بایگانی دسته: مدیریت

به کنوانسیون رامسر هم امیدی نیست! – 11

در یازدهمین بخش از نوشتار کامبیز بهرام سلطانی به آنجا خواهیم رسید که متوجه شویم، هم‌اکنون 7 تالاب ثبت شده در سیاهه‌ی بین‌المللی این کنوانسیون، اصولن وجود خارجی ندارند!

از سال 1975 تعداد 18 تالاب كشور در فهرست كنوانسيون رامسر قرار گرفتند. بعد‌ها، به دليل ضعف مديريت و عدم استفاده ‌از روش‌هاي مديريتي توصيه شده توسط كنواسيون Handbook for the Weise Use of Wetland، مجموعه‌اي چندين جلدي كه تقريباً تمامی‌ زمينه‌هاي استفاده عقلايي از تالاب‌ها را مورد بحث قرار داده و هر چند سال يكبار نيز بهنگام می‌شود، تعدادي از تالاب‌ها در فهرست مونترو Montreux Record كه در آن تالاب‌هاي آسيب ديده به ثبت می‌رسند، قرار گرفتند. به رغم همه‌ی ‌اين نابساماني‌ها، كنوانسيون رامسر چگونه متقاعد گرديد كه چهار تالاب ديگر را وارد فهرست رامسر کند؟ پرسشي بدون پاسخ است! بنابراين طبق اطلاعات مندرج در سايت كنوانسيون رامسر ( مورخ 14/12/2009 ) ايران داراي 22 تالاب بين‌المللي است. ظاهراً از آنجايي كه در مقر كنوانسيون رامسر نيز نظارت چنداني وجود ندارد، اسامی ‌تالاب‌هايي چون ‌هامون صابري، هيرمند، شورگل، درگه سنگي، يادگارلو، كمجان، زاغمرز كه‌ اصولاً ديگر وجود خارجي ندارند، در فهرست رامسر مشاهده می‌شود.
وضعيت در مورد ذخيره گاه‌هاي زيستكره به مراتب بدتر از تالاب‌هاي بين المللي است. از سال 1976 ايران داراي 9 ذخيره گاه زيستكره می‌باشد و هر يك از ذخيره‌گاه‌ها در برنامه‌انسان و زيستكره يونسكو به ثبت رسيده‌اند. ولي واقعيت اين است كه سازمان حفاظت محيط زيست، تاكنون هيچ اقدامی ‌برای برنامه‌ريزي و سازماندهي اين ذخيره‌گاه‌ها طبق اهداف تعيين شده توسط يونسكو انجام نداده ‌است. هدف برنامه‌ انسان و زيستكره و به تبع آن ايجاد ذخيره گاه‌هاي زيستكره، دستيابي به راهكاري بود كه ‌از طريق آن بتوان ضمن حضور انسان در طبيعت و همچنين حفظ شيوه‌هاي توليد سازگار با طبيعت، يعني فرهنگ توليدي كه در سازگاري با طبيعت تكوين يافته‌است، طبيعت – يا به عبارت دقيق‌تر – چشم اندازهاي‌هاي شبه طبيعي فرهنگ ساخت را نيز حفظ کرد. از آنجا كه سازمان يونسكو نهادي علمي، تحقيقاتي و فرهنگي محسوب می‌شود، در قالب ايده ذخيره‌گاه‌هاي زيستكره مقوله‌اي را مطرح كرده بود كه به واسطه آن می‌توانست بخشي از اهداف سه گانه خود را به صورت كاربردي – عملي و در مقياس جهاني پي گيري کند.
با همه كم كاري‌هاي سازمان حفاظت محيط زيست در اين زمينه، اخيراً ايران پيشنهاد پذيرش منطقه حفاظت شده دنا و تنگ صياد را به عنوان ذخيره گاه زيستكره به سازمان يونسكو ارایه كرده‌است. هرچند تعدادي از خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي ايراني اعلام كردند « ايران پس از 34 سال صاحب دو ذخيره گاه جديد زيستكره در فهرست جهاني شد »؛ سايت MAB تنها نام ايران را در ميان تعداد كثيري از ديگر كشورها كه مايلند فضاهايي از سرزمين خود را به عنوان ذخيره گاه معرفي کنند، قرار داده ‌است. به نظر می‌رسد، مسئولين يونسكو و برنامه‌ انسان و زيستكره، حتا براي حفظ اعتبار خود نيز لازم است نخست ذخيره‌گاه‌هاي موجود را بررسي و ميزان پيش رفت ما را در اين زمينه ‌ارزيابي كنند و سپس درباره قبول يا رد فضاهاي جديد اخذ تصميم نمايند. ضمناً براي آنكه مشخص شود، دفتر برنامه ‌انسان و زيستكره يونسكو تا چه ميزاني از وضعيت ذخيره‌گاه‌هاي ايران مطلع است، می‌توان به سايت دفتر ياد شده مراجعه کرد .
