یک روز توپ با عمو خوشنویس و دوستان در سیراچال!
تا حالا این همه آدم یک جا ندیده بودم که همهشون مثل پدر «زیست محیطی» باشند و واسهشون درخت و گل و گیاه اینقدر مهم باشه! تازه همش بگردند دنبال زباله تا از توی کوهستان جمع کنند.
خلاصه این که من هم امروز حسابی با آدمهای زیستمحیطی قاطی شدم و جای شما خالی خیلی هم از این قاطی شدن خوشحال هستم. به خاطر این که هم چند تا دوست جدید پیدا کردم و هم به کمک پدر و گرگ خاکستری و خانومشون 10 تا نهال اُرس کاشتم به نیت بابابزرگهامو و مامان بزرگ و عمه و داییها و مامانی و خودم!
24th آوریل 2009 در 19:37
[…] – در حاشیه: – حضور زنان و نوجوانان در این مراسم کاملاً چشمگیر و نمایان بود. – اروند هم روزی بیادماندنی را سپری کرد و تقریباً به نام و یاد هر یک از بابابزرگها و مامان بزرگها و عمه و دایی و … خانواده یک نهال اُرس را غرس کرد. روایت اروند از این روز را میتوانید اینجا بخوانید. […]
7th می 2009 در 11:41
درودبرشمااروندعزیز.
امیدوارم روزی شاهدرسیدنتان به اوج ؛آنچنان که شایسته است برسید.
سبزوپایدارباشید.
7th می 2009 در 12:02
بسیار ممنون از آرزوهای قشنگی که برای اروند دارید. زنده و سرافراز باشید.