بایگانی دسته: ??? ??????

از احداث بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در قم چه خبر؟

درحالی که مدیران استان قم در تدارک ساخت بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در مرکز استان بودند، آن هم در زمانی که ساخت دریاچه مصنوعی چیتگر در تهران – که از اقلیم و بارندگی بهتری نسبت به قم برخوردار است – مورد انتقاد جدی برخی از فعالان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور قرار گرفته است! حال خبر می رسد که نه تنها آبی برای کاربری های تفریحی در قم نمانده، بلکه وضعیت آب شرب مردم هم به شدت به مخاطره افتاده و پس از تعطیلی تصفیه خانه بزرگ شهر و خشک شدن دریاچه سد پانزده خرداد، حال چاره ای نمانده جز آن که اقدام به حفر شش چاه جدید علاوه بر 65 حلقه چاه موجود کنند!
گفتنی آن که هم اکنون سطح سفره های آب زیرزمینی در قم به شدت اُفت کرده و بیم آن می رود تا برداشت بیشتر آب، منجر به تکرار رخداد مشابه در اردبیل و همدان و کرمان و فارس و خراسان و … شده و شاهد وقوع پدیده بسیار خطرناک فرونشست زمین در قم باشیم.

تنها خواهشی که در این شرایط می توان از مدیران و برنامه ریزان قم داشت، آن است که وقتی آب سرشاخه های دز به استان تان رسید، لطفاً آن آب گرانبها را که به قیمت خیز معکوس آب در خلیج فارس و نابودی نخلستان های اروند کنار به دست آمده است، برای ساخت  بزرگترین دریاچه مصنوعی مصرف نکنید! ممنون.
قم اگر می خواهد کیفیتی پایدار و درخور از زندگی را برای مردم و زیستمندانش به نمایش گذارد، باید بداند که راهی نیست جز آن که چیدمان توسعه خویش را بر مبنای استعدادها و توانمندی های بوم شناختی (اکولوژیکی) سرزمین از نو بازمهندسی و تعریف کند.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.

منتها تا آن زمان خواندن: “عشق به انجام کارهای بزرگ ” را به شما توصیه می کنم!

ماجرای مالچ لیوانی در گفتگوی داغ سبز امروز با حضور اسماعیل کهرم!

بی شک یکی از تفاوت‌های بارز زندگی در دهه‌ی هشتاد با دهه‌ی شصت در ایران، برای هر ناظر بی‌طرفی، حضور پررنگ ظروف پلاستیکی موسوم به “یکبار مصرف” است که تقریباً در تمامی ابعاد زندگی شهری و روستایی ما نفوذ کرده و عملاً هیچ پهنه‌ی آبی/ خشکی را نمی‌توانی بیابی که از بقایای این محصولات ثانویه نفتی درامان مانده باشد، حتا اگر نام آن پهنه کویر شهداد لوت یا دریاچه مرحوم ارومیه باشد!
شرایط به نحوی است که نام ایران با تزریق سالانه 570 هزار تن مواد پلاستیکی به طبیعت در بین 10 کشوری در جهان مطرح می‌شود که بیشترین میزان مصرف چنین موادی در آنها گزارش شده است؛ رخدادی که البته بسیار تأسف‌بار است. به ویژه اگر بدانیم که ایران حتا در بین 15 کشور پرجمعیت جهان هم جای ندارد! گواه دیگری که نشان می‌دهد مدیریت مصرف در ایران زمین، نیاز به یک بازمهندسی جدی دارد! ندارد؟
شاید بتوان اوج تظاهرات دیداری ظروف یکبار مصرف را که نگارنده پیش‌تر از آن با عنوان “سیطره‌ی مالچ لیوانی” یاد کرده است، در مناسبت‌های ملی و مذهبی و مراسم ختم و عروسی دید.
به ویژه ترویج چنین مصرف زیانبخشی که آثار آن در محیط زیست، دست‌کم تا سیصد سال باقی می‌ماند، می‌تواند آشکارا با هدف نهضت‌های آزادیخواهانه‌ای چون عاشورا در تضاد باشد.
به همین مناسبت در نوزدهمین برنامه از سری گفتگوهای داغ سبز، به سراغ یکی از فعالان و زحمت‌کشان این حوزه، جناب حسین عبیری گلپایگانی رفته‌ایم تا به کمک او که تاکنون چندین طرح برای ساماندهی این معضل ارایه و اجرا کرده است، بتوانیم دقیق‌تر و جزیی‌تر به ابعاد مهار و گزینه‌های جایگزینش بپردازیم. همچنین، استاد بزرگوار، اسماعیل کهرم هم به صورت تلفنی با ما همراه خواهد بود تا بر وزن گفتگوی داغ سبز در پله‌ی نوزدهم افزوده شود و از گزینه های دیگر هم به عنوان جانشین جویا شویم.

