بایگانی دسته: فقر مدیریتی

براي 5789 كيلومتر از سواحل ايران چه برنامه اي داريم؟

ايران در شمار كشورهايي است كه با 5789 كيلومتر از بيشترين مرز ساحلي برخوردار است؛ واقعيتي كه اگر درست به آن نگريسته شود، مي‌تواند در شمار فرصت‌ها و مزيت‌هاي طلايي وطن در حوزه‌ي اقتصاد، محيط زيست و گردشگري به شمار آيد. با اين وجود، همه‌ي اهداف و برنامه‌هايي كه براي اين نوار ساحلي ارزشمند در طول پنج ساله‌ي پيش رو تدارك ديده‌ایم، محدود به يك عبارت يك خطي در بخشي از ماده 170 پيش نويس برنامه 5 ساله پنجم مي‌شود! چرا؟

بي ارتباط!
روز گذشته ظاهراً نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در جريان تصويب نهايي برنامه 5 ساله پنجم توسعه، با روند كاهش ورود دام به مراتع و جنگل‌هاي كشور مخالفت كرده‌اند! منتظر مي‌مانيم تا پژواك دكتر علي سلاجقه را نسبت به اين خبر بدانيم و بخوانيم.

ماهي روي خاك چه مي‌كند؟!


عباس رجايي، رييس كميسيون كشاورزي، آب و منابع طبيعي مجلس شوراي اسلامي اخيراً پرده از يك بي‌قانوني بزرگ به بهانه‌ي احداث آزادراه تهران شمال برداشته است كه شگفتي و افسوس نگارنده و بسياري همچون او را به همراه داشته است. ايشان گفتند : «عرض آزاد راه تهران ـ شمال را به جاي 50 متر 150 متر ‌كرده‌اند و حجم وسيعي از جنگل‌ها را تخريب نموده‌اند. ولي زماني كه از وزير سؤال مي‌كنيم، مي‌گويد اين كار را كرده‌ايم شايد بعداً بخواهيم توسعه دهيم
استدلال جناب وزير راه و ترابري مملكت، حقيقتاً دردناك و غم‌انگيز است و نشان مي‌دهد كه تا چه اندازه سرمايه‌هاي طبيعي و بي نظير ما در هيركاني كه در شمار ميراث يگانه‌ي جهاني، مورد توجه يونسكو هم قرار گرفته است، از منظر مردان شماره يك كابينه‌ي دولتي كه بايد پاسدار اجراي درست اصل 50 قانون اساسي باشد، حقير است. از سوي ديگر، عرض 150 متر يعني بيش از 5 برابر عرض پرترافيك‌ترين آزادراه كشور (آزادراه تهران كرج) كه روزانه تا 200 هزار خودرو در آن تردد مي‌كند. تصورش را بكنيد كه روزانه 200 هزار خودرو بتوانند وارد نوار باريك ساحلي شمال كشور شوند! به راستي چه خواهد شد؟ همين الآن كه چنين بزرگراهي وجود ندارد، در روزهاي تعطيل، رفت و آمد خودروها در اغلب محورهاي مواصلاتي استان‌هاي شمالي كشور، به ويژه مازندران مختل مي‌شود! نمي‌شود؟
اما دردناك‌تر و غم‌انگيز‌تر آن است كه چرا بايد اين خبر را پس از مدت‌ها از زبان رييس كميسيون كشاورزي مجلس بشنويم و نه سازماني كه متوّلي حفظ و حراست از جنگل‌هاي ارزشمند هيركاني – يعني سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور – است؟
چگونه امكان دارد در كشوري كه فقط 7 درصد از خاكش را پوشش‌هاي جنگلي دربرگرفته، اينگونه سهل‌انگارانه با ارزشمندترين منابع جنگلي‌اش برخورد شود؟ مگر نه اين است كه هم‌اكنون هم سهم سرانه‌ي فضاي سبز دردسترس براي هر ايراني كمتر از يك چهارم ميانگين جهاني آن – يعني فقط دو دهم هكتار است؟
اين در حالي است كه  تاکنون مساحتی حدود 3 میلیون هکتار از اراضی ملی برای طرح‌های متفاوت واگذار شده و تعهد احياي 25 درصد فضای سبز (يعني: 750 هزار هکتار) توسط مجریان بسيار  محترم و كارآفرين! طرحهای تولیدی به اجرا در نیامده است. و باز اين در شرايطي است كه مطابق ماده 15 قانون افزایش بهره وری بايد بیش از 500 میلیون اصله درخت برای احیا و توسعه منابع طبیعی در كشور كاشته شود؛ تكليفي كه مطابق قانون اجراي آن برعهده دولت نهاده شده است.

