشان تحميل شده و در نهايت، 300 درخت را از دست بدهند!

اما در سوی دیگر ماجرا، شاهد تجاوز شگفت‌انگیز به دیرینه‌ترین باغ اکولوژی کشور در نوشهر هستیم که در ظرف چند ساعت، 50 هزار نهال و درختچه و درخت 2 تا 25 سال از میان می‌رود؛ امّا تقریباً هیچ یک از مردم شریف نوشهر نسبت به رخداد مصیبت‌بار پژواکی درخور ارایه نمی‌دهند! چرا؟
چرا پارک مّلی کویر به بهانه‌ی استخراج نفت، مورد حرمت‌شکنی قرار می‌گیرد، یا جنگل‌های مریوان در معرض شدید‌ترین آتش‌سوزی یک قرن اخیر قرار می‌گیرند، یا دریاچه ارومیه می‌رود تا برای همیشه با تاریخ پیوند یا … ولی همه‌ی ما همچنان ساکت هستیم؟
کلام آخر را از زبان جبران خلیل جبران می‌گویم:
«دريغ بر ملتي كه دَم برنمي‌آورد، مگر هنگامي كه در تشييع جنازه گام برمي‌دارد؛ خود را نمي‌ستايد، مگر در ميان ويرانه‌هايش؛ و عصيان نمي‌كند، مگر هنگامي كه گردنش در ميان تبر و كنده قرار دارد.»
به راستی چه فاجعه‌ی دیگری باید در محیط زیست ایران رخ دهد تا ما بیدار شویم؟!

مؤخره:
دیروز – جمعه 14 آبان – با دکتر محمد جعفری، رییس سابق دانشکده منابع طبیعی کرج و مشاور عالی دکتر علی سلاجقه گفتگو کردم. ایشان ضمن ابراز انزجار از افرادی که در این جنایت سهیم بوده‌اند، قول‌های بسیار خوبی به نگارنده داد و از خبرهای خوشی نوید دادند که ظرف چند روز آینده به گوش خواهد رسید. امیدوارم چنین شود و متجاوزین به باغ اکولوژی نوشهر بدون هیچ مماشاتی به سزای عمل جنایتکارانه‌ی خود برسند.
بیاییم همه برای محمد جعفری دعا کنیم تا بتواند به وعده‌های خود سزاوارانه عمل کند.

در همین باره:
چرا مردم اشتوتگارت مي‌توانند؛ اما مردم نوشهر نمي‌توانند؟! – محمّد درویش
شورای تامین نوشهریک روز پس از تخریب باغ گیاهشناسی، مجوز صادر کرد!
دانشگاهیان در اعتراض به تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر طومار امضا کردند
کسی که دستور قطع گیاهان را داده طبق احادیث مفسد فی الارض است!

ماجرای تجاوز در نوشهر به گفتگوی داغ سبز رسید!

مجویید آزار همسایگان
به ویژه بزرگان و پرمایه گان
به پاکی گرائید و نیکی کنید
دل و پشت خواهندگان  مشکنید

فردوسی

در سیزدهمین قسمت از برنامه گفتگوی داغ سبز که از قضا در سیزدهمین روز آبان به روی آنتن خواهد رفت، می‌خواهیم از مسئولین سازمان بنادر و کشتیرانی نوشهر بپرسیم که چرا همسایگان سراپاسبزتان را در باغ اکولوژی نوشهر آزار می‌دهید؟!

بله … ساعت 15 امروز – 13 آبان 1389 – سیزدهمین بخش از گفتگوی داغ سبز در شبکه‌ی جهانی اینترنت به صورت زنده پخش خواهد شد. دست‌اندرکاران ایران صدا کوشیده‌اند تا در این برنامه به پنجمین موج سبز وبلاگستان پرداخته و با دعوت از مخالفان و موافقان احداث جاده کمربندی بندرگاه نوشهر از درون محوطه‌ی باغ گیاه‌شناسی، به بررسی همه‌جانبه‌تر موضوع به مدت 60 دقیقه بپردازند.

به همین مناسبت، دکتر احمد رحمانی، عضو هیأت علمی و معاون بخش تحقیقات جنگل در مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور مهمان برنامه‌ی ما خواهند بود. ایشان که رییس انجمن اعضای هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع نیز هستند، اخیراً طی یک بیانیه صریح خواهان مجازات متجاوزان به حریم 35 هکتاری باغ اکولوژی نوشهر شدند. از سوی دیگر، همکاران من در تلاش هستند تا نماینده‌ای از فرمانداری نوشهر یا بندرگاه و یا استانداری مازندران را به پشت خط آورده و از ایشان بخواهند تا به دفاع از عملکرد خویش بپردازند. بی‌شک در این مناظره، مردم بهترین قاضی خواهند بود.
هرچند تا این لحظه، انگار تلفن عزیزان جملگی خاموش است!!
در ضمن شماره پیامک 300001386 را فراموش نکرده و با برنامه خودتان در ارتباط باشید.
مؤخره:
پخش زنده برنامه را از ساعت 13 الی 16 می توانید در این نشانی ببینید و بشنوید.
و پس از آن، فایل شنیداری برنامه از روز شنبه بر روی تارنمای گفتگوی داغ سبز قرار می گیرد.