در نهايت ايران داراي يك ژئوپارك می‌باشد كه در جزيره قشم واقع شده‌است. ژئوپارك‌ها نيز در شمار برنامه‌هاي يونسكو قرار دارند. اين ژئوپارك نيز، نه به واسطه كوشش سازمان حفاظت محيط زيست، بلكه تنها با همت والاي برجسته ترين كارشناس حيات وحش ايران، بيژن فرهنگ دره شوري، در طي مدتي كه در بخش محيط زيست منطقه آزاد قشم فعاليت
می‌کرد، مكان يابي و در نهايت در فهرست يونسكو به ثبت رسانيده شد.
ظاهراً در طول زمان به طور مستمر – البته با كمی‌افت و خيز در دوره بعضي از مديران – تعداد فضاهاي طبيعي تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست افزايش يافته‌است. در گزارش عملكرد سازمان مذكور مربوط به دوره 1384- 1376آمده‌است « در سال 1345، 27 منطقه تحت مديريت سازمان با وسعت 2168995 هكتار وجود داشته‌است. در سال 1376 تعداد اين مناطق 81 مورد با وسعت 7931443 هكتار شامل 10 پارك ملي، 43 منطقه حفاظت شده، 23 پناهگاه حيات وحش و 5 اثر طبيعي ملي بوده‌است. اين مناطق در سال 1384 به 165 منطقه با وسعت 48/11859026 ميليون هكتار، شامل 19 پارك ملي، 93 منطقه حفاظت شده، 34 پناهگاه حيات وحش و 19 اثر ملي افزايش يافته‌اند » . گزارش مذكور درباره كيفيت مديريت و نيز وضعيت اكولوژيك اين مناطق كاملا” سكوت می‌كند. ضمن اينكه بايد تذكر داد، در ايران حتا يك پارك ملي هم وجود ندارد كه طبق راهنماي اتحاديه جهاني حفاظت مديريت شود. علاوه براين افزايش تعداد
پارك‌هاي ملي در چارچوب همان سياست نادرستي است كه، قبلاً به‌ان اشاره گرديد.
بدون ترديد يكي از معيارهايي كه بر مبناي آن می‌توان چگونگي توليد دانش در سازمان حفاظت محيط زيست را مورد ارزيابي قرار داد، اطلس عظيم الجثه‌ايست كه زير عنوان « اطلس مناطق حفاظت شده‌ايران » در سال 1385 انتشار يافت است . اين اطلس كه بيشتر جنبه زينتي دارد تا كاربردي ( به دليل مقياس نامناسب آن ) حاوي حداقل اطلاعات ممكن از پهنه‌هاي طبيعي تحت حفاظت می‌باشد. اين در حالي است كه‌از حدود اواخر دهه هفتاد خورشيدي، در چارچوب طرح‌هاي جامع مطالعاتي، بسياري از فضاهاي طبيعي تحت مديريت مورد مطالعه قرار گرفته و گزارش‌ها و اطلاعات اين مطالعات نيز در اختيار سازمان حفاظت محيط زيست می‌باشد. حداقل اين امكان وجود داشت كه، براي تهيه‌اطلس مناطق، از اطلاعات جديدتر استفاده شود. در همينجا بايد ياد آور شد، استفاده‌از منابع قديمی‌– بدون آنكه‌ارزش علمی‌هيچيك مورد ترديد قرار گيرد – جهت تهيه چك ليست حيات وحش، تنها می‌تواند به نتايجي گم راه كننده منتهي شود. سرعت تغيير در زيستگاهها و تركيب حيات وحش در بسياري از زيستگاهها به حدي است كه، اطلاعات گذشته به هيچ وجه نمی‌تواند نشان دهنده وضعيت موجود باشد ؛ پهنه‌هاي طبيعي حفاظت شده‌اي چون درياچه‌اروميه، كوير، ارسباران، ميانكاله، انزلي، طشك، بختگان، كمجان،‌هامون از اين جمله‌اند.

