بایگانی دسته: لحظه‌ها و نكته‌ها

خبرهای خوشی که بوی یوز می دهد!

خوشبختانه در حوزه نایین اکثر محلی ها به مناطق حفاظت شده شان افتخار می کنند و از شنیدن خبر حضور یوز خوشحال می شوند.”
این متن خبری است که پلنگ زخمی در خانه مجازی اش منتشر کرده و نوید آن را داده است که با روشنگری های صورت گرفته، این خود مردم نایین و بیاضیه و خور و بیابانک و عباس آباد باشند که به پاسداران سلحشور یوزپلنگ ایرانی بدل شده و نگذارند تا به زیستگاه ناموس طبیعت ایران بیش از پیش تجاوز شود.
پیش تر از کودکان ابوزیدآباد نوشته بودم؛ قبل از آن هم از اهالی سرخ چشمه و روستای چین و کانی برازان و اشتران کوه
صمیمانه امیدوارم که شمار این رخدادهای خوش آب و رنگ در طبیعت ایران، هر روز پرتکرارتر شود.

ممنون از همه ی عزیرانی که در این ظرفیت سازی فرهنگی و آموزش و اطلاع رسانی، خالصانه و بی منت می کوشند.
بی شک اگر فردا، اروندهای ایران زمین هم بتوانند خرامان یوز را در وطن ببینند، باید دعای خیرشان، آرام بخش روح بزرگان بی ادعایی چون محمد و حسین و … باشد.
فکر می کنم در آن صورت، نویسنده عزیز وبلاگ “پلنگ زخمی” هم باید در فکر انتخاب نام دیگری باشد؛ زیرا در آن روز دیگر هیچ پلنگی از ترس آدمیزاد به دکل برق پناه نخواهد برد و خونش ریخته نخواهد شد.

عکسی که با آدم حرف می‌زند! نمی‌زند؟

پرسشی که هنوز نتوانسته‌ام از منظر اصول پذیرفته شده‌ی حاکمیت خرد، پاسخی برای آن پیدا کنم، آن است که چرا رییس جمهور نتوانست برای پاسداری از وجاهت (پرستیژ) بین‌المللی دستگاه دیپلماسی کشور، اندکی از نمایش اقتدار و قاطعیت خود صرف‌نظر کرده و اجازه دهد تا وزیر خارجه‌اش از سفر بازگردد و سپس مرخصش کند؟
وقتی عالی‌ترین مقام جمهور ما، نمی‌تواند در حیاتی‌ترین تصمیم‌گیری‌های خود، بدون عصبانیت رفتار کند، معلوم است که باید در خیابان‌های پایتخت هم قاتلین دست به رجزخوانی زده و نمایش تلویزیونی خونین راه بیاندازند.
مردمی که در برابر نابودی فله‌ای درختانش، بی‌تفاوت می‌مانند، مردمی که حتا به گربه‌های بی‌آزار شهر هم رحم نمی‌کنند، مردمی که مرگ طبیعت برایشان مسأله نیست، معلوم است که در چهارراه‌های زندگی دچار کلاف‌هایی سردرگم شده که هر روز با کورتر شدن این کلاف‌ها بر میزان آشفتگی‌هایشان افزوده می‌گردد! آنقدر که ممکن است هنگام برخورد با واقعه‌ی جان دادن یک هم‌نوع، بهترین کار را در ثبت تصویری این رویداد به وسیله دوربین گوشی همراه خود دانسته و هرگز به ذهنشان نرسد که می‌توانند به کمک هم، کارهای مؤثرتر بیشتری برای نجات جان آن انسان بخت‌برگشته انجام دهند!
آخر ما فرزندان آن شاعر حماسه‌سرا و فرزانه‌ای هستیم که بیش از هزار سال پیش و در داستان “سخن ایرج با برادران” ندا درداد:

پسندی و همداستانی کنی
که جان داری و جان ستانی کنی؟


باورم این است که کیفیت محیط زیست و چگونگی پایداری بوم شناختی (اکولوژیکی) هر سرزمین، شناسه ی بارزی در کیفیت اخلاقیات حاکم بر مردم ساکن در آن سرزمین است. و حقیقت این است که طبیعت امروز ایران سخت بیمار است! نیست؟

بیاییم خشم غیرقابل کنترل یک رییس جمهور و شگفتی همه مجامع داخلی و خارجی جهان را از چنین منظری دوباره بررسی کنیم.
و به یاد بیاوریم که :

