بایگانی دسته: بيابان و بيابان‌زايي

آخرین برنامه عصر پرتقالی به مهار بیابان‌زایی رسید!

این هفته، به بهانه‌ی روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی، مهمان مهران دوستی در آخرین سری از برنامه رادیویی عصر پرتقالی هستم. برنامه‌ای که همه‌روزه از ساعت 15 الی 17 مهمان علاقه‌مندان به رادیو جوان است و البته این هفته به پایان خواهد رسید.
قرار است از هفته آینده برنامه‌ای با عنوان “کافه رادیو” جایگزین عصر پرتقالی شود و خوشبختانه، میز محیط زیست در این برنامه، مطابق قولی که مسئولینش داده‌اند، پابرجا می‌ماند.
نرخ بیابان‌زایی چقدر است؟ چرا باید خطر بیابان‌زایی را در ایران جدی بگیریم؟ مصداق‌های بیابان‌زایی کدام است و برای مهار آن چه باید کرد و چه نباید کرد؟! از جمله مهم‌ترین دریافت‌هایی است که در طول 5 برنامه این هفته تا چهارشنبه ( 2 تیر 1389) پخش خواهد شد.
برای آگاهی از طول موج رادیو جوان – بسته به محل سکونت‌تان – می‌توانید این صفحه را نگاه کنید.

روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی مبارک باد!

سرانجام مراسم شانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی هم به پایان رسید، اما ترس از عقوبت‌های خطر بیابان‌زایی، هنوز آنگونه که سزاوار است در بین مردم و مسئولین اغلب کشورهای متأثر از این پدیده شناخته نشده و جدی گرفته نمی‌شود.
کافی است به مقایسه این دونقشه که وضعیت رویشگاه‌های جنگلی جهان را از آغاز تمدن روم تا سال 2005 با هم سنجیده است، پرداخته و در مفاهیم برآمده از آن دقت کنیم.
این که بیش از 90 درصد از وسعت جنگل‌های طبیعی اروپا از دست رفته است و از مجموع یک و نیم میلیارد هکتار، جنگل طبیعی، فقط 700 میلیون هکتار باقی مانده است. به ویژه به وضعیت ایران توجه کنید که در روزگارانی نه چندان دور، تمامی اطرافش به وسیله رویشگاه‌های جنگلی شاداب احاطه شده بود!

دقت در این نقشه، پاسخ سه یادداشت قبلی را می‌دهد که آیا خطر بیابان‌زایی می‌تواند روزی تمامی کره‌ی زمین را درنوردد و نابود سازد؟
یادمان باشد که همه‌ی حیات آدمی فقط مرهون یک لایه‌ی سطحی به ضخامت 18 تا 25 سانتی‌متر خاک است؛ و همه‌ی تخریب‌ها هم در همین لایه در حال رخ دادن است!

بیش از 70 درصد از مساحت سرزمین‌های خشک جهان ، تخریب شده است!

به این دو نقشه دقت کنید …

نقشه اول، موقعیت سرزمین‌های خشک جهان را نشان می‌دهد که به نحو دیگری در یادداشت پیشین هم مورد تأکید قرار گرفته بود.

اما در نقشه‌ی دوم، وضعیت تخریب اراضی و شدت آنها را ملاحظه می‌کنیم، واقعیتی که نشان می‌دهد: افزون بر 70 درصد از قلمرو پهناور سرزمین‌های خشک جهان از تخریبی بسیار شدید رنج می‌برند.

لطفاً اگر دچار ناراحتی‌های قلبی هستید، بر روی آن قسمتی که ایران ما وجود دارد، زیاد زوم نکنید!

و موضوع هنگامی حادتر می‌شود که بدانیم از زمان تولید این نقشه تاکنون بیش از 17 سال گذشته است! و کیست که نداند، وضعیت امروز جهان، به  مراتب وخیم‌تر از دیروز آن است؟

موضوعی که برای اثباتش در پست بعدی، یک نقشه‌ی هشداردهنده‌ی دیگر را نمایش خواهم داد.

کابوسی که بیابان‌زایی برای کره زمین به ارمغان می‌آورد؟!

پیش‌تر اشاره کردم که جریان بیابان‌زایی بیش از همه، زیست‌اقلیم‌های خشک جهان را متأثر کرده و می‌کند؛ زیست‌اقلیم‌های که اصطلاحاً از آنها با عنوان سرزمین‌های خشک یا drylands یاد می‌شود.
سهم سرزمین‌های خشک از وسعت خشکی‌های کره زمین هم‌اکنون بالغ بر 41.3 درصد است؛ پهنه‌ای که به رغم محدودیت‌های رویشی و شرایط دشوار زیستن در آن، 34.7 درصد از جمعیت جهان را در خود مأوا داده است.