منشا 30 درصد از گیاهان مهم جهان، در سرزمین‌های خشک قرار دارند

سرزمین‌های خشک یا Dry lands بیش از 5 میلیارد هکتار از مجموع 13 میلیارد هکتار خشکی‌های زمین را متأثر کرده است، با این وجود، اگر خوب دقت کرده و به درستی عمل کنیم، درمی‌یابیم که همه‌ی خبرها در این پاره‌های خشک زمین بد نیست!
اگر دوست دارید بدانید که در سرزمین‌های خشک ایران چه خبر است؟ سری به مردمک بزنید و یادداشت نگارنده را با عنوان:
نابودی تدریجی گونه‌ها در سرزمین‌های خشک” مطالعه فرمایید.

آخرین دسته گل وزارت راه در جنگل های سه هزار تنکابن!

تازه وقتی این یادداشت امیرسررشته داری عزیز را می خوانی و تصاویر داغش را از آخرین دسته گل مصیبت بار وزارت راه در زیباترین بخش از دامنه های جنگلی تنکابن – مشهور به 3000 – می بینی، می فهمی که واگویه ها یعنی چه؟

هدیه تولد سدسازان به آهنگ کوثر!

امروز 4 خرداد 1389، هفتاد و چهارمین سالگرد نخستین روز ورود دکتر آهنگ کوثر به زمین است … این روز را بسیار دوست دارم و ایمان دارم که روزی تندیس های این مرد بزرگ را در معابر عمومی شهرهای بیابانی ایران خواهیم دید … او تقریباً همه ی زندگیش را پای این آرمان نهاده تا بگوید: با یکصدم هزینه ای که برای سدسازی تخصیص داده می شود، می توان آب را در زیر زمین ذخیره کرد. اما به خاطر همین حرف، بسیاری از آب سالاران طبیعت ستیز می خواهند سر به تن این مرد فرزانه نباشد … چرا؟

ماجرای آخرین هدیه ی شوم سدسازان به این مرد بزرگ را در گفتگوی نگار حسینی با نگارنده در سبزپرس بخوانید.

همچنین پژواک رهبری نظام را در مواجهه با سدسازان، اینجا نگاه کنید.

خبری از آینده: پارک ملّی خَبر در کرمان گُم شده!

در پارک ملّی خبر چه خبر است؟
آنجا تا سال 1341 گورخر داشت؛
تا سال 1345 آهو هم داشت
تا سال 1353 دسته‌های 50 تایی کرکس در آسمان خبر (khabr) مشاهده می‌شد؛
تا سال 1356 بیش از 25 هزار رأس کل و بز داشت؛
و تا سال 1369 خرس سیاه آسیایی هم داشت؛
اینک اما هیچکدام از آنها را – به جز کل و بز و آن هم در شمارگانی ناچیز – ندارد!
شما فکر می‌کنید چه زمانی خبر مفقود شدن پارک ملّی خبر اعلام خواهد شد و از آن زمان چند سال باید بگذرد تا اعلام گردد که نسل انسان هم در کرمان یافت می نشود! گشته‌ایم ما …
سری به خانه‌ی مجازی رسول خوارزمی عزیز بزنید؛ حتمن پشیمان می‌شوید! به خصوص ناصر کرمی ممکن است داغ دلش با آیش 5 ساله سوخته‌اش تازه شود! نمی‌شود؟

پهنه‌های شش گانه تحت حفاظت واجد کدام ویژگی‌ها باید باشند؟ – 10

در دهمین بخش از جستار ارزشمندی که توسط کامبیز بهرام‌سلطانی گشوده شده است، به موضوع تقسیم‌بندی اتحادیه جهانی حفاظت و طبقات شش گانه‌ی آن پرداخته می‌شود. وی در بخشی از نوشتار خویش به صراحت پرده از نقطه ضعفی بزرگ برداشته و می‌گوید: « سازمان حفاظت محيط زيست با اين تصور كه ممكن است عنوان پارك ملي براي پهنه‌اي طبيعي حفاظت و اعتبار بيشتري به همراه‌ آورد، تعدادي از پهنه‌هاي طبيعي تحت مديريت خود را، بدون توجه به ضوابط مورد قبول جوامع علمی‌جهاني، پارك ملي ناميده ‌است. اتخاذ اين سياست نه تنها به حفاظت بيشتر اين پهنه‌ها كمكي نمی‌كند، بلكه‌ اعتبار دانش محيط زيست و مفاهيم علمی ‌آن را نيز مورد ترديد قرار می‌دهد.»
با هم دهمین بخش از یادداشت وزین استاد را پی می‌گیریم:

