بایگانی دسته: محیط زیست

شهادت یکی دیگر از حافظان طبیعت ایران در منطقه حفاظت شده گلول و سرانی

متأسفانه خبر رسیده است که شامگاه دیروز، آقای سعید پرهام – محیط بان اداره کل محیط زیست خراسان شمالی – در جدالی نابرابر با شکارکُش‌های از خدابی‌خبر که سالهاست به حرفه‌ی قاچاق گوشت شکار در جنگل‌های اطراف منطقه حفاظت شده گلول و سرانی – شیروان مشغولند، جان به جان آفرین تسلیم کرده و به دلیل اصابت گلوله‌ی مهاجمان به سرش، شهید شده است. برای بازماندگان این جوان 28 ساله که یک ماه از مراسم نامزدی‌اش نگذشته است، آرزوی صبر می‌کنم و امیدوارم شمار شهدای طبیعت ایران هرگز به عدد 120 نرسد.
شایان ذکر آن که منطقه حفاظت شده گلول و سراني 18 هزار و 144 هكتار وسعت داشته و در فاصله 85 كيلومتري شمال شيروان و در منتهي‌‌اليه حد شمال خاوری استان خراسان شمالي واقع شده است؛ جایی که حد شمالی‌اش به طول 30 کیلومتر با كشور تركمنستان هم مرز است.
از مهم‌ترین گونه‌های جانوری این منطقه‌ی زیبا باید به قوچ و ميش اوريال، ‌پلنگ، گربه وحشي، گراز، سمور سنگي، خرگوش، داركوب قهوه‌اي، سهره سياه و كبك دري اشاره کنم.
باشد که آه زیستمندان بی‌نظیر این زیستگاه رؤیایی، بتواند کاری کند که دیگر هیچ انسانی به خود اجازه‌ی شلیک گلوله در این منطقه را ندهد.

از همین نویسنده و در همین باره:

ایرانی‌ها 17 برابر ژاپنی‌ها مصرف می‌کنند!

باور کردنش شاید اندکی دشوار باشد، اما وقتی حسین امیری خامکانی، یکی از اعضای کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم زرند و کوهبنان با صراحت و تأسف فاش می‌سازد که ایرانیان امروز برابر یک میلیارد نفر از مردم جهان مصرف می‌کنند، باید اندکی در این خبر تأمل کرد! نباید کرد؟ به ویژه وقتی بدانیم که رییس جمهور سیاست‌های انقباضی جمعیتی را نابخردانه دانسته و ایران امروز را مستعد پذیرایی از دوبرابر ساکنان کنونی‌اش می‌داند که در آن صورت و با توصیف جناب خامکانی، لابد سهم 2 میلیارد انسان را هم باید نوش جان کنند! نباید بکنند؟
امّا حقیقتاً آیا همه‌ی تقصیر آن که هر ایرانی حدود 17 برابر هر ژاپنی، مصرف می‌کند، بر دوش مردم است؟ ژاپنی‌ها در شمار پرمصرف‌ترین جوامع کنونی جهان جا داشته و از منظر عیار رفاه و کیفیت زندگی، پس از سنگاپور در موقعیتی ممتاز جای دارند. چگونه است که مردمی که 17 برابر ژاپنی‌ها مصرف می‌کنند، یک هفتم ژاپنی‌ها هم از مواهب رفاه بهره‌مند نیستند! هستند؟
این پرتقال فروش پدرسوخته را در این معادله‌ی خامکانی چگونه باید رهگیری کرد؟
وقتی وزارت نیرو خود می‌گوید که 30 درصد از آب شربی که با صرف هزینه‌های گزاف به تهران می‌رساند، عملاً بهایی برایش دریافت نشده و اغلب به هدر می‌رود؛
وقتی سهم قابل توجهی از انرژی برق، گاز و نفت پیش از رسیدن به دست مصرف‌کننده‌ی واقعی تلف می‌شود که ارزش آن به میلیاردها دلار در سال می‌رسد؛
وقتی راندمان سوخت در خودروهای داخل کشور دست کم 50 درصد کمتر از خودروهای استاندارد دنیاست؛
وقتی راندمان آبیاری در بخش کشاورزی عملاً از 35 درصد تجاوز نمی‌کند و حدود 80 درصد از پروژه‌های سدسازی به دلیل عدم تکمیل کانال‌های آبیاری پایین دست آنها، عملاً به بهره‌برداری واقعی نرسیده است؛
وقتی هدررفت انرژی از ساختمان‌هایی که جملگی مجوز و پروانه ساخت و پایان کار دارند، به بیش از 60 درصد می‌رسد، چگونه باید و می‌توان یک طرفه به محکمه رفته و همه‌ی کاسه کوزه‌ها را بر سر مردم بی‌نوا شکست؟
حال در چنین شرایطی آیا ساده‌اندیشانه نیست که گمان‌ بریم با واقعی کردن قیمت حامل‌های انرژی، مصرف به طرز معنی‌داری کاهش می‌یابد؟ چگونه می‌توان از راننده‌ای انتظار داشت که در مصرف سوخت صرفه‌جویی کند؛ وقتی سوار بر خودروی ملی خود (سمند) می‌راند؛ خودرویی که بسیار بیش‌تر از استاندارد‌های موجود، بنزین مصرف می‌کند؟
او تنها با گران شدن سوخت، می‌تواند دیگر نراند! اما پرسش این است که تا چه زمانی می‌تواند فشار نراندن را بر خود هموار سازد؟!

