بایگانی دسته: سدسازي

اینجا دریاچه سد سفیدرود است یا مخزن انباشت فاضلاب!

همه‌ی آنهایی که گذرشان به منجیل می‌افتد، می‌توانند در برابر پاسگاه ویژه منابع طبیعی این شهرستان، شاهد یک منظره‌ی به شدّت نگران‌کننده، امّا بیش از حد عادی! باشند. منظره‌ای که نگارنده هم در هیجدهمین روز از خرداد 1389 به همراه سعید نبی و روبرت صافاریان شاهدش بود … این که در چشم‌انداز زیبای حرکت توربین‌های بادی، پساب‌های آلوده‌ی بخشی از شهر، به آرامی وارد دریاچه‌ی سد سفیدرود می‌شوند؛ رخدادی که از شواهد ماجرا و بقایای رسوبات برجای مانده، آشکار است که قدمتی چندین ساله دارد!

آن سوتر هم، ماهیگیری از اهالی محل، بدون توجه به این آلودگی، مشغول صید ماهی خویش است تا لابد به عنوان ماهی تازه در بهترین و شیرین‌ترین آب جهان به گردشگران و مسافران عبوری عرضه کند. ماهی‌های بخت‌برگشته‌ای که اگر اینجا به دام نیافتند، این آلودگی سمی، به مرور جان‌شان را گرفته و یا وجود کم‌رمق‌شان در پایین‌دست سد و طی عملیات شگفت‌آور “شاس” به تصاحب صیادان پایین‌دست افتاده و یا در انبوه گل و لای خفه می‌شوند!

یادمان باشد که در حال حاضر سالانه افزون بر 116 میلیون مترمکعب فاضلاب صنعتی در گیلان تولید می شود که مهمترین آنها آلودگی‌های نفتی، فلزات سنگین و شیرابه‌های زباله حاصل از فرآیند تولید کمپوست است.
به نظر شما کدام شگفت‌آورتر است؟
این که به همین راحتی سم را وارد مخزن دریاچه‌ی سد سفیدرود می‌کنند؟
یا
این که چرا این مسأله برای همه اینقدر عادی و پیش پا افتاده شده است؟

من به گمانم، خطر دومی به مراتب جدی‌تر است! نیست؟

آوارگی ناشی از سدها در طول یک قرن گذشته بیشتر از جنگ‌ها بوده است!

در هیجدهمین روز از فروردین 1388 و از قول دکتر آهنگ کوثر در همین تارنما نوشتم: سدها محیط زیست را خراب، بیماری‌ها را تشدید و مردم را بی‌خانمان می‌سازند! اینک هم عبداللطیف عبادی در پاسخ به عهدی دیرین و در برگردان یکی از تازه‌ترین مفاله‌های منتشر شده بر روی درگاه مجازی نشنال جیوگرافیک، همان حرف را از زبان آنا مینارد – Anne Minard – می‌زند. در این مقاله و از زبان برایان نیچر آمده است که در طول یکصد سال گذشته، سدها به مراتب مرگبارتر و ویران‌کننده‌تر از جنگ‌ها عمل کرده و حدود 550 میلیون نفر را آواره کرده و خانه و کاشانه‌شان را ویران نمودند! واقعیتی که در بسیاری از گزارشهای مستقل به اشکال گوناگون مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است.
در انتهای این گزارش و از زبان سازمان ملل متحد می‌خوانیم: « اگر با ساختن سدهای جدید بخشی از محیط زیست نابود گردد و یا وضعیت معیشتی مردمی که در آن مناطق زندگی می‌کنند، بدتر شود؛ دیگر نمی‌توان ساختن و داشتن آن سدها را نمونه‌ای از پیشرفت و توسعه‌ی پایدار در یک کشور نامید.»
و این آن پیامی است که آب‌سالاران طبیعت ستیز در ایران باید تا دیر نشده بشنوند تا به سرنوشت شاه دوّم سلسله‌ی پهلوی دچار نشوند!

