بایگانی دسته: توسعه افسارگسيخته

در سیستان هوا پس است! آیا فریادرسی هست؟

    در طی چند روز گذشته مردمان شریف و مظلوم دیار نیم‌روز یکی از سخت‌ترین روزهای خود را در زابل و آباد‌بوم‌های اطرافش سپری کرده‌اند. تصاویری را که می‌بینید، آشکارا روزگار مصیبت‌بار این هموطنان دردمند را نشان می‌دهد.
    بر بنیاد گزارش‌های سازمان هواشناسی و اداره کل محیط زیست استان سیستان و بلوچستان، میزان ذرات کوچک‌تر از 10 میکرون در اوایل صبح روز شنبه 19 دی ماه 1388 به 5 هزار میکرو گرم در متر مکعب (gr/m3µ) رسید. از آنجا که حد استاندارد جهانی برای ذرات کمتر از 10 میکرون، حدود 150 میکرو گرم در متر مکعب هوا تعیین شده است، بنابراین، شدت آلودگی هوا در زابل از مرز وحشتناک 33 برابر حد مجاز هم گذشته است. این در حالی است که با توجه به رطوبت هوا و ابرناکی قابل توجه در سطوح بالایی نیوار (اتمسفر)، چسبندگی ذرات معلق افزایش یافته و تاحدودی میزان خطر را کاهش داده است؛ وگرنه این رقم می‌توانست در صورت رخداد آن در تابستان به بیش از ده هزار میکروگرم هم افزایش یاید ( 67 برابر حد مجاز)! گفتنی آن که با توجه به نزدیکی مناطق شرقی کشور به کانون‌های اصلی تولید گرد و خاک، بالطبع میزان ذرات معلق بیشتر از 10 میکرون نسبت به مناطق غرب کشور که متأثر از ریزگردهای عربی هستند، می‌تواند بیشتر هم باشد.

    لازم به ذکر نیست که شرایط وخیم پیش‌آمده تا چه اندازه موجب افزایش آلرژی و حساسیت، اختلالات زایمان، کاهش رشد جنین، سرطان خون و … خواهد شد. به نحوی که مطالعات نشان می‌دهد به ازای افزایش هر 10 میکروگرم در متر مکعب آلودگی هوا، مرگ قلبی شش درصد و سرطان هشت درصد افزایش خواهد یافت.

    در حوزه‌ی محیط زیست جانوری و گیاهی نیز، ذرات معلق بر تنفس جانوران اثر گذاشته و باعث مسمومیت آنها می‌شود. افزون بر آن، جانورانی که از گیاهان پوشیده از ذرات حاوی فلورایدها، آرسنیک و سرب تغذیه می‌کنند، احتمال دارد دچار برخی بیماری‌های بسیار خطرناک و غیر قابل پیش‌بینی شوند.

    بر مبنای این گزارش که توسط آقای مهندس منصور حیدری عزیز – پیش‌تر در مورد ایشان در مهار بیابان‌زایی نوشته بودم – برایم ارسال شده است، اوضاع در شهر زاهدان نیز مطلوب نبوده است. به نحوی که بر اساس آخرین فراکافت آماری صورت گرفته از ایستگاه‌های مختلف ثابت و سیار سنجش آلودگی هوای شهر زاهدان نتایج حاکی از آن است که در شهر زاهدان طی 24 ساعت گذشته
– میانگین غلظت ذرات با قطر کمتر از 10 میکرون برابر 680 میکرو گرم بر متر مکعب
– میانگین غلظت ذرات با قطر کمتر 2.5 میکرون برابر 160 میکرو گرم بر متر مکعب
– میانگین غلظت ذرات با قطر کمتر از 1 میکرون برابر 58 میکرو گرم بر متر مکعب
    این در حالی است که میانگین غلظت ذرات با توجه به استانداردهای ثانویه جهانی 150 میکروگرم بر متر مکعب بوده که نتایج بدست آمده بیش از چهار و نیم برابر استاندارد ثانویه جهانی است.

    در همین باره تصاویر رسول خوارزمی عزیز هم در وبلاگش کاملاً گویای روزگار مصیبت‌بار هموطنان عزیزمان در زابل هست.
    آنچه که این روزها در زابل و زاهدان شاهد آن هستیم، ماجرای امروز و دیروز نیست؛ ویژگی طبیعی پایین دست یک حوزه‌ی آبخیز بسیار بزرگ به نام هیرمند است که از هندوکش سرچشمه می‌گیرد و در طول میلیون‌ها سال با خود نهشته‌های عظیمی را در پایاب خویش بارگذاری کرده است. اینک اما برخی از عملکردهای نابخردانه‌ی انسانی و کاهش حق‌آبه‌ی طبیعی تالاب بین‌المللی هامون این مصیبت‌ها را ژرف‌تر ساخته است.