به استقبال روز جهاني بدون سم برويم

26 سال است كه جهانيان در سومين روز از آخرين ماه سال ميلادي، برابر با سيزدهمين روز از واپسين ماه پاييز، يك مناسبت محيط زيستي – No Pesticide Day – را گرامي مي‌دارند كه البته ريشه در يكي از تلخ‌ترين روزهاي قرن بيستم دارد. آن روز سياه، هنوز هم براي بازماندگان حادثه‌ي بوپال در هندوستان تلخ و سياه مانده است و از تبعات مرگ‌آفرينش كماكان نسل امروز هم رنج مي‌كشد.
چرا كه در آن فاجعه، ابر مرگ آوري سراسر آسمان بوپال را فراگرفت؛ ابري كه ناشي از نشت متجاوز از 40 تن گاز (methyl isocyante (MIC بود؛ يك گاز بسيار سمي كه در اثر خطايي انساني تاكنون 300 هزار انسان را معلول كرده و40 هزار از نوع بشر را به كشتن داده است.
چنين است كه جهانيان با درس گرفتن از آن رخداد مصيبت‌بار كوشيده‌اند تا تمام همت خود را براي ساختن جهاني بدون سم به كار بندند.

امسال هم مرضيه وحيد دستجردي، عالي‌ترين مقام كشور در حوزه سلامت و بهداشت با همكاري دفتر محيط زيست و توسعه پايدار كشاورزي كوشيده‌اند تا در روز شنبه – سيزدهم آذر ماه –  در تالار همايش‌هاي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي (ساختمان نصر)، همايشي براي گراميداشت اين روز و آگاهي از پيشرفت‌هاي ايران در حوزه‌ي سم‌زدايي ترتيب دهند.
يادمان باشد كه در آغاز دهه‌ي 70 ميلادي از قرن بيستم، زماني كه عده‌اي از دانشمندان نسبت به مصرف د.د.ت هشدار مي‌دادند و آن را براي پایداری حیات در كره زمين يك تهديد برمي‌شمردند، گروهي به رهبري توماس بورولوگ )معروف به پدر انقلاب سبز) آنها را به سخره گرفتند تا این که مرگ سالانه‌ی متجاوز از ۲۰۰ هزار انسان، ناشی از مسمومیت حاد با آفت‌کش‌ها، نسل امروز را به خوبی از میزان صحت ادعاهای بورلوگ آگاه کرد و همه را از كرده‌ي خويش پشيمان ساخت! نساخت؟
عملكرد بورولوگ و حاميانش مرا ياد سروده‌ي جاودان فردوسي بزرگ مي‌اندازد كه افزون بر هزار سال پيش به من و تو زنهار داده بود:

كسي كو خرد را ندارد به پيش
دلش گردد از كرده خويش ريش

باشد كه همه‌ي ما عبرت گرفته و ياد بگيريم در اين يگانه سياره‌ي مسكون – تا اين لحظه – خردمندانه‌تر زندگي كنيم.

پيوست:
–   براي آنها كه مايلند سياهه‌اي از ندانم‌كاري‌هاي فاجعه‌بار آدم‌زميني‌ها را در طول 36 سال گذشته رصد كنند!
–    6  سم پرخطر در بخش كشاورزي حذف شد.
–    با فاجعه بوپال بيشتر آشنا شويم.

1389 ؛ سوزان ترین سال برای جنگل های ایران!

سال 1389 بی شک یکی از مرگبارترین سال‌ها در طول چند دهه‌ی اخیر برای رویشگاه‌های درختی ایران‌زمین بوده است. زیرا نه‌تنها در سال 89 شاهد قطع هزاران اصله درخت در مناطق جنگلی زاگرس و هیرکانی (و حتا باغ گیاه‌شناسی نوشهر) به بهانه‌ی احداث خط لوله و جاده و مسکن مهر و … بوده‌ایم؛ بلکه برای نخستین بار مساحت قلمرویی از جنگل‌های طبیعی کشور که طعمه‌ی شعله‌های آتش شد، می‌رود تا از مرز 40 هزار هکتار بگذرد که این رقم دست‌کم 8 برابر مدت مشابه در سال 1388  و بی‌نظیر در طول یکصدسال اخیر است!
واقعیت تلخی که تأیید می‌کند: مدیران ارشد دولتی، به رغم آن که باید خود را عملاً پایبند به اجرای درست اصل 50 قانون اساسی نشان داده و اجازه ندهند تا با تخریب بیشتر و سهل‌انگارانه‌ی محیط زیست، حیات اجتماعی روبه رشد مردم ایران، مختل شود؛ دربرابر تجاوز به زیستگاه‌های طبیعی و آتش‌سوزی‌های رخداده در آن – اغلب – منفعلانه یا گاهاً پیش‌برنده و تسهیل‌کننده رفتار می‌کنند! چرا؟
چرا باید ارزشمندترین پارک ملّی ایران و گل سرسبد مناطق حفاظت شده در آسیای جنوب غربی، یعنی پارک ملّی گلستان بیش از 12 روز در آتش بسوزد؟ مگر ما چند زیستگاه 90 هزار هکتاری در ایران داریم که یکجا بیش از 50 درصد پستانداران و یک پنجم گونه‌های گیاهی طبیعت وطن را در خود جای داده باشد؟

چرا سطح قابل توجهی از جنگل‌های هیرکانی از رودبار تا عباس‌آباد و کلاردشت و از آنجا گرفته تا شاهرود و علی‌آباد کتول و جعرآباد گرگان و مینودشت و منطقه‌ی حفاظت شده‌ی لوه و پارک ملّی گلستان در آتش، مکرراً باید بسوزد؟
آیا همین که اعلام کنیم: رطوبت هوا کاهش داشته و در فصل برگریزان قرار داریم و یا شکارچی غیرمجاز و گردشگر وارد عرصه‌های حفاظت شده می‌شوند، کفایت کرده و می‌تواند گناه ما را در عدم اطفاء درست و به موقع آتش‌سوزی پاک کند؟
چگونه است که هنوز در این مملکت؛ مملکتی که می‌خواهد در افق 1404 به پیشرفته‌ترین کشور منطقه در حوزه‌های علمی، فنی، فرهنگی و اقتصادی بدل شود، یک فروند چرخ‌بال یا هواپیمای ویژه مهار آتش وجود ندارد؟
چرا به سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور به عنوان متولّی رویشگاه‌های جنگلی و مرتعی و سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان مسئول حراست از مناطق چهارگانه ایران، اجازه داده نمی‌شود تا مجهز به یک یگان هوایی ویژه اطفاء حریق و کادری ورزیده و آموزش دیده در این حوزه شوند؟
و چرا باید همچنان در رخدادهای ویرانگری چون آنچه که اکنون گلستان را به آتش کشیده و چیزی در حدود دو هزار هکتار از این رویشگاه بی‌نظیر را متأثر کرده است، منتظر ماند تا یکی دو فروند چرخبال از هوانیروز یا هلال احمر از تهران به منطقه برسد؛ آن هم چرخ‌بال‌هایی که اصولاً به منظور اطفاء حریق ساخته و تجهیز نشده‌اند؟!
امید که حوادث تلخ پیش‌آمده در زاگرس، مازندران و گلستان، مسئولین امر را به صرافت استقرار یگان هوایی مجهز و مخصوص مهار آتش در استان‌های شمالی و غربی کشور ترغیب کند.
آمین.