پسين گفتار:
خواستم به نمونه‌هاي مشابه جهاني اشاره كنم؛ به ماجراهايي نظير اشتوتگارت  21، يا آن همه سخت‌گيري كه در پارك‌هاي ملي آمريكا نظير يوسميت  (Yosemite National Park) اعمال مي‌شود تا مبادا حتا انتخاب مسير نادرست پياده‌روي كوهنوردان منجر به آسيب رسيدن به گلسنگ‌ها شود، چه رسد به درختچه‌ها و بوته‌ها و نهال‌ها و درختان‌شان …
اما ديدم، تلاش بي‌حاصلي است! نيست؟ ما داريم در باره مملكتي صحبت مي‌كنيم كه پلنگ‌هايش از ترس جان به دكل‌هاي فشار قوي برق پناه مي‌برند!
مملكتي كه رييس سازمان محيط زيستش به دفاع از استخراج و اكتشاف نفت در بزرگ ترين پارك ملي اش در كوير مي پردازد!
مملكتي كه سوختن هزار هكتار از پارك ملي گلستان، مي تواند يك خبر خوش باشد و همه خوشحال باشند كه بيشتر نسوخت!
و مملكتي كه در روز روشن به ديرينه‌ترين باغ اكولوژي‌اش در نوشهر حمله شده و بيش از 11 هزار نهال و درختش در كمتر از 70 دقيقه تخريب مي‌شود  و همچنان آن طبيعت‌ستيزاني كه عامل اين تخريب بوده‌اند، آشكارا از حركت خود دفاع هم مي‌كنند؛ در حالي كه تقريباً همه‌ي توان كارشناسي و پژوهشي كشور در حوزه منابع طبيعي و محيط زيست اين عمل را محكوم كرده است!
شما بگوييد: آيا مجالي براي يافتن دريچه‌اي به نور مي‌ماند؟


به قول حسن اسماعيل زاده‌ي عزيز:
بالا و پایین پریدنم
از شوق ِ زندگی نیست،
ماهی
روی خاک
چه می‌کند؟

یک گفتگوی شنیدنی بین آخانی، حسام و درویش در گلستان!

در حالی که در این لحظه شعله های آتش در پارک ملی گلستان جای خود را به آتش زیر خاکستر داده است؛ آتشی که اگر امشب بر آن باد نوزد ممکن است تا فردا کاملاً مهار شود؛ امشب در ساعت 20:30 از شبکه‌ی رادیویی گفتگو، یک بحث چالشی و صریح و البته اندکی عجیب بین دکتر حسین آخانی (استاد دانشگاه)، مهندس رسول حسام (مديركل دفتر بازسازي و حوادث غيرمترقبه استان گلستان) و نگارنده درگرفت که در نوع خود کمی تا قسمتی شنیدنی از کاردرآمد.
این گفتگو را می‌توانید در این نشانی بیابید و خودتان گوش کرده و قضاوت فرمایید که چرا پاسخ‌ها و توضیحات مهندس رسول حسام که خود را سخنگوی شورای هماهنگی ستاد مدیریت بحران استان می‌نامید، از سوی حسین آخانی و محمّد درویش قانع‌کننده نبود؟ و چرا رسول حسام گله مند بود که چرا پیش از این مصاحبه با او تماس برقرار نکرده‌ایم؟ همچنین درخواهید یافت که چرا مجری برنامه مدام تأکید می‌کرد که مدیران محیط زیست و سازمان جنگل‌ها در استان حاضر به گفتگو نشدند و چرا آقای رسول حسام شیب اقلیمی فاحش منطقه را که از 150 میلی‌متر تا هزار میلی‌متر  بود و از طرف دکتر آخانی به عنوان مهم‌ترین دلیل بادخیزی منطقه ذکر می‌گردید را قبول نداشت؟
جالب این که دکتر آخانی فرمودند که بیش از 20 سال سابقه‌ی کار در منطقه داشته و حتا موضوع دانشنامه‌ی دکترای‌شان را در همین پارک انتخاب و دفاع کرده‌اند و به ویژگی‌های طبیعی و اقلیمی پارک اشراف دارند. اما جناب حسام گفتند: من حرف‌های دکتر آخانی را قبول ندارم! زیرا اگر ایشان تزشان را در پارک ملّی گلستان گذرانده‌اند، من دارم در اینجا زندگی می‌کنم!
همچنین آقای حسام گفتند: چه کسی گفته 24 ساعت طول کشیده تا چرخبال به منطقه برسد؟ فقط 5 ساعت طول کشیده! و من گفتم: قبول! چرا 5 ساعت باید زمان به هدر رود تا بالگرد به پارکی برسد که یک پنجم گونه‌های گیاهی کشور را در خود جای داده است؟!
آقای حسام صراحتاً گفتند: من اگر مدیرم در شرایط بحران بخواهد اطلاع‌رسانی کند، از نظر من قابل گذشت نیست!
این گفتگو را گوش کنید … پشیمان نمی‌شوید! می‌شوید؟
همچنین فردا از ساعت 15:30 الی 16:30 در برنامه نگاه روز رادیو ایران، به صورت زنده موضوع آتش‌سوزی در پارک ملّی گلستان مورد بحث قرار خواهد گرفت که نگارنده هم در این بحث مشارکت خواهد داشت.

