تصويري كه اروند از چند تا آدم در ذهن خود دارد!
اين آدمها عبارتند از:
1- استاد نقاشياش كه پيشتر معرف حضور شما بوده است؛
2- پدر، ماماني، مادرجون، بابابزرگ جمال و خود اروند در اين نقاشي مشخص هستند، شكم پدر كاملاً متمايز و نمايان است!!
3- امروز (دوشنبه، 8 خردادماه 86)، موضوع كلاس نقاشي ما، آدمهايي بود كه بايد به اونها خون داده بشه (بيماران هموفيلي) و من هم يه آدم مهربوني رو كشيدم كه داره خون ميده … بخصوص به تابلو هيس در اتاق توجه كنيد!
4- اين هم دو تا تصوير توپ از من كه امشب گرفته شده است!
اولي: در حال نواختن بلز (ساز جديدم، بعد از تنبك)
و دوّمي: در حال آفرينش يك اثر هنري منحصربه فرد (لابد)!
30th می 2007 در 20:20
سلام تابلوی هیس جالب بود…راستی من همیشه فکر میکردم اول بلز رو شروع میکنن بعدش میرن سراغ ساز های دیگه . عکس ها ی پست های پیش هم جالب توجه بودن کوخنوردیت رو ادامه بده تا بشی آآآآآآآآآآآآآآآآآخرش :× :× :×
30th می 2007 در 20:27
از آشناییت خوشحالم ارون خان . برات آرزوی موفقیت دارم و مطمئنم با داشتان چنین عزیزانی در کنارت و تلاش خودت پله های ترقی را طی خواهی کرد و ایران زمین به داشتن عزیزانی چون تو افتخار خواهد کرد نازنین.
30th می 2007 در 20:28
شرمنده اشکال تایپی آقا اروند