اما همان گونه که در این نقشه وحشتناک می بینید! UNCCD در آستانه‌ی شانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی، هشدار می‌دهد که ممکن است قلمرو سرزمین‌های خشک، تمام گیتی را درنوردد!
برای در امان ماندن از چنین کابوس دهشتناکی چه باید کرد؟

رابطه‌ی بیابان‌زایی و مستطیل سبز!

اگر به تارنمای کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی سازمان ملل متحد – UNCCD- مراجعه کنید با این پوستر هشدار دهنده روبرو خواهید شد؛ پوستری که با زبان بی‌زبانی هشدار می‌دهد: ممکن است در طول 20 سال آینده، هیچ مستطیل سبزی در زمین باقی نماند!
در باره‌ی چرایی این خطر و دلیل جدی گرفتن آن در دو یادداشت بعدی باز هم خواهم نوشت …

یک گفتگوی چالشی در روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی!

فردا – پنج شنبه، 27 خرداد مصادف با روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی – رأس ساعت 15 می‌توانید شنونده‌ی یک گفتگوی چالشی و نسبتاً متفاوت بین غلامعباس عبدی‌نژاد، مدیرکل دفتر امور بیابان و محمّد درویش در برنامه طبیعت خفته رادیو ایران باشید.
این برنامه در تمام نقاط کشور قابل شنیدن خواهد بود و طول موج‌های پخش آن را با توجه به محل سکونت خویش می‌توانید از این جدول بازیابید.

چرا بیابان‌زایی در ایران مهار نمی‌شود!؟

فردا، در شهر قم و در کنار گنبد نمکی بزرگ این شهر موسوم به سیاه کوه یا کوه نمک، مراسمی به بهانه‌ی روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی برگزار می‌شود که در آن افزون بر مقامات محلی، جمعی از کارشناسان و علاقه‌مندان به محیط زیست و نمایندگان تشکل‌های مردم‌نهاد فعال در منطقه هم شرکت خواهند کرد.
نگارنده نیز یکی از سخنرانان این مراسم خواهد بود تا برای مردم ساکن در پایتخت مذهبی کشور که در طول دو دهه‌ی اخیر، یکی از پرشتاب‌ترین رشدهای افقی را تجربه کرده و در ردیف یکی از سه شهر عمده‌ی مهاجرپذیر ایران قرار دارد، از دغدغه‌های خویش سخن گوید …
این که چرا به رغم بیش از 5 دهه تجربه‌ی اجرایی و 4 دهه تجربه‌ی پژوهش در حوزه‌ی مهار بیابان‌زایی، همچنان شتاب بیابان‌زایی پیش‌برنده بوده و کارمایه‌ها را تلف می‌کند؟
این که چرا شهر قم دارد از چهار سو به محاصره‌ی چشمه‌ها و کانون‌های بحرانی فرسایش بادی در‌می‌آید؟
این که چرا برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان‌زایی – شش سال پس از تهیه و انتشار – همچنان دارد خاک می‌خورد و عملاً اجرایی نشده است؟
و این که چرا در مهم‌ترین مناسبت جهانی این حوزه، یعنی هفدهم ژوئن، نه‌تنها رییس جمهور که وزیر جهاد کشاورزی هم اغلب در شمار غایبین بزرگ بوده است؟

برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان‌زایی ایران کجاست؟!

جمهوری اسلامی ایران در شما نخستین کشورهایی بود که در سال 1375 به پیمان (کنوانسیون) مقابله با بیابان‌زایی سازمان ملل متحد پیوست و این پیوستن به تأیید مجلس شورای اسلامی هم رسید.
بر اساس ماده‌ي 10 لايحه‌ي الحاق دولت جمهوري اسلامي ايران به این پیمان جهانی، كشورهاي متعاهد مي‌بايست داراي برنامه‌ي مشخصي تحت عنوان برنامه‌ي اقدام ملّي باشند؛ برنامه‌اي كه دستيابي به آن خود در گرو شناسايي عوامل مؤثر در بيابان‌زايي و معرفي منابع لازم اعم از فني، مالي و انساني است. آشكار است كه پويايي اين هدف و كيفيت برتر و به روز آن، هنگامي قابل دفاع خواهد بود كه دولت جمهوري اسلامي ايران از تمامي تمهيدات و ظرفيت‌هاي پژوهشي، آموزشی و اجرایی درون و برون كشوري قابل حصول بهره‌مند شده و ابزارهاي كاربست آن را به درستي در برنامه‌ي اقدام ملّي تدارك ديده باشد.