    چه بخواهیم یا نخواهیم، حیات سیستان بدون هامون بی معناست؛ این را از زمانی که کتاب سیستان و بلوچستان را در بیش از یک دهه‌ی پیش و با یاری برخی از همکاران فرهیخته‌ام، نوشته‌ام، فریاد زدم و زدیم.
    سیستان برای ماندگاری خویش نیاز دارد تا ضمن کاهش وابستگی معیشتی مردمانش به سرزمین، در حوزه‌ی استحصال انرژی‌های نو (باد و خورشید)، تقویت بازرگانی (مناطق آزاد تجاری) و گردشگری طبیعی و تاریخی مزیت‌های کم‌نظیر خود را زنده کند.
                                           همین و تمام.

بیش از ۶۰ یادداشتی که تاکنون در باره سیستان نوشته ام.

این پارادوکس را چگونه باید تعبیر کرد؟!

     شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که متناسب با ارتقای توان مالی و بهره‌مندی از مزایای زندگی باکیفیت‌تر، عموماً علاقه و حساسیت مردمان نسبت به گرایه‌های محیط زیستی افزایش می‌یابد؛ امّا اینک چند روزی است که هومان خاکپور عزیز در تارنمای بختیاری‌محورش می‌کوشد تا نشان‌مان دهد که عشق به طبیعت در دل و جان محروم‌ترین مردمان استان سرسبز و پرآبش تا چه اندازه بیشتر از جانبداری سزاوارانه‌ی من شهرنشین در پایتخت ایران است و بدین سان پرده از پارادوکس یا ناسازه ای ای حیرت انگیز برمی دارد!
     او در ادامه‌ی خبرهای تأمل‌برانگیزش، اینک از تومار جدیدی سخن می‌گوید و از این که روستاییان افزون‌تری به حمایت از مردمان محروم دهکده‌ی چین برخواسته و آنها هم یکصدا خواهان پایان روند تخریب درختان زاگرس به بهانه‌ی جاده‌کشی هستند؛ رخدادی که اگر نگویم بی‌نظیر، دست‌کم بسیار کم‌نظیر است! نیست؟
     درود بر هموطنان عزیز کوهرنگی خود در چین و تلو و … که اینگونه مردانه به دفاع از طبیعت برخواسته‌اند و حاضر نشده‌اند تا منافع درازمدت خویش را اینبار در پای مصلحت‌های مقطعی و کوتاه‌مدت ذبح کنند.
    جا دارد تا میکروفن‌ها و دوربین‌های صدا و سیما این بار به دامنه‌های کوهرنگ رفته تا این پایداری سبز را به تصویر کشند و برای همیشه در حافظه‌ی تاریخی این استان و کشور به عنوان یک الگوی افتخارآفرین ثبت سازند.

جاده‌ای که هیچ کس آن را دوست ندارد، جز پیمان‌کار مربوطه!

    در این روزها، اقدام یک قاضی دادگاه در آمریکا، خشم بسیاری از عدالت‌مداران را در سراسر جهان برانگیخته است و حتا وزارت دادگستری آمریکا نیز، نسبت به رأی عجیب قاضی این دادگاه، ابراز تأسف کرده است! آن قاضی برای نخستین بار در طول دوران برپایی عدلیه در جهان، گفته است: از آنجا که متهمان بلک واتر، برای اقرارهای خود تحت فشار نبوده‌اند، سخنان و اعتراف‌های ایشان قابل پذیرش نیست و حکم برائت قاتلین شهروندان عراقی را صادر کرده است! شنبه‌ی گذشته هم برنامه پیک بامدادی رادیو، از این اقدام قاضی دادگاه با عنوان رویکردی شگفت‌انگیز و بی سابقه در جهان یاد کرده و آن را نمونه کامل عدالت مضحک آمریکایی معرفی کرده است.
    خواستم به گردانندگان این برنامه که ظاهراً به دنبال کشف و معرفی و تحلیل چیزهای عجیب و غریب هستند، اطلاع دهم تا سری به خانه‌ی مجازی دیده‌بان طبیعت بختیاری بزنند تا ببینند و بخوانند که چگونه می‌خواهند جاده‌ای را برای مردمی بزنند که آن مردم با نوشتن و امضای تومار، صراحتاً مخالفت خود را با احداث چنین جاده‌ی درخت‌کُشاننده‌ای اعلام داشته‌اند!
    می‌دانم، باور کردنی نیست، امّا حقیقت دارد! می‌گویید نه؟ خبرگزاری مهر را بخوانید!

آخرین خدمت یاقوت جنگل‌های شمال ایران به دانش پزشکی!