مؤخره:

آخرین دسته گل سد کارون 4 را هم اینجا پی بگیرید!

آیا می‌دانید مهم‌ترین عامل بیابان‌زایی در ایران چیست؟!

بیابان‌زایی یا تخریب سرزمین – Land Degradation– به مجموعه فرآیند‌های با منشأ انسانی یا طبیعی اتلاق می‌شود که ضریب کارایی سرزمین را کاهش داده و کارمایه‌ها را نابود سازد.
اینک شرکت‌کنندگان در همایش ناگفته‌های سدسازی که در آخرین‌ روزهای اردیبهشت ماه سال 1389 در دانشگاه صنعتی اصفهان گرد هم جمع شده بودند و این تومار را نیز خطاب به مجید نامجو امضاء کردند (گفتنی آن که امکان عکس گرفتن از همه‌ی صفحات حاوی امضا به دلیل ازدحام فراهم نشد)، در قطعنامه‌ی پایانی همایش بر این واقعیت تأکید کرده‌اند که استمرار سیاست‌های کنونی در حوزه‌ی مدیریت آب و سدسازی، می‌تواند کشور را با مهلک‌ترین جریان بیابان‌زا مواجه سازد.
جالب است که بدانید، از دیدگاه شرکت‌کنندگان در نظرسنجی خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران – ایرن – وزارت نیرو به همراه وزارت راه و ترابری و وزارت نفت، بیشترین اثر را در تخریب و آلودگی محیط زیست ایران دارند. در حقیقت 84 درصد شرکت‌کنندگان در این نظر سنجی، به این سه وزارتخانه رأی داده‌اند و فاصله‌ای زیاد با دیگر رقبای خویش در وزارت صنایع و معادن و وزارت مسکن و شهرسازی دارند.
در ادامه می‌توانید متن کامل قطعنامه را مطالعه فرمایید:

قطعنامه همايش ناگفته‌هاي سدسازي

ساخت و ساز در آبخيزها برپايه «الگوهاي نابومي» ‌مانند سدسازي، شهرسازي و راهسازي اثر ويرانگري بر جوامع محلي و سيماي منابع طبيعي کشور داشته است: در اين ميان سدسازي بزرگترين فعاليت بيابان‌زاي کشور تلقي مي‌شود.