اتحاديه جهاني حفاظت، شش طبقه‌بندي براي پهنه‌هاي طبيعي تحت حفاظت تدوين کرده‌است كه به شرح زير است:
طبقه يك حفاظتي كه خود در دو گروه طبقه بندي می‌شود. طبقه I ذخيره گاه طبيعي برخوردار از حفاظت شديد/ طبيعت وحشي ؛ پهنه طبيعي حفاظت شده‌اي كه اصولاً با هدف انجام تحقيقات يا حفاظت از خصلت وحشي و مهار نشده آان تحت مديريت قرار می‌گيرد. طبقه Ia ذخيره گاه طبيعي برخوردار از حفاظت شديد؛ پهنه طبيعي حفاظت شده‌اي كه به منظور انجام تحقيقات مديريت می‌شود. طبقه بندي I شامل پهنه‌اي از خشكي يا درياست كه نشان دهنده اكوسيستم‌ها، خصلت‌هاي زمين شناختي و فيزيولوژيك و يا گونه‌هاي [گياهي و جانوري ] برجسته و مثال زدني بوده و مديريت آن در گام نخست به منظور انجام تحقيقات علمی ‌و پايش محيط زيست صورت می‌گيرد.
طبقه II  پارك ملي ؛ پهنه حفاظت شده‌اي كه‌ اصولاً با هدف حفاظت از اكوسيستم‌ها و كاربري طبيعت‌گردي و تجديد قوا در طبيعت اداره می‌شود. از ديدگاه‌ اتحاديه جهاني حفاظت، پارك ملي پهنه‌اي طبيعي از خشكي يا درياست كه به عنوان حفاظت شده معرفي می‌گردد تا (الف) از سلامت اكولوژيك يك يا چندين اكوسيستم در جهت حفظ منافع نسل‌هاي حاضر و آينده حفاظت نمايد، (ب) از استفاده‌ها و مالكيت‌هايي كه به‌اهداف حفاظتي لطمه وارد می‌آوزند جلوگيري نمايد، (پ) زمينه‌اي براي كسب تجربه رواني – روحي و نيز تحقيقات، آموزش و تجديد قوا در طبيعت براي بازديد كنندگان فرآهم آورد. كليه فعاليت‌هاي ياد شده بايد با محيط و فرهنگ سازگار باشند.
اين تعريف با آنچه در قوانين ايران پارك ملي ناميده می‌شود، كاملاً متفاوت است. ضمن اينكه سازمان حفاظت محيط زيست با اين تصور كه ممكن است عنوان پارك ملي براي پهنه‌اي طبيعي حفاظت و اعتبار بيشتري به همراه‌ آورد، تعدادي از
پهنه‌هاي طبيعي تحت مديريت خود را، بدون توجه به ضوابط مورد قبول جوامع علمی‌جهاني، پارك ملي ناميده ‌است. اتخاذ اين سياست نه تنها به حفاظت بيشتر اين پهنه‌ها كمكي نمی‌كند، بلكه‌ اعتبار دانش محيط زيست و مفاهيم علمی ‌آن را نيز مورد ترديد قرار می‌دهد. به‌ اين پرسش كه چرا سازمان حفاظت محيط زيست ايران از قبول معيارهاي مديريتي و حفاظتي اتحاديه جهاني حفاظت آشكارا سرباز می‌زند، نمی‌توان پاسخي منطقي يافت. تنها به‌اين نكته‌اشاره می‌شود كه، اتحاديه‌اروپا، علي رغم برخورداري از متخصصين برجسته در زمينه حفاظت از طبيعت، در اواخر دهه 1990 از اتحاديه جهاني حفاظت درخواست تدوين راهنماي حفاظت از طبيعت براي كشورهاي عضو را کرد و اتحاديه نيز در سال 2000 اين راهنما را دريافت کرد و سپس نيز به تصويب كليه كشورهاي عضو رساند و از آن تاريخ به بعد كشورهاي عضو بيش و كم شيوه‌اي استاندارد شده را براي حفاظت و مديريت پهنه‌هاي طبيعي خود بكار می‌برند . كشورهاي عضو اتحاديه‌اروپا حق دارند از روش‌هايي سخت تر از روش‌هاي ارائه شده در راهنما استفاده كنند، ولي حق كاربرد روش‌هايي پايين تر از استانداردهاي اتحاديه‌اروپا را ندارند.
اين در حالي است كه‌اولاً در ايران سطح دانش محيط زيست بسيار پايين تر از كشورهاي اتحاديه‌اروپاست و ثانيا” بسياري از افرادي كه در حوزه محيط زيست فعال می‌باشند، اصولاً كارشناس محيط زيست نبوده و داراي مدرك تحصيلي در ساير رشته‌ها می‌باشند.
طبقه III     اثر طبيعي ملي : پهنه طبيعي حفاظت شده‌اي كه، اساسا” به منظور حفاظت از پديده‌اي خاص اداره می‌شود.  به پهنه‌اي كه حاوي يك يا چندين پديده طبيعي يا طبيعي – فرهنگي استثنايي يا بي همتا بوده و بخاطر ويژگي‌هاي كميابي، بي همتايي، كيفيت زيبايي شناختي و يا اهميت فرهنگي داراي ارزش‌هاي حفاظتي می‌باشد، اطلاق می‌شود.
