بایگانی نویسنده: محمد درویش

درباره محمد درویش

در دل‌نوشته‌ها كوشيده‌ام كه نسبت معني‌دارتري با خودم داشته باشم! براي همين ممكن است در مورد هر چيز جور و ناجوري، دست‌نوشته‌اي «درويشي» ببينيد!!

رمز بازگشت نشاط به محیط زیست وطن همین است!

     16 سال پیش، یکی از برندگان نوبل گفته بود: «برای فهم اين که کشوری توسعه‌يافته يا در حال توسعه است، نيازی به اندازه‌گيری درآمد ملّی يا سرانه نيست. کافي است به دبستان‌ها برويم و به روانشناسی آموزش کودکان توجه کنيم. نطفه‌های توسعه در دبستان‌ها بسته می‌شود، نه در آزمايشگاه‌ها. اين انسان‌ها هستند که سرمايه را بارور، فناوری را ابداع و طبيعت را تسخير می‌کنند. لذا انسانی قدرت نوآوری و خلاقيت دارد که شخصيت او در دوران کودکی با اين مفاهيم خو گرفته باشد. کودکی که فقط آموخته است تقليد کند، چشم بگويد، منفعل باشد، ساکت بماند و خطوط قرمز را رعايت کند، چگونه می‌تواند در عرصه‌ي توليد، دانش و فناوری، پيشتاز، خلاق، نوآور و مرزشکن باشد؟ سرمايه‌های ما در چاه‌های نفت و يا در بانک‌ها نيست، سرمايه‌های ما در دبستان‌ها نشسته‌اند، با آنان چه می‌کنيم؟»

اقدامی از این کوبنده تر و شعاری از این کارسازتر هم سراغ دارید؟

    راستش این تصویر را که دیدم، خستگی 900 کیلومتر راندن در کمتر از 9 ساعت را فراموش کردم …
    واقعاً اگر ما برسیم به روزی که همه‌ی فرزندان پاک‌نهاد این بوم و بر، این گونه بیاندیشند و باور کنند که : «هر کسی درخت قطع کنه، آدم بدیه.»
    آنگاه هیچ شک ندارم که ایران فردا، ایرانی سبزتر با طبیعتی شادابتر و مردمانی صبورتر و مهربان‌تر خواهد بود.
     درود بر پدر و مادر این کودک عزیز شاهرودی که چنین فرزندی را به جامعه تقدیم کرده‌اند و می کوشند تا زیباترین جنگل ایران در ابر نابود نشود و به کام طبیعت ستیزان جاده کش فرو نرود!

 

     در باره جنگل ابر:

   – كابوسي به نام جاده ؛ ناقوسي كه اينبار با «جنگل ابر» به صدا در‌مي‌آيد!

   – جنگل «ابر» را دريابيد!

   – پست جدید دکتر پیمان یوسفی آذر!

   – یک پیروزی دیگر برای طرفداران محیط زیست در ابر!

گام‌های روحانیت در مسیر پایداری توسعه

عنوان سخنرانی امروز محمد درویش - 22 آذر 1388 - میانه

     تا ساعتی دیگر قرار است راهی دیار خالق حیدربابا – شهریار فرزانه وطن – شوم تا در همایش نقش روحانیت در توسعه‌ پایدار سخنرانی کنم. برگزاری چنین همایشی بی‌شک در کشور بی‌نظیر است و می‌تواند خود موجی سبز را در آن بخش از جامعه به راه اندازد که تریبون همه‌گیر و پرقدرتی چون مساجد، حسینیه‌ها و تکایا را در اختیار دارند.
طبیعت وطن، روزگار رنجور و زخم‌خورده‌ای را می‌گذراند؛ حال سرزمین مادری اصلاً خوب نیست و باید از هر تمهید و ابزاری سود برد تا خود، این بیمار را رنجورتر نسازیم. باید قبول کنیم که فقر فرهنگی و دانایی گریزی – به ویژه در سطح عوام – یکی از مهم‌ترین دلایل رخداد فرواُفت شتابناک کارمایه‌ها در ایران است.