سدسازي‌هاي 50 سال اخير برپايه‌ی تقليد از الگوهاي نابومي ‌انجام شده است، آن هم در جايي که سدسازي از ديرباز در اين تمدن آبي شناخته شده بود. اما ايرانيانِ ژرف انديش با مشاهده تبخير شديد از سطح آب (تا 5 متر) و سدهاي پر شده از رسوب تنها پس از چند دهه به سبب رسوب‌آوري شديد رواناب‌ها و رودها، اين رويکرد را آگاهانه کنار گذاشتند. دور دوم سدسازي در ايران پس از کودتاي 28 مرداد به دست شرکت‌هاي چند مليتي منتفع در ساخت و ساز، بدون توجه به تجربه ملي آغاز شد و متأسفانه تاکنون ادامه يافته است.  مطالعه، ساخت و بهره‌برداري 1265 سد (با 584 سد در دست بهره‌برداري، 128 سد اجرايي، 553 سد در دست مطالعه) اثرات بسيار ناسازگاري بر آبخيزهاي کشور داشته و خواهد داشت. سدها  به رغمِ بودجه سنگين خود، از سطح زير کشت آبي کشور کاسته‌اند؛ حتا اگر ادعاي نادرستي به گستره‌ی 3.3 ميليون هکتار بر حقيقت سايه افکنده باشد.
مهمترين مولفه‌هاي سدسازي کشور عبارتنداز:
1.    غيراقتصادي بودن، عدم دستيابي به هدف‌ها، صرف هزينه  زياد براي دستاورد تقريباً هيچ در کفه مردم و جوامع بومي؛
2.    غصب حقابه ميليون‌ها کشاورز و باغدار پائين دست سدها که ابزاري براي احقاق حقوقشان ندارند؛
3.     تضييع حق صدها هزار خانوار کشاورز و دامدار ساکن مخزن سدها با راندن اجباري آنها از موطنشان؛
4.    تضيع حق عشاير ازبابت زيرآب بردن مراتع موروثي ونيز مسير کوچشان؛
5.    تضييع حق جوامع بومي‌وابسته به دهانه يا چاهه رودها که معيشت‌شان به ماهيگيري، گردشگري و… وابسته است؛
6.    تضييع حق جوامع بومي‌سيلابدشتها که با خشکاندن رودخانه سفره آب زيرزميني موروثي شان خشک شده؛
7.    شور و زهدار کردن اراضي کشاورزان در پائين دست سدها؛
8.    تخريب و خشکاندن بسياري از قنات‌هاي کهنسال و در دست بهره برداري که بدون تبخير آب تامين مي‌کردند
9.    تخريب آب بندان‌هاي ايراني که شيوه‌هاي مثال زدني گردآوري آب باران و بکارگيري آن در کشت برنج و… بودند
10.    تبخير سالانه بيش از 5 ميليارد مترمکعب از آب کشور در پشت سدها؛ (از بيشينه 320 ميليون مترمکعب از سد کرخه تا …)
11.    تخريب صدها هزار هکتار از جنگل‌هاي کشور در بالادست، در مسير رودها، در پائين دست، تا دهانه و چاهه؛ (به ويژه جنگل‌هاي هيرکانی ايران که با ساخت بيش از 40 سد از سدهاي سفيدرود تا تجن مازندران و البرز و… با نابودي کامل مواجه شده اند و  با کمال تاسف شنيديم که  سد بدون هيچ فايده منگل آغاز شده است که مخزن آن گذشته از کيلومترها جاده کشوري، بخشي از بکرترين نقاط باقيمانده هيرکان را به زير آب خواهد برد بدون آنکه کوچکترين فايده‌اي براي مردم و منافع ملي داشته باشد)
12.    خشکاندن رودهاي کشور با زيستگاه‌هاي رودخانه‌اي و کناررودخانه‌اي آنها؛
13.    خشکاندن تالاب‌ها و درياچه‌هاي پارک ملي بختگان (زيرپوشش معاهده رامسر) و ساير تالاب‌ها و درياچه‌هاي استان فارس،
14.    خشکاندن تاکنون بيش از 180 هزارهکتار از درياچه اروميه (زيرپوشش معاهده رامسر، دومين درياچه شور جهان، و تنها زيستگاه آرتميا اورميانا) باساخت بيش از 40 سد (بدون فوايد مستند و راستي آزمايي شده) روي 14 رود اين حوضه آبريز
15.    خشکاندن تالاب‌هاي خوزستان مهمترين عامل غبارآلودگي خطرناک درغرب کشورباساخت سدهاي بيشمار روي کرخه، کارون، جراحي، زهره.. که گذشته از زيان‌هاي اقتصادي (تعطيلي کارخانه‌ها و شهرها و..) خطر بزرگي براي سلامت ساکنان منطقه است
16.     تخريب تالاب گاوخوني ونابودي روستاهاو جوامع کنار آن مانند شهرتاريخي ورزنه، به سبب سدسازي در بالادست آبخيز
17.    تخريب جنگل مه رويه و تالاب جازموريان و نابودي جوامع بومي‌وابسته به آنها درپي ساخت سد جيرفت و…