    یادش نه به خیر! زمانی نه چندان دور را می‌گویم که دامداران محلی در برخی از مناطق هیرکانی همچون علی آباد کتول و جنگل ابر، سرخدارها را می‌بریدند تا مبادا دام‌هایشان با خوردن برگ این درخت، تلف شوند. آن چنان که اینک این درخت ارزشمند – Taxus baccata – که از آن با عنوان یاقوت رویشگاه هیرکانی یاد می شود، در شمار گونه‌های در معرض خطر و انحطاط قرار گرفته و ترتیبات حفاظتی خاص برای پاسداری از زیستگاهش اعمال می‌شود.
    اما حال از پژوهشکده‌ی گیاهان دارویی دانشگاه شهید بهشتی تهران خبر می‌رسد که ممکن است همان برگ‌های مرگ‌آور، بتوانند در درمان برخی بیماری‌های عصبی یا سرطانی مؤثر واقع شوند!

    جالب – که چه عرض کنم! – است  که با این وجود، مدیران زحمتکش وزارت راه و ترابری با حمایت برخی از نمایندگان خیلی خیلی دلسوز استان، می‌کوشند تا با احداث جاده از میان جنگل ابر، امنیت بوم‌شناختی این گونه‌ی نادر و ناهمتا را بیش از پیش به مخاطره اندازند و هیچ فکر نمی‌کنند که نام این عزیزان! در ویترین طبیعت‌ستیزان نامی کشور برای نسل آینده برای همیشه محفوظ خواهد ماند! نخواهد ماند!

این بار نوبت کانگروهاست تا به درمان سرطان پوست کمک کنند!

    گفته بودم که فقط کافی است تا به بشر مجال دهیم تا سر فرصت بر روی موجودات روی زمین به تحقیق بپردازد، آنگاه درخواهد یافت که هیچ موجودی وجود ندارد که نتوان از او برای افزایش کیفیت زیست در زمین سود نبرد. حالا در ادامه سریال خیار دریایی و پریوش قرمز و باکتری نورافشان و … نوبت به کانگروها می‌رسد که تحقیقات جدید دانشمندان استرالیایی بر روی نوعی از آنزیم مترشحه‌ی این حیوان، امیدهای فراوانی را برای درمان سرطان پوست در جهان برانگیخته است. گفتنی آن که آنزیم مربوطه جاندار را قادر می‌سازد در برابر اشعه‌های قوی نور خورشید در بیابان‌های استرالیا به حیات خویش ادامه دهد.
    گزارش‌های بیشتر را می‌توانید در درگاه‌های مجازی خبرگزاری رویترز، msnbc و Mail Online بخوانید.

    پس توسعه سالاران عزیز! لطفاً زیستگاه های طبیعی را نابود نکنید … حتا اگر برایشان کارکردی در شرایط کنونی نمی شناسید! 

    مؤخره:

    در ادامه می خواهم یادی هم کنم از سوسک های نازنینی که هجمه ی تاریخ – به ویژه از نوع مؤنثش – پشت سرشان است! نیست؟

گمان نبریم که آن شکاف‌های وارد بر سرزمین مادری را می‌شود جبران کرد!

    طبیعت نیز مانند انسان می‌ماند، زیرا بر هر دو یک نظام آفرینش حاکم است، قصه‌ی میخ‌ها و آدم‌ها را که یادتان هست؟ دیوار اندیشه و روح آنهایی که در اثر نابخردی‌ها و آزمندی‌ها و نیش‌تر‌ها آسیب می‌بیند، دیگر هرگز التیام نمی‌یاید و با آن زخم تا انتها زندگی خواهند کرد … جراحتی را هم که اینک در اثر برداشت بی‌رویه‌ی آب بر 209 دشت کشور وارد کرده‌ایم، گمان مبرید که با آغاز یک دوره‌ی ترسالی یا چند بارندگی جانانه بتوان کاملاً ترمیم کرد. سخنان سروش مدبری، مدیرکل دفتر بررسی آلودگی آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست کشور، تأییدی است بر این مدعا. او در گفتگو با سبزپرس می‌گوید: «با بهره‌برداري بي‌رويه از آب‌هاي زيرزميني، منافذي كه در زمين وجود دارد، بسته مي‌شود. از اين رو علاوه بر آنكه به صورت غيرقابل بازگشت، سفره‌هاي آب زيرزميني را از دست مي‌دهيم، با فرونشست زمين، ترك‌هاي غير قابل ترميمي نیز در آن ايجاد مي‌شود
    و این همان قصه‌ی تلخ  زلزله‌ی خاموش در اغلب دشت‌های مرکزی، شمال شرق، شرق و جنوب کشور است که حالا برای نخستین‌بار به سوی غرب هم ریشه می‌دواند.

    در همین باره:

    – بررسي نشست زمين در استان خراسان رضوي ( دشت مشهد )

    – مهيب‌ترين بلاي ناپيداي آباد‌بوم‌ها

    – تصاويري از بزرگترين فروچاله شناخته شده در ايران

    – فاجعه ابعادی بین المللی می یابد!

    – رقم‌های حیرت‌انگیز کاهش سطح آب زیرزمینی در شهر شال

    – تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!

نگهبانان بهار زمین!