مؤخره:

جا دارد از محمدباقر صدوق – معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست – که خود را به منطقه رسانده و امشب را در پاسگاه محیط بانی دشت سر خواهد کرد صمیمانه قدردانی کنم؛ همچنین باید از درگاه مجازی سازمان حفاظت محیط زیست که در طول این 5 روز به دلیل پوشش 24 ساعته خبری خود از رخداد آتش سوزی در ارزشمندترین پارکش ، عملاً خود را هلاک کرد؛ بسیار بسیار بسیار سپاسگزاری کنم! نکنم؟

آخرین خبر (ساعت 23:15)

هم اکنون از پارک ملی گلستان خبر رسید که مجدداً شعله های آتش از پنج نقطه پارک دیده می شود! ظاهراً باد وزیدن گرفته و تنه های سوخته دوباره گر گرفته اند.

خبر خوش!

امروز صبح (اول آذر) از پارك ملي گلستان خبر مي رسد كه آتش مهار شده است و چيزي بين 700 تا هزار هكتار از قلمرو پارك در آتش سوخته است. البته باز هم جاي خوشحالي دارد كه رقم خسارت بيشتر نشد. اما متأسفانه تعدادي از مرال ها كه به دليل آتش سوزي و ترس زيستگاه امن خود را رها كرده اند، به سمت غرب پارك جنگلي كالپوش حركت كرده اند؛ جايي كه احتمال نابودي و شكار آنها تقريباً 100 در 100 است!

آقای محمدی‌زاده : لطفاً به تماشای آتش در گلستان بروید!

پارک‌ملّی گلستان؛ یعنی یکی از زیباترین و متنوع‌ترین مناطق حفاظت‌شده‌ی ایران که از آن با عنوان گنجینه‌ی گونه‌گونی زیستی وطن یاد می‌شود، همچنان در حال سوختن است.متأسفانه بارانی هم نمی‌خواهد ببارد و در این لحظه‌ی شب، هیچ نیروی امدادی هم نمی‌تواند به داد پارک برسد و او همچنان می‌سوزد …
یکی از محیط بان‌های زحمتکش منطقه، طی پیامکی برایم نوشته است: «به رییس‌ها در پایتخت بگویید: پارک ملّی گلستان همچنان دارد می‌سوزد و نابود می‌شود؛ لطفاً سری بزنند!»
چشم، من می‌گویم و امیدوارم عالی‌ترین فرد سبز در کابینه دهم – جناب محمدی‌زاده – بداند که امروز مهم‌ترین وظیفه برای او پاسداری از موجودیت پارک هاي ملّی اي  چون گلستان و کویر است و بس.
دست‌کم اگر نمی‌توانید آتش را خاموش کنید، با زیستمندان مظلوم پارک و همه‌ی زحمتکشانی که در این یک هفته کوشیده‌اند تا آتش را مهار کنند، می‌توانید همراهی و همدردی کرده و با حضور در منطقه، عملاً نشان دهید که مصیبت و جراحت واردآمده بر پارک، مصیبت همه‌ی ماست، نه فقط اهالی دو استان گلستان و خراسان شمالی.

همچنان درحیرتم که چرا ما نباید در تمام طول این سالها به صرافت راه اندازی و تجهیز یگان مستقل هوایی برای اطفاء حریق ر عرصه های منابع طبیعی و محیط زیست بیافتیم؟

مشکل کار در هر جا که باشد، مسلماً در بی پولی نیست! هست؟

با مهم ترین وسیله مهار آتش در گلستان آشنا شوید!

همان طور که می‌دانید پارک ملّی گلستان از چهارشنبه شب گذشته در حال سوختن است؛ پارکی که همچنان صاحب ارزشمندترین گونه‌گونی زیستی در بین مناطق چهارگانه تحت حفاظت سازمان محیط زیست کشور بوده و به قول ناصر کرمی، او را می‌توان با اواگاردنر مقایسه کرد! نمی‌توان؟
با این وجود، سرنوشت اواگاردنرِ محیط زیست ایران – همان گونه که ابوطالب ندری عزیز در تازه‌ترین تصاویرش از رخداد آتش‌سوزی اخیر نشان می‌دهد – اینک در دستان لرزان و پلاستیکی مخازن آشنا و سفیدرنگی است که فقط 20 لیتر آب را در خود نگه می‌دارند! و این یعنی تکرار تلخ تاریخ!!
همان چیزی که از آن بیم داشتم و در یادداشت پیشین به آن اشاره شد، اما تصاویر انتشار یافته در درگاه مجازی خبرگزاری مهر نشان می‌دهد که آسمان همچنان همان رنگ است!
امیدوارم تماشای چندباره‌ی این تصاویر غم‌انگیز و ابزار مضحک به کار رفته برای اطفای حریق، سرانجام خزانه‌‌دار محترم را وادارد تا اندکی سرکیسه را برای خرید ناوگان هوایی اختصاصی به منظور اطفاء حریق شل کند! البته اگر مسئولین محیط زیست و منابع طبیعی مملکت به صرافت احقاق مطالبات خویش در این حوزه بیافتند و با نخستین تشر، عرصه را خالی نکنند!

