بایگانی دسته: بيابان و بيابان‌زايي

لوله‌های گاز عسلویه را هم رها کنید ؛ دکتر مرتضی شریفی را بگیرید!

دکتر مرتضی شریفی، یکی از پیشکسوتان بخش منابع طبیعی کشور است که خوشبختانه چندی است بر دنیای وبلاگستان هم منت نهاده و با سامان دادن یک درگاه مجازی، به بیان دیدگاه‌ها و تجربیات ارزنده خویش می‌پردازند. از آن جمله باید سلسله نوشتارهای ایشان را که به رد قاطعانه‌ی بنیان‌های علمی طرح خانم مجتهد نجفی پرداخت، اشاره کنم. همچنین وی اخیراً پرسش تأمل‌برانگیزی از سازمان حفاظت محیط زیست طرح کرده و خواستار شفافیت در دلایل چرایی جنایت دنا شده است؛ واقعیتی که نشان می‌دهد: ظاهراً این سازمان از طريق کميته ملي ارزيابي تحت نظرش، مجوز لازم برای قطع درختان دنا را به مجري پروژه گازرساني عسلویه داده بوده است!
با این حساب، به نظر می‌رسد، باید هر چه زودتر جلوی دکتر مرتضی شریفی را بگیریم، وگرنه ممکن است با استمرار این افشاگری‌ها، کار دست خودش بدهد! شما فکر می‌کنید نمی‌دهد؟
به ویژه اگر بدانیم که آن دیگر همکار شریفش در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندران  – دکتر محمد امینی – هم امروز به صراحت برای اسدالله افلاکی اعتراف کرده: در طول 50 سال گذشته، سازمان متبوعش در حالی به کاشت 300 هزار هکتار درختان جنگلی در هیرکانی پرداخته است که حدود 5 برابر این رقم در اثر پاک‌تراشی طبیعت‌ستیزان درخت آشام (بخوانید خون آشام) به یغما رفته است! یعنی خیلی راحت یک سوم جنگل‌های ایران را از دست داده‌ایم!
حالا به نظر شما، نخست باید یقه‌ی چه کسی را بگیریم؟!

سازمان حفاظت محیط زیست؟ سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور؟ مرتضی شریفی؟ محمّد امینی؟ اسدالله افلاکی یا محمّد درویش را؟!


پیوست:
پیشنهاد میکنم برای حسن ختام ماجرا هم که شده، تصاویری از مرگ بلوط ها در عرصه 62 هزارهکتاری در استان ایلام را هم ببینید! بلکه شاید دوباره همان یقه سوسک ها را چسبیده و ما را رها کنند!!

دو بار ثبت ملّی دماوند به چه کار آمده است؟!

احتمالاً ثبت همزمان یک چشم‌انداز طبیعی توسط دو نهاد مستقل در کشور، هم می‌تواند بی‌سابقه باشد و هم می‌تواند نشان از اهمیت آن اثر طبیعی در نزد ثبت‌کنندگان والامقام دولتی در سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور داشته باشد. به ویژه آن که از عزم دولت برای ثبت جهانی دماوند آگاه شده و از قول، رحیم مشایی می‌خوانیم: “جهانيان به ملت ايران خواهند گفت، اين كوه به همه‌ي ما تعلق دارد و ما همه از آن نگهداري مي‌كنيم.”
اینک این پرسش پیش می‌آید که آیا معنی دوبار ثبت ملی و اقدام برای ثبت جهانی یک اثر این است؟!

چگونه اجازه می‌دهیم روزی 500 کامیون پوکه ساختمانی از قلب دماوند خراشیده و به تاراج رود؟ چگونه اجازه می‌دهیم تا در دسته‌های چندهزار نفری به چکاد دماوند صعود انجام شود؟ و چگونه فشار بیش از حد دام را در این منطقه تاب آورده و شاهد افزایش برهنگی سرزمین و پدیدار شدن سیمای بیابانی در دماوند هستیم؟ واقعاً دوبار ثبت ملّی دماوند به چه کارمان می‌آید؛ وقتی عشق به دماوند در وجودمان نهادینه نشده است؟

اسکندر فیروز : قسمت‌هایی از کویر بزرگ را پدیده‌ای ویژه و ملی می‌دانم

به دنبال انتشار گزارشی که از آخرین ملاقاتم با پدر محیط زیست ایران – اسکند فیروز – داشتم. ایشان لطف کرده و از ینگه دنیا ایمیلی برایم ارسال داشتند تا تذکر دهند که بر خلاف آنچه من از سخنان ایشان برداشت کرده‌ام، به هیچ وجه با بیابان‌زدایی مخالف نیستند و آن را توصیه هم می‌کنند!
می‌دانم، اندکی شگفت‌آور است! نیست؟ منتها نخست به توضیح استاد توجه فرمایید تا منظور ایشان را از بیابان‌زدایی بهتر درک کنیم:
ایشان نخست با تأکید می‌گویند: “به نظر من کویر (یعنی کویر اصلی که از نزدیک تهران تا وسط خراسان امتداد دارد)، یک پدیده‌ی خاصی است در کشور عزیزمان، نه یک محیط بد که باید زدود. ”
آنگاه با جدا کردن کویر طبیعی کشور، می‌گویند: اما ابداً با بیابان‌زدایی مخالف نیستم؛ بلکه باید تأکید کرد که در بسیاری از مناطق خشک و با ارزش کشور ما که به دست انسان‌ها (و گاه بارش کم و ممتد)، تخریب شده‌اند، بیابان زدایی تنها راه چاره و مقابله است. به عبارت دیگر، بیابان‌زدایی کار بسیار نیکی‌ است  و بلکه خود من در این مورد تا حدی پیش قدم بودم و حتا یک کنفرانس بزرگی را در جهت پیشبرد بیابان‌زدایی، با کمک سازمان ملل متحد در سال 1354 در تهران برگزار کردم.