در مورد ساير طبقه بندي‌هاي حفاظتي نيز راهنماي اتحاديه جهاني حفاظت به جزييات بيشتري پرداخته كه در اينجا از ذكر آنها خودداري گرديده‌است. ولي از آنجا كه در مورد آثار طبيعي ملي ذكر جزييات ضروري به نظر می‌رسد، بخشي از نكات مورد نظر اتحاديه جهاني حفاظت در اينجا ذكر می‌شود :
    حفاظت و تضمين حفاظت مستمر براي پديده‌هاي طبيعي بارز برحسب اهميت ويژگي‌هاي طبيعي و يا خصلت‌هاي نادر بودن يا بي همتايي و يا اهميت رواني – روحي آنها،
    خلق امكانات براي تحقيقات، آموزش، تفسير و يا گذران اوقات فراغت در طبيعت با دامنه و وسعتي كه با اهداف پيش گفته موافق باشند،
    خاتمه بخشيدن و در پي آن ممنوعيت هر نوع استفاده يا مالكيتي كه در تعارض با اهداف حفاظتي قرار دارند،
    ايجاد فرصت‌ها و امتيازهايي براي ساكنين بومي، تا جايي كه‌اين فرصت‌ها و امتيازات با اهداف مديريتي همخواني نشان می‌دهند.
طبقه IV پهنه حفاظت از زيستگاه/گونه همراه با مديريت ؛ پهنه طبيعي حفاظت شده‌اي كه مديريت برآن همراه با
دخالت‌هاي هدفمند می‌باشد. پهنه‌اي از خشكي يا دريا كه در آن دخالت‌ها و دستكاري‌هايي با هدف تضمين بقاي فضاي زيست و يا رفع نيازهاي گونه‌ها[ي گياهي و جانوري ] خاص صورت می‌گيرد.
در حقيقت اكثر پهنه‌هاي طبيعي حفاظت شده در ايران بيش و كم با استفاده‌از روشي، نزديك به طبقه مديريتي IV اتحاديه جهاني حفاظت و مديريت می‌شود. با اين تفاوت كه، در ايران هيچ پهنه طبيعي حفاظت شده‌اي از انواع مختلف تجاوز در امان نمی‌باشد. طبق اطلاعات موجود تنها چيزي نزديك به 3/7 % از كل مساحت كشور تحت عناوين مختلف حفاظت شده‌اعلام گرديده‌اند. نكته جالب هم در همينجاست ؛ اگر قرار است جاده‌اي كشيده شود، پلي ساخته شود، سدي احداث
گردد، زهكشي صورت گيرد، مكاني براي انجام تمرين‌هاي نظامی‌انتخاب شود، شهركي احداث گردد و بسياري ديگر از اين قبيل، پيش از هر مكان ديگري، متوليان امور به همين 3/7 % روي می‌آورند.
طبقه V چشم انداز طبيعي حفاظت شده/ پهنه دريايي حفاظت شده ؛ پهنه‌اي كه مديريت بر آن اساسا” با هدف حفاظت از چشم انداز طبيعي يا پهنه‌اي از دريا كه در خدمت گذران اوقات فراغت می‌باشد، اعمال می‌شود.پهنه‌اي از خشكي و در صورت لزوم، با منظور كردن قطعه‌اي از ساحل و دريا كه در آن در طول زمان تأثير متقابل انسان و طبيعت شكل گيري چشم اندازي با خصلت‌هاي ويژه را موجب گرديده و اين چشم انداز حاوي ارزش‌هاي فوق العاده زيبايي شناختي، اكولوژيك، فرهنگي و تنوع بيولوژيك گرديده‌است. تداوم عاري از اختلال اين تعامل سنتي [ميان انسان و طبيعت ] براي حفاظت، مراقبت و روند تكامل پهنه ضرورتي غير قابل اجتناب محسوب می‌شود.
طبقه VI پهنه‌هاي حفاظت از ذخاير همراه با مديريت ؛ پهنه حفاظت شده‌اي كه، مديريت آن در راستاي استفاده پايدار از اكوسيستم‌ها سازمان يافته‌است.  پهنه‌اي كه قسمت‌هاي وسيعي از آن از سيستم‌هاي طبيعي بكر تشكيل يافته و مديريت مستمر بر آن می‌تواند متضمن حفاظت و نگهداري تنوع زيستي موجود در آن بوده و همزمان توليدات طبيعي و خدمات آن، طبق اصول پايداري، در جهت رفع نيازهاي جامعه عمل می‌نمايد.
علاوه بر طبقه بندي‌هاي شش اتحاديه جهاني حفاظت، بايد به تالاب‌هاي بين المللي ثبت شده در فهرست كنوانسيون رامسر و دو طبقه بندي ذخيره گاههاي زيستكره ( بيوسفر ) و ژئوپارك‌ها نيز اشاره كرد كه در شمار برنامه‌هاي سازمان يونسكو قرار داشته و ايران عضويت در اين برنامه‌ها را پذيرفته‌است و ثانيا” پهنه‌هايي تحت همين عناوين در ايران وجود دارند.