پارک ملّی گلستان برای سومین روز در آتش می‌سوزد!

زیباترین پارک ملّی ایران از چهارشنبه شب در حال سوختن است. پارکی که بیش از یک سوم از اندوخته گیاهی و جانوری کشور را در مجموع در خود جا داده است. افسانه احسانی دیروز خبرم کرد که به چشم خود شاهد سوختن درختان کهنسال پارک ملّی است و حسین آبسالان، معاون محیط طبیعی اداره کل محیط زیست خراسان شمالی که در همسایگی پارک ملّی گلستان قرار دارد، ساعتی پیش تأیید کرد که آتش همچنان در پارک زبانه می‌کشد!

البته گویا این بار یک فروند چرخ‌بال را هم پس از 24 ساعت به منطقه فرستاده‌اند! چه کنیم با این همه همت در سال همت مضاعف؟!
در این باره بیشتر خواهم نوشت …

آخرین خبر (ساعت 21):

بنابر تازه ترین خبری که حسین آبسالان عزیز در اختیارم قرار داده است، دامنه  آتش سوزی  در پارک ملی گلستان همچنان رو به گسترش بوده و عرصه ای به وسعت 5 در 10 کیلومتر همچنان در حال سوختن است (از محل آبشار تا بعد از تونل).

براستی چرا نباید در کشوری که فقط 7 درصد از خاکش را پوشش درختی به خود اختصاص داده، یک سامانه مجهز هوایی برای اطفاء حریق وجود داشته باشد؟ وقتی می گوییم: سهم هر ایرانی از فضای سبز یک چهارم میانگین جهانی آن است، یعنی مراقبت ما از فضای سبز باید 4 برابر میانگین جهانی باشد! نباید باشد؟

وقتی که آتش ، جان زاگرس را رها نمی‌کند!

زاگرس، قلب تپنده‌ی فلات ایران است؛ زاگرس اگر سرحال باشد، یعنی حال همه‌ی ایرانیان خوب است؛ زاگرس، یعنی بزرگترین اندوخته‌گاه آب شیرین ایران؛ زاگرس یعنی ریه‌ی باختری وطن؛ زاگرس یعنی سکونتگاه بیش از نیمی از ایرانیان؛ زاگرس، یعنی مهم‌ترین عامل بالانس حرارتی و رطوبتی کشور؛ زاگرس یعنی بانک گونه‌گونی زیستی ایران‌زمین؛ زاگرس یعنی بزرگترین عامل مهارکننده‌ی فرسایش آبی و بادی در کشوری که در کمربند خشک زمین استقرار یافته است و زاگرس یعنی، یکی از زیباترین نواحی نه فقط ایران، نه فقط خاورمیانه که آسیا و جهان. این را دوست و دشمن شهادت داده و می‌دهند! نمی‌دهند؟
با این وجود، زاگرسی که از آن صحبت می‌کنیم و به وجود بلوط‌هایش فخر می‌فروشیم، دست‌کم نیم قرن است که دچار فروافت شده و پیوسته از شادابی و توان زیست‌پالایی‌اش کاسته گردیده است؛ روند نگران‌کننده‌ای که شوربختانه باید اعتراف کنیم در طول دو دهه‌ی گذشته شتابی به مراتب سریع‌تر گرفته، به نحوی که برخی از صاحب‌نظران بر این باورند که آنچه را که اینک در محدوده‌ی 5 میلیون‌هکتار از خاک باختری وطن، رویشگاه طبیعی زاگرس و بلوط ایرانی می‌نامیم، با آنچه که 50 سال پیش در این منطقه مستقر بوده، 90 درصد کاهش توان یافته است!
این در حالی است که بزرگترین محدودیت توسعه در ایران، با توجه به شتاب رشد جمعیت ایرانیان را «آب» اعلام کرده‌اند و ما با این وجود، اینگونه سهل‌انگارانه در برابر مرگ خاموش مهم‌ترین عامل ذخیره‌ی آب ایرانیان سکوت کرده‌ایم! چرا؟
چنین است که امروز داستان زاگرس را به پانزدهمین برنامه از گفتگوی داغ سبز کشانده‌ایم تا با حضور برخی از آگاهان و فعالان این حوزه از مهم‌ترین دلایل این اضمحلال سخن گفته و به ویژه به چرایی تداوم رخداد آتش‌سوزی‌های بی‌سابقه در زاگرس طی یک سال گذشته بپردازیم.