پس قرار ما، مطابق معمول این پنج‌شنبه‌ها، ساعت 15 در درگاه مجازی رادیو اینترنتی ایران‌صدا و به مدت حدود 45 دقیقه.
همچنین، کماکان شماره تلفن 110 سبز می‌تواند، پل ارتباطی ما با شما باشد تا هم از نظرات‌تان آگاه شویم و هم برای تدارک برنامه‌های آینده، بهتر و بر بنیاد سلیقه‌ی بینندگان و شنوندگان عزیز برنامه حرکت کنیم.
درود بر شما که به شیوه‌ای مؤثر در گفتگوی داغ سبز مشارکت کرده و این برنامه را از خودتان می‌دانید.

همچنین ممنون از علیرضا مبینی و احمد پازوکی عزیز که همچنان جدی ترین یاوران دوام این سبزگفتگوهای داغ در عمارت بزرگ جام جم هستند.

گفتنی آن که برنامه تارنمای ایرانی را از ساعت 13 الی 16 می توانید به صورت زنده در این نشانی ببینید و بشنوید.

آخرین تغییر – شنبه 27 آذر 89:
فایل شنیداری این برنامه را 45 دقیقه و 8 ثانیه می توانید در این نشانی آپلود کرده یا گوش دهید.

كيهان حرف حساب زده است! چرا همه بر او مي‌تازيم؟

روز دوشنبه (22 آذر 1389) سعدالله زارعي – نويسنده يادداشت روز كيهان – در صفحه 2 اين روزنامه واقعيتي را نوشت كه برخی از طرفداران و فعالان محيط زيست در ايران را شگفت‌زده یا خشمگين كرد. او نوشت: «بخش وسيعي از جنگل‌هاي اطراف شهر بندري- صنعتي «حيفا» چندين هفته در آتش مي‌سوخت. در اين ماجرا  41 يهودي كشته شدند. در اين آتش سوزي 50 هزار مترمربع و 5 ميليون درخت از بين رفتند. رژيم صهيونيستي با وجود آنكه مدعي است داراي چهارمين نيروي هوايي در جهان است، نتوانست كاري را از پيش ببرد تا اينكه پس از هفته‌ها 12 كشور امكانات اطفاء حريق خود را به اين منطقه صنعتي گسيل كردند و موفق به مهار آتش شدند. اين ماجرا يك سؤال جدي را در ذهن يهوديان ساكن فلسطين اشغالي پديد آورد؛ آيا رژيمي كه قادر به دفاع از جنگل‌ها نيست، مي‌تواند در روز حادثه از جان شهروندان دفاع كند. هزينه اين حادثه- بر اساس برآورد هاآرتص- تا سالها قابل جبران نيست … »
خُب بياييم يكبار ديگر و فارغ از اين كه نويسنده اين مقاله كيست و يا در چه روزنامه‌اي انتشار يافته است، محتواي سخن را بررسي كنيم. در اين يادداشت، يك پرسش مطرح شده است كه از قضا من هم با سعدالله زارعي موافقم كه بسيار  “جدي” است. او مي‌پرسد: آيا رژيمي كه قادر به دفاع از جنگل‌ها نيست، مي‌تواند در روز حادثه از جان شهروندان دفاع كند؟
به ديگر سخن، آقاي زارعي دارد هشدار مي‌دهد كه ناتواني يك دولت در حراست از رويشگاه‌هاي طبيعي‌شان، مي‌تواند نشانه‌اي مستدل از ناتواني مديريتي بزرگ‌تر و مهم‌تري باشد.
اين واقعيتي است كه گمان نبرم هيچ يك از طرفداران محيط زيست با آن مشكل داشته باشند. حتا بر بنياد محتواي غرورآميز و مترقي اصل 50 قانوني اساسي خودمان، چيزي كه ضامن حيات اجتماعي رو به رشد مردم ايران را فراهم مي‌آورد، همانا حفظ محيط زيست است و بنابراين، دولتي كه توانايي پاسداري از مواهب طبيعي سرزمينش را نداشته باشد، درحقيقت حيات اجتماعي رو به رشد مردمش را مختل كرده است.
از اين رو، به نوبه‌ي خود از روزنامه كيهان قدرداني مي‌كنم كه نشان داد توجه به ملاحظات محيط زيستي تا چه اندازه برايش مهم است؛ آنقدر كه برايش مهم نيست كه ممكن است اين استدلال مانند يك تيغ دولبه، دولت متبوع و حامي خودش را هم به چالش بگيرد!
در حقيقت، وقتي سوختن 50 هزار متر مربع يا 5 هكتار از يك جنگل، مي‌تواند نشان‌ دهنده‌ي عجز يك دولت در حفاظت از شهروندانش تلقي شود و صراحتاً تأکید گردد که هزینه این حادثه تا سال‌ها قابل جبران نخواهد بود؛ سوختن 40 هزار هكتار از جنگل‌هاي ايران در طول سال جاري هم بايد به عنوان يك نقطه ضعف پررنگ‌تر در كارنامه دولت دهم به شمار آيد که انتظار می‌رود جبرانش هم قاعدتاً زمان به مراتب بیشتری را ‌بطلبد. واقعیتی كه بايد به دليل جسارت و صداقت خبري، بيان آن را در روزنامه‌اي كه همواره به عنوان حامي دولت از آن نام برده مي‌شود، گامی به جلو دانست و بابت انتشارش به كيهانيان تبريك گفت. باشد که اين نگاه منتقدانه و دلسوزانه‌ي محيط زيستي در مهم‌ترين ارگان جناح طرفدار دولت استمرار و دوام داشته باشد.

