بایگانی دسته: بيابان و بيابان‌زايي

رقم‌های حیرت‌انگیز کاهش سطح آب زیرزمینی در شهر شال

موقعیت شال در مرکز استان قزوین مشخص است

     امروز مهمان مردم نجیب و خونگرم شال در استان قزوین بودم. آبادبومی کهن که مردمانش با زبانی اختصاصی به نام تاتی صحبت می‌کنند (گویا یکی از صاحب‌منصبان بانک جدید تات هم اهل همین دیار است) و یکی از بخش‌های شهرستان بویین‌زهرا محسوب می‌شود. آنها در پی راه‌اندازی و استحصال انرژی‌های نو، به ویژه باد و خورشید در منطقه‌ی خود بودند و مشتاقانه امکانات و خدمات فنی را مطالبه می‌کردند.
    امّا نکته‌ی حیرت‌انگیزی که یکی از اهالی قدیمی منطقه به نگارنده گفت، شدیداً نگران‌کننده بود! این که در سال 1382 سطح آب زیرزمینی در منطقه ماندراوان (پنج کیلومتری شرق شال) در عمق 25 متری بود و امروز در عمق 50 متری! یعنی به طور متوسط بیش از 4 متر در سال سطح آب زیرزمینی اُفت کرده است. آقای محمّدرضایی یکی دیگر از اهالی منطقه نیز گفت: یادم می‌آید که در سال 1344 سطح آب زیرزمینی در مزرعه ما در عمق یک متری بود، اما امروز در عمق 60 متری هم به آب نمی‌رسیم!

آبیاری های تحت فشار در دشت بویین زهرا؛ راهکاری منطقی برای افزایش راندمان آبیاری

          این آمارهای دهشتناک بار دیگر یادآوری‌مان می‌کنند که شتاب بیابان‌زایی و اُفت کارایی سرزمین امروز بیش از هر زمان دیگری خطرناک و بنیان‌کن به نظر می‌رسد.
         آیا وقت آن نرسیده تا اندیشه‌ی یافتن و معرفی معیشت‌های جایگزینی که وابستگی کمتری به سرزمین داشته باشند، در اولویت سزاوارانه‌تری در بین برنامه‌های راهبردی توسعه‌ی استان قزوین قرار گیرد؟

    در همین باره:
   – بحران فرونشست زمين در ايران ، ابعادي بين‌المللي مي‌يابد!
   – تصاويري از بزرگترين فروچاله شناخته شده در ايران

سبزترين مصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام!

خدانگه دار تهران؟!

و سرانجام پس از كش و قوس‌هاي فراوان، هاشمي رفسنجاني و تيم سرد و گرم چشيده‌اش در مجمع تشخيص مصلحت نظام، چراغ سبز لازم براي پايان دوره 220 ساله‌ي پايتختي تهران را صادر كردند.
اقدامي كه به باور نگارنده و بسياري از فعالان حوزه محيط زيست و علاقه‌مندان به پايداري سرزمين، مي‌تواند به حق در شمار مهم‌ترين راهكار پاسداري از اصل 50 قانون اساسي شناخته شده و به عنوان سبزترين اقدام يك حكومت در ايران در طول 3 قرن گذشته ياد شود.

تجاوز تهران به آباد بوم هاي مجاور تقريباً از همين زمان كليد خورد!

راست آن است كه تهران مدتهاست نه‌تنها خودش نفس كم‌آورده، بلكه بلايي بر سر آبادبوم‌ها و زيستگاه‌هاي اطرافش آورده كه آنها هم عملاً از نفس كشيدن استعفا داده‌اند.
چه كسي فكر مي‌كرد تاكستان‌هاي رؤيايي شهريار روزي به اين مصيبت گرفتار آيند؟ چه كسي مي‌پنداشت كه بهشت لواسانات روزي تحمل يك جاندار اضافي را براي رفع نياز شربش هم نخواهد داشت؟ كيست كه مي‌توانست تصور رعب‌انگيز چنين فرونشست بي‌سابقه‌اي را در دل البرز مركزي حدس بزند و اين كدام ذهن آينده‌نگر و فرزانه‌اي بود كه توانايي پيش‌بيني اينگونه فرجام شومي را براي دشت ورامين بكند؟
امّا همه‌ي اين اتفاق‌ها و بسيار بدتر از آن در كمتر از نيم قرن در تهران رخ داد و ما امروز با ابرشهر بي در و پيكري مواجه هستيم كه حدود 85 درصد نخبگان كشور را درخود جاي داده است و افزون بر آن، بيش از 35 درصد توان صنعتي كشور، 40 درصد كارمندان دولت، 20 درصد جمعيت و 85 درصد توان مالي ايران را در خود بلعيده است! آن هم در پهنه‌اي كه فقط 2 درصد خاك ايران مساحت دارد.
اگر اين بي‌عدالتي نيست؛ پس بي عدالتي چيست؟

اتفاقي كه در تهران و شهركهاي اغماري اش افتاده و مي افتد!

به راستي چرا بايد باغ‌شهر كرج به بيابان‌شهري نفرين‌زده بدل شود؟ چرا بايد هموطنان ما در تهران سالي 200 ميليارد دقيقه از وقت نازنين‌شان را در خيابان‌هاي دودآلود و پرازدحام تلف كنند و ناچار باشند هوايي را را نفس بكشند كه سالانه پذيراي ۷۰ تن ذرات معلق، ۲ تن سرب، ۳ هزار و۵۶۰ تن منو اکسیدکربن، یک هزار و ۲۶۰ تن ترکیبات آلی فرار غیر متان، ۲۸۵ تن اکسیدهای گوگرد و ۴۵۲ تن اکسیدهای ازت است؟  چرا تهران از منظر پايداري محيط زيستي حتا نمي تواند در بين 200 شهر نخست جهان جاي گيرد؟ و چرا بايد تعداد سالانه‌ي مرگ طبيعي در تهران از شمار انگشتان يك انسان هم كمتر باشد؟!

لانه زنبوري به نام تهران!

اميد كه پايتخت شماره 30 ايران، داراي بهترين جانمايي ممكن باشد و بر منطقه‌اي استقرار يابد كه كمينه‌ي بلاياي طبيعي از جمله زلزله، رانش زمين و سيل را متحمل شود؛ جايي كه براي فراهم كردن منابع آبي مورد نيازش، لازم نباشد تا مسيله و شهريار و ورامين و جاجرود و كرج و طالقان و خجير و سرخه‌حصار و … را بيابان كرد!
درود بر همه‌ي آن تصميم‌سازان و تصميم‌گيران شجاع و خردمندي كه به رغم همه كارشكني‌ها و زد و بندهاي پشت پرده مافياي زر و زمين! توانستند اين مصوبه‌ي سبز را به تصويب برسانند و اميدوارم كه تا پايان سند چشم‌انداز 20 ساله بتوانيم ما نيز مثل مردم برزيل، پاكستان، استراليا، تركيه و … يك مركز سياسي سزاوار و درخور را تجربه كنيم.

شتر ؛ طاعون جدید استرالیا!

چگونه باید با این طاعون یک میلیون نفری مقابله کرد؟

آن 12 هزار شتری که در قرن 19 میلادی توسط کاشفان انگلیسی و با سلام و صلوات وارد قاره‌ی جدا افتاده از جهان شد تا به مدد آنها انقلابی در رتق و فتق امور مستعمره پهناور بریتانیای کبیر صورت بگیرد؛ حالا به بزرگترین دشمن این کشور بدل شده است!
آن فرشتگان خستگی‌ناپذیر و پری‌پیکر، حالا به دیوسیرتانی پریدار بدل گشته‌اند! می‌دانید چرا؟!
بر بنیاد گزارشی که نشنال جیوگرافیک در 26 اکتبر 2009 منتشر ساخته است؛ شترهای عرب‌تبار، بعد از اختراع اتومبیل، از کارایی افتادند و به صورت وحشی در بزرگترین جزیره کره زمین رها شدند؛ غافل از این که هر سرزمینی و با هر وسعت و ظرفیتی، سرانجام یک روز کفگیرش به ته دیگ اصابت خواهد کرد (فیلم کوتاه موجود در این گزارش را حتماً ببینید)!

Jan Ferguson, Desert Knowledge Research Centre

حالا همه در استرالیا از متخصصین تا وزیر محیط زیست می‌کوشند تا به نحوی بتواند روند شتابناک افزایش شمار شتران عرب‌تبار استرالیایی را مهار کنند؛ به نحوی که اقدام به قتل آنها در تعداد 25 هزار نفر در سال و با کمک هلیکوپتر کرده‌اند. اما همچنان برآوردها حکایت از آن دارد که لشکر یک میلیون‌نفری شترها سالی 14 میلیون دلار استرالیا به زیرساخت‌های این کشور خسارت زده و با نابودی پوشش گیاهی و افزایش برهنگی سرزمین، سبب‌ساز افزایش فرسایش خاک و ناپایداری بیشتر قاره را فراهم ساخته است.

Jay Weatherill: وزیر محیط زیستی که در برابر لشکر شترهای عربی کم آورده است!

درسی که شترها به انگلیسی‌تبارهای استرالیایی و مغرور دادند، بار دیگر زنهارمان می‌دهد که باید بر توان بوم‌شناختی سرزمین به عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر تأکید کرده و چیدمان توسعه و نرخ زاد و ولد خود را مبتنی بر این محدودیت طبیعی، از نو تعریف کنیم.
تصورش را بکنید: وقتی مفیدترین جاندار صحرا می‌تواند اینگونه اهریمن شود؛ انسان و متعلقات وی تا چه اندازه می‌توانند هولناک باشند!

arabian-camel: چه کسی فکر می کرد روزی این سلطان کم ادعای بیابان، بشود بلای جان؟!