سكوت اجرا و آموزش در برابر تجاوز به پژوهش در نوشهر! چرا؟

ماجراي تلخ تجاوز مغول‌وار به باغ اكولوژي نوشهر، به رغم تلخكامي‌هاي متعددش، نكات روشن‌گرانه‌ي فراواني را هم داشت كه خود مي‌توانند دليل بسياري از لكنت‌هاي پيش آمده در بين سه نهاد اجرايي، آموزشي و پژوهشي درگير در حوزه منابع طبيعي را به نمايش نهند.
به راستي چرا نبايد عالي‌ترين مقام متولي منابع طبيعي كشور – دكتر علي سلاجقه – كه خود يكي از متخصصان و پژوهشگران و مدرسان اين حوزه هم هست، در باره اين رخداد تلخ اظهار نظر كند؟ چرا تارنماي رسمي سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور در مورد اين فاجعه سكوت مطلق اختيار كرده و تازه يادش افتاده تا در صفحه نخست خويش به رويدادي اشاره كند كه خبرش را 73 روز پيش در مهار بيابان‌زايي انتشار داده بودم!
وضعيت ديرينه‌ترين دانشكده منابع طبيعي كشور در كرج از اين هم فاجعه‌بارتر است! دانشكده اي كه دست كم نيم قرن است كه دانشجويانش را پيوسته براي درس درخت‌شناسي به اين باغ پژوهشي گسيل مي‌دارد و تقريباً همه‌ي دانشجويان فارغ‌التحصيل اين دانشكده – از جمله نگارنده – از آن رويداد و حضور در باغ اكولوژي نوشهر خاطراتي شيرين به ياد دارند (هرگز محمّد درويش خاطره حضورش در پاييز 1368 را به همراه شادروان دكتر جوانشير و ديگر همكلاسي‌ها از جمله علي سلاجقه از ياد نمي‌برد! علي آقا شما چرا از ياد برده‌ايد؟!)
آري، شوربختانه بايد اعتراف كرد كه قديمي‌ترين و معتبرترين واحد آموزش عالي ما در بخش منابع طبيعي و رييسش – دكتر مهدي فائزي پور – هم هيچگونه واكنش رسمي به اين تجاوز شرم آور از خود نشان نداده ‌اند! چرا؟
آخر ما ز دوستان چشم ياري داشتيم! نداشتيم؟

پسين گفتار:
خواستم به ماجراي ثبت ملّي ديرينه‌ترين باغ اكولوژي كشور به شماره‌ي 17795 در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور هم اشاره كرده و از جناب بقايي – رييس سازمان و معاون رييس جمهور – هم به دليل سكوت خود و سازمان متبوع‌شان گله كنم؛ اما بعد پشيمان شدم! زيرا بقايي ممكن است جوابم دهد: وقتي از تار صدايي درنمي‌آيد، من چرا گلوي خود را پاره كنم؟!

سوگنامه‌ی حسین میرزایی ندوشن برای باغ اکولوژی نوشهر

در نخستین روز از آغاز پنجمین موج سبز طرفداران محیط زیست در دنیای مجازی، دکتر حسین میرزایی ندوشن – رییس مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور – هم به درج دیدگاه‌های خویش پیرامون سابقه‌ی 500 ساله‌ی باغ‌های گیاه‌شناسی در جهان پرداخته و بر این واقعیت تأکید کرده است که به رغم آنکه اغلب آن باغ‌ها هم‌اکنون در مراکز شهرهای پرجمعیت جهان قرار گرفته‌اند، اما هیچ کس به خود اجازه نمی‌دهد تا به بهانه‌ی توسعه به حریم این محیط‌های ارزشمند پژوهشی تجاوز کند. با این وجود، شوربختانه درک و فراست ما چنان است که حتا تحمل یک باغ گیاه‌شناسی 54 ساله را در شهر کوچکی چون نوشهر هم نداریم!
میرزایی ندوشن در این یادداشت، ضمن اشاره به ثبت ملی باغ گیاه‌شناسی نوشهر، با تأسف می‌نویسد: «افسوس از اين نيست که اين سرمايه عظيم ملي که سال‌هاي سال با هزينه‌هاي زياد ايجاد شده و با خون دل به اين درجه از رشد رسيده بود در يک چشم بر هم زدن بر باد فنا رفت، افسوس از اين است که برخي از مسئولين شهر، که بايد حامي و حافظ اين‌گونه اماکن باشند و در پاسداري و مراقبت از ذخایر توارثي گياهي کشور براي ديگران الگو باشند هم با اين حرکت غير عقلاني هماهنگ شده و با لشکرکشي و اعزام انبوهي از عوامل خود به متوليان باغ حتي اجازه عکس برداري و شايد آخرين وداع با مجموعه‌اي که چون فرزندشان برايشان عزيز بود، را هم ندادند.»

رییس مؤسسه‌ای که نگارنده افتخار خدمت در آن را دارد، در پایان نوشتار غم‌انگیزش آرزو می‌کند:
« اميدوارم با پيگيري‌هاي مستمر مسئولين ذيربط و همراهي مسئولين محترم قضايي کشور، سزاي اين عمل شنيع چنان داده شود که درس عبرتي براي همه کساني باشد که فقط منافع خود را ديده و حداکثر، زندگي را فقط در چرخش چرخ صنعت مي‌بينند و نه صداي شکستن تنه‌هاي تنومند درختان جنگلي، آنها را بيدار کرده و نه وحشت بيابان شدن درياچه‌هاي اروميه و هامون و نظایر اينها تأثيري در تغيير ديدگاه‌هاي متضاد با طبيعت در آنها گذاشته و منافع زودگذر صنفي و حتي اداري، همه واقعیت‌ها را بر آنها پوشانده است.»

در تارنمای مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور دو صفحه‌ی دیگر هم وجود دارد که با رجوع به آنها حال هر انسان علاقه‌مند به طبیعتی گرفته می‌شود! نمی‌شود؟
عنوان آن دو صفحه چنین است:
تصاوير باغ نوشهر قبل از تخريب
تصاوير باغ نوشهر پس از تخريب

افزون بر نوشتار تأمل‌برانگیز دکتر حسین میرزایی ندوشن، باید از موضع‌گیری شایسته دکتر رجایی، رییس کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی در محکوم کردن این تجاوز به نیکی یاد کرد. همچنین، دکتر محمّد خسروشاهی، مخاطبان خویش را به زنهاری تاریخی فراخوانده و فاجعه‌ی امروز را ریشه در عدم برخورد سزاوارانه با پدیده‌ی قطع درختان کهنسال به بهانه‌ی مقابله با خرافه پرستی می‌داند.
در این بین باید از نامه‌ی اعتراضی کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست و نیز بیانیه‌ی انجمن مهندسین فضای سبز ایران هم یاد کرد که با محکوم کردن قاطعانه‌ی این تجاوز شرم‌آور، به رسالت‌های ملی و قانونی خود عمل کردند.
همچنین روز پنج‌شنبه، ماجرای این تجاوز حیرت‌انگیز در برنامه گفتگوی داغ سبز و با حضور طرفین دعوا بیشتر مورد کنکاش قرار خواهد گرفت.

درود بر همه دوستانی که از پنجمین موج سبز وبلاگستان حمایت کرده و می کنند.

درود بر آنهایی که در مازندران تسلیم فشار طبیعت ستیزان نمی‌شوند!

خبرهای رسیده حاکی از آن است که تمامی پرسنل زحمتکش باغ اکولوژی نوشهر و پژوهشگران مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندران با یکدیگر هم قسم شده‌اند تا به هیچ عنوان تسلیم فشار بی‌سابقه‌ی مقامات محلی برای صرف‌نظر کردن از شکایت خویش نشوند.