پسین گفتار:
توجه كنيم كه اگر هدف روزنامه كيهان و نويسنده يادداشت روز آن، توجيه و لاپوشانی دلايل ناتواني دولت در مهار آتش‌سوزي‌هاي اخير در شمال و غرب كشور بود، بايد بر روي اين بند از خبر تأكيد مي‌كرد كه: وقتي دولتي مانند اسراييل كه صاحب چهارمين قدرت هوايي جهان است، در مهار آتش‌سوزي در 5 هكتار از جنگل‌هايش درمي‌ماند و مجبور به قبول كمك از 12 كشور جهان مي‌شود تا بعد از چند هفته آن را خاموش كند؛ ديگر چه جاي خرده گرفتن به دولت جمهوري اسلامي مي‌ماند كه يكه و تنها دارد آتش افتاده بر جان جنگل‌هاي چند صدهزارهكتاري‌اش را در شمال و غرب كشور و با كمترين امكانات ممكن اطفاء مي‌كند؟
اما می‌بینید که اصلاً به این جنبه از موضوع توجه نکرده است!
البته شايد شما خواننده‌ي گرامي در اينجا اين پرسش را مطرح كنيد كه اگر سعدالله زارعي در چنين مقطعي، اين استدلال را مطرح كرده و روزنامه كيهان هم به آن اجازه انتشار در بهترين و پربيننده‌ترين صفحه‌اش داده است، براي آن بوده كه نه‌تنها اصلاً روحش هم از آتش سوزي يك ماه اخیر در جنگل‌هاي گلستان و مازندران و گيلان و كردستان بي‌خبر بوده؛ بلکه اصولاً در جریان روند تخریب محیط زیست کشور متبوع خودش هم قرار ندارد و یا اگر هم قرار دارد، برایش چندان اهمیت استراتژیکی – دست کم همپای سوختن 5 هکتار از جنگل‌های فلسطین اشغالی – ندارد. وگرنه هرگز چنين گافي نمي‌داده است! می‌داده است؟
كه البته در آن صورت، نگارنده مجبور است به شما بگويد: بس كنيد تئوري توهم توطئه را!
مگر نمي‌بينيد كه كيهان هم دارد سبز مي‌شود! نمي‌شود؟
کافی است نگاه کنید به موضوع جنگل‌زدایی سال گذشته در پارک جنگلی وردآورد تهران تا ماجرا دستگیرتان شود!
و ماجرا این است: آنجا که منافع ما ایجاب کند از هر نوع چماقی، حتا چماق محیط زیستی برای نشان دادن ناتوانی دشمنان‌مان سود می‌بریم؛ و آنجا که منافع ما ایجاب نکند، معلوم است که نباید برای موضوعات بی‌اهمیتی چون تجاوز به باغ گیاه‌شناسی نوشهر، تداوم آتش سوزی جنگل‌ها، فرونشست زمین در اردبیل، همدان و فارس، خشک شدن دریاچه ارومیه و سرانجام، نابودی بختگان، پریشان، ارژن، مهارلو، گاوخونی، هامون، طشک، کم‌جان، نایبند، نخلستان های اروند کنار، پارک ملّی کویر و … خاطر همایونی دولت خدوم را مکدر کرد!
فقط کاش دوستانی که با نگاه ابزاری به محیط زیست در رسانه‌های خویش می‌نگرند، یادشان باشد که خدای ناکرده ممکن است برخی از مخاطبین آنها آدم‌های کم‌خردی نباشند و بتوانند به راحتی فرق یک حامی واقعی محیط زیست را از یک حامی مجازی‌اش تمیز دهند!