راهکارهاي برون رفت
1.    توقف تخصيص هرگونه بودجه به ساخت سدها
2.    تشکيل انجمن‌هاي کشاورزان، دامداران، عشاير، ماهيگيران در همه حوضه‌هاي آبخيز به عنوان تصميم‌گيران در مسایل آبخيزها
3.    انجام بررسي‌هاي احياي آبخيزها، رودخانه‌ها، تالاب‌ها ازسوي سازمان‌هاي مردم نهادِ توانمند، تشکل‌هاي دانشي غيردولتي….
4.    تلاش مضاعف براي اصلاح الگوي مصرف و افزايش کارايي آب که بمعني دستيابي به ميلياردها مترمکعب آب بدون سدسازي  است
5.    تخصيص بودجه براي برچيدن سدها
6.    اصلاح شرح خدمات شهرسازي و ساخت ساختمانها با ضابطه‌هاي خودکفايي و پاک (با پيش بيني ياخته‌هاي خورشيدي تامين برق، پيش‌بيني گردآوري باران و نگهداري، بازچرخاني آن، پيش‌بيني تأمين از قنات‌ها يا ساير روش‌هاي پايدار، پيش‌بيني ساماندهي زباله در خود ساختمان‌ها)
7.    با توجه به اينکه آب از مهمترين منابع طبيعي کشور است پيشنهاد مي‌شود منابع آب کشور و منابع طبيعي و محيط زيست در وزارتخانه‌اي به طور هماهنگ مديريت شود.

برای آگاهی بیشتر:

ردپای تخریب سدسازی در مهار بیابان زایی

از تپه‌های ماسه‌ای منجیل تا چهارمحال بختیاری ، راهی نیست! هست؟

این تصویر را به دقت بنگرید؛ اینجا منجیل است! اگر باور ندارید، به دکل‌های سفیدرنگ و آشنای توربین‌های بادی دقت کنید تا دریابید که آدمی آنقدر توان دارد که حتا در منطقه‌ای همچون منجیل در قلب البرز مرکزی و با اقلیمی نیمه‌مرطوب هم تپه‌های ماسه‌ای بیافریند! همان گونه که پیش‌تر در بورالان آذربایجان غربی آفریده بود!!
برای آنها که در آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف جمع شده بودند، گفتم که آن تپه‌های ماسه‌ای حاصل جانمایی اشتباه در ساخت سد سفیدرود است؛ سدی که 38 سال از افتتاحش می‌گذرد؛ اما هنوز بیش از 15 درصد ساخت شبکه‌های آبیاری‌اش پیشرفت نکرده، اما درعوض تا دلتان بخواهد رسوب تولید کرده است!
حال امّا گزارش تکان‌دهنده‌ی دیده‌بان شریف طبیعت بختیاری، حکایت از آن دارد که چشم‌انداز پرآب‌ترین استان کشور در بام ایران، شاید غم‌انگیزتر از منجیل شود! استانی که سدسازان عزیز، عزم‌شان را جزم کرده‌اند تا آن را به کارگاه پایلوت و حیاط خلوت ساخت و سازهای خویش در طول دو دهه‌ی آینده بدل سازند و ظاهراً نمی‌خواهند هیچ آب باریکه‌ای را از قلم بیاندازند! چه رسد به رودخانه‌ی بزرگ و پرآب استان.

به هر حال، یادتان باشد که محمّد درویش در هفتمین روز از خرداد 1389 چه گفت و چه نوشت؟
انشالله در هفتمین روز از خرداد 1409 و در آستانه‌ی سی و سومین مراسم نکوداشت روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی – که در بروجن برگزار خواهد شد – از موفقیت عملیات تثبیت شن و مالچ‌پاشی در کنار تالاب بین‌المللی (بخوان سد مخزنی) چغاخور سخن رانده و جشن خواهیم گرفت! نخواهیم گرفت؟

آهنگ کوثر: چه کسی سیاست‌گزار آبِ ایران است؟!

همان طور که می‌دانید، قرار است به زودی در جوار طرح موفق آبخوانداری کوثر، بر روی رودخانه چاه قوچ یک سد جدید احداث شود و ظاهراً مطالعات سد هم به پایان رسیده است؛ سدی که اگر ساخته شود، بزرگترین آسیب را به طرح آبخوانداری کوثر خواهد زد!

همان طرحی که هم‌اکنون از سوی یونسکو در قالب طرح SUMAMAD به عنوان یک الگوی برتر در مدیریت منابع آب در حال معرفی شدن به جهان است.