در همین باره:

گلستان در آتش سوء مديريت – دکتر حسین آخانی

تبريك به جواد حيدريان و ابوطالب ندري

جواد حيدريان، جوان خوش فكر و جسوري است كه گزارش‌هاي بسيار مؤثري را در طول چند سال اخير با موضوع و محوريت محيط زيست براي خبرگزاري مهر تهيه كرده است.
ابوطالب ندري را هم كه همه مي‌شناسيم؛ عكاس هنرمند و عاشقي كه وقتي سرگرم عكاسي است، همه‌ي دردهايش را فراموش مي‌كند.

صميمانه به مسئولين برگزاري نخستين جشنواره رسانه  و محيط زيست تبريك مي‌گويم كه با انتخاب اين دو عزيز در بخش گفتگو و عكس، براي جشنواره و هيأت داوري‌‌اش ارزش و منزلتي كسب كردند.

از ديگر نام آشناياني كه به حق در بخش هاي ديگر جشنواره مورد تقدير قرار گرفتند، بايد به مونا قاسميان، ليلا مرگن، حميدرضا ميرزاده، اسدالله افلاكي و مژگان جمشيدي اشاره كنم.

در همين باره البته مهدي اشراقي عزيز هم حرف‌هاي حسابي زده است! نزده است؟

ماجراي اخطار قانون اساسي در باره ماده 170 برنامه پنجم!

در ماده 170 از پيش نويس برنامه پنجم توسعه آمده است: « به دولت اجازه داده می شود به منظور حفاظت، احیاء و بهره برداری پایدار از محیط زیست، منابع طبیعی و تنوع زیستی نسبت به موارد زیر حداکثر تا پایان سال دوم برنامه اقدام نماید:
الف – تدوین و اجرای برنامه مدیریت یکپارچه زیست بومی و برنامه عمل حفاظت و بهره برداری پایدار از تنوع زیست بومهای حساس و شکننده کشور
ب – تدوین طرح جامع حفاظت، ساماندهی و مدیریت یکپارچه سواحل کشور متضمن تعیین حریم و آزادسازی سواحل و ممانع از تخریب و تغییر کاربری سواحل و اراضی جلگه ای مجاوز و اجرای آن در طول برنامه.»
اينك، حجت الاسلام “سیدسلمان ذاکر” نماینده ارومیه  در مجلس شورای اسلامی در اخطار قانونی با استناد به اصل 50 قانون اساسی، وجود عبارت ” به دولت اجازه داده مي‌شود” را در ابتداي ماده 170 مغاير اصل 50 قانون اساسي دانسته است.
راستش من هر چه كوشيدم تا از منظر ديد جناب ذاكر به موضوع نگريسته و دليل نگراني‌شان را كشف كنم، متوجه نشدم! ظاهراً آقاي لاريجاني هم متوجه نشدند!
گفتم اگر كسي احتمالاً متوجه منظور ايشان شدند، كامنتي مرحمت فرموده و دلايل اين مغايرت را فاش كنند.

راستي!
بر طبق خبري كه فقط مجابي پرس تا اين لحظه انتشار داده است، نمايندگان مجلس در تكميل مواد محيط زيستي برنامه پنجم، شاهكار كرده‌اند كه جاي تقدير فراوان دارد؛ به ويژه تزريق ماده 59 برنامه چهارم به برنامه پنجم بسيار مهم است و اميدوارم در طول سال‌هاي برنامه پنجم، عملاً اجرايي شود.

وقتي محمدي زاده از آتش شعله اي در گلستان خبر مي‌دهد!

روز شنبه – ششم آذرماه – سرانجام يكي از نمايندگان گلستان – عبدالله رستگار، نمايند گنبد كاووس – يقه‌ي آقاي محمدي‌زاده را كه در صحن بهارستان حضور داشتند، گرفتند و به استناد اصل 50 قانون اساسي از وي دلايل تداوم آتش سوزي در گلستان را جويا شدند.
محمدحسن ابوترابی فرد نایب رئیس مجلس هم در پاسخ گفت: آقای محمدی زاده، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست پیام دادند که آتش سوزی جنگل های گلستان 3-4 روز پیش به صورت کامل مهار شده، اما از دیشب شعله‌ای شروع و آن هم تحت کنترل است!
خلاصه اين كه بعد از آن كه معني آتش سوزي سطحي را از جناب رسول حسام شنيده و درك كرديم! حالا نوبت به آتش سوزي از نوع “شعله‌اي” بود كه آن را هم بايد به خزانه‌ي ادبيات محيط زيستي خود بيافزاييم! نيافزاييم؟ فقط مانده ام اين آتش سوزي هاي اندك و شعله اي و سطحي را چرا نمي توانيم مهار كنيم؟! و چرا به خاطرش همان شب مي رويم تا در جلسه ستاد بحران در استانداري گلستان شركت كنيم؟
خواستم بگويم: وقتي نمايندگان مجلس را اينگونه سركار مي‌گذارند و نشاني اشتباه مي‌دهند، بايد حدس زد كه جواب شهروندان بي پست و مقام را چگونه مي‌دهند! نمي‌دهند؟

توضيح اين كه ديروز دوباره براي مهار آتش در پارك ملّي گلستان، يك فروند چرخبال لطف كرده و طي طريق فرمودند و آبي را فروپاشيدند!
منتها همزمان از جنگل‌هاي جعفرآباد گرگان هم خبر مي‌رسد كه شعله‌هاي آتش در حال زبانه كشيدن است!