یادمان باشد:
مطابق قانون، مهم‌ترین وظیفه‌ی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور عبارت است از:
حفظ و حمايت، احياء، توسعه و بهره‌برداري اصولي از جنگل‌ها، مراتع، اراضي جنگلي، بيشه‌هاي طبيعي، اراضي مستحدثه ساحلي، حفاظت‌ و حمايت از آب و خاك كشور از طريق مديريت علمي بر حوزه‌هاي آبخيز و رعايت اصول توسعه پايدار.
یعنی، اولویت نخست باید حفظ اندوخته‌ها و منابع طبیعی کشور باشد. پرسش این است که از بودجه‌ی 250 میلیارد تومانی ملّی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، چه مقدار به «حفظ» می‌رسد؟ (شنیده ها حکایت از آن دارد که فقط 1.5 میلیارد تومان به این بخش اختصاص دارد؛ در حالی که 170 میلیارد تومان به بخش آبخیزداری تعلق گرفته است!) و از آن مقدار، چه سهمی به مهار آتش‌سوزی‌ها اختصاص دارد؟ این در حالی است که می‌دانیم، افزون بر اعتبارات ملّی، رقم اعتبارات استانی حتا بیشتر از 250 میلیارد تومان است.
پس با ما در تارنمای ایرانی از  حدود ساعت 15 امروز همراه باشید با همان دو شماره تلفنی که خدمتتان اعلام کرده‌ایم.
برنامه‌ای که به صورت زنده از ساعت 13 الی 16 بر روی صفحه نخست درگاه مجازی رادیو اینترنتی ایران صدا قابل دریافت است.

گفتنی آن که در برنامه‌ی امروز، جناب حیدر ابراهیمی‌فر، معاون یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور مهمان حضوری برنامه هستند و محمد سوزنچی عزیز، مدیر پایگاه مؤسسه حیات سبز سرزمین و دیده‌بان جنگل‌های زاگرس را نیز به صورت تلفنی روی آنتن خواهیم آورد تا برایمان از آخرین خبرهای مربوط به آتش‌سوزی‌ها در جنگل‌های زاگرس بگویند.

برای تماشای زنده برنامه می توانید به این نشانی مراجعه فرمایید

همچنین فایل شنیداری برنامه هم در این نشانی قابل دریافت است.

در همین باره:

جنگل‌های مریوان همچنان در آتش می‌سوزند! چرا؟

تخریب قدیمی‌ترین باغ اکولوژی ایران در نوشهر نشانه چیست؟!