مؤخره:

نمی دانم چرا یه هو یاد ناصر خان کرمی افتادم؟

در همین باره:

پایه گذاران حمل و نقل در استرالیا، افغانی بودند: دکتر محمود دهقانی

نقشه‌ای که ابعاد ویرانی سرزمین در عراق، سوریه و ایران را نشان می‌دهد!

ابعاد گسترش کانون های تولید گرد و خاک واقعاً حیرت انگیز است!

       نقشه‌ای که ملاحظه‌ می‌کنید، پراکنش مکانی چشمه‌های تولید گرد و خاک را در منطقه‌ی بین‌النهرین در سال گذشته نشان می‌دهد؛ همان طور که آشکار است، برخی از این چشمه‌ها در کشورهایی چون ترکیه، عربستان، کویت، اردن و ایران قرار دارد. امّا اغلب این مراکز ناپایدار در عراق و سوریه مستقر هستند. ابعاد فاجعه هنگامی ملموس‌تر می‌شود که پراکنش و وسعت این چشمه‌های تولید گرد و خاک را با نقشه  سال 1368 مقایسه کنیم – در یادداشت قبلی – تا دریابیم که چه فاجعه‌ای در کشور همسایه‌ی غربی ما بعد از پایان جنگ تحمیلی ایشان بر علیه ایران رخ داده است!
     تو گویی واقعاً دست خدا صدا ندارد و خشم و آه میلیون‌ها ایرانی اینگونه سرذزمین عراق را به گرانیگاه عمده‌ی تولید گرد و خاک و ریزگرد بدل ساخته است!
     با این وجود نباید دست روی دست نهاد و همچنان نظاره‌گر این فاجعه‌ی کم‌نظیر محیط زیستی بود؛ چرا که بازخوردهای نامیمون آن، فقط به درون مرزهای عراق محدود نخواهد شد.

مهمترین حوزه های کانونی با رنگ قرمز مشخص شده است.

    به هر حال آنچه که از این پژوهش بدست می‌آید این است که:
 
•  رسوبات ريزدانه كف درياچه‌هاي محلي واقع در كشور عراق، رسوبات برجاي مانده در پيچانرودهاي خشك، كفه‌هاي رسي- سيلتي و نواحي بياباني واقع در كشورهاي منطقه  از جمله، منشاءهاي اصلي توليد گرد و غبار و شنهاي روان در اين منطقه به شمار مي‌آيند.
•    كانونهاي توليد گرد و خاك در عراق، سوريه، عربستان سعودي، مناطقي از ايران و جنوب تركيه به ترتيب از كانون‌هاي مهم و تاثيرگذار بر توفانهايي هستند كه  بر مناطق جنوبي و جنوبغربي ايران تأثير مي‌گذارند.
    مناطق واقع در بين النهرين از مناطق عمده مشاركت‌كننده در توليد گرد و غبار هستند.
•   فعاليت و تاثيرتوفان‌هاي گرد و غبار از اواخر زمستان 1384 ظاهر شده و در سال 1385 تقريبا فروكش كرده و مجددا در سال 1386 شدت يافته است.
•   شدت وقوع توفان‌ها و فراواني آنها در سال 1387 به اوج خود رسيده است (البته نتایج این تحقیق سال 1388 را پوشش نمی‌‌دهد، وگرنه به نظر می‌رسد، وخامت اوضاع همچنان روندی صعودی را طی می‌کند).
•   استان خوزستان و نواحي مرزي تا شهرايلام به ترتيب بيشترين تجربه وقوع توفان گرد و غبار در سال 1387 داشته اند
•   اوج فراواني توفان‌ها در انتهاي فصل بهار و تابستان بوده است.
• به نظر مي‌رسد مجموعه عوامل نظير تغيير اقليم و افزايش سرعت توفانها و به هم خوردن سطح خاكهاي حساس به فرسايش در اثر توفان‌هاي سالهاي اخير و تردد بيش از حد وسايل نقليه اعم از نظامي و غيرنظامي در كشور عراق و به طور كلي دخالتهاي غير مسئولانه انسان در طبيعت سبب شدت گرفتن توفانهاي گرد و غبار در منطقه شده است.
• در نتيجه لازم است اقدامات اساسي در قالب طرح‌هاي مقابله با بيابان‌زايي، كنترل فرسايش بادي در كانون‌هاي بحران به عمل آيد.

نقشه ها از مهندس نادر جلالی

    – پيشنهادات
–  با توجه به اهميت اين پديده و نقش آن در سلامتي و بهداشت مردم و همچنين خسارات اقتصادي و زيست محيطي كه به بخش عظيمي از كشور وارد مي‌کند، به منظور كنترل ، كاهش و حل اين مشكل موارد زير پيشنهاد ميشود:
•    بازديد از مناطق  منشاء و مناطق تحت تاثير و نمونه برداري از نهشتههاي منابع توليد گرد و غبار و بررسي  شرايط و اقداماتي كه منجر به بروز شرايط فعلي شدهاند و همچنين بررسي طرحهاي مورد نظر دولتهاي محلي، بررسي راهحلهاي ممكن و بالاخره كامل كردن اين مطالعات و ارایه گزارش نهايي
• ايجاد هماهنگيهاي لازم با وزارت خارجه براي برقراري ارتباطات علمي و ديپلماتيك لازم با كشورهاي ذيربط منطقه
• تشكيل يك ستاد براي پيشنهاد و هماهنگي پزوژههاي اجرايي لازم در كشورهاي ذيربط
•  اقدام براي ايجاد هماهنگيهاي لازم با معاونتهاي ذيربط وزات متبوع به منظور انجام اقدامات لازم براي اراضي كشاورزي و منابع طبيعي واقع در مناطق آسيب ديده
•    اخذ اعتبارات لازم در سازمانهاي بينالمللي از قبيل سازمان بهداشت جهاني، فائو، كنوانسيون بين‌المللي مقابله  با بيابان‌زايي و . . .

    مؤخره:
    اخیراً وزیر خارجه ایران در اجلاس سازمان ملل متحد به همین موضوع اشاره کرده و خواستار کمک‌های مالی و فنی سازمان‌های بین‌المللی ذیربط برای مهار بحران ریزگردها در منطقه شده است.
    امید که از این رخدادهای تلخ، تمامی مردم منطقه درس گرفته و دیگر به هیچ قیمتی آتش جنگ و تجاوز را بر شمیم صلح و دوستی ترجیح ندهند.

    در همین باره:

   – در باره این دو تصویر از قدیمی‌ترین پل معلق ایران بر روی کارون!

  – سابقه وقوع و منشاء توفان‌ها در جنوب غرب ایران – ۲

  – جنایت امروز صدام حسین در تهران!

  – خدمتی که خس و خاشاک به استاد کردوانی کرد!

  – سهم ایران در تشدید شتاب خطرناک بیابان‌زایی در عراق!

  – هشدار! آب فرات دوباره نصف شد؛ ترک‌ها مقصر هستند یا سوری‌ها؟

  – راهکارهایی برای برون رفت از کابوس غبارآلودگی آسمان آبی ایران

  – حرف‌ها را زده‌ایم؛ حالا هنگام عمل است!

  – طغیان خس و خاشاک امروز، نتیجه بی‌توجهی به هشدار تاریخی دیروز!

شیخ بهایی عزیز؛ خوب شد که زاینده رود امروز را نمی‌بینی!

پوستر همایش که در همه جای شهر می شد آن را دید

    ساعتی پیش از دیار شیخ بهایی عزیز – اصفهان – برگشتم. رفته بودم تا در «همایش بررسی علل بحران زاینده‌رود» شرکت کنم. همایشی که دست‌کم از دو نظر، کم‌نظیر بود؛ یکی موقعیت مکانی محل برگزاری همایش – که عبارت بود از کف بستر خشکیده‌ی زاینده‌رود در جوار سی و سه پل – و دیگری، تعدد چشمگیر شرکت‌کنندگان حاضر در همایش و حضور کم‌سابقه‌ی مردم.
    این همایش با همت جمعيت حمايت از منابع طبيعي و محيط زيست« پيام سبز» و حمایت شوراي اسلامي شهر اصفهان، شهرداري اصفهان، سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي استان اصفهان، سازمان نظام‌‌ مهندسي ساختمان اصفهان و كانون خبرگان كشاورزي استان اصفهان برگزار شد. با این وجود به نظر می‌رسد، جای کارشناسان وزارت نیرو و نخبگان مرتبط از استان‌های چهارمحال بختیاری، یزد، کرمان، قم و خوزستان خالی بود.

نگارنده در حال سخنرانی در کنار رییس دانشگاه اصفهان و عضو شورای شهر

     زاینده‌رود، میراثی جهانی و متعلق به تمام بشریت است. مردمان دیار زنده‌رود در طول چند هزار سال گذشته، سزاوارانه نشان داده‌اند که استحقاق برخورداری از این رود زاینده و حیات بخش را در فلات مرکزی ایران دارند. بنابراین، دلیلی ندارد که از تعامل و هم‌اندیشی و هم‌افزایی با دیگر کارشناسان استان‌های مرتبط برای یافتن خردمندانه‌ترین راهکار پایداری این شاهرگ حیاتی ایران مرکزی و نگین فیروزه‌ای انتهایی‌اش – تالاب بین‌المللی گاوخونی – پرهیز کنند.
    نگرش‌های بخشی هرگز نتوانسته و نمی‌تواند به پایداری سرزمین کمک کند؛ اگر می‌خواهیم به درستی دلایل مرگ زاینده‌رود را بازیابی کرده و با شجاعت به جراحی و درمان بیماری مدیریتی حاکم بر این سامانه همت گماریم، باید نشان دهیم که از شنیدن حرف حق نمی‌هراسیم.
     مگر نه این است که همه‌ی ما ایرانی هستیم و باید برای اعتلای نام بلند ایران بکوشیم؟
    در باره‌ی این همایش، موضوعات مطرح شده در آن، سخنرانی خویش و بازتاب‌های آن بیشتر خواهم نوشت.
    تا آن زمان یادمان باشد که می‌خواهیم در باره‌ی پهنه‌ی آب‌شناختی‌ای صحبت می‌کنیم که زادگاه بزرگان و فرزانگانی چون شیخ بهایی بوده و فراخی آن بیش از سه برابر استان گیلان است؛ آبخیزی که هر قطره‌ی آبش برای این که از سراب تا پایاب برسد، باید 405 کیلومتر راه را طی کنید که از این منظر، زاینده‌رود را باید یازدهمین رودخانه‌ی طویل کشور در بین 123 رودخانه مهم ایران دانست؛ رودخانه‌ای که با دبی متوسط سالانه‌ی 41 مترمکعب بر ثانیه، پانزدهمین رودخانه‌ی پرآب کشور هم به حساب می‌آید و از همه مهم‌تر آن که صدها هزار سال است که از برکت زاینده‌رود، تالابی به بزرگی پایتخت ایران در پایابش آفریده شده و حیات را تطهیر کرده و می‌کند؛ تالابی بین‌المللی و منحصر به فرد که به حق او را: «نگین فیروزه‌ای کویر» می‌نامند.
    بیاییم کاری نکنیم که اگر آن شیخ فرزانه و خردمند امروز می‌زیست، نفرین‌مان می‌کرد!