از سوی دیگر خبر می‌رسد که خوشبختانه امروز آقای شیخ هم به نمایندگی از وزارت جهاد کشاورزی در برابر نمایندگان استانداری مازندران و فرمانداری نوشهر دفاعی جانانه از ارزش‌های باغ اکولوژی نوشهر کرده و سرانجام ایشان را مجاب کرد تا ظرف 48 ساعت آینده طرح مورد نظر بندرگاه نوشهر را برای احداث جاده کمربندی در اختیار وزارت جهاد کشاورزی قرار دهند تا آنها هم ظرف 2 هفته نظر خود را اعلام دارند. یعنی همان درخواستی که شش ماه است از طبیعت‌ستیزان می‌شد و آنها زیربار نمی‌رفتند و می‌خواستند با قلدری کار خود را پیش ببرند.

امید است در مرحله‌ی بعدی، مقامات قضایی استان سزای عمل افرادی را که سبب نابودی حدود 5 هزار درخت و درختچه و نهال را در طول دو روز گذشته در باغ اکولوژی نوشهر موجب شدند را بدهند و نشان دهند که قوه‌ی قضاییه بیشتر از دولت از اصل 50 قانون اساسی حمایت عملی می‌کند.
تصاویری را که ملاحظه می‌کنید، شدت و عمق خشونت جلادان درخت‌کش را در باغ گیاه‌شناسی نوشهر آشکارا نمایش می‌دهد.

آنهایی که تا این لحظه به پنجمین موج سبز پیوسته اند:

بیانیه انجمن اعضای هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع به مناسبت تخریب باغ گیاه‌شناسی نوشهر

باغ گياه شناسي نوشهر و خوش بيني ما به محيط زيست!!

نوشهر و باغ گیاهشناسی اش…

اعتراض به تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر در فضای مجازی ( بازتابها )

هجوم به باغ گیاه شناسی نوشهر را محکوم کنید

اينبار جلادان طبيعت باغ اكولوژيكي نوشهر را نشانه رفته اند!!

وبلاگ نویسان طرفدار محیط زیست، پنجمین موج وبلاگی را به راه انداختند: اعتراض به تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر در فضای مجازی

نامه اعتراضی کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست : تخریب باغ ملی گیاه شناسی نوشهر را متوقف کنید

تازه‌ترين تصاوير از هجوم لودرها به باغ گياه شناسي نوشهر

سه تصويري را كه ملاحظه مي‌كنيد، ماجراي غم بار تجاوز صبح امروز به ديرينه‌ترين باغ گياه شناسي ايران در نوشهر را نشان مي‌دهد؛ پرديس باشكوهي با 1400 گونه گياهي و بيش از 14 هزر نمونه گياه خشك شده كه مي‌توانست موزه تاريخ پژوهشي ايران در حوزه منابع طبيعي باشد؛ اما فرماندار نوشهر بيشتر مايلند تا جاده كمربندي بندر نوشهر باشند!

چرا؟

تصاویری که می‌تواند به آتش مریوان و اکتشاف نفت در کویر مرتبط باشد!

بر روی تصویر کلیک کنید تا بزرگ تر دیده شود

گمان می‌برید دلیل این شورش خیابانی چیست؟!
اینجا کجاست و در چه زمانی رخ داده است؟
به زودی می‌خواهم در باره‌ی این تصاویر و رابطه‌ای که با رخداد آتش‌سوزی‌های پی در پی و غم‌انگیز در مریوان دارد، یادداشتی در مهار بیابان‌زایی انتشار دهم!
تصاویری که حتا به نامه‌پراکتی‌های اخیر بین دو معاون سابق و کنونی سازمان حفاظت محیط زیست هم می‌تواند مرتبط باشد! نمی‌تواند؟

پیوست:
کامنت محمّد سوزنچی را در پست قبلی خوانده‌اید؟ پاسخ شما چیست؟!

تا كي بايد تقصير را بياندازيم به گردن گذشتگان؟!

در نخستين روز از آبان ماه سال جاري، دلاور نجفي، معاون پيشين محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست ايران طي يادداشتي كوتاه  كه بر روي تارنماي شخصي‌اش قرار داد، محمّدباقر صدوق، جانشين كنوني‌اش در تيم محمدي‌زاده را خطاب قرار داده و نسبت به عواقب صدور مجوز براي اكتشاف و استخراج نفت از پارك ملّي كوير آشكارا هشدار داد.
خبرگزاري ايرن هم اين هشدار را عيناً بر روي درگاه مجازي خود بازانتشار داد  تا مخاطبان بيشتري از محتواي اين يادداشت آگاهي يابند، به نحوي كه به فاصله‌ي كمتر از 2 روز شاهد واكنش تند دكتر صدوق به اين يادداشت شديم  كه البته سرعت عمل در پاسخگويي مسئولين بسيار شايسته است. به ويژه آن كه ايشان نخست در پاسخ خود خطاب به دكتر نجفي اشاره مي‌كنند كه “البته قصد ندارم سؤالات شما را با طرح پرسش‌هاي ديگري جواب دهم.”
اما به رغم چنين گفتاري، ايشان هم همان رويه‌اي را در عمل پيش مي‌گيرند كه پيش‌تر از وي، خود جناب نجفي هم در مواجهه با منتقدين‌شان پيش گرفته بودند! دكتر صدوق مي‌نويسند: “جناب آقاي نجفي، من نيز همچون شما معتقدم که خبر اکتشاف نفت در پارک ملي کوير نگران کننده است. اما اين خبر به همان اندازه نگران کننده است که خبر اکتشاف نفت در پارک ملي نايبند بود. اين خبر همان اندازه نگران کننده است که موافقت با قطع درختان و تخريب پوزه‌هاي سنگي به منظور تعريض جاده پارک ملي گلستان مي توانست نگران کننده باشد. با اين وجود، اين رخدادها درزمان مديريت جنابعالي اتفاق افتاد و شما يا واکنشي نشان نداديد و يا اگر هم اعتراض کرديد از پايه و اساس، تماميت پارک ملي را زير سوال برده و صورت مسئله را پاک کرديد.”
اينك پرسش اصلي اين است كه با چنين فرافكني‌هايي مي‌خواهيم چه چيزي را ثابت كنيم و از چه دفاع نماييم؟
برخورد دكتر صدوق با اعتراض دكتر نجفي، درست مانند آن است كه يقه‌ي آدم را بگيرند و مورد بازخواست قرار دهند كه چرا از ديوار همسايه بالا مي‌روي؟ و طرف هم پاسخ دهد: زيرا ديشب هم يك نفر داشت از ديوار منزل من بالا مي‌رفت!

