بایگانی دسته: بهترین عکس سال

قوی گنگ به روایت حر منصوری

حر منصوری را همه‌ی محیط‌زیست‌چی‌های میانکاله‌رو می‌‌شناسند … یکی از تورلیدرهای عاشق طبیعت ایران که البته شیفته‌ی canon هم هست و فکرکنم تنها ایرانی باشد که در وصف یک دوربین، شعر سروده باشد! نه؟
او اخیراً یک فتوبلاگ هم راه انداخته که تماشای این قوی گنگ – cygnus olor –  در آن برایم لذت‌بخش بود.

گفتم: شما هم نگاه کنید تا هم میانکاله را بهتر بشناسید، هم حر را هم حال‌تان در این صبح جمعه خوش‌تر شود! کار بدی که نکردم! کردم؟

و باز هم: برادرم درخت!

امروز در پلنگ‌چال، یاد کمال‌الدین ناصری عزیز افتادم و آن شعر دلربایش …
این درخت چنار سوخته را که دیدم، یاد برادرم درخت افتادم …
یادتان هست کوروش بزرگ چه گفته بود؟

گفتم هر او که درختی بکارد
به دانایی پروردگار خواهد رسید
به درگاه دریا و آرامش آسمان خواهد رسید

اما امروز در پلنگ‌چال، یادگاری امیر و فرشاد را بر روی این چنار سوخته دیدم و دلم گرفت …
انگار آن کارتونیست دردمند و سبزاندیش، برای همین، چنین اثری را خلق کرده بود!
با این وجود، چیزی که امید را در دلم زنده نگه می‌داشت و می‌دارد، این است که آن چنار سوخته جان، هنوز هم داشت در برابر مرگ و نیستی، سرود سبزینگی و زندگی سرمی‌داد و تماشاگرانش را به مهرورزی و استقامتی مضاعف دعوت می‌کرد! نمی‌کرد؟
کافی است دوباره نگاهش کنید تا دریابید که چگونه به مرگ دهن‌کجی می‌کند …
.
.

و اما بعد …
شور پلنگ‌چال در دل‌تهرانی‌ها هنوز زنده است؛ نگاه کنید که چگونه هنوز تهرانی‌های سحرخیز، کوهستان‌های خود را دوست دارند و آنها را رها نمی‌کنند … دکتر درویش‌صفت – استاد سالهای دورم را – نیز پس از مدت‌ها آن‌بالاها دیدم، موسی غنی‌پور را هم و خیلی‌های دیگر را …

کاش مثل این دیوار سبز، بشود، صفای آن بالادست‌ها را در خود بلعید و تا اون پایین‌دست‌های دودزده و خاموش امتداد داد …
بچه‌ها!
برادرتان درخت را فراموش نکنید و تا می‌توانید حرمت نهید.
ممنون از امیر عزیز که امروز هم همراهی‌ام کرد …

ایران؛ سرزمینی که در آن تیربرق‌ها امنیت بیشتری دارند تا درخت‌ها!

به این تیربرق نگاه کنید که چگونه در وسط کوچه جاخوش کرده است و عبور و مرور اهالی را با دشواری روبرو ساخته. تصور می‌کنید اگر به جای این تیر برق، یک درخت آن جا کاشته شده بود، باز هم می‌توانست به راحتی به حیات خودش ادامه دهد؟

اگر شک دارید در پاسخ این سؤال، بدانید که خانم مه لقا کاشفی – ناجی قورباغه های عاشق پیشه ناهار خوران – برایم نوشته است که چند روز پیش در جوار همین تیربرق عزیزدردانه، سه درخت تنومند را شبانه بریدند تا رفت و آمد اهالی را تسریع بخشند و البته آب هم از آب تکان نخورد! خورد؟

همان گونه که پیشتر از ماجرای آن تیربرق‌ها در پیکان‌شهر هم نوشته بودم و البته از تیربرق‌هایی که در پشت سدهای طالقان و کارون 4 مانده بودند و یا ماجرای دکل‌های مشهور حریم توس!

خلاصه انگار در این دیار، حرمت تیربرق‌ها و دکل‌ها را بیشتر از درخت‌ها می‌دانیم! نمی‌دانیم؟

تهدیدی که در منجیل به فرصت بدل شد!

این تصویر را نگاه کنید:

به درختان دقت کنید که چگونه تاب شدت وزش باد را نداشته و شکل رویشی شان متناسب با قدرت و جهت غالب وزش باد تغییر کرده است.

اینجا منجیل است، سرزمینی که به بادهای سرد و سوزانش مشهور بوده و امتدادش تا دشت شال در بویین زهرا ادامه می یابد؛ چالشی و تهدیدی که سبب شده بود تا زندگی و تولید در این سرزمین با لکنت روبرو شود.

اما … و اما …

حال به این تصویر نگاه کنید:

ماجرای منجیل، درس بزرگی برای همه ی ماست … این که همیشه می توان از هر تهدیدی، از هر چالشی؛ فرصت ساخت؛ اگر یادمان باشد و بماند که برای نگاه به یک رخداد، یک منظر دید وجود ندارد.

و برای کشف پنجره های جدید، باید از تلاطم ها نترسید …

حسرت نبرم به خواب آن مرداب

کآرام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از توفان

دریا همه عمر، خوابش آشفته است.