سپس، ایمیل زیر را برای استاد نوشتم:

سلام و درود بر استاد عزیز، اسکندر فیروز

قدردان توجه و محبت شما هستم و البته آنچه که من انجام دادم، کمترین کاری است که هر علاقه مند به حوزه محیط زیست باید برای استادی چون شما انجام دهد.
در مورد اصطلاح “بیابان‌زدایی” باید عرض کنم که بنده متوجه منظور شما هستم. شما هم اعتقاد دارید که باید آن عرصه‌هایی که به علت فشارهای نابخردانه آدمی یا مدیریت نادرست توان بوم شناختی (اکولوژیک) خود را از دست داده و سیمای بیابانی یافته‌اند را دوباره ترمیم کرده و به قول شما “بیابان‌زدایی” کنیم.
راست آن است که  معادل انگلیسی این عمل را combating desertification می‌گویند که به معنای مقابله با بیابان زایی است و نه بیابان زدایی.  یعنی آنها نمی‌گویند: combating desert، زیرا بیابان هم مانند هر بوم سازگان (اکوسیستم) طبیعی دیگر واجد تنوع زیستی خاص خود است و در جایی که به صورت طبیعی حضور دارد، بهترین پاسخ به شرایط زیست بوم است. آنچه که خطرناک است، بیابان‌زایی است که باید با آن مقابله کرد.
جسارتاً در همین موضوع می‌توانید این یادداشت‌ها را مطالعه فرمایید:

http://darvish100.blogfa.com/post-208.aspx

http://darvish100.blogfa.com/post-875.aspx

http://darvish100.blogfa.com/post-213.aspx

http://darvish100.blogfa.com/post-212.aspx

درود بر شما و مشتاق دیدار مجددتان هستم.

و در نهایت، امروز این ایمیل را از استاد اسکندر فیروز دریافت کردم:

آقای مهندس درویش عزیز
از ایمیل شما متشکرم. و البته از قرائت بلاگ‌های شما نیز استفاده زیاد کردم. درست پیش از کنفرانس تهران (در 1354) برای استاندارد کردن دو کلمه‌ی انگلیسی مربوط به بحث ما، در سازمان ملل تصمیم گرفته شد: “desertification” و “dedesertification” مورد استفاده قرار گیرد. به هر حال، خواهش من این است که محبت کنید بنویسید که “با بیابان‌زدایی بسیار موافقم، اما قسمت‌هایی از کویر بزرگ را پدیده‌ای ویژه و ملّی می‌دانم و در خور توجه و حفاظت هستند.” موجب سپاس من خواهد بود.
در انتظار دیدار شما
اسکندر فیروز

خواستم بگویم:
درود بر اسکندر فیروز عزیز که به رغم نشستن گرد پیری و بازنشستگی، همچنان موشکافانه مسایل محیط زیست را دنبال کرده و اینگونه سزاوارانه عکس‌العمل نشان داده و حساسیت به خرج می‌دهند.
کافی است سلوک ایشان را با اغلب مدیران کشور در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست مقایسه کنید و عملکرد آنها را پس از پایان دوره مأموریت‌شان در این حوزه بسنجید تادریابید که چنین رفتاری تا چه اندازه کیمیا و ارزشمند است. مثلاً آیا کسی از خانم فاطمه واعظ جوادی خبر دارد؟ آیا در طول یک سالی که ایشان از سمت ریاست سازمان حفاظت محیط زیست کنار رفته‌اند، در جایی اظهارنظری در باره‌ی محیط زیست از نامبرده شنیده یا خوانده‌اید؟
و البته باید اعتراف کنیم که شوربختانه از این مثال‌ها فراوان است! نیست؟

چه عواملی سوسک‌ها را در زاگرس به طغیان واداشتند؛ تغییرات اقلیمی یا انسان؟

فقط در استان ایلام عرصه‌ای به بزرگی 65 هزار هکتار از رویشگاه بلوط را از دست داده‌ایم؛ چه باید کرد برای این که نام  “بلوط” در خاطره‌ی یک ملّت برای همیشه دفن نشود؟ در واپسین بخش از گزارش مرگ قریب‌الوقوع زاگرس، به معرفی عوامل بروز و تشديد طغيان آفت سوسک چوبخوار و نیز ارایه‌ی راهکارهایی برای برون‌رفت از بحران پیش‌آمده پرداخته شده است.
مهم‌ترین مؤلفه‌های آفرینش و تشدید بحران عبارتند از:

الف – خشكسالي و كمبود رطوبت

عامل اصلي و اوليه خشكيدگي سرشاخه ها و پايه هاي بلوط در اين مناطق كاهش بارندگي و رطوبت بوده كه به طور مستقيم با تاثير روي فيزيولوژي درختان موجب ضعف آنها مي‌گردد. از طرفي همين عامل به طور غير مستقيم نقش بسيار مهمي در طغيان آفات مختلف به ويژه آفت چوبخوار دارد. بارندگي‌هاي كمتر از متوسط بارش نه تنها تكاپوي نياز واقعي درختان بلوط را نمي‌نمايد بلكه كاهش بارندگي در چند سال متوالي اين درختان را براي حمله آفات به ويژه آفات چوبخوار مستعد نموده و از طرفي امكان زادآوري و تجديد حيات آنها را نيز از بين مي‌برد.
ب – كهولت سن و ديرزيستي

تمام گياهان با توجه به سرشتي كه دارند پس رسيدن به سن كهنسالي، در اثر پير شدن سلول ها، شروع به خشك شدن  از بخش هاي فوقاني و سرشاخه ها نموده  و به تدريج اين خشكيدگي بطرف پايين و ديگر اندام هاي گياه گسترش مي‌يابد. در گياهاني كه داراي تنه واحد است، ضمن خشك شدن سرشاخه‌ها و شاخه‌ها، چوب درون شروع به تغيير رنگ و پوسيده شدن مي‌کند. اين درختان غالباً داراي تنه توخالي بوده كه بعلت مرده بودن بافت‌ها مورد حمله انواع آفات بخصوص چوبخوارها  قرار مي‌گيرند. از اين رو كهنسالي نيز يكي از عوامل مؤثر در مستعدشدن اين درختان نسبت به حمله آفات چوبخوار به شمار می‌آید.

ج- عدم تجديد حيات و ناقص بودن هرم سني

زادآوري و تجديد حيات بلوط تقريباً در تمام سطح منطقه زاگرس به دليل چراي مفرط و همينطور كشت و زرع در زير درختان بلوط به هيچ عنوان ديده نمي‌شود. از اين رو تمامي توده‌هاي موجود در منطقه از پايه‌هاي مسن و بعضاً ميانسال تشكيل شده است. شيوه زندگي و نوع دامداري در روستاهاي منطقه و همچنين تركيب گله و عدم رعايت پروانه چرا باعث حضور مداوم دام‌ها در  عرصه شده است . بز به دلیل نوع تعليف و ريشه‌كن كردن نهال‌ها در عدم تجديد حيات گونه‌هاي بلوط  نقش اساسي دارد.