محمد درویش در حال سخنرانی در همایش - 22 آذر 1388 - میانه

     چنین است که اگر بتوان رهبران مذهبی را در سکونت‌گاه‌های کوچک و بزرگ شهری و روستایی با آموزه‌های زیست پایدار آشنا و همراه ساخت؛ آنگاه می‌توان امیدوار بود که از حاصل این هم‌افزایی؛ طبیعت وطن و زیستمندان گران‌سنگش سود خواهند برد.
    بر بنیاد دریافت‌های پیش گفته است که می‌خواهم امروز در حضور فرماندار، ائمه جمعه، جماعت، طلاب و دیگر مقامات روحانی و کشوری استان آذربایجان شرقی و شهرستان میانه از گام‌هایی سخن گویم که روحانیت می‌تواند برای پایداری توسعه در ایران عزیز ما بردارد.

مؤخره:
می‌دانم … شاید برخی از خوانندگان این سطور در دل بگویند: چه خیالی؟!
با این وجود من ترجیح می‌دهم که همواره به خیالم بال و پر دهم و از آن، خلوتگاهی در بیابان بسازم، پیش از آن که خانه‌ای در میان دیوارهاي پرازدحام  شهر بنا کنم؛ زیرا من دوست دارم، خانه‌ام یک دکل باشد تا یک لنگر! من دوست ندارم بال و پر خویش را جمع کنم تا از در بگذرم؛ دوست ندارم سر خم کنم تا به سقف نگیرم … و دوست ندارم از نفس کشیدن و آزاداندیشیدن بهراسم، مبادا دیوارها شکاف بردارند و فرو ریزند!
شما هم دوست نداشته باشید لطفاً …

تصاویری که بهتر است بیژن فرهنگ دره‌شوری هرگز نبیند!

باورتان می شود که بار این گونی ها، تخم لاک پشت باشد؟!

      اینجا ساحل کاستاریکا در آمریکای لاتین است و این هم یکی از تفریح‌های درآمدزای مردم آن ولایت!
     نگاه کنید که چگونه همه‌ی تخم لاک‌پشت‌ها را درو می‌کنند …
     واقعاً خیلی بی‌انصاف هستند! نیستند؟

طفلکی لاک پشت ها ...

    فقط ایکاش بیژن عزیز ما هرگز این تصاویر را و به خصوص این یکی را نبیند! یادش به خیر … چقدر تلاش کرد تا مردم را تشویق کند که دیگر تخم لاک‌پشت‌ها را به مصرف خوراکی خود نرسانند.
     واقعاً فکر می‌کنید با چنین نگاه آزمندانه‌ای، نسل لاک‌پشت‌ها تا چه زمانی می‌توانند بقای خود را استمرار بخشند.

بی دلیل نیست که نگرانی از بقای لاک پشت ها هر روز بیشتر می شود ...

احتمال مرگ زنان در بلایای طبیعی، 14 برابر مردان است!

زنان 14 برابر بیشتر از مردان در خطر مرگ در اثر بلایای طبیعی هستند

     تازه‌ترین بررسی‌های صورت گرفته توسط برنامه توسعه سازمان ملل متحد – UNDP – نشان می‌دهد که زنان در مواجهه با حوادث و رخدادهای طبیعی مرگ‌بار، 14 برابر بیشتر از مردان و درست به اندازه کودکان آسیب‌پذیر بوده و جان‌شان در خطر است. این در حالی است که آمارها نشان می‌دهد متوسط عمر زنان در دهه‌های اخیر به مراتب بیشتر از مردان بوده و همچنان این منحنی به سود زنان در حال اوج گرفتن است!
    کسی می‌داند چرا؟

سیل ها و زن ها ... قصه تکراری این سال ها و آن سال ها ...

   من فکر می‌کنم دلیلش را بتوان در این تصویر دریافت …
   حقیقت این است که زنان- اغلب –  بیشتر از مردان به خانواده تعلق خاطر دارند و حاضرند در پای آن خویشتن خویش را نیز سخاوتمندانه به خطر اندازند.
و انسان‌هایی که از خود می‌گذرند، کیفیت بهتر و زندگی سالم‌تری را می‌توانند تجربه کنند.