     عنوان زیبایی است، نه؟ چه کسی است که دوست نداشته باشد از او و کارهایش با عنوان ستایش برانگیز «نگهبانان بهار زمین» یاد شود؟ چه کسی است که خواهان مرگ زمین باشد؟
    حتا شاید بیشتر خوشحال شوید، اگر بدانید ممکن است این صفت دلپذیر اشاره به پدران ما در ایران باستان داشته باشد!
    فرد پیرس – یک دانشمند بریتانیایی که در سال 1951 میلادی به دنیا آمده – کتابی نوشته با این عنوان: Keepers of the Spring و در بخشی از آن می‌نویسد: «نزديك 3 هزار سال پيش، كشاورزاني باهوش و نوآور دريافتند كه با كندن تونل‌هاي زيرزميني مي‌توانند جريان آب را به كشت‌زارهايشان افزايش دهند. آن تونل‌ها، كه كاريز يا قنات ناميده مي‌شوند، با شيب ملايم از دامنه‌ي كوه، يعني سرچشمه‌ي آب، تا دهانه‌ي كاريز در كشتزارها كشيده شده بودند. همين نوآوري بود كه آب لازم براي امپراتوري پارس‌ها را فراهم مي‌كرد.» او فناوري قنات را اين گونه معرفي كرده است: «يكي از بزرگترين طرح‌هاي مهندسي كه روي كره‌ي زمين انجام شده است و از نظر دانش سازه‌ای مي‌توان آن را با اهرام مصر برابر دانست.» آن گونه كه پیرس در كتاب خود آورده است، اين فناوري در سراسر امپراتوري پارس‌ها گسترش يافت و حتا به اسپانيا هم رسيده است. او این را هم می‌گوید که هم اكنون نزديك 40 هزار کاریز در ايران امروزي وجود دارد كه مي‌توانند هشت برابر رود نيل آب فراهم مي‌كنند!

    امّا شوربختانه ما آن حجم عظیم آب؛ آن رودخانه‌ای که می‌توانست 8 برابر نیل برای ما آب به ارمغان آورد را با زدن و حفر چاه‌های متعدد عمیق و نیمه‌عمیق و با اجرای طرح‌های احمقانه‌ی انتقال آب و احداث سازه‌های نفرت‌برانگیزی به نام سد‌های بزرگ مخزنی خشکاندیم تا امروز – و فردا بیشتر – افسوس تاریخ را بخوریم و هرگز نتوانیم در برابر فرزندان‌مان با افتخار یربلند کنیم. همان گونه که اینک پدران این آب و خاک می‌توانند تا همیشه‌ی تاریخ به ما فخر فروشند و افتخار ایران و جهان باقی مانند.
    گفتنی آن که فرد پیرس در طول 20 سال گذشته به افزون بر 64 کشور جهان سفر کرده و از طرح‌های بزرگ انتقال آب و سدهای آنها بازدید کرده است و در نهایت می‌گوید: اين طرح‌هاي بزرگ و فناوري‌هاي امروزي نتوانسته‌اند از تنگناها و دشواري‌های امروز ما در راه فراهم كردن آب مورد نياز جمعيت در حال رشد بكاهند. ما بايد از آب‌شناسان باستاني بيشتر بياموزيم. آن‌ها از دانش بومی و منطقه‌اي بهر‌ه‌مند بودند و طرح‌هايي را اجرا مي‌كردند كه با منطقه‌ي آن‌ها سازگار بود.
    ممنون از حسن سالاری عزیز که با کامنتی که در یادداشت پیشین، برایم نوشت، مرا با جزیره دانش آشنا کرد.
    بچه ها: آن جزیره را رها نکنید!

بلایی که طبیعت‌ستیزان بر سر رشته‌کوه‌های راکی در بهشت زمین می‌آورند!

091222-01-rave-mountain-top-mining-flathead-canada_big

انگار همه جا آسمان همین رنگ است و طبیعت ستیزان، حتا در ایالتی همچون بریتیش کلمبیا که معروف به بهشت کشور کانادا است، نیز دست از تخریب برنمی‌دارند. ایالتی که پیش‌تر از وجود زیباترین باغ جهان در آن خبر دادم و افزون بر آن، 6 پارک ملّی مشهور و زیبا را نیز در خود جا داده است.

با این وجود، گزارش اخیر نشنال جیوگرافیک حکایت از تخریب گسترده این منطقه به دلیل فعالیت‌های معدن‌کاوی و جاده‌کشی دارد؛ تخریبی که سبب شده چهره‌ی زیبای سرزمین اینگونه خراشیده و شخم‌خورده به نظر آید.

The Canadian Rockies loom over a mountaintop-removal mining site in the Elk Valley of British Columbia, which is adjacent to the Flathead River Valley.

جالب این که در این دره، رودخانه‌ای جریان دارد به نام Flathead که کیفیت آب آن از چنان مرغوبیتی برخوردار است که به عنوان یک شاخص معتبر جهانی از آن استفاده می‌کنند. اما اینک موجودیت این رودخانه‌ی کم نظیر هم به مخاطره افتاده است.