با این وجود – همان طور که ملاحظه می کنید – امروز که به سایت UNCCD به عنوان مرجع جهانی این موضوع مراجعه کردم، با کمال حیرت متوجه شدم که گزارش ایران، ظاهراً مورد تأیید این مرجع جهانی هنوز قرار نگرفته است! آن هم در حالی که بیش از 6 سال از نگارش آن می‌گذرد!
آیا کسی می‌داند چرا؟!

کاش هشدار نهفته در این نقشه را درک می‌کردیم!

نقشه‌ای که ملاحظه می‌کنید، حساسیت اراضی جهان به فرآیند بیابان‌زایی را نشان می‌دهد. تلاش کردم تا آنجا که امکان دارد، بتوانید نقشه را در ابعادی بزرگ‌تر ملاحظه کنید. این نقشه در سال 1998 و توسط بخش حفاظت منابع طبیعی ایالات متحده آمریکا – USDA – تهیه شده و مرتباً اطلاعاتش به روز می‌شود.
هر چه که رنگ قرمز، بیشتر و پررنگ‌تر باشد، حکایت از شکنندگی بیشتر و آسیب‌پذیری افزون‌تر آن سرزمینی دارد که به تصرف این رنگ درآمده است.
ایران را در این نقشه بیابید و ببینید که چرا می‌گویم: بیابان‌زایی نه سومین، که نخستین خطری است که پایداری زیست را در وطن به چالش کشانده است.
برای مهار این بحران، چقدر سرمایه‌گذاری کرده‌ایم و چه حجمی از اعتبارات پژوهشی را اختصاص داده‌ایم؟
من برایتان می‌گویم … کمتر از یک صدم اعتباری که برای افزایش ارتفاع سد اکباتان همدان اختصاص دادیم!
حال شما برایم بگویید: چند درصد این احتمال را می‌دهید که سرعت رشد یافته‌های پژوهشی در این بخش بتواند غول افسارگسیخته‌ی بیابان‌زایی را در وطن دوباره افسار زده و مهار کند؟
پاسخ شما شاید، شیرین‌ترین خبر برای تارنمای مهار بیابان‌زایی باشد! زیرا دل صاحبش را قرص می‌کند که همیشه بهانه‌ای برای نوشتن و استمرار در این حوزه خواهد داشت! نخواهد داشت؟

پل‌ها و جاده‌هایی که خاک را تخریب و بیابان‌زایی را تشدید می‌کنند!

در همه‌ جای دنیا، یکی از شاخص‌ها یا شناسه‌های توسعه‌یافتگی را در کمیت و کیفیت شبکه‌ی ارتباطی کشورها، به ویژه در حوزه‌ی حمل و نقل جاده‌ای و ریلی ارزیابی می‌کنند. ایران هم‌اکنون بیش از 120 هزار کیلومتر جاده اصلی و آزادراه و 60 هزار کیلومتر هم راه فرعی آسفالته دارد؛ یعنی بسیار بیشتر از آن مقداری که همسایه شرقی در رؤیای ساختنش برای کشور خویش به سر می‌برند. با این وجود، همین ماه گذشته بود که معاون وزیر راه و ترابری در گفتگو با خبرنگار شبکه خبر سیما، به صراحت اعتراف کرد که اصول علمی و مهندسی در ساخت اغلب پروژه‌های راهسازی کشور رعایت نمی‌شود! واقعیتی که آمار بالای تلفات جاده‌ای، تأیید کننده‌ی آن است.

به دیگر سخن، باید بپذیریم که برخی از جاده‌ها و پل‌هایی که ما در کشور ساخته یا می‌سازیم، بیشتر از آن که افزایش دهنده‌ی کارایی سرزمین باشد، کاهنده‌ی آن بوده و بر نرخ بیابان‌زایی و تخریب سرزمین می‌افزاید.
از نمونه‌های آشکار آن می‌توان به روند جاده‌سازی در عسلویه و پارک ملی نایبند، دریاچه ارومیه، آزادراه تهران شمال، تعریض جاده گرگان مشهد در قلب پارک ملی گلستان، پروژه میان گذر تالاب انزلی و بسیاری از محورهای مواصلاتی در کهکیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری اشاره کرد.