مسئولين عزيز!
چرا يادمان رفته كه آنچه دارد از دست مي‌رود، طبيعت مظلوم و ارزشمند وطن ما و آينده‌ي سبز فرزاندان‌مان است؟ تا كي مي‌خواهيم به اين بازي “كي بود كي بود؛ من نبودم!” ادامه دهيم و شاهد استمرار مرگ طبيعت وطن باشيم؟ مگر قرار است ما هیچگاه در شمار گذشتگان قرار نگیریم؟!
اگر تجاوز به پارك ملّي كوير بر مبناي ماده 8 آيين نامه اجرايي قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست، جرم است (كه هست)؛ بايد از هر جا كه متوجه اين جرم و خطاي آشكار شديم، جلويش را بگيريم. اگر پارك ملّي كوير، ناموس مناطق چهارگانه‌ي كشور است (که هست)، نبايد در برابر تجاوز به اين ناموس، منفعل عمل كرده و سكوت كنيم به اين بهانه كه پيش‌تر هم به اين ناموس تجاوز شده است!
حرف من اما فراتر از مقاومت در برابر تجاوز به ناموس طبيعت است. مي‌گويم: اگر براي ما محيط زيست ارزش دارد، بايد با چنگ و دندان تا آنجا كه قدرت داريم از آن پاسداري كنيم و زرق و برق ميز رياست‌مان را فداي نشاط طبيعت و پاسداري از اصل 50 قانون اساسي كنيم و نه برعكس!
دلاور نجفي هم خود به خوبي مي‌داند كه او نيز مبرا از اين اشتباه نبوده و بارها با همين استدلال، جواب منتقدين خويش را در زمان مسئوليتش داده و اغلب خطاها را به گردن تيم معصومه ابتكار انداخته است. براي مثال مي‌توان به يادداشت مورخ 18 فروردين 1387 و يا 11 ارديبهشت 87   ايشان اشاره كرد. جالب‌تر آن كه خودشان هم در تاريخ دوم ارديبهشت همان سال  معترف بوده‌اند كه تا كي بايد تقصير را بياندازيم به گردن گذشتگان؟
به هر حال، از حق نگذريم؛ دلاور نجفي اگر هر اشكالي داشته باشد – كه دارد – يك حسن مهم هم دارد و آن اين كه مي‌توانست در اين روزها مثل رييسش (خانم جوادي) كاملاً سكوت كند و شاهد مرگ شتابناك محيط زيست وطن باشد، امّا او هنجارشكني كرده و نشان داده كه علاقه‌اش به حفظ محيط زيست ربطي به داشتن مسئوليت در اين حوزه ندارد.
و اين همان ويژگي كهربا گونه‌اي است كه نگارنده 5 سال پیش در ماجراي جابجايي وزير پيشين جهاد كشاورزي تذكر داده بود؛ ویژگی ای که جايش هنوز هم در سلوک رفتاری اغلب مديران كشور خالي است! نيست؟
باشد كه دكتر صدوق هم  – كه تا اين لحظه متخصص‌ترين و محبوب‌‌ترين فردي بوده كه مسئوليت محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست را برعهده داشته – نشان دهد كه آن همه شور و شوق و اميد طرفداران محيط زيست به دليل انتصاب ايشان بي دليل نبوده و مي‌توانند چون سلحشوري جان بركف از آموزه‌هاي بر حق و دانش‌بنياد محيط زيست دفاع كنند و يا با افتخار استعفا داده و گناه اين تجاوز به ناموس طبيعت را براي خود نخرد.

این یادداشت در خبرگزاری ایرن هم انتشار یافته است.

بازخوردهای دیگری از این ماجرا:
نگذاریم پارک ملی کویر عسلویه دیگری بشود ! – دلاور نجفی
جنگ‌ زرگري؛ اين بار صدوق-نجفي – سام خسروی فرد
– پارک ملی کویر و اکتشاف نفت! – کامبیز بهرام سلطانی
– ما ز ياران، چشم ياري داشتيم!  – کوشان مهران

اوج حفاظت در منطقه حفاظت شده جاجرود!

هفته گذشته و در مسیر بازدید از ایستگاه تحقیقات منابع طبیعی خجیر، از قلب منطقه حفاظت شده جاجرود واقع در شمال خاوری پایتخت ایران و در کنار پارک ملی خجیر گذر کردم و با مشاهده‌‌ی این صحنه‌های آشنا، دریافتم که آسمان هر کجا همین رنگ است!
وقتی درجه‌ی پایبندی به تعاریفی چون منطقه حفاظت شده و پارک ملّی در بیخ گوش رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور اینگونه است، دیگر چه انتظاری باید از لکنت‌های مدیریتی حاکم برمناطق حفاظت شده ما در کرمان و کهکیلویه و بویر احمد و بوشهر و … داشت؟!

یاد سخن استاد بهرام سلطانی افتادم که برایمان نوشت:
چنین عرصه‌های حفاظت‌شده‌ای را باید پارک‌های کاغذی نامید و بس!

گفتگوی داغ سبز به فضای سبز پایتخت رسید!

در یازدهمین قسمت از برنامه گفتگوی داغ سبز، امروز نوبت به رامین عرفانیان سلیم، معاون فنی سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهرداری تهران می‌رسد تا برای بینندگان و شنوندگان رادیو اینترنتی ایران صدا بگوید که چرا نرخ سرانه‌ی فضای سبز شهر تهران را از 2 متر (رییس شورای شهر تهران) تا 12 متر مربع (سازمان متبوع ایشان) برای هر تهرانی اعلام می‌کنند؟ و چرا حتا اگر همان 12 متر را هم قبول کنیم، باز این رقم تا استاندارد جهانی‌اش که حدود 25 متر مربع است، فاصله‌ای بسیار دارد؟
امروز از جناب عرفانیان خواهیم پرسید که چرا در سال 1335 متجاوز از 70 درصد محدوده‌ی تهران کنونی در قلمرو فضای سبز بود، اما 20 سال بعد این رقم به 55 درصد کاهش یافت و در سال 1386 تنها 15 درصد از آن باقی مانده است؟
اگر این بیابان‌زایی نیست، پس چیست؟
گفتگوی داغ سبز را مطابق معمول از حدود ساعت 15 امروز و به صورت زنده می‌توانید در صفحه‌ی نخست ایران صدا ببینید و بشنوید و اگر موفق به تماشای زنده‌ی برنامه نشدید، ندا ناصری و احمد پازوکی، ماجراهای این برنامه به همراه فایل شنیداری‌اش را بر روی تارنمای گفتگوی داغ سبز قرار خواهند داد. همچنین اگر وقت یاری کند، می‌خواهیم از یک متخصص خاکشناس نیز به صورت تلفنی در باره‌ی چالش‌های فضای سبز تهران پرسش کنیم.