محمّدرضا شفیعی کدکنی

تصاویری که آینده سبز وطن را نوید می‌دهد …

دیروز در جریان فراخوان بزرگ دوستداران البرز مرکزی، گروه کم‌نظیری از شهروندان عزیز تهرانی را دیدم که خود را با هر مشقت و زحمتی بود به دامنه‌های خیس سیراچال در کیلومتر 52 محور کرج به چالوس رسانده بودند، آن هم در یک روز بارانی و خنک؛ تا به سهم خویش، با غرس نهال اُرس، بخشی از جراحت‌های وارد شده بر پیکر رنجور این رشته کوه گرانسنگ را جبران کنند.

استقبال به حدی بود که علاوه بر یک اتوبوس پیش‌بینی شده، دو مینی بوس و ده‌ها خودروی سواری هم به کمک آمده بود تا روزی بیادماندنی را در شاخه‌ی کوهستانی باغ گیاه‌شناسی ملّی ایران بیافرینند.
امّا دو تصویر از بین همه‌ی آن تصاویر برایم امیدبخش‌تر بود:
یکی مشاهده‌ی این پدر طبیعت دوست که همراه با فرزند خردسالش آمده بود تا نهالی را غرس کند و به تنهایی تمامی مسیر دامنه‌های سیراچال را با فرزندش بالا و پایین رفت و اینگونه خیس عرق شد، اما خم برنیاورد.

و دیگری مشاهده‌ی چهره‌ی دوست‌داشتنی و سختکوش دکتر انوشیروان شیروانی، استاد گروه جنگل دانشگاه تهران بود که بیشتر از هر فرد دیگری نهال کاشت و به دیگران در حمل ابزار نهال‌کاری کمک کرد و نشان داد که تا چه اندازه عاشقانه طبیعتش را دوست دارد.
بی دلیل نیست که وی، یکی از محبوب‌ترین اساتید دانشگاه تهران در بین دانشجویان لقب گرفته است.

برای این همکلاسی عزیز و دیرینه‌ام بهترین‌ها را آرزو دارم …

با زیباترین بز ایران آَشنا شوید!

نگاه کنید به این زیباروی افسانه ای … به فرمانده بزغاله ها که در کنار یکی از زیباترین تالاب‌های ایران در بام وطن چگونه می خرامد و در برابر دوربین طنازی می کند …
آیا می‌توانید ردپای خنده را در چشمان و صورت پرصلابتش رصد کنید؟

آن موجود خندان در دومین روز از بهار 1389 و در کنار تالاب بین‌المللی چغاخور، به نوروز ایرانیانی که خود را به آن چمن‌زار سبز رسانده بودند، طعم و مزه‌ای دیگر داد …
انگار در این طبیعت زیبا و ناب، بزغاله‌ها و گوسفندها هم از همیشه زیباتر هستند!

باور نمی‌کنید به تصاویر نیمای عزیز، دوست هنرمند و عزیزم – در سفری که امسال با هم به بام ایران داشتیم – نگاه کنید تادریابید که زندگی تا چه اندازه می‌تواند با ما مهربان باشد؛ اگر مجال داشته باشیم تا به چشمان بزغاله‌ها خیره شویم.

حتا نیش هم می‌تواند نوش باشد!

حیف که باباطاهر عزیز این روزها را نمی‌تواند به جا آورد، وگرنه شاید لازم بود پس از شنیدن این خبر، دوباره، عریان شود و در دوبیتی مشهورش تجدید نظر کند!

ته که نوشم نه‌ای نیشم چرایی   ته که یارم نه‌ای پیشم چرایی
ته که مرهم نه‌ای بر داغ ریشم   نمک پاش دل ریشم چرایی


این بانوی 45 ساله‌ی انگلیسی، نامش Sami Chugg است و از سال 1998 با بیماری ام اس دست به گریبان است. در طول این مدت، هر روشی را آزموده تا بتواند از این نبرد جان‌فرسا، پیروز بیرون بیاید تا سرانجام خود را در معرض نیش یک هزار و پانصد زنبور عسل در طول 18 ماه قرار می‌دهد و حالا پزشکان می‌گویند: آثار بهبودی در این زن چشمگیر بوده و او نه‌تنها می‌تواند روی دوپای خود بایستد، بلکه میزان مقاومتش در تحمل درد هم افزایش یافته است!

برای همین است که – همان طور که در تصویر می‌بینید – این بانو، نشان زنبور را بر سینه دارد و نیش زنبور را، نوش‌ترین و شیرین‌ترین هدیه‌ای می‌داند که مادر طبیعت به او اهدا کرده است.
گزارش‌های دیگری از این ماجرا را نیز می‌توانید اینجا یا آنجا بخوانید و یا زندگینامه‌ی این بانوی شجاع را مرور کنید.
گفتنی آن که هم‌اکنون چیزی در حدود 80 هزار نفر از شهروندان بریتانیایی از این بیماری رنج می‌کشند که به نظر می‌رسد تعداد آنها مشابه رقم برآورد شده در ایران باشد.

مؤخره:
گاه در زندگی ممکن است مجبور باشیم نیش‌هایی دردناک را پذیرا باشیم؛ از کجا می‌دانیم که آن نیش‌ها، تحمّل ما را به تدریج در برابر رخدادهایی به مراتب جانکاه‌تر افزایش نمی‌دهد و سبب نمی‌شود تا از بوی اطلسی‌های تازه در بیمارستان، بیشتر لذت ببریم؟

و نترسیم از نیش ؛ شاید نوش باشد!