اروند در نمایشگاه بین‌المللی کتاب

     تا حالا این همه آدم رو ندیده بودم که همشون بخوان کتاب بخرند … وای که ما چقدر پرفسور داریم! نداریم؟! به هر حال امروز با پدر رفتیم نمایشگاه کتاب و من سه تا کتاب داستان خریدم، جون که قصه‌های شبونه‌ی پدر به پایان رسیده و دیگه حرفی نداشت برام بگه! البته اون هم … ادامه

یک روز توپ با عمو خوشنویس و دوستان در سیراچال!

     تا حالا این همه آدم یک جا ندیده بودم که همه‌شون مثل پدر «زیست محیطی» باشند و واسه‌شون درخت و گل و گیاه اینقدر مهم باشه! تازه همش بگردند دنبال زباله تا از توی کوهستان جمع کنند. خلاصه این که من هم امروز حسابی با آدم‌های زیست‌محیطی قاطی شدم و جای شما خالی خیلی … ادامه

یک روز فراموش نشدنی برای اروند!

       امروز – جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۸۸ – در مرکز همایش‌های رازی دانشگاه علوم پزشکی ایران حاضر شدم تا جایزه‌ای ویژه را از دستان دکتر کامران باقری لنکرانی (وزیر بهداشت) و دکتر علی احمدی (وزیر آموزش و پرورش) بگیرم! باورتان می‌شود؟ تازه من کوچیک‌ترین آدمی بودم که از دستان وزیر جایزه می‌گرفتم. زیرا در … ادامه

درسی که تماشاگران کاوازاکی به ما دادند!

«ثروت حقیقی یک ملت، در ذخیره‌ی طلا و نقره‌ی او نیست، بلکه در توان یادگیری او، در بصیرت او و در درستکاری فرزندان اوست.»                                                                                                                                            جبران خلیل جبران         چندی پیش، یعنی در آخرین جمعه‌ی تابستان ۸۶ به اتفاق اروند، راهی ورزشگاه شهید دکتر شریعتی کرج شدیم تا در پاسخ به اشتیاق او، بتواند … ادامه

یه آقا چوپانه با بع بع ای هاش!

و سرانجام نخستین اثر مکتوب و مصور اروند درویش بر جریده‌ی عالم به ثبت رسید و مورد تحسین پدر و مادر و البته استاد مهربون و معلم‌های عزیز نقاشیاش قرار گرفت. پس این شما و این داستان زیبا و کاملاً اخلاقی «یه آقا چوپانه با بع بع ای هاش» که در شانزدهم شهریورماه ۱۳۸۶ در … ادامه

ماجراهای روز بیابان از نگاه اروند!

       اینو که می‌بینید، رئیس رئیس رئیس پدر است که بهش می‌گن: «وزیر» و دیروز به مناسبت روز «مقابله با بیابان‌زایی» داشت برامون سخنرانی می‌کرد؛ ولی اینقدر هوای داخل سالن گرم بود که طفلکی خودش موقور (شاید هم موغور!) اومد و گفت: «احتمالاً چون که می‌خواستن یادآوری کنند بیابان‌‌زایی یعنی چه؟ این سالن را … ادامه