     در همین باره:
– فروش آب رودخانه زاينده‌رود‌ به طور موكد ممنوع شود!
– ما به مجلس ترحيم زاينده‌رود آمده‌ايم!
– توسعه بیش از حد بخش‌های مختلف زاینده رود را خشک کرد
  نگاههای نگران به زاینده رود
– مردم بيش از مسوولان نگران وضعيت زاينده رود هستند
– همایش بررسی علل بحران زاینده رود
– بحران آب در اصفهان

زنده رود در اینجا همچنان زاینده رود است! باورتان می‌شود؟

یک خبر خوش ؛ اما گمراه کننده در باره مقابله با نفوذ گرد و خاک عربی!

آیا این هدف منطقی است؟!
آیا نهال‌کاری می‌تواند نفوذ گرد و غبار به کشور را مهار کند؟!

     در پیشانی درگاه مجازی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور یک خبر – ظاهراً – خوشحال کننده می‌درخشد که البته ممکن است گمراه کننده باشد!
     این که قرار است سالی 600 کیلومتر مربع بر وسعت پوشش‌های جنگلی کشور در جنوب و غرب کشور افزوده شود، بی‌شک می‌تواند خبر مسرت‌بخشی باشد؛ امّا این که قرار است به مدد این جنگل‌کاری‌ها – آن گونه که در تارنمای سازمان جنگل‌ها آمده است – نفوذ گرد و غبار به داخل کشور را از سمت غرب و جنوب کاهش دهیم، یا نمی‌دانیم که درست نیست یا درست است که نمی‌دانیم!

آیا نفوذ این ریزگردها را به آسمان وطن می شود با نهال کاری ممانعت کرد؟! (تصویر 7 جولای 2009 را نشان می دهد.)

    در حقیقت، شاید بتوان با درختکاری، اندکی از شدت توفان شن (Sand Storm) را کاست و از سرعت حرکت ذرات درشت‌دانه‌تر در نزدیکی سطح زمین کاست؛ امّا بی شک نخواهیم توانست به مدد هر مانع سبز یا غیر سبز دیگری، از نفوذ ذرات ریز و گرد و غباری جلوگیری کنیم که چندین کیلومتر بالاتر از سطح زمین در حرکت هستند.
    به دیگر سخن، برای مهار ریزگردها (haze) و یا آنچه که اصطلاحاً از آن با عنوان dust storm (توفان‌های گرد و غبار) یاد می‌شود، چاره‌ای نداریم جز آن که به سراغ منشأ برخواستن این ذرات ریز رفته و به اصطلاح، چشمه‌های تولید ریزگردها را پیش از برخواستن از زمین شناسایی و تثبیت کنیم.

نهالکاری نمی تواند مانع حرکت و نفوذ ذرات ریزدانه و غبار به داخل کشور را شود.

    مؤخره:
   به نظر می‌رسد پس از آن که آن معمار زیرک و جوان سوئدی تصمیم گرفت با احداث یک دیوار شش هزارکیلومتری، بیابان‌زایی را در صحرای آفریقا مهار کند، برخی از دوستان هم به هوس افتاده‌اند که با احداث دیواره‌های سبز، در برابر ریزگردهای دو میکرونی عربی قد علم کنند! غافل از این که با احداث دیواره های سبز و نهالکاری در نوار مرزی جنوب و غرب فقط می توان مانع نفوذ خس و خاشک شد؛ آن هم تا حدودی!

خدمتي كه خس و خاشاك به استاد كردواني كرد!

دكتر كردواني در كنار دكتر بشيري: دو چهره ماندگار وطن

استاد كردواني! يادتان هست فرمان قتل تالاب‌ها را صادر كرديد؟

       صبح امروز به طور اتفاقي شنونده‌ي گفتگوي دكتر پرويز كردواني با بخش صبحگاهي راديو جوان بودم. ايشان در باره مهم‌ترين دلايل توليد گرد و خاك و افزايش غلظت ريزگردها در آسمان ايران سخن مي‌گفت. وي گفت: من هم‌اكنون در دفتر فرماندار سختكوش سمنان هستم و از اين كه وقت ايشان را مي‌گيرم، عذر مي‌خواهم! امّا نگفت كه اين موضوع چرا بايد براي شنوندگان راديو جوان جالب باشد؟!
     بگذريم …
    استاد اشاره كردند كه اين ريزگردها از شام (منطقه‌اي بين عراق و سوريه كنوني) مي‌آيد و بنابراين من به آقاي عبدي‌نژاد (مديركل دفتر امور بيابان) و خانم جوادي هم گفته‌ام كه با مالچ‌پاشي در كشور نمي‌توانيد از شر اين ريزگردها خلاص شويد. امّا – جالب‌تر آن كه – با مالچ‌پاشي در عراق هم نمي‌توانيد! كردواني افزود كه مهم‌ترين دليل افزايش اراضي خشك و مستعد توليد گرد و خاك در عراق، كم‌آب شدن رودخانه‌هاي دجله و فرات است كه سبب شده ديگر اين رودخانه‌ها طغيان نكنند و چالاب‌هاي اطراف و پايين‌دست خود را مشروب نسازند. در نتيجه اين اراضي هم به چشمه‌هاي توليد گرد و خاك بدل شده‌اند كه البته حرف بسيار درستي است. امّا نكته‌اي كه ايشان – انشاالله به سهو – فراموش كردند كه تذكر دهند، آن بود كه چرا دجله و فرات ديگر طغيان نمي‌كند؟! و چرا حق آبه‌ي اين رودخانه‌ها اينقدر كم شده است؟ آيا جز اين است كه سه كشور تركيه، سوريه و ايران با زدن سدهاي متعدد و انحراف آب، اجازه‌ي خروج آب از كشورهاي متبوع‌شان را به كمينه رسانده‌اند؟ آيا اين معضل ناشي از همان احداث سدهاي بي‌رويه‌اي نيست كه آقاي دكتر فرمان داده بودند بايد بر روي هر دره در كشور ايران هم احداث شود؟ آيا آقاي دكتر فراموش كرده‌اند كه چگونه فرمان قتل تالاب‌ها را صادر كردند؟ حال چگونه است كه يادشان افتاده، مرگ تالاب‌ها مي‌تواند به افزايش كانون‌هاي فرسايش بادي و توليد گرد و خاك و خاشاك بيشتر بيانجامد؟
      البته باز جاي شكرش باقي است كه اين ريزگردهاي عربي و خس و خاشاك‌ هوا توانستند چهره‌ي ماندگار و دوست‌داشتني كشور را از خواب غفلت بيدار كرده و به ايشان يادآوري كنند كه سدسازي را نبايد در هر دره‌اي توصيه كرد و نمي‌توان بي مهاباي فرداها به جنگ طبيعت رفته و فرمان ذبح تالاب‌ها را صادر كرد.

     نكته‌ي ديگر برمي‌گردد به پيشنهاد جديد استاد، مبني بر اين كه به جاي خاك‌پوش‌هاي نفتي (مالچ‌پاشي)، از ريگ براي تثبيت ماسه‌هاي روان بين‌النهرين استفاده شود. ايشان اين را هم گفتند كه يكي از دوستان‌شان يك دستگاه سنگ‌شكن جديد ساخته كه مي‌تواند سنگ‌ها را خرد كند و از ريگ حاصل براي تأمين مواد لازم در اين روش بهره برد!
      راستش به فرض كه همه‌ي اين فرض‌ها درست باشد، هنوز نمي‌دانم كه ريگ پاشي را مي‌خواهند با استفاده از چه ابزاري و در چه زماني و با چه هزينه‌اي انجام دهند؟ و آيا اصولاً ذرات بسيار ريز دوميكروني كه اينك در فضاي 18 استان كشور قدرت‌نمايي مي‌كنند را مي‌شود با ريگ ريخته شده بر سرشان مهار كرد؟!
     واپسين نكته آن كه شگرد خاك‌پوش‌هاي نفتي كمك مي‌كند تا بستر براي تثبيت زيست‌شناختي (بيولوژيك) مهيا شود. اما ريگ‌پاشي قرار است چه كند؟ آيا مي‌خواهيم مسكن باشيم يا در پي درمان دايمي و پايداري واقعي سرزمين هستيم؟

    بيشتر بدانيم:

    – هشدار! آب فرات دوباره نصف شد؛ ترک‌ها مقصر هستند یا سوری‌ها؟

    – راهکارهایی برای برون رفت از کابوس غبارآلودگی آسمان آبی ایران

    – حرف‌ها را زده‌ایم؛ حالا هنگام عمل است!

    – طغیان خس و خاشاک امروز، نتیجه بی‌توجهی به هشدار تاریخی دیروز!