حال باید دید در آن سوی آب، زور طرفداران محیط زیست آیا به طبیعت‌ستیزان کانادایی می‌رسد یا این که قصه‌ی پرغصه‌ی آزادراه تهران شمال، جاده ابر و خجیر … آنجا هم تکرار می‌شود!

هیچ قانونی نمی‌تواند افراد را به احترام گذاردن به محیط زیست مجبور کند!

     همان طور که پیش‌تر هم اشاره کردم، هفته‌ی گذشته یک همایش بی‌سابقه در ایران برگزار شد با عنوان: «نقش روحانیت در توسعه پایدار کشاورزی» که نگارنده نیز در آن سخنرانی کرد.
    اینک بیانیه‌ی پایانی همایش از سوی حجت‌‌الاسلام سید محمّدرضا هاشمی، مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی میانه به دستم رسیده است؛ که برای ثبت در تاریخ محیط زیست ایران، آن را در مهار بیابان‌زایی بازانتشار می‌دهم.
    به باورم – همان گونه که در متن بیانیه به درستی تأکید شده است – هیچ قانونی نمی‌تواند افراد را به احترام گذاردن به محیط زیست مجبور کند. برای حرمت نهادن به محیط زیست، نیاز به دانایی و عشق و فرهنگ‌سازی است و رهبران مذهبی در هر جامعه‌ای می‌توانند نقشی مثبت و انکار ناشدنی در این مهم ایفا کنند. وقتی می‌شود به یک پاپ سبز فکر کرد؛ چرا نشود یک آیت‌الله سبز را به تصویر کشید و او را الگو قرار داد؟
     با هم متن این بیانیه‌ی بی‌سابقه را مرور می‌کنیم:

حجت الاسلام سید محمدرضا هاشمی؛ سبزترین روحانی ای که می شناسم!

بیانیه پایانی نخستین همایش نقش روحانیت در توسعه پایدار کشاورزی
22 آذر ماه 1388- میانه استان آذربایجان‌شرقی

       نخستین همایش نقش روحانیت در توسعه پایدار کشاورزی با هدف تبیین جایگاه حوزه‌های علمیه، علمای دینی و روحانیت معظم در فرآیند توسعه پایدار بخش کشاورزی و منابع طبیعی کشور برگزار گردید. در این همایش که با حضور بیش از 100 تن از صاحب نظران و روحانیون و کارشناسان انجام پذیرفت؛ مباحث و موضوعات مختلفی در ارتباط با حفاظت از منابع پایه تولید و محیط زیست و نقش روحانیت دینی در ترویج فرهنگ استفاده بهینه از منابع تولید کشاورزی مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در پایان شرکت کنندگان بیانیه زیر را اعلام و مورد تایید قرار دادند:
   1-   با التفات و امعان نظر به نقش و جایگاه متقن علمای دینی و روحانیت به عنوان سرمایه‌های انسانی و اسلامی در امر فرهنگ سازی به منظور تداوم و پایداری و توسعه در کشاورزی و منابع طبیعی کشور، بر تقویت و توسعه رابطه حوزه‌های علمیه و روحانیت معظم با بخش‌های اجرایی و دولت تاکید می‌گردد.
   2-   توسعه پایدار کشاورزی در حالی که به حرمت طبیعت و توانایی اقتصادی منابع آن توجه می کند، باید در مسیر برقراری عدالت اجتماعی گام بردارد. از لحاظ اخلاقی نیز برای دست یابی به توسعه پایدار لازم است که سطح زندگی بهره‌برداران، گروه‌های کم درآمد و مستضعف جامعه بهبود یابد و در عین حال، سرمایه نسل‌های آینده دچار صدمه و زیان جدی نشود. بدیهی است که این موضوع امری خطیر بوده که به یک تعهد اخلاقی قوی نیاز دارد.
   3-   از آنجا که این انسان‌ها هستند که برای تحقق پایداری تلاش می‌کنند و رفتارهای اجتماعی بستری اعتقادی دارد، بنابراین شایسته است تا دستگاه‌ها و نهادهای اجرایی ذینفع حتی‌المقدور از ظرفیت‌ها و توانمندی‌های روحانیت و علمای اسلامی در جهت آگاه سازی جوامع و بهره‌برداران به نحو شایسته استفاده کنند.
   4-   دعوت مردم به حفظ منابع طبیعی و محیط زیست بدون استمداد از یک پشتوانه دینی، بی اثر و کم اثر خواهد بود. شرکت‌کنندگان تاکید کردند چنانچه اگر  توصیه‌های پایداری و توسعه‌ای نهادهای اجرایی متولی کشاورزی و منابع طبیعی بر اصول دینی بنا شوند از ضمانت اجرایی مستحکمی برخوردار خواهند بود. هیچ قانونی نمی‌تواند افراد را به احترام گذاردن به محیط زیست مجبور کند. احترام به محیط زیست ، نتیجه آموزش تعالیم دینی در این باره است. از این رو ، از این نوع آموزش‌ها، باید بیشتر بهره گرفت مصداق فرمایش مقام معظم رهبری که فرمودند فرهنگ منابع طبیعی بایستی به معارف عمومی تبدیل شود.
   5-   اجرای سیاست‌های توسعه پایدار در بخش کشاورزی و منابع طبیعی کشور مستلزم اعمال تغییرات اساسی در معیارها و ارزش‌هاست. امروزه دلیل اصلی تخریب محیط زیست، بی مسئولیتی و عدم توجه به ارزش‌های والای انسانی است به همین دلیل تاکید می‌گردد در ارزش‌ها تحول اساسی صورت گیرد.
   6-   نباید فراموش کرد تا ایجاد یک نظام کشاورزی پایدار در کشور راهی بس طولانی در پیش است از این رو ما باید رسالت ترویجی خود را برای ایجاد نظام کشاورزی پایدار به عنوان یک مروج واقعی موجبات ترقی و تعالی بخش را فراهم آوریم در این فرایند روحانیون می توانند نقش محوری ایفا نمایند.
   7-   برای رسیدن به پایداری، بر همکاری عمیق بین رهبران دینی و دانشمندان کشاورزی، اقتصاددانان، کارشناسان آموزشی و سیاسگذاران فعال در این حوزه تأکید می‌شود.
    8-   با توجه به اهمیت موضوع شرکت کنندگان بر تداوم و استمرار برگزاری این گونه همایش‌ها و نشست‌ها به شکل ملی، منطقه‌ای و استانی تاکید کردند.
   9-   در نهایت پیشنهاد می‌شود دبیرخانه ای دایمی به همین منظور در سازمان جهاد کشاورزی استان و یا وزارتخانه تشکیل گردد و جهت برگزاری هرچه بهتر و پرمحتوای همایش نقش روحانیت درتوسعه پایدار کشاورزی در دوره‌های آینده، برنامه‌ریزی نموده و اقدامات لازم را مبذول دارند.