دوستان عزیز اگر پرسش یا نقطه نظری در باره موضوع امروز دارند، می توانند در همین جا مطرح کنند تا با مسئولین شهرداری تهران در میان نهاده شود.

پخش زنده برنامه تارنمای ایرانی از ساعت 13 الی 16 در این نشانی قابل دریافت است.

واقعیت شگفت‌آوری که در طرح‌های انتقال آب از خوزستان فراموش شده است!

حتا اگر فجایع جبران‌ناپذیر حاصل از انتقال آب کارون به نواحی مرکزی کشور در اصفهان، قم، کرمان و یزد را بر روی محیط زیست منطقه نادیده بگیریم؛ حتا اگر فراموش کنیم که ممکن است برای همیشه مجبور شویم با تولید بخش بزرگی از خرمای کشور که از نخلستان‌های خوزستان بدست می‌آید، خداحافظی کنیم؛ حتا اگر افزایش وسعت و غلظت چشمه‌های تولید گرد و خاک در پایین‌دست جلگه‌ی خوزستان را بتوان نادیده انگاشت و سرانجام اگر فرض کنیم که مردم اهواز عاقبت به بوی تعفن کارون عادت کرده و ترانه‌ی ماندگار لب کارون را برای همیشه در خاطره‌ی سینه‌هاشان دفن خواهند کرد؛ باز هم از این ناسزه‌ی شگفت‌انگیز نمی‌توان گذشت و نمی‌توان از چنین پارادوکسی انگشت به دهان نگرفت!

پارادوکسی که حمیدرضا خدابخشی، دبیر انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان به شیوایی هر چه تمام‌تر بر آن انگشت نهاده و خسارت درنظرگرفته نشدن آن را بالغ بر ده‌ها میلیارد تومان برآورد کرده است. خدابخشی در گفتگو با ایسنا می‌گوید: «با اجرای  طرح‌های انتقال آب از خوزستان به استان‌های دیگر، قابلیت تولید انرژی برق‌آبی در استان خوزستان و کل کشور از دست می‌رود.» رخدادی که به گفته‌ی او خسارت ناشی از آن، بدون در نظر گرفتن عوارض و تبعات محیط زیستی ناگوارش و به همراه خسارت‌های بخش کشاورزی به یک هزار میلیارد تومان می‌رسد!
آیا به نظر شما شگفت‌آور نیست؟
از یک سو دولت ده‌ها هزار میلیارد تومان هزینه می‌کند تا سدهای مرتفع زده و بر توان تولید انرژی برق‌آبی کشور از سرشاخه‌های کارون و دز بیافزاید و از سوی دیگر با اجرای طرح‌های انتقال آب در بالادست همین سدها و مصرف میلیاردها تومان اعتبار دیگر، عملاً سدهای مزبور را از کارایی انداخته و آنان را به جرثومه‌هایی بی‌مصرف بدل می‌سازد! چرا؟

حمیدرضا خدابخشی، حتا به این هم اکتفا نکرده و اشاره می‌کند که از مجموع 3.3 میلیون هکتار اراضی قابل کشت در خوزستان، به دلیل کمبود آب، تنها 1.2 میلیون هکتار آن به زیرکشت می‌رود. یعنی ما آب را از استانی می‌گیریم که خود با محدودیت آب برای توسعه مواجه است؛ استانی که میزان بهره‌وری آبش در بخش کشاورزی از استان اصفهان هم بیشتر است!
به نظر شما اگر نام این حرکت را نابخردی نگذاریم (در بهترین حالت!)، چه باید بگذاریم؟
تصورش را بکنید، شهردار یک شهر برای تشویق مردم به ورزش کوهنوردی و صعود به ارتفاعات اقدام به صدور مجوز سرمایه‌گذاری برای تولید بهترین لوازم مرتبط با این ورزش کرده و کلنگ احداث تله‌کابین را زده و با چند سرمایه‌گذار برای احداث پیست اسکی به توافق رسد و در همان حال، به دلیل خطر سقوط هواپیما و جانمایی غلط فرودگاه شهر، مجبور شود فرمان برداشتن کوه را صادر کند!
به نظر شما با شهردار چنین شهری چه باید کرد؟

توضیح ضروری:
هر گونه تشابه بین این روایت خیالی با ماجرای فرودگاه بجنورد، تصادفی بوده و اصلا و ابدا عمدی در کار نیست! هست؟

نجات ارومیه: دستور کار امروز در گفتگوی داغ سبز!

اروميه دارد از دست مي‌رود … نه! اشتباه تايپي نيست، منظورم دقيقاً همان اروميه است و نه صرفاً درياچه اروميه. هر چند دکتر پرویز کردوانی اعتقاد دارند که باید برای نجات ارومیه از دریاچه ارومیه بگذریم! اما حقیقت این است که هم درياچه اروميه و هم تمامی سکونت‌گاه‌های وابسته به آن را با روند كنوني بايد از دست رفته به شمار آورد و تنها شايد بتوان يادشان را در آینده مثل مجسمه آزادی در منهتن گرامي داشت!
نکته‌ای که در مورد دریاچه ارومیه شاید از همه چیز مهم‌تر و رعایت آن ضروری‌تر باشد، آن است که مهم‌تر از کارهایی که برای نجاتش باید انجام دهیم، کارهایی است که به بهانه‌ی نجاتش هرگز نباید انجام دهیم! مثل دیوار کشیدن در اطراف دریاچه و جدا کردن مناطق کم عمق از عمیقش! آن گونه که برخی از مسئولین منطقه و متخصصان صنعت آب کشور خواهان انجام آن شده‌اند.
امروز می‌کوشیم تا به کمک احمد پازوکی عزیز و با دعوت از چند مدیر مسئول در این حوزه، گفتگوی داغ سبز را پس از ماجرای بحث برانگیز سدسازی ادامه داده و به یکی از قربانی‌های مظلومش برسانیم.
به هرحال، آنچه كه در پي مي‌آيد، با وقوف به اين حقيقت تلخ است كه نگاشته شده؛ اين كه همه بايد خود را براي مواجهه با بي سابقه‌ترين بحران در سر دوست‌داشتني و گربه نشان وطن آماده كنيم. هرچند همچنان به عنوان يك فعال محيط زيست و عاشق طبيعت، مايلم تا برآوردهاي كارشناسي من و کامبیز بهرام سلطانی و بهروز مهمویی و دیگر علاقه‌مندان به دریاچه ارومیه به حقيقت نپيوسته و بار ديگر اين آسمان آبي وطن باشد كه با ريزش‌هاي بدون منتش، هموطنان آذري زبانم را به نوشخندي دوباره مهمان كرده و نگين درخشان ايران را حياتي دوباره بخشد.