یک مادر و کودک فیلیپینی گرفتار آمده در سیل

برای همین است که می‌گویم:
نترسیم از آن که روی یک قطره‌ی باران بنویسیم: دریا
یا روی یک برگ بنویسیم: باغ!

روی برگی
تو نوشتی : باغ
روی یک قطره‌ی باران درشت
من نوشتم: دریا دریا دریا
و در آن لحظه
زنی
چشم‌هایش را
به کبوترها
بخشید …
              رضا براهنی

تصاويري تازه تر از زيباترين باغ جهان

يادم باشد خواهرزاده اين درخت كم نظير و زيبا را در باغ ملي گياه شناسي ايران نشان تان دهم!

به دنبال انتشار تصاويري از باغ بوچارت در ونكور كانادا – باغي كه بسياري بر اين گمانند كه زيباترين پرديس ساخت بشر و شكوه‌مند‌ترين سروده‌ي آدمي در ستايش طبيعت است – يكي از هموطنان عزيز مقيم آن ولايت پرآب و سبز به نام دانش، زحمت كشيدند و چند عكس تازه كه خودشان از اين سروده‌ي هوش‌ربا  – در 21 کیلومتری شهر ویکتوریا – گرفته بودند، برايم ارسال داشتند تا در لذت ديداري‌اش و با ضرب ضربان خيس و تب‌دارش، خوانندگان عزيز اين كلبه‌ي مجازي را هم شريك سازم …

قطعه اي از بهشت! نه؟

و مگر نه اين است كه زندگي چيزي نيست
جز ضرب زمين در ضربان دل‌هاي تردامني كه ممكن است صاحبان سبزانديش‌شان را هم هرگز نبيني، امّا احساس كني كه آنها را سال‌هاست كه مي‌شناسي.

ضيافت الوان گلها را ببين و خوشحال باش كه هستي و مي تواني ببيني ...

اميد كه روزي شاهد آن باشيم كه بقاياي كوره‌پزخانه‌ها و ديگر سازه‌هاي آلوده‌كننده‌ي محيط زيست در وطن به همت مردان و زناني عاشق طبيعت به سبزينه بدل شده و پازل بهشت را از ونكور تا جاي جاي وطن تكميل كنيم.

طراحی ها فوق العاده هستند.

همان گونه كه خانم و آقاي بوچارت در بيش از يكصد سال پيش چنين كردند و كاربري كارخانه سيمان خود را به زيباترين باغ جهان تغيير دادند.

ممنون دانش عزيز ...

كسي چه مي‌داند؟ شايد روزي آقا و خانم دانش يا فرزندان و نوادگان پاك‌نهادشان نيز در سرزمين مادري‌شان چنين كردند.

می شود قرمز نشان داد  ... اما سبز بود!

رنگبندی ها بی نظیرند ...

چه عروسی باید باشد این درخت!

یک تالاب رویایی اما دست ساز.

نیلوفرها را ببینید ...

همان وعده خداوند! نه؟

باز هم ممنون از دانش بیرگانی عزیز

فکر کردم نقاشی آبرنگه!

میخ‌ها و آدم‌ها!

فقط کافی است آنجا که نباید از میخ استفاده نکنیم. همین!

      پسرك بداخلاق بود، اصلاً نمي‌شد با او حرف زد، انگار كلام هيچ كس را نمي‌فهميد، مدام فرياد مي‌كشيد و با خشم به هر كه و هر چه مي‌رسيد، دشنام مي‌داد. پدرش عاقبت تصميم گرفت تا از شيوه‌اي ديگر براي مهار خشم و عصبانيت روبه تزايدش بهره گيرد.
    او با نرمي و ملاطفت رو كرد به فرزندش و گفت: هر چقدر دوست داري فرياد بكش و عصباني شو! بهتر است خشم خود را بيرون دهي و در دل حبس نسازي. فقط از تو خواهش مي‌كنم اين كيسه پر از ميخ و چكش را بگير و هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.