 

     همدردي!

    – بدين وسيله مراتب همدردي خود را با ديده بان عزيز محيط زيست ايران و ديگر اهالي شريف پونك اعلام مي‌دارم و اميدوارم كه از اين پس جنازه‌ها را در همان جايي قرار دهند كه هميشه قرار مي‌دادند!

آيا بيابان‌زايي را مي‌شود با احداث ديوار مهار كرد؟!

مسير 6 هزار كيلومتري پيشنهادي لارسن براي احداث ديوار از جيبوتي در شرق آفريقا تا موريتاني در غرب اين قاره - عكس از گوگل ارث

      دو روز پيش همايشي در آكسفورد برگزار شد با عنوان: کنفرانس فن‌آوری، سرگرمی، طراحی (TED) . همايشي كه مي‌توانست مانند صدها همايش ديگري باشد كه اين روزها در اقصي نقاط جهان برگزار شده و مي‌شود. اما به سبب ايراد يك سخنراني، نه تنها نام اين همايش، بلكه موضوع بيابان‌زايي به صدر خبرهاي علمي اغلب محافل و رسانه‌هاي مشهور جهان رسيد.

لابد بعد از احداث ديوار لارسن، اين كودكان سرخوشانه تر بازي خواهند كرد در موريتاني!

     ماجرا از اين قرار است كه يك مهندس معمار و جوان سوئدي به نام مگنوس لارسن ادعا كرده است كه مي‌تواند ديواري به طول شش هزار كيلومتر در حاشيه جنوبي صحراي آفريقا (موسوم به ساحل) احداث كند. ديواري كه به باور لارسن قادر است جلوي پيش‌روي بيابان را گرفته و به اصطلاح حركت آن را مهار كند. لابد پشت آن ديوار هم جايي به نام بهشت خواهد بود و آدم‌بزرگ‌ها و آدم‌كوچك‌ها سرخوش و شاد به بازي و تفريح خواهند پرداخت و تمام!
حيرت انگيز‌تر آن كه ظاهراً سخنان لارسن مورد توجه شركت‌كنندگان در همايش قرار گرفته (لابد به دليل بخش سرگرمي‌اش) و بازتاب گسترده‌اي هم در رسانه‌هاي بين‌المللي از جمله بي بي سي يافته است.

انعكاس خبر در سرويس جهاني بي بي سي

      سال‌ها پيش در ايران هم مي‌خواستند با برپايي قرارگاه‌هاي – به اصطلاح – بيابان‌زدايي، كمربند سبز به دور 32 ميليون هكتار بيابان كشور كشيده و بدين ترتيب اعلام كنند كه بيابان‌زايي تمام شد! غافل از اين كه بيابان‌زايي به معني پيش‌روي فيزيكي بيابان‌هاي طبيعي نيست. بيابان‌زايي؛ يعني تخريب سرزمين. و تخريب سرزمين در هر عرصه‌اي با هر فاصله‌اي از دريا، هر اقليمي و هر ارتفاعي ممكن است رخ دهد. به همين دليل است كه اينك رگه‌هاي بيابان‌زايي را مي‌شود در همدان، آذربايجان غربي، گلستان، تهران و … نيز مشاهده كرد.
      آمارها هم نشان مي‌دهند كه سهم سرزمين‌هاي متأثر از بيابان‌زايي، دست كم 9 برابر سرزمين‌هايي است كه به دليل حركت شن‌هاي روان از حيز انتفاع خارج شده‌اند. اينك حتا براي نخستين بار از دانش‌واژه‌ي «بيابان سبز» يا Green Desert ياد مي‌شود كه زاييده‌ي جنگل‌تراشي در آمازون است.
      با اين وجود، آيا شگفت‌انگيز نيست كه بخواهيم خطري بزرگ‌تر و مهيب‌تر را رها كرده و از موريتاني تا جيبوتي با احداث ديوار، آفريقا را به دو پاره‌ي شمالي و جنوبي تقسيم كنيم؟ آن هم با پول فقيرترين مردم جهان!

      تنها نكته‌ي مثبت اين خبر آن است كه انگار، همه جا آسمان همين رنگ است و نابخردي و هفت‌رنگي و ماكياولي در تمام دنيا دست بالا را دارد!

    در همين باره:
    روايت روزنامه همشهري را بخوانيد.

سهم ایران در تشدید شتاب خطرناک بیابان‌زایی در عراق!

این عکس 8 روز پیش در نواحی جنوب عراق گرفته شده است ... چه چیزی برای آنها مانده است تا از شورش و مرگ بهراسند؟!

     تنش‌های آبی شدید در بین‌النهرین، اینک در هیبت اُفت کم‌سابقه‌ی کارایی سرزمین در کشور همسایه غربی – عراق – خود را نشان داده و می‌رود تا از مرزهای هشدار و بحران هم گذر کند. به گفته‌ی دکتر عبداللطیف جمال رشید، وزیر آب عراق، بیم آن می‌رود که فقدان آب در نواحی مرکزی و جنوبی این کشور به زودی به شورش مردم و جنگ بین قبایل و عشایر منطقه بر سر آب منجر شود.
     این در حالی است که وضعیت در سه کشور ایران، ترکیه و سوریه – کشورهایی که بخش عمده‌ای از سراب دجله و فرات را در خود جای داده‌اند – نیز بسیار نگران کننده است و هر چه زمان می‌گذرد، آب کمتری وجود خواهد داشت که بگذارند از دستشان رها شده و به عراق برسد!
     به دیگر سخن، رفع نیازهای کوتاه مدت این سه کشور سبب شده تا چشم بر روی خطر بزرگتری به نام ناپایداری عمومی منطقه – چه از نظر محیط زیستی و چه از نظر سیاسی – بربندند و رفع مشکل را به مدیران نگون‌بخت آینده وانهند!

موجودیت و دوام رژیم آب شناختی عراق مدیون همکاری ایران، ترکیه و سوریه است

    غافل از این که عقوبت این نابخردی و کوته‌فکری، اینک به صورت بارش باران گل‌آلود و تهاجم ریزگردهای عربی و توفان‌های بی‌سابقه خود را به آسمان ایران تحمیل کرده و نشان داده است که زمان حساب و کتاب، ممکن است خیلی زودتر از آن چیزی که می‌پنداشتید، فرا رسیده باشد!
     از همین رو باید انتقاد شدید وزیر آب دولت دوست و برادر عراق را از ایران جدی گرفت و خدا را شکر کرد که اگر به جای نوری مالکی، همچنان صدام حسین در بغداد حکومت می‌راند، اینک چه تخاصمات جدی‌تری ممکن بود آرامش منطقه را برهم زند.

دکتر عبداللطیف جمال شریف - وزیر آب عراق

    تعارف را کنار بگذاریم. یادم نمی‌رود که تا مدت‌ها، عالی‌ترین مقامات آب کشور گلایه داشتند که سهم عمده‌ای از آب کشور بدون استفاده به درون چالاب‌های مرکزی ایران ریخته شده و یا وارد آب‌های آزاد شده و یا از کشور خارج می‌شود. اینک نتیجه‌ی آن سیاست انقباضی و تغییر مسیر سرشاخه‌ها را باید در بحران پیش آمده در جلگه‌ی خوزستان، تالاب گاوخونی، بختگان، پریشان، ارومیه، مسیله و دشت منتهی به هورالحمار و هورالعظیم در عراق جستجو کرد.
     فجایع امروز ناشی از نادیده انگاشتن اصل پروانه است … من واقعاً نمی‌دانم چرا نمی‌خواهیم پنبه‌ی نابخردی را از گوش درآورده و صدای بال زدن پروانه را در نزدیک‌ترین فاصله به خود بشنویم؟!

     در همین باره، خواندن مقاله‌ی دکتر Dr. Nimrod Raphaeli را در تارنمای مؤسسه تحقیقاتی خاورمیانه توصیه می‌کنم.عنوان مقاله ایشان عبارت است از:

Water Crisis in Iraq: The Growing Danger of Desertification

براي آنها كه از بيابان، فقط خار و خاشاك و گرد و غبارش را مي‌بينند!

بيابان ها بهترين عرصه براي استحصال انرژي لايزال خورشيدي هستند - عكس از خبرگزاري فرانسه

     همان طور كه پيش‌تر هم بارها اشاره كرده‌ام، هيچ صندوق ارزي، مانند بيابان‌ها نمي‌تواند براي ايرانيان پايدار، فربه و سرشار از رفاه و شوكت باشد. ليكن از آنجا كه اخيراً عده‌اي معلوم‌الحال عربي و غير عربي از نوع ريزگرد و ماسه و ريگ و خار و خاشاك امان آسمان و زمين ايران را بريده‌اند، ممكن است خداي ناكرده اين شبهه بوجود آيد كه بيابان‌ها چيزي جز «دشنام پست آفرينش» نيستند!
     از همين رو، خواندن اين خبر را كه حكايت از راه‌اندازي بزرگ‌ترين و حيرت‌انگيزترين نيروگاه خورشيدي جهان در قلب صحراي آفريقا است، به شدت توصيه مي‌كنم. نيروگاهي كه قرار است كليد اجرايي شدن سرمايه‌گذاري هنگفت 50 ميليارد يورويي اروپايي‌ها در صحراي آفريقا را بزند و نشان دهد كه عزم اتحاديه‌ي اروپا براي كاهش وابستگي به سوخت‌هاي فسيلي تا چه اندازه جدي است.
     فقط اميدوارم كه اين فرصت استثنايي را نيز مانند بقيه فرصت‌ها نسوزانيم و تا تنور داغ است، در انديشه‌ي بالفعل كردن كارمايه‌هاي بالقوه‌ي بيابان‌ها و كويرهاي خويش برآييم و البته ياد بگيريم كه:
    بد نگوييم به مهتاب اگر تب داريم!