« و السلام علیکم و رحمه الله و برکاه»
 
سیدمحمدرضا هاشمی
رئیس دبیرخانه همایش و مسئول
دفتر نمایندگی ولی فقیه در جهادکشاورزی میانه

آیا 35 درصد خاک تهران در اشغال صنایع است؟!

چرا تهران همه چیز را در خود می بلعد؟!

     تیتری را در خبرگزاری مهر دیدم با عنوان: 35 درصد خاک تهران در اشغال صنایع است؛ کنجکاو شدم که ببینم موضوع چیست؟ مطلب را خواندم، دیدم راوی سخن کسی نیست جز همین محمّد درویش خودمان! کسی که روحش هم از چنین رقمی اطلاع ندارد! دارد؟
     البته دارد! ماجرا از این قرار است که من در گفتگو با خبرگزاری مهر و به بهانه‌ی پخش شایعه لغو ممنوعیت حریم 120 کیلومتری تهران در ساخت و ساز صنایع – که خوشبختانه امروز رییس سازمان محیط زیست آن را تکذیب کرد – گفتم: 35 درصد از صنایع کشور در تهران متمرکز شده است؛ در حالی که تهران فقط 2 درصد از خاک ایران را در اختیار دارد! بنابراین، چنین تمرکز فزاینده‌ای نه‌تنها خردمندانه نیست، بلکه با شعار عدالت محوری و تمرکز زدایی دولت هم جور درنمی‌آید! می‌آید؟
    به دیگر سخن خطری را که من به آن اشاره کردم، به مراتب بزرگ‌تر از آن چیزی است که خبرگزاری مهر تیتر کرده و متعاقب آن، بسیاری از روزنامه‌ها و سایت‌های خبری – از جمله خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران – نیز انعکاس داده‌اند.
     امیدوارم که سرانجام فکری به حال این ابر شهر که علاوه بر بلعیدن 35 درصد از صنایع کشور، بیش از ۲۰ درصد جمعیت، ۴۰ درصد کارمندان دولت، ۸۰ درصد توان مالی مملکت و ۸۵ درصد متخصصان وطن را نیز جذب خود کرده است، بشود.

    آخرین وبگردی‌های من:
   – وقتی که عباس محمدی از هذیان‌گویی یک مدافع سدسازی، دردش می‌گیرد!
   – وقتی که باید یاد بگیریم: با کمک نقدی به کشاورز نمی‌توان خشکسالی را کاهش داد!
   – وقتی که ام آی تی در کپنهاگ کولاک می‌کند!
   – و وقتی که آش کپنهاگ خیلی شور می‌شود، آنقدر که بریتانیا هم به جرگه‌ی اپوزوسیون می‌پیوندد!