آبان ماه 1389 بی‌شک یکی از سیاه‌ترین ایام برای طرفداران محیط زیست در ایران است؛ ماهی که همچنان در آن جنگل‌های بی‌نظیر بلوط در مریوان برای پانصد و نود و سه بار در طول یک سال اخیر سوخت و هیچ نهاد مسئولی نخواست یا نتوانست تا دلایل این آتش‌سوزی پرتکرار را اعلام کرده و یا آن را مهار کند!
ماهی که در آن، مهم‌ترین و بزرگ‌ترین پارک ملی کشور، یعنی پارک ملّی کویر هم به دست متولیانش در سازمان حفاظت محیط زیست (و برخلاف ماده 8 قانون بهسازی و حفاظت محیط زیست) مورد تجاوزی آشکار قرار گرفته و اجازه اکتشاف و استخراج نفت به سرمایه‌گذار چینی در آن صادر شد؛ آن هم فقط برای 100 میلیون دلار! در حالی که همه می‌دانیم مردم اشتوتگارت بیش از یک سال است که در برابر اجرای یک پروژه 7 میلیارد یورویی موسوم به “اشتوتگارت 21” مقاومت می‌کنند، زیرا بیم آن دارند که در اثر اجرای این پروژه، 300 اصله درخت نابود شود!!
و غم‌انگیز‌تر و حیرت‌آورتر از همه آن که در هشتمین روز از آبان ماه 1389، دیرینه‌ترین باغ اکولوژی ایران و خاورمیانه در نوشهر به بهانه‌ی احداث جاده‌ی کمربندی برای بندرگاه نوشهر مورد تجاوزی نفرت‌انگیز قرار گرفت و در کمتر از 2 ساعت، 11292 اصله درختچه و درخت شامل گونه‌های با ارزشی از درختان سرو شیرازی، سرو گریان، افرا، شیردار، راش، دارتالاب، توسکا، انواع صنوبر، انواع اکالیپتوس، سفید پلت، زربین و لیلکی در محوطه‌ای به وسعت  نزدیک به 8 هکتار تخریب شدند؛ آن هم با مجوز و حمایت فرماندار شهر؛ کسی که باید از موجودیت سرمایه‌های بی‌بازگشت نوشهر دفاع کند؛ نه آن که آنها را به تاراج برد!
گفتنی است، باغ اکولوژی نوشهر را همواره با باغ فلورانس در ایتالیا و کیو در لندن مقایسه می‌کنند و از همین رو به عنوان یک میراث طبیعی ملی، دارای شماره ثبت 17795 در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور است، اما به جای آن که قدر چنین مجموعه‌های بی‌نظیری را دانسته و آنها را از منظر توریسم علمی/ پژوهشی حرمت گذاریم، با دست خود، تیشه به ریشه‌ی این مزیت‌های ناهمتای وطن می‌زنیم! چرا؟
مگر ما چند پردیس دیگر در ایران داریم که دارای تنوع زیستی گیاهی به میزان 1400 گونه در سطحی به وسعت فقط 35 هکتار باشد؟
افزون بر این، پردیس نوشهر بيش از 450 گونه درختي و درختچه‌اي هم دارد که اغلب آنها سني بین 50 تا 90 سال دارند و به همین دلیل، از آن با عنوان گنجينه‌اي طبيعي متعلق به همه مردم ايران یاد می‌شود.
مهم‌تر آن که تاكنون هرباريوم باغ گياه‌شناسي نوشهر، ضمن شناسايي گونه‌هاي جمع‌آوري شده، تعداد دو گونه‌ی جديد با نامZare Spiraea sheikhii و Sorbus tiliaefolia Zare , Amini & Assadi ,  از خانواده Rosaceae را براي نخستین بار از ايران به جهان گياهي معرفی کرده است.
همچنین، دو گونه‌ی دیگر به اساميOenothera senuatr L.  از خانواده Onagraceae و Sida rhombifolia  از خانواده Malvacaea را به عنوان گزارش جديد از ايران معرفي شده‌اند.
از اینها گذشته، آیا واقعاً همه‌ی دلیل بن‌بست شهر نوشهر و گره‌های ترافیکی آن، باید به باغی با مساحت 35 هکتار ختم شود؟ آیا نمی‌شد با تخریب چند باب منزل مسکونی در محوطه‌ی خارج از باغ و پرداخت هزینه‌های آن، راهی خردمندانه‌تر و کم‌هزینه‌تر یافت؟
چگونه است که مسئولین سازمان بنادر و کشتیرانی نوشهر به خود حق می‌دهند که به زور و تهدید و به پشتوانه 200 نیروی گارد ویژه‌ی خویش و حتا برخلاف دانش پذیرفته شده‌ی حوزه‌ی متبوع خویش، بخشی از ثمره‌ی پژوهشی بیش از نیم قرن تلاش دانشمندان و محققان ایرانی و بین‌المللی را در ظرف چند ساعت نابود کنند؟ آیا اینگونه می‌خواهیم دانش‌بنیاد و دانایی محور حرکت کرده و نشان دهیم که برایمان “پژوهش” مقدس و ارزشمند است؟
تا کی باید نشان دهیم که اصل 50 قانون اساسی برای ما صرفاً یک اصل ویترینی بوده و هرگز حاضر نیستیم از منافع اقتصادی بخشی و کوتاه مدت خود برای حفظ حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران بگذریم!
یادمان باشد:
اگر این بار در برابر متجاوزین به باغ اکولوژی نوشهر کوتاه آمده و آنها را به مجازات نرسانیم؛ باید برای همیشه با خاطره‌ی این پردیس‌های زیبا و پژوهش بنیاد در عرصه منابع طبیعی کشور خداحافظی کنیم.

تخریب باغ گیاه‌شناسی نوشهر از نظر دانش نوین لجستیک هم قابل دفاع نیست!

لطفاً سری به تارنمای جناب آقای امید ملک، مدیرعامل  شرکت بر و بحر ایران بزنید و نامه‌‌ی اعتراض‌آمیزی را که ایشان به سیدپور – مدیرکل بندر نوشهر – نوشته‌اند، بخوانید تادریابید حرکت نابخردانه‌ی طبیعت‌ستیزان بندرگاه نوشهر و قلع و قمع بیش از 11 هزار درخت در کمتر از 70 دقیقه، تا چه اندازه حتا از منظر یک متخصص این حوزه هم غلط و ناگوار بوده است.
امید که طبیعت‌ستیزان و مقامات مسئول نوشهری! درس عبرت گرفته و خودشان داوطلبانه نه‌تنها از مشاغل دولتی‌شان استعفا دهند؛ بلکه آمادگی خود را برای قبول مجازات اعلام دارند. در آن صورت – کسی چه می داند – شاید روح سبز و بخشایش گر آن درختان مظلوم و بی‌گناه، آنان را بخشید …

همچنین جا دارد تا از آقای حمزه صورتی، دادستان سبزاندیش نوشهر قدردانی شود که تا این لحظه مرد و مردانه در برابر طبیعت‌ستیزان و مقامات محلی و استانی ایستادگی کرده و به عنوان مدعی‌العموم به دفاع از تمامیت معنوی قدیمی‌ترین باغ گیاه‌شناسی کشور همت گمارده است. نفس سبز زیستمندان هیرکانی، پشت و پناهش باد …

حقیقت تلخی که جهانگیر پرهمت به استاندار مازندران گوشزد کرد!