ریزگردها تا چه زمانی مهمان تهرانی‌ها هستند؟!

اگر دوست دارید پاسخ این پرسش را بدانید، گفتگوی نگارنده را با آمنه شیرافکن در فرهیختگان بخوانید تا شاید برای این پرسش هم پاسخی بیابید که چرا در چنین شرایطی، طراحان برنامه پنجم توسعه درصدد گنجاندن احداث ششصد سد برای 5 سال آینده هستند؟!

سدسازان حتا به حريم امن گربايگان فسا هم رحم نكردند!

آهنگ كوثر را همه مي‌شناسند؛ او پدر نوين دانش ديرينه‌ي آبخوانداري در ايران و جهان است. تاكنون ده‌ها بار از سوي عالي‌ترين نهادهاي معتبر بين‌المللي مورد تشويق و تقدير قرار گرفته و كوشش ستايش برانگيز وي و همكارانش در بيشه زرد، هم‌اكنون از سوی یونسکو در قالب طرح SUMAMAD به عنوان یک الگوی برتر در مدیریت منابع آب در حال معرفی شدن به جهان است.
اما ما با اين سرمايه‌ي بزرگ انساني و شگرد بومي و ارزشمند خود چه كرده‌ايم؟ جز اين كه آن پيرمرد فرزانه را هر روز سوزانديم و دلش را ريش كرديم …
آخرين ضربه را نيز اخيراً آب‌سالاران طبيعت‌ستيز با تكميل مطالعات خويش براي احداث يك سد جديد در بيخ گوش طرح آبخوانداري كوثر، مي‌خواهند بر پيكر اين پيرمرد وارد آورند و لابد در آستانه‌ي هفتاد و چهارمين بهار زندگيش، اين هديه‌ي شوم را به او اهدا كنند تا همه بدانند كه در اين مملكت؛ جايي كه به قول مجتبي پاك‌پرور: «نادرست بودن گزينه سد مانند سفيدبودن ماست، دليل نمي‌خواهد.» دليل مي‌خواهد!
يادمان باشد:
بودجه ای که برای بهره‌برداری بهینه از آب سیلاب مازاد در این منطقه به طریقه‌ي پخش سیلاب مورد نیاز است، چیزی حدود یک صدم هزینه احداث سد پیشنهادی است.
چیز دیگری هم باید بگویم؟!
جز اين كه باز هم تأكيد كنم:
اين حق ما نيست! هست؟

چرا باید با طبیعت‌زدایی مقابله کرد؟ – 9

در ادامه ی هشتمین بخش از یادداشت استاد بهرام سلطانی عزیز، تا آنجا رسیدیم که قرار شد از دلایل تلاش برای حفاظت از طبیعت – در حوزه اخلاق و علم – سخن بگوییم …