در پاسخ به ناصر كرمي – 2 (شاهدي كه از غيب رسيد! نرسيد؟)

دكتر بهمن آرمان

     آخرين رخداد تلخ و هجمه‌ي آشكار بهمن آرمان – فردي كه به قول ناصر كرمي:  به طور معمول پاي ثابت مباحث اقتصادي روزنامه کيهان، خبرگزاري فارس و صداوسيما است – مانند شاهدي از غيب رسيد تا نگراني‌هاي نگارنده از سؤ تعبير يادداشت بحث‌برانگيز ناصر كرمي را فاش‌تر سازد.
    در نوشتار پيشينم تأكيد كردم كه  وقتی ما برخی از بزرگترین و شناخته‌ترین دانشمندان حوزه‌ی محیط زیست جهان را در حد یک ژنرال چهار ستاره و بازیچه‌ی دست سیاستمداران دموکرات در کاخ سفید، پایین می‌آوریم، باید هم حق دهیم که اینگونه گستاخانه و جاهلانه همه‌ی تلاش‌های صورت گرفته توسط همه‌ی علاقه‌مندان به محیط زیست ایران را با برچسب «پز روشنفکری و جیره‌خوار آمریکا بودن» به تمسخر بگیرند.
    حالا هم خبرگزاري نزديك به دولت – همان دولتی که رییسش سه روز پیش از همه طرفداران محیط زیست بابت روشنگری هاشان در ایران و جهان رسماْ قدردانی کرد! – با انتشار گفتگويي تأمل‌برانگيز و سراسر اتهام، همان ادعا را تكرار كرده و آشكارا از قول اين اقتصاددان شهير! مي‌گويد: مخالفان سدسازي، فريب خوردگان استکبار جهاني هستند!

     اين دكتراي اقتصاد كه حالا در نقش يك متخصص محيط زيست و يك سياستمدار كاركشته و يك كارشناس ژئوپلتيك و يك مشاور روانشناسي دلسوز براي طرفداران افسرده و گول‌خورده محيط زيست! ظاهر شده است، در باره ماجراي سد مالزي مي‌گويد: آمريكايي‌ها همانند آنچه در چين كردند در مورد اين سد نيز انجام دادند و با بهانه قرار دادن اينكه ساخت اين سد هزاران هكتار از جنگل‌هاي استوايي را به زير آب مي‌برد، مانع از انجام آن شدند. زيرا در هر دو مورد آمريكايي‌ها كه عملاً چه به صورت مستقيم و چه غيرمستقيم منابع توليد انرژي را در اختيار دارند، خودكفايي ديگر كشورها را در زمينه انرژي برنمي‌تابند. زيرا از اين ابزار براي اعمال فشارهاي سياسي بر ديگر كشورها سود مي‌برند.

    مي‌بيني ناصر جان!
    اينجاست كه به قول تو بايد گفت: جل‌الخالق! نه؟
    آيا اين شيوه‌ي نگريستن به ملاحظات محيط زيستي برايت آشنا نيست؟
    وقتي بگوييم: كنفرانس كپنهاگ و قصه‌ي! كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي از سوي غرب بال و پر داده مي‌شود تا خاورميانه نتواند تروريست توليد و صادر كند و بدين‌ترتيب همه‌ي تلاش‌هاي افرادي را كه نگران خطر جهان‌گرمايي هستند به سخره بگيريم؛ ديگر نبايد از گفته‌هاي بهمن آرمان‌ها تعجب كنيم!
    راستي چرا خبرنگار فرهيخته‌ي خبرگزاري فارس به ياد اين اقتصاددان بزرگ نياورد كه پس چرا اينك همان آمريكا هم دارد سدهاي خود را تخريب مي‌كند؟ و چرا دانشمندان جهان پس از بررسي دقيق بر روي ۴۵ هزار سد ساخته شده در جهان، به اين نتيجه رسيدند كه تمامي اين سدها (تأكيد شده است كه تمامي اين سدها)، عوارض و عقوبت‌هاشان بيشتر از عوايد مورد ادعايشان بوده است و اگر ساخته نمي‌شدند، سود بيشتري براي منطقه و مردم داشتند!
    آن خبرنگار عزيز چرا روزگار غم‌زده‌ي دشت مسيله را به ياد پروفسور اقتصاددان ما نمي‌آورد تا يادش بيافتد كه زدن سد پانزده خرداد نه تنها آبي براي مردم قم به همراه نياورد؛ بلكه دشت حاصلخيز و زيستگاه ارزشمند مسيله را عملاً به يك كانون جديد فرسايش بادي و چشمه‌ي توليد گرد و خاك بدل ساخت؟
    چرا فاجعه‌ي بختگان را، فاجعه‌ي درياچه‌ي اروميه را، فاجعه‌ي هورالعظيم را، فاجعه‌ي هامون را، فاجعه‌ي …. كسي به ياد ايشان نمي‌آورد كه جملگي در اثر سياست‌هاي غلط و جانمايي اشتباه در ساخت سازه‌هاي غول‌پيكري به نام سد، كارمايه‌هاي ناب وطن را به ويراني و ناپايداري كشانده و مي‌كشانند؟! 