درياچه اروميه در يك نگاه:
دریاچه ارومیه بزرگترين آبگير داخلي كشور و مهم‌ترين عامل تنظيم‌كننده‌ي اقليمي در شمال غرب ايران به شمار مي‌رود؛ عاملي كه سبب ارتقاي ظرفيت گرمايي ويژه‌ي منطقه را موجب شده و به اين ترتيب با كاهش تفاوت دماي شب و روز و نيز بيشينه و كمينه‌ي فصول، به آفرينش اقليمي معتدل‌تر كه استعداد باروري منطقه را از منظر شناسه‌هاي توليد در بخش كشاورزي و منابع طبيعي افزايش مي‌دهد، كمك مي‌كند.
افزون بر آن، درياچه اروميه یکی از نادرترین پهنه‌های آبی جهان  بوده كه سبب شده به دليل ترکیبات خاص آب و شوری در حد اشباع آن، حیات آبزیان را جز در مورد آرتمیا و جلبکی به نام “Dunalilla salina”  ناممکن بسازد. هرچند همين ويژگي، به پويايي اكوسيستم (بوم‌سازگان) درياچه كمك كرده و با تقويت زنجيره‌ي غذايي آن، اروميه را به مقصد كوچ‌هاي پرندگان پرشماري بدل ساخته است.
شايان ذكر است كه بستر دریاچه تا عمق بیش از چهل متر از توده‌ي لجنی با ترکیبات خاص تشکیل شده که فاقد مقاومت‌های لازم برای بارگذاری است. هفت رودخانه‌ای که به دریاچه منتهی می‌شوند، علاوه بر افزودن دايمی ترکیبات شیمیایی و رسوبات مختلف، موجب سیرکولاسیون و رسوب‌گذاری خاصی در محدوده دریاچه می‌گردند. راه نداشتن دریاچه ارومیه به آب‌های آزاد از دیگر ویژگی‌های این پهنه‌ی آبی است. با اين وجود، درياچه‌ي اروميه يكي از مهم‌ترين چشم‌اندازهاي طبيعي شمال غرب ايران به شمار مي‌آيد كه در حفظ پايداري بوم‌شناختي منطقه و بالانس حرارتي و اقليمي آن نقشي انكارناپذير دارد. در عين حال، موجوديت اين درياچه نه‌تنها ضامن گونه‌گوني زيستي منطقه كه تضمين‌كننده‌ي جيات اجتماعي رو به رشد مردم در سه استان آذربايجان شرقي و غربي و كردستان است. افزون بر آن، ادامه‌ي استمرار و شادابي اين محيط آبي يگانه، در شمار مهمترين موانع طبيعي در تشديد روند بيابان‌زايي و اُفت كارايي سرزمين نه‌تنها در شمال باختری ایران‌زمین که در کشورهای همجوار ارمنستان، آذربایجان، ترکیه و کردستان عراق محسوب مي‌شود.
چنين است كه بر بنياد همه‌ي دلايل ذكر شده، بايد كوشيد تا عوامل تهديدكننده و تحديد كننده‌ي حيات درياچه در حوزه‌ي آب‌شناختي، اقتصادي و محيط زيستي شناسايي شده و بكوشيم تا با حفظ اين محيط آبي، امنيتي پايدار براي هموطنان عزيز ساكن در شمال غرب كشور فراهم كنيم و در عين حال از ناپداري گسترده‌تر سرزمين و توليد چشمه‌هاي جديد گرد و خاك (مانند تجربه تلخ درياچه آرال) ممانعت به عمل آوريم.

– مختصات درياچه:
هر چند بسته به اين كه چه تراز ارتفاعي را به عنوان مبدأ اندازه‌گيري بگيريم، مساحت درياچه هم به تبع آن تغيير خواهد كرد، اما اگر تراز 1274.1 متر از سطح دریاهای آزاد را به عنوان کمینه‌ی مورد قبول در نظر بگیریم، آنگاه دریاچه‌ی ارومیه باید دست کم 570 هزار هکتار وسعت داشته باشد که هم‌اکنون این رقم به حدود 300 هزار هکتار کاهش یافته است. آن هم درياچه‌اي كه به عنوان دومين درياچه شور جهان (بيستمين درياچه جهان از لحاظ وسعت) از آن ياد شده و بين ۱۳۰ تا ۱۴۰ كيلومتر طول و ۱۵ تا 85 كيلومتر عرض دارد. دارا بودن ۱۰۲ جزيره بزرگ و كوچك با تنوع گياهي و جانوري كم‌نظير، موجب شده است كه اين درياچه به عنوان بوستان و اندوخته‌گاه زيست‌سپهر در کنوانسیون بين‌المللي رامسر هم به ثبت برسد. از آن جمله بايد به جزيره كبودان، اشك، اسپير، ارزو و جزاير ۹ گانه اين درياچه اشاره كرد كه هركدام زيستگاه حيواناتي مانند قوچ، ميش و گوزن زرد است.