باور کنید این طبیعت وطن است که دارد می میرد و نیاز به توجه واقعی دارد؛ چرا دل شما برای طبیعت وطن نانگران است؟

بر کوه  دگر نه برف ماندست و نه  یخ           خشکیده گل و نه آب باشدش، آوخ

یاران  همه  فارغند  و  دل  نا  نگران           افتاده  بر آب  همچو بر کشت ملخ

کسی از 90 محیط زیستی ، اکبر جاهد و اسماعیل میرفخرایی خبر دارد؟!

در بیست و چهارمین روز از خردادماه 1389 بود که به دعوت دبیر گروه دانش رادیو ایران، آقای اکبر جاهد برخی از فعالان حوزه محیط زیست گردهم آمدند تا خبر خوشی را بشنوند! این که توجه به محیط زیست چنان جدی شده است که رادیو ایران می‌خواهد در پرشنونده‌ترین ساعت خود، یک برنامه زنده با رویکرد گفتگو محور را به طرح چالشی و باز مسایل محیط زیستی اختصاص دهد.
نگارنده هم از این طرح و ابتکار استقبال کرده و آرزو کرد که شاهد متولد شدن یک 90 محیط زیستی در رادیو ایران باشیم؛ به ویژه آن که قرار بود چهره نام‌آشنا و دوست‌داشتنی‌ای چون دکتر اسماعیل میرفخرایی مجری این برنامه باشد.
اما می‌دانید چه شد؟
فقط 5 بخش از این برنامه پخش شد و با آغاز ماه مبارک رمضان برنامه به محاق رفت! با این نوید که بعد از ماه رمضان، پرتوان تر باز‌می‌گردیم!
خواستم از مسئولین رادیو ایران بپرسم: آیا می‌دانید که چند ماهی از پایان ماه رمضان گذشته است؟
و آیا می‌دانید وقتی مردم اعتماد‌شان را به شما و گفته‌ها و وعده‌هاتان از دست دهند، این یک خسران جدی برای شما و رسانه متبوع‌تان خواهد بود؟!
کمینه‌ی کاری که می‌توانستید انجام دهید، آن بود که صادقانه دلایل عدم پخش این برنامه را با مخاطبین‌تان مطرح می‌کردید و یا دست‌کم اعلام می‌کردید که این برنامه دیگر پخش نخواهد شد.
به نظرم اما توهین‌آمیزترین روش را انتخاب کردید! نکردید؟

شگفت آورتر از همه این که همین برنامه نیم بند و در نطفه خفه شده، امسال برنده جایزه نخست از جشنواره رسانه و محیط زیست هم شد و رییس رادیو – شیخ محمدی – به بهانه کسب این افتخار! فرمودند: گذشته از جنبه هاي تشريفاتي، ازنظر واقعي نيز محيط زيست در معرض نابودي و خطر قرار دارد و جريان توسعه و پيشرفت بشري آسيب هاي جدي به محيط زيست وارد کرده که رسانه ها بايستي وظايف خود را در اين باره انجام دهند.

در همین باره، مصاحبه نگارنده با رادیو دویچه وله صدای آلمان را می‌توانید در این نشانی بخوانید و گوش دهید (البته اگر فیل‌سواری‌تان خوب باشد)!

آقای ایلنا، لطفاً از تابناک یاد بگیرید!