    و آن خبرنگار چرا یادآور نشد که این چه سرنوشتی بود که باید برای طرح ملی و ایرانی آبخوانداری بدست می آمد؟ آیا عدم توجه به آبخوانداری هم توطئه غرب و آمریکا بود یا نفوذ مافیای سدسازی؟!

                   واي برما!

    ناصر جان!
    آيا اين همان شاهدي نبود كه از غيب بايد مي‌رسيد؟
    حقا كه عدو شود سبب خير، اگر من و تو و ما خواهيم!
     نكته‌ي خوشمزه‌ي تحليل كليشه‌اي و نخ‌نماي بهمن آرمان، همزماني و در عين حال تضاد ديدگاه‌هاي مطرح در آن با سخنان سبز دكتر محمود احمدي‌نژاد در كپنهاگ است!
     ناسازه‌ي برهنه‌اي كه آدم را وامي‌دارد تا دوباره به ياد آن مثل ديرينه‌ي پارسي بيافتد:
      اين كه دم خروس را بايد باور كرد يا قسم …
      هر چند همه جوابش را مي‌دانيم! نمي‌دانيم؟

     بیشتر بدانیم (از همین وبلاگ):

    – پز روشنفکری ، سدسازی و رابطه با آمریکا!

    – حمله‌ي شديد معاون وزير جهاد كشاورزي به مافياي سدسازي در كشور!

    – كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري!

    – تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!

    – آيا سدسازي، نخستين اولويت راهبردي مديريت آب كشور است؟

    – برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن

    – جابه جایی در تبلیغات سازندگی (پانل‌های خورشیدی به جای سدسازی)!

    – گزارش برپایی نخستين همايش «ضد سد» در ايران – بخش دوم

    – آخرین لطیفه سال: سدها مانع تخریب محیط زیست می‌شوند!

    – همايشي براي بررسي پيامدهاي سدهاي بزرگ

    – سدها، عامل افزايش ميزان تبخير در ايران و جهان

    – تقدیر از مهار بیابان‌زایی برای مقابله با مافیای سد

    – اگر تالاب‌ها را از دست دهيم …

    – خدمتي كه خس و خاشاك به استاد كردواني كرد!

    – كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

    – هشدار دكتر محمدرضا مقدم به سدسازان!

    – سدها و توسعه

    – اکباتان ؛ سدی که ۵۰ میلیارد تومان اعتبار اضافی هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت کند!

    – شیراز و سیوند و گندم و بیابان زایی!

    – سياستمداران «طبيعت ستيزي» كه هرگز نمي‌بخشم! – بخش دوّم

    – به بهانه ی سخنرانی روشنگرانه ی دکتر آهنگ کوثر در همایش جهانی بوداپست

    – آهنگ كوثر: سدها محيط زيست را خراب، بيماري‌ها را تشديد و مردم را بي‌خانمان مي‌سازند!

    – اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

    – رودخانه کلرادو، می‌تواند همان کارون، کرخه و قره‌چای باشد!

    – 20 كهن‌زادبوم دوره‌ي ساساني به زير آب رفت!

    – «لفور» ؛ سرزميني كه براي ديدنش بايد عجله كرد!

     – چرا با آبگيري سد سيوند مخالفم؟!

    – سد سازی هم می‌تواند رحمت باشد و هم می‌تواند لعنت!

    – سندي انكارناپذير در تأييد تشديد بيابان‌زايي در دشت مسيله‌ي قم

    – شناسه‌اي بر وجود دموكراسي در تشكيلات مديريت آب كشور!

    – هشداري كه به حقيقت پيوست!

برای چین چند درخت دیگر می‌خواهید قطع کنید آخر؟!

روستای چین و تخریب فزاینده در اطرافش!

     آیا آن چند هزار اصله بلوطی را که در سال 1386 قطع کردید کافی نبود که حالا درصدد اعدام سه هزار درخت بی‌گناه دیگر هستید؟ درختان کوهرنگ، حافظان بی‌ادعا و کم‌توقع منابع آبی زاگرس هستند؛ اندوخته‌گاه ارزشمندی که بیش از نیمی از آب شرب ایرانیان را تأمین می‌کند.
    نکنید این کار را آقایان عزیز … نکنید …
    درود بر دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری که – بی مهابای فرداها – پایش می‌کند حرکت‌های تخریبی طبیعت‌ستیزان وطنی را در سوییس ایران! کاش مانند او در هر استانی چند نفر وبلاگنویس شجاع و خردمند داشتیم … وبلاگنویسانی که نترسند و یا نلرزند و یا نگران نشده و به خواب نرفته یا ناامید نشده و خودکشی نکنند!