همان طرحی که در بازديد اخیری كه رهبر معظم انقلاب از دستاوردهاي علمي فارس در محل جهاد دانشگاهي شیراز داشتند، پس از شنیدن سخنان دکتر کوثر، فرمودند: “بايستي اجرايي شود“. گفتنی آن که معظم له چنين دستوري را نيز در سال 1364، كه تیم دکتر کوثر در پي آبرساني به دشت دزگاه بود، به وزارت نيرو صادر فرموده بودند ( راوي: مهندس وكيلي، معاون وزارت مزبور در آن هنگام).

همان طرحی که جايزه ي بهترين مقاله‌ي آبخيزداري سال‌هاي 1369 و 1370 را در روز 5 خرداد 1372 از دست جناب دكتر حسن حبيبي،  معاون اوّل وقت ريیس جمهور، دريافت کرد؛

همان طرحی که رییس جمهور وقت، مدال پژوهش درجه‌ي 3 را در روز 13 ارديبهشت 1375 به خاطرش، در ايستگاه كوثر در گربايگان فسا، به سينه‌ي اين خدمتگزار آويخت؛

همان طرحی که جايزه‌ي دوم خوارزمي براي پژوهش كاربردي را در تاريخ 17 بهمن 1375 از آن خود کرد؛

همان طرحی که مدال طلاي مالكيت معنوي جهاني در تاريخ 17 بهمن 1375 را به خود اختصاص داد؛

همان طرحی که جايزه‌ي سوم سازمان حفاظت محيط زيست را در روز 17 خرداد 1379 به خویش اختصاص داد؛

همان طرحی که جايزه‌ي 30 هزار دلاري سازمان اسكان بشر- شهرداري دبي را درسال 2004 به دست آورد (گفتنی آن که اين جايزه توسط دکتر کوثر براي انجام پژوهش‌هاي آبخوان‌داري در اختيار مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي قرار گرفت)؛

همان طرحی که جايزه 20 هزار دلاري رودخانه‌هاي بزرگ ساخته‌ي دست بشر در سال 2005 را از سوی رياست وقت يونسكو از آن خود کرد؛

چند روز پیش به دکتر کوثر گفتم: مفهوم تصاحب آن همه مدال ملّی و جهانی و آن همه حمایت عالی‌ترین مقام‌های جمهوری اسلامی از طرح آبخوانداری کوثر چیست؟ آیا آن حمایت‌ها و تشویق‌ها با این حرکت ناجوانمردانه تطابق دارد؟!

ایشان برایم چنین نوشتند:

كار من و همكارانم بررسي بهره‌وري بهينه و پايدار از منابع طبيعي است كه آب و خاك در بالا ترين سطح آن قرار دارند. براي ما افتخاري والا تر از اين نيست كه در خدمت آخشيجي هستيم كه پروردگار دانا و توانا پايه‌هاي سرير خود را هنگام آفرينش آسمان‌ها و زمين بر آن قرار داد ( قرآن مجيد، هود:7).
از ديد كاربردي دانش، بررسي‌هاي ما تا آنجا اعتبار يافته‌اند كه ناشران بين‌المللي از ما كار مي خواهند؛ دستاورد  پژوهش‌هاي 17 ساله‌ي سيد حميد مصباح در مورد آبياري سيلابي مراتع براي كنار آمدن با خشكسالي و تحقيقات 12 ساله ي دكتر مهرداد محمدنيا در مورد نيترات‌زدايي از سيلاب به وسيله‌ي اوكاليپتوس كامالدولنسيس، هر يك در قالب فصلي از يك كتاب به وسيله‌ي : Nova Science Publishers در دست چاپ است. ناشري آلماني به نام لامبرت نيز درخواست كرده است كه  رساله‌ي دكتري آقاي محمد نيا را چاپ و منتشر كند و احتمالاً امتيازي مالي  نيز به ايشان بپردازد. اين دعوت‌ها براي پژوهشگران ايراني مسلمان افتخار آفرينند!
با آن كه از جمهوري اسلامي ايران به خاطر حمايت‌هاي فراوانش از آذر 1358 تاكنون بسيار سپاسگزارم، حق خود مي دانم كه فردي مسوول به پرسشي بسيار ساده‌ي از اين كمترين پاسخ دهد: چه كسي سياستگزار آبِ ايران است؟
بر پايه‌ي گزارش  روزنامه ي شرق (4 خرداد 1389، صفحه ي 13) قرار است يك دستگاه سد در سراب ايستگاه كوثر در گربايگان فسا ساخته شود. از آنجا كه ما در طرح موجود، كه از سال 1361 در دست اجراست، و طرح آبخوانشهر پژوهشي علي (ع)، كه با همكاري دانشگاه سازمان ملل متحد، يونسكو، و دولت فلميش بلژيك اجرا مي شود، حق اولويت 75 متر مكعب برثانيه از سيلاب چاه قوچ را داريم،‌ براي اين بده برنامه‌ريزي شده است. افزون بر آن، آيا صلاح است در جايي كه تبخير سالانه‌اش 3200 ميلي‌متر است، سد ساخته شود؟ مضافاً، فرسايش سازندهاي ميشان، رزك و آغاجاري عمر مفيد سد را بسيار كوتاه خواهد كرد.
من براي عشايري كه بناست از آب سد بهره مند شوند، ارزشي بسيارقايلم؛ لكن نمي‌توانم ببينم كه زندگي برخي پاياب نشينان، مانند گروهي پرشمار كه در سراسر دنيا با غصب كردن آبشان آواره شده‌اند، ويران گردد. نازيبايي‌هاي آبخوان‌داري، سادگي و ارزاني آن است؛ بر آنيم كه با دشوار و گران كردن، آن را، به گويش شيرازي، مقبول كنيم، شايد مورد پسند افتد، ان شا‌الله.

سيّد آهنگ كوثر

گمان نکنم حرف دیگری باقیمانده باشد! نه؟

تخریب 430 سد در طول 13 سال گذشته در آمریکا!

در حالی که آب‌سالاران طبیعت‌ستیز، پیشنهاد ساخت 600 سد جدید با اعتبار 61 هزار میلیارد تومان را برای برنامه‌ی پنج ساله‌ی پنجم داده‌اند تا به این ترتیب، حیات آب‌شناختی (هیدرولوژیکی) کشور را  به ممات برسانند؛ از آمریکا خبر می‌رسد که در طول 13 سال گذشته، 430 سد بزرگ و کوچک تخریب شده است تا زندگی را از تخریب و مرگ نجات دهند.
اصل خبر و تحلیل را در تارنمای عبداللطیف عبادی بخوانید تا دریابید که چرا دکتر آهنگ کوثر سالهاست فریاد می‌زند: این ره که مدیریت آب کشور می‌رود، به ناکجاآباد است! نیست؟
منتظر تازه‌ترین یادداشت زنهاردهنده‌ی آهنگ کوثر در همین تارنما باشید …

سدسازان حتا به حريم امن گربايگان فسا هم رحم نكردند!