نگرانی‌های خاویاری! عامل همگرایی در بین کشورهای ساحلی خزر

شاید مثبت‌ترین نکته‌ای که در بیانیه‌ی پایانی اجلاس 5 کشور ساحلی خزر به چشم می‌آید ، توافق نظر جدی و متفقانه‌ای است که برای نجات ماهیان خاویاری این بزرگترین دریاچه جهان صورت گرفت و 5 رهبر جهان، به پیشنهاد قزاقزستان، تصمیم گرفتند تا راهکارهای اجرایی ممنوعیت 5 ساله‌ی صید این ماهی را تا 3 ماه دیگر تبیین و ارایه دهند.
جالب این که قزاقزستان همان کشوری است که تاکنون با چنین ممنوعیتی که از سوی ایران و روسیه مطرح شده بود، مخالفت می‌کرد؛ اما اینک وضعیت چنان بحرانی شده که حتا قزاق‌ها هم متوجه وخامت شرایط زیست ماهیان خاویاری در خزر شده‌اند.
با این وجود، نکته‌ای که نباید فراموش کرد، آن است که این فقط صید بی‌رویه نبوده که سبب‌ساز کاهش چشم‌گیر شمار ماهیان خاویاری را فراهم کرده است؛ بلکه آلودگی روزافزون و بسیار شدید خزر هم یکی دیگر از عوامل نامساعدی است که سبب شده، زیستگاه گران‌ترین ماهی جهان با تهدید و تحدید مواجه شود. نکته‌ای که اگر توجه درخوری به آن شود، آنگاه ممکن است عنایت سیاسی رهبران 5 کشور ساحلی خزر به ماهیان خاویاری، سبب بهبود کیفیت و زیستگاه دیگر آبزیان خزر هم بشود.
یک دریافت تأمل‌برانگیز دیگر در این میان، اشاره به سخنان ژان باتيست لامارك (Jean Baptiste de Lamark) است؛ اکولوژیستی که بیش از 200 سال پیش و با صراحت گفته بود: «آبزيان دريا در مقابل انقراض نسل خود توسط انسان به طور طبيعی حفاظت می‌شوند. سرعت تکثير و زاد و ولدِ آنها بسيار زياد است، به سادگی در دام نمی‌افتند و به علاوه توانايي بالايي برای فرار از چنگ صيادان دارند. بدين جهت، احتمال آن که نوع بشر نسل آنها را به انقراض بکشاند، به هيچ عنوان مطرح نيست!»
امّا در کمتر از يکصد سال پس از این سخن، جهانيان دريافتند که پيش‌بيني خوش‌بينانه‌ي لامارک تا چه اندازه همچون فرضيه‌ي جنجالی تکاملی‌اش به خطا رفته است؛ حقيقتي كه در واپسين سال‌هاي قرن بيستم (1996) لويس اووين و تيم آن‌وين دركتاب 522 صفحه‌اي خويش با عنوان «مديريت محيط‌زيست» بر آن تأكيد كرده و مصداق بارزي از اشتباه علم ناميدند. اشتباهی که توافق اخیر 5 رهبر ساحلی خزر هم تأکیدی دوباره بر آن به شمار می‌آید.
امید است حضور محیط زیست به عنوان عامل همگرایی دولت‌ها و ملت‌ها از این پس نقشی پررنگ‌تر در همایش‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای یابد. زیرا پس از ماجرای ریزگردها که منجر به تشکیل اجلاس‌هایی با شرکت نمایندگان عالی‌رتبه‌ی کشورهای ترکیه، سوریه، عراق و ایران شد؛ اینک، ماهیان خاویاری سبب شده‌اند تا بیش از پیش توجه رهبران منطقه به لزوم رعایت هنجارهای محیط زیستی جلب شود.

سال گونه گونی زیستی هم به پایان رسید! چه کردیم؟

در واپسین روزهای سال جهانی گونه گونی زیستی هستیم. به همین مناسبت تا ساعتی دیگر در دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران سخنانی را با عنوان: «بررسی عوامل تهدیدکننده گونه‌گونی زیستی در ایران» ارایه خواهم داد.
برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به اینجا یا آنجا هم سری بزنید.

آنچه که از ماجرای باغ گیاه‌شناسی نوشهر هنوز نمی‌دانیم!

در آستانه سفر قریب‌الوقوع استانی دکتر احمدی‌نژاد و اعضای کابینه دهم به استان مازندران، نامه‌ای از سوی گروهی از پژوهش‌گران حوزه‌ی منابع طبیعی امروز خطاب به رییس جمهور و همکاران منطقه‌ای ایشان در مازندران تهیه و انتشار یافته است که حاوی نکات بسیار پراهمیتی است که تاکنون کمتر به آنها پرداخته شده و یا اصلاً پرداخته نشده است.
از آن جمله این که:
–     ايستگاه تحقيقات نوشهر از سال 1310 وآربراتوم باغ گياه‌شناسي آن از سال 1331 پايه‌گذاري شده است. بنابراین، قدمت این مجموعه بی‌نظیر را باید 79 سال در نظر گرفت و نه 54 سال.
–    در حال حاضر در سراسر باغ پايه‌هايي از بلند مازو،  نمدار،  توسكا و ممرز وجود دارد كه بيش از 150 تا 200 سال عمر دارند.
–    در اين باغ، تنها پايه بلوط چوب پنبه و  قديمي‌ترين پايه‌هاي دارتالاب و ژينكو در کشور موجود است. همچنین، 25 گونه كاج، حدود 30 گونه اكاليپتوس و ده‌ها گونه صنعتي و مهم از سراسر جهان در این پردیس پرشکوه موجود است.
با هم متن کامل این نامه بسیار مهم و روشنگرانه را می‌خوانیم:


به نام خدا

حدود  یک ماه از فاجعه در باغ گياه شناسي نوشهر مي‌گذرد. رسانه هاي مختلف در سطح وسيع به آن پرداختند. از سايت‌هاي مختلف حامي محيط زيست، خبرگزاري هاي مختلف، روزنامه ها و شبكه هاي مختلف تلویزيوني گرفته تا مسئولين مرتبط در وزارت جهادكشاورزي، ميراث فرهنگي و گردشگري، محيط زيست، ‏اعضا هيات علمي مراكز تحقيقاتي و دانشگاهيان سراسر كشور و صدها دانشجو در سطوح مختلف به نحوي به اين اتفاق اعتراض كردند. وبلاگ نويسان محترم كه اعتراض به تخریب باغ گیاه‌شناسی نوشهر را در فضای مجازی با راه اندازي موج سبز وبلاگي و با صدور بیانیه‌ای با اين جملات آغاز كردند. «نخستين ساعات هشتمين روز از آبان 1389، لحظاتي از هميشه تلخ‌تر براي مجموعه‌ زيستمندان و پژوهش‌گران شاغل در باغ گياه‌شناسي نوشهر بوده است؛ پرديس باشكوه و بي‌نظيري كه در آن گونه‌هاي گياهي كاملاً منحصر به فردي از بيش از نيم قرن پيش مستقر شده‌اند و امروز به يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي شناسنامه‌دار استان مازندران و شهر نوشهر بدل شده است. پرديسي كه به عنوان ديرينه‌ترين باغ اكولوژي ايران و خاورميانه از آن ياد مي‌شود و مي‌توانست جذابيت‌هاي بيشتر نوشهر را فراهم آورد، هيچ وقت از ياد نمي رود كه ايرانياني آزاده با جملاتي مانند: خواهش می‌کنم هر کسی هر کاری از دستش بر می‌آید دریغ نکند. نگذارید شناسنامه سبزمان را باطل کنند؟ از همه آنها که دلشان درگروی حفظ طبیعت این سرزمین می تپد خواهشمند است و…. مطالب خود را شروع كرده و يا دانشجوي عاشق طبيعت با روحي لطيف كه از نظاره فيلم حادثه روز شنبه شعر سرود.

اما در بين مطالب، نوشته‌ها، مصاحبه‌ها و غيره اعدادي ديده مي‌شود كه بهتر است يك دست شده تا همگان بدانندكه ايستگاه تحقيقات نوشهر از سال 1310 وآربراتوم باغ گياه شناسي آن از سال 1331 پايه گذاري گرديد يعني دقيقاَ 79 سال از تاسيس ايستگاه و 58 سال از تاسيس آربراتوم مي‌گذرد. براي احداث آربراتوم (كه نام ديگر آن مجموعه درخت و درختچه) است زحمات زيادي كشيده شد. مصاحبه با بازنشستگان اين اداره نشان مي‌دهدكه خاك اين 7 هكتار با دست و فرغون در اين بخش آورده شد تا كوچكترين سنگي در اين اراضي نباشد  که گياهان به خوبي در آن رشد كنند. كارگران باز نشسته يادشان نمي‌رودكه به خاطر راه رفتن با فرغون روي چمن آربراتوم 3 روز جريمه شدند و بايد بدون حقوق كار مي‌كردند. در اين بخش گونه‌هاي بومي را قطع نكرده و باقي گذاشتند و در واقع آربراتوم تشكيل شد از گونه‌هاي خارجي كه در بين سال‌هاي 1331 تا 1333 كاشته شد و گونه‌هاي بومي كه  بازمانده جنگل‌هاي جلگه‌اي شمال هستند. در حال حاضر در سراسر باغ پايه‌هايي از بلند مازو،  نمدار،  توسكا، ممرز و … وجود دارد كه بيش از 150 تا 200 سال عمر دارند. اين باغ تنها پايه بلوط چوب پنبه در ايران،  قديمي‌ترين پايه‌هاي دارتالاب و ژينكو در كشور، 25 گونه كاج، حدود 30 گونه اكاليپتوس و ده ها گونه صنعتي و مهم از سراسر جهان را در خود جاي داده است.  بذر بسياري از پايه‌هاي موجود تاكنون برای جنگلكاري صدها هكتار از عرصه‌هاي منابع طبيعي كشور به كار گرفته شده است. در سال 1364 در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور براي شرايط اكولوژيك كشور، احداث 5 باغ گياه‌شناسي به تصويب رسيد كه باغ نوشهر به دليل قدمت زياد آن به عنوان تنها باغ گياه شناسي در شمال كشور انتخاب شد و از همان سال براي آن طرح توسعه نوشته و تمامي اراضي 35 هكتاري موجود در طرح توسعه باغ داراي طرح‌هاي مصوب و لازم‌الاجرا شد. روزها وقت صرف شد تابراي متر متر اين اراضي برنامه نوشته و طراحي سازه و طراحي كاشت انجام گيرد. اين باغ در راستاي دو هدف اصلي باغ‌هاي گياه شناسي در سراسر دنيا يعني آموزش به تمامي اقشار مردم (بنا به فرمايش مقام معظم رهبري عامه كردن فرهنگ منابع طبيعي) و نگهداري از گونه‌هاي نادر و در حال انقراض، فعاليت مي‌كند. تنها جايي كه مي‌توان دو گونه جديد و منحصر به فرد را كه در سال‌هاي اخير از استان مازندران به دنيا معرفي شده است (گونه اسپيره نوشهري و افراي مازندراني) به طور  كاشته شده يافت، باغ نوشهر است. در سال 1386 به دليل اهميت بالاي اين عرصه تمام 35 هكتار باغ  به عنوان يك اثر طبيعي در سازمان ميراث فرهنگي به شماره 17795 به ثبت رسيد. در بخش‌هاي جنوبي باغ كه هم اكنون تخريب يافته و با خاك يكسان شده از گونه‌هاي مختلف جنگلكاري شده بود و رشد گونه‌ها سالانه مورد بررسي و آماربرداري قرار مي‌گرفت. روز شنبه 8/ 8/ 89 علاوه بر سرنگوني هزاران درخت، صدها پرنده بي‌خانمان شدند و آشيانه بسياري از حيوانات بومي مثل قرقاول، خارپشت، گربه وحشي، شانه به سر و غيره از بين رفت و خودشان سرگردان شدند. تاكنون ميلياردها تومان پول نفت و ماليات شهروندان، براي ايجاد و نگهداري اين کلکسيون زيبا هزينه شده تا شايد با روند هولناک تغييرات اقليمي و چالش‌هاي مختلفي که نسل بشر را تهديد مي‌کند، ذخيره و مرهمي بر دردهاي نسل‌هاي آتي باشد.