–     حجم و کیفیت آب دریاچه:
حجم آب درياچه اروميه در تراز اکولوژیک آن و با عمق متوسط 5/4 متر بالغ بر 31 ميليارد مترمكعب تخمين زده مي‌شود که این حجم آب از طریق رودخانه‌هاي مهم حوضه آبخيز درياچه (سيمينه رود، زرينه رود، مهاباد چاي، گدارچاي، باراندوز چاي، نازلوچاي، روضه چاي، زولاچاي، شهرچاي در آذربايجان غربي وآجي چاي، ليلان چاي، آذرشهر چاي ، قلعه چاي ، صوفي چاي، مردوق چاي) و 7 رودخانه فصلي (به نام‌هاي خرخره چاي، شيواسان چاي، سنيخ چاي، طسوج چاي، دريان چاي وگبي چاي) تأمین می‌شود.
از نظر طبقه بندي شيميايي آب درياچه اروميه تيپ كلره داشته و باقيمانده خشك عناصر محلول در آب آن (T.D.S) در دوران پرآبي در حدود 180 و در زمان كم آبي به حدود 420 گرم در ليتر مي‌رسد. اسيديته يا قليائيت آب درياچه (pH) درفصل بهار به دليل پايين بودن دما و بارش باران‌ درمحدوده 8-6 و در فصل تابستان 8-7 است. .هدايت الكتريكي آب بسته به وضعيت حجم آب درياچه از 200 تا 600 هزار ميكروموس برسانتي‌متر مربع متغير بوده و تنها موجود زنده‌اي كه قادر است (يا بهتر است گفته شود: قادر بود!) در آب شور اين درياچه زندگي كند، آرتميا سالينا است كه خوراكي مقوي و بسيار مناسب براي ماهيان پرورشي به شمار مي‌رود.

مشکلات مدیریتی در دریاچه ارومیه:
شاید یکی از مهم‌ترین شناسه‌های تأیید‌کننده‌ی مشکلات مدیریتی در دریاچه ارومیه را بتوان از رخداد اخیری که در آن روی داد و سبب شد تا رنگ دریاچه قرمز شود، دریافت. در حقیقت، دریاچه ارومیه کم مصیبت داشت که حالا باید گرفتار یک تهدید جدید و اندکی رازآلود هم بشود؟ تهدیدی که برای نخستین بار در امردادماه سال جاری گزارش شده است و آن حکایت از سرخ شدن یکباره‌ی بخش بزرگی از سواحل آن؛ به ویژه در کرانه‌های خاوری‌اش است .
معضلی که پيش‌تر ابعاد آن را با خوانندگان گرامي مهار بیابان‌زایی در ميان نهاده بودم.
اما آيا واقعاً آزمایش آب دریاچه ارومیه و فراکافت داده‌های آزمایشگاهی آن زیر نظر یک گروه کارشناسی واجد صلاحیت، تا این حد دشوار و زمان‌بر می‌نماید یا مشکل در جای دیگری است؟! در جایی که می‌توان از آن با عنوان عدم مدیریت منسجم یاد کرد.

ددر حقيقت سؤ مديريت و عدم انسجام تشكيلاتي براي مقابله با بحران پيش رو چنان چشمگير است كه اخيراً 20 نماینده مجلس شورای اسلامی در تذکر کتبی به رئیس‌ جمهور رسیدگی به وضع بحرانی دریاچه‌ ارومیه را خواستار شدند . به نحوي كه بر اساس گزارش‌‌‌های منتشره دست كم 40 روستا در اطراف دریاچه در نتیجه پیشروی شوره‌زارها و توفان‌های نمک خالی از سکنه شدند. از آمارهای 700 هزارتایی پرندگان و آن همه تنوع گونه‌ای که دریاچه را در سراسر سال اشغال می‌کردند هم امروز جز تعداد محدودی پرنده در حد چند صد قطعه چیزی باقی نمانده است .

–     نارسایی‌های سند راهبردی مدیریت پارک ملی دریاچه ارومیه
سال گذشته پس از کش و قوس‌های فراوان و مجادلات حقوقی که بیش از یکسال به طول انجامید، سند ملی راهبردی مدیریت جامع پارک ملّی دریاچه ارومیه به امضای عالی‌ترین مقامات وزارتین نیرو و جهاد کشاورزی، سازمان حفاظت محیط زیست ایران و نیز استانداران سه استان آذربایجان شرقی، غربی و کردستان رسید. با این وجود و به رغم آن که نفس چنین اقدامی می‌تواند بسیار مثبت تلقی شود، به نظر می‌رسد، که توافق‌نامه‌ی مزبور دارای لکنت‌های فراوان و ابهاماتی است که کارایی‌اش را می‌کاهد.
باید دانست دریاچه ارومیه در شمار مهمترین ارکان پایدارکننده‌ی محیط زیست در شمال غرب کشور محسوب می‌شود؛ چالاب پهن‌پیکری که آثاری فرامنطقه‌ای نیز بر زیستمندان و محیط زیست منطقه برجای گذارده و خواهد گذارد. از این رو، به درستی در رده‌ی بالاترین تمهیدات حفاظتی کشور (پارک ملّی) قرار گرفته است. امّا شوربختانه – همان گونه که اشاره رفت – برنامه‌ی حاضر از صراحت، دقت و شفافیت لازم برای حراست از این بوم‌سازگان ناهمتای ایران برخوردار نیست که در زیر به مهمترین نارسایی‌ها و لکنت‌های آن اشاره می‌شود:

۱- از آنجا که ۹۴ درصد از آب قابل استحصال حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به بخش کشاورزی اختصاص می‌یابد، باید هر چه سریع‌تر تمهیداتی مؤثر، ضربتی و پایدار برای افزایش راندمان آبیاری و استفاده از سامانه‌های آبیاری تحت فشار در این حوضه در اولویت برنامه‌های زیربنایی دولت خدمتگذار قرار بگیرد. نزدیک کردن راندمان آبیاری استان به مرز ۶۵ الی ۷۰ درصد، کمینه‌ی کاری است که می‌بایست در کوتاه‌ترین زمان ممکن عملی و اجرایی شود؛ راهبردی که متأسفانه در این برنامه از شفافیت و صراحت لازم برخوردار نیست و فقط قرار شده که سالی یک درصد بر راندمان آبیاری افزوده شود که به هیچ وجه کفایت نمی‌کند.

۲- به موازات افزایش راندمان آبیاری، باید از زدن سد جدید بر روی رودخانه باران‌دوز  و نازلوچای – به عنوان تنها رودخانه‌های عمده از بین ۱۴ رودخانه‌ای که آبشان به دریاچه ارومیه می‌ریزد – جلوگیری شده و مطالعات احداث آن سدها متوقف گردد (در صورتی که عملاً دولت کار مطالعه برای احداث بیش از 40 سد جدید در منطقه را برای برنامه پنجم در دستور کار قرار داده است).