آهنگ كوثر را همه مي‌شناسند؛ او پدر نوين دانش ديرينه‌ي آبخوانداري در ايران و جهان است. تاكنون ده‌ها بار از سوي عالي‌ترين نهادهاي معتبر بين‌المللي مورد تشويق و تقدير قرار گرفته و كوشش ستايش برانگيز وي و همكارانش در بيشه زرد، هم‌اكنون از سوی یونسکو در قالب طرح SUMAMAD به عنوان یک الگوی برتر در مدیریت منابع آب در حال معرفی شدن به جهان است.
اما ما با اين سرمايه‌ي بزرگ انساني و شگرد بومي و ارزشمند خود چه كرده‌ايم؟ جز اين كه آن پيرمرد فرزانه را هر روز سوزانديم و دلش را ريش كرديم …
آخرين ضربه را نيز اخيراً آب‌سالاران طبيعت‌ستيز با تكميل مطالعات خويش براي احداث يك سد جديد در بيخ گوش طرح آبخوانداري كوثر، مي‌خواهند بر پيكر اين پيرمرد وارد آورند و لابد در آستانه‌ي هفتاد و چهارمين بهار زندگيش، اين هديه‌ي شوم را به او اهدا كنند تا همه بدانند كه در اين مملكت؛ جايي كه به قول مجتبي پاك‌پرور: «نادرست بودن گزينه سد مانند سفيدبودن ماست، دليل نمي‌خواهد.» دليل مي‌خواهد!
يادمان باشد:
بودجه ای که برای بهره‌برداری بهینه از آب سیلاب مازاد در این منطقه به طریقه‌ي پخش سیلاب مورد نیاز است، چیزی حدود یک صدم هزینه احداث سد پیشنهادی است.
چیز دیگری هم باید بگویم؟!
جز اين كه باز هم تأكيد كنم:
اين حق ما نيست! هست؟

اعتراف یکی از متخصصان سدسازی: ماست ما ترش بود!

دیروز در جریان همایش ناگفته‌های سدسازی، دکتر محمّدرضا چمنی، استاد گروه عمران دانشگاه صنعتی اصفهان سخنان کوتاهی بر زبان آورد که اثرات بلندی بر حضار گذاشت. وی اعتراف کرد که به عنوان یک متخصص در حوزه سدسازی باید اعلام کند که وقتی به عملکرد این بخش و همکارانش نگاه می‌کند، به رغم آن که هیچ ماست فروشی نمی‌گوید: ماست من ترش است، امّا من باید اعلام کنم که ماست من ترش بوده است! (تشویق شدید حضار) وی ادامه داد که مهندسان عمران و سدسازی و آب نباید از تعطیلی بخش سدسازی نگران باشند؛ زیرا کارهای فراوان دیگر و شرافتمندانه‌تری هنوز وجود دارد که می‌توانیم انجام دهیم. ایشان به فاجعه‌ی سد آسوان در مصر اشاره کردند که پیش‌تر نگارنده هم به آن پرداخته بود … وی گفت: این سد عظیم که 140 برابر سد زاینده رود گنجایش دارد، به بزرگترین معضل مصر بدل شده و اینک همه در صدد هستند که چگونه با کمترین هزینه ممکن می‌شود از شر آن خلاص شد و آن را تخریب کرد؟

او در انتها از رییس جمهور هم تشکر کرد که به رغم اغلب سفرهای استانی‌اش که در آن چند پروژه جدید سدسازی را به عنوان پیش‌کش به مردم مظلوم آن استان‌ها تقدیم می‌کند، در آخرین سفرش به اصفهان چنین هدیه‌ای برای اصفهانی‌ها نداشت! و تازه عدم موافقت خود را با پروژه 10 هزار میلیارد تومانی بهشت‌آباد هم اعلام کرد!
گفتن ندارد که دیروز بعد از دکتر آهنگ کوثر، هیچ یک از سخنرانان به اندازه دکتر محمّدرضا چمنی تشویق نشد! (بی خود نیز که بعضی ها دوست دارند سر به تن چمنی ها نباشد! آنها هرگز حقیقت را در پای مصلحت ذبح نکرده و نمی کنند)

گزارش‌ها از این همایش کم‌نظیر و جالب و داغ و پرتنش همچنان در مهار بیابان‌زایی ادامه خواهد داشت.
در ضمن، هشتمین بخش از مقاله ارزشمند استاد بهرام سلطانی را در یادداشت بعدی انتشار خواهم داد.

معرفی چند درخت مشکوک به مقدس نما بودن در دانشگاه صنعتی اصفهان!

ساعتی پیش از همایش ناگفته های سدسازی در اصفهان، برگشتم و به زودی روایت هایی از این همایش ارزشمند خواهم نوشت.