مهم‌ترين چالش‌هاي منابع طبيعي امروز ايران

    دوست و همكار عزيزم، سيّد ابوالفضل ميرقاسمی، مديركل دفتر استعداديابي و بهره‌برداري از اراضي سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور، اخيراً تحليلي را به رشته‌ي تحرير درآورده كه در آن با اشاره به مهم‌ترين چالش‌هاي حوزه‌ِ منابع طبيعي و محيط زيست كشور، پيشنهاد تشكيل وزارت منابع طبيعي را مطرح كرده است. از آنجا كه ايشان يكي از كارشناسان باتجربه و دلسوز اين حوزه به شمار آمده و نيز مدير ملّي پروژه بين‌المللي “تقويت و انسجام سازماني براي مدیریت يكپارچه منابع طبيعي” – GEF/MENARID Program in Iran by UNDP نيز هستند، توجه خوانندگان عزيز مهاربيابان‌زايي را به مرور ديدگاه‌هاي وي جلب مي‌كنم.

    گفتني آن كه ايشان يادداشت خويش را پيش از انتخابات دهم رياست جمهوري و با اين عنوان نوشته‌اند:

چالش های منابع طبیعی و
انتظارات کارشناسان و دلسوزان منابع طبیعی و محیط زیست کشور
از رئیس جمهور منتخب دور دهم انتخابات ریاست جمهوری

    چکیده ( در خانه اگر کس است، یک حرف بس است)
   نقش و اهمیت منابع طبیعی و محیط زیست بر هیچ کس پوشیده نیست و با توجه به مفاهیم توسعه پایدار، این مواهب الهی، میراث گذشتگان ما نیست بلکه امانت نسل های بعدی در نزد ماست که می بایست بدرستی حفظ، توسعه و استفاده شوند. آموزه های گرانقدر دین اسلام و آخرین دستاوردهای علمی و فنی در زمینه مدیریت اصولی منابع و افزایش بهره وری حاکی از آن است که می بایست حداکثر تلاش جهت استفاده درست و اصولی از این منابع در راه رسیدن به اهداف متعالی و درست بعمل آید.
    بهره‌وري ترکيبي است از کارآئي و اثربخشي لذا در صورتی بهره‌وري در استفاده از منابع بالاست، که نه تنها از منابع موجود براي تأمين اهداف، استفاده درستي به عمل آید ( اثربخشي مطلوب ) بلکه از منابع به درستي استفاده شود ( کارآيي حداکثر ). بدیهی است توجه صرف به منافع کوتاه مدت، مقطعی و زود بازده و یا استفاده نادرست و شتابزده از این منابع، خلاف رویکرد توسعه پایدار و بهره برداری بهینه بوده و شعر معروف ” يكي بر سر شاخ، بُن مي بريد” را تداعی می نماید.
    خوشبختانه مسئولین نظام همه معتقد به دین مبین اسلام بوده و متعهد به تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و گسترش عدالت واقعی و رفع محرومیت از نیازمندان هستند و هیچگاه فرصت و بهانه ای به سودجویان و آزمندان جهت غارت انفال و منابع ذیقیمت طبیعی نخواهند داد زیرا بقول شیخ اجل، سعدی علیه الرحمه:

اگر ز باغ رعیت، مَلِک خورد سیبی     در آرند غلامان، درخت آن از بیخ

     از آنجايی که بیش از 80 درصد از عرصه کشور تحت پوشش اراضی ملی و دولتی (منابع طبیعی) است لذا حفظ، اصلاح، احیاء، توسعه و بهره برداری اصولی از این منابع، مدیریتی مستقل و توانمند را می طلبد. بدیهی است قرار گرفتن سازمان متولی حفظ این منابع ذیل بخش کشاورزی که خود مصرف کننده این منابع است و به گواهی تاریخ، همواره منابع طبیعی قربانی سیاستهای توسعه بخش کشاورزی بوده است، خالی از اشکال نبوده و با روح توسعه پایدار منابع طبیعی منافات دارد.

    با توجه به محدودیت های موجود در بخش منابع طبیعی و تخریب و خسارات عدیده وارده بدلیل بهره برداری بی رویه و یا نامناسب و از طرف دیگر شرايط خاص اقتصادی – اجتماعی کشور ایجاب می نماید تا به جای تحمیل فشارهای مضاعف بر بخش منابع طبیعی، در سایر بخشهای كشاورزي، صنعت، خدمات، اکوتوریسم و … سرمایه گذاری بیشتری صورت پذيرد. جای تاسف است که بعضاً بهره برداری های غیر اصولی و بیش از توان بوم‌شناختي (اکولوژیکی) عرصه ها، نه تنها سبب تخريب و اتلاف منابع ذیقیمت آب، خاک و پوشش گیاهی (تنوع زیستی) در بالادست حوضه های آبخیز مي شود بلكه سبب اتلاف و تضيیع سرمایه گذاریها در پایین دست می گردد که مثال بارز آن پر شدن مخازن سدها از رسوبات (کاهش عمر مفید آنها)، خسارات ناشی از سیل و زمین لغزش بر تاسيسات زيربنايي، راههاي ارتباطي، مزارع کشاورزی و پرورش آبزیان، شهرها و آبادي‌ها و غيره و همچنين مشکلات عدیده زیست محیطی موجود است که به قول سهراب: آب را گل نکنیم …

1- اهمیت منابع طبیعی از دیدگاه قرآن مجید و احادیث
وجود آیات و روایات فراوان در اسلام در مورد اهمیت منابع طبیعی و محیط زیست، نشان از نقش و اهمیت آنها داشته و مسئولیت مردم و مسئولین نظام را در حفظ و نگهداری این مواهب الهی دوچندان می نماید که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:

– وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ (الرحمن – 6 )

– وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (انعام ، ١٤١)

– أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ ( انبيأ٣٠)
پيامبر اكرم (ص):
* ” كسي كه آب و خاك در اختيار داشته باشد و با وجود آن فقير و تهيدست زندگي كند از رحمت الهي دور خواهد بود ”
* ” هر كه درختي غرس كند تا به ثمر برسد ،‌ خدا عوض آن در بهشت درختي براي او غرس مي فرمايد.”
* ” هروقت عمر جهان به آخر رسيده ،‌ هرگاه قيامت بخواهد قيام كند و عالم بخواهد منقرض شود و در دست يكي از شما، نهال درختي باشد چنانچه بقدر كاشتن آن فرصت باشد، بايد آن را بكارد و از فرصت باقيمانده استفاده نمايد.”
از سوي ديگر رهبر معظم انقلاب اسلامي در خصوص منابع طبيعي فرمايشات و رهنمودهایی به شرح ذيل داشته اند:
– فرهنگ منابع طبيعي بايد به معارف عمومي تبديل شود.
– مسئله منابع طبيعي مسئله تجملاتي نيست، يك مسئله درجه دو نيست، بلكه مسئله حياتي است.
– همه مردم كشور بايد منابع طبيعي را بشناسند، مزايا، اهميت و احكام فقهي آن را بدانند و به وظايف
 خود در قبال آن عمل نمايند .
– براي سرسبز نگه داشتن كشور بايستي نهضتي فراگير بر پا شود.

از آنجايی که خداوند متعال، مسرفین و مبذرین را دوست نمی دارد لذا گاهی اوقات این نگرانی وجود دارد که مبادا خدای ناکرده، بعضاً ناسپاسی و ناشکری ما سبب از دست رفتن این نعمتها و مواهب الهی گشته و مسائل و مشکلاتی نظیر خشکسالی، تگرگ، سرمازدگی،سیل، فرسایش خاک، رسوب و …  حادث شوند.
(شکر نعمت ، نعمتت افزون کند             کفر نعمت، از کفت بیرون کند)

2- نقش و اهمیت منابع طبیعی در توسعه کشور

منابع طبيعي به عنوان بستر حيات و توسعه پايدار كشور، متعادل كننده اكوسيستم و پشتوانه بخش كشاورزي، دارای ارزشهای تجاری و غیرتجاری فراوانی است و نقش آن در كنترل هرز آبهاي سطحي، تغذيه سفره هاي آب زير زميني، حفظ و توليد خاك نباتی، توليد اكسيژن، تلطيف هوا، پالايش گازهاي سمي، تأمين غذا و پروتئين، توليد مواد دارويي و صنعتي، پناهگاه حيات وحش، توليد علوفه و چوب و … بر كسي پوشيده نيست.

علاوه بر قوانين دايمي (جاري) و خاص مرتبط با منابع طبيعي، اصول 45، 48 و50 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز در خصوص اهمیت جنگل ها و مراتع تأكيداتي دارند كه براي مثال به اصل 50  اشاره مي گردد:

 ” حفاظت محيط زيست كه نسل امروز و نسلهاي بعد  بايد در آن حيات اجتماعي رو به رشدي داشته باشند، وظيفه عمومي تلقي مي گردد. از اين رو فعاليتهاي اقتصادي و غير آن كه با آلودگي محيط زيست و تخريب غيرقابل جبران آن ملازمه پيدا كند ممنوع است.”

تأكيد سند توسعه منابع طبيعي در چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران كه توسط مقام معظم رهبري تاييد و ابلاغ گرديده است بر ” ايجاد عزم ملي در احياي منابع طبيعي تجديد شونده و توسعه پوشش گياهي براي حفاظت و افزايش بهره‌وري مناسب و سرعت بخشيدن به روند توليد اين منابع و ارتقاء بخشيدن به فرهنگ عمومي و جلب مشاركت مردم در اين زمينه، سرلوحه و نقطه عطف لزوم توجه و اهتمام به منابع طبيعي كشور مي باشد كه مبناي تنظيم سياستهاي كلي برنامه پنج ساله آينده را تشكيل مي دهد”.

