ماجرای اولین حضور من در آزادی!
امروز – 23 بهمن 1387- به اتفاق پدر و دوستامون (عمو داریوش و عمو حسین و پسراشون – امید و امیر و …) رفتیم ورزشگاه یکصدهزار پسری آزادی تا به تماشای بازی تیم ملی فوتبال ایران در برابر کره جنوبی بشینیم. روز بسیار خوبی برایم بود، زیرا این اولین بار بود که ورزشگاه آزادی را از نزدیک میدیدم، اون هم با این همه جمعیت که هر لحظه بر تعدادشون اضافه میشد. دیدن یه آقا پسر با پیراهن آستین کوتاه، اون هم در سرمای آزادی که تگرک و برف و باران و باد و سوز زمستان را با هم داشت، برایم جالب بود. همچنین دیدن این آقا که داشت نماز میخوند و البته تماشاگرهای طرفدار کره جنوبی هم خیلی کارشون جالب بود. چون برایشون مهم نبود که تیم محبوبشون نتیجه را برده یا باخته! آنها فقط 90 دقیقه تشویق کردند.
بیرون از ورزشگاه، اما چه غوغایی بود! بعضی از طرفدارهای خوزستانی استقلال با پرسپولیسیها دعواشون شد و اونطرفتر، تعداد دیگری داشتند میزدند و میرقصیدند … روز خوبی بود که البته میتونست با برد ایران، بهتر هم بشه.
28th فوریه 2009 در 14:44
سلام
«خبرخوان پدر و مادرها»، برای اولین بار، توسط پرشین بلاگرز ارائه شده است. در این خبرخوان آخرین مطالب وبلاگ شما و سایر وبلاگهای مشابه با فاصله کوتاهی پس از انتشار به نمایش در میآید.
http://persianbloggers.blogspot.com/2008/12/parents-p.html
همچنین «لیست وبلاگهای پدر و مادرها» و «فید یا خوراک وبلاگهای پدر و مادرها» نیز جهت پیگیری مطالب دوستانتان در خوراک خوان موردنظرتان ارائه شده است.
امیدوارم که پرشین بلاگرز را متعلق به خود دانسته و ایرادات احتمالی را گوشزد فرمائید.
با تشکر
(اروند جان به بابا هم سلام برسان و بگو که من گفتم که ارادت دارم!)
4th مارس 2009 در 10:54
ممنون از ایمیلی که زدین.
سال1389(بله 89!) هم پیشاپیش مبارک.
بدرود