از جمله می‌توان موارد زير را مورد توجه قرار داد :
    دلايل اخلاقي ؛ از آنجا كه‌ انسان در موقعيتي قرار گرفته‌ است كه می‌تواند درباره بود و نبود ساير گونه‌ها اخذ تصميم نمايد، از ديدگاه‌ اخلاقي موظف است به حق زندگي ساير موجودات احترام بگذارد،
    دلايل علمی‌؛ هر يك از گونه‌ها، اجتماعات زيستي، اكوسيستم‌ها و چشم اندازهاي طبيعي زمينه‌اي براي كسب شناخت و دانش بيشتر محسوب می‌شوند. بسياري از روابط و كنش و واكنش‌هاي طبيعي را تنها می‌توان در فضاهاي طبيعي دست نخورده يا كمتر دست خورده، مورد تحقيق، بررسي و شناخت قرار داد. تنها با تكيه بر اين قبيل تحقيقات است كه می‌توان درباره چگونگي بهره برداري پايدار از منابع اكولوژيك به نتيجه رسيد. ضمن اينكه حل بسياري از مسائل حال و آينده مرتبط با طبيعت سرزمين و اصولاً تداوم زندگي در اين سرزمين كهنسال وابسته به‌انجام اين قبيل تحقيقات است،
    دلايل برنامه ريزي ؛ از آنجا كه در هر صورت براي ادامه زندگي استفاده ‌از توليدات طبيعت امري ضروري است، ما چاره‌اي جز حفاظت از بستر و زير بناي اين توليدات براي نسل حاضر و نسل‌هاي آينده نداريم. در طول سال‌هاي گذشته، در نتيجه واردات انواع بذرهاي بيگانه به كشور – از گندم و جو و برنج گرفته تا انواع سبزي‌ها و درختان ميوه – گونه‌هاي بومی‌يا از بين رفته‌اند يا ناياب شده‌اند. حتا گونه‌هاي گياهي كه‌اندميك ايران زمين بوده‌اند –  از سيب،گلابي، عدس، نخود تا گياهان زينتي مانند انواع لاله‌ها، سنبل، سوسن – به تدريج فراموش شده‌اند و جاي خود را به گونه‌هاي وارداتي داده‌اند. در اين ميان آرام آرام و از سرِ ناآگاهي كامل، عرصه براي ورود گونه‌هاي گياهي دستكاري شده ‌از نظر ژنتيك آماده می‌شود،
    دلايل روحي – رواني ؛ در اين باره در سطور بالا صحبت شد و مقصود تكرار مكررات نيست، بلكه تنها يادآوري اين واقعيت است كه‌ انسان بخشي از هويت خود را، از طبيعت سرزمين خود كسب می‌كند و نابودي و يا تغيير شكل طبيعت سرزمين می‌تواند به بي هويتي باز هم بيشتر ما كمك كند ؛ بيوم هيركاني، بيوم زاگرس بيوم‌هاي خليجي و هماني سواحل جنوب ايران و غيره در طول تاريخ بلند اين سرزمين مردمان و فرهنگ‌هايي را در درون خود پرورش داده‌اند. به همين سبب طبيعت‌زدايي از اين بيوم‌ها، می‌تواند به معناي فرهنگ زدايي و از خود بيگانگي اين مردمان نيز تعبير شود. از اين رو، اگر قرار است جنگل‌هاي هيركاني باززنده سازي شوند، اين عمل نمی‌تواند با استفاده‌از درختان سرو نقره‌اي، كاج الدار، زربين، صورت گيرد. و اگر جنگل‌هاي ارسباران از بين برود، نه تنها يك ناحيه جغرافياي گياهي ايران، نه تنها سياه گوش و سياه خروس، كه بخشي از تاريخ طبيعي سرزمين ايران و به همراه‌ان، هويت فرهنگي مردمان آن خطه‌از ميان خواهد رفت.
براي آنكه بخش‌هايي از پهنه‌هاي طبيعي همواره سالم بمانند، ساليان دراز است كه نهادهاي معتبر بين‌‌المللي روش‌هاي مديريتي خاصي را تدوين و به كشورها عضو توصيه کرده‌اند. در ادامه به تقسيمات شش گانه‌ی ‌اتحاديه جهاني حفاظت، پهنه‌هاي مورد نظر برنامه‌ انسان زيستكره سازمان يونسكو و كنوانسيون رامسر اشاره می‌شود.

ادامه دارد …

در گیلاوند رخ داد: یک مهربانی دیگر از سوی مسکن مهر به منابع طبیعی!


به این جمله دقت کنید: «در دماوند متولیان منابع طبیعی که سال‌ها پیش اقدام به برپایی جنگل دست‌کاشت در مدخل ورودی گیلاوند کرده بودند، خواستار تغییر محل احداث ساختمان‌های مسکن مهر به فاصله 100 تا 200 متر شدند که پس از مخالفت، این درختان قطع و سازه‌های آهنی  به جای این درختان بر زمین نشانده شدند!»
به این می‌گویند: قاطعیت مدیریتی یا کلنگ مدیریتی یا مدیریت کلنگی که پیش‌تر هم در مورد آن نوشته بودم!
فقط نمی‌دانم چرا این قاطعیت‌های کلنگی شامل حال ماجرای رالی تراکتورسواران هیچگاه نمی‌شود؟!
شما می‌دانید؟
اصل ماجرا را از زبان مهرداد مسیبی عزیز بخوانید و اگر حس داشتید، بگریید و سبک شوید …

نگاه کنید که ریزگردها چه بلایی بر سر گل‌ها در تنکابن آورده‌اند!

تصاویری را که ملاحظه می‌کنید، یکی از هموطنان عزیز و خبرنگاران افتخاری درویش پرس! از تنکابن برایم ارسال داشته است.
نگاه کنید که چگونه ریزگردهای عربی و غیر عربی از لرستان و اصفهان و تهران هم گذشته و اینک تا کرانه‌های سبزترین خطه‌ی وطن پیشتازی کرده و خاک خود را بر سر سبزینه‌های زوهمند مازندرانی و گیلانی تخلیه کرده‌اند!