د- شخم پاي درختان بلوط يكي ديگر از موانع جدي عدم زادآوري و تجديد حيات جنگل

ه – عمليات عمراني یا تکنوژنیک

انجام عمليات عمراني مانند احداث جاده، خطوط انتقال نفت و گاز و همين طور معدن و كارخانه‌ها آسيب‌هاي بسيار جدي را به اين اكوسيستم‌ها وارد مي‌نمايد. از طرفي ترميم آسيب وارده به اين بوم‌سازگان‌ها، گاهاً غير ممكن بوده و يا نياز به مدت زمان طولاني دارد.

پيشنهادات
– تعيين تكليف وضعيت مالكيت اراضي منابع ملي: حاكميت مي‌بايست يكبار و براي هميشه وضعيت مالكيت اين عرصه‌ها را مشخص کرده و ضمن عودت اين منابع، به طور قاطع نسبت به خلع يد و تعدي متعرضان به اين اراضي اقدام کنند.

– تهيه و اجراي سامانه‌ی مديريت چرايي مناسب براي تمام منطقه زاگرس: استفاده از سيستم‌هاي چرايي تناوبي –  استراحتي در قطعات خاص براي مدت حداقل 3-5 سال متوالي همراه با كنترل تعداد دام مناسب با ظرفيت مرتع قابل توصيه است  تا فرصت زادآوري و استقرار به عناصر گياهي اصلي داده شود.

– استفاده از شيوه هاي مختلف ذخيره رطوبت- با توجه به ويژگي‌هاي زمين شناختي و خاك رويشگاه‌ها در  ناحيه زاگرس، مي‌توان با استفاده از شيوه هاي مختلف ذخيره نزولات با حفاظت خاك و ذخيره رطوبت، شانس زنده‌ماني پايه‌هاي موجود و زادآوري و تجديد حيات آنها را فراهم کرد.

– جلوگيري از سرشاخه زني درختان بلوط: عمليات هرس و سرشاخه زني، هرچند براي جوان کردن بعضي گونه‌هاي مسن و پير توصيه مي‌شود، اما تكرار آن –  مانند آنچه پیش‌تر در جنگل‌های آرمرده بانه دیده‌ایم – بخصوص در شرايطي كه درخت تحت تنش‌هاي رطوبتي قرار داشته باشد، باعث بروز ضعف فيزيولوژيكي گياه  در اثر حذف اندام هاي فتوسنتز كننده خواهد شد. اين عامل در مجموع مي‌تواند شرايط را براي تهاجم انواع آفات و بیماری‌ها فراهم نمايد.

– جنگلكاري و غني‌سازي: اين عمليات بايستي با دقت صورت گرفته و توأم با روش‌هاي ذخيره نزولات مناسب باشد تا نهال‌هاي كاشته شده توان استقرار را پيدا نمايند. انتخاب گونه، شيوه كاشت، تراكم كاشت، شيوه ذخيره نزولات و همچنين نحوه توليد از جمله عواملي مي‌باشند كه در موفقيت عمليات مي‌توانند نقش مهمي داشته باشند.
– ايجاد مناطق حفاظت شده: اختصاص قطعات قرق كامل مي‌تواند نقش مهمي در حفظ و حراست از درختان بلوط و زادآوري آنها داشته باشد.

– تدوين و اجراي طرح هاي جامع تحقيقاتي- اجرايي در زمينه ‌هاي مختلف آفات و بیماری‌هاي درختان بلوط، بررسي دشمنان طبيعي آنها، استفاده از روش‌هاي مختلف مديريت آفات و همين طور اكولوژي جنگل همزمان در دو فاز اجرايي و تحقيقاتي. انجام مطالعات در قالب چنين طرح‌هايي ضمن ايجاد ارتباط بين بخشهاي اجرايي و تحقيقاتي و بهره مندي از امكانات هر دو بخش، رسيدن به هدف و حل مشكل را در كوتاهترين زمان ميسر خواهد کرد.

– الزام در رعايت استانداردهاي زيست محيطي:  تمام پروژه هاي عمراني و خدماتي كه قرار است در عرصه‌هاي منابع طبيعي اجرا شوند مي‌بايست قبل از انجام هر گونه دستكاري و اقدامي، نسبت به دريافت مجوزهاي لازم  از مراجع مربوطه اقدام کنند.

–    مشاركت بهره‌برداران در حفظ عرصه‌هاي منابع طبيعي: مشاركت و سهيم کردن ساكنين و بهره‌برداران منابع طبيعي و استفاده از نيرو و توان آنها، نقش بسيار مهمي در حفظ و نگهداري و حتي تجديد حيات درختان بلوط در منطقه خواهد داشت. از اين رو تشكيل كلاس‌ها و برنامه‌هاي ترويجي- توجيهي مي‌بايست در صدر اين گونه برنامه‌ها قرارگيرد.

– تغيير در شيوه معيشت و زندگي ساكنين منطقه: تغيير در تركيب گله و تبديل آن به دام سنگين، تغيير در سيستم چراي از گردشي به ساكن، تبديل دامداري سنتي به صنعتي، جلوگيري از شخم و كاشت ديم كم‌بازده و بي‌بازده در زير درختان بلوط و روش‌هاي ديگر مي‌تواند نقش مهمي در حفظ جنگل‌هاي بلوط منطقه داشته باشد.

دماوند ؛ نماد سرفراز طبیعت ایران

آنچه در پی میآید، متن کامل سخنرانی نگارنده در مراسم روز ملی دماوند – 11 تیر 1389 – است:

ایران‌زمین در کمربند تابش خورشیدی، یعنی در نوار 35 درجه‌ی عرض شمالی – موسوم به منطقه‌ی پرفشارِ مجاور حاره – استقرار یافته است . قرار گرفتن در چنین جایگاهی از کره‌ی زمین، نشان‌دهنده‌ی دریافت کمینه‌ی ریزش‌های آسمانی و بیشینه‌ی تابش خورشیدی است. واقعیتی که آشکارا کیفیت دشوار استمرار حیات در چنین اقلیمی را بازمی‌تاباند. اقلیمی که 89.7 درصد از خاک ایران را در قلمرو سرزمین‌های خشک – drylands – جای داده و سبب شده تا سوزان‌ترین مناطق جهان با نام ایران عجین باشد. ایرانی که قلمرو سیاسی‌اش سه برابر بزرگترین کشور قاره‌ی اروپا – فرانسه – وسعت دارد ، امّا اغلب این قلمرو در اختیار پهنه‌های داغ و برهنه‌ی کویری و بیابانی است نه چراگاه‌های سرسبز و مرطوب مدیترانه‌ای.
در حقیقت، گستره‌ي زيست‌اقليم‌هاي خشك در ايران به نسبت مساحت، تقريباً دو برابر ميزان نظير آن در آسيا و جهان است. نكته‌ي پراهميت‌ترِ ديگر آن است كه اگر سطح مقايسه را به مناطق فراخشك محدود كنيم، آنگاه تنگناهاي طبيعي ايران بيشتر قابل لمس خواهد بود؛ چه، درحالي كه تنها 5/7 درصد از خشكي‌هاي جهان را مناطق فراخشك تشكيل داده‌اند  – نسبتي كه حتّي در آسيا نيز كمتر بوده و از 5/6 درصد تجاوز نكرده است – درصدِ اشغالِ سرزمين‌هاي فراخشكِ ايران، اندکی کمتر از 5 برابر ميانگين جهاني آن و نزديك به 6 برابر آسيا مي‌رسد؛ واقعيتي كه شكنندگي محسوسِ زيست‌بوم ايران را در برابرِ تغييرات محيطي و فشارهاي انساني به وضوح نمايش مي‌دهد. به ویژه اگر بدانیم: وسعت خاور نزدیک، یعنی منطقه‌ای که ایران را در خود جای داده، 14 درصد سطح جهان را فرا گرفته، ليکن منابع آبي آن تنها 2 درصد كل منابع آب‌هاي تجديد‌شونده‌ي دنيا را شامل می‌شود. به همين دليل است که از مجموع 21 کشوری که با کمبود جدی آب مواجه هستند، 12 کشور در اين منطقه قرار گرفته‌اند و ایران هنوز یکی از آن 12 کشور نیست! چرا؟
پرسش اصلی این است که پس راز استمرار و پایداری حیات در ایران‌زمین چیست؟ چگونه این کشور توانسته است در طول چندین هزار سال مدنیت خویش، به حیات خود ادامه داده و در تولید بسیاری از اقلام کشاورزی و باغی در شمار 10 کشور نخست تولیدکننده در جهان قرار داشته باشد و اکنون نیز پذیرای بیش از 72 میلیون انسان باشد؟ به راستی چگونه ممکن است در سرزمینی که تا این حد دچار محدودیت‌های اقلیمی است، تعداد گونه‌های اندمیک (انحصاری) آن (1728 گونه)، تقریباً با تعداد کل گونه‌های اندمیک گیاهی در قاره‌ی سبز برابری کند؟

اینجاست که باید در برابر عظمت کبریایی رفیع‌ترین سازه‌ی طبیعی و زیباروی ایران، دماوند افسانه‌ای، کلاه از سربرداریم؛ زیرا این حضور دماوند بر بلندای فلات ایران است که زندگی را اینگونه سهل در سرزمین پارس امکان‌پذیر ساخته است. آری، پاسخ این پرسش را باید در هویت البرز و زاگرس و نماد پرشکوه‌شان، دماوند زیباپیکر جستجو کرد. زیرا اگر در ناحيه‌ای از ایران با آب و هوايي سرد يا مرطوب مواجه شويم، علّت را نه در عرض بالای جغرافيايي که در ويژگی پيکری و ارتفاع بالای عرصه‌ي مورد بحث يا نزديکی به دريا بايد جستجو کرد. به سخنی ديگر، هر چند عرض جغرافيايي ايران‌زمين، مؤلفه‌ای کاهنده در تنوّع اقليمی و گونه‌گونی زیستی‌اش محسوب می‌شود؛ امّا ديگر ويژگي‌های طبيعی سرزمين (نظير شرايط توپوگرافيک و دامنه‌ي بردباری قابل توجّه گونه‌های گياهی مستقر در آن) سبب شده تا شاهد يکی از متنوّع‌ترين و ناهمتاترين زيست‌اقليم‌های جهان در ايران باشيم؛ وجود سرزمين‌هایي با ميانگين بارندگی کمتر از 25 تا بيش از 2380 ميلي‌متر و محدوده‌ي وسيع دمايي آن كه از 35- تا 65+ درجه‌ي سانتي‌گراد در تغيير است، گواهی بر اين مدعا است .
در حقیقت، افزون بر نيمي از گستره‌ی ایران، پوشيده از مناطق مرتفع و كوه‌هاي بلند است. به طوري كه فلات ايران را با ميانگين ارتفاعي بيش از 1200 متر در شمار يكي از فلات‌هاي بلند آسيا طبقه‌بندی می‌کنند. رشته كوه‌هاي موجود يا مانند البرز در طول صدها كيلومتر چون ديواري كشيده شده و عبور از آن فقط از طريق گردنه‌هاي بلند و گذرگاه‌ها عملي است، يا مانند زاگرس شامل رشته‌هاي مرتفع و موازي با دره‌هاي گود و دامنه‌هاي پرشيب است كه نواحي داخلي ايران را از كناره¬هاي نيلگونِ خليج فارس جدا ‌كرده و تنها از راه دره‌هاي پر پيچ و خم رودها كه در طول صدها هزار سال حفر شده‌اند، مي‌توان از آنها عبور كرد. رشته‌كوه‌هاي ناپيوسته‌ي خراسان هم با دره‌هاي وسيعِ خود، ارتباط کشور را با نواحي شرقي و شمال شرقي شکل داده‌اند. در مقابلِ گستره‌ي كوهستاني قابل توجّه و چكادهاي رفيع آن، پهنه‌هاي كم و بيش وسيع و همواري در داخل يا در حاشيه‌ي فلات ايران وجود دارد که عموماً قطب‌های کشاورزی کشور را تشکيل می¬دهند. اين سرزمين‌ها با وسعت و ارتفاع متفاوت در محل كوهپايه‌ها، يا در ميان رشته‌كوه‌ها گسترده شده‌اند؛ جلگه‌هاي ساحلي شمال و جنوب (مانند جلگه‌ي حاصلخيز خوزستان)، دشت لوت و دشت كوير نمونه‌هايي از آنها به شمار مي‌روند.
باید دانست که علاوه بر وجود کوهستان‌های سر به فلک کشیده در ایران که مهم‌ترین عامل تولید آب در ایران به شمار می‌روند، برخی ويژگي‌هاي كم‌نظيرِ پيكر‌شناختي و زمين‌شناسي هم وجود دارد که سبب شده ایرانیان بتوانند به استمرار حیات خویش در سرزمینی که متوسط تبخیر آن به 2 متر در سال می‌رسد، ادامه دهند. یکی از آن ویژگی‌ها، وجود مخازن طبيعی آبرفت درشت‌دانه (آبخوان) با حجم انباشت ذخيره‌ي زياد به عنوان مهم‌ترین عامل ذخیره‌ی آب است؛ مزيتي كه در صورت بكارگيري خردمندانه‌ي آن، مي‌تواند به صورتي مانا با بيشترين ارزش افزوده در خدمت ارتقاء كيفيت زندگي و مهار جريان‌هاي کاهنده‌ی کارایی سرزمین یا بیابان‌زایی قرار گرفته و توسعه‌اي پايدار به ارمغان آورد. در واقع می‌توان گفت: سيمای طبيعی ايران و تنوّع کم‌نظيرِ پيراسنجه‌هايی نظير اقليم، آب، خاک، کانی‌ها، پوشش گياهی، ترکيب جانوری و ديگر ذخاير ژنتيکی و توارثی آن، نشان‌دهنده‌ي توان توليدی قابل توجه و ميراث طبيعیِ منحصر به فرد و پرارزشِ اين سرزمين است؛ به نحوی كه ايران را در شمارِ 5 كشور نخست دنيا از لحاظ تنوّع زيستي و جاذبه‌های طبیعی جای داده‌اند  و تنها اثربخشي سالانه‌ي منابع‌طبيعي آن را تا چهار هزار ميليارد دلار، يعنی 1/12 درصدِ ارزش کل منابع طبيعی جهان  برآورد کرده‌اند؛ در حالی که ایران کمتر 3/1 درصد از خشکي‌های جهان را در تملّک خود دارد.
و شاید به دلیل همین جذابیت‌های منحصر به فرد طبیعی و جغرافیایی باشد که خاک ایران از دیرباز مورد توجه بیگانگان قرار داشته است. درواقع، يکی از نکات جالب توجّه که در مرور تاريخ ايران به آن برمی‌خوريم، متغير بودنِ تقريباً پيوسته‌ي مرزهای سياسی اين کشور از ديرباز تاکنون بوده است؛ کشوری که در حدفاصلِ ديرپاترين قارّه‌های جهان (آسيا، اروپا و آفريقا) قرار گرفته و بدين لحاظ از موقعيتی ممتاز برخوردار است؛ موقعيتی که اغلب منجر به بروز نزاع‌هايي خونين و تخاصمات منطقه‌ای متعدد شده است؛ به نحوي که از قرن هشتم پيش از ميلاد، يعني زمان حكومت مادها به عنوان نخستين سلسله‌ي آريايي تا حدود يك سده‌ي پيش همواره محدوده‌ي اين کشور دستخوش تغيیر، آنهم عموماً با شيبی کاهنده بوده؛ تغييری که بخش عمده¬ای از آن ناشی از تحمّل دست‌کم 250 تجاوز از سوی بيگانگان به خاک اين کشور بوده است ؛ تجاوزات و لشکرکشي‌هايي که ضعف اغلب حکومت‌های مرکزی را در پی داشته و از آنها مجال پرداختن به گرایه‌های زيستی را گرفته؛ رخدادی که شايد يکی از پيامدهای ناميمون آن از دست رفتن حدود 70 تا 80 ميليون هکتار جنگل در طول 2 هزار سال گذشته باشد. رویدادی که به عینه می‌توان مثال جدیدترش را در حال و روز همسایه غربی – عراق – دید که چگونه ضعف حکومت مرکزی در طول دو دهه‌ی اخیر، عملاً نرخ بیابان‌زایی و افزایش کانون‌های فرسایش بادی را به طرز حیرت‌انگیزی افزایش داده و تقریباً تمامی بوم‌سازگان‌های آبی کشور را بدل به چشمه‌های تولید گرد و خاک کرده است.