هر قیافه ای با خشم بی ریخت تر است! نیست؟

    روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته‌هاي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخ‌هايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسان‌تر آن است كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آن كه ميخ‌ها را در ديوار سخت بكوبد. بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد.
     پدر ضمن تحسين و تشويق فرزندش، به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخ‌هايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد. روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر – كه حالا ديگه پسرك نبود – به پدرش روكرد و گفت: همه ميخ‌ها را از ديوار درآورده است .
    پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخ‌ها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد و گفت: «دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي فرزندم؛ امّا به سوراخ‌هايي كه در ديوار به وجود آورده‌اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود! پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي‌گويي، مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي‌كوبي، تو مي‌تواني چاقويي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت: معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده‌ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزیكي به همان بدي يك زخم معنوي است. دوست‌ها واقعاً جواهرهاي كميابي هستند (درست مثل تاكسي در روزهاي باراني)، آنها مي‌توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت كنند. آنها گوش جان به تو مي‌سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»

می شود تنها نماند! ... ورنه خاموش است خاموشی گناه ماست!

      مؤخره:
   آنچه را كه خوانديد، محتواي ايميلي بود كه از سوي يك دوست برايم ارسال شده بود و من با اندکی تغییر و تخلیص و تلخیص! آن را منتشر کردم. او از من خواسته بود تا در تكثير اين يادبرگ مهرورزانه بكوشم تا به سهم خويش كاري كنيم دل‌هاي كمتري را با ميخ و نيش زبان و سلوك‌مان بيازاريم. بياييم دوستان‌مان را از هر چه بند است رها كنيم. بگذاريم آزادانه و رها از سر گل‌ها بپرند و زير هر بوته كه مي‌خواهند بيتوته كنند!
    آنگاه شايد يكي از آن بوته‌ها ما باشيم.

سبزترین سروده‌ی بشر در ستایش طبیعت!

butchart-640x480

      در آستانه چهل و یکمین سال تولد مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور، چندین تصویر از این مجموعه‌ی سبز و کم‌نظیر را نمایش دادم؛ پردیس پهناوری که چه در سطح ملّی و چه در سطح منطقه هماوردی را در برابر خویش نمی‌بیند.

butchart_gardens

    اینک اما می‌خواهم شما را به دیدن زیباترین باغ جهان موسوم به butchart دعوت کنم. باغی که در جزیره ونکور کانادا و در فاصله‌ی 21 کیلومتری از شهر ویکتوریا واقع شده و سال تأسیس آن به 1904 میلادی می‌رسد.

butchart-gardens

 یک باغ کاملاً رؤیایی با حدود 20 هکتار وسعت که حقیقتاً شاهکار معماری سبز می‌توان نامیدش.

victoria-butchart-gardens-overview

 این که اگر انسان بخواهد می‌تواند بزرگترین و زیباترین شعر را در ستایش طبیعت بیافریند و به باور من، باغ بوچارت – که به افتخار رابرت بوچارت و همسرش جین به این نام موسوم شده است – یکی از گوش‌نواز‌ترین و سحرانگیز‌ترین و پرجاذبه‌ترین سازه‌های بشری در ستایش طبیعت است.

ross-fountain-butchart-gardens-01

 

    در حقیقت شاید بتوان این پردیس افسانه‌ای را مؤثرترین و گویاترین سروده‌ی انسان‌ساز در ستایش مادر طبیعت دانست.

3531800015_9944b0fc50

   جالب این که از این باغ پرشکوه و بی‌مانند سالانه بیش از یک میلیون نفر بازدید می‌کنند و دولت کانادا همزمان با یکصدمین سال تولد این باغ بهشتی، آن را به عنوان یک سند ملی، تاریخی به ثبت رساند.

butchart4

    دیدن این تصاویر شاید انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاران وطنی به وجود آورد تا به جای ساختن سازه‌های آلوده‌کننده‌ای که آب و خاک این کشور را هدف قرار داده‌اند، دست به برپایی قطعه‌ای از بهشت در سرزمین مادری‌شان بزنند؛ کاری ماندگار که می‌تواند همچون باغ بوچارت آنها را ثروتمند هم بسازد.

butchart_sunken_garden_panoramic-_resize

 

دلم از عشق جدا شد ، بجایش غنچه های یاد بنشاندم

یکایک را به آب دیده پروردم ، کنون زیباترین باغ جهان را باغبانم

 باغ ژاپنی در بوچارت