منابع طبيعي براي همه نسلها در تمام عصرها خلق شده لذا حفظ اين منابع براي نسلهاي آينده بايد هدفي بزرگ قلمداد شود. از آنجاييكه راهبردها و ابزارهاي رسيدن به هر هدفي به مقياس و تناسب هدف، طراحي و به كار گرفته مي شود از اين‌رو رسيدن به هدف بزرگي همچون، حفظ منابع طبيعي براي تمام نسلها و در همه عصرها، به توجه ویژه ای نياز دارد.

همه موجودات زنده گياهي و جانوري و در رأس آنها انسان به عنوان اشرف مخلوقات، از منافع حياتي منابع طبيعي به طور مستقيم و غيرمستقيم بهره‌مند مي باشند. ويژگي منحصر به فرد منابع طبيعي، محصور نبودن در مرزهاي سياسي و اجتماعي است لذا حفظ و توسعه پایدار آن مستلزم عزمی ملی و تلاشی فراگیر و شبانه روزی است با رعایت ضوابط فنی، مهندسی، حقوقی، قانونی، فرهنگی،  اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی در بهره برداری اصولی از منابع سرزمین.

برخی از فوائد  اقدامات چند منظوره طرحهای آبخيزداري، مرتعداری، جنگلداری و جنگل کاری:
1- – حفاظت آب و خاک و کنترل فرسايش خاک و رسوب
2- – كنترل و مهار سيلاب‌هاي ويرانگر
3- – جلوگيري از هدر رفت آبهاي سطحي
4- – افزايش رطوبت خاک و تقويت پوشش گياهی طبيعی
5- – تغذيه سفره هاي آب زيرزميني، چشمه ها و قنوات
6- – بهبود و توسعه شرايط اقتصادي و اجتماعي آبخيز نشينان
7- – بهبود اشتغال در مناطق روستائي
8- – جلوگيري از مهاجرت بي رويه روستائيان

3- چالش‌های منابع طبیعی در ایران
ایران، کشوری است با اکوسیستم بسیار حساس و شکننده و از طرف دیگر با قابلیت های فراوان از نظر  تنوع اقلیمی و منابع طبیعی و انسانی. یکی از مشکلات اصلی موجود در زمینه حفاظت، صیانت و بهره برداری پایدار از منابع طبیعی (این مواهب الهی)، عدم وجود یک مدیریت جامع و هماهنگ در بین دستگاهها، مردم و دست اندرکاران مختلف میباشد.

روند تخریب منابع طبیعی در ایران از یک طرف به شرایط خاص طبیعی نظیر شرایط اقلیمی (اقلیم خشک و نیمه خشک ایران ) و ژئومرفولوژیکی (زمین شناسی و سازندهای حساس به فرسایش) و از طرف دیگر به افزایش جمعیت و نیاز روزافزون جوامع محلی به تامین مایحتاج خود مرتبط است ولی آنچه که این روند را تشدید كرده است. بعضاً سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های نادرست و غیر اصولی بخش دولتی و همچنین از هم پاشیده شدن نظام مدیریتی سنتی حاکم (نظام ظالمانه و ناعادلانه ارباب و رعیتی) و عدم جایگزینی یک نظام مدیریتی اصولی بوده است، بخصوص در دو برهه از تاریخ ایران، یکی در زمان انقلاب سفید  که عرصه های جنگل و مرتع از دست خوانین و مردم خارج و در اختیار دولت قرار گرفت (ملی شدن جنگل‌ها و مراتع سبب ایجاد رقابت در تصاحب عرصه های ملی شد) و دیگری در زمان انقلاب شکوهمند اسلامی که تحولات سیاسی آن روز و ضرورت خود کفایی کشاورزی سبب شد که مردم عرصه های منابع طبیعی ملی را تصاحب نموده و به کشاورزی تبدیل نمایند (که متاسفانه، غالباٌ تبعات سوء فراوانی داشته است).

چالش‌های محيط زیستی:
* همه ساله ميليونها تن خاك با ارزش زراعي مورد فرسايش قرار گرفته و از بين مي رود.
* سيلابهاي شديد و مخرب، سرمايه هاي جاني و مالي و منابع زيست محيطي را همه ساله به خطر مي اندازد
* افت شديد آبهاي زير زميني به عنوان يك خطر جدي سرمايه هاي حياتي كشور را تهديد مي كند و اين امر موجب:
* ناپايداري و كاهش توليدات گياهي و دامي در بخش كشاورزي ، جنگل‌ها و مراتع
* ايجاد شرايط نامناسب براي ادامه زندگي جانداران
* فشار مضاعف بر منابع تجديد ناپذير
* كاهش منابع انرژي می شود.
 
اثرات زيست محيطي رسوبزدايي مخازن سدها دركوتاه مدت و دراز مدت:
* كاهش اكسيژن محلول رودخانه تا صفر درصد
* افزايش ميزان مواد جامد معلق تا 900 گرم در ليتر
* مرگ ميليون‌ها قطعه ماهي براثر خفگي و گرفتگي آبشش ها 
* نابودي ساير موجودات آبزي و كف زي رودخانه
* تغيير بستر رودخانه از سنگي به شني
* تغييرمصب رودخانه‌ها (به عنوان مثال، رودخانه سفيد رود از غرب به شرق و طی20 سال، بيش از 3 كيلومتر  تغيير مكان داده است ) 

چالش‌ها در منابع آب و آبخیزداری
* توزیع نا یکنواخت زمانی و مکانی ریزشهای جوی
* دوره های طولانی خشکسالی و ترسالی
* افزایش شدت و تواتر سیلاب در حوضه های شهری
* آلودگی منابع آب و خاک و همچنین آلودگی گسترده رودخانه ها و تالاب ها
* افزایش شوری اراضی
* افت سطح آب زیرزمینی و بعضاً نشست اراضي بدلیل برداشت بی رویه از منابع آب چاهها
* هجوم آبهای شور و تلخ به منابع آب شیرین
* تلفا ت آب در شبکه‌های انتفا ل آب کشاورزی و شرب ( شبکه آب شهری)
* فرسایش خاک و رسوب و بیابان‌زایی و کاهش حاصلخیزی اراضی
* فقر، محرومیت و مهاجرت روستائیان به شهرها

كشور ايران به دليل شرايط اقليمي خاص خود، داراي منابع آبي محدودي است و علي‌القاعده مي‌بايست بهره‌برداري بهينه از اين منابع صورت پذيرد ( از 35 ميليون هكتار عرصه مستعد كشاورزي در سطح كشور فقط حدود 18 ميليون هكتار آن زير كشت ميباشد و در مابقي اراضي بدليل كمبود آب، امكان توسعه كشاورزي وجود ندارد ). جاي بسي تأسف است كه متوسط راندمان آبياري در كشور حدود 37 درصد است. عجيب تر آنكه بجاي تلاش در جهت افزايش راندمان و بهره وري (در كليه مراحل كاشت و داشت و برداشت و آبياري و … )، زمزمه هايي وجود دارد كه باز هم، سطح زير كشت افزايش يابد!؟

اهم چالش‌ها در بخش ترویج منابع طبیعی :
* عدم وجود مدیریت یکپارچه و هماهنگ در عرصه های منابع طبیعی
* پائین بودن سطح تحصیلات بهره‌برداران روستایی و عشایری
* بالابودن هرم سنی بهره برداران
* عدم توجه به مسائل اجتماعی، اقتصادی بهره‌برداران در تهیه طرح‌ها و پروژه‌ها
* عدم تناسب برنامه ها با نیازهای بهره برداران
* کمبود مروج تخصصی
* کمبود ایستگاه های شاهد تحقیقی و ترویجی در عرصه های منابع طبیعی
* عدم ثبات و پایداری نیروهای ترویجی در سطح استان ها و شهرستان ها
* کاهش و یا متوقف شدن روند صعودی حمایت های دستگاه‌های دولتی از تعاونی‌ها و تشکل‌های اقتصادی
* پیوند و ارتباط ضعیف بین تحقیق ، ترویج و اجرا با بهره برداران

علل بوجود آمدن چالش‌ها :
1- پایین بودن فرهنگ عمومی منابع طبیعی
2- وضع نامناسب اقتصادی بهره برداران منابع طبیعی
3- نامناسب بودن نظام های بهره برداری و کارایی کم آنها
4- مسائل و مشکلات حقوقی و قانونی موجود
5- پائین بودن سطح فناوری در بخش منابع طبیعی
6- کافی نبودن مطالعات اجتماعی و اقتصادی در طرح ها و پروژه‌های منابع طبیعی
7- فقدان و کمبود اعتبارات در بخش تخصصی ترویج و مشارکت های مردمی
8- کم رنگ بودن تشکیلات ترویج در ساختار سازمانی با توجه به اهداف و برنامه ها
9- عدم وجود شناسنامه بهره برداران از جمله شناسنامه آموزشی
10-  نداشتن جایگاه مناسب مشارکت مردم در برنامه‌ریزی، اجرا و نظارت در پروژه‌ها 

4- اهداف و سیاست‌های بخش منابع طبیعی
سياست‌هاي كلي منابع طبيعي (ابلاغي مقام معظم رهبري طي نامه شماره 76230/1 مورخ 3/11/1379 ) عبارتند از:
* ايجاد عزم ملي براي احياي منابع طبيعي تجديد شونده و توسعه ي پوشش گياهي براي حفاظت و افزايش بهره وري مناسب و سرعت بخشيدن به روند توليد اين منابع و ارتقاء بخشيدن به فرهنگ عمومي و جلب مشاركت مردم در اين زمينه.

* شناسائي و حفاظت منابع آب و خاك و ذخائر ژنتيكي- جانوري و بالا بردن غناي حياتي خاك‌ها و بهره‌برداري بهينه بر اساس استعداد منابع و حمايت موثر از سرمايه‌گذاري در آن.