کافی است به نمونه‌های جهانی ساخت چنین پل‌ها و جاده‌هایی در کشورهای دیگر دنیا از جمله چین، آلمان، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، آمریکا و برخی از شیخ‌نشین‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس دقت کنیم تا دریابیم چگونه آنها پل و جاده می‌سازند تا تخریب را کمتر، مصرف را پایین‌تر و هوا را پاک‌تر سازند و ما پل و جاده می‌سازیم تا بهانه‌ای یا مجوزی برای تخریب منابع طبیعی خویش بیابیم! چرا؟
در ملاقات اخیرم با کامران زلفی‌نژاد، ایشان بر همین نکته تأکید کرده و یکی از دلایل مخالفت سازمان متبوع خویش را با ادامه ساخت میان‌گذر تالاب انزلی، آگاهی از توان مهندسی جهان در ساخت پل‌ها و جاده‌هایی دانست که کوشیده‌اند تا کمترین زیان را بر بوم‌سازگان پیرامون خویش وارد سازند.
تصاویری که ملاحظه می‌کنید، حجت‌هایی است بر این مدعا.

خاک را که حفظ کنیم، زندگی را برده‌ایم!

شاید یکی از با ارزش‌ترین عناصر موجود بر روی کره‌ی زمین، وجود ریزاندامگان یا میکروارگانیسم‌های موجود در خاک باشد که به واسطه‌ی حضور آنها، زمین قدرت بارآوری بدست آورده و بدین‌ترتیب، به عنوان یگانه سیاره‌ی قابل زیستن در تمامی فراخنای فضای بالای سرمان تا عمق 14 میلیارد سال نوری شناخته شده است.
به دیگر سخن، خاک را باید ریشه‌گاه حیات نامید و در پاسداری از آن، لحظه‌ای درنگ و تردید روا نداشت. چنین است که شعار امسال روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی نیز بر مبنای همین آموزه انتخاب شده و می‌گوید:

Enhancing soils anywhere enhances life everywhere

یعنی: هرجا که خاک بهبود یابد، زندگی هم بهبود می‌یابد.
این موضوع برای ما ایرانی‌ها، زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود که بدانیم: نرخ از دست دادن خاک در ایران‌زمین، چه در حوزه‌ی فرسایش بادی و چه در حوزه‌ی فرسایش آبی، شش برابر میانگین جهانی است.

یادمان باشد:
هر چیزی را می‌شود از خارج وارد کرد، جز خاک را. هیچ کشوری خاکش را نمی‌فروشد؛ زیرا خاک بستر تولید و رمز ماندگاری تمدن و تاریخ و فرهنگ و میراث طبیعی یک ملّت است.
بیاییم در آستانه‌ی 27 خرداد 1389، روزی که در همه جای دنیا، جهانیان برای پاسداری از خاک و مقابله با بزرگ‌ترین دشمن قدرقدرتش (بیابان‌زایی)، بپا می‌خیزند، ما هم بپاخواسته و حرمتش را بیش از پیش نگه داشته و نگذاریم به بهانه‌ی جاده‌کشی، سدسازی، شهرک‌سازی، توسعه‌ی کشاورزی نابخردانه و خلاف اصول آمایش سرزمین، این گرانبهاترین عنصر حیات را از دست دهیم.

به استقبال روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي برويم

پنج شنبه – هفدهم ژوئن 2010 – كه از راه برسد، مردمان زمين در بيش از 193 كشور جهان براي پانزدهمين سال، آيين‌هاي نكوداشت روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي و كاهش اثرات خشكسالي را برگزار خواهند كرد.
بيابان‌زايي را سوّمين بحران فراروي بشر در قرن بيست و يكم نامگذاري كرده‌اند. بيش از 5 ميليارد هكتار از وسعت 13.5 ميليارد هكتاري خشكي‌هاي زمين، متأثر از اين فرآيند ويرانگر و كاهنده‌ي كارايي سرزمين است؛ اما اين همه‌ي ماجرا نيست. چرا كه بيابان‌زايي نه فقط پوسته‌ي بيروني طبيعت را مي‌خراشد و مي‌فرسايد، بلكه سرمايه‌هاي زيستي و ميراث مشترك يك نسل، يك ملّت و يك تمدن را هم ممكن است براي هميشه در غبار ريزگردهاي به آسمان پاشيده‌اش، يا نمك‌هاي مدفون در دل شوراب‌هايش و يا حماقت نهفته در بطن مديريت حاكم بر سرزمينش دفن كند.
براي همين است كه اين هفته مي‌خواهم فقط از بيابان‌زايي بگويم و اين كه براي مهار اين پديده‌ي شوم چه بايد كرد؟ هدفي كه محمّد درويش، 1897 روز پيش براي تحققش، «مهار بيابان‌زايي» را به دنياي وبلاگستان فارسي معرفي كرد.