داستان پر پيچ و خم راه دسترسي بندر به كمربندي نوشهر از سال 1381  شروع شد و با توجه به اين كه متاسفانه  ارزش‌هاي باغ خيلي بيان نشده و در سطح شهر و استان خيلي به آن پرداخته نشده بود، به عنوان باغي ديده شد كه چه بسيار است مانند آن در سراسر خطه  سر سبز مازندران!؟ متأسفانه قرعه به نام اين باغ افتاد و تقاضا براي تصرف آن شروع گرديد و تا امروزكه قضيه ختم به خير نشد و اين بلا بر سر باغ افتاد. تاكنون ده ها جلسه در سطح كشور و استان و شهرستان برگزار شد و ساعت‌ها وقت افراد و مديران در سطوح مختلف صرف بحث در اين زمينه شد، ولي يكي نپرسيد: آيا سازمان بنادر راه غير از گذر از باغ را  بررسي و برآورد هزينه كرده است؟ آيا اين برآورد را برای مصوب كردن مطرح كرده، ولي دولت مخالفت  نموده؟ چرا به نظر مشاور زيست محيطي پروژه  اعتنايي نكردند؟ آيا راه گذر از باغ با 8 سال بحث و بررسي گران‌تر از راه‌هاي ديگر نيست؟ چرا سازمان بنادر حاضر نمي‌شود جواب دهد چرا راه آهن نه؟ چرا از جاده‌هاي موجود استفاده نمي‌شود؟ براي  جاده‌اي به طول 1500 متر و عرض 30 متر چرا تخريب باغ؟ جاده به عرض30  متر مورد نظر بود،‏ چرا به عرض100 متر تخريب شد؟ آيا به جز سهل الوصول بودن تخريب اين باغ  جهت ايجاد يك راه براي بندر و رفع ترافيك شهر دليل محكم ديگري براي اين انتخاب وجود دارد؟ ترافيك نوشهر را با كدام شهر مقايسه كرده‌اند كه اين ضرورت را ديده‌اند؟ شهري كه يك چراغ قرمز ندارد، آيا مشكل ترافيك دارد؟ چرا نمي‌توان پل را از شمال به جنوب  احداث كرد؟ چرا پل شرقي و غربي با طول بيشتر و هزينه چندين ميلياردي ترجيح داده مي‌شود؟  چرا يك گروه مهندس اين گزينه ها را بي طرف بررسي نمي‌كند تا بهترين گزينه را براي عزت ميهن اسلامي انتخاب كند، طوري كه نه سيخ بسوزد نه كباب؟  سازمان مسکن و شهرسازی هم مخالف این راه بود، چرا به آن توجه نمی‌شود؟  در هر صورت مكاتبات موجود نشان مي‌دهد در تمامي جلسات ضمن بيان اهميت باغ و لزوم ساخت جاده خارج از باغ، هميشه درخواست بررسي راه‌هاي ديگر و بحث كارشناسي توسط صاحبان قانوني باغ، ارایه مي‌شد. درآخرين جلسه كه در باغ برگزار شد (در تاريخ 1389/7/8 ، درست يك ماه قبل از فاجعه فوق) قرار شد نقشه با مقياس ارایه گردد تا در وزارت جهاد كشاورزي مورد بررسي قرار گيرد و پس از توافق هيأت امناء سازمان تحقیقات کشاورزی، تصميم نهايي اتخاذ گردد كه هيچ وقت اين اتفاق نيافتاد و هيچ نقشه‌اي مورد تأييد وزارت جهاد قرار نگرفت و هيچ توافقي در ميان نبود، همان طور كه مديران ارشد آن را گوشزد كرده بودند. با اصرار وزارت جهاد ملزم به استعلام از يك مشاور زيست محيطي براي اين پروژه شدند، ولي نظر او را كه گذر از بيرون باغ با رعايت موارد زياد بود‏، ناديده گرفتند.  هرچند كه هيچ كس اين فاجعه را پيش‌بيني نمي‌كرد، ولي علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد تا با وقايع اين چنيني در نخستین روز هفته سورپرايز نشويم و نتيجه تحقيق 30 ساله زير چرخ لودر پرس نشود! 11295اصله درخت چطور بدون مجوز قطع مي‌شود؟ آيا اين موضوع آنقدر مهم نبود كه از 7 سال پيش كه اولين تقاضا مطرح شد، هيأت مشخصي براي بررسي آن در اين چند سال تشكيل شود تا گزينه‌هاي ديگري را بررسي کند؟ براي روشن شدن ذهن خوانندگان نقشه‌اي از باغ  و اراضي اطراف آن  در زیرمي‌آيد تا خوانندگان نظر دهند كه كدام راه به نفع ميهن اسلامي ايران است؟ آیا از دیگر جاذبه‌های این خطه نمی‌توان در توسعه صنعت بهره جست؟ آیا معنی توسعه همین تخریب است یا چیز دیگری است؟ آیا آب رفته به جوی باز خواهد گشت؟
ما جمعی از اعضای هیأت علمی مراکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سراسر کشور از ریاست محترم جمهور و مسئولین محترم کشوری و استان‌های شمالی تقاضا داریم  موضوع هر چه سریع‌تر به نحو مقتضی مورد بررسی دقیق قرار گرفته و در حمایت از باغ گیاه شناسی دستورات فوری به منظور احیای مجدد این مکان با ارزش را صادر فرمایند. به امید روزی که دیگر شاهد اتفاقات این چنینی در میهن عزیزمان نباشیم.