دیروز – جمعه، 19 آذر 1389 – یادداشتی بر روی تارنمایم انتشار دادم که ظهر امروز، خبرگزاری ایلنا (خبرگزاری کار ایران) آن یادداشت را با کمی حذف و عنوان:  “تهراني‌ها از آلودگي هوا به دادستان كل كشور شكايت كردند“، بر روی درگاه مجازی خود قرار داد. کاری که البته می‌توانست جای تقدیر داشته باشد! به ویژه اگر ملاحظه کنیم که تیتر ایلنا، عیناً بر روی خروجی ده‌ها خبرگزاری و سایت دیگر از جمله، تابناک، جهان نیوز، آفتاب، قطره، مژده، اخبار روز دنیا، نیوز آنلاین، دادنا، آر اس اس نیوز، سرخط و … قرار گرفت.
اما نکته‌ی ناامید‌کننده‌ی این ماجرا آن است که در متن خبر هیچ اشاره‌ای به تارنمای مهار بیابان‌زایی و محمد درویش به عنوان منبع اصلی خبر نیامده و در عوض این عبارت قید شده است: به گزارش خبرنگار ایلنا!
راستش وقتی در حوزه‌ی فرهنگ و اطلاع‌رسانی، چنین بد‌اخلاقی‌هایی صورت می‌گیرد، دیگر چه انتظاری از حوزه‌های غیر فرهنگی داریم؟

در عوض جا دارد از سردبیری سایت تابناک قدردانی کنم که یادداشت دیگر نگارنده با عنوان: و سرانجام نخستین تصاویر از کویر ارومیه انتشار یافت! را با ذکر لینک اصلی در درگاه مجازی پربیننده‌اش قرار داده است؛ خبری که تا این لحظه در 3310 سایت دیگر هم عیناً با تیتر انتخابی تابناک بازتاب یافته و بیش از نیم میلیون بار دیده شده است! هر چند نام تارنمایم را به اشتباه “مهار بیابان‌زدایی” درج کرده‌اند!! که قابل بخشش است! نیست؟
اشتباه کوچکی که البته آینده نیوز در خبر مربوط به خلیج فارس، آن را هم انجام نداد.
امید که سردمداران جریان‌های فرهنگی و اطلاع‌رسانی در جامعه، همواره نشان دهند که خود بیشتر از مخاطبین‌شان، به آنچه می‌گویند و ادعایش را دارند، پایبند هستند.

همه‌ی آنچه که باید از پارک ملی گلستان بدانیم!

همان طور که می‌دانید، در هیجدهمین روز از آذر 89، هیجدهمین بخش از گفتگوی داغ سبز با حضور دکتر حسین آخانی و مهندس علی‌نژاد مدیرکل محیط زیست استان گلستان بر روی شبکه‌ی جهانی اینترنت قرار گرفت.
در این گفتگوی داغ که 49 دقیقه و 52 ثانیه به طول انجامید، آخانی، مؤلف کتاب ارزشمند فلور مصور پارک ملی گلستان، توضیحات بسیار دقیق و جامعی در باره‌ی ویژگی‌های یگانه‌ی این پارک ارایه می‌دهد. پارکی که فقط 5 صدم درصد از مساحت ایران را به خود اختصاص داده است، اما در آن بیش از 1300 گونه‌ی گیاهی مستقر است که 20 نوع از آنها در هیچ نقطه‌ی دیگری از کره زمین یافت نمی‌شوند؛ در حالی که در تمام کشور انگلستان، حتا یک گونه‌ی اندمیک گیاهی مشاهده نمی‌شود.

یک نکته جالب دیگری که دکتر آخانی به آن اشاره کرد، ویژگی انحصاری جنگل‌های هیرکانی ایران به عنوان تنها باقیمانده از دوران سوم زمین‌شناسی است؛ جنگل‌هایی که در آن 410 گونه اندمیک خاص ايران و 280 گونه اندميك هيركاني وجود دارد؛ گونه‌هایی که توانستند از یخبندان شدید نیم‌کره شمالی با دمای منفی 45 درجه سانتی‌گراد، جان سالم به در برده و اینک به عنوان فسیل‌های زنده گیاهی از آنها یاد می‌شود؛ فسیل‌هایی که نمی‌توان برای آنها ارزشی تعیین کرد و ما شوربختانه یک ماه است که شاهد سوختن آنها هستیم! گفتني آن كه در مجموع قلمرو سياسي سه استان شمالي كشور، بالغ بر 3200 گونه گياهي شناسايي شده است.
به عنوان مثال باید به درخت انجیلی – Parrotia persica – اشاره کرد که هم‌اکنون در برخی از کشورهای اروپایی به عنوان درخت زینتی کاشته می‌شود و ما در  ارتفاعات پایینی هیرکانی آن را هنوز به صورت طبیعی مشاهده می‌کنیم.
این گفتگو را می‌توانید در این نشانی گوش دهید.

و سرانجام نخستین تصاویر از کویر ارومیه انتشار یافت!