چه باید کرد تا نشان دهیم، سزاوار داشتن دماوند در زیست‌گاه‌مان هستیم؟
به بهانه‌ی گرامی‌داشت بلند چکاد وطن در روز ملّی دماوند گرد هم جمع شده‌ایم؛ آنچه می‌خواهم بگویم، آن است که دماوند فقط یک قله‌ی بلند نیست؛ ارزش دماوند صرفاً به دیده‌شدنش تا مسافت 200 کیلومتری (در صورت صاف و آفتابی بودن هوا) نیست؛ حتا دماوند را نباید فقط با شورانگیزی‌های آرش کماندار و اسطوره‌های تاریخی‌اش سنجید. دماوند برتر و والاتر از این قیاس‌هاست؛ دماوند نشانه‌ی سرفراز طبیعت ایران بر روی زمین است، دماوند را و حریم طبیعی‌اش را باید محترم شمرد تا بتواند همچنان به زیست‌پالایی و خودترمیمی خود ادامه دهد و رودهای پرشمارش را جاری سازد. هر نوع فعالیت سازه‌ای باید در دماوند و دیگر بوم‌سازگان‌های (اکوسیستم) کوهستانی کشور به کمینه رسد؛ درس تلخ کلاردشت؛ بهشت دیروز و بیابان کوهستانی امروز، باید همه‌ی ما را متوجه آستانه‌ی شکنندگی و آسیب‌پذیری زیست‌گاه‌های کوهستانی‌مان کرده باشد.
یادمان باشد که ما در منطقه‌ای زیست می‌کنیم که در طول سه دهه‌ی اخیر، «ظرفيت نگهداری يا پذيرش هر هکتار زمين » در آن دست‌کم 50 درصد کاهش یافته، آن هم در شرایطی که شمار نفوس انسانی‌اش بیش از دو برابر افزایش یافته است. چنین روندی می‌تواند به تشدید ناپایداری، از دست‌رفتن توان بوم‌شناختی (اکولوژیک) و افزایش شتاب بیابان‌زایی در وطن منجر شود.
راست آن است كه ايران‌زمين يكي از كشورهاي مستعد بيابان‌زايي در جهان به شمار مي‌آيد كه نه‌تنها بيش از يك‌سوّم از مساحتش در قلمرو بيابان‌هاي طبيعي قرار دارد، بلكه بيش از نيمي ديگر از گستره‌اش نيز در معرض تاخت و تازِ مستقيم جريان‌هاي كاهنده‌ي كارايي سرزمين واقع شده است و تأسف‌آورتر آنكه شناسه‌هاي تخريب سرزمين در 10 درصدِ باقيمانده‌ي كشور كه از اقليمي مساعد‌تر برخوردار بوده، در رده‌ي سرزمين‌هاي خشك قرار نگرفته و از تراکم پرشمارتری از کالا‌های زيست¬محيطی غيرقابل تبادل هم برخوردار هستند، كاملاً به چشم آمده و شتابان اوج مي‌گيرند. افزايش شمار و حجم سيل‌هاي ويرانگر در نواحي شمالي كشور، گواهي بر اين مدعاست؛ از طرفی نرخ فرسایش خاک نیز با 33 تن در هکتار به بیش از 8 برابر متوسط جهانی (یعنی 4 تن در هکتار)، رسیده است . چنین حقایق و دريافت‌هایی، ما را به سوي آموزه‌اي سوق مي‌دهد، كه مي‌گويد: «جريان بيابان‌زايي، بيش از آنكه با كاهش كارايي سرزمين در زيست‌بوم‌هاي بياباني، از توليد ناخالص داخلي بكاهد، آسيبي بزرگ‌تر، گسترده‌تر و پايدارتر را مي‌تواند بر ديگر زيست‌بوم‌هاي كشور و از جمله کوهستان‌ها وارد آورد.»
کلام آخر آن که نبايد از خاطر برد که قرارداشتن در صدر كشورهاي دچار ناپايداري محيطي، مي‌تواند حتّي غمناك‌تر از بودن در سیاهه‌ی سرزمين‌هاي فقير و گرسنه باشد. زيرا با بکارگيری بسياري تمهيدات اقتصادي و فرهنگي مي‌توان براي برون‌رفت از فقر و گرسنگي راهي جست، امّا چه بسا كه پيامدهاي ناپايداري محيطي آنچنان برگشت‌ناپذير باشند كه گستره‌هاي وسيعي از زمين را براي هميشه از حيات تهي كنند و از دست دادن دماوند و شادابی کوهسارانش یکی از آن جبران‌ناپذیرهاست. باشد که با تعریف دوباره‌ی اولویت‌های راهبردی و شناسایی درست مزیت‌های نسبی سرزمین‌مان، بکوشیم تا میراث‌داری شایسته برای این کهن بوم و بر مقدس بوده و نشان دهیم که شایسته‌ی بهره‌مندی از این پری‌چهر سپید پای دربند، این گنبد گیتی؛ این دماوند هستیم.
دماوندی که نمی‌توان دوستش نداشت؛ مهم نیست اهل کدام دیار هستیم؛ مهم نیست که به چه زبانی سخن می‌گوییم، مهم نیست که از چه آیینی تبعیت می‌کنیم و مهم نیست که در کجای این جهان روزگار می‌گذرانیم؛
همین که ایرانی هستیم، کافی است تا دماوند را دوست بداریم و همچنان با شنیدن قصه‌ی آرش کمانگيرش دلمان  بلرزد و چشمان‌مان خیس شود …