روز گذشته، سبزپرس متن نامه دکتر جهانگیر پرهمت، رییس سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی را خطاب به جناب طاهایی، استاندار مازندران منتشر کرد که در نوع خود می‌تواند، امیدبخش، زنهاردهنده، تاریخی و البته بسیار تلخ باشد!
این که می‌توانی مدیران ارشد خویش را ببینی که برای دفاع از کیان منابع طبیعی و سرمایه‌های ژنتیکی طبیعت ارزشمندمان، واکنش‌هایی سزاوارانه نشان داده و خطاب به عالی‌ترین مقام استان مازندران صراحتاً و قاطعانه بنویسند: «این سازمان به عنوان نماینده دولت در حفظ ذخایر ژنتیکی بی‌نظیر موجود در باغ گیاه‌شناسی نوشهر با هرگونه اقدام و تصمیم که منجر به آسیب به سرمایه‌های تکرار ناپذیر ملی در آن ایستگاه تحقیقاتی شود مخالفت می‌کند …» جای خوشوقتی و امیدواری فراوان دارد. کاش جناب محمدی‌زاده هم نامه‌ای با همین لحن را می‌توانستند به وزیر نفت نوشته و آنها را از عواقب تجاوز به پارك ملي کویر برحذرمی‌داشتند!
امّا اگر با دقت بیشتری به محتوای نامه‌ی معاون وزیر جهاد کشاورزی دقت کنیم، نامه‌ای که بلافاصله توسط دکتر صادق خلیلیان به همتایش در وزارت کشور هم ارسال شد؛ درمی‌یابیم که هم فرماندار و هم شورای تأمین شهرستان نوشهر مرتکب عملی غیرقانونی و در تضاد با دست کم دو ماده قانونی و مصوب حکومتی شده‌اند. حیرت‌انگیز‌تر آن که ظاهراً متجاوزین به باغ گیاه‌شناسی نوشهر بر اساس مصوبه‌ای در تاریخ 8 آبان 1389 به باغ یورش برده‌اند که خودش در تاریخ 9 آبان صادر شده است (حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را …)!
اینک یازده روز از ارسال نامه پرهمت به طاهایی و خلیلیان به محمدنجار می‌گذرد و همه‌ی طرفداران و فعالین محیط زیست منتظرند تا از واکنش این دو مقام ارشد حکومتی در این ماجرای تلخ آگاه شوند.
آیا سرانجام شاهد تنبیه خلاف‌کاران و متجاوزین به باغ اکولوژی نوشهر خواهیم بود و یا همچنان از روش فرسایش زمانی برای فراموش کردن اصل ماجرا بهره گرفته خواهد شد؟!
این پرسشی است که به زودی پاسخش آشکار خواهد شد. پاسخی که هر چه باشد باید فرماندار نوشهر و رؤسای بندرگاه این شهر بدانند که هرگز قتل عام 50 هزار درخت و درختچه و نهال و تخریب 8 هکتار از موزه پژوهش منابع طبیعی وطن در پیشگاه وجدان‌های بیدار و دوستدار محیط زیست ایران و جهان بخشیده نخواهند شد.
آن متجاوزین طبیعت‌ستیز باید مطمئن باشند که روزی آه آن 50 هزار مقتول بی‌گناه گریبان‌شان را خواهد گرفت و خواهد فشرد.

بیشتر بدانید:

سازمان جنگل ها متولی باغ اکولوژیک نوشهر نیست/ تخریب غیرقانونی است – دکتر علی سلاجقه

تخريب باغ گياه‌شناسي نوشهر براي ساخت جاده كار ناشايستي بوده است – دكتر علي سلاجقه