همه‌ی آنهایی که تاکنون دریاچه نمک قم را از نزدیک دیده‌اند، بی‌شک چنین مناظری را به خاطر دارند؛ همان ذوزنقه‌های آشنا و نمکی‌ای را می‌گویم که در اغلب فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی هم نقش عالم برزخ را بازی می‌کنند!
اما اینک علی اصغر شادجو، عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی، تصاویری را از دریاچه ارومیه به سراسر جهان مخابره کرده است که نشان می‌دهد، برای دیدن آن ذوزنقه‌های آشنا، دیگر مردم شریف ساکن در سرگربه‌نشان و دوست‌داشتنی وطن، لازم نیست تا رنج سفر را بر خود هموار کرده و به مرکز ایران بیایند! کافی است خود را به محوطه‌ای برسانند که سابق بر آن، نگین فیروزه‌ای وطن – دریاچه ارومیه – می‌نامیدنش و امروز همان عالم برزخ یا کویری دست‌ساز به نام ارومیه!

وای بر ما که به مرگ طبیعت عادت کرده‌ایم و همچنان حاضر نیستیم تا دست از خودخواهی‌ها و آزمندی‌های خویش برداریم!
می‌گویید نه! کافی است به مناظره نگارنده با نماینده مردم ارومیه – آقای نادر قاضی پور – از یک سو و آقای علیرضا دائمی، مدیر کل برنامه ریزی کلان آب و آبفا وزارت نیرو در ایران صدا گوش دهید تا خود متوجه ماجرا بشوید!

ردپای دریاچه ارومیه در این تارنما

با حضور حسین آخانی، امروز آتش در گلستان، گفتگوی داغ سبز را سوزان می‌کند!

دکتر حسین آخانی، استاد گیاه‌شناس دانشگاه تهران که بیش از 20 سال از عمرش را بر روی ارزش‌های منحصر به فرد جغرافیای گیاهی در زیباترین پارک ملی ایران – گلستان – سپری کرده است، امروز در هجدهمین برنامه از سری گفتگوی داغ سبز – که در هیجدهمین روز از سومین ماه سومین فصل سال پخش می شود –  مهمان تارنمای ایرانی در استودیو ایران صداست تا به بحث در باره‌ی چرایی آتش‌سوزی پردامنه در استان گلستان و به ویژه پارک ملّی مشهورش بپردازیم.
آتشی که از 26 آبان شروع شده و هنوز تا باران نبارد، کسی نمی‌تواند ادعا کند که به طور کامل مهار شده است؛ هر چند تاکنون چندین بار خبر مهار آتش اعلام شده و سپس تکذیب گردیده است!
آخرین خبرها حکایت از بازدید شب گذشته استاندار گلستان از منطقه علی آباد کتول دارد؛ جایی که جواد قناعت فاش ساخت هنوز جنگل‌های مینودشت در حال سوختن است!
صبح امروز با آقای آگاهی از محیط بانان زحمت‌کش پارک ملی گلستان هم تماس گرفتم. ایشان هم گفتند: فقط دود از کنده‌ها بلند می‌شود که برای مدیریت اوضاع مأمورین ما در محل حاضر هستند؛ هرچند که بسیار خسته شده‌اند و نیاز به نیروی کمکی دارند.
احمد پازوکی هم تلاش کرده‌ است تا آقای علی‌نژاد، مدیرکل محیط زیست استان را ترغیب کند تا به صورت تلفنی در برنامه  حاضر شود که تا این لحظه نه ایشان و نه هیچ یک از دیگر مسئولین منابع طبیعی و محیط زیست، راضی به اطلاع‌رسانی در این حوزه نشده‌اند!
گفتگوی داغ سبز را می‌توانید مطابق هفته‌های اخیر از ساعت 15 به مدت یک ساعت بر روی صفحه نخست درگاه مجازی رادیو اینترنتی ایران صدا ببینید و بشنوید.
همچنین، شماره تماس با برنامه – 110 سبز – همچنان مشتاق شنیدن نظرات و انتقادهای شما هست.

آقای هواشناسی شما دیگه چرا؟!