پیوست:

فوت رييس کلانتري نزديک باغ گياهشناسي نوشهر در اثر جراحات

فریاد دادرسی پژوهشگران منابع طبیعی به مقام رهبری رسید

به دنبال تجاوز شرم‌آور طبیعت‌ستیزان به باغ گیاه‌شناسی نوشهر و قتل عام بیش از 11 هزار و 295 اصله درخت، گروهی از اعضای هیأت علمی مراکز تحقیقاتی وابسته به منابع طبیعی کشور، نامه‌‌ای را خطاب به عالی‌ترین مقام جمهوری اسلامی ایران نوشتند که متن آن را در ادامه می‌خوانیم:

به نام خالق زيبايي‌ها

محضر مبارک حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران

با سلام واحترام، همانگونه که تاکنون به استحضار حضرتعالی رسیده در مورخه 8/8/1389  قدیمی ترین و تنها باغ گیاه‌شناسی شمال کشور در نوشهر در صبح زود توسط نیروهای گارد، پرسنل اداری و کارگری بندر نوشهر به بهانه احداث جاده کمربندی، مورد تهاجم قرار گرفت، دیوار باغ  را با ماشین آلات سنگین شکستند و در کمتر از 2 ساعت حدود 8 هکتار از این باغ تخریب را با لودر و بولدوزر تخریب کردند و 11295 اصله درخت و درختچه را ریشه کن نمودند.
احتراماً به استحضار می رسانم ايستگاه تحقيقات نوشهر از سال 1310 وآربراتوم باغ گياه شناسي از سال 1331 پايه گذاري گرديد يعني دقيقاً 79 سال از تاسيس ايستگاه و 58 سال از تاسيس آربراتوم مي گذرد. براي احداث آربراتوم( كه نام ديگر آن مجموعه درخت و درختچه) است زحمات زيادي كشيده شد. در واقع آربراتوم تشكيل شد از گونه هاي خارجي كه دربين سالهاي 1331 تا 1333 كاشته شد و گونه هاي بومي كه بازمانده جنگلهاي جلگه اي شمال می باشند. در حال حاضر در باغ پايه هايي از بلند مازو،  نمدار،  توسكا ، ممرزو … وجود دارد كه بيش از 150 تا 200 سال عمر دارند. دراين باغ حدود 600 گونه متنوع شامل450 گونه درخت و درختچه کاشته شده است، تنها پايه بلوط چوب پنبه در ايران،  قديمي ترين پايه هاي دار تالاب و ژينكو در كشور، 25 گونه كاج، حدود 30 گونه اكاليپتوس و ده ها گونه صنعتي و مهم از سراسر جهان در کنار گونه های بومی کشور این باغ را به یکی از زیبا ترین باغ های گیاه شناسی تبدیل کرده است.  بذر بسياري از پايه هاي موجود تاكنون جهت جنگلكاري صد ها هكتار از عرصه هاي منابع طبيعي كشور به كار گرفته شده است. در سال 1364 در موسسه تحقيقات جنگلها و مراتع كشور براي شرايط اكولوژيك كشور، احداث 5 باغ گياه شناسي به تصويب رسيد كه باغ نوشهر به دليل قدمت زياد آن به عنوان تنها باغ گياه شناسي در شمال كشور انتخاب شد و از همان سال براي آن طرح توسعه نوشته و تمامي اراضي 35 هكتاري موجود در طرح توسعه باغ داراي طرحهاي مصوب و لازم الاجرا شد. اين باغ در راستاي دو هدف اصلي باغهاي گياه شناسي در سراسر دنيا يعني آموزش به تمامي اقشار مردم (عامه کردن فرهنگ منابع طبیعی همانگونه که معظم‌له فرمودند ) و نگهداري از گونه هاي نادر و در حال انقراض، فعاليت مي كند. تنها جايي كه مي توان دو گونه جديد و منحصر به فرد را كه در سالهاي اخير از استان مازندران به دنيا معرفي شده است( گونه اسپيره نوشهري و افراي مازندراني) به طور  كاشته شده يافت، باغ نوشهر است. در سال 1386 به دليل اهميت بالاي اين عرصه تمام 35 هكتار باغ  به عنوان يك اثر طبيعي در سازمان ميراث فرهنگي به شماره 17795 به ثبت رسيد. در بخشهاي جنوبي باغ كه هم اكنون تخريب يافته و با خاك يكسان شده از گونه هاي مختلف جنگلكاري شده بود و رشد گونه ها سالانه مورد بررسي و آماربرداري قرار مي گرفت. روز شنبه 8/ 8/ 89 علاوه بر سرنگوني هزاران درخت صدها پرنده بي خانمان شدند و آشيانه بسياري از حيوانات بومي مثل قرقاول، خارپشت، گربه وحشي، شانه به سر و غيره از بين رفت و خودشان سرگردان شدند. تاكنون ميلياردها تومان پول نفت و ماليات شهروندان، براي ايجاد و نگهداري اين کلکسيون زيبا هزينه شده تا شايد با روند هولناک تغييرات اقليمي و چالش هاي مختلفي که نسل بشر را تهديد مي کند، ذخيره و مرهمي بر دردهاي نسل هاي آتي باشد.
داستان پر پيچ و خم راه دسترسي بندر به كمربندي نوشهر از سال 1381  شروع شدو با توجه به اين كه متاسفانه  ارزشهاي باغ خيلي بيان نشده و در سطح شهر و استان خيلي به آن پرداخته نشده بود به عنوان باغي ديده شد كه چه بسيار است مانند آن در سراسر خطه  سر سبز مازندران؟ متاسفانه قرعه به نام اين باغ افتاد و تقاضا براي تصرف آن شروع گرديد و تاامروزكه قضيه ختم به خير نشد و اين بلا بر سر باغ افتاد. تاكنون ده ها جلسه در سطح كشور و استان و شهرستان برگزار شد و ساعتها وقت افراد ومديران در سطوح مختلف صرف بحث در اين زمينه شد ولي مشخص  نشد آيا سازمان بنادر راه غير از گذر از باغ را  بررسي و برآورد هزينه كرده است؟ آيا اين برآورد را جهت مصوب كردن مطرح كرده ولي دولت محترم مخالفت  نموده؟ چرا به نظر مشاور زيست محيطي پروژه  اعتنايي نكردند؟ چرا راه آهن نه؟ چرا از جاده هاي موجود استفاده نمي شود؟ براي  جاده اي به طول 1500 متر و عرض 30 متر چرا تخريب باغ؟ جاده به عرض30  متر مورد نظر بود،‏ چرا به عرض100 متر تخريب شد؟آيا به جز سهل الوصول بودن تخريب اين باغ  جهت ايجاد يك راه براي بندر و رفع ترافيك شهر دليل محكم ديگري براي اين انتخاب وجود دارد؟ ترافيك نوشهر را با كدام شهر مقايسه كرده اند كه اين ضرورت را ديده اند، شهري كه يك چراغ قرمز ندارد آيا مشكل ترافيك دارد؟؟ چرا پل شرقي و غربي با طول بيشتر و هزينه چندين ميلياردي ترجيح داده مي شود؟  چرا يك گروه مهندس اين گزينه ها را بي طرف بررسي نمي كند تا بهترين گزينه را براي عزت ميهن اسلامي انتخاب كند؟ در تمامي جلسات ضمن بيان اهميت باغ و لزوم ساخت جاده خارج از باغ، هميشه درخواست بررسي راههاي ديگر و بحث كارشناسي توسط صاحبان قانوني باغ، ارائه مي شد. درآخرين جلسه كه در باغ برگزار شد( در تاريخ 8/٧/89 ، درست يك ماه قبل از فاجعه فوق) قرار شد نقشه با مقياس ارائه گردد تا در وزارت جهاد كشاورزي مورد بررسي قرار گيرد و پس از توافق هيات امناء سازمان تحقیقات کشاورزی، تصميم نهايي اتخاذ گردد كه هيچ وقت اين اتفاق نيافتاد و هيچ نقشه اي مورد تاييد وزارت جهاد قرار نگرفت. با اصرار وزارت جهاد ملزم به استعلام از يك مشاور زيست محيطي براي اين پروژه شدند ولي نظر او را كه گذر از بيرون باغ با رعايت موارد زياد بود‏، ناديده گرفتند.  نقشه اي از باغ و اراضي اطراف آن  جهت استحضار مي آيد، راههای مختلف  موجود و ممکن مشخص شده است. جاي تعجب است در حالي که فرمايشات جنابعالی همواره تاکيد بر عامه کردن فرهنگ منابع طبيعي دارد و سفارش زیادی در دين ما جهت حفاظت از طبيعت شده است، قديمي‌ترين باغ گياهشناسي کشور و نتيجه تحقيق 30 ساله محققین در نوشهر در عرض چند ساعت زير چرخ لودر پرس می شود و11295اصله درخت بدون مجوز قطع مي شود.  ما تعدادی از اعضای هیئت علمی سراسر کشوراز محضر جنابعالی به عنوان بالاترین مقام کشور تقاضا داریم جهت حفاظت از این سرمایه ملی دستورتوقف کامل پروژه عبور راه از داخل باغ ومجازات  متجاوزین را صادر فرمایید.