کسی کو خرد را ندارد به پیش
دلش گردد از کرده خویش، ریش

هشدار! طبيعت ايران مجالی برای خودترميمي خویش ندارد

ايران در كمربند خشك جهان واقع در حوالی عرض 35 درجه شمالی قرار گرفته است؛ هر سرزميني كه در چنين كمربندي جاي گيرد، بايد بداند كه اگر خواهان پاسداری مطلوب از اندوخته‌هاي ژنتيكي و سرمايه‌هاي گياهي و جانوري‌اش است؛ نیاز به توجه و حساسیتی بيشتر از ميانگين جهاني دارد. مردمان ايران زمین بايد بدانند كه طبيعت کشورشان به آنها امكان جبران اشتباه را مانند مردمان ساكن در عرض 60 درجه شمالي و جنوبي نداده است.
پرسش اين است كه چند درصد از ايرانيان به اين دانستگي رسيده‌اند و مهم‌تر آن كه چند درصد از آنها كه به فهم آب رسيده‌اند، حرمتش را پاس داشته‌اند؟
نقشه‌هاي مربوط به پراكنش خطر بيابان‌زايي در جهان، پاسخي مأيوس كننده به ما مي‌دهد، زيرا به گواه اين نقشه‌ها، خطر بيابان‌زايي در 80 درصد خاك ايران بسيار شديد است و در آن 20 درصد ديگر هم كه عمدتاً اشاره به كويرهاي مركزي كشور دارد، اصولاً توان توليدي وجود ندارد كه بخواهد كاهش يابد! به دیگر سخن، ما در کشوری زندگی می کنیم که از منظر خطر بیابان زایی در صدر جدول قرار گرفته است.
اين ها را گفتم تا يادآوري كنم، اگر امروز به داد اين طبيعت خسته و بيمار و مجروح نرسيم، فردا ممكن است بسيار دير باشد.
ما اجازه نداريم به هيچ بهانه‌اي تن رنجور اين طبيعت را باز هم بخراشيم و خونش را بمكيم. طبيعت ما به هواي تازه نياز دارد، اين طبيعت در شرايط كنوني تحمل پذيرايي از 74 ميليون و 849 هزار ايراني را ندارد؛ آن هم ايرانياني كه هر يك 17 برابر ثروتمندترين مردمان جهان پرت انرژي دارند!
بحران سوختن بی‌سابقه‌ی جنگل‌ها، شمارش معکوس برای بدرودی تلخ با دریاچه ارومیه، نشست زمین در اردبیل، کمیابی ماهیان خاویاری در دریای مازندران، قرار گرفتن در شرایط بحران آب،  مرگ فله‌ای ماهی‌ها و لاک‌پشت‌ها در خلیج فارس، نهمین کشور آلوده کننده محیط زیست و سقوط آزاد در دیگر شاخص های محیط زیستی و سرانجام نفس‌تنگی کم‌سابقه در پایتخت ایران و چند شهر بزرگ دیگر کشور تازه‌ترین شواهدی است که نشان می‌دهد: طبیعت ایران دچار بیماری و فرسودگی شدید شده و اگر دستش را نگیریم، دیگر تحمل ایستادن و ماندن را ندارد.

و اگر زمین بخورد و روح درختان و دیگر زیستمندانش برای همیشه به آسمان پربکشد، اگر پلنگهایش مجبور شوند به دکلهای برق پناهنده گردند تا بمیرند، اگر بهشت آبادش را جهنم آباد کردیم، و اگر پرهام هایش چاره ای نداشته باشند تا در خون خود بغلتند تا ندای مظلومیت طبیعت را سردهند؛ شک نکنید که این گناه نابخشودنی نسلی است که اینک در فضای سرزمینی به نام ایران نفس می کشد؛ همان سرزمینی که دارد شادابی خود و مردمانش را گام به گام به قهقرا می برد … زنهاری که افزون بر یک هزار سال پیش، فردوسی بزرگ به ما داده بود! نداده بود؟

که گردون نگردد بجز بر بهی ؛ به ما بازگردد کلاه مهی

در همین باره، گفتگوی نگارنده را با مونا قاسمیان در سبزپرس بخوانید.

عربستان هم غرامتش را از عراق گرفت!

امروز در اغلب بخش‌های خبری صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بارها این خبر تکرار شد که عربستان سعودی به خاطر آسيب‌هاي وارد آمده به محيط زيست سواحل شرقي خود در جريان جنگ خليج فارس (1991)، مبلغ یک ميليارد و 200 ميليون دلار غرامت گرفته است. شاهزاده ترکی بن ناصر بن عبدالعزیز، رییس سازمان حفاظت محیط زیست عربستان گفت: مبلغ یادشده توسط سازمان ملل متحد از دولت عراق گرفته و به دولت سعودی پرداخت شده است.