وليكن چاره را امروز زور و پهلواني نيست.
رهايي با تن پولاد و نيروي جواني نيست.
در اين ميدان،
بر اين پيكان هستي سوز سامان ساز،
پري از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز …

پرشکوه‌ترین نکوداشت محیط زیست در ایران و به بهانه‌ی دماوند

همه‌ی آن چند هزارنفری که روز جمعه – 11 تیر 1389 – خود را به رینه رسانده بودند تا در ششمین مراسم نکوداشت دماوند شرکت کنند، باور کردند که محیط زیست هرگز نتوانسته تاکنون چنین جمعیتی را گردآورد!
باید تبریک بگویم به عباس محمدی عزیز و شبکه‌ی گسترده‌ی همکارانش در تشکل‌های مرتبط با کوه‌نوردی که نشان دادند بیش از هر تشکل دیگری در ایران سازمان‌یافته و حرفه‌ای بوده و می‌توانند در بزنگاه‌هایی که مایلند، اجتماعاتی چنین شورانگیز را بیافرینند. هرچند که نباید از خاطر برد، خود موضوع، یعنی پاسداشت حرمت نماد متقارن و سر به فلک کشیده‌ی ایران – دماوند – هم در آفرینش این رخداد بزرگ بی‌تأثیر نبوده است.
سخنان کوتاه اما اثرگذار دکتر اسماعیل کهرم هم مانند همیشه، توانست تا شور و شوق حاضرین را نسبت به مخاطراتی که دماوند را تهدید کرده و می‌کند، بیش از پیش تهییج کند، به نحوی که مراسم آب پاشان انتهایی واقعاً برای خنک کردن آن شور لازم بود! نبود؟
کهرم گفت: گمان مبرید که این فقط تالاب‌ها هستند که با شتابی دمادم افزاینده در حال نیستی و نابودی هستند؛ گمان نبرید که فاجعه فقط از دست رفتن 10 میلیارد متر مکعب آب هامون و 700 هزار بال پرنده این زیستگاه ارزشمند در طول 37 سال گذشته بوده است! حتا فاجعه فقط ناپدید شدن 3 میلیارد مترمکعب آب موجود در گاوخونی یا میلیاردها متر مکعب آب در پریشان، ارژن، ارومیه و … نیست. بلکه ما داریم همان بلا را بر سر بزرگترین کوه ایران هم می‌آوریم و خرده خرده جانش را می‌ستانیم!

کهرم به ماجرای تاریخی “کوه‌مالی” در زمان قاجار اشاره کرد که چگونه سربازان ناصرالدین شاه، عرصه را بر شکار تنگ کرده و او را وادار می‌کردند تا به سوی شاه و شاهزاده‌ها نزدیک شوند تا ایشان بتوانند با آسودگی و سهولت شکار کنند. وی گفت: اما تخریبی که امروز در کوهستان‌ها مشهود است، به مراتب هولناک‌تر از کوه‌مالی قاجاریه است!
او خواستار پایان کار معادن برداشت پوکه‌های ساختمانی در دماوند شد؛ همچنین نهادهای زیربط را از برگزاری صعودهای چندهزارنفری به دماوند برحذر دانست و در انتها یادآور شد که حضور دماوند یعنی: الله اکبر … لطفاً شعارنویسی را در کوهستان‌ها پایان دهید.
در یادداشت بعدی، متن سخنرانی خویش را در این همایش بی‌نظیر انتشار خواهم داد.

انعکاس این مراسم در دیگر رسانه ها:

ششمين جشن روز ملي دماوند برگزار شد

جشن روز ملی دماوند همزمان با جشن تیرگان

گزارش ایسنا

فریاد می‌زنیم؛ دماوند در حال تخریب شدن است

گزارش پارس توریسم

گزارش خبرگزاری ایلنا

روز شاد و با شکوه دماوند، و مخالفت با صعود ده هزارنفره

گلسنگ‌ها بیابان‌زایی را مهار می‌کنند!