و سرانجام محمدی‌زاده به گلستان رفت!

هفت روز پیش، در بیست و نهمین روز از آبان 1389 از عالی‌ترین مقام سازمان حفاظت محیط زیست خواستم تا به منظور بررسی دقیق نحوه‌ی مدیریت بر مهار آتش سوزی در گل سرسبد پارک‌های ملّی ایران، خود شخصاً به پارک ملّی گلستان برود؛ البته آن روز او حضور در سن پترزبورگ را بر گلستان ترجیح داد و معاونش را رهسپار خاوری‌ترین ایستگاه هیرکانی کرد. یک روز بعد هم با سلام و صلوات اعلام کردند که آتش به طور کامل مهار شده است و تازه آتش‌سوزی هم سطحی بوده است! و البته کسی هم نپرسید چرا برای مهار یک آتش‌سوزی سطحی باید 5 روز انتظار کشید؟!
به هرحال اینک خبر می‌رسد که محمدی‌زاده خود رهسپار منطقه است تا از نزدیک دلایل شعله‌ور شدن دوباره‌ی آتش در گلستان را بررسی کند؛ رخدادی که البته جای تقدیر دارد و بی‌شک سبب دلگرمی زحمت‌کشانی را فراهم می‌آورد که در تمام طول 15 روز گذشته مشغول اطفای حریق با کمترین امکانات ممکن بوده‌اند.

حضور معاون رییس‌جمهور همچنین نشان می‌دهد که حفظ محیط زیست برای رییس محیط زیست آنقدر مهم است که او را یک روز پیش از جشنواره رسانه و محیط زیست به گلستان بفرستد! نه؟

پیوست:

مرگ سرخ جنگلهای شمال / کسی به فکر درختان نیست