جالب است که عربستان بابت جنگی که اصولاً راهی به خاک آن کشور نیافت و بیش از چند روز به طول نیانجامید، توانسته است، چنین مبلغی را به عنوان غرامت از یک کشور عربی بگیرد. البته پیش‌تر هم کویتی‌ها چنین کاری را اجرایی کرده بودند.
منتها پرسش اصلی این است که اگر خسارت وارد آمده بر محیط زیست عربستان بابت چند روز جنگ از مرز یک میلیارد دلار می‌گذرد، خسارت جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران به همراه تبعات جنگ‌های نخست و دوم خلیج فارس بر ایران چقدر خواهد شد و چرا با وجود آن که سازمان ملل متحد رسماً عراق را آغازگر جنگ و تجاوزگر واقعی معرفی کرده است، هنوز هیچ غرامتی به ایران پرداخت نشده است؟!
فکر می‌کنم، فقط خسارت ریزگردهایی که از سرزمین عراق به ایران رسیده است، سر به میلیاردها دلار بزند، اگر فقط می‌توانستیم اثر سؤ آن را بر روی سلامت شهروندان‌مان به درستی تعیین و انتشار دهیم. وای به حال آثار سؤ استفاده از سلاح‌های شیمیایی که هنوز در ایران قربانی می‌گیرد!
شاید اگر می‌توانستیم این غرامت‌ها را زنده کنیم، دیگر از تصور شروع برنامه تحول اقتصادی اینگونه ملت و دولت نمی‌لرزیدند و کابوس نمی‌دیدند! می‌دیدند؟

فکر کنم انتقام خون ده ها هزار شهید وطن در طول سال های جنگ تحمیلی فقط با هلهله کردن در تماشای مراسم اعدام دیکتاتور خون ریز این کشور خلاصه نمی شود.

ما باید کارهای مهم تر دیگری هم انجام می دادیم.

چه شباهت غریبی است بین جنگل‌های کردستان و مردمان مظلومش!

بیش از 600 بار در سالی که گذشت، جنگل‌های کردستان آتش گرفته‌اند؛ افزون بر آن، معضل ریزگرد و سوسک چوبخوار و هرس بی‌رویه و قاچاقچیان ذغال و  مین‌های عمل نکرده در بستر بیمار و فرتوت این جنگل‌های زیبا و ارزشمند نفوذ کرده و آن را از همیشه کم‌رمق{تر ساخته است …

منتها وقتی آدم به تصاویر  عبدالرحمان حسنی، عکاس سختکوش خبرگزاری مهر در کردستان می‌نگرد و در ماجرای کول‌بری مردان کرد دقت می‌کند؛ بیشتر درمی‌یابد که چرا زاگرس با شتابی دمادم افزاینده میل به نیستی نهاده است؟
لطفاً یکبار دیگر به این تصاویر با دقت بنگرید و به ویژه در وضعیت جنگل‌ها در دورنمای عکس‌ها دقت کنید!
بی‌شک ردپای آشکار بیابان‌زایی و جنگل‌زدایی را به خوبی می‌توانید ره‌گیری کنید!

و از آن مهم‌تر …
می‌شود شتاب بیابان‌زایی انسانی را همپای بیابان‌زایی طبیعی حس کرد! نمی‌شود؟

جهان سر به سر چو فسانه است و بس!

لطفاً  هيچ كاري نكنيد! فقط بر روي اين تصوير كليك كرده تا بتوانيد در ابعادي بزرگ‌تر آن را ببينيد …
آنگاه برايم بنويسيد كه داريد چه مي‌بينيد و چه احساسي را تجربه مي‌كنيد؟
حتمن من هم در عوض برايتان خواهم گفت كه فردوسي بزرگ بيش از هزار سال پيش، در انتهاي داستان كيومرث چرا مي‌نويسد:

جهان سر به سر چو فسانه است و بس
نماند بد و نيك بر هيچكس

از ديدن اين كاميون چه حالي به شما دست مي‌دهد؟!

وقتي اين كاميون را در حين تماشاي اين فيلم ديدم، دريغم آمد تا خوانندگان گرامي اين سطور را از تماشايش محروم كنم …
منتها پيش از آن كه حس و حال خودم را از تماشاي اين كاميون برايتان بگويم، ترجيح مي‌دهم كه خواننده‌ي نظرات شمايان باشم.
ممنون از جليل نوذري عزيز كه اين فيلم را برايم فرستاد.