به دنبال ارایه‌ی مجموعه گفتارهایی که به مناسبت چاپ کتاب «مقدمه‌اي بر گلسنگ‌هاي ايران» در مهار بیابان‌زایی منتشر شد؛ یکی از هموطنان عزیزم به نام محمّد سهرابی – دانشجوی دکترا در گروه زیست شناسی گیاهی، دانشکده علوم زیستی دانشگاه هلسینکی فنلاند – با نگارنده تماس گرفته و اطلاعات ارزشمند و تکمیلی دیگری را دراختیارم قرار دادند.
ایشان همچنین یک پایگاه اطلاع‌رسانی در محیط وب را از پاییز سال گذشته، طراحی و راه‌اندازی کرده‌اند به نام: مایکو- لیک (MYCO-LICH)  که به حوزه گلسنگ‌شناسی پرداخته است. مهمترین بخش‌های مایکو- لیک عبارتند از:
–  چک لیست کشوری، استانی، منطقه‌ای
– تاریخچه گلسنگ‌شناسی در ایران
–  گروه‌های تحقیقاتی پیش بینی شده
– باشگاه گلسنگ شناسان ایران
–  گالری عکس
– بازدیدهای صحرایی
– لیست سمینارهای مرتبط
– لیست گونه های در معرض خطر
–  نقشه‌های پراکنش گونه‌ها
–  هرباریوم‌های مرتبط
– روش شناسایی گلسنگ ها همراه با کلیدهای معتبر
–  جمع آوری کننده های گلسنگ در ایران
–  فرهنگ لغات مصور گلسنگ شناسی دو زبانه
–  فهرست منابع گلسنگ شناسی مرتبط با ایران
–  بخش آموزش گلسنگ شناسی
ضمن سپاس از این هموطن دانش‌پژوه و علاقه‌مند، برای ایشان آرزوی سرفرازی و موفقیت‌های بیشتر داریم.
درضمن، ایشان طی یادداشت کوتاه دیگری به اهمیت گلسنگ‌های بیابانی پرداخته و آنها را واجد ارزش‌های فراوانی از منظر بوم‌شناختی معرفی کرده‌اند؛ زیرا برخی از گلسنگ‌های بیابانی به  بی‌آبی‌های طولانی‌مدت  و گرمای سوزان  بالای ۵۰ درجه سانتی‌گراد در بیابان‌های ایران و نیز به سرمای سوزان و بلند مدت ارتفاعات بالای 5 هزار متر در چکاد دماوند کاملاً مقاوم هستند.  افزون بر آن، گلسنگ‌ها به همراه جلبک‌های سبز‌آبی، خزه‌ها و باکتری‌ها، لایه‌ی بسیار محکمی  در سطح خاک می‌سازند که خاک را حفاظت می‌کند. این لایه که پوسته زیستی‌ خاک، یا  پوسته حفاظتی زیستی‌  خاک  نامگذاری می‌شود. اهمیت به سزایی  در حفاظت خاک در بیابان‌ها دارد. در حقیقت، حفاظت پوسته زیستی‌ خاک و مخصوصاً نقش  گلسنگ‌ها در حفظ لانه‌گزینی بذر گیاهان و تأثیرآن در جوانه‌زنی سریع آنها در بیابان یکی‌ از مهمترین ابزارهای  مهار بیابان‌زایی و کاهش فرآیندهای کاهنده‌ی سرزمین به شمار می‌رود که امروزه مورد توجه محافل تحقیقاتی در آمریکا  و استرالیا نیز هست.
در ایران هم البته دست کم یک دانشنامه دکترا به همت دکتر طویلی و همکاری جناب سهرابی در این حوزه به انجام رسیده است که البته با توجه به گستردگی بیابان‌های ایران، بسیار ناچیز است.
از این رو،  آقای سهرابی رساله  دکترای  خویش را در دانشگاه  هلسینکی فنلاند  به  شناسایی گروهی از  گلسنگ‌ها در  بیابان‌های ایران  و آسیای مرکزی اختصاص داده‌اند که امیدوارم نتایج آن بتواند در این حوزه راهگشا باشد.

گفتنی آن که عباس ثابتیان عزیز هم به موضوع جالبی اشاره کرده که می تواند سبب هم افزایی کوهنوردان و گلسنگ شناسان وطنی را فراهم آورد و سبب شود تا این دیده بانان محیط زیست بیشتر و کاراتر به کار گرفته شوند.

نشانی آقای سهرابی برای تماس مستقیم با ایشان:

Mohammad Sohrabi
Botanical Museum
P.O.Box 7 (Unioninkatu 44)
FIN-00014 University of Helsinki
FINLAND
[email protected]

http://www.myco-lich.com/

 

اگر سال 2014 هم نشد ؛ 2110 حتماً می‌شود! نمی‌شود؟

خُب به نظر می‌رسد اگر عده‌ای از آدم زميني ها هم بتوانند جان سالم از ماجرای 2012 تا 2014 بدر ببرند، در 2110 خفتشان گرفته شده و به پایان خط خواهند رسید. زیرا به اعتقاد پروفسور 95 ساله‌ی استرالیایی – فرانک فنر – نژاد بشر به دلیل تغییرات آب و هوایی تا 100 سال دیگر منقرض می شود!
فنر می‌افزاید: این فرآیندی برگشت‌ناپذیر است که با نخستین نشانه‌های بروز تغییرات آب و هوایی آغاز شده است.
در حقیقت از زمانی که عصر “آنتروپوسن ” (Anthropocene) آغاز شده است، تغییرات آب و هوایی چنان تأثیر مخربی بر زمین نهاده که وسعت تخریبش را می‌توان با اثرات بنيان كني  که یک عصر یخبندان یا برخورد یک ستاره دنباله دار در طول تاریخ زمین شناسی بر روی سیاره زمین گذاشته‌اند، برابر دانست.”
البته تمامی دانشمندان این حوزه با پیش‌بینی ترسناک فنر موافق نیستند؛ به طوری که “استفان بایدن” معتقد است که هنوز این احتمال وجود دارد که نوع بشر برای جلوگیری از توسعه این تغییرات ویرانگر و مهار آنها با استفاده از ترویج بیش از پیش انرژی‌های پاک تلاش کند. من هم بر اين باورم كه استفاده همه گير از انرژي هاي پاك مي تواند چشم انداز آينده را به كلي تغيير داده و آسماني آبي را دوباره به زميني ها هديه دهد. منتها به شرط آن كه آدم هايي بر زمين حكم برانند كه حاضر باشند براي آباد كردن بيشتر سرمايه گذاري كنند تا براي تخريب و جنگ افروزي و عربده كشي! و از آنجا كه تحقق چنين آرزويي تقريباً محال است، ناچارم اين آرزو را با خود به آن سوي انفجار بزرگ ببرم! نبرم؟

به قول اينشتين بزرگ: نمي دانم آدم ها در جنگ جهاني سوم از چه ابزاري براي نبرد استفاده خواهند كرد؛ اما يقين دارم كه در جنگ جهاني چهارم دوباره از چوب و چماق بهره خواهند گرفت!