* اصلاح نظام بهره برداري از منابع طبيعي و مهار عوامل ناپايداري اين منابع و تلاش براي حفظ و توسعه ي آن.
* گسترش تحقيقات كاربردي و فن آوريهاي زيست محيطي و ژنتيكي و اصلاح گونه هاي گياهي و حيواني متناسب با شرايط محيطي ايران و ايجاد پايگاههاي اطلاعاتي و تقويت آموزش و نظام اطلاع رساني.
5- منابع طبیعی و معاهدات بین المللی
چالش های عمده جهانی نظیر تغيير اقليم، کمبود و بحران آب شيرين، بيابان زايي، تولید و مصرف انرژی، توليد مواد غذايي (امنیت غذایی)، کاهش ذخاير ژنتيکی (تنوع زیستی) و … سبب گشته تا معاهدات بین المللی متعددی بوجود آید که خوشبختانه ایران رسماً به عضویت اکثر آنها در آمده است.

دولت مکلف است در راستاي تامين منافع مشترك منطقه اي و بين المللي در اجراي تعهدات كنوانسيون‌هاي تغييرات هوا و اقليم، تنوع زيستي و مقابله با بيابان‌زايي موارد ذيل را اجرا نمايد:

• بازنگري برنامه عمل مقابله با بيابان‌زايي و كاهش اثرات خشكسالي
• مشاركت در اجراي برنامه عمل تنوع زيستي و تغيير اقليم
• كنترل كانونهاي بيابانزای موثر در كشورهاي همسايه،
• بهره مندي از منابع مالي و اعتباري موجود در جوامع بين المللي

خوشبختانه در بخش منابع طبیعی، دو مرجع ملی مهم (یکی در رابطه با مقابله با بیابان زایی و دیگری در خصوص جنگل ) وجود دارند و میتوانند پرچمدار حفاظت، احیاء، اصلاح و توسعه منابع طبیعی و تلاش در جهت کاهش خسارات ناشی از بلایای طبیعی باشند.

مرجع ملی مقابله با بیابان زایی (UNCCD NFP)

متاسفانه حدود 80 درصد اراضی جهان در معرض بیابان زایی Desertification)) بوده و مسئله تخریب سرزمین و کاهش حاصلخیزی آن بدلیل شرائط خاص طبیعی، رشد بی رویه جمعیت، بهره برداری غیر اصولی از منابع، تغییر اقلیم و …  امروزه به یک مسئله حاد جهانی تبدیل شده است و لذا نقش مرجع ملی مقابله با بیابان زایی (بیابان زدایی) در پیگیری امور بسیار حساس و حیاتی است. خوشبختانه “برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش تبعات خشکسالی” با استفاده از مشاورین داخلی و خارجی و افراد صاحب نظر در سطح ملی و استانی و برگزاری کارگاه‌های تخصصی و جلسات مشورتی متعدد تهیه و حتی مجدداٌ مورد بازنگری قرار گرفته است (ویرایش دوم آن نیز چاپ شده است) ولی هنوز اقدام جدیی در جهت پیاده سازی آن نشده است که شاید به دلایل جامعیت و فرابخشی بودن این برنامه که با ادبیات برنامه ریزی کشور (بخشی نگری) منافات دارد.

مرجع ملی جنگل
 به دلیل نقش بسیار مهم جنگل‌ها در زندگی بشر، بیش از یک دهه است که مجامع بین المللی بدنبال تصویب کنوانسیون “”Forest Principle میباشند و تاکنون در این خصوص اجلاسهای متعددی برگزار گردیده است (نظیر کمیسیون جنگلداری فائو، مجمع جهانی جنگل(IPF, IFF, UNFF  و در حال حاضر سه برنامه مهم در دست تهیه و بررسی میباشد:
Forest Resource Assessment (FRA2010)  که توسط FAO پیگیری میشود
National Forest Plan (nfp)

Sustainable Forest Management (SFM)

که البته به منظور رسیدن به توسعه پایدار جنگل (SFM) می‌بایست معیارها و شاخص‌هایی تعیین گردند (Criteria & Indicators for SFM) که از جمع بندی نظرات کلیه کشورها و اندیشمندان بدست خواهد آمد.

6- پیشنهادات و انتظارات

مقابله با تخريب حوضه‌هاي آبخيز و عوامل ناپايدار كننده توسعه اجتماعي و اقتصادي آنها نياز به يك عزم ملي دارد به طوري كه مشاركت مستمر آحاد ملت را از مسئولين تا كليه بهره برداران به همراه داشته و از اين طريق بتوان سطح عملكرد اجرايي و اعمال مديريت بر عرصه ها را حداقل از نقطه  نظر كنترل و توقف تخريب به حدود 5 برابر وضعيت فعلي ارتقاء داد تا اميد داشت كه در 20 سال آينده  روند تخريب به طور كامل كنترل گردد.

به منظور حفظ منابع طبيعي و محيط زيست و ارتقاي شاخص‌هاي زيستي در راستاي سياست‌هاي كلي نظام جمهوري اسلامي ايران در امور منابع طبيعي موارد ذيل پیشنهاد میشود:

1- تقويت عزم ملي براي حفظ، احياء، توسعه و بهره برداري پايدار از منابع طبيعي تجديد شونده بر مبنای اصول آمایش سرزمین

2- اشاعه فرهنگ منابع طبيعي و اخلاق زيست محيطي و ارتقاي سطح آگاهي و تنوير افكار عمومي آحاد جامعه بر مبناي اصول توسعه پايدار با تاكيد بر گروه‌هاي اثرگذار بر عرصه هاي منابع طبيعي

3- اصلاح نظام هاي بهره برداري از منابع طبيعي و مهار عوامل تخريب و ناپايداري منابع طبيعی

4- ایجاد صندوق عمران و توسعه منابع طبیعی و آبخیزداری به منظور توانمندسازی و تقویت بهره برداران و مجریان طرحهای منابع طبیعی و آبخیزداری در راستای مدیریت پایدار منابع طبیعی از طریق وضع عوارض واقعی صدور پروانه چرای سالیانه و اخذ بهره مالکانه ناشی از گیاهان دارویی و صنعتی و اخذ 3% حقوق دولتی  ناشی از بهره برداری معادن (موضوع ماده 14 قانون بهره برداری از معادن)، اخذ بهره مالکانه و هزینه‌های توسعه و احیاء (عملیات اجرایی) از بهره برداران مجاز از عرصه های منابع طبیعی و برخورد قاطع با بهره برداران غیر مجاز
5- تقويت و توسعه آموزش و ترويج منابع طبيعي و آبخیزداری بر مبناي دانش بومی و فناوری نوین و بهره مندي از مشاركت مردم
6- اعمال مديريت هماهنگ، يكپارچه و نظام مند منابع طبيعي در سطح حوضه های آبخیز

7- تثبيت و قطعیت مالكيت دولت بر اراضي ملي و دولتي و بازنگری اجرای مقررات و قوانین مربوطه و رفع تداخلات و معارضات حقوقي و ثبتی حاصله

8- انجام هرگونه عمليات اجرايي اعم از اكتشاف ، حفاري و بهره برداري از معادن طبقه اول، دوم،‌ سوم و چهارم ، معادن شن و خاك و همچنين فعاليت و تمديد پروانه بهره برداري واقع در اراضي ملي با رعايت ضوابط زیست محیطی و منابع طبیعی و همچنین رعایت حقوق بهره برداران عرفی

9- اعمال مديريت صحيح بهره برداراي از مراتع با رعايت زمان، مدت و ظرفيت مجاز بهره برداري از مراتع و تنظيم و اعمال تقويم كوچ عشايري و روستايي در سطح 86 ميليون هكتار

10- ايجاد مشاغل و معيشت هاي جايگزين در جهت كاهش جمعيت بهره برداران مرتعي با توسعه فعاليت‌هاي سازگار با حفظ منابع طبيعي نظير باغداري، شيلات، صنايع کوچک، طبیعت گردی و …

11- توسعه عمليات استحصال و ذخيره نزولات آسماني در مناطق خشك و نيمه خشك

12- تشکیل شورای عالی منابع طبیعی و آبخیزداری کشور به منظور ایجاد هماهنگی دستگاه‌های اجرایی جهت اجرای تعهدات در حوضه های آبخیز به عنوان واحد برنامه ریزی مناسب.

13- کنترل کانون‌‌های بحرانی فرسایش بادی و نیز بهره برداری از استعدادها و ظرفیت‌های اراضی بیابانی

14- افتتاح حساب‌هاي زيست محيطي به نحوي كه ارزش‌هاي اقتصادي (کارکردهای بازاری و غیربازاری) منابع طبيعي و زيست محيطي را در درآمدهای خالص و ناخالص ملی لحاظ گردد

15- توانمندسازي ساختار مديريت منابع طبيعي و محيط زيست كشور با عنايت به وظايف  حاكميتي سازمان جنگل‌ها ،مراتع و آبخيزداري كشور و سازمان حفاظت محيط زيست از طریق تدوين قانون مالي- اداري خاص و تامين اعتبارات، تجهيزات و نيروي انساني متخصص متناسب با وظايف آنها

16- معافيت سازمان جنگل‌ها،مراتع و آبخيزداري كشور و سازمان حفاظت محيط زيست از پرداخت هزينه هاي آيين دادرسي و كارشناسي در مراجع قضايي
17- تدوين و اجرايي برنامه های جامع حفاظت از منابع طبيعي و محیط زیست  و مبارزه با پديده زمين خواري و قاچاق چوب و گونه های جانوری و فسیلها و نمونه های دوران‌های گذشته و  برخورد قانوني به موقع با متجاوزين و متصرفين اراضي ملي و دولتی با ایجاد واحدهای قضایی سیار ویژه منابع طبیعی و اجراییات آن.
18- مديريت و احياي جنگل‌هاي طبيعي كشور از طریق ارتقای شاخص‌های اکولوژیکی (کیفی و کمی) در نواحی رویشی شمال (هیرکانی)، ارسباران، زاگرس، جنوب و ایرانی-تورانی