پرده‌ ی نخست:
به رغم آن که بهرام صناعی، عالی‌ترین مقام هواشناسی کشور در اوایل این هفته اعلام کرد که از عصر دوشنبه آلودگی هوای تهران کاهش یافته و در روزهای سه شنبه و چهارشنبه باد خواهد وزید و دیگر نیازی به تعطیلی پایتخت نیست، اما متأسفانه پیش‌بینی آقای رییس و همکاران‌شان کاملاً غلط از آب درآمد و هوای تهران نه تنها بهتر نشد که بدتر هم شد! نشد؟
این در حالی بود که دکتر کاظم ندافی، نماینده وزارت بهداشت در کمیته‌ی اضطرار، همه کاری کرد تا تهران را در روزهای پایانی هفته تعطیل کند؛ اما پیش‌بینی سازمان هواشناسی، سبب شد تا دیگر اعضای کمیته به نظرش توجه نکنند!
وحید نوروزی هم نوشته است: بیچاره دکتر رشیدی (رییس شرکت کنترل کیفیت هوای تهران) که پیش بینی آلودگی هوا را روی صفخه مانیتور لپ تاپش به من نشان می داد و فریاد می زد هوا آلوده تر خواهد شد اما در نهایت پیش بینی هواشناسی ملاک عمل قرار گرفت!

پرده ی دوم:
دیروز – چهارشنبه ، 17 آذر 1389 – برای بدرقه‌ی ابدی یکی از بستگانم راهی بهشت زهرا شدم و آنجا را بسیار شلوغ‌تر از معمول دیدم. برخی دیگر از حاضران نیز با پندار نگارنده هم‌نظر بودند که ازدحام پیش آمده در روزی که پنج‌شنبه نیست، نامعمول است.
یادم افتاد که تعداد روزهای پیوسته‌ای که هوای تهران را در شرایط هشدار و اضطرار قرار داده، برای نخستین بار از مرز 30 روز گذشته است!
باز یادم افتاد که همین چندی پیش، مدیرعامل کفن و دفن تهرانی‌ها گفته بود که میانگین سن درگذشتگان تهرانی در سال گذشته به 49 سال و 4 ماه کاهش یافته است که این میزان حدود 20 سال با آستانه اعلام شده رسمی امید به زندگی در ایران متفاوت است! نیست؟

پرده ی سوم:
در همین فکرها بودم که دیدم: دادستان تهران هم فرمایش فرموده‌اند که می‌توان ماجرای استمرار آلودگی هوا را به دادسراها کشاند! چرا که دولت باید خسارت آلودگی هوا را بپردازد!!
خواستم بدانم آیا می‌شود بر علیه پیش‌بینی غلط سازمان هواشناسی هم به دادسرا رفت؟!

توهین به خلیج فارس فقط تحریف نامش نیست! هست؟

گمان نبرم هیچ ایرانی را در هیچ نقطه از جهان بتوان سراغ گرفت که اهل اینترنت باشد و تاکنون در صندوق پست رایانه‌اش ایمیلی در دفاع از نام خلیج فارس و هشدار در برابر تحریف این نام باستانی دریافت نکرده باشد.
اغلب هم ما دریافت‌کنندگان این ایمیل‌ها، مشتاقانه وظیفه‌ی ملّی/ میهنی خود را انجام داده و فکر می‌کنیم با پر کردن فلان پتیشن یا شرکت در بهمان نظرسنجی اینترنتی توانسته‌ایم مشت محکمی به دهان یاوه‌گویانی که در صدد دزدی یا تحریف این نام اصیل و کهن هستند، بزنیم و به این ترتیب حرمت آبی‌ترین دریای وطن را در جنوب ایران‌زمین به جا آوریم.

اما حقیقت آن است که حرمت‌شکنی خلیج فارس فقط در تحریف نامش خلاصه نمی‌شود.
وقتی در سواحل هرمزگان برای چندمین بار شاهد قتل عام فجیع اهالی آبزی خلیج فارس و دریای عمان هستیم (و از تاریخ  درس نمی گیریم)؛ وقتی در نایبند بی مهابای فرداها به خلیج فارس سم تزریق می‌کنیم؛ وقتی در بوشهر اینگونه با سواحل رؤیایی‌مان رفتار می‌شود؛ وقتی در ماه‌شهر سالهاست که کسی جرأت خوردن ماهی را ندارد و وقتی در اروند رود، به جای آب زلال چشمه‌سارهای سبزکوه و دنا، پساب مسموم و فاضلاب متعفن کارخانه‌ها و اراضی کشاورزی و سکونتگاه‌های انسانی را به باختری‌ترین مرز خلیج فارس هدیه می‌دهیم؛ دیگر نباید فقط از تحریف نام خلیج فارس نگران باشیم.