نتیجه گیری اخلاقی:
انگار با توجه به نتيجه گيري هاي اخلاقي چند يادداشت مرتبط گذشته، متأسفانه حالا باید هم سربازی رفت، هم دانشگاه و هم ریزگردهای عربی را مهار کرد! نه؟

مؤخره:
این همه پیش‌بینی‌های متفاوت  و بعضاً متضاد در مورد يك موضوع خاص، یک واقعیت را بیش از پیش عریان می‌سازد: این که بشر امروز تا چه اندازه هنوز نمی‌داند! و البته چقدر خوب كه در اين مورد خاص نمي داند! مي داند؟

بررسی ردپای اکولوژیک تهران در سلام تهران!

ساعت 8:15 صبح امروز – چهارشنبه دوم تیرماه 1389 – به بحث در باره‌ی شاخص‌های محیط زیستی تهران بزرگ در برنامه سلام تهران به همراه دکتر پژمان نوروزی در شبکه پنجم سیما ادامه خواهم داد؛ شهری با وسعت 734 کیلومتر مربع (بزرگتر از مساحت 45 کشور جهان مانند سنگاپور، بحرین و مالدیو) که در طول دویست سال گذشته بیش از 180 برابر بزرگ شده و در همان حال، جمعیتش حدود 600 برابر رشد داشته و از 15 هزار نفر در سال 1164 هجری شمسی به حدود 9 میلیون نفر در امروز رسیده است و از همین رو، ردپایی ژرف بر اندوخته‌های بوم‌شناختی البرز مرکزی برجای نهاده و بسیاری از کارمایه‌های طبیعی را با روندی کاهنده مواجه ساخته است.

بلوط‌های زاگرس ؛ تازه‌ترین قربانی ریزگردهای عربی؟!

به نظر می‌رسد ضعف تدریجی مهم‌ترین گونه‌ی درختی جنگل‌های غرب کشور، اینک به دلیل پاشیدن گرد مرگ بر سر و روی‌شان شتاب گرفته است. خبرهای رسیده از ایلام حکایت از آن دارد که صدها هکتار از جنگل‌های بلوط استان در حال نابودی هستند و این نابودی ممکن است با افزایش معنی‌دار غبارآلودگی هوا در اثر رخداد ریزگرد و کاهش عملکرد فتوسنتز در رویشگاه‌های جنگلی مرتبط باشد.
اینک هومان خاکپور هم از رخدادی مشابه در طبیعت بختیاری خبر می‌دهد؛ هر چند که هنوز پژوهش جامعی در این خصوص انجام نگرفته و پندارینه‌های متفاوتی برای دلایل شتاب این مرگ پنهان اعلام می‌شود.
امیدوارم که همکاران سختکوشم در بخش تحقیقات جنگل و گروه حمایت و حفاظت مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور این موضوع را جدی‌تر گرفته و برای ریشه‌یابی دلایلش، بررسی‌هایی عاجل را در دستور کار خویش قرار دهند.

یادمان باشد:
مرگ بلوط‌ها به هر دلیلی که باشد، نشانه‌ای آشکار بر شتاب فرآیند ویران‌گر بیابان‌زایی در غرب ایران‌زمین است؛ در سرزمینی که مسئول تأمین بیش از نیمی از نیازهای آبی ایرانیان است و در صورت افزایش ضریب برهنگی سرزمین، بی‌شک میزان نفوذ و ذخیره‌ی آب در خاک کاهش یافته و امنیت غذایی ما به همراه پایداری بوم‌شناختی‌مان به مخاطره می‌افتد.

برای آنها که خواهان درک دانشنامه‌ا‌ی متفاوت در مقطع دکترا هستند!

میر منصور خلیقی، از جوانان اندیشمند، هنرمند و هنجارشکن در حوزه دانش منابع طبیعی و جامعه‌شناسی روستایی است. او همین چهارشنبه – دوم تیر 1389، رأس ساعت 11:30 در تالار شهید مطهری دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران – کرج، به دفاع از دانشنامه‌ای می‌پردازد که برای انجام مراحل تحقیق و مطالعات مربوط به آن وقت و زمان بسیاری را صرف کرده و رنج فراوانی را برخود هموار ساخته است؛ دانش‌نامه‌ای که به سطر سطر یافته‌هایش از صمیم دل و جان اعتقاد دارد.
عنوان دانشنامه‌ی وی: «چالش‌های مدیریت منابع طبیعی از منظر طبیعت‌نشینان در زیست‌بوم مراتع ییلاقی طلیفه شش بلوکی  (ایل قشقایی)»
میرمنصور را در این پژوهش بی‌نظیر، آقایان علی‌اکبر مهرابی و حسین آذرنیوند در مقام اساتید راهنما و تقی شامخی، جلال‌الدین رفیع‌فر و محمّدعلی زارع در مقام استادان مشاور همراهی و راهنمایی کرده‌اند.
امید که در روز دفاع، تنهایش نگذاشته و از نزدیک دست‌مریزادی جانانه نثارش کنیم.

سه گفتگو با محمّد درویش به بهانه روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی

این گفتگو‌ها با عناوین:
1-   تهران بیشترین روند بیابان زایی در ایران را دارد در سبز پرس
2-    برداشت 9 میلیارد مترمکعب آب بیش از ظرفیت ذخیره گاه‌ها در خبرگزاری مهر
3-    جنوب تهران در حال فرو نشست است در خبرگزاری مهر

قابل دسترس است.
افزون بر این، فردا بعد از اخبار سراسری ساعت 14 رادیو ایران، موضوع بیابان‌زایی در ایران و به ویژه مشکلات استان فارس مورد بررسی قرار خواهد گرفت.