19- حمایت بیشتر از توسعه پارکهای جنگلی و جنگلداری شهری با همکاری بخشهای دولتی و غیردولتی

20 – تهیه نقشه كاداستر منابع طبيعي و سامانه هاي اطلاعاتي توصيفي زمين و ایجاد پایگاهها و داده های اطلاعاتی و تهیه نقشه های موضوعی استعداديابي ، تعيين و حفظ كاربري عرصه هاي منابع طبيعي براساس توان اكولو‍‍ژيك و عدم انتقال قطعی اراضی مورد واگذاری به اشخاص حقیقی و حقوقی غیردولتی

21- مطالعه و اجرای عمليات آبخيزداري در حوضه آبخیز  سدهای در دست بهره برداری و در دست احداث و همچنین در حوضه های آبخیز خارج از سدها (داخلی- شهری- مرزی)

22- مطالعه و اجرای عملیات پخش سيلاب و تغذيه آبخوانها (آبخوانداری)

23- ساماندهی و بهره برداری بهینه از اراضی شیبدار تخریب یافته در چارچوب طرحهای مدیریت جامع حوضه آبخیز با تاکید بر اجرای عملیات تولید علوفه ، گیاهان دارویی و صنعتی و درختکاری

24- تامين سوخت فسيلي مورد نياز جوامع محلي جنگل نشين ، عشاير، روستاها و عرصه هاي بياباني

25- ایجاد ناوگان اطفای حریق و تجهیز یگان حفاظت از جنگل‌ها و مراتع و پیشگیری  و مقابله با حوادث پیش بینی نشده

26- ارتقاي ضريب مشاركت پذيري مردم در جهت نيل به توسعه پايدار

در خاتمه ضمن اشاره به فرمايش گهربار امام علي (ع) در نهج البلاغه (حكمت 161) :
” كسي كه استبداد در رأي داشته باشد هلاك ميشود و كسي كه با مردان بزرگ مشورت كند، در عقل و دانش آنان شريك ميشود”  امید است با بذل توجه خاص به منابع طبیعی کشور و ايجاد انگيزه لازم براي انجام خدمات موثرتر و افزايش كارايي و بهره وري نيروي انساني (این ثروت و سرمایه پایان ناپذیر)، بستر مناسب براي حل هر چه بيشتر مشكلات مردم ( اين ولي نعمتان نظام ) و رشد و شكوفايي روز افزون كشور فراهم گردد (انشاء الله).

27 خرداد 1388: نحس‌ترین روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی در ایران!

همیشه نگران سیزدهمین نکوداشت مناسبت‌های ملّی و جهانی بوده‌ام و امسال شاید بیش‌تر از هر زمان دیگری دریافتم که این نگرانی تا چه اندازه می‌تواند واقعی و در عین حال غیر قابل توضیح باشد!
در سیزدهمین سال برگزاری آیین‌های این مناسبت بین‌المللی در ایران (هر چند امسال پانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی بود؛ امّا در ایران، این سیزدهمین سالی است که مناسبت یادشده گرامی داشته می‌شد)، شعار امسال روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی، تأکید بر عزمی فرامنطقه‌ای برای حفظ آب و خاک دارد. در حقیقت، دانشمندان این حوزه بر این باورند که اگر قرار است کیفیت و مطلوبیت حیات برای آدمی در آینده تضمین شود؛ باید بیش از پیش بکوشیم تا به حراست و پاسداری از دو مؤلفه‌ی اصلی تولید غذا، یعنی آب و خاک کمک کنیم.
و این همان دریافتی است که بیش از سه دهه‌ی پیش به درستی و با افتخار در میثاق‌نامه‌ی ملّی ایرانیان، یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی هم گنجانده شده است. اصل 50 قانون اساسی ما می‌گوید: حفظ حیات اجتماعی رو به رشد جامعه‌ی ایران در گرو حراست از محیط زیست است. این می‌تواند واقعیتی غرورآفرین باشد که نویسندگان قانون اساسی ما در 30 سال پیش بر همان موضوعی تأکید کرده‌اند که اینک نخبگان کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی در سازمان ملل متحد بر آن پای می‌فشارند و به عنوان شعار تمام مردمِ ساکن در تمام کشورهای تمام قاره‌های جهان برای سال 2009 انتخاب کرده‌اند.

امّا مردم شریف ایران!
بیاییم کلاه خود را قاضی کنیم و به عملکرد خود و 9 دولتی که تاکنون بر سرکار آورده‌ایم، دقت کنیم! به راستی چه نمره‌ای را حاضریم به خویش و دولت‌های مورد اشاره اختصاص دهیم؟ چه اندازه در شناخت جریان ویران‌گر بیابان‌زایی و مهار آن موفق عمل کرده‌ایم؟ چرا حتا هنوز نتوانسته‌ایم نقشه‌ای سراسری از میهن تهیه کنیم که نشان‌مان دهد: حساسیت اراضی به بیابان‌زایی در چه وضعیتی است؟ چرا هنوز یک مطالعه‌ی دقیق برای تعیین نرخ بیابان‌زایی در کشور به سامان نرسیده است؟ چرا همچنان سفره‌های زیرزمینی ما در حال کاهش سطح آب بوده و زمین در اغلب نقاط مرکزی و شرقی کشور پیوسته نشست می‌کند؟ واقعاً آیا این خجالت‌آور نیست در کشوری که صاحب یک اصل اختصاصی برای حفظ محیط زیست در قانون اساسی‌اش است، نرخ فرسایش آبی و بادی از مرز 6 برابر میانگین جهانی هم گذر کرده باشد؟ آیا شرم‌آور نیست که بیش از نیمی از آبادبوم‌های آن متروکه شده باشد؟ آیا سزاوار است که نعمت سیل در ایران به نقمت بدل شود و سالانه خسارات هنگفتی را متوجه مردم و مملکت کند؟ واقعاً این درد را باید به که بگوییم که به رغم افزایش دانایی و کاربرد نرم‌افزارهای بیش‌تر و دقیق‌تر و به روز‌تر در حوزه دانش هواشناسی و پیش‌بینی اثر خشکسالی، همچنان عقوبت‌های خشکسالی در این کشور کارمایه‌های فراوانی را به هدر می‌دهد و اینک – به گفته‌ی سازمان ترویج, آموزش و تحقیقات کشاورزی – به مرز 190 هزار میلیارد ریال در سال گذشته رسیده است.
آری، 13 سال است که جمهوری اسلامی ایران نیز همپای بیش از 170 کشور عضو کنوانسیون جهانی مقابله با بیابان‌زایی، آیین‌های نکوداشت این روز جهانی را در هفدهم ژوئن (27 خرداد) برگزار می‌کند؛ 13 سال است که در این آیین‌های رسمی، عالی‌ترین مقامات کشور شرکت کرده و از عزم دولت متبوع خویش برای مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی سخن می‌گویند؛ امّا حاصل این همایش‌ها و نکوداشت‌ها واقعاً چه بوده است؟ آیا توانستیم تا از شوری اراضی خویش بکاهیم؟ آیا توانستیم تا روند فرونشست سرزمین را متوقف کنیم؟ آیا از تعداد گونه‌های گیاهی و جانوری در معرض انقراض کم کردیم؟ آیا بر کیفیت آب و خاک این بوم و بر مقدس افزودیم؟
چرا نمی‌آییم و مرد و مردانه نمی‌گوییم که چرا هیچ دستاورد غرورآفرینی در طول همه‌ی این سال‌ها نداشته‌ایم؟ مگر ایران در شمار نخستین کشورهایی نبود که به عضویت پیمان جهانی مقابله با بیابان‌زایی در سال 1375 درآمد؟ مگر ما برنامه اقدام ملّی مقابله با بیابان‌زایی را در دولت هشتم نهایی نکردیم؟ پس چرا هنوز حتا یک گزارش از میزان پیشرفت اهداف مندرج در آن برنامه ارایه نشده است؟ اصلاً چرا باید کمیته‌ی اقدام ملّی مقابله با بیابان‌زایی در طول 4 سال گذشته فقط 2 بار تشکیل جلسه دهد؟ و چرا شخص وزیر باید هر سال به بهانه‌ای از حضور در مراسم نکوداشت آیین جهانی 27 خرداد سرباز زند؟
ما این درد را باید به کجا ببریم؟

کلام آخر آن که
بیابان‌زایی می‌توانست کاری کند که ما قدر داشته‌های طبیعی و انسانی خود را بیشتر بدانیم؛ خطر بیابان‌زایی می‌توانست سبب شود تا ما بیشتر از هر ملتی در جهان به حفظ آب و خاک خویش همت گماریم؛ امّا عملاً نابخردی و سهل‌انگاری حاکم در حوزه‌ی مدیریتی این عرصه سبب شد تا چالش بیابان‌زایی به یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های فراروی ما بدل شده و بسیاری از اندوخته‌های ارزشمند طبیعی‌مان را نیز با شتابی دمادم افزاینده از دست دهیم. رخداد توفان‌های گرد و غبار در حاشیه جنوب و جنوب غربی کشور که در طول 2 سال گذشته به طرز حیرت‌انگیز و نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است و نیز تکرار باران‌های گل‌آلود در پایتخت ایران، همه و همه نشان می‌دهد که غول بیابان‌زایی امروز بیش از هر زمان دیگری چنگ و دندان‌هایش را به ما نشان داده است. آیا سزاوار است که ما همچنان در خواب باشیم و بمانیم؟
پاسخ این پرسش را ‌کوشیدم تا در 27 خرداد 1388 با مخاطبان عزیزم در دانشگاه آزاد اسلامی نطنز در میان نهم که به همین مناسبت آیینی را به همت ادراه کل منابع طبیعی استان اصفهان در آن شهرستان برپا داشته‌ بودند. همچنین بخشی از این یادداشت در شماره همان روز – 27 خرداد – در روزنامه همشهری منتشر شده است.