شما به من بگویید: فارس نامیدن آلوده‌ترین محیط آبی جهان چه فخر و وقاری برای ما دارد؟
واقعیت تلخ این است که ما خلیج فارس را به یک آبریزگاه عمومی و متعفن بدل ساخته‌ایم و بگذار نام این آبریزگاه هر چه می‌خواهد باشد!
تنها امیدی که دارم، تصویب ماده 173 در برنامه پنج ساله پنجم توسعه است که در آن دولت مؤظف شده است تا پایان سال چهارم برنامه اجازه‌ی ورود هیچ پساب و فاضلاب آلوده‌ای را به محیط‌های تالابی و سواحل کشور ندهد و همه‌ی سکونتگاه‌ها و مراکز صنعتی جنب این محیط‌های آبی، پسماندهای خود را با روش‏های نوین و فناوری‏های جدید «با اولویت روش‏های ارگانیک از قبیل ورمی کمپوست» بازیافت کند.
به نظرم همت مضاعف برای اجرای درست ماده 173 و نظارت تمام و دقیق بر حسن اجرای زمان‌بندی‌شده‌ی آن، بهترین و سزاوارانه‌ترین نشانه است که گواهی می‌دهد: ایرانیان هنوز عاشقانه به حفظ حرمت خلیج فارس می‌اندیشند و حاضر به تحمل هیچ توهین یا تحریف و حرمت‌شکنی نسبت به آن نیستند.

در همین باره:

سفرنامه‌ي بوشهر ؛ دردناك‌ترين گزارشي كه تاکنون نوشته‌ام!

دلم می‌سوزد اگر مرجان‌ها در خلیج فارس دیگر نرقصند!

تصاویری از مرگ حیات در کارون، خارک و نایبند به روایت ابوحنانه!

– لب کارون، دیگر گل‌بارون نیست!


در باره يك مرد سبز!

نامش رامش است … جايرام رامش –  Jairam Ramesh!
او وزير محيط زيست در دومين كشور پرجمعيت جهان، هندوستان است و يكي از مردان پرقدرت، مشهور و محبوب در كابينه‌ي مان موهان سينگ، نخست وزير 77 ساله اين كشور به شمار مي‌آيد.
آقاي رامش اخيراً خريداران خودروهاي گران‌قيمت آلماني را بزهكار ناميده و با اين كار جنجالي بزرگ آفريده است. او كه خود يك مهندس مكانيك است، از سال 2004 سمت وزارت محيط زيست و جنگل را در هندوستان در اختيار گرفته و به ويژه در زمينه توانمندسازي جوامع محلي و افزايش اقتدار و استقلال تشكل‌هاي مردم‌نهاد محيط زيستي گام‌هاي مؤثري برداشته است.

وقتي حضور او را در بين مردم و گفتگوي پرحرارت و صريحش را با ايشان در معابر عمومي مي‌بينم، با خود شبيه سازي كرده و مي‌انديشم كه ممكن است چنين تصويري در ايران هم رخ دهد؛ در حالي كه يك سوي آن محمدجواد محمدي‌زاده باشد؟!
شما چه فكر مي‌كنيد؟ چرا وزن ملاحظات محيط زيستي در هندوستان، كشوري كه در آن 650 ميليون نفر با درآمد كمتر از دو دلار زندگي مي‌كنند، بيشتر از ايران است؟ مگر نمي‌گويند كه فقر دشمن حفاظت از طبيعت است؟!
كافي است دوباره نگاهي به ماجراي مارگيرها بياندازيد!

زلال كه باشی ، آسمان در توست!

من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم طبیعت ارزشمندمان را برای آیندگان باقی گذاریم؛ اگر می‌خواهیم همچنان یوز در این بوم و بر بخرامد و اگر می‌خواهیم پاسدار صادق خون سعید پرهام‌ها باشیم، باید همان گونه که محمّد عزیز در تارنمایش نشان‌مان داده است از کودکان شروع کنیم …
آخر آنها زلال هستند و کیست که نداند:
زلال كه باشی ، آسمان در توست! نیست؟

باشد که به همت نگاه پاک این دخترکان و پسرکان عزیز ابوزیدآبادی، دوباره طبیعت وطن را در برابر طبیعت‌ستیزان ایمن کنیم …
راستی! شما فکر می‌کنید در زمانی که این کودکان معصوم، به مدیران فردای وطن بدل شوند، باز هم محمدی‌زاده‌ها می‌توانند به راحتی امروز از اهدای مجوز اکتشاف نفت در پارک ملّی کویر دفاع کنند؟
کاش نظام آموزش و پرورش ما قدر این آسمانی‌های پاک و زلال وطن را بیشتر بداند؛ آسمانی‌هایی که برایشان فرقی نمی‌کند
گودال كوچك آب باشند، یا دریای بیكران،
زیرا زلال هستند …
و زلال که باشی ، آسمان در توست …