۳- در شرایط فوق‌العاده بحرانی کنونی که حتا جزایر دریاچه، ماهیت جزیره‌ای بودن خود را از دست داده و سطح آب آن به یک سوّم کاهش یافته است، می‌بایست دست‌کم ۴۰ درصد از ظرفیت کنونی سدهای موجود به عنوان حق‌آبه دریاچه اختصاص یابد. باید در نظر داشت که چنانچه دریاچه نابود شود، تمامی اراضی کشاورزی منطقه و سکونتگاه‌های اطراف آن تا شعاع کشورهای مجاور از این پیامد نامیمون آسیب جدی دیده و می‌تواند تجربه تلخ دریاچه آرال را که منجر به شورشدن ۴۰۰ هزار هکتار از پنبه‌زارهای اتحاد جماهیر شوروی سابق شد را زنده کند. بنابراین، برای پاسداری پایدار از معیشت مردم، لازم است تا سطح آب دریاچه به وضعیت طبیعی آن بازگردد.

۴- استفاده از مشارکت مردم محلی و تقویت سازمان‌های مردم‌نهاد باید در این موافقتنامه بسیارپررنگ‌تر دیده شود و اعتباری خاص و ردیف بودجه‌ای مستقل  به آن تعلق گیرد.

۵- لازم است تا راهکار دقیق تحقق اهداف یادشده در ذیل هریک از جداول موجود در برنامه آورده شوند.

۶- یک سیاست درازمدت مدیریت منطقه، باید کوشش برای کاستن از وابستگی معیشتی به سرزمین باشد. باید با تقویت دیگر مزیت‌های نسبی منطقه، به ویژه در حوزه تجارت فرامرزی، مناطق آزاد تجاری، بوم‌گردی، استحصال انرژی‌های نو و تقویت صنایع سازگار با محیط زیست، مدیریت شایسته‌تری در بخش توزیع و مصرف آب اعمال شود.

–    دیگر راهکارها و پیشنهادهايی كه مي‌تواند به نجات اروميه منجر شود:
–    ارزیابی عملکرد تطبیقی کمی و کیفی حدود 40 سد ساخته شده در حوضه‌ی آبخیز دریاچه ارومیه و مقایسه اثربخشی آن در حوزه‌ی آب، خاک، محیط زیست و شاخص‌های توسعه‌ی انسانی.
–    بررسی زه‌آب کشاورزی، صنعتی و شهری وارد شده به دریاچه از نظر کمی و کیفی
–    احیای پوشش گیاهی بومی منطقه در ارتفاعات مشرف آبخیز ارومیه و کاهش نرخ فرسایش آبی.
–    ممانعت از حفر چاه‌های جدید و بستن 8 هزار چاه غیر مجاز در منطقه (گفتني است كه شمار چاه هاي مجاز در منطقه به بيش از 13 هزار حلقه مي رسد ).
–    انجام مطالعات دقیق برای تعیین سهم تغییرات اقلیمی در کاهش میزان جریانات ورودی به دریاچه ارومیه (باید حتی الامکان از بیان سخنان غیرکارشناسی در این حوزه – به ویژه در نزد مسئولان اجتناب شود. مثلاً سخنان معاون رییس جمهور و رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در مهر ماه سال 1387 بسیار تأمل‌برانگیز است: «اینكه خشكسالی اتفاق افتاده حاصل عملكرد نامیمون كشورهایی در درجه اول آمریكا و بعد چین بوده است.») .
–    کاهش تعداد دام با توجه به ظرفیت مراتع منطقه.
–     کمک به احیای تالاب‌های اقماری دریاچه ارومیه از جمله: «حسنلو»، «یادگارلو»، «درگه سنگی» و «زینه ور».
–     تبیین یک روش علمی مستند برای تعیین حق آبه‌ی مورد نیاز دریاچه ارومیه.
–     اصلاح الگوی کشت در بخش زراعت و معرفی ارقامی که با کمترین میزان مصرف آب، بیشترین کارایی و تولید را بدست می‌دهند.
–     بررسي و استعداديابي دقيق براي تغذيه‌ي آب‌هاي زيرزميني با استفاده از شگرد آبخوانداري.
–    تقويت زيرساخت‌هاي لازم در حوزه‌ي صنعت گردشگري و بوم‌گردي به جاي افزايش وابستگي معيشتي به سرزمين (الگوي موفق تالاب كاني‌برازان كه با مشاركت مؤثر مردم محلي هم همراه بوده، مي‌تواند مثالي عملي و كارساز در اين حوزه به شمار آيد).
–     اصلاح ميان‌گذر و پل شهيد كلانتري با افزايش شمار دالان‌هاي عبوردهنده‌ي آب بين بخش شمالي و جنوبي آن.
–    حركت به سمت مديريت يكپارچه اراضي كشاورزي و قطع آبياري كرتي و غرقابي در منطقه.
–    ظرفيت‌سازي فرهنگي و آگاهي رساني مؤثر در نزد مردم و مديران محلي نسبت به دلايل حفظ درياچه اروميه.
–    اعمال شديد سياست‌هاي انقباضي در كنترل جمعيت و عدم قبول مهاجرين جديد به حوضه آبخيز درياچه اروميه براي رعايت ظرفيت پذيرش سرزمين در منطقه.
–    كاشت گونه‌هاي درختي به منظور جايگزيني زراعت چوب با ديگر انواع زراعت‌هايي كه مصرف آب بيشتر و توليد كمتري دارند (بدين‌ترتيب مصرف پساب‌ها هم تاحدودي مديريت مي‌شوند).

فرجام كلام آن كه
اميد كه با انجام توصيه‌هايي كه فهرست‌وار اشاره شد و عدم انجام ابتكارهايي كه مرگ درياچه را به جلو مي‌اندازد! بتوانيم نام نسل امروز را از اتهام انفعال در برابر مرگ بزرگترين آبگير داخلي كشور پاك كنيم و نجات دهيم.
در ضمن برنامه امروز گفتگوی داغ سبز را می‌توانید در برنامه تارنمای ایرانی رادیو اینترنتی ایران صدا از حدود ساعت 15 امروز به مدت 45 دقیقه ببینید و بشنوید.

پخش زنده برنامه در این نشانی تا ساعت 16.

توجه:

فایل شنیداری این برنامه را می توانید در این نشانی گوش کنید یا ماجرا را از زبان احمد پازوکی عزیز پی بگیرید.