تا آن زمان، خواستم توجه اداره اوقاف استان گیلان را به چند درخت مشکوک در محوطه دانشگاه صنعتی اصفهان جلب کنم که بدجوری مقدس نما می زدند! نمی زدند؟

باید دید منظور دانشجویان اصفهانی از پارچه آویز کردن این درختان چه بوده است؟

فردا، دوباره تن سدسازان به لرزه می‌افتد!

فردا، دانشگاه صنعتی اصفهان، میزبان و متولی همایشی است با عنوان: “ناگفته‌های سدسازی در ایران”. همایشی که بی‌شک در نوع خود و به ویژه در شهر اصفهان بی‌نظیر است و می‌تواند دوباره لرزه بر اندام مافیای سدسازی در کشور انداخته و آب‌سالاران طبیعت‌ستیز را به چالش کشاند.
منتظر گزارش نگارنده از این همایش متفاوت در دیار زنده رود باشید.
تا آن زمان، می‌توانید گزارش عباس محمدی را بخوانید یا به سامانه‌ی اطلاعات حوضه‌ی آبخیز نگاهی بیاندازید و یا ردپای سدسازی را در مهار بیابان زایی رصد کنید.

شوخی تلخی به نام شخم در جهت شیب!

شخم در جهت شیب، کاری نکوهیده شده و خطرناک است؛ واقعیتی که نه‌تنها همه‌ی کارشناسان حوزه منابع طبیعی، کشاورزی و محیط زیست آن را می‌دانند؛ بلکه اغلب کشاورزان نیز از آن آگاهی دارند.
شگفتا که به رغم چنین دانستگی، همچنان دیدن تصاویری از شخم در جهت شیب در دامنه‌های ایران‌زمین به مراتب آسان‌تر از مشاهده‌ی چند خودرو در پایتخت ایران است که جملگی در پشت خطوط سفیدرنگ عابر پیاده در سر چهارراه‌ها متوقف شده باشند!

تصاویری را که می‌بینید، کشتزارهای دیم موجود در دامنه‌های جنوبی سد شهرچای (استان آذربایجان غربی) را نشان می‌دهد.
نگاه کنید که چه تخریب پیش‌برنده‌ای در این اراضی حاصلخیز در حال رخ دادن است!
البته اشکالی ندارد! همه‌ی این رسوب‌ها در پشت سدها ذخیره خواهد شد و به زودی چند زمین فوتبال جدید، رونمایی خواهد گردید!

نگوییم تالاب بین‌المللی چغاخور؛ بگوییم سد مخزنی چغاخور!

لطفاً نگاهی به این خبر در ایسنا یا آن یکی خبر در فارس بیاندازید، تا متوجه شوید که ظاهراً همه‌ی مسئولین استان چهارمحال و بختیاری، از استاندار جدیدش گرفته تا مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای‌اش، حاضر نیستند تا از صفت تالاب، برای نام بردن از بوم‌سازگان آبی چغاخور بهره برند! می‌دانید چرا؟
کافی است سری به درگاه شیک و پیک دیده‌بان طبیعت بختیاری بزنید تا پاسخ پرسش‌تان را به تلخی متوجه شوید. اما تلخ‌تر از آن، شاید سکوت متولیان تالاب‌ها در ایران باشد که چگونه خود را به خاموشی و انفعال زده‌اند!

دست‌کم لطفاً قدم‌رنجه کرده و این تابلو را از کنار دریاچه سد چغاخور بردارید تا بیشتر از این، حرص‌مان درنیاید!
متأسفم … متأسفم که چگونه ارزشمندترین پاره‌های طبیعت ایران را داریم به بهانه‌های گوناگون نابود می‌کنیم؛ یک جا آن بهانه احداث کارخانه است، جای دیگر کشیدن جاده و یک جا هم سدسازی!
چه کوله‌بار بزرگی از گناه و انفعال و نادانی و بی‌تفاوتی را نسل امروز با خود حمل می‌کند؛ نسلی که به دلیل چشم‌بستن بر روی تخریب طبیعت وطنش، هرگز از سوی فرزندانش بخشیده نخواهد شد؛ هرگز.