گربه‌ها را که می‌بینی، یعنی هنوز زندگی در رگ شهر جریان دارد! ندارد؟

گربه‌ها، یکی از شناسه‌های سکونت‌گاه‌های انسانی است؛ در هر شهر و دیاری که آنها شاداب‌تر و سالم‌تر به نظر آیند، می‌توانی عیاری بیابی برای سنجش سلامتی مردمی که در آن سکونتگاه زیست می‌کنند.
و هر چه گربه‌های شهر در هیبتی کثیف‌تر، نحیف‌تر، ترسوتر و معلول‌تر به چشم آیند، نشان از بیماری پنهان مردمانی دارد که در آن شهر روزگار می گذرانند.
و شوربختانه باید بپذیریم که حال و روز گربه‌های شهر ما، حال و روز خوبی نیست! هست؟
حال و روزی که گواهی می‌دهد: پیش از آن که نگران سلامت جسمی گربه‌ها باشیم، باید نگران سلامت روانی خودمان باشیم که حتا توان تحمل و مهربانی با گربه‌ها را هم از دست داده‌ایم! نداده‌ایم؟
کافی است سری به قصه‌های پرغصه‌ی دیده‌بان گربه‌های ایران، ژاله فتوره‌چی بزنید یا پای درددل آن بانوی کهن‌سال در پارک ملّت بنشینید و یا از تلخ‌کامی‌های آونگ خاطره‌های ما بشنوید تا دریابید که با چه نفرت و شقاوتی در پایتخت ایران و بسیاری از سکونتگاه‌های بزرگ و کوچکش با گربه‌ی ایرانی، این نامدارترین و زیباترین گربه‌ی جهان رفتار می‌شود! نمی‌شود؟
برای همین است که وقتی این اعلامیه را از طریق یکی از خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی دریافت کردم، نور امیدی در چشمانم درخشید …
این که هنوز هستند هنرمندان و نویسندگان و بزرگانی در شهر که دل‌شان برای زیستن بدون خطر گربه‌ها می‌لرزد و می‌تپد.
درود بر فریده حسن زاده مصطفوی، شاعر و مترجم درد‌آشنای وطن که چنین ساده، اما اثرگذار به حمایت از گربه‌های شهرمان برخواسته است.

باور کنید:
شهری که در آن گربه‌هایش یک چشم باشند یا سرزمینی که در آن، دکل‌های فشار قوی برق، امن‌ترین مکان برای پلنگ‌هایش باشد، دچار ناپایداری شدید اجتماعی و تزلزل نگران‌کننده‌ی اخلاقی است.
گربه‌ها، چیز زیادی از ما نمی‌خواهند، به قول این اعلامیه: «گاهی همین قدر که لگدی نخورند و دادی بر سرشان کشیده نشود و سنگی به سویشان  پرتاب نشود، خود را خوشبخت می‌یابند …»
بیاییم این خوشبختی را از آنها دریغ نکنیم؛ همین.

چگونه راهسازان در پارك ملي خجير از 5 ميليارد تومان گذشتند؟!

مطابق وعده‌اي كه داده بودم، فايل شنيداري چهاردهمين برنامه “گفتگوي داغ سبز” در 57 دقيقه و 52 ثانيه هم اكنون در اين نشاني بر روي سايت راديو اينترنتي ايران صدا قرار گرفته است.
شنيدن اين برنامه را به آن گروه از دوستاني كه نتوانستند، به صورت زنده برنامه را ببينند، توصيه مي‌كنم؛ زيرا دلاور نجفي پرده از واقعيت‌هاي تلخي در اين گفتگو برداشته است كه بسيار تأمل‌برانگيز و در عين حال، شايان تحسين است.
در انتهاي اين گفتگو، وقتي از ايشان راهكار پيشنهادي‌اش را براي جلوگيري از تخريب پارك ملّي كوير پرسيدم، وي گفت: يكي از سه راهكاري كه مي‌توان پي‌گرفت، آن است كه طرفداران محيط زيست مطالبات خويش را به صورت تجمع و همايش به گوش مسئولين برسانند. در اين لحظه به وي يادآور شدم كه از قضا دوره افول فعاليت تشكل‌هاي مردم‌نهاد محيط زيستي برمي‌گردد به همان زماني كه شما مسئوليت محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست را برعهده داشتيد! او نيز با شجاعت كم‌كاري و اشتباه خود را به سهم خويش پذيرفت كه صداقتش قابل تقدير است.
افزون بر اين، دكتر نجفي براي نخستين بار به ماجراي تصرف 14 هزار هكتار از اراضي پارك ملي نايبند توسط نيروهاي نظامي مستقر در منطقه اشاره كردند و گفتند: در آن زمان موضوع را به آگاهي مقام معظم رهبري رسانده و ايشان، طي حكمي دستور دادند تا اين تصرف به پايان رسيده و اراضي به محيط زيست بازگردد. نجفي اين را هم اشاره كرد كه دولت نهم مي‌خواست آزادراه شهيد بابايي را از دل پارك ملي خجير عبور دهد و حتا 5 ميليارد تومان اعتبار هم در سفر استاني به آن اختصاص داد؛ اما ما باز هم به كمك رهبري نظام، توانستيم از اين كار ممانعت كنيم.
وي گفت: به نظر من اهميت پارك ملي كوير از هر دو منطقه يادشده به مراتب بيشتر است و مي‌توان در اين مورد هم از چنين روشي سود برد.

فقط مي‌ماند يك پرسش:
چرا نبايد همه دربرابر قانون خود را پايبند بدانيم تا ديگر لازم نباشد براي جلوگيري از هر حركت طبيعت‌ستيزانه‌اي از عالي‌ترين شخصيت نظام مدد گرفته شود؟
و چرا نهادهاي نظارتي ما از قدرتي درخور و بازدارنده براي مواجهه با چنين قانون‌گريزي‌هاي طبيعت‌ستيزانه‌اي برخوردار نيستند؟!