کسی چه می‌داند؟ شاید فرزندان ما و شیفتگان اقامت آخر هفته در شمال کشور، بتوانند روزی در تپه 2000 و 3000 هم عکس‌هایی مثل این بیاندازند و شوق پرواز را تجربه کنند! نه؟

ممنون از کوشان مهران عزیز معروف به اشکار که مهار بیابان‌زایی را رها نمی‌کند! می‌کند؟

بپذيريم كه روزگار بهره برداري‌هاي خودسرانه به سر آمده‌ است! – 8

کامبیز بهرام‌سلطانی در هشتمین بخش از نوشتار ژرف‌اندیشانه‌اش به صراحت به من و تو می‌گوید: باید به دوران بهره‌‌برداری‌های خودسرانه در طبیعت پایان داده و به بهانه‌ی حرمت رسومی منجمد چون سامان عرفی، نباید تجاوز و دست‌درازی به اراضی ملّی را توجیه کرد. رخدادی که همین هفته گذشته و به تلخی هر چه تمام‌تر، در بام ایران به وقوع پیوست؛ آن هم در سکوت کامل آنهایی که باید پاسدار حراست و حفاظت از قانون باشند.
با هم پی می‌گیریم این یادداشت وزین را در هشتمین منزلگاهش :

نيازهايی که به طبيعت داریم:

مفهوم حفاظت از طبيعت در برگيرنده‌ی كليه تحقيقات و اقداماتي است كه به منظور حفاظت، مراقبت، بهسازي و باززنده‌سازي كارايي و قابليت‌هاي طبيعت به‌ انجام می‌رسد. در اين راستا، هدف همواره حفظ تداوم بهره برداري از طبيعت، يا به بيان ديگر بهره برداري پايدار از منابع اكولوژيك است. قابليت‌هاي طبيعت بايد از يك سو به دليل برخورداري از ارزش‌هاي ذاتي و از سوي ديگر به دليل برخورداري از نقشي زير بنايي در زندگي انسان مورد حفاظت قرار گيرند. در چارچوب يك چنين برداشتي از مفهوم حفاظت از طبيعت، حفاظت از ارزش‌هاي ذاتي طبيعت، يعني ارزش‌هايي كه فارغ از معيارهاي ارزشي انسان، طبيعت به خودي خود دارا می‌باشد، با بهره برداري پايدار از طبيعت در تعارض قرار نمی‌گيرد. ضمن اينكه بهره برداري از منابع سرزمين را نيز بايد با تكيه بر تحقيقات علمی‌ به ‌انجام رسانيد؛ بپذيريم كه روزگار بهره برداري‌هاي خودسرانه به سر آمده‌ است و اين بدان معناست كه ديگر كسي نبايد با بستن تبري بر كمر به قطع درختان مبادرت کرده و يا كس ديگري با داشتن بيلي در دست، اجازه تبديل پهنه‌هاي استپي به زمين زراعي را داشته باشد. همان گونه كه نفت و گاز سرمايه ملي به حساب می‌آيند، چشم‌اندازهاي طبيعي، منابع آبهاي سطحي و زيرزميني و منابع خاك نيز سرمايه ملي محسوب شده و نمی‌توانند با تكيه بر معيارهايي قرون وسطايي – مانند سامان عرفي – مورد دخل و تصرف و تخريب و تجاوز افراد قرار گيرند. بهره‌برداري از منابع اكولوژيك بايد مبتني بر دانش روز باشند و اين دانش بدون توليد دانش حاصل نمی‌آيد. كسب دانش درباره قابليت‌هاي اكولوژيك سرزمين ايران را نيز نمی‌توان از منابع خارجي استخراج كرد، زيرا هر سرزميني داراي قابليت‌هاي اكولوژيك و زيستي متفاوت است. حتا در محدوده مرزهاي سياسي ايران زمين نيز، اين قابليت‌ها همسان توزيع نگرديده‌اند ؛ قابليت‌هاي اكولوژيك و زيستي بيوم هيركاني يا زاگرس را نمی‌توان با بيوم‌هاي بياباني و نيمه بياباني ايران مركزي يكسان دانست.
براي حفاظت از طبيعت می‌توان دلايل منطقي ديگري را نيز ذكر كرد كه در يك جامعه دانش محور حتماً مورد قبول قرار می‌گيرد. از آن دلایل در نهمین بخش از این نوشتار با شما سخن خواهم گفت.

ادامه دارد …