ثبت یک روش جدید خوابیدن در کتاب گینس توسط اروند درویش!
این روش خوابیدن، به ویژه در هنگام رزمایش های شبانه توصیه می شود! زیرا امکان ضربات ناغافلکی دشمن را و شبیخون های غیرفرهنگی شان را به کمینه می رساند! نمیرساند؟
گفتنی آن که این رکورد جهانی در ساعت 22:12 دقیقه 29 اردیبهشت 1389، همزمان با ورود پدر از اصفهان به منزل رخ داد! آخه طفلکی اروند یه عالمه ذوق داشت تا پدرشو قبل از خواب ببینه و واسه همین تا این موقع خودشو نگه داشته و مقاومت کرده بود تا نخوابه!
می دونید؟ یه موقع هایی فکر میکنم: می شه تو دنیا چیزی شیرین تر و کهربا تر و لذت بخش تر و ارزشمند تر و گرانبهاتر و زیباتر و بیادماندنی تر و … از این صحنه هم واسه آدم آفرید تا یادش باشه و بمونه که رفیق آسمونی خییییلی دوسش داره! نداره؟
22nd می 2010 در 12:59
نمیشه!@ 🙂
22nd می 2010 در 13:25
نه نميشه … چرا نميشه ….
حالا بايد كليپ دوم را ببينيد تا همه تون كف كنيد:
نمه نمه با شركت اروند!
22nd می 2010 در 13:51
سروی خانوم این جواب مهندس جای بسی تامل و تدبر داره!
و معانی نهان بسیاااااااااااااااااری داره و بسیاااااار تری و بسیااااااااااااااار ترتری و ترترتری!و من اگه دختر بودم سرمو مینداختم ژایین جواب نمیدادم!@@@
lol
پاسخ:
بابا شما دو تا تفنگدار كه سروي رو كشتين!
22nd می 2010 در 13:58
ها ها ها
استاد جان شیرین میگه نمیشه امروز زود بیای دنبالم من زودتر ببینمش@؟
22nd می 2010 در 14:04
خُب دل شو نشكن و برو ديگه! بنده خدا شايد دلش براي خودت تنگ شده، داره بهانه كليپ رو مي آره! نمي آره؟
مي خواي اجازه تو از ليدر بگيرم؟
22nd می 2010 در 14:18
من که نکشتمش!@
پارسا هم خودش واسه خودش ایدوئولوژی داره دیگه مهندس جان!@
@@@@@@@222
ای قربون دلش برم
چشممممممممم@ زودتر میرم شمام اجازه منو بگبرین بیزحمت!
22nd می 2010 در 14:49
چه پسر حرف گوش كني هستي تو!
خدا نگه دار.
شب به يادماندني اي را برايتان آرزو دارم …
22nd می 2010 در 18:03
می بینم که ساحل سرانجام خورده شد!!
22nd می 2010 در 21:15
منم ترجیح میدم فقط خواننده باشم. چون فضا اینجا عوض شده.
اینجا دیگه جای کودک درون نیست. فکر نکنم لازم باشه مستقیم بگم نوع صحبت بی ادبانه کدوم دو نفر باعث شده
فرق بعضی چیزا به نازکی تار موست
22nd می 2010 در 22:21
واااااااای اروند!
تو فوق العاده ای پســــــــــــــــــــــــــــر!
تو جهانی ترین پسر دنیای منی
😀
حال تو رو نمی دونم ، ولی با دیدن اون کلیپ جهانی ، حال من یکی که خیـــــــــــــــــــــــلی خوبه…
حالم خیلی خوبه …
باور کن …
شادی هات ماندگار ، پسرک هنرمند نازنین ِ شکلاتی.
به پدر نازنین ِ اروند ِ نازنین:
یه دنیا مرسی…
یه دنیا مرسی…
یـــــــــــــــــه دنیــــــــــــــا مرسی …
22nd می 2010 در 22:24
من هی می رم اون کلیپ رو نگاه می کنم ، هی ذوق مرگ می شم …
😀
22nd می 2010 در 23:30
خوشحالم که اروند توانست شادت کند.
هرچند تلاش خودت هم مؤثر بود! نبود؟
درود …
.
.
.
راستی! اون “جهانی ترین پسر دنیای من” چسبید … اروند از خوندنش لذت برد …
23rd می 2010 در 08:26
چه خوب که دیدی و خوشت اومد !
حالا ورژن جدیدشو من و اروند میخوایم با هم اجرا کنیم@!
23rd می 2010 در 08:27
آخ آخ چه شود این کلیپ!
24th می 2010 در 10:18
منم از دیدن کلیپت لذت بردم …
این به اون در …
😀
24th می 2010 در 10:38
قبول!
29th می 2010 در 11:17
مونترا هم دل تنگ تموم دوست هایش در این جاست… 🙂
13th ژوئن 2010 در 09:47
سلام اول که عکس رو دیدم بدون خواندن مطلب فکر کردم این عکس رو وقتی بابات گرفته که تازه شمشیر رو برات خریده و تو از ذوق شب باش خوابیدی !خوب فکر کردم .
آخه دخترم همیشه کارشه. منم از چنین لحظه هایی عکس می گیرم . نمونه اش برای تولد شش سالگیش یه استخر بادی خریدیم البته شب که مهمانها رفتند دادیم تا بقیه برای پدر و مادرهایشان شاخ نشوند .
خلاصه شب استخرو باد کردیم و دو شب دخترم توش خوابید تا دلش خنک شد.
14th ژوئن 2010 در 10:57
سلام من نظری ندارم فقط خودم تصمیم دارم در کتاب گینس کارم را ثبت کنم میتونید کمکم کنید و اطلاعات به من بدهید.